خط رهبری
5.62K subscribers
5.04K photos
2.75K videos
368 files
371 links
🔰«خط رهبری»: بخش ویژه تولیدات مربوط به رهبر انقلاب در خبرگزاری #فارس

✔️ تبیینِ شخصیت، مواضع، مطالبات و نظام فکری حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای
Download Telegram
خط رهبری
🔰 #خاطره | پدر، عشق، پسر - ۱ 📝 نگاهی به خاطرات قدیمی مرحوم حاج علی شمقدری درباره آیت الله سید جواد خامنه‌ای ⬅️ زنده یاد حاج علی شمقدری، تولیت حسینیه آیت الله خامنه‌ای مشهد مقدس را بر عهده داشت. او از جمله #دوستان نزدیک آیت الله سید جواد خامنه‌ای بود و خاطرات…
🔰 #خاطره | پدر، عشق، پسر - ۲

📝 نگاهی به خاطرات قدیمی مرحوم حاج علی شمقدری درباره آیت الله سید جواد خامنه‌ای

* مخالفت پدر با اعتصاب غذای آیت الله خامنه ای در زندان

خود رهبر معظم انقلاب نقل فرموده‌اند که در مقطعی از مبارزات علیه رژیم منحوس پهلوی اقدام به #اعتصاب_غذا در زندان کردند و آقا سید جواد پس از اطلاع از این اقدام رهبر معظم انقلاب به ایشان توصیه نمودند که به فکر سلامتی‌شان هم باشند و رهبر معظم انقلاب تا زمانی که پدرشان اجازه ندادند، این اقدام را ادامه ندادند.

* بلافاصله درس را رها کردند

زمانی که ایشان برای تحصیل در نجف اقامت داشتند، آقا سید جواد در اثر بیماری تب شدیدی کردند و رهبر معظم انقلاب پس از اطلاع از این وضعیت با وجود علاقه‌ای که به ادامه تحصیل در نجف داشتند بلافاصله درس را رها کرده و به مشهد بازگشتند و در #مشهد به ادامه تحصیل پرداختند.

* کم تر در مباحث سیاسی وارد می شدند

عمده تلاش ایشان در مباحث علمی و تدریس علوم دینی می‌گذشت و کم تر در مباحث سیاسی وارد می‌شدند اما پدر بزرگ و خانواده مادری رهبر معظم انقلاب به طور فعال در مبارزات علیه #رژیم_پهلوی شرکت داشتند که شرح تفصیلی آن در کتاب شرح اسم که پیرامون زندگی رهبر معظم انقلاب نگاشته شده آمده است. زندگی ساده و در عین حال همراه با #عزت_نفس آقا سید جواد خامنه ای مشهور بود و ظاهر منزل ایشان که اکنون با نام حسینیه آیت الله خامنه‌ای در مشهد شناخته می‌شود خود شاهدی بر این مدعاست و زندگی و اخلاق زاهدانه ایشان را نشان می‌دهد. / منبع: «نشریه خیمه»

@rahbari_plus
1👍1
🔰 #خمینی_عظیم | مروری بر خاطرات آیت‌الله خامنه‌ای از امام خمینی(ره) - ۱

* ایستادگی باشکوه

🔸 روزی بود که رهبر عزیز ما تنهای تنها بود؛ دو گروه مبارز در این مملکت بودند، هر دو تز رهبر ما را رد می کردند، قبول نداشتند. یک عدّه #سیاسیون_راحت‌طلب پشت میز نشین بر روی بستر راحت استراحت کن؛ آنهایی که عادت کرده بودند بنشینند، بخورند، بورس بگیرند، آقایی کنند با تبختر و تکبّر یک کلمه حرفی بزنند، وجیه الملّة بشوند، یک وقتی هم در یک جریان سیاسی یک کلمه ای بگویند، امّا دردسری قبول نکنند.

🔹 اینها با شیوه‌ی #رهبر_ما مخالف بودند، می گفتند آقا بیخود این همه به پر و پایه‌ی شاه میپیچند، شاه که رفتنی نیست از این مملکت. اقلاً اگر شاه را رد میکنند نیابت سلطنت را قبول کنند. امام قرص ایستاد، گفت هر کسی که شعار ما را قبول نمی کند به ملاقات ما نیاید.

🔸 اذن دخول امام در #پاریس برای رجال سیاستمدار پرمدعّا این بود که باید اوّل سلطنت و پادشاهی را در ایران رد بکنند، محکوم بکنند، بعد بتوانند بار بیابند و به خدمت امام بروند؛ حتّی حاضر نبود با اینها صحبت بکند، مذاکره بکند، قرص ایستاد؛ این یک گروه. گروه دیگر گروهی بودند که با ادّعای تندروی و چپ‌روی و فداکاری در میدان مبارزه حاضر می شدند، طرفدار جنگ مسلّحانه، تنها ره رهایی جنگ مسلّحانه است.

🔹 می‌گفتند آقا بی خود اصرار می کند، با اینجورها این مبارزه به پیروزی نخواهد رسید، بیخود معطّل نشوید؛ باید جنگ مسلّحانه، باید تفنگ به دست بگیریم. باید مردم بسیج عمومی بشوند. هر کسی را که فکر می کردند ارتباطی با امام دارد دورش را می گرفتند فریاد می کشیدند که ما را مسلّح کنید. البته این توده‌ی #مردم بودند غالبا که می گفتند ما را مسلح کنید، امّا تز مال گروههایی بود که شعار جنگ مسلّحانه را شعار خودشان قرار داده بودند.

🔸 می گفتند فایده ای ندارد، تا سلاح دست نگیرید، تا مردم را مسلّح نکنید، شاه از این مملکت رفتنی نیست. امام هیجان‌زده نشد، دستپاچه نشد، خطّ مشی خودش را گم نکرد، راه خودش را ادامه داد؛ گفت با #مبارزه‌ی_سیاسی آنچنان ضیق خناقی برای این رژیم درست می کنیم که یا خودکشی کند یا مجبور به فرار بشود، و دیدیم که شد. گروههای مبارز در این مملکت مخالف تز امام بودند.

🔹 بگذریم از گروههای راحت طلب مرتجعی که اساساً ضدّ مبارزه می اندیشیدند و هر گونه مبارزه ای را محکوم می کردند؛ آنها که هیچ. امّا تنها و به تنهایی یک امّت «انّ ابراهیم کان امّة» خودش تنها یک #امت بود. باشکوه تنهایی یک تکدرخت، در یک کویر لم یزرع که بر طوفانها و شنها و آفتابهای داغ و سوزان و تشنگیها و بی آبیها پیروز می شود و فضا را سرسبز و معطّر می کند، ایستاد. ایستاد و مبارزه را به این‌جا رساند. ۱۳۵۸/۰۵/۳۱

#خاطره
@rahbari_plus
4
🔰 #خاطره | مروری بر خاطرات آیت‌الله خامنه‌ای از امام خمینی(ره) - ۲

* ارتباط امام با مردم

🔸 رهبر و امام ما با آن قدرت الهی بزرگ و با عظمتش مردم را همیشه به حساب آورد. در روزهای اوّلی که امام از پاریس به تهران وارد شده بودند_یعنی در حساس‌ترین لحظات این تاریخ، در آن لحظاتی که تمام نگرندگان جهانی، همه‌ی ناظران سیاسی ایران را به عنوان کانون بزرگترین #حوادث_قرن به حساب می آوردند و همه نگران بودند که در ایران چه خواهد شد و چه به وقوع خواهد پیوست._در آن لحظات حسّاس وقتی وارد شد از اولین لحظات رفت #میان_مردم.

🔹 پیرمرد هشتاد ساله استراحت و خواب و آسایش خود را گذاشت به حساب مردم و در اختیار مردم. سیاستمداران آمدند گفتند به آقا بگوئید اینقدر وقتش را صرف مردم نکند، اجازه بدهد سیاستمداران، متفکران، هوشمندان بیایند بنشیند با آقا صحبت کنند در زمینه‌ی مسائل بزرگ #سیاسی. امام در جواب همه‌ی اینها گفت من با سیاستمداران و مغزها و کله‌گنده ها کاری ندارم من با مردم کار دارم. می آیند، بیایند توی مردم و او درست فهمید، و او درست تشخیص داد و اگر قرار بود پای صحبت سیاستمداران بنشیند هنوز که هنوز است ما بایستی از مجلس شورای غیر ملّی نطق آقای بختیار را بشنویم.

🔸 آمد با مردم روبرو شد، بین او و مردم حفاظ و حجابی نبود، صد بار هزاربار گفتند آقا جان شما در #خطر است، گفت بگذارید در خطر باشد من اگر کشته هم بشوم برای این ملت نافع خواهد بود. بدون حفاظ، ... در مقابل هزارها هزار مردم ایستاد با آنها صحبت کرد؛ زن ها، مردها، کودکان آمدند بچه ها را از بغل ها گرفت بوسید، نوازش کرد، به مادرهایشان به پدرهایشان برگرداند، میان مردم آمد، با مردم کار خود و تلاش خود را ادامه داد، روی مردم حساب کرد و دیدید که #پیروز شد. ۱۳۵۸/۰۵/۲۴

@rahbari_plus
3👌1
🔰 #خاطره | مروری بر خاطرات آیت‌الله خامنه‌ای از امام خمینی(ره) - ۳

* ایمان امام خمینی(ره) به مردم

🔸 یک روزی بعد از یک سخنرانی که امام مبالغی صحبت کرده بودند، ما خدمت‌شان شرفیاب شدیم. حقیقت این است که آدم نگران است از اینکه امام زیاد و بلند و با شور و هیجان صحبت کنند. ایشان از یک #بیماری قلبی تازه برخاستند و آدم نگران می‌شود، طبیعی است، همه هرکسی توجه پیدا کند نگران می‌شود.

🔹 خدمت‌شان عرض کردیم که خوب است شما یک قدری این سخنرانی‌ها، این صحبت‌ها را کم کنید. لااقل اگر قرار است صحبت بفرمائید، طولانی صحبت نکنید، یک ربع ساعت مثلا. نه سه ربع ساعت و یک ساعت که گاهی دیده شده در همین اواخر ایشان فرمودند که من آرام صحبت می‌کنم.

🔸 بعد فرمودند وقتی که عده‌ای از همین مردم، از همین عامه‌ی مردم این‌جا می‌آیند، من می‌توانم نروم و برای‌شان صحبت نکنم؟
این ایمان به توده‌ی مردم است و بدانید که اگر این ایمان به توده‌ی #مردم نبود این انقلاب حالا حالاها پیروز نشده بود. ۱۳۵۹/۴/۱۲

#خمینی_عظیم

@rahbari_plus
2
🔰 #خاطره | چگونه به پیچیده‌ترین ابزارهای نظامی دست یافتیم؟

🔸 «برادران و خواهران! تعجّب می‌کنید اگر بدانید که مسؤولین ما، سیم‌خاردار خریده بودند؛ می‌خواستند از کشور شوروی عبور دهند و بیاورند؛ اما شوروی نمی‌گذاشت! سیم خاردار دیگر چیست!؟ چه وسیله‌ای، دفاعی‌تر از سیم‌خاردار!؟ از خودش هم نخریده بودند که مثلاً بگوید «نمی‌فروشم.» بلکه از جای دیگر خریده بودند.  شما ببینید با #جمهوری_اسلامی چه کردند! گلوله آر. پی. جیِ. دم دستیِ کم اهمیّت را به ما نمی‌فروختند. اصلاً کسی باور می‌کند!؟ خوب؛ این جمهوری اسلامی، همان کشوری است که در آن وقت این محدودیّتها را داشت. می‌دانید نتیجه چه شد؟ نتیجه این شد که به فضل پروردگار و به حول و قوّه الهی، #جوانان_مؤمن این مملکت، به گوشه انبارها و کارگاهها رفتند؛ درها را روی خودشان بستند و مشغول کار شدند. ما امروز برخی از پیچیده‌ترین ابزارهای جنگی را که دشمن به عقلش هم خطور نخواهد کرد، خودمان در داخل تهیّه می‌کنیم.» ۱۳۷۴/۰۲/۱۳

@rahbari_plus
👌2
🔰 #خاطره | دست قدرتی که به ما کمک می‌کند

🔸 رهبر معظم انقلاب: «ایشان [امام خمینی رحمه‌الله] یک‌وقت در جریانی فرمودند: من از اول انقلاب احساس کرده‌ام که در همه‌ی مراحل، دست قدرتی به ما کمک می‌کند و ما را راهنمایی می‌نماید. واقعاً همین‌طور است. البته خدای متعال، این #دست_قدرت را تصادفی و شانسی و بیهوده نمی‌فرستد؛ بلکه به عنوان پاداش یک مجاهدت و یک ازخودگذشتگی می‌فرستد؛ یعنی قوانین تاریخ، به هم نخورده است. این‌طور نیست که کسی تصور کند آنچه پیش آمده، کتره‌یی بوده است. نه، آنچه پیش‌آمده، منطبق بر قواعد عالم است؛ منتها برطبق قوانین و قواعد مادّیِ شناخته شده نیست؛ بلکه عنصر معنوی در آن کار، مؤثر و کننده‌ی کار است.» ۱۳۶۹/۰۹/۱۴

@rahbari_plus
10👍2
🔰 #خاطره | امداد غیبی یعنی یک تیپ مقابل دو لشگر!

🔹 رهبر معظم انقلاب: «#روحیه یکی از اساسی‌ترین عناصر رزم است. اگر روحیه نباشد، هرچی هم عدد زیاد باشد، فایده‌ای ندارد و این روحیه ایجاد می‌کند. من این را در جنگ احساس کردم. من حالا عیب ندارد این را بگویم: یک وقتی در مقابل دو لشگر و نیم عراقی در غرب اهواز ما فقط یک تیپ داشتیم، آن هم یک تیپی که استعدادش به قدر یک گردان هم نبود!

🔸 عراقیها از ترس این تیپ جلو نمی‌آمدند، عراقیها تا بیست کیلومتری #اهواز تقریباً آمدند، چرا جلوتر نیامدند؟ از چی می‌ترسیدند؟ از یک تیپی که آن‌جا توی زمین فرو رفته بود و سنگر کنده بود و مستقر شده بود. این تیپ را وقتی ما می‌رفتیم می‌دیدیم، واقعاً دلمان می‌سوخت که نیروهای ما چه‌قدر کم‌اند. یک تیپ ضعیفی بود که اولش استعداد آن در حد یک گردان بود. و حالا اگر بگویم که این تیپ چند تا تانک داشت؛ واقعاً هر شنونده‌ای تعجب خواهد کرد.

🔹 یک تیپ بی‌استعداد ضعیف از لحاظ تجهیزات و از لحاظ نفرات، عمدتاً از لحاظ تجهیزات زرهی، این تیپ، دو تا لشگر را جلوی خودش معطل کرده بود. به فاصله‌ی دو، سه کیلومتری همین تیپ، دُبّ حردان معروف که مدتها اسمش سرِزبانها بود و لابد شنیدید، که بعد هم ما آن را گرفتیم، یعنی نیروهای اسلام گرفتند دبّ حردان را. آن دبّ حردان معروف مرکز نیروهای عراقی بود، دو لشگر و نیم نیروی عراقی آن‌جا گسترش یافته بود و نیروهای ما این‌قدر بود. اینها از #ترس همان یک تیپ، جلو نمی‌آمدند.

🔸 ببینید در چشم آنها ما زیاد می‌شویم. در عوض بچه‌های ما، یک تیمهای کوچکِ مثلاً پنجاه نفری، شصت نفری تشکیل می‌دادند از #نیروهای_داوطلب یا سپاه یا مخلوطی از داوطلب، سپاه، گاهی هم ارتشیها، و اینها می‌رفتند، نفوذ می‌کردند در داخل دشمن، در دل دریای دشمن، واقعاً دریایی از دشمن بود، نفوذ می‌کردند، ضربه می‌زدند، چند تا تانک می‌زدند و برمی‌گشتند .این ناشی از این بود که دشمن را کم، کوچک و ضعیف می‌شمردند و جرأت می‌کردند بروند طرفشان.

🔹 این یک #امداد_غیبی است دیگر، که من این را خودم مشاهده کردم. یعنی این کم دیدن آنها [یعنی عراقیها] و زیاد نمودن ما به آنها یک لطف الهی بود. البته این لطف را من ناشی از توجهات نیروهای ما می‌دانم. همان وقت من در #نماز_جمعه بارها یاد کرده بودم از کسانی که در سنگرها، در کنار تانکها، در داخل جبهه با چه توجهی به خدا و با چه خلوصی کار می‌کنند، اینها البته زمینه‌ی این لطف الهی است.» ۱۳۶۱/۰۱/۱۰

@rahbari_plus
4
🔰 #خاطره | زنی که تمام هستی‌اش را به جبهه فرستاده بود

🔸 «من در سفر همدان بعد از آن که سخنرانی کردم و آمدم، یک نامه‌ای به من دادند از یک خانمی که یک تکه‌هایی از این نامه را گفتم برای شما بخوانم. اینها نمونه‌های بسیار ظریفِ استثنایی است در تاریخ. البته خوشبختانه در روزگار ما اینها استثنائی نیست، اما در #تاریخ حقیقتا استثنائی است.

🔹 این خانم [در نامه] بعد از آن که اظهار ارادت فراوانی به امام و به مسؤولین کردند و می‌گویند همسرم و پسرهایم در #جبهه بودند و خواهند بود؛ اظهار شرمندگی کردند که خودشان نمی‌توانند -این خانم- در جبهه شرکت بکنند. بعد می‌گویند که من دو عدد انگشتر ناقابل که تمامی زینت من است و مقداری پول که ماهها آن را جمع کردم و می‌خواستم برای بچه‌هایم لباس گرم زمستانی بگیرم -که نیاز داشتند- ولی شرم دارم که امام عزیزم ۵۰ رزمنده را در سه ماه خرج دهد، من هم باید همین‌ها را که #هستی و مالم هست بدهم برای رزمندگان.

🔸 بعد یک مقداری اظهار شرمندگی از این‌که اینها کم است و -این خانم- دلش می‌خواهد که خودش هم بتواند در #میدان_جنگ حضور پیدا کند. نامه را تمام کرده بعد دخترِ همین خانم در پایان نامه‌ی او نوشته بود که وقتی دیدم مادرم آن دو قطعه انگشتر دست خود را که برای لباس زمستانی برادرهایم نیاز دارد ولی ترجیح می‌دهد که آن را تقدیم رزمندگان کند، من نتوانستم ساکت بمانم و انگشتری که مدتها با پول خودم تهیه کرده بودم آن را با پول ناچیزی که جمع کردم تقدیم می‌کنم.

🔹 یک مقداری پول، چند تا انگشتر این مادر و دختر که از وضعشان هم پیداست که زندگی متوسطی دارند، #در_راه_خدا دارند می‌دهند یک چنین نمونه‌هایی را انسان دارد می‌بیند.

🔸 نامه‌ی دیگری باز بود که کسی دو تا فرزندش در جبهه به شهادت رسیدند، او ده هزار تومان داشته که مال این بچه‌هایش بوده این را رفته به حساب ریخته و قبضش را برای ما فرستاده و نمونه‌های فراوانی از این قبیل، که این نشان‌دهنده‌ی همان ایمان و اخلاصی است که در بین مردم هست و ما کاملا به این حرکت جدیدی که شروع کردند #مردم_عزیز ما امیدواریم و می‌دانیم که با همین همت‌های بلند هست که مشکلات بزرگ از جمله این مشکل حل خواهد شد.» ۱۳۶۶/۰۸/۲۹

@rahbari_plus
2
🔰 #خاطره | حصر آبادان باید شکسته بشود

▪️«آن روزهایی که دشمن از کارون عبور می‌کرد و مقدمات حصر آبادان را فراهم می‌نمود، روزهای عجیبی بود. آن وقت من غالباً در اهواز بودم. فضای غم‌آلودی بود؛ فراوانی مشکلات، فرماندهی غلط و ناقص، بی‌پناهی نیروهای مؤمن و مخلص، تجهیزات در حداقل لازم، نه مهماتی، نه سلاحی. دشمن هم از این وضع استفاده کرد. از آن طرف که هرچه فشار آوردند، نتوانستند #آبادان را تصرف کنند و دیدند که قابل تصرف هم نیست؛ مجبور شدند دور بزنند، از این طرف بیایند، از کارون عبور کنند و با فاصله‌ی زیادی آبادان را محاصره نمایند.

▪️ در این دوران چندماهه‌یی که آبادان، اول از دو جهت، بعد از سه جهت، بعد تقریباً از چهار جهت محصور بود و هیچ راه زمینی به سمت آبادان وجود نداشت و باید از درون آب می‌رفتند و با فاصله‌یی خودشان را می‌رساندند، قضایایی اتفاق افتاد. این‌قدر جوان مؤمن، رزمنده‌ی مخلص و آدم فداکار جان خود را به خطر انداخت یا نثار کرد، تا دشمن را #یک_وجب عقب بنشاند، یا از جلو آمدن او مانع بشود، که واقعاً ضبط و حصر آنها کار آسانی نبود.

▪️ من نمی‌دانم آیا این چیزها در نوشته‌ها و دفترها و لااقل در سینه‌ها ضبط است، تا روزی در اختیار تاریخ قرار بگیرد، یا نه؟ و ای کاش باشد و قرار بگیرد. امام (ره) فرمودند: #حصر_آبادان باید شکسته بشود. به دنبال این فرمان، برای شکستن حصر آبادان تلاش شد. حصر آبادان، در خلال یک فداکاری بزرگ شکسته شد و حرف امام تحقق پیدا کرد.

▪️کسانی در دنیا بودند که از دور فکر می‌کردند که قضیه‌ی جنگ با از دست رفتن آبادان حل خواهد شد و قضیه‌ی جمهوری اسلامی هم حل خواهد گردید! جمهوری اسلامی که نتواند آبادان خود - یعنی شهر صنعتی و چشم و چراغ آن منطقه از کشور - را نگه بدارد، دیگر چه‌طور حکومت و دولتی است!؟

▪️ معلوم بود که اگر آبادان می‌رفت، روحیه‌ها هم با این شهر می‌رفت و دیگر اهواز هم قابل دفاع نبود. آن روز دشمن در ده، دوازده کیلومتری اهواز بود و خمپاره‌های ۶۰ او در این شهر به زمین می‌خورد. یعنی دشمن جلو می‌آمد، تا حدی که اهواز در بُرد خمپاره‌های ۶۰ او قرار می‌گرفت و می‌زد و هیچ‌چیز باقی نمی‌ماند. امام(ره) آن #نقطه‌_اصلی را پیدا کردند و گفتند که حصر آبادان باید شکسته بشود، و شکسته شد.» ۱۳۶۹/۰۷/۰۴

@rahbari_plus
2
🔰 #خاطره | ستاره‌های شکست حصر آبادان

🔸 رهبر معظم انقلاب: «من الان در میان رزمندگان برجسته‌ی نام و نشاندارمان - که بحمداللَّه زندگی بابرکتشان باقی ماند - کسانی را می‌بینم که در آن روز با چه شرایطی به مقابله‌ی با #دشمن رفتند. من آن ساعات و آن لحظات را فراموش نمی‌کنم که اینها برای گرفتن یک چیز مختصر و یک سلاح کوچک، به هر کسی که فکر می‌کردند ممکن است به آنها کمک کند، با التماس متوسل می‌شدند، تا این سلاح را به دست آورند. روزها و هفته‌ها و ماهها به میدان جنگ می‌رفتند و در این شکافها و این سوراخها و این سنگرها، آن هوای گرم و آن سرما را تحمل می‌کردند، برای این‌که بتوانند به دشمن یک ضربه بزنند.

🔹 البته معلوم بود، اول چیزی که در خطر بود، جان خودشان بود. آن جا، جایی نبود که انسان بتواند فکر جانش را بکند؛ برایشان مهم نبود. روزی که آن جنگ خونین، در حول‌وحوش جزیره‌ی آبادان واقع شد و جوانان رزمنده‌ی ما، از ارتشی و سپاهی و بسیجی، همین‌طور مثل ستاره‌های فروزانی که ساقط بشوند، در بهمنشیر می‌افتادند و شهید می‌شدند، اما برنمی‌گشتند و می‌رفتند، تا دشمن را #نابود کردند و سرش را به سنگ کوبیدند و جزیره‌ی آبادان را فتح کردند و محاصره را شکستند و دشمن را عقب راندند، چیزی که برای این جوانان و این رزمندگان و این بسیجیها و این افسران و درجه‌داران و سپاهیها مطرح نبود، جانشان بود.» ۱۳۶۹/۰۷/۰۴

@rahbari_plus
👌3
🔰 #خاطره | مدال‌های ذلت صدام

🔸 رهبر معظم انقلاب: «امام(رضوان‌اللَّه‌تعالی‌علیه) یک وقت می‌فرمودند که هر زمان عراق در جنگ شکست می‌خورد، و هر موقع این سرداران قادسیه، از بسیجیان و رزمندگان ما یک تودهنی می‌خورند، صدام فوراً یک مدال و یک نشان به آنها می‌دهد! هر وقت به آنها مدال می‌داد، معنایش این بود که شکست خورده‌اند! حالا هم آنها اعلام کرده‌اند که دولت عراق به صدام مدال داده است! مدال چه چیزی؟ #مدال_ذلت در مقابل امریکا، مدال روبه شدن در مقابل متجاوزان به عراق، و مدال خونریزی نسبت به مردم مظلوم این کشور! دنیا هم دارد تماشا می‌کند. باید در مقابل استکبار ایستاد. با مقاومت - نه با تسلیم - به همه چیز دست پیدا خواهید کرد؛ همچنان که تا امروز دست پیدا کرده‌اید.» ۱۳۷۰/۰۲/۱۱

@rahbari_plus
👏61
🔰 #خاطره | نامه‌‌هایی از بهشت

🔸 «این وصیت‌نامه‌هایی که امام می‌فرمودند بخوانید، من به این توصیه‌ی ایشان خیلی عمل کرده‌ام. هرچه از وصیت‌نامه‌های همین بچه‌ها به دستم رسیده - یک فتوکپی، یک جزوه - غالباً من اینها را خوانده‌ام؛ چیزهای عجیبی است. ماها واقعاً از این #وصیت‌نامه‌ها درس می‌گیریم. این‌جا معلوم می‌شود که درس و علم و علم الهی، بیش از آنچه که به ظواهر و قالبهای رسمی وابسته باشد، به حکمت معنوی - که ناشی از نورانیت الهی است - وابسته است. آن جوان خطش هم بزور خوانده می‌شود، اما هر کلمه‌اش برای من و امثال من، یک درس و یک راهگشاست و من خودم خیلی استفاده کرده‌ام.در بسیاری از موارد، به پدر و مادرشان می‌نوشتند که ما از این‌جا دل نمی‌کَنیم؛ این‌جا بهشت است و #زندگی این‌جاست.

🔹 مثلاً در جواب این‌که مادرش نوشته بود پسرم! زودتر بیا، یا به ما خبر بده، می‌گوید اصلاً آن‌جا زندگی نیست؛ زندگی این‌جاست. این همان معنویت بود. وقتی معنویت هست، دلها مجذوب آن می‌شود. وقتی دلها مجذوب شد، نیروها به دنبال دلها و اراده‌ها حرکت می‌کند. وقتی این‌طور شد، #بزرگترین_قدرتها نمی‌توانند یک ملت را شکست بدهند. برادران! این واقعیت در ایران اتفاق افتاد؛ بزرگترین قدرتهای دنیا نتوانستند ایران را شکست بدهند.» ۱۳۷۰/۰۶/۲۷

@rahbari_plus
3
🔰 #خاطره | اثر ایمان

🔸 رهبر معظم انقلاب: «بنده خانواده‌هایی را از نزدیک دیده‌ام - یعنی به خانه آنها رفته‌ام و با پدران و مادران صحبت کرده‌ام. روایت نیست؛ خودم از نزدیک دیده‌ام. - خانواده‌ای که دو پسر داشتند، هر دو #شهید شدند. خانواده‌ای که سه پسر داشتند و هر سه شهید شدند. این مگر شوخی است!؟ این مصیبت، مگر قابل تحمّل است!؟ این پدر و مادر باید از غصّه دیوانه شوند.

🔹 آن وقت، مادر، که عواطف جوشانتری هم دارد، با کمال قدرت می‌گوید: «ما اینها را در راه اسلام دادیم، و حرفی نداریم.» عجب! پس تأثیر اسلام این است! تأثیر ایمان به خدا این است! این را دشمن فهمید. پدر و مادری به جوان خود می‌گویند «تو هنوز شانزده سالت است، هفده سالت است؛ برو درست را بخوان؛ برو بازیت را بکن؛ لذّتت را ببر. برادرت رفت و شهید شد.»؛ جوان می‌گوید: «نه! من سهم خودم را باید برای اسلام ادا کنم.» این، عبارتی است که ما در #وصیتنامه‌های_شهدا دیده‌ایم و از پدران و مادران شهدا و خانواده‌ها شنیده‌ایم. اثر اسلام، این است.» ۱۳۷۱/۰۵/۲۱

@rahbari_plus
6👌3
🔰 #خاطره | آثار ایستادگی امام در حفظ ایران

🔸 رهبر معظم انقلاب: «خدا می‌داند که اگر در جنگ، فرد محکمی به استقامت امام نبود، حداقل یکی، دو استانِ این مملکت رفته بود. این تو بمیری، از آن تو بمیریهای قدیم نبود. این، چیز خیلی خطرناکی بود. روحیه‌ی امام، یک روحیه‌ی محکمِ #تسلیم‌ناپذیر بود و همین بود که ایران و ملت و انقلاب را نجات داد. هم کسانی که انقلاب را قبول دارند، باید شکرگزار امام باشند و هم کسانی که با انقلاب دشمنند، امّا ایران و این مرزها را قبول دارند، باید خاک پای امام را توتیای چشمشان کنند و خودشان را وامدار امام بدانند. امام موجب شد که ایران بماند و تجزیه نشود. اگر این استقامت امام نبود، مگر قضیه این طوری بود؟» ۱۳۷۵/۰۵/۱۶

@rahbari_plus
👍62
🔰 #خاطره | سؤال آیت‌الله خامنه‌ای از شهید علم‌الهدی

🔸 رهبر معظم انقلاب: «این بیابانها [هویزه] را نیروهای متجاوز پر کرده بودند. تمام این سرزمین پاک و مظلوم و خونبار، در زیر چکمه‌ی متجاوزان بود و نیروهای مسلّح و سازمانهای نظامی ما، همه‌ی تلاش خودشان را برای دفع و سرکوب دشمن میکردند. اما این #جوانان با دست خالی به مقابله با دشمن میرفتند. آن روز شاید عدّه‌ی این جوانان، بیست، سی نفر بیشتر نبود. بیست الی سی جوانان با دست خالی؛ اما با دل استوار از ایمان و توکّل به پروردگار.

🔹 در این‌جا، در این بیابانها، چند هزار تانک و نفربر زرهی از دشمن مستقر بود. آن جمع کوچک، برای مقابله با این جمع علی‌الظّاهر بزرگ می‌آمد؛ با ایمان به خدا و با #توکل؛ آن‌گونه که حسین‌بن‌علی علیه‌السّلام، با جمع معدود، در مقابل دریای دشمن ایستاد، قلبش نلرزید، اراده‌اش سست نشد و تردید در او راه پیدا نکرد. این جوانان، واقعاً همان‌طور بودند.

🔸 من در همین‌جا، از شهید علم‌الهدی پرسیدم: شما از سلاح و تجهیزات چه دارید که این‌گونه مصمّم به جنگ دشمن میروید؟ دیدم اینها دلهایشان آن‌چنان به نور ایمان و توکّل به خدا محکم است که از خالی بودن دست خود هیچ باکی ندارند. حرکت کردند و رفتند. آنها خواستار #جهاد در راه خدا و پذیرای شهادت در این راه بودند؛ چون میدانستند حقّند.

🔹 شهدای ما در هر نقطه‌ی این جبهه‌ی عظیم، با همین روحیه و با همین ایمان، جنگیدند. عزیزان من! برادران و خواهرانی که از منطقه‌ی دشت آزادگان، از هویزه، از سوسنگرد، از بُستان و از مناطق دیگرِ عشایرِ مختلف عرب در این‌جا هستید و یا کسانی که از نقاط دیگر آمده‌اید! این صحنه‌های زیبا از جوانان رزمنده، یک درس است.

🔸 یک درس بزرگ برای امروزِ ملتِ ایران و براىِ همیشه‌ی #تاریخ. در انقلاب هم، ما با دست خالی به میدان آمدیم؛ اما با دلی سرشار از ایمان و عشق، با دستگاهِ تا دندان مسلّحِ دشمن، جنگیدیم و بر او پیروز شدیم. البته، مبارزه زحمت دارد؛ اما حق بر باطل، پیروز است.» ۱۳۷۵/۱۲/۲۰

@rahbari_plus
4👍1
🔰 #خاطره | امام گفتند «ما می‌توانیم»

🔸 رهبر معظم انقلاب: «در روزهای اوّل #جنگ، یک نفر نظامی پیش من آمد و فهرستی آورد که انواع و اقسام هواپیماهای ما - جنگی و ترابری - در آن فهرست ذکر شده بود و مشخّص گردیده بود که چند روز دیگر همه‌ی فروندهای این نوع هواپیماها زمینگیر خواهد شد؛ مثلاً این نوع هواپیما در روز هشتم، این نوع هواپیما در روز دهم، این نوع #هواپیما در روز پانزدهم! این فهرست را به من داده بود که خدمت امام ببرم، تا ایشان بدانند که موجودی ما چیست.

🔹 من به آن فهرست که نگاه کردم، دیدم دیرترین زمانی که هواپیمایی از انواع هواپیماهای ما زمینگیر خواهد شد، در حدود بیست و چند روز است؛ یعنی ما بیست و چند روز دیگر هیچ هواپیمایی نداریم که بتواند از روی زمین بلند شود! من وظیفه‌ام بود که این فهرست را ببرم و به امام نشان دهم. ایشان به آن کاغذ نگاه کردند و گفتند: اعتنا نکنید؛ #ما_می‌توانیم! برگشتم و به دوستانی که بودند گفتم: امام می‌گویند می‌توانید. آن هواپیماها، به همّت شما و با توانستن شما هنوز پرواز می‌کنند؛ هنوز از بسیاری از تجهیزات پرنده‌ی این منطقه پیشترند.» ۱۳۷۷/۱۱/۱۹

@rahbari_plus
9🔥1
🔰 #خاطره | امام(ره) گفتند اینها می‌روند شما می‌مانید...

🔸 رهبر معظم انقلاب: «هیچوقت امید امام تا قبل از پیروزی انقلاب، و حتّی قبل از این سالهای آخر که اقبال مردم و توجه مردم به مبارزه زیاد شده بود، در آن سالهای اختناق، کاستی نگرفت؛ همیشه به آینده امیدوار بود. این امید ناشی از #ایمان است. همه‌ی این خصوصیاتی که من عرض می‌کنم، ناشی از ایمان است. ناشی از یک ایمان عمیق و قوی. یکی همین امیدواری است.

🔹 من یادم نمی‌رود در روز دوم فروردین که همان روز حادثه‌ی فیضیه بود، بعد از آن‌که در مدرسه‌ی #فیضیه آن حادثه‌ی فجیع انجام گرفت، که طلبه‌ها را زدند و نابود کردند، ما در مدرسه‌ی فیضیه نبودیم، گفتیم برویم ببینیم چه خبر است. عدّه‌‌‌ی معدودی که از مدرسه فیضیه توانسته بودند فرار کنند، جلوی ما را گرفتند و گفتند نخیر، باید برگردید، مدرسه‌ی فیضیه کشتارگاه است، دارند از بین می‌برند، از طلّاب و رفقای خودمان بودند، ما مجبور شدیم از نیمه‌ی راه برگردیم از نیمه‌ی راه، مدرسه فیضیه نرفتیم، گفتیم کجا برویم.

🔸 گفتیم برویم #منزل_امام. حالا آن تصویر وضع خیابانها و کوچه‌ها چه‌جوری بود در آن لحظه، چیز عجیبی است؛ از ذهن من هیچ وقت خاطره‌ی آن روز زدوده نشده، که نمی‌خواهم حالا این جزئیات را بگویم، بالأخره آمدیم منزل حضرت امام، حدود غروب بود ایشان آماده شدند برای نماز و نماز جماعت را در حیات منزلشان اقامه کردند، یک عده‌ای از طلبه‌ها آن‌جا بودند می‌خواستند در خانه را ببندند فکر می‌کردند که ممکن است مزدورها به منزل ایشان حمله کنند، ایشان گفتند که نه باید در خانه باز باشد. همه مضطرب بودند، خود من فراموش نمی‌کنم در نهایت اضطراب بودم.

🔹 ایشان با خیال راحت با #آرامش کامل با یک طمأنینه‌ی شگفت‌آور نماز مغرب و عشا را خواندند، بعد رفتند در یک اتاقی از اتاقهای همان منزلی که، در آن اقامه‌ی جماعت شده بود، ما هم همه رفتیم به طرف آن اتاق... این جمع طلّاب ترسیده‌ی از یک حادثه‌ی بی‌سابقه، سابقه نداشت، اینجور بریزند جلّادانه به قصد کشت طلبه‌ها را بزنند و روشن شده بود که دستگاه تصمیم دارد که همه‌ی طلبه‌ها را نابود کند و آن شب ممکن بود به همه‌ی این خانه‌های شناخته شده و مدارس معروف و شناخته شده بریزند، #طلاب را از بین ببرند، نابود کنند، تارو مار کنند. اینجور فهمیده شده بود.

🔸 آن جمع همه مضطرب و ناراحت ترسیده، امام ده دقیقه یا یک ربع، بیست دقیقه صحبت کردند، تمام این اضطرابها تبدیل شد به #آرامش و اطمینان، از جمله‌ی حرفهایی که من یادم است، تو گوشم است، که آن روز ایشان گفتند؛ همین بود گفتند اینها می‌روند شما می‌مانید، ایستادگی کنید، اینها باطلند.» ۱۳۶۸/۰۳/۱۲

@rahbari_plus
8
🔰 #خاطره | امام به خبرنگارها گفتند ما همین الان پیروزیم...

🔸 رهبر معظم انقلاب: «در پاریس خبرنگارها از امام پرسیدند شما چقدر #امیدوار به پیروزی خودتان هستید؟ امام خطاب به خبرنگارها گفتند ما همین الان پیروزیم. این را امام در وضعی گفت که شاه هنوز امیدوار بود که کماندوهای امریکایی بریزند مردم را قتل عام کنند. احتمالش هم بود ممکن بود بکنند، در همان شرایط امام گفت ما پیروزیم. چرا پیروزیم؟ چون آن شخصی که تکلیفش را انجام داده و موفق شده که تکلیفش را انجام بدهد #پیروز است.» ۱۳۶۳/۰۹/۰۳

@rahbari_plus
4
🔰 #خاطره | همه اینهایی که در این‌جا نشسته‌اند، از آمريکا می‌ترسند!

🔸 رهبر معظم انقلاب: «در یکی از مجامع بین‌المللی که نطق خیلی پُرشوری در آن‌جا علیه تسلط قدرتها و #نظام_سلطه در دنیا ایراد کردم و امریکا و شوروی را در حضور بیش از صد هیأت نمایندگی و رؤسای دولتها، به نام کوبیدم و محکوم کردم، بعد از آن نطق، عده‌ی زیادی آمدند تحسین و تصدیق کردند و گفتند: همین سخن شما درست است. یکی از سران کشورها که یک جوان انقلابی بود - و البته بعد هم او را کشتند - نزد من آمد و گفت: همه‌ی حرفهای شما درست است، منتها من به شما بگویم که به خودتان نگاه نکنید که از امریکا نمی‌ترسید؛ همه‌ی اینهایی که در این‌جا نشسته‌اند، از امریکا می‌ترسند! بعد سرش را نزدیک من آورد و گفت: من هم از امریکا می‌ترسم!» ۱۳۶۸/۱۱/۱۹

@rahbari_plus
👌3
🔰 #خاطره | تروریسم رسانه‌ای غربی‌ها!

🔸 رهبر معظم انقلاب: «وقتی که شهید عالی‌مقام و سیّد عزیز و بزرگوار، #شهید_لاجوردی به شهادت رسید - کسی که چهره بسیار درخشانی بود و بسیار کسان از مجاهدات او در دوران مبارزات و در دوران اختناق خبر ندارند که این مرد چه کرد و کجاها بود و چگونه زندگی کرد؛ چه زندانهایی کشید و چه زحمتهایی متحمّل شد. بعد از انقلاب نیز بی‌تظاهرترین کارها را که سخت‌ترین هم بود، بر دوش گرفت و آخر هم شهید شد - یکی از روزنامه‌های آلمان نوشت #ترور لاجوردی، ترور نیست! یعنی آنها عنوان ترور را هم عوض کردند؛ چرا؟ چون این به وسیله ناراضیان داخلی انجام گرفته است! لاجوردی اگر شهید میشود، حتی ترور بودن این را هم قبول نمیکنند، میگویند ترور نیست.

🔹 تبلیغات رسانه‌های دنیا این است. امپراتورىِ استکبارىِ خبرىِ مسلّط بر افکار عمومی دنیا این است. مبارزه‌ی مردم فلسطین برای پس گرفتن سرزمین خود تروریسم است؛ مبارزه مردم لبنان برای بیرون کردن #اشغالگران صهیونیستی تروریسم است؛ اما آمدن جنایتکاران صهیونیست به داخل لبنان و ربودن و کشتن انسانها و ویران کردن روستاها تروریسم نیست! منطق آنها این است. ما که نباید به آنچه که دشمن در فضا پرتاب میکند، #فریب بخوریم. ما خودمان باید فکر کنیم.» ۱۳۷۹/۰۱/۲۶

@rahbari_plus
3