⭕خاطره ای از #سعید_حجاریان !
🔸بعد از ترور من ، به دلیل آنکه بیمارستان سینا نزدیکترین بیمارستان به شورای شهر بود و خون زیادی هم از من رفته بود و مجاری تنفسیام مسدود شده بود ، دوستان زحمت کشیدند و مرا به آنجا رساندند و الحق که پزشکان ایرانی آنچه از علم و دانش در توان داشتند به کار گرفتند و برای درمان من کوتاهی نکردند . با اینکه ترور یک هفته مانده به عید اتفاق افتاده بود ، تمام طول تعطیلات عید را هر کسی که آنجا بود بی هیچ چشمداشتی برای نجات من زحمت کشید . شاید اگر این اتفاق برای هر کس دیگری در هر نقطهای از این کره خاکی رخ داده بود، امکان نجات تقریبا منتفی بود و از این بابت تا ابد ممنون آنها هستم .
🔸بعد از اینکه کمی حالم بهتر شد ، در روند درمان ، امور مربوط به نورولوژی و فیزیوتراپی باید با هم هماهنگ میشدند و با کم و زیاد کردن داروها همه راهها امتحان شد که کار بسیار دشواری بود . لذا در ایران این بخش از درمان امکانپذیر نشد و به دلیل رعشههای بیدلیل ، کار فیزیوتراپی پیش نمیرفت . به همین دلیل برای ادامه درمان به کشور آمریکا اعزام شدم . در آنجا دکتر قاجار پس از معاینه مرا به یکی از معتبرترین بیمارستانهای نیویورک به نام «مونته ساینا» معرفی کرد
🔸ترجمه نام بیمارستان به زبان عربی «طور سینا» است . هنگام ورود به بیمارستان یک ستاره داوود بزرگ بر سردر بیمارستان توجه مرا به خودش جلب کرد . آنجا مرا به بخش نورولوژی بردند که در آن بخش پزشکان بسیار با محبتی حضور داشتند و بسیار مرا مورد لطف خود قرار دادند و گفتند مرا به صورت رایگان درمان خواهند کرد .
🔸تمام پزشکان حاضر در آن بخش دارای ریش بلند و عرقچین بودند و این مساله بعد از مدتی مرا دچار نگرانی کرد . یاد کاشان خودمان افتادم . زمان کودکی تابستانها که به آنجا میرفتیم یک مرد کلاهشاپو به سر به محض اینکه پایش را به محل میگذاشت ، بچههای محله پا به فرار میگذاشتند و فریاد میزدند «شوفط» آمد.
🔸پدر و مادرها بچههایشان را زیر بغل میزدند و شوفط با تیغ جراحی آنها را ختنه میکرد و همیشه از شوفط در دل بچههای آن محلهها در کاشان ترس بود . بعدها شوفط به اسرائیل رفت و خاخام شد و «یدیدیا شوفط» نام گرفت که بلندمرتبهترین ربای یهودیان است .
🔸بعد از اتمام معاینات ، یکسره به دفتر نمایندگی ایران در سازمان ملل رفتم که در آن زمان آقای دکتر ظریف مسئول نمایندگی ایران بودند و ماجرا را برایشان تعریف کردم و گفتم که همه پزشکان میگویند این بیمارستان بهترین در این امور است اما من میترسم یهودی بودن کادر این بیمارستان برایم دردسر ساز شود . آقای دکتر ظریف با تهران تماس گرفتند و به من اعلام کردند که صلاح دانسته نشده که من در آنجا بستری شوم .
🔸من هم عطای درمان در آنجا را به لقایش بخشیدم و به سمت واشنگتن حرکت کردم و در مرکز ملی بازتوانی واشنگتن بستری شدم که مسئولان بخش فیزیوتراپی و نورولوژی آن از متخصصان ایرانی بودند . از قرار قسمت نبود که درمان من که از سینای تهران آغاز شده بود در سینای نیویورک پایان یابد .
#نهان_خانه
#یدیدیا_شوفط
✍️نهان خانه
@raefipourfans
🔸بعد از ترور من ، به دلیل آنکه بیمارستان سینا نزدیکترین بیمارستان به شورای شهر بود و خون زیادی هم از من رفته بود و مجاری تنفسیام مسدود شده بود ، دوستان زحمت کشیدند و مرا به آنجا رساندند و الحق که پزشکان ایرانی آنچه از علم و دانش در توان داشتند به کار گرفتند و برای درمان من کوتاهی نکردند . با اینکه ترور یک هفته مانده به عید اتفاق افتاده بود ، تمام طول تعطیلات عید را هر کسی که آنجا بود بی هیچ چشمداشتی برای نجات من زحمت کشید . شاید اگر این اتفاق برای هر کس دیگری در هر نقطهای از این کره خاکی رخ داده بود، امکان نجات تقریبا منتفی بود و از این بابت تا ابد ممنون آنها هستم .
🔸بعد از اینکه کمی حالم بهتر شد ، در روند درمان ، امور مربوط به نورولوژی و فیزیوتراپی باید با هم هماهنگ میشدند و با کم و زیاد کردن داروها همه راهها امتحان شد که کار بسیار دشواری بود . لذا در ایران این بخش از درمان امکانپذیر نشد و به دلیل رعشههای بیدلیل ، کار فیزیوتراپی پیش نمیرفت . به همین دلیل برای ادامه درمان به کشور آمریکا اعزام شدم . در آنجا دکتر قاجار پس از معاینه مرا به یکی از معتبرترین بیمارستانهای نیویورک به نام «مونته ساینا» معرفی کرد
🔸ترجمه نام بیمارستان به زبان عربی «طور سینا» است . هنگام ورود به بیمارستان یک ستاره داوود بزرگ بر سردر بیمارستان توجه مرا به خودش جلب کرد . آنجا مرا به بخش نورولوژی بردند که در آن بخش پزشکان بسیار با محبتی حضور داشتند و بسیار مرا مورد لطف خود قرار دادند و گفتند مرا به صورت رایگان درمان خواهند کرد .
🔸تمام پزشکان حاضر در آن بخش دارای ریش بلند و عرقچین بودند و این مساله بعد از مدتی مرا دچار نگرانی کرد . یاد کاشان خودمان افتادم . زمان کودکی تابستانها که به آنجا میرفتیم یک مرد کلاهشاپو به سر به محض اینکه پایش را به محل میگذاشت ، بچههای محله پا به فرار میگذاشتند و فریاد میزدند «شوفط» آمد.
🔸پدر و مادرها بچههایشان را زیر بغل میزدند و شوفط با تیغ جراحی آنها را ختنه میکرد و همیشه از شوفط در دل بچههای آن محلهها در کاشان ترس بود . بعدها شوفط به اسرائیل رفت و خاخام شد و «یدیدیا شوفط» نام گرفت که بلندمرتبهترین ربای یهودیان است .
🔸بعد از اتمام معاینات ، یکسره به دفتر نمایندگی ایران در سازمان ملل رفتم که در آن زمان آقای دکتر ظریف مسئول نمایندگی ایران بودند و ماجرا را برایشان تعریف کردم و گفتم که همه پزشکان میگویند این بیمارستان بهترین در این امور است اما من میترسم یهودی بودن کادر این بیمارستان برایم دردسر ساز شود . آقای دکتر ظریف با تهران تماس گرفتند و به من اعلام کردند که صلاح دانسته نشده که من در آنجا بستری شوم .
🔸من هم عطای درمان در آنجا را به لقایش بخشیدم و به سمت واشنگتن حرکت کردم و در مرکز ملی بازتوانی واشنگتن بستری شدم که مسئولان بخش فیزیوتراپی و نورولوژی آن از متخصصان ایرانی بودند . از قرار قسمت نبود که درمان من که از سینای تهران آغاز شده بود در سینای نیویورک پایان یابد .
#نهان_خانه
#یدیدیا_شوفط
✍️نهان خانه
@raefipourfans