قلمرو نقد | رضا درستکار
پیرپسر/۳ 📽️الکی از خودش قهرمان نساخت 📽️برگردیم به پیرپسر، و قدم به قدم پیش برویم. پیرپسر درست از همان جایی که از مسیر دامچالهی نمادگرایی میپیچد و به ابتذال نشانهشناسی سخیف این سالها تن در نمیدهد، و بین روایت و داستان، و مفهوم و کنایهزنی، داستان و زیباییشناسی…
پیرپسر/۴
📽️پیروزی فضیلت
از یک نظر پیرپسر داستان «غلام باستانی» است، روایتگر انسانیکه سرانجام مغلوب «فضیلت» میشود.
یکی نوشته بود نام «غلام باستانی»، تمثیلی است! بله، میتواند باشد، اما ربطی هم ندارد!
چرا دستگاه معنایی فیلم را باید تا این حد سخفیف و نازل کرد، وقتی که غلام تا به آن حد غریب، به «شر» تجسد میبخشد و آنرا در خالکوبی پشتاش به عرق ضحاک مار بهدوش ارتقا میدهد!؟ و از آینگی و اصرار بر اغلاطاش، شرارت را به زادآوری و شرارتی دیگر وا میدارد و...
مسئله حتی آن نمودهای رذالتبار هم نیست. غلام هر باری که از آن دالان تنگ و اتاقاش، بیرون میآید، جلوهای تازه از خود را بروز میدهد. هر بار هم که این موتیف چون ایدهای فرمال اجرا و تکرار میشود، تبلوری جدید از او را نظاره میکنیم و...
در بیرون از این خانه قدیمیِ نسبتا درندشت، با آن طراحی و رنگهایی که قهوهای و فضایی دلمرده بر آن غالب است، آدم رذل (و در آن قهوهخانه، آدم علاف و بیبته) کم نداریم، موضوعِ غلام را از جایی دیگر باید رصد کرد. آنچنان که در پیشگاه «امر زیبا»، قافیه را میبازد و مفتون «اصالت» و جمال و «تمنا» میشود، که تمام هیمنهی خود را در پایان کار، از دست بدهد.
غلامهای اطرافمان در این دنیای فانی (و این یکی که قلندر و شاخصشان بود)، همیشه از چنین باختنهایی بیمناکند، برای همین شرارت را تا سر حد دیناش میکشانند...
او همان کسیاست که با افتخار در طول سالها، به این «هیبت» ساخت داده بود؛ و اما در پایان در مقابل «فضیلت» به زانو در میآید، و چون راه را نمیداند (همیشه در طول فیلم میبینیم و میشنویم که با خواندن و اندیشیدن و شعر و کتاب و آینده -که در شمایل همان پسرانش بازتاب یافته- مخالفت میکند)، و با همان روش جاهلانه گذشته مسیر را طی میکند، دوباره پایانی تراژیک و فاجعهبار را رقم میزند و این بار دیگر زمان موعود فرا رسیده است، راه گریزی نیست، جدال بالا میگیرد، ضعیف بر قوی غلبه میکند و غلام نیز در آتش فتنه خود به خون میغلتد.
شاید بتوان نتیجهای هم گرفت!
خانمها، آقایان!
هوایی نشوید. برای هوایی شدن، اول باید «دل»اش را داشت، و آمادگیاش را کسب کرد، رسیدن به فضیلت چندان هم ساده نیست.
برای هموندی با فضیلت، شاید نیازی نباشد که فاضل باشیم، اما حتما مهم است که آدم باشیم و قبلتر، حافظ روح و روان و زبان و جسممان بوده باشیم، و مثل غلام باستانی، پلشتی را تا عمق جان در درونمان ننشانده باشیم.
این داستان یکی پر آب چشم است از فردی بهنام غلام باستانی، که وقتی در لابهلای اتفاقات، وجدان هم فرصتی مییابد تا در درونش زبانهای بکشد، پس از مکثی کوتاه آن را هم پس میزند و...
میبینید!؟ که (در چشم ظاهر) فیلمی تا این حد بهنظر چرک، و درباره تباهی؛ اثری تا چه حد روشن و اعلا در باب ستایش از فضیلت از آب در آمده است.
پس باید چشم باطن را به روی آن گشود، تا به درجات هشداری آن دست یافت و...
ادامه دارد...
https://t.iss.one/r_dorost/3462
@r_dorost
📽️پیروزی فضیلت
از یک نظر پیرپسر داستان «غلام باستانی» است، روایتگر انسانیکه سرانجام مغلوب «فضیلت» میشود.
یکی نوشته بود نام «غلام باستانی»، تمثیلی است! بله، میتواند باشد، اما ربطی هم ندارد!
چرا دستگاه معنایی فیلم را باید تا این حد سخفیف و نازل کرد، وقتی که غلام تا به آن حد غریب، به «شر» تجسد میبخشد و آنرا در خالکوبی پشتاش به عرق ضحاک مار بهدوش ارتقا میدهد!؟ و از آینگی و اصرار بر اغلاطاش، شرارت را به زادآوری و شرارتی دیگر وا میدارد و...
مسئله حتی آن نمودهای رذالتبار هم نیست. غلام هر باری که از آن دالان تنگ و اتاقاش، بیرون میآید، جلوهای تازه از خود را بروز میدهد. هر بار هم که این موتیف چون ایدهای فرمال اجرا و تکرار میشود، تبلوری جدید از او را نظاره میکنیم و...
در بیرون از این خانه قدیمیِ نسبتا درندشت، با آن طراحی و رنگهایی که قهوهای و فضایی دلمرده بر آن غالب است، آدم رذل (و در آن قهوهخانه، آدم علاف و بیبته) کم نداریم، موضوعِ غلام را از جایی دیگر باید رصد کرد. آنچنان که در پیشگاه «امر زیبا»، قافیه را میبازد و مفتون «اصالت» و جمال و «تمنا» میشود، که تمام هیمنهی خود را در پایان کار، از دست بدهد.
غلامهای اطرافمان در این دنیای فانی (و این یکی که قلندر و شاخصشان بود)، همیشه از چنین باختنهایی بیمناکند، برای همین شرارت را تا سر حد دیناش میکشانند...
او همان کسیاست که با افتخار در طول سالها، به این «هیبت» ساخت داده بود؛ و اما در پایان در مقابل «فضیلت» به زانو در میآید، و چون راه را نمیداند (همیشه در طول فیلم میبینیم و میشنویم که با خواندن و اندیشیدن و شعر و کتاب و آینده -که در شمایل همان پسرانش بازتاب یافته- مخالفت میکند)، و با همان روش جاهلانه گذشته مسیر را طی میکند، دوباره پایانی تراژیک و فاجعهبار را رقم میزند و این بار دیگر زمان موعود فرا رسیده است، راه گریزی نیست، جدال بالا میگیرد، ضعیف بر قوی غلبه میکند و غلام نیز در آتش فتنه خود به خون میغلتد.
شاید بتوان نتیجهای هم گرفت!
خانمها، آقایان!
هوایی نشوید. برای هوایی شدن، اول باید «دل»اش را داشت، و آمادگیاش را کسب کرد، رسیدن به فضیلت چندان هم ساده نیست.
برای هموندی با فضیلت، شاید نیازی نباشد که فاضل باشیم، اما حتما مهم است که آدم باشیم و قبلتر، حافظ روح و روان و زبان و جسممان بوده باشیم، و مثل غلام باستانی، پلشتی را تا عمق جان در درونمان ننشانده باشیم.
این داستان یکی پر آب چشم است از فردی بهنام غلام باستانی، که وقتی در لابهلای اتفاقات، وجدان هم فرصتی مییابد تا در درونش زبانهای بکشد، پس از مکثی کوتاه آن را هم پس میزند و...
میبینید!؟ که (در چشم ظاهر) فیلمی تا این حد بهنظر چرک، و درباره تباهی؛ اثری تا چه حد روشن و اعلا در باب ستایش از فضیلت از آب در آمده است.
پس باید چشم باطن را به روی آن گشود، تا به درجات هشداری آن دست یافت و...
ادامه دارد...
https://t.iss.one/r_dorost/3462
@r_dorost
Telegram
قلمرو نقد | رضا درستکار
پیرپسر/۳
📽️الکی از خودش قهرمان نساخت
📽️برگردیم به پیرپسر، و قدم به قدم پیش برویم.
پیرپسر درست از همان جایی که از مسیر دامچالهی نمادگرایی میپیچد و به ابتذال نشانهشناسی سخیف این سالها تن در نمیدهد، و بین روایت و داستان، و مفهوم و کنایهزنی، داستان و…
📽️الکی از خودش قهرمان نساخت
📽️برگردیم به پیرپسر، و قدم به قدم پیش برویم.
پیرپسر درست از همان جایی که از مسیر دامچالهی نمادگرایی میپیچد و به ابتذال نشانهشناسی سخیف این سالها تن در نمیدهد، و بین روایت و داستان، و مفهوم و کنایهزنی، داستان و…
❤3👎2
قلمرو نقد | رضا درستکار
پیرپسر/۴ 📽️پیروزی فضیلت از یک نظر پیرپسر داستان «غلام باستانی» است، روایتگر انسانیکه سرانجام مغلوب «فضیلت» میشود. یکی نوشته بود نام «غلام باستانی»، تمثیلی است! بله، میتواند باشد، اما ربطی هم ندارد! چرا دستگاه معنایی فیلم را باید تا این حد سخفیف و نازل…
پیرپسر/۵
📽️صلاح کار کجا و من خراب کجا؟
📽️پیرپسر فیلمی زیبا درباره عشق هم میتواند تلقی شود. چراکه اولا "زن همیشه عنصر تغییر بوده است" و نیروی این زن (رعنا) هم زیاد است. از خیابان که میگذرد، سرها به سمتاش میچرخند، و الان هم که غلام را مفتون خود کرده است و دارد با ورود به زندگی آن سه مرد، به داستان و سرانجامشان رنگ و جلایی میدهد...
با این وصف، «تضاد» را هم میتوانی همینجا بخوانی. او بهشدت نیازمند است؛ و الان فرصتی دست داده تا با یک چشمپوشی ساده -مانند برخی زنانی که چشمپوشی میکنند برای مدتی کوتاه- آیندهاش را بسازد.
درست در همین فیلم و درست وقتی که تماشاگر هم با تردیدها و دودلیهایش، با دلشوره روند این داستان را پی میگیرد و حتی ایبسا با پیشآگاهی (بهدلیل شرایط) در انتظار کوتاه آمدن زن است، داستان میچرخد، زیرا قدرت ویرانگر عشق (خواندهی «خیر» جهان) هم وارد میدان شده و مسیر را برمیگرداند.
اینک «عجز» و «صلابت» را توامان پشت یک فقدان بزرگ میبینیم...، نمایش توامان این حواسِ سنگین متضاد بهطرزی شگفت هم خوب اجرا شده است. (زن در وانت پول را پس میدهد، کتک میخورد و...)
او به دیدار غلام رفته بود، تا پیشکش را برگرداند، عجز و لابه کند که بگذر از این تمنای ناشایست؛ نمیتوانم؛ که عشق نیازمند پاکی و معصومیت است... ولو در آن تقصیرِ اولین نباید قدم به چنین مسیری مینهادم و....
پیرپسر در نهایت تصویری منزه از زن بهدست میدهد. میبینیم که انتظارهای حسی و اغوایی رعنا در مجاری این داستان، بهرغم ظاهر فریبنده نخستین، همه نتیجهای معکوس در واپسین داشته و او از امتحانها سربلند در آمده است. زن زیبا و خوشسلیقه (که در کوتاه زمانی، محل خود را چون بهشتی میآراید و زیبایی را جاری و ساری میسازد و خیر را رقم میزند)، و خواهنده و مصمم از زندگی میآید، اما به چیزهایی که میطلبد، نمیرسد، و نجابتاش را هم نمیبازد.
پسین این داستان هم حسی متضاد در خود دارد.
ما در پیرپسر عملا با مسئله «فقدان» گسترده رودررو هستیم. رعنا در فقدان شوهر، از فقدانی بزرگتر میآید، فقر در خانه پدریاش با امیالی سرکوبشده هم بوده؛ در این دنیای خشن تلو میخورد تا...؛ اما صلاح کار کجا و من خراب کجا...
«فقدان» در احوالات یک یک این آدمها و شخصیتهای در خود لهیده هم دیده میشود، که جهانشان را درنوردیده است. آنها هر کدام از هبوط شدگان هستند و...
پیرپسر اینجا که با حفظ مرزها، از فقدانها میگوید، جلوهای تیز برای منتقداناش مییابد وگرنه کیست که نداند هر چه مطرح میشود لب به لب و قائم بر همین احوالات است؛ که «خورشید» هر روز بر ما و بر روی صورت غلام باستانیها طلوع و اعلام حضور میکند، و...
ادامه دارد...
https://t.iss.one/r_dorost/3463
@r_dorost
📽️صلاح کار کجا و من خراب کجا؟
📽️پیرپسر فیلمی زیبا درباره عشق هم میتواند تلقی شود. چراکه اولا "زن همیشه عنصر تغییر بوده است" و نیروی این زن (رعنا) هم زیاد است. از خیابان که میگذرد، سرها به سمتاش میچرخند، و الان هم که غلام را مفتون خود کرده است و دارد با ورود به زندگی آن سه مرد، به داستان و سرانجامشان رنگ و جلایی میدهد...
با این وصف، «تضاد» را هم میتوانی همینجا بخوانی. او بهشدت نیازمند است؛ و الان فرصتی دست داده تا با یک چشمپوشی ساده -مانند برخی زنانی که چشمپوشی میکنند برای مدتی کوتاه- آیندهاش را بسازد.
درست در همین فیلم و درست وقتی که تماشاگر هم با تردیدها و دودلیهایش، با دلشوره روند این داستان را پی میگیرد و حتی ایبسا با پیشآگاهی (بهدلیل شرایط) در انتظار کوتاه آمدن زن است، داستان میچرخد، زیرا قدرت ویرانگر عشق (خواندهی «خیر» جهان) هم وارد میدان شده و مسیر را برمیگرداند.
اینک «عجز» و «صلابت» را توامان پشت یک فقدان بزرگ میبینیم...، نمایش توامان این حواسِ سنگین متضاد بهطرزی شگفت هم خوب اجرا شده است. (زن در وانت پول را پس میدهد، کتک میخورد و...)
او به دیدار غلام رفته بود، تا پیشکش را برگرداند، عجز و لابه کند که بگذر از این تمنای ناشایست؛ نمیتوانم؛ که عشق نیازمند پاکی و معصومیت است... ولو در آن تقصیرِ اولین نباید قدم به چنین مسیری مینهادم و....
پیرپسر در نهایت تصویری منزه از زن بهدست میدهد. میبینیم که انتظارهای حسی و اغوایی رعنا در مجاری این داستان، بهرغم ظاهر فریبنده نخستین، همه نتیجهای معکوس در واپسین داشته و او از امتحانها سربلند در آمده است. زن زیبا و خوشسلیقه (که در کوتاه زمانی، محل خود را چون بهشتی میآراید و زیبایی را جاری و ساری میسازد و خیر را رقم میزند)، و خواهنده و مصمم از زندگی میآید، اما به چیزهایی که میطلبد، نمیرسد، و نجابتاش را هم نمیبازد.
پسین این داستان هم حسی متضاد در خود دارد.
ما در پیرپسر عملا با مسئله «فقدان» گسترده رودررو هستیم. رعنا در فقدان شوهر، از فقدانی بزرگتر میآید، فقر در خانه پدریاش با امیالی سرکوبشده هم بوده؛ در این دنیای خشن تلو میخورد تا...؛ اما صلاح کار کجا و من خراب کجا...
«فقدان» در احوالات یک یک این آدمها و شخصیتهای در خود لهیده هم دیده میشود، که جهانشان را درنوردیده است. آنها هر کدام از هبوط شدگان هستند و...
پیرپسر اینجا که با حفظ مرزها، از فقدانها میگوید، جلوهای تیز برای منتقداناش مییابد وگرنه کیست که نداند هر چه مطرح میشود لب به لب و قائم بر همین احوالات است؛ که «خورشید» هر روز بر ما و بر روی صورت غلام باستانیها طلوع و اعلام حضور میکند، و...
ادامه دارد...
https://t.iss.one/r_dorost/3463
@r_dorost
Telegram
قلمرو نقد | رضا درستکار
پیرپسر/۴
📽️پیروزی فضیلت
از یک نظر پیرپسر داستان «غلام باستانی» است، روایتگر انسانیکه سرانجام مغلوب «فضیلت» میشود.
یکی نوشته بود نام «غلام باستانی»، تمثیلی است! بله، میتواند باشد، اما ربطی هم ندارد!
چرا دستگاه معنایی فیلم را باید تا این حد سخفیف و نازل…
📽️پیروزی فضیلت
از یک نظر پیرپسر داستان «غلام باستانی» است، روایتگر انسانیکه سرانجام مغلوب «فضیلت» میشود.
یکی نوشته بود نام «غلام باستانی»، تمثیلی است! بله، میتواند باشد، اما ربطی هم ندارد!
چرا دستگاه معنایی فیلم را باید تا این حد سخفیف و نازل…
👎2❤1
قرار چیست صبوری کدام و خواب کجا؟
📽️خبر خاص جمعه این بود؛ «همایون» درگذشت.
همایون لقب بازیگر قدیمی سینمای ایران بود. نام اصلیاش محمدعلی تبریزیان است. او با «همایون» اوج گرفت و در قلب مردم سینماروی آن سالها که برایشان در تعدادی زیاد فیلم بازی کرده بود، تبلور یافت.
قصه تلخ روزگار را که میدانید، همایون هم از فردا... ممنوع از کار شد و...
گفت: هر کسی دو بار میمیرد؛ یک بار وقتی که عشق را در دلش میمیرانید...؛ و باری دیگر آنگاه که زندگی را بدرود میگوید. اما مرگ زندگی، در برابر مرگ عشق ناچیز است.
خبر خاص جمعه این بود...! نه خوابی در کار نیست، هنرمند نمیمیرد، مرده آناست که نامش به نکویی نبرند.
@r_dorost
📽️خبر خاص جمعه این بود؛ «همایون» درگذشت.
همایون لقب بازیگر قدیمی سینمای ایران بود. نام اصلیاش محمدعلی تبریزیان است. او با «همایون» اوج گرفت و در قلب مردم سینماروی آن سالها که برایشان در تعدادی زیاد فیلم بازی کرده بود، تبلور یافت.
قصه تلخ روزگار را که میدانید، همایون هم از فردا... ممنوع از کار شد و...
گفت: هر کسی دو بار میمیرد؛ یک بار وقتی که عشق را در دلش میمیرانید...؛ و باری دیگر آنگاه که زندگی را بدرود میگوید. اما مرگ زندگی، در برابر مرگ عشق ناچیز است.
خبر خاص جمعه این بود...! نه خوابی در کار نیست، هنرمند نمیمیرد، مرده آناست که نامش به نکویی نبرند.
@r_dorost
👍1👏1
@makhfigah_channel
کانال مخفیگاه
پیرپسر/۶
📽️گرجستانم را پس بده
📽️نکته:
حد و حدود این پستها در شبکههای مجازی، بسیار تنگتر از آن است که بتوان مبحثی چنین کلان را در آن خلاصه کرد و گنجاند!
این روزها کسی به من میگفت که دارم به متساهلانهترین شکل ممکن با پیرپسر برخورد میکنم! و آوانس و امتیازی که نباید، به فیلم و مولفاش میدهم!
بله! در شرایط طبیعی شاید این نگاه تا حدی درست آید، اما در وضعیتی که سینمای واقعی ما، تماماً مصلوب شده، و تهیهکنندگان و سرمایه، تمام اماکن و سالنها را به تصرف خود در آوردهاند؛ نه.
میتوان از آن ورش هم پرسید. خب پیرپسر چرا تا این حد مقرب منتقدان شده است!؟
من عرض میکنم! چون به هر چیزی که فیلمهای بازاری در طول یک دهه گذشته، «آری» گفته و قافیه را باخته و بکل وا داده بودند، «نه» میگوید. حتی جایی هم که فیلمساز ما لغزشی دارد و میخواهد به ایدهی افراطی و کلیشهای «ترقص» در فیلمهای گیشهای و غیر آن تن در دهد، کاراکتر اصلی را با موسیقی «کورتانیدزه» اثر محسن نامجو، به حرکت وا میدارد و وسط برخاستن نشئگی، عیش مخاطب را منقص میکند و میگذرد.
ادامه دارد...
@r_dorost
📽️گرجستانم را پس بده
📽️نکته:
حد و حدود این پستها در شبکههای مجازی، بسیار تنگتر از آن است که بتوان مبحثی چنین کلان را در آن خلاصه کرد و گنجاند!
این روزها کسی به من میگفت که دارم به متساهلانهترین شکل ممکن با پیرپسر برخورد میکنم! و آوانس و امتیازی که نباید، به فیلم و مولفاش میدهم!
بله! در شرایط طبیعی شاید این نگاه تا حدی درست آید، اما در وضعیتی که سینمای واقعی ما، تماماً مصلوب شده، و تهیهکنندگان و سرمایه، تمام اماکن و سالنها را به تصرف خود در آوردهاند؛ نه.
میتوان از آن ورش هم پرسید. خب پیرپسر چرا تا این حد مقرب منتقدان شده است!؟
من عرض میکنم! چون به هر چیزی که فیلمهای بازاری در طول یک دهه گذشته، «آری» گفته و قافیه را باخته و بکل وا داده بودند، «نه» میگوید. حتی جایی هم که فیلمساز ما لغزشی دارد و میخواهد به ایدهی افراطی و کلیشهای «ترقص» در فیلمهای گیشهای و غیر آن تن در دهد، کاراکتر اصلی را با موسیقی «کورتانیدزه» اثر محسن نامجو، به حرکت وا میدارد و وسط برخاستن نشئگی، عیش مخاطب را منقص میکند و میگذرد.
ادامه دارد...
@r_dorost
👍3❤1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
پیرپسر/۷
📽️درستکار: چه کسی از پایان تراژدی رضایت خواهد داشت؟
📽️گفتوگوی مسعود فراستی با رضا درستکار، درباره «پیرپسر»، ساخته اکتای براهنی...
درستکار: داستایفسکی گفته بود؛ چهکسی از پایان تراژدی رضایت خواهد داشت!؟
فراستی: من! اما این تراژدی نیست.
@r_dorost
📽️درستکار: چه کسی از پایان تراژدی رضایت خواهد داشت؟
📽️گفتوگوی مسعود فراستی با رضا درستکار، درباره «پیرپسر»، ساخته اکتای براهنی...
درستکار: داستایفسکی گفته بود؛ چهکسی از پایان تراژدی رضایت خواهد داشت!؟
فراستی: من! اما این تراژدی نیست.
@r_dorost
👏6👎1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
پیرپسر/۸
📽️استثنایی بهنام حسن پورشیرازی | بازی از نگاه رضا درستکار
📽️مسعود فراستی و رضا درستکار، درباره «پیرپسر»، ساخته اکتای براهنی و بازیگری حسن پورشیرازی گفتوگو کردند...
@r_dorost
📽️استثنایی بهنام حسن پورشیرازی | بازی از نگاه رضا درستکار
📽️مسعود فراستی و رضا درستکار، درباره «پیرپسر»، ساخته اکتای براهنی و بازیگری حسن پورشیرازی گفتوگو کردند...
@r_dorost
👏4❤1👎1
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
پیرپسر/۹
📽«شر» همیشه و در نهایت بازنده است، هیچ شری پیروز نمیشود
📽لف شستوف در کتاب «داستایوفسکی و نیچه (فلسفه تراژدی)» آورده است:
در ادبیات روس، یک نویسنده بود بهنام میخاییلوفسکی؛ که داستایوفسکی را بهعنوان یک انسان سنگدل میشناخت، و وصفی دربارهاش داشت: او یک وکیل مدافع قدرت ظلمت است!
...این مهم است که بدانیم شخصیتهای «برادران کارامازوف» سخنگوی خودشان هستند و وجه اشتراکی با مولف ندارند.
🌱فیلم پیرپسر هم همینقدر که راه باز کرده، و مقابلهای را نشانمان میدهد، مشخص است که درست ساخته شده.
کیست که نداند این نحوه پرداخت شخصیتها، یک «روش» در فیلمسازی و این مواجهه، یک همآرایی در کار «نوشتن» است؟! بالاخره از اولش آن سطح "برخورد" را که میبینیم، و این را که داستان با همین اجزایش اوج میگیرد!؟
من که ترجیح دادهام برای چهارمین بار بروم و دوباره این درام روانشناختی اجتماعی فراتر از حد انتظار را ببینم.
@r_dorost
📽«شر» همیشه و در نهایت بازنده است، هیچ شری پیروز نمیشود
📽لف شستوف در کتاب «داستایوفسکی و نیچه (فلسفه تراژدی)» آورده است:
در ادبیات روس، یک نویسنده بود بهنام میخاییلوفسکی؛ که داستایوفسکی را بهعنوان یک انسان سنگدل میشناخت، و وصفی دربارهاش داشت: او یک وکیل مدافع قدرت ظلمت است!
...این مهم است که بدانیم شخصیتهای «برادران کارامازوف» سخنگوی خودشان هستند و وجه اشتراکی با مولف ندارند.
🌱فیلم پیرپسر هم همینقدر که راه باز کرده، و مقابلهای را نشانمان میدهد، مشخص است که درست ساخته شده.
کیست که نداند این نحوه پرداخت شخصیتها، یک «روش» در فیلمسازی و این مواجهه، یک همآرایی در کار «نوشتن» است؟! بالاخره از اولش آن سطح "برخورد" را که میبینیم، و این را که داستان با همین اجزایش اوج میگیرد!؟
من که ترجیح دادهام برای چهارمین بار بروم و دوباره این درام روانشناختی اجتماعی فراتر از حد انتظار را ببینم.
@r_dorost
❤3👏3👍1👎1
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
پیرپسر/ ۱۰
📽«قربانی» عامل خشونت!
📽نام کتاب پنجم از فصل چهارم «برادران کارامازوف»، عصیان است. او معتقد بوده که دیگر در اینجا نمیتوان به رشتهی پیوند گذشته بازگشت!
به تعبیر داستایوفسکی:
بنای تازه را باید روی اشکهای مخلوق ساده کوچک بنا نهاد.
موضوع مهم دیگر، «تحقیر» است. اصلا تحقیر برای چیست؟ بله! تا برتریِ نداشتهای را جلوهگر کنی!
غلام باستانی هم در زندگی هرگز موفق نبوده، و الان برای یک بار هم که شده میخواهد موفق باشد:
«یابو برتون نداره، خانوم محترمیه...»
تنها از راه تحقیر دیگران، میتوان قدرت را در خود احساس کرد. برای همین وقتی «قربانی»، خود عامل خشونت میشود، «شر» جا میخورد و مانند آن داستان فیهمافیه، چون پیلی که کنار آب آمده بود، فغان برمیآورد و میرمد...؛ تصویر خود را در آب میدید و میرمید، چون پلشتیها را در دیگران میبینیم، و گمان میبریم که صفات بد از آنِ ما نیست...
@r_dorost
📽«قربانی» عامل خشونت!
📽نام کتاب پنجم از فصل چهارم «برادران کارامازوف»، عصیان است. او معتقد بوده که دیگر در اینجا نمیتوان به رشتهی پیوند گذشته بازگشت!
به تعبیر داستایوفسکی:
بنای تازه را باید روی اشکهای مخلوق ساده کوچک بنا نهاد.
موضوع مهم دیگر، «تحقیر» است. اصلا تحقیر برای چیست؟ بله! تا برتریِ نداشتهای را جلوهگر کنی!
غلام باستانی هم در زندگی هرگز موفق نبوده، و الان برای یک بار هم که شده میخواهد موفق باشد:
«یابو برتون نداره، خانوم محترمیه...»
تنها از راه تحقیر دیگران، میتوان قدرت را در خود احساس کرد. برای همین وقتی «قربانی»، خود عامل خشونت میشود، «شر» جا میخورد و مانند آن داستان فیهمافیه، چون پیلی که کنار آب آمده بود، فغان برمیآورد و میرمد...؛ تصویر خود را در آب میدید و میرمید، چون پلشتیها را در دیگران میبینیم، و گمان میبریم که صفات بد از آنِ ما نیست...
@r_dorost
❤1👎1
رواق و روال ادب/
📽️فرامتن، پایان متن!
📽️نوشتهها و حرفهای «فرامتن» در قالب «نقد» عموما بدل به بدترین مطالب و اظهارات میشوند.
نویسنده و گوینده حواساش به یک تابلو و یک چیز فرعی (مثلا این، فرزند فلانی است!) پرت میشود، و کلا یادش میرود که «متن» چیزی دیگر بود و...
استادم (علیرضا وزل شمیرانی، که روحشان در آرامش)؛ نخست، آداب ادب میآموخت و میگفت؛
شاگرد خوب از استاد پیش افتد...
حالا «فرامتن» چنان از «ادب» پیش افتاده، که آدم متحیر میماند از این همه معجزات هزاره!
@r_dorost
📽️فرامتن، پایان متن!
📽️نوشتهها و حرفهای «فرامتن» در قالب «نقد» عموما بدل به بدترین مطالب و اظهارات میشوند.
نویسنده و گوینده حواساش به یک تابلو و یک چیز فرعی (مثلا این، فرزند فلانی است!) پرت میشود، و کلا یادش میرود که «متن» چیزی دیگر بود و...
استادم (علیرضا وزل شمیرانی، که روحشان در آرامش)؛ نخست، آداب ادب میآموخت و میگفت؛
شاگرد خوب از استاد پیش افتد...
حالا «فرامتن» چنان از «ادب» پیش افتاده، که آدم متحیر میماند از این همه معجزات هزاره!
@r_dorost
❤2👍1
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
گفتوگو با رضا درستکار/
📽️سینمای ایران در جشنوارهها
📽️حضور امیر نادری و جعفر پناهی در جشنواره زردآلوی طلایی ارمنستان و ویدئوی تقدیر از نادری که در شبکههای اجتماعی پر بازدید شد، بهانهی این گفتوگو با رضا درستکار هم شد.
@r_dorost
📽️سینمای ایران در جشنوارهها
📽️حضور امیر نادری و جعفر پناهی در جشنواره زردآلوی طلایی ارمنستان و ویدئوی تقدیر از نادری که در شبکههای اجتماعی پر بازدید شد، بهانهی این گفتوگو با رضا درستکار هم شد.
@r_dorost
👏2❤1
قلمرو نقد | رضا درستکار
پیرپسر/ ۱۰ 📽«قربانی» عامل خشونت! 📽نام کتاب پنجم از فصل چهارم «برادران کارامازوف»، عصیان است. او معتقد بوده که دیگر در اینجا نمیتوان به رشتهی پیوند گذشته بازگشت! به تعبیر داستایوفسکی: بنای تازه را باید روی اشکهای مخلوق ساده کوچک بنا نهاد. موضوع مهم دیگر،…
پیرپسر/۱۱
📽️مفتونِ بازی
📽️حامد بهداد در پیرپسر یک بازی کنترلی کامل (و نجیبانه) را شکل داده است. (عرض میکنم.)
برای آنها که فیلم را دو بار میبینند، این مفهوم جا میافتد، و لازم است که دوستدارانش، حداقل دو بار فیلم را ببینند و ذهنیت را برای درک این نقش زیبا تنظیم کنند.
همه میدانند که بهداد عاشق رسمی و جدی مارلون براندو در ایران است، فکر کنم که آثار او را قورت داده باشد. او با این بکگراند، کاملا یک بازیگر شیوهگرا (بهسبک بازیگران متد اکتینگ) در سینمای ما بهحساب میآید؛ نفر بعدی را (منهای یک نفر) سخت است فعلا معرفی کنیم!
بهداد در پارت نخست حضورش در سینمای ما، با بازی بیرونی و «اوراکت»، کاملا خود را از جریان موجود (و شما بخوانید نسبتا خنثی) مجزا کرد، و در فیلمهایش همه را به تحسین واداشت و جایگاهی کمنظیر در سینمای این دو سه دهه یافت (در حالیکه در برخی آثار او -یک فیلم بهطور دربست- از طرف منتقدان قبول نمیشد، اما بازی بهداد بهگونهای کاملا پذیرفتنی و جدی) دیده میشد...
ادامه دارد...
@r_dorost
📽️مفتونِ بازی
📽️حامد بهداد در پیرپسر یک بازی کنترلی کامل (و نجیبانه) را شکل داده است. (عرض میکنم.)
برای آنها که فیلم را دو بار میبینند، این مفهوم جا میافتد، و لازم است که دوستدارانش، حداقل دو بار فیلم را ببینند و ذهنیت را برای درک این نقش زیبا تنظیم کنند.
همه میدانند که بهداد عاشق رسمی و جدی مارلون براندو در ایران است، فکر کنم که آثار او را قورت داده باشد. او با این بکگراند، کاملا یک بازیگر شیوهگرا (بهسبک بازیگران متد اکتینگ) در سینمای ما بهحساب میآید؛ نفر بعدی را (منهای یک نفر) سخت است فعلا معرفی کنیم!
بهداد در پارت نخست حضورش در سینمای ما، با بازی بیرونی و «اوراکت»، کاملا خود را از جریان موجود (و شما بخوانید نسبتا خنثی) مجزا کرد، و در فیلمهایش همه را به تحسین واداشت و جایگاهی کمنظیر در سینمای این دو سه دهه یافت (در حالیکه در برخی آثار او -یک فیلم بهطور دربست- از طرف منتقدان قبول نمیشد، اما بازی بهداد بهگونهای کاملا پذیرفتنی و جدی) دیده میشد...
ادامه دارد...
@r_dorost
👏5❤1👎1
قلمرو نقد | رضا درستکار
پیرپسر/۱۱ 📽️مفتونِ بازی 📽️حامد بهداد در پیرپسر یک بازی کنترلی کامل (و نجیبانه) را شکل داده است. (عرض میکنم.) برای آنها که فیلم را دو بار میبینند، این مفهوم جا میافتد، و لازم است که دوستدارانش، حداقل دو بار فیلم را ببینند و ذهنیت را برای درک این نقش…
پیرپسر/۱۲
📽️آخر بازی
📽️حامد بهداد چندان هم در فضای خالی وارد فضای سینمای ایران نشد، تعدادی از بازیگران همسنوسال او، با هم کار را شروع کردند و بهداد اما خودش را کاملا از ایشان جدا کرد. روشهای بازی و خون گرم او در شریان شخصیتهایی که بازی میکرد، همانطور که زود مجری باهوشاش را به صدر نشاند، اما زود هم تباش خوابید و موجب افتش شد! (فکر کنم داریم درباره یک روند ۱۰ ساله حرف میزنیم و این نیاز به مطلبی بسیار جامعتر دارد...)
ظهور دومین بازیگر شیوهگرا در فیلم ابد و یک روز، اما بهداد را (دقیقا با همان فرمول بهداد) تا حدی زیاد عقب راند.
با آنکه در ادامه و حضورهای بعدی، قدرت بازی بازیگر مورد نظر کاهش یافته بود، اما از هوشمندی بهداد همین بس که متوجه آن خلا شد و -منهای قبول حضور در فیلمهای لعنتی طنز که بیشتر برای تنظیمگری در اقتصاد است- فهمید که چه باید بکند، و در بیستمین سال حضورش در سینما با همین پیرپسر، حالا یک فیلم بسیار متفاوت و درجه یک را به کارنامه خود افزوده است.
بگذارید نکتهای را بگویم. «محبوبیت» با «شهیر بودن» و «شهرتداشتن» تفاوت دارد. هنرپیشههای سینما -حتی آن درجه ۲ ها هم بالاخره در مسیر، شهرت پیدا میکنند، گاه سلبریتی میشوند و کلههاشان بر روی بیلبردها میرود، و از تبلیغ فرش و پفکنمکی و امثاللهم هم پول در میآورند و سفیربرند و چه و چه و چه میشوند و...؛ اما چیزی فراتر از شهرت بهنام «محبوبیت» و در دل مخاطبان جای داشتن وجود دارد که نصیب هر کسی نمیشود؛ و بالاتر از آن هم «مقبولیت»، که امری فراتر از هر دو است، و بهداد جزو معدود بازیگرانی است که چنین امکانی یافته تا «محبوب» و «مقبول» مخاطبان سینما باشد. این یک اقبال عظیم است که توانسته باشی از جنون به کارت، تا قلب پانتئون پیش آیی و...
بهداد درباره خودش و حضورهایش همیشه حرف میزند و بهقول خودش -حتی به غلط، که تکهکلام هم شده- درکی از تعامل و گفتوشنید با جامعه اطرافش دارد. این موضوع را نباید مطلقا ساده گرفت. فرق است بین تزریق و طرح فکر تا حضورهایی سراسر از لودگی. برمیگردیم.
اما پیرپسر که حالا بهطرزی شگفتانگیز از راندمان بازی بسیار بالایی برخوردار است، فرصت تجلی دوباره را برای بهداد فراهم آورده است.
او اینک بهترین فیلم تاریخ زندگیاش را به کارنامهاش افزوده و اتفاقا جریان حضورهای خودش را نشانهدار کرده است.
درخشش حسن پورشیرازی (بهکنار)، اینکه فرصت متقابل برای همه نقشهای دیگر هم فراهم شده، داستانی است که دقیقا باید به آن پرداخت، و به بازی نگهدارنده و بهیادماندنی «حامد بهداد».
ادامه دارد...
https://t.iss.one/r_dorost/3473
@r_dorost
📽️آخر بازی
📽️حامد بهداد چندان هم در فضای خالی وارد فضای سینمای ایران نشد، تعدادی از بازیگران همسنوسال او، با هم کار را شروع کردند و بهداد اما خودش را کاملا از ایشان جدا کرد. روشهای بازی و خون گرم او در شریان شخصیتهایی که بازی میکرد، همانطور که زود مجری باهوشاش را به صدر نشاند، اما زود هم تباش خوابید و موجب افتش شد! (فکر کنم داریم درباره یک روند ۱۰ ساله حرف میزنیم و این نیاز به مطلبی بسیار جامعتر دارد...)
ظهور دومین بازیگر شیوهگرا در فیلم ابد و یک روز، اما بهداد را (دقیقا با همان فرمول بهداد) تا حدی زیاد عقب راند.
با آنکه در ادامه و حضورهای بعدی، قدرت بازی بازیگر مورد نظر کاهش یافته بود، اما از هوشمندی بهداد همین بس که متوجه آن خلا شد و -منهای قبول حضور در فیلمهای لعنتی طنز که بیشتر برای تنظیمگری در اقتصاد است- فهمید که چه باید بکند، و در بیستمین سال حضورش در سینما با همین پیرپسر، حالا یک فیلم بسیار متفاوت و درجه یک را به کارنامه خود افزوده است.
بگذارید نکتهای را بگویم. «محبوبیت» با «شهیر بودن» و «شهرتداشتن» تفاوت دارد. هنرپیشههای سینما -حتی آن درجه ۲ ها هم بالاخره در مسیر، شهرت پیدا میکنند، گاه سلبریتی میشوند و کلههاشان بر روی بیلبردها میرود، و از تبلیغ فرش و پفکنمکی و امثاللهم هم پول در میآورند و سفیربرند و چه و چه و چه میشوند و...؛ اما چیزی فراتر از شهرت بهنام «محبوبیت» و در دل مخاطبان جای داشتن وجود دارد که نصیب هر کسی نمیشود؛ و بالاتر از آن هم «مقبولیت»، که امری فراتر از هر دو است، و بهداد جزو معدود بازیگرانی است که چنین امکانی یافته تا «محبوب» و «مقبول» مخاطبان سینما باشد. این یک اقبال عظیم است که توانسته باشی از جنون به کارت، تا قلب پانتئون پیش آیی و...
بهداد درباره خودش و حضورهایش همیشه حرف میزند و بهقول خودش -حتی به غلط، که تکهکلام هم شده- درکی از تعامل و گفتوشنید با جامعه اطرافش دارد. این موضوع را نباید مطلقا ساده گرفت. فرق است بین تزریق و طرح فکر تا حضورهایی سراسر از لودگی. برمیگردیم.
اما پیرپسر که حالا بهطرزی شگفتانگیز از راندمان بازی بسیار بالایی برخوردار است، فرصت تجلی دوباره را برای بهداد فراهم آورده است.
او اینک بهترین فیلم تاریخ زندگیاش را به کارنامهاش افزوده و اتفاقا جریان حضورهای خودش را نشانهدار کرده است.
درخشش حسن پورشیرازی (بهکنار)، اینکه فرصت متقابل برای همه نقشهای دیگر هم فراهم شده، داستانی است که دقیقا باید به آن پرداخت، و به بازی نگهدارنده و بهیادماندنی «حامد بهداد».
ادامه دارد...
https://t.iss.one/r_dorost/3473
@r_dorost
Telegram
قلمرو نقد | رضا درستکار
پیرپسر/۱۱
📽️مفتونِ بازی
📽️حامد بهداد در پیرپسر یک بازی کنترلی کامل (و نجیبانه) را شکل داده است. (عرض میکنم.)
برای آنها که فیلم را دو بار میبینند، این مفهوم جا میافتد، و لازم است که دوستدارانش، حداقل دو بار فیلم را ببینند و ذهنیت را برای درک این نقش…
📽️مفتونِ بازی
📽️حامد بهداد در پیرپسر یک بازی کنترلی کامل (و نجیبانه) را شکل داده است. (عرض میکنم.)
برای آنها که فیلم را دو بار میبینند، این مفهوم جا میافتد، و لازم است که دوستدارانش، حداقل دو بار فیلم را ببینند و ذهنیت را برای درک این نقش…
❤6👏2👎1
قلمرو نقد | رضا درستکار
پیرپسر/۱۲ 📽️آخر بازی 📽️حامد بهداد چندان هم در فضای خالی وارد فضای سینمای ایران نشد، تعدادی از بازیگران همسنوسال او، با هم کار را شروع کردند و بهداد اما خودش را کاملا از ایشان جدا کرد. روشهای بازی و خون گرم او در شریان شخصیتهایی که بازی میکرد، همانطور…
پیرپسر/۱۳
📽️مسیر بهداد تا بهداد
📽️علی (حامد بهداد) در پیرپسر، در نقش پسر بزرگ غلام باستانی (حسن پورشیرازی)، یک جمله بینظیر دارد که کلید درک شخصیت او میتواند باشد. در محفل شبانه، و در پاسخ به پدرش میگوید؛ تمام ادبیات و شعر و داستانها محصول و تولید همین روشنفکران است.
این زیباترین و کوتاهترین جمله درباره ارزشهای روشنفکری، درست است که محصول اندیشه فیلمنامهنویس است، اما بهداد جوری آنرا با یک نجابت ویژهی توامان با بُغضی که از زخمِ زبان مخالفان حکایت دارد، ادا میکند، که لحظهای تو هم بُغض میکنی.
او همان پسر ماخوذ به حیایی است که رفته رفته به قطب خیر این ماجرا بدل شدهاست، اینجا روند پرورش شخصیت از یک پروسهی کلاسیک تبعیت میکند، و قهرمان از ورای صبوری و سترونی ظاهری، و نهفتگی در باطن است که برمیخیزد. (درست برخلاف آثار ایرانی، که از اول، قهرمان را در ادعا و رجزخوانی و یا قلدرمابیها معرفی میکنند!)
روند ساخت شخصیت علی در پیرپسر، مرا یاد فیلم بزرگ شورش در کشتی بونتی (لوئیس مایلستون) هم میاندازد که اتفاقا مارلون براندو در آن، شبیه همین روند را بازی و طی کرده است.
آنجا هم ابتدا، با یک خاموشی کشنده در پروتاگونیست طرفیم.
این گلایههای اطرافیان و کنشهای تحریکآمیز آنتاگونیست است که موجب خیزش میشود. از نظر هندسی و استقرار، شخصیتهای این دو فیلم (در استراکچر) خیلی شبیه بههم هستند؛ و البته همان مقابلهای که رقم میخورد.
بهداد بالقوه و آگاهانه توان خود را در نقش علی و در همان حال ذخیره نگه میدارد (آنرا در پنجه در افکندن با پدرش میتوان دید)، در ایست و ژستاش شما مطلقا خودنمایی نمیبینید و تازه میتوانید دریابید که لزومی به افکتهای اضافی نیست، نیازی به باد انداختن در گلو نیست (بهویژه در این دوران که باد انداختن در گلو، رسمالخط خیلی از آثار اجتماعی شده است!) بهداد کنش خشن ندارد و منهای تفریح سیلیزدن برادرها بههم؛ که توان خفته را به منصه میرساند و چشمهای رضا (ولیزادگان) را به درخشش و اعجاب وامیدارد (که او هم چه خوب است در پیرپسر)، اصلا -بهقولی، خیلی هم اخته بهنظر میرسد!- حالیا که چنین نیست، و با روندی بطئی و در مسیر فیلمنامه ریزهکاریها و مینیاتور شخصیت را میپرورد و میداند که هر افکت اضافی، شالوده فیلمنامه را بههم خواهد ریخت؛ که مطمئنا تعامل با کارگردان هم در آن نقش داشته است.
بازیهای دو نفره بهداد/ ولیزادگان، بهداد/ لیلا حاتمی، بهداد/ دختر مراجعهکننده به کتابفروشی، بهداد/ صاحب کتابفروشی و...، از امر "شده است" تبعیت میکنند. راکورد بازی و روند سینوسی ساخت دادن به آن را ملاحظه کنیم تا بدانیم که مسیر بهداد تا بهداد چگونه بوده است.
از آنجایی که بازیگری چون بهداد خیلی خوب میداند که مخاطبش از برونگرایی و افکت و داد و هوار لذت میبرد، و به دام چنین افکتهای قلابی نمیافتد، باید تحسیناش کرد. (به فیلمهای ریش داعشی این سالها نگاه کنید، به آنها که چشمهایشان از حدقه بیرون میزند و یکضرب در فیلمها هوار میزنند، یقهدرانی میکنند و قداره میبندند و چاقو در دستشان هست و چه و چه، تا بدانید از چه حرف میزنیم.)
بهداد در بازیهایش «خشم» را درونساز میکند، این یک ایدهی بهثمر رسیده است و در پیرپسر کاری استثنایی را هم صورت داده است؛ یعنی "بازی" را جوری در خودش تنظیم و متمرکز کرده که اساسا باورت نمیشود، انگار از ماجرا؛ مطابق نقشاش در خانواده؛ کنار کشیده است، توگویی نیست! یعنی جوشش درونی فیلم را جوری درک کرده، که رها سازی بعدی را هم به نفع فیلم تمام کند نه به نمایش صرف خود.
بهداد در پیرپسر، فرصت را برای بازی ولیزادگان هم مهیا میکند، و متوجه برونگرایی ساده و خالصانهی او در نقش رضا هست.
به اجرای فُسه در ادای نام رضا توجه کنید که چگونه برایش بزرگتری و احتیاط و هشدار را ترکیب کرده است.
از پیروزی و فضیلت پیرپسر همین بس که چقدر اثری خوب و مهم است، و چقدر قدرت داشته که همه را به تحرک و اظهار نظر وا دارد.
(پیشتر گفته بودیم که ظرفیت کلمات در فضای مجازی محدود است و ما ناچار به خلاصهنویسی هستم!)
https://t.iss.one/r_dorost/3474
@r_dorost
📽️مسیر بهداد تا بهداد
📽️علی (حامد بهداد) در پیرپسر، در نقش پسر بزرگ غلام باستانی (حسن پورشیرازی)، یک جمله بینظیر دارد که کلید درک شخصیت او میتواند باشد. در محفل شبانه، و در پاسخ به پدرش میگوید؛ تمام ادبیات و شعر و داستانها محصول و تولید همین روشنفکران است.
این زیباترین و کوتاهترین جمله درباره ارزشهای روشنفکری، درست است که محصول اندیشه فیلمنامهنویس است، اما بهداد جوری آنرا با یک نجابت ویژهی توامان با بُغضی که از زخمِ زبان مخالفان حکایت دارد، ادا میکند، که لحظهای تو هم بُغض میکنی.
او همان پسر ماخوذ به حیایی است که رفته رفته به قطب خیر این ماجرا بدل شدهاست، اینجا روند پرورش شخصیت از یک پروسهی کلاسیک تبعیت میکند، و قهرمان از ورای صبوری و سترونی ظاهری، و نهفتگی در باطن است که برمیخیزد. (درست برخلاف آثار ایرانی، که از اول، قهرمان را در ادعا و رجزخوانی و یا قلدرمابیها معرفی میکنند!)
روند ساخت شخصیت علی در پیرپسر، مرا یاد فیلم بزرگ شورش در کشتی بونتی (لوئیس مایلستون) هم میاندازد که اتفاقا مارلون براندو در آن، شبیه همین روند را بازی و طی کرده است.
آنجا هم ابتدا، با یک خاموشی کشنده در پروتاگونیست طرفیم.
این گلایههای اطرافیان و کنشهای تحریکآمیز آنتاگونیست است که موجب خیزش میشود. از نظر هندسی و استقرار، شخصیتهای این دو فیلم (در استراکچر) خیلی شبیه بههم هستند؛ و البته همان مقابلهای که رقم میخورد.
بهداد بالقوه و آگاهانه توان خود را در نقش علی و در همان حال ذخیره نگه میدارد (آنرا در پنجه در افکندن با پدرش میتوان دید)، در ایست و ژستاش شما مطلقا خودنمایی نمیبینید و تازه میتوانید دریابید که لزومی به افکتهای اضافی نیست، نیازی به باد انداختن در گلو نیست (بهویژه در این دوران که باد انداختن در گلو، رسمالخط خیلی از آثار اجتماعی شده است!) بهداد کنش خشن ندارد و منهای تفریح سیلیزدن برادرها بههم؛ که توان خفته را به منصه میرساند و چشمهای رضا (ولیزادگان) را به درخشش و اعجاب وامیدارد (که او هم چه خوب است در پیرپسر)، اصلا -بهقولی، خیلی هم اخته بهنظر میرسد!- حالیا که چنین نیست، و با روندی بطئی و در مسیر فیلمنامه ریزهکاریها و مینیاتور شخصیت را میپرورد و میداند که هر افکت اضافی، شالوده فیلمنامه را بههم خواهد ریخت؛ که مطمئنا تعامل با کارگردان هم در آن نقش داشته است.
بازیهای دو نفره بهداد/ ولیزادگان، بهداد/ لیلا حاتمی، بهداد/ دختر مراجعهکننده به کتابفروشی، بهداد/ صاحب کتابفروشی و...، از امر "شده است" تبعیت میکنند. راکورد بازی و روند سینوسی ساخت دادن به آن را ملاحظه کنیم تا بدانیم که مسیر بهداد تا بهداد چگونه بوده است.
از آنجایی که بازیگری چون بهداد خیلی خوب میداند که مخاطبش از برونگرایی و افکت و داد و هوار لذت میبرد، و به دام چنین افکتهای قلابی نمیافتد، باید تحسیناش کرد. (به فیلمهای ریش داعشی این سالها نگاه کنید، به آنها که چشمهایشان از حدقه بیرون میزند و یکضرب در فیلمها هوار میزنند، یقهدرانی میکنند و قداره میبندند و چاقو در دستشان هست و چه و چه، تا بدانید از چه حرف میزنیم.)
بهداد در بازیهایش «خشم» را درونساز میکند، این یک ایدهی بهثمر رسیده است و در پیرپسر کاری استثنایی را هم صورت داده است؛ یعنی "بازی" را جوری در خودش تنظیم و متمرکز کرده که اساسا باورت نمیشود، انگار از ماجرا؛ مطابق نقشاش در خانواده؛ کنار کشیده است، توگویی نیست! یعنی جوشش درونی فیلم را جوری درک کرده، که رها سازی بعدی را هم به نفع فیلم تمام کند نه به نمایش صرف خود.
بهداد در پیرپسر، فرصت را برای بازی ولیزادگان هم مهیا میکند، و متوجه برونگرایی ساده و خالصانهی او در نقش رضا هست.
به اجرای فُسه در ادای نام رضا توجه کنید که چگونه برایش بزرگتری و احتیاط و هشدار را ترکیب کرده است.
از پیروزی و فضیلت پیرپسر همین بس که چقدر اثری خوب و مهم است، و چقدر قدرت داشته که همه را به تحرک و اظهار نظر وا دارد.
(پیشتر گفته بودیم که ظرفیت کلمات در فضای مجازی محدود است و ما ناچار به خلاصهنویسی هستم!)
https://t.iss.one/r_dorost/3474
@r_dorost
Telegram
قلمرو نقد | رضا درستکار
پیرپسر/۱۲
📽️آخر بازی
📽️حامد بهداد چندان هم در فضای خالی وارد فضای سینمای ایران نشد، تعدادی از بازیگران همسنوسال او، با هم کار را شروع کردند و بهداد اما خودش را کاملا از ایشان جدا کرد. روشهای بازی و خون گرم او در شریان شخصیتهایی که بازی میکرد، همانطور…
📽️آخر بازی
📽️حامد بهداد چندان هم در فضای خالی وارد فضای سینمای ایران نشد، تعدادی از بازیگران همسنوسال او، با هم کار را شروع کردند و بهداد اما خودش را کاملا از ایشان جدا کرد. روشهای بازی و خون گرم او در شریان شخصیتهایی که بازی میکرد، همانطور…
❤4👏4👎2
Ahmad Shamloo - Che Bi Tabaneh Mikhahamat
@Asharenabir
📽️بار سنگین هستی...
📽️قدرت تحمل هر کس را از میزان سکوتش باید سنجید.
آنان که هیاهو میکنند، بار هیچ چیز را به روی شانههای خود تحمل نمیکنند...
🌱احمد شاملو
@r_dorost
📽️قدرت تحمل هر کس را از میزان سکوتش باید سنجید.
آنان که هیاهو میکنند، بار هیچ چیز را به روی شانههای خود تحمل نمیکنند...
🌱احمد شاملو
@r_dorost
❤2
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
سیمای آسیا؛ پیرپسر/۱۴
📽️«پیرپسر» و گفتوگویی با رضا درستکار
📽️فیلم سینمایی پیرپسر ساخته اکتای براهنی که بهتازگی به مرحله اکران عمومی رسیده، توانسته در این مدت کوتاه توجه مخاطبان زیادی را به خود جلب کند.
در برنامه آخر هفته «آسیانیوز» همراه با رضا درستکار، منتقد سینما به گفتوگو درباره این فیلم میپردازیم.
@r_dorost
📽️«پیرپسر» و گفتوگویی با رضا درستکار
📽️فیلم سینمایی پیرپسر ساخته اکتای براهنی که بهتازگی به مرحله اکران عمومی رسیده، توانسته در این مدت کوتاه توجه مخاطبان زیادی را به خود جلب کند.
در برنامه آخر هفته «آسیانیوز» همراه با رضا درستکار، منتقد سینما به گفتوگو درباره این فیلم میپردازیم.
@r_dorost
❤3
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
پیرپسر/۱۵
📽️دارای عنصری ناب در کاراکتر
📽️یکی از ارکان توفیقات پیرپسر، حضور و بازی لیلا حاتمی است. (هنوز به پورشیرازی نرسیدهایم.)
بیشک حاتمی یکی از پنج بازیگر ممتاز زن تاریخ سینمای ایران و یکی از دو بازیگر مهم این دو دهه بوده، که تعداد آثار خوبش و حضورهای شاخصاش بیش از سایر بازیگران زن سینما است.
بازی لیلا حاتمی در پیرپسر واقعا درجه یک است، اولا بههیچوجه اضافهکاری ندارد؛ این خودش میتواند یک امتیاز بهحساب آید.
ثانیا حاتمی در همان پرده نخست، با میزانسن جالب کارگردان، بدل به هسته حرارتی فیلم میشود، و تا پایان هم محور تمام برخوردهای پیرپسر باقی میماند.
البته که این تمهید فیلمنامه است، اما حاتمی چیزی در کاراکتر ناب و پرسونالی خود دارد، که اهمیتی ویژه به این تعقیب داده است.
تکمیلی👇👇👇
@r_dorost
📽️دارای عنصری ناب در کاراکتر
📽️یکی از ارکان توفیقات پیرپسر، حضور و بازی لیلا حاتمی است. (هنوز به پورشیرازی نرسیدهایم.)
بیشک حاتمی یکی از پنج بازیگر ممتاز زن تاریخ سینمای ایران و یکی از دو بازیگر مهم این دو دهه بوده، که تعداد آثار خوبش و حضورهای شاخصاش بیش از سایر بازیگران زن سینما است.
بازی لیلا حاتمی در پیرپسر واقعا درجه یک است، اولا بههیچوجه اضافهکاری ندارد؛ این خودش میتواند یک امتیاز بهحساب آید.
ثانیا حاتمی در همان پرده نخست، با میزانسن جالب کارگردان، بدل به هسته حرارتی فیلم میشود، و تا پایان هم محور تمام برخوردهای پیرپسر باقی میماند.
البته که این تمهید فیلمنامه است، اما حاتمی چیزی در کاراکتر ناب و پرسونالی خود دارد، که اهمیتی ویژه به این تعقیب داده است.
تکمیلی👇👇👇
@r_dorost
قلمرو نقد | رضا درستکار
پیرپسر/۱۵ 📽️دارای عنصری ناب در کاراکتر 📽️یکی از ارکان توفیقات پیرپسر، حضور و بازی لیلا حاتمی است. (هنوز به پورشیرازی نرسیدهایم.) بیشک حاتمی یکی از پنج بازیگر ممتاز زن تاریخ سینمای ایران و یکی از دو بازیگر مهم این دو دهه بوده، که تعداد آثار خوبش و حضورهای…
پیرپسر/۱۶
📽️معصومیت، تناقض و استمرار
📽️توفیق لیلا حاتمی در تمامی بازیهایی که از او دیدهایم، توانایی در درآوردن عنصر «تناقض» است.
وقتی به فیلمهایی که من از ایشان دوست میدارم مراجعه میکنم، حس میکنم که چقدر میتواند تنوع را در نقشهای متفاوت در بیاورد، و بدون ذرهای نگرانی و ناراحتی، او را در همه این نقشهای متفاوت بپذیریم و سرخورده از اثرات نقش قبلی هم نباشیم؛ مثل قاتل و وحشی، رگ خواب، من، جدایی نادر از سیمین، لیلا و... (بیدلیل نیست که کارنامهای چنین پر بار دارد.)
ضمن آنکه آثاری که یاد کردم و او حضور یافته، خودشان هم فینفسه منسجمتر، ماندگارتر و بهتر از سایر فیلمهایش بودهاند؛ بنابراین میخواهم نتیجه بگیرم که او در پیرپسر، هم به دلیل پیدا کردن گرانیگاه شخصیت رعنا، خیلی موفق عمل کرده است، و هم بهدلیل اینکه لیلا حاتمی است، موفقیت را استمرار بخشیده. میرسیم.
بله! اول باید در درام و داستانی که شکل میگیرد، عنصر تکمیلکننده بود، سپس معنا هم (از انتظام) زاده خواهد شد.
اما گفتم لیلا حاتمی بودن مهم است. شما به شعاع شخصیتها و کاراکترهایی که او آفریده، نگاه کنید تا بدانیم -بهرغم محدودیتهای تعریفشدهی حضور زنها در سینمای ما- لیلا حاتمی (بدون خروج از تعاریف سفتوسخت موجود) با پرسونای خود؛ صدا، ایست، ژست، فرم صورت و میمیکاش و ارتعاشی که گاهی به کلامش -بهویژه در همین فیلم- میدهد و ریتمی که در رفتار بدنی دارد، مکثها و بهتاخیرانداختنهای عالیاش در همین پیرپسر، زمانبندی بازی را در اختیار میگیرد، و دست بهکار خلق و اعجازی در بازی زنها در سینمای ایران میزند که فقط از عهده یک نفر دیگر بر میآمد!
حاتمی در همان نخستین صحنه حضورش، بهویژه وقتیکه متوجه نگاه دزدانهی غلام باستانی میشود، اوپنینگی شاهکار دارد، ضمن آنکه با نگاه و حرکت چشمها، خیلی نرم، منشا آن را میپاید، و سپس بازی احساس خطر، ریسک، و کشش را آغاز میکند.
رعنا با همان شروع غافلگیرانه، تا پایان روی همین تم حرکت میکند، و حاتمی میداند که زیبایی و اغواگری، تا حدی زیاد، میتواند و میباید عنصر پیشبرنده شخصیت باشد. اما نکتهاش اینجاست که آنچنان تعادل -و مرز- را نگاه میدارد و اندازه میگیرد که انگار برای اجرای این تنوع شکلی در اجرای نقش، کولیس گذاشته است.
همین روشها در ماجراهای ابتدایی حضورش در طبقه سوم خانه غلام، موجب حراستاش میشود، اما منطق عنصر حرارتی حکم میکند، و رعنا هم خوب میداند که بازی را باید یکسره کرد، و از این تار عنکبوت تنیده شده توسط غلام بیرون جست.
حاتمی بازیگری استثنایی از بازیگران زن سینمای ایران است. تعداد فیلمهای خوبش، آنقدر هست که سیمای او را تثبیت کند، اما باز هم در انتخابهایش دقیق و عمیق بوده، و این خیلی خوب است.
به ایدهی آماده بودن برای ارتباط با علی در تنهاییشان در خانه، و به پلان اینسرت نزدیکی دستها نگاه کنید، در زمانی بسیار اندک، حاتمی همهی آن احتمالات را بدون کلام و فقط از طریق ضرباهنگ نبض صورت از نظر میگذارند و با حامد بهداد این بخش از فیلم را یادگاری از اجرای درست سینمایی میکنند.
و در پایان:
آرایش غلیظ او هر قدر هم که زیر دست گریمورها، افزایش یابد، حاتمی ژنتیکی معصومیتی بینظیر را در شخصیت بازتاب میدهد و این مُهر و نشانی کمنظیر است مختص حاتمی.
برای همین او را در زمانبندی طولانی حضورش همچنان محترم و موثر و بازیگر نگاه داشته است.
https://t.iss.one/r_dorost/3480
@r_dorost
📽️معصومیت، تناقض و استمرار
📽️توفیق لیلا حاتمی در تمامی بازیهایی که از او دیدهایم، توانایی در درآوردن عنصر «تناقض» است.
وقتی به فیلمهایی که من از ایشان دوست میدارم مراجعه میکنم، حس میکنم که چقدر میتواند تنوع را در نقشهای متفاوت در بیاورد، و بدون ذرهای نگرانی و ناراحتی، او را در همه این نقشهای متفاوت بپذیریم و سرخورده از اثرات نقش قبلی هم نباشیم؛ مثل قاتل و وحشی، رگ خواب، من، جدایی نادر از سیمین، لیلا و... (بیدلیل نیست که کارنامهای چنین پر بار دارد.)
ضمن آنکه آثاری که یاد کردم و او حضور یافته، خودشان هم فینفسه منسجمتر، ماندگارتر و بهتر از سایر فیلمهایش بودهاند؛ بنابراین میخواهم نتیجه بگیرم که او در پیرپسر، هم به دلیل پیدا کردن گرانیگاه شخصیت رعنا، خیلی موفق عمل کرده است، و هم بهدلیل اینکه لیلا حاتمی است، موفقیت را استمرار بخشیده. میرسیم.
بله! اول باید در درام و داستانی که شکل میگیرد، عنصر تکمیلکننده بود، سپس معنا هم (از انتظام) زاده خواهد شد.
اما گفتم لیلا حاتمی بودن مهم است. شما به شعاع شخصیتها و کاراکترهایی که او آفریده، نگاه کنید تا بدانیم -بهرغم محدودیتهای تعریفشدهی حضور زنها در سینمای ما- لیلا حاتمی (بدون خروج از تعاریف سفتوسخت موجود) با پرسونای خود؛ صدا، ایست، ژست، فرم صورت و میمیکاش و ارتعاشی که گاهی به کلامش -بهویژه در همین فیلم- میدهد و ریتمی که در رفتار بدنی دارد، مکثها و بهتاخیرانداختنهای عالیاش در همین پیرپسر، زمانبندی بازی را در اختیار میگیرد، و دست بهکار خلق و اعجازی در بازی زنها در سینمای ایران میزند که فقط از عهده یک نفر دیگر بر میآمد!
حاتمی در همان نخستین صحنه حضورش، بهویژه وقتیکه متوجه نگاه دزدانهی غلام باستانی میشود، اوپنینگی شاهکار دارد، ضمن آنکه با نگاه و حرکت چشمها، خیلی نرم، منشا آن را میپاید، و سپس بازی احساس خطر، ریسک، و کشش را آغاز میکند.
رعنا با همان شروع غافلگیرانه، تا پایان روی همین تم حرکت میکند، و حاتمی میداند که زیبایی و اغواگری، تا حدی زیاد، میتواند و میباید عنصر پیشبرنده شخصیت باشد. اما نکتهاش اینجاست که آنچنان تعادل -و مرز- را نگاه میدارد و اندازه میگیرد که انگار برای اجرای این تنوع شکلی در اجرای نقش، کولیس گذاشته است.
همین روشها در ماجراهای ابتدایی حضورش در طبقه سوم خانه غلام، موجب حراستاش میشود، اما منطق عنصر حرارتی حکم میکند، و رعنا هم خوب میداند که بازی را باید یکسره کرد، و از این تار عنکبوت تنیده شده توسط غلام بیرون جست.
حاتمی بازیگری استثنایی از بازیگران زن سینمای ایران است. تعداد فیلمهای خوبش، آنقدر هست که سیمای او را تثبیت کند، اما باز هم در انتخابهایش دقیق و عمیق بوده، و این خیلی خوب است.
به ایدهی آماده بودن برای ارتباط با علی در تنهاییشان در خانه، و به پلان اینسرت نزدیکی دستها نگاه کنید، در زمانی بسیار اندک، حاتمی همهی آن احتمالات را بدون کلام و فقط از طریق ضرباهنگ نبض صورت از نظر میگذارند و با حامد بهداد این بخش از فیلم را یادگاری از اجرای درست سینمایی میکنند.
و در پایان:
آرایش غلیظ او هر قدر هم که زیر دست گریمورها، افزایش یابد، حاتمی ژنتیکی معصومیتی بینظیر را در شخصیت بازتاب میدهد و این مُهر و نشانی کمنظیر است مختص حاتمی.
برای همین او را در زمانبندی طولانی حضورش همچنان محترم و موثر و بازیگر نگاه داشته است.
https://t.iss.one/r_dorost/3480
@r_dorost
Telegram
قلمرو نقد | رضا درستکار
پیرپسر/۱۵
📽️دارای عنصری ناب در کاراکتر
📽️یکی از ارکان توفیقات پیرپسر، حضور و بازی لیلا حاتمی است. (هنوز به پورشیرازی نرسیدهایم.)
بیشک حاتمی یکی از پنج بازیگر ممتاز زن تاریخ سینمای ایران و یکی از دو بازیگر مهم این دو دهه بوده، که تعداد آثار خوبش و حضورهای…
📽️دارای عنصری ناب در کاراکتر
📽️یکی از ارکان توفیقات پیرپسر، حضور و بازی لیلا حاتمی است. (هنوز به پورشیرازی نرسیدهایم.)
بیشک حاتمی یکی از پنج بازیگر ممتاز زن تاریخ سینمای ایران و یکی از دو بازیگر مهم این دو دهه بوده، که تعداد آثار خوبش و حضورهای…
❤1
📽برای شفافسازی مالی پلتفرمها، مسیر درست را طی کنید
📽رضا درستکار، به خبرنگار ایلنا، و در واکنش به مصوبه اخیر شورای عالی فضای مجازی با عنوان «سند تسهیم درآمد محتوا»، و تشکیل صندوقهایی برای مدیریت منابع مالی میان اپراتورها و پلتفرمهای اینترنتی، گفت:
این، ایجاد یک مسیر پیچیده و غیرشفاف جدید است که نه تنها باری از دوش صنعت برنمیدارد، بلکه با سنگینتر کردن فرآیندها، مانعی جدی در مسیر توسعه کسبوکارهای دیجیتال ایجاد خواهد کرد.
از نظر من، این مصوبه دچار اشکال ماهوی است. وقتی شما بهعنوان دولت یا نهاد حاکمیتی در نحوه درآمدزایی یک بنگاه خصوصی یا حتی عمومی، مداخله میکنید، این در تضاد با فلسفه اقتصاد آزاد است.
اینکه دولت نقش واسطه یا تصمیمگیرنده میان دو نهاد خصوصی را ایفا کند، با ساختار اقتصادی سالم همخوانی ندارد.
این منتقد ادامه داد: در کشور ما نهادهایی مثل کمیته مقرراتزدایی ایجاد شدهاند تا موانع غیرضروری کسبوکارها را حذف کنند، نه اینکه مقررات جدید و دستوپاگیر وضع شود. هدف این کمیتهها، تسهیل...
تکمیلی 👇👇👇
https://t.iss.one/r_dorost/3483
@r_dorost
📽رضا درستکار، به خبرنگار ایلنا، و در واکنش به مصوبه اخیر شورای عالی فضای مجازی با عنوان «سند تسهیم درآمد محتوا»، و تشکیل صندوقهایی برای مدیریت منابع مالی میان اپراتورها و پلتفرمهای اینترنتی، گفت:
این، ایجاد یک مسیر پیچیده و غیرشفاف جدید است که نه تنها باری از دوش صنعت برنمیدارد، بلکه با سنگینتر کردن فرآیندها، مانعی جدی در مسیر توسعه کسبوکارهای دیجیتال ایجاد خواهد کرد.
از نظر من، این مصوبه دچار اشکال ماهوی است. وقتی شما بهعنوان دولت یا نهاد حاکمیتی در نحوه درآمدزایی یک بنگاه خصوصی یا حتی عمومی، مداخله میکنید، این در تضاد با فلسفه اقتصاد آزاد است.
اینکه دولت نقش واسطه یا تصمیمگیرنده میان دو نهاد خصوصی را ایفا کند، با ساختار اقتصادی سالم همخوانی ندارد.
این منتقد ادامه داد: در کشور ما نهادهایی مثل کمیته مقرراتزدایی ایجاد شدهاند تا موانع غیرضروری کسبوکارها را حذف کنند، نه اینکه مقررات جدید و دستوپاگیر وضع شود. هدف این کمیتهها، تسهیل...
تکمیلی 👇👇👇
https://t.iss.one/r_dorost/3483
@r_dorost
قلمرو نقد | رضا درستکار
📽برای شفافسازی مالی پلتفرمها، مسیر درست را طی کنید 📽رضا درستکار، به خبرنگار ایلنا، و در واکنش به مصوبه اخیر شورای عالی فضای مجازی با عنوان «سند تسهیم درآمد محتوا»، و تشکیل صندوقهایی برای مدیریت منابع مالی میان اپراتورها و پلتفرمهای اینترنتی، گفت: این،…
تکمیلی/
📽️برای شفافسازی مالی پلتفرمها، مسیر درست را طی کنید
📽️رضا درستکار، به خبرنگار ایلنا گفت:
هدف کمیتههای مقرراتزدایی، تسهیل در گردش سرمایه، شفافسازی و افزایش بهرهوری است. اما آنچه امروز در قالب این مصوبه شاهدش هستیم، ایجاد یک مسیر پیچیده و غیرشفاف جدید است که نه تنها باری از دوش صنعت برنمیدارد، بلکه با سنگینتر کردن فرآیندها، مانعی جدی در مسیر توسعه کسبوکارهای دیجیتال ایجاد خواهد کرد.
وقتی ساختارهایی مثل وزارت اقتصاد، سازمان امور مالیاتی یا حتی سازمان تنظیم مقررات وجود دارد، چه ضرورتی دارد که دوباره وارد شوید و فرآیندی تازه و غیر ضرور برای نظارت و دخالت در منابع مالی طراحی کنید؟
این اقدامات عملاً فضای رقابت را از بین میبرد و سرمایهگذاران را از این حوزه فراری میدهد.
درستکار با اشاره به نقش ساترا و سایر نهادهای تنظیمگر تصریح کرد:
اساساً تنظیمگری نباید به معنی دخالتگری تعبیر شود. چه صداوسیما باشد، چه ساترا یا نهادی که به واسطه اینها شکل بگیرد. این مسیر باید برعکس باشد؛ روندها باید به سمت جذب حداکثری فعالان فرهنگی و رسانهای پیش بروند.
درستکار افزود:
واقعاً چه کسی حاضر است بخشی از درآمد خودش را بدون شفافیت، بدون اختیار، و صرفاً به دستور یک نهاد دیگر به صندوقی بریزد که مشخص نیست سرنوشت آن چیست؟ این چه منطقی دارد که دولت بخواهد در محصولات بخش خصوصی شریک شود؟
وی گفت:
فیلم و سریالی که امروز از صداوسیما پخش میشود، عملاً دیگر قابلیتی ندارد و تبدیل به سخنرانیهای تکراری و گفتوگوهای کممحتوا شده است.
آن رسانه توان رقابت با پلتفرمها را از دست داده و حالا بهجای بازسازی خود، میخواهد با ابزار تنظیمگری، دیگران را محدود کند!
او ادامه داد: «بهجای اینکه به تولیدکننده بگویند تخلف کردی و از او شکایت کنند، میخواهند با یک ساختار مبهم، مسیر فعالیت فرهنگی را سد کنند. این روشها نه تنها غلط، بلکه آسیبزا هستند.
درستکار با هشدار نسبت به تبعات حذف یا تضعیف پلتفرمهای رسانهای داخلی یادآور شد:
پلتفرمهای داخلی باعث شدهاند نظام رسانهای کشور هنوز زنده بماند. اگر آنها را هم با تصمیمات اشتباه، دخالتهای غیرقانونی و روندهای فسادزا از میدان خارج کنیم، دیگر چیزی از رسانه مستقل و مؤثر باقی نمیماند.
وی با اشاره به تناقضها میان صداوسیما و شورای عالی فضای مجازی در سیاستگذاریهای فرهنگی و رسانهای افزود:
در کشور کمتر نهادی با نهاد دیگر هماهنگ است بلکه بسیاری از نهادها در عمل با یکدیگر دچار تعارض و چالشاند.
بسیاری از افرادی که در جایگاه تصمیمگیری مینشینند، فاقد تخصص واقعیاند. این عدم تخصص، عامل بسیاری از ناترازیهایی است که امروز در حوزههایی مثل اقتصاد، انرژی و رسانه شاهد آن هستیم.
درستکار در پاسخ به پرسشی درباره پیامدهای اقتصادی این مصوبه بر سرنوشت بسترهای اینترنتی گفت:
هر زمان که شما در یک اکوسیستم اقتصادی، بهویژه در حوزه فرهنگ و رسانه، دخالت میکنید، ساختار آن را فسادزا میکنید. البته شفافسازی در گردش مالی پلتفرمها امری ضروری است، اما اینکه بخواهید با بهانه نظارت، سهمخواهی کنید یا سهم پلتفرمها را بهنفع خود تغییر دهید، قابل توجیه نیست. دولت ابزار مالیات را در اختیار دارد. باید مالیاتگیری منظم و شفاف انجام دهد، نه اینکه با دخالت مستقیم در قراردادها و گردش مالی، کسبوکارها را مختل کند.
وی با بیان اینکه اقتصاد فرهنگ با بحرانهای جدی مواجه است، افزود:
نظام فرهنگی ما بیش از هر زمان دیگر، با مشکلات اقتصادی روبهرو است. در چنین شرایطی، بهجای آنکه فضا را برای تولید تسهیل کنیم، بهدنبال محدودسازی آن هستیم. این روش نهتنها کمکی به فرهنگ نمیکند، بلکه پایههای آن را نیز سستتر خواهد کرد.
پیامدهای این نگاه و راه حلی که در حوزه تنظیمگری میتواند موثر باشد هم موضوع دیگری بود که این منتقد در خصوص آن خاطرنشان کرد:
دستکاری در اکوسیستم رسانهای کشور بدون پشتوانه کارشناسی، پیامدی جز عقبگرد فرهنگی، فرار نخبگان و تضعیف نظام رسانهای ندارد. راهحل این نیست که بهنام تنظیمگری، دست در جیب کسبوکارهای فرهنگی ببریم. راهحل واقعی، تسهیلگری، حمایت و سیاستگذاریهای مبتنی بر تخصص است.
https://t.iss.one/r_dorost/3482
@r_dorost
📽️برای شفافسازی مالی پلتفرمها، مسیر درست را طی کنید
📽️رضا درستکار، به خبرنگار ایلنا گفت:
هدف کمیتههای مقرراتزدایی، تسهیل در گردش سرمایه، شفافسازی و افزایش بهرهوری است. اما آنچه امروز در قالب این مصوبه شاهدش هستیم، ایجاد یک مسیر پیچیده و غیرشفاف جدید است که نه تنها باری از دوش صنعت برنمیدارد، بلکه با سنگینتر کردن فرآیندها، مانعی جدی در مسیر توسعه کسبوکارهای دیجیتال ایجاد خواهد کرد.
وقتی ساختارهایی مثل وزارت اقتصاد، سازمان امور مالیاتی یا حتی سازمان تنظیم مقررات وجود دارد، چه ضرورتی دارد که دوباره وارد شوید و فرآیندی تازه و غیر ضرور برای نظارت و دخالت در منابع مالی طراحی کنید؟
این اقدامات عملاً فضای رقابت را از بین میبرد و سرمایهگذاران را از این حوزه فراری میدهد.
درستکار با اشاره به نقش ساترا و سایر نهادهای تنظیمگر تصریح کرد:
اساساً تنظیمگری نباید به معنی دخالتگری تعبیر شود. چه صداوسیما باشد، چه ساترا یا نهادی که به واسطه اینها شکل بگیرد. این مسیر باید برعکس باشد؛ روندها باید به سمت جذب حداکثری فعالان فرهنگی و رسانهای پیش بروند.
درستکار افزود:
واقعاً چه کسی حاضر است بخشی از درآمد خودش را بدون شفافیت، بدون اختیار، و صرفاً به دستور یک نهاد دیگر به صندوقی بریزد که مشخص نیست سرنوشت آن چیست؟ این چه منطقی دارد که دولت بخواهد در محصولات بخش خصوصی شریک شود؟
وی گفت:
فیلم و سریالی که امروز از صداوسیما پخش میشود، عملاً دیگر قابلیتی ندارد و تبدیل به سخنرانیهای تکراری و گفتوگوهای کممحتوا شده است.
آن رسانه توان رقابت با پلتفرمها را از دست داده و حالا بهجای بازسازی خود، میخواهد با ابزار تنظیمگری، دیگران را محدود کند!
او ادامه داد: «بهجای اینکه به تولیدکننده بگویند تخلف کردی و از او شکایت کنند، میخواهند با یک ساختار مبهم، مسیر فعالیت فرهنگی را سد کنند. این روشها نه تنها غلط، بلکه آسیبزا هستند.
درستکار با هشدار نسبت به تبعات حذف یا تضعیف پلتفرمهای رسانهای داخلی یادآور شد:
پلتفرمهای داخلی باعث شدهاند نظام رسانهای کشور هنوز زنده بماند. اگر آنها را هم با تصمیمات اشتباه، دخالتهای غیرقانونی و روندهای فسادزا از میدان خارج کنیم، دیگر چیزی از رسانه مستقل و مؤثر باقی نمیماند.
وی با اشاره به تناقضها میان صداوسیما و شورای عالی فضای مجازی در سیاستگذاریهای فرهنگی و رسانهای افزود:
در کشور کمتر نهادی با نهاد دیگر هماهنگ است بلکه بسیاری از نهادها در عمل با یکدیگر دچار تعارض و چالشاند.
بسیاری از افرادی که در جایگاه تصمیمگیری مینشینند، فاقد تخصص واقعیاند. این عدم تخصص، عامل بسیاری از ناترازیهایی است که امروز در حوزههایی مثل اقتصاد، انرژی و رسانه شاهد آن هستیم.
درستکار در پاسخ به پرسشی درباره پیامدهای اقتصادی این مصوبه بر سرنوشت بسترهای اینترنتی گفت:
هر زمان که شما در یک اکوسیستم اقتصادی، بهویژه در حوزه فرهنگ و رسانه، دخالت میکنید، ساختار آن را فسادزا میکنید. البته شفافسازی در گردش مالی پلتفرمها امری ضروری است، اما اینکه بخواهید با بهانه نظارت، سهمخواهی کنید یا سهم پلتفرمها را بهنفع خود تغییر دهید، قابل توجیه نیست. دولت ابزار مالیات را در اختیار دارد. باید مالیاتگیری منظم و شفاف انجام دهد، نه اینکه با دخالت مستقیم در قراردادها و گردش مالی، کسبوکارها را مختل کند.
وی با بیان اینکه اقتصاد فرهنگ با بحرانهای جدی مواجه است، افزود:
نظام فرهنگی ما بیش از هر زمان دیگر، با مشکلات اقتصادی روبهرو است. در چنین شرایطی، بهجای آنکه فضا را برای تولید تسهیل کنیم، بهدنبال محدودسازی آن هستیم. این روش نهتنها کمکی به فرهنگ نمیکند، بلکه پایههای آن را نیز سستتر خواهد کرد.
پیامدهای این نگاه و راه حلی که در حوزه تنظیمگری میتواند موثر باشد هم موضوع دیگری بود که این منتقد در خصوص آن خاطرنشان کرد:
دستکاری در اکوسیستم رسانهای کشور بدون پشتوانه کارشناسی، پیامدی جز عقبگرد فرهنگی، فرار نخبگان و تضعیف نظام رسانهای ندارد. راهحل این نیست که بهنام تنظیمگری، دست در جیب کسبوکارهای فرهنگی ببریم. راهحل واقعی، تسهیلگری، حمایت و سیاستگذاریهای مبتنی بر تخصص است.
https://t.iss.one/r_dorost/3482
@r_dorost
Telegram
قلمرو نقد | رضا درستکار
📽برای شفافسازی مالی پلتفرمها، مسیر درست را طی کنید
📽رضا درستکار، به خبرنگار ایلنا، و در واکنش به مصوبه اخیر شورای عالی فضای مجازی با عنوان «سند تسهیم درآمد محتوا»، و تشکیل صندوقهایی برای مدیریت منابع مالی میان اپراتورها و پلتفرمهای اینترنتی، گفت:
این،…
📽رضا درستکار، به خبرنگار ایلنا، و در واکنش به مصوبه اخیر شورای عالی فضای مجازی با عنوان «سند تسهیم درآمد محتوا»، و تشکیل صندوقهایی برای مدیریت منابع مالی میان اپراتورها و پلتفرمهای اینترنتی، گفت:
این،…
❤2👍1