#امریکا
#انتخابات
#قسمت_اول
فردا سه شنبه 18 آبان ( 8 نوامبر ) #انتخابات ریاست جمهوری امریکا برگزار می گردد تا مردم ایالات متحده امریکا در یک سیستم انتخابی غیرمستقیم در انتخاب رئیس جمهور و معاون اول رئیس جمهور نقش اصلی را ایفا کنند.
چندین ماه از زمان آغاز رقابت های انتخابات مقدماتی گذشت، اما این انتخابات امریکا قابل پیش بینی ترین نتیجه ها را ( البته تا به اینجا ) به دنبال داشته است. کما اینکه بیش از 9 ماه پیش در مقالاتی به نام #کلینتون اشاره شد.
نوشتار حاضر به دو بخش تقسیم شده و ابتدا نگاهی به دوره اوباما دارد و سپس به شرایط موجود انتخابات امریکا می پردازد.
اگر نگاهی اجمالی به دوره 8 سال گذشته #اوباما بیاندازیم، میتوانیم او را نماد پاسخ به نیاز "تغییر" دانست. در ابتدا افکار عمومی متاثر از فضای شعارهای او مبنی بر شفاف سازی و توجه به ارزش ها و توقف روند مداخله گری بیجای ایالات متحده و حتی تحت تاثیر اسم او ( حسین ) بود.
اما اوباما را باید روشنفکری عملگرا دانست. سخنان روشنفکرانه و طرح ها و دستورات پر سر و صدای او فضای جدیدی را نشان میداد. به طور مثال در روز دوم ورود به کاخ سفید، دستور تعطیلی بازداشتگاه گوانتانامو را صادر کرد. که البته هیچ گاه جنبه عملی به خود نگرفت. بعدها این عملی نشدن شعارها در مواردی تکرار شد تا آنجا که به واگرایی و بازگشت به سیاست های قبلی ایالات متحده تعبیر میشد و این همان عمل گرایی اوباما بود.
اوباما در بخش داخلی عملکرد قابل قبولی داشت. دوره او در میانه و انتهای بحران بزرگ اقتصادی بود. اما او توانست با طرح های جسورانه خود اقدامات ملموسی در زمینه ایجاد شغل و پرداخت های تأمین اجتماعی داشته باشد. که علیرغم همه انتقادات رضایت های نسبی توانست ایجاد کند.
اما عملکرد اوباما در زمینه سیاست خارجی را باید نماد متمایز دوره او دانست. تا آنجا که عده ای معتقدند مکتب پنجم سیاست خارجی امریکا را باید #اوبامائیسم دانست. و البته بینات و مولفه های مشخصی برای آن وجود دارد.
در حقیقت نمیتوان عملکرد اوباما را به هیچ یک از مکاتب گذشته نسبت داد و از طرفی هم در برهه های مختلف دوران او نشانه هایی از مکاتب چهارگانه ( #همیلتونیسم #ویلسونیسم #جفرسونیسم #جکسونیسم ) را شاهد هستیم. و این دقیقا همان مکتب جدیدی است که مولفه اصلی و و جه تمایز آن ارائه مفهوم جدیدی به نام #قدرت_هوشمند بود.
قدرت هوشمند ترکیبی از قدرت سخت و قدرت نرم با هم است که شرایط اجرایی آن برای ایالات متحده با حضور اوباما قابلیت عملیاتی شدن پیدا کرد. و میتوان گفت بعد از تئوریزه شدن برای اولین بار در مورد #ایران پیاده سازی شد. که البته پرداخت به این موضوع و قضاوت در مورد عملکرد آن مجال دیگری می طلبد.
اما در این باب میتوان اینگونه نتیجه گرفت که این مکتب و مفهوم جدید ( قدرت هوشمند) دقیقا همان چیزی بود که اوباما نیاز داشت و از طرفی هم اوباما و ویژگی های آن همان گزینه ای بود که قابلیت اجرایی به این مکتب می داد و در نهایت باید گفت اوباما همان کسی بود که ایالات متحده امریکا در سال 2008 به آن نیاز داشت.
اوباما شعار پایان جنگ عراق را داد و به آن جامه عمل پوشاند، اما آنان که انزواگرایی را به اوباما نسبت میدادند، امروز شاهد آن هستند که امریکا به عراق برگشته و فرماندهی عملیات آزاد سازی موصل را به عهده گرفته اما نه به عنوان نیروی اشغالگر! بلکه بعنوان متحد دولت عراق و نیرویی که به جز هدف عملیات ( داعش ) مورد رضایت یا حداقل تسامح سایر طرف هاست. و فراتر از آن شاهدیم که روز گذشته عملیات بازپس گیری رقه توسط نیروهای SDF ( سوریه دموکراتیک ) آغاز شد؛ آن هم با پشتیبانی مستقیم ایالات متحده امریکا. و امروز دیگر کسی امریکا را اشغالگر و دشمن اول امت اسلامی نمی خواند! در عوض امریکا در حال تدارک جای پای محکم خود در داخل خاک سوریه به واسطه پشتیبانی سیاسی و نظامی از کرد هاست. بنابراین اوباما انتهای دوره خود را نهایت کنش گرایی فعالانه ثبت کرد.
از دیگر سو میتوان اوباما را یکی از بزرگترین خدمت گزاران به اسرائیل نام گذاری کرد. بزرگترین کمک های اقتصادی ( عمدتا در بخش نظامی ) در زمان اوباما به اسرائیل اهدا شد و در بعد سیاسی هم حاصل سیاست های منطقه ای او به آنجا رسیده که دیگر برقراری ارتباط رسمی کشورهای اسلامی با اسرائیل تقبیح نمی شود. و هدف اول مسلمانان منطقه اسرائیل نیست.
#انتخابات
#قسمت_اول
فردا سه شنبه 18 آبان ( 8 نوامبر ) #انتخابات ریاست جمهوری امریکا برگزار می گردد تا مردم ایالات متحده امریکا در یک سیستم انتخابی غیرمستقیم در انتخاب رئیس جمهور و معاون اول رئیس جمهور نقش اصلی را ایفا کنند.
چندین ماه از زمان آغاز رقابت های انتخابات مقدماتی گذشت، اما این انتخابات امریکا قابل پیش بینی ترین نتیجه ها را ( البته تا به اینجا ) به دنبال داشته است. کما اینکه بیش از 9 ماه پیش در مقالاتی به نام #کلینتون اشاره شد.
نوشتار حاضر به دو بخش تقسیم شده و ابتدا نگاهی به دوره اوباما دارد و سپس به شرایط موجود انتخابات امریکا می پردازد.
اگر نگاهی اجمالی به دوره 8 سال گذشته #اوباما بیاندازیم، میتوانیم او را نماد پاسخ به نیاز "تغییر" دانست. در ابتدا افکار عمومی متاثر از فضای شعارهای او مبنی بر شفاف سازی و توجه به ارزش ها و توقف روند مداخله گری بیجای ایالات متحده و حتی تحت تاثیر اسم او ( حسین ) بود.
اما اوباما را باید روشنفکری عملگرا دانست. سخنان روشنفکرانه و طرح ها و دستورات پر سر و صدای او فضای جدیدی را نشان میداد. به طور مثال در روز دوم ورود به کاخ سفید، دستور تعطیلی بازداشتگاه گوانتانامو را صادر کرد. که البته هیچ گاه جنبه عملی به خود نگرفت. بعدها این عملی نشدن شعارها در مواردی تکرار شد تا آنجا که به واگرایی و بازگشت به سیاست های قبلی ایالات متحده تعبیر میشد و این همان عمل گرایی اوباما بود.
اوباما در بخش داخلی عملکرد قابل قبولی داشت. دوره او در میانه و انتهای بحران بزرگ اقتصادی بود. اما او توانست با طرح های جسورانه خود اقدامات ملموسی در زمینه ایجاد شغل و پرداخت های تأمین اجتماعی داشته باشد. که علیرغم همه انتقادات رضایت های نسبی توانست ایجاد کند.
اما عملکرد اوباما در زمینه سیاست خارجی را باید نماد متمایز دوره او دانست. تا آنجا که عده ای معتقدند مکتب پنجم سیاست خارجی امریکا را باید #اوبامائیسم دانست. و البته بینات و مولفه های مشخصی برای آن وجود دارد.
در حقیقت نمیتوان عملکرد اوباما را به هیچ یک از مکاتب گذشته نسبت داد و از طرفی هم در برهه های مختلف دوران او نشانه هایی از مکاتب چهارگانه ( #همیلتونیسم #ویلسونیسم #جفرسونیسم #جکسونیسم ) را شاهد هستیم. و این دقیقا همان مکتب جدیدی است که مولفه اصلی و و جه تمایز آن ارائه مفهوم جدیدی به نام #قدرت_هوشمند بود.
قدرت هوشمند ترکیبی از قدرت سخت و قدرت نرم با هم است که شرایط اجرایی آن برای ایالات متحده با حضور اوباما قابلیت عملیاتی شدن پیدا کرد. و میتوان گفت بعد از تئوریزه شدن برای اولین بار در مورد #ایران پیاده سازی شد. که البته پرداخت به این موضوع و قضاوت در مورد عملکرد آن مجال دیگری می طلبد.
اما در این باب میتوان اینگونه نتیجه گرفت که این مکتب و مفهوم جدید ( قدرت هوشمند) دقیقا همان چیزی بود که اوباما نیاز داشت و از طرفی هم اوباما و ویژگی های آن همان گزینه ای بود که قابلیت اجرایی به این مکتب می داد و در نهایت باید گفت اوباما همان کسی بود که ایالات متحده امریکا در سال 2008 به آن نیاز داشت.
اوباما شعار پایان جنگ عراق را داد و به آن جامه عمل پوشاند، اما آنان که انزواگرایی را به اوباما نسبت میدادند، امروز شاهد آن هستند که امریکا به عراق برگشته و فرماندهی عملیات آزاد سازی موصل را به عهده گرفته اما نه به عنوان نیروی اشغالگر! بلکه بعنوان متحد دولت عراق و نیرویی که به جز هدف عملیات ( داعش ) مورد رضایت یا حداقل تسامح سایر طرف هاست. و فراتر از آن شاهدیم که روز گذشته عملیات بازپس گیری رقه توسط نیروهای SDF ( سوریه دموکراتیک ) آغاز شد؛ آن هم با پشتیبانی مستقیم ایالات متحده امریکا. و امروز دیگر کسی امریکا را اشغالگر و دشمن اول امت اسلامی نمی خواند! در عوض امریکا در حال تدارک جای پای محکم خود در داخل خاک سوریه به واسطه پشتیبانی سیاسی و نظامی از کرد هاست. بنابراین اوباما انتهای دوره خود را نهایت کنش گرایی فعالانه ثبت کرد.
از دیگر سو میتوان اوباما را یکی از بزرگترین خدمت گزاران به اسرائیل نام گذاری کرد. بزرگترین کمک های اقتصادی ( عمدتا در بخش نظامی ) در زمان اوباما به اسرائیل اهدا شد و در بعد سیاسی هم حاصل سیاست های منطقه ای او به آنجا رسیده که دیگر برقراری ارتباط رسمی کشورهای اسلامی با اسرائیل تقبیح نمی شود. و هدف اول مسلمانان منطقه اسرائیل نیست.
#امریکا
#سوریه
چند روز پیش مطلبی را در توییتر یکی از سناتورهای امریکایی پیدا کردم که بیان علنی چنین مطلبی، شاید تاکنون بی سابقه باشد. و البته از نظرها دور ماند و جایی منتشر نشد.
دیک بلک نماینده سنای ایالت ویرجینیا، در پاسخ سوال یکی از کاربران میگوید:
"متاسفانه، بله. امریکا عینا در حال کمک رسانی به دو طرف درگیر جنگ سوریه است! ( #وزارت_دفاع و #CIA در دو جهت مخالف هم)."
و زمانی که کاربر مجددا با تعحب سوال میکند: متوجه نمیشوم! یعنی وزارت دفاع با ( درکنار) ارتش سوریه و #روسیه میجنگد؟
در پاسخ صراحتاً میگوید: آنها ( وزارت دفاع امریکا ) کمک اطلاعاتی به دولت سوریه ارائه می دهند!
هرچند تا به حال گزارشات مختلفی در این باره منتشر شده، اما بیان آن به این شکل در نوع خود قابل تامل است.
در بین دستگاه های نظامی و اطلاعاتی امریکا در مورد بحران سوریه و عراق اختلافات قابل توجهی وجود داشته و دارد، اما در بحرانی ترین مراحل هم که CIA و وزارت دفاع نظر مساعدی در مورد دخالت نظامی مستقیم ( مشخصا در برابر داعش ) در عراق و سوریه داشتند، #اوباما به هیچ وجه راضی به آن نشد. نظر او بر آن بود که با ورود امریکا عملا سلاح های طرفین به سمت سربازان امریکایی نشانه می رود و حتی این می توان بهترین هدیه برای داعش باشد.
بنابراین او سیاست موقتی توازن ضعف را در بسیاری از میدان های نظامی عراق و سوریه خواستار شد. که تا قبل از عملیات موصل هم ادامه داشت.
از طرفی شاهد بودیم و کم و بیش هستیم که CIA تجهیز جدی گروه های مسلح سوریه را برای مقابله با ارتش سوریه در دستور کار قرار داد؛ اما وزارت دفاع به آموزش گروه های مسلح در اردن و کردها در شمال سوریه و همکاری بیشتر با ارتش عراق برای مقابله با #داعش متمرکز شد.
و حالا این ادعای سناتور امریکایی ابعاد دیگر این چندگانگی را ارائه می دهد.
در اینجا بنایی بر تایید یا رد این ادعا ندارم، اما آنچه واضح است سیاست امریکا در مورد بحران عراق و سوریه رویکردی متزلزل و پرچالش بود که ناشی از تغییرات و تفاوت های بسیار موجود و همچنین بازیگران مختلف این بحران ها بود.
دیگر بازیگران منطقه ای و فرامنطقه ای هم وضعیت مشابهی داشتند و مساله داعش هم غافلگیرکننده بود هم غیرقابل پیش بینی؛
که نتیجتا منجر به تداوم بحران داعش شد، و بزودی امریکا تهدید داعش را به عنوان یک کاتالیزور برای نیل به اهداف بلند مدت خود یافت. کما اینکه امریکا اگر مخالفتی با گسترش و توسعه داعش داشت، چشم خود را بر اقدامات #ترکیه نمی بست و ضربات هوایی اش به داعش غیر گزینشی و موثرتر می بود.
#جهاد_رضا
@pelak_44
#سوریه
چند روز پیش مطلبی را در توییتر یکی از سناتورهای امریکایی پیدا کردم که بیان علنی چنین مطلبی، شاید تاکنون بی سابقه باشد. و البته از نظرها دور ماند و جایی منتشر نشد.
دیک بلک نماینده سنای ایالت ویرجینیا، در پاسخ سوال یکی از کاربران میگوید:
"متاسفانه، بله. امریکا عینا در حال کمک رسانی به دو طرف درگیر جنگ سوریه است! ( #وزارت_دفاع و #CIA در دو جهت مخالف هم)."
و زمانی که کاربر مجددا با تعحب سوال میکند: متوجه نمیشوم! یعنی وزارت دفاع با ( درکنار) ارتش سوریه و #روسیه میجنگد؟
در پاسخ صراحتاً میگوید: آنها ( وزارت دفاع امریکا ) کمک اطلاعاتی به دولت سوریه ارائه می دهند!
هرچند تا به حال گزارشات مختلفی در این باره منتشر شده، اما بیان آن به این شکل در نوع خود قابل تامل است.
در بین دستگاه های نظامی و اطلاعاتی امریکا در مورد بحران سوریه و عراق اختلافات قابل توجهی وجود داشته و دارد، اما در بحرانی ترین مراحل هم که CIA و وزارت دفاع نظر مساعدی در مورد دخالت نظامی مستقیم ( مشخصا در برابر داعش ) در عراق و سوریه داشتند، #اوباما به هیچ وجه راضی به آن نشد. نظر او بر آن بود که با ورود امریکا عملا سلاح های طرفین به سمت سربازان امریکایی نشانه می رود و حتی این می توان بهترین هدیه برای داعش باشد.
بنابراین او سیاست موقتی توازن ضعف را در بسیاری از میدان های نظامی عراق و سوریه خواستار شد. که تا قبل از عملیات موصل هم ادامه داشت.
از طرفی شاهد بودیم و کم و بیش هستیم که CIA تجهیز جدی گروه های مسلح سوریه را برای مقابله با ارتش سوریه در دستور کار قرار داد؛ اما وزارت دفاع به آموزش گروه های مسلح در اردن و کردها در شمال سوریه و همکاری بیشتر با ارتش عراق برای مقابله با #داعش متمرکز شد.
و حالا این ادعای سناتور امریکایی ابعاد دیگر این چندگانگی را ارائه می دهد.
در اینجا بنایی بر تایید یا رد این ادعا ندارم، اما آنچه واضح است سیاست امریکا در مورد بحران عراق و سوریه رویکردی متزلزل و پرچالش بود که ناشی از تغییرات و تفاوت های بسیار موجود و همچنین بازیگران مختلف این بحران ها بود.
دیگر بازیگران منطقه ای و فرامنطقه ای هم وضعیت مشابهی داشتند و مساله داعش هم غافلگیرکننده بود هم غیرقابل پیش بینی؛
که نتیجتا منجر به تداوم بحران داعش شد، و بزودی امریکا تهدید داعش را به عنوان یک کاتالیزور برای نیل به اهداف بلند مدت خود یافت. کما اینکه امریکا اگر مخالفتی با گسترش و توسعه داعش داشت، چشم خود را بر اقدامات #ترکیه نمی بست و ضربات هوایی اش به داعش غیر گزینشی و موثرتر می بود.
#جهاد_رضا
@pelak_44