https://s8.picofile.com/file/8367788850/IMG_20180413_191853_838.jpg
📝 خاطره ای از شجاعت و دلاوری سردار شهید ابوالفضل نوری در درگیری های خیابانی سال های ۵۹ ،۶۰ #زنجان :
🔹گروهک منافقین خلق (مجاهدین) فراخوان داده و تمام هوادارانشان را برای تجمع دعوت کرده بود . از چهار راه انقلاب تا سبزه میدان گوش تا گوش آدم ایستاده بود . عباس #گوی_گوز ( چشم آبی ) و بقیه دار و دسته اش که همگی از ارازل و اوباش و لات و لوت های معروف زنجان بودند ، جلوی دسته منافقان رژه رفته و مدام عربده کشیده و نفس کش می طلبند .
در شلوغی جماعت ناگهان پاسداران دلاور #شهید_اصغر_محمدیان و #شهید_اصغر_بسطامیان و #شهید_ابوالفضل_نوری و #حاج_جعفر_ابوترابی با لباس فرم سپاه وارد معرکه شده و با شجاعت تمام جلودار بچههای حزب اللهی شده و در مقابل گردن کلفت های منافق شروع به دادن شعار کردند .
چماقداران منافق تاب نیاورده و وحشیانه به سمت شأن حمله ور شدند ، درگیری آغاز و لحظه به لحظه شدید و شدیدتر شد ، #شهید_اصغر_محمدیان که نیرویی فعال و شناخته شده برای منافقین بود ، توسط عباس گوی گوز مورد ضرب و شتم قرار گرفته و به صورت وحشتناکی داخل جماعت منافقین کشیده شده و هر نامردی با زدن ضربه ای به پیکرش داغ دلش را آرام کرد و طولی هم نکشید که پیکر بیجانش روی دست منافقین دست به دست شده و شعار (چماق دار بیچاره ، کارت سپاهی داره ) فضا را پر کرد ، تعدادشان بقدری زیاد است که صدای نحس شأن گوش آدم را کر می کند .
با دیدن مظلومیت شهید محمدیان ، آمپر بچه ها پریده و بدون توجه به کثرت منافقین ، با تکبیر و فریاد به سمت شأن حمله ور شده و بی پروا به جمع شأن زده و سعی در نجات شهید محمدیان کردند ، ناگهان خیابان به هم ریخته و بارانی از سنگ و آجر پاره شروع به باریدن کرده و قیامتی بر پا شد .
#شهید_ابوالفضل_نوری سراغ سرکرده اوباش ، #عباس_گوی_گوز رفته و با اینکه هیکلش نصف آن نامرد هم نمی شد ، دلاورانه سیلی محکم و آب داری نثار صورت خبیثش نمود ، دوستان اوباش عباس گوی گوز هم با دیدن این صحنه ، ابوالفضل را دوره کرده شروع به زدنش کردند ، با تکبیر و شعار حزب فقط حزب الله ، رهبر فقط روح الله ، به سمت شأن یورش برده و باهر سختی و زحمتی بود ، ابوالفضل را از دست شأن گرفته و به عقب می کشیم ، دیگر سرتاسر خیابان صحنه درگیری فیزیکی شده و صدای جیغ و داد و فحش و بدبیراه لحظه ای قطع نمیشود ، خلاصه درگیری شدید و خون و خون ریزی ساعتی به طول انجامیده و در نهایت منافقین بی ایمان کم آورده و با اینکه تعدادشان چند برابر ما می شد ، فرار را بر قرار ترجیح داده و یک به یک میدان را خالی کرده و با عنایات خداوند متعال و شجاعت مثال زدنی دلاوران حزبالله میدان اصلی شهر دوباره پر از فریادهای الله اکبر و صلوات گردید .
تعداد زیادی از بچهها با چاقو و قمه و تیغ موکت بر زخم برداشته و سرهای بیشماری با سنگ و آجر پاره شکسته بود . شهید ابوالفضل نوری و شهید اصغر محمدیان از کتک خورده های اصلی درگیری بودند و بدلیل شدت زخم ها و کوفتگی ها به بیمارستان منتقل شدند ، اما چنان نگران اوضاع شهر بودند که مداوا را نیمه کاره گذاشته و شبانه از بیمارستان فرار کرده و به جمع یاران خود پیوستند .
💐 روحشان شاد و یادشان گرامی
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
📝 خاطره ای از شجاعت و دلاوری سردار شهید ابوالفضل نوری در درگیری های خیابانی سال های ۵۹ ،۶۰ #زنجان :
🔹گروهک منافقین خلق (مجاهدین) فراخوان داده و تمام هوادارانشان را برای تجمع دعوت کرده بود . از چهار راه انقلاب تا سبزه میدان گوش تا گوش آدم ایستاده بود . عباس #گوی_گوز ( چشم آبی ) و بقیه دار و دسته اش که همگی از ارازل و اوباش و لات و لوت های معروف زنجان بودند ، جلوی دسته منافقان رژه رفته و مدام عربده کشیده و نفس کش می طلبند .
در شلوغی جماعت ناگهان پاسداران دلاور #شهید_اصغر_محمدیان و #شهید_اصغر_بسطامیان و #شهید_ابوالفضل_نوری و #حاج_جعفر_ابوترابی با لباس فرم سپاه وارد معرکه شده و با شجاعت تمام جلودار بچههای حزب اللهی شده و در مقابل گردن کلفت های منافق شروع به دادن شعار کردند .
چماقداران منافق تاب نیاورده و وحشیانه به سمت شأن حمله ور شدند ، درگیری آغاز و لحظه به لحظه شدید و شدیدتر شد ، #شهید_اصغر_محمدیان که نیرویی فعال و شناخته شده برای منافقین بود ، توسط عباس گوی گوز مورد ضرب و شتم قرار گرفته و به صورت وحشتناکی داخل جماعت منافقین کشیده شده و هر نامردی با زدن ضربه ای به پیکرش داغ دلش را آرام کرد و طولی هم نکشید که پیکر بیجانش روی دست منافقین دست به دست شده و شعار (چماق دار بیچاره ، کارت سپاهی داره ) فضا را پر کرد ، تعدادشان بقدری زیاد است که صدای نحس شأن گوش آدم را کر می کند .
با دیدن مظلومیت شهید محمدیان ، آمپر بچه ها پریده و بدون توجه به کثرت منافقین ، با تکبیر و فریاد به سمت شأن حمله ور شده و بی پروا به جمع شأن زده و سعی در نجات شهید محمدیان کردند ، ناگهان خیابان به هم ریخته و بارانی از سنگ و آجر پاره شروع به باریدن کرده و قیامتی بر پا شد .
#شهید_ابوالفضل_نوری سراغ سرکرده اوباش ، #عباس_گوی_گوز رفته و با اینکه هیکلش نصف آن نامرد هم نمی شد ، دلاورانه سیلی محکم و آب داری نثار صورت خبیثش نمود ، دوستان اوباش عباس گوی گوز هم با دیدن این صحنه ، ابوالفضل را دوره کرده شروع به زدنش کردند ، با تکبیر و شعار حزب فقط حزب الله ، رهبر فقط روح الله ، به سمت شأن یورش برده و باهر سختی و زحمتی بود ، ابوالفضل را از دست شأن گرفته و به عقب می کشیم ، دیگر سرتاسر خیابان صحنه درگیری فیزیکی شده و صدای جیغ و داد و فحش و بدبیراه لحظه ای قطع نمیشود ، خلاصه درگیری شدید و خون و خون ریزی ساعتی به طول انجامیده و در نهایت منافقین بی ایمان کم آورده و با اینکه تعدادشان چند برابر ما می شد ، فرار را بر قرار ترجیح داده و یک به یک میدان را خالی کرده و با عنایات خداوند متعال و شجاعت مثال زدنی دلاوران حزبالله میدان اصلی شهر دوباره پر از فریادهای الله اکبر و صلوات گردید .
تعداد زیادی از بچهها با چاقو و قمه و تیغ موکت بر زخم برداشته و سرهای بیشماری با سنگ و آجر پاره شکسته بود . شهید ابوالفضل نوری و شهید اصغر محمدیان از کتک خورده های اصلی درگیری بودند و بدلیل شدت زخم ها و کوفتگی ها به بیمارستان منتقل شدند ، اما چنان نگران اوضاع شهر بودند که مداوا را نیمه کاره گذاشته و شبانه از بیمارستان فرار کرده و به جمع یاران خود پیوستند .
💐 روحشان شاد و یادشان گرامی
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab