https://s5.picofile.com/file/8288383284/IMG_20170304_125500_752.jpg
🛑 فرازی از #وصیتنامه #سردار_شهید_علیرضا_مولایی
💠 خدایا ....! صدای حسینت را می شنوم که در شب قبل از عروج ، شمع ها را خاموش کرد و فرمود که بروید که فردا روز ماندن نیست . ماندن فقط امشب است، آنان که می خواهند بمانند امروز بروند که فردا روز رفتن است و روز ماندن نیست . فردا روز چه به دست آوردن نیست ، فردا روز همه چیز از دست دادن است . آنها که همه چیز ندارند که از دست بدهند ، بروند و شهیدان بمانند تا فردایی دیگر پوچی بودن را ارزنی ماندگان کنند و پاکی شدن را برگزینند و چه نیکو بود این شیوه ..
💠 من آن شب ماندم و امروز می روم ، می روم تا آنچه که دارم بدهم ...!
💠 ما برای پول و اینها به جبهه نرفتیم . ما رفتیم تا گمشدة خود را در جبهه پیدا کنیم و به معشوق خود برسیم .
💠 ما می گوییم شهادت مرگ تحمیلی ازطرف دشمن به ما نیست ، بلکه رفیع ترین قله های سعادت و پیروزی است .
( #خوشا_به_سعادتش )
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
🔵 مروری بر #زندگینامه شهید :
🌺 #سردار_شهید_علیرضا_مولای به سال 1344 در شهرستان مراغه چشم به جهان گشوده و در چهارم آذرماه 1365در مقر فرماندهی #لشگر_31_عاشورا ( #دزفول ، #پادگان_شهدای_خیبر ) در کسوت فرماندهی #گردان_حضرت_امام_حسین (ع) درسن#24_سالگی ندای حق را لبیک گفته و به درجه والای #شهادت نائل گردید .
( #روحش_شاد_و_نامش_جاوید )
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
#آشنایی با #شهدا ، #رزمندگان ، #سرداران ، #غواصان
#استان_زنجان
#گردان_حضرت_علی_اصغر_استان_زنجان
#گردان_حضرت_ولیعصر_استان_زنجان
#سرداران_رزمندگان_استان_زنجان
#غواصان_شهید
👥 به کانال #دل_باخته بپیوندید.
🆔 https://telegram.me/pcdrab
✅ وبلاگ #دل_باخته
🅱 Pcdr.parsiblog.com
🛑 فرازی از #وصیتنامه #سردار_شهید_علیرضا_مولایی
💠 خدایا ....! صدای حسینت را می شنوم که در شب قبل از عروج ، شمع ها را خاموش کرد و فرمود که بروید که فردا روز ماندن نیست . ماندن فقط امشب است، آنان که می خواهند بمانند امروز بروند که فردا روز رفتن است و روز ماندن نیست . فردا روز چه به دست آوردن نیست ، فردا روز همه چیز از دست دادن است . آنها که همه چیز ندارند که از دست بدهند ، بروند و شهیدان بمانند تا فردایی دیگر پوچی بودن را ارزنی ماندگان کنند و پاکی شدن را برگزینند و چه نیکو بود این شیوه ..
💠 من آن شب ماندم و امروز می روم ، می روم تا آنچه که دارم بدهم ...!
💠 ما برای پول و اینها به جبهه نرفتیم . ما رفتیم تا گمشدة خود را در جبهه پیدا کنیم و به معشوق خود برسیم .
💠 ما می گوییم شهادت مرگ تحمیلی ازطرف دشمن به ما نیست ، بلکه رفیع ترین قله های سعادت و پیروزی است .
( #خوشا_به_سعادتش )
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
🔵 مروری بر #زندگینامه شهید :
🌺 #سردار_شهید_علیرضا_مولای به سال 1344 در شهرستان مراغه چشم به جهان گشوده و در چهارم آذرماه 1365در مقر فرماندهی #لشگر_31_عاشورا ( #دزفول ، #پادگان_شهدای_خیبر ) در کسوت فرماندهی #گردان_حضرت_امام_حسین (ع) درسن#24_سالگی ندای حق را لبیک گفته و به درجه والای #شهادت نائل گردید .
( #روحش_شاد_و_نامش_جاوید )
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
#آشنایی با #شهدا ، #رزمندگان ، #سرداران ، #غواصان
#استان_زنجان
#گردان_حضرت_علی_اصغر_استان_زنجان
#گردان_حضرت_ولیعصر_استان_زنجان
#سرداران_رزمندگان_استان_زنجان
#غواصان_شهید
👥 به کانال #دل_باخته بپیوندید.
🆔 https://telegram.me/pcdrab
✅ وبلاگ #دل_باخته
🅱 Pcdr.parsiblog.com
https://s8.picofile.com/file/8293504018/IMG_20170429_215940.jpg
🔵 خاطره ای زیبا از #سردار_شهید_کمال_قشمی در عملیات #کربلای_پنج :
💠اسفند ماه ۱۳۶۵ در مرحله دوم #عملیات_کربلای_۵ ، در منطقه #شرق_بصره قرار بودکه یگان های عمل کننده از سه محوربه سمت دشمن یورش آورده وخط اول عراقها را بشکنند ، ما هم دو گردان و یک گروهان از #لشگر_هشت_نجف_اشرف بودیم که باید از منطقه میانی به خطوط دشمن میزدیم و بعداز پیروزی با دوجناح چپ و راست دست میدادیم .
💠فرماندهی #گردان_حضرت_ولیعصر_عج با #سردار_شهید_کمال_قشمی بود ومنم دررکابش خدمت میکردم،خلاصه شب عملیات فرارسیده وگردان را به سمت خاکریز عراقیهاحرکت دادیم ، نیمی از راه را ساکت وبی سر و صدا پیمودیم وکم کم سنگرهای دشمن را داشتیم میدیدیم که ناگهان منطقه مثل روز روشن شد و از زمین وآسمان آتش باریدن گرفت و درعرض چند لحظه اوضاعی درست شدکه دیگه نتونستیم قدم ازقدم برداریم و همگی هراسان وسط میدان نبرد درازکشیده و زمین گیرشدیم .
💠گردان دروضعیت خطرناکی گیر افتاده و بدلیل آتشباری سنگین اصلا امکان پیشروی نبود ، ازطرفی هم از قرارگاه اطلاع دادند که نیروهای خط شکن سمت راست مون لو رفته و عراقیها از عملیات باخبر شدند .
💠دیگه چاره ای نبودوبایدهرچه سریعتر نیروها را عقب میکشیدیم،وضعیت را به قرارگاه اطلاع داده وکسب تکلیف نمودیم،پاسخ به طول کشید و هی هم بر تعداد زخمی ها و شهدا افزوده شد. رفته رفته اوضاع بقدری خراب و تلفات زیاد شدکه دیگر ماندن درآن وضعیت اصلا به صلاح گردان نبود و برای همین هم همگی تصمیم به عقب نشینی گرفتیم،اما همینکه خواستیم دستوررابه فرمانده گروهانها ابلاغ کنیم ،یکدفعه صدای گرم سردار کاظمی ( فرمانده وقت لشگر ۸ نجف اشرف ) از پشت بی سیم قرارگاه شنیده شد که قاطعانه خواستار شکستن خط دشمن شده و از فرماندهان گردانهای پیشروخواست که به هرنحو ممکن ازخاکریز اول دشمن گذشته واز شکست خوردن عملیات جلوگیری کنند،بعد هم بغض کنان ادامه داد که تعداد زیادی شهید و زخمی دادیم،همت کنید و نگذارید پیکرشون وسط میدان جابمونه ، بنده خدا راست میگفت، سرتاسر دشت مملو از شهید و زخمی بود و اگه عقب میکشیدیم همه شون تو منطقه جامونده واسیرومفقود میشدند .
💠نوای دلنشین #سردار_کاظمی جان تازه ای به کالبد خسته مون بخشیده و چنان باعث افزایش روحیه ها شد که یهوی سردار قشمی تمام قد بلند شد و گفت :پاشید و نیروها را به سمت خاکریز دشمن هدایت کنید وبعد هم تکبیر گویان ورگبارزنان به سمت سنگر های عراقیها رفت،عمل جسورانه فرمانده گردان چنان شوروهیجانی مابین نیروها برپا نمود که دیگه کسی روی زمین نماندو همگی با فریادهای تکبیرویاحسین(ع) به سمت خاکریز دشمن هجوم بردند،درآن لحظات سخت و دشوار که از زمین وآسمان آتش می بارید،فقط صدای فریادهای دشمن شکن سردار قشمی را می شنیدیم که رزمندگان را تشویق به پیشروی و انهدام سنگرهای دشمن می کرد، خلاصه بعدازجنگی نفس گیر و تن به تن با یاری خداوند خط شکسته و عراقیها مجبوربه فرار شدند .
💠 بااینکه از مجموع بچه های دو گردان و یک گروهان فقط بیست نفر به خط رسیدیم وخاکریز دشمن را تصرف کردیم،اما با این وجود ازشکست عملیات و جاموندن همرزمان مون تو دست دشمن جلوگیری کردیم.
💠از سردار قشمی هم همین نکته رو بگم که اونقدر با عراقها جنگید تا در نهایت مجروح شده و بدلیل کثرت وشدت جراحات به عقبه منتقل شد .
🌺 #یاد_و_نامش_جاوید
🔵 خاطره از #سردار_جانباز_علی_هاشمی_نژاد
🇮🇷 #سردار_شهید_کمال_قشمی
شیرمرد زنجانی، از رزمندگان و فرماندهان سلحشور گردانهای خط شکن #استان_زنجان در طول دفاع مقدس ،
🌸 #شهادت: تیرماه ۱۳۶۷ ، منطقه عملیاتی #ماووت در کسوت فرماندهی #گردان_حضرت_امام_حسین_ع_استان_زنجان
🌺 #یاد_و_نامش_گرامی
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
#آشنایی با #شهدا ، #رزمندگان ، #سرداران ، #غواصان
#استان_زنجان
#زنجان دیار #غواصان_دریادل
#گردان_حضرت_علی_اصغر_استان_زنجان
#گردان_حضرت_ولیعصر_استان_زنجان
#سرداران_رزمندگان_استان_زنجان
#غواصان_شهید
✅به کانال #دل_باخته بپیوندید.
🇮🇷 https://telegram.me/pcdrab
✅وبلاگ #دل_باخته
🅱 Pcdr.parsiblog.com
🔵 خاطره ای زیبا از #سردار_شهید_کمال_قشمی در عملیات #کربلای_پنج :
💠اسفند ماه ۱۳۶۵ در مرحله دوم #عملیات_کربلای_۵ ، در منطقه #شرق_بصره قرار بودکه یگان های عمل کننده از سه محوربه سمت دشمن یورش آورده وخط اول عراقها را بشکنند ، ما هم دو گردان و یک گروهان از #لشگر_هشت_نجف_اشرف بودیم که باید از منطقه میانی به خطوط دشمن میزدیم و بعداز پیروزی با دوجناح چپ و راست دست میدادیم .
💠فرماندهی #گردان_حضرت_ولیعصر_عج با #سردار_شهید_کمال_قشمی بود ومنم دررکابش خدمت میکردم،خلاصه شب عملیات فرارسیده وگردان را به سمت خاکریز عراقیهاحرکت دادیم ، نیمی از راه را ساکت وبی سر و صدا پیمودیم وکم کم سنگرهای دشمن را داشتیم میدیدیم که ناگهان منطقه مثل روز روشن شد و از زمین وآسمان آتش باریدن گرفت و درعرض چند لحظه اوضاعی درست شدکه دیگه نتونستیم قدم ازقدم برداریم و همگی هراسان وسط میدان نبرد درازکشیده و زمین گیرشدیم .
💠گردان دروضعیت خطرناکی گیر افتاده و بدلیل آتشباری سنگین اصلا امکان پیشروی نبود ، ازطرفی هم از قرارگاه اطلاع دادند که نیروهای خط شکن سمت راست مون لو رفته و عراقیها از عملیات باخبر شدند .
💠دیگه چاره ای نبودوبایدهرچه سریعتر نیروها را عقب میکشیدیم،وضعیت را به قرارگاه اطلاع داده وکسب تکلیف نمودیم،پاسخ به طول کشید و هی هم بر تعداد زخمی ها و شهدا افزوده شد. رفته رفته اوضاع بقدری خراب و تلفات زیاد شدکه دیگر ماندن درآن وضعیت اصلا به صلاح گردان نبود و برای همین هم همگی تصمیم به عقب نشینی گرفتیم،اما همینکه خواستیم دستوررابه فرمانده گروهانها ابلاغ کنیم ،یکدفعه صدای گرم سردار کاظمی ( فرمانده وقت لشگر ۸ نجف اشرف ) از پشت بی سیم قرارگاه شنیده شد که قاطعانه خواستار شکستن خط دشمن شده و از فرماندهان گردانهای پیشروخواست که به هرنحو ممکن ازخاکریز اول دشمن گذشته واز شکست خوردن عملیات جلوگیری کنند،بعد هم بغض کنان ادامه داد که تعداد زیادی شهید و زخمی دادیم،همت کنید و نگذارید پیکرشون وسط میدان جابمونه ، بنده خدا راست میگفت، سرتاسر دشت مملو از شهید و زخمی بود و اگه عقب میکشیدیم همه شون تو منطقه جامونده واسیرومفقود میشدند .
💠نوای دلنشین #سردار_کاظمی جان تازه ای به کالبد خسته مون بخشیده و چنان باعث افزایش روحیه ها شد که یهوی سردار قشمی تمام قد بلند شد و گفت :پاشید و نیروها را به سمت خاکریز دشمن هدایت کنید وبعد هم تکبیر گویان ورگبارزنان به سمت سنگر های عراقیها رفت،عمل جسورانه فرمانده گردان چنان شوروهیجانی مابین نیروها برپا نمود که دیگه کسی روی زمین نماندو همگی با فریادهای تکبیرویاحسین(ع) به سمت خاکریز دشمن هجوم بردند،درآن لحظات سخت و دشوار که از زمین وآسمان آتش می بارید،فقط صدای فریادهای دشمن شکن سردار قشمی را می شنیدیم که رزمندگان را تشویق به پیشروی و انهدام سنگرهای دشمن می کرد، خلاصه بعدازجنگی نفس گیر و تن به تن با یاری خداوند خط شکسته و عراقیها مجبوربه فرار شدند .
💠 بااینکه از مجموع بچه های دو گردان و یک گروهان فقط بیست نفر به خط رسیدیم وخاکریز دشمن را تصرف کردیم،اما با این وجود ازشکست عملیات و جاموندن همرزمان مون تو دست دشمن جلوگیری کردیم.
💠از سردار قشمی هم همین نکته رو بگم که اونقدر با عراقها جنگید تا در نهایت مجروح شده و بدلیل کثرت وشدت جراحات به عقبه منتقل شد .
🌺 #یاد_و_نامش_جاوید
🔵 خاطره از #سردار_جانباز_علی_هاشمی_نژاد
🇮🇷 #سردار_شهید_کمال_قشمی
شیرمرد زنجانی، از رزمندگان و فرماندهان سلحشور گردانهای خط شکن #استان_زنجان در طول دفاع مقدس ،
🌸 #شهادت: تیرماه ۱۳۶۷ ، منطقه عملیاتی #ماووت در کسوت فرماندهی #گردان_حضرت_امام_حسین_ع_استان_زنجان
🌺 #یاد_و_نامش_گرامی
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
#آشنایی با #شهدا ، #رزمندگان ، #سرداران ، #غواصان
#استان_زنجان
#زنجان دیار #غواصان_دریادل
#گردان_حضرت_علی_اصغر_استان_زنجان
#گردان_حضرت_ولیعصر_استان_زنجان
#سرداران_رزمندگان_استان_زنجان
#غواصان_شهید
✅به کانال #دل_باخته بپیوندید.
🇮🇷 https://telegram.me/pcdrab
✅وبلاگ #دل_باخته
🅱 Pcdr.parsiblog.com
https://s5.picofile.com/file/8288383284/IMG_20170304_125500_752.jpg
🛑 فرازی از #وصیتنامه #سردار_شهید_علیرضا_مولایی
💠 خدایا ....! صدای حسینت را می شنوم که در شب قبل از عروج ، شمع ها را خاموش کرد و فرمود که بروید که فردا روز ماندن نیست . ماندن فقط امشب است، آنان که می خواهند بمانند امروز بروند که فردا روز رفتن است و روز ماندن نیست . فردا روز چه به دست آوردن نیست ، فردا روز همه چیز از دست دادن است . آنها که همه چیز ندارند که از دست بدهند ، بروند و شهیدان بمانند تا فردایی دیگر پوچی بودن را ارزنی ماندگان کنند و پاکی شدن را برگزینند و چه نیکو بود این شیوه ..
💠 من آن شب ماندم و امروز می روم ، می روم تا آنچه که دارم بدهم ...!
💠 ما برای پول و اینها به جبهه نرفتیم . ما رفتیم تا گمشدة خود را در جبهه پیدا کنیم و به معشوق خود برسیم .
💠 ما می گوییم شهادت مرگ تحمیلی ازطرف دشمن به ما نیست ، بلکه رفیع ترین قله های سعادت و پیروزی است .
🌸 #خوشا_به_سعادتش
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
🔵 مروری بر #زندگینامه شهید :
🌺 #سردار_شهید_علیرضا_مولای به سال 1344 در شهرستان مراغه چشم به جهان گشوده و در چهارم آذرماه 1365در مقر فرماندهی #لشگر_31_عاشورا ( #دزفول ، #پادگان_شهدای_خیبر ) در کسوت فرماندهی #گردان_حضرت_امام_حسین (ع) درسن#24_سالگی ندای حق را لبیک گفته و به درجه والای #شهادت نائل گردید .
🌺 #روحش_شاد_و_نامش_جاوید
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 t.iss.one/pcdrab
🛑 فرازی از #وصیتنامه #سردار_شهید_علیرضا_مولایی
💠 خدایا ....! صدای حسینت را می شنوم که در شب قبل از عروج ، شمع ها را خاموش کرد و فرمود که بروید که فردا روز ماندن نیست . ماندن فقط امشب است، آنان که می خواهند بمانند امروز بروند که فردا روز رفتن است و روز ماندن نیست . فردا روز چه به دست آوردن نیست ، فردا روز همه چیز از دست دادن است . آنها که همه چیز ندارند که از دست بدهند ، بروند و شهیدان بمانند تا فردایی دیگر پوچی بودن را ارزنی ماندگان کنند و پاکی شدن را برگزینند و چه نیکو بود این شیوه ..
💠 من آن شب ماندم و امروز می روم ، می روم تا آنچه که دارم بدهم ...!
💠 ما برای پول و اینها به جبهه نرفتیم . ما رفتیم تا گمشدة خود را در جبهه پیدا کنیم و به معشوق خود برسیم .
💠 ما می گوییم شهادت مرگ تحمیلی ازطرف دشمن به ما نیست ، بلکه رفیع ترین قله های سعادت و پیروزی است .
🌸 #خوشا_به_سعادتش
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
🔵 مروری بر #زندگینامه شهید :
🌺 #سردار_شهید_علیرضا_مولای به سال 1344 در شهرستان مراغه چشم به جهان گشوده و در چهارم آذرماه 1365در مقر فرماندهی #لشگر_31_عاشورا ( #دزفول ، #پادگان_شهدای_خیبر ) در کسوت فرماندهی #گردان_حضرت_امام_حسین (ع) درسن#24_سالگی ندای حق را لبیک گفته و به درجه والای #شهادت نائل گردید .
🌺 #روحش_شاد_و_نامش_جاوید
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 t.iss.one/pcdrab
https://s9.picofile.com/file/8353496400/IMG_20190226_211548.jpg
🌺 #سردار_شهيد_محمدباقر_مشهدی_عبادی شب قبل از #عمليات_خيبر دستور داد كه رزمندگان جمع شوند و موتور برق محل استقرار #گردان_حضرت_امام_حسین_ع_لشگر_۳۱_عاشورا را خاموش كنند و گفت :
هر كس از مال و منال دنيا ، اولاد و عيال ، قرض ، خرج و ... نگران است و از اين دنيا نبريده است ، ما چراغها را خاموش كرديم تا بدون هيچ خجالتی برگردد . اكنون حضرت امام اعلام كرده اند كه « رزمندگان عزيز در عمليات آزادسازي جزاير مجنون ، علی وار جنگ كنيد و اگر به شهادت رسيديد ، شهادتتان حسين گونه باشد . » حالا من به صراحت می گويم كه مأموريت ، مأموريت شهادت است و يك درصد هم احتمال ندارد كه احدی برگردد و تا آخرين نفر آنجا خواهيم ماند تا به نحو احسن ، مأموريت خود را انجام دهيم .
در خلال عمليات خيبر دو گردان از #لشكر_۳۱_عاشورا از جمله گردان تحت فرماندهی محمدباقر مشهدی عبادی به همراه سه گردان از لشكرهای ديگر از #جزاير_مجنون گذشتند و در عمق خاك عراق تا پشت #منطقه_زيد و كنار #خاكريزهای_مثلثی پيشروی كردند و نيروهايش در دو گردان امام حسين (ع) و حضرت علی اكبر (ع) بعد از دو روز جنگ و مقاومت در حالی كه تا آخرين نفس و آخرین گلوله جنگيده بودند به شهادت رسيدند .
در آخرين تماسی كه محمدباقر در هفتم اسفند ۱۳۶۲ بعد از وقفه ای طولانی با #سردار_مهدی_باكری داشت ، چنين خبر داد : « آقا مهدی ! برادران يكايك تن به تن جنگيدند و به شهادت رسيدند . فقط ما مانده ايم كه آخرين نفرات هستيم ولی اين مطلب را به حضرت امام برسانيد كه ما در اينجا مظلومانه جنگيديم و مظلومانه به شهادت رسيديم . »
مهدی باكری می گويد : « حالا هم می توانيد عقب نشينی كنيد و يا تسليم شويد ! » محمدباقر ناراحت شده و می گويد : « آقا مهدی ! بنده امام حسين را اين دو سه قدمی می بينم . » در زمان مكالمه با بی سيم از جناح راست به روی آنها آتش گشوده بودند و محمدباقر به بچه های گردانش روحيه می داد و می گفت : « امام حسين با ماست و حالا نيروهای كمكی می آيند . » برای آخرين بار گفت : « آقا مهدی ! التماس دعا ! » و پس از آن به شهادت رسيد .
🔸بقاياي پيكر شهيد محمدباقر مشهدی عبادی را در گلزار شهدای وادی رحمت شهر #تبريز به خاك سپردند .
🌸 نامش جاوید و یادش گرامی
✅ کانال دل باخته
🇮🇷 @pcdrab
🌺 #سردار_شهيد_محمدباقر_مشهدی_عبادی شب قبل از #عمليات_خيبر دستور داد كه رزمندگان جمع شوند و موتور برق محل استقرار #گردان_حضرت_امام_حسین_ع_لشگر_۳۱_عاشورا را خاموش كنند و گفت :
هر كس از مال و منال دنيا ، اولاد و عيال ، قرض ، خرج و ... نگران است و از اين دنيا نبريده است ، ما چراغها را خاموش كرديم تا بدون هيچ خجالتی برگردد . اكنون حضرت امام اعلام كرده اند كه « رزمندگان عزيز در عمليات آزادسازي جزاير مجنون ، علی وار جنگ كنيد و اگر به شهادت رسيديد ، شهادتتان حسين گونه باشد . » حالا من به صراحت می گويم كه مأموريت ، مأموريت شهادت است و يك درصد هم احتمال ندارد كه احدی برگردد و تا آخرين نفر آنجا خواهيم ماند تا به نحو احسن ، مأموريت خود را انجام دهيم .
در خلال عمليات خيبر دو گردان از #لشكر_۳۱_عاشورا از جمله گردان تحت فرماندهی محمدباقر مشهدی عبادی به همراه سه گردان از لشكرهای ديگر از #جزاير_مجنون گذشتند و در عمق خاك عراق تا پشت #منطقه_زيد و كنار #خاكريزهای_مثلثی پيشروی كردند و نيروهايش در دو گردان امام حسين (ع) و حضرت علی اكبر (ع) بعد از دو روز جنگ و مقاومت در حالی كه تا آخرين نفس و آخرین گلوله جنگيده بودند به شهادت رسيدند .
در آخرين تماسی كه محمدباقر در هفتم اسفند ۱۳۶۲ بعد از وقفه ای طولانی با #سردار_مهدی_باكری داشت ، چنين خبر داد : « آقا مهدی ! برادران يكايك تن به تن جنگيدند و به شهادت رسيدند . فقط ما مانده ايم كه آخرين نفرات هستيم ولی اين مطلب را به حضرت امام برسانيد كه ما در اينجا مظلومانه جنگيديم و مظلومانه به شهادت رسيديم . »
مهدی باكری می گويد : « حالا هم می توانيد عقب نشينی كنيد و يا تسليم شويد ! » محمدباقر ناراحت شده و می گويد : « آقا مهدی ! بنده امام حسين را اين دو سه قدمی می بينم . » در زمان مكالمه با بی سيم از جناح راست به روی آنها آتش گشوده بودند و محمدباقر به بچه های گردانش روحيه می داد و می گفت : « امام حسين با ماست و حالا نيروهای كمكی می آيند . » برای آخرين بار گفت : « آقا مهدی ! التماس دعا ! » و پس از آن به شهادت رسيد .
🔸بقاياي پيكر شهيد محمدباقر مشهدی عبادی را در گلزار شهدای وادی رحمت شهر #تبريز به خاك سپردند .
🌸 نامش جاوید و یادش گرامی
✅ کانال دل باخته
🇮🇷 @pcdrab
https://s5.picofile.com/file/8288383284/IMG_20170304_125500_752.jpg
🛑 فرازی از #وصیتنامه دل باخته عاشق #سردار_شهید_علیرضا_مولایی
💠 خدایا ..! صدای حسینت را می شنوم که در شب قبل از عروج ، شمع ها را خاموش کرد و فرمود که بروید که فردا روز ماندن نیست . ماندن فقط امشب است، آنان که می خواهند بمانند امروز بروند که فردا روز رفتن است و روز ماندن نیست . فردا روز چه به دست آوردن نیست ، فردا روز همه چیز از دست دادن است . آنها که همه چیز ندارند که از دست بدهند ، بروند و شهیدان بمانند تا فردایی دیگر پوچی بودن را ارزنی ماندگان کنند و پاکی شدن را برگزینند و چه نیکو بود این شیوه ..
💠 من آن شب ماندم و امروز می روم ، می روم تا آنچه که دارم بدهم ...!
💠 ما برای پول و اینها به جبهه نرفتیم . ما رفتیم تا گمشدة خود را در جبهه پیدا کنیم و به معشوق خود برسیم .
💠 ما می گوییم #شهادت مرگ تحمیلی ازطرف دشمن به ما نیست ، بلکه رفیع ترین قله های سعادت و پیروزی است .
🌺 خوشا به سعادتش
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
🔵 مروری بر #زندگینامه شهید :
🌺 #سردار_شهید_علیرضا_مولای شیرمرد زنجانی ، به سال 1344 در شهرستان مراغه چشم به جهان گشوده و در چهارم آذرماه 1365 در مقر فرماندهی #لشگر_31_عاشورا ( #دزفول ، #پادگان_شهدای_خیبر ) در کسوت فرماندهی #گردان_حضرت_امام_حسین (ع) درسن #24_سالگی ندای حق را لبیک گفته و به درجه والای #شهادت نائل گردید .
💐 روحش شاد و نامش جاوید
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
🛑 فرازی از #وصیتنامه دل باخته عاشق #سردار_شهید_علیرضا_مولایی
💠 خدایا ..! صدای حسینت را می شنوم که در شب قبل از عروج ، شمع ها را خاموش کرد و فرمود که بروید که فردا روز ماندن نیست . ماندن فقط امشب است، آنان که می خواهند بمانند امروز بروند که فردا روز رفتن است و روز ماندن نیست . فردا روز چه به دست آوردن نیست ، فردا روز همه چیز از دست دادن است . آنها که همه چیز ندارند که از دست بدهند ، بروند و شهیدان بمانند تا فردایی دیگر پوچی بودن را ارزنی ماندگان کنند و پاکی شدن را برگزینند و چه نیکو بود این شیوه ..
💠 من آن شب ماندم و امروز می روم ، می روم تا آنچه که دارم بدهم ...!
💠 ما برای پول و اینها به جبهه نرفتیم . ما رفتیم تا گمشدة خود را در جبهه پیدا کنیم و به معشوق خود برسیم .
💠 ما می گوییم #شهادت مرگ تحمیلی ازطرف دشمن به ما نیست ، بلکه رفیع ترین قله های سعادت و پیروزی است .
🌺 خوشا به سعادتش
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
🔵 مروری بر #زندگینامه شهید :
🌺 #سردار_شهید_علیرضا_مولای شیرمرد زنجانی ، به سال 1344 در شهرستان مراغه چشم به جهان گشوده و در چهارم آذرماه 1365 در مقر فرماندهی #لشگر_31_عاشورا ( #دزفول ، #پادگان_شهدای_خیبر ) در کسوت فرماندهی #گردان_حضرت_امام_حسین (ع) درسن #24_سالگی ندای حق را لبیک گفته و به درجه والای #شهادت نائل گردید .
💐 روحش شاد و نامش جاوید
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
📸 جمعی از رزمندگان و فرماندهان سلحشور و حماسه ساز #گردان_حضرت_امام_حسین_ع #استان_زنجان در دوران دفاع مقدس
💐 نامشان جاوید و یادشان گرامی
🔹ما گرد مداری از خطر میگردیم
تا صبح به دنبال سحر میگردیم
سوگند به لالهها، که همچون خورشید
زرد آمدهایم و سرخ برمیگردیم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
💐 نامشان جاوید و یادشان گرامی
🔹ما گرد مداری از خطر میگردیم
تا صبح به دنبال سحر میگردیم
سوگند به لالهها، که همچون خورشید
زرد آمدهایم و سرخ برمیگردیم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
📸 دسته عزاداری رزمندگان سلحشور و حماسه ساز #گردان_حضرت_امام_حسین_ع و #گردان_حضرت_ولیعصر_عج #استان_زنجان در دوران دفاع مقدس
💐 یاد باد آن روزگاران ، یاد باد
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
💐 یاد باد آن روزگاران ، یاد باد
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
📸 جمعی از رزمندگان سلحشور و فرماندهان حماسه ساز #گردان_حضرت_امام_حسین_ع #استان_زنجان در دوران دفاع مقدس
💐 نامشان جاوید و یادشان گرامی
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
💐 نامشان جاوید و یادشان گرامی
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💢 #طرح_لبیک_یا_خمینی
📽 #ببینید / اعزام گسترده و پرشور رزمندگان خط شکن و حماسه ساز #استان_زنجان برای شرکت در عملیات غرور آفرین #خیبر ، #جزایر_مجنون ، اسفند ماه ۱۳۶۲
💔 یاد باد آن روزگاران ، یاد باد
✌️ سوم اسفند ماه سالروز آغاز #عملیات_خیبر را گرامی داشته و یاد و نام شهدای پاکباز #گردان_حضرت_ولیعصر_عج و #گردان_حضرت_امام_حسین_ع #استان_زنجان در این عملیات مهم و سرنوشت ساز را پاس می داریم .
#دفاع_مقدس
#رزمندگان_زنجان
#عملیات_خیبر
#جزایر_مجنون_عراق
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
📽 #ببینید / اعزام گسترده و پرشور رزمندگان خط شکن و حماسه ساز #استان_زنجان برای شرکت در عملیات غرور آفرین #خیبر ، #جزایر_مجنون ، اسفند ماه ۱۳۶۲
💔 یاد باد آن روزگاران ، یاد باد
✌️ سوم اسفند ماه سالروز آغاز #عملیات_خیبر را گرامی داشته و یاد و نام شهدای پاکباز #گردان_حضرت_ولیعصر_عج و #گردان_حضرت_امام_حسین_ع #استان_زنجان در این عملیات مهم و سرنوشت ساز را پاس می داریم .
#دفاع_مقدس
#رزمندگان_زنجان
#عملیات_خیبر
#جزایر_مجنون_عراق
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
💢 #ببینید / سخنرانی زیبا و عرفانی #سردار_شهید_مهدی_زین_الدین فرمانده دلاور و مخلص #لشگر_۱۷_علی_ابن_ابیطالب_ع
قبل از آغاز #عملیات_خیبر برای رزمندگان آماده عملیات در حسینیه لشگر
📽 رزمندگان خط شکن و حماسه ساز #استان_زنجان هم در این جلسه فراموش نشدنی حضور دارند .
💔 یاد باد آن روزگاران ، یاد باد
✌️ #گرامی_باد سوم اسفند ماه سالروز آغاز #عملیات_خیبر و سالگشت رشادت ها و حماسه ها و دلاورمردی های فرماندهان و رزمندگان و شهدای پاکباز #گردان_حضرت_ولیعصر_عج و #گردان_حضرت_امام_حسین_ع #استان_زنجان در این عملیات افتخار آفرین
#دفاع_مقدس
#رزمندگان_زنجان
#عملیات_خیبر
#جزایر_مجنون_عراق
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
قبل از آغاز #عملیات_خیبر برای رزمندگان آماده عملیات در حسینیه لشگر
📽 رزمندگان خط شکن و حماسه ساز #استان_زنجان هم در این جلسه فراموش نشدنی حضور دارند .
💔 یاد باد آن روزگاران ، یاد باد
✌️ #گرامی_باد سوم اسفند ماه سالروز آغاز #عملیات_خیبر و سالگشت رشادت ها و حماسه ها و دلاورمردی های فرماندهان و رزمندگان و شهدای پاکباز #گردان_حضرت_ولیعصر_عج و #گردان_حضرت_امام_حسین_ع #استان_زنجان در این عملیات افتخار آفرین
#دفاع_مقدس
#رزمندگان_زنجان
#عملیات_خیبر
#جزایر_مجنون_عراق
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💢 امشب #شهادت_نامه عشاق امضاء می شود
📽 #ببینید / تجهیز و اعزام رزمندگان خط شکن و حماسه ساز #استان_زنجان به منطقه عملیاتی #خیبر ، اسفند ماه ۱۳۶۲ ، انرژی اتمی اهواز ، مقر فرماندهی #لشگر_۱۷_علی_ابن_ابیطالب_ع
💔 یاد باد آن روزگاران ، یاد باد
✌️ #گرامی_باد سوم اسفند ماه سالروز آغاز #عملیات_خیبر و سالگشت رشادت ها و حماسه ها و دلاورمردی های فرماندهان و رزمندگان و شهدای پاکباز #گردان_حضرت_ولیعصر_عج و #گردان_حضرت_امام_حسین_ع #استان_زنجان در این عملیات افتخار آفرین
#دفاع_مقدس
#رزمندگان_زنجان
#عملیات_خیبر
#جزایر_مجنون_عراق
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
📽 #ببینید / تجهیز و اعزام رزمندگان خط شکن و حماسه ساز #استان_زنجان به منطقه عملیاتی #خیبر ، اسفند ماه ۱۳۶۲ ، انرژی اتمی اهواز ، مقر فرماندهی #لشگر_۱۷_علی_ابن_ابیطالب_ع
💔 یاد باد آن روزگاران ، یاد باد
✌️ #گرامی_باد سوم اسفند ماه سالروز آغاز #عملیات_خیبر و سالگشت رشادت ها و حماسه ها و دلاورمردی های فرماندهان و رزمندگان و شهدای پاکباز #گردان_حضرت_ولیعصر_عج و #گردان_حضرت_امام_حسین_ع #استان_زنجان در این عملیات افتخار آفرین
#دفاع_مقدس
#رزمندگان_زنجان
#عملیات_خیبر
#جزایر_مجنون_عراق
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
Forwarded from دل باخته
https://s5.picofile.com/file/8288383284/IMG_20170304_125500_752.jpg
🛑 فرازی از #وصیتنامه دل باخته عاشق #سردار_شهید_علیرضا_مولایی
💠 خدایا ..! صدای حسینت را می شنوم که در شب قبل از عروج ، شمع ها را خاموش کرد و فرمود که بروید که فردا روز ماندن نیست . ماندن فقط امشب است، آنان که می خواهند بمانند امروز بروند که فردا روز رفتن است و روز ماندن نیست . فردا روز چه به دست آوردن نیست ، فردا روز همه چیز از دست دادن است . آنها که همه چیز ندارند که از دست بدهند ، بروند و شهیدان بمانند تا فردایی دیگر پوچی بودن را ارزنی ماندگان کنند و پاکی شدن را برگزینند و چه نیکو بود این شیوه ..
💠 من آن شب ماندم و امروز می روم ، می روم تا آنچه که دارم بدهم ...!
💠 ما برای پول و اینها به جبهه نرفتیم . ما رفتیم تا گمشدة خود را در جبهه پیدا کنیم و به معشوق خود برسیم .
💠 ما می گوییم #شهادت مرگ تحمیلی ازطرف دشمن به ما نیست ، بلکه رفیع ترین قله های سعادت و پیروزی است .
🌺 خوشا به سعادتش
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
🔵 مروری بر #زندگینامه شهید :
🌺 #سردار_شهید_علیرضا_مولای شیرمرد زنجانی ، به سال 1344 در شهرستان مراغه چشم به جهان گشوده و در چهارم آذرماه 1365 در مقر فرماندهی #لشگر_31_عاشورا ( #دزفول ، #پادگان_شهدای_خیبر ) در کسوت فرماندهی #گردان_حضرت_امام_حسین (ع) درسن #24_سالگی ندای حق را لبیک گفته و به درجه والای #شهادت نائل گردید .
💐 روحش شاد و نامش جاوید
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
🛑 فرازی از #وصیتنامه دل باخته عاشق #سردار_شهید_علیرضا_مولایی
💠 خدایا ..! صدای حسینت را می شنوم که در شب قبل از عروج ، شمع ها را خاموش کرد و فرمود که بروید که فردا روز ماندن نیست . ماندن فقط امشب است، آنان که می خواهند بمانند امروز بروند که فردا روز رفتن است و روز ماندن نیست . فردا روز چه به دست آوردن نیست ، فردا روز همه چیز از دست دادن است . آنها که همه چیز ندارند که از دست بدهند ، بروند و شهیدان بمانند تا فردایی دیگر پوچی بودن را ارزنی ماندگان کنند و پاکی شدن را برگزینند و چه نیکو بود این شیوه ..
💠 من آن شب ماندم و امروز می روم ، می روم تا آنچه که دارم بدهم ...!
💠 ما برای پول و اینها به جبهه نرفتیم . ما رفتیم تا گمشدة خود را در جبهه پیدا کنیم و به معشوق خود برسیم .
💠 ما می گوییم #شهادت مرگ تحمیلی ازطرف دشمن به ما نیست ، بلکه رفیع ترین قله های سعادت و پیروزی است .
🌺 خوشا به سعادتش
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
🔵 مروری بر #زندگینامه شهید :
🌺 #سردار_شهید_علیرضا_مولای شیرمرد زنجانی ، به سال 1344 در شهرستان مراغه چشم به جهان گشوده و در چهارم آذرماه 1365 در مقر فرماندهی #لشگر_31_عاشورا ( #دزفول ، #پادگان_شهدای_خیبر ) در کسوت فرماندهی #گردان_حضرت_امام_حسین (ع) درسن #24_سالگی ندای حق را لبیک گفته و به درجه والای #شهادت نائل گردید .
💐 روحش شاد و نامش جاوید
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
💢 #خیبر
⭕️ #کانال
💠 خاطره ای زیبا و شنیدنی از رزمندگان زنجانی #گردان_حضرت_امام_حسین_ع #لشگر_۱۷_علی_ابن_ابیطالب_ع در #عملیات_خیبر به روایت سردار جانباز #حاج_ایوب_بازرگان :
🔸🔹ابتكاری كه نيروهای زنجانی بكار بردند و افتخاری كه گردان حضرت امام حسين(ع) كسب كرد بعد از تثبيت خط، تسلط كامل بر آن خطی بود كه داشت از دست میرفت و عراقی ها آن را گرفته بودند.
بچههای گردان كانالی زدند كه حدود ۱۵۰ متر تا ۲۰۰ متر قبل از خاكريز كه از وجود اين كانال عراقی ها بيخبر بودند. شبانه بدون اين كه عراقی ها بويی ببرند اين كانال را با دست خالی حفر کردند .
دشمن شديدترين پاتك خود را شروع كرد كه از همان گوشه سمت راست بلكه بتواند جزيره جنوبی را تصرف كند، گسترش خود را ادامه دهد تا تمامي يگانهايی را كه آنجا مستقر بودند آنها را قيچي كند.
شدت پاتك به حدی بود كه من قادر نيستم آن را بيان كنم يادم نيست كه حدوداً ۴۰ يا ۵۰ تانك كه از نظر اصول نظامی كه اگر يك شخص نظامی بشوند بگويد آقا اين از نظر اصول نظامی قابل قبول نيست. اما عراق ناچار بود حتی اگر تعدادی از اين تانكها منهدم ميشدند در عرض يك كيلومتر ۴۰ تا ۵۰ تانك در دو سه رديف آرايش داد و با شدت تمام با استفاده از توپخانه و آتش تانكها و نفربرهایی كه برای آنها مهمات ميآوردند طوری كه بعد از ظهر حدود ۲ -۳ ساعت نهايت تلاش خود را كرد.
دقيقاً وجود آن كانال و حضور نيروهاي زنجان در آن كانال عامل بزرگ شكست نيروهاي عراق در آن پاتك شد. نه بطور حدسي بلكه دقيقاً تا ۲۰_۲۵ متری كانال، نيروهای عراقی جلو آمده بودند كه بر اثر امدادهاي غيبی ناگهان طوفانی به پا شد و چنان گرد و خاکی میدان نبرد را فرا گرفت كه تانكها و نفربرهای عراقيها ديگر نتوانستند جلوی خود را ببیندند و جلوتر بيايند و خط را بشكنند و مجدداً وادار به عقب نشينی شدند.
در عمليات خيبر در جزيره جنوبی زمانی که يکی از گردانهای لشگر ۱۷ که گردان قم بود ، نتوانستند خط را در برابر پاتکهای عراق حفظ کنند و خط داشت سقوط میکرد ، سردار مهدی زين الدين فرمانده لشگر ۱۷ ، به سردار محمدناصر اشتری که فرمانده گردان حضرت امام حسين (ع) بودند و سردار شهيد حميد احدی جانشين شهيد اشتری ، مأموريت دادند که به هر نحو ممکن از سقوط خط جلوگيری کنند.
سردار محمد ناصر اشتری در آن بهبوهه پاتکهای عراق و در زير شديدترين آتشها گردان حضرت امام حسين (ع) را به منطقه بردند و خط در حال سقوط را از نيروهای عراقی باز پس گرفتند.
🌸 یاد باد آن روزگاران یاد باد
#دفاع_مقدس
#عملیات_خیبر
#رزمندگان_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
⭕️ #کانال
💠 خاطره ای زیبا و شنیدنی از رزمندگان زنجانی #گردان_حضرت_امام_حسین_ع #لشگر_۱۷_علی_ابن_ابیطالب_ع در #عملیات_خیبر به روایت سردار جانباز #حاج_ایوب_بازرگان :
🔸🔹ابتكاری كه نيروهای زنجانی بكار بردند و افتخاری كه گردان حضرت امام حسين(ع) كسب كرد بعد از تثبيت خط، تسلط كامل بر آن خطی بود كه داشت از دست میرفت و عراقی ها آن را گرفته بودند.
بچههای گردان كانالی زدند كه حدود ۱۵۰ متر تا ۲۰۰ متر قبل از خاكريز كه از وجود اين كانال عراقی ها بيخبر بودند. شبانه بدون اين كه عراقی ها بويی ببرند اين كانال را با دست خالی حفر کردند .
دشمن شديدترين پاتك خود را شروع كرد كه از همان گوشه سمت راست بلكه بتواند جزيره جنوبی را تصرف كند، گسترش خود را ادامه دهد تا تمامي يگانهايی را كه آنجا مستقر بودند آنها را قيچي كند.
شدت پاتك به حدی بود كه من قادر نيستم آن را بيان كنم يادم نيست كه حدوداً ۴۰ يا ۵۰ تانك كه از نظر اصول نظامی كه اگر يك شخص نظامی بشوند بگويد آقا اين از نظر اصول نظامی قابل قبول نيست. اما عراق ناچار بود حتی اگر تعدادی از اين تانكها منهدم ميشدند در عرض يك كيلومتر ۴۰ تا ۵۰ تانك در دو سه رديف آرايش داد و با شدت تمام با استفاده از توپخانه و آتش تانكها و نفربرهایی كه برای آنها مهمات ميآوردند طوری كه بعد از ظهر حدود ۲ -۳ ساعت نهايت تلاش خود را كرد.
دقيقاً وجود آن كانال و حضور نيروهاي زنجان در آن كانال عامل بزرگ شكست نيروهاي عراق در آن پاتك شد. نه بطور حدسي بلكه دقيقاً تا ۲۰_۲۵ متری كانال، نيروهای عراقی جلو آمده بودند كه بر اثر امدادهاي غيبی ناگهان طوفانی به پا شد و چنان گرد و خاکی میدان نبرد را فرا گرفت كه تانكها و نفربرهای عراقيها ديگر نتوانستند جلوی خود را ببیندند و جلوتر بيايند و خط را بشكنند و مجدداً وادار به عقب نشينی شدند.
در عمليات خيبر در جزيره جنوبی زمانی که يکی از گردانهای لشگر ۱۷ که گردان قم بود ، نتوانستند خط را در برابر پاتکهای عراق حفظ کنند و خط داشت سقوط میکرد ، سردار مهدی زين الدين فرمانده لشگر ۱۷ ، به سردار محمدناصر اشتری که فرمانده گردان حضرت امام حسين (ع) بودند و سردار شهيد حميد احدی جانشين شهيد اشتری ، مأموريت دادند که به هر نحو ممکن از سقوط خط جلوگيری کنند.
سردار محمد ناصر اشتری در آن بهبوهه پاتکهای عراق و در زير شديدترين آتشها گردان حضرت امام حسين (ع) را به منطقه بردند و خط در حال سقوط را از نيروهای عراقی باز پس گرفتند.
🌸 یاد باد آن روزگاران یاد باد
#دفاع_مقدس
#عملیات_خیبر
#رزمندگان_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
💢 #خیبر
⭕️ #قدرت_تکبیر
💠 خاطره ای زیبا و شنیدنی از رزمندگان زنجانی #گردان_حضرت_امام_حسین_ع #لشگر_۱۷_علی_ابن_ابیطالب_ع در #عملیات_خیبر به روایت پاسدار جانباز #حاج_جلال_قربانی :
🔸🔹 در عملیات خیبر عراق در يک شب يک ميليون و دويست هزار گلولهی توپ و خمپاره و کاتیوشا به جزيره ريخت . جزيره هم عبارت بود از دژهايی که به صورت مصنوعی برای بهرهبرداری از منافع نفتی درست شده بود. دژی بود به ارتفاع تقريباً ۷ متر، به عرض ۲۰ متر که رزمندگانی پشت آن موضع گرفته بودند و يک قسمت هم نزديک چاههای نفتی بودند ، چهار طرفش دژ بود و آب هم نداشت . از دژ سمت راست تا دژ سمت چپ حدود ۴۰۰ متری بود ما آنجا موضع گرفته بوديم و در روبرو هم عراقیها بودند. فاصلهی کانال ما تا خاکريز عراقی ها هم کمتر از ۳۰۰ متر بود.
خاطرهای که می خواهم تعريف کنم در مورد قدرت تکبير است ، شايد دقت کرده باشيد که در راهپيمايی های متعدد ، همه تکبير می گويند ، "الله اکبر" من قدرت اللهاکبر را در يک پاتک عراق ديدم. يک روز صبح ارتش عراق تانکهای خود را آرايش داد و به طرف کانال هدايت کرد.
طبق روال ، ما گمان کرديم ، عراق پاتک می زند . سلاحهايی که ما در دست داشتيم ، سلاحهای انفرادی، کلاشينکف ، تيربار و آر پی جی هفت بود و يک قبضه خمپاره ۶۰ هم در خاکريز بود. تانک های عراقی زیاد جلو نیامده و شروع به انجام مانور کردند و بچههای ما هم شروع به تيراندازی کردند. ولی حمله و پیشروی عراقیها بسیار مشکوک بود. اين عمل تقريباً يک ربع تا ۲۰ دقيقه طول کشيد و عراقی ها دوباره به مواضع خود بازگشتند.
بعد از حدود يک ساعت دوباره عراق تانکها و نفربرها را به راه انداخت و دوباره تظاهر به پاتک کرد ولی اینبار آتش خيلی شديدی را به روی خط ریخت ، دوباره نيروهای ما تيراندازی کردند. متأسفانه ما از يک مورد غافل بوديم ، اينکه مهمات سلاحهای ما رو به اتمام است. به جزيره هم در تاريکی شب ، مهمات و غذا و آب می آمد. بعد از ظهر حدود ساعت ۲ بود که عراقیها دوباره از خاکريز به اين طرف آمدند ، ولی اين بار آرايش شأن کاملاً هجومی بود. خلاصه بار سوم پاتک کاملشان را زدند و ما هم با کمترين مهمات باقی مانده شروع به شليک کرديم .
خود من وقتی میخواستم تيربار يا کلاش بزنم ، خاک را زير و رو میکردم و يک گلوله پيدا ميکردم و در کلاش می انداختم و تيراندازی میکردم. اوضاع طوری وخیم شد که يکی از تانکها روی کانال آمد.
آقای مجتبی نبیلو خود آر پی جی زن نبود ، اما يک آر پی جی با سه تا موشک پيدا کرده بود ، از کانال خارج شد و تقريباً ۱۰ متری جلوتر از کانال رفت. اولين موشک را به طرف يک تانک شليک کرد ، از بالای تانک رد شد. خواست دومين موشک را هدف گیری کند که یکدفعه رگباری به طرفش شليک شد و از ناحيهی شکم سه تا گلوله خورد. دو نفر از بچهها با داد و فرياد دويدند و او را سريع آوردند و به داخل کانال انداختند.
يک لحظه ديدم يکی از بچهها از خاکريز دوان دوان به طرف کانال آمد ، آنجا طوری بود که عراقیها نفرات را با موشک ماروتکا میزدند. آن بسيجی آمد و گفت سردار اشتری می گويند : سلاحها را زمين بگذاريد و همه يک صدا تکبير بگوييد. من هم با شوخی گفتم : ما اصلاً مهمات نداریم که سلاح هایمان را زمين بگذاريم.
با بی سيم شمارش کردند ۱، ۲، ۳ و همه رزمندگان يک صدا و بلند الله اکبر گفتند. هر بار که الله اکبر گفته میشد، بعدی با صوت بلندتر گفته می شد. همهی بچه ها با عمق وجود گويی با تک تک سلولهای وجودشان تکبير میگفتند. در اطراف خط هم آب بود و رفلکس صدا زيادتر می شد .
نمی دانم چطور شد كه در يک لحظه ۲ دستگاه از تانکهای پیشرو عراقی از مسير درآمدند و به صورت اريب به هم برخورد کردند و همانجا ماندند ، يک تانک هم آمد ، از آنها عبور کرد و به طرف ما آمد ، اما روی مين رفت ( اين مينها را بچه های گردان شبانه در زمين کاشته بودند.) تانک منهدم شد و با انهدام آن کل آرايش قشون دشمن به هم خورد طوری که حتی از نفرات شأن چند نفری زير شنی تانک ها ماندند.
ما هم فقط به صحنه نبرد نگاه میکرديم و با صدایی بسیار بلند الله اکبر می گفتیم ، بچهها با دیدن درب و داغون شدن تانک های دشمن ، صدای الله اکبرشان بلندتر و بلندتر شد و طولی هم نکشید که کل سازمان عراقیها به هم ریخت و مجبور به ترک میدان نبرد شدند . آن تکبيرهای بلند و صادقانه جلوی يکی از پاتک های شدید عراق را گرفت و باعث تثبيت جزيره مجنون شد.
🌸 یاد باد آن روزگاران یاد باد
#دفاع_مقدس
#عملیات_خیبر
#رزمندگان_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
⭕️ #قدرت_تکبیر
💠 خاطره ای زیبا و شنیدنی از رزمندگان زنجانی #گردان_حضرت_امام_حسین_ع #لشگر_۱۷_علی_ابن_ابیطالب_ع در #عملیات_خیبر به روایت پاسدار جانباز #حاج_جلال_قربانی :
🔸🔹 در عملیات خیبر عراق در يک شب يک ميليون و دويست هزار گلولهی توپ و خمپاره و کاتیوشا به جزيره ريخت . جزيره هم عبارت بود از دژهايی که به صورت مصنوعی برای بهرهبرداری از منافع نفتی درست شده بود. دژی بود به ارتفاع تقريباً ۷ متر، به عرض ۲۰ متر که رزمندگانی پشت آن موضع گرفته بودند و يک قسمت هم نزديک چاههای نفتی بودند ، چهار طرفش دژ بود و آب هم نداشت . از دژ سمت راست تا دژ سمت چپ حدود ۴۰۰ متری بود ما آنجا موضع گرفته بوديم و در روبرو هم عراقیها بودند. فاصلهی کانال ما تا خاکريز عراقی ها هم کمتر از ۳۰۰ متر بود.
خاطرهای که می خواهم تعريف کنم در مورد قدرت تکبير است ، شايد دقت کرده باشيد که در راهپيمايی های متعدد ، همه تکبير می گويند ، "الله اکبر" من قدرت اللهاکبر را در يک پاتک عراق ديدم. يک روز صبح ارتش عراق تانکهای خود را آرايش داد و به طرف کانال هدايت کرد.
طبق روال ، ما گمان کرديم ، عراق پاتک می زند . سلاحهايی که ما در دست داشتيم ، سلاحهای انفرادی، کلاشينکف ، تيربار و آر پی جی هفت بود و يک قبضه خمپاره ۶۰ هم در خاکريز بود. تانک های عراقی زیاد جلو نیامده و شروع به انجام مانور کردند و بچههای ما هم شروع به تيراندازی کردند. ولی حمله و پیشروی عراقیها بسیار مشکوک بود. اين عمل تقريباً يک ربع تا ۲۰ دقيقه طول کشيد و عراقی ها دوباره به مواضع خود بازگشتند.
بعد از حدود يک ساعت دوباره عراق تانکها و نفربرها را به راه انداخت و دوباره تظاهر به پاتک کرد ولی اینبار آتش خيلی شديدی را به روی خط ریخت ، دوباره نيروهای ما تيراندازی کردند. متأسفانه ما از يک مورد غافل بوديم ، اينکه مهمات سلاحهای ما رو به اتمام است. به جزيره هم در تاريکی شب ، مهمات و غذا و آب می آمد. بعد از ظهر حدود ساعت ۲ بود که عراقیها دوباره از خاکريز به اين طرف آمدند ، ولی اين بار آرايش شأن کاملاً هجومی بود. خلاصه بار سوم پاتک کاملشان را زدند و ما هم با کمترين مهمات باقی مانده شروع به شليک کرديم .
خود من وقتی میخواستم تيربار يا کلاش بزنم ، خاک را زير و رو میکردم و يک گلوله پيدا ميکردم و در کلاش می انداختم و تيراندازی میکردم. اوضاع طوری وخیم شد که يکی از تانکها روی کانال آمد.
آقای مجتبی نبیلو خود آر پی جی زن نبود ، اما يک آر پی جی با سه تا موشک پيدا کرده بود ، از کانال خارج شد و تقريباً ۱۰ متری جلوتر از کانال رفت. اولين موشک را به طرف يک تانک شليک کرد ، از بالای تانک رد شد. خواست دومين موشک را هدف گیری کند که یکدفعه رگباری به طرفش شليک شد و از ناحيهی شکم سه تا گلوله خورد. دو نفر از بچهها با داد و فرياد دويدند و او را سريع آوردند و به داخل کانال انداختند.
يک لحظه ديدم يکی از بچهها از خاکريز دوان دوان به طرف کانال آمد ، آنجا طوری بود که عراقیها نفرات را با موشک ماروتکا میزدند. آن بسيجی آمد و گفت سردار اشتری می گويند : سلاحها را زمين بگذاريد و همه يک صدا تکبير بگوييد. من هم با شوخی گفتم : ما اصلاً مهمات نداریم که سلاح هایمان را زمين بگذاريم.
با بی سيم شمارش کردند ۱، ۲، ۳ و همه رزمندگان يک صدا و بلند الله اکبر گفتند. هر بار که الله اکبر گفته میشد، بعدی با صوت بلندتر گفته می شد. همهی بچه ها با عمق وجود گويی با تک تک سلولهای وجودشان تکبير میگفتند. در اطراف خط هم آب بود و رفلکس صدا زيادتر می شد .
نمی دانم چطور شد كه در يک لحظه ۲ دستگاه از تانکهای پیشرو عراقی از مسير درآمدند و به صورت اريب به هم برخورد کردند و همانجا ماندند ، يک تانک هم آمد ، از آنها عبور کرد و به طرف ما آمد ، اما روی مين رفت ( اين مينها را بچه های گردان شبانه در زمين کاشته بودند.) تانک منهدم شد و با انهدام آن کل آرايش قشون دشمن به هم خورد طوری که حتی از نفرات شأن چند نفری زير شنی تانک ها ماندند.
ما هم فقط به صحنه نبرد نگاه میکرديم و با صدایی بسیار بلند الله اکبر می گفتیم ، بچهها با دیدن درب و داغون شدن تانک های دشمن ، صدای الله اکبرشان بلندتر و بلندتر شد و طولی هم نکشید که کل سازمان عراقیها به هم ریخت و مجبور به ترک میدان نبرد شدند . آن تکبيرهای بلند و صادقانه جلوی يکی از پاتک های شدید عراق را گرفت و باعث تثبيت جزيره مجنون شد.
🌸 یاد باد آن روزگاران یاد باد
#دفاع_مقدس
#عملیات_خیبر
#رزمندگان_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab