https://pcdr.parsiblog.com/Files/f37b5e5f3d89c44316c9443e80d97c4c.jpg
🇮🇷 آشنایی با #شهدا ، #رزمندگان ، #سرداران ، #غواصان #استان_زنجان
💠 #خاطره_ای کوتاه و زیبا از
🦋 #غواص_شهید_حسین_شاکری :
🔴 #کلید_بهشت !
🌷حسین یکی ازبسیجیان خوش خلق وخوش خنده جبهه بودکه آدم درکنارش اصلا احساس غربت ودلتنگی نمیکرد.حسین خیلی وقتهاباشوخیهای بجا و سخنان شیرینش چنان گل خنده وتبسمی رابرلبان دوستان و همرزمان می نشاندکه تمام خستگی و بیخوابهای ناشی از جنگ و عملیات از تن شون در می اومد، خلاصه با اینکه خصلت زیبای خوش خلقی ازخصوصیات همیشگی حسین بود،اما پس ازمجروحیت در #عملیات_بدر ( اسفند ماه 1363 ـ #شرق_دجله دجله ) و موج گرفتگی شدید و سفارش اکید دکترها که باید همیشه خوش باشه و از غم و افسرده گی بدور ، این خصلت زیباش بسیار پررنگ تر شده بود و وقت و بی وقت با بچه ها شوخی میکرد و با کارهاش همه را وادار به خندیدن میکرد.
🌷یک روز با چندتا از بچه های گروهان کنار چادر نشسته بودیم که یهوی دیدیم حسین با چهره ای خندان و شاداب داره میاد و یه چیز بزرگ و خیلی گنده تو جیب شلوارش گذاشته که جیب شو حسابی برجسته و برآمده کرده ! بچه ها هم که به شوخی هاش عادت داشتند، همینکه کنارمون رسید،با خنده و شوخی به برجستگی جیبش گیر داده و هی ازش پرسیدن اون چیه و زدن زیرخنده ، حسین هم دستشو گذاشت رو جیب شلوارش و خیلی جدی و محکم گفت : اینومیگید؟ این کلید بهشته !
🌷راستش اولش هیچکدام نفهمیدیم چی داره میگه و برای همین هم خنده کنان و کنجکاو دوباره سوال مون را تکرار کردیم،حسین هم که عاشق شادی و خوشحالی رزمندگان بود، یه کم سر به سرمون گذاشت و باهامون خندید و هی گفت : نشون بدم ؟ ندم ؟ تا اینکه یکدفعه یک کتاب #مفاتیح_الجنان کوچک و قطورازجبیش درآورد و لبخند زنان گفت : حالا خوب نگاش کنید تا باورتون بشه که کلید بهشته !
🌸 #یادش_گرامی
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
🔵 #غواص_شهید_حسین_شاکری_نوری از نیروهای جسور و نترس بسیجی زنجان بود که با دستکاری شناسنامه و بالا بردن سن ، از اوائل جنگ پا به میدان نبرد حق علیه باطل گزارده و بعداز شرکت در چندین عملیات کوچک و بزرگ و چندبار مجروحیت،عاقبت در بهمن ماه 1364 در کسوت مسئول اطلاعات و عملیات و هدایت گر یکی از دسته های غواص #گردان_حضرت_علی_اصغر_استان_زنجان در #عملیات_والفجر_هشت (ـ #اروند_رود ـ آزاد سازی بندر #فاو عراق ) در سن 19 سالگی گم شده دیرین خود را یافته و بعد از سالها تلاش و زحمت وفداکاری مخلصانه در راه اسلام و انقلاب در نزدیکی اسکله چهار چراغه عراق مورد اصابت گلوله های دشمن قرار گرفته و به درجه والای شهادت رسید و با پیکری خونین و پاره وپاره تا عرش الهی پرواز نموده و روح پاکش درجوار رحمت الهی آرام گرفت .
🌸 ( یاد و نامش برای همیشه تاریخ جاوید و پاینده باد )
#گردان_حضرت_علی_اصغر_استان_زنجان
#گردان_حضرت_ولیعصر_استان_زنجان
#سرداران_رزمندگان_استان_زنجان
#غواصان_شهید
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
👥 به کانال #دل_باخته بپیوندید.
🆔 https://telegram.me/pcdrab
✅ وبلاگ #دل_باخته
🅱 Pcdr.parsiblog.com
🇮🇷 آشنایی با #شهدا ، #رزمندگان ، #سرداران ، #غواصان #استان_زنجان
💠 #خاطره_ای کوتاه و زیبا از
🦋 #غواص_شهید_حسین_شاکری :
🔴 #کلید_بهشت !
🌷حسین یکی ازبسیجیان خوش خلق وخوش خنده جبهه بودکه آدم درکنارش اصلا احساس غربت ودلتنگی نمیکرد.حسین خیلی وقتهاباشوخیهای بجا و سخنان شیرینش چنان گل خنده وتبسمی رابرلبان دوستان و همرزمان می نشاندکه تمام خستگی و بیخوابهای ناشی از جنگ و عملیات از تن شون در می اومد، خلاصه با اینکه خصلت زیبای خوش خلقی ازخصوصیات همیشگی حسین بود،اما پس ازمجروحیت در #عملیات_بدر ( اسفند ماه 1363 ـ #شرق_دجله دجله ) و موج گرفتگی شدید و سفارش اکید دکترها که باید همیشه خوش باشه و از غم و افسرده گی بدور ، این خصلت زیباش بسیار پررنگ تر شده بود و وقت و بی وقت با بچه ها شوخی میکرد و با کارهاش همه را وادار به خندیدن میکرد.
🌷یک روز با چندتا از بچه های گروهان کنار چادر نشسته بودیم که یهوی دیدیم حسین با چهره ای خندان و شاداب داره میاد و یه چیز بزرگ و خیلی گنده تو جیب شلوارش گذاشته که جیب شو حسابی برجسته و برآمده کرده ! بچه ها هم که به شوخی هاش عادت داشتند، همینکه کنارمون رسید،با خنده و شوخی به برجستگی جیبش گیر داده و هی ازش پرسیدن اون چیه و زدن زیرخنده ، حسین هم دستشو گذاشت رو جیب شلوارش و خیلی جدی و محکم گفت : اینومیگید؟ این کلید بهشته !
🌷راستش اولش هیچکدام نفهمیدیم چی داره میگه و برای همین هم خنده کنان و کنجکاو دوباره سوال مون را تکرار کردیم،حسین هم که عاشق شادی و خوشحالی رزمندگان بود، یه کم سر به سرمون گذاشت و باهامون خندید و هی گفت : نشون بدم ؟ ندم ؟ تا اینکه یکدفعه یک کتاب #مفاتیح_الجنان کوچک و قطورازجبیش درآورد و لبخند زنان گفت : حالا خوب نگاش کنید تا باورتون بشه که کلید بهشته !
🌸 #یادش_گرامی
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
🔵 #غواص_شهید_حسین_شاکری_نوری از نیروهای جسور و نترس بسیجی زنجان بود که با دستکاری شناسنامه و بالا بردن سن ، از اوائل جنگ پا به میدان نبرد حق علیه باطل گزارده و بعداز شرکت در چندین عملیات کوچک و بزرگ و چندبار مجروحیت،عاقبت در بهمن ماه 1364 در کسوت مسئول اطلاعات و عملیات و هدایت گر یکی از دسته های غواص #گردان_حضرت_علی_اصغر_استان_زنجان در #عملیات_والفجر_هشت (ـ #اروند_رود ـ آزاد سازی بندر #فاو عراق ) در سن 19 سالگی گم شده دیرین خود را یافته و بعد از سالها تلاش و زحمت وفداکاری مخلصانه در راه اسلام و انقلاب در نزدیکی اسکله چهار چراغه عراق مورد اصابت گلوله های دشمن قرار گرفته و به درجه والای شهادت رسید و با پیکری خونین و پاره وپاره تا عرش الهی پرواز نموده و روح پاکش درجوار رحمت الهی آرام گرفت .
🌸 ( یاد و نامش برای همیشه تاریخ جاوید و پاینده باد )
#گردان_حضرت_علی_اصغر_استان_زنجان
#گردان_حضرت_ولیعصر_استان_زنجان
#سرداران_رزمندگان_استان_زنجان
#غواصان_شهید
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
👥 به کانال #دل_باخته بپیوندید.
🆔 https://telegram.me/pcdrab
✅ وبلاگ #دل_باخته
🅱 Pcdr.parsiblog.com
https://s8.picofile.com/file/8361174518/IMG_20190214_121439_985.jpg
💢 #کلید_بهشت !
📝 خاطره ای زیبا و شنیدنی از بسیجی دلاور #غواص_شهید_حسین_شاکری :
🔹حسین یکی از بسیجیان خوش خلق و خوش خنده جبهه بودکه آدم درکنارش اصلا احساس غربت و دلتنگی نمیکرد.
حسین خیلی وقتها با شوخیهای بجا و سخنان شیرینش چنان گل خنده و تبسمی را برلبان دوستان و همرزمان می نشاند که تمام خستگی و بیخوابهای ناشی از جنگ و عملیات از تن شون در می اومد ، خلاصه با اینکه خصلت زیبای خوش خلقی ازخصوصیات همیشگی حسین بود ، اما پس از مجروحیت در #عملیات_بدر ( اسفند ماه ۱۳۶۳ ـ شرق دجله ) و موج گرفتگی شدید و سفارش اکید دکترها که باید همیشه خوش باشه و از غم و افسرده گی بدور ، این خصلت زیباش بسیار پررنگتر شده بود و وقت و بی وقت با بچه ها شوخی میکرد و با کارهاش همه را وادار به خندیدن میکرد.
یک روز با چندتا از بچه های گروهان کنار چادر نشسته بودیم که یهوی دیدیم حسین با چهره ای خندان و شاداب داره میاد و یه چیز بزرگ و خیلی گنده تو جیب شلوارش گذاشته که جیب شو حسابی برجسته و برآمده کرده ! بچه ها هم که به شوخی هاش عادت داشتند ، همینکه کنارمون رسید ،با خنده و شوخی به برجستگی جیبش گیر داده و هی ازش پرسیدن اون چیه و زدن زیرخنده ، حسین هم دستشو گذاشت رو جیب شلوارش و خیلی جدی و محکم گفت : اینو میگید؟ این کلید بهشته !
راستش اولش هیچکدام نفهمیدیم چی داره میگه و برای همین هم خنده کنان و کنجکاو دوباره سوال مون را تکرار کردیم ، حسین هم که عاشق شادی و خوشحالی رزمندگان بود ، یه کم سر به سرمون گذاشت و باهامون خندید و هی گفت : نشون بدم ؟ ندم ؟ تا اینکه یکدفعه یک کتاب مفاتیح الجنان کوچک و قطور از جبیش درآورد و لبخند زنان گفت : حالا خوب نگاش کنید تا باورتون بشه که کلید بهشته !
🌸 روحش شاد و یادش گرامی
✏️ خاطره از #بسیجی_جانباز_عباس_لشگری
🥀 #بسیجی_غواص_شهید_حسین_شاکری شیرمرد زنجانی از غواصان خط شکن و حماسه ساز گردان حضرت علی اصغر (ع) #استان_زنجان در عملیات افتخار آفرین #والفجر_هشت
🌹 شهادت : بهمن ماه ۱۳۶۴ ، #عملیات_والفجر_۸ ، منطقه عملیاتی #اروند_رود ، #اسکله_چهار_چراغه
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
💢 #کلید_بهشت !
📝 خاطره ای زیبا و شنیدنی از بسیجی دلاور #غواص_شهید_حسین_شاکری :
🔹حسین یکی از بسیجیان خوش خلق و خوش خنده جبهه بودکه آدم درکنارش اصلا احساس غربت و دلتنگی نمیکرد.
حسین خیلی وقتها با شوخیهای بجا و سخنان شیرینش چنان گل خنده و تبسمی را برلبان دوستان و همرزمان می نشاند که تمام خستگی و بیخوابهای ناشی از جنگ و عملیات از تن شون در می اومد ، خلاصه با اینکه خصلت زیبای خوش خلقی ازخصوصیات همیشگی حسین بود ، اما پس از مجروحیت در #عملیات_بدر ( اسفند ماه ۱۳۶۳ ـ شرق دجله ) و موج گرفتگی شدید و سفارش اکید دکترها که باید همیشه خوش باشه و از غم و افسرده گی بدور ، این خصلت زیباش بسیار پررنگتر شده بود و وقت و بی وقت با بچه ها شوخی میکرد و با کارهاش همه را وادار به خندیدن میکرد.
یک روز با چندتا از بچه های گروهان کنار چادر نشسته بودیم که یهوی دیدیم حسین با چهره ای خندان و شاداب داره میاد و یه چیز بزرگ و خیلی گنده تو جیب شلوارش گذاشته که جیب شو حسابی برجسته و برآمده کرده ! بچه ها هم که به شوخی هاش عادت داشتند ، همینکه کنارمون رسید ،با خنده و شوخی به برجستگی جیبش گیر داده و هی ازش پرسیدن اون چیه و زدن زیرخنده ، حسین هم دستشو گذاشت رو جیب شلوارش و خیلی جدی و محکم گفت : اینو میگید؟ این کلید بهشته !
راستش اولش هیچکدام نفهمیدیم چی داره میگه و برای همین هم خنده کنان و کنجکاو دوباره سوال مون را تکرار کردیم ، حسین هم که عاشق شادی و خوشحالی رزمندگان بود ، یه کم سر به سرمون گذاشت و باهامون خندید و هی گفت : نشون بدم ؟ ندم ؟ تا اینکه یکدفعه یک کتاب مفاتیح الجنان کوچک و قطور از جبیش درآورد و لبخند زنان گفت : حالا خوب نگاش کنید تا باورتون بشه که کلید بهشته !
🌸 روحش شاد و یادش گرامی
✏️ خاطره از #بسیجی_جانباز_عباس_لشگری
🥀 #بسیجی_غواص_شهید_حسین_شاکری شیرمرد زنجانی از غواصان خط شکن و حماسه ساز گردان حضرت علی اصغر (ع) #استان_زنجان در عملیات افتخار آفرین #والفجر_هشت
🌹 شهادت : بهمن ماه ۱۳۶۴ ، #عملیات_والفجر_۸ ، منطقه عملیاتی #اروند_رود ، #اسکله_چهار_چراغه
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab