دل باخته
817 subscribers
2.83K photos
2.91K videos
22 files
544 links
این کانال در راستای ترویج فرهنگ ایثار و شهادت و پیشبرد اهداف و آرمان های والای انقلاب اسلامی و پاسداری از حریم ولایت و رهبری فعالیت می کند.
بسیجی دل باخته حق و اهل ولایت است .

از وبلاگ دل باخته دیدن فرمائید
🅱 Pcdr.parsiblog.com
Download Telegram
https://s8.picofile.com/file/8293504018/IMG_20170429_215940.jpg

🔵 خاطره ای زیبا و شنیدنی از #سردار_شهید_کمال_قشمی در عملیات #کربلای_پنج از زبان #سردار_جانباز_علی_هاشمی_نژاد :

💠 اسفند ماه ۱۳۶۵ در مرحله دوم #عملیات_کربلای_۵ ، در منطقه #شرق_بصره قرار بود که یگان های عمل کننده از سه محور به سمت دشمن یورش آورده و خط اول عراقها را بشکنند ، ما هم دو گردان و یک گروهان از #لشگر_هشت_نجف_اشرف بودیم که باید از منطقه میانی به خطوط دشمن میزدیم و بعداز پیروزی با دوجناح چپ و راست دست می‌دادیم .

💠فرماندهی #گردان_حضرت_ولیعصر_عج #لشگر_۸_نجف_اشرف با #شهید_کمال_قشمی بود و منم در رکابش خدمت میکردم ، خلاصه شب عملیات فرارسیده و گردان را به سمت خاکریز عراقیها حرکت دادیم ، نیمی از راه را ساکت و بی سر و صدا پیمودیم و کم کم سنگرهای دشمن را داشتیم می‌دید​یم که ناگهان منطقه مثل روز روشن شد و از زمین و آسمان آتش باریدن گرفت و درعرض چند لحظه اوضاعی درست شدکه دیگه نتونستیم قدم از قدم برداریم و همگی هراسان وسط میدان نبرد دراز کشیده و زمین گیر شدیم .

💠گردان در وضعیت خطرناکی گیر افتاده و بدلیل آتشباری سنگین اصلا امکان پیشروی نبود ، ازطرفی هم از قرارگاه اطلاع دادند که نیروهای خط شکن سمت راست مون لو رفته و عراقیها از عملیات باخبر شدند .

💠دیگه چاره ای نبود و باید هرچه سریعتر نیروها را عقب می‌کشیدیم ، وضعیت را به قرارگاه اطلاع داده وکسب تکلیف نمودیم ، پاسخ به طول کشید و هی هم بر تعداد زخمی ها و شهدا افزوده شد. رفته رفته اوضاع بقدری خراب و تلفات زیاد شد که دیگر ماندن درآن وضعیت اصلا به صلاح گردان نبود و برای همین هم همگی تصمیم به عقب نشینی گرفتیم ، اما همینکه خواستیم دستور را به فرمانده گروهان‌ها ابلاغ کنیم ، یکدفعه صدای گرم #سردار_کاظمی ( فرمانده وقت لشگر ۸ نجف اشرف ) از پشت بی سیم قرارگاه شنیده شد که قاطعانه خواستار شکستن خط دشمن شده و از فرماندهان گردان‌های پیشروخواست که به هرنحو ممکن از خاکریز اول دشمن گذشته و از شکست خوردن عملیات جلوگیری کنند ، بعد هم بغض کنان ادامه داد که تعداد زیادی شهید و زخمی دادیم ، همت کنید و نگذارید پیکرشون وسط میدان جابمونه ، بنده خدا راست میگفت ، سرتاسر دشت مملو از شهید و زخمی بود و اگه عقب میکشیدیم همه شون تو منطقه جامونده و اسیر و مفقود میشدند .

💠 نوای دلنشین #سردار_کاظمی جان تازه ای به کالبد خسته مون بخشیده و چنان باعث افزایش روحیه ها شد که یهوی #سردار_قشمی تمام قد بلند شد و گفت : پاشید و نیروها را به سمت خاکریز دشمن هدایت کنید و بعد هم تکبیر گویان و رگبارزنان به سمت سنگر های عراقی‌ها رفت ، عمل جسورانه فرمانده گردان چنان شور و هیجانی مابین نیروها برپا نمود که دیگه کسی روی زمین نماند و همگی با فریادهای تکبیر و یاحسین(ع) به سمت خاکریز دشمن هجوم بردند، درآن لحظات سخت و دشوار که از زمین وآسمان آتش می بارید ، فقط صدای فریادهای دشمن شکن #سردار_قشمی را می شنیدیم که رزمندگان را تشویق به پیشروی و انهدام سنگرهای دشمن می کرد ، خلاصه بعداز جنگی نفس گیر و تن به تن با یاری خداوند خط شکسته و عراقیها مجبور به فرار شدند .

💠 با اینکه از مجموع بچه های دو گردان و یک گروهان فقط بیست نفر به خط رسیدیم و خاکریز دشمن را تصرف کردیم ، اما با این وجود از شکست عملیات و جاموندن همرزمان مون تو دست دشمن جلوگیری کردیم.

💠 از #سردار_قشمی هم همین نکته رو بگم که اونقدر با عراقها جنگید تا در نهایت مجروح شده و بدلیل کثرت و شدت جراحات  به عقبه منتقل شد .

🌺 روحش شاد و یادش گرامی

🔵 راوی : #سردار_جانباز_علی_هاشمی_نژاد

🇮🇷 #سردار_شهید_کمال_قشمی
شیرمرد زنجانی، از رزمندگان و فرماندهان سلحشور گردان‌های خط شکن #استان_زنجان در طول دفاع مقدس
🌸 شهادت : تیرماه ۱۳۶۷ ، منطقه عملیاتی #ماووت

🌺 نامش جاوید و یادش گرامی

به کانال #دل_باخته بپیوندید.
🇮🇷 @pcdrab
🌺 رزمنده مخلص و دلاور #بسیجی_شهید_سید_داوود_شبیری

💢 شیرمرد زنجانی ، ذاکر اهل بیت علیهم السلام ، مداح باصفای جبهه های حق علیه باطل ، از رزمندگان سلحشور و فرماندهان حماسه ساز #استان_زنجان در دوران دفاع مقدس ، از نیروهای کادر فرماندهی #گردان_حضرت_علی_اصغر_ع #لشگر_۸_نجف

🌹 شهادت : فروردین ماه ۱۳۶۶ ، #عملیات_کربلای_هشت ، منطقه عملیاتی #شلمچه

🌸 نامش جاوید و یادش گرامی

کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
💢 #والفجر_هشت

✒️ #خاطره_ای زیبا و شنیدنی از رزمندگان سلحشور زنجانی در #گردان_حضرت_امام_سجاد_ع #لشگر_۸_نجف در شب آغازین عملیات #والفجر_هشت

⭕️ #نبرد_سخت

💠 #قسمت_اول

🔹🔸در غروب روز بیستم بهمن ماه ۱۳۶۴ که خورشید آسمان را به زمین دوخته بود.. و زیبایی خود را در کنار نخلستان های اروند ، به رخ میکشید...

بچه ها در حاشیه اروند مهیای جنگ می شدند.
جنگ !! مفهومی ناآشنا و غریب ! گمشده در هیاهوی عاشقانه ی این دلیرمردان بود .. طنین قهقه های مستانه شان نشان از عشق و وصال داشت. دل های بیقرار شان که گویا تاب ماندن ندارند از انتظاری خوش لبریز بود. به هر طرف که نگاهت می افتاد تصویری عاشقانه از حضورشان دیده می شد . کنار سنگری دو رزمنده با صوت خوش به تلاوت قرآن مشغول بودند ؛ در گوشه ای ، دو دوست قدیمی در آغوش هم ، اشک را شرمنده کرده بودند . گریه تجلی اشتیاق تمام نشدنی آنهاست که روح را به جاودانگی و به دیدار خدا پیوند می زد. این نخلستان ها .. سال هاست که صدای مناجات و دعای رزمندگان را فراموش نکرده ..همان ها که صدای قدم هایشان هراس به دل دشمن انداخته بود ..

شب بیستم از ماه بهمن ، عملیات با رمز
#یا_فاطمه_الزهرا_س شروع شد . قرار بود اینبار تقدیری دیگر از کنار اروند رقم بخورد. غواص ها خط اول دشمن را شکستند ؛ و بعد ما به عنوان نیروهای ساحل شکن با قایق به آن طرف اروند رفتیم . برای تصرف شهر بندری #فاو باید اسکله چهارچراغ را رد می کردیم و به درون خاک عراق نفوذ می کردیم. جهانبخش کرمی فرمانده گروهان مان بود و حدس می زد که در این منطقه یک مقر فرماندهی باشد.. با وجود کار زیاد بچه های اطلاعات وجود این مقر برای لشگر و فرماندهان ثابت نشده بود و ما با احتمال وجود یک مقر وارد عمل می شدیم. دشمن فریب خورده بود و فکر می کرد ما حمله ایذایی داریم و عملیات اصلی از طرف هورالعظیم است. بچه ها در همان ساعات اولیه خط دشمن را شکستند و ما بعد از پاکسازی روستا باید مقرفرماندهی عراقی ها در منطقه فاو را تصرف می کردیم.

حمید گیلک معاون گروهان مان بود و من هم بی سیم چی.. حساسیت کار بالا بود. برای رسیدن به جاده فاو-البهار باید مقر فرماندهی تصرف می شد تا نیروهای بعدی بتوانند از آنجا عبور کنند..تصرف مقر فرماندهی کار آسانی نبود. دسته منصور مرادخانی و محمد سراجی وطن برای تصرف مرکز فرماندهی به راه افتادند. مرکز فرماندهی از ساختمان بتون آرمه و دوطبقه ساخته شده بود که پر از تجهیزات و مهمات بود و چندین دیده بان هم در سنگرهای بتونی گذاشته بودند تابه منطقه تسلط کامل داشته باشند

منصور مرادخانی مسئول دسته بود. درگیری ها شدت گرفته گرفت. حمید برای اطلاع از وضعیت بچه ها از من جدا شد و پیش آنها رفت.
بچه ها با تمام توان می جنگیدند. تمام شب تا صبح را رزمنده ها درگیر بودند اما هنوز مقر سقوط نکرده بود. خستگی توان بچه ها را گرفته بود. ارتباط مان با نیروهای حمید و منصور قطع شده بود. به همراه جهانبخش کرمی به سمت مقر به راه افتادیم. نفوذ به داخل ساختمان مرکز فرماندهی کار سختی بود و حدودا ۴۰ نفر عراقی آنجا مقاومت می کردند حمید هم زخمی بود و روی زمین افتاده از درد به خود می پیچید. چهار یا پنج تا گلوله به شکمش خورده بود و حال خوبی نداشت. و کاری از دست من برنمیآمد ..

🌀 #ادامه_دارد

🌸 یاد باد آن روزگاران یاد باد

🙏 شادی روح پرفتوح شیرمردان #زنجانی #شهید_حمید_گیلک ، #شهید_محمد_سراجی_وطن #شهید_منصور_مرادخانی
#صلواتی ذکر بفرمائید .

#دفاع_مقدس
#عملیات_والفجر_۸
#رزمندگان_زنجان
#کنگره_ملی_۳۵۳۵_شهید_استان_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم

کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
💢 #والفجر_هشت

🖍فرازی زیبا از #وصیتنامه گهربار سردار پاسدار #شهید_حمید_گیلک :

🔹🔸بدانند ! این راه ، راه حسین (ع) است و من نیز آگاهانه این راه را انتخاب کردم ، تا شاید ، توانسته باشم به حسین زمان لبیک گفته باشم...

🔸وصیتى که به برادران حزب الله دارم ، این است که سعى کنند ، تا آخرین قطره خون خود ، راه حسین را ادامه دهند و به سخنان رهبر که حسین زمان است ، گوش کرده و به تک تک آنها عمل کنند..

🌺 روحش شاد و نامش جاوید

📸🌹شیر مرد زنجانی ، سردار پاسدار #شهید_حمید_گیلک از رزمندگان سلحشور و حماسه ساز #استان_زنجان در دوران دفاع مقدس بود که در بهمن ماه ۱۳۶۴ در عملیات پیروزمند #والفجر_هشت در منطقه عملیاتی #فاو_عراق در کسوت معاونت گروهان #گردان_حضرت_امام_سجاد_ع #لشگر_۸_نجف به آرزوی دیرینه خود رسیده و سبکبال و خونین پیکر تا محضر دوست پرواز کرد .

#دفاع_مقدس
#عملیات_والفجر_۸
#رزمندگان_زنجان
#فرماندهان_شهید_زنجان
#کنگره_ملی_۳۵۳۵_شهید_استان_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم

کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💢 #والفجر_هشت

⭕️ #مردان_بی_ادعا

📽 مصاحبه زیبا و دیدنی سردار پاسدار #شهید_حمید_گیلک و پاسدار #شهید_منصور_مراد_خانی در دوران دفاع مقدس ( #هورالعظیم )

🌺 روحشان شاد و نامشان جاوید

📸🌹شیر مردان زنجانی ، سردار پاسدار #شهید_حمید_گیلک و پاسدار #شهید_منصور_مراد_خانی از رزمندگان سلحشور و حماسه ساز #استان_زنجان در دوران دفاع مقدس بودند که در بهمن ماه ۱۳۶۴ در عملیات پیروزمند #والفجر_هشت در منطقه عملیاتی #فاو_عراق در کسوت کادر فرماندهی #گردان_حضرت_امام_سجاد_ع #لشگر_۸_نجف به آرزوی دیرینه خود رسیده و سبکبال و خونین پیکر تا محضر دوست پرواز کردند .

#دفاع_مقدس
#عملیات_والفجر_۸
#رزمندگان_زنجان
#فرماندهان_شهید_زنجان
#کنگره_ملی_۳۵۳۵_شهید_استان_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم

کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
💢 #والفجر_هشت

🖍فرازی زیبا از #وصیتنامه گهربار پاسدار #شهید_منصور_مرادخانی :

🔹🔸خدا را شاهد مى گیرم و مى خواهم بدانید که من جز به رضاى خدا به این راه نرفتم و مى روم تا به نداى امام خود لبیک گفته باشم و مى خواهم چون على اکبر و قاسم ، جان را به جانان تسلیم کنم و از خدا طلب مغفرت مى کنم و از شما مى خواهم که دعا کنید که خدا شهادتم را قبول کند.

🔸خدایا ! از دنیا و تمام زرق و برق آن بریده ام و به تو پناه آورده ام ، مرا در جوار رحمت خویش سکنا ده و جان ناقابل من را قبول بفرما.

🌺 روحش شاد و نامش جاوید

📸🌹شیر مرد زنجانی ، پاسدار #شهید_منصور_مرادخانی از رزمندگان سلحشور و حماسه ساز #استان_زنجان در دوران دفاع مقدس بود که در بهمن ماه ۱۳۶۴ در عملیات پیروزمند #والفجر_هشت در منطقه عملیاتی #فاو_عراق در کسوت فرمانده دسته #گردان_حضرت_امام_سجاد_ع #لشگر_۸_نجف به آرزوی دیرینه خود رسیده و سبکبال و خونین پیکر تا محضر دوست پرواز کرد .

#دفاع_مقدس
#عملیات_والفجر_۸
#رزمندگان_زنجان
#فرماندهان_شهید_زنجان
#کنگره_ملی_۳۵۳۵_شهید_استان_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم

کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
💢 #والفجر_هشت

✒️ #خاطره_ای زیبا و شنیدنی از رزمندگان سلحشور زنجانی در #گردان_حضرت_امام_سجاد_ع #لشگر_۸_نجف در شب آغازین عملیات #والفجر_هشت

⭕️ #نبرد_سخت

💠 #قسمت_دوم

🔹🔸دیدن حمید در آن وضعیت ناراحتم می کرد.هر طور بود حمید را به بیرون از مقر کشیدیم و خودمان هم برگشتیم.تمام شب برای ثانیه ای صدای گلوله ها قطع نمی شد.هوا که روشن شد خبر رسید که بقیه مواضع تصرف و پاکسازی شده اند.دست حق با ما بود و صبح پیروزی طلوع کرد.

چون بی سیم چی بودم برای رصد حال بچه ها به بقیه مواضع رفت و آمد می کردم.در مسیر چشمم به مجید کلانتری افتاد.مجید یکی دیگر از معاون گروهان ها و از بچه های مخلص و باصفای سلطانیه بود.زخمی شده بود و توان عقب نشینی هم نداشت.از سرما به خود می لرزید.لب هایش از بی آبی و عطش خشک بود اما همچنان با روحیه بالایی که داشت خنده از لبانش محو نمی شد. یک پتو پیدا کردم رویش انداختم شاید کمی گرم شود.خیلی تشنه بود آب می خواست .رفتم برایش آبی بیاورم که لب هایش را تر کند.خیلی زود برگشتم.همین که بالای سرش رسیدم مجید را دیدم که از عطش عشق سیراب شده و با خنده ای که روی لبانش نقش بسته به شهادت رسیده .

بسیجی ها تا کنار جاده فاو-البهار پیشروی کرده بودند اما هنوز مرکز فرماندهی عراق سقوط نکرده بود. برای وضعیت حال بچه ها دوباره به سمت مقر برگشتیم .جهانبخش کرمی به داخل مقر رفت که اوضاع را ببیند اما یکدفعه عراقی ها او را به رگبار بستند. کرمی به شدت زخمی شد.مجبور شدم خودم به تنهایی به سمت خاکریز بچه ها بروم.محمد سراجی وطن با ۴ یا ۵ نفری که برایش مانده بود مقر را به محاصره درآورده بود. بچه های بسیجی ۱۸ ساله ای که جلوی دیواره محکم عراقی ها ایستاده بوند.

محمد هم از شب گذشته به پایش تیر خورده و زخمی بود..تمام شب تلاش می کردند که مقر را تصرف کنند. بچه ها از نفس افتاده بودند و رمقی نداشتند . سرمای هوا و گرسنگی ، تشنگی ، بی خوابی و لجاجت عراقی ها برای تسلیم نشدن همه را خسته کرده بود.

فقط جمال حبیبی که دیده بان بود سمت چپ خاکریز نشسته بود و به بچه های ادوات گرا می داد که مقر را بزنند. درگیری سختی بود.بچه ها سمت راست خاکریز پناه گرفته بودند از آن همه نیرو فقط جمشید بیگدلی و سید علی موسوی ، یدالله نصیری و یک بسیجی دیگر بود که به همراه محمد مقاومت می کردند. سید علی هم سن و سالی نداشت. ۱۶ ساله بود.نوجوان شلوغ و پرجنب و جوشی که بعد از مفقودی برادرش سید رسول به جبهه آمده بود.روزهای قبل از عملیات خیلی با هم شوخی داشتیم و رفیق بودیم.خودم را پیش یدالله و سید علی رساندم.سه نفری کنار هم قرار گرفتیم
جان پناهی نداشتیم ..
کاملا در تیررس عراقی ها بودیم.
جمشید آرپی چی زن بود و با نفر کمکی اش سمت چپم نشسته بودند.
با بی سیم به فرمانده گردان رسول وزیری خبر دادم که اکثر نیروها زخمی و شهید شده اند و اینجا به کمک نیاز داریم.

تمام ذهنم درگیر حرفهای سید علی بود. پیکر قاسم تقیلو غرق در خون وسط مقر درست مقابل دیدگان ما افتاده بود. فقط به بچه ها تاکید می کردم که مواظب سرشان باشند. هدف تک تیراندازهای عراقی سر و چشم بچه ها بود . در همین لحظه ناگهان تیری به سر سیدعلی خورد و مغزش فرو پاشید و گلوله خارج شده از جلوی صورتم رد شد و به یدالله اصابت کرد. هر دو روی زمین افتادند. گرمی رد گلوله را روی صورتم حس می کردم. به سمت چپم نگاه کردم تا بگویم بچه ها شما رو بخدا مواظب سرتان باشید الان نیروهای کمکی میرسند. جمشید سریع بلند شد آرپی جی بزند که ناگهان تیر به چشمش خورد و درجا افتاد. نفر کمکی اش خواست آر پی جی را بردارد . اما گلوله عراقی ها امانش نداد و هر دو با سر و روی خونین به زمین افتادند.

تمام این حوادث مثل پرده ای به سرعت از جلوی چشمانم رد شد و کاری از دستم بر نمی آمد . داغ بچه ها روی دلم سنگینی می کرد. بهترین دوستانم را جلوی چشمم پرپر شده می دیدم. خاک از خون دوستانم گلگون بود.فقط من و محمد مانده بودیم که او هم حال خوبی نداشت.صحنه های کربلا همچون پرده ای از جلوی چشمانم رد می شدند.هوا بوی نم باران داشت.نگاهم به گودالی افتاد که پیکر شهدا در آن روی زمین مانده بود. آفتاب همچون خورشید روز عاشورا به وسط آسمان می رسید.
شهدا مست و شیدای از وصل خوش بی سر و جان روی زمین افتاده بودند.و باز عاشورا تکرار شده بود .
من حقیقت را پاره پاره در خون می دیدم
از گودال قتلگاه بوی سیب می آمد .
زمان به زمین کربلا رسیده بود
مجال درنگ نبود
به پاهایم قوت دادم که بایستم
من رسالت مقدسی داشتم باید شکوهِ این همه عظمت و زیبایی را
و لبیک هل من ناصر حسین را به همه مردم شهر می رساندم..
خدایا به پاهایم توان ایستادن بده ..

🌀 #پایان

🌸 یاد باد آن روزگاران یاد باد

#دفاع_مقدس
#عملیات_والفجر_۸
#رزمندگان_زنجان
#کنگره_ملی_۳۵۳۵_شهید_استان_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم

کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
💢 #کلام_شهید

🖍فرازی زیبا از وصیتنامه گهربار سردار پاسدار #شهید_حمید_گیلک :

🔹🔸بدانند ! این راه ، راه حسین (ع) است و من نیز آگاهانه این راه را انتخاب کردم ، تا شاید ، توانسته باشم به حسین زمان لبیک گفته باشم...

🔸وصیتى که به برادران حزب الله دارم ، این است که سعى کنند ، تا آخرین قطره خون خود ، راه حسین (ع) را ادامه دهند و به سخنان رهبر که حسین زمان است ، گوش کرده و به تک تک آنها عمل کنند..

🌺 روحش شاد و نامش جاوید

📸🌹شیر مرد زنجانی ، سردار پاسدار #شهید_حمید_گیلک از رزمندگان سلحشور و حماسه ساز #استان_زنجان در دوران دفاع مقدس بود که در بهمن ماه ۱۳۶۴ در عملیات پیروزمند #والفجر_هشت در منطقه عملیاتی #فاو_عراق در کسوت معاونت گروهان #گردان_حضرت_امام_سجاد_ع #لشگر_۸_نجف به آرزوی دیرینه خود رسیده و سبکبال و خونین پیکر تا محضر دوست پرواز کرد .

#دفاع_مقدس
#رزمندگان_زنجان
#فرماندهان_شهید_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم

کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab