💢 #حماسه_بدر
⭕️ خاطراتی از رزمندگان زنجانی #گردان_حر #لشگر_۳۱_عاشورا در عملیات عاشورایی #بدر :
📌 #قسمت_۲۱
💠 #خط_صفین / روز دوم _پاتک دوم
🔹🔸خط شکسته و کانال در آستانه سقوط بود با کوچکترین درنگی بقیه تانکها هم وارد کانال می شدند. همه رزمندگان بخوبی می دانستند که دست يابی دشمن به کانال ، یعنی شکست کل عملیات ، یعنی اسارت ، یعنی برباد رفتن زحمات شبانه و روزی شهدا و رزمندگان حاضر در منطقه ، برای همین هم بی باک و شجاعانه از هر طرف ، سمت تانک متجاوز که حالا نصف بیشترش داخل کانال بود. با گلوله و موشک و نارنجک حمله ور شدند .
فاصله چندانی با تانک مهاجم نداشتم و مسلسل تانک هم مشغول زدن سنگرهای سمت چپ کانال بود. بهترین فرصت برای شکار تانک بود. برخاسته و تمام قد داخل سنگر ایستاده و آماده شلیک موشک شدم. برای انهدام و از کار انداختن تانک ، فقط و فقط باید ناحیه انتهایی برجک ، درست ناحیه اتصال به بدنه را می زدم تا موشک آر پی جی اثر می کرد و این کار ملتزم هدف گیری دقیق بود. در حال نشانه گیری بودم که یکدفعه رگباری از گلوله به اطراف سنگر اصابت کرد. یکی از هلیکوپترها متوجه ام شده و مسلسلش را سمت سنگرم گرفته و تند تند رگبار می زد. دیگر فرصتی برای دقت نبود و واسه همین هم بی مطلعی ماشه را کشیدم. موشک به زره سمت راست تانک اصابت کرده و منفجر شد.اما هیچ تاثیری برعملکرد آن نگذاشت و مسلسل تانک هم سریعاً به طرف راست کانال چرخیده و شروع به زدن سنگرم کرد.
از آسمان رگبار گلوله های هلیکوپتر به روی سنگرم می بارید و از زمین هم گلوله های تانک یکسره به دیواره بیرونی سنگر اصابت می کردند. فاصله آنچنانی با تانک نداشتم و گلوله های سنگین مسلسل با شدت و قدرت بیشتری به سنگر می خورند و باعث تکه و پاره شدن گونی ها پر از خاک می شدند. چمپاته زده کف سنگر افتاده بودم و جرأت تکون خوردن نداشتم و فقط به خدا التماس می کردم که از آن وضعیت خطرناک نجاتم دهد.
لحظات بسیار بد و وحشتناکی بود. از آسمان گلوله های سبز و قرمز رسام مثل بارون روی سنگر می بارید و از سمت راست هم گلوله های مسلسل تانک یکی پس از دیگری به دیواره بیرونی سنگر می خورند و گونی های پر از خاک را چنان می لرزاند که یک به یک داخل سنگر سقوط می کردند. خلاصه تیرباران بحدی شدید بود که اصلاً باورم نمی شد که بتوانم سالم و سلامت از سنگر خارج شوم . دیگه داشتم غزل خداحافظی را می خواندم که به ناگهان صدای انفجار مهیبی آمد و پشت سرش رگبار مسلسل تانک و هلیکوپتر متوقف شد و بعدش هم صدای تکيبر و صلوات رزمندگان در فضای کانال پيچيد.
سریع برخاسته و دیدم که تانک مهاجم در حال سوختن است. برجک تانک به گوشه ای پرت شده و خدمه بیچاره اش هم خیلی دلخراش در حال سوختن هستند. شیرمرد زنجانی ، پیک مخلص و دلاور گردان ، برادر پاسدار (شهید) احـد اسکندری با تغییر جهت مسلسل تانک ، فرصت را غنیمت شمرده و در عملی جسورانه از سنگر خارج و در زیر بارانی از تیر و ترکش و موشک ، از سمت پایین کانال خودشو به تانک رسانیده و از فاصلهای بسیار نزدیک برجک شو هدف قرار داده و باعث پریدن برجک و انهدام تانک شده بود. خدا را بابت نجاتم شکر کرده و با خوشحالی فراوان قاطی همهمه و شادی همسنگران شدم.
با انهدام تانک مهاجم ، بقيه تانکهای تی ۷۲ که در چندمتری کانال مشغول مانور بودند. چنان وحشت کرده و هراسان شدند که فوراً فرار را بر قرار ترجیح داده و شتابان دور زده و پا به فرار گذاشتند. قشون اصلی دشمن هم که در سه رديف موازی و درحد فاصل پانصد متری کانال ایستاده بود. با ديدن انهدام تانک و عقب گرد و فرار بقیه تانکهای تی ۷۲ از مقابل خط ، احساس خطر کرده و همگی شروع به فرار کردند. تانکها و نفربرها بی درنگ دور زده و با سرعت تمام پا به فرار گذاشته و نيروهای پياده و کماندوهای گارد رياست جمهوری که پشت آنها پناه گرفته بودند. بدون هیچ جان پناهی در وسط ميدان جا مانده و با اوضاعی بسیار خنده دار و فریادهای عجیب و غریب شروع به فرار کردند.
بار ديگر نصرت و امدادهای غيبی خداوند متعال شامل حال رزمندگان اسلام گردیده و نوای فتح و پيروزی ، غلغله شورانگيزی را در داخل کانال برپا نمود. همه در حال بگو و بخند بودند و صدای خنده و شادی و تکبیر و صلوات رزمندگان از هر گوشه ای از خط به گوش می رسید. اما این جشن و شادی دوام زیادی نیاورد و با حمله هواپیماهای عراقی دوباره همه جا را دود و انفجار و ترکش فرا گرفت و از ترس باران ترکش ها همه به داخل سنگرها پریده و فوراً پناه گرفتیم. حملات هوایی بصورت متوالی ادامه یافت تا اینکه دوباره قشون عظیم تانکها و نیروهای عراقی آرایش هجومی گرفته و شروع به حرکت سمت کانال نمودند...
🌀 #ادامه_دارد
🖍خاطره از #بسیجی_جانباز_عباس_لشگری
#دفاع_مقدس
#عملیات_بدر
#رزمندگان_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
⭕️ خاطراتی از رزمندگان زنجانی #گردان_حر #لشگر_۳۱_عاشورا در عملیات عاشورایی #بدر :
📌 #قسمت_۲۱
💠 #خط_صفین / روز دوم _پاتک دوم
🔹🔸خط شکسته و کانال در آستانه سقوط بود با کوچکترین درنگی بقیه تانکها هم وارد کانال می شدند. همه رزمندگان بخوبی می دانستند که دست يابی دشمن به کانال ، یعنی شکست کل عملیات ، یعنی اسارت ، یعنی برباد رفتن زحمات شبانه و روزی شهدا و رزمندگان حاضر در منطقه ، برای همین هم بی باک و شجاعانه از هر طرف ، سمت تانک متجاوز که حالا نصف بیشترش داخل کانال بود. با گلوله و موشک و نارنجک حمله ور شدند .
فاصله چندانی با تانک مهاجم نداشتم و مسلسل تانک هم مشغول زدن سنگرهای سمت چپ کانال بود. بهترین فرصت برای شکار تانک بود. برخاسته و تمام قد داخل سنگر ایستاده و آماده شلیک موشک شدم. برای انهدام و از کار انداختن تانک ، فقط و فقط باید ناحیه انتهایی برجک ، درست ناحیه اتصال به بدنه را می زدم تا موشک آر پی جی اثر می کرد و این کار ملتزم هدف گیری دقیق بود. در حال نشانه گیری بودم که یکدفعه رگباری از گلوله به اطراف سنگر اصابت کرد. یکی از هلیکوپترها متوجه ام شده و مسلسلش را سمت سنگرم گرفته و تند تند رگبار می زد. دیگر فرصتی برای دقت نبود و واسه همین هم بی مطلعی ماشه را کشیدم. موشک به زره سمت راست تانک اصابت کرده و منفجر شد.اما هیچ تاثیری برعملکرد آن نگذاشت و مسلسل تانک هم سریعاً به طرف راست کانال چرخیده و شروع به زدن سنگرم کرد.
از آسمان رگبار گلوله های هلیکوپتر به روی سنگرم می بارید و از زمین هم گلوله های تانک یکسره به دیواره بیرونی سنگر اصابت می کردند. فاصله آنچنانی با تانک نداشتم و گلوله های سنگین مسلسل با شدت و قدرت بیشتری به سنگر می خورند و باعث تکه و پاره شدن گونی ها پر از خاک می شدند. چمپاته زده کف سنگر افتاده بودم و جرأت تکون خوردن نداشتم و فقط به خدا التماس می کردم که از آن وضعیت خطرناک نجاتم دهد.
لحظات بسیار بد و وحشتناکی بود. از آسمان گلوله های سبز و قرمز رسام مثل بارون روی سنگر می بارید و از سمت راست هم گلوله های مسلسل تانک یکی پس از دیگری به دیواره بیرونی سنگر می خورند و گونی های پر از خاک را چنان می لرزاند که یک به یک داخل سنگر سقوط می کردند. خلاصه تیرباران بحدی شدید بود که اصلاً باورم نمی شد که بتوانم سالم و سلامت از سنگر خارج شوم . دیگه داشتم غزل خداحافظی را می خواندم که به ناگهان صدای انفجار مهیبی آمد و پشت سرش رگبار مسلسل تانک و هلیکوپتر متوقف شد و بعدش هم صدای تکيبر و صلوات رزمندگان در فضای کانال پيچيد.
سریع برخاسته و دیدم که تانک مهاجم در حال سوختن است. برجک تانک به گوشه ای پرت شده و خدمه بیچاره اش هم خیلی دلخراش در حال سوختن هستند. شیرمرد زنجانی ، پیک مخلص و دلاور گردان ، برادر پاسدار (شهید) احـد اسکندری با تغییر جهت مسلسل تانک ، فرصت را غنیمت شمرده و در عملی جسورانه از سنگر خارج و در زیر بارانی از تیر و ترکش و موشک ، از سمت پایین کانال خودشو به تانک رسانیده و از فاصلهای بسیار نزدیک برجک شو هدف قرار داده و باعث پریدن برجک و انهدام تانک شده بود. خدا را بابت نجاتم شکر کرده و با خوشحالی فراوان قاطی همهمه و شادی همسنگران شدم.
با انهدام تانک مهاجم ، بقيه تانکهای تی ۷۲ که در چندمتری کانال مشغول مانور بودند. چنان وحشت کرده و هراسان شدند که فوراً فرار را بر قرار ترجیح داده و شتابان دور زده و پا به فرار گذاشتند. قشون اصلی دشمن هم که در سه رديف موازی و درحد فاصل پانصد متری کانال ایستاده بود. با ديدن انهدام تانک و عقب گرد و فرار بقیه تانکهای تی ۷۲ از مقابل خط ، احساس خطر کرده و همگی شروع به فرار کردند. تانکها و نفربرها بی درنگ دور زده و با سرعت تمام پا به فرار گذاشته و نيروهای پياده و کماندوهای گارد رياست جمهوری که پشت آنها پناه گرفته بودند. بدون هیچ جان پناهی در وسط ميدان جا مانده و با اوضاعی بسیار خنده دار و فریادهای عجیب و غریب شروع به فرار کردند.
بار ديگر نصرت و امدادهای غيبی خداوند متعال شامل حال رزمندگان اسلام گردیده و نوای فتح و پيروزی ، غلغله شورانگيزی را در داخل کانال برپا نمود. همه در حال بگو و بخند بودند و صدای خنده و شادی و تکبیر و صلوات رزمندگان از هر گوشه ای از خط به گوش می رسید. اما این جشن و شادی دوام زیادی نیاورد و با حمله هواپیماهای عراقی دوباره همه جا را دود و انفجار و ترکش فرا گرفت و از ترس باران ترکش ها همه به داخل سنگرها پریده و فوراً پناه گرفتیم. حملات هوایی بصورت متوالی ادامه یافت تا اینکه دوباره قشون عظیم تانکها و نیروهای عراقی آرایش هجومی گرفته و شروع به حرکت سمت کانال نمودند...
🌀 #ادامه_دارد
🖍خاطره از #بسیجی_جانباز_عباس_لشگری
#دفاع_مقدس
#عملیات_بدر
#رزمندگان_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
💢 #فتحالمبین
🖍فرازی زیبا از وصیتنامه فرمانده خاکی و دلاور #سردار_شهید_ابوالفضل_پاکداد :
🔸🔹من جاهل بودم خداوند به وسیله #خمینی مرا عاقل کرد.
من گمراه بودم خداوند به وسیله #خمینی مرا هدایت کرد.
من فقیر بودم خداوند به وسیله #خمینی مرا غنی کرد.
من در کل بی سرپرست بودم خداوند #روح_الله را بر من سرپرست قرار داد .
🌸 نامش جاوید و یادش گرامی
🌹شیرمرد زنجانی ، فرمانده خاکی و مخلص #سردار_شهید_ابوالفضل_پاکداد از رزمندگان سلحشور و فرماندهان حماسه ساز #استان_زنجان در جبهه های حق علیه باطل بود که فروردین ماه ۱۳۶۱ در عملیات شکوه مند #فتحالمبین در منطقه عملیاتی شوش #شلش به آرزوی دیرین خود رسیده و سبکبال و خشنود تا محضر دوست پرواز کرد .
#دفاع_مقدس
#عملیات_فتحالمبین
#رزمندگان_زنجان
#فرماندهان_شهید_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
🖍فرازی زیبا از وصیتنامه فرمانده خاکی و دلاور #سردار_شهید_ابوالفضل_پاکداد :
🔸🔹من جاهل بودم خداوند به وسیله #خمینی مرا عاقل کرد.
من گمراه بودم خداوند به وسیله #خمینی مرا هدایت کرد.
من فقیر بودم خداوند به وسیله #خمینی مرا غنی کرد.
من در کل بی سرپرست بودم خداوند #روح_الله را بر من سرپرست قرار داد .
🌸 نامش جاوید و یادش گرامی
🌹شیرمرد زنجانی ، فرمانده خاکی و مخلص #سردار_شهید_ابوالفضل_پاکداد از رزمندگان سلحشور و فرماندهان حماسه ساز #استان_زنجان در جبهه های حق علیه باطل بود که فروردین ماه ۱۳۶۱ در عملیات شکوه مند #فتحالمبین در منطقه عملیاتی شوش #شلش به آرزوی دیرین خود رسیده و سبکبال و خشنود تا محضر دوست پرواز کرد .
#دفاع_مقدس
#عملیات_فتحالمبین
#رزمندگان_زنجان
#فرماندهان_شهید_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💢 #عملیات_رمضان /
📽 خاطره ای زیبا و شنیدنی از #عملیات_رمضان با روایت فرمانده خاکی و مخلص جبهه ها سرتیپ پاسدار #سردار_شهید_محمدناصر_اشتری
🌹 شیرمرد زنجانی ، فرمانده دلاور و خاکی سرتیپ پاسدار #شهید_محمدناصر_اشتری از رزمندگان سلحشور و فرماندهان حماسه ساز #استان_زنجان در دوران دفاع مقدس ، فرمانده دلاور تیپ دوم #لشگر_۳۱_عاشورا در عملیات عاشورایی #بدر
🌹 شهادت : در اسفندماه ۱۳۶۳ ، در عملیات #بدر ، منطقه عملیاتی #شرق_دجله_عراق مجروح و به دلیل شدت جراحات در تاریخ ۱۳۶۴/۱/۶ در بیمارستان جام شهادت را نوشیده و بعد از سال ها تلاش و مبارزه عاقبت گمشده دیرینه خود را یافته و سبکبال و خشنود به دیدار معشوق شتافت .
🌸 نامش جاوید و یادش گرامی
#دفاع_مقدس
#عملیات_بدر
#رزمندگان_زنجان
#فرماندهان_شهید_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
📽 خاطره ای زیبا و شنیدنی از #عملیات_رمضان با روایت فرمانده خاکی و مخلص جبهه ها سرتیپ پاسدار #سردار_شهید_محمدناصر_اشتری
🌹 شیرمرد زنجانی ، فرمانده دلاور و خاکی سرتیپ پاسدار #شهید_محمدناصر_اشتری از رزمندگان سلحشور و فرماندهان حماسه ساز #استان_زنجان در دوران دفاع مقدس ، فرمانده دلاور تیپ دوم #لشگر_۳۱_عاشورا در عملیات عاشورایی #بدر
🌹 شهادت : در اسفندماه ۱۳۶۳ ، در عملیات #بدر ، منطقه عملیاتی #شرق_دجله_عراق مجروح و به دلیل شدت جراحات در تاریخ ۱۳۶۴/۱/۶ در بیمارستان جام شهادت را نوشیده و بعد از سال ها تلاش و مبارزه عاقبت گمشده دیرینه خود را یافته و سبکبال و خشنود به دیدار معشوق شتافت .
🌸 نامش جاوید و یادش گرامی
#دفاع_مقدس
#عملیات_بدر
#رزمندگان_زنجان
#فرماندهان_شهید_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💢 #عملیات_بدر
📽 تقدیم به روح پر فتوح فرمانده خاکی و مخلص جبهه ها سرتیپ پاسدار #سردار_شهید_محمدناصر_اشتری
🇮🇷شیرمرد زنجانی ، فرمانده دلاور و خاکی سرتیپ پاسدار #شهید_محمدناصر_اشتری از رزمندگان سلحشور و فرماندهان حماسه ساز #استان_زنجان در دوران دفاع مقدس ، فرمانده دلاور تیپ دوم #لشگر_۳۱_عاشورا در عملیات عاشورایی #بدر
🌹 شهادت : در اسفندماه ۱۳۶۳ ، در عملیات #بدر ، منطقه عملیاتی #شرق_دجله_عراق مجروح و به دلیل شدت جراحات در تاریخ ۱۳۶۴/۱/۵ در بیمارستان جام شهادت را نوشیده و بعد از سال ها تلاش و مبارزه عاقبت گمشده دیرینه خود را یافته و سبکبال و خشنود به دیدار معشوق شتافت .
🌸 نامش جاوید و یادش گرامی
#دفاع_مقدس
#عملیات_بدر
#رزمندگان_زنجان
#فرماندهان_شهید_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
📽 تقدیم به روح پر فتوح فرمانده خاکی و مخلص جبهه ها سرتیپ پاسدار #سردار_شهید_محمدناصر_اشتری
🇮🇷شیرمرد زنجانی ، فرمانده دلاور و خاکی سرتیپ پاسدار #شهید_محمدناصر_اشتری از رزمندگان سلحشور و فرماندهان حماسه ساز #استان_زنجان در دوران دفاع مقدس ، فرمانده دلاور تیپ دوم #لشگر_۳۱_عاشورا در عملیات عاشورایی #بدر
🌹 شهادت : در اسفندماه ۱۳۶۳ ، در عملیات #بدر ، منطقه عملیاتی #شرق_دجله_عراق مجروح و به دلیل شدت جراحات در تاریخ ۱۳۶۴/۱/۵ در بیمارستان جام شهادت را نوشیده و بعد از سال ها تلاش و مبارزه عاقبت گمشده دیرینه خود را یافته و سبکبال و خشنود به دیدار معشوق شتافت .
🌸 نامش جاوید و یادش گرامی
#دفاع_مقدس
#عملیات_بدر
#رزمندگان_زنجان
#فرماندهان_شهید_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💢لبخند شما خلاصه خوبی هاست....
📽 فیلمی زیبا و دیدنی از #سردار_شهید_مهدی_زین_الدین فرمانده دلاور #لشگر_۱۷_علی_ابن_ابیطالب_ع و افتخار #استان_زنجان #سردار_شهید_محمدناصر_اشتری
🌺 روحشان شاد و یادشان گرامی
🇮🇷شیرمرد زنجانی ، فرمانده دلاور و خاکی سرتیپ پاسدار #شهید_محمدناصر_اشتری از رزمندگان سلحشور و فرماندهان حماسه ساز #استان_زنجان در دوران دفاع مقدس ، فرمانده دلاور تیپ دوم #لشگر_۳۱_عاشورا در عملیات عاشورایی #بدر
🌹 شهادت : در اسفندماه ۱۳۶۳ ، در عملیات #بدر ، منطقه عملیاتی #شرق_دجله_عراق مجروح و به دلیل شدت جراحات در تاریخ ۱۳۶۴/۱/۵ در بیمارستان جام شهادت را نوشیده و بعد از سال ها تلاش و مبارزه عاقبت گمشده دیرینه خود را یافته و سبکبال و خشنود به دیدار معشوق شتافت .
🌸 نامش جاوید و یادش گرامی
#دفاع_مقدس
#عملیات_بدر
#رزمندگان_زنجان
#فرماندهان_شهید_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
📽 فیلمی زیبا و دیدنی از #سردار_شهید_مهدی_زین_الدین فرمانده دلاور #لشگر_۱۷_علی_ابن_ابیطالب_ع و افتخار #استان_زنجان #سردار_شهید_محمدناصر_اشتری
🌺 روحشان شاد و یادشان گرامی
🇮🇷شیرمرد زنجانی ، فرمانده دلاور و خاکی سرتیپ پاسدار #شهید_محمدناصر_اشتری از رزمندگان سلحشور و فرماندهان حماسه ساز #استان_زنجان در دوران دفاع مقدس ، فرمانده دلاور تیپ دوم #لشگر_۳۱_عاشورا در عملیات عاشورایی #بدر
🌹 شهادت : در اسفندماه ۱۳۶۳ ، در عملیات #بدر ، منطقه عملیاتی #شرق_دجله_عراق مجروح و به دلیل شدت جراحات در تاریخ ۱۳۶۴/۱/۵ در بیمارستان جام شهادت را نوشیده و بعد از سال ها تلاش و مبارزه عاقبت گمشده دیرینه خود را یافته و سبکبال و خشنود به دیدار معشوق شتافت .
🌸 نامش جاوید و یادش گرامی
#دفاع_مقدس
#عملیات_بدر
#رزمندگان_زنجان
#فرماندهان_شهید_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
💢نگاهم کن ، نگاهت را دوست میدارم....
⭕️ سالروز شهادت شیرمرد زنجانی ، فرمانده دلاور و خاکی جبهه ها سرتیپ پاسدار #شهید_محمدناصر_اشتری فرمانده دلاور تیپ دوم #لشگر_۳۱_عاشورا در عملیات عاشورایی #بدر گرامی باد .
🌹شهادت : اسفندماه ۱۳۶۳ ، در عملیات #بدر ، منطقه عملیاتی #شرق_دجله_عراق مجروح و به دلیل شدت جراحات در تاریخ ۱۳۶۴/۱/۵ در بیمارستان جام شهادت را نوشیده و بعد از سال ها تلاش و مبارزه عاقبت گمشده دیرینه خود را یافته و سبکبال و خشنود به دیدار معشوق شتافت .
🌸 نامش جاوید و یادش گرامی
#دفاع_مقدس
#عملیات_بدر
#رزمندگان_زنجان
#فرماندهان_شهید_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
⭕️ سالروز شهادت شیرمرد زنجانی ، فرمانده دلاور و خاکی جبهه ها سرتیپ پاسدار #شهید_محمدناصر_اشتری فرمانده دلاور تیپ دوم #لشگر_۳۱_عاشورا در عملیات عاشورایی #بدر گرامی باد .
🌹شهادت : اسفندماه ۱۳۶۳ ، در عملیات #بدر ، منطقه عملیاتی #شرق_دجله_عراق مجروح و به دلیل شدت جراحات در تاریخ ۱۳۶۴/۱/۵ در بیمارستان جام شهادت را نوشیده و بعد از سال ها تلاش و مبارزه عاقبت گمشده دیرینه خود را یافته و سبکبال و خشنود به دیدار معشوق شتافت .
🌸 نامش جاوید و یادش گرامی
#دفاع_مقدس
#عملیات_بدر
#رزمندگان_زنجان
#فرماندهان_شهید_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
💢 #حماسه_بدر
⭕️ خاطراتی از رزمندگان زنجانی #گردان_حر #لشگر_۳۱_عاشورا در عملیات عاشورایی #بدر :
📌 #قسمت_۲۲
💠 #خط_صفین / روز دوم _پاتک سوم
🔹🔸دوباره از آسمان آتیش می بارید و زمین زیر پایمان می لرزید. صدای وحشتناک انفجارات و غرش رعب آور تانکها فضای منطقه را در برگرفته و دود و آتش همه جا فراگرفته بود. قشون عظیم دشمن که شامل صدها دستگاه تانک و تعداد بیشماری نیروی پیاده و کماندو بود. گام به گام به خط پدافندی گردان نزدیک و نزدیکتر می شدند.
همسنگران خسته و بيخواب اما با دل هایی آرام و چشمانی باز در سنگرها پناه گرفته و آماده رویارویی با لشگر عظیم دشمن بودند. آتش پرحجم دشمن درست روی کانال و اطراف آن متمرکز شده و ابری سیاه از دود و خاکستر سرتاسر خط را پوشانیده بود. گلوله و ترکش همچون باران به روی سنگرها فرو می ریخت و از سمت مقابل هم تانک ها دیواره کانال و سینه خاکریز را آماج گلوله توپ قرار داده و با تاکتیک آتش و حرکت جلو می آمدند .
آرايش رزمی عراقی ها ، اينبار با دفعات گذشته کاملآ فرق می کرد. تعداد تانک ها و نفربرهای زرهی بقدری زیاد شده بود که واقعاً به شمارش نمی آمدند. آن همه تانک از کجا می آمدند و برای چه در آن نقطه از منطقه عملیاتی تجمع می کردند. شده بود برایمان یک سوال اساسی ، تانکها که کل دشت مقابل را پوشانده بودند. درچند ستون افقی و عمودی حرکت ميکردند و پشت سر هر کدام هم تعداد زیادی از نيروهای پياده و کماندو عراقی در حال حرکت بودند .
قشون پرتعداد دشمن دوباره تا نیمه های میدان آمده و سپس همچون دفعه قبل دهها دستگاه تانک از قشون جدا و با سرعت سمت کانال آمدند . به صد متری کانال نرسیده بودند که درگیری شروع و اولین موشک ها به بدنه تانک ها اصابت و کمانه کرد. همه تانکهای پیش قراول از نوع تی ۷۲ و ضد موشک بودند. چاره ای نبود باید با هر چه داشتیم از شکستن خط و سقوط کانال جلوگیری می کردیم. نبردی نابرابر شروع و با موشک و گلوله و نارنجک به استقبال تانک ها رفتیم. اما هرچه شلیک کردیم به زره فولادین شأن برخورد و کمانه کرد. تا اینکه عاقبت به چندمتری کانال رسیده و چندتا از تانک ها مستقیم به دل خط زده و شروع به بالا آمدن از دیواره خاکریز کردند. درست در این زمان چند فروند هلیکوپتر شکاری و توپ دار عراقی هم از فراز آسمان شروع به زدن سنگرها کردند .
رگبار مسلسل هلیکوپترها اجازه تکون خوردن به کسی را نمی دادند و تانکها هم غرش کنان مشغول بالا آمدن از دیواره خاکریز بودند. لحظات بسیار خوف آور و وحشتناکی بود. سایه شوم شکست بر کانال افتاده و با شکستن خط و از دست دادن کانال چند قدمی بيشتر فاصله نداشتیم. دگرباره باید دلاوری برخاسته و کاری انجام می داد .
یکی از تانک ها که معلوم بود از بقیه پر دل و جرات تره ، غرش کنان خودشو از خاکریز بالا کشیده و قصد سرازیر شدن به داخل کانال را داشت که یکدفعه صدای بلند الله اکبر در کانال پیچیده و بسیجی ( غواص شهید ) يوسف قربانی ، بی توجه به رگبار گلوله مسلسل تانکها و هلیکوپترها با شهامت و شجاعت دوان دوان خود را به تانک مهاجم رسانیده و خیلی تند و تيز از دیواره تانک بالا رفته و با سرعت تمام نارنجکی به داخل کابين تانک انداخته و بعد هم با چابکی خاصی از بالای تانک به داخل سنگری در داخل کانال پريده و خود را از نظرها پنهان نمود .
با انفجار نارنجک ، تانک مهاجم که تا بالای خاکریز بالا آمده بود. عقب عقب برگشته و چندمتری از خاکریز فاصله گرفت و سپس درب برجک باز شده و خدمه زخمی و وحشت زده اش از داخل کابین تانک بيرون پريده و در کنار تانک ، دست ها را به عنوان تسليم بالای سرشان گرفته و با ناله و زاری و التماس فراوان به سمت کانال آمدند .
بقیه تانک های پیشرو تی ۷۲ که مشغول بالا آمدن از دیواره خاکریز بودند با دیدن حال و روز تانک منهدم شده و خدمه مجروح و اسیرش ، چنان دچار وحشت و سردرگمی شدند که بی مطلعی عقب کشیده و سراسیمه دور زده و شتابان از کانال دور شدند و هنوز به قشون اصلی نرسیده بودند که تمام تانک ها و نیروهای پیاده حاضر در میانه میدان هم عقب گرد نموده و شروع به فرار کردند .
به اين ترتيب ، تک سنگين و نفس گير عراقی ها ، اينبار نيز با عنايت و رحمت بی انتهای خداوند متعال و ايثار و از خودگذشتگی و روحيه شهادت طلبی رزمندگان پاکباز دفع گرديد و نوای پیروزی بار دیگر در کانال طنین انداز شده و صدای بلند فریادهای الله اکبر و صلوات فضای منطقه را پرکرد . مشغول بگو و بخند با همرزمان بودم که صدای دلنشین اذان يکی از همسنگران ، جانی تازه در کالبد خسته و کوفته مان دمید. یک به یک تیمم کرده و سجاده رضا و تسليم در سنگر عشق پهن کرده و رو بسوی قبله دلدار ، به نماز عشق ایستادیم ....
🌀 #ادامه_دارد
🖍خاطره از #بسیجی_جانباز_عباس_لشگری
#دفاع_مقدس
#عملیات_بدر
#رزمندگان_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
⭕️ خاطراتی از رزمندگان زنجانی #گردان_حر #لشگر_۳۱_عاشورا در عملیات عاشورایی #بدر :
📌 #قسمت_۲۲
💠 #خط_صفین / روز دوم _پاتک سوم
🔹🔸دوباره از آسمان آتیش می بارید و زمین زیر پایمان می لرزید. صدای وحشتناک انفجارات و غرش رعب آور تانکها فضای منطقه را در برگرفته و دود و آتش همه جا فراگرفته بود. قشون عظیم دشمن که شامل صدها دستگاه تانک و تعداد بیشماری نیروی پیاده و کماندو بود. گام به گام به خط پدافندی گردان نزدیک و نزدیکتر می شدند.
همسنگران خسته و بيخواب اما با دل هایی آرام و چشمانی باز در سنگرها پناه گرفته و آماده رویارویی با لشگر عظیم دشمن بودند. آتش پرحجم دشمن درست روی کانال و اطراف آن متمرکز شده و ابری سیاه از دود و خاکستر سرتاسر خط را پوشانیده بود. گلوله و ترکش همچون باران به روی سنگرها فرو می ریخت و از سمت مقابل هم تانک ها دیواره کانال و سینه خاکریز را آماج گلوله توپ قرار داده و با تاکتیک آتش و حرکت جلو می آمدند .
آرايش رزمی عراقی ها ، اينبار با دفعات گذشته کاملآ فرق می کرد. تعداد تانک ها و نفربرهای زرهی بقدری زیاد شده بود که واقعاً به شمارش نمی آمدند. آن همه تانک از کجا می آمدند و برای چه در آن نقطه از منطقه عملیاتی تجمع می کردند. شده بود برایمان یک سوال اساسی ، تانکها که کل دشت مقابل را پوشانده بودند. درچند ستون افقی و عمودی حرکت ميکردند و پشت سر هر کدام هم تعداد زیادی از نيروهای پياده و کماندو عراقی در حال حرکت بودند .
قشون پرتعداد دشمن دوباره تا نیمه های میدان آمده و سپس همچون دفعه قبل دهها دستگاه تانک از قشون جدا و با سرعت سمت کانال آمدند . به صد متری کانال نرسیده بودند که درگیری شروع و اولین موشک ها به بدنه تانک ها اصابت و کمانه کرد. همه تانکهای پیش قراول از نوع تی ۷۲ و ضد موشک بودند. چاره ای نبود باید با هر چه داشتیم از شکستن خط و سقوط کانال جلوگیری می کردیم. نبردی نابرابر شروع و با موشک و گلوله و نارنجک به استقبال تانک ها رفتیم. اما هرچه شلیک کردیم به زره فولادین شأن برخورد و کمانه کرد. تا اینکه عاقبت به چندمتری کانال رسیده و چندتا از تانک ها مستقیم به دل خط زده و شروع به بالا آمدن از دیواره خاکریز کردند. درست در این زمان چند فروند هلیکوپتر شکاری و توپ دار عراقی هم از فراز آسمان شروع به زدن سنگرها کردند .
رگبار مسلسل هلیکوپترها اجازه تکون خوردن به کسی را نمی دادند و تانکها هم غرش کنان مشغول بالا آمدن از دیواره خاکریز بودند. لحظات بسیار خوف آور و وحشتناکی بود. سایه شوم شکست بر کانال افتاده و با شکستن خط و از دست دادن کانال چند قدمی بيشتر فاصله نداشتیم. دگرباره باید دلاوری برخاسته و کاری انجام می داد .
یکی از تانک ها که معلوم بود از بقیه پر دل و جرات تره ، غرش کنان خودشو از خاکریز بالا کشیده و قصد سرازیر شدن به داخل کانال را داشت که یکدفعه صدای بلند الله اکبر در کانال پیچیده و بسیجی ( غواص شهید ) يوسف قربانی ، بی توجه به رگبار گلوله مسلسل تانکها و هلیکوپترها با شهامت و شجاعت دوان دوان خود را به تانک مهاجم رسانیده و خیلی تند و تيز از دیواره تانک بالا رفته و با سرعت تمام نارنجکی به داخل کابين تانک انداخته و بعد هم با چابکی خاصی از بالای تانک به داخل سنگری در داخل کانال پريده و خود را از نظرها پنهان نمود .
با انفجار نارنجک ، تانک مهاجم که تا بالای خاکریز بالا آمده بود. عقب عقب برگشته و چندمتری از خاکریز فاصله گرفت و سپس درب برجک باز شده و خدمه زخمی و وحشت زده اش از داخل کابین تانک بيرون پريده و در کنار تانک ، دست ها را به عنوان تسليم بالای سرشان گرفته و با ناله و زاری و التماس فراوان به سمت کانال آمدند .
بقیه تانک های پیشرو تی ۷۲ که مشغول بالا آمدن از دیواره خاکریز بودند با دیدن حال و روز تانک منهدم شده و خدمه مجروح و اسیرش ، چنان دچار وحشت و سردرگمی شدند که بی مطلعی عقب کشیده و سراسیمه دور زده و شتابان از کانال دور شدند و هنوز به قشون اصلی نرسیده بودند که تمام تانک ها و نیروهای پیاده حاضر در میانه میدان هم عقب گرد نموده و شروع به فرار کردند .
به اين ترتيب ، تک سنگين و نفس گير عراقی ها ، اينبار نيز با عنايت و رحمت بی انتهای خداوند متعال و ايثار و از خودگذشتگی و روحيه شهادت طلبی رزمندگان پاکباز دفع گرديد و نوای پیروزی بار دیگر در کانال طنین انداز شده و صدای بلند فریادهای الله اکبر و صلوات فضای منطقه را پرکرد . مشغول بگو و بخند با همرزمان بودم که صدای دلنشین اذان يکی از همسنگران ، جانی تازه در کالبد خسته و کوفته مان دمید. یک به یک تیمم کرده و سجاده رضا و تسليم در سنگر عشق پهن کرده و رو بسوی قبله دلدار ، به نماز عشق ایستادیم ....
🌀 #ادامه_دارد
🖍خاطره از #بسیجی_جانباز_عباس_لشگری
#دفاع_مقدس
#عملیات_بدر
#رزمندگان_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💢اکبرم در راه دین جان می دهد...
📽 شعرخوانی زیبا و شنیدنی سردار دل ها سپهبد پاسدار #شهید_قاسم_سلیمانی از حضرت علی اکبر (ع) قبل از عزیمت سردار شهید بدرالدین به میدان نبرد
🌺 روحشان شاد و یادشان گرامی
💐 ميلاد سرو بوستان ايستادگي ، اشبه الناس به نبی(ص) ، جوان رعنای حسين (ع) ، حضرت علی اکبر (ع) بر عاشقان اهل بیت علیهم السلام تبریک و تهنیت باد.
#محور_مقاومت
#سرداران_مقاومت
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
📽 شعرخوانی زیبا و شنیدنی سردار دل ها سپهبد پاسدار #شهید_قاسم_سلیمانی از حضرت علی اکبر (ع) قبل از عزیمت سردار شهید بدرالدین به میدان نبرد
🌺 روحشان شاد و یادشان گرامی
💐 ميلاد سرو بوستان ايستادگي ، اشبه الناس به نبی(ص) ، جوان رعنای حسين (ع) ، حضرت علی اکبر (ع) بر عاشقان اهل بیت علیهم السلام تبریک و تهنیت باد.
#محور_مقاومت
#سرداران_مقاومت
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
💢 #حماسه_بدر
⭕️ خاطراتی از رزمندگان زنجانی #گردان_حر #لشگر_۳۱_عاشورا در عملیات عاشورایی #بدر :
📌 #قسمت_۲۳
💠 #خط_صفین / روز دوم _پاتک چهارم
🔹🔸بعد از نماز ، برادران تدارکاتچی ناهار را که شامل یک قوطی کنسرو ماهی و کمی نان خشک است بین سنگرها تقسیم و رزمندگان با صمیمیت ، چند نفره چند نفره با خنده و شوخی مشغول خوردن ناهار شدند. خط بسیار آرام و ساکت بود و انگاری عراقی ها هم برای ناهار و استراحت تعطیل کرده بودند. صدای انفجارات متوالی از عقبه به گوش می رسید و لحظه ای هم قطع نمی شد. از عقبه خط عراقیها هم فقط صدای خش خش زنجیر و غرش تانک ها شنیده می شد.
ناهار را خورده و همگی مشغول سر و سامان دادن وضعيت به هم ريخته کانال و سنگرها شدیم. با جابجایی گونی های پر ازخاک،سنگرها را بازسازی و دوباره آماده نبرد کردیم. هوا بيش از اندازه داغ و سوزان بود و خورشيد گرم جنوب چنان عمود به کله آدم می تابید که احساس می کردی که مغزت در حال جوشیدن است. بچه ها سرتا پا خيس عرق بودند و قطرات عرق مثل باران از سر و صورتشان به زمين می ریخت. ولی باز با این وجود همه درحال کار و تلاش بودند. عده ای گالن های آب بر دوش ازکنار جاده خاکی به سمت انتهای کانال می آمدند به استقبال شأن رفته و یک گالن آب گرفته و به سنگرم آوردم.
هنوز خط کاملاً آرام و ساکت بود و خبری از گلوله باران عراقی ها نبود. چفيه را با آب خيس کرده و داخل سنگر نشسته و به روی سر و صورتم انداختم. هوا حسابی داغ و سوزان بود و خنکی چفيه چنان دلنشین و دلچسب بود که نم نم پلک های خسته ام بسته و به خوابی شیرین فرو رفتم. نمیدانم چقدر خوابیدم. اما باصدایی وحشتناک و کلی خاک و کلوخ و سنگ ریزه از خواب پریده و سراسیمه کف سنگر افتاده و سرم را میان دستام گرفتم. با خوابیدن گرد و خاک بلند شده و گیج و سردرگم مشغول وارسی اطراف شدم. خمپاره عراقی ها با چند سانت اختلاف درست بالای سنگرم به تاج خاکریز اصابت و سنگر بالای خاکریز را درب و داغون کرده بود.
دوباره خط زیر آتش بود و تعداد بیشماری تانک و نفربر زرهی دشمن غرش کنان در حال جابجائی و گرفتن آرایش هجومی در کنار کانال بدبو بودند. نگران کمبود موشک بودم و از برادر حسن محمدی هم هیچ خبری نبود. باید تا فرصت باقی بود و حمله تانک ها شروع نشده بود. رفته و تعدادی موشک می آوردم. راهی پایین کانال و سمت جاده خاکی شدم. کانال و اطراف آن زیر بارانی از خمپاره و کاتیوشا بود و ترکش و کلوخ و سنگ ریزه مثال نقل و نبات به داخل کانال می ریخت. خمیده و نیم خیز حرکت کرده و با هر انفجاری شیرجه زده و به داخل سنگر همرزمی پریده و کمی خوش و بش کرده و به راه خود ادامه دادم تا اینکه در نیمه راه تعدادی گونی پر از موشک دیده و با خوشحالی چندتاشو برداشته و سریع سمت سنگرم در انتهای کانال برگشتم.
در محوطه داخلی کانال و سنگرها جنب و جوش فراوانی ديده می شد. همه در حال آماده شدن برای مقابله با حمله دشمن بودند. عده ای با شور و هيجان مشغول پرکردن فشنگ به خشابهای خالی بودند و عـده ای ديگر هم خرج به زیر موشک ها بسته و کنار سنگرها می چیدند. تعدادی هم لبه خاکریز نشسته و بدقت حرکات و جابجائی نیروهای عراقی را زير نظر گرفته بودند.
تانک های عراقی اين دفعه بقدری زیاد شده بودند که از دو طرف به سمت کانال می آمدند. تعدادی از مقابل و تعدادی هم از سمت شهر همايون در حال نزديک شدن به خط بودند. به سنگر رسیده و سریع مشغول آماده کردن موشک ها شدم. داشتم موشک های آماده را در اطراف سنگر می چیدم که ناگهان متوجه حضور تعداد زیادی نیروی کماندو عراقی در داخل حوضچه ها شدم به لبه خاکریز رفته و یواشکی از بین گونی ها مشغول تماشای رفت و آمد عراقی ها شدم. کماندوهای عراقی تا حوضچه چهارم آمده و داخل آن مشغول فعالیت بودند. سریع موشکی روی قبضه گذاشته و با دقت لبه میانی حوضچه را نشانه رفته و شلیک کردم. با اصابت موشک از تحرکات عراقی ها کاسته شد. اما هنوز داخل حوضچه چهارم پر از کماندو بود و معلوم هم نبود چه نقشه ای دارند.
مشغول دید زدن حوضچه ها بودم که یکدفعه فرمانده دلاور گردان سردار رسول وزیری و معاون ایشان سردار رضا زلفخانی به همراه چند نفر از رزمندگان از راه رسیده و دستور دادند که سریعاً با چندتا آر پی جی زن و تيربارچی به مقابله تانک های مهاجم از طرف همایون شهر برویم. سريع کوله آر پی جی را به دوش انداخته و چندتا موشک اضافه هم برداشته و به سردار زلفخانی هم گفتم که کماندوهای عراقی در داخل حوضچه چهارم هستند. سردار هم دوتا تیربارچی مقابل حوضچه ها گذاشت و بقیه یک به یک از داخل پل بتونی عبور کرده و به سمت تانکهای مهاجم عراقی رفتیم....
🌀 #ادامه_دارد
🖍خاطره از #بسیجی_جانباز_عباس_لشگری
#دفاع_مقدس
#عملیات_بدر
#رزمندگان_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
⭕️ خاطراتی از رزمندگان زنجانی #گردان_حر #لشگر_۳۱_عاشورا در عملیات عاشورایی #بدر :
📌 #قسمت_۲۳
💠 #خط_صفین / روز دوم _پاتک چهارم
🔹🔸بعد از نماز ، برادران تدارکاتچی ناهار را که شامل یک قوطی کنسرو ماهی و کمی نان خشک است بین سنگرها تقسیم و رزمندگان با صمیمیت ، چند نفره چند نفره با خنده و شوخی مشغول خوردن ناهار شدند. خط بسیار آرام و ساکت بود و انگاری عراقی ها هم برای ناهار و استراحت تعطیل کرده بودند. صدای انفجارات متوالی از عقبه به گوش می رسید و لحظه ای هم قطع نمی شد. از عقبه خط عراقیها هم فقط صدای خش خش زنجیر و غرش تانک ها شنیده می شد.
ناهار را خورده و همگی مشغول سر و سامان دادن وضعيت به هم ريخته کانال و سنگرها شدیم. با جابجایی گونی های پر ازخاک،سنگرها را بازسازی و دوباره آماده نبرد کردیم. هوا بيش از اندازه داغ و سوزان بود و خورشيد گرم جنوب چنان عمود به کله آدم می تابید که احساس می کردی که مغزت در حال جوشیدن است. بچه ها سرتا پا خيس عرق بودند و قطرات عرق مثل باران از سر و صورتشان به زمين می ریخت. ولی باز با این وجود همه درحال کار و تلاش بودند. عده ای گالن های آب بر دوش ازکنار جاده خاکی به سمت انتهای کانال می آمدند به استقبال شأن رفته و یک گالن آب گرفته و به سنگرم آوردم.
هنوز خط کاملاً آرام و ساکت بود و خبری از گلوله باران عراقی ها نبود. چفيه را با آب خيس کرده و داخل سنگر نشسته و به روی سر و صورتم انداختم. هوا حسابی داغ و سوزان بود و خنکی چفيه چنان دلنشین و دلچسب بود که نم نم پلک های خسته ام بسته و به خوابی شیرین فرو رفتم. نمیدانم چقدر خوابیدم. اما باصدایی وحشتناک و کلی خاک و کلوخ و سنگ ریزه از خواب پریده و سراسیمه کف سنگر افتاده و سرم را میان دستام گرفتم. با خوابیدن گرد و خاک بلند شده و گیج و سردرگم مشغول وارسی اطراف شدم. خمپاره عراقی ها با چند سانت اختلاف درست بالای سنگرم به تاج خاکریز اصابت و سنگر بالای خاکریز را درب و داغون کرده بود.
دوباره خط زیر آتش بود و تعداد بیشماری تانک و نفربر زرهی دشمن غرش کنان در حال جابجائی و گرفتن آرایش هجومی در کنار کانال بدبو بودند. نگران کمبود موشک بودم و از برادر حسن محمدی هم هیچ خبری نبود. باید تا فرصت باقی بود و حمله تانک ها شروع نشده بود. رفته و تعدادی موشک می آوردم. راهی پایین کانال و سمت جاده خاکی شدم. کانال و اطراف آن زیر بارانی از خمپاره و کاتیوشا بود و ترکش و کلوخ و سنگ ریزه مثال نقل و نبات به داخل کانال می ریخت. خمیده و نیم خیز حرکت کرده و با هر انفجاری شیرجه زده و به داخل سنگر همرزمی پریده و کمی خوش و بش کرده و به راه خود ادامه دادم تا اینکه در نیمه راه تعدادی گونی پر از موشک دیده و با خوشحالی چندتاشو برداشته و سریع سمت سنگرم در انتهای کانال برگشتم.
در محوطه داخلی کانال و سنگرها جنب و جوش فراوانی ديده می شد. همه در حال آماده شدن برای مقابله با حمله دشمن بودند. عده ای با شور و هيجان مشغول پرکردن فشنگ به خشابهای خالی بودند و عـده ای ديگر هم خرج به زیر موشک ها بسته و کنار سنگرها می چیدند. تعدادی هم لبه خاکریز نشسته و بدقت حرکات و جابجائی نیروهای عراقی را زير نظر گرفته بودند.
تانک های عراقی اين دفعه بقدری زیاد شده بودند که از دو طرف به سمت کانال می آمدند. تعدادی از مقابل و تعدادی هم از سمت شهر همايون در حال نزديک شدن به خط بودند. به سنگر رسیده و سریع مشغول آماده کردن موشک ها شدم. داشتم موشک های آماده را در اطراف سنگر می چیدم که ناگهان متوجه حضور تعداد زیادی نیروی کماندو عراقی در داخل حوضچه ها شدم به لبه خاکریز رفته و یواشکی از بین گونی ها مشغول تماشای رفت و آمد عراقی ها شدم. کماندوهای عراقی تا حوضچه چهارم آمده و داخل آن مشغول فعالیت بودند. سریع موشکی روی قبضه گذاشته و با دقت لبه میانی حوضچه را نشانه رفته و شلیک کردم. با اصابت موشک از تحرکات عراقی ها کاسته شد. اما هنوز داخل حوضچه چهارم پر از کماندو بود و معلوم هم نبود چه نقشه ای دارند.
مشغول دید زدن حوضچه ها بودم که یکدفعه فرمانده دلاور گردان سردار رسول وزیری و معاون ایشان سردار رضا زلفخانی به همراه چند نفر از رزمندگان از راه رسیده و دستور دادند که سریعاً با چندتا آر پی جی زن و تيربارچی به مقابله تانک های مهاجم از طرف همایون شهر برویم. سريع کوله آر پی جی را به دوش انداخته و چندتا موشک اضافه هم برداشته و به سردار زلفخانی هم گفتم که کماندوهای عراقی در داخل حوضچه چهارم هستند. سردار هم دوتا تیربارچی مقابل حوضچه ها گذاشت و بقیه یک به یک از داخل پل بتونی عبور کرده و به سمت تانکهای مهاجم عراقی رفتیم....
🌀 #ادامه_دارد
🖍خاطره از #بسیجی_جانباز_عباس_لشگری
#دفاع_مقدس
#عملیات_بدر
#رزمندگان_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
💢 #کربلای۴_۵
🌀 انتشار برای اولین بار
💠 #قسمت_اول
📽 مصاحبه رزمندگان زنجانی گردان حضرت امام سجاد (ع) لشگر هشت نجف قبل از آغاز عملیات عاشورایی کربلای چهار و پنج
🌸 نامشان جاوید و یادشان گرامی
⭕️ بسیاری از این عزیزان در عملیات کربلای پنج به شهادت رسیده و این مصاحبه ها هدیه زیبا و ارزشمندی برای خانواده معظم آنان می باشد . لطفاً در صورت شناسایی شهدا ، مصاحبه آنها را برای خانواده شأن ارسال فرمائید.
#دفاع_مقدس
#عملیات_کربلای۴_۵
#رزمندگان_زنجان
#فرماندهان_شهید_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
🌀 انتشار برای اولین بار
💠 #قسمت_اول
📽 مصاحبه رزمندگان زنجانی گردان حضرت امام سجاد (ع) لشگر هشت نجف قبل از آغاز عملیات عاشورایی کربلای چهار و پنج
🌸 نامشان جاوید و یادشان گرامی
⭕️ بسیاری از این عزیزان در عملیات کربلای پنج به شهادت رسیده و این مصاحبه ها هدیه زیبا و ارزشمندی برای خانواده معظم آنان می باشد . لطفاً در صورت شناسایی شهدا ، مصاحبه آنها را برای خانواده شأن ارسال فرمائید.
#دفاع_مقدس
#عملیات_کربلای۴_۵
#رزمندگان_زنجان
#فرماندهان_شهید_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💢 سربازان گمنام امام زمان عج
📽صحبت های شنیدنی سردار دل ها سپهبد پاسدار #شهید_حاج_قاسم_سلیمانی به مناسبت هفته سربازان گمنام امام زمان (عج) در جمع نیروهای جان برکف وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی
🌸 روحش شاد و یادش گرامی
#محور_مقاومت
#سرباز_گمنام_امام_زمان_عج
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
📽صحبت های شنیدنی سردار دل ها سپهبد پاسدار #شهید_حاج_قاسم_سلیمانی به مناسبت هفته سربازان گمنام امام زمان (عج) در جمع نیروهای جان برکف وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی
🌸 روحش شاد و یادش گرامی
#محور_مقاومت
#سرباز_گمنام_امام_زمان_عج
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
💢 #حماسه_بدر
⭕️ خاطراتی از رزمندگان زنجانی #گردان_حر #لشگر_۳۱_عاشورا در عملیات عاشورایی #بدر :
📌 #قسمت_۲۴
💠 #خط_صفین / روز دوم _ پاتک چهارم
🔹🔸تا آن لحظه فکر میکردم که در آن سوی پل بتنی رزمندگان باقی مانده از گردان حضرت علی اکبر (ع) در حال پدافند هستند. اما در کمال ناباروری دیدم که سنگرهای داخل کانال تا کیلومترها خالی از مدافع و رزمنده است. باور کنید کار خدا بود که تا آن لحظه گردان قیجی و غافلگیر نشده بود. خلاصه مدتی خمیده و نشسته داخل کانال راه پيمائی کردیم تا اینکه عاقبت به موقعیت مناسبی رسیده و درست مقابل تانک ها مستقر و آماده نبرد شدیم.
قرار بود گروه کوچک ما که شامل ده نفر رزمنده خسته و بی رمق و بی خواب بود با چند قبضه آر پی جی هفت و چند تيربار گرینوف و تعدای نارنجک دستی در مقابل قشون عظيم و مجهز دشمن که شامل صدها دستگاه تانک پیشرفته و هزاران نیروی پیاده و کماندو بود. جنگیده و ايستاده گی کند و اين عمل در نگاه آدمهای عاقل و پر تدبير کاری بس غير ممکن و عبث و در يک کلام ديوانه گی و خودکشی می نمود. اما از نظر بچه بسيجی هائی که مشق جنگ را در مکتبخانه عاشورا آموخته بودند. هيچگاه افزون بودن قدرت نظامی و بيشتر بودن تعداد نفرات دشمن ملاک برتری و پيروزی آنها نبود و در صحنه نبرد حرف اول را گروهی می زدند که نيروهایشان بـا خلوص نيت و ايمان قوی به راه و مرام و مسلک خود پيکار می کردند و از برای دست يابی به اهداف مقدس آئينی که برايش لباس رزم برتن کرده بودند . به سادگی از تمام هستی خود دست برداشته و به راحتی جان را نثار آرمانها و ارزشهای مقدس آن می کردند.
خط پدافندی گردان بشدت زیر آتش انواع ادوات سنگین و سبک بود و از جایی که ما مستقر بودیم بخوبی انفجارات و دود و آتش حاصل از آن را می دیدیم. دشمن هنوز از وجود گروه کوچک ما آگهی نداشت و برای همین هم هیچ آتشی به آن قسمت از کانال نمی ریخت. کاملاً در آرامش و امنیت بودیم و برای اینکه موقعیت مان لو نرود. همه در سنگرهای داخل کانال نشسته و کسی بالای خاکریز نمی رفت. آنقدر ساکت و بی حرکت نشسته و انتظار کشیدیم تا اینکه در نهایت صدای خش خش زنجیر تانکها قطع شد و خبر از توقف قشون دشمن داد.
تانک های عراقی که از سوی شهر همایون در حال پیشروی بودند تا اواسط میدان آمده و سپس بصورت اریب به سمت خط پدافندی ایستاده و مواضع دفاعی رزمندگان را زیر آتش مسلسل و توپ خود گرفته بودند. در خط پدافندی هم مثل دفعات قبل قشون اصلی دشمن وسط میدان ایستاده و تعدادی تانک در حال نزدیک شدن به کانال بودند که صد در صد از نوع تی ۷۲ بودند و ترسی از موشک و شکار شدن نداشتند. جای جالبش آنجا بود که تانکها به خط نزدیک می شدند و هر موشکی از داخل کانال سمت شأن شلیک می شد. آن نقطه از کانال چنان وحشیانه و بوسیله تانکهای اینطرفی کوبیده می شد که زمین و زمان تیره و تار می شد. تانکها فاصله زیادی با محل استقرارمان داشتند و برای همین هم سردار زلفخانی اجازه ورود به درگیری نداده و ما همچنان ساکت و در خفا و از فاصله بسیار دور نظارگر نبرد رزمندگان کم تعداد داخل کانال با قشون عظیم دشمن بودیم.
تانکهای مهاجم عراقی که تجربیات تلخی از یورش مستقیم گذشته داشتند. ديگر شهامت جلو رفتن و هجوم مستقیم به خط را نداشتند و با حرکات مارپیچ به کانال نزدیک می شدند و با شلیک اولین موشک از سوی رزمندگان ، سریع عقب می کشیدند و محل شلیک موشک از زمین و آسمان مورد حمله قرار می گرفت و تعداد زیادی گلوله تانک و خمپاره و راکت هلیکوپتر به آنجا اصابت می کرد .
فاصله زيادی با مواضع دفاعی گردان داشتیم و از حال و روز همرزمان هیچ خبری نداشتیم. اما از موقعیتی که بودیم میدان نبرد خوب دیده می شد. کانال و مواضع دفاعی گردان بطور يکسره با آتش شديد توپخانه و گلوله های مختلف خمپاره و مینی کاتیوشا زير آتش بود و مسلسل صدها دستگاه تانک خاکریز را میزدند و با گلوله های مستقيم توپ سنگرهای بالای خاکریز را هدف قرار می دادند. سنگرها يکی پس از ديگری با اصابت گلوله توپ تانک ها منهدم می شدند و گونی های پر ازخاک مانند پر در هوا به پرواز در می آمدند.
در مکانی دنج نشسته و نبردی را به تماشا نشسته بودیم که سراسر عشق و غیرت و مردانگی بود. این سوی میدان چهل یا پنجاه نفر آدم خسته و بی رمق با سلاح های سبک و آنطرف صدها تانک و هزاران نیروی پیاده و کماندو با پیشرفته ترین تجهیزات نظامی روز جهان و با پشتیبانی کامل هوایی و زمینی. دقایق هر کدام به اندازه ساعتی می گذشت و نگرانی و اضطراب در بین گروه کوچک مان موج می زد. همگی ساکت و بی سر و صدا لبه خاکریز نشسته و با ناراحتی فراوان اوضاع خطرناک و هولناک خط پدافندی و کانال را تماشا میکردیم...
🌀 #ادامه_دارد
🖍خاطره از #بسیجی_جانباز_عباس_لشگری
#دفاع_مقدس
#عملیات_بدر
#رزمندگان_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
⭕️ خاطراتی از رزمندگان زنجانی #گردان_حر #لشگر_۳۱_عاشورا در عملیات عاشورایی #بدر :
📌 #قسمت_۲۴
💠 #خط_صفین / روز دوم _ پاتک چهارم
🔹🔸تا آن لحظه فکر میکردم که در آن سوی پل بتنی رزمندگان باقی مانده از گردان حضرت علی اکبر (ع) در حال پدافند هستند. اما در کمال ناباروری دیدم که سنگرهای داخل کانال تا کیلومترها خالی از مدافع و رزمنده است. باور کنید کار خدا بود که تا آن لحظه گردان قیجی و غافلگیر نشده بود. خلاصه مدتی خمیده و نشسته داخل کانال راه پيمائی کردیم تا اینکه عاقبت به موقعیت مناسبی رسیده و درست مقابل تانک ها مستقر و آماده نبرد شدیم.
قرار بود گروه کوچک ما که شامل ده نفر رزمنده خسته و بی رمق و بی خواب بود با چند قبضه آر پی جی هفت و چند تيربار گرینوف و تعدای نارنجک دستی در مقابل قشون عظيم و مجهز دشمن که شامل صدها دستگاه تانک پیشرفته و هزاران نیروی پیاده و کماندو بود. جنگیده و ايستاده گی کند و اين عمل در نگاه آدمهای عاقل و پر تدبير کاری بس غير ممکن و عبث و در يک کلام ديوانه گی و خودکشی می نمود. اما از نظر بچه بسيجی هائی که مشق جنگ را در مکتبخانه عاشورا آموخته بودند. هيچگاه افزون بودن قدرت نظامی و بيشتر بودن تعداد نفرات دشمن ملاک برتری و پيروزی آنها نبود و در صحنه نبرد حرف اول را گروهی می زدند که نيروهایشان بـا خلوص نيت و ايمان قوی به راه و مرام و مسلک خود پيکار می کردند و از برای دست يابی به اهداف مقدس آئينی که برايش لباس رزم برتن کرده بودند . به سادگی از تمام هستی خود دست برداشته و به راحتی جان را نثار آرمانها و ارزشهای مقدس آن می کردند.
خط پدافندی گردان بشدت زیر آتش انواع ادوات سنگین و سبک بود و از جایی که ما مستقر بودیم بخوبی انفجارات و دود و آتش حاصل از آن را می دیدیم. دشمن هنوز از وجود گروه کوچک ما آگهی نداشت و برای همین هم هیچ آتشی به آن قسمت از کانال نمی ریخت. کاملاً در آرامش و امنیت بودیم و برای اینکه موقعیت مان لو نرود. همه در سنگرهای داخل کانال نشسته و کسی بالای خاکریز نمی رفت. آنقدر ساکت و بی حرکت نشسته و انتظار کشیدیم تا اینکه در نهایت صدای خش خش زنجیر تانکها قطع شد و خبر از توقف قشون دشمن داد.
تانک های عراقی که از سوی شهر همایون در حال پیشروی بودند تا اواسط میدان آمده و سپس بصورت اریب به سمت خط پدافندی ایستاده و مواضع دفاعی رزمندگان را زیر آتش مسلسل و توپ خود گرفته بودند. در خط پدافندی هم مثل دفعات قبل قشون اصلی دشمن وسط میدان ایستاده و تعدادی تانک در حال نزدیک شدن به کانال بودند که صد در صد از نوع تی ۷۲ بودند و ترسی از موشک و شکار شدن نداشتند. جای جالبش آنجا بود که تانکها به خط نزدیک می شدند و هر موشکی از داخل کانال سمت شأن شلیک می شد. آن نقطه از کانال چنان وحشیانه و بوسیله تانکهای اینطرفی کوبیده می شد که زمین و زمان تیره و تار می شد. تانکها فاصله زیادی با محل استقرارمان داشتند و برای همین هم سردار زلفخانی اجازه ورود به درگیری نداده و ما همچنان ساکت و در خفا و از فاصله بسیار دور نظارگر نبرد رزمندگان کم تعداد داخل کانال با قشون عظیم دشمن بودیم.
تانکهای مهاجم عراقی که تجربیات تلخی از یورش مستقیم گذشته داشتند. ديگر شهامت جلو رفتن و هجوم مستقیم به خط را نداشتند و با حرکات مارپیچ به کانال نزدیک می شدند و با شلیک اولین موشک از سوی رزمندگان ، سریع عقب می کشیدند و محل شلیک موشک از زمین و آسمان مورد حمله قرار می گرفت و تعداد زیادی گلوله تانک و خمپاره و راکت هلیکوپتر به آنجا اصابت می کرد .
فاصله زيادی با مواضع دفاعی گردان داشتیم و از حال و روز همرزمان هیچ خبری نداشتیم. اما از موقعیتی که بودیم میدان نبرد خوب دیده می شد. کانال و مواضع دفاعی گردان بطور يکسره با آتش شديد توپخانه و گلوله های مختلف خمپاره و مینی کاتیوشا زير آتش بود و مسلسل صدها دستگاه تانک خاکریز را میزدند و با گلوله های مستقيم توپ سنگرهای بالای خاکریز را هدف قرار می دادند. سنگرها يکی پس از ديگری با اصابت گلوله توپ تانک ها منهدم می شدند و گونی های پر ازخاک مانند پر در هوا به پرواز در می آمدند.
در مکانی دنج نشسته و نبردی را به تماشا نشسته بودیم که سراسر عشق و غیرت و مردانگی بود. این سوی میدان چهل یا پنجاه نفر آدم خسته و بی رمق با سلاح های سبک و آنطرف صدها تانک و هزاران نیروی پیاده و کماندو با پیشرفته ترین تجهیزات نظامی روز جهان و با پشتیبانی کامل هوایی و زمینی. دقایق هر کدام به اندازه ساعتی می گذشت و نگرانی و اضطراب در بین گروه کوچک مان موج می زد. همگی ساکت و بی سر و صدا لبه خاکریز نشسته و با ناراحتی فراوان اوضاع خطرناک و هولناک خط پدافندی و کانال را تماشا میکردیم...
🌀 #ادامه_دارد
🖍خاطره از #بسیجی_جانباز_عباس_لشگری
#دفاع_مقدس
#عملیات_بدر
#رزمندگان_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
💢 #کربلای۴_۵
🌀 انتشار برای اولین بار
💠 #قسمت_دوم
📽 مصاحبه رزمندگان زنجانی گردان حضرت امام سجاد (ع) لشگر هشت نجف قبل از آغاز عملیات عاشورایی کربلای چهار و پنج
🌸 نامشان جاوید و یادشان گرامی
⭕️ بسیاری از این عزیزان در عملیات کربلای پنج به شهادت رسیده و این مصاحبه ها هدیه زیبا و ارزشمندی برای خانواده معظم آنان می باشد . لطفاً در صورت شناسایی شهدا ، مصاحبه آنها را برای خانواده شأن ارسال فرمائید.
#دفاع_مقدس
#عملیات_کربلای۴_۵
#رزمندگان_زنجان
#فرماندهان_شهید_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
🌀 انتشار برای اولین بار
💠 #قسمت_دوم
📽 مصاحبه رزمندگان زنجانی گردان حضرت امام سجاد (ع) لشگر هشت نجف قبل از آغاز عملیات عاشورایی کربلای چهار و پنج
🌸 نامشان جاوید و یادشان گرامی
⭕️ بسیاری از این عزیزان در عملیات کربلای پنج به شهادت رسیده و این مصاحبه ها هدیه زیبا و ارزشمندی برای خانواده معظم آنان می باشد . لطفاً در صورت شناسایی شهدا ، مصاحبه آنها را برای خانواده شأن ارسال فرمائید.
#دفاع_مقدس
#عملیات_کربلای۴_۵
#رزمندگان_زنجان
#فرماندهان_شهید_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💢 #مهدی_صاحب_زمان هرایه گل هایانداسان...
📽 سینه زنی پرشور و شوق رزمندگان دلاور #استان_زنجان قبل از آغاز #عملیات_والفجر_چهار با نوحه خوانی مداح باصفای جبهه ها #حاج_مرتضی_حیدری ( آبان ماه ۱۳۶۲)
🤲 اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
🌸 ﻋﺼﺮ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ، ﻭﻻﺩﺗﺖ ﺭﺍ ﺟﺸﻦ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ…
ﺍﯼ ﮔﻞ ﻧﺮﮔﺲ…
ﭼﺸﻤﺎﻥ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﻣﺎ ، ﺧﯿﺲ ﺍﺯ ﺍﺷﮏ ﺷﻮﻕ ﻣﯿﻼﺩ ﺗﻮﺳﺖ…
ﻣﻬﺪﯼ ﺯﻫﺮﺍ…
ﺧﺠﺴﺘﻪ ﺑﺎﺩ میلادت ﻣﻮﻟﻮﺩ ﻧﺠﺎﺕ…
#دفاع_مقدس
#عملیات_والفجر۴
#رزمندگان_زنجان
#فرماندهان_شهید_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
📽 سینه زنی پرشور و شوق رزمندگان دلاور #استان_زنجان قبل از آغاز #عملیات_والفجر_چهار با نوحه خوانی مداح باصفای جبهه ها #حاج_مرتضی_حیدری ( آبان ماه ۱۳۶۲)
🤲 اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
🌸 ﻋﺼﺮ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ، ﻭﻻﺩﺗﺖ ﺭﺍ ﺟﺸﻦ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ…
ﺍﯼ ﮔﻞ ﻧﺮﮔﺲ…
ﭼﺸﻤﺎﻥ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﻣﺎ ، ﺧﯿﺲ ﺍﺯ ﺍﺷﮏ ﺷﻮﻕ ﻣﯿﻼﺩ ﺗﻮﺳﺖ…
ﻣﻬﺪﯼ ﺯﻫﺮﺍ…
ﺧﺠﺴﺘﻪ ﺑﺎﺩ میلادت ﻣﻮﻟﻮﺩ ﻧﺠﺎﺕ…
#دفاع_مقدس
#عملیات_والفجر۴
#رزمندگان_زنجان
#فرماندهان_شهید_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
💢 #حماسه_بدر
⭕️ خاطراتی از رزمندگان زنجانی #گردان_حر #لشگر_۳۱_عاشورا در عملیات عاشورایی #بدر :
📌 #قسمت_۲۵
💠 #خط_صفین / شب سوم
🔹🔸با نگرانی مشغول تماشای میدان نبرد بودیم که ناگهان درگیری در داخل حوضچه ها هم آغاز و خبر از پیشروی نیروهای عراقی داد. سردار زلفخانی فوراً دستور دادند که با دوتا از آر پی جی زنها به یاری تیربارچی های مستقر در مقابل حوضچه ها رفته و از پیشروی نیروهای دشمن جلوگیری کنیم. بی درنگ حرکت کرده و با سرعت خود را به مقابل حوضچه ها رسانده و شروع به شلیک موشک کردیم. عراقیها تا حوضچه سوم جلو کشیده و در تلاش برای ورود به حوضچه دوم بودند که با اصابت موشک ها حمله شأن تبدیل به دفاع شده و همگی سنگر گرفته و شروع به تیراندازی کردند.
قشون دشمن بدون ذره ای پيشروی همانطور وسط میدان ایستاده و فقط با مسلسل و توپ خط را می زدند. تانکهای پیش قراول تی ۷۲ هم دیگر مستقیم به قلب خط نمی زدند و با مانورهای عجیب و غریب به خط نزدیک و سپس سریع دور زده و دور می شدند. انگاری اینبار قصد حمله مستقیم و شکستن خط را نداشتند.
تا حوالی غروب تانکها به بازی خود ادامه داده و آتش بارهای دشمن هم حسابی کانال را گلوله باران کردند تا اینکه کم کم کماندوها شروع به عقب نشینی از داخل حوضچه ها کردند و پشت سرشان هم تانکها و نیروهای پیاده حاضر در وسط میدان عقب کشیدند و بدین ترتیب بار دیگر با عنایت خداوند متعال و ایثار و شهامت رزمندگان ، فتح و پیروزی نصیب مدافعان کم تعداد داخل کانال گردید و لشگر عظیم و پرشمار دشمن بدون کوچکترین موفقیت و دستاوردی عقب کشیده و ناکام و شکست خورده به پشت کانال بدبو نقل مکان کرد.
با عقب نشينی دشمن، آتشباران کانال هم متوقف شد و دوباره صدای تکبیر و صلوات رزمندگان به آسمان برخاست. با رسیدن سردار زلفخانی و همرزمانش ما نیز برخاسته و به همراه شأن از داخل لوله پل عبور و به جشن پیروزی یاران پیوستیم .
اوضاع داخل کانال هیچ خوب نبود و آتشباری عراقیها سنگرها را حسابی داغون و تعداد زیادی از همرزمان را شهید و زخمی کرده بود. يک روز سخت و سراسر حادثه و خطر آهسته آهسته به پايان خود نزديک ميشد و در چهره سیاه و خاک گرفته تک تک همسنگران آثار خستگی کاملأ مشهود و هویدا بود. آنان امروز بدون کمترين استراحتی ، چندين تک سنگين دشمن را با شهامت و ایثار درهم شکسته و برای چندمین بار طعم تلخ شکست را به بعثی ها چشانیده بودند.
آنچه در اين روز بر این دلاورمردان عاشق پيشه گذشته بود. عينيت يک اعجاز و ظهور قدرت لايزال الهی بود. اگرچه شهدا و مجروحان فراوانی را تقديم محضر دوست نموده بوديم. اما همگی خشنود و سپاسگزار بوديم. زيرا همه به اين حقيقت رسيده بوديم که کاری را که امروز انجام داده ايم. بطور طبيعی از گروهی محدود مثل جمع نفرات اندک گردان ما و در آن شرايط خطرناک و دشوار ، اگر لطف و مرحمت ايزد تعالی نبود هيچگاه و هيچگونه ساخته نبود و به همين دليل بطور قلبی يقين پيدا کرده بوديم که پروردگار متعال پشتيبان و حافظ ماست و با اطمينان قلبی خود را به تقدير و قضای الهی سپرده بوديم. همه از آنچه فردا و پس فرداها پيش خواهد آمد. بی خبر بودیم. اما چون از برای رضای معشوق در اين مسير پرخطر و هولناک گام نهاده بودیم. آنچه پيش می آمد فرقی نداشت و تنها آرزويی که داشتیم توفيق در عمل به تکليف و شهادت در راه مقصود بود.
وقت ملکوتی نماز مغرب فرا رسیده و نوای خوش اذان ، حالتی بس روحانی به داخل کانال بخشید. رزمندگان تیمم کرده و در داخل سنگرها به نماز عشق نشسته و زمزمه راز و نيازشان از گوشه گوشه کانال بسوی بارگاه پروردگار بلند شد.
بعد از اقامه نماز ، برای آوردن آب و موشک راهی جاده خاکی شدم و در مسیر به سنگر برادر رسول منتجبی رسیده و مشغول خوش و بش با آقا رسول و برادر حسن چترسیاه شدم. مشغول بگو و بخند بودیم که برادران تدارکاتی ، گونی به پشت سر رسیده و به هر کدام چندتا کمپوت داده و گفتند که عقبه به شدت زیر آتشه و خبری از ماشین های تدارکات نیست. امشب نه شام داریم و نه آب و مهمات ، امشب را با این کمپوت ها سر کنید تا ببینیم که فردا خدا چه میخواهد.
از یافتن آب و موشک ناامید شده و بطرف سنگرم راه افتادم. هوا کاملاً تاریک و بحث و گفتگوها در مورد تحویل خط و برگشت به عقب داغ داغ شده بود. اکثریت رزمندگان بر این عقیده بودند که بدلیل خستگی و بیخوابی شدید نیروها و کم شدن تاثیر گذار نفرات گردان حتماً امشب تعویض می شویم و با همین فکر هم مشغول جمع و جور کردن تجهیزات خود برای بازگشت به عقبه بودند. تعدادی هم بقدری خسته و بیخواب بودند که بدون توجه به این حرف ها سر به بالين خاکی گونی های سنگر گذارده و بخواب شیرینی فرو رفته بودند.
🌀 #ادامه_دارد
🖍خاطره از #بسیجی_جانباز_عباس_لشگری
#دفاع_مقدس
#عملیات_بدر
#رزمندگان_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
⭕️ خاطراتی از رزمندگان زنجانی #گردان_حر #لشگر_۳۱_عاشورا در عملیات عاشورایی #بدر :
📌 #قسمت_۲۵
💠 #خط_صفین / شب سوم
🔹🔸با نگرانی مشغول تماشای میدان نبرد بودیم که ناگهان درگیری در داخل حوضچه ها هم آغاز و خبر از پیشروی نیروهای عراقی داد. سردار زلفخانی فوراً دستور دادند که با دوتا از آر پی جی زنها به یاری تیربارچی های مستقر در مقابل حوضچه ها رفته و از پیشروی نیروهای دشمن جلوگیری کنیم. بی درنگ حرکت کرده و با سرعت خود را به مقابل حوضچه ها رسانده و شروع به شلیک موشک کردیم. عراقیها تا حوضچه سوم جلو کشیده و در تلاش برای ورود به حوضچه دوم بودند که با اصابت موشک ها حمله شأن تبدیل به دفاع شده و همگی سنگر گرفته و شروع به تیراندازی کردند.
قشون دشمن بدون ذره ای پيشروی همانطور وسط میدان ایستاده و فقط با مسلسل و توپ خط را می زدند. تانکهای پیش قراول تی ۷۲ هم دیگر مستقیم به قلب خط نمی زدند و با مانورهای عجیب و غریب به خط نزدیک و سپس سریع دور زده و دور می شدند. انگاری اینبار قصد حمله مستقیم و شکستن خط را نداشتند.
تا حوالی غروب تانکها به بازی خود ادامه داده و آتش بارهای دشمن هم حسابی کانال را گلوله باران کردند تا اینکه کم کم کماندوها شروع به عقب نشینی از داخل حوضچه ها کردند و پشت سرشان هم تانکها و نیروهای پیاده حاضر در وسط میدان عقب کشیدند و بدین ترتیب بار دیگر با عنایت خداوند متعال و ایثار و شهامت رزمندگان ، فتح و پیروزی نصیب مدافعان کم تعداد داخل کانال گردید و لشگر عظیم و پرشمار دشمن بدون کوچکترین موفقیت و دستاوردی عقب کشیده و ناکام و شکست خورده به پشت کانال بدبو نقل مکان کرد.
با عقب نشينی دشمن، آتشباران کانال هم متوقف شد و دوباره صدای تکبیر و صلوات رزمندگان به آسمان برخاست. با رسیدن سردار زلفخانی و همرزمانش ما نیز برخاسته و به همراه شأن از داخل لوله پل عبور و به جشن پیروزی یاران پیوستیم .
اوضاع داخل کانال هیچ خوب نبود و آتشباری عراقیها سنگرها را حسابی داغون و تعداد زیادی از همرزمان را شهید و زخمی کرده بود. يک روز سخت و سراسر حادثه و خطر آهسته آهسته به پايان خود نزديک ميشد و در چهره سیاه و خاک گرفته تک تک همسنگران آثار خستگی کاملأ مشهود و هویدا بود. آنان امروز بدون کمترين استراحتی ، چندين تک سنگين دشمن را با شهامت و ایثار درهم شکسته و برای چندمین بار طعم تلخ شکست را به بعثی ها چشانیده بودند.
آنچه در اين روز بر این دلاورمردان عاشق پيشه گذشته بود. عينيت يک اعجاز و ظهور قدرت لايزال الهی بود. اگرچه شهدا و مجروحان فراوانی را تقديم محضر دوست نموده بوديم. اما همگی خشنود و سپاسگزار بوديم. زيرا همه به اين حقيقت رسيده بوديم که کاری را که امروز انجام داده ايم. بطور طبيعی از گروهی محدود مثل جمع نفرات اندک گردان ما و در آن شرايط خطرناک و دشوار ، اگر لطف و مرحمت ايزد تعالی نبود هيچگاه و هيچگونه ساخته نبود و به همين دليل بطور قلبی يقين پيدا کرده بوديم که پروردگار متعال پشتيبان و حافظ ماست و با اطمينان قلبی خود را به تقدير و قضای الهی سپرده بوديم. همه از آنچه فردا و پس فرداها پيش خواهد آمد. بی خبر بودیم. اما چون از برای رضای معشوق در اين مسير پرخطر و هولناک گام نهاده بودیم. آنچه پيش می آمد فرقی نداشت و تنها آرزويی که داشتیم توفيق در عمل به تکليف و شهادت در راه مقصود بود.
وقت ملکوتی نماز مغرب فرا رسیده و نوای خوش اذان ، حالتی بس روحانی به داخل کانال بخشید. رزمندگان تیمم کرده و در داخل سنگرها به نماز عشق نشسته و زمزمه راز و نيازشان از گوشه گوشه کانال بسوی بارگاه پروردگار بلند شد.
بعد از اقامه نماز ، برای آوردن آب و موشک راهی جاده خاکی شدم و در مسیر به سنگر برادر رسول منتجبی رسیده و مشغول خوش و بش با آقا رسول و برادر حسن چترسیاه شدم. مشغول بگو و بخند بودیم که برادران تدارکاتی ، گونی به پشت سر رسیده و به هر کدام چندتا کمپوت داده و گفتند که عقبه به شدت زیر آتشه و خبری از ماشین های تدارکات نیست. امشب نه شام داریم و نه آب و مهمات ، امشب را با این کمپوت ها سر کنید تا ببینیم که فردا خدا چه میخواهد.
از یافتن آب و موشک ناامید شده و بطرف سنگرم راه افتادم. هوا کاملاً تاریک و بحث و گفتگوها در مورد تحویل خط و برگشت به عقب داغ داغ شده بود. اکثریت رزمندگان بر این عقیده بودند که بدلیل خستگی و بیخوابی شدید نیروها و کم شدن تاثیر گذار نفرات گردان حتماً امشب تعویض می شویم و با همین فکر هم مشغول جمع و جور کردن تجهیزات خود برای بازگشت به عقبه بودند. تعدادی هم بقدری خسته و بیخواب بودند که بدون توجه به این حرف ها سر به بالين خاکی گونی های سنگر گذارده و بخواب شیرینی فرو رفته بودند.
🌀 #ادامه_دارد
🖍خاطره از #بسیجی_جانباز_عباس_لشگری
#دفاع_مقدس
#عملیات_بدر
#رزمندگان_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
💢 #کربلای۴_۵
🌀 انتشار برای اولین بار
💠 #قسمت_سوم
📽 مصاحبه رزمندگان زنجانی گردان حضرت امام سجاد (ع) لشگر هشت نجف قبل از آغاز عملیات عاشورایی کربلای چهار و پنج
🌸 نامشان جاوید و یادشان گرامی
⭕️ بسیاری از این عزیزان در عملیات کربلای پنج به شهادت رسیده و این مصاحبه ها هدیه زیبا و ارزشمندی برای خانواده معظم آنان می باشد . لطفاً در صورت شناسایی شهدا ، مصاحبه آنها را برای خانواده شأن ارسال فرمائید.
#دفاع_مقدس
#عملیات_کربلای۴_۵
#رزمندگان_زنجان
#فرماندهان_شهید_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
🌀 انتشار برای اولین بار
💠 #قسمت_سوم
📽 مصاحبه رزمندگان زنجانی گردان حضرت امام سجاد (ع) لشگر هشت نجف قبل از آغاز عملیات عاشورایی کربلای چهار و پنج
🌸 نامشان جاوید و یادشان گرامی
⭕️ بسیاری از این عزیزان در عملیات کربلای پنج به شهادت رسیده و این مصاحبه ها هدیه زیبا و ارزشمندی برای خانواده معظم آنان می باشد . لطفاً در صورت شناسایی شهدا ، مصاحبه آنها را برای خانواده شأن ارسال فرمائید.
#دفاع_مقدس
#عملیات_کربلای۴_۵
#رزمندگان_زنجان
#فرماندهان_شهید_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab