دل باخته
822 subscribers
2.83K photos
2.93K videos
22 files
544 links
این کانال در راستای ترویج فرهنگ ایثار و شهادت و پیشبرد اهداف و آرمان های والای انقلاب اسلامی و پاسداری از حریم ولایت و رهبری فعالیت می کند.
بسیجی دل باخته حق و اهل ولایت است .

از وبلاگ دل باخته دیدن فرمائید
🅱 Pcdr.parsiblog.com
Download Telegram
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💢 #ببینید / تصاویری ناب و کمتر دیده شده از سپهبد پاسدار #سردار_شهید_قاسم_سلیمانی در میادین نبرد با تروریست‌های تکفیری #داعش

🔹رقص و جولان بر سر میدان کنند
رقص اندر خون خود مردان کنند
چون رهند از دست خود دستی زنند
چون جهند از نقص خود رقصی کنند

😔 سردار دلاورم ! امروزها ! چقدر دلم برات تنگ میشه!!!

#انتقام_سخت
#جبهه_مقاومت
#سردار_شهید_قاسم_سلیمانی
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم

کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
https://t.iss.one/pcdrab/3004

📝 #خاطراتی مستند و میدانی از عملیات عاشورایی #بدر :

💢 روز پنجم ، شنبه ۲۵ اسفند ماه ۱۳۶۳ ، آخرین روز عملیات ، آنسوی دجله ، روستای حریبه ، دومین پاتک

📌 #قسمت_۵۲

بسم الله الرحمن الرحیم

فرماندهان و همراهان برادر باکری هم عیناً وضعیت اسف‌بار و نابرابر میدان نبرد را می دیدند و وخیمت اوضاع سیل بند را خوب درک می کردند و واسه همین هم مدام و یکسره با بیسیم ها صحبت و از فرماندهان قرارگاه کسب تکلیف می کردند ، با نگرانی و استرس فراوان مشغول تماشای مکالمات فرماندهان بودم که ناگهان یکی از یاران آقا مهدی شروع به یا حسین (ع) گفتن کرد و دو دستی برسر کوبیده و خیلی مضطرب و گریه کنان ، فریاد زد که قایق آقا مهدی را زدند ، کمی جلوتر ، حوالی پل الصخره ، قایق را زده بودند و نیمی از آن کاملاً متلاشی و نیمی دیگر هم آتش گرفته و در حال سوختن بود .

آری ! هنگامه وصال یاران بود . در عرش الهی و عالم قدس جشنی با شکوه و پر جلال برپا بود ، قدسیان همه در حال دست افشانی و غزل خوانی و سرور و شادمانی ‌بودند . 

او مال من است و اینک وقت آن است تا سوی من آوریدش ؛ اینكه من عاشق اویم و او محبوب من است ، «یحِبُّهُمْ و یحِبُّونَهُ» آسمان چراغانی است و فضا ، فضای سماع و شور و نشاط است . رایحه دل انگیز انسان كامل رگ رگ زمان و مكان را مشحون ساخته است و نسیم عطرآگینی از كوی دوست مشام جان سالك الی الله را نوازش می دهد. 

 گـر مـن کـشـمـت دم مزن و بــاک مـدار چـون مـن دیـت کـشـتـه عشـق خـويـشـم

ای همه انوار الهی یكجا به رود خروشان دجله بتابید ! ای همه فرشتگان صف به صف آیید و بر آدم خاکی سجده كنید و بالهای پروازتان را نیرو بخشید و خود را تبرك كنید ! بیایید تا مفهوم حقیقی عروج را بفهمید ! بر پیشانی آقا مهدی بوسه زنید تا عشق را لمس كنید و طعم شیرین عباد الله را بچشید ! به زیارت آقا مهدی بیایید تا حقیقت انسان کامل را دریابید ! ای قدسیان به قداست آقا مهدی تقرب جوئید تا تقدس یابید ! ای عرشیان بیایید معراج خونین آقا مهدی را ببینید تا بال پروازتان توان عروج بیابد و تا منزلگه معشوق به پروازتان درآورد ، تا بی پرده و آشکارا ببینید و  بدانید كه خداوند خالق و دانا می داند هر آنچه را شما نمی دانید…! 

پیكر مطهر و زخم خورده نعره شیر بی ادعای آذربایجان ، سردار دل ها ، فرمانده خاکی و مخلص و دلاور لشگر ۳۱ عاشورا ، مهندس مهدی باکری برای همیشه چون قطره‌ای به دریا پیوسته و جسم پاک و مطهرش همچون برادر دلاورش آقا حمید باکری برای همیشه از نظرها پنهان گشت .  

شهادت ناباورانه و قطعه قطعه شدن مظلومانه برادر باکری و همراهان پاکبازش ، تمام خط را به ماتم سرایی پر غصه و سوزناک مبدل کرده و صدای گریه و زاری و آه و واویلا جانسوز رزمندگان و یاران و همراهان آقا مهدی از گوشه گوشه سیل بند به آسمان بلند شد ، طولی هم نکشید که فرمان عقب نشینی از سوی قرارگاه فرماندهی صادر و توسط یکی از فرماندهان لشگر ابلاغ و بنا به دستور برای حساس نشدن عراقی ها چندنفر چندنفر با فاصله زمانی چند دقیقه از داخل سیل بند خارج و شتابان و با احتیاط به سمت قسمت کیسه ای و پل شناور حرکت کردیم . 

طبق صحبت های فرمانده میدان ، خط پدافندی صفین ۳ در جناح چپ منطقه در اولین تک دشمن سقوط و تعداد کثیری تانک و نفربر زرهی وارد منطقه عملیاتی شده و هم اکنون هم مشغول پیشروی و انهدام و پاکسازی مواضع رزمندگان حاضر در منطقه بودند ، خط صفین همان خط پرحادثه و خونباری بود که رزمندگان دلاور گردان حضرت حر (ره) استان زنجان چندین شبانه روز متوالی مقابل صدها دستگاه تانک و هزاران نیروی پیاده و کماندوی دشمن بدون کمترین امکانات و تجهیزات ایستاده و دلاورانه حسرت یک قدم عقب نشینی و داغ شکست را بر دل سیاه و زنگار گرفته دشمن بعثی نشانده بودند ، با شنیدن نام خط صفین ناخودآگاه به یاد حرف های آن برادر ارتشی افتادم که شب هنگام ، موقع تحویل خط از کثرت موشک های تاو و مالیوتکا یگان خودش تعریف و از انهدام تمام تانکهای دشمن در اولین پاتک سخن می گفت و با کنایه به متلاشی شدن گردان و نفرات اندک مان با تکبر فراوان می گفت که با دست خالی که نمی شود به جنگ آهن و فولاد رفت ! اما حالا بر خلاف تمام آن سخنان ، تاب و تحمل اولین تک عراقی ها را هم نیاورده و در اولین ساعات صبح کانال را تحویل دشمن داده و با آن همه نیرو و تجهیزات پیشرفته و مدرن فرار را بر قرار ترجیح داده بودند ، آری ! حقیقت آن روزها چیزی دیگری بود ، در میدان نبرد حرف اول را کثرت نیرو و امکانات و تجهیزات نظامی نمی زد ، این ایمان استوار و اراده راسخ سربازان صادق و پاکباز پیرجماران بود که با عنایات و امداد های خداوند متعال قوی ترین و مجهزترین یگان های عراقی را به زانو درآورده و در هم می شکست...     

💠 #ادامه_دارد

🖍 خاطره از #بسیجی_جانباز_عباس_لشگری

کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💢 #ببینید / نزديك شدن #قايق_های_تندرو سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به به ناوهای متجاوز امريكا

📽 ناوگان پنجم نیروی دریایی ایالات متحده آمریکا با انتشار این فیلم اعلام کرده که یازده شناور سپاه پاسداران ایران ، به طور خطرناک و آزاردهنده ای به چندین کشتی جنگی ایالات متحده در #خلیج_فارس نزدیک شده اند .
این اقدام، یک بار در فاصله ۱۰ یاردی (نزدیک ۹ متری) انجام گرفته است.

👌 یانکی های گاو چران غرب وحشی ، اینجا آب های گرم خلیج فارس ایران اسلامی است ، شماها اینجا چه غلطی می کنید !؟

#انتقام_سخت
#جبهه_مقاومت
#سردار_شهید_قاسم_سلیمانی
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم

کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
https://t.iss.one/pcdrab/4736

📝 #خاطراتی مستند و میدانی از عملیات عاشورایی #بدر :

💢 روز پنجم ، شنبه ۲۵ اسفند ماه ۱۳۶۳ ، آخرین روز عملیات ، آنسوی دجله ، روستای حریبه ، عقب نشینی

📌 #قسمت_۵۳

بسم الله الرحمن الرحیم

به همراه برادران دلاور (شهید) مهدی حیدری و اصغر کاظمی از سیل بند خارج و با شتاب و احتیاط کامل به سمت قسمت کیسه ای راه افتادیم ، همه جا مملو از تانک‌ها و نفرات پياده و کماندوهای گارد عراقی بود و از آسمان هم یکسره آتش و تیر و ترکش می بارید ، تعداد بیشماری تانک و نیروی عراقی از سمت اتوبان به سرعت در حال نزدیک شدن به ساحل رودخانه و منطقه کیسه ای بودند ، فاصله آنچنانی مابین مان نبود و مسیر هم از مقابل دشت صافی عبور می کرد که درست در دید نیروهای عراقی بود و آنان هم با رگبارهای بی وقفه و شلیک پی در پی موشک آر پی جی مانع حرکت سریع مان می شدند ، آتش‌باری به حدی گسترده و پرحجم بود که در هرچند قدم یکبار مجبور به خیززدن می شدیم و ترکش های ریز و درشت داغ و سفیرکشان از بالای سرمان رد می شدند ، با رسیدن به خندق بزرگ و ورود به آن ، از تیررس عراقی ها خارج و با خیال راحت شروع به دویدن در طول خندق کردیم ، به محل شهادت پیک دلاور گردان برادر پاسدار احد اسکندری رسیده و دیدیم که پیکر پاک و مطهرش همچنان کنار دیواره خندق است و متأسفانه به عقب منتقل نشده ! تصمیم به بردنش گرفتیم ، اما همینکه خواستم حرکت کنیم ، عراقی ها به بالای خندق رسیده و داخل خندق را به گلوله و موشک بستند ، دیگر چاره ای جز فرار و خارج شدن از خندق نداشتیم ، برای همین هم با دیدگانی اشکبار و دنیایی از شرمندگی ، بوسه ای به صورت زیبا و خاک آلوده برادر اسکندری زده و با هزاران آه و افسوس به راه خود ادامه دادیم .

داخل خندق طوفانی بر پا بود و از هر سمت و سوی گلوله و موشک می بارید ، اما ترس از اسارت و حقارت ها و شکنجه های بعد آن ، چنان هراسان و نگران مان کرده بود که بدون توجه به انفجارات متعدد و باران گلوله ها همچون باد یک نفسه و بدون کوچکترین توقفی به سمت خروجی خندق می دویدیم ، تعداد زیادی شهید در گوشه و کنار خندق جای مانده و خاموش و ساکت و به دور از حوادث و هیاهوی دنیای اطراف آرام و آسوده خفته بودند ، خلاصه با هر زحمت و مشقتی بود از داخل خندق خارج و هراسان و نفس زنان از کنار دیواره خاکی رودخانه به راه خود ادامه دادیم .

عراقی ها همه جای مسیر حضور داشتند و مثل مور و ملخ تموم منطقه را پرکرده بودند ، بعضی جاها بقدری جلو آمده بودند که قشنگ و به وضوح همدیگر را می دیدیم و بعضی هایشان هم بزدلانه در گوشه و کنار پنهان و یکدفعه بصورت غافلگیرانه و نامردانه به سمت مان  تیراندازی می کردند ، تا نخلستان کیسه ای و پل شناور دیگر آنچنان راهی نمانده بود ، اما سیل گلوله ها و موشک ها و ترکش ها امان نمی دادند و اجباراً بسیار کند و آرام حرکت می کردیم ، خلاصه عرق ریزان و نفس زنان مقداری از راه نشسته و مقداری را سینه خیز و مقداری را هم نیم خیز و شتابان طی کردیم تا اینکه از دشت صاف مابین خندق و نخلستان عبور و به ورودی نخلستان کیسه ای رسیدیم ، شادمان از پایان مسیر پر خطر و رسیدن به پل شناور وارد نخلستان شدیم و هنوز چند قدمی برنداشته بودیم که از هر سمت و سوی آماج گلوله و موشک قرار گرفته و اجباراً در داخل چاله ای پناه گرفته و مشغول تبادل آتش شدیم .

پنجاه یا شصت نیروی پیاده عراقی راه دسترسی به پل شناور را بسته بودند و با پنهان شدن در داخل نهرها و کانال های نخلستان یکسره به سمت مان تیراندازی می کردند ، ناباورانه راه عبور مسدود و رسیدن به پل شناور امری غیرممکن می نمود ، وضعیت وحشتناک و دلهره آوری بود و باید هرچه سریع‌ چاره ای می اندیشیم ، دو راه بیشتر نداشتیم یا باید به آب خروشان رودخانه دجله می زدیم یا اینکه باید دست و پای بسته ، منتظر نیروهای عراقی و خفت اسارت می شدیم ، راه اول ناممکن به نظر می آمد ، چرا که چون فقط پنجاه یا شصت متری با نیروهای عراقی فاصله داشتیم و صددرصد پشت سرمان به ساحل آمده و وسط آب حساب مان را می رسیدند ، راه دوم هم اصلأ به مزاق هیچکدام خوش نیامد و مرگ را بهتر از اسارت دانستیم ، خلاصه هراسان و نگران زیر بارانی از گلوله و موشک مانده و اصلأ نمی دانستیم که باید چکار کنیم ، تا اینکه برادر دلاور مهدی حیدری به سخن درآمد و گفت : با این وضعیت در هر صورتی ، کشته یا اسیر خواهیم شد ، پس بهتره همچون تاکتیک شهید باکری ، الله اکبر گویان و رگبار زنان به سمت عراقی ها یورش ببریم ، شاید اینجا هم جواب داد و عراقی ها را مجبور به فرار و عقب نشینی کرد ، جواب هم اگر نداد ، لااقل سریع و مردانه میمیریم ! حرف هاش کاملاً منطقی و در آن شرایط سخت و سرنوشت ساز ، به نظر آخرین راهکار و بهترین چاره بود ..    

💠 #ادامه_دارد

🖍 خاطره از #بسیجی_جانباز_عباس_لشگری

کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🌺 سردار شهید #مهدی_زین_الدین فرمانده دلاور و مخلص #لشگر_۱۷_علی_ابن_ابیطالب :

🔹🔸 هر کس در شب جمعه #شهدا را یاد کند. #شهدا هم او را نزد #اباعبدالله_ع یاد می کنند .

🌸 🙏 در شب جمعه سردار دل ها ، افتخار ایران زمین ، سالک واصل ، سپهبد پاسدار #سردار_شهید_قاسم_سلیمانی را یاد کنیم با ذکر #صلواتی .

🔹 الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ

#انتقام_سخت
#جبهه_مقاومت
#سردار_شهید_قاسم_سلیمانی
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم

کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
💢 #ببینید / چندتا عکس زیبا و خاطره انگیز از محور عملیاتی #کسیه_ای یا به عبارتی #نعل_اسبی در عملیات عاشورایی #بدر ، نخلستان و محل برپایی پل شناور در روی #رودخانه_دجله ، آخرین روز #عملیات_بدر ، ساعاتی قبل از شهادت فرمانده دلاور و مخلص #لشگر_۳۱_عاشورا #سردار_شهید_مهدی_باکری

💔 یاد باد آن روزگاران یاد باد

#دفاع_مقدس
#عملیات_بدر
#شرق_دجله_عراق
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم

کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
Forwarded from دل باخته
https://t.iss.one/pcdrab/5327?single

📝 #خاطراتی مستند و میدانی از عملیات عاشورایی #بدر :

💢 روز پنجم ، شنبه ۲۵ اسفند ماه ۱۳۶۳ ، آخرین روز عملیات ، آنسوی دجله ، روستای حریبه ، عقب نشینی

📌 #قسمت_۵۴

بسم الله الرحمن الرحیم

با قبول پیشنهاد همرزم دلاور (شهید) مهدی حیدری آماده حمله به مواضع عراقی ها شده و با تعویض خشاب اسلحه و روبوسی از داخل چاله خارج و رگبار زنان و الله اکبر گویان به سمت مواضع عراقی ها در ساحل رودخانه حمله ور شدیم ، روح پرفتوح فرمانده دلاور لشگر مان ، آقا مهدی باکری همواره شاد که دوباره تاکتیک شجاعانه اش جواب داده و عراقی های بزدل و بی ایمان با دیدن عمل بی باکانه و استشهادی مان ، سریع فهمیدن که هیچ ترس و هراسی از مردن نداریم و از برای کشتن یا کشته شدن به سمت شأن می رویم و واسه اینکه در این گیر و داد ، بیخود و بی جهت کشته نشوند ، سراسیمه شروع به فرار کردند و در کمال ناباوری ساحل رودخانه را خالی و مسیر عبورمان را باز کردند .

نمی دانم از روی ترس و وحشت بود ، یا در آن لحظات سخت و نفس گیر ، عنایت و امداد رب جلیل در حق بندگان ناچیزش بود ، اما هر آنچه بود بقدری با شدت و قدرت و از اعماق وجود نعره می زدیم که صدای الله اکبر و یا حسین مان در نخلستان بصورت عجیب و رعب آوری طنین انداز می شد و چنان خوفی در دل عراقی ها می افکند که هیچکدام تاب مقاومت نیاورده و یکی پس دیگری از مقابل مان فرار می کردند ، با فرار نیروهای دشمن ، جانی تازه یافته و با روحیه ایی عالی به تعقیب عراقی ها پرداخته و با رگبار های متوالی و پرتاب پی در پی نارنجک آنان را تا میانه های نخلستان عقب رانده و بعد هم شتابان به سمت پل شناور رفتیم .

با رسیدن به ورودی پل ، تمام امیدها و دل خوشی هامان رنگ باخته و سایه شوم وحشت و هراس باردیگر بر وجود خسته و بی رمق مان مستولی شد ، هلیکوپترها و هواپیماهای عراقی با موشک و راکت چنان بلایی سر پل آورده بودند که حسابی درب و داغون شده و عبور از آن واقعاً سخت و دشوار به نظر می آمد ، اکثریت پل های خیبری ‌کاملآ منهدم و فقط چهارچوب فلزی شان بجای مانده بود و در چند نقطه هم کاملاً از بین رفته و در حال جدا شدن از یکدیگر بودند ، در وضعیت فعلی که از هر طرف به سمت مان شلیک می شد و در چند قدمی اسارت هم بودیم ، چاره ای جز گذشتن از پل و رفتن به آنسوی رودخانه نداشتیم .

قرار گذاشتیم یک به یک و در پناه آتش یکدیگر از پل عبور کنیم ، برادر اصغر کاظمی به عنوان نفر اول حرکت کرد و ما هم کنار ورودی پل سنگر گرفته و با تیراندازی مدام از جلو آمدن نیروهای عراقی جلوگیری کردیم ، از نظر مهمات وضعیت خوبی داشتیم و هنگام عقب نشینی از سیل بند ، چون احتمال صددرصد رویارویی با نیروهای دشمن می رفت ، در مسیر هرچه خشاب پر کلاش و نارنجک به چشم می خورد را برداشته و با خود آورده بودیم ، مشغول تیراندازی و پرتاب نارنجک به سمت عراقی ها بودیم و برادر کاظمی هم اواسط رودخانه در حال تلاش برای عبور از روی تکه پاره های پل بود که ناگهان سروکله چند فروند هلیکوپتر عراقی بالای سرمان پیدا شده و با توپ و راکت و مسلسل شروع به زدن پل و اهدافی در آنسوی رودخانه کردند .

وقت ایستادن و پناه گرفتن نبود و باید هرچه سریع‌تر از آن معرکه وحشتناک و خطرناک دور می شدیم ، برای همین از شلوغ کاری هلیکوپترها استفاده کرده و برادر مهدی حیدری بی اعتنا به رگبار گلوله ها و راکت ها و گلوله های توپ هلیکوپترها بعنوان نفر دوم شروع به گذر از روی پل کرد و من هم همچنان کنار ورودی پل مانده و به تیراندازی و پرتاب نارنجک ادامه دادم تا اینکه عاقبت برادران کاظمی و حیدری موفق به عبور از پل شده و از آنسوی رودخانه شروع به تیراندازی کردند ، در پناه آتش و رگبار های آن‌ها شروع به عقب نشینی و عبور از پل کردم ، پل شناور وضعیت محکم و پایداری نداشت و مدام تاب می خورد و بقدری هم گوشه و کنارش آسیب دیده بود که هر آن امکان داشت از هم پاشیده و متلاشی شود ، خلاصه سراسیمه و با پرش های بلند چند متری از شکاف های بزرگ و بعضاً طویل پل گذر کرده و زیر بارانی از گلوله و موشک خود را به آنسوی رودخانه رسانده و ناگهان با چنان صحنه‌ وحشتناک و غم باری مواجه شدم که واقعاً شوکه شده و سرجام خشکم زد ، هر دو قبضه پدافند هوایی منهدم و پیکر های تکه تکه شده خدمه دلاور شأن بصورت خیلی غم بار و وحشتناک در اطراف شأن پراکنده شده بود ، دهها دستگاه آمبولانس ، کنار دیواره رودخانه در حال سوختن بودند و اطرافشان هم مملو از پیکر های پاک شهدا و زخمی های بسیار بدحال و نیمه جانی بود که مظلومانه و ناله کنان ، آخرین نفس های خود را می کشیدند ، اوضاع بسیار عجیب و دلهره آوری بود ، انگاری خاکستر مرگ و نیستی به منطقه پاشیده بودند و اثری از آدم زنده در آن باقی نمانده بود...

💠 #ادامه_دارد

🖍 خاطره از #بسیجی_جانباز_عباس_لشگری

کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💢 #ستاره_ای بدرخشید و #ماه مجلس شد ...

🔹 بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی #حضرت_امام_خمینی_ره :
در همه‌ جهان بگردید در بین رئیس جمهورها و سلاطین و امثال اینها نمیتونید یه نفر رو مثل اقای #خامنه‌ای پیدا کنید

🌺 #آقا_جان تولدتون مبارک

کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💢 #ببینید / ناکامی اسراییل

🎥 تصاویری از لحظه ترور نافرجام چند روز پیش یکی ار فرماندهان بلند پایه حزب الله لبنان توسط پهباد های رژیم غاصب صهیونیستی که تازه منتشر شده .

😔 کاشکی هنگام ترور ناجوانمردانه #سردار_شهید_قاسم_سلیمانی هم اینچنین اتفاقی می افتاد .

#انتقام_سخت
#جبهه_مقاومت
#سردار_شهید_قاسم_سلیمانی
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم

کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
💢 #ببینید / اینجا #آخرالزمان است!

📽 در عرض یک هفته پنج کوه آتشفشان فعال یا دوباره غرّش کردند ، ایتالیا ، شیلی ، نیوزیلند ، اکوادور واندونزی که وحشتناک‌ترین آنها کراکاتوا در اندونزی است.

🔹يوم يكون الناس كالفراش المبثوث ،
و تكون الجبال كالعهن المنفوش 
روزى كه مردم مانند پروانه هاى پراكنده به هر سو مى دوند و كوه ها مانند پشم رنگين حلاجى شده مى گردد. سوره مبارکه القارعة (۴_۵)

🤔 اگر بگوییم با بلاهای آخرالزمانی روزگار سپری می‌کنیم ، سخن به گزافه نگفتیم!؟

⛔️ #هشدار ! هرچه زودتر به حریم امن پروردگار عالمیان برگردیم !

#ظهور_نزدیک_است
#فتنه_های_آخرالزمان
#ویروس_کرونا
#فتنه_شیطان

کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
https://pcdr.parsiblog.com/Files/4b0d7c02de52bb66806156eeae714898.jpg

📝 #خاطراتی مستند و میدانی از عملیات عاشورایی #بدر :

💢 روز پنجم ، شنبه ۲۵ اسفند ماه ۱۳۶۳ ، آخرین روز عملیات ، آنسوی دجله ، روستای حریبه ، عقب نشینی

📌 #قسمت_۵۵

بسم الله الرحمن الرحیم

سردرگم و حیران به نظاره‌ صحنه های دردناک و جانسوزی ایستاده بودم که از دیدن شأن واقعاً به خود می لرزیدم ، یک طرف رزمنده ای از کمر به دونیم شده و کمی آنطرف تر دلاوری هر دوپاش از بالای زانو قطع شده و با صدای ضعیفی مدام یا حسین (ع) و یا مهدی (عج) می گفت ، کنار آمبولانس ها قیامتی برپا بود و فرشی از خون کف زمین را پوشانده بود ، پیکر پاک تعداد زیادی از شهدا تکه و پاره شده و اعضا و جوارح شأن در اطراف ماشین ها پراکنده شده بود.

گریان و نالان مشغول تماشای بقایای شهدا و حالات روحانی مجروحین بودم که رزمنده ایی زخمی با اشاره دست ازم خواست که به کنارش برم ، سریع به بالین اش رفته و دیدم که یک دستش از آرنج و یک پاش هم از باسن قطع شده و بقدری هم خون از بدنش رفته که رنگ صورتش مثل برف سفید و اطرافش پر از خون است ، کنارش نشسته و دستی به سرش کشیده و گفتم : جانم ! لب و دهانش بقدری خشک و خاک آلوده بود که زبان در دهانش نمی چرخید و با زور و خیلی هم یواش و آروم حرف می زد ، فکر کردم که در اون لحظات آخر و با آن لبان خشکیده ، حتماً دلش آب میخواد و سریع درب قمقمه را باز و مقابل دهانش گرفتم ، ناباورانه لبی به آب نزده و با دست سالمش سرم را جلو کشیده و زیر گوشم با لحن نگران و مضطربی گفت : آقا مهدی چی شد !! خواستم در آن وضعیت چیزی بهش نگم تا بیشتر از اون اذیت نشه ، اما قادر به کنترل احساساتم نشده و بی اختیار بغضم ترکیده و باران چشام همه چیز را لو داد ، او هم شروع به گریه کرد و با لبخند نازی گفت : پس همسفر نازنینی دارم و بعد هم لبخند زنان چشاشو بست و شروع به گفتن شهادتین کرد و بلافاصله هم روح پاکش پرکشید و راضی و خشنود به دیدار معشوق شتافت . 

عجب عالمی بود و بین چه آدم های عجیبی نفس می کشیدیم ، طرف تشنه کام و زخمی و تکه و پاره افتاده و دقایق آخر عمرش بود ، بجای اینکه به فکر حال و روز خراب خودش ‌باشه ، دل نگران فرمانده لشگر بود و دلشوره آقا مهدی را داشت و چقدر هم خشنود و خرسند بود که در سفر آخرت همسفری همچون برادر باکری داره . با بوسه ای بر صورت خاک آلوده اش برخاسته و به چند زخمی هم سر زده و به بعضی ها آب داده و به برخی هم قول خبررسانی و فرستادن آمبولانس و امدادگر داده و شتابان به سمت مقر توپخانه ای رفتم که روز اول ورود به منطقه در داخل سنگرهاش مستقر بودیم .

برادران کاظمی و حیدری کاملآ دور و به نزدیکی های مقر رسیده بودند ، تا مقر حدود پنج یا شش کیلومتری فاصله بود که تماماً هم دشت صاف و یک دست بود ، هواپیماهای عراقی یکسره در آسمان بودند و بی وقفه خطوط دفاعی و مسیرهای مواصلاتی منطقه را بمباران و موشک باران می کردند ، عدم وجود پدافند هوایی در منطقه ، موجب تحرکات گسترده نیروی هوایی دشمن شده و هواپیماهای جنگنده و بالگردهای هجومی با خیال راحت بر فراز منطقه پرواز کرده و با رگبار مسلسل هر جنبنده ای را می زدند ، منطقه لحظه ای آرام و قرار نداشت و از هر سمت و سوی فقط صدای انفجارات و دود و خاکستر و آتش بود که به آسمان بر می خاست ، مسیر حرکتم پر از تجهیزات انفرادی و لوازمات شخصی رزمندگانی بود که هنگام عقب نشینی برای سبک شدن و بهتر دویدن ، کف زمین انداخته بودند ، نفس زنان و افتان و خیزان داشتم می دویدم که یکدفعه چشام به چاقوی گوزن دسته زنجانی افتاد که کنار یک کارت شناسایی سپاه افتاده بود ، برداشته و دیدم که متعلق به یکی از پاسداران گردان خودمان هست ، که نگه شأن داشته و چند روز بعد در اهواز تحویل خودش دادم . 

خلاصه عرق ریزان به ورودی مقر رسیده و دیدم که یک آمبولانس جلوی یکی از سنگرهای مقر ایستاده و عده ای رزمنده سفید پوش هم در حال بارگیری پشت آن هستند ، بنا به قولی که به عزیزان مجروح کنار رودخانه داده بودم ، شتابان به سراغ آمبولانس رفته و خواستم که به کمک آن دلاوران زخم خورده بشتابند ، اورژانس صحرایی لشگر خودمان بود و همگی دکتر و پرستار بودند که شتابان در حال تخلیه لوازمات پزشکی بودند ، در کمال تعجب هیچ اعتنایی به حرف هام نکرده و همه هم سفارش کردند که فکر خودم باشم و بی معطلی به سمت جاده خندق و آب های جزایر مجنون فرار کنم ، ناراحت شده و زبان به اعتراض گشودم ، راننده آمبولانس دستم را گرفت و با لحن مهربان و حسرت آلودی گفت : دیگه کاری از دست کسی بر نمی آید ! تانک های  عراقی از سمت چپ به چند کیلومتری اینجا رسیده‌اند و با سرعت هم در حال پیشروی هستند ....

💠 #ادامه_دارد

🖍 خاطره از #بسیجی_جانباز_عباس_لشگری

کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
👆من انقلابی ام و از بلا نمیترسم
از آن مترسک کاکل طلا نمیترسم
اگر که کج بگذارد دوباره پایش را 
به خاک و خون بکشانیم ناوگانش را

💢 جزئیات #رویارویی قایق های تندرو #سپاه با ناوگان #آمریکا در #خلیج_فارس

🔹روابط عمومی نیروی دریایی سپاه در اطلاعیه ای با هالیوودی خواندن روایت تروریست‌های آمریکایی از ماجرای ۱۵ آوریل در خلیج فارس تاکید کرد :
به آمریکایی‌ها توصیه می‌کنیم مقررات بین‌المللی و پروتکل های دریانوردی را در خلیج فارس و دریای عمان تمکین و از هرگونه ماجراجویی و روایت‌های جعلی و دروغ پرهیز کرده و اطمینان داشته باشند سپاه رفتارهای پرخطر بیگانگان در منطقه را تهدید امنیت ملی و خط قرمز خود می‌دانند و هرگونه خطای محاسباتی آنان را قاطعانه پاسخ خواهند داد.

#انتقام_سخت
#جبهه_مقاومت
#سردار_شهید_قاسم_سلیمانی
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم

کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
https://t.iss.one/pcdrab/1383

💢حکم #روزه ماه رمضان هنگام شیوع بیماری #کرونا مطابق با فتوای #حضرت_آیت‌الله_خامنه‌ای

🔹🔸دفتر استفتائات حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای حکم روزه ماه رمضان هنگام شیوع بیماری کرونا را مطابق با فتاوای ایشان منتشر کرد.
متن پرسش و پاسخ به شرح زیر است.

♦️سؤال : در شرایط کنونی که بیماری کرونا شیوع پیدا کرده است ، روزه گرفتن در ماه رمضان چه حکمی دارد؟

🔹پاسخ : روزه به عنوان یک تکلیف الهی در حقیقت نعمت خاص خداوند بر بندگان است و از پایه های تکامل و اعتلاء روحی انسان به شمار می رود و بر امت های پیشین نیز واجب بوده است.
از آثار روزه پدید آمدن حالت معنوی و صفای باطن ، تقوای فردی و اجتماعی ، تقویت اراده و روحیه مقاومت در برابر سختی هاست و نقش آن در سلامت جسم انسان نیز روشن است و خداوند اجر عظیمی برای روزه داران قرار داده است.
روزه از ضروریات دین و ارکان شریعت اسلام است و ترک روزه ماه مبارک رمضان جایز نیست مگر آنکه فرد ، گمان عقلایی پیدا کند که روزه گرفتن موجب : ایجاد بیماری
و یا تشدید بیماری
و یا افزایش طول بیماری و تأخیر در سلامتی می شود.

در این موارد روزه ساقط ولی قضای آن لازم است.
بدیهی است در صورتی که این اطمینان از گفته پزشک متخصص و متدین نیز به دست آید ، کفایت می کند.
بنابر این اگر فردی نسبت به امور یاد شده خوف و نگرانی داشته و این خوف منشأ عقلایی داشته باشد ، روزه ساقط ولی قضای آن لازم است.

#روزه
#ماه_رمضان
#مهمانی_خدا
#فصل_بندگی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💢 #ببینید / راز اقتدار #حاج_قاسم_سلیمانی

📽 اسرار نهان و شگفت‌انگیز اقتدار و فرماندهی و میدان داری سپهبد پاسدار #سردار_شهید_قاسم_سلیمانی از زبان #سید_هاشم_الحیدری ( معروف به حسن نصرالله عراق )

👌 بسیار عالی و شنیدنی ، این سخنان را حتماً باید شنید..

#انتقام_سخت
#جبهه_مقاومت
#سردار_شهید_قاسم_سلیمانی
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم

کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
Forwarded from دل باخته
💐 بیا عاشقی را رعایت کنیم
ز یاران عاشق، حکایت کنیم
از آن‌ها که پیمانۀ «لا» زدند
دل عاشقی را به دریا زدند
ببین خانقاه شهیدان عشق
صف عارفان غزل‌خوان عشق
چه جانانه چرخ جنون می‌زنند
دف عشق با دست خون می‌زنند
به رقصی که بی‌پا و سر می‌کنند
چنین نغمۀ عشق سر می‌کنند:
بزن زخم، این مرهم عاشق است
که بی‌زخم مردن غم عاشق است...   
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺

📸 رزمندگان سلحشور و فرماندهان حماسه ساز #استان_زنجان در دوران دفاع مقدس

💐 نامشان جاوید و یادشان گرامی

کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab