دل باخته
823 subscribers
2.83K photos
2.93K videos
22 files
544 links
این کانال در راستای ترویج فرهنگ ایثار و شهادت و پیشبرد اهداف و آرمان های والای انقلاب اسلامی و پاسداری از حریم ولایت و رهبری فعالیت می کند.
بسیجی دل باخته حق و اهل ولایت است .

از وبلاگ دل باخته دیدن فرمائید
🅱 Pcdr.parsiblog.com
Download Telegram
💢 #در_دل_دشمن

خاطره ای عجیب و شنیدنی از سردار بسیجی ، غواص شهید #ابراهیم_اصغری در مراحل شناسایی منطقه عملیاتی #کربلای_۴ :

🖌... چند روزی به آغاز عملیات کربلای چهار مانده بود ، نگران لو رفتن معبرهای عملیاتی بود ، با تاریکی آسمان ، تک و تنها وارد رودخانه اروند شد و برخلاف جریان آب شنا کرده و برای شناسایی خطوط دشمن به سمت مواضع آنان رفت .

آرام و بی صدا معبرها و موانع و استحکامات دشمن را یک به یک وارسی و بررسی کرد تا اینکه به روبروی کارخانه پتروشیمی عراق نزدیک بصره رسید ، به سرش زد که سری هم به داخل کارخانه زده و از محل استقرار نیروهای دشمن و مواضع و تجهیزات شأن اطلاعاتی به دست آورد .

با احتیاط از آب خارج شد و تجهیزات غواصی را گوشه‌ای پنهان کرده و آرام و بی سر و صدا وارد محوطه کارخانه شده و تا پاسی از شب ، همه جای کارخانه را حسابی گشته و با دقت به گوشه و گوشه اش سرک کشید و از محل تجمع و سنگرهای دفاعی و اجتماعی عراقی ها اطلاعات لازم را برداشت و عکس برداری کرد و نزدیکی های سحر برای بازگشت سمت ساحل رودخانه آمد .

باید پیش از روشن شدن هوا و شروع جذر آب بر می‌گشت ، لب رودخانه آماده حرکت می شد که یکدفعه سر و کله قایق های گشتی‌ عراق پیدا شده و با نورافکن شروع به بازرسی ساحل و اطراف خطوط دفاعی و داخل موانع کردند .

اوضاع اصلاً خوب نبود ، اگر گیر عراقی‌ها می‌افتاد ، کارش تمام بود و عملیات هم حتماً لو می‌رفت ، چاره ای نداشت ، باید تا رفتن نیروهای گشتی پنهان می شد ، سریع عقب کشیده و در زیر یکی از خودروهای پارک شده در داخل کارخانه پناه گرفته و با دلهره فراوان منتظر آرام شدن اوضاع شد .

عراقی ها دست بردار نبودند و یکسره داخل موانع و ساحل رودخانه را بررسی کرده و بالا و پائین می رفتند ، لحظه به لحظه رنگ آسمان در حال تغییر بود و روشنایی داشت جای تاریکی را می گرفت .

انتظار طولانی شده و کم کم هوا روشن شد و دیگر امکان به آب زدن و برگشتن کاملآ از بین رفت ، چاره ای نبود باید در همان اطراف جان پناهی امن یافته و تا فرارسیدن تاریکی شب از نظرها پنهان می شد ، به داخل محوطه پتروشیمی برگشته و با احتیاط به دنبال جایی خلوت و مطمئن برای پنهان شدن می گردد .

عراقی ها بیدار شده و در محوطه کارخانه مشغول رفت و آمد هستند ، اوضاع بسیار خطرناک است ، عراقی ها بقدری زیاد هستند که هر طرف رو می کند با تعدادی از آنها برخورد می کند ، بالاخره به یکی از دودکش‌های بزرگ و بلند کارخانه رسیده و شتابان داخلش خزیده و بعد از وارسی داخل آن و بالا رفتن از پله های فلزی ، یک جای مناسب با دید کافی در اواسط دودکش پیدا کرد و مستقر شد .

تا رسیدن شب و بالا آمدن آب ، زمان زیادی باقی مانده بود و باید یجوری خودشو مشغول می کرد ، اول سوراخی در بدنه دودکش یافت که کاملاً به داخل پتروشیمی دید داشت و بخوبی می توانست تحرکات عراقی ها را ببیند ، مدتی با دوربین زوایای مختلف کارخانه و رفت و آمد نیروهای دشمن را نگاه کرد و یادداشت برداشت و عکس برداری کرد تا اینکه آروم و آروم چشم های خسته اش بسته شد و به خوابی شیرین فرو رفت .

بعداز ظهر با سر و صدای نیروهای عراقی که برای دیدن فیلم مقابل درب سینمای پتروشیمی جمع شده اند از خواب بیدار و مشغول تماشای شلوغ کاری و مسخره بازی های سربازان عراقی شد .

لوله فلزی دودکش با کوچکترین حرکتی نالان شده و صدا در محوطه کارخانه طنین انداز می شود ، بی حرکت نشسته و نماز ظهر و عصر هم را سرجایش خونده و از بیکاری و بی حوصلگی دوباره چشاشو بسته و به خواب رفت .

غروب آفتاب با نسیم خنک اروندرود بیدار و بعد از اقامه نماز مغرب آماده شده و از پناهگاه خارج و در تاریکی شب خود را به رودخانه اروند رسانیده و به آب زد .

وقتی به موقعیت خودشان برگشت با چهره‌های نگران و متعجب همسنگران و همرزمانش مواجه شد و مجبور به توضیح در مورد علت برنگشتن و غیبت یک روزه اش شد...

🌺 یاد باد یاد مردان مرد....

🇮🇷 شیرمرد زنجانی ، سردار غواص #شهید_ابراهیم_اصغری از رزمندگان سلحشور و فرماندهان حماسه ساز #استان_زنجان در دوران #دفاع_مقدس ، از فرماندهان دلاور اطلاعات و عملیات #لشگر_۳۱_عاشورا در عملیات های عاشورایی کربلای چهار و پنج بود که دی ماه ۱۳۶۵ در عملیات عاشورایی #کربلای_پنج به آرزوی دیرینه خود رسیده و سبکبال و خونین پیکر تا محضر دوست پرواز کرد .

🌸 روحش شاد و یادش گرامی

#دفاع_مقدس
#رزمندگان_زنجان
#غواصان_شهید_زنجان
#شهدا_راهتان_ادامه_دارد
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم

کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab