💢 #خیبر
⭕️ #امداد_الهی
💠 خاطره ای زیبا و شنیدنی از دلاوری و شجاعت های رزمندگان #زنجانی در #عملیات_خیبر از زبان پاسدار جانباز #حاج_مجید_نظری :
🔹🔸 در عملیات خیبر دقتی كه عراقی ها هنگام آتش داشتند بقدری بود كه درست گلوله هايشان را به پيشانی بچه ها میزدند. نشانه هايشان بقدری دقيق بود كه حتی خمپاره هايی كه میزدند يك سری از برادران ما از جمله شهيد صفوی بر اثر شليك خمپاره به شهادت رسيدند ، خمپاره ها را درست داخل سنگرها میانداختند كه اين نشان دهندهی دقت بالای آنها بود. انبوه آتش بقدری سنگین و دلخراش بود كه جزيره مجنون مانند گهواره تكان ميخورد . با هليكوپتر ، هواپيما ، توپ و خمپاره فقط آتش میريختند. يك سری هواپيماهايی بودند كه بچه هاي ما به آنها قارقارک (هواپيماهای جنگ جهانی دوم ) میگفتند با آنها خط را راکت باران ميكردند ، يكسری جنگ روانی به راه میانداختند و بالآخره از انجام هركاری كه از دستشان بر میآمد دريغ نميكردند تا بتوانند بار دیگر جزایر را بدست آورند .
دشمن تمام توان خود را بكار گرفته و چندين لشگر زرهی با چند سپاه پیاده را به منطقه درگیری آورده بود و یکسره هم آتش می ریخت و حمله می کرد . چاره را در اين ديديم كه نیروهای گردان شب هنگام خندق بزنند و روزها هم كه جنگ ادامه داشت و بچه ها حتی برای يك لحظه هم نمی توانستند که استراحت كنند.
هنگامی كه دشمن با تمام نیرو و تجهیزات اقدام به تک می کرد و به سمت خط پدافندی حركت ميكرد. ما مهمات کافی برای مقابله با آنها نداشتيم . موشک آر پی چی ها رو به اتمام بود و به چيزی جز امدادهای الهی فكر نمیكرديم. شايد يك ساعت به غروب آفتاب مانده بود و تمام مهمات پشت خاکریز به پایان رسیده و تانک های پیشرو دشمن هم در چندمتری خاکریز بودند . چیزی برای دفاع نداشتیم و فقط به فكر امدادهای الهی بوديم كه در اين حين یکی از تانک ها به روی مین کاشته شده توسط بچه ها در شب گذشته رفته و با صدای مهیبی منفجر شد . دومین تانک هم توسط يكی از جوانان دلاور زنجانی منفجر شد و سومين تانك هم با موشک آر پی جی یکی از دلاوران گردان آتش گرفت و در حالی که لوله توپش وارد خاکریز شده بود . در عرض چند دقیقه اوضاع میدان کاملآ برعکس شد و نیروهای عراقی شروع به فرار کردند و این در حالی بود که تعدادی از تانک ها به خاکریز رسیده و مشغول عبور از دیواره آن بودند . يعنی اينكه نيروهای ما با شكست مواجه شده بودند و ديگر توان مقابله با آنها را نداشتيم و همچنين مهماتمان نيز به پايان رسيده بود . اما آنها كه ديدند سه تا از تانكهايشان بطور همزمان منفجر شد . روحيه شان کاملا تضعيف شد و چنان وحشت کردند که سریع عقبنشينی كردند .
با عقبنشينی خفت بار عراقی ها ، نيروهای ما دوباره روحيه تازه ای گرفته بودند . بطوریکه با چند آر پی چی باقی مانده به تانک های دشمن حمله كرده بودند و حتی بی پروا به دنبال تانكها ميدويدند. شديدترين آتش و سخت ترين روز در جنگ به نظر من همان روز بود.
دشمن با توسل به آتش بی امان و کثرت نیرو و تجهیزات خيلی خوب جلو میآمد. يك گردان كه جلوتر از ما در حال پدافند بودند کاملآ منهدم و نابود شده بود . چون همگی شهید و مجروح بودند و توانایی حرکتی را نداشتند . دشمن هم كه می ديد آنها تحركی ندارند . روحيه گرفته و با جرات بیشتری به طرف خاکریز ما می آمد .
در اين طرف در عرض هفت روز اصلاً آب و غذا نداشتيم ، الآن كه فكر ميكنم و میگويم كه اينها همه اش كار خدا بود ، وقتی در ذهنم به آن روزها بر ميگردم تعجب میكنم. شب و روز در مضيقه بوديم و هيچ خسته نمیشديم. حتی پای من از ناحيهی قوز پا در رفته بود. در آن هفت روز درد آن را تحمل كردم. برادران زيادی بودند كه با روحيهی بسيار بالا میجنگيدند و يك عده واقعاً حماسه میآفريدند.
يك سری از بچه ها در جلو خاکریز چاله هايی كنده بودند و در داخل آنها كمين كرده و زمانی كه تانكهای دشمن جلو میآمدند ، بچه ها از همانجا تانكهايشان را منهدم میكردند . دشمن میرفت و فردا تجديد قوا میكرد و دوباره حملات خود را آغاز می کرد .
پاتک های هفت روزه در عمليات خيبر در تاريخ جنگ تحميلی بینظير است.
🌸 یاد باد آن روزگاران یاد باد
#دفاع_مقدس
#عملیات_خیبر
#رزمندگان_زنجان
#فرماندهان_شهید_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
⭕️ #امداد_الهی
💠 خاطره ای زیبا و شنیدنی از دلاوری و شجاعت های رزمندگان #زنجانی در #عملیات_خیبر از زبان پاسدار جانباز #حاج_مجید_نظری :
🔹🔸 در عملیات خیبر دقتی كه عراقی ها هنگام آتش داشتند بقدری بود كه درست گلوله هايشان را به پيشانی بچه ها میزدند. نشانه هايشان بقدری دقيق بود كه حتی خمپاره هايی كه میزدند يك سری از برادران ما از جمله شهيد صفوی بر اثر شليك خمپاره به شهادت رسيدند ، خمپاره ها را درست داخل سنگرها میانداختند كه اين نشان دهندهی دقت بالای آنها بود. انبوه آتش بقدری سنگین و دلخراش بود كه جزيره مجنون مانند گهواره تكان ميخورد . با هليكوپتر ، هواپيما ، توپ و خمپاره فقط آتش میريختند. يك سری هواپيماهايی بودند كه بچه هاي ما به آنها قارقارک (هواپيماهای جنگ جهانی دوم ) میگفتند با آنها خط را راکت باران ميكردند ، يكسری جنگ روانی به راه میانداختند و بالآخره از انجام هركاری كه از دستشان بر میآمد دريغ نميكردند تا بتوانند بار دیگر جزایر را بدست آورند .
دشمن تمام توان خود را بكار گرفته و چندين لشگر زرهی با چند سپاه پیاده را به منطقه درگیری آورده بود و یکسره هم آتش می ریخت و حمله می کرد . چاره را در اين ديديم كه نیروهای گردان شب هنگام خندق بزنند و روزها هم كه جنگ ادامه داشت و بچه ها حتی برای يك لحظه هم نمی توانستند که استراحت كنند.
هنگامی كه دشمن با تمام نیرو و تجهیزات اقدام به تک می کرد و به سمت خط پدافندی حركت ميكرد. ما مهمات کافی برای مقابله با آنها نداشتيم . موشک آر پی چی ها رو به اتمام بود و به چيزی جز امدادهای الهی فكر نمیكرديم. شايد يك ساعت به غروب آفتاب مانده بود و تمام مهمات پشت خاکریز به پایان رسیده و تانک های پیشرو دشمن هم در چندمتری خاکریز بودند . چیزی برای دفاع نداشتیم و فقط به فكر امدادهای الهی بوديم كه در اين حين یکی از تانک ها به روی مین کاشته شده توسط بچه ها در شب گذشته رفته و با صدای مهیبی منفجر شد . دومین تانک هم توسط يكی از جوانان دلاور زنجانی منفجر شد و سومين تانك هم با موشک آر پی جی یکی از دلاوران گردان آتش گرفت و در حالی که لوله توپش وارد خاکریز شده بود . در عرض چند دقیقه اوضاع میدان کاملآ برعکس شد و نیروهای عراقی شروع به فرار کردند و این در حالی بود که تعدادی از تانک ها به خاکریز رسیده و مشغول عبور از دیواره آن بودند . يعنی اينكه نيروهای ما با شكست مواجه شده بودند و ديگر توان مقابله با آنها را نداشتيم و همچنين مهماتمان نيز به پايان رسيده بود . اما آنها كه ديدند سه تا از تانكهايشان بطور همزمان منفجر شد . روحيه شان کاملا تضعيف شد و چنان وحشت کردند که سریع عقبنشينی كردند .
با عقبنشينی خفت بار عراقی ها ، نيروهای ما دوباره روحيه تازه ای گرفته بودند . بطوریکه با چند آر پی چی باقی مانده به تانک های دشمن حمله كرده بودند و حتی بی پروا به دنبال تانكها ميدويدند. شديدترين آتش و سخت ترين روز در جنگ به نظر من همان روز بود.
دشمن با توسل به آتش بی امان و کثرت نیرو و تجهیزات خيلی خوب جلو میآمد. يك گردان كه جلوتر از ما در حال پدافند بودند کاملآ منهدم و نابود شده بود . چون همگی شهید و مجروح بودند و توانایی حرکتی را نداشتند . دشمن هم كه می ديد آنها تحركی ندارند . روحيه گرفته و با جرات بیشتری به طرف خاکریز ما می آمد .
در اين طرف در عرض هفت روز اصلاً آب و غذا نداشتيم ، الآن كه فكر ميكنم و میگويم كه اينها همه اش كار خدا بود ، وقتی در ذهنم به آن روزها بر ميگردم تعجب میكنم. شب و روز در مضيقه بوديم و هيچ خسته نمیشديم. حتی پای من از ناحيهی قوز پا در رفته بود. در آن هفت روز درد آن را تحمل كردم. برادران زيادی بودند كه با روحيهی بسيار بالا میجنگيدند و يك عده واقعاً حماسه میآفريدند.
يك سری از بچه ها در جلو خاکریز چاله هايی كنده بودند و در داخل آنها كمين كرده و زمانی كه تانكهای دشمن جلو میآمدند ، بچه ها از همانجا تانكهايشان را منهدم میكردند . دشمن میرفت و فردا تجديد قوا میكرد و دوباره حملات خود را آغاز می کرد .
پاتک های هفت روزه در عمليات خيبر در تاريخ جنگ تحميلی بینظير است.
🌸 یاد باد آن روزگاران یاد باد
#دفاع_مقدس
#عملیات_خیبر
#رزمندگان_زنجان
#فرماندهان_شهید_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab