💢 #ترسوها
⭕️ خاطره ای زیبا و شنیدنی از دوران دفاع مقدس
🔸🔹 داشتم از درب دژبانی لشگر واسه مرخصی ساعتی خارج می شدم که دیدم برادر چراغی چندتا بسیجی دور خودش جمع کرده و مثل همیشه با جوک و حرف های خنده دار دارد آنها را شاد و خندان میکند .
برادر چراغی پیرمرد شصت یا هفتاد ساله ای بود که بصورت داوطلب بسیجی به جبهه آمده و آدم بسیار بانمک و خوش رویی هم بود . همواره شوخی کرده و با حرف ها و حکایت های شیرین خود بر لب رزمندگان خنده می کاشت .
به جمع آنها پیوسته و همینکه سلام دادم . چندتا ماشین پاترول زرد رنگ مدیریتی وارد محوطه لشگر شده و سرنشینان با گرمی خاصی برایمان دست تکان داده و لبخند زده و به سمت ستاد لشگر رفتند .
آقای چراغی خنده نازی کرده و گفت : آقایان مسئول هستند که برای دیدن زیردستان شأن آمدند و هنوز حرفش کامل نشده بود که یکدفعه سر و کله چند هواپیمای عراقی بالای سر مقر پیدا شد و پدافندهای لشگر و منطقه شروع به تیراندازی های متوالی کردند .
ماشین های پاترول با شنیدن صدای رعب آور تیراندازی ها از ادامه مسیر منصرف و خیلی شتابان دور زده و با سرعت تمام به سمت دژبانی برگشته و با وضعیتی بسیار دست پاچه و هراسان از محوطه لشگر خارج و با سرعت تمام به سمت شهر دزفول حرکت کردند .
برادر چراغی در میان غرش هواپیماها و صدای متوالی تیراندازی ها شروع به خندیدن کرده و با انگشت پاتروهای در حال فرار را نشان داده و گفت : بچه ها ! باور کنید . این ترسوها و فراریان میدان نبرد ، فردای پایان جنگ ، مدعیان سینه چاک جنگ خواهند شد و فرماندهان و رزمندگان زحمت کشیده جنگ را به خاطر کارهایی کرده یا نکرده اند . باز خواست کرده و به پای میز محاکمه خواهند کشید .
و اینک بعد از حدود سی سال از جنگ ، فردی که حتی توفیق و جسارت حضور در یک عملیات که خیر ! لیاقت حضور در یک ماموریت پدافندیی گردان های خط شکن استان زنجان را هم در طول هشت سال دفاع مقدس ندارد و فقط با لباس مقدس پاسداری در پستوهای تبلیغات سپاه و ... پنهان شده با کمال وقاحت حماسه خونین سردار شهید حسن باقری و یاران پاکبازش در جزیره مجنون را زیر سوال برده و بی محابا در منزلت و شجاعت این دلاورمردان شبهه افکنی و ایجاد شک و تردید میکند ، حماسه ای که در طول هشت سال جنگ همواره الهام بخش رزمندگان زنجان و زبان زد محافل فرماندهان سایر لشگرها بود . نبرد دلیرانه و جسورانه ای که یکی از اصلی ترین عوامل معروفیت و زبان زدشدن رزمندگان باغیرت زنجانی در طول جنگ تحمیلی شد .
آری برادرم ! نمی گویم بلکه با صدای بلند فریاد میزنم که سردار شهید حسن باقری و نیروهای پاکباز گردان حضرت ولیعصر عج زنجان بودند که با نثار خون و هستی خود از سقوط جزایر مجنون در عملیات خیبر جلوگیری کردند و این حقیقت مسلم را از زبان سردار شهید مهدی زین الدین فرمانده دلاور لشگر ۱۷ چندین بار شخصاً شنیده و به آن بالیده ام .
💔 در کجا بودید وقتی جنگ بود؟
عرصه بر شیران حیدر تنگ بود
همچو گل پر پر شدن ، یاران عشق
راستی آن زمان ها در کجاها بودید...
جنگ زد نعره ولی پنجره ها را بستید
به غنایم که رسیدیم به ما پیوستید ..
#دفاع_مقدس
#عملیات_خیبر
#رزمندگان_زنجان
#فرماندهان_شهید_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
⭕️ خاطره ای زیبا و شنیدنی از دوران دفاع مقدس
🔸🔹 داشتم از درب دژبانی لشگر واسه مرخصی ساعتی خارج می شدم که دیدم برادر چراغی چندتا بسیجی دور خودش جمع کرده و مثل همیشه با جوک و حرف های خنده دار دارد آنها را شاد و خندان میکند .
برادر چراغی پیرمرد شصت یا هفتاد ساله ای بود که بصورت داوطلب بسیجی به جبهه آمده و آدم بسیار بانمک و خوش رویی هم بود . همواره شوخی کرده و با حرف ها و حکایت های شیرین خود بر لب رزمندگان خنده می کاشت .
به جمع آنها پیوسته و همینکه سلام دادم . چندتا ماشین پاترول زرد رنگ مدیریتی وارد محوطه لشگر شده و سرنشینان با گرمی خاصی برایمان دست تکان داده و لبخند زده و به سمت ستاد لشگر رفتند .
آقای چراغی خنده نازی کرده و گفت : آقایان مسئول هستند که برای دیدن زیردستان شأن آمدند و هنوز حرفش کامل نشده بود که یکدفعه سر و کله چند هواپیمای عراقی بالای سر مقر پیدا شد و پدافندهای لشگر و منطقه شروع به تیراندازی های متوالی کردند .
ماشین های پاترول با شنیدن صدای رعب آور تیراندازی ها از ادامه مسیر منصرف و خیلی شتابان دور زده و با سرعت تمام به سمت دژبانی برگشته و با وضعیتی بسیار دست پاچه و هراسان از محوطه لشگر خارج و با سرعت تمام به سمت شهر دزفول حرکت کردند .
برادر چراغی در میان غرش هواپیماها و صدای متوالی تیراندازی ها شروع به خندیدن کرده و با انگشت پاتروهای در حال فرار را نشان داده و گفت : بچه ها ! باور کنید . این ترسوها و فراریان میدان نبرد ، فردای پایان جنگ ، مدعیان سینه چاک جنگ خواهند شد و فرماندهان و رزمندگان زحمت کشیده جنگ را به خاطر کارهایی کرده یا نکرده اند . باز خواست کرده و به پای میز محاکمه خواهند کشید .
و اینک بعد از حدود سی سال از جنگ ، فردی که حتی توفیق و جسارت حضور در یک عملیات که خیر ! لیاقت حضور در یک ماموریت پدافندیی گردان های خط شکن استان زنجان را هم در طول هشت سال دفاع مقدس ندارد و فقط با لباس مقدس پاسداری در پستوهای تبلیغات سپاه و ... پنهان شده با کمال وقاحت حماسه خونین سردار شهید حسن باقری و یاران پاکبازش در جزیره مجنون را زیر سوال برده و بی محابا در منزلت و شجاعت این دلاورمردان شبهه افکنی و ایجاد شک و تردید میکند ، حماسه ای که در طول هشت سال جنگ همواره الهام بخش رزمندگان زنجان و زبان زد محافل فرماندهان سایر لشگرها بود . نبرد دلیرانه و جسورانه ای که یکی از اصلی ترین عوامل معروفیت و زبان زدشدن رزمندگان باغیرت زنجانی در طول جنگ تحمیلی شد .
آری برادرم ! نمی گویم بلکه با صدای بلند فریاد میزنم که سردار شهید حسن باقری و نیروهای پاکباز گردان حضرت ولیعصر عج زنجان بودند که با نثار خون و هستی خود از سقوط جزایر مجنون در عملیات خیبر جلوگیری کردند و این حقیقت مسلم را از زبان سردار شهید مهدی زین الدین فرمانده دلاور لشگر ۱۷ چندین بار شخصاً شنیده و به آن بالیده ام .
💔 در کجا بودید وقتی جنگ بود؟
عرصه بر شیران حیدر تنگ بود
همچو گل پر پر شدن ، یاران عشق
راستی آن زمان ها در کجاها بودید...
جنگ زد نعره ولی پنجره ها را بستید
به غنایم که رسیدیم به ما پیوستید ..
#دفاع_مقدس
#عملیات_خیبر
#رزمندگان_زنجان
#فرماندهان_شهید_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab