https://s8.picofile.com/file/8293326042/IMG_20170427_230537_849.jpg
📝 خاطره ای زیبا و شنیدنی از #غواص_شهید_یوسف_قربانی ( #مرغابی_امام_زمان_عج ) :
🔹از كارهایی که بسیجی مخلص و دلاور #شهيد_يوسف_قربانی علاقه وافری بهش داشت ، نقاشی و نوشتن شعر و قطعه ادبی بر در و ديوار چادرها بود و هرجا كه می رفت، شعر یا شکلی هنری از خود به یادگار می گذاشت و هرچه هم بچه ها بهش میگفتند که اینکار را نکن ، اصلا گوش نمیداد و در نهان و آشکار به كارش ادامه میداد.
🔹یک روز همین کارش حسابی مشکل درست کرد و چندساعتی تو دردسر عجیبی افتاد ، جریانش هم از این قراره که يك روز تو مقر آموزشی #لشگر_۳۱_عاشورا بعد از پایان کلاسها ، كچ را برداشته و باخط زیبایی آيه " فضل الله المجاهدين علی القاعدين اجرا عظيما " را روی تخته سياه می نویسد .
🔹این آیه شریفه مورد سواستفاده سازمان تروریستی #منافقین_خلق (مجاهدين) قرار گرفته و سرخط آرم و نشان پرچم شون بود و واسه همین هم از اول انقلاب بین بچه حزب الهی ها اینطور جا افتاده بود که هرکس خیلی از این آیه استفاده کنه ، حتما از اعضای منافقینه ، آن روزها هم این گروهک وطن فروش با صدام بعثی روهم ریخته و تو محورهای عملیاتی واسه عراق جاسوسی میکرد و برای همین هم اوضاع حسابی امنیتی و نیروهای حفاظت همه جا حضور داشتند ، آن روز هم حرکت بی منظور یوسف از نظرها پنهان نمانده و بچههای اطلاعات وحفاظت حسابی بهش مشکوک شده و به عنوان منافق نفوذی بازداشت و برای تحقیقات بیشتر به ستاد لشگر منتقل میکنند .
🔹یوسف هم که عاشق هیجان و ماجرا جویی بود ، بدون هیچ اعتراض و مقاومتی آروم و بی حرف باهاشون رفته و منتظر بقیه داستان میشه ، بچه های حفاظت هم واسه تخلیه اطلاعاتی يكي از نیروهاشون را به عنوان سرباز فراری همراه او می كنند ، طرف هم واسه اینکه ماموریت شو خوب انجام بده ، حسابی گردو خاک راه انداخته و شروع به بدگویی و انتقاد از امام و انقلاب میکنه .
🔹یوسف که از دوران نوجوانی دلباخته مرام و مسلک پیرجماران و از عاشقان صادق انقلاب بود با شنیدن حرفهای زشت و مزخرفات پسره ، حسابی از كوره در رفته و باخشم و عصبانت شروع به زدنش میکنه و اونقدر جدی و محکم کتکش میزنه که صدای ناله و فریادهاش فضای ستاد را پر میکنه و چند نفر با سرعت خود را رسانیده و با خواهش و تمنا پسره را از زیر مشت و لگدش نجات می دهند .
🔹خلاصه کتک کاری و خشم یوسف ، صداقت پاک شو آشکار کرده و از طرفی هم فرماندهان گردان دنبالش آمده و آزاد میشود ، هنگام خروج از ستاد ازش می پرسند که آخه تو با این سابقه درخشان و این همه عشق و علاقه به امام و انقلاب ، چرا با نوشتن اين آيه همه را بخودت مشکوک کردی ؟ یوسف هم خنده کنان ميگويد : اين آيه زیبای قرآنه ! حالا اگه ديگران از آن سوءاستفاده کرده و به بيراهه رفته اند ، گناه من و قرآن چیه ؟!
🌸 نامش جاوید و یادش گرامی
🌺 #غواص_شهید_یوسف_قربانی
شیرمرد زنجانی ، از رزمندگان دلاور و حماسه ساز گردانهای خط شکن #استان_زنجان در طول دفاع مقدس ، از غواصان خط شکن و حماسه ساز عملیات های #والفجر_۸ ، #کربلای_۴ و #کربلای_۵
🌹شهادت:دیماه ۱۳۶۵ ، #عملیات_کربلای_۵ ، منطقه عملیاتی #شلمچه
✅به کانال #دل_باخته بپیوندید.
🇮🇷 @pcdrab
📝 خاطره ای زیبا و شنیدنی از #غواص_شهید_یوسف_قربانی ( #مرغابی_امام_زمان_عج ) :
🔹از كارهایی که بسیجی مخلص و دلاور #شهيد_يوسف_قربانی علاقه وافری بهش داشت ، نقاشی و نوشتن شعر و قطعه ادبی بر در و ديوار چادرها بود و هرجا كه می رفت، شعر یا شکلی هنری از خود به یادگار می گذاشت و هرچه هم بچه ها بهش میگفتند که اینکار را نکن ، اصلا گوش نمیداد و در نهان و آشکار به كارش ادامه میداد.
🔹یک روز همین کارش حسابی مشکل درست کرد و چندساعتی تو دردسر عجیبی افتاد ، جریانش هم از این قراره که يك روز تو مقر آموزشی #لشگر_۳۱_عاشورا بعد از پایان کلاسها ، كچ را برداشته و باخط زیبایی آيه " فضل الله المجاهدين علی القاعدين اجرا عظيما " را روی تخته سياه می نویسد .
🔹این آیه شریفه مورد سواستفاده سازمان تروریستی #منافقین_خلق (مجاهدين) قرار گرفته و سرخط آرم و نشان پرچم شون بود و واسه همین هم از اول انقلاب بین بچه حزب الهی ها اینطور جا افتاده بود که هرکس خیلی از این آیه استفاده کنه ، حتما از اعضای منافقینه ، آن روزها هم این گروهک وطن فروش با صدام بعثی روهم ریخته و تو محورهای عملیاتی واسه عراق جاسوسی میکرد و برای همین هم اوضاع حسابی امنیتی و نیروهای حفاظت همه جا حضور داشتند ، آن روز هم حرکت بی منظور یوسف از نظرها پنهان نمانده و بچههای اطلاعات وحفاظت حسابی بهش مشکوک شده و به عنوان منافق نفوذی بازداشت و برای تحقیقات بیشتر به ستاد لشگر منتقل میکنند .
🔹یوسف هم که عاشق هیجان و ماجرا جویی بود ، بدون هیچ اعتراض و مقاومتی آروم و بی حرف باهاشون رفته و منتظر بقیه داستان میشه ، بچه های حفاظت هم واسه تخلیه اطلاعاتی يكي از نیروهاشون را به عنوان سرباز فراری همراه او می كنند ، طرف هم واسه اینکه ماموریت شو خوب انجام بده ، حسابی گردو خاک راه انداخته و شروع به بدگویی و انتقاد از امام و انقلاب میکنه .
🔹یوسف که از دوران نوجوانی دلباخته مرام و مسلک پیرجماران و از عاشقان صادق انقلاب بود با شنیدن حرفهای زشت و مزخرفات پسره ، حسابی از كوره در رفته و باخشم و عصبانت شروع به زدنش میکنه و اونقدر جدی و محکم کتکش میزنه که صدای ناله و فریادهاش فضای ستاد را پر میکنه و چند نفر با سرعت خود را رسانیده و با خواهش و تمنا پسره را از زیر مشت و لگدش نجات می دهند .
🔹خلاصه کتک کاری و خشم یوسف ، صداقت پاک شو آشکار کرده و از طرفی هم فرماندهان گردان دنبالش آمده و آزاد میشود ، هنگام خروج از ستاد ازش می پرسند که آخه تو با این سابقه درخشان و این همه عشق و علاقه به امام و انقلاب ، چرا با نوشتن اين آيه همه را بخودت مشکوک کردی ؟ یوسف هم خنده کنان ميگويد : اين آيه زیبای قرآنه ! حالا اگه ديگران از آن سوءاستفاده کرده و به بيراهه رفته اند ، گناه من و قرآن چیه ؟!
🌸 نامش جاوید و یادش گرامی
🌺 #غواص_شهید_یوسف_قربانی
شیرمرد زنجانی ، از رزمندگان دلاور و حماسه ساز گردانهای خط شکن #استان_زنجان در طول دفاع مقدس ، از غواصان خط شکن و حماسه ساز عملیات های #والفجر_۸ ، #کربلای_۴ و #کربلای_۵
🌹شهادت:دیماه ۱۳۶۵ ، #عملیات_کربلای_۵ ، منطقه عملیاتی #شلمچه
✅به کانال #دل_باخته بپیوندید.
🇮🇷 @pcdrab
https://s8.picofile.com/file/8361994468/IMG_20170228_120033_562_Copy.jpg
📝 #خاطره_ای کوتاه و زیبا از بسیجی دلاور #غواص_شهید_یوسف_قربانی ( مرغابی امام زمان عج ) :
🔹 قرار بود عملياتی در ارتفاعات (زميناكوه) در غرب كشور صورت بگيرد .
در آن زمان #سردار_حاج_منصور_عزتی فرماندهی تيپ يكم #لشگر_۳۱_عاشورا را بر عهده داشت كه در منطقه شيخ صالح مستقر بود. #شهيد_يوسف_قربانی به همراه يكی ديگر از برادران رزمنده می روند پيش حاج منصور تا در واحد اطلاعات عمليات تيپ كار كنند.
برادر عزتی می گوید : به خاطر مسئوليت تيپ ، اكثر اوقات مهمان داشتيم و برای همين هم همواره مقداری سانديس و ديگر مواد خوراكی را در چادر نگه می داشتيم تا از مهمانها پذيرايی کنيم.
يك روز شهيد یوسف قربانی وارد چادر فرماندهی می شود و وقتی می بيند که هیچ کس داخل سنگر نیست و همه جا امن و امان است ، سریع سراغ سانديسها و خوراکی ها رفته و شروع میکند به خوردن ، حالا نخور كی بخور ! خلاصه تا آنجا که میتونه ، میخورد و حسابی شكمی از عزا در می آورد و بقدری سنگین میشود که بیخیال همانجا دراز کشیده و می خوابد.
آن روز سردار عزتی با فرمانده لشگر و چند تن دیگر از فرماندهان جلسه مهمی داشتند و وقتی وارد چادر می شوند ، يوسف را می بینند که وسط چادر خوابيده و تعداد زیادی هم پاكت خالی سانديس و کیک دور و برش افتاده ، منظره بسیار جالبی بود.
#سردار_امين_شريعتی فرمانده وقت لشگر وقتی اين صحنه را می بیند ، با لبخند می گوید :
اصلأ كارش نداشته باشين ! بذارين راحت بخوابه ! فقط دور تا دورش بنشينيد تا جلسه را شروع كنيم !
خلاصه جلسه شروع شده و چند دقيقه ای نمی گذارد كه سر و صدا و بحث و گفتگوی فرماندهان باعث بیدار شدن یوسف میشود.
یواشکی چشمانش را باز كرده و زیر چشمی نگاهی به دور و برخودش انداخته و با دیدن آن همه فرمانده و رزمنده در دور تا دورش چنان شوکه و شرمنده میشود که سراسیمه پتو را سرش كشيده و بدون هيچ حرف و حدیثی شتابان از سنگر خارج میشود .
بارفتن یوسف ، تازه انبوه پاكتهای خالی سانديس خود نمایی کرده و باعث خنده شدید حاضرين میشود .
🌺 روحش شاد و نامش جاوید
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
📝 #خاطره_ای کوتاه و زیبا از بسیجی دلاور #غواص_شهید_یوسف_قربانی ( مرغابی امام زمان عج ) :
🔹 قرار بود عملياتی در ارتفاعات (زميناكوه) در غرب كشور صورت بگيرد .
در آن زمان #سردار_حاج_منصور_عزتی فرماندهی تيپ يكم #لشگر_۳۱_عاشورا را بر عهده داشت كه در منطقه شيخ صالح مستقر بود. #شهيد_يوسف_قربانی به همراه يكی ديگر از برادران رزمنده می روند پيش حاج منصور تا در واحد اطلاعات عمليات تيپ كار كنند.
برادر عزتی می گوید : به خاطر مسئوليت تيپ ، اكثر اوقات مهمان داشتيم و برای همين هم همواره مقداری سانديس و ديگر مواد خوراكی را در چادر نگه می داشتيم تا از مهمانها پذيرايی کنيم.
يك روز شهيد یوسف قربانی وارد چادر فرماندهی می شود و وقتی می بيند که هیچ کس داخل سنگر نیست و همه جا امن و امان است ، سریع سراغ سانديسها و خوراکی ها رفته و شروع میکند به خوردن ، حالا نخور كی بخور ! خلاصه تا آنجا که میتونه ، میخورد و حسابی شكمی از عزا در می آورد و بقدری سنگین میشود که بیخیال همانجا دراز کشیده و می خوابد.
آن روز سردار عزتی با فرمانده لشگر و چند تن دیگر از فرماندهان جلسه مهمی داشتند و وقتی وارد چادر می شوند ، يوسف را می بینند که وسط چادر خوابيده و تعداد زیادی هم پاكت خالی سانديس و کیک دور و برش افتاده ، منظره بسیار جالبی بود.
#سردار_امين_شريعتی فرمانده وقت لشگر وقتی اين صحنه را می بیند ، با لبخند می گوید :
اصلأ كارش نداشته باشين ! بذارين راحت بخوابه ! فقط دور تا دورش بنشينيد تا جلسه را شروع كنيم !
خلاصه جلسه شروع شده و چند دقيقه ای نمی گذارد كه سر و صدا و بحث و گفتگوی فرماندهان باعث بیدار شدن یوسف میشود.
یواشکی چشمانش را باز كرده و زیر چشمی نگاهی به دور و برخودش انداخته و با دیدن آن همه فرمانده و رزمنده در دور تا دورش چنان شوکه و شرمنده میشود که سراسیمه پتو را سرش كشيده و بدون هيچ حرف و حدیثی شتابان از سنگر خارج میشود .
بارفتن یوسف ، تازه انبوه پاكتهای خالی سانديس خود نمایی کرده و باعث خنده شدید حاضرين میشود .
🌺 روحش شاد و نامش جاوید
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab