دل باخته
818 subscribers
2.83K photos
2.92K videos
22 files
544 links
این کانال در راستای ترویج فرهنگ ایثار و شهادت و پیشبرد اهداف و آرمان های والای انقلاب اسلامی و پاسداری از حریم ولایت و رهبری فعالیت می کند.
بسیجی دل باخته حق و اهل ولایت است .

از وبلاگ دل باخته دیدن فرمائید
🅱 Pcdr.parsiblog.com
Download Telegram
https://s8.picofile.com/file/8356278418/IMG_20190331_213746_200.jpg

🔵 #خاطره_ای زیبا و حیرت آور از بسیجی مخلص و دلاور #مرغابی_امام_زمان_عج #غواص_شهید_یوسف_قربانی در عملیات عاشورایی #بدر :

💢 پنچ شنبه - ۱۳۶۳/۱۲/۲۳ - روز دوم مقاومت #گردان_حضرت_حر #لشگر_۳۱_عاشورا در جناح چپ منطقه عملیاتی #بدر :

🔸دشمن زبون و شکست خورده ، در چهارمین روز #عملیات_بدر، تمام توان خود را در جناح چپ #خط_همایون بکار میگیرد که مقاومت رزمندگان را درهم شکسته و معبری برای نفوذ به منطقه عملیاتی باز کند و برای همین هم از ابتدای صبح با صدها دستگاه تانک و هزاران نیروی پیاده و کماندو اقدام به تک نموده و در پناه بارانی از گلوله های خمپاره و توپ و موشک و بمب به سمت مواضع دفاعی #گردان_حضرت_حر یورش می آورد ، اما هربار در مقابل استقامت بچه های غیور و غیرتمند زنجانی که تعدادشان کمتر از پنجاه (۵۰) می شود ، کم آورده و با برجا گذاشتن چندتا تانک سوخته و تعدادی کشته و زخمی بزدلانه عقب میکشد . تا اینکه حوالی ساعت ۲ بعدازظهر برای چندمین بار اقدام به تک نموده و با آتشباری سنگین شروع به پیشروی به سمت کانال می کند .

🔸از زمین و آسمان آتش و خاکستر و ترکش و گلوله میبارید و وضعيت کانال لحظه به لحظه بدتر ، بدتر میشد ، هرچقدر هم موشک آرپی‌جی حواله تانک‌های پیشرو میکردیم به بدنه شون میخورد و در کمال ناباوری کمانه میکرد. خلاصه تانکها تا پنجاه متری کانال جلو آمده و چندتاشون از ستون جدا شده و با حرکات مارپيچی خود را به چند متری خط رسانیده و یکی شون در کمال ناباوری شروع به بالا آمدن از دیواره کانال کرده و نیمی از هیکل گنده شو وارد کانال کرده و با تیربارش شروع به زدن سنگرها نمود .
🔸با بالا آمدن تانک دوم از دیواره کانال ، نگرانی و اضطراب و وحشت همه رزمندگان را فرا گرفته و همه گیج و منگ نظاره گر فرو ریختن خط و متلاشی شدن سنگرها هستیم ، با شکست و از دست دادن کانال فقط چند قدمی فاصله داشتیم که درست در این زمان ناامیدی و بلاتکلیفی ، ناگهان فریادهای بلند و رعدآسای دلاورمردی پاکباز فضای کانال را پرکرده و #یوسف_قربانی همچون عقابی تیز پرواز بر روی تانک اولی که وارد کانال شده بود ، پریده و سریع نارنجکی به داخل کابینش انداخته و سراسیمه ازش پایین پرید.

🔸با انفجار نارنجک ، تانک مهاجم که نيمی از هيکل گنده شو داخل کانال کرده بود ، عقب عقب برگشته و چندمتر دورتر از ديواره متوقف شده و خدمه زخمی و وحشت زده اش بيرون پريده و دست هايشان را به عنوان تسليم بالای سرشان گرفته و با ناله و التماس به سمت مون اومدند .

🔸حرکت استشهادی و غيورانه بسیجی دلاور #يوسف_قريانی ، توانی تازه به جان خسته همرزمان بخشیده و بچه ها از چند طرف سمت تانکها يورش بردند ، برجک تانک دومی هم با موشک آرپی جی رزمنده دلاور و بی باک #پاسدار_شهید_احد_اسکندری پریده و بقيه تانکها هم با ديدن اوضاع و احوال همقطاران ، شتابان دور زده و با سرعت از صحنه درگيری دور شدند ، نيروهای پياده و کماندوهای گارد ریاست جمهوری هم که به پشتوانه تانک‌های ضد موشک کاملا به کانال نزديک شده بودند ، بدون داشتن جان پناهی در وسط ميدان نبرد پخش شده و بصورت بسیار خنده داری شروع به فرار کردند .

🔸به اين ترتيب ، پاتک سنگين و نفس گير دشمن ، اينبار هم باعنايت و یاری خداوند متعال و ايثار و از خودگذشتگی بسیجی دلاور #یوسف_قربانی و سایر رزمندگان جان برکف #گردان_حضرت_حر درهم شکسته شد و نوای دلنشين ( الله اکبر ) و صلوات های پی درپی همرزمان فضای منطقه را پر کرد.

🌸 روحش شاد و نامش جاوید

📝 راوی :#بسیجی_جانباز_عباس_لشگری

🇮🇷 بسيجی دلاور ، #غواص_شهيد_يوسف_قربانی
روز بيستم شهريورماه سال 1345 در يکی از محله های قديمی #شهرستان_زنجان چشم به جهان گشود و در دی ماه سال 1365 در منطقه شلمچه ، شب اول #عملیات_کربلای_پنج در کسوت معاونت گروهان #غواصان_خط_شکن در سن #20_سالگی جان به جان آفرين تسليم و به درجه والای #شهادت نائل آمد

🌸 نامش جاوید و یادش گرامی

به کانال #دل_باخته بپیوندید.
🇮🇷 @pcdrab
https://s8.picofile.com/file/8367936842/IMG_20190727_113515.jpg

📝 #خاطره_ای از شهامت و شجاعت مثال زدنی #سردار_بسیجی_شهید_مرتضی_عزتی در درگیری های خیابانی سال های ۵۹ ، ۶۰ #شهرستان_زنجان :

🔸 یک روز ظهر داشتم از مدرسه برمیگشتم که دیدم تعدادی از منافقین در خیابان شوقی ( بعثت) کنار مغازه آقا قربان آهنگری بساط پهن کرده و مشغول فروش نشریه مجاهد و جزوه و نوارهای سخنرانی هستند . نفرات شأن زیاد بود و چندنفری هم که مشغول فروش نشریه مجاهد بودند حسابی سر و صدا راه انداخته بودند .
شتابان سمت خونه رفته و بدون اینکه توقیفی کنم و چیزی بخورم ، سریع کارتون جزوات و عکس ها را برداشته و با دوچرخه فرمان بلندم سراسیمه به حزب جمهوری اسلامی رفته و تعدادی روزنامه جمهوری اسلامی از برادر شهبازی گرفته و با سرعت تمام به خیابان شوقی برگشته و اینطرف خیابان ، درست مقابل بساط منافقین کنار مغازه اصغر دوچرخه ساز ، بساط را پهن کردم ، جزوات و کتاب ها را چیدیم و چندتا پوستر بزرگ از امام و دکتر بهشتی به دیوار چسبونده و شروع به دادزدن روزنامه جمهوری اسلامی کردم .
منافقین با دیدن داد و بیدادم ، صداشون هی بلند و بلندتر شد و مدتی با داد و فریاد باهام مقابله کردند و وقتی دیدن که کم نمی آورم و پا به پاشون دارم میرم ، عصبانی شده و چندنفرشان مثل گاو از خیابان رد شده و دور بساطم حلقه زده و شروع به توهین و ناسزا کردند .
منافقی بنام #قدوسی که از سرکردگان و نیروهای فعال و شناخته شده منافقین در زنجان بود و هیکلش هم چندبرابرم می شد ، مقابلم ایستاد و چانه ام را گرفت و گفت : چندتا سوال دارم که باید جواب بدهی ، وگرنه باید آت و اشغال هایت را جمع کرده و گورت را از اینجا گم کنی !
با اینکه تک و تنها بودم و سن و سال کمی هم داشتم ، تاب توهین به امام را نیاورده و با عصبانیت گفتم : آشغال خودتی و دار و دسته ، حرفم تموم نشده بود که یکی شأن یک کف گرگی محکم زد تو سرم و قدوسی هم شروع کرد به بدگفتن از بهشتی و سوالات عجیب و غریب از زندگانی خصوصی ایشان ، طرف از مخ های بحث کن سازمان منافقین بود و با سوالات پی در پی و پوز خندهای تحقیر آمیزش آنچنان به چهارمیخم کشید که گیج شده و اصلاً نتونستم حرف بزنم ، دوستانش هم شروع کردن به مسخره کردن و خندیدند .
دیگه داشتم از حقارت و شرمندگی آب می شدم و بغض تمام وجودم را پرکرده بود که ناگهان یک تاکسی کنار مغازه دوچرخه سازی ایستاد و #شهید_مرتضی_عزتی به همراه خانم و فرزند خردسالش پیاده شدند و همین که چشم آقا مرتضی بهم افتاد ، سریع بچه را بغل خانمش داد و سراسیمه به کنارم آمد و با صدای بلندی گفت : عباس ! چه خبره اینجا !؟ منافقین بزدل که بخوبی شهید عزتی را می شناختند و از شجاعتش با خبر بودند ، سریع عقب کشیده و اطرافم را خالی کردند ‌.
بقدری تحقیر و تمسخر شده بودم که با دیدن آقا مرتضی اصلاً نتونستم خودمو کنترل کنم و بی اختیار بغضم ترکید و گریه کنان قدوسی را نشان داده و گفتم : این و دوستاش به امام و دکتر بهشتی توهین میکنند و میگن که بهشتی جاسوس آلمان و انگلیسه ، آقا مرتضی هم که قدوسی منافق را خوب می شناخت ، با عصبانیت یقه شو گرفت و گفت : آقای فیلسوف ! چرا با بچه بحث میکنی ، اگه مردی همینجا بمان تا برگردم و خودم جواب تمام سوالات را بدم و بعد هم سریع سمت خونه پدر خانم شأن حرکت کرد و خیلی هم طول نکشید که با یک دسته گلنگ برگشت و تا رسید چنان خوابوند به صورت قدوسی که عینکش شکست و خون سر و صورت شو برداشت و بعد هم رفت سراغ بقیه شأن ، منافقین هم با دیدن کتک خوردن سردسته خود ، نعره زنان و ناسزا گویان بطرف مان حمله ور شدند .
تعداد شأن خیلی زیاد بود و امکان نداشت سالم از معرکه خارج شویم ، اما با عنایت خداوند متعال به ناگهان اوضاع تغییر کرد و آقا قربان آهنگری با چندتا دیگر از مغازه داران با چوب و چماق سمت منافقان حمله ور شده و شروع کردند به زدن شأن ، خلاصه درگیری شدیدی آغاز شد و خیلی هم طول نکشید که تمام نشریات و عکس ها و جزوات و نوارهای کاست شأن وسط خیابان پخش و بساط شأن درب و داغون شد ، منافقان بزدل و بی ایمان هم یک به یک شروع به فرار کرده و صحنه را ترک کردند .

💐 روحش شاد و یادش گرامی

🖍 خاطره از #بسیجی_جانباز_عباس_لشگری

کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💢 #آلبوم_تصویری

📽 کلیپی زیبا از عکس های رزمنده خستگی ناپذیر جبهه های حق علیه باطل ، بسیجی جانباز مرحوم #حاج_حسین_سلیمی

📸 شیرمرد زنجانی
#حاج_حسین_سلیمی از رزمندگان سلحشور و حماسه ساز #شهرستان_زنجان در دوران دفاع مقدس ، از نیروهای کادر فرماندهی گردان خط شکن حضرت ولیعصر (عج) #استان_زنجان در طول جنگ تحمیلی بود که به تازگی فوت کرده و به دیار باقی شتافت .

🌸 نامش جاوید و یادش گرامی

🙏 در شب جمعه با حمد و سوره ای یادش را گرامی داریم .

#دفاع_مقدس
#رزمندگان_زنجان
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم

کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab