https://s7.picofile.com/file/8391367300/IMG_20181031_215146_595.jpg
📝 #خاطراتی مستند و میدانی از عملیات عاشورایی #بدر :
💢 #خط_همایون ، جمعه ۱۳۶۳/۱۲/۲۴ ، روز سوم ، پاتک دوم
📌 #قسمت_۲۶
بسم الله الرحمن الرحیم
قشون عظیم تانکها و نیروهای پیاده و کماندوی دشمن حدود دوساعتی می شد که یکسره به خط پدافندی یورش می آوردند و هر بار هم با مقاومت جانانه همرزمان در آنطرف پل بتونی مواجه و بدون هیچ دستاوردی عقب کشیده و بلافاصله حمله جدیدی را طرح ریزی و اجرا می کردند .
اینطرف پل هم اوضاع اصلأ خوب نبود و صدها کماندوی سیبل کلفت و ورزیده در حوضچه سوم تجمع کرده و قصد نفوذ به داخل کانال را داشتند و همه جانبه با کلاش و تیربار و آر پی جی و نارنجک انداز محل استقرارم را در داخل کانال زیر آتش گرفته بودند ، خوشبختانه سنگرم موقعیت بسیار خوبی داشت و از ارتفاع بالا تمام حوضچه ها را از اول تا آخر می دیدم و یواشکی تحرکات عراقی ها را رصد می کردم و گهگاهی هم بدون هدف نارنجکی داخل حوضچه اول که محوطه داخلی اش درست زیر پام بود ، پرتاب کرده و اعلام حضور میکردم .
کماندوهای عراقی هم کنار لبه دوم موضع گرفته و هر کدام از ستمی سوی سنگرم تیراندازی می کردند ، اما خوش شانسی ، محل استقرارم در ارتفاع بود و هر چه شلیک می کردند یا به دیواره بیرونی خاکریز می خورد و یا زوزه کشان از بالای سنگر رد می شد و فقط هراز گاهی چندتا نارنجک تفنگی به داخل کانال می افتاد که گونی های سنگر جلوی ترکش های آنها را نیز می گرفت . نارنجک هایم داشت به پایان می رسید و هنوز از کمک خبری نبود ، کم کم به این نتیجه رسیدم که هیچکدام از نفرات گردان توجه ای به این قسمت کانال ندارند و همه درگیر نبرد با قشون اصلی دشمن هستند ، باید خودم هرچه سریعتر کاری بکنم که وگرنه نفوذ کماندوهای عراقی به داخل کانال و غافلگیر نمودن نیروهای گردان ، امری بسیار حتمی و قطعی بود ، نارنجک ها هم به اتمام رسید و یکی شأن را برای دفاع شخصی نگاه داشته و آخرین نارنجک را هم پرتاب کردم و در کمال ناباروری بدون هیچ گونه مهماتی مقابل صدها کماندوی عراقی ماندم که سعی در ورود به کانال داشتند و فاصله چندانی هم با خاکریز نداشتند .
لحظه ای درنگ باعث آگاهی عراقی ها از اتمام مهمات و پیشروی آنان می شد ، سریع باید تصمیمی می گرفتم ، یا باید می ماندم و بی سلاح کشته یا اسیر میشدم و یا باید هر جوری بود زیر آن همه تیر و ترکش و موج از سنگر خارج و تند و تیز آنطرف پل می رفتم و ضمن باخبر کردن یاران ، مهماتی برای ادامه درگیری می آوردم ، ترس از اسارت و حقارت های بعد آن ، چنان مضطرب و هراسانم کرد که دیگر ماندن را صلاح ندانسته و شتابان و سینه خیز از سنگر خارج و سریع سمت پل بتونی رفتم ، هنوز چند قدمی با پل فاصله داشتم که یکدفعه ديدم سردار رسول وزيری فرمانده دلاور گردان و تعدادی از رزمندگان ضمن تيراندازی بسمت حوضچه ها ، در حال نزدیک شدن به انتهای کانال هستند ، بقدری خوشحال شدم که انگار دنیا را بهم دادند ، نفسی راحت کشیده و شاد و خندان به استقبال شأن رفتم .
سردار وزیری و یاران همراه با عبور از داخل لوله پل هر کدام در گوشه ای از کانال موضع گرفته و از چندین نقطه عراقی ها را در داخل حوضچه ها زیر آتش گرفتند و آنقدر گلوله کلاش و تیربار و موشک آر پی جی از ارتفاع بالا به روی حوضچه ها ریختند که کماندوهای بزدل عراقی بعد از یک مقاومت بسیار کوتاه ، تاب نیاورده و با بر جای گذاشتن تعدادی جنازه یک به یک شروع به فرار و دور شدن از کانال کردند .
با فرار کماندوهای عراقی از داخل حوضچه ها و اطمینان از عقب نشینی آنان ، بنا به دستور فرمانده دلاور گردان همگی بدين سوی پل آمده و مشغول مقابله با قشون اصلی دشمن شدیم . نبرد و درگيری چندين ساعته و کرمای داغ و سوزان جنوب و تشنگی شدید ، حسابی بچه ها را کلافه و خسته نموده وآثار خستگی و بيخوابی در چهره تک به تک آنان کاملأ آشکار ديده می شد ، دشمن زبون دست بردار نبود و پشت سر هم تانکها را سمت کانال می فرستاد و با شلیک گلوله توپ و رگبار مسلسل تلاش می کردند که رخنه ای در خط ایجاد و وارد کانال شوند ، اما هر بار که به نزدیکی خاکریز می رسیدند ، رزمندگان غیرتمند و جان برکف اجازه نفوذ به آنان نمی دادند و با فريادهای بلند الله اکبر شروع به تيراندازی سمت تانکها و نفرات پياده دشمن می کردند و قشون دشمن هم ترسیده و سریع عقب نشینی می کردند .
در یکی از حملات دشمن ، تانک ها به نزدیکی خاکریز رسیده و مشغول شلیک موشک آر پی جی بودم که یکدفعه سردار رسول وزیری فرمانده دلاور گردان قبضه آرپی جی را از دستم گرفت و بعد هم در کمال شجاعت ، زانو به سینه خاکریز گذاشته و قصد شليک موشک را کرد که ناگهان گلوله ای مستقيم با صدایی محکم به کلاه سياه بالای سرشأن خورد و کلاه را بطرفی پرتاب کرد ....
🖍 خاطره از #بسیجی_جانباز_عباس_لشگری
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
📝 #خاطراتی مستند و میدانی از عملیات عاشورایی #بدر :
💢 #خط_همایون ، جمعه ۱۳۶۳/۱۲/۲۴ ، روز سوم ، پاتک دوم
📌 #قسمت_۲۶
بسم الله الرحمن الرحیم
قشون عظیم تانکها و نیروهای پیاده و کماندوی دشمن حدود دوساعتی می شد که یکسره به خط پدافندی یورش می آوردند و هر بار هم با مقاومت جانانه همرزمان در آنطرف پل بتونی مواجه و بدون هیچ دستاوردی عقب کشیده و بلافاصله حمله جدیدی را طرح ریزی و اجرا می کردند .
اینطرف پل هم اوضاع اصلأ خوب نبود و صدها کماندوی سیبل کلفت و ورزیده در حوضچه سوم تجمع کرده و قصد نفوذ به داخل کانال را داشتند و همه جانبه با کلاش و تیربار و آر پی جی و نارنجک انداز محل استقرارم را در داخل کانال زیر آتش گرفته بودند ، خوشبختانه سنگرم موقعیت بسیار خوبی داشت و از ارتفاع بالا تمام حوضچه ها را از اول تا آخر می دیدم و یواشکی تحرکات عراقی ها را رصد می کردم و گهگاهی هم بدون هدف نارنجکی داخل حوضچه اول که محوطه داخلی اش درست زیر پام بود ، پرتاب کرده و اعلام حضور میکردم .
کماندوهای عراقی هم کنار لبه دوم موضع گرفته و هر کدام از ستمی سوی سنگرم تیراندازی می کردند ، اما خوش شانسی ، محل استقرارم در ارتفاع بود و هر چه شلیک می کردند یا به دیواره بیرونی خاکریز می خورد و یا زوزه کشان از بالای سنگر رد می شد و فقط هراز گاهی چندتا نارنجک تفنگی به داخل کانال می افتاد که گونی های سنگر جلوی ترکش های آنها را نیز می گرفت . نارنجک هایم داشت به پایان می رسید و هنوز از کمک خبری نبود ، کم کم به این نتیجه رسیدم که هیچکدام از نفرات گردان توجه ای به این قسمت کانال ندارند و همه درگیر نبرد با قشون اصلی دشمن هستند ، باید خودم هرچه سریعتر کاری بکنم که وگرنه نفوذ کماندوهای عراقی به داخل کانال و غافلگیر نمودن نیروهای گردان ، امری بسیار حتمی و قطعی بود ، نارنجک ها هم به اتمام رسید و یکی شأن را برای دفاع شخصی نگاه داشته و آخرین نارنجک را هم پرتاب کردم و در کمال ناباروری بدون هیچ گونه مهماتی مقابل صدها کماندوی عراقی ماندم که سعی در ورود به کانال داشتند و فاصله چندانی هم با خاکریز نداشتند .
لحظه ای درنگ باعث آگاهی عراقی ها از اتمام مهمات و پیشروی آنان می شد ، سریع باید تصمیمی می گرفتم ، یا باید می ماندم و بی سلاح کشته یا اسیر میشدم و یا باید هر جوری بود زیر آن همه تیر و ترکش و موج از سنگر خارج و تند و تیز آنطرف پل می رفتم و ضمن باخبر کردن یاران ، مهماتی برای ادامه درگیری می آوردم ، ترس از اسارت و حقارت های بعد آن ، چنان مضطرب و هراسانم کرد که دیگر ماندن را صلاح ندانسته و شتابان و سینه خیز از سنگر خارج و سریع سمت پل بتونی رفتم ، هنوز چند قدمی با پل فاصله داشتم که یکدفعه ديدم سردار رسول وزيری فرمانده دلاور گردان و تعدادی از رزمندگان ضمن تيراندازی بسمت حوضچه ها ، در حال نزدیک شدن به انتهای کانال هستند ، بقدری خوشحال شدم که انگار دنیا را بهم دادند ، نفسی راحت کشیده و شاد و خندان به استقبال شأن رفتم .
سردار وزیری و یاران همراه با عبور از داخل لوله پل هر کدام در گوشه ای از کانال موضع گرفته و از چندین نقطه عراقی ها را در داخل حوضچه ها زیر آتش گرفتند و آنقدر گلوله کلاش و تیربار و موشک آر پی جی از ارتفاع بالا به روی حوضچه ها ریختند که کماندوهای بزدل عراقی بعد از یک مقاومت بسیار کوتاه ، تاب نیاورده و با بر جای گذاشتن تعدادی جنازه یک به یک شروع به فرار و دور شدن از کانال کردند .
با فرار کماندوهای عراقی از داخل حوضچه ها و اطمینان از عقب نشینی آنان ، بنا به دستور فرمانده دلاور گردان همگی بدين سوی پل آمده و مشغول مقابله با قشون اصلی دشمن شدیم . نبرد و درگيری چندين ساعته و کرمای داغ و سوزان جنوب و تشنگی شدید ، حسابی بچه ها را کلافه و خسته نموده وآثار خستگی و بيخوابی در چهره تک به تک آنان کاملأ آشکار ديده می شد ، دشمن زبون دست بردار نبود و پشت سر هم تانکها را سمت کانال می فرستاد و با شلیک گلوله توپ و رگبار مسلسل تلاش می کردند که رخنه ای در خط ایجاد و وارد کانال شوند ، اما هر بار که به نزدیکی خاکریز می رسیدند ، رزمندگان غیرتمند و جان برکف اجازه نفوذ به آنان نمی دادند و با فريادهای بلند الله اکبر شروع به تيراندازی سمت تانکها و نفرات پياده دشمن می کردند و قشون دشمن هم ترسیده و سریع عقب نشینی می کردند .
در یکی از حملات دشمن ، تانک ها به نزدیکی خاکریز رسیده و مشغول شلیک موشک آر پی جی بودم که یکدفعه سردار رسول وزیری فرمانده دلاور گردان قبضه آرپی جی را از دستم گرفت و بعد هم در کمال شجاعت ، زانو به سینه خاکریز گذاشته و قصد شليک موشک را کرد که ناگهان گلوله ای مستقيم با صدایی محکم به کلاه سياه بالای سرشأن خورد و کلاه را بطرفی پرتاب کرد ....
🖍 خاطره از #بسیجی_جانباز_عباس_لشگری
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💢 #ببینید / روایت منتشر نشده و عارفانه #حضرت_آیتالله_خامنهای و سپهبد پاسدار #سردار_شهید_قاسم_سلیمانی از مکالمه بیسیم #سردار_شهید_مهدی_باکری فرمانده دلاور و بی ادعای #لشگر_۳۱_عاشورا با #سردار_شهید_احمد_کاظمی ساعتی قبل از #شهادت
⏰ زمان مکالمه : ساعت ۳ بعدازظهر روز شنبه ۱۳۶۳/۱۲/۲۵
🔸 #عملیات_بدر ، اسفند ماه ۱۳۶۳ ، منطقه عملیاتی #شرق_دجله عراق ، نخلستان های روستای #حریبه عراق
👌 بسیار زیبا و دیدنی #حتما_ببینید
#دفاع_مقدس
#رزمندگان_زنجان
#عملیات_بدر
#شرق_دجله_عراق
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
⏰ زمان مکالمه : ساعت ۳ بعدازظهر روز شنبه ۱۳۶۳/۱۲/۲۵
🔸 #عملیات_بدر ، اسفند ماه ۱۳۶۳ ، منطقه عملیاتی #شرق_دجله عراق ، نخلستان های روستای #حریبه عراق
👌 بسیار زیبا و دیدنی #حتما_ببینید
#دفاع_مقدس
#رزمندگان_زنجان
#عملیات_بدر
#شرق_دجله_عراق
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
💢 #دل_بخدا_بسپار
🖍 دعائی مجرب از حضرت رسول اکرم (ص) برای شفای بیماران :
🔹از حضرت امام محمّد باقر (ع) مرويست كه ، حضرت اميرالمؤمنين علی (ع) مريض شده بودند و حضرت رسول الله (ص) به ديدن ایشان آمده و به آن حضرت فرمودند که برای عافیت از بیماری اینگونه بگو :
🤲 اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ تَعْجيلَ عافِيَتِكَ وَصَبْراً عَلى بَلِيَّتِكَ وَخُرُوجاً اِلى رَحْمَتِكَ
🔸خدايا از تو خواهم شتاب در عافيتت و شكيبايى بر بلايت و درآمدن بسوى رحمتت را
📕 منابع : کتاب ادعیه و تغوید مجرب از مفاتح الجنان
#فتنه_های_آخرالزمان
#کرونا_بازی
#ویروس_کرونا
#فتنه_شیطان
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
🖍 دعائی مجرب از حضرت رسول اکرم (ص) برای شفای بیماران :
🔹از حضرت امام محمّد باقر (ع) مرويست كه ، حضرت اميرالمؤمنين علی (ع) مريض شده بودند و حضرت رسول الله (ص) به ديدن ایشان آمده و به آن حضرت فرمودند که برای عافیت از بیماری اینگونه بگو :
🤲 اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ تَعْجيلَ عافِيَتِكَ وَصَبْراً عَلى بَلِيَّتِكَ وَخُرُوجاً اِلى رَحْمَتِكَ
🔸خدايا از تو خواهم شتاب در عافيتت و شكيبايى بر بلايت و درآمدن بسوى رحمتت را
📕 منابع : کتاب ادعیه و تغوید مجرب از مفاتح الجنان
#فتنه_های_آخرالزمان
#کرونا_بازی
#ویروس_کرونا
#فتنه_شیطان
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💢 #ببینید / ما #شوخی میگیریم و #کرونا جدی #میکشد
🙏 هموطن عزیز ! کرونا ویروس درمانی ندارد ، در خانه نشینی بهترین راه حل خلاصی از شیوع این بلای خانمانسوز است ، لطفاً به جان عزیزان خویش رحم کرده و از دیدار نوروزی و رفتن به مسافرت خود داری کنید . باتشکر
#فتنه_های_آخرالزمان
#ویروس_کرونا
#فتنه_شیطان
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
🙏 هموطن عزیز ! کرونا ویروس درمانی ندارد ، در خانه نشینی بهترین راه حل خلاصی از شیوع این بلای خانمانسوز است ، لطفاً به جان عزیزان خویش رحم کرده و از دیدار نوروزی و رفتن به مسافرت خود داری کنید . باتشکر
#فتنه_های_آخرالزمان
#ویروس_کرونا
#فتنه_شیطان
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
https://s7.picofile.com/file/8391479684/IMG_20181027_174838_205.jpg
📝 #خاطراتی مستند و میدانی از عملیات عاشورایی #بدر :
💢 #خط_همایون ، جمعه ۱۳۶۳/۱۲/۲۴ ، روز سوم ، پاتک دوم
📌 #قسمت_۲۷
بسم الله الرحمن الرحیم
با لطف و عنايت خداوند متعال ، گلوله مستقيم عراقی ها هيچگونه آسيبی به فرمانده دلاور گردان نرسانده و سردار وزیری متعجب و لبخند زنان آرپی جی را بهم داده و خم شد و کلاهش را از روی زمين برداشته و با تعجب و شگفتی مشغول تماشای دو سوراخ اینطرف و آنطرف کلاه شد ، واقعاً شبیه به یک مجعزه بود ، تیر تک تیراندازان دشمن با اندکی فاصله از لا به لای موهای سردار رد شده و هیچگونه صدمه ای به سرش وارد نکرده و فقط دو تا سوراخ ، روی کلاه باز کرده بود ، زنده ماندن و سلامتی سردار موجب شادی و سرور همرزمان شده و لبخند بر لب های خشکیده همه نقش بست .
سردار وزیری دوباره کلاه سوراخش را به سرش گذاشته و یک دستشو روی شونه ام گذاشت و لبخند زنان گفت : اینکار ( آر پی جی زدن ) کار ما نیست ، بهتره که ما بریم دنبال کار خودمان ، بعد هم خنده کنان خداحافظی کرده و به همراه تنی چند از یاران خود راهی سمت پائين کانال و جاده خاکی شد ، حملات تانکها بدون وقفه و یکسره ادامه داشت و از شدت و دفعات یورش قشون عظیم دشمن کاملاً معلوم بود که عراقی ها امروز تصمیم جدی برای شکستن مقاومت خط و تصرف کانال دارند ، اما با عنایات و امداد های الهی ، رزمندگان کم تعداد گردان با تمامی توان و قدرت ، همچون سدی آهنين مقابل شأن ايستاده و در سرتاسر خط جانانه درحال نبرد با تانکها و نیروهای پیاده و کماندوی عراقی بودند .
لحظات بسیار سخت و دشواری بود ، خط از زمین و آسمان کوبیده می شد و صدها تانک با گلوله مستقیم توپ دیواره بیرونی خاکریز را می زدند ، رگبار گلوله مسلسل تانک ها و گلوله هزاران سلاح سبک نیروی پیاده دشمن ، همچون زنبور ویز ویزکنان از بالای سنگر ها رد می شدند و صدای شاق و شوق شأن فضای داخلی کانال را پر کرده بود ، تمام اطرافمان دود و آتش و خاکستر بود و فضای بالای کانال را ابری سیاه و تیره پوشانیده بود ، تعداد نفرات گردان با درازای نبرد ، کمتر کمتر می شد و هراز گاهی سنگری منهدم و رزمنده ایی در خون غلطیده و شهید یا مجروح به کنار جاده خاکی منتقل می شد . با آنکه نبرد بسیار نابرابر و ناجوانمردانه بود ، اما با این وجود تبلور صحنه عشق و وفا و ایثار و مردانگی بود ، بعضی مواقع که برای شلیک موشک در طول کانال جابجا می شدم ، همرزمان عاشقی را می دیدم که در آن هوای داغ و سوزان ، تشنه کام و عرق ريزان مشغول جنگ و دفاع بودند و در عين حالی که مشغول نبرد با تانکها و نفرات پياده و کماندو عراقی بودند ، بر لبان ترک خورده و خشکيده شان هم گل واژه دعا و نيايش نقش بسته و زمزمه های روح پرور راز و نيازشان فضای کانال را معطر می کرد .
ساعت ها یک به یک می گذاشتند و حملات هوایی و زمینی دشمن پایانی نداشت ، بقدری گرد و خاک خورده بودم که دماغ و دهانم پر از خاک و گل بود و از شدت تشنگی ، زبانم به دیواره بالایی دهانم چسبیده بود ، از دیشب قطره ای آب در کانال یافت نمی شد و همه رزمندگان تشنه بودند ، مشغول اتصال موشک به قبضه بودم که ناگهان خبر مجروحیت برادر بسیجی نادر عسگری سنگر به سنگر گشته و به انتهای کانال رسید ، برادر عسگری را در میدان نبرد شناخته بودم و بسیار هم شیفته شجاعت و دلاوری اش شده بودم ، هیکل بسیار نحیفی داشت ، اما دل بزرگی همچون دل شیر داشت و بی پروا به استقبال خطر می رفت ، واقعاً دوستش داشتم و واسه همین هم با شنیدن خبر چنان سراسیمه شدم که سریع آر پی جی را انداخته و نفس زنان و نیم خیز خود را به بالین اش رساندم ، امدادگران در حال انتقال پیکر مجروحش به سمت جاده خاکی بودند ، تیر مستقیم مسلسل تانک درست به سرش اصابت و نیمی از جمجمه اش را برده بود ، وضعیتش بقدری خراب بود که احتمال زنده ماندنش بسیار بسیار کم به نظر می آمد ، نادر بیهوش بود و ماندنم در کنار پیکر مجروحش هیچ چیزی را عوض نمی کرد ، برای همین هم با دیدگانی اشکبار با پیکر غرق خونش وداع کرده و ناراحت و غمگین به سمت سنگرم راه افتادم ، هنوز به انتهای کانال نرسیده و با غم مجروحیت رفیق نازم کنار نیامده بودم که یکدفعه خبر مجروحیت شدید سردار رسول وزیری در کانال پيچيد و چنان غافلگیرم کرد که بی اختیار زانوهایم شل شد و گوشه ای نشسته و همچون کودکی بی پناه شروع به گریه کردن کردم ...
🖍 خاطره از #بسیجی_جانباز_عباس_لشگری
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
📝 #خاطراتی مستند و میدانی از عملیات عاشورایی #بدر :
💢 #خط_همایون ، جمعه ۱۳۶۳/۱۲/۲۴ ، روز سوم ، پاتک دوم
📌 #قسمت_۲۷
بسم الله الرحمن الرحیم
با لطف و عنايت خداوند متعال ، گلوله مستقيم عراقی ها هيچگونه آسيبی به فرمانده دلاور گردان نرسانده و سردار وزیری متعجب و لبخند زنان آرپی جی را بهم داده و خم شد و کلاهش را از روی زمين برداشته و با تعجب و شگفتی مشغول تماشای دو سوراخ اینطرف و آنطرف کلاه شد ، واقعاً شبیه به یک مجعزه بود ، تیر تک تیراندازان دشمن با اندکی فاصله از لا به لای موهای سردار رد شده و هیچگونه صدمه ای به سرش وارد نکرده و فقط دو تا سوراخ ، روی کلاه باز کرده بود ، زنده ماندن و سلامتی سردار موجب شادی و سرور همرزمان شده و لبخند بر لب های خشکیده همه نقش بست .
سردار وزیری دوباره کلاه سوراخش را به سرش گذاشته و یک دستشو روی شونه ام گذاشت و لبخند زنان گفت : اینکار ( آر پی جی زدن ) کار ما نیست ، بهتره که ما بریم دنبال کار خودمان ، بعد هم خنده کنان خداحافظی کرده و به همراه تنی چند از یاران خود راهی سمت پائين کانال و جاده خاکی شد ، حملات تانکها بدون وقفه و یکسره ادامه داشت و از شدت و دفعات یورش قشون عظیم دشمن کاملاً معلوم بود که عراقی ها امروز تصمیم جدی برای شکستن مقاومت خط و تصرف کانال دارند ، اما با عنایات و امداد های الهی ، رزمندگان کم تعداد گردان با تمامی توان و قدرت ، همچون سدی آهنين مقابل شأن ايستاده و در سرتاسر خط جانانه درحال نبرد با تانکها و نیروهای پیاده و کماندوی عراقی بودند .
لحظات بسیار سخت و دشواری بود ، خط از زمین و آسمان کوبیده می شد و صدها تانک با گلوله مستقیم توپ دیواره بیرونی خاکریز را می زدند ، رگبار گلوله مسلسل تانک ها و گلوله هزاران سلاح سبک نیروی پیاده دشمن ، همچون زنبور ویز ویزکنان از بالای سنگر ها رد می شدند و صدای شاق و شوق شأن فضای داخلی کانال را پر کرده بود ، تمام اطرافمان دود و آتش و خاکستر بود و فضای بالای کانال را ابری سیاه و تیره پوشانیده بود ، تعداد نفرات گردان با درازای نبرد ، کمتر کمتر می شد و هراز گاهی سنگری منهدم و رزمنده ایی در خون غلطیده و شهید یا مجروح به کنار جاده خاکی منتقل می شد . با آنکه نبرد بسیار نابرابر و ناجوانمردانه بود ، اما با این وجود تبلور صحنه عشق و وفا و ایثار و مردانگی بود ، بعضی مواقع که برای شلیک موشک در طول کانال جابجا می شدم ، همرزمان عاشقی را می دیدم که در آن هوای داغ و سوزان ، تشنه کام و عرق ريزان مشغول جنگ و دفاع بودند و در عين حالی که مشغول نبرد با تانکها و نفرات پياده و کماندو عراقی بودند ، بر لبان ترک خورده و خشکيده شان هم گل واژه دعا و نيايش نقش بسته و زمزمه های روح پرور راز و نيازشان فضای کانال را معطر می کرد .
ساعت ها یک به یک می گذاشتند و حملات هوایی و زمینی دشمن پایانی نداشت ، بقدری گرد و خاک خورده بودم که دماغ و دهانم پر از خاک و گل بود و از شدت تشنگی ، زبانم به دیواره بالایی دهانم چسبیده بود ، از دیشب قطره ای آب در کانال یافت نمی شد و همه رزمندگان تشنه بودند ، مشغول اتصال موشک به قبضه بودم که ناگهان خبر مجروحیت برادر بسیجی نادر عسگری سنگر به سنگر گشته و به انتهای کانال رسید ، برادر عسگری را در میدان نبرد شناخته بودم و بسیار هم شیفته شجاعت و دلاوری اش شده بودم ، هیکل بسیار نحیفی داشت ، اما دل بزرگی همچون دل شیر داشت و بی پروا به استقبال خطر می رفت ، واقعاً دوستش داشتم و واسه همین هم با شنیدن خبر چنان سراسیمه شدم که سریع آر پی جی را انداخته و نفس زنان و نیم خیز خود را به بالین اش رساندم ، امدادگران در حال انتقال پیکر مجروحش به سمت جاده خاکی بودند ، تیر مستقیم مسلسل تانک درست به سرش اصابت و نیمی از جمجمه اش را برده بود ، وضعیتش بقدری خراب بود که احتمال زنده ماندنش بسیار بسیار کم به نظر می آمد ، نادر بیهوش بود و ماندنم در کنار پیکر مجروحش هیچ چیزی را عوض نمی کرد ، برای همین هم با دیدگانی اشکبار با پیکر غرق خونش وداع کرده و ناراحت و غمگین به سمت سنگرم راه افتادم ، هنوز به انتهای کانال نرسیده و با غم مجروحیت رفیق نازم کنار نیامده بودم که یکدفعه خبر مجروحیت شدید سردار رسول وزیری در کانال پيچيد و چنان غافلگیرم کرد که بی اختیار زانوهایم شل شد و گوشه ای نشسته و همچون کودکی بی پناه شروع به گریه کردن کردم ...
🖍 خاطره از #بسیجی_جانباز_عباس_لشگری
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
💢 #ببینید / توصیه های مهم سپهبد پاسدار #سردار_شهید_قاسم_سلیمانی برای عبور از مشکلات
🔹️از صبر و همبستگی تا مدیریت جهادی
🔹باید رفت جلو و گفت "بیا"!
➕ با بخشهایی منتشر نشده از حضور #حاج_قاسم در دوران دفاع مقدس و جنگ سوریه
#انتقام_سخت
#جبهه_مقاومت
#سردار_شهید_قاسم_سلیمانی
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
🔹️از صبر و همبستگی تا مدیریت جهادی
🔹باید رفت جلو و گفت "بیا"!
➕ با بخشهایی منتشر نشده از حضور #حاج_قاسم در دوران دفاع مقدس و جنگ سوریه
#انتقام_سخت
#جبهه_مقاومت
#سردار_شهید_قاسم_سلیمانی
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💢 در لحظه تحویل سال دعای شریف فرج را با هم زمزمه کنیم .
🤲 اِلهى عَظُمَ الْبَلاَّءُ وَبَرِحَ الْخَفاَّءُ وَانْكَشَفَ الْغِطاَّءُ وَانْقَطَعَ الرَّجاَّءُ
وَضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماَّءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِى الشِّدَّةِ وَالرَّخاَّء
🔹 خدايا بلاء عظيم گشته و درون آشكار شد و پرده از كارها برداشته شد و اميد قطع شد و زمين تنگ شد و از ريزش رحمت آسمان جلوگيرى شد و تويى ياور و شكوه بسوى تو است و اعتماد و تكيه ما چه در سختى و چه در آسانى بر تو است .
❤️🌸 سال نو مبارک ، آرزو میکنم در این رویش سبز خداوندی ، الطاف و نعمات او همواره شامل حالتان شود .
#سال_۱۳۹۹_خورشیدی
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
🤲 اِلهى عَظُمَ الْبَلاَّءُ وَبَرِحَ الْخَفاَّءُ وَانْكَشَفَ الْغِطاَّءُ وَانْقَطَعَ الرَّجاَّءُ
وَضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماَّءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِى الشِّدَّةِ وَالرَّخاَّء
🔹 خدايا بلاء عظيم گشته و درون آشكار شد و پرده از كارها برداشته شد و اميد قطع شد و زمين تنگ شد و از ريزش رحمت آسمان جلوگيرى شد و تويى ياور و شكوه بسوى تو است و اعتماد و تكيه ما چه در سختى و چه در آسانى بر تو است .
❤️🌸 سال نو مبارک ، آرزو میکنم در این رویش سبز خداوندی ، الطاف و نعمات او همواره شامل حالتان شود .
#سال_۱۳۹۹_خورشیدی
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🤲 یا مقلب القلوب و الابصار ، یا مدبرالیل و النهار ، یا محول الحول و الاحوال ، حول حالنا الی احسن الحال
💐 آغاز بهار و خرمی طبیعت و عطرافشانی گلها را تبریک میگویم.
و دعا میکنم که در همه فصول سال بهاری باشید..
و در همه حال خرم و در کنار خانواده، چون گل عطرافشان و شادی افزا باشید ...
در آغازین لحظات سال جدید ، از درگاه خداوند متعال خواستارم که ارمغان روزهای سال جدید آرامشی باشد از جنس خدا .
آرامشی که هیچ گاه تمام نشود .
در دعایی خاضعانه از درگاه مدبر هستی در سال جدید سلامتی ، شادی ، موفقیت و بهروزی
و در یک کلام احسنالحال را برای شما عزیز جان و خانواده محترمتان خواهانم .
🌸🌸 ارادتمند عباس لشگری
#سال_نو_مبارک
#سال_۱۳۹۹_خورشیدی
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
💐 آغاز بهار و خرمی طبیعت و عطرافشانی گلها را تبریک میگویم.
و دعا میکنم که در همه فصول سال بهاری باشید..
و در همه حال خرم و در کنار خانواده، چون گل عطرافشان و شادی افزا باشید ...
در آغازین لحظات سال جدید ، از درگاه خداوند متعال خواستارم که ارمغان روزهای سال جدید آرامشی باشد از جنس خدا .
آرامشی که هیچ گاه تمام نشود .
در دعایی خاضعانه از درگاه مدبر هستی در سال جدید سلامتی ، شادی ، موفقیت و بهروزی
و در یک کلام احسنالحال را برای شما عزیز جان و خانواده محترمتان خواهانم .
🌸🌸 ارادتمند عباس لشگری
#سال_نو_مبارک
#سال_۱۳۹۹_خورشیدی
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💢 سین مثل #سردار_دل_ها
پی تو در خلوت تو، شب همه شب بیدارم
ای سفر کرده كه من چشم به راهت دارم
خانه ام ابری و چشمان تو همچون خورشید
چه کنم؟ دست خودم نیست اگر می بارم....
💔 سردار دلاورم ! در آغاز سال جدید ، جایت واقعاً خالیست ، دلمان برایتان تنگ شده سردار ...
#سردار_شهید_قاسم_سلیمانی
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
پی تو در خلوت تو، شب همه شب بیدارم
ای سفر کرده كه من چشم به راهت دارم
خانه ام ابری و چشمان تو همچون خورشید
چه کنم؟ دست خودم نیست اگر می بارم....
💔 سردار دلاورم ! در آغاز سال جدید ، جایت واقعاً خالیست ، دلمان برایتان تنگ شده سردار ...
#سردار_شهید_قاسم_سلیمانی
#نام_شهدا_فراموش_ناشدنیست
#ما_تا_آخر_ایستاده_ایم
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
💢 باسلام ؛ بحق باب الحوائج حضرت موسی بن جعفر(ع) سال۱۳۹۹ ، سالی سرشار از خیر و برکت ، سلامتی و عافیت ، بندگی و عبودیت در کنار خانواده محترم و عزیزتان داشته باشید.
⛔️ دوستان عزیز شما را به خدا این ویروس شیطانی #کرونا را جدی بگیرید .
🔹از ظهر دیروز تا امروز ، ۱۲۳۷ مورد جدید ابتلا به کرونا در کشور شناسایی شد و شمار مبتلایان به ۱۹۶۴۴ نفر رسید.
🔹با جان باختن ۱۴۹ نفر از بیماران، مجموع درگذشتگان بر اثر #کرونا_ویروس در کشور به ۱۴۳۳ نفر رسیده است .
👌 در خانه بمانیم ، این روزها ، خانه بهترین و امن ترین جای دنیاست . اگر به دوست و آشنا و فامیل رحم نمی کنید به فرزندان خود رحم کنید که خطر در کمین است .
🙏 با سپاس فراوان
#سال_نو_مبارک
#سال_۱۳۹۹_خورشیدی
#فتنه_های_آخرالزمان
#ویروس_کرونا
#فتنه_شیطان
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
⛔️ دوستان عزیز شما را به خدا این ویروس شیطانی #کرونا را جدی بگیرید .
🔹از ظهر دیروز تا امروز ، ۱۲۳۷ مورد جدید ابتلا به کرونا در کشور شناسایی شد و شمار مبتلایان به ۱۹۶۴۴ نفر رسید.
🔹با جان باختن ۱۴۹ نفر از بیماران، مجموع درگذشتگان بر اثر #کرونا_ویروس در کشور به ۱۴۳۳ نفر رسیده است .
👌 در خانه بمانیم ، این روزها ، خانه بهترین و امن ترین جای دنیاست . اگر به دوست و آشنا و فامیل رحم نمی کنید به فرزندان خود رحم کنید که خطر در کمین است .
🙏 با سپاس فراوان
#سال_نو_مبارک
#سال_۱۳۹۹_خورشیدی
#فتنه_های_آخرالزمان
#ویروس_کرونا
#فتنه_شیطان
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
👌 رزمندگان #جبهه_سلامت خسته نباشید و خدا قوت
💢 خدایا خودت فرموده ای اینگونه دعایت کنیم :
🤲 پروردگارا ! پس از آن که ما را هدایت کردی ، دلهای ما را به باطل مایل مگردان و از سوی خود ما را رحمتی ببخش ، بهراستی که تو خود بسیار بخشندهای.
سوره آل عمران/ آیه ۸
🙏 خداوندا ! تمام عبادتگاه ها تعطیل و حرم ها قفل و عاشقانت سرگردان و حیرانند ، عنایتی فرما و نجات مان ده که سخت همچون لحظات خونبار دفاع مقدس به امدادهای غیبی ات محتاج و نیازمندیم .
🤲 یا مقلب القلوب و الابصار
یا مدبرالیل و النهار
یا محول الحول و الاحوال
حول حالنا الی احسن الحال
#سال_نو_مبارک
#سال_۱۳۹۹_خورشیدی
#فتنه_های_آخرالزمان
#ویروس_کرونا
#فتنه_شیطان
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
💢 خدایا خودت فرموده ای اینگونه دعایت کنیم :
🤲 پروردگارا ! پس از آن که ما را هدایت کردی ، دلهای ما را به باطل مایل مگردان و از سوی خود ما را رحمتی ببخش ، بهراستی که تو خود بسیار بخشندهای.
سوره آل عمران/ آیه ۸
🙏 خداوندا ! تمام عبادتگاه ها تعطیل و حرم ها قفل و عاشقانت سرگردان و حیرانند ، عنایتی فرما و نجات مان ده که سخت همچون لحظات خونبار دفاع مقدس به امدادهای غیبی ات محتاج و نیازمندیم .
🤲 یا مقلب القلوب و الابصار
یا مدبرالیل و النهار
یا محول الحول و الاحوال
حول حالنا الی احسن الحال
#سال_نو_مبارک
#سال_۱۳۹۹_خورشیدی
#فتنه_های_آخرالزمان
#ویروس_کرونا
#فتنه_شیطان
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
💢 #ببینید / اولین حادثه ناگوار در اولین روز سال ۱۳۹۹
📽 رانش کوه در روستای پیت سرا سوادکوه مازندران و سقوط سنگ های عظیم به روی منازل شخصی و دام داری ها
😂 بنظرم قدیمی ها که می گفتند داش باشیوا یعنی همین که می بینیم .😁😁
#سال_۱۳۹۹_خورشیدی
#فتنه_های_آخرالزمان
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
📽 رانش کوه در روستای پیت سرا سوادکوه مازندران و سقوط سنگ های عظیم به روی منازل شخصی و دام داری ها
😂 بنظرم قدیمی ها که می گفتند داش باشیوا یعنی همین که می بینیم .😁😁
#سال_۱۳۹۹_خورشیدی
#فتنه_های_آخرالزمان
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
Forwarded from دل باخته
📝 #وصیتنامه زبیا و ارزشمند #سردار_شهید_اصغر_محمدیان در آخرین لحظات زندگی :
🖌این وصیت را در حالى مى نویسم که پاى راستم تیر خورده و شکسته است. خدا این قربانى حقیر را قبول کند. برادران و خواهران! در خط امام باشید و باکفر و منافقین مبارزه کنید و تا انقلاب مهدى انقلاب را ادامه دهید. از پدر و مادر و خواهران و برادران عزیز مى خواهم ، مرا حلال کنند و در سوگ من گریه نکنند. چون من در راه خدا شهید مى شوم . برایم چراغانى کنید و هر روز مخصوصا و در هر شب جمعه قرآن تلاوت کنید. چون گناهم زیاد است.
دیگر حال نوشتن ندارم ولى برادران را تشویق به پیشروى مى کنم تا دشمن را شکست دهند. خدایا! چقدر خوشحالم که من نیز در راه انقلاب پایم را دادم و این امانت را خوب نگهدارى کردم. خدایا! این خون را از من حقیر قبول کن.
🔹ساعت ۷ صبح ۶۱/۱/۲ محمدیان
🌺 نامش جاوید و یادش گرامی
💐 شهدای #استان_زنجان در #عملیات_فتح_المبین ، فروردین ۱۳۶۱ ، منطقه عملیاتی جنوب #شوش
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
🖌این وصیت را در حالى مى نویسم که پاى راستم تیر خورده و شکسته است. خدا این قربانى حقیر را قبول کند. برادران و خواهران! در خط امام باشید و باکفر و منافقین مبارزه کنید و تا انقلاب مهدى انقلاب را ادامه دهید. از پدر و مادر و خواهران و برادران عزیز مى خواهم ، مرا حلال کنند و در سوگ من گریه نکنند. چون من در راه خدا شهید مى شوم . برایم چراغانى کنید و هر روز مخصوصا و در هر شب جمعه قرآن تلاوت کنید. چون گناهم زیاد است.
دیگر حال نوشتن ندارم ولى برادران را تشویق به پیشروى مى کنم تا دشمن را شکست دهند. خدایا! چقدر خوشحالم که من نیز در راه انقلاب پایم را دادم و این امانت را خوب نگهدارى کردم. خدایا! این خون را از من حقیر قبول کن.
🔹ساعت ۷ صبح ۶۱/۱/۲ محمدیان
🌺 نامش جاوید و یادش گرامی
💐 شهدای #استان_زنجان در #عملیات_فتح_المبین ، فروردین ۱۳۶۱ ، منطقه عملیاتی جنوب #شوش
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
Forwarded from دل باخته
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
📽 #مصاحبه شیرین و دیدنی رزمندگان دلاور #استان_زنجان در عملیات شکوه مند #فتح_المبین
💢 #عملیات_فتح_المبین ، فروردین ماه ۱۳۶۱ ، منطقه عملیاتی جنوب #شوش
🌺 نامشان جاوید و یادشان گرامی
🔹 بسیار دیدنی و جالب
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
💢 #عملیات_فتح_المبین ، فروردین ماه ۱۳۶۱ ، منطقه عملیاتی جنوب #شوش
🌺 نامشان جاوید و یادشان گرامی
🔹 بسیار دیدنی و جالب
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
Forwarded from دل باخته
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
📽 مصاحبه زیبا و شنیدنی #سردار_حاج_محمدتقی_اوصانلو قبل از عملیات شکوه مند #فتح_المبین
💢 #عملیات_فتح_المبین ، فروردین ماه ۱۳۶۱ ، منطقه عملیاتی جنوب #شوش
🌺 نامشان پرآوازه و گام هایشان در پاسداری از آرمانهای امام و شهدا استوار و ثابت قدم
🔹 بسیار دیدنی و دارای تصاویر زیبای از رزمندگان دلاور و شهدای بزرگوار #استان_زنجان
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
💢 #عملیات_فتح_المبین ، فروردین ماه ۱۳۶۱ ، منطقه عملیاتی جنوب #شوش
🌺 نامشان پرآوازه و گام هایشان در پاسداری از آرمانهای امام و شهدا استوار و ثابت قدم
🔹 بسیار دیدنی و دارای تصاویر زیبای از رزمندگان دلاور و شهدای بزرگوار #استان_زنجان
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
Forwarded from دل باخته
📝 فرازی از #وصیتنامه پاسدار دلاور #سردار_شهید_ابوالفضل_پاکداد :
جبهه جنگ یعنی مکان مقدس مقاومت ها ، تحمل ها ، صبرها ، امیدها و استقامت ها می باشد و آن را نیز بدانید که فقط و فقط تحمل این همه مسائل را مجاهد حقیقی می تواند بکند .
۱- من جاهل بودم خداوند به وسیله #خمینی مرا عاقل کرد.
۲- من گمراه بودم خداوند به وسیله #خمینی مرا هدایت کرد.
۳- من فقیر بودم خداوند به وسیله #خمینی مرا غنی کرد.
۴- من در کل بی سرپرست بودم خداوند #روح_الله را بر من سرپرست قرار داد .
🌸 روحش شاد و راهش پررهرو
🌹شهادت : #عملیات_فتح_المبین ، پنجم فروردین ۱۳۶۱ ، منطقه عملیاتی جنوب #شوش
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
جبهه جنگ یعنی مکان مقدس مقاومت ها ، تحمل ها ، صبرها ، امیدها و استقامت ها می باشد و آن را نیز بدانید که فقط و فقط تحمل این همه مسائل را مجاهد حقیقی می تواند بکند .
۱- من جاهل بودم خداوند به وسیله #خمینی مرا عاقل کرد.
۲- من گمراه بودم خداوند به وسیله #خمینی مرا هدایت کرد.
۳- من فقیر بودم خداوند به وسیله #خمینی مرا غنی کرد.
۴- من در کل بی سرپرست بودم خداوند #روح_الله را بر من سرپرست قرار داد .
🌸 روحش شاد و راهش پررهرو
🌹شهادت : #عملیات_فتح_المبین ، پنجم فروردین ۱۳۶۱ ، منطقه عملیاتی جنوب #شوش
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
https://s7.picofile.com/file/8391556126/IMG_20181124_201200_018.jpg
📝 #خاطراتی مستند و میدانی از عملیات عاشورایی #بدر :
💢 #خط_همایون ، جمعه ۱۳۶۳/۱۲/۲۴ ، روز سوم ، پاتک دوم
📌 #قسمت_۲۸
بسم الله الرحمن الرحیم
با مجروحیت سردار رسول وزیری فرمانده خاکی و غیور و بی ادعای گردان غمی جان خراش و دل آزار سرتاسر خط پدافندی را فرا گرفته و همه رزمندگان در شوکی عظیم فرو می روند ، در عرض چند ساعت هم معاون دلاور گردان سردار رضا زلفخانی را از دست داده بودیم و هم فرمانده دلیر گردان را ، از نفرات گردان هم دیگر چیزی باقی نمانده و اکثریت سنگرها خالی و بدون مدافع هستند ، در میان دیدگان اشکبار و مات و مبهوت یاران و همرزمان ، پیکر پاره پاره و غرق در خون سردار وزیری توسط امدادگران به عقبه منتقل شده و فرماندهی گردان را سردار پاسدار عباس تاران ( رفیقدوست ) معاون دوم سردار وزیری بر عهده گرفته و دوباره به نبرد ادامه می دهیم .
آرام آرام به وقت اذان ظهر نزديک مي شدیم و هنوز حملات زمینی و هوایی دشمن با قدرت و شدت ادامه داشت ، تانکها دست بردار نبودند و کماکان با یورش های پی در پی ، مجال کوچکترين استراحت و آرامشی را به بچه ها نمی دادند ، خستگی و بيخوابی از يک سو و تشنگی و کرمای داغ و سوزان جنوب از سوی ديگر رمقی برایمان باقی نگذاشته بود و همه رزمندگان از نفس افتاده و دیگر توان جابجایی در کانال و نبرد با قشون دشمن را نداشتند و هر کدام در سنگری پناه گرفته و به سمت تانکها تیراندازی می کردند و همین امر هم باعث شناسایی سریع محل استقرار شأن می شد و سیلی از گلوله توپ و مسلسل و موشک و راکت به سرشان ریخته می شد ، کم کم داشت مهمات سنگرها به اتمام می رسید و نیروهای تدارکات هم به دلیل آتش شدید عراقی قادر به رفت و آمد در داخل کانال و جابجایی مهمات نبودند ، اوضاع اصلأ خوب نبود و اگر يورش دشمن به همان منوال ادامه می یافت ، سقوط خط و تصرف کانال توسط نیروهای عراقی صد در صد بود .
موشک های سنگرم به پایان رسیده و از شدت گلوله باران و سیل ترکش ها جرات خارج شدن از سنگر را ندارم ، گوشه پناه گرفته و در دل مدام خدا ، خدا ميکنم که طوری شود تا عراقها دوباره مجبور به عقب نشينی شده و حملات پی در پی تانکها متوقف شود ، از حوالی ساعت هشت صبح بصورت یکسره و بی وقفه مشغول درگیری با لشگرهای تانک و پیاده دشمن بودیم و لحظه ای هم استراحت و آرامش نداشتیم ، الان دقیقا شش شب و پنج روز بود که رزمندگان دلاور گردان پوتین از پای در نیاورده و چند ساعتی استراحت و خواب راحت نکرده و فقط پیاده روی و جنگ و مقاومت کرده بودند ، به راستی اگر ایمان و اعتقاد و غيرت و جوانمردی بچه های بسيجی و پاسدار نبود استقامت و پايداری در آن دقايق نفس گير و دشوار ، زیر آن آتش گسترده و پرحجم و در مقابل آن همه تانک و نیروی پیاده و کماندوی آموزش دیده واقعأ محال و غير ممکن بود .
هجوم قشون دشمن ادامه یافته و رفته رفته مهمات سنگرها پایان یافته و حجم تیراندازی از سمت کانال بسیار کاهش یافت ، عراقی ها به خیال اینکه مهمات مان تمام شده ، شروع به حمله مستقیم با تانکها کرده و برای شکستن خط با سرعت از چند جهت به کانال نزدیک شدند ، بیست یا بیست و پنج نفر خسته و کوفته و تشنه بدون مهمات در مقابل صدها دستگاه تانک پیشرفته و مجهز ، تانک ها غرش کنان داشتند به خاکریز می رسیدند که ناگهان موشک یکی از بچهها به شنی یکی از تانک های تی ۷۲ اصابت کرده و ضمن پاره کردن زنجیر ، موجب توقف تانک شد ، خدمه تانک هم بلافاصله از داخل کابین تانک بيرون پريده و شتابان پا به فرار گذاشتند ، اما هنوز خیلی دور نشده بودند که بسیجی دلاور یوسف قربانی به پاخاسته و با رگبار کلاش تک به تک شأن را روانه جهنم کرد ، قشون تانکها و نیروهای پیاده بعثی که چندمتری با شکستن خط و تصرف کانال فاصله نداشتند با ديدن اين صحنه چنان ترسیده و هراسان شدند که دوباره شالوده قشون از هم پاشیده و تانکها و نیروهای پیاده و کماندوی عراقی گروه گروه شروع به فرار از ميدان نبرد کردند و باردیگر عنایات رب کریم به امداد سالکان کوی پیرجماران آمد و با اتفاقی بسیار کوچک لشگری با آن هیبت و عظمت را مجبور به عقب نشینی کرد و دشمن زبون هم با دیدن اوضاع آشفته قشون عظیم خود اجباراً تن به شکست داده و با ذلت و خواری مجبور به توقف تک و عقب کشيدن کامل قوای زرهی و پياده خود شد .
با فرار تانکها و نیروهای پیاده و کماندوی عراقی ، دوباره شادی و سرور سرتاسر کانال را فرا گرفته و صدای فريادهای الله اکبر و صلوات رزمندگان فضای منطقه را در برگرفت ، صدای خنده های بلند و پرشور بعضی از بچه ها موجب چنان هيجانی در داخل کانال گرديده که همگی همرزمان خستگی و بيخوابی را فراموش کرده و جانی تازه گرفته اند ، در هرگوشه از خط غلغله ای برپاست ...
🖍 خاطره از #بسیجی_جانباز_عباس_لشگری
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
📝 #خاطراتی مستند و میدانی از عملیات عاشورایی #بدر :
💢 #خط_همایون ، جمعه ۱۳۶۳/۱۲/۲۴ ، روز سوم ، پاتک دوم
📌 #قسمت_۲۸
بسم الله الرحمن الرحیم
با مجروحیت سردار رسول وزیری فرمانده خاکی و غیور و بی ادعای گردان غمی جان خراش و دل آزار سرتاسر خط پدافندی را فرا گرفته و همه رزمندگان در شوکی عظیم فرو می روند ، در عرض چند ساعت هم معاون دلاور گردان سردار رضا زلفخانی را از دست داده بودیم و هم فرمانده دلیر گردان را ، از نفرات گردان هم دیگر چیزی باقی نمانده و اکثریت سنگرها خالی و بدون مدافع هستند ، در میان دیدگان اشکبار و مات و مبهوت یاران و همرزمان ، پیکر پاره پاره و غرق در خون سردار وزیری توسط امدادگران به عقبه منتقل شده و فرماندهی گردان را سردار پاسدار عباس تاران ( رفیقدوست ) معاون دوم سردار وزیری بر عهده گرفته و دوباره به نبرد ادامه می دهیم .
آرام آرام به وقت اذان ظهر نزديک مي شدیم و هنوز حملات زمینی و هوایی دشمن با قدرت و شدت ادامه داشت ، تانکها دست بردار نبودند و کماکان با یورش های پی در پی ، مجال کوچکترين استراحت و آرامشی را به بچه ها نمی دادند ، خستگی و بيخوابی از يک سو و تشنگی و کرمای داغ و سوزان جنوب از سوی ديگر رمقی برایمان باقی نگذاشته بود و همه رزمندگان از نفس افتاده و دیگر توان جابجایی در کانال و نبرد با قشون دشمن را نداشتند و هر کدام در سنگری پناه گرفته و به سمت تانکها تیراندازی می کردند و همین امر هم باعث شناسایی سریع محل استقرار شأن می شد و سیلی از گلوله توپ و مسلسل و موشک و راکت به سرشان ریخته می شد ، کم کم داشت مهمات سنگرها به اتمام می رسید و نیروهای تدارکات هم به دلیل آتش شدید عراقی قادر به رفت و آمد در داخل کانال و جابجایی مهمات نبودند ، اوضاع اصلأ خوب نبود و اگر يورش دشمن به همان منوال ادامه می یافت ، سقوط خط و تصرف کانال توسط نیروهای عراقی صد در صد بود .
موشک های سنگرم به پایان رسیده و از شدت گلوله باران و سیل ترکش ها جرات خارج شدن از سنگر را ندارم ، گوشه پناه گرفته و در دل مدام خدا ، خدا ميکنم که طوری شود تا عراقها دوباره مجبور به عقب نشينی شده و حملات پی در پی تانکها متوقف شود ، از حوالی ساعت هشت صبح بصورت یکسره و بی وقفه مشغول درگیری با لشگرهای تانک و پیاده دشمن بودیم و لحظه ای هم استراحت و آرامش نداشتیم ، الان دقیقا شش شب و پنج روز بود که رزمندگان دلاور گردان پوتین از پای در نیاورده و چند ساعتی استراحت و خواب راحت نکرده و فقط پیاده روی و جنگ و مقاومت کرده بودند ، به راستی اگر ایمان و اعتقاد و غيرت و جوانمردی بچه های بسيجی و پاسدار نبود استقامت و پايداری در آن دقايق نفس گير و دشوار ، زیر آن آتش گسترده و پرحجم و در مقابل آن همه تانک و نیروی پیاده و کماندوی آموزش دیده واقعأ محال و غير ممکن بود .
هجوم قشون دشمن ادامه یافته و رفته رفته مهمات سنگرها پایان یافته و حجم تیراندازی از سمت کانال بسیار کاهش یافت ، عراقی ها به خیال اینکه مهمات مان تمام شده ، شروع به حمله مستقیم با تانکها کرده و برای شکستن خط با سرعت از چند جهت به کانال نزدیک شدند ، بیست یا بیست و پنج نفر خسته و کوفته و تشنه بدون مهمات در مقابل صدها دستگاه تانک پیشرفته و مجهز ، تانک ها غرش کنان داشتند به خاکریز می رسیدند که ناگهان موشک یکی از بچهها به شنی یکی از تانک های تی ۷۲ اصابت کرده و ضمن پاره کردن زنجیر ، موجب توقف تانک شد ، خدمه تانک هم بلافاصله از داخل کابین تانک بيرون پريده و شتابان پا به فرار گذاشتند ، اما هنوز خیلی دور نشده بودند که بسیجی دلاور یوسف قربانی به پاخاسته و با رگبار کلاش تک به تک شأن را روانه جهنم کرد ، قشون تانکها و نیروهای پیاده بعثی که چندمتری با شکستن خط و تصرف کانال فاصله نداشتند با ديدن اين صحنه چنان ترسیده و هراسان شدند که دوباره شالوده قشون از هم پاشیده و تانکها و نیروهای پیاده و کماندوی عراقی گروه گروه شروع به فرار از ميدان نبرد کردند و باردیگر عنایات رب کریم به امداد سالکان کوی پیرجماران آمد و با اتفاقی بسیار کوچک لشگری با آن هیبت و عظمت را مجبور به عقب نشینی کرد و دشمن زبون هم با دیدن اوضاع آشفته قشون عظیم خود اجباراً تن به شکست داده و با ذلت و خواری مجبور به توقف تک و عقب کشيدن کامل قوای زرهی و پياده خود شد .
با فرار تانکها و نیروهای پیاده و کماندوی عراقی ، دوباره شادی و سرور سرتاسر کانال را فرا گرفته و صدای فريادهای الله اکبر و صلوات رزمندگان فضای منطقه را در برگرفت ، صدای خنده های بلند و پرشور بعضی از بچه ها موجب چنان هيجانی در داخل کانال گرديده که همگی همرزمان خستگی و بيخوابی را فراموش کرده و جانی تازه گرفته اند ، در هرگوشه از خط غلغله ای برپاست ...
🖍 خاطره از #بسیجی_جانباز_عباس_لشگری
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
Forwarded from دل باخته
🌹 #سردار_شهید_ابوالفضل_پاکداد : جبهه سفره شهادتی است که به واسطه امام گسترده شده و صاحب احسان خداست ، به بازار خدا می روم ، خریدار خداست ، چرا نروم ؟
🌺 نامش جاوید و یادش گرامی
🌸 شهادت : #عملیات_فتح_المبین ، پنجم فروردین ۱۳۶۱ ، منطقه عملیاتی جنوب #شوش
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
🌺 نامش جاوید و یادش گرامی
🌸 شهادت : #عملیات_فتح_المبین ، پنجم فروردین ۱۳۶۱ ، منطقه عملیاتی جنوب #شوش
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
Forwarded from دل باخته
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
📽 #مصاحبه شیرین و دیدنی #سردار_شهید_اصغر_محمدیان قبل از عملیات شکوه مند #فتح_المبین
🌹 شهادت : دوم فروردین ماه ۱۳۶۱ ، #عملیات_فتح_المبین ، منطقه عملیاتی جنوب #شوش
🌺 نامش جاوید و یادش گرامی
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab
🌹 شهادت : دوم فروردین ماه ۱۳۶۱ ، #عملیات_فتح_المبین ، منطقه عملیاتی جنوب #شوش
🌺 نامش جاوید و یادش گرامی
✅ کانال #دل_باخته
🇮🇷 @pcdrab