وقتی در افکار انتقادآمیز، سرزنشآمیز یا خشمگین گرفتار شدهایم بسیار مشکل است که محیط درونی سالمی برای خودمان بهوجود بیاوریم. nvc به ما کمک میکند تا بهجای تمرکز بر اشتباه خود و دیگران، با تشویق به تمرکز بر آنچه از صمیمقلب میخواهیم، یک حالت ذهنی صلحآمیزتر بهوجود بیاوریم.
#مارشال_روزنبرگ
از کتاب ارتباط بدونخشونت
#ارتباط_بدون_خشونت
#زبانزندگی
#زبانزرافه
#همدلی
www.zabanezendegi.com
#ZabaneZendegi
#NVC
@nvcir
#مارشال_روزنبرگ
از کتاب ارتباط بدونخشونت
#ارتباط_بدون_خشونت
#زبانزندگی
#زبانزرافه
#همدلی
www.zabanezendegi.com
#ZabaneZendegi
#NVC
@nvcir
Telegram
attach 📎
📝 تجربهی شخصی
معاون مدرسه توی یکی از راهروهای مدرسه ازم پرسید :« دانیال رو ندیدی؟!»
گفتم: «نه». به سمت حیاط پشتی مدرسه که به زیرزمین میرسید رفتم تا برگه کپی بگیرم.
به آنجا که رسیدم دیدم دانیال تنهایی داره داد میزنه، بالا و پایین میپره و گریه میکنه
اینو از قبل میدونستم که کلاس اولی هست و مشاور مدرسه گفته بود اضطراب جدایی داره و مادرش رو هم دیده بودم که معمولاً پشت در کلاس میایسته.
گفتم: دانیال عصبانی هستی ؟
گفت: خیلی
گفتم: دوست داری چیزی بگی ؟
چیزی نگفت
گفتم: دلت برای مامانت تنگ شده؟ دلت میخواست اینجا بود؟
گفت: می خوام برم پیشش
گفتم: از اینکه مامانت الان مدرسه نیست و دلت میخواست بود ناراحتی؟
گفت: اینقدررررررر به من چرت و پرت نگییییید و به سمت حیاط بزرگ دوید
من رفتم به سمت کارم برای کپی کردن برگه و اطمینان داشتم که از دوربین داره چک میشه و معاون و مشاور مدرسه پیگیرش هستن.
بعد که کارم تمام شد و از پلهها بالا آمدم دیدم دانیال بالای پله ایستاده منتظر منه، آروم تره و داره نگام میکنه
بهش گفتم دانیال چی شد رفتی یهو من شوکه شدم وسط حرف زدنمون دیدم رفتی
هیچی نگفت
گفتم برگشتی که با هم حرف بزنیم؟
زد زیر گریه و گفت میدونی چیه همه بهم دروغ میگن، مامانم گفت میمونه ولی رفته، به معاون میگم گوشی شو بده زنگ بزنم به مامانم، میگه شارژ نداره اما خودم دیدم ۸۰ درصد شارژ داره
گفتم: کلافه شدی از اینکه نمیتونی اعتماد کنی به حرفهایی که میزنند؟
سرش رو تکون داد
گفتم تو خستهای از اینکه اون جوری که دوست داری بقیه درکات کنند، نمیکنند؟!
گریه کرد و آمد توی بغلم
کمی آروم تر شد و گفت حالا برم از بوفه چیزی بخرم بعد گفت نمیتونم برم توی کلاس کارت پولم رو بردارم چون معلم داره درس میده اما خانم شکوهی به من اعتماد داره بهش میگم زنگ تفریح پولش رو حساب میکنم
گفتم: چون همیشه بهش راست گفتی؟
گفت آره
رفت خوراکی شو گرفت و برگشت
گفتم الان فکر میکنی آمادگی شو داری بری سر کلاس
گفت معلم از دستم عصبانی هست
گفتم اگه با هم بریم براش توضیح بدیم چی؟
گفت باشه
وقتی رفتیم زنگ خورده بود
بهش گفتم جایی که میشینه رو بهم نشون بده
کنار پنجره بود از بیرون چندتا درخت دیده میشد
گفتم چه جالب هر وقت تو از کلاس به بیرون نگاه کنی این درخت اینجا ایستاده
میخوای بریم باهاش دوست بشیم؟ که هر وقت دلت تنگ بود بهش نگاه کنی؟ او همیشه همینجاست
گفت چه جوری؟
گفتم خودت پیشنهادت چیه؟
یه کاغذ رنگی کوچک از کیفش آورد گفت اینو بریم توی خاکش بکاریم
بیلچه را برداشتیم و پای آن خاک کاغذ رنگی دانیال را کاشتیم.
دانیال زنگ بعد به کلاس رفت هر چند که نمیدانم اصلا به آن درخت دیگر نگاه کرد یا نه؟
📄 تجربههایی که در کانال "زبانزندگی" ارتباطی بدونخشونت گذاشته میشود؛ تجربهی عملی کاربرد زبانزندگی بدون ویرایش و دخالت در نثر آن و با درک نگارنده است، و نه مثال آموزشی.
#ارتباط_بدون_خشونت
#زبانزندگی
#زبانزرافه
#همدلی
www.zabanezendegi.com
#ZabaneZendegi
#NVC
@nvcir
معاون مدرسه توی یکی از راهروهای مدرسه ازم پرسید :« دانیال رو ندیدی؟!»
گفتم: «نه». به سمت حیاط پشتی مدرسه که به زیرزمین میرسید رفتم تا برگه کپی بگیرم.
به آنجا که رسیدم دیدم دانیال تنهایی داره داد میزنه، بالا و پایین میپره و گریه میکنه
اینو از قبل میدونستم که کلاس اولی هست و مشاور مدرسه گفته بود اضطراب جدایی داره و مادرش رو هم دیده بودم که معمولاً پشت در کلاس میایسته.
گفتم: دانیال عصبانی هستی ؟
گفت: خیلی
گفتم: دوست داری چیزی بگی ؟
چیزی نگفت
گفتم: دلت برای مامانت تنگ شده؟ دلت میخواست اینجا بود؟
گفت: می خوام برم پیشش
گفتم: از اینکه مامانت الان مدرسه نیست و دلت میخواست بود ناراحتی؟
گفت: اینقدررررررر به من چرت و پرت نگییییید و به سمت حیاط بزرگ دوید
من رفتم به سمت کارم برای کپی کردن برگه و اطمینان داشتم که از دوربین داره چک میشه و معاون و مشاور مدرسه پیگیرش هستن.
بعد که کارم تمام شد و از پلهها بالا آمدم دیدم دانیال بالای پله ایستاده منتظر منه، آروم تره و داره نگام میکنه
بهش گفتم دانیال چی شد رفتی یهو من شوکه شدم وسط حرف زدنمون دیدم رفتی
هیچی نگفت
گفتم برگشتی که با هم حرف بزنیم؟
زد زیر گریه و گفت میدونی چیه همه بهم دروغ میگن، مامانم گفت میمونه ولی رفته، به معاون میگم گوشی شو بده زنگ بزنم به مامانم، میگه شارژ نداره اما خودم دیدم ۸۰ درصد شارژ داره
گفتم: کلافه شدی از اینکه نمیتونی اعتماد کنی به حرفهایی که میزنند؟
سرش رو تکون داد
گفتم تو خستهای از اینکه اون جوری که دوست داری بقیه درکات کنند، نمیکنند؟!
گریه کرد و آمد توی بغلم
کمی آروم تر شد و گفت حالا برم از بوفه چیزی بخرم بعد گفت نمیتونم برم توی کلاس کارت پولم رو بردارم چون معلم داره درس میده اما خانم شکوهی به من اعتماد داره بهش میگم زنگ تفریح پولش رو حساب میکنم
گفتم: چون همیشه بهش راست گفتی؟
گفت آره
رفت خوراکی شو گرفت و برگشت
گفتم الان فکر میکنی آمادگی شو داری بری سر کلاس
گفت معلم از دستم عصبانی هست
گفتم اگه با هم بریم براش توضیح بدیم چی؟
گفت باشه
وقتی رفتیم زنگ خورده بود
بهش گفتم جایی که میشینه رو بهم نشون بده
کنار پنجره بود از بیرون چندتا درخت دیده میشد
گفتم چه جالب هر وقت تو از کلاس به بیرون نگاه کنی این درخت اینجا ایستاده
میخوای بریم باهاش دوست بشیم؟ که هر وقت دلت تنگ بود بهش نگاه کنی؟ او همیشه همینجاست
گفت چه جوری؟
گفتم خودت پیشنهادت چیه؟
یه کاغذ رنگی کوچک از کیفش آورد گفت اینو بریم توی خاکش بکاریم
بیلچه را برداشتیم و پای آن خاک کاغذ رنگی دانیال را کاشتیم.
دانیال زنگ بعد به کلاس رفت هر چند که نمیدانم اصلا به آن درخت دیگر نگاه کرد یا نه؟
ارسالی عاطفه
📄 تجربههایی که در کانال "زبانزندگی" ارتباطی بدونخشونت گذاشته میشود؛ تجربهی عملی کاربرد زبانزندگی بدون ویرایش و دخالت در نثر آن و با درک نگارنده است، و نه مثال آموزشی.
#ارتباط_بدون_خشونت
#زبانزندگی
#زبانزرافه
#همدلی
www.zabanezendegi.com
#ZabaneZendegi
#NVC
@nvcir
به ملاقات دوستی که مدیر مدرسه بود رفته بودم. او که از پنجرهی دفترش بیرون را نگاه میکرد، متوجه شد یکی از شاگردان، بچهی کوچکتری را میزند. از جایش پرید و گفت: “ببخشید” و با عجله به زمین بازی رفت. بچهی بزرگتر را گرفت و با عصبانیت به او ضربهای زد و گفت: "حالا به تو یاد میدهم که کوچکتر از خودت را نزنی!" وقتی مدیر برگشت گفتم: "گمان نمیکنم چیزی را که میخواستی به آن شاگرد یاد بدهی، یاد داده باشی و فکر میکنم اگر او چیزی یاد گرفته باشد این است که وقتی ممکن است بزرگتری مثل مدیر ببیند، نباید کوچکتر از خود را کتک زد! به نظر من، تو این فکر را که راه گرفتن چیزی از افرادِ دیگر، کتکزدن آنهاست تقویت کردی."
در چنین موقعیتهایی توصیه میکنم با بچهای که خشونت به خرج میدهد همدلی کنید. برای مثال، اگر دیدیم بچهای فرد دیگری را بعد از شنیدن فحش کتک زد، میتوان اینطور همدلی کرد: "حدس میزنم عصبانی هستی چون دوست داری با تو محترمانه رفتار شود." بعد، اگر درست حدس زده باشم و بچه تصدیق کند که این حدس درست است، بلافاصله بدون هرگونه سرزنشی به بیان احساسها، نیازها و تقاضایم میپردازم و میگویم: "ناراحتی چون میخواهم راههایی برای کسب احترام پیدا کنم که طرف مقابل را به دشمن تبدیل نکند. دوست دارم بگویی آیا مایلی با من روشهای دیگری را برای کسب احترامی که میخواهی بررسی کنی؟"
#مارشال_روزنبرگ
از کتاب حل اختلاف از طریق ارتباط بیخشونت
#ارتباط_بدون_خشونت
#زبانزندگی
#زبانزرافه
#همدلی
www.zabanezendegi.com
#ZabaneZendegi
#NVC
@nvcir
در چنین موقعیتهایی توصیه میکنم با بچهای که خشونت به خرج میدهد همدلی کنید. برای مثال، اگر دیدیم بچهای فرد دیگری را بعد از شنیدن فحش کتک زد، میتوان اینطور همدلی کرد: "حدس میزنم عصبانی هستی چون دوست داری با تو محترمانه رفتار شود." بعد، اگر درست حدس زده باشم و بچه تصدیق کند که این حدس درست است، بلافاصله بدون هرگونه سرزنشی به بیان احساسها، نیازها و تقاضایم میپردازم و میگویم: "ناراحتی چون میخواهم راههایی برای کسب احترام پیدا کنم که طرف مقابل را به دشمن تبدیل نکند. دوست دارم بگویی آیا مایلی با من روشهای دیگری را برای کسب احترامی که میخواهی بررسی کنی؟"
#مارشال_روزنبرگ
از کتاب حل اختلاف از طریق ارتباط بیخشونت
ترجمهی زهرا ف. جلالی
#ارتباط_بدون_خشونت
#زبانزندگی
#زبانزرافه
#همدلی
www.zabanezendegi.com
#ZabaneZendegi
#NVC
@nvcir
Telegram
attach 📎
وقتی میانجیگری میکنیم، با توجه دقیق به آنچه گفته میشود “نوبت را حفظ میکنیم”. اطمینان مییابیم که دو طرف فرصت ابراز نیازهایشان را دارند، به نیازهای دیگری گوش میکنند، و تقاضاهایشان را میسازند.
#مارشال_روزنبرگ
از کتاب ارتباط بدون خشونت
#ارتباط_بدون_خشونت
#زبانزندگی
#زبانزرافه
#همدلی
www.zabanezendegi.com
#ZabaneZendegi
#NVC
@nvcir
#مارشال_روزنبرگ
از کتاب ارتباط بدون خشونت
#ارتباط_بدون_خشونت
#زبانزندگی
#زبانزرافه
#همدلی
www.zabanezendegi.com
#ZabaneZendegi
#NVC
@nvcir
Telegram
attach 📎
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
شما در صورت تمایل میتوانید تجربههایتان را مبتنی بر پُستهای روزانهی کانال - از قبلِ آشنایی با نگرش ارتباط بدونخشونت؛ و بعدِ آن ... تا تمرین مستمر ِزبانزندگی؛ برای افزایش توجه و مشارکت و برای حمایت و توسعهی نگرش nvc و شاید برای توانمندی در ابرازخود با سهیم کردن دیگران - با ما در میان بگذارید:
تجربهیتان را برای انتشار در همین کانال با این لینک 👇🏻
@Morteza84626
برای ادمین بفرستید، و میتوانید مشخص کنید که میخواهید نامتان قید شود - یا بدون نام - منتشر شود.
🌻
#ارتباط_بدون_خشونت
#زبانزندگی
#زبانزرافه
#همدلی
www.zabanezendegi.com
#ZabaneZendegi
#NVC
@nvcir
تجربهیتان را برای انتشار در همین کانال با این لینک 👇🏻
@Morteza84626
برای ادمین بفرستید، و میتوانید مشخص کنید که میخواهید نامتان قید شود - یا بدون نام - منتشر شود.
🌻
#ارتباط_بدون_خشونت
#زبانزندگی
#زبانزرافه
#همدلی
www.zabanezendegi.com
#ZabaneZendegi
#NVC
@nvcir
بعضی افراد از NVC برای پاسخ همدلانه بهخود استفاده میکنند، بعضی برای ایجاد عمق بیشتر در روابط شخصیشان و بعضی دیگر برای ساختن روابط مؤثر در محل کار یا محیطهای سیاسی. در سطح جهانی، NVC برای میانجیگری اختلافات و تعارضات در همه سطوح استفاده میشود.
#مارشال_روزنبرگ
#ارتباط_بدون_خشونت
#زبانزندگی
#زبانزرافه
#همدلی
www.zabanezendegi.com
#ZabaneZendegi
#NVC
@nvcir
#مارشال_روزنبرگ
#ارتباط_بدون_خشونت
#زبانزندگی
#زبانزرافه
#همدلی
www.zabanezendegi.com
#ZabaneZendegi
#NVC
@nvcir
Telegram
attach 📎
بعضی را دیدهام که حرف بودا را به روشی تفسیر میکنند که به معنویت انتقالی میانجامد، جاییکه شما فقط خیلی دوست داشتنی، آرام، آراسته و دائمالمراقبه هستید و اوضاع دنیا هم همین است که هست، و شما امیدوارید که انرژی مثبتتان خود به خود منتقل خواهد شد. به گمان من، چنین معنویتی مایهی استمرار مشکلات است.
پس من فکر میکنم ما باید از خودمان، از معنویت خودمان، شروع کنیم، اما امیدوارم فرق معنویت انتقالی و معنویت دگرگون ساز را تشخیص بدهیم. اساساً حرف ارتباط بدونخشونت همین است. اگر میخواهید به زندگی خدمت کنید، لازم است نظامهای زندگی غنیساز به وجود بیاورید.
#مارشال_روزنبرگ
از کتاب قلب تغییر اجتماعی
#ارتباط_بدون_خشونت
#زبانزندگی
#زبانزرافه
#همدلی
www.zabanezendegi.com
#ZabaneZendegi
#NVC
@nvcir
پس من فکر میکنم ما باید از خودمان، از معنویت خودمان، شروع کنیم، اما امیدوارم فرق معنویت انتقالی و معنویت دگرگون ساز را تشخیص بدهیم. اساساً حرف ارتباط بدونخشونت همین است. اگر میخواهید به زندگی خدمت کنید، لازم است نظامهای زندگی غنیساز به وجود بیاورید.
#مارشال_روزنبرگ
از کتاب قلب تغییر اجتماعی
#ارتباط_بدون_خشونت
#زبانزندگی
#زبانزرافه
#همدلی
www.zabanezendegi.com
#ZabaneZendegi
#NVC
@nvcir
Telegram
attach 📎
زمانیکه به خود و نیازهایمان توجه میکنیم و آنها را میبینیم، بیآنکه آنها را با استراتژی مشخصی به هم وصل کنیم، همهی امکاناتی که از طریق آنها میتوانیم نیازمان را محقق کنیم پیش رویمان قرار میگیرند.
#مارشال_روزنبرگ
#ارتباط_بدون_خشونت
#زبانزندگی
#زبانزرافه
#همدلی
www.zabanezendegi.com
#ZabaneZendegi
#NVC
@nvcir
🎥 #فیلم_هندی متأسفم
#مارشال_روزنبرگ
#ارتباط_بدون_خشونت
#زبانزندگی
#زبانزرافه
#همدلی
www.zabanezendegi.com
#ZabaneZendegi
#NVC
@nvcir
🎥 #فیلم_هندی متأسفم
Telegram
attach 📎