کانال وحید احسانی
1.07K subscribers
83 photos
18 videos
26 files
550 links
فعّال فرهنگی-اجتماعی، دکتری توسعه کشاورزی، تولید و فروش روغن حیوانی کرمانشاهی و عسل طبیعی، ارسال برای تمام شهرها

@vahidehsani_vh

ارسال پیام به‌صورت ناشناس:

https://t.iss.one/HidenChat_Bot?start=128610692
Download Telegram
Forwarded from کانال وحید احسانی (Vahid Ehsani)
آزاده هستیم یا ستم‌پذیر؟!
🖋 وحید احسانی

🔸بیشتر ما در محرّم به عزاداری برای سالار شهیدان پرداخته و می‌دانیم که مضمون آخرین توصیۀ ایشان این بود که: «آزاده باش هر چه که هستی عزیز من / حتّی اگر که بت بپرستی عزیز من [1]»، امّا «آزاده بودن» یعنی چه و ما چقدر آزاده هستیم؟

🔸پائولو فریره، صاحب نظر برجستۀ آموزش و پرورش، از «آزادگی» تعریفی ارائه می‌دهد که به نظرم خوب است همۀ ما بدانیم. وی بیان می‌دارد: «انسان‌ها یا آزاده هستند یا ستم‌پذیر»، یعنی «آزادگی» را در مقابل «ستم‌پذیری» قرار داده و توضیح می‌دهد:

🔸ستم‌پذیر کسی است که به تَبَع طرز تلقّی‌اش از جهان (مانند جبرگرایی یا باور داشتن به این که تمام امور مهم جامعه تحت تسلّط کامل گروه‌های قدرتمندی هستند که از پشت پرده همه چیز را کنترل می‌کنند یا غیره)، یا اصولاً جامعه را اصلاح ناپذیر می‌داند و یا خود را توانا به ایجاد تغییرات در درون نظام اجتماعی نمی‌بیند. لذا، نسبت به اصلاح جامعه احساس مسئولیت نکرده و در این راستا تلاشی هم نمی‌کند، از فکر اصلاح خارج شده و به تنبلی همواره خوشایند و طبع‌نواز دل می‌سپارد، و با تسلیم شدن به سرنوشت محتومی که برای خود قائل شده‌است از مطالعه و تفکّر برای شناخت «روش اصلاح جامعه» نیز فاصله می‌گیرد [2].

🔸بنابراین، از این نظر، یکی از ویژگی‌های انسان «آزاده»، ناامید نشدن از اصلاح جامعه و تلاش کردن در این راستاست. احتمالاً، بسیاری در پاسخ خواهند گفت که: «امّا از دست ما که کاری ساخته نیست»، امّا در این دنیا، آنچه درمان ندارد «مرگ» است و بس. هر وقت با مشکل یا دردی مواجه شویم که خود را قادر به اصلاح آن نمی‌بینیم، با آن مسئله به دو شکل می توانیم مواجه شویم:

1- نمیشه، فایده نداره، از دست ما کاری ساخته نیست، نمی‌توانم و امثال آن
2- نمی‌دانم چگونه باید بر این مشکل غلبه کنم، راهش را بلد نیستم

🔸بسیاری از اولیای دین، حُکمای ایرانی و دانشمندان غربی، تلاش کرده‌اند این پیام را انتقال دهند که «دانستن، توانستن است». در ادامه، چند نمونه از جملات قصار مورد نظر ذکر شده‌است:

امیر مؤمنان (علیه‌السّلام): العِلمُ سُلطانٌ مَن وَجدَهُ صالَ بِهِ وَ مَن لَم يَجِدهُ صيلَ عَلَيه[3] (دانش، سلطنت و قدرت است، هر كه آن را بيابد با آن يورش بَرَد و پیروز شود، و هر كه آن را نیابد بر او يورش برند و مغلوب گردد).

خاتم ملک سلیمان است علم / جمله عالم صورت و جان است علم (مولوی علیه الرّحمه)

توضیح: نقل شده است که حضرت سلیمان (ع)، انگشتری داشت که در آن یک نگین (خاتم) خاص قرار داشت، ویژگی این نگین یا خاتم این بود که حضرت سلیمان آن را به هر سمتی می گرفت، تمام قوای طبیعت و ملائکه و جنّیان در مقابلش سرتعظیم فرود آورده و در خدمتش قرار می گرفتند. مولوی می‌گوید این «نگین و خاتم ویژه» چیزی نبوده‌است جز «علم و دانش».

توانا بود هر که دانا بُود / ز دانش دل پیر بُرنا بُود (حکیم ابوالقاسم فردوسی علیه الرّحمه)

نکوهش مکن چرخ نیلوفری را / برون کن ز سر، باد و خیره سری را
اگر تو از آموختن‌سر بتابی / نجوید سر تو همی سروری را
بسوزند چوب درختان بی‌بر / سزا خود همین است مر بی‌بری را
درخت تو گر بار دانش بگیرد / به زیر آوری چرخ نیلوفری را (ناصر خسرو علیه الرّحمه)

دانش همانا قدرت است (فرانسیس بیکن)

🔸بر اساس مجموع مطالب بالا، یکی از ویژگی‌های انسان آزاده این است که یا می‌داند برای اصلاح جامعه باید چه کار کند و لذا بخشی از توان و فرصت خود را صرف این کار می‌کند و یا نمی‌داند و لذا بخشی از توان و فرصت خود را صَرف مطالعه و علم آموزی می‌کند تا بفهمد که «جامعه چگونه اصلاح می‌شود» و «او برای تحقق این مهم چه کاری می‌تواند انجام دهد» (یا ترجیحاً هر دو).

🔸پانویس‌ها:

[1] بیتی از غزل‌مثنوی بسیار زیبای امیرحسین خوشنویسان متلخّص به بیداد (شاعر آزاده).

[2] رجوع کنید به فصل اوّل از کتاب «آموزش ستمدیدگان» اثر پائولو فریر [این کتاب فقط یک بار در سال 1358 چاپ شده و در بازار موجود نیست. به منظور معرّفی آن در کلاس درس با مشکل مواجه شدم، لذا با انتشارات مربوطه تماس گرفتم و گفتند چون در بازار موجود نیست و بنا هم نیست که تجدید چاپ شود، استفاده از فایل پی دی اف کتاب بلامانع است] یا صفحۀ ششم (صفحۀ صدم مجله) از مقالۀ «آموزش و پرورش و انسان شدن: نظریۀ انتقادی پائولو فریره» اثر دکتر بختیار شعبانی ورکی.

[3] شرح‏ نهج‌‌البلاغة ابن ابی‌الحدید، جلد ۲۰، ص ۳۱۹.

کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://telegram.me/notesofvahidehsani
📝حکایتِ آن عاشقانِ شَرزه که با شب نزیستند

بازخوانیِ فرازهایی از خطبه حضرت حسین(ع) در سرزمینِ "منا" در سال ۵۸ ه. ق. (یک سال پیش از مرگِ معاویه) که در جمع علمایِ امّت و برخی صحابۀ بازمانده از دوران حضرت رسول(ص) ایراد شده است. خطاب اصلی این خطبه به نخبگان زمان است و نهیب بر آنان به‌خاطر سکوت‌شان در برابر «حق خوری» و «ظلم» حاکمان.

✍🏻بازترجمه، ویرایش و روان‌سازیِ متن: سعید رضادوست

شما ای گروهِ نیرومند! دسته‌ای هستید که به دانش و نیکی و خیرخواهی نام‌بُردارید و به واسطه‌یِ خدا (و دینِ او) در دل مردم، قدر و مرتبه‌ای دارید که توانگر، از آن حساب می‌برَد و ناتوان، شما را گرامی می‌دارد و آنانی که هم‌رتبه‌ی شمایند و بر آن‌ها ولایتی ندارید نیز شما را بر خود مقدّم می‌دارند. شما واسطه‌ی (برآوردنِ) حوائجی هستید که از خواستاران‌شان دریغ می‌دارند. (امّا و متاسّفانه) به هیبتِ پادشاهان و ارجمندیِ بزرگان، در راه گام برمی‌دارید. آیا (امیدِ) همه‌ی ایشان (که نام بردم) از آن رو نیست که به شما چشم دارند تا برایِ " *حقّ خدا* " قیام کنید؟ اگر چه از بیشتر حقوق خداوندی روگردان شده‌اید، *حقوقِ ضعیفان را تباه ساخته‌اید* و (البتّه) به پندار خود، حقّ‌تان را گرفته‌اید! شما در این راه(الهی)، نه مالی خرج کردید و نه جانی را برای خدا که آن را آفریده به مخاطره انداختید و نه برای رضای خدا با طبقه‌ای (فاسد) درافتادید. آیا (با این وضع) از درگاه خدا، بهشت و همنشینیِ پیامبران و امان از عذاب او را آرزو دارید؟

شما می‌بینید که *پیمان‌های خدا شکسته شده* و نگران نمی‌شوید، با وجودِ اینکه برای یک نقضِ پیمانِ پدرانِ خود، به هراس می‌افتید! می‌بینید که پیمان (دین و آیینِ) رسول خدا(ص) خوار و ناچیز شده و کورها و لال‌ها و از کار افتاده‌ها در شهرها رها شده‌اند و رحم (بر ایشان) نمی‌کنید و *در خورِ مسئولیت‌تان کاری نکرده‌اید* (و قدمی برنمی‌دارید) و به کسانی که (با وجودِ کوتاهی‌هایِ شما) در آن راه تلاش می‌کنند وقعی نمی‌نهید و (در عین حال) خودتان *به چاپلوسی و سازش با ظالمان آسوده‌اید* .

همه‌ی این رفتارهایِ شما (مصداقِ نقضِ) همان امر به معروف و نهی از منکری است که خداوند همگان را به آن فرمان داده و شما از آن غافل‌ مانده‌اید. مصیبت بر شما (با توجّه به جایگاه و مسئولیّت‌تان) از همه‌ی مردم بزرگ‌تر است، زیرا *در حفظ منزلتِ دانایان و شایستگان مغلوب شدید* و ای کاش (در حفظ آن) تلاش می‌کردید.

شما *ظالمان را بر مناصب‌شان نشاندید* (و در آن جایگاه‌ها استوارشان کردید) و (زعامتِ) امورِ الهی را به آنان سپردید تا (بی هیچ هراس و نگرانی) به شُبهه، کار کنند و در (مسیرِ) شهوت و دلخواهِ خویش پیش روند. فرارِ شما از مرگ و خوش بودنِ شما به زندگیِ (موقّتِ) دنیا که (بی‌گمان) از شما ستانده خواهد شد، (موجبِ جسور گردیدنِ ناشایستگانِ حاکم شده و در نتیجه عملاً) ضعیفان را به دست آنان (/ناشایستگانِ حاکم) سپرده‌اید که برخی را بَرده و گوش به فرمانِ خود ساخته و برخی را ناتوان و غرق در (مشکلاتِ) زیستِ روزمرّه کرده‌ و در امور مملکت (مطابق با) رأی (دلخواهِ) خود تصرّف می‌کنند و با هوس‌رانیِ خویش و پیروی از اشرار و گستاخی در برابرِ پروردگار، شومی و پلیدی به بار می‌آورند.

در هر شهری، خطیبی سخنور (از یارانِ معاویه و دستگاهِ جور) بر منبر دارند که به سودِ ایشان (و به دروغ) سخن می‌گوید. (در وضعیّتی که) *سرتاسر کشورِ اسلامی بی‌پناه مانده* ، دستِ (این ناشایستگان) در جای‌جایِ آن باز (و دراز) است و مردم، بردگانِ آن‌ها (به شمار می‌آیند) و (در این وضع و حال، مردمِ عادی قادر نخواهند بود) هیچ درازدستیِ گستاخانه‌ای را از خود رانده و دفع کنند.

شگفتا! و چرا در شگفت نباشم که *سرزمینِ اسلامی، در اختیار فریبکاری خائن و مالیات‌ ستاننده‌ای ستمگر و فرمانروایی بی‌رحم بر مردمان است* . پس خدا در آنچه ما (بر سرِ آن) نزاع داریم، حاکم (و گواه) است و در موضوعِ اختلاف، داوری خواهد کرد.

خدایا! تو می‌دانی که آنچه از ما سر زده است برای رقابت در فرمانروایی و نیز دسترسی به مالِ بی‌ارزش دنیا نبوده، بلکه از آن روست که (می‌خواهیم) نشانه‌هایِ آیین تو را آشکار نموده و شیوه‌ی اصلاحِ کژی‌ها را در سرزمین‌هایت نمایان سازیم تا بندگانِ ستمدیده‌یِ تو، آسوده‌خاطر (بتوانند) به فرایض و سنن و احکام تو عمل کنند.

ای مردم! اگر (نکوشید و) ما را (در این راه) یاری نرسانید، *ستمگران (بیش از پیش) بر شما مسلّط خواهند شد* و در خاموش کردن نورِ (راهنمایی‌هایِ) پیامبرِ شما، بیشتر گستاخی و درازدستی خواهند کرد. (پاداش و مطلوب) برایِ ما خداست و (همو) برایِ ما بس است. بر او توکّل داریم و (همگان) به سوی او بازمی‌گردیم و سرانجامِ (همه چیز و همه کس) به سوی اوست.

نقل از کانال فردای بهتر

کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://telegram.me/notesofvahidehsani
مواجهۀ مسئولیت‌گریزانه با «مسئولیت اجتماعی دانشگاه» (با اندکی تلخیص)
✍️ وحید احسانی

به‌نظرم، مواجهۀ بیشتر دانشگاهیان با «مسئولیت اجتماعی دانشگاه»، مواجهه‌ای مسئولیت‌گریزانه است.

بسیاری از اعضای هیئت علمی هنگام صحبت از مسئولیت اجتماعی دانشگاه ... می‌گویند: «این مسئله باید از بالا درست شود، آئین‌نامه‌هایی که فضای آموزش عالی را به سمت فاصله‌گرفتن از جامعه ریل‌گذاری کرده و اعضای هیئت علمی را مجبور می‌کنند که بر مقاله‌نویسی تمرکز کنند، باید اصلاح شوند و غیره».

با دیدگاه بالا مشکلی ندارم و به‌هیچ‌وجه قائل‌بودن به آن را معادل مسئولیت‌گریزی نمی‌دانم امّا معتقدم بسنده کردن به گفتن چنین حرف‌هایی عین مسئولیت‌گریزی است.

رکن «مسئولیت‌پذیری در قبال جامعه» این است که هر فردی از آن نقطه و جایگاهی که هست، ببیند برای بهتر شدن وضعیت جامعه چه کاری از دستش بر می‌آید. ممکن است پرسیده‌شود اگر شخصی بر اساس فهم و مطالعاتش مسئله را چنین می‌دید که آغازشدن فرآیند اصلاح فقط در صورتی امکان‌پذیر است که از نقطۀ دیگری (مثلاً از وزارت عتف، شورای عالی انقلاب فرهنگی یا غیره) آغاز شود، آنگاه تکلیفش چیست؟! به‌خاطر اینکه به مسئولیت‌گریزی متّهم نشود، آیا باید فهم خود را -که ممکن است بسیار عالمانه و تخصصی هم باشد- کنار بگذارد؟! مسلّماً نه؛ امّا رویکرد مسئولیت‌پذیرانه ایجاب می‌کند که فرد قائل به این دیدگاه از خودش بپرسد: «من از این نقطه‌ای که ایستاده‌ام و با این حیطۀ اختیارات و اثرگذاری که دارم، چگونه می‌توانم مسئولان وزارت عتف یا غیره را به سمت ایجاد تغییرات لازم سوق دهم؟».

بسیاری از افرادی که به صرف گفتن «اصلاحات باید از مراکز تصمیم‌گیری بالادستی آغاز شوند» بسنده کرده و ... دچار عذاب‌وجدان هم نمی‌شوند، معتقدند: «از دست ما هیچ کاری ساخته نیست، ما وزیر و وکیل نیستیم که بتوانیم سیاست‌ها و آئین‌نامه‌ها را تغییر دهیم، مسئولان هم به حرف ما گوش نداده و کار خودشان را می‌کنند». این در حالیست که برخی دیگر از اعضای هیئت علمی دانشگاه که در مورد مسئله و چگونگی اصلاح آن دیدگاه مشابهی دارند، با رویکردی مسئولیت‌پذیرانه با آن مواجه شده و از همان نقطه‌ای که هستند اقداماتی را آغاز می‌کنند؛ «پویش ملّی دوباره دانشگاه» حاصل تلاش‌ برخی از چنین استادانی است.

«پویش ملّی دوباره دانشگاه» با نگارش نامه‌ای حاوی نقد سیاست‌های کلان آموزش عالی از سوی تعدادی از استادان دانشگاه‌های کشور خطاب به مقامات عالی‌رتبۀ نظام در سال ۱۳۹۶ شکل گرفت. نگارندگان طی فراخوانی از تمام اعضای هیئت علمی کشور خواستند با امضای نامه به مطالبه‌گری آنها کمک کنند. این نامه نهایتاً با ۱۳۰۰ امضاء برای مخاطبان و برخی مراکز اثرگذار دیگر ارسال گردید و در رسانه‌ها بازتاب یافت. علاوه بر این، سایت و کانال تلگرامی پویش ملّی دوباره دانشگاه به مرکزی برای نشر مطالب تحلیلی و نقادانه دربارۀ وضعیت آموزش عالی و گفتگوی دغدغه‌مندان این عرصه تبدیل شده‌است. چنین اقدامات و حرکت‌هایی در حکم مثال‌های نقضی هستند که بر ادّعای مسئولیت‌گریزانۀ «از دست ما هیچ کاری ساخته نیست» مهر ابطال می‌زنند.

ممکن است برخی مخاطبان ... به نگارنده بگویند: «حاصل این پویش و حرکت‌های مشابه آن چه شد؟ آیا به اصلاح سیاست‌ها و دستورالعمل‌ها انجامید؟ ... اتّفاقاً این تلاش‌های بی‌فایده و بی‌اثر ثابت می‌کنند که از ما کاری ساخته نیست و این گره فقط به دست مسئولان تصمیم‌ساز و سیاست‌گذار باز می‌شود».

پرسش اینجاست که آیا حاصل‌نشدن نتیجۀ مطلوب از حرکت‌هایی مانند «پویش ملّی دوباره دانشگاه» به این خاطر است که چنین تلاش‌هایی اصولاً بی‌فایده هستند یا مشکل می‌تواند از عدم همراهی شایسته‌وبایسته توسّط سایر اعضای هیئت علمی نیز ناشی ‌شود؟!‌ به عبارتی دیگر، اگر نامۀ پویش ملّی دوباره دانشگاه، به جای ۱۳۰۰ امضا با ۱۳ هزار امضا ارسال می‌شد، باز هم اثرگذاری‌اش همین اندازه بود؟! و نهایتاً این که چرا اعضای هیئت علمی در خصوص افزایش حقوق خود -که آن هم به تصمیم مسئولان عالی‌رتبه وابسته است- به صرف بیان درد اکتفا نمی‌کنند؟!

پیگیری مصرّانه و طومارنویسی اعضای هیئت علمی وزارت عتف برای «همسان‌سازی حقوق‌شان با وزارت بهداشت» که با وجود بار مالی قابل توجّه‌اش نهایتاً به تغییرات زیادی در سطح مصوّبات مجلس و وزارتخانه انجامید و در بسیاری از دانشگاه‌ها اعمال شد، نشان می‌دهد با مطالبۀ مدنی جمعی و از طریق رویکرد «پایین به بالا» می‌توان بر تصمیم‌های مراکز تصمیم‌ساز و سیاست‌گذار اثرگذاشت.

اگر اعضای محترم هیئت علمی موضوعاتی مانند «مسئولیت اجتماعی دانشگاه» را نیز با همان رویکرد مسئولیت‌پذیرانه‌ای دنبال می‌کردند که مطالبات صنفی خود را دنبال می‌کنند، در این عرصه نیز تحوّلات قابل توجّهی رخ می‌داد.

منبع: نامۀ فرهنگ رازی (حاوی متن کامل)

💢 پویش ملی دوباره دانشگاه
🆔 https://t.iss.one/dobarehdaneshgah
توده‌ی قهرمان‌گرای نخبه‌کش!
⬅️قسمت اوّل: «جامعۀمدنیِ نخبه‌گرا» یا «توده‌ی قهرمان‌گرا»؟!

همگان درخصوص نقش ویژه و مهمّ نخبگان در اصلاح و توسعۀ جامعه اتّفاق نظر دارند، امّا نگاه بسیاری از ما به «نخبه» همان نگاه قدیمی و بیمارگونه‌ای است که به «قهرمان» داشته‌ایم.

1️⃣ نخبه‌گرایی در جامعۀ‌مدنی

در جامعۀ مدنی، عموم افراد خود را اوّلاً، مسئول بهبود جامعه دانسته و ثانیاً، برای ایفای نقش موثّر و مطلوب، به دو علّت نیازمند رجوع به نخبگان می‌دانند: اوّل، فهم صحیح‌تر مسائل جامعه و چگونگی اصلاح آنها و دوّم، هماهنگ و هم‌افزا شدن حول نخبگان.

در جامعۀمدنی، «نخبگی» یک ویژگی مطلق و انحصاری نیست، یعنی چنین نیست که برخی افراد کاملاً نخبه باشند و برخی دیگر کاملاً عوام. به عبارتی دیگر، در جامعۀ‌مدنی «نخبگی» نسبی است و هر نفر، در عین حال که خود را نیازمند رجوع به برخی نخبگان مقیاس بالاتر (مثلا مقیاس ملّی) می‌داند، به‌عنوان یک نخبۀ مقیاس کوچکتر احساس وظیفه کرده و می‌تواند مورد رجوع سایرین باشد. این سلسله مراتب نخبگی، به‌مثابه شبکه‌ای غیررسمی از سطح ملّی آغاز شده و در سطوح منطقه‌ای، محلّی، سازمانی و حتّی خانوادگی ادامه می‌یابد. در جامعۀ‌مدنی، شاید هیچ‌کسی وجود نداشته‌باشد که خود را به‌هیچ‌اندازه دارای وظایف و مسئولیت‌های نخبگی نداند.

در جامعۀمدنی همچنین، ارتباط میان نخبگان با سایرین، ارتباطی مریدومرادی و مبتنی بر تقلید نیست، بلکه میان نخبگان هر سطح با هم و میان نخبگان سطوح بالاتر با نخبگان سطوح پایین‌تر گفتگو در جریان است، امّا در عین حال، رواج تفکّر انتقادی و گفتگو باعث نمی‌شود که «نخبگی» موضوعیت خود را از دست داده و نخبگان محوریتی نداشته‌ باشند.

2️⃣ قهرمان‌گرایی در جامعۀ توده‌وار

در مقابل، در جامعۀ توده‌وار عموم افراد برای خود هیچ قابلیت اثرگذاری و مسئولیتی قائل نبوده و از نخبگان انتظار دارند که چونان قهرمان‌هایی، مسائل را حل کرده و جامعه را در مسیر اصلاح و توسعه قرار دهند.

در چنین جوامعی، معمولاً کسانی که به‌عنوان نخبه مطرح شده و محل توجه و رجوع مردم قرار می‌گیرند، افرادی هستند که دیدگاه‌ها، شعارها و گفته‌های آنان با خواسته‌های توده مطابقت کامل دارد. توده به نخبگانی که بر اساس رسالت خود بخواهند در کنار نقد ساختار به نقد توده نیز پرداخته و اندکی از فهم و خواسته‌های مردم کف جامعه فاصله بگیرند، برچسب‌هایی مانند «ستون پنجم»، «غیرمردمی»، «سوپاپ اطمینان رژیم»، «خائن» و امثال آن می‌زند. در واقع، توده کسانی را به‌عنوان نخبه (در واقع قهرمان) قبول می‌کند، که کاملاً مثل آنها فکر کنند و حرف آنها را بزنند. به عبارتی دیگر، نخبگان مورد توجه توده، اعضایی از توده هستند، تنها با این تفاوت که بهتر حرف می‌زنند و می‌توانند جلوی جمع سخنرانی می‌کنند.

به‌طور مشخص، توده کسانی را به‌عنوان نخبه (قهرمان) می‌پذیرد که تمام تقصیرها را به گردن ساختار انداخته، هیچ مسئولیتی برای مردم قائل نبوده و شعار «مرگ بر» سر بدهند.

در جامعۀ توده‌وار، وقتی مردم دربارۀ تفکر انتقادی و در مخالفت با تقلید صحبت می‌کنند، اصولاً «احساس نیاز به متخصصان» را زیرسؤال برده و وجود کسانی فهیم‌تر از خود را منکر می‌شوند.

ذهن توده خیلی بیش از اینکه بخواهد در مورد نظریات و تحلیل‌های مطرح‌شده تأمّل کرده و به نقد دیدگاه نخبگان بپردازد، در پی کشف نیّات و وابستگی‌های پشت‌پردۀ آنهاست.

ادامۀ این یادداشت کوتاه را از طریق پیوند (لینک) زیر مطالعه بفرمایید 👇
تودۀ قهرمان‌گرای نخبه‌کش!

قسمت دوّم: سرگذشت یک نخبه در جامعه‌ای نخبه‌کش!

کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://telegram.me/notesofvahidehsani
توده‌ی قهرمان‌گرای نخبه‌کش!
⬅️ قسمت دوّم: سرگذشت یک نخبه در جامعه‌ای نخبه‌کش!

زمانۀ خوبی نبود؛ هیچ کجای مملکت سروسامان نداشت؛ فقر، بیکاری، تبعیض و دزدیْ امان مردم را بریده بود. عموم مردم –به جز استثناءهایی انگشت‌شمار- فقط نق‌می‌زدند و ناله‌ونفرین می‌کردند. «میشل» [۱] یکی از همان استثناءها بود. او تلاش می‌کرد به جای این که عمر و توانش را با «شکوه‌وشکایت» هدر بدهد، در حدّ وسع، برای اصلاح وضعیت گام بردارد.

در محلّه، گروه پاکسازی محیط زیست تشکیل ‌داد تا هم محلّه‌شان تمیز باشد و هم فرهنگ «آشغال نریختن» و «نگهداری از محیط زیست» را ترویج دهد. در محل کار، برای بهبود روند امور و افزایش بهره‌وری پیشنهادهایی می‌داد. در میان فامیل گروه «کتابخوانی» تشکیل داده بود و غیره، امّا اطرافیانش با او همکاری مطلوبی نداشتند و به‌همین‌خاطر برنامه‌هایش آنچنان که بایدوشاید پر‌رونق نبود.

اطرافیانش نه تنها با او همراهی نمی‌کردند، بلکه رفتارهای «خودمدارانه»‌شان دقیقاً در تقابل با اهداف و تلاش‌های او قرار می‌گرفت. اطرافیان خودمدارش آشغال‌هایشان را به راحتی در پارک، کوچه و طبیعت می‌ریختند، منابع طبیعی را هدر داده و به محیط زیست آسیب می‌زدند؛ آنها با وجدان آسوده، سمبل‌کاری، تقلّب، پارتی‌بازی و ریاکاری کرده و مثل آب خوردن دروغ می‌گفتند و بسیاری کارهای اینچنینی دیگر انجام می‌دادند.

خیلی تلاش می‌کرد اطرافیانش را متقاعد کند که از لاکِ «نمیشه، فایده‌نداره، از ما کاری ساخته نیست، ناامیدی و خودمداری» خارج شده، به حرکت درآمده و با او همراه شوند، امّا آنها همیشه پاسخ می‌دادند که:

«از دست ما کاری ساخته نیست، نخبه‌ها باید یک کاری بکنند، گیرم ما همۀ زندگی‌مان رو بگذاریم روی این کارها، مگه چقدر فایده دارد؟! مثل این می‌ماند که وقتی سیل آمده، چند نفر بخواهند با سطل آب را از شهر خارج کنند. این کارْ کارِ نخبه‌هاست، آنها هستند که اثرگذاری زیادی دارند؛ آنها دست به قلم هستند، روابط گسترده‌ای دارند، به اطّلاعات دسترسی دارند، خیلی‌ها آنها را می‌شناسند؛ اگر نخبه‌ها یک حرکتی بکنند، تحوّل ایجاد می‌شود، ولی ما چه؟! نه بلدیم نامۀ اداری بنویسم، نه می‌توانیم یک متن درست و حسابی بنویسم، نه ارتباطات خاصّی داریم، و اطّلاعات دقیق دسترسی داریم و نهایتاً کسی هم به حرف ما گوش نمی‌دهد».

میشل امّا دست‌بردار نبود، همواره در حال تلاش بود که بتواند تغییرات مثبتی ایجاد کرده و مسیرهای خوبی پیش پای سایرین باز کند. رشتۀ دانشگاهی‌اش را هم با همین رویکرد انتخاب کرد. کتاب می‌خواند، پای صحبت‌های صاحب‌نظران می‌نشست، سرگذشت بزرگان و تجربۀ حرکت‌های موفق را مطالعه می‌کرد. کم کم، به خاطر اینکه دغدغه‌هایش را با سایرین درمیان گذاشته و بتواند سایرین را به حرکت و تلاش تشویق کند، شروع کرد به یادداشت‌نوشتن در روزنامه‌ها. همچنین، به مسئولان نامه می‌نوشت و غیره. در نتیجۀ تلاش‌ها و مطالعاتش، دائماً در حال رشد بود. به مرور، قلمش گیراتر، نطقش فصیح‌تر، روابطش گسترده‌تر و شخصیتش پخته‌تر می‌شد. با وجود این، همچنان از اطرافیانش همان پاسخ‌ها را می‌شنید.

به موازات رشد شخصی، به تدریج موقعیت اجتماعی‌اش هم ارتقاء پیدا کرد. هر چقدر که موقعیّت اجتماعی‌اش ارتقاء می‌یافت، اطرافیانش هم بیشتر به سراغش می‌آمدند؛ البته نه برای کمک و همکاری با او؛ یکی از او شغل می‌خواست، یکی از او می‌خواست با استادش صحبت کند تا استادش به او نمره بدهد، یکی درخواستش این بود که به رئیس فلان اداره سفارشش را بکند تا کارش را یک جوری راه بیندازند و غیره. درخواست‌ها و توقّعات خودمدارانۀ اطرافیان، خیلی آزارش می‌داد امّا او همچنان در ادامه‌دادن راهش مصمم بود.

میشل بالاخره به یک چهرۀ مشهور و شناخته‌شده در سطح کشور تبدیل شد. آنجا بود که عموم مردمِ مسئولیت‌گریزِ قهرمان‌گرا آویزانش شدند؛ آنها مانند غریقانی که سراسیمه به ناجیِ خود (نجات‌غریق) چسبیده، دست و پایش را بسته و او را به زیر آب می‌کشند، میشل را به قعر باتلاق کشیده و حذف کردند!

بعد از مرگ میشل، تمام مردمانی که چندی پیش تمام بار آرزوهایشان را بر پشت او گذاشته‌ و زیر فشار ناشی از قهرمان‌سازی و مقدّس‌سازی خردش کرده‌بودند، دوباره به لاکِ «نق زدن و ناله‌ونفرین کردن» فرو رفتند. آنها در پاسخ به هر کسی که می‌گفت «خودمان باید آن کارهایی که از دست‌مان بر می‌آید را انجام بدهیم» می‌گفتند: «از ما کاری ساخته نیست، کارِ نخبه‌هاست، اگه نخبه‌ها یک کاری بکنند تحوّل و گشایشی ایجاد میشه ...»!

پانویس‌ها:
[۱] این نام‌گذاری بر اساس یادداشتی با عنوان «میشل در سرزمین نمیشگان» انجام شده‌است.

قسمت اوّل این یادداشت را از طریق پیوند (لینک) زیر مطالعه بفرمایید 👇
قسمت اوّل: «جامعۀمدنیِ نخبه‌گرا» یا «تودۀ قهرمان‌گرا»؟!

کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://telegram.me/notesofvahidehsani
👍1
Forwarded from پیام...نسیم (shayda)
دنیا را آدمهایی که مرتکب بدی می شوند، خراب نمی کنند!
دنیا را کسانی از بین می برند که بدون کوچکترین واکنشی نظاره می کنند...



اریک امانوئل اشمیت
کارزار: درخواست بازگشت دکتر بیژن عبدالکریمی به دانشگاه

❗️با اینکه دکتر عبدالکریمی به دانشگاه آزاد برگشته‌اند، امّا حکم اخراج ایشان موقتاً به حال تعلیق درآمده و برای بررسی مجدد به هیئت تجدید نظر رسیدگی به تخلفات اعضای هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی، یعنی به همان مرجع تهمت‌زننده و اخراج کننده، واگذار گردیده‌است و همه چیز به حکم همین هیئت فاقد صلاحیت بستگی دارد.

🔹 پیش از این دو کارزار دیگر نیز در این رابطه ایجاد شده‌است، امّا آنها خطاب به رئیس دانشگاه آزاد تنظیم شده‌اند در حالی‌که حل کامل این مسئله ظاهراً خارج از حیطۀ اختیارات رئیس دانشگاه آزاد است.

⬅️ این کارزار خطاب به رئیس جمهور، رئیس قوّۀ قضائیه، دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی، وزیر علوم و رئیس دانشگاه آزاد نگاشته شده‌است.

بنابراین، خواهشمندم از طریق لینک زیر، به صفحۀ کارزار مربوطه رفته، نام و نام خانوادگی خود را درج و کارازار را امضا کنید.

بخش‌هایی از متن کارزار:

1️⃣ بالاخره دانشگاه قرار است به چه سمتی حرکت کند؟
طی سال‌های اخیر، واژه‌ها و مفاهیمی چون «دانش‌بنیان شدن»، «دانشگاه جامعه‌محور»، «رسالت اجتماعی دانشگاه» و «مسئولیت اجتماعی دانشگاهیان» مورد تأکید همه مقامات نظام در تمام سطوح مدیریتی بوده است. نزدیک شدن به چنین مفاهیمی مستلزم تقدیر از استادانی چون دکتر عبدالکریمی است که در برقراری ارتباط با جامعه‌ پیشتاز هستند. ... در مقابل، برخورد با چنین استادانی، این معنا را می‌رساند که حرکت به‌سوی اهداف پیش‌گفته نه تنها در دستور کار قرار ندارد، بلکه در واقع بنا بر این است که مراکز علمی-پژوهشی و اعضای هیئت علمی از ارتباط‌گیری با جامعه باز داشته شده و صرفاً در حیطه اموری چون آموزش مبتنی بر حفظ‌ کردن برخی گزاره‌ها (به تعبیر پائولو فریره، آموزش بانکی)، انتشار مقاله‌های بی‌ارتباط با مسائل واقعی جامعه و امثال آن محدود نگاه داشته شود.

2️⃣ توجه به دیدگاه استادان و فرهیختگان در این رابطه
بازنگرداندن حکم اخراج دکتر عبدالکریمی به مثابه توهین و دهن‌کجی به استادان و فرهیختگان متعددی (اعم از دانشگاهی و حوزوی) است که طی این مدت کوتاه نسبت به تصمیم مورد نظر اعتراض کردند (شامل برخی بسیج‌های دانشجویی).

3️⃣ برخورد با عبدالکریمی، برخورد با مدارا، وفاق، صلح و میانه‌روی است
هرچند محیط دانشگاه و فضای تفکر به صورت طبیعی می‌بایست از فعالیت تمامی اهالی علم و اندیشه استقبال کند، برخورد با اندیشمندی چون دکتر عبدالکریمی با برخورد با اندیشمندانی که در جریان فکری خود به‌اصطلاح «تندرو» خوانده می‌شوند تفاوت بنیادین دارد. متأسفانه و به دلایل گوناگونی، جامعه ما دچار قطبیت‌های شدیدی شده و ارتباط فکری و احساسی دسته‌های مختلف به‌شکل فزاینده‌ای کم شده است. این قطبیت موجب شده افراد هر دسته، رسانه‌ها، مفاهیم، نمادها و ارزش‌های خاص خود را -که متأسفانه معمولاً در تقابل با رسانه‌ها، مفاهیم، نمادها و ارزش‌های دسته روبه‌رو تعریف می‌شوند- داشته‌ باشند. در چنین فضایی که بیشتر نخبگان (یا در واقع، شبه‌نخبگان) به عضویت یکی از قطب‌ها درآمده و بی‌توجه به منافع بلندمدت ملی، در دسته و گروه خود مریدان بی‌اعتراضی دور خود گرد آورده‌اند، اندیشمند آزاده‌ای چون دکتر عبدالکریمی (به‌همراه معدودی دیگر) با محور قراردادن مفاهیمی چون «ایران شدن ایران»، «وفاق» و «همبستگی ملی»، خود را در تقابل با هر نوع تندروی تعریف کرده و با حضور در مجامع و رسانه‌های جگرگوشه‌های پاره‌پاره خانواده بزرگ ایران، رنج اعتراض و تهمت‌های تندروی‌خواهان دسته‌های مختلف را به‌ جان می‌خرد، به این امید که این پاره‌پاره‌های به‌جان‌هم‌افتاده دوباره بتوانند یکدیگر را به‌عنوان اعضای یک خانواده واحد دیده و در کنار گفت‌وگوی سازنده درباره اختلافات، برای سربلندی و عزت خانواده‌شان راهی بیابند و دست‌به‌کار آبادانی خانه‌شان شوند ...

ایجادکنندگان کارزار: وحید احسانی (دکتری توسعۀ کشاورزی)، محسن احمدوندی (دکتری ادبیات فارسی)، سیّد علی‌احسان امامی (مدرس الهیات و فلسفه)، اکبر امیری (دکتری فلسفه‌ی اسلامی)، امیرعلی بابایی (فعال مدنی)، محمّدمهدی حاتمی (دکتری فلسفۀ غرب)، فرزاد زیبایی (مدرس فلسفه)، محسن طاهری (دکترای فلسفه و کلام اسلامی)

لینک کارزار 👇
https://www.karzar.net/bijan-abdolkarimi

#بازگشت_عبدالکریمی_به_دانشگاه

✔️ لطفاً بازنشر داده و به جمع‌آوری امضا کمک کنید.

کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://telegram.me/notesofvahidehsani
❗️منفعل نباشیم!

اگر با اخراج دکتر بیژن عبدالکریمی از دانشگاه موافقید که هیچ، در غیراین‌صورت، لطفا چند ثانیه وقت گذاشته و کارزار زیر را امضا کنید:

https://www.karzar.net/bijan-abdolkarimi

⬅️ همان‌طور که در کانال دکتر عبدالکریمی درج شده‌است: «بازگشت دکتر بیژن عبدالکریمی به دانشگاه آزاد اسلامی در حال حاضر موقت بوده، حکم هیئت تجدیدنظر مبنی بر لغو حکم اخراج ایشان موکول به تشکیل مجدد جلسه هیئت مذکور شده و هنوز حکم نامشروع اخراج ایشان به طور قطعی ابطال نشده‌است. کارزار زیر برای ابطال قطعی حکم اخراج ایشان است.»

می‌‎پرسید «مگر امضای من یک نفر چه تأثیری می‌تواند داشته‌باشد؟!»

👈 اجازه بدهید پاسخ شما را از زبان دو چهرۀ شناخته‌شده بدهم:

1️⃣ هلن کلر (دختر نابینا و ناشنوایی که از دانشگاه هاروارد فارغ‌التّحصیل گردید، به یک فعّال مدنی و اجتماعی تأثیرگذار تبدیل شد و ترجمۀ کتاب‌هایش در عموم کشورها منتشر شدند):

🔹 «من فقط یک نفر هستم، امّا یک نفر هستم. خیلی کارها را نمی‌توانم انجام دهم، امّا بعضی کارها هست که می‌توانم انجام دهم؛ این که خیلی کارها را نمی‌توانم انجام دهم، باعث نمی‌شود آن کارهایی که می‌توانم انجام بدهم را نیز انجام ندهم».

2️⃣ مولوی (علیه‌الرّحمه):

🔹 تو نگو «همه به جنگند و ز صلح من چه آید» / تو یکی نه‌ایی، هزاری، تو چراغ خود برافروز

🙏 بنابراین، لطفا با امضا کردن این کارزار، به‌عنوان «یک نفر» سهم خود را ادا کرده و از انجام دادن کاری که می‌توانید انجام دهید (ولو کوچک) شانه خالی نکنید.

✔️ سایت «کارزار» یک استارتاپ اجتماعی است، یک بستر مستقل جمع‌آوری امضا که مجوزهای لازم را اخذ کرده و در چارچوب قوانین کشور فعالیت می‌کند.

⬅️ برای امضای کارزار کافیست بر لینک مربوطه کلیک کرده، نام و نام خانوادگی و شمارۀ همراه (یا آدرس ایمیل) خود را درج و گزینۀ «ثبت امضا» را انتخاب کنید.

👈 تعداد امضاهای کارازا هم‌اکنون (ساعت ۱۶:۰۰ پنج‌شنبه اوّل مهر) به عدد ۷۰۹ رسیده‌است. با افزوده‌شدن فقط ۲۹۱ امضای دیگر، این مطالبه در صفحۀ اینستاگرام کارزار (با بیش از ۲۰۰ هزار نفر عضو) منتشر می‌شود و چون اعضای این پیج علاقه‌مندان به کارزار و عموماً دغدغه‌مند و کنشگرند، این اتفاق باعث می‌شود که سرعت جمع‌آوری امضا برای آن به‌شکل محسوسی افزایش پیدا کند.

چنانچه قبلاً این کارزار را امضا کرده‌اید، شاید بتوانید به متقاعدکردن سایرین و جمع‌آوری امضاهای بیشتر کمک کنید.

⬅️ همراه شو عزیز! ➡️
"زیارت عاشورا" ی دروغین ما!

بیشتر ما ایرانیان در مراسم عزاداری سالار آزادگان عالم شرکت کرده و زیارت عاشورا می‌خوانیم، امّا در عین حال، ویژگی‌هایی داریم که نه‌تنها با سیره‌وسنّت امام حسین (ع) سازگاری ندارند، بلکه با بارزترین ویژگی‌های زندگی سیّدالشّهدا یعنی آزادگی، اصلاح‌گری و هزینه‌دادن برای حق، در تضاد هستند.

در زیارت عاشورا با اباعبدالله (ع) تجدیدپیمان کرده و می‌گوییم «ما دوستِ ادامه‌دهندگان راه تو (آزادگان اصلاح‌گر) و دشمن کسانی هستیم که در مقابل آزادگی و اصلاح‌گری قرار می‌گیرند. ما با ظالمان میانه‌ای نداشته و طرفدار و حامی مظلومان هستیم»، امّا در عمل چقدر اینگونه‌ایم؟! آیا می‌شود زیارت عاشورا را صادقانه خواند و از اصلاح‌گران مظلوم‌واقع‌شده حمایت نکرد؟!

دکتر نعمت‌اله فاضلی از رواج «فرهنگ احتیاط‌گری» (درمقابل کنشگری) در میان دانشگاهیان ما سخن می‌گوید و دکتر حسین اسکندری معتقد است بیشتر دانشگاهیان ما به‌جای اینکه «کنشگر» باشند، «کرنشگر» شده‌اند. البته عافیت‌طلبی، محافظه‌کاری و کرنشگری محدود به دانشگاهیان نبوده و عمومیت دارد، چنانکه مهندس بازرگان از «سازگاری» (به‌معنای منفی آن) و «پفیوزی» ایرانیان سخن می‌گوید.

بیشتر ما ایرانیان در خفا نسبت به بسیاری چیزها اعتراض می‌کنیم، امّا در فرصت‌هایی که می‌توانیم صحبت، نقد یا موضع‌گیری کرده و اثرگذاری داشته‌باشیم (ولو اندک)، ترجیح می‌دهیم سکوت اختیار کنیم که گربه شاخ‌مان نزند! بارها دیده می‌شود که وقتی در جمع (حضوری یا مجازی) نقدهایی مطرح می‌کنید، هیچ‌کس از شما حمایت نمی‌کند امّا بعد برخی به‌شکل خصوصی به شما می‌گویند: «آفرین، ما هم با تو موافقیم، خوب کردی این حرف‌ها را مطرح کردی»!

در جامعۀ ما، مانند عموم کشورهای توسعه‌نیافته (بخوانید جهان‌سوّم، عقب‌مانده، بلاتکلیف، سردرگم)، «نظام پاداش‌دهی اقتصادی و اجتماعی» با «منافع جمعی و ملّی» هم‌راستا نیست. دکتر پاپلی‌یزدی این مسئله را با اندکی مبالغه این‌گونه بیان می‌کند: «جهان‌سوّم جایی است که هرکس بخواهد مملکتش را آباد کند، خانه‌اش خراب می‌شود و هرکس که بخواهد خانه‌اش آباد باشد، باید در تخریب مملکتش بکوشد!». در چنین شرایطی، بیشتر ما در انتخاب رشته، انتخاب شغل، انتخاب موضوع پایان‌نامه و مقاله، هنگام تصمیم‌گیری در مورد اینکه در مقابل افراد مختلف چه بگوییم و چگونه رفتار کنیم و به‌طور کلّی در عموم موقعیت‌ها، خیلی دقیق و هوشمندانه براساس «مسیر رشد و پیشرفت شخصی» (مسیری که در راستای اصلاح جامعه نیست) تصمیم‌گرفته و عمل می‌کنیم.

وقتی به افراد می‌گویید «تو که با فلان مسئله مخالفی، چرا در جلسه حرف نزدی؟ چرا پای فلان بیانیه، پویش یا کارزار را امضا نکردی؟ و غیره» به شما پاسخ می‌دهند که «این کار هزینه دارد» بعد همین افراد در زیارت عاشورا خطاب به سرور آزادگان عالم می‌گویند: «پدر، مادر، زندگی، فرزند، خانواده و دارایی‌ام به فدای تو باد ای اباعبدالله»!

مسلّماً وجود این ویژگی‌های متضاد با سیره و منش امام حسین (ع)، ژنتیکی نیستند؛ هر یک از ما از همین الان می‌توانیم در مسیر «آزادگی و اصلاح‌گری جامعه» قرار بگیریم. لازم نیست «جوگیر» شده و زندگی شخصی خود را تعطیل کنیم؛ کافیست در مواقع تصمیم‌گیری، خیر و صلاح جامعه را نیز در نظر داشته و از فرصت‌های موجود برای برداشتن گام‌هایی هر چند کوچک در این راستا استفاده کنیم. همچنین، لازم نیست خود را به‌هلاکت بیندازیم، کافیست مبنای تصمیم‌گیری‌هایمان صِرفِ پیشی‌گرفتن از سایرین در مسابقه‌هایی نباشد که برنده‌شدن در آنها در بهترین حالت، ارتباطی با «مفیدتر بودن برای جامعه» ندارد (اگر به‌مثابه مضرتر بودن برای جامعه نباشد).

کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://telegram.me/notesofvahidehsani
Forwarded from کانال وحید احسانی (وحید احسانی)
جامعۀ مدنی: «نقطۀ شروع» یا «خط پایان»؟!

خوشبختانه، با گذشت زمان، بخش فزاینده‌ای از مردم متوجه می‌شوند که «یک کلمه»ای [1] که از طریق آن باید درمان جامعه را جستجو کنیم، «جامعۀ مدنی» است. پرسش اینجاست که جامعۀ مدنی چگونه شکل گرفته و تقویت می‌شود؟

از دید بیشتر ایرانیان، وجود جامعۀ مدنی قوی مستلزم وجود «مردمانی آگاه و توانمند»، «آگاهی و توانمندی مردم» مستلزم وجود «نظام آموزشی کارآمد» و «شرایط اقتصادی مناسب» و وجود این دو نیز نیازمند وجود «نظام سیاسی مردم-مدار و پاسخگو» است.

هر گاه از «جامعۀ مدنی» صحبت می‌شود، بیشتر ما بر اساس مدل فرایندی نمایش‌داده‌شده در شکل اوّل به مسئله نگاه می‌کنیم (برای مشاهدۀ تصاویر به نمای INSTANT VIEW مراجعه کنید)، امّا اگر چنین باشد، پس دیگر به جامعۀ مدنی چه نیازی داریم؟! یعنی اگر نظام سیاسیْ مردم-مدار و پاسخگو بوده، این نظام سیاسیِ مطلوب، شرایط اقتصادی مناسب و نظام آموزشی کارآمدی ایجاد کرده‌باشد و به تَبَع این دو، مردم نیز آگاه و توانمند شده‌باشند، جامعۀ مدنی قرار است به چه کار ما بیاید که بودونبود یا قوّت‌وضعفش برایمان اهمّیتی داشته‌باشد؟!

آن «جامعۀ مدنی» مورد نظر عموم ما ایرانیان -که آخرین مرحلۀ مدل فرایندی بالاست- یک چیز صرفاً تشریفاتی است. در مقابل این دیدگاه رایج، دیدگاه مهجوری هم وجود دارد که معتقد است «تلاش مستقیم برای برساختن و تقویت جامعۀ مدنی» خودش «نقطۀ شروع» است، بدین معنی که پرداختن به آن نیازمند هیچ پیش‌نیاز یا مقدماتی نیست.

مطابق دیدگاه اخیر، ما باید با تلاشِ ابتدا‌به‌ساکن در راستای ایجاد و تقویت جامعۀ مدنی، رویه‌های غلط و مضر حاکم بر عرصه‌های مختلف جامعه (سیاسی، اقتصادی، آموزشی، فرهنگی و غیره) را به عقب حول بدهیم، نه این که منتظر بمانیم برای تشریف‌فرمایی ما (حرکت و تلاش‌کردن ما برای اصلاح جامعه از طریق ایجاد و تقویت جامعۀ مدنی) فرش قرمز پهن شده و شرایط مناسب فراهم آید (شکل دوّم).

با پذیرش این مهم، احتمالاً با پرسش‌های زیر مواجه می‌شویم:

آیا انتظار می‌رود که تمام مردم به‌اتّفاق و هم‌زمان برای ایجاد و تقویت جامعۀ مدنی به حرکت درآیند و در تحقق این هدف به یک اندازه تأثیرگذار باشند؟
وقتی هنوز در سایرین برای ایجاد و تقویت جامعۀ مدنی عزمی دیده نمی‌شود، من و شما چه نقشی داریم و چه کار می‌توانیم (و باید) بکنیم؟

در یادداشت کوتاه بعدی به پرسش‌های بالا پرداخته‌ام و اگر عمری باقی بود، به امید خدا طی روزهای آتی آن را منتشر خواهم کرد.

به امید سربرآوردن و رشد و گسترش جوانه‌های کوچکِ باغِ جامعۀ‌مدنی از بستر جامعه؛
به امید فردایی بهتر؛
به امید ایرانی آباد.

پانویس‌:
[1] اشاره به کتاب «یک کلمه» اثر میرزا یوسف‌خان تبریزی (یوسف مستشارالدوله) که چاپ اوّل آن در سال 1249 شمسی منتشر گردید. در آن سال‌های سخت و تحت فشارهای یک استبدادِ لُخم، میرزا یوسف‌خان «قانون» را به عنوان «یک کلمه»ای که نسخۀ شفابخش دردهای جامعه است معرّفی کرد، امّا «مَحَک تجربه» نشان داد که «قانون» (و بسیاری دیگر از ظواهر دموکراسی) برای سازگار شدن با رویه‌های استبدادی و اندک‌سالارانه، استعداد عجیبی دارند.

کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://telegram.me/notesofvahidehsani
👍2
تودۀ_قهرمان‌گرای_نخبه‌کش_نشریۀ_قلم.pdf
1.2 MB
تودۀ قهرمان‌گرای نخبه‌کش!
📰 منتشرشده در فصل‌نامۀ قلم (شمارۀ 17)

همگان درخصوص نقش ویژه و مهمّ نخبگان در اصلاح و توسعۀ جامعه اتّفاق نظر دارند، امّا نگاه بسیاری از ما به «نخبه» همان نگاه قدیمی و بیمارگونه‌ای است که به «قهرمان» داشته‌ایم. ...

این یادداشت کوتاه از سه بخش زیر تشکیل شده‌است:

1️⃣ نخبه‌گرایی در جامعۀ مدنی
2️⃣ قهرمان‌گرایی در جامعۀ توده‌وار
3️⃣ سرگذشت یک نخبه در جامعه‌ای نخبه‌کش

⬅️ پذیرای نقدها و نقطه‌نظرات احتمالی شما هستم.

✔️ چنانچه مفید یافتید، لطفا بازنشر دهید.

🙏 با سپاس از دوست فرهیخته‌ام، دکتر محسن احمدوندی، سردبیر فصل‌نامۀ قلم.

کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://telegram.me/notesofvahidehsani
در پاسخ به تهمت‌های خبرنامۀ رازی
✍️ وحید احسانی

کانال مجهوال‌الهویۀ خبرنامه رازی چندین بار نسبت به اینجانب تهمت‌هایی مطرح کرده‌است؛ لازم دانستم از خود و سایرینی که در این تهمت‌‌ها با آبروی‌شان بازی شده دفاع کنم و به پروردگار متعال سوگند می‌خورم که حقیقت را می‌گویم.

ادمین‌های کانال خبرنامه! چرا پاسخ‌های مرا در کانال خود منتشر نمی‌کنید تا دانشجویان حرف هر دو طرف را بشنوند و خودشان قضاوت کنند؟! من حاضرم در مورد چیزهایی که به من نسبت داده‌اید و جهت دفاع از آبروی خود، در هر محیطی که شما بگویید با شما (یا اگر نمی‌خواهید از لاک مجهول‌الهویه خارج شوید، با نماینده‌تان) مناظره کنم.

با توجه به اینکه کانال خبرنامۀ رازی از یک سو، با تهمت‌های خود، ذهن بخشی از دانشجویان را نسبت به اینجانب بدبین کرده‌ و از سوی دیگر، از انتشار پاسخ‌هایم خودداری می‌کند، از تمام دانشجویان دانشگاه رازی درخواست دارم جهت رعایت عدالت در این گفتگو، پاسخ‌های اینجانب را (یا لااقل همین یک مورد را) برای سایر دانشجویان ارسال کرده و قضاوت را به خود آنها بسپارند.

برخی تهمت‌های خبرنامۀ رازی نسبت به اینجانب به قرار زیر است:

1️⃣ از نورچشمی‌های مسئولان دانشگاه است و با توصیۀ برخی افراد و پارتی‌بازی در دانشگاه استخدام شده‌است

با رؤسا، معاونان و حتّی مدیران سطوح پایین‌تر در دانشگاه هیچ نسبتی ندارم. معاون فرهنگی و اجتماعی دانشگاه که یادداشت‌ها و فعالیت‌های فرهنگی‌ام در سطح شهر را در فضای مجازی دیده‌بود، با من تماس گرفت، مرا دعوت کرد و به من گفت اگر مایلم، ایده و طرح خود را برای همکاری با معاونت فرهنگی دانشگاه ارائه دهم. این اوّلین ملاقات ما بود و از قبل یکدیگر را نمی‌شناختیم. هیچ توصیه و پارتی‌بازی‌ای نیز در کار نبود و نیست. پس از مدّتی تأمّل، طرحی ارائه کردم که رد شد. سپس مدّت بیشتری طول کشید تا طرح «نهادینه‌سازی گفتگو در دانشگاه رازی» را (شامل گفتگوهای دانشگاهیان دربارۀ مسائل داخلی دانشگاه و گفتگوهای دانشگاهیان با مراکز بیرون دانشگاه) ارائه دادم که پذیرفته شد. در این راستا، اقدامات بسیاری صورت گرفته که در یادداشت‌های قبلی شرح داده‌ام، مانند نشست‌هایی برای نقد عملکرد مدیریت دانشگاه و برخی معاونت‌ها. تا این لحظه به هیچ شکلی در دانشگاه استخدام نشده‌ام و همکاری‌ام در قالب «خرید خدمت» بوده است. منظور از خرید خدمت این است که فرد به سازمان خدماتی ارائه می‌دهد و در قبال آنها حق‌الزّحمه‌ای دریافت می‌کند. در این نوع ارتباط کاری، سازمان برای ادامۀ همکاری با فرد هیچ تعهّدی ندارد.

2️⃣ خودش را نخبه معرّفی کرده‌ در حالی که فارغ‌التّحصیل دانشگاه آزاد است

هیچ‌وقت و هیچ‌کجا خودم را نخبه معرّفی نکرده‌ام. در یادداشتی با عنوان «تقصیر ما علی‌البدل‌هاست!» خودم را اندکی معرّفی کرده و به گوشه‌هایی از رزومه‌ام اشاره کردم. گویا از دید ادمین‌های کانال خبرنامۀ رازی، داشتن چنین روزمه‌ای معادل «نخبه‌بودن» تلقّی می‌شود! 😉

مقطع کارشناسی را در دانشگاه رازی، دورۀ ارشد را در دانشگاه آزاد اسلامی (واحد علوم و تحقیقات تهران) و دکتری را به صورت روزانه در دانشگاه بوعلی سینا سپری کرده‌ام (بدون بهره‌مندی از هرگونه سهمیه).

3️⃣ با تهیه و تنظیم بیانیه‌ای در محکومیت مطالبه‌گری ما و ارسال آن برای تمامی کانال‌ها آنها را برای انتشار آن بیانیه کذایی آن هم از زبان خودشان تحت فشار گذاشته‌است.

همواره از مدافعان «مطالبه‌گری» بوده و هستم و هیچ فرد و کانالی را برای انتشار مطلبی تحت فشار نگذاشته‌ام (چه برسد به اینکه کانال‌هایی را مجبور کرده‌باشم نوشتۀ مرا از زبان خودشان منتشر کنند! مگر هیولا هستم؟! 😀). فقط تلاشم این بوده و هست که فضای حاکم بر نقد و مطالبه‌گری را به سوی فضایی اخلاقی (به‌دور از تهمت، توهین، بی‌ادبی، غلبۀ جهت‌گیری سیاسی و غیره) سوق دهم، آن هم با گفتگو.

4️⃣ به خاطر استخدام من و شش تن دیگر و در واقع به این خاطر که جا برای استخدام ما باز شود، هفت نفر از کارکنان دیگر دانشگاه اخراج شده‌اند.

اخراج افراد مذکور -که من هم خبرش را شنیده و بدون اینکه از جزئیاتش اطّلاعی داشته باشم، مثل هر شخص دیگری از آن متأثّر شدم- به همکاری من و سایرین با دانشگاه ارتباطی ندارد.

5️⃣ ما را محکوم به بی اخلاقی و حمایت از رانت‌خواران استان می‌کند.

بله، برخی از موارد بی‌اخلاقی‌تان را اینجا و اینجا مشخص کرده و در اینجا توضیح داده‌ام که چرا در تخریب نامۀ فرهنگ رازی (نشریۀ تحلیلی فرهنگی دانشگاه رازی) خواسته یا ناخواسته، در صف رانت‌خواران قرار گرفته‌اید.

6️⃣ سخنگوی مسئولان دانشگاه است

فقط سخنگوی فهم خودم هستم و بر خلاف عموم هم‌وطنانم (شامل دانشگاهیان) اهل سکوت، انفعال و بی‌تفاوتی نیستم.

کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://telegram.me/notesofvahidehsani
ما و «ستون‌های بتنی بلاتکلیف»!
سلسله‌نوشتاری دربارۀ نقش و مسئولیت ما (مردم، نخبگان، مسئولان) نسبت به وضعیت شهر و استان کرمانشاه، با محور قرار دادن پروژۀ مبهم منوریل.

📰 نامۀ فرهنگ رازی

1️⃣ مسئولان کرمانشاه! با ما گفتگو کنید

سال‌هاست که ستون‌های بِتُنی بلاتکلیف به یکی از اجزای نَچَسب شهر تبدیل شده‌اند. ستون‌هایی که مفیدترین کارکرد آنها استفاده به‌عنوان «قیّم» برای گیاهان بالارونده ایست که جایگزین نارون‌های تنومند پیشین شده‌اند. این «قیّم‌های بتن‌آرمه» محصول هزینه‌کرد (یا شاید بهتر باشد بگوییم هَدَر رفت!) میلیاردها سرمایه در استانی هستند که دچار فقر، فلاکت و بیکاری است. این حجم از بتن‌ریزی می‌توانست تمام تقاطع‌های اصلی شهر را به غیرهم‌سطح تبدیل کند و هزینۀ تخریب این «تجّسم و نمادِ بی‌خِردی و ناشایست‌سالاری» چه بسا بیشتر از ساختنش باشد!

اوّل قرار بود این پل، مسیر هوایی منوریل باشد و بر همین اساس، کار از ساده‌ترین نقاط شروع شد و تا جایی که امکان‌پذیر بود پیش رفت، بعد با تونل مترو تلفیق شد و گویا نهایتاً قرار شد در اختیار «قطار شهری» قرار بگیرد؛ قطار سبک، کوچک و کم‌هزینه‌ای که نه نیازی به پل دارد و نه به تونل!

مسئولان محترم استان کرمانشاه! گذشته‌ها، گذشته است؛ برای آیندۀ این شتر‌گاوپلنگ چه تصمیمی دارید؟ آیا در فکر ترکیب سایر انواع سیستم‌ حمل‌ونقل شهری با موارد تلفیق‌شدۀ قبلی هستید؟! آیا قرار است تخریب شوند؟! آیا ورود آن به حریم مجموعه آثار باستانی طاق‌بستان (شامل شکارگاه خسروپرویز)، ثبت جهانی این آثار را با مشکل مواجه نمی‌کند؟! آیا واقعاً می‌خواهید هزینۀ سنگین مترو و منوریل را از جیب ما داده و نهایتاً قطار سبک شهری تحویل‌مان دهید؟! آیا جنبه‌های انسانی-اجتماعی امور را هم می‌بینید یا برای شما فقط جنبه‌های فیزیکی-مکانیکی-عمرانی مسائل موضوعیت دارد؟! آیا می‌توان به ادامه‌دادن مسیر مترو برای تمام شهر و تبدیل پل بتنی به مسیر دوچرخه و امثال آن فکر کرد؟! آیا با نخبگان محلّی و متخصصان دانشگاهی استان مشورت کرده‌اید؟! آیا می‌دانید نظر ما (مردم این شهر و استان) چیست؟! آیا اصولاً نظر ما برایتان اهمّیتی دارد؟!

چرا با ما صحبت نمی‌کنید؟ چرا گزینه‌های پیشِ رو و معایب و مزایای آنها را برایمان توضیح نمی‌دهید؟ مگر نظام پادشاهی 43 سال پیش از این سقوط نکرده است؟ مگر امام خمینی (ره) نفرمود «لازم است مسئولین خود را مدیون مردم بدانند و خدمتگزار مردم باشند»؟! مگر این استان صداوسیمای استانی ندارد؟! چرا در این رسانه در مقابل ما نمی‌نشینید و دربارۀ این پروژه و آیندۀ آن با ما صحبت نمی‌کنید؟! چرا تمام تصمیم‌گیری‌های اصلی این شهر و استان برای ما باید حکم «تخم‌مرغ شانسی» داشته باشد؟! چرا همواره باید منتظر یک سورپرایز جدید باشیم؟! چرا بعد از اجرای پروژه‌ها و با دیدن عملیات عمرانی مربوطه باید در جریان تصمیم‌هایی قرار بگیریم که قبلاً برایمان گرفته‌اید؟!

اگر مسیر اشتباهی رفته‌اید و تصمیم‌گیری سخت شده است، تنها راه کاستن از سنگینی بار اتّخاذ این تصمیم سخت، بازگشتن به سوی مردم است. متأسفانه، خیلی از ما فاصله گرفته‌اید و صادقانه بگویم، متقابلاً ما هم از شما هیچ دل خوشی نداریم و خیلی نسبت به شما بی‌اعتماد و بدبین شده‌ایم. با وجود این، اگر به سوی مردم برگردید، اگر ما را طرف گفتگوی شفاف، صادقانه و دوسویه قرار دهید و اگر حرف ما را بشنوید، قطعاً گشایش‌هایی حاصل می‌شود، گشایش‌هایی هم برای مردم و هم برای شما.

احتمالاً نگران این هستید که نکند با بازکردن باب گفتگو و نشستن پای صحبت‌های مردم، فقط ناسزا و نفرین بشنوید (اگر چنین نگرانی‌ای ندارید، خیلی از واقعیت جامعه فاصله دارید!)، امّا مطمئن باشید اگر یک گام به سوی مردم بردارید، آنگاه تمام نخبگان و فعالان فرهنگی‌اجتماعی جامعه با تمام توان به عرصه آمده و تلاش خواهند کرد که مردم را برای همراهی با این گام مثبت متقاعد کنند. احتمالاً با خود می‌گویید: «کدام نخبگان؟! ما که نخبگان فعّالی نمی‌بینیم!». باید به عرض برسانم که چنین نیست؛ زیر پوست این شهر و استان مصیبت‌بار، نخبگان، فرهیختگان و دغدغه‌مندان فرهنگی‌مدنی‌ حضور و فعالیت دارند، همان کسانی که تا پشت‌تان به پول سرشار نفت گرم بود، تا توانستید آنها را از خود راندید و محدودشان کردید. آنها مثل شما نیستند؛ هر گاه برای اثرگذاری مثبت در جامعه فرصتی بیابند، کدورت‌ها را کنار می‌گذارند و با تمام توان به میدان خواهند آمد.

بنابراین، لطفا دربارۀ پروژۀ «منوریل-مترو-قطار شهری» و آیندۀ آن با ما به گفتگو بنشینید.

⬅️ ادامه دارد (در قسمت‌های بعد، راه‌هایی پیشنهاد می‌کنم که به امید خدا و با همراهی هم بتوانیم تأثیرگذار باشیم).

کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://telegram.me/notesofvahidehsani
👍1
جامعۀ توده‌وار! پروانه شو پروانه شو!
📰 عصر ایران

خوشبختانه، مفهوم «جامعۀ مدنی» و اهمّیت آن در وضعیت جامعه به‌صورت فزاینده‌ای مورد توجه قرار گرفته است. در مقابلِ مفهوم «جامعۀ مدنی»، مفاهیم «جامعۀ ذرّه‌ای‌شده یا ذره‌وار» و «جامعۀ توده‌ای‌شده یا توده‌وار» قرار می‌گیرند.

در جامعۀ ذرّه‌وار، سر هر کسی صرفاً به کار خودش گرم است و اهداف و منافع جمعی پیگیری نمی‌شوند. در جامعۀ توده‌وار، عموم به‌صورت یکدست دنباله‌رو و مقلّد یک قهرمان می‌شوند و مفاهیمی چون فردیّت، تفکّر انتقادی، گفتگو و غیره موضوعیت خود را از دست می‌دهند.

«توده‌وارگی» و «ذرّه‌وارگی» دو روی یک سکّه هستند؛ جمعیت‌های فاقد جامعۀ مدنی به تناسب شرایط، حالت توده‌ای یا ذرّه‌‌‌ای به خود می‌گیرد و دچار «چرخۀ توده‌وارگی-ذرّه‌وارگی» می‌شوند (ر. ک. به کتاب «در پیرامون خودمداری ایرانیان» اثر حسن قاضی مرادی).

ویژگی اصلی جامعۀ مدنی این است که می‌تواند به‌صورت مدنی و ازپایین‌به‌بالا، مراکز قدرت و قدرتمندان (شامل نظامیان) را کنترل کرده و بر تصمیم‌گیری‌های آنها تأثیر بگذارد. نورث (اندیشمند سرشناس مباحث توسعه) این توانایی را اصلی‌ترین عامل در تعیین وضعیت و سرنوشت جوامع می‌داند (ر. ک. به مقدمۀ احمد میدری بر کتاب «چرا ملّت‌ها شکست می‌خورند»).

سخن گفتن از «کنترل مدنی قدرت» در مقام حرف و نظر ساده است، امّا دست‌یابی به آن برای جوامع توده‌ای-ذرّه‌وار به رؤیا و افسانه می‌ماند.

در مقام مثال و مقایسه، «توانایی کنترل قدرت به‌صورت مدنی» را می‌توان به «توانایی پرواز»، جوامع فاقد این توانایی را به «کِرم» و جوامع دارای آن را به «پروانه» تشبیه کرد. به‌همین ترتیب، نسبت و فاصلۀ میان «جوامع توده‌ای-ذره‌وار» با «کنترل مدنی قدرت» مانند نسبت و فاصلۀ «کِرم» است با «پرواز».

تنها راه پیش روی کِرم برای اینکه بتواند پرواز کند، این است که به پروانه تبدیل شود. کرمی که نمی‌تواند بدود یا حتّی راه برود، به‌محض تبدیل‌شدن به پروانه، درست به همان راحتی که پیش از این می‌خزید و چه بسا ساده‌تر از آن، پرواز خواهد کرد. بنابراین، پرسش اصلی این است که «کِرم» (نماد جامعۀ ذرّه‌ای-توده‌وار) چگونه می‌تواند به «پروانه» (نماد جامعۀ مدنی) تبدیل شود؟

در پاسخ به این پرسش، اوّلین چیزی که به چشم و ذهن می‌رسد، «بال» است. اگر به مثال قبل برگردیم، «بال» در جامعه به‌مثابه آن چیزهایی است که امکان هماهنگ، هم‌راستا و هم‌افزا شدن مطالبات اکثریت را به‌شکلی خردمندانه و موثّر فراهم می‌آورند، مانند ذره‌بینی که نور خورشید را در یک نقطۀ خاص متمرکز و آن نقطه را شعله‌ور می‌کند.

مفهوم «بال برای جامعه» نماد چیزهایی است مانند احزاب، اتّحادیه‌ها، سازمان‌های مردم‌نهاد و رسانه‌های غیردولتی، امّا باید متوجه باشیم که «داشتن بال» (جعل‌کردن بال) کافی نیست.

فرایند خروج کِرم از پیله و تبدیل‌شدن آن به پروانه، یک فرایند تدریجی، زمان‌بر، آهسته‌وپیوسته و نیازمند صبر، تلاش و پشتکار است. اگر یک نیروی خارجی (مثلا یک انسان) بخواهد کار کرم را ساده کند و با دقّت و ظرافت کامل، پروانه را از پیله بیرون بیاورد، این پروانه باوجودی که بال دارد، هرگز نمی‌تواند پرواز کند و خیلی سریع می‌میرد. تلاش سخت و طولانی‌مدّت پروانه برای خارج‌شدن از پیله باعث می‌شود عضلاتش تقویت شوند و خون با فشار در بال‌هایش پمپاژ شود تا نهایتاً از دو بال ریشه‌دار و کارآمد بهره‌مند گردد.

بنابراین، فقط بال‌های «طبیعی، ریشه‌دار و نهادینه‌» است که می‌توانند نعمت پرواز را برای ما به ارمغان بیاورند و به‌همین ترتیب، تشکّل‌های مدنی‌ و شبکه‌های ارتباطی‌ای که به‌صورت غیرطبیعی (عجولانه و ازبالا‌به‌پایین) ایجاد شده‌باشند ناکارآمد خواهند بود.

اگر به مثال خود بازگردیم، تلاش کِرم برای خروج از پیله، مانند تلاش فعالان مدنی و همراهی بطن جامعه در مسیر «مطالبه‌گری مدنی» است. هیچ راه دیگری وجود ندارد، باید تلاش جمعی، صبورانه و خردمندانه برای مطالبه‌گری مدنی را آغاز و تقویت کنیم. حرکت در این مسیر است که نهایتاً ما را به پروانه‌ای خوشبخت تبدیل خواهد کرد.

به امید شکل‌گیری و تقویت مطالبات مدنی خردمندانه،
به امید همراهی حداکثری با این مطالبات،
به امید فردایی بهتر،
به امید ایرانی آباد.

همچنین مطالعه کنید:
✔️ جامعۀ مدنی: نقطۀ شروع یا خطّ پایان؟!
✔️ «هستۀ اوّلیۀ جامعۀ مدنی» و «نقش ما»
✔️ چگونه در مسیر توسعه گام برداریم؟
✔️ دربارۀ شیوۀ صحیح مطالبه‌گری مدنی
✔️ مقایسۀ «نخبه‌گرایی در جامعۀ مدنی» با «قهرمان‌گرایی در جامعۀ توده‌وار»

کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://telegram.me/notesofvahidehsani
Forwarded from کمپین منوریل کرمانشاه (وحید احسانی)
همراه شو عزیز!

🔹 اگر چون گذشته، خاموش و منفعل در گوشه‌ای بنشینیم و به گلایه‌های خصوصی از نابسامانی شرایط اکتفا کنیم، ناگزیر باید نظاره‌گر فرورفتن بیش‌ازپیش شهر و استان عزیزمان در باتلاق مشکلات و اشتباهات باشیم.

🔹 این کانال توسّط جمع کوچکی از دغدغه‌مندان استان و به‌منظور پیگیری مطالبه‌ای مدنی دربارۀ آیندۀ منوریل کرمانشاه ایجاد شده است. در این مطالبه، از مسئولان شهر و استان کرمانشاه خواسته‌ایم در راستای اتخاذ تصمیم بهینه دربارۀ آیندۀ این پروژۀ مبهم و پرحرف‌وحدیث، اقدامات زیر را انجام دهند:

1️⃣ استفادۀ مناسب از ظرفیت فکری و تخصصیِ نخبگان استان؛
2️⃣ شفاف‌سازی دربارۀ محتوای گفتگوهای نخبگان، گزینه‌های پیشنهادی متخصصان، مزایا و معایب گزینه‌های مختلف و غیره (به‌طور مشخص، برگزاری میزگردهایی در شبکۀ تلویزیونی زاگرس با حضور متخصصان قائل به دیدگاه‌های متفاوت)؛
3️⃣ نظرسنجی از برخی گروه‌های جامعه پس از طی مراحل پیشین و حتّی‌المقدور، لحاظ کردن دیدگاه و سلائق مردم در تصمیم‌گیری؛

✔️ به‌منظور پیگیری این مطالبه، در گام اوّل، اقدامات زیر صورت پذیرفته است:

1️⃣ ثبت کارزار «درخواست تصمیم‌گیری خردمندانه، شفاف و مشارکتی درباره آینده منوریل کرمانشاه» در سایت کاراز
2️⃣ ایجاد کانال تلگرامی «کمپین منوریل کرمانشاه»
3️⃣ ایجاد صفحۀ (پیج) اینستاگرامی «کمپین منوریل کرمانشاه»

🔹 هدف و کارکرد کانال تلگرامی و صفحۀ اینستاگرامی: پیگیری این مطالبه، رصد اقدامات احتمالی مسئولان در رابطه با آن، بروز واکنش مناسب در قبال اقدامات احتمالی مسئولان و انتشار محتوای مفید دربارۀ مطالبه‌گری مدنی

از آنجا که عامل اَبَرتعیین‌کننده در افزایش قدرت چانه‌زنی و اثربخشی مطالبات مدنی، همراهی حداکثری مردم است، از تمامی شما مردم شریف استان کرمانشاه تقاضامندیم از طریق اقدامات زیر با ما همراه شوید:

1️⃣ امضای کارزار
2️⃣ عضویت در کانال تلگرامی و صفحۀ اینستاگرامی مطالبه
3️⃣ معرّفی این مطالبه و کارزار به سایر هم‌استانی‌ها و متقاعد ساختن آنان به همراهی با آن
4️⃣ بازنشر مطالب کانال و صفحۀ اینستاگرام مطالبه

❇️ این درد مشترک، هرگز جدا جدا درمان نمی‌شود!

#کمپین_منوریل_کرمانشاه

آغاز کنندگان مطالبه (به ترتیب حروف الفبا):
دکتر وحید احسانی (فعّال فرهنگی‌اجتماعی)، دکتر محسن احمدوندی (فعّال فرهنگی)، دکتر وکیل احمدی (عضو هیئت علمی گروه علوم اجتماعی دانشگاه رازی)، امیرعلی بابایی (فعّال مدنی)، احسان بختیار (فعّال دانشجویی)، سیّد محمّد بلادی‌نژاد (مسئول باشگاه دانشجویان دانشگاه رازی)، دکتر سیّد امیرحسین بنی‌اشراف (فعّال رسانه و فرهنگی‌اجتماعی)، مهندس فرزاد بیگی (فعّال مدنی)، مهندس جعفر دانش‌پرور (فعّال مدنی)، محمّد راستی‌ویس (عضو هیئت علمی گروه فیزیک و مدیر پشتیبانی فرهنگی و اجتماعی دانشگاه رازی)، نسترن رستمی (فعّال مدنی)، کاوه سلیمی (فعّال مدنی)، شیرین شهبازی (فعّال مدنی)، دکتر مسعود صادقی (عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی کرمانشاه)، دکتر هادی عبادی (عضو هیئت علمی گروه مهندسی معماری و شهرسازی دانشگاه رازی)، محسن یاوری (نویسنده، مترجم و فعّال فرهنگی و رسانه‌ای).

⬅️ لطفا بازنشر دهید و همراه شوید.

کانال «کمپین منوریل کرمانشاه»
@KshCampaign
[email protected]
👍1
چرا «تلاش امیدوارانه» همواره از «ناامیدی و سکون» بهتر است؟
📰 عصر ایران

عموم قبول دارند که وقتی برای غلبه بر مشکلات راهی وجود دارد، باید امید خود را حفظ کرد و با تلاش بر آنها فائق آمد؛ چالش اصلی در مورد «مشکلات لاینحل» است.

در این یادداشت کوتاه، با بیان چند دلیل، ادّعا شده است که در مواجهه با مشکلات مهم و اساسی، «تلاش امیدوارانه و خردمندانه» تحت هر شرایطی، از «ناامیدی و سکون» بهتر است. منظور از «مشکلات اساسی»، مشکلاتی است که بر کلیّت زندگی ما تأثیرات بزرگی دارند و به راحتی نمی‌توان آنها را نادیده گرفت، با اهداف دیگری جایگزین کرد و مشغول سایر امور شد.

1️⃣ مشکلاتی را که لاینحل می‌دانیم، شاید واقعاً لاینحل نباشند. علم بشری [لااقل در چنین اموری] قطعیّت ندارد، شاید هیچ مشکلی وجود نداشته باشد که با یقیق بتوانیم آن را لاینحل بدانیم؛ شاید ما در حال حاضر راه حل آنها را نمی‌دانیم؛ شاید اگر تلاش کنیم راه‌حل‌شان را بیابیم. بدیهی است که حل‌شدن مشکلاتِ قابل‌حل، مستلزم تلاشِ نظری و عملی است؛ لاینحل‌دانستن برخی مشکلات باعث می‌شود برای رفع‌شان تلاش نکنیم و در واقع، این ناامیدی و دست‌کشیدن از تلاش است که باعث می‌شود چنین مشکلاتی حل‌ناشده باقی بمانند نه «لاینحل‌بودن ذاتیِ آنها».

2️⃣ اگر به خدا، عالم غیب و امثال آن معتقد باشیم، چه بسا با تلاش امیدوارانه و با توکّل بر خدا، امدادهای الهی در حلّ مشکلات به کمک‌مان بیایند و باعث شوند گام‌هایی فراتر از توان‌مان برداریم.

3️⃣ انسان موجودی منطقی-احساسی است؛ اینکه مشکلی را لاینحل بدانیم، علاوه بر ویژگی‌های خود آن مشکل (این که آیا واقعاً قابلِ‌حل است یا غیرقابل حل)، به روحیات ما نیز بستگی تام دارد. افرادی که بر برخی مشکلات اساسی مُهرِ «لاینحل» می‌زنند، به مرور ناامیدتر می‌شوند و از این رو، در مواجهه با سایر مسائل و مشکلات نیز دست‌ودل‌شان خیلی زودتر به سمت این مُهرِ نحس می‌رود. چنین افرادی کمتر تلاش می‌کنند و لذا بخش کوچکتری از استعدادها و ظرفیت‌های درونی خود را کشف و شکوفا می‌کنند.

4️⃣ اگر برخی مشکلات، در حال حاضر و در شرایط کنونی «لاینحل» محسوب شوند، ممکن است در اثر تحوّلات پیرامونی و در بزنگاه‌های تاریخی به مسائلی «قابلِ حل» تبدیل شوند. افراد و ملّت‌هایی که در مواجهه با مشکلات اساسی، در موضع و حالت ناامیدی قرار می‌گیرند، بنا بر دلایل پیش‌گفته، ظرفیت و آمادگی بهره‌بردن از چنین فرصت‌هایی را ندارند. در مقابل، افراد و ملّت‌هایی که امید و تلاش‌گری خود را حفظ کرده باشند، حتّی اگر پیش از این نتوانسته باشند هیچ گام مثبتی بردارند، از بزنگاه‌های تاریخی بهترین استفاده را می‌برند و چه بسا در چنین نقاط عطفی، سرنوشت خود را دگرگون کنند.

5️⃣ حتّی اگر دو مورد اوّل را لحاظ نکنیم و برخی مشکلات مهم و اساسی را واقعاً لاینحل فرض کنیم، باز هم کسانی که امیدوارانه تلاش می‌کنند، اوّلاً، شادترند و لذا از زندگی بهرۀ بیشتری می‌برند، ثانیاً، استعدادها و ظرفیت‌های درونی‌شان بیشتر شکوفا می‌شود و رشد شخصیتی بیشتری دارند و ثالثاً، اطرافیان از وجود و حضور آنها بیشتر شاد و پرتوان می‌شوند تا غمگین و بی‌انگیزه.

بیایید از ناامیدی، تکرار «نمیشه، فایده نداره و درست‌بشو نیست»، انفعال و پراکندن انرژی منفی دست برداریم و امیدوارانه، خردمندانه و جمعی، برای یافتن راه‌حل مسائل و مشکلات جامعه و غلبه بر آنها، تلاش کنیم.

به امید امیدوارشدن بخش بیشتری از هم‌وطنان،
به امید فردایی بهتر،
به امید ایرانی آباد.

همچنین مطالعه کنید:
ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند، تا تو هی غُر بزنی؟!
داستان یک عکس عجیب!
میشل در سرزمین نمیشگان!

کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://telegram.me/notesofvahidehsani
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
«مطالبه‌گر اجتماعی» باشیم!

⬇️ «طلبکاری اجتماعی» نمی‌تواند ما را حتّی یک گام به جلو ببرد. «کمپین منوریل کرمانشاه» یک «مطالبه‌گری اجتماعی» است؛ از طریق اقدامات زیر با ما همراه شوید:

1️⃣ امضای کارزار
2️⃣ عضویت در کانال تلگرامی و صفحۀ اینستاگرامی مطالبه

👈 فهرست شخصیت‌های علمی‌فرهنگی‌مدنی استان که از طریق امضای کارزار با این حرکت همراه شده‌اند (این فهرست به‌مرور به‌روزرسانی می‌شود)

🙏 لطفا بازنشر دهید.

#کمپین_منوریل_کرمانشاه
#کلیپ_ترویجی
#مطالبه‌گری_اجتماعی

کانال «کمپین منوریل کرمانشاه»
@KshCampaign
[email protected]
👍1
حراجِ «نقد»!
به مناسبت چهل‌وسوّمین سالگرد انقلاب اسلامی

دهۀ فجر فرارسیده ولی طی این 43 سال، از شور و هیجانِ خودجوش و عمومی برای ریسه‌بستن و جشن‌گرفتن کاسته شده است. هم‌نسلی‌های من حتماً درخاطر دارند که تزئین‌کردن دسته‌جمعی مدارس، سرود‌های دلنشین انقلابی، «از سوسک سیاه به خرمگس»، «زباله‌دان تاریخ»[1] و صدها چیز دیگر، چگونه شور و نشاط دهۀ فجر را دوچندان می‌کردند. اگر بخواهم حال‌وهوای دهه‌های فجر در آن سال‌ها را برای نسل‌های جدیدتر توصیف کنم، باید بگویم «شبیه حال‌وهوای عیدهای نوروز بود». آن شور و شوق‌ها کجا رفتند؟

متأسفانه شکاف تاریخی میان ملّت و دولت در ایران[2]، زیاد و فزآینده شده است. استفادۀ فراوانِ مردم از پیام‌رسان‌های فیلترشده و شبکه‌های ماهواره‌ای، میزان مشارکت مردم در انتخابات، آمار و تقاضای مهاجرت از کشور، وضعیت پوشش، بنرهای «از طرف ستاد مردمی»[3] و بسیاری شواهد دیگر، این مسئله را به واقعیتی انکارناپذیر تبدیل کرده‌اند. این درحالیست که با وجود اهمّیت اساسیِ انواعِ نظامی و رسانه‌ایِ «قدرت»، اصلی‌ترین تکیه‌گاه، پشتیبان و قدرت هر حکومتی، اعتماد، همراهی و همدلیِ حداکثریِ جامعه است [4].

انقلاب ایران به‌منظور برچیدن بساط پادشاهی و استقرار نظامی دینی و مردمی، با گردآمدن اکثریت قریب به اتفاق مردم حول محور رهبری امام (ره) به وقوع پیوست. فاصله‌گرفتن بخش‌هایی از جامعه از نظام جمهوری اسلامی و نیز از ارزش‌های دینی و انقلابی، اتفاقی دردناک و تأمّل برانگیز است.

مسلّماً این مسئله عوامل متنوّع و متعدّدی داشته است امّا به نظرم، بخش قابل توجّهی از آن، ناشی از ایرادهایی بوده که به عملکرد جریان محوریِ نظام -که بعضاً با عبارت‌های «خودی»، «انقلابی»، «ارزشی» یا «اصول‌گرا» شناسانده می‌شود- وارد است (کلّیت این جریان مورد نظر است، یعنی وقتی به مجموعۀ آن به‌عنوان یک «واحد مطالعه» نگاه کنیم).

خلاصه این که به‌عنوان یک نفر ایرانی، نسبت به عملکرد کلّیت این جریان، نقدهایی به ذهنم می‌رسد و چنانچه از جانب یکی از مراکز مربوطه (به ویژه از میان مراکز دانشگاهی، مثلاً بسیج یکی از دانشگاه‌های کشور) تمایل و استقبالی باشد، حاضرم نقدهایم را مطرح کنم.

اصراری ندارم که نقدها به‌صورت علنی و عمومی مطرح شوند، چنانچه جمع محدودی از مخاطبان هم تمایل و آمادگی داشته باشند، حاضرم نقدهایم را با آنان در میان بگذارم و درباره‌شان گفتگو کنیم (ترجیحاً در محیط‌های دانشگاهی).

فکر می‌کنم دیگرانی هم باشند که نقدهایی داشته باشند و چنانچه استقبالی باشد، مطالب‌شان را مطرح کنند. به نظرم، خیلی خوب است اگر برخی مراکز دانشگاهیِ جریان مورد نظر، به مناسبت چهل و سوّمین سالگرد دهۀ فجر، برای دریافت نقدهای احتمالی، فرصت‌هایی (چه خصوصی و چه عمومی) ایجاد و برای این منظور فراخوان عمومی منتشر کنند. چه بسا دوستانی پیدا شوند که پا را فراتر نهند و خلّاقیت‌هایی به‌خرج دهند، مثلاً: مبنای گفتگو قراردادن نقدها، برگزاری مسابقۀ نقدنویسی، تشویق بهترین ناقدان و غیره.

پ. ن.
1. مربوط به برنامه‌های تلویزیونی کودک و نوجوان آن سال‌ها.
2. رجوع کنید به کتاب «تضاد دولت و ملّت در ایران» اثر همایون کاتوزیان.
3. تازمانی‌که حضور طیف‌های مختلف مردم در اجتماعات پررنگ و غیرقابل انکار بود، واژۀ «ستاد مردمی» وجود نداشت؛ به نظرم، دیده شدن این عبارت در زیر بنرها و افزایش آن، حاکی از تلاش عدّه‌ای است برای پرکردن خلاء حضور بخش‌هایی از جامعه.
4. امام خمینی (ره): «شما گمان نکنید که قدرت نظامی شما را نگه داشته است. قدرت ایمان شما را نگه داشته و پشتیبانی ملت. این پشتوانه را باید حفظش بکنید. اگر این پشتوانه خدای نخواسته یک‌وقتی از دست ما برود، همه ما ازبین خواهیم رفت» (صحیفۀ امام خمینی، جلد 17، صص. 251 و 252).

کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://telegram.me/notesofvahidehsani
👍2
🌹 به‌مناسبت میلاد مبارکِ امیر مؤمنان (ع)

علی چه گفت؟ که: سر پیشِ ظلم خم نکنید!
تمامِ عُمر پرستاریِ شکم نکنید!

چه‌گفت؟ گفت که: چون مال و جاه پیدا شد
عنانِ زهد به چنگ آورید و رَم نکنید!

که بر مواجبِ برحقِّ خود میافزایید،
که از حقوق ضعیفانِ قوم کم نکنید...

اگر فتاد شما را کلیدِ بیت‌المال،
چنان خورید که از فرطِ آن ورم نکنید!

به نامِ دینِ خدا خلق را میازارید...
به هر بهانه خدا را سرِ عَلَم نکنید!

به هر وسیله بزرگانِ خویش را مزنید...
که سفله را به غلط پاک و محترم نکنید!

علی چه گفت؟ که: بیچارگانِ عالَم را،
برای خویش گرفتارِ "همّ" و "غم" نکنید!

🔹

ستم کنید و بدزدید! اعتراضی نیست...
ولی به نامِ بلندِ علی ستم نکنید!

منبع: کانال حسین جنّتی (شاعر)

کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://telegram.me/notesofvahidehsani
👎1
سلام و درود،

از شما بزرگواران که قابل دانسته‌‌اید و مطالب کانال این بندۀ خدا را دنبال می‌کنید، سپاسگزارم.

به علّت گردن‌درد (آرتروز) و بنا بر توصیۀ پزشک، مدّتی است که یادداشت‌نویسی و فعالیت در فضای تلگرام را متوقف کرده‌ام؛ به امید خدا، پس از حصول بهبود نسبی و در صورت بقاء، نگارش یادداشت و انتشار آنها در این کانال را از سر خواهم گرفت؛ مطالب زیادی در ذهنم هست که دوست دارم آنها را در قالب یادداشت در معرض نقد سایرین قرار دهم.

شاید بهتر بود زودتر در این خصوص اطّلاع‌رسانی می‌کردم، البته همراهان قدیمی‌تر می‌دانند که اصولاً اصراری نداشته‌ام و ندارم که زیاد (با فاصله‌زمانی اندک) یادداشت منتشر کنم.

در پناه ایزد مهربان، شاد، تندرست و نیک‌فرجام باشید.

🌹

کانال وحید احسانی
@vahidehsani_vh
https://telegram.me/notesofvahidehsani
👍3