در عصر ما، همه خود را اندکی در اقلیت و اندکی در تبعید احساس میکنند؛ اینکه همهٔ اجتماعات و همهٔ فرهنگها احساس میکنند که با قویتر از خودشان سنجیده میشوند و دیگر نمیتوانند میراثشان را دستنخورده حفظ کنند. از دید جنوب و شرق، این غرب است که تسلط دارد، از دید پاریس این امریکاست که تسلط دارد؛ با این وصف، وقتی از فراز ایالت متحده امریکا نگاه میکنیم چه میبینیم؟ اقلیتهایی که همهٔ گوناگونی دنیا را بازتاب میکنند و همه احساس نیاز میکنند که تعلق به فرهنگِ خاستگاهشان را تأکید کنند. و پس از آنکه هزار بار شنیدیم که در امریکا قدرت در دست مردان سفیدپوستِ پروتستان انگلوساکسن است، ناگهان صدای انفجار مهیبی را در اوکلاهاماسیتی میشنویم. خرابکاران که هستند؟ دقیقاً مردان سفیدپوستِ پروتستانِ انگلوساکسن که خود را از اقلیتهای قربانی تبعیض میدانند و یقین دارند که جهانیسازی ناقوس مرگ امریکای «آنان» را مینوازد.
از کتابِ هویتهای مرگبار، امین معلوف، ترجمهٔ عبدالحسین نیکگهر
در عصر ما، همه خود را اندکی در اقلیت و اندکی در تبعید احساس میکنند؛ اینکه همهٔ اجتماعات و همهٔ فرهنگها احساس میکنند که با قویتر از خودشان سنجیده میشوند و دیگر نمیتوانند میراثشان را دستنخورده حفظ کنند. از دید جنوب و شرق، این غرب است که تسلط دارد، از دید پاریس این امریکاست که تسلط دارد؛ با این وصف، وقتی از فراز ایالت متحده امریکا نگاه میکنیم چه میبینیم؟ اقلیتهایی که همهٔ گوناگونی دنیا را بازتاب میکنند و همه احساس نیاز میکنند که تعلق به فرهنگِ خاستگاهشان را تأکید کنند. و پس از آنکه هزار بار شنیدیم که در امریکا قدرت در دست مردان سفیدپوستِ پروتستان انگلوساکسن است، ناگهان صدای انفجار مهیبی را در اوکلاهاماسیتی میشنویم. خرابکاران که هستند؟ دقیقاً مردان سفیدپوستِ پروتستانِ انگلوساکسن که خود را از اقلیتهای قربانی تبعیض میدانند و یقین دارند که جهانیسازی ناقوس مرگ امریکای «آنان» را مینوازد.
از کتابِ هویتهای مرگبار، امین معلوف، ترجمهٔ عبدالحسین نیکگهر
اسپینوزا مانند بسیاری از اندیشمندان همعصرش در زمرۀ فیلسوفانی است که عمیقاً اظهار کردهاند «شما عاقل، آزاد یا هوشمند زاده نمیشوید.» اگر عاقل میشوید، اگر آزاد میشوید، همواره گونهای شدن در میان است. اما هیچ مؤلفی به اندازۀ او نسبت به مسئلۀ آزادی بهمثابۀ امری که متعلق به طبیعت انسان است، بیتفاوت نیست. بهزعم او هیچ چیز به طبیعتِ انسان تعلق ندارد. اسپینوزا مؤلفی است که به همهچیز، واقعاً در قالبِ شدن میاندیشد. بسیار خب، در این مورد شکی نداریم. عاقلشدن به چه معناست؟ وقتی میگوییم آزاد نیستیم، آزادشدن به چه معناست؟ ما آزاد زاده نمیشویم، عاقل زاده نمیشویم. ما کاملاً زیر سایۀ مواجهههاییم: کاملاً زیر سایۀ تجزیهها. مؤلفانی که فکر میکنند ما برحسب طبیعتمان آزادیم، کسانیاند که ایدۀ خاصی از طبیعت دارند. فقط به شرطی میتوانیم بگوییم برحسب طبیعتمان آزادیم که خودمان را بهمثابۀ گونهای جوهر بفهمیم، یعنی بهمثابۀ چیزی مستقل. اما اگر خودتان را بهمثابۀ مجموعهای از نسبتها دریابید، و نه بهمنزلۀ یک جوهر، قضیۀ «من آزادم» کاملاً از معنا تهی میشود.
از کتابِ «جهان اسپینوزا»
ژیل دلوز
ترجمهٔ حامد موحدی
اسپینوزا مانند بسیاری از اندیشمندان همعصرش در زمرۀ فیلسوفانی است که عمیقاً اظهار کردهاند «شما عاقل، آزاد یا هوشمند زاده نمیشوید.» اگر عاقل میشوید، اگر آزاد میشوید، همواره گونهای شدن در میان است. اما هیچ مؤلفی به اندازۀ او نسبت به مسئلۀ آزادی بهمثابۀ امری که متعلق به طبیعت انسان است، بیتفاوت نیست. بهزعم او هیچ چیز به طبیعتِ انسان تعلق ندارد. اسپینوزا مؤلفی است که به همهچیز، واقعاً در قالبِ شدن میاندیشد. بسیار خب، در این مورد شکی نداریم. عاقلشدن به چه معناست؟ وقتی میگوییم آزاد نیستیم، آزادشدن به چه معناست؟ ما آزاد زاده نمیشویم، عاقل زاده نمیشویم. ما کاملاً زیر سایۀ مواجهههاییم: کاملاً زیر سایۀ تجزیهها. مؤلفانی که فکر میکنند ما برحسب طبیعتمان آزادیم، کسانیاند که ایدۀ خاصی از طبیعت دارند. فقط به شرطی میتوانیم بگوییم برحسب طبیعتمان آزادیم که خودمان را بهمثابۀ گونهای جوهر بفهمیم، یعنی بهمثابۀ چیزی مستقل. اما اگر خودتان را بهمثابۀ مجموعهای از نسبتها دریابید، و نه بهمنزلۀ یک جوهر، قضیۀ «من آزادم» کاملاً از معنا تهی میشود.
از کتابِ «جهان اسپینوزا»
ژیل دلوز
ترجمهٔ حامد موحدی
انسان بهعنوان تنها موجود متناهی که میتواند نسبت میان بنیاد و اگزیستانس را در هستیاش برهم زند، عامل شر است. انسان موجودی است که میتواند به پایینترین مرتبۀ هستی تنزل کند، زیرا بهواسطۀ شناخت خود قادر است دو اصل هستیاش را واژگونه سازد.
اما این توانایی انسان صرفاً یکی از خصوصیات او نیست، بلکه مقوم ذات اوست. انسان نه خیر است و نه شر، بلکه به حکم ذاتش امکان وقوع توأمان خیر و شر است. به عبارت دیگر، ذات او بهمثابۀ امکان یک ذات نامتعین است. اکنون میتوان پرسید که این ذات نامتعین چگونه متعین میشود، یعنی عزم به سوی خیر یا شر چگونه در انسان سربرمیآورد؟ برای پاسخ به این پرسش، نخست باید بفهمیم که چگونه خواست مطلقشدن در انسان شکل میگیرد.
از کتابِ «آزادی و رخداد در اندیشهٔ هایدگر»
زکیه آزادانی
انسان بهعنوان تنها موجود متناهی که میتواند نسبت میان بنیاد و اگزیستانس را در هستیاش برهم زند، عامل شر است. انسان موجودی است که میتواند به پایینترین مرتبۀ هستی تنزل کند، زیرا بهواسطۀ شناخت خود قادر است دو اصل هستیاش را واژگونه سازد.
اما این توانایی انسان صرفاً یکی از خصوصیات او نیست، بلکه مقوم ذات اوست. انسان نه خیر است و نه شر، بلکه به حکم ذاتش امکان وقوع توأمان خیر و شر است. به عبارت دیگر، ذات او بهمثابۀ امکان یک ذات نامتعین است. اکنون میتوان پرسید که این ذات نامتعین چگونه متعین میشود، یعنی عزم به سوی خیر یا شر چگونه در انسان سربرمیآورد؟ برای پاسخ به این پرسش، نخست باید بفهمیم که چگونه خواست مطلقشدن در انسان شکل میگیرد.
از کتابِ «آزادی و رخداد در اندیشهٔ هایدگر»
زکیه آزادانی
از میان همهٔ کارهایی که انسانها تجربه میکنند خندیدن عجیبترینشان است. چیزی اتفاق میافتد یا کسی چیزی میگوید، ابروها و گونهها بالا میروند و عضلات دور چشم تنگ میشوند. گوشههای لبهایمان به بالا چین میخورند و دندانهایمان نمایان میشود. عضلهٔ دیافراگممان با انقباض شدید بالا و پایین میرود و ریههامان را با ایجاد صداهای منقطعی از هوا خالی میکند. اگر خنده از ته دل باشد همهٔ بدنمان را به تسخیر خود درمیآورد، خم میشویم و دست روی شکممان میگذاریم. اشک در چشمانمان مینشیند. اگر در حال نوشیدن باشیم، نوشیدنی از بینیمان به بیرون میریزد. حتی ممکن است خودمان را خیس کنیم. تقریباً همهٔ اعضای بدنمان درگیر خندیدن میشوند، گرچه هیچکدام وظیفهٔ مشخصی در خندیدن ندارند. تسلط بر خودمان را به شکلی از دست میدهیم که جز در وضعیت بیماریهای عصبی، در هیچ وضعیت دیگری یافت نمیشود. از همه جالبتر اینکه این تجربه به طرز بدیعی برایمان لذتبخش است! همانطور که وودی آلن دربارهٔ استندآپکمدی میگوید: «بهترین لذتی است که میتوانید بدون درآوردن لباستان، تجربه کنید».
«فلسفهٔ طنز»
جان موریل
ترجمهٔ محمود فرجامی و دانیال جعفری
از میان همهٔ کارهایی که انسانها تجربه میکنند خندیدن عجیبترینشان است. چیزی اتفاق میافتد یا کسی چیزی میگوید، ابروها و گونهها بالا میروند و عضلات دور چشم تنگ میشوند. گوشههای لبهایمان به بالا چین میخورند و دندانهایمان نمایان میشود. عضلهٔ دیافراگممان با انقباض شدید بالا و پایین میرود و ریههامان را با ایجاد صداهای منقطعی از هوا خالی میکند. اگر خنده از ته دل باشد همهٔ بدنمان را به تسخیر خود درمیآورد، خم میشویم و دست روی شکممان میگذاریم. اشک در چشمانمان مینشیند. اگر در حال نوشیدن باشیم، نوشیدنی از بینیمان به بیرون میریزد. حتی ممکن است خودمان را خیس کنیم. تقریباً همهٔ اعضای بدنمان درگیر خندیدن میشوند، گرچه هیچکدام وظیفهٔ مشخصی در خندیدن ندارند. تسلط بر خودمان را به شکلی از دست میدهیم که جز در وضعیت بیماریهای عصبی، در هیچ وضعیت دیگری یافت نمیشود. از همه جالبتر اینکه این تجربه به طرز بدیعی برایمان لذتبخش است! همانطور که وودی آلن دربارهٔ استندآپکمدی میگوید: «بهترین لذتی است که میتوانید بدون درآوردن لباستان، تجربه کنید».
«فلسفهٔ طنز»
جان موریل
ترجمهٔ محمود فرجامی و دانیال جعفری
چاپ سوم منتشر شد
«نفت و هژمونیسم امریکا»
انتقال سیستم انرژی فسیلی به انرژی تجدیدپذیر
محسن مسرت
اقتصاد نفت شاید پیچیدهترین و پررمز و رازترین اقتصاد در جهان سرمایهداری باشد. نفت جزئی از مجموعهی منابع حامل انرژی اما مهمترین و پرسودترین نوع آن است که با سایر منابع انرژی از قبیل زغالسنگ، هستهای، آبی، و منابع تجدیدپذیر در رقابت دائمی در بازار جهانی قرار دارد.
لذا تصادفی نیست که خود نفت بهعنوان مهمترین عامل رشد اقتصادی در جهان، سبب نزاع بینالمللی بر سر تقسیم منابع و رانتهای نفتی، به حساسترین عامل ژئوپولیتیکی و هژمونیستی دولت امریکا تبدیل شده است. اما آسیبهای زیستمحیطی مصرف انرژیهای فسیلی، بهخصوص نفت، جامعهی انسانی را بهاجبار به طرف استفاده از انرژیهای تجدیدپذیر سوق میدهد.
این کتاب ارزیابی جامعی از اقتصاد نفت و آیندهی انرژی در جهان و ایران با استفاده از تئوری رانت و مقولههای قدرت و تکنولوژی ارائه میدهد.
▫️بخشی از کتاب
چاپ سوم منتشر شد
«نفت و هژمونیسم امریکا»
انتقال سیستم انرژی فسیلی به انرژی تجدیدپذیر
محسن مسرت
اقتصاد نفت شاید پیچیدهترین و پررمز و رازترین اقتصاد در جهان سرمایهداری باشد. نفت جزئی از مجموعهی منابع حامل انرژی اما مهمترین و پرسودترین نوع آن است که با سایر منابع انرژی از قبیل زغالسنگ، هستهای، آبی، و منابع تجدیدپذیر در رقابت دائمی در بازار جهانی قرار دارد.
لذا تصادفی نیست که خود نفت بهعنوان مهمترین عامل رشد اقتصادی در جهان، سبب نزاع بینالمللی بر سر تقسیم منابع و رانتهای نفتی، به حساسترین عامل ژئوپولیتیکی و هژمونیستی دولت امریکا تبدیل شده است. اما آسیبهای زیستمحیطی مصرف انرژیهای فسیلی، بهخصوص نفت، جامعهی انسانی را بهاجبار به طرف استفاده از انرژیهای تجدیدپذیر سوق میدهد.
این کتاب ارزیابی جامعی از اقتصاد نفت و آیندهی انرژی در جهان و ایران با استفاده از تئوری رانت و مقولههای قدرت و تکنولوژی ارائه میدهد.
▫️بخشی از کتاب
چاپ هجدهم منتشر شد
«تاریخ هنر»
ارنست گامبریچ
ترجمهی علی رامین
تاریخ هنر گامبریچ یکی از مشهورترین و پرخواستارترین کتابهایی است که تاکنون دربارهی هنر نگاشته شده است. این کتاب همچون مدخلی برای ورود به دنیای هنر، از نخستین تجربهی هنری انسان در نقشپردازی داخل غارها گرفته تا واپسین آثار هنری امروز جهان، در پنجاه سال گذشته رقیب و همتایی نداشته است. خوانندگان از هر گروه سنی و زمینهی فرهنگی در سراسر عالم، کتاب ارنست گامبریچ را شاهکاری مسلم دانستهاند که دانش و خرد را، با بهرهگیری از استعداد فوقالعادهی خویش در انتقال مفاهیم ظریف و پیچیده درهم آمیخته است. این تاریخ هنر، پسندیدگی ماندگار خود را به سلاست و روانی شیوهی نگارش، و نیز چیرهدستی نگارندهی فاضل و متفکر آن در تحلیلهای روشن و خواندنی رخدادهای هنر جهان، وامدار است.
چاپ هجدهم منتشر شد
«تاریخ هنر»
ارنست گامبریچ
ترجمهی علی رامین
تاریخ هنر گامبریچ یکی از مشهورترین و پرخواستارترین کتابهایی است که تاکنون دربارهی هنر نگاشته شده است. این کتاب همچون مدخلی برای ورود به دنیای هنر، از نخستین تجربهی هنری انسان در نقشپردازی داخل غارها گرفته تا واپسین آثار هنری امروز جهان، در پنجاه سال گذشته رقیب و همتایی نداشته است. خوانندگان از هر گروه سنی و زمینهی فرهنگی در سراسر عالم، کتاب ارنست گامبریچ را شاهکاری مسلم دانستهاند که دانش و خرد را، با بهرهگیری از استعداد فوقالعادهی خویش در انتقال مفاهیم ظریف و پیچیده درهم آمیخته است. این تاریخ هنر، پسندیدگی ماندگار خود را به سلاست و روانی شیوهی نگارش، و نیز چیرهدستی نگارندهی فاضل و متفکر آن در تحلیلهای روشن و خواندنی رخدادهای هنر جهان، وامدار است.
مرگ بخش جداییناپذیری از زندگیست، و در نظر داشتن دائمی مرگ بیش از آنکه زندگی را فقرزده کند، به آن غنا میبخشد. اگرچه نفْس مرگ آدمی را نابود میکند، اندیشهی مرگ نجاتش میدهد.
ولی این عبارت دقیقاً به چه معناست؟ اندیشیدن به مرگ چگونه انسان را نجات میدهد؟ و او را از چه نجات میدهد؟
نگاهی گذرا به مفهوم محوری فلسفهی اگزیستانسیال موضوع را روشن میکند. مارتین هایدگر در سال ۱۹۲۶ در این پرسش غور کرد که اندیشیدن به مرگ چگونه انسان را نجات میدهد و به این بصیرت مهم دست یافت که آگاهی از مرگِ خود، همچون مهمیزیست که توجه ما را از یک وجه هستی به وجه بالاتر جلب میکند. هایدگر معتقد بود در دنیا دو وجه اساسی برای هستی وجود دارد: ۱. مرتبهی فراموشی هستی و ۲. مرتبهی اندیشیدن به هستی.
وقتی فرد در مرتبهی فراموشی هستی است، در دنیای اشیا میزید و خود را در سرگرمیهای روزمرهی زندگی غرقه میکند.
در مرتبهی دیگر، یعنی مرتبهی اندیشیدن به هستی، شگفتی فرد تنها در شیوهی وجود چیزها خلاصه نمیشود، بلکه وجود چیزها کافیست تا او را به تحسین و تعجب وادارد.
از کتابِ «رواندرمانی اگزیستانسیال»
اروین یالوم
ترجمهی سپیده حبیب
مرگ بخش جداییناپذیری از زندگیست، و در نظر داشتن دائمی مرگ بیش از آنکه زندگی را فقرزده کند، به آن غنا میبخشد. اگرچه نفْس مرگ آدمی را نابود میکند، اندیشهی مرگ نجاتش میدهد.
ولی این عبارت دقیقاً به چه معناست؟ اندیشیدن به مرگ چگونه انسان را نجات میدهد؟ و او را از چه نجات میدهد؟
نگاهی گذرا به مفهوم محوری فلسفهی اگزیستانسیال موضوع را روشن میکند. مارتین هایدگر در سال ۱۹۲۶ در این پرسش غور کرد که اندیشیدن به مرگ چگونه انسان را نجات میدهد و به این بصیرت مهم دست یافت که آگاهی از مرگِ خود، همچون مهمیزیست که توجه ما را از یک وجه هستی به وجه بالاتر جلب میکند. هایدگر معتقد بود در دنیا دو وجه اساسی برای هستی وجود دارد: ۱. مرتبهی فراموشی هستی و ۲. مرتبهی اندیشیدن به هستی.
وقتی فرد در مرتبهی فراموشی هستی است، در دنیای اشیا میزید و خود را در سرگرمیهای روزمرهی زندگی غرقه میکند.
در مرتبهی دیگر، یعنی مرتبهی اندیشیدن به هستی، شگفتی فرد تنها در شیوهی وجود چیزها خلاصه نمیشود، بلکه وجود چیزها کافیست تا او را به تحسین و تعجب وادارد.
از کتابِ «رواندرمانی اگزیستانسیال»
اروین یالوم
ترجمهی سپیده حبیب
چاپ ششم منتشر شد
«خاصیت آینگی»
نقد حال، گزاره آرا، و گزیده آثار فارسی عینالقضات همدانی
نجیب مایل هروی
عرفانِ ایرانی در عالم اندیشهی ایرانی و اسلامی جایگاهی خاص دارد تا حدی که گویی با آن جهانبینی نوینی از متن این فرهنگ برآمده. عارفان ایرانی مفاهیم و تعالیم اسلام را معنایی تازه بخشیدند تا جایی که بسیاری از دنیاداران بر آنان شوریدند و خود در آتش عشق الهی سوختند. و در این میان سرآمدانی بودند، یکیشان شهید عینالقضات همدانی که او را به جرم نوآوری و نوجویی در اندیشهی رایج، از سر جهل و ترس و احساس خطر، از جایگاهش راندند. باز آرام نگرفتند. پس به دیار خویش همدان بازگرداندندش و بر دار آویختندش. اما هنوز آرام نگرفتند پس «پوست بدنش را کندند و در بوریای آلوده به نفتش پیچیده، سوزاندند و خاکسترش را به باد دادند.» اما از او خلاصی نیافتند. زیرا عینالقضات در آثارش زنده ماند و خاصیت آینگی تصویری است که از او پابرجا مانده و میماند و هرکس به فراخور حال تصویر خویش را در آن میبیند.
بخشی از کتاب
چاپ ششم منتشر شد
«خاصیت آینگی»
نقد حال، گزاره آرا، و گزیده آثار فارسی عینالقضات همدانی
نجیب مایل هروی
عرفانِ ایرانی در عالم اندیشهی ایرانی و اسلامی جایگاهی خاص دارد تا حدی که گویی با آن جهانبینی نوینی از متن این فرهنگ برآمده. عارفان ایرانی مفاهیم و تعالیم اسلام را معنایی تازه بخشیدند تا جایی که بسیاری از دنیاداران بر آنان شوریدند و خود در آتش عشق الهی سوختند. و در این میان سرآمدانی بودند، یکیشان شهید عینالقضات همدانی که او را به جرم نوآوری و نوجویی در اندیشهی رایج، از سر جهل و ترس و احساس خطر، از جایگاهش راندند. باز آرام نگرفتند. پس به دیار خویش همدان بازگرداندندش و بر دار آویختندش. اما هنوز آرام نگرفتند پس «پوست بدنش را کندند و در بوریای آلوده به نفتش پیچیده، سوزاندند و خاکسترش را به باد دادند.» اما از او خلاصی نیافتند. زیرا عینالقضات در آثارش زنده ماند و خاصیت آینگی تصویری است که از او پابرجا مانده و میماند و هرکس به فراخور حال تصویر خویش را در آن میبیند.
بخشی از کتاب
باور این مسئله که باید کودک را مسئول جزئیات زندگی خود بدانیم برای ما یک انقلاب فکری است. هنوز به یاد دارم که مادربزرگم چه تحسینآمیز در مورد همسایهمان میگفت «او بهترین مادر دنیاست. چه کارهایی که برای فرزند خود نکرده است!» من با این باور بزرگ شدهام که مادر خوب همه کار برای فرزند خود میکند. البته من پا از محدودهٔ خود فراتر نهادهام. نهتنها برای آنها همه کار میکنم، بلکه به جای آنها فکر هم میکنم. نتیجه؟ هر روز بر سر هر مسئلهٔ جزئی جدالهای اعتقادی پیش خواهد آمد و با احساس بدی به پایان خواهد رسید.
هنگامی که سرانجام آموختم مسئولیتی را که حق مسلم فرزندان من است به آنها بسپارم، اوضاع همه بهتر شد. آنچه به من کمک کرد این بود: هرگاه احساس کردم که برای دخالت در مسئلهای تحت تأثیر قرار گرفتهام، از خود میپرسم «آیا من اینجا حقی دارم؟... باید خود را مسئول بدانم؟... آیا بهتر نیست فرزندانم را مسئول خودشان بدانم؟»
از کتابِ «چگونه با فرزند خود گفتگو کنیم؟»
نوشتهٔ ادل فایبر, الیان مازلیش
ترجمهٔ لاله دهقانی
باور این مسئله که باید کودک را مسئول جزئیات زندگی خود بدانیم برای ما یک انقلاب فکری است. هنوز به یاد دارم که مادربزرگم چه تحسینآمیز در مورد همسایهمان میگفت «او بهترین مادر دنیاست. چه کارهایی که برای فرزند خود نکرده است!» من با این باور بزرگ شدهام که مادر خوب همه کار برای فرزند خود میکند. البته من پا از محدودهٔ خود فراتر نهادهام. نهتنها برای آنها همه کار میکنم، بلکه به جای آنها فکر هم میکنم. نتیجه؟ هر روز بر سر هر مسئلهٔ جزئی جدالهای اعتقادی پیش خواهد آمد و با احساس بدی به پایان خواهد رسید.
هنگامی که سرانجام آموختم مسئولیتی را که حق مسلم فرزندان من است به آنها بسپارم، اوضاع همه بهتر شد. آنچه به من کمک کرد این بود: هرگاه احساس کردم که برای دخالت در مسئلهای تحت تأثیر قرار گرفتهام، از خود میپرسم «آیا من اینجا حقی دارم؟... باید خود را مسئول بدانم؟... آیا بهتر نیست فرزندانم را مسئول خودشان بدانم؟»
از کتابِ «چگونه با فرزند خود گفتگو کنیم؟»
نوشتهٔ ادل فایبر, الیان مازلیش
ترجمهٔ لاله دهقانی
چاپ چهاردهم منتشر شد
«سرگذشت فلسفه»
داستان جذاب ۲۵۰۰ سال فلسفهٔ مغرب زمین
براین مگی
ترجمهٔ حسن کامشاد
فلاسفه اصول بنیادین شناخت و وجود را مورد پرسوجو قرار دادهاند؛ سؤالاتی مانند «هستی چیست؟» و «آیا وجود خدا را میتوان ثابت کرد؟» ازجمله موضوعهایی است که در این کتاب دربارهشان بحث شده است. براین مَگی به سراغ همهٔ فیلسوفان نامدار، از افلاطون تا پوپر، میرود و ازجمله به قدیس اوگوستینوس، لاک، نیچه و… میپردازد. او به این ترتیب با بیانی روشن ما را وارد جهان اندیشهها میکند.
سرگذشت فلسفه، اثری است مصور و سرشار از نکات هوشمندانه دربارهٔ بحثهای جذاب فلسفی؛ کتاب راهنمایی است که خواندنش برای همهٔ دوستداران فلسفه ضرورت دارد.
این نوشتهٔ سلیس و جامعِ پروفسور براین مَگی، فیلسوف، نویسنده و مصاحبهگر نامی، هم به کار پژوهندگان فلسفه میآید هم به کار آنان که تازه پا به عرصهٔ فلسفه نهادهاند.
این کتاب مباحث اصلی فلسفه را شرح میدهد، پرسشهای مهم فلسفی را بهدقت بررسی میکند، و به تحلیل آثار عمدهٔ فیلسوفان بزرگ میپردازد.
چاپ چهاردهم منتشر شد
«سرگذشت فلسفه»
داستان جذاب ۲۵۰۰ سال فلسفهٔ مغرب زمین
براین مگی
ترجمهٔ حسن کامشاد
فلاسفه اصول بنیادین شناخت و وجود را مورد پرسوجو قرار دادهاند؛ سؤالاتی مانند «هستی چیست؟» و «آیا وجود خدا را میتوان ثابت کرد؟» ازجمله موضوعهایی است که در این کتاب دربارهشان بحث شده است. براین مَگی به سراغ همهٔ فیلسوفان نامدار، از افلاطون تا پوپر، میرود و ازجمله به قدیس اوگوستینوس، لاک، نیچه و… میپردازد. او به این ترتیب با بیانی روشن ما را وارد جهان اندیشهها میکند.
سرگذشت فلسفه، اثری است مصور و سرشار از نکات هوشمندانه دربارهٔ بحثهای جذاب فلسفی؛ کتاب راهنمایی است که خواندنش برای همهٔ دوستداران فلسفه ضرورت دارد.
این نوشتهٔ سلیس و جامعِ پروفسور براین مَگی، فیلسوف، نویسنده و مصاحبهگر نامی، هم به کار پژوهندگان فلسفه میآید هم به کار آنان که تازه پا به عرصهٔ فلسفه نهادهاند.
این کتاب مباحث اصلی فلسفه را شرح میدهد، پرسشهای مهم فلسفی را بهدقت بررسی میکند، و به تحلیل آثار عمدهٔ فیلسوفان بزرگ میپردازد.
در اصل و پيش از هر چيز، نازيسم رشد نامحدود قدرت دولت است. حقيقت اين است كه اين مدعا كه اكنون براى ما عادى شده است، پارادوكسى مطرح مىكند و همچنين نشانگر نوعى ضربهٔ نظرى يا تحليلى است. براى اينكه وقتى نحوه عملكرد آلمان در دورهٔ ناسيونال سوسياليسم را مىبينيم، كمترين چيزى كه مىتوان گفت اين است كه دستكم در نگاه اول، نازيسم نخستين اقدام نظاممند براى آغاز انهدام دولت بود. نازيسم به چند دليل مساوى است با انهدام دولت. نخست، اين از خود ساختار حقوقى آلمان ناسيونال سوسياليست پيداست. چون همانطور كه مىدانيد، در آلمان ناسيونال سوسياليست، دولت شخصيت حقوقى خود را از دست داد؛ تا جايى كه از نظر قانون فقط مىتوانست بهمنزلهٔ ابزار چيزى ديگرى كه مبناى راستين حق بود، تعريف شود. و مقصود از اين مبناى راستين، مردم بود.
در نازیسم دولت از درون صلاحيت خود را از دست مىدهد، چراكه اصل عمليات درونى تمام دستگاهها، سلسلهمراتبى از نوع اجرايى، با بازى اقتدار و مسئوليت خاص دولتهاى اروپايى قرن نوزده به بعد نبود. اصل يا رهبرى كانون جذب وفادارى و اطاعت بود.
از کتاب «تولد زیست سیاست»
درسگفتارهای کلژ دو فرانس
میشل فوکو
ترجمهٔ رضا نجفزاده
در نازیسم دولت از درون صلاحيت خود را از دست مىدهد، چراكه اصل عمليات درونى تمام دستگاهها، سلسلهمراتبى از نوع اجرايى، با بازى اقتدار و مسئوليت خاص دولتهاى اروپايى قرن نوزده به بعد نبود. اصل يا رهبرى كانون جذب وفادارى و اطاعت بود.
از کتاب «تولد زیست سیاست»
درسگفتارهای کلژ دو فرانس
میشل فوکو
ترجمهٔ رضا نجفزاده
در دست انتشار
«تاریخ فلسفه سیاسی (جلد چهارم)»
از روسو تا مارکس
جورج کلوسکو
ترجمهٔ مسعود آذرفام
تاریخ فلسفهٔ سیاسی، علاوه بر اینکه به ما کمک میکند اصل و ریشهٔ خودمان را فهم کنیم، بصیرتی اساسی برای فهم دلایل اینکه چرا دیدگاههای فعلیمان را داریم به ما میدهد. با مقایسهٔ اندیشههای خودمان با اندیشههای گذشتگان، میتوانیم مفروضات حیاتی دربارهٔ سؤالات فلسفی گستردهتر دربارهٔ ماهیت واقعیت، هستی، احتمال دستیافتن به نوعی از شناخت، شناختپذیری حقیقت اخلاقی، طبیعت انسان، و احتمال بهبود و کمال بخشیدن به انسان را دریابیم. فلسفهٔ سیاسی یک رشتهٔ اشتقاقی است. اندیشههای سیاسی هر متفکّری سخت تحتتأثیر پاسخهایی است که به این سؤالات غائی میدهد. بنابراین، اگر متفکری دیدگاه خاصی دربارهی طبیعت انسان یا حقیقت اخلاقی دارد، این دیدگاه، عمیقاً بر آن صورت سازمان سیاسی که مرجّح میدارد تأثیر میگذارد. با وارسی طیفی از فلسفههای سیاسی که دیدگاههای مختلفی را دربارهٔ جهان سیاسی عرضه میکنند و در ضمن پاسخهای مختلفی که به این سؤالهای غائی میدهند، به فهم ارتباطهای میان اجزاء یک فلسفهٔ سیاسی معین نائل میشویم...
در دست انتشار
«تاریخ فلسفه سیاسی (جلد چهارم)»
از روسو تا مارکس
جورج کلوسکو
ترجمهٔ مسعود آذرفام
تاریخ فلسفهٔ سیاسی، علاوه بر اینکه به ما کمک میکند اصل و ریشهٔ خودمان را فهم کنیم، بصیرتی اساسی برای فهم دلایل اینکه چرا دیدگاههای فعلیمان را داریم به ما میدهد. با مقایسهٔ اندیشههای خودمان با اندیشههای گذشتگان، میتوانیم مفروضات حیاتی دربارهٔ سؤالات فلسفی گستردهتر دربارهٔ ماهیت واقعیت، هستی، احتمال دستیافتن به نوعی از شناخت، شناختپذیری حقیقت اخلاقی، طبیعت انسان، و احتمال بهبود و کمال بخشیدن به انسان را دریابیم. فلسفهٔ سیاسی یک رشتهٔ اشتقاقی است. اندیشههای سیاسی هر متفکّری سخت تحتتأثیر پاسخهایی است که به این سؤالات غائی میدهد. بنابراین، اگر متفکری دیدگاه خاصی دربارهی طبیعت انسان یا حقیقت اخلاقی دارد، این دیدگاه، عمیقاً بر آن صورت سازمان سیاسی که مرجّح میدارد تأثیر میگذارد. با وارسی طیفی از فلسفههای سیاسی که دیدگاههای مختلفی را دربارهٔ جهان سیاسی عرضه میکنند و در ضمن پاسخهای مختلفی که به این سؤالهای غائی میدهند، به فهم ارتباطهای میان اجزاء یک فلسفهٔ سیاسی معین نائل میشویم...
باطلِ اباطیل، کوهِلِت میگوید؛
باطلِ اباطیل، همه چیز باطل است.
آدمی را از تمامی مشقتی
که زیر آفتاب میبرد، چه منفعت است؟
نسلی میرود و نسلی میآید، لیک زمین تا ابد میپاید.
آفتاب طلوع میکند و آفتاب غروب میکند،
و به سوی مکان خود میشتابد و آنجا طلوع میکند.
باد رهسپار جنوب میشود و به سمت شمال میگردد،
میگردد و میگردد و میرود،
و باد در مسیر خود بازمیگردد.
همهٔ رودها به سوی دریا روان میگردند،
و دریا پُر نمیشود.
رودها به سوی مکانی که روان میگردند،
بدان سوی به روان گشتن ادامه میدهند.
تمامی سخنان فرسوده است،
و دیگر کس سخن نتواند گفت؛
دیده از آنچه میبیند سیر نشده،
و گوش از آنچه مینیوشد سرشار نگشته است.
از عهدِ عتیق؛ کتابهای حکمت (جلد سوم)، کتاب جامعه
ترجمهٔ پیروز سیار
باطلِ اباطیل، کوهِلِت میگوید؛
باطلِ اباطیل، همه چیز باطل است.
آدمی را از تمامی مشقتی
که زیر آفتاب میبرد، چه منفعت است؟
نسلی میرود و نسلی میآید، لیک زمین تا ابد میپاید.
آفتاب طلوع میکند و آفتاب غروب میکند،
و به سوی مکان خود میشتابد و آنجا طلوع میکند.
باد رهسپار جنوب میشود و به سمت شمال میگردد،
میگردد و میگردد و میرود،
و باد در مسیر خود بازمیگردد.
همهٔ رودها به سوی دریا روان میگردند،
و دریا پُر نمیشود.
رودها به سوی مکانی که روان میگردند،
بدان سوی به روان گشتن ادامه میدهند.
تمامی سخنان فرسوده است،
و دیگر کس سخن نتواند گفت؛
دیده از آنچه میبیند سیر نشده،
و گوش از آنچه مینیوشد سرشار نگشته است.
از عهدِ عتیق؛ کتابهای حکمت (جلد سوم)، کتاب جامعه
ترجمهٔ پیروز سیار
در دست انتشار
«مردی که جای خرش را گرفت»
مجموعهداستان
محمد زفزاف
ترجمهٔ سیدمحمدحسین میرفخرائی
کتاب حاضر مجموعهای است از پانزده داستان به قلم محمد زفزاف، داستاننویس سرشناس مراکشی (۲۰۰۱-۱۹۴۵)، که از مجموعه آثار او انتخاب و ترجمه شدهاند. بیشتر این داستانها در دهههای ۷۰ و ۸۰ سدهٔ بیستم در مطبوعات جهان عرب انتشار یافتهاند و عموماً با رویکردی واقعگرا، روایتگر شرایط فرهنگی، اجتماعی و اوضاع معیشتی مردمان مراکش در آن دورانند. با این حال، شاید بیراه نباشد اگر بگوییم این نوشتهها کموبیش امروزِ مراکش را نیز پیش چشم میآورند و اثر گذر زمان بر آنها چندان مشهود نیست.
در دست انتشار
«مردی که جای خرش را گرفت»
مجموعهداستان
محمد زفزاف
ترجمهٔ سیدمحمدحسین میرفخرائی
کتاب حاضر مجموعهای است از پانزده داستان به قلم محمد زفزاف، داستاننویس سرشناس مراکشی (۲۰۰۱-۱۹۴۵)، که از مجموعه آثار او انتخاب و ترجمه شدهاند. بیشتر این داستانها در دهههای ۷۰ و ۸۰ سدهٔ بیستم در مطبوعات جهان عرب انتشار یافتهاند و عموماً با رویکردی واقعگرا، روایتگر شرایط فرهنگی، اجتماعی و اوضاع معیشتی مردمان مراکش در آن دورانند. با این حال، شاید بیراه نباشد اگر بگوییم این نوشتهها کموبیش امروزِ مراکش را نیز پیش چشم میآورند و اثر گذر زمان بر آنها چندان مشهود نیست.
تنها راهِ فراموش کردن نگونبختی این است که خود را در هنر حبس کنی و بقیۀ چیزها را هیچ بشماری؛ اگر بنیان غرور آدمی محکم باشد جای همهچیز را میگیرد. از وقتی پذیرفتهام که قرار است حالم همیشه بد باشد، واقعاً خیلی بهترم. باورت نمیشود من هم کمبودهای زیادی دارم؟ نمیشد من هم بهاندازۀ ثروتمندترین مردها دستودلباز باشم، بهقدر عشاق پر مهر و محبت و بهقدر بیبندوبارها شهوتپرست؟ اما نه حسرت ثروت را میخورم، نه عشق را و نه تن را و همه از اینکه من را تا این حد عاقل میبینند در عجباند. من به زندگی تجربی بدرودی بیبازگشت گفتهام. از حالا تا زمانی دراز فقط در اتاقم پنج یا شش ساعت آرامش میخواهم، همراه آتش شعلهوری در زمستان و دو شمع که به شبهایم نور بپاشند. دوست عزیز و مهربانم، غمگینم میکنی. وقتی از مرگ صحبت میکنی متأثر میشوم! فکر کن چه بلایی سرم خواهد آمد. روحی سرگردان خواهم بود و بهمثلِ پرندهای در باران سیلآسا روی زمین، کوچکترین دسترسیای به صخرهای یا کنجی از زمین نخواهم داشت تا بیارامم.
بخشی از نامهٔ فلوبر به لوپوئاتون
از کتابِ «نامههای فلوبر»
با ویرایش و بازبینی رنه دشارم
ترجمهٔ ساناز ساعی دیباور
تنها راهِ فراموش کردن نگونبختی این است که خود را در هنر حبس کنی و بقیۀ چیزها را هیچ بشماری؛ اگر بنیان غرور آدمی محکم باشد جای همهچیز را میگیرد. از وقتی پذیرفتهام که قرار است حالم همیشه بد باشد، واقعاً خیلی بهترم. باورت نمیشود من هم کمبودهای زیادی دارم؟ نمیشد من هم بهاندازۀ ثروتمندترین مردها دستودلباز باشم، بهقدر عشاق پر مهر و محبت و بهقدر بیبندوبارها شهوتپرست؟ اما نه حسرت ثروت را میخورم، نه عشق را و نه تن را و همه از اینکه من را تا این حد عاقل میبینند در عجباند. من به زندگی تجربی بدرودی بیبازگشت گفتهام. از حالا تا زمانی دراز فقط در اتاقم پنج یا شش ساعت آرامش میخواهم، همراه آتش شعلهوری در زمستان و دو شمع که به شبهایم نور بپاشند. دوست عزیز و مهربانم، غمگینم میکنی. وقتی از مرگ صحبت میکنی متأثر میشوم! فکر کن چه بلایی سرم خواهد آمد. روحی سرگردان خواهم بود و بهمثلِ پرندهای در باران سیلآسا روی زمین، کوچکترین دسترسیای به صخرهای یا کنجی از زمین نخواهم داشت تا بیارامم.
بخشی از نامهٔ فلوبر به لوپوئاتون
از کتابِ «نامههای فلوبر»
با ویرایش و بازبینی رنه دشارم
ترجمهٔ ساناز ساعی دیباور
در دست انتشار
«زندگی زناشویی ماهیهای قرمز»
مجموعهداستان
گوادالوپه نتل
ترجمهی سارا عصاره
اوبلوموف، آخرین ماهی قرمزمان، دیروز بعدازظهر مُرد. چند روزی بود به دلم افتاده بود که این اتفاق میافتد، از همان روزی که دیدم تقلاکنان توی تُنگ گِردش حرکت میکند. دیگر مثل قبل ورجهورجه نمیکرد، حتی برای گرفتن غذا یا دنبال کردن پرتوهای خورشید که محیط زندگیاش را دلچسبتر میکردند. انگار از ملال و افسردگی رنج میبرد. چیز خیلی زیادی از این حیوان نفهمیدم. چند بار صورتم را به شیشهی تُنگش چسباندم و توی چشمهایش نگاه کردم. دلم میسوخت از این که تنها در تُنگ شیشهای میدیدمش. خیلی مطمئن نیستم خوشبخت بود یا نه.
از صفحهی ۱۳ کتاب
در دست انتشار
«زندگی زناشویی ماهیهای قرمز»
مجموعهداستان
گوادالوپه نتل
ترجمهی سارا عصاره
اوبلوموف، آخرین ماهی قرمزمان، دیروز بعدازظهر مُرد. چند روزی بود به دلم افتاده بود که این اتفاق میافتد، از همان روزی که دیدم تقلاکنان توی تُنگ گِردش حرکت میکند. دیگر مثل قبل ورجهورجه نمیکرد، حتی برای گرفتن غذا یا دنبال کردن پرتوهای خورشید که محیط زندگیاش را دلچسبتر میکردند. انگار از ملال و افسردگی رنج میبرد. چیز خیلی زیادی از این حیوان نفهمیدم. چند بار صورتم را به شیشهی تُنگش چسباندم و توی چشمهایش نگاه کردم. دلم میسوخت از این که تنها در تُنگ شیشهای میدیدمش. خیلی مطمئن نیستم خوشبخت بود یا نه.
از صفحهی ۱۳ کتاب
فهرست_کتابهای_نشر_نی؛_زمستان_۱۴۰۳.pdf
994.3 KB
فهرست کتابهای نشر نی. زمستان ۱۴۰۳
فهرست کتابهای نشر نی. زمستان ۱۴۰۳