چاپ چهارم منتشر شد
نقد چیست؟ و پرورش خود
میشل فوکو
ترجمهی نیکو سرخوش و افشین جهاندیده
میشل فوکو در ۲۷ مه ۱۹۷۸ در انجمن فرانسوی فلسفه سخنرانی میکند و در این سخنرانی برمبنای پاسخ کانت به پرسش «روشننگری چیست؟» (۱۷۸۴) تعریفی از نقد ارائه میکند. فوکو نقد را رویکردی اخلاقیـسیاسی مبتنیبر «خواست اینهمه حکومت نشدن» تعریف میکند. همچنین ترجمهای از سخنرانی فوکو تحت عنوان «پرورش خود» در کتاب پیش رو در دسترس است. فوکو این سخنرانی را در ۱۲ آوریل ۱۹۸۳ در دانشگاه کالیفرنیا در برکلی ایراد میکند و در این سخنرانی کارش را تا هستیشناسی تاریخی خویشتنمان تعریف میکند و رابطهای برقرار میکند میان تأملاتش در مورد روشننگری و تحلیلهایش در مورد یونان و روم باستان. فوکو طی همین اقامت در ایالات متحده در سه جلسهی پرسشوپاسخ شرکت میکند و در این جلسات به پرسشهای حاضران در مورد صحبتهایش و نیز خطسیر فلسفیاش پاسخ میدهد. گزارش این جلسات نیز در کتاب حاضر در دسترس است.
چاپ چهارم منتشر شد
نقد چیست؟ و پرورش خود
میشل فوکو
ترجمهی نیکو سرخوش و افشین جهاندیده
میشل فوکو در ۲۷ مه ۱۹۷۸ در انجمن فرانسوی فلسفه سخنرانی میکند و در این سخنرانی برمبنای پاسخ کانت به پرسش «روشننگری چیست؟» (۱۷۸۴) تعریفی از نقد ارائه میکند. فوکو نقد را رویکردی اخلاقیـسیاسی مبتنیبر «خواست اینهمه حکومت نشدن» تعریف میکند. همچنین ترجمهای از سخنرانی فوکو تحت عنوان «پرورش خود» در کتاب پیش رو در دسترس است. فوکو این سخنرانی را در ۱۲ آوریل ۱۹۸۳ در دانشگاه کالیفرنیا در برکلی ایراد میکند و در این سخنرانی کارش را تا هستیشناسی تاریخی خویشتنمان تعریف میکند و رابطهای برقرار میکند میان تأملاتش در مورد روشننگری و تحلیلهایش در مورد یونان و روم باستان. فوکو طی همین اقامت در ایالات متحده در سه جلسهی پرسشوپاسخ شرکت میکند و در این جلسات به پرسشهای حاضران در مورد صحبتهایش و نیز خطسیر فلسفیاش پاسخ میدهد. گزارش این جلسات نیز در کتاب حاضر در دسترس است.
منتشر شد
«مردی که جای خرش را گرفت»
مجموعهداستان
محمد زفزاف
ترجمهٔ سیدمحمدحسین میرفخرائی
کتاب حاضر مجموعهای است از پانزده داستان به قلم محمد زفزاف، داستاننویس سرشناس مراکشی (۱۹۴۵-۲۰۰۱)، که از مجموعه آثار او انتخاب و ترجمه شدهاند. بیشتر این داستانها در دهههای ۷۰ و ۸۰ سدهٔ بیستم در مطبوعات جهان عرب انتشار یافتهاند و عموماً با رویکردی واقعگرا، روایتگر شرایط فرهنگی، اجتماعی و اوضاع معیشتی مردمان مراکش در آن دورانند. با این حال، شاید بیراه نباشد اگر بگوییم این نوشتهها کموبیش امروزِ مراکش را نیز پیش چشم میآورند و اثر گذر زمان بر آنها چندان مشهود نیست.
منتشر شد
«مردی که جای خرش را گرفت»
مجموعهداستان
محمد زفزاف
ترجمهٔ سیدمحمدحسین میرفخرائی
کتاب حاضر مجموعهای است از پانزده داستان به قلم محمد زفزاف، داستاننویس سرشناس مراکشی (۱۹۴۵-۲۰۰۱)، که از مجموعه آثار او انتخاب و ترجمه شدهاند. بیشتر این داستانها در دهههای ۷۰ و ۸۰ سدهٔ بیستم در مطبوعات جهان عرب انتشار یافتهاند و عموماً با رویکردی واقعگرا، روایتگر شرایط فرهنگی، اجتماعی و اوضاع معیشتی مردمان مراکش در آن دورانند. با این حال، شاید بیراه نباشد اگر بگوییم این نوشتهها کموبیش امروزِ مراکش را نیز پیش چشم میآورند و اثر گذر زمان بر آنها چندان مشهود نیست.
👍1
Forwarded from نشر نی
نشر نی برگزار میکند:
خوانش انتقادی شاهنامهٔ فردوسی
دکتر محمد دهقانی
حضوری و آنلاین
زمان: سهشنبهها، ساعت ۱۷:۳۰ تا ۱۹:۳۰
مدت دوره: ۸ جلسه
شروع دوره: ۲ بهمنماه
مهلت ثبت نام: تا ۲۹ دیماه
هزینهٔ دوره: یک میلیون تومان
مکان: خیابان فاطمی، خیابان رهی معیری، بعد از تقاطع فکوری، ساختمان نشر نی، پلاک ۲۰، طبقهٔ پنجم
ثبتنام آیدی تلگرام: @nashreney_pr
نشر نی برگزار میکند:
خوانش انتقادی شاهنامهٔ فردوسی
دکتر محمد دهقانی
حضوری و آنلاین
زمان: سهشنبهها، ساعت ۱۷:۳۰ تا ۱۹:۳۰
مدت دوره: ۸ جلسه
شروع دوره: ۲ بهمنماه
مهلت ثبت نام: تا ۲۹ دیماه
هزینهٔ دوره: یک میلیون تومان
مکان: خیابان فاطمی، خیابان رهی معیری، بعد از تقاطع فکوری، ساختمان نشر نی، پلاک ۲۰، طبقهٔ پنجم
ثبتنام آیدی تلگرام: @nashreney_pr
همۀ آن چیزی که فلوبر میبیند، شکارها، قتلعامها، مرگها، تا واپسین آغوش مسیح در کالبد انسان، آن شور و حرارتِ اشتیاق، رسوایی، خستگی و لذت، هیچ میکروسکوپی و هیچ میز تشریحی قادر به نشان دادنشان نیست. آنچه او میداند، نه اندامهای تولیدمثل سفرهماهی نشان خواهد داد، نه سیستم عصبی سپرماهی، نه بدن شرحهشرحۀ حلزون دریایی، چون تنها هنر است که با روایتهای آغشته به خون و ضرباهنگی چون تپش قلب رازش را میداند، اینجاست که قلبِ زندگی میتپد، در بیرحمی تناقضها و راز دگرگونیهایش.
یک ساعتی میشود که دیگر نور خورشید اتاقش را روشن نمیکند. تنها تهماندۀ شمعی در جاشمعی برنجی مانده است. فلوبر زنگ میزند و از مادموازل شارلوت میخواهد یکی دیگر برایش بیاورد. وقتی فرشتۀ کوچک با یک شمع سفید در دست میآید، اتاق در شامگاه آبیفامی غرق میشود که دورتادورِ تن بزرگ و بیحرکت او را، که مثل مجسمۀ خدایی در انتهای یک معبد نشسته است، میپوشاند.
از کتابِ «پاییز فلوبر»
آلکساندر پوستل
ترجمهٔ ساناز ساعی دیباور
همۀ آن چیزی که فلوبر میبیند، شکارها، قتلعامها، مرگها، تا واپسین آغوش مسیح در کالبد انسان، آن شور و حرارتِ اشتیاق، رسوایی، خستگی و لذت، هیچ میکروسکوپی و هیچ میز تشریحی قادر به نشان دادنشان نیست. آنچه او میداند، نه اندامهای تولیدمثل سفرهماهی نشان خواهد داد، نه سیستم عصبی سپرماهی، نه بدن شرحهشرحۀ حلزون دریایی، چون تنها هنر است که با روایتهای آغشته به خون و ضرباهنگی چون تپش قلب رازش را میداند، اینجاست که قلبِ زندگی میتپد، در بیرحمی تناقضها و راز دگرگونیهایش.
یک ساعتی میشود که دیگر نور خورشید اتاقش را روشن نمیکند. تنها تهماندۀ شمعی در جاشمعی برنجی مانده است. فلوبر زنگ میزند و از مادموازل شارلوت میخواهد یکی دیگر برایش بیاورد. وقتی فرشتۀ کوچک با یک شمع سفید در دست میآید، اتاق در شامگاه آبیفامی غرق میشود که دورتادورِ تن بزرگ و بیحرکت او را، که مثل مجسمۀ خدایی در انتهای یک معبد نشسته است، میپوشاند.
از کتابِ «پاییز فلوبر»
آلکساندر پوستل
ترجمهٔ ساناز ساعی دیباور
فلوبر پنجاهوسه ساله و در آستانۀ ورشکستگی، تصمیم میگیرد به کونکارنو برود و پاییز را کنار دوست دانشمندش ژرژ پوشه بگذراند. تمام مدتی که آنجاست آبتنی میکند، کنار دریا قدم میزند و پوشه را هنگام تشریح ماهیها و نرمتنان تماشا میکند. میخواهد به خود بقبولاند که از شرّ ادبیات خلاص شده و زندگی بدون نویسندگی و ادبیات آسانتر و خوشایندتر است، اما نمیتواند افکاری را که به کابوس زندگیاش بدل شدهاند از ذهن خود دور کند. شرکت در جلسههای تشریح دوستش پوشه ناخودآگاه به سرچشمۀ الهام فلوبر تبدیل میشود و او را به سمت نوشتن خلاقانه سوق میدهد. فلوبر کمکم غول افسردگی و اندوه را کنار میزند، نیروی از دست رفتۀ خود را بازمییابد و نویسندگی را از سر میگیرد.
«پاییز فلوبر»
آلکساندر پوستل
ترجمهٔ ساناز ساعی دیباور
نامزد جایزهٔ ابوالحسن نجفی
فلوبر پنجاهوسه ساله و در آستانۀ ورشکستگی، تصمیم میگیرد به کونکارنو برود و پاییز را کنار دوست دانشمندش ژرژ پوشه بگذراند. تمام مدتی که آنجاست آبتنی میکند، کنار دریا قدم میزند و پوشه را هنگام تشریح ماهیها و نرمتنان تماشا میکند. میخواهد به خود بقبولاند که از شرّ ادبیات خلاص شده و زندگی بدون نویسندگی و ادبیات آسانتر و خوشایندتر است، اما نمیتواند افکاری را که به کابوس زندگیاش بدل شدهاند از ذهن خود دور کند. شرکت در جلسههای تشریح دوستش پوشه ناخودآگاه به سرچشمۀ الهام فلوبر تبدیل میشود و او را به سمت نوشتن خلاقانه سوق میدهد. فلوبر کمکم غول افسردگی و اندوه را کنار میزند، نیروی از دست رفتۀ خود را بازمییابد و نویسندگی را از سر میگیرد.
«پاییز فلوبر»
آلکساندر پوستل
ترجمهٔ ساناز ساعی دیباور
نامزد جایزهٔ ابوالحسن نجفی
در میان قصهها، نوع پهلوانی آن البته توأم با چاشنی حکایات عاشقانه و ماجراهای عیاری و پندارهای جادویی از همه بیشتر خواستار داشته و دارد و در چهار قرن اخیر مفصلترین و پرتنوعترین این قصهها اسکندرنامه تحریر نقالی است که خود مرحلهای از تکامل فن داستانپردازی را در سرزمین ما رقم میزند، چنانکه قهرمانان این قصه را گاه میتوان با ولگرد ماجراجو و همهفنحریف داستانهای پیکارسک اواخر قرونِ وسطای اروپا مقایسه کرد و حتی میتوان مجموعاً اسکندرنامه تحریر نقالی را نوعی هجویهٔ داستانهای تاریخی و پهلوانی قدیم انگاشت که در مواردی یادآور دن کیشوت است. همچنین میتوان آن را پیشدرآمد رمان تاریخی جدید فارسی فرض کرد. تحول شخصیتی در قهرمانان محسوس و ملموس است که گرچه هنوز جمعی میاندیشند یا به انگیزهٔ دینی عملی میکنند اما در آستانهٔ انتقال به فردیت هستند و این خود انعکاس تحول اجتماعی است و ورود به عصر جدید را رقم میزند.
«اسکندر و عیاران»
تلخیص از کلیات هفتجلدی اسکندرنامهٔ نقالی منوچهرخان حکیم
گزینش و ویرایش: علیرضا ذکاوتی قراگزلو
امکان سفارش چاپ تکنسخهٔ کتاب از سایت نشر نی و سایت میخوانم
در میان قصهها، نوع پهلوانی آن البته توأم با چاشنی حکایات عاشقانه و ماجراهای عیاری و پندارهای جادویی از همه بیشتر خواستار داشته و دارد و در چهار قرن اخیر مفصلترین و پرتنوعترین این قصهها اسکندرنامه تحریر نقالی است که خود مرحلهای از تکامل فن داستانپردازی را در سرزمین ما رقم میزند، چنانکه قهرمانان این قصه را گاه میتوان با ولگرد ماجراجو و همهفنحریف داستانهای پیکارسک اواخر قرونِ وسطای اروپا مقایسه کرد و حتی میتوان مجموعاً اسکندرنامه تحریر نقالی را نوعی هجویهٔ داستانهای تاریخی و پهلوانی قدیم انگاشت که در مواردی یادآور دن کیشوت است. همچنین میتوان آن را پیشدرآمد رمان تاریخی جدید فارسی فرض کرد. تحول شخصیتی در قهرمانان محسوس و ملموس است که گرچه هنوز جمعی میاندیشند یا به انگیزهٔ دینی عملی میکنند اما در آستانهٔ انتقال به فردیت هستند و این خود انعکاس تحول اجتماعی است و ورود به عصر جدید را رقم میزند.
«اسکندر و عیاران»
تلخیص از کلیات هفتجلدی اسکندرنامهٔ نقالی منوچهرخان حکیم
گزینش و ویرایش: علیرضا ذکاوتی قراگزلو
امکان سفارش چاپ تکنسخهٔ کتاب از سایت نشر نی و سایت میخوانم
در دست انتشار
«سرویس جاسوسی انگلیس از درون»
پشت پردهٔ عملیات پنهانی اینتلیجنس سرویس در خاورمیانه
استیون داریل
ترجمهٔ محسن اشرفی
نقش بریتانیا و وابستگان داخلی آن در تحولات ایران، بهویژه در کودتای ۲۸ مرداد، همواره مورد توجه اما پوشیده در لایهٔ ضخیم پنهانکاری سازمان جاسوسی و وزارت خارجهٔ این کشور بوده است. استیون داریل در این کتاب تصویری ترسیم میکند از آنچه در مورد خاورمیانه طی نیمهٔ دوم قرن بیستم در هزارتوی سرویس جاسوسی و وزارتخارجهٔ بریتانیا گذشت. در پرتو این روایت تازه، میتوان پروندهٔ کودتا بودن ماجرای ۲۸ مرداد را بازخوانی کرد و شاید بتوان آن را برای همیشه بست: کودتا رخ داد، چون ایرانیان بر حفظ اختیار بر منابع نفتی خود اصرار ورزیدند، و بریتانیا هم برای شریک کردن آمریکا در برانداختن دولت ملی بهناچار حاضر شد سهم عمدهای از نفت ایران را به شرکتهای آمریکایی بدهد.
در دست انتشار
«سرویس جاسوسی انگلیس از درون»
پشت پردهٔ عملیات پنهانی اینتلیجنس سرویس در خاورمیانه
استیون داریل
ترجمهٔ محسن اشرفی
نقش بریتانیا و وابستگان داخلی آن در تحولات ایران، بهویژه در کودتای ۲۸ مرداد، همواره مورد توجه اما پوشیده در لایهٔ ضخیم پنهانکاری سازمان جاسوسی و وزارت خارجهٔ این کشور بوده است. استیون داریل در این کتاب تصویری ترسیم میکند از آنچه در مورد خاورمیانه طی نیمهٔ دوم قرن بیستم در هزارتوی سرویس جاسوسی و وزارتخارجهٔ بریتانیا گذشت. در پرتو این روایت تازه، میتوان پروندهٔ کودتا بودن ماجرای ۲۸ مرداد را بازخوانی کرد و شاید بتوان آن را برای همیشه بست: کودتا رخ داد، چون ایرانیان بر حفظ اختیار بر منابع نفتی خود اصرار ورزیدند، و بریتانیا هم برای شریک کردن آمریکا در برانداختن دولت ملی بهناچار حاضر شد سهم عمدهای از نفت ایران را به شرکتهای آمریکایی بدهد.
فوکو در آغاز گفتوگویی با عنوان «مباحثه دربارۀ رمان» میگوید رمان خط سیری در حجم زبان است که زبان را «دولا» یا «دوتا» میکند و درون آن فضایی خاص میگشاید، فضایی خالی و در عین حال پُر که درواقع فضای اندیشه است. همین نکته را شاید بتوان در مورد دیرینهشناسی نیز گفت: تحلیلهای دیرینهشناسانه خط سیری در حجم دانشاند که دانش را «دولا» یا «دوتا» میکنند و درون آن فضایی خاص میگشایند، فضایی خالی و در عین حال پُر که درواقع فضای اندیشه است؛ دیرینهشناسی فضای «اندیشۀ انتقادی» را میگشاید.
در وضعیت عادی، صورتبندیهای دانش از مرحلۀ پوزیتیویته تا صوریسازی، با نادیدنیکردن شکاف برسازندهشان، خود را اموری طبیعی و غیرتاریخی نشان میدهند. به همین دلیل است که کار دیرینهشناسی با مسیری که از «میان» دانش میپیماید، گونهای «دولا»کردن یا «دوتا»کردن است.
از کتابِ «تبارشناسی خاکستری است»
تأملاتی دربارهٔ روش فوکو
عادل مشایخی
فوکو در آغاز گفتوگویی با عنوان «مباحثه دربارۀ رمان» میگوید رمان خط سیری در حجم زبان است که زبان را «دولا» یا «دوتا» میکند و درون آن فضایی خاص میگشاید، فضایی خالی و در عین حال پُر که درواقع فضای اندیشه است. همین نکته را شاید بتوان در مورد دیرینهشناسی نیز گفت: تحلیلهای دیرینهشناسانه خط سیری در حجم دانشاند که دانش را «دولا» یا «دوتا» میکنند و درون آن فضایی خاص میگشایند، فضایی خالی و در عین حال پُر که درواقع فضای اندیشه است؛ دیرینهشناسی فضای «اندیشۀ انتقادی» را میگشاید.
در وضعیت عادی، صورتبندیهای دانش از مرحلۀ پوزیتیویته تا صوریسازی، با نادیدنیکردن شکاف برسازندهشان، خود را اموری طبیعی و غیرتاریخی نشان میدهند. به همین دلیل است که کار دیرینهشناسی با مسیری که از «میان» دانش میپیماید، گونهای «دولا»کردن یا «دوتا»کردن است.
از کتابِ «تبارشناسی خاکستری است»
تأملاتی دربارهٔ روش فوکو
عادل مشایخی
«اى زن، بيدار شو؛ زنگ خطر عقل در تمام جهان به صدا درآمده است؛ حقوقت را درياب.»
اولمپ دو گوژ، ۱۷۹۱
مشاجرهٔ زنان تنها تريبونى بود كه زنان و مردان در سالهاى ابتدايى اروپاى مدرن مىتوانستند مستقيماً ديدگاههاى سنتى جنسيت را نقد كنند. مانع موفقيت آنها، نه ترس از انتقامجويىهاى حقوقى، بلكه ارزشهاى اجتماعى بود كه با معاصرانشان در آنها شريک بودند: اين پنداشت كه جهانى كه مىشناختند جهان سلطهجو، طبقاتى، و مردسالار را خدا اين گونه آفريده بود، و به همين دليل در نهايت بايد به آن رضا مىدادند. اين انديشه كه جامعه را انسان مىآفريند و بنابراين قابل تغيير و اصلاح است تنها در اواخر قرن هفدهم و هجدهم پديد آمد. جامعهاى كه با مناسبات طبقاتى ميان مردان چالشى نداشت، مناسبات ميان زنان و مردان را نيز مورد سؤال قرار نمیداد.
همهٔ اين مناسبات با انقلابهاى فكرى و سياسى قرون هفدهم و هجدهم متحول شد.
از کتابِ «زنان در روزگارشان»
تاریخ فمینیسم در غرب
مارلین لگیت
ترجمهٔ نیلوفر مهدیان
«اى زن، بيدار شو؛ زنگ خطر عقل در تمام جهان به صدا درآمده است؛ حقوقت را درياب.»
اولمپ دو گوژ، ۱۷۹۱
مشاجرهٔ زنان تنها تريبونى بود كه زنان و مردان در سالهاى ابتدايى اروپاى مدرن مىتوانستند مستقيماً ديدگاههاى سنتى جنسيت را نقد كنند. مانع موفقيت آنها، نه ترس از انتقامجويىهاى حقوقى، بلكه ارزشهاى اجتماعى بود كه با معاصرانشان در آنها شريک بودند: اين پنداشت كه جهانى كه مىشناختند جهان سلطهجو، طبقاتى، و مردسالار را خدا اين گونه آفريده بود، و به همين دليل در نهايت بايد به آن رضا مىدادند. اين انديشه كه جامعه را انسان مىآفريند و بنابراين قابل تغيير و اصلاح است تنها در اواخر قرن هفدهم و هجدهم پديد آمد. جامعهاى كه با مناسبات طبقاتى ميان مردان چالشى نداشت، مناسبات ميان زنان و مردان را نيز مورد سؤال قرار نمیداد.
همهٔ اين مناسبات با انقلابهاى فكرى و سياسى قرون هفدهم و هجدهم متحول شد.
از کتابِ «زنان در روزگارشان»
تاریخ فمینیسم در غرب
مارلین لگیت
ترجمهٔ نیلوفر مهدیان
پیرامون ادبیات نگاهی تازه به ادبیات است، بهویژه به قصه و شعر. دیدگاه کانونیِ نویسندهٔ ادبیات در مقامِ «دنیای مجازی» است، و چگونگی ورود و گشت و گذار در این دنیای شگفتانگیز است، دنیایی که سراپا ناز و نوازش، و سراپا خشم و خون و خشونت است؛ دنیایی که با واقعیت روزمره شروع میشود اما واقعیت روزمره نیست. چیزی فراتر از واقعیت این جهانی است، فراجهانی و فراواقعیت است. مثل فیلم «پارک ژوراسیک» است، که از واقعیت عینیِ روزمره شروع میکند، اما آنچه مشاهده میکنیم غیرواقعی است، ساخته و پرداختهٔ رایانه است، جهانِ درون جهان است و همین جاست که ادبیات به مفهوم کلاسیک آن، یعنی ترکیب واژگانِ دیداریِ عمدتاً برآمده از فرهنگِ چاپ، به پایان رسیده است. ظهور رسانههای غیرواژگانی ــ فیلم، ویدئو، سیدی، رایانه، اینترنت، … ــ خواهی نخواهی، پیدایش ادبیات را به هیئتی تازه در پی خواهد داشت؛ تا از این میان چه زاید.
«پیرامون ادبیات»
جی. هیلیس. میلر
ترجمهٔ علیاصغر بهرامی
امکان سفارش چاپ تکنسخهٔ کتاب از سایت نشر نی و سایت میخوانم
پیرامون ادبیات نگاهی تازه به ادبیات است، بهویژه به قصه و شعر. دیدگاه کانونیِ نویسندهٔ ادبیات در مقامِ «دنیای مجازی» است، و چگونگی ورود و گشت و گذار در این دنیای شگفتانگیز است، دنیایی که سراپا ناز و نوازش، و سراپا خشم و خون و خشونت است؛ دنیایی که با واقعیت روزمره شروع میشود اما واقعیت روزمره نیست. چیزی فراتر از واقعیت این جهانی است، فراجهانی و فراواقعیت است. مثل فیلم «پارک ژوراسیک» است، که از واقعیت عینیِ روزمره شروع میکند، اما آنچه مشاهده میکنیم غیرواقعی است، ساخته و پرداختهٔ رایانه است، جهانِ درون جهان است و همین جاست که ادبیات به مفهوم کلاسیک آن، یعنی ترکیب واژگانِ دیداریِ عمدتاً برآمده از فرهنگِ چاپ، به پایان رسیده است. ظهور رسانههای غیرواژگانی ــ فیلم، ویدئو، سیدی، رایانه، اینترنت، … ــ خواهی نخواهی، پیدایش ادبیات را به هیئتی تازه در پی خواهد داشت؛ تا از این میان چه زاید.
«پیرامون ادبیات»
جی. هیلیس. میلر
ترجمهٔ علیاصغر بهرامی
امکان سفارش چاپ تکنسخهٔ کتاب از سایت نشر نی و سایت میخوانم
منتشر شد
«زندگی زناشویی ماهیهای قرمز»
مجموعهداستان
گوادالوپه نتل
ترجمهٔ سارا عصاره
در سه داستان زندگی زناشویی ماهیهای قرمز، زندگی حیوانات که حول محور غریزه و قوانین سرسخت طبیعت میچرخد به موازات روابط انسانها ارزیابی میشود. زنی با مشاهدۀ حضور بیصدای ماهیهای مبارز، با خشونت موجود در زندگی مشترکش روبهرو میشود آن هم در رابطهای که دارد نفسهای آخر را میکشد.
در داستانی دیگر، خانهای که مورد هجوم سوسکها قرار گرفته به صحنۀ جنگ بین گونهها تبدیل میشود که منعکسکنندۀ درگیریهای خانوادگی است. در داستانی دیگر حضور یک گربه و تولههایش فرصت تأملی است دربارۀ مادری. در دو داستان آخر، یک قارچ و یک افعی نمایانگر پیوند اسرارآمیزیاند که دو عاشق را به هم وصل میکند.
گوادالوپه نِتل از طریق شرححال حیوانات به طرز ماهرانهای زندگی مردان و زنان شکنندهای را روایت میکند که در حساسترین برهههای زندگی به سر میبرند و تصمیمات بیبازگشتی میگیرند که مسیر زندگی را تغییر میدهد.
منتشر شد
«زندگی زناشویی ماهیهای قرمز»
مجموعهداستان
گوادالوپه نتل
ترجمهٔ سارا عصاره
در سه داستان زندگی زناشویی ماهیهای قرمز، زندگی حیوانات که حول محور غریزه و قوانین سرسخت طبیعت میچرخد به موازات روابط انسانها ارزیابی میشود. زنی با مشاهدۀ حضور بیصدای ماهیهای مبارز، با خشونت موجود در زندگی مشترکش روبهرو میشود آن هم در رابطهای که دارد نفسهای آخر را میکشد.
در داستانی دیگر، خانهای که مورد هجوم سوسکها قرار گرفته به صحنۀ جنگ بین گونهها تبدیل میشود که منعکسکنندۀ درگیریهای خانوادگی است. در داستانی دیگر حضور یک گربه و تولههایش فرصت تأملی است دربارۀ مادری. در دو داستان آخر، یک قارچ و یک افعی نمایانگر پیوند اسرارآمیزیاند که دو عاشق را به هم وصل میکند.
گوادالوپه نِتل از طریق شرححال حیوانات به طرز ماهرانهای زندگی مردان و زنان شکنندهای را روایت میکند که در حساسترین برهههای زندگی به سر میبرند و تصمیمات بیبازگشتی میگیرند که مسیر زندگی را تغییر میدهد.
از آن روز که از شهرمان رفتی طاعون توحش، خودآزاری و جنون به اشغالش درآورده... کوهها، خوشهها، آسمان، پرندگان، سکوت جنگلها، رگههای خورشید، آواز باد و شرجی غروب همه واژگانی شدهاند که در لغتنامههای منسوخ باید سراغشان را گرفت...
و من درون فشنگی مومیایی شدهام و حافظهام چون بالهای شفافی از نور پروازم میدهد به سیارهای منقرض که محبت را و صفا را در آن میتوان سراغ گرفت... (آن روز در جنگل عَرَمون سنگریزهای برداشتم و به دلِ دره پرتابش کردم.
... صدایی آمد: چند وقت است آواز نخواندهای و مثل بچهها سنگریزهای پرتاب نکردهای؟)... آه، چند وقت است آواز نخواندهایم. نخندیدهایم. چند وقت است سرانگشتانت صورتهامان را حس نکرده ای رفیق عشق...
بیا...
از کتابِ «کابوسهای بیروت»
غادهالسمان
ترجمهٔ احساس موسوی خلخالی
از آن روز که از شهرمان رفتی طاعون توحش، خودآزاری و جنون به اشغالش درآورده... کوهها، خوشهها، آسمان، پرندگان، سکوت جنگلها، رگههای خورشید، آواز باد و شرجی غروب همه واژگانی شدهاند که در لغتنامههای منسوخ باید سراغشان را گرفت...
و من درون فشنگی مومیایی شدهام و حافظهام چون بالهای شفافی از نور پروازم میدهد به سیارهای منقرض که محبت را و صفا را در آن میتوان سراغ گرفت... (آن روز در جنگل عَرَمون سنگریزهای برداشتم و به دلِ دره پرتابش کردم.
... صدایی آمد: چند وقت است آواز نخواندهای و مثل بچهها سنگریزهای پرتاب نکردهای؟)... آه، چند وقت است آواز نخواندهایم. نخندیدهایم. چند وقت است سرانگشتانت صورتهامان را حس نکرده ای رفیق عشق...
بیا...
از کتابِ «کابوسهای بیروت»
غادهالسمان
ترجمهٔ احساس موسوی خلخالی
https://acrobat.adobe.com/id/urn:aaid:sc:EU:94040556-e41b-46d6-8864-b0f9cb6bce75
بهمناسبت پایان ترجمهٔ کتاب مقدس به قلم پیروز سیار
✏️ یادداشتی از بابک احمدی
اندیشهٔ پویا، دی و بهمن ۱۴۰۳
بهمناسبت پایان ترجمهٔ کتاب مقدس به قلم پیروز سیار
✏️ یادداشتی از بابک احمدی
اندیشهٔ پویا، دی و بهمن ۱۴۰۳
Adobe Acrobat
Adobe Acrobat - 4_5776427431946623215 (1).pdf
View this file, and add comments too.
منتقدان، به حق، بیراه را انجیل پیروان مکتب انحطاط نامیدهاند، زیرا تمامی ویژگیهای این جریان فکری به بارزترین شکل در شخصیت د اسنت، تنها پرسوناژ این رمان، تجلی یافته است: دلزدگی نسبت به جامعهٔ صنعتی، احساس ملالی که ریشه در رنج زمانه دارد، رخوت و درماندگی چارهناپذیر، و روان نژندی مسموم و شریرانهٔ خاص پایان سدهٔ نوزدهم. این اشرافزادهٔ منزجر از جامعه و بشریت، که میخواهد خلاف جریان عادی زندگی شنا کند و میکوشد در حسگرایی ظریفطبعانه بیقراریهایش را فرونشاند، و چون به بنبست میرسد، نجات خویش را در ایمان میجوید و رحمت الاهی را طلب میکند، یکی از منقلبکنندهترین شخصیتهای مشوش عالم ادبیات است که بسیاری از دلهرهها و آشفتگیهای روانی انسان مدرن را در بطن خویش دارد. ناتانائل، پرسوناژ اصلی مائدههای زمینی آندره ژید؛ بار مادو، شخصیت اصلی سفر به انتهای شب لوئی فردینان سلین؛ روکانتن، پرسوناژ اصلی غثیان ژان پل سارتر؛ و … هرکدام از مردهریگ د اسنت سهمی بردهاند.
رمانِ «بیراه»
ژوریس کارل اوئیسمانس
ترجمهٔ کاوه میرعباسی
منتقدان، به حق، بیراه را انجیل پیروان مکتب انحطاط نامیدهاند، زیرا تمامی ویژگیهای این جریان فکری به بارزترین شکل در شخصیت د اسنت، تنها پرسوناژ این رمان، تجلی یافته است: دلزدگی نسبت به جامعهٔ صنعتی، احساس ملالی که ریشه در رنج زمانه دارد، رخوت و درماندگی چارهناپذیر، و روان نژندی مسموم و شریرانهٔ خاص پایان سدهٔ نوزدهم. این اشرافزادهٔ منزجر از جامعه و بشریت، که میخواهد خلاف جریان عادی زندگی شنا کند و میکوشد در حسگرایی ظریفطبعانه بیقراریهایش را فرونشاند، و چون به بنبست میرسد، نجات خویش را در ایمان میجوید و رحمت الاهی را طلب میکند، یکی از منقلبکنندهترین شخصیتهای مشوش عالم ادبیات است که بسیاری از دلهرهها و آشفتگیهای روانی انسان مدرن را در بطن خویش دارد. ناتانائل، پرسوناژ اصلی مائدههای زمینی آندره ژید؛ بار مادو، شخصیت اصلی سفر به انتهای شب لوئی فردینان سلین؛ روکانتن، پرسوناژ اصلی غثیان ژان پل سارتر؛ و … هرکدام از مردهریگ د اسنت سهمی بردهاند.
رمانِ «بیراه»
ژوریس کارل اوئیسمانس
ترجمهٔ کاوه میرعباسی
نويسندگانى چون هنريک ايبسن، اوگوست استريندبرگ، هانس اندرسن و سورن كىيركگارد در قرن نوزدهم توانستند از راه ترجمه شهرت جهانى يابند. ديگران، آنهايى كه از لحاظ جغرافيايى، زبانى و فرهنگى كمتر از اسكانديناوىها در دسترس بودند، شهرت يافتنشان اندكى - ولى فقط اندكى - بيشتر به طول انجاميد. قرن بيستم استعدادهاى قبلاً نهانى چون كارل چاپكِ چكى و، به تازگى، اسماعيل كاداره آلبانيايى، را به جهانيان شناساند.
اجماع ادبى دربارهٔ كيفيت ترجمه بهطور كلى بدبينانه است. مدتها پيش در قرن هفدهم، نويسندهٔ انگليسى جيمز هاول گفت بعضى برآنند كه ترجمه «بىشباهت... به روى وارونهٔ فرشينهٔ تركى» نيست. در قرن نوزدهم جورج بارو با اندوه اظهارنظر كرد كه «ترجمه در بهترين حال يک بازتاب است». احساس مشابهى لابد به شاعر ترک احمد هاشم دست داد كه وقتى از او پرسيدند جوهر شعر چيست، گفت «آنكه در ترجمه از دست مىرود». فرانسوى شوخ طبعى ترجمهها را به زنها تشبيه مىكند: «بعضى زيبايند، بعضى وفادار، كمتر هر دو صفت را دارند». يک عبارت كلاسيک ايتاليايى لب مطلب را گفته است:
«traduttore traditore» (مترجم، خائن)
از کتابِ «مترجمان، خائنان»
حسن کامشاد
نويسندگانى چون هنريک ايبسن، اوگوست استريندبرگ، هانس اندرسن و سورن كىيركگارد در قرن نوزدهم توانستند از راه ترجمه شهرت جهانى يابند. ديگران، آنهايى كه از لحاظ جغرافيايى، زبانى و فرهنگى كمتر از اسكانديناوىها در دسترس بودند، شهرت يافتنشان اندكى - ولى فقط اندكى - بيشتر به طول انجاميد. قرن بيستم استعدادهاى قبلاً نهانى چون كارل چاپكِ چكى و، به تازگى، اسماعيل كاداره آلبانيايى، را به جهانيان شناساند.
اجماع ادبى دربارهٔ كيفيت ترجمه بهطور كلى بدبينانه است. مدتها پيش در قرن هفدهم، نويسندهٔ انگليسى جيمز هاول گفت بعضى برآنند كه ترجمه «بىشباهت... به روى وارونهٔ فرشينهٔ تركى» نيست. در قرن نوزدهم جورج بارو با اندوه اظهارنظر كرد كه «ترجمه در بهترين حال يک بازتاب است». احساس مشابهى لابد به شاعر ترک احمد هاشم دست داد كه وقتى از او پرسيدند جوهر شعر چيست، گفت «آنكه در ترجمه از دست مىرود». فرانسوى شوخ طبعى ترجمهها را به زنها تشبيه مىكند: «بعضى زيبايند، بعضى وفادار، كمتر هر دو صفت را دارند». يک عبارت كلاسيک ايتاليايى لب مطلب را گفته است:
«traduttore traditore» (مترجم، خائن)
از کتابِ «مترجمان، خائنان»
حسن کامشاد
بسیاری گمان میبرند که تشکیل دولت ملی آلمان در ۱۸۷۱ صرفاً حاصل اقتدار پروس و تبلور ناسیونالیسم آلمانی بوده است. در این کتاب جان برویلی، استاد رشتهی ناسیونالیسم و قومیتشناسی در دانشگاه اقتصاد لندن، نشان میدهد که عواملی بس پیچیدهتر را نیز باید در نظر گرفت: نقشآفرینی اتریش که در بخش عمدهای از قرن نوزدهم حاکم بر اراضی آلمان بود؛ الزامات اقتصادی و در رأس آن تأسیس اتحادیهی گمرکی؛ تأثیرگذاری دولتهای «متوسط» و، مهمتر از همه، دورهی سیسالهی همکاری و سپس رقابت خصمانهی اتریش و پروس که به جنگ ۱۸۶۶ و استیلای پروس منتهی شد. مجموعهی «کارگاه تاریخ» بهپشتوانهی تحلیلهای دقیق و اسناد معتبر، پرتوی تازه بر رویدادهای مهم و مناقشهبرانگیز جهان، از اوایل عصر مدرن تا امروز، میاندازد. این کتابها بیش از پنج دهه منبع اساسی دانشجویان و پژوهندگان تاریخ بوده است که اینک بهتدریج در اختیار خوانندگان فارسیزبان قرار میگیرد.
اتریش، پروس و برآمدن آلمان (۱۸۰۶-۱۸۷۱)
جان برویلی
بابک محقق
از مجموعهٔ کارگاه تاریخ
بسیاری گمان میبرند که تشکیل دولت ملی آلمان در ۱۸۷۱ صرفاً حاصل اقتدار پروس و تبلور ناسیونالیسم آلمانی بوده است. در این کتاب جان برویلی، استاد رشتهی ناسیونالیسم و قومیتشناسی در دانشگاه اقتصاد لندن، نشان میدهد که عواملی بس پیچیدهتر را نیز باید در نظر گرفت: نقشآفرینی اتریش که در بخش عمدهای از قرن نوزدهم حاکم بر اراضی آلمان بود؛ الزامات اقتصادی و در رأس آن تأسیس اتحادیهی گمرکی؛ تأثیرگذاری دولتهای «متوسط» و، مهمتر از همه، دورهی سیسالهی همکاری و سپس رقابت خصمانهی اتریش و پروس که به جنگ ۱۸۶۶ و استیلای پروس منتهی شد. مجموعهی «کارگاه تاریخ» بهپشتوانهی تحلیلهای دقیق و اسناد معتبر، پرتوی تازه بر رویدادهای مهم و مناقشهبرانگیز جهان، از اوایل عصر مدرن تا امروز، میاندازد. این کتابها بیش از پنج دهه منبع اساسی دانشجویان و پژوهندگان تاریخ بوده است که اینک بهتدریج در اختیار خوانندگان فارسیزبان قرار میگیرد.
اتریش، پروس و برآمدن آلمان (۱۸۰۶-۱۸۷۱)
جان برویلی
بابک محقق
از مجموعهٔ کارگاه تاریخ
برایم سخت بود تصور کنم که نسل به نسل، همۀ آدمها طوری رفتار کرده بودند که انگار پدرومادر بودن ابتداییترین و منطقیترین کار دنیاست. چه شوهرم و چه من، هر دو، میترسیدیم به بچه صدمهای بزنیم. شستنش، لباس پوشاندن و تمیز کردن زخم بند ناف کارهای جسورانهای بودند که ما را به تردید میانداختند. به نظرم ظالمانه بود بچه را بعد از اینکه نُه ماه چسبیده به بدنم سر کرده بود، بلافاصله جدا از خودمان بخوابانیم. اما برای ونسان این یک قانون ابتدایی بقا بود. هر دو را امتحان کردیم، اما در هر صورت، بیدار شدنهای هر دو ساعت یک بار ــ ریتمی که بایستی به بچه غذا داد و پوشکش را عوض کرد ــ برایمان غیرقابلتحمل بودند. عین دو زامبی عصبانی بودیم که توی آپارتمانی حبس شدهاند. آن روزها بهسختی صحبت میکردیم. به نوبت میخوابیدیم و مدام این حس را داشتیم که دیگری دارد بیشتر میخوابد. من تا حد جان به لب رسیدن تلاشم را میکردم، اما هرگز کافی نبود. شوهرم با نیش و کنایههایش من را مقصر میدانست که مثل مادران نمونه به بچه نمیرسم و من هم به خاطر سرکوفتهایش سرزنشش میکردم.
از کتاب زندگی زناشویی ماهیهای قرمز
گوادالوپه نتل
ترجمه سارا عصاره
برایم سخت بود تصور کنم که نسل به نسل، همۀ آدمها طوری رفتار کرده بودند که انگار پدرومادر بودن ابتداییترین و منطقیترین کار دنیاست. چه شوهرم و چه من، هر دو، میترسیدیم به بچه صدمهای بزنیم. شستنش، لباس پوشاندن و تمیز کردن زخم بند ناف کارهای جسورانهای بودند که ما را به تردید میانداختند. به نظرم ظالمانه بود بچه را بعد از اینکه نُه ماه چسبیده به بدنم سر کرده بود، بلافاصله جدا از خودمان بخوابانیم. اما برای ونسان این یک قانون ابتدایی بقا بود. هر دو را امتحان کردیم، اما در هر صورت، بیدار شدنهای هر دو ساعت یک بار ــ ریتمی که بایستی به بچه غذا داد و پوشکش را عوض کرد ــ برایمان غیرقابلتحمل بودند. عین دو زامبی عصبانی بودیم که توی آپارتمانی حبس شدهاند. آن روزها بهسختی صحبت میکردیم. به نوبت میخوابیدیم و مدام این حس را داشتیم که دیگری دارد بیشتر میخوابد. من تا حد جان به لب رسیدن تلاشم را میکردم، اما هرگز کافی نبود. شوهرم با نیش و کنایههایش من را مقصر میدانست که مثل مادران نمونه به بچه نمیرسم و من هم به خاطر سرکوفتهایش سرزنشش میکردم.
از کتاب زندگی زناشویی ماهیهای قرمز
گوادالوپه نتل
ترجمه سارا عصاره
مهاجمان سرحد، شرح مأموریت ژنرال دایر در منطقهٔ سرحد، در سیستان و بلوچستانِ ایران، در ۱۹۱۶، و یکی از قدیمیترین منابع مربوط به اوضاع و احوال طوایف بلوچ ایرانی در آغاز قرن بیستم است.
علیرغم اهمیت این اثر کلاسیک که در ۱۹۲۱ در لندن به چاپ رسید، در کتابهای مربوط به بلوچستانِ ایران اطلاعات چندانی در مورد آن به چشم نمیخورد.
در جریان جنگ جهانی اول، سرداران بلوچ ایرانی نیز همانند سایر رجال آزادیخواه ایران با آلمان طرح دوستی ریخته بودند. از آنجا که آلمانها از طریق منطقهٔ سرحدِ تحت کنترل بلوچهای ایرانی به هند دسترسی پیدا میکردند، دولت انگلستان ژنرال دایر را برای ممانعت از این کار مأمور کرد تا سرداران بلوچ ایرانی را به دوستی با انگلستان تشویق کند.
کتاب شرح مأموریت دایر، برخوردهای نظامی و غیرنظامی با سرداران بلوچ و نیز اوضاع و احوال اجتماعی، اقتصادی و سیاسی بلوچستانِ ایران را توصیف میکند.
«مهاجمان سرحد»
رویارویی نظامی انگلستان با سرداران بلوچ ایرانی
ژنرال رجینالد دایر
ترجمهٔ حمید احمدی
امکان سفارش چاپ تکنسخهٔ کتاب از سایت نشر نی
مهاجمان سرحد، شرح مأموریت ژنرال دایر در منطقهٔ سرحد، در سیستان و بلوچستانِ ایران، در ۱۹۱۶، و یکی از قدیمیترین منابع مربوط به اوضاع و احوال طوایف بلوچ ایرانی در آغاز قرن بیستم است.
علیرغم اهمیت این اثر کلاسیک که در ۱۹۲۱ در لندن به چاپ رسید، در کتابهای مربوط به بلوچستانِ ایران اطلاعات چندانی در مورد آن به چشم نمیخورد.
در جریان جنگ جهانی اول، سرداران بلوچ ایرانی نیز همانند سایر رجال آزادیخواه ایران با آلمان طرح دوستی ریخته بودند. از آنجا که آلمانها از طریق منطقهٔ سرحدِ تحت کنترل بلوچهای ایرانی به هند دسترسی پیدا میکردند، دولت انگلستان ژنرال دایر را برای ممانعت از این کار مأمور کرد تا سرداران بلوچ ایرانی را به دوستی با انگلستان تشویق کند.
کتاب شرح مأموریت دایر، برخوردهای نظامی و غیرنظامی با سرداران بلوچ و نیز اوضاع و احوال اجتماعی، اقتصادی و سیاسی بلوچستانِ ایران را توصیف میکند.
«مهاجمان سرحد»
رویارویی نظامی انگلستان با سرداران بلوچ ایرانی
ژنرال رجینالد دایر
ترجمهٔ حمید احمدی
امکان سفارش چاپ تکنسخهٔ کتاب از سایت نشر نی
ارسطو باور نداشت كه بتوان خارج از اين جهان زمينهٔ محكمی يافت و بر پايهٔ آن به تحقيق فلسفی پرداخت. آنچه بيرون از امكان هرگونه تجربهٔ ماست برای ما بیمعناست. هيچ راه معتبری براي بيان آن يا ارجاع به آن نداريم، بنابراين نمیتواند به طرزی قابل اعتماد وارد سخن ما شود: و اگر به ورای مقولهٔ تجربيات گام نهيم به بيراههٔ پوچگويی میافتيم. از اين ديدگاه، ارسطو به صورتهای مثالی افلاطون بیاعتنا بود: صاف و ساده میگفت ما دليل خوبی نداريم كه اين صور وجود دارد. راستش اصلاً وجود آنها را باور نداشت.
از کتابِ «سرگذشت فلسفه»
داستان جذاب ۲۵۰۰ سال فلسفهٔ مغرب زمین
براین مگی
ترجمهٔ حسن کامشاد
ارسطو باور نداشت كه بتوان خارج از اين جهان زمينهٔ محكمی يافت و بر پايهٔ آن به تحقيق فلسفی پرداخت. آنچه بيرون از امكان هرگونه تجربهٔ ماست برای ما بیمعناست. هيچ راه معتبری براي بيان آن يا ارجاع به آن نداريم، بنابراين نمیتواند به طرزی قابل اعتماد وارد سخن ما شود: و اگر به ورای مقولهٔ تجربيات گام نهيم به بيراههٔ پوچگويی میافتيم. از اين ديدگاه، ارسطو به صورتهای مثالی افلاطون بیاعتنا بود: صاف و ساده میگفت ما دليل خوبی نداريم كه اين صور وجود دارد. راستش اصلاً وجود آنها را باور نداشت.
از کتابِ «سرگذشت فلسفه»
داستان جذاب ۲۵۰۰ سال فلسفهٔ مغرب زمین
براین مگی
ترجمهٔ حسن کامشاد