Critic l مریم نصر
2.42K subscribers
240 photos
44 videos
21 files
228 links
«بودن در زمانه خود … مخالفت با زمانه خود است، بودنِ نقاد در زمانه خود است، بیرون از قاب زمانه بودن است»
فرانسواز دستور

تماس: Maryam.nasr[at] gmail.com
Download Telegram
✍️

پیشگفتار: این یادداشت در پاسخ به پرسشی درباره سومین سالگرد وقایع ۱۴۰۱ برای روزنامه نوشته شده بود که منتشر نشد. متأسفانه نگرانی‌های تازه به تازه برای امروز و فردا چنان پشت به پشت‌هم ردیف می‌شوند و می‌آیند که فرصتی برای تأمل درباره گذشته باقی نمی‌ماند.

📝
عواطف سیاسی


سه سال از اعتراضات سال ۱۴۰۱ می‌گذرد. صداها خاموش، ممنوع، محدود، خسته یا گاهی حتی ربوده شدند، اما تصاویر همچنان پیش چشمان ما زنده هستند. اعتراض ابتدا علیه گشت ارشاد شکل گرفت و به سرعت تبدیل به زنانه‌ترین اعتراضات تاریخ ایران شد که حتی کنش‌گران زن را متعجب کرد. گفته می‌شود بخش بزرگی از اعتراضات در عصر پسامدرن، اعتراض افراد و گروه‌ها برای در شمارآمدن و معتبر و محترم دانسته شدن است. ۱۴۰۱ از همین جنس بود: مطالبه برای به رسمیت شناخته شدن ارزش و کرامت برابر زنان، درمقابل مشارکت، تعهد و مسئولیتی که برعهده می‌گیرند. این مطالبه در تاریخ زنان ایرانی بی‌سابقه نبود، اما کیفیت و شکل بروز آن تفاوتی اساسی داشت.

تلاش‌های زنان ایرانی پیش‌ازاین، از مشروطه تا امروز در چارچوب‌هایی پیش رفته بود که «عقلانیت رسمی» تعیین می‌کرد: کسب دانش و تخصص، پیگیری اصلاحات قانونی، حرکت در چارچوب احزاب یا نهادها، آموختن فقه و زبان آن برای تفسیرهای نو از دین برای مشروعیت‌بخشی به برابری و... ۱۴۰۱ را از این جهت نیز می‌توان نقطه عطفی دانست که در آن زنان ایرانی برای اولین بار از مسیرهایی که عقلا نشان می‌دادند عبور نکردند. اعتراضات ۱۴۰۱ انفجار بود علیه این مسیرهای بارها آزموده و ناکام؛ حرکتی برخاسته نه از عقلانیت رسمی، بلکه از «عاطفه»، از احساس لگدمال شدن کرامت انسانی، به رسمیت شناخته نشدن و در وطن خویش غریب بودن.

تلاش‌های زنان ایرانی برای تغییر جایگاه خودشان در خانواده و جامعه بر اساس ارزش‌های نوی انسانی در ایران چیز جدیدی نبود، آنچه تازه بود بروز مستقل این مطالبه در زمینی تازه بود. پیش‌تر، هرگونه اعتراض در زمینی شکل‌گرفته بود که ابعاد و اندازه‌های آن و قوانین و ساختار آن و اصول و ضوابط آن و اخلاقیات حاکم بر آن را دیگری ساخته و به زنان ابلاغ کرده بود. در موارد بسیاری کسی رسماً مانع زنان نمی‌شد؛ ولی آنها باید چادربه‌سر و بچه به بغل از در کوچک کوچه عقبی وارد راه‌پله می‌شدند، پله‌ها را تا بالکن بالا می‌رفتند تا پشت سر مردانی نماز بخوانند که صحن و سرا متعلق به آنان بود. نه اینکه تسلیم شوند یا از همین امکان‌های کم و کوچک چشم بپوشند، به نتیجه نرسیدند و برجاماندند با قوانین نابرابر، لوایح معطل‌مانده، مجلات توقیف شده، کتاب‌های خمیر شده و محدودیت‌های تشدید شونده که زبانشان را دربرابر نسل جدید زنان ایرانی که نسبت کمی با مادربزرگانشان داشتند کوتاه می‌کرد. فمینیسم اسلامی با همه تلاشی که برای تفسیر برابری طلبانه از اسلام کرد در جهان واقع توفیقی به همراه نداشت و موفق به تغییر قوانین نشد. از حوزه علمیه خواهران زن مجتهدی برنخاست. در احزاب زنانه سیاستمدار پرورش نیافت و همچنان قدرتمندترین زنان منسوبان مردان سیاسی باقی ماندند. همچنین شمار زیاد دانش‌آموختگان دانشگاهی تغییر و گشایشی در وضع اقتصاد و اشتغال زنان پدید نیاورد و وزیر و وکیل‌های زن جز از طریق حرکت در جهت منافع مردان به قلمرو سیاست وارد نشدند. زنان با همه محدودیت‌های فرهنگ مردسالار و تا حدودی با استفاده از امکان‌هایی که بعد از انقلاب برای تحصیلات زنان از همه اقشار فراهم شده بود، خودشان را از «منزل» و «ضعیفه» به خانم دکتر و خانم مهندس و خانم وکیل و خانم وزیر برکشیدند، اما همچنان «تحت قیمومت» باقی‌مانده و در خانه و خیابان در معرض خشونت بودند.

۱۴۰۱واکنش بود به این زحمت بسیار و توفیق اندک، اگر نگوییم هیچ. جوشش عواطف بود برای برعهده گرفتن مستقیم مسئولیت تحقق بخشیدن به خود و تا امروز ادامه یافته است:. عواطفی که می‌تواند مانند تیغ دو دم هم بسوزاند و هم گرم کند.

به گمان من اگر این حرکت بنا داشته باشد در مسیری مثبت و جدی‌تر ادامه پیدا کند، که با تغییر مواضع و دولت‌ها قابل‌تغییر نباشد، مثل اتفاقی که برای خواهرانمان در افغانستان افتاده است، باید صدای خودش را پیدا کند و مسیر خودش را پی بریزد در زمینی که متعلق به خود اوست: در زمین عواطف.

عواطفی که از قلمرو خانه و خانواده به بیرون سرایت می‌کنند و محصور و محدود به مسائل زنان نیستند. در واقع جای توصیه به مجله زنانه و روزنامه زنانه و حزب زنانه پل بزند میان مطالبات افراد و گروه‌هایی که تصویر خودشان را نمی‌بینند در قاب رسمی ایرانیان. تعامل را جای تقابل بنشاند و مقاومت کند در برابر هرگونه دیگری‌سازی از «آن‌ها» که مثل ما نیستند.
👍9👎21

در خانه و خانواده ایده‌آل با تعریف امروزی، همه افراد همان‌گونه که هستند توجه و محبت دریافت می‌کنند. قرار نیست همه مثل هم باشند، ولی در تفاوت‌هایشان دوست داشته می‌شوند. اولین مواجه با خطاهای آنان توسل به خشونت نیست. عشق و مراقبت ارزش‌های کانونی زندگی‌های زنان هستند که اگر بتواند حصار خانه‌ها را بشکند و به دنیای بیرون سرایت کنند می‌تواند مؤثرترین امکان برای ایجاد عدالت، پذیرفتن مسئولیت و احساس همبستگی باشد. الگویی که عشق، مراقبت و باور به وابستگیِ متقابلِ همۀ ما به یکدیگر را به عرصه عمومی گسترش می‌دهد. به‌این‌ترتیب توافق میان اعضای یک جامعه نه با حذف و طرد حداکثری که با بیشترین مشارکت از بیشترین تنوع دیدگاه‌ها رخ خواهد داد.


📎عنوان یادداشت از کتابی ازمارتا نوسبام است که اخیراً با این مشخصات به فارسی ترجمه شده است:
نوسباوم، م. س. ۱۴۰۴. احساسات سیاسی: چرا عشق برای عدالت اهمیت دارد (س. صفرزایی، مترجم). تهران: نشر شیرازه. (کار اصلی منتشر شده در ۲۰۱۳)

@neocritic
👍9👎21