Forwarded from نشانه
تابناک | TABNAK
نقشه مهم مراکز تخلیه امن شهر تهران +دانلود
برای مشاهده و دریافت نقشههای مراکز تخلیه امن اضطراری مناطق ۲۲ گانه شهر تهران، در جدول ذیل منطقه محل سکونت یا کارتان، نام محله را پیدا کرده و سپس روی آن کلیک کنید تا نقشه کامل مراکز تخلیه امن اضظراری پیش رویتان قرار گیرد.
❤8👍1
Critic l مریم نصر
. ✅ توصیههایی مفید برای آگاهی و آمادگی در شرایط جنگی (در اصل برای کشور سوئد طراحی شده است) از اینجاست: https://t.iss.one/jalaeipour/14981 @neocritic
راهنمای بقا در زمان فعلی ایران.pdf
3.2 MB
✅ هموطنی مسئول و خلاق به اسم Elyar Rose
با الهام از کتابچه راهنمای سوئدی، راهنمایی برای بقا در شرایط بحرانی در ایران ساخته است.
✔️ به سهم خودم سپاسگزارم از همه رسانهها و افرادی که مسئولانه و دگرپروایانه، جای رسانههای رسمی و ملی کار میکنند و همدلی و همبستگی میآفرینند. چه با یادکردن نام و تصویر شهروندان عادی پرپر شده، و چه تهیه جزوههایی مثل این.
خداوند پناه شما و عزیزانتان و همه مردم ایران باشد.
@neocritic
با الهام از کتابچه راهنمای سوئدی، راهنمایی برای بقا در شرایط بحرانی در ایران ساخته است.
✔️ به سهم خودم سپاسگزارم از همه رسانهها و افرادی که مسئولانه و دگرپروایانه، جای رسانههای رسمی و ملی کار میکنند و همدلی و همبستگی میآفرینند. چه با یادکردن نام و تصویر شهروندان عادی پرپر شده، و چه تهیه جزوههایی مثل این.
خداوند پناه شما و عزیزانتان و همه مردم ایران باشد.
@neocritic
❤20👍3
آوار جنگ
گزارش میدانی هممیهن از محلات مورد حمله اسرائیل در تهران و گفتوگو با دوستان جانباختگان
🖌الناز محمدی و سارا سبزی | گروه جامعه
🔹ساعت 3 بامداد 23 خردادماه، اسرائیل حملاتش را به نقاط مختلفی از تهران، اصفهان، همدان، خرمآباد، بروجرد، تبریز، پیرانشهر، کرمانشاه، ایلام و اراک آغاز کرد و در همان ساعات اول، علاوه بر مواضع نظامی، نقاطی مسکونی را در تهران هدف قرار داد.
🔹آمار شهدای حملات تروریستی اسرائیل، تا پایان روز جمعه در تهران ۷۸ نفر اعلام شده؛ تا لحظه تنظیم این گزارش، آمار جدیدی از تعداد کشتهها منتشر نشده اما آمار مصدومان به گفته وزارت بهداشت، به 800 نفر رسیده است.
🧷ادامه گزارش را اینجا بخوانید:
https://t.iss.one/hammihanonline/102296
🧷تصاویر همه از هممیهن آنلاین است.
✅ ممنونم از خبرنگاران هممیهن که پیدا میکنند و نام میبرند از این عزیزان تا شواهد روشن تجاوز و جنایت پشت عبارت شوم «تلفات ناخواسته» گم نشود.
✅ وزیر بهداشت: بیشتر مجروحان و شهدای روزهای گذشته افراد غیرنظامی بودند.
@neocritic
گزارش میدانی هممیهن از محلات مورد حمله اسرائیل در تهران و گفتوگو با دوستان جانباختگان
🖌الناز محمدی و سارا سبزی | گروه جامعه
🔹ساعت 3 بامداد 23 خردادماه، اسرائیل حملاتش را به نقاط مختلفی از تهران، اصفهان، همدان، خرمآباد، بروجرد، تبریز، پیرانشهر، کرمانشاه، ایلام و اراک آغاز کرد و در همان ساعات اول، علاوه بر مواضع نظامی، نقاطی مسکونی را در تهران هدف قرار داد.
🔹آمار شهدای حملات تروریستی اسرائیل، تا پایان روز جمعه در تهران ۷۸ نفر اعلام شده؛ تا لحظه تنظیم این گزارش، آمار جدیدی از تعداد کشتهها منتشر نشده اما آمار مصدومان به گفته وزارت بهداشت، به 800 نفر رسیده است.
🧷ادامه گزارش را اینجا بخوانید:
https://t.iss.one/hammihanonline/102296
🧷تصاویر همه از هممیهن آنلاین است.
✅ ممنونم از خبرنگاران هممیهن که پیدا میکنند و نام میبرند از این عزیزان تا شواهد روشن تجاوز و جنایت پشت عبارت شوم «تلفات ناخواسته» گم نشود.
✅ وزیر بهداشت: بیشتر مجروحان و شهدای روزهای گذشته افراد غیرنظامی بودند.
@neocritic
😢7❤4
Forwarded from شبکه اقتصاد
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
⭕️تارا حاج میری کودکی که در حمله امروز اسرائیل کشته شد
🔹تارا حاج میری در حمله امروز اسرائیل به خیابان پاتریس لومومبا با خانواده زیر آوار ماندند.
🔹پدر تارا حاج میری مشاور املاک در خیابان پاتریس لومومبا بود.
#شبکه_اقتصاد
@economynetwork
🔹تارا حاج میری در حمله امروز اسرائیل به خیابان پاتریس لومومبا با خانواده زیر آوار ماندند.
🔹پدر تارا حاج میری مشاور املاک در خیابان پاتریس لومومبا بود.
#شبکه_اقتصاد
@economynetwork
😢33
Forwarded from روانشناسی اجتماعی ایرانیان (Fateme Alamdar)
زیر ۱۵۰۰نفر کشته اسمش جنایت نیست...
فاطمه علمدار
۱/خاله سوسکه نفقه بگیر پدرش بود و پدرش که دیگر نتوانست خرجش را بدهد کفش و کلاه کرد که برود همدان و شو کند به مش رمضان که بتواند نان گندم بخورد و منت بابا نکشد.در راه همدان با همین صراحت برای هرکسی که میپرسید کجا میروی با ناز و عشوه،مقصد و هدفش را توضیح میداد و اولین چیزی که به ذهن آدمها میرسید این بود که خب جای اینکه زن مش رمضان بشوی،زن من بشو و اولین سوال خاله سوسکه از خواستگارانش این بود که اگر دعوایمان بشود من را با چی میزنی و خب خط قرمزش هم فقط کشته نشدن بود و نه کتک نخوردن...در نهایت هم زن موشی شد که گفته بود با دمبش او را خواهد زد و داستان اینطور تمام شد که سالها با خوبی و خوشی کنار هم زندگی کردند...کنار کسی که خرج زندگی اش را بدهد و سایه سرش شود و خب هروقت لازم دید طوری بزنتش که کشته نشود و زنده بماند...خاله سوسکه پذیرفته بود و باور کرده بود که کسی باید سایه سرش بشود و طبیعتا وقتی زیر سایه کسی رفتن را میپذیری،برتری او و فروتری خودت را هم پذیرفته ای و اینکه او حق دارد در ازای نان گندمی که دستت میدهد،کتکت بزند...
۲/بی بی سی فراخوان داده است که جنگ اولی ها روایت هایشان را از تجربه جنگ بگویند.فکر میکنم پسرم در این دسته بندی جنگ اولی می گنجد و خودم جنگ دومی هستم و روایت پسرم برای آنها که پشت مانیتورهایشان نشسته اند که خبر تولید کنند،جالب است.همانها که قدرت رسانه ای شان بهشان این فرصت را داده که آنچه بر ما میگذرد را تبدیل به داستانی کنند که بیشتر از بقیه داستان ها به گوش مردم دنیا برسد و توسط مردم دنیا شنیده و باور شود،اسم پسر من را گذاشته اند جنگ اولی.انگار که جنگ مرحله ای طبیعی و بدیهی از زندگی ما مردمان این نقطه کره زمین باشد.اگر لندن زیر موشک باران بود ولی بعید میدانم اصحاب رسانه به ذهنشان میرسید به نوجوانان لندن بگویند جنگ اولی!جنگ مرحله ای طبیعی از زندگی مردمان آنجا نیست و اگر اتفاق بیفتد تراژدی است و محکوم.من ولی در جنگ متولد شدم و از نوجوانی انتظار همین جنگ را میکشیدم و از همین جنگ میترسیدم چون همه زندگی ام پای ثابت صحبت همه مسئولان کشورم این بود که قرار است اسرائیل یا آمریکا یا طالبان یا داعش یا...به ما حمله کند.ما همیشه منتظر بودیم که کسی بزندمان و برای اینکه کار به کتک نخوردن از بیگانه و حمله خارجی نرسد،حواسمان بود بهانه دست دشمن ندهیم و کتک خوردن از مسئولان خودمان را بپذیریم.ما همیشه در برهه حساسی بودیم که نباید اعتراض میکردیم.
۳/استوری کرده ام ۲۴۴جان از ما ستانده شد.دشمن دشمن من لزوما دوست من نیست.دوستی جواب میدهد هنوز به ۱۵۰۰نفری که در آبان از ما گرفتند نرسیده و من...
چه بر سر ما آمد که باور کرده ایم باید کشته شویم،حالا چه به بهانه به بهشت بردنمان و چه به بهانه آزاد کردنمان؟
چه شد که باور کردیم برای آزاد شدنمان از خشونت جمهوری اسلامی باید راضی باشیم و حتی خوشحال باشیم از خشونت دیدن از اسرائیل؟بارها گفته و نوشته بودم که بزرگترین جنایت دیکتاتوری ها بی شخصیت کردن مردمانشان است،اینکه به آنها می باورانند که بی عرضه و بدبختند و نفهمند و اگر زور بالای سرشان نباشد و کسی نباشد که نان دستشان بدهد نابود میشوند...
آهای هم وطن...هم سرنوشت...کاش دمی همه دنیا ساکت میشد تا همه ما ۸۰میلیون نفر بتوانیم همدیگر را تنگ در آغوش بگیریم و سیر گریه کنیم.به یاد پدربزرگها و مادربزرگهایمان که قحطی احمدشاهی را دیدند و تقسیم کشور میان انگلیس و روس را و شاهی که بیگانه از کشور اخراجش کرد و شاه جوانی که مخفیانه و با ترس شاه شد و...به یاد همه حاکمانی که زورشان فقط به زدن ما میرسید و نه دفاع از ما و آنقدر گریه کنیم که دلمان آرام شود و بتوانیم به یاد بیاوریم که هیچ کس حق ندارد حتی یک نفر از ما را بکشد،که خانه مان را خراب کند،که بچه هامان را بترساند،که برای آینده مان تصمیم بگیرد...یادمان بیاید از شاهان و سلسله هاشان امروز فقط اسمی به جا مانده، آنها رفتند ولی ایران ماند. ایران چیزی فراتر از شاه و حکومت و رژیم و نظام است.خانه ماست.هیچ کس حق ندارد خانه ما را خراب کند.نه به بهانه بهشت بردنمان و نه به بهانه آزاد کردنمان...
فاطمه علمدار
۱/خاله سوسکه نفقه بگیر پدرش بود و پدرش که دیگر نتوانست خرجش را بدهد کفش و کلاه کرد که برود همدان و شو کند به مش رمضان که بتواند نان گندم بخورد و منت بابا نکشد.در راه همدان با همین صراحت برای هرکسی که میپرسید کجا میروی با ناز و عشوه،مقصد و هدفش را توضیح میداد و اولین چیزی که به ذهن آدمها میرسید این بود که خب جای اینکه زن مش رمضان بشوی،زن من بشو و اولین سوال خاله سوسکه از خواستگارانش این بود که اگر دعوایمان بشود من را با چی میزنی و خب خط قرمزش هم فقط کشته نشدن بود و نه کتک نخوردن...در نهایت هم زن موشی شد که گفته بود با دمبش او را خواهد زد و داستان اینطور تمام شد که سالها با خوبی و خوشی کنار هم زندگی کردند...کنار کسی که خرج زندگی اش را بدهد و سایه سرش شود و خب هروقت لازم دید طوری بزنتش که کشته نشود و زنده بماند...خاله سوسکه پذیرفته بود و باور کرده بود که کسی باید سایه سرش بشود و طبیعتا وقتی زیر سایه کسی رفتن را میپذیری،برتری او و فروتری خودت را هم پذیرفته ای و اینکه او حق دارد در ازای نان گندمی که دستت میدهد،کتکت بزند...
۲/بی بی سی فراخوان داده است که جنگ اولی ها روایت هایشان را از تجربه جنگ بگویند.فکر میکنم پسرم در این دسته بندی جنگ اولی می گنجد و خودم جنگ دومی هستم و روایت پسرم برای آنها که پشت مانیتورهایشان نشسته اند که خبر تولید کنند،جالب است.همانها که قدرت رسانه ای شان بهشان این فرصت را داده که آنچه بر ما میگذرد را تبدیل به داستانی کنند که بیشتر از بقیه داستان ها به گوش مردم دنیا برسد و توسط مردم دنیا شنیده و باور شود،اسم پسر من را گذاشته اند جنگ اولی.انگار که جنگ مرحله ای طبیعی و بدیهی از زندگی ما مردمان این نقطه کره زمین باشد.اگر لندن زیر موشک باران بود ولی بعید میدانم اصحاب رسانه به ذهنشان میرسید به نوجوانان لندن بگویند جنگ اولی!جنگ مرحله ای طبیعی از زندگی مردمان آنجا نیست و اگر اتفاق بیفتد تراژدی است و محکوم.من ولی در جنگ متولد شدم و از نوجوانی انتظار همین جنگ را میکشیدم و از همین جنگ میترسیدم چون همه زندگی ام پای ثابت صحبت همه مسئولان کشورم این بود که قرار است اسرائیل یا آمریکا یا طالبان یا داعش یا...به ما حمله کند.ما همیشه منتظر بودیم که کسی بزندمان و برای اینکه کار به کتک نخوردن از بیگانه و حمله خارجی نرسد،حواسمان بود بهانه دست دشمن ندهیم و کتک خوردن از مسئولان خودمان را بپذیریم.ما همیشه در برهه حساسی بودیم که نباید اعتراض میکردیم.
۳/استوری کرده ام ۲۴۴جان از ما ستانده شد.دشمن دشمن من لزوما دوست من نیست.دوستی جواب میدهد هنوز به ۱۵۰۰نفری که در آبان از ما گرفتند نرسیده و من...
چه بر سر ما آمد که باور کرده ایم باید کشته شویم،حالا چه به بهانه به بهشت بردنمان و چه به بهانه آزاد کردنمان؟
چه شد که باور کردیم برای آزاد شدنمان از خشونت جمهوری اسلامی باید راضی باشیم و حتی خوشحال باشیم از خشونت دیدن از اسرائیل؟بارها گفته و نوشته بودم که بزرگترین جنایت دیکتاتوری ها بی شخصیت کردن مردمانشان است،اینکه به آنها می باورانند که بی عرضه و بدبختند و نفهمند و اگر زور بالای سرشان نباشد و کسی نباشد که نان دستشان بدهد نابود میشوند...
آهای هم وطن...هم سرنوشت...کاش دمی همه دنیا ساکت میشد تا همه ما ۸۰میلیون نفر بتوانیم همدیگر را تنگ در آغوش بگیریم و سیر گریه کنیم.به یاد پدربزرگها و مادربزرگهایمان که قحطی احمدشاهی را دیدند و تقسیم کشور میان انگلیس و روس را و شاهی که بیگانه از کشور اخراجش کرد و شاه جوانی که مخفیانه و با ترس شاه شد و...به یاد همه حاکمانی که زورشان فقط به زدن ما میرسید و نه دفاع از ما و آنقدر گریه کنیم که دلمان آرام شود و بتوانیم به یاد بیاوریم که هیچ کس حق ندارد حتی یک نفر از ما را بکشد،که خانه مان را خراب کند،که بچه هامان را بترساند،که برای آینده مان تصمیم بگیرد...یادمان بیاید از شاهان و سلسله هاشان امروز فقط اسمی به جا مانده، آنها رفتند ولی ایران ماند. ایران چیزی فراتر از شاه و حکومت و رژیم و نظام است.خانه ماست.هیچ کس حق ندارد خانه ما را خراب کند.نه به بهانه بهشت بردنمان و نه به بهانه آزاد کردنمان...
❤47👍10👏8🤡1
✍️
✅ زیاد دیدهام از جنگهای اخیر خاورمیانه، به مغز آنها که خبرها را پیگیری میکنند، چیزهایی سنجاق شود. مثلا دوستم که پسرهای دوقلویش را داشت میبرد شهرستان گفت کابوس من آن مادر غزهای است که در خل و خاک کالسکه بچههای دوقلویش را میکشید و پشت سرش شهر خرابه برجای...
✅ این چند روز که میدیدم دوستانی به اصرار از ایرانیان بنام و چند میلیون ایرانی خارج از کشور میخواهند تجاوز اسرائیل به ایران را محکوم کنند و آنها نمیکنند، یادداشت مفصلی نوشته بودم درباره خاموشیگزینی سیاسی. مفهوم خاموشیگزینی سیاسی (Political quietism) از آن مفاهیم آشنایی است که در مکاتب فکری مختلف، دورههای مختلف و زبانهای مختلف اسامی متفاوتی یافته است. به طور کلی به معنای کنارهگرفتن از سیاست است.
✅ نوشته بودم این سکوت نتیجه منطقی همه آزارهایی است که این آدمها دیدند. آنها هم صدایی دارند، اگرنعرههای هیجانی اجازه بدهد شنیده شوند. در این سالها انحصارطلبی یک اقلیت هر ریسمانی که برای داشتن «جایی» در این وطن به آن آویختند، پاره کرد. پیوندهایشان را برید و هرجا افتخار کسب کردند انواع اتهامات و برچسبها را به گردنشان آویخت...نوشته بودم اغلب ما مثل آن پدری که دو فرزندش را در هواپیمای اوکراینی از دست داده بود و با دل شکسته اعلام کرد کنار نیروهای نظامی کشورش ایستاده پهلوان نیستیم.
✅ مفصل نوشته بودم درباره شیوههای بی-وطنکردن آدمها که حالا به شکل بیاعتنایی ظاهر شده است. ولی امروز که رفتم کتابهایم را از محل کار بیاورم، عظمت و تنهایی کتابها، سکوت و خلوتی خیابانهای تهران و راننده تاکسی که شرمنده بود جایی نداشته تا زن و بچهاش را از تهران ببرد مرددم کرد برای انتشار.
و بعد هم این توییت مجری شبکه اینترنشال که از قول جروزالم پست نوشته:
واقعیتش فکر نکنم بتوانم درباره خاموشیگزینی سیاسی بنویسم یا به آن بپردازم. تا آخر دنیا وقت هست برای خاموشیگزینی.
✅حتما ترجیح میدهم در بمباران تهران کشته شوم تا «به دستور» اسرائیل خانهام را تخلیه کنم. واقعا ترجیح میدهم مرده باشم تا تهران را ویرانشده بدست اسرائیل و ایادی داخلیاش ببینم.
یک روز هم نمیخواهم در آن به قول هوادارانشان «ایران آزاد» تحت امر اسرائیل هموطنشان باشم.
✅ تصویر سنجاق شده به مغز من آن دختربچه سوری است که خبرنگاری در کمپ آوارگان از او پرسید «سردته؟» دخترک که میلرزید گفت «بله» خبرنگار پرسید «خب چرا نمیری توی چادر؟» بچه گفت «آخه اونجا هم سرده...».
@neocritic
✅ زیاد دیدهام از جنگهای اخیر خاورمیانه، به مغز آنها که خبرها را پیگیری میکنند، چیزهایی سنجاق شود. مثلا دوستم که پسرهای دوقلویش را داشت میبرد شهرستان گفت کابوس من آن مادر غزهای است که در خل و خاک کالسکه بچههای دوقلویش را میکشید و پشت سرش شهر خرابه برجای...
✅ این چند روز که میدیدم دوستانی به اصرار از ایرانیان بنام و چند میلیون ایرانی خارج از کشور میخواهند تجاوز اسرائیل به ایران را محکوم کنند و آنها نمیکنند، یادداشت مفصلی نوشته بودم درباره خاموشیگزینی سیاسی. مفهوم خاموشیگزینی سیاسی (Political quietism) از آن مفاهیم آشنایی است که در مکاتب فکری مختلف، دورههای مختلف و زبانهای مختلف اسامی متفاوتی یافته است. به طور کلی به معنای کنارهگرفتن از سیاست است.
✅ نوشته بودم این سکوت نتیجه منطقی همه آزارهایی است که این آدمها دیدند. آنها هم صدایی دارند، اگرنعرههای هیجانی اجازه بدهد شنیده شوند. در این سالها انحصارطلبی یک اقلیت هر ریسمانی که برای داشتن «جایی» در این وطن به آن آویختند، پاره کرد. پیوندهایشان را برید و هرجا افتخار کسب کردند انواع اتهامات و برچسبها را به گردنشان آویخت...نوشته بودم اغلب ما مثل آن پدری که دو فرزندش را در هواپیمای اوکراینی از دست داده بود و با دل شکسته اعلام کرد کنار نیروهای نظامی کشورش ایستاده پهلوان نیستیم.
✅ مفصل نوشته بودم درباره شیوههای بی-وطنکردن آدمها که حالا به شکل بیاعتنایی ظاهر شده است. ولی امروز که رفتم کتابهایم را از محل کار بیاورم، عظمت و تنهایی کتابها، سکوت و خلوتی خیابانهای تهران و راننده تاکسی که شرمنده بود جایی نداشته تا زن و بچهاش را از تهران ببرد مرددم کرد برای انتشار.
و بعد هم این توییت مجری شبکه اینترنشال که از قول جروزالم پست نوشته:
«اسرائیل به زودی به ساکنان محلههای تهران دستور خواهد داد تا پیش از حملات، خانههای خود را تخلیه کنند»
واقعیتش فکر نکنم بتوانم درباره خاموشیگزینی سیاسی بنویسم یا به آن بپردازم. تا آخر دنیا وقت هست برای خاموشیگزینی.
✅حتما ترجیح میدهم در بمباران تهران کشته شوم تا «به دستور» اسرائیل خانهام را تخلیه کنم. واقعا ترجیح میدهم مرده باشم تا تهران را ویرانشده بدست اسرائیل و ایادی داخلیاش ببینم.
یک روز هم نمیخواهم در آن به قول هوادارانشان «ایران آزاد» تحت امر اسرائیل هموطنشان باشم.
✅ تصویر سنجاق شده به مغز من آن دختربچه سوری است که خبرنگاری در کمپ آوارگان از او پرسید «سردته؟» دخترک که میلرزید گفت «بله» خبرنگار پرسید «خب چرا نمیری توی چادر؟» بچه گفت «آخه اونجا هم سرده...».
@neocritic
❤47👏10😢7🕊3👍2👎2🤡1
✍️
✅ در روزهای بدون اینترنت تهران احساس زندانیان غار افلاطون را داشتم. جماعتی که در غاری زندانیاند، مچ پاها و گردنشان به جایگاههایشان زنجیر شده و چاره ندارند جز اینکه به سایههای روی دیوار نگاه کنند و همانها را به عنوان حقیقت بپذیرند.
✅ خبرهای رسانههای داخلی عمدتا درمورد بیچارگی و زمینگیری اسرائیل است و اینکه چقدر مردم ایران «صددرصد» با هر چه رسانه ملی میگوید موافقند. همانطور که خبرهای رسانههای فارسیزبان خارجی درمورد زمینگیری ایران است و مردمی که جز ناله و نفرین حرفی ندارند و این لابد جزو خواص رسانه در جنگ است.
✅ روز حمله به ساختمان صداوسیما، موقعی که خانم سحر امامی، مجری شجاع تلویزیون روی آنتن بود، استثنائا شبکه خبر ما هم در جستجوی خبری، اثری، فراخوان کمک مردمی یا هشداری روشن بود...
با چشمانی پر از اشک شاهد صحنه هولناک حمله به تلویزیون و استقامت خانم امامی بودم که هر لحظه ممکن بود منجر به شهادتش روی آنتن زنده شود. بعد دودی غلیظ آسمان تهران را پوشاند. تلویزیون را روشن نگاه داشتم تا دستکم از سلامت او مطمئن شوم.
✅ خوشبختانه خانم امامی سالم بود. به استودیو برگشت و به همراه مجری دیگری ضمن محکومیت حمله اسرائیل از اینکه مردم ایران شاهدند صداوسیما چگونه همیشه و در همه بحرانها راوی «حقیقت» بوده سخن گفتند. تلویزیون را خاموش کردم.
✅ دو روز بعد در شرایط بیخبری مطلق درحالیکه صدای انفجار در آسمان شهر میآمد شبکه یک را روشن کردم و دیدم خانم امامی، که حالا نماد شجاعت زن ایرانی در برابر دشمن متجاوز شده، مقابل سعید جلیلی (برادر وحید جلیلی قائممقام فرهنگی رئیس صداوسیما) نشسته و دارد تحلیلهای او را میشنود. خاموش کردم.
صداها که بیشتر شد، دوباره روشن کردم. استاد حسن رحیم پورازغدی بود با همان لحن عاقلاندرسفیه همیشگی در همه زمانها. خاموش کردم.
✅ زور زدم زنجیرها را از مچ پا و گردنم باز کنم و خبری بگیرم از اینکه در شهر چه میگذرد و آیا باید شب را در پناهگاهی جایی بگذرانیم. بیفایده بود. مثل بندیان غار افلاطون، فقط خودم را زخمی میکردم.
@neocritic
✅ در روزهای بدون اینترنت تهران احساس زندانیان غار افلاطون را داشتم. جماعتی که در غاری زندانیاند، مچ پاها و گردنشان به جایگاههایشان زنجیر شده و چاره ندارند جز اینکه به سایههای روی دیوار نگاه کنند و همانها را به عنوان حقیقت بپذیرند.
✅ خبرهای رسانههای داخلی عمدتا درمورد بیچارگی و زمینگیری اسرائیل است و اینکه چقدر مردم ایران «صددرصد» با هر چه رسانه ملی میگوید موافقند. همانطور که خبرهای رسانههای فارسیزبان خارجی درمورد زمینگیری ایران است و مردمی که جز ناله و نفرین حرفی ندارند و این لابد جزو خواص رسانه در جنگ است.
✅ روز حمله به ساختمان صداوسیما، موقعی که خانم سحر امامی، مجری شجاع تلویزیون روی آنتن بود، استثنائا شبکه خبر ما هم در جستجوی خبری، اثری، فراخوان کمک مردمی یا هشداری روشن بود...
با چشمانی پر از اشک شاهد صحنه هولناک حمله به تلویزیون و استقامت خانم امامی بودم که هر لحظه ممکن بود منجر به شهادتش روی آنتن زنده شود. بعد دودی غلیظ آسمان تهران را پوشاند. تلویزیون را روشن نگاه داشتم تا دستکم از سلامت او مطمئن شوم.
✅ خوشبختانه خانم امامی سالم بود. به استودیو برگشت و به همراه مجری دیگری ضمن محکومیت حمله اسرائیل از اینکه مردم ایران شاهدند صداوسیما چگونه همیشه و در همه بحرانها راوی «حقیقت» بوده سخن گفتند. تلویزیون را خاموش کردم.
✅ دو روز بعد در شرایط بیخبری مطلق درحالیکه صدای انفجار در آسمان شهر میآمد شبکه یک را روشن کردم و دیدم خانم امامی، که حالا نماد شجاعت زن ایرانی در برابر دشمن متجاوز شده، مقابل سعید جلیلی (برادر وحید جلیلی قائممقام فرهنگی رئیس صداوسیما) نشسته و دارد تحلیلهای او را میشنود. خاموش کردم.
صداها که بیشتر شد، دوباره روشن کردم. استاد حسن رحیم پورازغدی بود با همان لحن عاقلاندرسفیه همیشگی در همه زمانها. خاموش کردم.
✅ زور زدم زنجیرها را از مچ پا و گردنم باز کنم و خبری بگیرم از اینکه در شهر چه میگذرد و آیا باید شب را در پناهگاهی جایی بگذرانیم. بیفایده بود. مثل بندیان غار افلاطون، فقط خودم را زخمی میکردم.
@neocritic
❤24👍8😢6
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
❤15😢6🕊2🤯1
امید خواب دیدن در بیداری است
ارسطو
✍️
درباره امید، همدلی، همبستگی و سایر چیزهای قشنگ
✅ من خصلتا آدم امیدوار و پرانرژیای نیستم. از خانواده تا مدرسه، تا دانشگاه، تامحل کار کسانی به من گلام گفتهاند (یکی از اهالی لیلیپوت در کارتون گالیور با تکیه کلام «من مــیدونم ممکن نیست...»). برای همین است که الان هم مثل بسیاری دوستان وطنپرست و شریفام نمیتوانم تند تند و زیاد زیاد درباره امید و همدلی و همبستگی بنویسم.
✅ تلاش برای حفظ روحیه و «تابآوری» را میفهمم. مثلا در این حد که مرتب احوالپرسی کنم از دوستان و عزیزان، به جزئیات توجه کنم، موقع کار در خانه رژ لب بزنم، موقع دم کردن برنج از تهدیگ سیبزمینی و کنجد استفاده کنم، یا چیزکی برای حیوانات بیزبان خیابانی (که هیچ دل خوشی هم ازشان ندارم) دستوپا کنم.
اینها امید نیستند، تلاش برای طاقت آوردن است.
✅ به گمانم در بعد اجتماعی هم امیدبخش نیست و فراتر از دلنوشته نیست که به حکم وجدان و وظیفه و «دستورالعمل مسئولیت اجتماعی در شرایط بحران»، مثل همیشه درباره «این مردم نازنین...» و «این مردم نجیب...» بنویسم و کم و کوچک را زیاد و بزرگ جلوه دهم.
✅ چاره تقویت امید اجتماعی این نیست که حالا که اینترنت را ملی کردهاند، همه برویم توی بله کانال بزنیم و امید بدهیم. این خود خود بیچارگی است.
(کلمات قدرت خودشان را از دست میدهند وقتی اینطور بیپروا و مسرفانه از آنها استفاده کنیم. در واقع از دست دادهاند)
✔️البته که همه را ذیل ۱,۲,۳ دستورالعملها میفهمم
✅ اما «امید» پدیده پیچیدهای است. گاهی با آرزو و ایمان یکی گرفته میشود؛ گاهی هم با خوشبینی و خوشخیالی. ولی امید با اینها یکی نیست. امید هم بُعد احساسی دارد و هم بُعد شناختی و معرفتی و هم بُعد عملی و کنشگرانه. هم تمایل و آرزوست و هم اراده برای عمل و هم بهطور معقولی حدی از امکان وقوع را محتمل میداند.
✅ وجه آرزواندیشانه و آرمانی امید قرار است باعث تقویت اقدام و عمل باشد، ولو اینکه به نتیجه آن مطمئن نباشیم. درعین حال حدی از امکان تحقق یافتن «فرض» است. تشجیع و هل دادن آدمها برای اراده به چیزی/کاری که نتیجهای نامحتمل دارد خیلی زود منجر به یاس و انفعال و حس فریبخوردگی خواهد شد. چنانکه در همه این سالها شده.
✅ هرقدر هم که پای نسل و فصل را پیش بکشیم، نمیتوان انکار کرد که کلمات جاری شده بر قلمها/کیبوردهای خیالاتی و گاه فرصتطلب ما مفاهیم را تبدیل به اصواتی بیمعنا کرده است که دیگر در کسی درنمیگیرد.
معلوم است که اغلب ایرانیان عاشق ایرانند و از تجاوز به آن عمیقا آزرده و آسیبخورده...ولی انصافاً تبدیل آن/ بهرهبرداری از آن به فراتر از آنچه هست، به تغییرات ملموس در همه ابعاد حاکمیتی نیاز دارد. همه مردم ایران باید حس کنند همانقدر که ایران برایشان عزیز است، وجود و هستی یک یک آنها نیز برای ایران عزیز است.
@neocritic
❤41👍2👎2👏1
Forwarded from جیغ و جار حروف (Maryam)
از متن مقالهای که میخوانم:
«بهجز مقاومت چریکی، مقاومت نامرئی و خاموش غیرنظامیان هم هست؛ آنهایی که وقت جنگ در سرزمینشان، آنجا را ترک نمیکنند. در زبان روسی، معنای تحتالفظی واژهی «غیرنظامیان» در مقابل «نظامیان» این است: «کسانی که در صلح زندگی میکنند»؛ آنها دقیقاً زمانی در صلح زندگی میکنند که جنگ وجود دارد، با وجود جنگ در صلح زندگی میکنند. آنها نمیتوانند و نمیخواهند بروند؛ خانهشان اینجاست، گربهشان، سگشان و باغچهای که اگر بروند و پناهنده شوند، کسی به آن آب نخواهد داد. غیرنظامیان اینجا میمانند چون اینجا ریشه کردهاند.»
@horuf
«بهجز مقاومت چریکی، مقاومت نامرئی و خاموش غیرنظامیان هم هست؛ آنهایی که وقت جنگ در سرزمینشان، آنجا را ترک نمیکنند. در زبان روسی، معنای تحتالفظی واژهی «غیرنظامیان» در مقابل «نظامیان» این است: «کسانی که در صلح زندگی میکنند»؛ آنها دقیقاً زمانی در صلح زندگی میکنند که جنگ وجود دارد، با وجود جنگ در صلح زندگی میکنند. آنها نمیتوانند و نمیخواهند بروند؛ خانهشان اینجاست، گربهشان، سگشان و باغچهای که اگر بروند و پناهنده شوند، کسی به آن آب نخواهد داد. غیرنظامیان اینجا میمانند چون اینجا ریشه کردهاند.»
@horuf
❤24
Alaj
Mohsen Chavoshi
🌱
این را دوست داشتم، ولی چون استفاده از کلمهای در شعر آن را به لحاظ اخلاقی ناروا میدانم همخوان نکرده بودم.
حالا ولی بهسلامتی پیرمرد دستفروش خیابانی در تهران که کنار بساط خودکار و چسب زخماش این آهنگ را از گوشیاش پخش میکرد.
در امنیت باشی.
🎧 علاج با صدای محسن چاوشی
با تکههای پیکرمان
با گیسوان دخترمان
میخواستید چه کار کنید؟
ما زندهایم مثل امید
این چندروز را بروید
برکُشتن افتخار کنید
شیپورجنگ را زده و
یکباره صلح میطلبید
ابلیس زادگان پلید، ای بدترین اهل زمین
با ما رسیدگان به یقین
پس مایلید قمار کنید
مردم علاج در وطن است
دنیا فقط لب و دهن است
این جنگ جنگ تن به تن است
آزادگان کل جهان
فکری برای تربیت اقوام بردهدار کنید
این ظلمهای بیحدشان
افکارتیره و بدشان
آژیرهای ممتدشان
سوراخهای گنبدشان
...
@neocritic
این را دوست داشتم، ولی چون استفاده از کلمهای در شعر آن را به لحاظ اخلاقی ناروا میدانم همخوان نکرده بودم.
حالا ولی بهسلامتی پیرمرد دستفروش خیابانی در تهران که کنار بساط خودکار و چسب زخماش این آهنگ را از گوشیاش پخش میکرد.
در امنیت باشی.
🎧 علاج با صدای محسن چاوشی
با تکههای پیکرمان
با گیسوان دخترمان
میخواستید چه کار کنید؟
ما زندهایم مثل امید
این چندروز را بروید
برکُشتن افتخار کنید
شیپورجنگ را زده و
یکباره صلح میطلبید
ابلیس زادگان پلید، ای بدترین اهل زمین
با ما رسیدگان به یقین
پس مایلید قمار کنید
مردم علاج در وطن است
دنیا فقط لب و دهن است
این جنگ جنگ تن به تن است
آزادگان کل جهان
فکری برای تربیت اقوام بردهدار کنید
این ظلمهای بیحدشان
افکارتیره و بدشان
آژیرهای ممتدشان
سوراخهای گنبدشان
...
@neocritic
👍10🕊4❤3👎2🤯2