🔹نامه فردوس شیخالاسلام به «معشوقی که هرگز زاده نشد»، در دنیایی که «فقط سیاست و فوتبال مردان» را جدی میگیرد، خواندنی است. علاوه بر موضوع نوشته، صراحت و صمیمیت متن هم آدم را دنبال خودش میکشد.
🔹یادداشت او روایت احساسات متناقضی است که مشترک است میان بسیاری از زنانی که درون مرزهای خانوادههای مذهبی/سنتی زاده و پرورده شدند؛ ولی خواستند مرزهایشان را از نو تعریف کنند.
🔹تنها اینکه بهگمانم فردوس یکطرفه به قاضی رفته است. پرتابشدگی به دنیای گیجکننده رابطه با جنس مخالف برای مردان هم بههمان میزان مبهم و ناشناخته است. آنها هم نیاموختهاند چه باید بکنند در مواجهه با حجمِ محبتِ انبارشده در دل زنهای مستقلی که عشقشان را در پستو پنهان/سرکوب کردهاند. مضاف بر اینکه کمیاب بودن مردان فمینیست در جامعهای مردسالار باعث میشود توجه زیادی از جانب زنان دریافت کنند_که مدیریت آن آگاهی و تقوای زیادی میطلبد.
@neocritic
🔽🔽🔽
🔹یادداشت او روایت احساسات متناقضی است که مشترک است میان بسیاری از زنانی که درون مرزهای خانوادههای مذهبی/سنتی زاده و پرورده شدند؛ ولی خواستند مرزهایشان را از نو تعریف کنند.
🔹تنها اینکه بهگمانم فردوس یکطرفه به قاضی رفته است. پرتابشدگی به دنیای گیجکننده رابطه با جنس مخالف برای مردان هم بههمان میزان مبهم و ناشناخته است. آنها هم نیاموختهاند چه باید بکنند در مواجهه با حجمِ محبتِ انبارشده در دل زنهای مستقلی که عشقشان را در پستو پنهان/سرکوب کردهاند. مضاف بر اینکه کمیاب بودن مردان فمینیست در جامعهای مردسالار باعث میشود توجه زیادی از جانب زنان دریافت کنند_که مدیریت آن آگاهی و تقوای زیادی میطلبد.
@neocritic
🔽🔽🔽
👍16❤1
Forwarded from زنان امروز
سالیان طولانی مطمئن بودم قدرت عشق ورزیدن ندارم. از مشاور خانواده و تراپیست گرفته تا دوستان و نزدیکان مرا سرزنش میکردند که تقصیر خودم است. تراپیستم میگفت تو مردها را اخته میکنی، نمیگذاری نزد تو قدرت و حمایتی را که میخواهند تجربه کنند داشته باشند. نه تو بهقدر کافی زن هستی و نه میگذاری آنها مرد باشند. این بحث هربار سر از جدل درمیآورد، تا جایی که او میپرسید: آهای! چرا اینقدر عصبانی هستی؟ و من خودم را میدیدم که بهسمت او خم شدهام و دستانم را در هوا تکان میدهم و نفسم گرفته است. در همۀ سالهایی که «دوران جوانی» میخوانندش، منتظر عاشق شدن بودم. دقیقتر بخواهم بگویم، منتظر اینکه ببینم اصلاً بلدم چنین احساسی را تجربه کنم؟ دوستداشتنی هستم؟ قدرت میل ورزیدن دارم؟ چه تغییراتی خواهم کرد؟
ادامهٔ این مطلب را در سایت زنان امروز
zananemrooz.com/article/نامه-به-معشوقی-که-هرگز-زاده-نشد/
و یا در نسخه چاپی شماره ۵۲
store.zananemrooz.com/محصول/نسخه-چاپی-شماره-۵۲/
بخوانید.
ادامهٔ این مطلب را در سایت زنان امروز
zananemrooz.com/article/نامه-به-معشوقی-که-هرگز-زاده-نشد/
و یا در نسخه چاپی شماره ۵۲
store.zananemrooz.com/محصول/نسخه-چاپی-شماره-۵۲/
بخوانید.
❤11👍10
Audio
فصل چهارم شمارهی پنجم
نابغه در سایه؛ عظمی عدل
قصهی این شمارهی ما دربارهی عظمی عدل است؛ اولین مترجم زن ادبیات فارسی. عدل از خانوادهای مشهور اهل آذربایجان بود که در کودکی همراه خانوادهاش به تهران مهاجرت کرد و از جوانی مشغول ترجمهی آثار ادبی شد. عظمی رمانهایی از پروست، دوده و استاندال ترجمه کرد و جزو فعالان حقوق زنان، مخصوصاً زنان کارگر، بود. او در دورههای مختلف نادیده گرفته شد و کارهایش فراموش شد اگرچه هیچوقت ناامید نشد و سرسختانه تلاش کرد به آنچه میخواست برسد. عدل اغلب به عنوان «همسر حبیب نفیسی» شناخته میشود اما جدا از پیوندهای خانوادگیاش چهرهای مهم در تاریخ ادبیات ما ایرانیهاست. قصهی زندگی او را در این شماره بشنوید.
نویسنده: هانیه کساییفر | راوی: کریم نیکونظر | اصلاح صدا و میكس: رضا دولتزاده | ناشر: رادیو تراژدی
شنیدن در کستباکس
radiotragedy.com
نابغه در سایه؛ عظمی عدل
قصهی این شمارهی ما دربارهی عظمی عدل است؛ اولین مترجم زن ادبیات فارسی. عدل از خانوادهای مشهور اهل آذربایجان بود که در کودکی همراه خانوادهاش به تهران مهاجرت کرد و از جوانی مشغول ترجمهی آثار ادبی شد. عظمی رمانهایی از پروست، دوده و استاندال ترجمه کرد و جزو فعالان حقوق زنان، مخصوصاً زنان کارگر، بود. او در دورههای مختلف نادیده گرفته شد و کارهایش فراموش شد اگرچه هیچوقت ناامید نشد و سرسختانه تلاش کرد به آنچه میخواست برسد. عدل اغلب به عنوان «همسر حبیب نفیسی» شناخته میشود اما جدا از پیوندهای خانوادگیاش چهرهای مهم در تاریخ ادبیات ما ایرانیهاست. قصهی زندگی او را در این شماره بشنوید.
نویسنده: هانیه کساییفر | راوی: کریم نیکونظر | اصلاح صدا و میكس: رضا دولتزاده | ناشر: رادیو تراژدی
شنیدن در کستباکس
radiotragedy.com
❤5👍5
Forwarded from رادیو تراژدی
مرا بشناسید، عظمی عدل.pdf
33.6 MB
«من نه مورخ هستم و نه سیاستمدار.
نه در پی عبارتپردازی هستم و نه قصد کاربرد جملات ادیبانه و شاعرانه را دارم.
درست مثل اینکه پسر عزیزتر از جانم در برابر من نشسته باشد سعی میکنم او را با اجداد و افراد خانواده آشنا سازم…
چون واضح است جز بستگان نزدیک و دوستان صمیمی، کسی علاقهای به آگاهی از جزئیات زندگی من ندارد، این خاطرات در تعداد بسیار محدودی به چاپ خواهد رسید.»
فایل کتاب «مرا بشناسید» خاطرات خودنوشت عظمی عدل
@radiotragedy
نه در پی عبارتپردازی هستم و نه قصد کاربرد جملات ادیبانه و شاعرانه را دارم.
درست مثل اینکه پسر عزیزتر از جانم در برابر من نشسته باشد سعی میکنم او را با اجداد و افراد خانواده آشنا سازم…
چون واضح است جز بستگان نزدیک و دوستان صمیمی، کسی علاقهای به آگاهی از جزئیات زندگی من ندارد، این خاطرات در تعداد بسیار محدودی به چاپ خواهد رسید.»
فایل کتاب «مرا بشناسید» خاطرات خودنوشت عظمی عدل
@radiotragedy
❤3👍3
.
🎬 پیشنهاد تماشا
عزیز (۲۰۲۴)
Loveable/Elskling
By Lilja Ingolfsdottir
محصول کشور نروژ
✅ داستان زنی میانسال و شاغل است با چهار فرزند از دو ازدواج که خستگی و فشار مسئولیتها او را ازپاددرآورده.
عصبی، پرخاشگر و مأیوس شده از اینکه همه چیزش را پای این زندگی گذاشته و حالا نه راه پس دارد و نه راه پیش_آن هم درحالیکه هیچیک از اطرافیان دیگر حوصله او و غرولندهای دائمیاش را ندارند... ماریا از درون و بیرون درحال فروپاشی است.
✅ گرچه داستان پوستاندازی زن در مواجهه با این فشارها، جاهایی شبیه به فیلمهای روانشناسانه عامهپسند میشود، ولی به نظرم ظرافتهای ماجرا بیش از اینهاست.
@neocritic
🎬 پیشنهاد تماشا
عزیز (۲۰۲۴)
Loveable/Elskling
By Lilja Ingolfsdottir
محصول کشور نروژ
✅ داستان زنی میانسال و شاغل است با چهار فرزند از دو ازدواج که خستگی و فشار مسئولیتها او را ازپاددرآورده.
عصبی، پرخاشگر و مأیوس شده از اینکه همه چیزش را پای این زندگی گذاشته و حالا نه راه پس دارد و نه راه پیش_آن هم درحالیکه هیچیک از اطرافیان دیگر حوصله او و غرولندهای دائمیاش را ندارند... ماریا از درون و بیرون درحال فروپاشی است.
✅ گرچه داستان پوستاندازی زن در مواجهه با این فشارها، جاهایی شبیه به فیلمهای روانشناسانه عامهپسند میشود، ولی به نظرم ظرافتهای ماجرا بیش از اینهاست.
@neocritic
❤16👍6👎1
.
در پوستر امسال نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران تصویر زنی را میبینیم که نوزادش را در آغوش گرفته، پیش پای مردی کتاب در دست نشسته و به او نگاه میکند.
اگر به غرفه کودکان نمایشگاه کتاب سربزنید حتماً دیدهاید که اغلب مادرها برای بچهها کتاب میخرند و آنقدر که اطرافم میبینم بیشتر همانها برای بچهها کتاب میخوانند.
سخت بود برای اهل فرهنگ و کتاب که در پوستر بزرگترین رویداد کتابی کشور، تصویر کمتر مردمحوری از نسبت کتاب با خانواده نشان میدادند؟
نمیشد جای چنین نقش تحقیرآمیزی، مادری را درحال کتاب خواندن برای فرزندش ترسیم میکردند؟
چرا زن جای کتاب کودکی در آغوش دارد؟
@neocritic
در پوستر امسال نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران تصویر زنی را میبینیم که نوزادش را در آغوش گرفته، پیش پای مردی کتاب در دست نشسته و به او نگاه میکند.
اگر به غرفه کودکان نمایشگاه کتاب سربزنید حتماً دیدهاید که اغلب مادرها برای بچهها کتاب میخرند و آنقدر که اطرافم میبینم بیشتر همانها برای بچهها کتاب میخوانند.
سخت بود برای اهل فرهنگ و کتاب که در پوستر بزرگترین رویداد کتابی کشور، تصویر کمتر مردمحوری از نسبت کتاب با خانواده نشان میدادند؟
نمیشد جای چنین نقش تحقیرآمیزی، مادری را درحال کتاب خواندن برای فرزندش ترسیم میکردند؟
چرا زن جای کتاب کودکی در آغوش دارد؟
@neocritic
👍70👎16❤7🤬5
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
.
🔗از صفحه اینستاگرام دکتر پریسا افشاری:
https://www.instagram.com/reel/DI9D447RJmv/?igsh=cTJmZXI1OHVjZDZ3
#زن_کشی
#فاطمه_سلطانی
@neocritic
🔗از صفحه اینستاگرام دکتر پریسا افشاری:
https://www.instagram.com/reel/DI9D447RJmv/?igsh=cTJmZXI1OHVjZDZ3
#زن_کشی
#فاطمه_سلطانی
@neocritic
👍11
.
📚 رویای سلطانه
✅ تقریبا ده سال پیش، شنونده ارائهای بودم درباره آرمانشهر افلاطون و مقایسه آن با لیدیلند (سرزمین زنان) در داستان آرمانشهری رویای سلطانه. این داستان نوشته رقیه بیگم سخاوت حسین فمینیست، فعال اجتماعی و نویسنده هندی/ بنگلادشی است.
ماجرای کتاب را به یاد داشتم، ولی عنوان قصه و نام نویسنده را از خاطر برده بودم.
بعدها بارها سعی کردم با انواع شیوههای جستجو نام داستان و نویسنده را بیاد بیاورم، ولی ناموفق بودم تا اینکه در حین مطالعه کتاب درآمدی کوتاه بر آرمانشهرگرایی نوشته لایمن تاور سرجنت با ترجمه امیر یدالهپور (نشر کرگدن) به نام کتاب برخوردم و توانستم متن این داستان کوتاه را که در زمره میراث جهانی به ثبت رسیده دوباره بخوانم.
✅ رویای سلطانه(Sultana's Dream) ماجرای دختری هندی است که در آغاز قرن بیستم (۱۹۰۵) به قلم زنی جوان نوشته شده است. این داستان به زبان انگلیسی نوشته شده و دلیل نگارش آن این بوده که رقیه خاتون دانش خود در زبان انگلیسی را به همسرش نشان دهد.
او در حالی خواندن و نوشتن به انگلیسی و اردو را یادگرفته بود که فکر و فرهنگاش سواد خواندن و نوشتن را برای زنان ناپسند میدانست؛ به ویژه آموختن زبان انگلیسی که دریچههای دوزخ را به روی زنان میگشود.
✅ رویای سلطانه به شیوه به قول شما جوانان «کلیشه برعکس» نوشته شده و بازگویی خوابی است که سلطانه دیده است.
او در اندیشه احوال ناگوار زنان هندی به خواب میرود، در خواب خواهر سارا را میبیند که او را به تماشای لیدیلند میبرد.
لیدیلند آرمانشهری زنانه است. در آن زنان کل قلمرو عمومی را تصرف کردهاند و مردان را در خانه و «پشت پرده» نگاه داشتهاند تا به بچهداری و امور منزل برسند.
✅ خواهر سارا تعریف میکند که همه چیز از علمآموزی زنان و پیش افتادن آنها از مردان شروع شده است. مردها گرچه مقاومتهایی داشتهاند، اما نهایتاً با دیدن سروسامان امور و آسایشی که خانهنشینی نصیبشان کرده به اوضاع رضایت دادهاند.
✅ مهمترین ویژگی لیدیلند تمرکز بر آموزش است، چرا که «آموزش کلید آزادی است». آموزش در این آرمانشهر زنانه رایگان و همگانی است. پیشرفتهای علمی مانند انرژی پاک خورشیدی به یاری انسان و طبیعت آمده و زنها با استفاده از «عقل و قلبشان» جامعه را به بهترین شکل اداره میکنند...
✔️درباره رقیه سخاوت حسین اینجا بخوانید:
https://en.wikipedia.org/wiki/Begum_Rokeya
✔️ در سال 2023 هنرمندی اسپانیایی انیمیشنی بر اساس این داستان ساخته است:
https://m.imdb.com/video/vi265930521/?playlistId=tt28298233&ref_=ext_shr_lnk
@neocritic
📚 رویای سلطانه
✅ تقریبا ده سال پیش، شنونده ارائهای بودم درباره آرمانشهر افلاطون و مقایسه آن با لیدیلند (سرزمین زنان) در داستان آرمانشهری رویای سلطانه. این داستان نوشته رقیه بیگم سخاوت حسین فمینیست، فعال اجتماعی و نویسنده هندی/ بنگلادشی است.
ماجرای کتاب را به یاد داشتم، ولی عنوان قصه و نام نویسنده را از خاطر برده بودم.
بعدها بارها سعی کردم با انواع شیوههای جستجو نام داستان و نویسنده را بیاد بیاورم، ولی ناموفق بودم تا اینکه در حین مطالعه کتاب درآمدی کوتاه بر آرمانشهرگرایی نوشته لایمن تاور سرجنت با ترجمه امیر یدالهپور (نشر کرگدن) به نام کتاب برخوردم و توانستم متن این داستان کوتاه را که در زمره میراث جهانی به ثبت رسیده دوباره بخوانم.
✅ رویای سلطانه(Sultana's Dream) ماجرای دختری هندی است که در آغاز قرن بیستم (۱۹۰۵) به قلم زنی جوان نوشته شده است. این داستان به زبان انگلیسی نوشته شده و دلیل نگارش آن این بوده که رقیه خاتون دانش خود در زبان انگلیسی را به همسرش نشان دهد.
او در حالی خواندن و نوشتن به انگلیسی و اردو را یادگرفته بود که فکر و فرهنگاش سواد خواندن و نوشتن را برای زنان ناپسند میدانست؛ به ویژه آموختن زبان انگلیسی که دریچههای دوزخ را به روی زنان میگشود.
✅ رویای سلطانه به شیوه به قول شما جوانان «کلیشه برعکس» نوشته شده و بازگویی خوابی است که سلطانه دیده است.
او در اندیشه احوال ناگوار زنان هندی به خواب میرود، در خواب خواهر سارا را میبیند که او را به تماشای لیدیلند میبرد.
لیدیلند آرمانشهری زنانه است. در آن زنان کل قلمرو عمومی را تصرف کردهاند و مردان را در خانه و «پشت پرده» نگاه داشتهاند تا به بچهداری و امور منزل برسند.
✅ خواهر سارا تعریف میکند که همه چیز از علمآموزی زنان و پیش افتادن آنها از مردان شروع شده است. مردها گرچه مقاومتهایی داشتهاند، اما نهایتاً با دیدن سروسامان امور و آسایشی که خانهنشینی نصیبشان کرده به اوضاع رضایت دادهاند.
✅ مهمترین ویژگی لیدیلند تمرکز بر آموزش است، چرا که «آموزش کلید آزادی است». آموزش در این آرمانشهر زنانه رایگان و همگانی است. پیشرفتهای علمی مانند انرژی پاک خورشیدی به یاری انسان و طبیعت آمده و زنها با استفاده از «عقل و قلبشان» جامعه را به بهترین شکل اداره میکنند...
✔️درباره رقیه سخاوت حسین اینجا بخوانید:
https://en.wikipedia.org/wiki/Begum_Rokeya
✔️ در سال 2023 هنرمندی اسپانیایی انیمیشنی بر اساس این داستان ساخته است:
https://m.imdb.com/video/vi265930521/?playlistId=tt28298233&ref_=ext_shr_lnk
@neocritic
👍15❤11🔥2
Forwarded from تداعیات
تو قصاص نمیشوی!
١. فاطمه را پدرش کشت. با ضربات چاقو و در ملأ عام. گفتند به دلیل اختلافات خانوادگی. مادر و برادر فاطمه نگذاشتند نام قاتل روی اعلامیه ترحیم ثبت شود. آنها ولیّ دم فاطمهاَند ولی چون قاتل، پدر مقتول است، اولیای دم نمیتوانند او را قصاص کنند. مجازات قاتل اگر پدرِ مقتول باشد، دیه و نهایت چندسالی زندان است.
٢. موضوع پژوهش من برای درس فقه کیفری استدلالی، قصاص پدر در قتل فرزند است. اینروزها میان کتب فقهی بهدنبال ریشههای این حکم هستم. فقیهان تمام مذاهب اسلامی، متفقالقولاَند که اگر قاتل پدر یا جدپدری مقتول باشد، قصاص نمیشود، به جز فقیهان مالکی. آنان شرایطی برای این حکم درنظر میگیرند و باور دارند اگر پدر فرزندش را بیدلیل و فجیعانه بهقتل برساند، باید قصاص شود. این رأی خاص مالکیان میان دیگر فقیهان مسلمان طرفداری ندارد.
٣. تمایز دیگری که در این حکم فقهی بهچشم میخورد، تفاوت میان پدر و مادر است. فقیهان شیعه برخلاف فقیهان اهل سنت، چنین معافیتی را برای مادر قائل نیستند و تصریح کردهاند که معافیت از قصاص در صورت قتل فرزند، فقط مختص پدر و پدران اوست و مادر در صورت قتل فرزندش حتماً قصاص خواهد شد.
۴. به جز روایات، توجیهاتی که فقیهان برای اثبات این حکم آوردهاند، جالب توجه است. برخی میگویند چون پدر علت وجود فرزند است، نمیتوان به دلیل قتل او جانش را گرفت. مادر چه؟ در وجود فرزند نقشی ندارد؟ البته ارسطو باور داشت که زن در تشکیل جنین منفعل است!
۵. دیگرانی گفتهاند پدر آنقدر نسبت به فرزندش مهر و عطوفت دارد که مگر در شرایط خاص دست به قتل فرزند نمیزند. مادر چه؟ نسبت به فرزند مِهری ندارد؟ البته آنان باور داشتند زن ناقصالعقل است و تصمیمات احساسی میگیرد!
۶. در نهایت، دیدم که برخی فقیهان گفته بودند قصاص مردی که فرزندش را کشته، با حرمت و شأن پدری و لزوم احسان به والدین منافات دارد. مادر چه؟ حرمتی ندارد؟ مگر مادر جزو والدین نیست؟ البته از نظر آنان، زن با مرد برابر نیست!
٧. غرض زیر سؤال بردن اصل این حکم نیست. چون هنوز به نتیجهای قطعی در اینباره نرسیدهام. مثلاً برخی از منظر سیاست جنایی، باور دارند حکم قصاص به قصد تأمین امنیت جانی و روانی جامعه در برابر قتل وضع شده و لازمهی آن این است که اولیای دم امکان اجرا و مطالبهی آن را داشته باشند. اما در صورتی که قاتل، پدر مقتول باشد، اولیای دم - یعنی مادر و خواهر و برادر مقتول - همسر و فرزند خود قاتل هستند و ممکن است به دلایل بسیاری چون ارتباط عاطفی، نگرانی از پیامدها و امنیت روانی، از قصاص قاتل صرفنظر کنند. شکی نیست که در این شرایط قاتل و اولیای دم در شرایط برابری نیستند و حکم به قصاص و سپردن آن به اولیای دم، نمیتواند مجازات بازدارندهای باشد. از این رو به جای قصاص، باید مجازات درخور و بازدارندهای برای پدر قاتل درنظر گرفت.
٨. دستکم مسئلهی من، تفاوت پدر و مادر در این حکم است. فقیهانی که همواره از قاعدهی تغلیب و الغای خصوصیت و احتیاط در دماء و بیشمار کاربست فقهی دیگر بهرهمیبرند، چرا به زنان که میرسند، ناگهان به بنبست میخورند؟ حتی اگر آن زن، مادر باشد.
✍🏻 روح الله طالبی توتی
پژوهشگر مطالعات جنسیت و زنان
#قتل #قانون #قصاص #زنان #مادر #پدر #اسلام #حقوق #مجازات
@tadaeeat
١. فاطمه را پدرش کشت. با ضربات چاقو و در ملأ عام. گفتند به دلیل اختلافات خانوادگی. مادر و برادر فاطمه نگذاشتند نام قاتل روی اعلامیه ترحیم ثبت شود. آنها ولیّ دم فاطمهاَند ولی چون قاتل، پدر مقتول است، اولیای دم نمیتوانند او را قصاص کنند. مجازات قاتل اگر پدرِ مقتول باشد، دیه و نهایت چندسالی زندان است.
٢. موضوع پژوهش من برای درس فقه کیفری استدلالی، قصاص پدر در قتل فرزند است. اینروزها میان کتب فقهی بهدنبال ریشههای این حکم هستم. فقیهان تمام مذاهب اسلامی، متفقالقولاَند که اگر قاتل پدر یا جدپدری مقتول باشد، قصاص نمیشود، به جز فقیهان مالکی. آنان شرایطی برای این حکم درنظر میگیرند و باور دارند اگر پدر فرزندش را بیدلیل و فجیعانه بهقتل برساند، باید قصاص شود. این رأی خاص مالکیان میان دیگر فقیهان مسلمان طرفداری ندارد.
٣. تمایز دیگری که در این حکم فقهی بهچشم میخورد، تفاوت میان پدر و مادر است. فقیهان شیعه برخلاف فقیهان اهل سنت، چنین معافیتی را برای مادر قائل نیستند و تصریح کردهاند که معافیت از قصاص در صورت قتل فرزند، فقط مختص پدر و پدران اوست و مادر در صورت قتل فرزندش حتماً قصاص خواهد شد.
۴. به جز روایات، توجیهاتی که فقیهان برای اثبات این حکم آوردهاند، جالب توجه است. برخی میگویند چون پدر علت وجود فرزند است، نمیتوان به دلیل قتل او جانش را گرفت. مادر چه؟ در وجود فرزند نقشی ندارد؟ البته ارسطو باور داشت که زن در تشکیل جنین منفعل است!
۵. دیگرانی گفتهاند پدر آنقدر نسبت به فرزندش مهر و عطوفت دارد که مگر در شرایط خاص دست به قتل فرزند نمیزند. مادر چه؟ نسبت به فرزند مِهری ندارد؟ البته آنان باور داشتند زن ناقصالعقل است و تصمیمات احساسی میگیرد!
۶. در نهایت، دیدم که برخی فقیهان گفته بودند قصاص مردی که فرزندش را کشته، با حرمت و شأن پدری و لزوم احسان به والدین منافات دارد. مادر چه؟ حرمتی ندارد؟ مگر مادر جزو والدین نیست؟ البته از نظر آنان، زن با مرد برابر نیست!
٧. غرض زیر سؤال بردن اصل این حکم نیست. چون هنوز به نتیجهای قطعی در اینباره نرسیدهام. مثلاً برخی از منظر سیاست جنایی، باور دارند حکم قصاص به قصد تأمین امنیت جانی و روانی جامعه در برابر قتل وضع شده و لازمهی آن این است که اولیای دم امکان اجرا و مطالبهی آن را داشته باشند. اما در صورتی که قاتل، پدر مقتول باشد، اولیای دم - یعنی مادر و خواهر و برادر مقتول - همسر و فرزند خود قاتل هستند و ممکن است به دلایل بسیاری چون ارتباط عاطفی، نگرانی از پیامدها و امنیت روانی، از قصاص قاتل صرفنظر کنند. شکی نیست که در این شرایط قاتل و اولیای دم در شرایط برابری نیستند و حکم به قصاص و سپردن آن به اولیای دم، نمیتواند مجازات بازدارندهای باشد. از این رو به جای قصاص، باید مجازات درخور و بازدارندهای برای پدر قاتل درنظر گرفت.
٨. دستکم مسئلهی من، تفاوت پدر و مادر در این حکم است. فقیهانی که همواره از قاعدهی تغلیب و الغای خصوصیت و احتیاط در دماء و بیشمار کاربست فقهی دیگر بهرهمیبرند، چرا به زنان که میرسند، ناگهان به بنبست میخورند؟ حتی اگر آن زن، مادر باشد.
✍🏻 روح الله طالبی توتی
پژوهشگر مطالعات جنسیت و زنان
#قتل #قانون #قصاص #زنان #مادر #پدر #اسلام #حقوق #مجازات
@tadaeeat
👍37🔥2🤡2👎1
✍️
انسان میشود که زن باشد؟
✅ هر وقت بحث از «تلاشهای رسمی» برای بهبود وضعیت حقوق زنان در ایران پیش میآید، سرنوشت لایحه سرگردان «منع خشونت علیه زنان» به عنوان نمونهای آشکار از ناامیدیِ بهحقْ از قانون و قانونگذران به میان آورده میشود -که البته بدیلی هم ندارد.
✅ آخرین خبر از حال این این لایحه، که بیش از یک دهه است با تغییر اسم و برخی از بندهای آن، همچنان میان دولت و مجلس در رفتوآمد است، اینکه دولت لایحه خود را پس گرفته است_ چون متنی که مجلس قصد تصویب آن را دارد نسبت کمی با لایحه دولت دارد.
✅ خبر بعدی اینکه مجلسیان پس گرفتن لایحه توسط دولت را «سیاسیکاری» دانسته و به زنان دلداری دادهاند: حالا که دولت به فکر آنها نیست، مجلس هست و محصول کار خود را به عنوان طرحی تقدیم و در مجلس تصویب خواهد کرد.
✅ دلیل اختلاف نظرها عمدتا دوگانهای است که در تمام این سالها بر آن تاکید میشود: «رویکردهای منحط فمینیستی در استفاده ابزاری از زن» در برابر «نگرشهای مترقی اسلامی درباره کرامت زن».
✅ و خب میدانیم هرگاه دوگانه آشنای «منحط غربی» و «مترقی اسلامی» ایجاد شود، یعنی امتناع امکان گفتوگو.
✅ تنوع و تکثر گسترده نظری و تجربیات عملی و چند سده تلاش و کنشگری و نظریهپردازی درحوزه برابری جنسیتی با برچسب «منحط» دور ریخته میشود و در مقابل دیدگاهی تقویت میشود که در روزآمدترین قرائت میگوید زن و مرد مساوی هستند در شأن انسانی، ولی مشابه نیستد.
مشابه نبودن تفاوتهایی ایجاد میکند که ما (مردان و زنان مردانه) تعیین میکنیم چه هستند و چه پیامدهای حقوقی و اجتماعی دارند که ازقضا عمدتاً به نفع مرد و «به صلاح زن» است.
✅ کنشگران و محققان زن/ مسائل زنان به محض اینکه از استقلال زن به عنوان یک انسان سخن بگویند در دارودسته منحرفها و «منحطها» جای میگیرند. فقط آنها که در تأیید فرودستی زن ذیل خانواده و از زن به عنوان موجودی در-نسبت-با ... سخن بگویند پذیرفتهاند.
✅ شاخ در کوه زدن است تلاش عبث برای راه بازکردن در بنبست قرائت پدرسالارانه از دین. تقریباً همه فعالان و کنشگران زن، متعلق به هر جریان فکری، آن را تجربه کردهاند.
✅ زن فینفسه آدم نیست. هستی زن لغیره است.
✅ متنی غیررسمی از مفاد طرح پیشنهادی مجلس دستبهدست میشود که امیدوارم واقعیت نداشته باشد، ولی متأسفانه بر همان بافت و بستر قوانین تبعیضآمیز گذشته نوشته شده است.
✅ در بهترین حالت، اگر کمترین گشایشی قرار است رخ دهد، به نفع زنان متاهل و مادران است. به نفع سبک زندگی آنها، اشتغال آنها، انتقال آنها...حتی درمورد مجوز تولید، انتشار و پخش آثار هنری هم باید از آنها که «ترویج تجرد و طلاق» میکنند ممانعت به عمل آید. طلاق و تجرد هست، ولی ما نه تنها آن را درشمار نمیآوریم، که جوری برخورد میکنیم که انگار نیست.
همانطور که با اعتراض و انتخابهای متفاوت زنان برخورد میکنیم.
✅ به نظرم جسورانهترین امکان مطالبه از این قانون در بند آخر تجلی یافته:
✅ راستش باتوجه به اینکه بیوقفه از نگرانیها درباره گستره و عمق نفوذ تفکرات منحط غربی درمیان جوانان میشنویم، خواستم عرض کنم بعید است این قسم «کرامتبخشیهای» بتواند تصویر جایگزین آبرومندی از رویکرد شما ارائه کند.
✅ زن موجودی مستقل است و البته که جایگاه محوری مهمی در خانواده ما دارد، اگر حاضر نیستید آن را بپذیرید به همه جریانهای رقیب باختهاید- ولو اسمشان را منحط بگذارید.
نامگذاری جریانهای فکری و آموزش و جریان آگاهی مدتهاست دیگر در انحصار شما نیست. و شمار زیادی از مادران، مربیان نسل آینده، مثل شما نمیاندیشند.
✅ متاسفانه تیتر اول خبرهای مربوط به «جایگاه زن در خانواده» در کشور، مربوط به خبر قتلهای برنامهریزیشده زنان به دست بستگان مردشان است. خبرهایی که سالی چندبار جامعه را در بهت فرومیبرد.
با روی برگرداندن نمیشود ظلم آشکار مربوط به قوانین توجیه/ تشویق کننده این رفتارها را از خاستگاهی جز «جایگاه قانونی فرودست زن در خانواده» دانست.
@neocritic
انسان میشود که زن باشد؟
✅ هر وقت بحث از «تلاشهای رسمی» برای بهبود وضعیت حقوق زنان در ایران پیش میآید، سرنوشت لایحه سرگردان «منع خشونت علیه زنان» به عنوان نمونهای آشکار از ناامیدیِ بهحقْ از قانون و قانونگذران به میان آورده میشود -که البته بدیلی هم ندارد.
✅ آخرین خبر از حال این این لایحه، که بیش از یک دهه است با تغییر اسم و برخی از بندهای آن، همچنان میان دولت و مجلس در رفتوآمد است، اینکه دولت لایحه خود را پس گرفته است_ چون متنی که مجلس قصد تصویب آن را دارد نسبت کمی با لایحه دولت دارد.
✅ خبر بعدی اینکه مجلسیان پس گرفتن لایحه توسط دولت را «سیاسیکاری» دانسته و به زنان دلداری دادهاند: حالا که دولت به فکر آنها نیست، مجلس هست و محصول کار خود را به عنوان طرحی تقدیم و در مجلس تصویب خواهد کرد.
✅ دلیل اختلاف نظرها عمدتا دوگانهای است که در تمام این سالها بر آن تاکید میشود: «رویکردهای منحط فمینیستی در استفاده ابزاری از زن» در برابر «نگرشهای مترقی اسلامی درباره کرامت زن».
✅ و خب میدانیم هرگاه دوگانه آشنای «منحط غربی» و «مترقی اسلامی» ایجاد شود، یعنی امتناع امکان گفتوگو.
✅ تنوع و تکثر گسترده نظری و تجربیات عملی و چند سده تلاش و کنشگری و نظریهپردازی درحوزه برابری جنسیتی با برچسب «منحط» دور ریخته میشود و در مقابل دیدگاهی تقویت میشود که در روزآمدترین قرائت میگوید زن و مرد مساوی هستند در شأن انسانی، ولی مشابه نیستد.
مشابه نبودن تفاوتهایی ایجاد میکند که ما (مردان و زنان مردانه) تعیین میکنیم چه هستند و چه پیامدهای حقوقی و اجتماعی دارند که ازقضا عمدتاً به نفع مرد و «به صلاح زن» است.
✅ کنشگران و محققان زن/ مسائل زنان به محض اینکه از استقلال زن به عنوان یک انسان سخن بگویند در دارودسته منحرفها و «منحطها» جای میگیرند. فقط آنها که در تأیید فرودستی زن ذیل خانواده و از زن به عنوان موجودی در-نسبت-با ... سخن بگویند پذیرفتهاند.
✅ شاخ در کوه زدن است تلاش عبث برای راه بازکردن در بنبست قرائت پدرسالارانه از دین. تقریباً همه فعالان و کنشگران زن، متعلق به هر جریان فکری، آن را تجربه کردهاند.
✅ زن فینفسه آدم نیست. هستی زن لغیره است.
✅ متنی غیررسمی از مفاد طرح پیشنهادی مجلس دستبهدست میشود که امیدوارم واقعیت نداشته باشد، ولی متأسفانه بر همان بافت و بستر قوانین تبعیضآمیز گذشته نوشته شده است.
✅ در بهترین حالت، اگر کمترین گشایشی قرار است رخ دهد، به نفع زنان متاهل و مادران است. به نفع سبک زندگی آنها، اشتغال آنها، انتقال آنها...حتی درمورد مجوز تولید، انتشار و پخش آثار هنری هم باید از آنها که «ترویج تجرد و طلاق» میکنند ممانعت به عمل آید. طلاق و تجرد هست، ولی ما نه تنها آن را درشمار نمیآوریم، که جوری برخورد میکنیم که انگار نیست.
همانطور که با اعتراض و انتخابهای متفاوت زنان برخورد میکنیم.
✅ به نظرم جسورانهترین امکان مطالبه از این قانون در بند آخر تجلی یافته:
ماده 30 زنانی که برای خروج از کشور نیاز به اذن همسر یا ولی دارند، در صورت خودداری غیرموجه از اعطای اذن، میتوانند ضمن تقدیم درخواست، مدارک و مستندات خود مبنیبر ضرورت خروج از کشور را به دادگاه خانواده تسلیم کنند. دادگاه خارج از نوبت نسبت به موضوع رسیدگی کرده و در صورت احراز ضرورت امر بر اساس موازین شرعی ، پس از اخذ تأمین مناسب، مجوز خروج از کشور را با ذکر مدت و دفعات سفر صادر میکند.✅ شما به عنوان یک انسان حتی آزاد نیستی سفر کنی. تو علاوه بر همه تشریفات قانونی مسافرت، به «اجازه سرپرست» احتیاج داری. کمک قانونگذار در مقام «سرپرست بالاتر» به تو اینکه با مدارک و مستندات «ضرورت» سفر را نشان بدهی تا «مجوز خروج از کشور را با ذکر مدت و دفعات سفر صادر » کند.
✅ راستش باتوجه به اینکه بیوقفه از نگرانیها درباره گستره و عمق نفوذ تفکرات منحط غربی درمیان جوانان میشنویم، خواستم عرض کنم بعید است این قسم «کرامتبخشیهای» بتواند تصویر جایگزین آبرومندی از رویکرد شما ارائه کند.
✅ زن موجودی مستقل است و البته که جایگاه محوری مهمی در خانواده ما دارد، اگر حاضر نیستید آن را بپذیرید به همه جریانهای رقیب باختهاید- ولو اسمشان را منحط بگذارید.
نامگذاری جریانهای فکری و آموزش و جریان آگاهی مدتهاست دیگر در انحصار شما نیست. و شمار زیادی از مادران، مربیان نسل آینده، مثل شما نمیاندیشند.
✅ متاسفانه تیتر اول خبرهای مربوط به «جایگاه زن در خانواده» در کشور، مربوط به خبر قتلهای برنامهریزیشده زنان به دست بستگان مردشان است. خبرهایی که سالی چندبار جامعه را در بهت فرومیبرد.
با روی برگرداندن نمیشود ظلم آشکار مربوط به قوانین توجیه/ تشویق کننده این رفتارها را از خاستگاهی جز «جایگاه قانونی فرودست زن در خانواده» دانست.
@neocritic
👍37👎2🔥1
Forwarded from کتاب فروشی نیمفاصله
پنجشنبهی این هفته میزبان خانم دکتر مریم نصر اصفهانی هستیم -مترجم کتاب کاوشی در فلسفه فمینیستی.
🔶برای تهیه کتاب هم نگران نباشین، ما براتون تهیه کردیم.
برای شرکت در این دورهمی و یا خرید کتاب کافیه به آیدی زیر پیام بدین:
@Nim_faseleh_book
#دورهمی_نیم_فاصله
#کتابفروشی_نیم_فاصله
🔶برای تهیه کتاب هم نگران نباشین، ما براتون تهیه کردیم.
برای شرکت در این دورهمی و یا خرید کتاب کافیه به آیدی زیر پیام بدین:
@Nim_faseleh_book
#دورهمی_نیم_فاصله
#کتابفروشی_نیم_فاصله
❤18👍6👎1
Forwarded from کانون جهان ایرانی دانشگاه تهران
🔵 کانون جهان ایرانی دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران برگزار میکند:
🔹️بایستگی فلسفه در ایران امروز: در وضع امروز ما، باید به چه چیز، و چگونه اندیشید؟
🔹️به شکل برخط(آنلاین)
🔹️ با سخنرانی:
دکتر سیدحمید طالبزاده
دکتر نادیا مفتونی
دکتر محمدتقی طباطبائی
دکتر احمد رجبی
دکتر مصطفی زالی
دکتر امیر مازیار
دکتر روحالله کریمی
دکتر مهدی ساعتچی
دکتر ابوطالب صفدری
دکتر مریم نصراصفهانی
دکتر حسام سلامت
دکتر زکیه آزادانی
دکتر سیدهزهرا مبلغ
دکتر کاظم برجسته
زمان: پنجشنبه و جمعهها ساعت ۲۰
از ۱۸ اردیبهشت تا پایان خرداد ماه ۱۴۰۴
📝 مهلت نامنویسی تا ۱۷ اردیبهشت ماه ۱۴۰۴
📜با ارائه گواهی حضور در پایان دوره
🔹️ دوره رایگان اما نیازمند نام نویسی است.
برای نامنویسی به نشانهٔ زیر در تلگرام مراجعه بفرمایید:
@jahaneiraniut
🔹️بایستگی فلسفه در ایران امروز: در وضع امروز ما، باید به چه چیز، و چگونه اندیشید؟
🔹️به شکل برخط(آنلاین)
🔹️ با سخنرانی:
دکتر سیدحمید طالبزاده
دکتر نادیا مفتونی
دکتر محمدتقی طباطبائی
دکتر احمد رجبی
دکتر مصطفی زالی
دکتر امیر مازیار
دکتر روحالله کریمی
دکتر مهدی ساعتچی
دکتر ابوطالب صفدری
دکتر مریم نصراصفهانی
دکتر حسام سلامت
دکتر زکیه آزادانی
دکتر سیدهزهرا مبلغ
دکتر کاظم برجسته
زمان: پنجشنبه و جمعهها ساعت ۲۰
از ۱۸ اردیبهشت تا پایان خرداد ماه ۱۴۰۴
📝 مهلت نامنویسی تا ۱۷ اردیبهشت ماه ۱۴۰۴
📜با ارائه گواهی حضور در پایان دوره
🔹️ دوره رایگان اما نیازمند نام نویسی است.
برای نامنویسی به نشانهٔ زیر در تلگرام مراجعه بفرمایید:
@jahaneiraniut
👍8❤5
✍️
آیا میتوان بهجای دیگران سخن گفت؟
✅ پاسخ فرهنگ ما که حکماً مثبت است. شرایط سیاسی و اجتماعی و فرهنگی ما حضور صداهای متفاوت را برنمیتابد. اغلب صاحبان اقتدار سیاسی جای «ملت ایران» سخن میگویند. مردان جای زنان سخن میگویند. والدین جای کودکان. صاحبان صدا و رسانه جای بیصدایان. مرکزنشینان و شهرنشینان جای حاشیهنشیان و روستاییان. زنان و مردان صاحب قلم و صدا و تصویر جای همه زنان و مردان...
✅ بارها بهنظرم رسیده این سخن گفتن به جای دیگران آنقدر برای ما عادی است که کاملاً نامرئی شده است. با دوستی حرف میزدم درمورد میزان موفقیت دانشجویان متدین دانشگاه در مقایسه با بیانگیزگی، یاس، سرخودگی و متاسفانه رواج مواد مخدر میان نوجوان و جوانان دانشجو. نتیجه گرفت که نهادهایی سیاسی و مذهبی دانشگاه صحیحترین و موفقترین نهادهای دانشجویی هستند که در راستای وظایف دانشجویان و رسالت دانشگاه عمل میکنند. نه تنها معنا کردن موفقیت، وظیفه دانشجو و رسالت دانشگاه را در انحصار خود میدانست که نقش همه «امتیازات امیدبخشی»این افراد را نادیده گرفته بود.
✅ مگر غیر از این است که خود من که اینجا درخدمت شما هستم، اگر جور دیگری فکر میکردم محال بود اینجا باشم و تازه همینقدر هم داشت که تحمل نمیشد. مگر جماعت زیادی از دانشگاهیان که بارها فیلتر شده بودند سه سال بر مرز اخراج نبودند؟ سرخوردگی؟ امید؟
♦️باری، بحثهای جالبی دارند فیلسوفان زنانهنگر درباره جای دیگران حرفزدن که در مواردی منجر به بیعدالتی و بیاخلاقی میشود.
✅میپرسند «آیا میشود بهجای دیگران حرف زد؟»
✅ طبیعی است که زنان بهعنوان گروه بزرگی از خاموشان تاریخ که همواره «بهجایشان» و «درموردشان» و «برایشان» حرف زده شده حساسیت بیشتری داشته باشند برای تامل در این موضوع. تلاشهای زیادی شده تا به «صدا یافتن» و «سخن گفتن افراد بهجای خودشان» کمک و از آن دفاع شود. ضمن اینکه آموزش عمومی و فضای مجازی امکان بیبدیلی برای به چالش کشیدن اقتدارهای معرفی و پژواک گرفتن از تکصداهای بم و بلند در اختیار شمار زیادی از افراد قرار داده است.
✅اما هنوز پرشمارند افرادی که هیچ صدایی ندارند، گاهی چون هیچ امکانات و تحصیلات و تسهیلاتی ندارند، گاهی نحوه کاربرد کلمات زبان و گویش رایج و رسمی کشور خودشان را نیز بهخوبی نیاموختهاند... گاهی چون اصلا کسی با آنها حرف نمیزند. آنها نمیتوانند بهجای خودشان حرف بزنند. آنها خارج از شبکه هرگونه روابطی هستند که انسانها را مرئی میکند.
✅ برخی میگویند نه خود این افراد میتوانند و نه کسی خواهد توانست بهجای آنها حرف بزند، چراکه بارها شاهد بودهایم سخن گفتن افراد طبقات بالا، بدون ملاحظه امتیاز و جایگاه خودشان، باعث تقویت رنج این افراد میشود. موردی که اخیراً خیلی به آن توجه شد زنان عشایری بودند که سوژه عکاسی قرار گرفته و نه تنها رنجشان دیده نشده بود که با عناوین «زیبایی» و «سادگی» باعث ابراز احساسات رومانیک شدند.
✅ از سوی دیگر اما فیلسوفان زنانهنگر این عقبنشستن را نقد میکنند، چون موجد نحوی بیاعتنایی است.
اسپیواک و آلکوف دو فیلسوفی که در این زمینه نوشتهاند «سخن گفتن با...» را جایگزین مناسبی برای «سخن گفتن بهجای...» میدانند.
✅الکوف اعتراف میکند که سخن گفتن بهجای دیگران کنش پیچیدهای است که براحتی نمیتوان آن را رد یا تایید کرد. بهویژه در فرهنگ اجتماعی و سیاسی ما در ایران هم «سخن گفتن بهجای» براحتی قابل حذف نیست. خاصه در شرایط موجود به آن نیازمندیم تا در فضای تکصدایی، دیگر صداهایی که دسترسی به تریبونهای انحصاری ندارند را بهگوش برسند. اما برای همان سخنگویان دلسوز نیز گفتگو با «دیگری» برای پرهیز از افتادن در دام تحمیل ارزشها و درک خود به دیگران ضروری است.
برای اینکه خطر تبدیل شدن «سخن گفتن با...» به «سخن گفتن بهجای...» را به حداقل برسانیم باید چهار چیز را بسنجیم و درنظر بگیریم.
✔️اول اینکه انگیزههای خودمان را تحلیل کنیم. نباید با انگیزه کنترل و اقتدار بر و «هدایت» کسانیکه با آنها سخن میگویم عمل کنیم.
✔️دوم اینکه بهجای اینکه زود از خودمان سلب مسئولیت کنیم باید جایگاه اجتماعی و بافت زندگی افراد و گروهها را درنظر بگیریم، همانطور که به امتیازهای اجتماعی، طبقاتی و جنسیتی خودمان آگاهیم.
✔️سوم اینکه انتقادات را بشنویم و آن را را درشمار آوریم و منشا اثر قرار دهیم. در مسیر سخن گفتن با... متعهد باشیم به تصحیح خود.
✔️و نهایتا اینکه ببینیم این سخن گفتنها، صرف نظر از درستی و خیرخواهانه بودن، چه «تاثیرات واقعی» بر مخاطب میگذارد و بعد به نفع توانمندی او عمل کنیم.
🧷برای اطلاعات بیشتر:
Alcoff, L. (1991). The Problem of Speaking for Others. Cultural Critique, 20, 5–32. https://doi.org/10.2307/1354221
@neocritic
آیا میتوان بهجای دیگران سخن گفت؟
✅ پاسخ فرهنگ ما که حکماً مثبت است. شرایط سیاسی و اجتماعی و فرهنگی ما حضور صداهای متفاوت را برنمیتابد. اغلب صاحبان اقتدار سیاسی جای «ملت ایران» سخن میگویند. مردان جای زنان سخن میگویند. والدین جای کودکان. صاحبان صدا و رسانه جای بیصدایان. مرکزنشینان و شهرنشینان جای حاشیهنشیان و روستاییان. زنان و مردان صاحب قلم و صدا و تصویر جای همه زنان و مردان...
✅ بارها بهنظرم رسیده این سخن گفتن به جای دیگران آنقدر برای ما عادی است که کاملاً نامرئی شده است. با دوستی حرف میزدم درمورد میزان موفقیت دانشجویان متدین دانشگاه در مقایسه با بیانگیزگی، یاس، سرخودگی و متاسفانه رواج مواد مخدر میان نوجوان و جوانان دانشجو. نتیجه گرفت که نهادهایی سیاسی و مذهبی دانشگاه صحیحترین و موفقترین نهادهای دانشجویی هستند که در راستای وظایف دانشجویان و رسالت دانشگاه عمل میکنند. نه تنها معنا کردن موفقیت، وظیفه دانشجو و رسالت دانشگاه را در انحصار خود میدانست که نقش همه «امتیازات امیدبخشی»این افراد را نادیده گرفته بود.
✅ مگر غیر از این است که خود من که اینجا درخدمت شما هستم، اگر جور دیگری فکر میکردم محال بود اینجا باشم و تازه همینقدر هم داشت که تحمل نمیشد. مگر جماعت زیادی از دانشگاهیان که بارها فیلتر شده بودند سه سال بر مرز اخراج نبودند؟ سرخوردگی؟ امید؟
♦️باری، بحثهای جالبی دارند فیلسوفان زنانهنگر درباره جای دیگران حرفزدن که در مواردی منجر به بیعدالتی و بیاخلاقی میشود.
✅میپرسند «آیا میشود بهجای دیگران حرف زد؟»
✅ طبیعی است که زنان بهعنوان گروه بزرگی از خاموشان تاریخ که همواره «بهجایشان» و «درموردشان» و «برایشان» حرف زده شده حساسیت بیشتری داشته باشند برای تامل در این موضوع. تلاشهای زیادی شده تا به «صدا یافتن» و «سخن گفتن افراد بهجای خودشان» کمک و از آن دفاع شود. ضمن اینکه آموزش عمومی و فضای مجازی امکان بیبدیلی برای به چالش کشیدن اقتدارهای معرفی و پژواک گرفتن از تکصداهای بم و بلند در اختیار شمار زیادی از افراد قرار داده است.
✅اما هنوز پرشمارند افرادی که هیچ صدایی ندارند، گاهی چون هیچ امکانات و تحصیلات و تسهیلاتی ندارند، گاهی نحوه کاربرد کلمات زبان و گویش رایج و رسمی کشور خودشان را نیز بهخوبی نیاموختهاند... گاهی چون اصلا کسی با آنها حرف نمیزند. آنها نمیتوانند بهجای خودشان حرف بزنند. آنها خارج از شبکه هرگونه روابطی هستند که انسانها را مرئی میکند.
✅ برخی میگویند نه خود این افراد میتوانند و نه کسی خواهد توانست بهجای آنها حرف بزند، چراکه بارها شاهد بودهایم سخن گفتن افراد طبقات بالا، بدون ملاحظه امتیاز و جایگاه خودشان، باعث تقویت رنج این افراد میشود. موردی که اخیراً خیلی به آن توجه شد زنان عشایری بودند که سوژه عکاسی قرار گرفته و نه تنها رنجشان دیده نشده بود که با عناوین «زیبایی» و «سادگی» باعث ابراز احساسات رومانیک شدند.
✅ از سوی دیگر اما فیلسوفان زنانهنگر این عقبنشستن را نقد میکنند، چون موجد نحوی بیاعتنایی است.
اسپیواک و آلکوف دو فیلسوفی که در این زمینه نوشتهاند «سخن گفتن با...» را جایگزین مناسبی برای «سخن گفتن بهجای...» میدانند.
✅الکوف اعتراف میکند که سخن گفتن بهجای دیگران کنش پیچیدهای است که براحتی نمیتوان آن را رد یا تایید کرد. بهویژه در فرهنگ اجتماعی و سیاسی ما در ایران هم «سخن گفتن بهجای» براحتی قابل حذف نیست. خاصه در شرایط موجود به آن نیازمندیم تا در فضای تکصدایی، دیگر صداهایی که دسترسی به تریبونهای انحصاری ندارند را بهگوش برسند. اما برای همان سخنگویان دلسوز نیز گفتگو با «دیگری» برای پرهیز از افتادن در دام تحمیل ارزشها و درک خود به دیگران ضروری است.
برای اینکه خطر تبدیل شدن «سخن گفتن با...» به «سخن گفتن بهجای...» را به حداقل برسانیم باید چهار چیز را بسنجیم و درنظر بگیریم.
✔️اول اینکه انگیزههای خودمان را تحلیل کنیم. نباید با انگیزه کنترل و اقتدار بر و «هدایت» کسانیکه با آنها سخن میگویم عمل کنیم.
✔️دوم اینکه بهجای اینکه زود از خودمان سلب مسئولیت کنیم باید جایگاه اجتماعی و بافت زندگی افراد و گروهها را درنظر بگیریم، همانطور که به امتیازهای اجتماعی، طبقاتی و جنسیتی خودمان آگاهیم.
✔️سوم اینکه انتقادات را بشنویم و آن را را درشمار آوریم و منشا اثر قرار دهیم. در مسیر سخن گفتن با... متعهد باشیم به تصحیح خود.
✔️و نهایتا اینکه ببینیم این سخن گفتنها، صرف نظر از درستی و خیرخواهانه بودن، چه «تاثیرات واقعی» بر مخاطب میگذارد و بعد به نفع توانمندی او عمل کنیم.
🧷برای اطلاعات بیشتر:
Alcoff, L. (1991). The Problem of Speaking for Others. Cultural Critique, 20, 5–32. https://doi.org/10.2307/1354221
@neocritic
www.jstor.org
The Problem of Speaking for Others on JSTOR
Linda Alcoff, The Problem of Speaking for Others, Cultural Critique, No. 20 (Winter, 1991-1992), pp. 5-32
👍10❤5👎1