.
✍️سواد زیست محیطی/بومشناختی
✅ سواد زیستمحیطی یعنی آموزش ببینیم که زمین را مجموعهای از اجزای به هم پیوسته بفهیم و خودمان را جزئی از آن. آموزش ببینیم گرمایی که کالبد زمین را زنده نگه میدارد و آن را مکانی زیستپذیر برای همه موجودات میکند مدیون ارتباطی است که این اجزا با یکدیگر و با ما برقرار میکنند.
✅ سواد زیستمحیطی یعنی توجه همراه با تامل به مکان و جایی که در آن زندگی میکنیم. آن هم در زمانهای که با پیشرفت تکنولوژی، خاصه در شهرهای بزرگ، ما بیشتر از هر زمان دیگری بیجا و مکان شدهایم. بیشتر از همیشه هیچ چیز سرجایش نیست. نه منشاء آبی که میخوریم میشناسیم (سالها قبل در سوپر مارکتی در تهران آبمعدنیای دیدم که نوشته بود از کوههای آلپ آمده است!) و نه از زمینِ گندم و برنجی که از آن تغذیه میکنیم خبر داریم. ما اغلب خبر نمیشویم که این حجم از زباله که تولید میکنیم و در سطلها آهنی سرکوچه میاندازیم کجا میرود.
✅ سواد زیستمحیطی مثل سواد خواندن و نوشتن یا سواد رسانهای، صرفاً ضرورت زیستن در روزگار ما نیست که بقای بشر در آینده در گروه آن است.
✅ اصطلاح «سواد زیستمحیطی» برای اولین بار توسط دیوید اور در کتابی با همین عنوان معرفی شد. به عقیده او سواد زیستمحیطی منحصر به داشتن دانشی درباره طبیعت نیست، که نیازمند آموزش مهارتها و ارزشها و نگرشهایی است که به انسانها بیاموزد چگونه مواجههای اخلاقی و مسئولانه با طبیعت داشته باشند.
✅ سواد زیستمحیطی از تک تک انسانها میخواد که در حفاظت از محیط زیست مشارکت فعال داشته باشند، چه از طریق کسب آگاهی درباره روشهای صحیح و ناصحیح تاثیر بر محیط زیست، چه از راه آموزش دیگران، چه از طریق سیاستگذاری، یا حتی تغییرات کوچک در زندگی روزمره.
✅ به عقیده اور سواد زیست محیطی باید جزئی از آموزشهای رسمی مدارس باشد و حتی با سایر آموزشها در مدارس ادغام شود: چنانکه علوم و ادبیات و هنر و اقتصاد را هم با نگرشی زیستمحیط-مدار بیاموزیم. دانش درباره طبیعت به طور کلی و اقلیم خاصی که کودکان در آن زندگی میکنند باید از طریق آموزش رسمی، رسانهها و تجربه مستقیم از طبیعت به شکل آگاهی عمومی درآید.
✅ اور میگوید برای فهم طبیعت، باید اکوسیستمها را بهصورت یک نظام پویا و بههمپیوسته ببینیم. این شامل شناخت چرخههای طبیعی (مثل چرخه آب یا نیتروژن)، روابط میان موجودات زنده (مثل شکار و شکارچی)، و تأثیرات انسانی بر این سیستمها است.
✅ سواد زیستمحیطی به افراد کمک میکند تا بفهمند که هیچ عملی در طبیعت بدون پیامد نیست. برای مثال، آلودگی یک رودخانه نهتنها آب را آلوده میکند، بلکه کل زنجیره غذایی و جوامع انسانی وابسته به آن را تحت تأثیر قرار میدهد. اور معتقد است که آموزش باید با محیط محلی هر فرد ارتباط داشته باشد. بهجای یادگیری مفاهیم انتزاعی، افراد باید با اکوسیستمهای اطراف خود (مثل جنگلها، رودخانهها، یا حتی پارکهای شهری) آشنا شوند. اور پیشنهاد میکند که کودکان و بزرگسالان از طریق تجربه مستقیم (مثل باغبانی، مشاهده حیاتوحش، یا پاکسازی محیطزیست) یاد بگیرند که چگونه به طبیعت احترام بگذارند.
✅ باز، تأکید میکند که سواد زیستمحیطی باید بُعد «اخلاقی» داشته باشد. یعنی پرورش احترام به همه موجودات زنده و پذیرش مسئولیت برای نسلهای آینده. همچنین، از مفهوم «عدالت میاننسلی» سخن میگوید، یعنی ما باید جهانی را به فرزندانمان تحویل دهیم که بهاندازه زمانی که خودمان به دنیا آمدیم، سالم و قابلزیست باشد.
✅ به عقیده او سواد زیستمحیطی در جستجوی «حکمت» است نه جمعآوری دانش و اطلاعات؛ و منظور او از «حکمت» استفادۀ مسئولانه از دانش برای خیر عمومی و توسعه پایدار است.
✔️برای اطلاعات بیشتر بنگرید به:
David W. Orr, 1992, Ecological Literacy: Education and the Transition to a Postmodern World.
@neocritic
✍️سواد زیست محیطی/بومشناختی
✅ سواد زیستمحیطی یعنی آموزش ببینیم که زمین را مجموعهای از اجزای به هم پیوسته بفهیم و خودمان را جزئی از آن. آموزش ببینیم گرمایی که کالبد زمین را زنده نگه میدارد و آن را مکانی زیستپذیر برای همه موجودات میکند مدیون ارتباطی است که این اجزا با یکدیگر و با ما برقرار میکنند.
✅ سواد زیستمحیطی یعنی توجه همراه با تامل به مکان و جایی که در آن زندگی میکنیم. آن هم در زمانهای که با پیشرفت تکنولوژی، خاصه در شهرهای بزرگ، ما بیشتر از هر زمان دیگری بیجا و مکان شدهایم. بیشتر از همیشه هیچ چیز سرجایش نیست. نه منشاء آبی که میخوریم میشناسیم (سالها قبل در سوپر مارکتی در تهران آبمعدنیای دیدم که نوشته بود از کوههای آلپ آمده است!) و نه از زمینِ گندم و برنجی که از آن تغذیه میکنیم خبر داریم. ما اغلب خبر نمیشویم که این حجم از زباله که تولید میکنیم و در سطلها آهنی سرکوچه میاندازیم کجا میرود.
✅ سواد زیستمحیطی مثل سواد خواندن و نوشتن یا سواد رسانهای، صرفاً ضرورت زیستن در روزگار ما نیست که بقای بشر در آینده در گروه آن است.
✅ اصطلاح «سواد زیستمحیطی» برای اولین بار توسط دیوید اور در کتابی با همین عنوان معرفی شد. به عقیده او سواد زیستمحیطی منحصر به داشتن دانشی درباره طبیعت نیست، که نیازمند آموزش مهارتها و ارزشها و نگرشهایی است که به انسانها بیاموزد چگونه مواجههای اخلاقی و مسئولانه با طبیعت داشته باشند.
✅ سواد زیستمحیطی از تک تک انسانها میخواد که در حفاظت از محیط زیست مشارکت فعال داشته باشند، چه از طریق کسب آگاهی درباره روشهای صحیح و ناصحیح تاثیر بر محیط زیست، چه از راه آموزش دیگران، چه از طریق سیاستگذاری، یا حتی تغییرات کوچک در زندگی روزمره.
✅ به عقیده اور سواد زیست محیطی باید جزئی از آموزشهای رسمی مدارس باشد و حتی با سایر آموزشها در مدارس ادغام شود: چنانکه علوم و ادبیات و هنر و اقتصاد را هم با نگرشی زیستمحیط-مدار بیاموزیم. دانش درباره طبیعت به طور کلی و اقلیم خاصی که کودکان در آن زندگی میکنند باید از طریق آموزش رسمی، رسانهها و تجربه مستقیم از طبیعت به شکل آگاهی عمومی درآید.
✅ اور میگوید برای فهم طبیعت، باید اکوسیستمها را بهصورت یک نظام پویا و بههمپیوسته ببینیم. این شامل شناخت چرخههای طبیعی (مثل چرخه آب یا نیتروژن)، روابط میان موجودات زنده (مثل شکار و شکارچی)، و تأثیرات انسانی بر این سیستمها است.
✅ سواد زیستمحیطی به افراد کمک میکند تا بفهمند که هیچ عملی در طبیعت بدون پیامد نیست. برای مثال، آلودگی یک رودخانه نهتنها آب را آلوده میکند، بلکه کل زنجیره غذایی و جوامع انسانی وابسته به آن را تحت تأثیر قرار میدهد. اور معتقد است که آموزش باید با محیط محلی هر فرد ارتباط داشته باشد. بهجای یادگیری مفاهیم انتزاعی، افراد باید با اکوسیستمهای اطراف خود (مثل جنگلها، رودخانهها، یا حتی پارکهای شهری) آشنا شوند. اور پیشنهاد میکند که کودکان و بزرگسالان از طریق تجربه مستقیم (مثل باغبانی، مشاهده حیاتوحش، یا پاکسازی محیطزیست) یاد بگیرند که چگونه به طبیعت احترام بگذارند.
✅ باز، تأکید میکند که سواد زیستمحیطی باید بُعد «اخلاقی» داشته باشد. یعنی پرورش احترام به همه موجودات زنده و پذیرش مسئولیت برای نسلهای آینده. همچنین، از مفهوم «عدالت میاننسلی» سخن میگوید، یعنی ما باید جهانی را به فرزندانمان تحویل دهیم که بهاندازه زمانی که خودمان به دنیا آمدیم، سالم و قابلزیست باشد.
✅ به عقیده او سواد زیستمحیطی در جستجوی «حکمت» است نه جمعآوری دانش و اطلاعات؛ و منظور او از «حکمت» استفادۀ مسئولانه از دانش برای خیر عمومی و توسعه پایدار است.
✔️برای اطلاعات بیشتر بنگرید به:
David W. Orr, 1992, Ecological Literacy: Education and the Transition to a Postmodern World.
@neocritic
👍8❤2🕊2
Forwarded from روزنوشتههای سمیه توحیدلو
درباره کتاب سرگذشت شاهزاده خانم ایرانی
اثر مسعود کوهستانینژاد
کتاب دلنشین و لذتبخشیست. ادامه و یا بخش دیگری از مکتوبات تاج السلطنه دختر ناصرالدین شاه است. پژوهشگر در١٠٠ صفحه اول درباره اصالت متن و پاسخهایی به ایرج افشار و سعدوندیان درباره اصل کتاب خاطرات نوشته است. قلمی پر طنین و زیبا دارد.
٢روزی غرق خواندنشانم
#از_کتاب
https://ketabrah.ir/go/b18498/10e9e2
اثر مسعود کوهستانینژاد
کتاب دلنشین و لذتبخشیست. ادامه و یا بخش دیگری از مکتوبات تاج السلطنه دختر ناصرالدین شاه است. پژوهشگر در١٠٠ صفحه اول درباره اصالت متن و پاسخهایی به ایرج افشار و سعدوندیان درباره اصل کتاب خاطرات نوشته است. قلمی پر طنین و زیبا دارد.
٢روزی غرق خواندنشانم
#از_کتاب
https://ketabrah.ir/go/b18498/10e9e2
کتابراه
معرفی و دانلود کتاب سرگذشت شاهزاده خانم ایرانی | مسعود کوهستانی نژاد | کتابراه
دومین کتاب زهرا تاجالسلطنه همراه با ملاحظاتی پیرامون «سرگذشت شاهزاده خانم ایرانی» و تاجالسلطنه سرگذشت شاهزادهای قاجار که با قلم فاخر خود و به زیبایی هر چه تمامتر، ضمن شرح خاطراتش، بسیاری از مسائل اجتماعی و فرهنگی...
👍9❤2👎1
روزی همه میمیرند، اما پیش از مردن زندگی میکنند.
✅ تعداد قابل توجهی از شخصیتهای داستانی که آدمیزاد ساخته در پی جاودانگی و نامیرا شدن هستند، رمان همه میمیرند نوشته سیمون دوبوار درباره بعد از تحقق این آرزو است.
درباره فوسکا نامی با عمر هفتصدساله.
✅ زن زیبا و هنرپیشۀ خودشیفتهای به اسم رژین در قرن بیستم با فوسکا آشنا و به داستان زندگی او وارد میشود. شنیدن پارههایی از فراز و فرود هفت قرن زندگی انسان بر زمین، از چشم فوسکا، رژین را تکان میدهد و تمنای او برای زل زدن به آینه و پرسیدن «کی از همه زیباتره؟» برای همیشه دگرگون میشود.
✔️ همه میمیرند، سیمون دوبوار، ترجمه مهدی سحابی، نشر نو.
✔️ اگر به فلسفههای اگزیستانسیالیستی علاقمند باشید از داستان لذت بیشتری خواهید برد.
@neocritic
✅ تعداد قابل توجهی از شخصیتهای داستانی که آدمیزاد ساخته در پی جاودانگی و نامیرا شدن هستند، رمان همه میمیرند نوشته سیمون دوبوار درباره بعد از تحقق این آرزو است.
درباره فوسکا نامی با عمر هفتصدساله.
✅ زن زیبا و هنرپیشۀ خودشیفتهای به اسم رژین در قرن بیستم با فوسکا آشنا و به داستان زندگی او وارد میشود. شنیدن پارههایی از فراز و فرود هفت قرن زندگی انسان بر زمین، از چشم فوسکا، رژین را تکان میدهد و تمنای او برای زل زدن به آینه و پرسیدن «کی از همه زیباتره؟» برای همیشه دگرگون میشود.
رود گل آلود و جلگه هموار را نگاه میکردم. گاهی به نظرم میرسید که زمین تنها مال من است و هیچ کدام از میهمانان گذرایش نمیتوانند بر سر آن با من مناقشه کنند، اما گاهی هم با مشاهده اینکه با چه شور و عشقی به تماشای آن میپرداختند حس میکردم که زمین تنها برای من فاقد صدا و چهره است. هم به آن میخکوب و هم از آن رانده شده بودم...
✔️ همه میمیرند، سیمون دوبوار، ترجمه مهدی سحابی، نشر نو.
✔️ اگر به فلسفههای اگزیستانسیالیستی علاقمند باشید از داستان لذت بیشتری خواهید برد.
@neocritic
👍7❤4
Forwarded from انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف
انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف برگزار میکند:
➖ مدرسۀ فلسفۀ «نیمنگاه»
🔹 با حضور اساتید بهنام و برجستۀ دانشگاه
🗓 زمان: ۲۷ و ۲۸ فروردین ۱۴۰۴
📍 مکان: دانشگاه صنعتی شریف، آمفیتئاتر مرکزی
➖ برای ثبتنام در رویداد به این لینک مراجعه کنید.
➖ عنوان هر ارائه و سخنرانها به شرح موجود در تصویر است.
🔸 برای کسب اطلاعات بیشتر با این شناسه در ارتباط باشید.
🆔 @AndishehSUT
🆔 @AnjomanSUT
➖ مدرسۀ فلسفۀ «نیمنگاه»
🔹 با حضور اساتید بهنام و برجستۀ دانشگاه
🗓 زمان: ۲۷ و ۲۸ فروردین ۱۴۰۴
📍 مکان: دانشگاه صنعتی شریف، آمفیتئاتر مرکزی
➖ برای ثبتنام در رویداد به این لینک مراجعه کنید.
➖ عنوان هر ارائه و سخنرانها به شرح موجود در تصویر است.
🔸 برای کسب اطلاعات بیشتر با این شناسه در ارتباط باشید.
🆔 @AndishehSUT
🆔 @AnjomanSUT
❤4👍3
Hobab
Hossein Alizadeh
.
از زمزمه دلتنگیم، از همهمه بیزاریم
نه طاقت خاموشی، نه تاب سخن داریم
آوار ِ پریشانیست، رو سوی چه بگریزیم؟
هنگامۀ حیرانیست، خود را به که بسپاریم؟
✍️ حسین منزوی
🎶 حسین علیزاده
@neocritic
از زمزمه دلتنگیم، از همهمه بیزاریم
نه طاقت خاموشی، نه تاب سخن داریم
آوار ِ پریشانیست، رو سوی چه بگریزیم؟
هنگامۀ حیرانیست، خود را به که بسپاریم؟
✍️ حسین منزوی
🎶 حسین علیزاده
@neocritic
❤6👍4
Inekas | انعکاس
🔵 نخستین مدرسهٔ بهاری انعکاس (حضوری و آنلاین) | اردیبهشت ۱۴۰۴ 🔵 «عینیت و بیطرفی در مطالعات اسلامی» 👥 با مشارکت گروه فلسفه علم دانشگاه شریف ➕ ۲۰ ساعت ارائۀ آموزشی به همراه کارگاه ➕ چهارشنبه و پنجشنبه و جمعه ، ۳، ۴ و ۵ اردیبهشت ۱۴۰۴ | از ساعت ۸ تا ۱۸ به…
#پست_موقت
عزیزان من چندتا تخفیف ۳۰ درصدی برای ثبت نام در مدرسه بهاری انعکاس دارم.
اگر علاقمند هستید بهم پیام بدید تا خدمتتون ارسال کنم:
[email protected]
عزیزان من چندتا تخفیف ۳۰ درصدی برای ثبت نام در مدرسه بهاری انعکاس دارم.
اگر علاقمند هستید بهم پیام بدید تا خدمتتون ارسال کنم:
[email protected]
👍2❤🔥1
.✍️
ایران و آینده آن متعلق به ما بود و ما متعلق به او و آیندهاش
✅ دیروز چشمم روشن شد با دیدن شماری دانشجوی جوان، بسیار جوان، جستجوگر، مودب، باسلیقه و باهوش...شور و نوری که در حضور و چشمانشان بود را سالها بود در هیچ جمع دانشجویی ندیده بودم.
✅ در میان برگزارکنندگان تنها یکی دختر بود. گفت که فضای کارهای فوق برنامه در دانشگاه کاملا پسرانه است. نه اینکه نگذارند، خود دخترها علاقه ندارند. نوزدهساله بود. گفت زمانی بوده که زنان دانشگاه مجله داشتهاند که توقیف میشده ولی بازگشایی میکردند و ادامه میدادند. میگفت دهه هشتاد زنان بیشترین مشارکت را در این قبیل فعالیتها داشتهاند و...
✅ یاد انتخابات سال گذشته افتادم و گفتگویی با چند دانشجوی همینقدر باهوش و شجاع. از آنها پرسیدم شما هیچ همکلاس و همدرس دختر علاقمند به بحث انتخابات نداشتید؟ چرا نیامدند؟ گفتند حاضر نشدند بیایند و ما را هم مسخره کردند و خائن دانستند!
باز هم شنیده بودم که جمع بزرگی از زنان بعد از وقابع ۱۴۰۱ روی خود را برگرداندهاند و حاضر به هیچ مشارکت سیاسی نیستند.
✅ من این شرایط غمانگیز را جاهای دیگر هم میبینم و خیلی میفهمم آن را. خودم دهه هشتاد دانشجو شدم. احساس تعلق به ایران و آینده ایران در اوج بود. مملکت مال ما بود و ما مال این مملکت. دختر و پسر و مذهبی و غیرمذهبی نداشت...
✅ همین امروز که به گذشته نگاه میکنم تعداد کمی از آن دختران پرانرژی را پیدا میکنم. اغلب پیوستهاند به جمعیت بزرگ زنان نخبۀ گمشده. اغلب به نحو بسیار ظالمانه و تبعیضآمیز و با امتیازات بالا جذب بازار کار نشدند. خیلیهاشان را بابت همان فعالیت دانشجویی، چنان پروندهدار کردند که هرگز نتوانند به کار در این کشور امیدوار باشند. برخی هم درگیر ازدواج و فرزند و زندگی خانوادگی شدند. برخی مهاجرت کردند. برخی از بهترینها تا همین امروز مشغول به شغلهای موقتی هستند...
آن حس تعلق خاطر جایش را داده به انبوهی احساسات متناقض مثل یاس، خشم یا حتی خیانتدیدگی ...
✅ اندوه من فقط از تبعیضهای پیدا و پنهان علیه زنان نیست. این هم هست که انگار اغلب جوانترها شرایط موجود را تضمینشده میدانند. حق تحصیل، حق رای، حق اشتغال...خستگی و بیانگیزگی و نشستن در حاشیه دقیقا همانچیزیست که از اول جامعه مردسالار میخواسته و بیش از یک قرن است زنان ایران برای بدست آوردنش جنگیدهاند...مرور تاریخ تحولخواهی زنان، بهویژه در کشورهای اسلامی، بهویژه در محدوده خاورمیانه و حواشی آن، نشان میدهد این شرایط چقدر شکننده است و چه راحت میتواند به نحوی تغییر کند که نوادگانمان حسرت ما را بخورند.
@neocritic
ایران و آینده آن متعلق به ما بود و ما متعلق به او و آیندهاش
✅ دیروز چشمم روشن شد با دیدن شماری دانشجوی جوان، بسیار جوان، جستجوگر، مودب، باسلیقه و باهوش...شور و نوری که در حضور و چشمانشان بود را سالها بود در هیچ جمع دانشجویی ندیده بودم.
✅ در میان برگزارکنندگان تنها یکی دختر بود. گفت که فضای کارهای فوق برنامه در دانشگاه کاملا پسرانه است. نه اینکه نگذارند، خود دخترها علاقه ندارند. نوزدهساله بود. گفت زمانی بوده که زنان دانشگاه مجله داشتهاند که توقیف میشده ولی بازگشایی میکردند و ادامه میدادند. میگفت دهه هشتاد زنان بیشترین مشارکت را در این قبیل فعالیتها داشتهاند و...
✅ یاد انتخابات سال گذشته افتادم و گفتگویی با چند دانشجوی همینقدر باهوش و شجاع. از آنها پرسیدم شما هیچ همکلاس و همدرس دختر علاقمند به بحث انتخابات نداشتید؟ چرا نیامدند؟ گفتند حاضر نشدند بیایند و ما را هم مسخره کردند و خائن دانستند!
باز هم شنیده بودم که جمع بزرگی از زنان بعد از وقابع ۱۴۰۱ روی خود را برگرداندهاند و حاضر به هیچ مشارکت سیاسی نیستند.
✅ من این شرایط غمانگیز را جاهای دیگر هم میبینم و خیلی میفهمم آن را. خودم دهه هشتاد دانشجو شدم. احساس تعلق به ایران و آینده ایران در اوج بود. مملکت مال ما بود و ما مال این مملکت. دختر و پسر و مذهبی و غیرمذهبی نداشت...
✅ همین امروز که به گذشته نگاه میکنم تعداد کمی از آن دختران پرانرژی را پیدا میکنم. اغلب پیوستهاند به جمعیت بزرگ زنان نخبۀ گمشده. اغلب به نحو بسیار ظالمانه و تبعیضآمیز و با امتیازات بالا جذب بازار کار نشدند. خیلیهاشان را بابت همان فعالیت دانشجویی، چنان پروندهدار کردند که هرگز نتوانند به کار در این کشور امیدوار باشند. برخی هم درگیر ازدواج و فرزند و زندگی خانوادگی شدند. برخی مهاجرت کردند. برخی از بهترینها تا همین امروز مشغول به شغلهای موقتی هستند...
آن حس تعلق خاطر جایش را داده به انبوهی احساسات متناقض مثل یاس، خشم یا حتی خیانتدیدگی ...
✅ اندوه من فقط از تبعیضهای پیدا و پنهان علیه زنان نیست. این هم هست که انگار اغلب جوانترها شرایط موجود را تضمینشده میدانند. حق تحصیل، حق رای، حق اشتغال...خستگی و بیانگیزگی و نشستن در حاشیه دقیقا همانچیزیست که از اول جامعه مردسالار میخواسته و بیش از یک قرن است زنان ایران برای بدست آوردنش جنگیدهاند...مرور تاریخ تحولخواهی زنان، بهویژه در کشورهای اسلامی، بهویژه در محدوده خاورمیانه و حواشی آن، نشان میدهد این شرایط چقدر شکننده است و چه راحت میتواند به نحوی تغییر کند که نوادگانمان حسرت ما را بخورند.
@neocritic
👍33❤4
Forwarded from روانشناسی اجتماعی ایرانیان (Fateme Alamdar)
در خانه پیر میشوند...
فاطمه علمدار
۱/خانه کلنگی بود.پیرزن مثل مرغ پر کنده نشسته بود روی پله ها و مویه کنان چیزهایی به ما میگفت.زبانش را نمیفهمیدم.کسی گفت دارد میگوید شوهرش مرده و خانه را پسرش گذاشته برای اجاره و گفته که او در زیرزمین بماند...زیرزمین خانه سهم الارث او بود.پایان یک عمر مادر خانه دار بودن...
۲/طبق آماری که سه صندوق تامین اجتماعی و کشوری و روستاییان در سال ۱۴۰۲ منتشر کردند، تنها ۱۴درصد زنان ایرانی بالای ۵۵سال، حقوق بازنشستگی دارند و این یعنی فقط خانه دار نبودند بلکه روزهایی که توان کار کردن در بیرون از خانه را داشتند، شغلی در بازار کار دست و پا کرده بودند که در دوران سالمندی آب باریکه ای از آن خودشان داشته باشند و بتوانند بگویند: "...با پول خودم زندگی میکنم!"
زنان خانه دار این آب باریکه را ندارند چون در قانون ایران، مراقبت از اعضای خانواده و رسیدگی به خوراک و پوشاک شوهر و فرزندان و قابل زندگی کردن مسکن "کار" محسوب نمیشود و سیستم حمایت از سالمندان نیز وابسته به بازار کار تعریف شده و تنها سالمندانی که تحت پوشش بیمه باشند میتوانند حقوق بازنشستگی دریافت کنند و بعد از فوتشان حقوقشان به بازماندگانشان داده میشود.هرچند که سازمان تامین اجتماعی سال ۱۳۸۷طرح بیمه زنان و دختران خانه دار را در ردیف بیمه صاحبان حرف و مشاغل آزاد،ایجاد کرد ولی طبیعتا پرداخت شخصی حق بیمه از جانب زنی که درآمد مستقل ندارد با اشکالات متعدد مواجه میشود و رقم زنانی که از این طرح استقبال کرده اند حدود نیم میلیون نفر بیشتر نیست.
علاوه براین،زنان خانه داری که شغل شوهر یا پدرشان طوری نبود که حقوق بازنشستگی داشته باشد،بعد از فوت او،هیچ منبع درآمدی ندارند.چشم که بچرخانیم پیدا کردن پیرزنهایی که خرج روزمره شان را از فرزندانشان باید بگیرند یا کمیته امداد و خیریه ها و ...سخت نیست.
۳/در نگاه شرعی که قانون ما براساس آن نوشته شده، مرد رییس خانواده است و سرپرست زن و هزینه زندگی زن را باید بدهد و با این نگاه دلیلی برای اشتغال زن خارج از خانه وجود ندارد.طبق ماده ۱۱۰۸ قانون مدنی، زن در ازای "ادای وظایف زوجیت" مستحق نفقه میشود(یعنی اگر اطاعت و تمکین نکند مرد لازم نیست خرجش را بدهد!) و طبق تعریف ماده ۱۱۰۷، نفقه یعنی هزینه برطرف کردن نیازهای متعارف و متناسب با وضعیت زندگی زن.در این نگاه، از مردان(چه در نقش پسر باشند و چه پدر و شوهر) انتظار میرود که وقتی مادر و دختر و همسرشان توان مالی و شغل ندارند و نمیتوانند وسایل معیشت خودشان را فراهم کنند، به آنها نفقه بدهند (هرچند که نظارتی بر دادن این نفقه وجود ندارد و مردان به سادگی میتوانند در نبود ابزار قانونی جدی، از پرداخت نفقه وابستگانشان شانه خالی کنند).
همین نگاهی که مرد را نان آور خانه میبیند،کار بیرون از خانه را برای زن به زیاده خواهی تفننی تعبیر میکند و نه تنها رغبتی به فراهم کردن بسترهای لازم برای تسهیل ورود زنان به بازار کار ندارد بلکه ابزارهای فرهنگی مختلف،از کتابهای درسی گرفته تا منابر وعظ و فیلمها و تابلوهای شهری...را برای تبلیغ خانه داری و نکوهش اشتغال بیرون از خانه،به کار میگیرد.طبق گزارش آمارگیری نیروی کار فصلی،در زمستان ۱۴۰۳، تنها ۱۱درصد زنان ایران،شاغل بودند و طبق گزارش مجمع جهانی اقتصاد از شکاف جنسیتی در ۱۴۶کشور دنیا،در سال ۲۰۲۴،ایران از حیث مشارکت اقتصادی زنان در جایگاه ۱۴۴ قرار داشت.
۴/زنان ایرانی برای ورود به بازار کار باید قفلهای متعددی را بشکنند.از موانع فرهنگی گرفته تا دشواری مدیریت همزمان کار درون خانه و بیرون تا توجیه اقتصادی نداشتن برون سپاری مراقبت از فرزندان و تامین غذای خانواده و .... ولی همه این دلایلی که مانع از ورود زنان در سن فعالیت به بازار کار میشود،در دوران سالمندی آنان،بی معنا میشوند.زنانی که در خانه پیر شده اند،چشمشان یا باید به حقوق بازنشستگی شوهر باشد،یا دستان فرزندان،یا کمیته امداد و خیریه ها...
۵/در ایران سیستم حمایت از سالمندان،مستقل از بازار کار تعریف نشده است و خانه داری، شغل نیست...
فاطمه علمدار
۱/خانه کلنگی بود.پیرزن مثل مرغ پر کنده نشسته بود روی پله ها و مویه کنان چیزهایی به ما میگفت.زبانش را نمیفهمیدم.کسی گفت دارد میگوید شوهرش مرده و خانه را پسرش گذاشته برای اجاره و گفته که او در زیرزمین بماند...زیرزمین خانه سهم الارث او بود.پایان یک عمر مادر خانه دار بودن...
۲/طبق آماری که سه صندوق تامین اجتماعی و کشوری و روستاییان در سال ۱۴۰۲ منتشر کردند، تنها ۱۴درصد زنان ایرانی بالای ۵۵سال، حقوق بازنشستگی دارند و این یعنی فقط خانه دار نبودند بلکه روزهایی که توان کار کردن در بیرون از خانه را داشتند، شغلی در بازار کار دست و پا کرده بودند که در دوران سالمندی آب باریکه ای از آن خودشان داشته باشند و بتوانند بگویند: "...با پول خودم زندگی میکنم!"
زنان خانه دار این آب باریکه را ندارند چون در قانون ایران، مراقبت از اعضای خانواده و رسیدگی به خوراک و پوشاک شوهر و فرزندان و قابل زندگی کردن مسکن "کار" محسوب نمیشود و سیستم حمایت از سالمندان نیز وابسته به بازار کار تعریف شده و تنها سالمندانی که تحت پوشش بیمه باشند میتوانند حقوق بازنشستگی دریافت کنند و بعد از فوتشان حقوقشان به بازماندگانشان داده میشود.هرچند که سازمان تامین اجتماعی سال ۱۳۸۷طرح بیمه زنان و دختران خانه دار را در ردیف بیمه صاحبان حرف و مشاغل آزاد،ایجاد کرد ولی طبیعتا پرداخت شخصی حق بیمه از جانب زنی که درآمد مستقل ندارد با اشکالات متعدد مواجه میشود و رقم زنانی که از این طرح استقبال کرده اند حدود نیم میلیون نفر بیشتر نیست.
علاوه براین،زنان خانه داری که شغل شوهر یا پدرشان طوری نبود که حقوق بازنشستگی داشته باشد،بعد از فوت او،هیچ منبع درآمدی ندارند.چشم که بچرخانیم پیدا کردن پیرزنهایی که خرج روزمره شان را از فرزندانشان باید بگیرند یا کمیته امداد و خیریه ها و ...سخت نیست.
۳/در نگاه شرعی که قانون ما براساس آن نوشته شده، مرد رییس خانواده است و سرپرست زن و هزینه زندگی زن را باید بدهد و با این نگاه دلیلی برای اشتغال زن خارج از خانه وجود ندارد.طبق ماده ۱۱۰۸ قانون مدنی، زن در ازای "ادای وظایف زوجیت" مستحق نفقه میشود(یعنی اگر اطاعت و تمکین نکند مرد لازم نیست خرجش را بدهد!) و طبق تعریف ماده ۱۱۰۷، نفقه یعنی هزینه برطرف کردن نیازهای متعارف و متناسب با وضعیت زندگی زن.در این نگاه، از مردان(چه در نقش پسر باشند و چه پدر و شوهر) انتظار میرود که وقتی مادر و دختر و همسرشان توان مالی و شغل ندارند و نمیتوانند وسایل معیشت خودشان را فراهم کنند، به آنها نفقه بدهند (هرچند که نظارتی بر دادن این نفقه وجود ندارد و مردان به سادگی میتوانند در نبود ابزار قانونی جدی، از پرداخت نفقه وابستگانشان شانه خالی کنند).
همین نگاهی که مرد را نان آور خانه میبیند،کار بیرون از خانه را برای زن به زیاده خواهی تفننی تعبیر میکند و نه تنها رغبتی به فراهم کردن بسترهای لازم برای تسهیل ورود زنان به بازار کار ندارد بلکه ابزارهای فرهنگی مختلف،از کتابهای درسی گرفته تا منابر وعظ و فیلمها و تابلوهای شهری...را برای تبلیغ خانه داری و نکوهش اشتغال بیرون از خانه،به کار میگیرد.طبق گزارش آمارگیری نیروی کار فصلی،در زمستان ۱۴۰۳، تنها ۱۱درصد زنان ایران،شاغل بودند و طبق گزارش مجمع جهانی اقتصاد از شکاف جنسیتی در ۱۴۶کشور دنیا،در سال ۲۰۲۴،ایران از حیث مشارکت اقتصادی زنان در جایگاه ۱۴۴ قرار داشت.
۴/زنان ایرانی برای ورود به بازار کار باید قفلهای متعددی را بشکنند.از موانع فرهنگی گرفته تا دشواری مدیریت همزمان کار درون خانه و بیرون تا توجیه اقتصادی نداشتن برون سپاری مراقبت از فرزندان و تامین غذای خانواده و .... ولی همه این دلایلی که مانع از ورود زنان در سن فعالیت به بازار کار میشود،در دوران سالمندی آنان،بی معنا میشوند.زنانی که در خانه پیر شده اند،چشمشان یا باید به حقوق بازنشستگی شوهر باشد،یا دستان فرزندان،یا کمیته امداد و خیریه ها...
۵/در ایران سیستم حمایت از سالمندان،مستقل از بازار کار تعریف نشده است و خانه داری، شغل نیست...
👍13❤1🕊1
Forwarded from روزنوشتههای سمیه توحیدلو
فرزندآوری و اشتغال
🔹در جامعه تحصیلکرده با زنان فعال و جویای کار، وقتی چنین آماری وجود داشته باشد؛ نمیتوان انتظار نرخ بالای زاد وولد را داشت. مادری تجربه بسیار سختیست. همه امکانهای همراهی با مادر هم مسدود شده است. آنچه برجای مانده صرفا زمینههاییست برای حذف زنان از فعالیت اقتصادی. حتی به لحاظ فرهنگی کارفرمای مرد ضرورت مرخصی زایمان را نمیداند و ترجیح میدهد زنان متاهل و در استانه فرزندآوری را استخدام نکند. از سویی مخارج بالای نگهداری فرزندان و حذف مهدهای دولتی عملا عامل بروز چنین آماری میشود.
🔹در جامعهای که رو به سالمندی میرود و زنان تحصیلکرده و دانشگاهی میتوانند حضور باکیفیت اقتصادی داشته باشند؛ مرسومترین سیاست خانهنشینی زنان و حذف ایشان از مخرج کسر اشتغال یا همان جمعیت فعال است. چیزی که در سنوات آتی مشکلات بزرگی میآفریند.
#تأملات
#روزنوشتههای_سمیه_توحیدلو
@smtohidloo
https://t.iss.one/dmag_ir/296
🔹در جامعه تحصیلکرده با زنان فعال و جویای کار، وقتی چنین آماری وجود داشته باشد؛ نمیتوان انتظار نرخ بالای زاد وولد را داشت. مادری تجربه بسیار سختیست. همه امکانهای همراهی با مادر هم مسدود شده است. آنچه برجای مانده صرفا زمینههاییست برای حذف زنان از فعالیت اقتصادی. حتی به لحاظ فرهنگی کارفرمای مرد ضرورت مرخصی زایمان را نمیداند و ترجیح میدهد زنان متاهل و در استانه فرزندآوری را استخدام نکند. از سویی مخارج بالای نگهداری فرزندان و حذف مهدهای دولتی عملا عامل بروز چنین آماری میشود.
🔹در جامعهای که رو به سالمندی میرود و زنان تحصیلکرده و دانشگاهی میتوانند حضور باکیفیت اقتصادی داشته باشند؛ مرسومترین سیاست خانهنشینی زنان و حذف ایشان از مخرج کسر اشتغال یا همان جمعیت فعال است. چیزی که در سنوات آتی مشکلات بزرگی میآفریند.
#تأملات
#روزنوشتههای_سمیه_توحیدلو
@smtohidloo
https://t.iss.one/dmag_ir/296
👍12❤1
🔹نامه فردوس شیخالاسلام به «معشوقی که هرگز زاده نشد»، در دنیایی که «فقط سیاست و فوتبال مردان» را جدی میگیرد، خواندنی است. علاوه بر موضوع نوشته، صراحت و صمیمیت متن هم آدم را دنبال خودش میکشد.
🔹یادداشت او روایت احساسات متناقضی است که مشترک است میان بسیاری از زنانی که درون مرزهای خانوادههای مذهبی/سنتی زاده و پرورده شدند؛ ولی خواستند مرزهایشان را از نو تعریف کنند.
🔹تنها اینکه بهگمانم فردوس یکطرفه به قاضی رفته است. پرتابشدگی به دنیای گیجکننده رابطه با جنس مخالف برای مردان هم بههمان میزان مبهم و ناشناخته است. آنها هم نیاموختهاند چه باید بکنند در مواجهه با حجمِ محبتِ انبارشده در دل زنهای مستقلی که عشقشان را در پستو پنهان/سرکوب کردهاند. مضاف بر اینکه کمیاب بودن مردان فمینیست در جامعهای مردسالار باعث میشود توجه زیادی از جانب زنان دریافت کنند_که مدیریت آن آگاهی و تقوای زیادی میطلبد.
@neocritic
🔽🔽🔽
🔹یادداشت او روایت احساسات متناقضی است که مشترک است میان بسیاری از زنانی که درون مرزهای خانوادههای مذهبی/سنتی زاده و پرورده شدند؛ ولی خواستند مرزهایشان را از نو تعریف کنند.
🔹تنها اینکه بهگمانم فردوس یکطرفه به قاضی رفته است. پرتابشدگی به دنیای گیجکننده رابطه با جنس مخالف برای مردان هم بههمان میزان مبهم و ناشناخته است. آنها هم نیاموختهاند چه باید بکنند در مواجهه با حجمِ محبتِ انبارشده در دل زنهای مستقلی که عشقشان را در پستو پنهان/سرکوب کردهاند. مضاف بر اینکه کمیاب بودن مردان فمینیست در جامعهای مردسالار باعث میشود توجه زیادی از جانب زنان دریافت کنند_که مدیریت آن آگاهی و تقوای زیادی میطلبد.
@neocritic
🔽🔽🔽
👍16❤1
Forwarded from زنان امروز
سالیان طولانی مطمئن بودم قدرت عشق ورزیدن ندارم. از مشاور خانواده و تراپیست گرفته تا دوستان و نزدیکان مرا سرزنش میکردند که تقصیر خودم است. تراپیستم میگفت تو مردها را اخته میکنی، نمیگذاری نزد تو قدرت و حمایتی را که میخواهند تجربه کنند داشته باشند. نه تو بهقدر کافی زن هستی و نه میگذاری آنها مرد باشند. این بحث هربار سر از جدل درمیآورد، تا جایی که او میپرسید: آهای! چرا اینقدر عصبانی هستی؟ و من خودم را میدیدم که بهسمت او خم شدهام و دستانم را در هوا تکان میدهم و نفسم گرفته است. در همۀ سالهایی که «دوران جوانی» میخوانندش، منتظر عاشق شدن بودم. دقیقتر بخواهم بگویم، منتظر اینکه ببینم اصلاً بلدم چنین احساسی را تجربه کنم؟ دوستداشتنی هستم؟ قدرت میل ورزیدن دارم؟ چه تغییراتی خواهم کرد؟
ادامهٔ این مطلب را در سایت زنان امروز
zananemrooz.com/article/نامه-به-معشوقی-که-هرگز-زاده-نشد/
و یا در نسخه چاپی شماره ۵۲
store.zananemrooz.com/محصول/نسخه-چاپی-شماره-۵۲/
بخوانید.
ادامهٔ این مطلب را در سایت زنان امروز
zananemrooz.com/article/نامه-به-معشوقی-که-هرگز-زاده-نشد/
و یا در نسخه چاپی شماره ۵۲
store.zananemrooz.com/محصول/نسخه-چاپی-شماره-۵۲/
بخوانید.
❤11👍10
Audio
فصل چهارم شمارهی پنجم
نابغه در سایه؛ عظمی عدل
قصهی این شمارهی ما دربارهی عظمی عدل است؛ اولین مترجم زن ادبیات فارسی. عدل از خانوادهای مشهور اهل آذربایجان بود که در کودکی همراه خانوادهاش به تهران مهاجرت کرد و از جوانی مشغول ترجمهی آثار ادبی شد. عظمی رمانهایی از پروست، دوده و استاندال ترجمه کرد و جزو فعالان حقوق زنان، مخصوصاً زنان کارگر، بود. او در دورههای مختلف نادیده گرفته شد و کارهایش فراموش شد اگرچه هیچوقت ناامید نشد و سرسختانه تلاش کرد به آنچه میخواست برسد. عدل اغلب به عنوان «همسر حبیب نفیسی» شناخته میشود اما جدا از پیوندهای خانوادگیاش چهرهای مهم در تاریخ ادبیات ما ایرانیهاست. قصهی زندگی او را در این شماره بشنوید.
نویسنده: هانیه کساییفر | راوی: کریم نیکونظر | اصلاح صدا و میكس: رضا دولتزاده | ناشر: رادیو تراژدی
شنیدن در کستباکس
radiotragedy.com
نابغه در سایه؛ عظمی عدل
قصهی این شمارهی ما دربارهی عظمی عدل است؛ اولین مترجم زن ادبیات فارسی. عدل از خانوادهای مشهور اهل آذربایجان بود که در کودکی همراه خانوادهاش به تهران مهاجرت کرد و از جوانی مشغول ترجمهی آثار ادبی شد. عظمی رمانهایی از پروست، دوده و استاندال ترجمه کرد و جزو فعالان حقوق زنان، مخصوصاً زنان کارگر، بود. او در دورههای مختلف نادیده گرفته شد و کارهایش فراموش شد اگرچه هیچوقت ناامید نشد و سرسختانه تلاش کرد به آنچه میخواست برسد. عدل اغلب به عنوان «همسر حبیب نفیسی» شناخته میشود اما جدا از پیوندهای خانوادگیاش چهرهای مهم در تاریخ ادبیات ما ایرانیهاست. قصهی زندگی او را در این شماره بشنوید.
نویسنده: هانیه کساییفر | راوی: کریم نیکونظر | اصلاح صدا و میكس: رضا دولتزاده | ناشر: رادیو تراژدی
شنیدن در کستباکس
radiotragedy.com
❤5👍5
Forwarded from رادیو تراژدی
مرا بشناسید، عظمی عدل.pdf
33.6 MB
«من نه مورخ هستم و نه سیاستمدار.
نه در پی عبارتپردازی هستم و نه قصد کاربرد جملات ادیبانه و شاعرانه را دارم.
درست مثل اینکه پسر عزیزتر از جانم در برابر من نشسته باشد سعی میکنم او را با اجداد و افراد خانواده آشنا سازم…
چون واضح است جز بستگان نزدیک و دوستان صمیمی، کسی علاقهای به آگاهی از جزئیات زندگی من ندارد، این خاطرات در تعداد بسیار محدودی به چاپ خواهد رسید.»
فایل کتاب «مرا بشناسید» خاطرات خودنوشت عظمی عدل
@radiotragedy
نه در پی عبارتپردازی هستم و نه قصد کاربرد جملات ادیبانه و شاعرانه را دارم.
درست مثل اینکه پسر عزیزتر از جانم در برابر من نشسته باشد سعی میکنم او را با اجداد و افراد خانواده آشنا سازم…
چون واضح است جز بستگان نزدیک و دوستان صمیمی، کسی علاقهای به آگاهی از جزئیات زندگی من ندارد، این خاطرات در تعداد بسیار محدودی به چاپ خواهد رسید.»
فایل کتاب «مرا بشناسید» خاطرات خودنوشت عظمی عدل
@radiotragedy
❤3👍3
.
🎬 پیشنهاد تماشا
عزیز (۲۰۲۴)
Loveable/Elskling
By Lilja Ingolfsdottir
محصول کشور نروژ
✅ داستان زنی میانسال و شاغل است با چهار فرزند از دو ازدواج که خستگی و فشار مسئولیتها او را ازپاددرآورده.
عصبی، پرخاشگر و مأیوس شده از اینکه همه چیزش را پای این زندگی گذاشته و حالا نه راه پس دارد و نه راه پیش_آن هم درحالیکه هیچیک از اطرافیان دیگر حوصله او و غرولندهای دائمیاش را ندارند... ماریا از درون و بیرون درحال فروپاشی است.
✅ گرچه داستان پوستاندازی زن در مواجهه با این فشارها، جاهایی شبیه به فیلمهای روانشناسانه عامهپسند میشود، ولی به نظرم ظرافتهای ماجرا بیش از اینهاست.
@neocritic
🎬 پیشنهاد تماشا
عزیز (۲۰۲۴)
Loveable/Elskling
By Lilja Ingolfsdottir
محصول کشور نروژ
✅ داستان زنی میانسال و شاغل است با چهار فرزند از دو ازدواج که خستگی و فشار مسئولیتها او را ازپاددرآورده.
عصبی، پرخاشگر و مأیوس شده از اینکه همه چیزش را پای این زندگی گذاشته و حالا نه راه پس دارد و نه راه پیش_آن هم درحالیکه هیچیک از اطرافیان دیگر حوصله او و غرولندهای دائمیاش را ندارند... ماریا از درون و بیرون درحال فروپاشی است.
✅ گرچه داستان پوستاندازی زن در مواجهه با این فشارها، جاهایی شبیه به فیلمهای روانشناسانه عامهپسند میشود، ولی به نظرم ظرافتهای ماجرا بیش از اینهاست.
@neocritic
❤16👍6👎1
.
در پوستر امسال نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران تصویر زنی را میبینیم که نوزادش را در آغوش گرفته، پیش پای مردی کتاب در دست نشسته و به او نگاه میکند.
اگر به غرفه کودکان نمایشگاه کتاب سربزنید حتماً دیدهاید که اغلب مادرها برای بچهها کتاب میخرند و آنقدر که اطرافم میبینم بیشتر همانها برای بچهها کتاب میخوانند.
سخت بود برای اهل فرهنگ و کتاب که در پوستر بزرگترین رویداد کتابی کشور، تصویر کمتر مردمحوری از نسبت کتاب با خانواده نشان میدادند؟
نمیشد جای چنین نقش تحقیرآمیزی، مادری را درحال کتاب خواندن برای فرزندش ترسیم میکردند؟
چرا زن جای کتاب کودکی در آغوش دارد؟
@neocritic
در پوستر امسال نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران تصویر زنی را میبینیم که نوزادش را در آغوش گرفته، پیش پای مردی کتاب در دست نشسته و به او نگاه میکند.
اگر به غرفه کودکان نمایشگاه کتاب سربزنید حتماً دیدهاید که اغلب مادرها برای بچهها کتاب میخرند و آنقدر که اطرافم میبینم بیشتر همانها برای بچهها کتاب میخوانند.
سخت بود برای اهل فرهنگ و کتاب که در پوستر بزرگترین رویداد کتابی کشور، تصویر کمتر مردمحوری از نسبت کتاب با خانواده نشان میدادند؟
نمیشد جای چنین نقش تحقیرآمیزی، مادری را درحال کتاب خواندن برای فرزندش ترسیم میکردند؟
چرا زن جای کتاب کودکی در آغوش دارد؟
@neocritic
👍70👎16❤7🤬5
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
.
🔗از صفحه اینستاگرام دکتر پریسا افشاری:
https://www.instagram.com/reel/DI9D447RJmv/?igsh=cTJmZXI1OHVjZDZ3
#زن_کشی
#فاطمه_سلطانی
@neocritic
🔗از صفحه اینستاگرام دکتر پریسا افشاری:
https://www.instagram.com/reel/DI9D447RJmv/?igsh=cTJmZXI1OHVjZDZ3
#زن_کشی
#فاطمه_سلطانی
@neocritic
👍11
.
📚 رویای سلطانه
✅ تقریبا ده سال پیش، شنونده ارائهای بودم درباره آرمانشهر افلاطون و مقایسه آن با لیدیلند (سرزمین زنان) در داستان آرمانشهری رویای سلطانه. این داستان نوشته رقیه بیگم سخاوت حسین فمینیست، فعال اجتماعی و نویسنده هندی/ بنگلادشی است.
ماجرای کتاب را به یاد داشتم، ولی عنوان قصه و نام نویسنده را از خاطر برده بودم.
بعدها بارها سعی کردم با انواع شیوههای جستجو نام داستان و نویسنده را بیاد بیاورم، ولی ناموفق بودم تا اینکه در حین مطالعه کتاب درآمدی کوتاه بر آرمانشهرگرایی نوشته لایمن تاور سرجنت با ترجمه امیر یدالهپور (نشر کرگدن) به نام کتاب برخوردم و توانستم متن این داستان کوتاه را که در زمره میراث جهانی به ثبت رسیده دوباره بخوانم.
✅ رویای سلطانه(Sultana's Dream) ماجرای دختری هندی است که در آغاز قرن بیستم (۱۹۰۵) به قلم زنی جوان نوشته شده است. این داستان به زبان انگلیسی نوشته شده و دلیل نگارش آن این بوده که رقیه خاتون دانش خود در زبان انگلیسی را به همسرش نشان دهد.
او در حالی خواندن و نوشتن به انگلیسی و اردو را یادگرفته بود که فکر و فرهنگاش سواد خواندن و نوشتن را برای زنان ناپسند میدانست؛ به ویژه آموختن زبان انگلیسی که دریچههای دوزخ را به روی زنان میگشود.
✅ رویای سلطانه به شیوه به قول شما جوانان «کلیشه برعکس» نوشته شده و بازگویی خوابی است که سلطانه دیده است.
او در اندیشه احوال ناگوار زنان هندی به خواب میرود، در خواب خواهر سارا را میبیند که او را به تماشای لیدیلند میبرد.
لیدیلند آرمانشهری زنانه است. در آن زنان کل قلمرو عمومی را تصرف کردهاند و مردان را در خانه و «پشت پرده» نگاه داشتهاند تا به بچهداری و امور منزل برسند.
✅ خواهر سارا تعریف میکند که همه چیز از علمآموزی زنان و پیش افتادن آنها از مردان شروع شده است. مردها گرچه مقاومتهایی داشتهاند، اما نهایتاً با دیدن سروسامان امور و آسایشی که خانهنشینی نصیبشان کرده به اوضاع رضایت دادهاند.
✅ مهمترین ویژگی لیدیلند تمرکز بر آموزش است، چرا که «آموزش کلید آزادی است». آموزش در این آرمانشهر زنانه رایگان و همگانی است. پیشرفتهای علمی مانند انرژی پاک خورشیدی به یاری انسان و طبیعت آمده و زنها با استفاده از «عقل و قلبشان» جامعه را به بهترین شکل اداره میکنند...
✔️درباره رقیه سخاوت حسین اینجا بخوانید:
https://en.wikipedia.org/wiki/Begum_Rokeya
✔️ در سال 2023 هنرمندی اسپانیایی انیمیشنی بر اساس این داستان ساخته است:
https://m.imdb.com/video/vi265930521/?playlistId=tt28298233&ref_=ext_shr_lnk
@neocritic
📚 رویای سلطانه
✅ تقریبا ده سال پیش، شنونده ارائهای بودم درباره آرمانشهر افلاطون و مقایسه آن با لیدیلند (سرزمین زنان) در داستان آرمانشهری رویای سلطانه. این داستان نوشته رقیه بیگم سخاوت حسین فمینیست، فعال اجتماعی و نویسنده هندی/ بنگلادشی است.
ماجرای کتاب را به یاد داشتم، ولی عنوان قصه و نام نویسنده را از خاطر برده بودم.
بعدها بارها سعی کردم با انواع شیوههای جستجو نام داستان و نویسنده را بیاد بیاورم، ولی ناموفق بودم تا اینکه در حین مطالعه کتاب درآمدی کوتاه بر آرمانشهرگرایی نوشته لایمن تاور سرجنت با ترجمه امیر یدالهپور (نشر کرگدن) به نام کتاب برخوردم و توانستم متن این داستان کوتاه را که در زمره میراث جهانی به ثبت رسیده دوباره بخوانم.
✅ رویای سلطانه(Sultana's Dream) ماجرای دختری هندی است که در آغاز قرن بیستم (۱۹۰۵) به قلم زنی جوان نوشته شده است. این داستان به زبان انگلیسی نوشته شده و دلیل نگارش آن این بوده که رقیه خاتون دانش خود در زبان انگلیسی را به همسرش نشان دهد.
او در حالی خواندن و نوشتن به انگلیسی و اردو را یادگرفته بود که فکر و فرهنگاش سواد خواندن و نوشتن را برای زنان ناپسند میدانست؛ به ویژه آموختن زبان انگلیسی که دریچههای دوزخ را به روی زنان میگشود.
✅ رویای سلطانه به شیوه به قول شما جوانان «کلیشه برعکس» نوشته شده و بازگویی خوابی است که سلطانه دیده است.
او در اندیشه احوال ناگوار زنان هندی به خواب میرود، در خواب خواهر سارا را میبیند که او را به تماشای لیدیلند میبرد.
لیدیلند آرمانشهری زنانه است. در آن زنان کل قلمرو عمومی را تصرف کردهاند و مردان را در خانه و «پشت پرده» نگاه داشتهاند تا به بچهداری و امور منزل برسند.
✅ خواهر سارا تعریف میکند که همه چیز از علمآموزی زنان و پیش افتادن آنها از مردان شروع شده است. مردها گرچه مقاومتهایی داشتهاند، اما نهایتاً با دیدن سروسامان امور و آسایشی که خانهنشینی نصیبشان کرده به اوضاع رضایت دادهاند.
✅ مهمترین ویژگی لیدیلند تمرکز بر آموزش است، چرا که «آموزش کلید آزادی است». آموزش در این آرمانشهر زنانه رایگان و همگانی است. پیشرفتهای علمی مانند انرژی پاک خورشیدی به یاری انسان و طبیعت آمده و زنها با استفاده از «عقل و قلبشان» جامعه را به بهترین شکل اداره میکنند...
✔️درباره رقیه سخاوت حسین اینجا بخوانید:
https://en.wikipedia.org/wiki/Begum_Rokeya
✔️ در سال 2023 هنرمندی اسپانیایی انیمیشنی بر اساس این داستان ساخته است:
https://m.imdb.com/video/vi265930521/?playlistId=tt28298233&ref_=ext_shr_lnk
@neocritic
👍15❤11🔥2