Critic l مریم نصر
2.36K subscribers
230 photos
43 videos
19 files
213 links
«بودن در زمانه خود … مخالفت با زمانه خود است، بودنِ نقاد در زمانه خود است، بیرون از قاب زمانه بودن است»
فرانسواز دستور

تماس: Maryam.nasr[at] gmail.com
Download Telegram
Forwarded from نشر کرگدن
تاریخ زنان فیلسوف معاصر
مری الن وایت
سرپرست ترجمه: مریم نصراصفهانی
۴۵۶ صفحه/ ۴۶۰۰۰۰ تومان
بازدید و خرید از سایت نشر:
www.kargadanpub.com

🔸 زنان فیلسوف در آغاز قرن بیستم همچنان با محدودیت‌های بسیاری برای دسترسی به آموزش رسمی در فلسفه مواجه بودند، اما در این قرن توانستند به دانشکده‌های فلسفه وارد شوند و به درجۀ استادی برسند. گرچه نمی‌توان شواهد دال بر تبعیض جنسی را نادیده یا دست‌کم گرفت، دست‌کم حالا دیگر زنی فیلسوف بودن امری غیرعادی نیست.
🔸 کتاب حاضر، که جلد چهارم از مجموعۀ تاریخ زنان فیلسوف است، باوری شایع را به چالش می‌کشد؛ اینکه فلسفه قلمرو جولان ذهن بزرگ‌ترین مردان است. نویسندگان کتاب نشان می‌دهند که زنان فیلسوف معاصر، مانند همتایان مردشان، در شکل دادن به «مسائل کلان» فلسفه دخیل بوده‌اند؛ نوشته‌هایی برای اعقاب خود به جا گذاشته‌اند؛ مریدان، شاگردان و پیروانی داشته‌اند؛ و در آکادمی‌ها و انجمن‌های تخصصی به پرورش و پیشرفت دیگر فیلسوفان کمک کرده‌اند.
🔸 زندگی، آثار و نظام فکری سیزده فیلسوف زن معاصر در فصل‌های مختلف این کتاب بررسی شده است: ویکتوریا لیدی ولبی، ای. ای. کنستانس جونز، شارلوت پرکینز گیلمن، لو سالومه، مری ویتن کالکینز، ال. سوزان اِستبینگ، ادیت اشتاین، گردا والتر، آین رند، کورنلیا یوحانا دفوخل، هانا آرنت، سیمون دو بووار، سیمون وِی.

#نشر_کرگدن
#تجدید_چاپ
#تاریخ_زنان_فیلسوف_معاصر
#مری_الن_وایت
#مریم_نصراصفهانی
#زنان_در_فلسفه
#فلسفه_غرب
#کتاب_فلسفه
👍5👌3👏1
Forwarded from نشر کرگدن
https://youtu.be/2PrF3hmZhJE?si=znKxRXzMQ9tFurr3

سخنی درباره کتاب تاریخ زنان فیلسوف، محمد دهدشتی
👍3🙏1
آب و اندیشه

فیلسوفان معمولاً می‌پرسند که روی چه موضوعی مشغول کار هستم. سال قبل پاسخم این بود: «حیوانات». واکنش همه این بود که سرخ می‌شدند. اما وقتی که پاسخ می‌دادم «زنان» افراد به نوعی ابراز همدردی می‌کردند که گویی از یک بیماری اسم برده‌ام، و بعد محترمانه می‌پرسیدند چطور می‌توانم با چنین موضوعی کنار بیایم؟ پاسخم تقریباً این بود که  من از مسائل آشفته و درهم خوشم می‌آید، چنین مسائلی به نظرم جالب‌اند، به‌ویژه وقتی که پیامدهای عملی دارند.

... روشن بود که آنها انتظار داشتند همه این سردرگمی‌ها مختص مسائل فمینیست‌ها باشد، که در حقیقت تا اندازه زیادی نیز همینطور بود. اما تا کسی عمیقاً وارد این مسئله نشده باشد متوجه نخواهد شد که کار خود فیلسوفان بزرگ درباره مسائل مربوط به زنان چقدر ضعیف است. موضوع فقط این نیست که بعضی از حرف‌هایشان درباره زنان نادرست یا حتی رذیلانه است. آنچه شگفت‌آور است ابلهانه بودن این حرف‌هاست.

به محض اینکه موضوع زنان مطرح می‌شود معیارهای معمول اندیشه فرو می‌ریزند. روشنگری به سوی تاریکی می‌رود و آباء کلیسا عشق را فراموش کرده، بی‌تأمل نفرت می‌پراکنند‌. اشاره به این موضوع برایم هیچ خوشایند نیست، چون من عاشق سنت فلسفی عظیم اروپا هستم. اما این مسئله کاملاً بدیهی است، چیزی است که اگر انسان‌شناسانی از سیاره دوردست و بیگانه با جنسیت به زمین نگاه کنند، آن را مسئله حیرت‌انگیز و بسیار مهم تلقی خواهند کرد.

از میان تمام فلاسفه بزرگ اروپا فقط افلاطون و جان استوارت میل کوشش کردند که به این موضوع نیز مانند همه موضوعات دیگر _با پرسشگری فارغ از احساسات و با به کارگیری قوه نقد معمول خود_ توجه کنند.

...اما مسئله سرزنش در میان نیست. پرسش جالب در اینجا این است: «اگر ما اکنون این خطا را تصحیح کنیم، چه اتفاقی می‌افتد؟ ارزش سایر اندیشه‌های آنها یا تأثیرشان بر زندگی چقدر تغییر خواهد کرد؟»...

📖برگرفته از

مری میجلی، آرمانشهر، دلفین، رایانه‌؛ مسائلی درباب زیرساخت فلسفی، ترجمه میثم محمدامینی، نشر نو، ۱۳۹۴.

پ.ن: انتخاب قطعه‌ای از این کتاب برایم سخت بود. به دلیل نوع نگاه و نوع نگارش جذاب مری میجلی (۱۹۱۹ـ ۲۰۱۸) به فلسفه و پیوند آن با زندگی روزمره...نظام فلسفی که مثل لوله‌کشی شهر است: دشوار، ظریف، و صدالبته ضروری.

(انتخاب این قطعه بابت تجربه روزهای سختی بود که سال گذشته با خواندن آرای حکمای مسلمان درباره زنان، در نوشته‌های اخلاقی‌شان، از سرگذراندم.)

پ.ن ۲: از دوست بزرگوارم جناب طالقونی که با ارسال این مقاله، بازخواندن میجلی را به من یادآوری کرد و اسباب تسلی شد ممنونم:

https://aeon.co/essays/for-mary-midgley-philosophy-must-be-entangled-in-daily-life


#لقمه_کتاب، #زنان_فیلسوف
@neocritic
👍10👌2🔥1
.📚
مری میجلی، آرمانشهر، دلفین، رایانه‌؛ مسائلی درباب زیرساخت فلسفی، ترجمه میثم محمدامینی، نشر نو، ۱۳۹۴.

#معرفی_کتاب، #زنان_فیلسوف، #لقمه_کتاب
@neocritic
👍41
دونفر و نصفی آدم برهنه بی‌عفت

چندروز پیش فیلمی از صحبت یکی از نمایندگان مجلس با معترضین اجرا نشدن قانون عفاف و حجاب جلوی مجلس منتشر شد. در آن فیلم یکی از زنان معترض می‌گوید «مشخص کنید (اجرا نشدن قانون عفاف و حجاب) به صلاح کی نیست؟ نمایندگان خائن ملت از آشوب دونفر و نصفی آدم برهنه بی‌عفت می‌ترسند؟...»

از طرف دیگر یکی از اساتید دانشگاه در ایکس نوشت که اکثریت مردم ایران موافق حجاب هستند، ولی اکثریت با اجبار آن و برخورد قهری مخالفند. منتقدانِ آن توییت هم اکثریت دانستن باورمندان به حجاب را غلط، خلاف واقع و غیرقابل اعتماد دانستند چون با آنچه در جامعه «می‌بینند» مغایرت دارد.
(نباید فراموش کنیم اکثر زنان ایرانی خانه‌دارند و به اندازه مردان مرئی نیستند)

ظاهراً هیچ‌یک از طرفین دوقطبی حاضر نیست غیرقابل انکار بودن زیادی مخالفان خود و اکثریت قاطع نبودن هم‌فکرانش را به رسمیت بشناسد. ما در «دنیاهای» بدون دروپنجره حبس شده‌ایم.

✔️تصویر متعلق به مقاله آقای عباس عبدی در ویژه‌نامه نوروزی تجارت فرداست.

✔️به شکل معناداری نامحبوب بودن پوشش مقنعه را نیز نشان می‌دهد-که مشخصا محصول اجبار حجاب است.

@neocritic
👍9🤔4👎1🤮1
انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف برگزار می‌کند:

همۀ ما جسته و گریخته و یا جدی‌تر چیزهایی از فلسفه و موضوعات فلسفی خوانده‌ایم و یا به هر شکلی فلسفه را می‌شناسیم. با این حال، رسیدن به یک دید جامع و کامل به ما کمک می‌کند تا هم شناختمان را بهتر کنیم و هم بعداً بدانیم که می‌توانیم سراغ چه چیزهایی برویم. آشنایی با فلسفه در حل بسیاری از مسائل روزمره هم خواه و ناخواه دستمان را خواهد گرفت و به ما کمک می‌کند.
اگر به فلسفه علاقه‌مندید و می‌خواهید بیشتر از موضوعات و مسائل فلسفی بدانید، ما در نیم‌نگاه منتظرتان هستیم!


مدرسۀ فلسفۀ «نیم‌نگاه»

🔸 ۹ ارائۀ ۲ساعته با موضوعات گوناگون برای آشنایی با فلسفه.

🔹 با حضور اساتید بنام و برجستۀ دانشگاه

🗓 زمان: ۲۷ و ۲۸ فروردین ۱۴۰۴
📍 مکان: دانشگاه صنعتی شریف، آمفی‌تئاتر مرکزی

برای ثبت‌نام در رویداد به این لینک مراجعه کنید.

🔹 کد تخفیف ثبت‌نام زودهنگام تا آخر اسفندماه:

Nimnegahearly

عنوان هر ارائه و سخنران‌ها به‌تدریج معرفی خواهند شد.

🔸 برای کسب اطلاعات بیشتر با این شناسه در ارتباط باشید.


🆔 @AnjomanSUT
🆔 @AndishehSUT
4
🔵 مدرسۀ فلسفۀ «نیم‌نگاه»

🔹 دکتر مریم نصر اصفهانی، با موضوع «فلسفه فمینیستی»
▪️ استادیار گروه پژوهشی مطالعات زنان پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی

▫️زمان: ۲۷ و ۲۸ فروردین ۱۴۰۴
▫️مکان: دانشگاه صنعتی شریف، آمفی‌تئاتر مرکزی

برای ثبت‌نام در رویداد به این لینک مراجعه کنید.

🔹 کد تخفیف ثبت‌نام زودهنگام تا آخر اسفندماه:

Nimnegahearly


🔸 جهت آشنایی با سایر سخنرانان و ارائه‌ها، ما را دنبال کنید. همچنین جهت کسب اطلاعات بیشتر با این شناسه در ارتباط باشید.

🆔 @AndishehSUT
🆔 @Women_SUT
🆔 @AnjomanSUT
👍54👏1
Forwarded from زنان امروز
در شمارهٔ ۵۲ «زنان امروز» می‌خوانید:

▪️جامعه

من، تو نخواهم شد
نگاهی به الگوهای استعماری در عشق رمانتیک
🖋️ مائده صدیقی

مشکل عشق
تأملی دربارهٔ نسبت عشق و مرد سالاری
🖋️ رها نبوتی

نامه به معشوقی که هرگز
زاده نشد
🖋️ فردوس شیخ‌الاسلام

تهران به روایت زنان
چگونه در شهر تهران پرسه‌های فمینیستی بزنیم؟
🖋️ محمد کریم آسایش، سوگل دانائی

▪️تاريخ

فلانورهای ایرانی، عشق و لاله‌زار
🖋️ مریم رضایی

از تأدیب نسوان تا معایب رجال:
نگاهی به توصیه‌های اخلاق زناشویی در اواخر عصر قاجار
🖋️ مریم دژمخوی

بازخوانی مجادلهٔ روشنفکران
عروس فرنگی یا زوجهٔ ایرانی؟
🖋️ ساناز حمزه‌علی

دو مرگ، دو خاک‌سپاری، دو زن
🖋️ شیرین کریمی

▪️هنر

عشق میان‌نسلی و زنان میانسال
مروری بر روابط میان‌نسلی در سینما
🖋️ مصی گنجه‌ای

طرحی نو در سینمای عاشقانهٔ ایران
ایدئالیسم رمانتیک در «کیک محبوب من»
🖋️ مهرداد بابادی

▪️ادبیات

روایتی دیگر از رابطهٔ فروغ و ابراهیم گلستان
همهٔ زخم‌های او از عشق بود
گفت‌وگو با ناصر صفاریان
🖋️ مهشاد شهبازی

من معشوقه نیستم
گذاری بر رمان کام آخر
🖋️ سمیه آقاجانی

عشق، اندیشه و قدرت
در روابط روشنفکرانه
🖋️ مهشاد شهبازی
5👍5
وقت‌های زیادی تلاش می‌کنم تا مسیرم از خوش‌بینی و امیدواری محض را کج کنم و خودم را هر طور شده، به سمتِ واقع‌بینی ببرم. واقع‌بینی اگرچه آن خوشی و امیدِ همیشگی به «شدن» و «توانستن» را در خودش ندارد، اما همراه با آسودگی است و ادامه مسیر را کم‌رنج می‌کند.

«سالِ سختی خواهد بود». این را نه فقط من، که آدم‌حسابی‌های زیادی هم گفته‌اند با ابراز امیدواری به این‌که کاش اشتباه کنند و قصه، طور دیگری رقم بخورد. از قدیم گفته‌اند سالی که نکوست از بهارش پیداست و سالِ نکویِ در پیشِ رو با آن قیمت دلار، حوادث و اتفاقات خاورمیانه، بلندشدن صدایِ قومیت‌گرایی به‌شکل تازه و... نشان می‌دهد که باید کفش‌های آهنی‌مان را بیرون بکشیم و زره فولادی به جان و تن‌مان بپوشانیم تا تاب بیاوریم.

ما از این بهار و سال و ربع قرن و سده و زمانه هم می‌گذریم؛ همان‌طور که پیشینیان ما گذر کرده‌اند. حداقل تاریخ ایران نشان می‌دهد که ما از چه گردنه‌های صعب‌العبوری گذشته‌ایم و نفس‌تازه‌کردن‌هایمان چه کوتاه و رنج‌های فردی و اجتماعی‌مان چه پرشمار بوده است.

حالا که دارم این نوشته را می‌نویسم، بنا ندارم روضه بخوانم در بهاری که نسیم و بارانش دارد تمام رخوت و کرختی یک‌ساله را از ما می‌گیرد و جای آن تردی و تازگی برای شروع کردن می‌نشاند.
روز اول سال، دوست عزیزی، نوشته‌ای فرستاد از مجتبی لشکربلوکی با عنوان ۴ پیشنهاد غم‌انگیز برای سال ۱۴۰۴:
- تاب آوری روانی خود و دیگران را افزایش دهید!
- تاب آوری مالی خود را تضمین کنید!
- دگردوستی اقتصادی را جدی بگیرید!
- توسعه مهارتی رو فراموش نکنید!
در همان مقدمه نوشته هم به این اشاره کرده‌اند نباید به بهانه امیدوار نگه داشتن خود و دیگران، حقایق را کتمان کرد. اما بدبینی نباید منجر به فلج شدن شود، بلکه باید منجر به کنش، ابتکار و خلاقیت شود.

شاید اصلِ حرف من هم در این نوشته، همین باشد؛ اگر بتوانم از گفتنِ آن بربیایم: در سالِ سخت، باید نسخه خودمان را برایِ دوام‌آوردن و تاب‌آوری پیدا کنیم. شاید این نسخه مطلوب برای همه ما، پیدا کردنِ مهم‌ترین چیزی باشد که توی هر شرایطی، لحظه‌ای از فکر و ذهنِ ما جُم نخورد و با وجود بی‌اعتنایی ما، با سرسختی ماند و دوام آورد تا ما روزی به آن برگردیم.
این چیزِ مهم شاید که دغدغه‌ای اجتماعی باشد از جنس تلاش برای رویارویی با مهاجرستیزی، یا کم‌کردن اضافه‌وزن با ورزش و رژیم، یا اصلا جمع‌کردن دوباره تمبر و پاکت نامه به سیاقِ دوران کودکی که عادت داشتیم به جمع‌کردن چیزهای مطلوب از پوست شکلات گرفته تا کارت فوتبالیست‌ها.
این چیزِ مهم قرار نیست حتما نجات‌دهنده دنیا و اجتماعی بزرگ باشد، اما قرار است خودِ ما را از ملال و رنج نجات بدهد.

لابه‌لای همه دل‌مشغولی‌ها و آشفتگی‌های ذهنی، این «چیزِ مهم»، این «آنِ ترغیب‌کننده به ادامه‌دادن» وقت‌های زیادی درخشیده و خودش را نشان‌مان داده است. کافی‌ست این روزها از هیاهو نجاتش بدهیم، سروشکل‌دارش کنیم و برایش کاری کنیم.
استادی داشتیم که همیشه می‌گفت اگر چیزی را دوست دارید یا اگر چیزی برایتان مهم است، باید برایش کاری کنید. چه می‌دانم، یک وبلاگ بسازید و درباره‌اش بنویسید. ستون روزنامه‌ای را از آنِ خودتان کنید یا چندنفر را مجاب کنید تا قانع شوند برای انجام کاری. یا چه می‌دانم اگر دوست ندارید اینجا بمانید، چمدان‌تان را ببندید و در سریع‌ترین زمان ممکن خودتان را به مقصد دوست‌داشتنی‌تان برسانید. این کاری انجام دادن برای چیزی که مهم است یا دوستش دارید، می‌تواند از هر جنسی باشد؛ فقط باید انجامش بدهید.


لپ‌تاپم را مرتب کرده‌ام. پوشه پوشه. همه آن چیزهایی که باید برایشان کاری کنم، حالا توی پنج پوشه جلوی چشمم، خودشان را نشان می‌دهند. اسم پوشه اول را گذاشته‌ام «ش.م.ر». ادای دینی به مردان و زنان جنگ. به‌عنوان اولین چیزی که باید به جایی برسانم. بعدی پوشه سندهای وقفی که آرزوهای دور و درازی دارم برایشان. مثل یک مادر که آرزوی دانشگاه یا دامادی و عروس شدن بچه‌اش را. این‌طور چیزی است برایم این پروژه و کتاب. و پوشه‌های دیگر با عنوان‌های خودشان که برایم زیادی مهم‌اند و باید کاری برایشان کنم.

از قول چارلز بوکوفسکی -شاعر و نویسنده آمریکایی- می‌خواندم:
«آنچه را عاشقانه دوست می‌داری، بیاب و بگذار تو را بکُشد. بگذار خالی‌ات کند، از هرچه هستی. بگذار بر شانه‌هایت بچسبد، سنگینت کند، به سوی یک پوچی تدریجی. بگذار بُکُشدت و باقیمانده‌ات را ببلعد. زیرا هر چیزی تو را خواهد کشت، دیر یا زود. اما چه بهتر که آنچه دوست می‌داری، بکشدت.»

همین!

.
👍21🔥21👎1
📚«آنچه دیگر نیست، کجاست؟»


حسرت‌ها چیستند و از کجا می‌آیند؟ نویسنده می‌گوید «حسرت» تجربه فقدان است و احاطه شده است با اوهامی که آن تجربه را بَزَک می‌کنند. توانایی انحصاری که برای درک گذشت زمان داریم؛ که همیشه «زمان ازدست‌رفته» است؛ به ما کمک می‌کند درکی از قفدان داشته باشیم. درک انسان از فقدان خیلی پیش‌تر از قرن هفدهم که مفهوم نوستالژی در آن زاده شد، در آثار فلسفی و ادبی وجود دارد. «ما در جستجوی خیر و زیبایی- گاهی در همان معنای آمیخته‌شان- هستیم، اما زمان حال هرگز برای ما کافی نیست. زمان حال هرگز به اندازه کافی خوب یا به اندازه کافی زیبا نیست». حسرت رو به سوی گذشته دارد و «نوستالژی» خیال‌پرداری ما دربارۀ گذشته است. نوستالژی آرمان‌شهری پس‌نگرانه است: «دوباره زیستن آنچه پیشتر زیسته شده، دوباره حس کردن آنچه پیشتر حس شده».


مروری بر کتاب خلافِ زمان؛ دربارۀ نوستالژی و دیگر وارونگی‌های تاریخی نوشته دیه‌گو گاروچو با ترجمه الهام شوشتری‌زاده در نشر اطراف را در شماره تازه(۱۳) مجله رود(نشریه ویژه معرفی کتاب و ترویج کتابخوانی) بخوانید.

@neocritic
2👍1🔥1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
زنان زندانی بدن‌هایشان هستند
🎬
گفت و گوی فرانسوا ژیرو (۱۹۱۶ـ۲۰۰۳) فیلم‌نامه‌نویس، نویسنده و وزیر فرهنگ فرانسه با ژان فویه وزیر دادگستری.

مترجم: بنفشه فریس‌آبادی

✔️پ.ن: متاسفانه اولین منبع انتشار ویدئو با زیرنویس فارسی را نیافتم.

@neocritic
👍13💔8😢1
زن‌ها تصمیم‌شان را گرفته‌اند...

در عکس‌های خانوادگی، تنها نوه‌ای که با حجاب و پوشش سر توی عکس‌ها می‌خندد، منم. بقیه نوه‌ها انتخاب‌های دیگری دارند که حالا انگار از طرف بقیه پذیرفته شده است. در مهمانی دیگری، من یک پیراهن بلند به تن دارم و روسری رنگی. در میان بقیه زن‌ها که ترجیح داده‌اند با پوشش چادر رنگی در مهمان حاضر باشند، ترجیحِ من راحتی و آزادی عمل بیشتر بوده. در هر دو موقعیت، پوشش مشابه و تقریبا یکسانی دارم. در اولی، من دختر محجبه خانواده‌ام و در دیگری، پوشش من کمی متفاوت‌تر به‌نظر می‌رسد.

پس از جنبش «زن، زندگی، آزادی»، تعداد دوستان و آشنایان نزدیک و دورم که تغییر پوشش داده‌اند، بیشتر از انگشت‌های دوتا دست‌اند؛ تغییر پوششی که در نگاه اول کمی رادیکال به نظر می‌رسد و با پوشش گذشته فرد، زمین تا آسمان فرق می‌کند. گاهی این تغییر، آهسته آهسته و قدم به قدم بوده اما در برخی از دوستانم، به یک‌باره و در حکم تصمیمی قطعی در قالب کنار گذاشتن کامل پوششی مثل چادر یا مانتو و انتخاب موی باز و پوششی آزادتر در همه جمع‌ها خودش را نشان داده است. در این میان هم بودند آن‌هایی که پوشش‌شان چادر نبود، اما در همان پوشیدگی حداکثری با مانتو هم تجدید نظر کردند و این روزها حجاب آزادانه‌تری دارند.

حالا این‌ها را به‌عنوان مقدمه گفتم تا برسم به این‌که، چند روزی است که دارم به این موضوع فکر می‌کنم: اگر دانشجوی ادبیات نبودم و دانشجو یا پژوهشگر یکی از حوزه‌های جامعه‌شناختی، مطالعات فرهنگی، مطالعات زنان و... به حساب می‌آمدم، دوربین کنجکاوی‌ام را می‌بردم سمت آن‌هایی (که احتمالا تعدادشان کم نیست و خود من هم جزو آن‌ها محسوب می‌شوم) که عملا از زنی که قبل‌تر حجاب داشت، بدل نشدند به زنی که حالا حجاب ندارد. آن‌ها همان زنی هستند که حجاب، انتخابِ اول و آخرشان است؛ اما پوشش گذشته خود را برای همیشه کنار گذاشته‌اند. حالا دیگر چادرهایشان را با تمام ارج و احترامی که دارد گذاشته‌اند توی بقچه یا محض احتیاط فقط برای روزهای خاص نگه داشته‌اند. از تغییر صفر و صدی و رادیکالِ این زنان حرف نمی‌زنم؛ دارم از یک تغییر پوشش حرف می‌زنم که در ظاهر شاید، فقط کنار گذاشتن یک لباس یا پوشش باشد؛ اما در خودش معناهای ضمنی بیشتر و عمیق‌تری دارد.

این تغییر که در خودش (احتمالا برای برخی همراه با نوعی احساس فقدان و ازدست‌دادن چیزی محبوب است)، از سرِ بیزاری یا نفرت‌ورزی نسبت به خودِ پوشش نبوده و نیست؛ بلکه به اقتضایِ آن چه پیش آمد، به گمانم تلاشی‌ست برای نشان دادن نوعی رواداری، اعلام برائت، همدلی با بقیه زنان و دور شدن از هر نوع تشبه به ابزارهای اعمال‌کننده تبعیض.

جز این‌، همه‌چیز فقط به کنار گذاشتن و حذف پوشش گذشته محدود نمی‌شود؛ در برخی از افراد، شاهدِ نوعی تغییر در سبکِ پوشش هم هستیم. اگر بخواهم کمی مصداقی‌تر بگویم: مثلا قواره‌های بزرگ روسری‌ با گیره‌های -بعضا شیک و رنگی- که مدل لبنانی بسته می‌شد، جایِ خودش را به روسری‌هایی با قواره کوچک‌تر داد که زیر چانه گره زده می‌شوند. بخشی از ملزومات حجاب (مثل ساق دست) کنار رفت، عبا جایِ خودش را به وِست و کت‌های بلند داد و... . اما با وجودِ همه این تغییرات که در نوع خودش چشمگیر و قابل تامل هستند، باز هم این گروه، همچنان در دسته زنان محجبه قرار می‌گیرند؛ حتی اگر دیگر چادر یا پوشش گذشته خودشان را نداشته باشند.

این تغییر پوشش در کنارِ همه تبعات روانی (حداقل برای خودِ من این‌طور بود که مدام باید با تردیدهای اخلاقی درونی‌ام دست‌وپنجه نرم می‌کردم) که برای این افراد دارد و همچنان که به‌عنوان یک امر تعبدی و دینی (که در ارتباط معنوی و فردی او با معبود معنا پیدا می‌کند) برای او اعتبار و ارزش زیادی دارد، احتمالا نوعی کنشگری اجتماعی و سیاسی بدون صادرکردن بیانیه باشد؛ همان‌طور که پوشش اختیاری هر زن دیگری هم در این روزها کارکردی بیش از یک انتخاب فردی دارد و به امری سیاسی بدل شده است.

همین...

(این نوشته را براساس تجربه خودم و شبکه تعاملی‌ام نوشتم. طبیعی است که قابل تعمیم نباشد و بشود برای آن استثناء پیدا کرد. با این‌حال فکر می‌کنم چنین تجربه‌هایی که متعلق به دوره‌ای خاص و تعداد متکثری از افراد یک جامعه است، اهمیت این را دارد که موضوع پژوهش‌های روان‌شناختی، سیاسی، دینی، جامعه‌شناسانه و... قرار بگیرد.)
.
👍38👎6💩2🙏1👌1
.
🎬پیشنهاد تماشا

سریال کوتاه بلوغ/ نوجوانی
Adolescence (2025)

معمولاً تماشای سریال‌های تلخ را پیشنهاد نمی‌کنم. شاید این‌هم آنقدرها تلخ نبود اگر مرا به‌یاد اتفاقی نمی‌انداخت که برای اسماء غضنفری افتاد. دختر جوانی که بعد از بگومگوی مجازی با هم‌کلاسی‌ پسرش توسط همکلاسی و گروهی مرد جوان ربوده شد. به او تجاوز شد. فیلم‌های تجاوزش منتشر شد. متجاوزان دستگیر شدند. جلوی دوربینِ پلیس از این زن گریان و بی‌نَفَس عذرخواستند. در آخرین روزهای اسفند ۱۴۰۳ در شبکه‌های مجازی خبرخودکشی‌ اسماء را خواندیم، درحالیکه اطلاعی از سرنوشت متجاوزان نداریم. همانطور که دقیقاً نمی‌دانیم دلیل آن بگومگوی مجازی چه بود و نمی‌دانیم چه کمک‌هایی رسید به زنی و خانواده‌ای که در شهری کوچک، چنان خشونتی را تجربه کرده بودند.

بزرگسالی سریالی چهار قسمتی است درباره «خشم مردانه/مردانگی» و جدی گرفتن‌ نشانه‌های خشم و خشونت در نوجوانان. درباره تاثیرات دنیای مجازی و بی‌بازگشت بودن برخی اتفاقات و باارزش بودن جان‌ها...همه جان‌ها.

✔️اسماء جزو نام‌های پرطرفداری است که والدین ایرانی برای دخترانشان انتخاب می‌کنند.


@neocritic
14😢7👍5💩1
Tasnife Rendane Mast
Mohammadreza Shajarian
⚡️تصنیف «رندان مست»

آواز: محمدرضا #شجریان 🎤
آهنگساز: مجید #درخشانی

دستگاه همایون
آلبوم #رندان_مست
انتشار سال ۱۳۸۸

🍁 «خانه‌ی شجریان»
🆔 @Shajarian_Home
11👍3🕊2
📖
بله! ممکن است...


📚پنج تا از بهترین کتاب‌هایی که سال گذشته خواندم‍:

https://culture.bookcity.org/papers/19635/%d8%a8%d9%84%d9%87%d8%8c-%d9%85%d9%85%da%a9%d9%86-%d8%a7%d8%b3%d8%aa/

@neocritic
👍146
Forwarded from نطقیات
🖍 بله، ممکن است!

مریم نصراصفهانی (مترجم، مدرس فلسفه)

🗓 ۱۳ فروردین ۱۴۰۴

بخش اول (بخش دوم)

یکی از جذاب‌ترین کتاب‌هایی که سال گذشته خواندم کتاب «پسافاجعه؛ خشونت و بازساختن خود»، به قلم سوزان برایسون و با ترجمهٔ امیر صائمی از نشر برج بود. کتاب دربارهٔ موضوعی است که بعد از سده‌ها سکوت در سال‌های اخیر مورد توجه قرار گرفته است: تجاوز جنسی و تأثیر ابدی آن بر قربانی و اطرافیانش.

به استاد فلسفه‌ی جوانی موقع دویدن صبحگاهی تجاوز می‌شود و «تقریباً» به قتل می‌رسد. تقریباً، چون او زنده می‌ماند و بعد از بهبودیِ فیزیکی، شجاعانه روایت خودش را با ما به اشتراک می‌گذارد: تجربه مهیب حادثه، روان‌زخم‌هایی که پس از آن برایش جا مانده و راه‌هایی که برای کنار آمدن با آن امتحان کرده است. درعین حال از نقش دیگران می‌گوید: انگ‌های اجتماعی، آزارها و هم دلگرمی‌هایی که در مسیر بهبودی از سر گذرانده. «دیگران می‌توانند ما را نابود کنند، اما به همان اندازه در آفرینش و استمرار فهم ما از خودمان موثرند». این کتاب فقط حکایت رنج و یا حتی نشان دادن راه‌های ادامه‌ی زندگی بعد از «فاجعه» نیست، بلکه در عین حال روایتی زنده‌ است که در آن خواننده با مساهمت‌های نظری فلسفه فمینیستی در حوزه‌های اخلاق و معرفت برای درک بهتر تجربیات سرکوب شده در زندگی هرروزه آشنا می‌شود.

کتاب دیگری که امسال توجه من را جلب کرد کتاب «خلافِ زمان؛ درباره‌ی نوستالژی و دیگر وارونگی‌های تاریخی» بود نوشتهٔ دیه‌گو گاروچو، که الهام شوشتری‌زاده آن را از اسپانیایی ترجمه و نشر اطراف منتشر کرده است. این کتاب جستاری بلند است درباره نسبت خاص ما انسان‌ها با زمان. نسبتی که گذشته و آینده را برای‌مان می‌سازد و خاطره، حسرت و نوستالژی را به وجود می‌آورد. نوستالژی یکی از جذاب‌ترین چیزهایی است که به طور خاص در این روزهای ایران، به مدد رسانه‌ها ساخته و فروخته می‌شود.

«نوستالژی از سر بی‌اعتمادی به زمان پیشِ‌ ‌رو، امید به آینده را پس می‌زند و نوعی امید گذشته‌نگر را جایگزینش می‌کند که در آن نیروی روایت‌پردازانه، داستان‌پردازانه و حتی خیال‌پردازانه گذشته را چنان بازسازی می‌کند که حال و آینده در مقابلش نابسنده به نظر برسد»

کتاب‌های پسافاجعه و خلاف زمان آنقدر جذاب و روان هستند که می‌توان در یکی‌دوبار نشستن پای کتاب خواند و بهانه‌هایی برای بازآزمایی زندگی داشت. کتاب‌هایی مناسب برای هدیه‌ نوروزی پروادارانه به عزیزی که شاید فاجعه‌ای را از سر می‌گذراند، و یا با فقدانی و حسرتی درگیر است.

اما بهترین کتاب‌هایی که سال گذشته خواندم، احتمالاً از آن جنسی نیست که بتوان به هر کتابخوانی هدیه داد. با این حال، در پایان سال به این کتاب‌ها احساس دین بیشتری دارم. این کتاب‌ها که رغم همه فراز و فرودهای کار و زندگی در سال گذشته، چیزهایی دستم دادند که حس کنم به زحمتش می‌ارزد. کتاب‌هایی که خواندنشان مستلزم آهستگی است.

نخستینِ این کتاب‌ها که انتشار ترجمه‌اش را می‌توان «خبر سال در حوزه اخلاق‌پژوهی» دانست کتاب «اخلاق‌شناسی و مرزهای آن»، نوشته برنارد ویلیامز با ترجمهٔ مینو حجت در انتشارات حکمت است. کتابی که انتشار آن در اواخر قرن بیستم، با به چالش کشیدن نظریات مرسوم در فلسفه اخلاق تأثیر تردیدناپذیری بر اخلاق‌پژوهی در دنیای بعد از خودش برجا گذاشت. مینو حجت مقدمهٔ آگاهی‌بخشی بر این کتاب نوشته است که به خواندن و درک مطالب آن کمک می‌کند:

«نقد ویلیامز به نظریات اخلاقی این نیست که این نظریات بی‌فایده‌اند، بلکه ناخرسندی او از این است که این نظریات می‌خواهند تنها داعیه‌داران تأمل اخلاقی باشند، گویی هرگونه تأمل اخلاقی تنها باید در نوعی نظریه نمایان شود. ولی به نظر ویلیامز نظریه‌پردازی نکردن به معنای کنارگذاشتن تأمل نیست، بلکه نظریه‌پردازی مستلزم نادیده گرفتن عوامل عدیده‌ای است که در داوری اخلاقی نقش دارند و تلاش برای منحصر کردن آنها در یک یا چند ملاک معدود…»

📱 از کانال تلگرامی دکتر مریم نصر اصفهانی:

t.iss.one/neocritic

❇️

🔮 t.iss.one/nutqiyyat

🔮 t.iss.one/nutqiyyat_classes

🔮 Instagram.com/nutqiyyat

🔮 https://youtube.com/@nutqiyyat
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
4👍3
Forwarded from نطقیات
🖍 بله، ممکن است!

مریم نصراصفهانی (مترجم، مدرس فلسفه)

🗓 ۱۳ فروردین ۱۴۰۴

بخش دوم (بخش اول)

کتاب دیگر «مسئولیت و داوری» نوشتهٔ هانا آرنت با ترجمهٔ میثم محمدامینی است که نشر نو آن را منتشر کرده است. کتاب مجموعهٔ هشت نوشتار مستقل از آرنت است که مگر یکی از آن‌ها، همگی بعد از محاکمه آیشمان نوشته شده‌اند. محاکمه‌ای که انتشار کتاب آرنت دربارهٔ آن طوفان به‌پا کرد یعنی ابتذال شر.

ترجمهٔ فارسی ابتذال شر در ایران هم با استقبال خوانندگان مواجه شد و باعث افزایش توجه به آرنت و اندیشه‌هایش درمیان روشنفکران و دانشجویان بود. گرچه بر اهل اندیشه روشن است که درمواجهه با اندیشه‌هایی که از بذرهایی متفاوت در زمین‌های دیگر روییده‌اند باید بسیار محتاط بود، اما تک تک فصل‌های مسئولیت و داوری برای علاقمندان ایرانیِ مباحث مرتبط با اندیشه سیاسی و اخلاق جذاب و تأمل‌برانگیزند.

نوشتارهای این کتاب «تقلای آرنت‌اند برای درک معنا و مفهوم ناتوانی آیشمان از اندیشیدن. آیشمان در مقام یک انسان خاص، یک انسان معمولی عادی، یک «دلقک»، و دقیقاً از همین رو شخصی به کلی دور از ارتکاب شر، نمونه شاخصی بود برآمده از پس‌زمینه‌ی تاریخی گسترده‌ای که آرنت در خاستگاه‌های توتالیتاریسم و وضع بشر بررسی کرده بود. فقط آرنت از این واقعیت حیرت کرده بود که ابتذال آیشمان، تهی بودن کامل او از هرگونه خودانگیختگی، او را نه «هیولا» کرده بود نه «شیطان»، بلکه صرفاً بدل کرده به عامل بدترین شر…»

(از مقدمهٔ جروم کُن، گردآورندهٔ نوشتارها)

آخرین کتاب، که به لطف یکی از دوستانم با آن آشنا شدم، و تأسف خوردم بر اینکه چطور پیش‌تر به آن برنخورده بودم، کتاب «انسانگرایی در تفکر اسلامی» نوشتهٔ محمد ارکون با ترجمهٔ احسان موسوی خلخالی در انتشارات طرح نقد است. کتاب در واقع رسالهٔ دکتری محمد ارکون، اندیشمند و اسلام شناس الجزایری-فرانسوی است با محوریت آرا و افکار ابن‌مسکویه رازی. ارکون در این پژوهش، با استفاده از روش‌های جدید پژوهش در علوم انسانی، ریشه‌های گرایش به انسان‌گرایی در آرا این متفکر قرن چهارم قمری را بازکاوی می‌کند. او در مقدمهٔ کتاب اشاره می‌کند که در ابتدا می‌خواسته پژوهشی دانشگاهی درباره مسکویه فیلسوف و مورخ بنویسد و تأثیر اندیشهٔ او بر آیندگان را ارزیابی کند، اما زمان زیادی که صرف شناخت روش‌های گوناگون علوم انسانی و اجتماعی کرد او را به این نتیجه می‌رساند که اولویت با جامعه است نه فرد: «به این نتیجه رسیدم که جدا کردن فرد از جامعه‌اش، هرچند انسانی مهم و نویسنده‌ای نابغه باشد، خطایی روشی است. به نظرم آمد اگر در پرتو یک فرد خاص (که اینجا مسکویه است) شرایط پیدایش آن متفکر و آثارش و شرایط کنار رفتن و انحطاطش را بررسی کنم حقیقت تاریخی مهم و اساسی‌تری را روشن کرده‌ام. منظورم بررسی اوضاع اجتماعی‌ای است که پیدایش یک نویسنده یا، برعکس، عزلت‌نشینی و انزوای یک نویسنده را باعث می‌شود…»

ماحصل تلاش خلاقانهٔ ارکون برای کندوکاو در سنت تفکر اسلامی اثر خواندنی و امیدبخشی شکل داده است که به پژوهشگرِ امروزِ میراث تفکر اسلامی این نوید را می‌دهد که «بله، ممکن است!»

📱 از کانال تلگرامی دکتر مریم نصر اصفهانی:

t.iss.one/neocritic

❇️

🔮 t.iss.one/nutqiyyat

🔮 t.iss.one/nutqiyyat_classes

🔮 Instagram.com/nutqiyyat

🔮 https://youtube.com/@nutqiyyat
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
6👍1
اصفهان

اولین دقایق شنبه، هفدهم فروردین ۱۴۰۴

@neocritic
60👍9👎3🤬3