#داستان_های_اخلاقی
⭕️ ترس از آخرت
🔅 #امام_علی علیه السلام می گوید: برادرم عقیل را دیدم که به شدّت #فقیر شده بود و از من درخواست کرد که یک من از گندم های شما را به او بدهم.
کودکانش را دیدم که از گرسنگی موهایشان ژولیده و رنگ آن ها در اثر فقر دگرگون شده بود، گویا صورتشان بانیل رنگ شده بود.
عقیل باز هم اصرار کرد و خواسته خود را چندین بار تکرار نمود. من هم به او گوش فرا دادم، گمان کرد که من دینم را به او می فروشم و به دنبال خواسته او می روم و از راه و رسم خود فاصله می گیرم. آهنی را در آتش گرم کردم و آن را به بدنش نزدیک کردم تا از آن عبرت گیرد که ناله ای چون ناله بیمارانی که از شدّت درد می نالند سر داد و نزدیک بود، که از حرارت آن بسوزد.
به او گفتم: ای عقیل! زنان سوگمند در عزای تو بگریند از آهن تفتیده ای که انسان گرم کرده است ناله می کنی! امّا مرا به سوی آتشی می کشانی که خداوند جبار از روی غضبش آن را برافروخته است؟ تو از این آزار ناله می کنی امّا من از آتش سوزان الهی ناله نزنم. 📚نهج البلاغه، خطبه 224
🔅امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:
اَلْخَشْیهُ مِنْ عَذابِ اللَّهِ شیمَهُ الْمُتَّقینَ.
ترس از عذاب خداوند شیوه پرهیزکاران است. 📚غررالحکم
📚 قصه های تربیتی / محمد رضا اکبری ، ص 84
✅ کانال نجات از گناه
@nejatazgonah
⭕️ ترس از آخرت
🔅 #امام_علی علیه السلام می گوید: برادرم عقیل را دیدم که به شدّت #فقیر شده بود و از من درخواست کرد که یک من از گندم های شما را به او بدهم.
کودکانش را دیدم که از گرسنگی موهایشان ژولیده و رنگ آن ها در اثر فقر دگرگون شده بود، گویا صورتشان بانیل رنگ شده بود.
عقیل باز هم اصرار کرد و خواسته خود را چندین بار تکرار نمود. من هم به او گوش فرا دادم، گمان کرد که من دینم را به او می فروشم و به دنبال خواسته او می روم و از راه و رسم خود فاصله می گیرم. آهنی را در آتش گرم کردم و آن را به بدنش نزدیک کردم تا از آن عبرت گیرد که ناله ای چون ناله بیمارانی که از شدّت درد می نالند سر داد و نزدیک بود، که از حرارت آن بسوزد.
به او گفتم: ای عقیل! زنان سوگمند در عزای تو بگریند از آهن تفتیده ای که انسان گرم کرده است ناله می کنی! امّا مرا به سوی آتشی می کشانی که خداوند جبار از روی غضبش آن را برافروخته است؟ تو از این آزار ناله می کنی امّا من از آتش سوزان الهی ناله نزنم. 📚نهج البلاغه، خطبه 224
🔅امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:
اَلْخَشْیهُ مِنْ عَذابِ اللَّهِ شیمَهُ الْمُتَّقینَ.
ترس از عذاب خداوند شیوه پرهیزکاران است. 📚غررالحکم
📚 قصه های تربیتی / محمد رضا اکبری ، ص 84
✅ کانال نجات از گناه
@nejatazgonah
#داستان_های_اخلاقی
👈مستمند و ثروتمند
#رسول_اکرم "(صلی الله علیه و آله و سلم)" طبق معمول ، در مجلس خود نشسته بود . یاران گرداگرد حضرتش حلقه زده او را مانند نگین انگشتر در میان گرفته بودند . در این بین یکی از مسلمانان - که مرد #فقیر ژنده پوشی بود - از در رسید . و طبق سنت اسلامی - که هر کس در هر مقامی هست ، همین که وارد مجلسی میشود باید ببیند هر کجا جای خالی هست همانجا بنشیند ، و یک نقطه مخصوص را به عنوان اینکه شأن من چنین اقتضا میکند در نظر نگیرد - آن مرد به اطراف متوجه شد ، در نقطهای جایی خالی یافت ، رفت و آنجا نشست . از قضا پهلوی مرد متعین و ثروتمندی قرار گرفت . مرد ثروتمند جامه های خود را جمع کرد و خودش را به کناری کشید ،
رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) که مراقب رفتار او بود به او رو کرد و گفت :
" ترسیدی که چیزی از فقر او بتو بچسبد ؟ ! "
- " نه یا رسول الله ! "
- " ترسیدی که چیزی از ثروت تو به او سرایت کند ؟ "
- " نه یا رسول الله ! "
- " ترسیدی که جامه هایت کثیف و آلوده شود ؟ "
- " نه یا رسول الله ! "
- " پس چرا پهلو تهی کردی و خودت را به کناری کشیدی ؟ "
- " اعتراف میکنم که اشتباهی مرتکب شدم و خطا کردم . اکنون به جبران این خطا و به کفاره این #گناه، حاضرم نیمی از دارایی خودم را به این برادر مسلمان خود که درباره اش مرتکب اشتباهی شدم ببخشم ؟ "
مرد ژنده پوش : " ولی من حاضر نیستم بپذیرم " .
جمعیت :
" چرا ؟ "
- " چون میترسم روزی مرا هم #غرور بگیرد ، و با یک برادر مسلمان خود آنچنان رفتاری بکنم که امروز این شخص با من کرد "
📚اصول کافی ، جلد 2 ، باب فضل فقراء المسلمین ، صفحه 263.
✅ کانال نجات از گناه
@nejatazgonah
👈مستمند و ثروتمند
#رسول_اکرم "(صلی الله علیه و آله و سلم)" طبق معمول ، در مجلس خود نشسته بود . یاران گرداگرد حضرتش حلقه زده او را مانند نگین انگشتر در میان گرفته بودند . در این بین یکی از مسلمانان - که مرد #فقیر ژنده پوشی بود - از در رسید . و طبق سنت اسلامی - که هر کس در هر مقامی هست ، همین که وارد مجلسی میشود باید ببیند هر کجا جای خالی هست همانجا بنشیند ، و یک نقطه مخصوص را به عنوان اینکه شأن من چنین اقتضا میکند در نظر نگیرد - آن مرد به اطراف متوجه شد ، در نقطهای جایی خالی یافت ، رفت و آنجا نشست . از قضا پهلوی مرد متعین و ثروتمندی قرار گرفت . مرد ثروتمند جامه های خود را جمع کرد و خودش را به کناری کشید ،
رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) که مراقب رفتار او بود به او رو کرد و گفت :
" ترسیدی که چیزی از فقر او بتو بچسبد ؟ ! "
- " نه یا رسول الله ! "
- " ترسیدی که چیزی از ثروت تو به او سرایت کند ؟ "
- " نه یا رسول الله ! "
- " ترسیدی که جامه هایت کثیف و آلوده شود ؟ "
- " نه یا رسول الله ! "
- " پس چرا پهلو تهی کردی و خودت را به کناری کشیدی ؟ "
- " اعتراف میکنم که اشتباهی مرتکب شدم و خطا کردم . اکنون به جبران این خطا و به کفاره این #گناه، حاضرم نیمی از دارایی خودم را به این برادر مسلمان خود که درباره اش مرتکب اشتباهی شدم ببخشم ؟ "
مرد ژنده پوش : " ولی من حاضر نیستم بپذیرم " .
جمعیت :
" چرا ؟ "
- " چون میترسم روزی مرا هم #غرور بگیرد ، و با یک برادر مسلمان خود آنچنان رفتاری بکنم که امروز این شخص با من کرد "
📚اصول کافی ، جلد 2 ، باب فضل فقراء المسلمین ، صفحه 263.
✅ کانال نجات از گناه
@nejatazgonah