منتظر که گناه نمی‌کند!
9.94K subscribers
2.46K photos
457 videos
13 files
1.51K links
کانال تخصصی نجات از گناه

وقایع و تحولاتی که بعد از ترک گناه برای شما اتفاق افتاده، و همچنین تجربیات موفق ترک گناه خود را برای ما ارسال کنید
ارسال به👇
🗣 @nejatazgonahadmin
Download Telegram
#داستان_های_اخلاقی

نوازش #یتیم

🔸یکی از همکلاسی های #شهید نواب صفوی درمدرسه حکیم نظامی تهران می گوید:

🔹در بازگشت از مدرسه بایکی از همکلاسی هایم دعوا کردم او سنگی به من پرتاب و سر مرا شکست وگریه کنان به منزل رفتم.

🔸پدرم تا چهره خون آلود مرا دید برآشفت وبرای تنبیه آن بچه به دنبال من راه افتاد.

🔹تا به او رسیدیم اوقیافه عصبانی پدرم را دید بر خود لرزید ودر کناری پناه گرفت.

🔸ناگهان سید سید مجتبی نواب صفوی (همکلاسی من) جلو آمد وبه پدرم گفت: مابا هم شوخی می کردیم ومن سنگی پرتاب کردم وسر پسر شما شکست. اکنون برای هرگونه مجازاتی آماده ام.

🔹من تعجب کردم. گفتم نواب نبود.این ضارب سر من را شکست.اما مجتبی باقیافه جدی گفت: من بودم وبرای هرگونه مجازاتی آماده ام پدرم در برابرآن صراحت وخضوع به خانه برگشت. پس از آن از سید مجتبی پرسیدم: تو که سنگ به من نزدی، پس چرا اینقدر پا فشاری کردی که من زده ام؟

🔸سید مجتبی در پاسخ گفت: درست است که ضارب کار بدی کرده وبه ناحق سر تورا شکست ولی او را میشناسم او یتیم است وپدرش ازدنیا رفته است. من نتوانستم حالت خشم پدرت را نسبت به آن یتیم تحمل کنم و خواستم به این وسیله تا اندازه ای از درد یتیمی او بکاهم!

📚 قصه های تربیتی / محمد رضا اکبری

_________
کانال نجات از گناه
https://telegram.me/joinchat/BgS9GT7uXr0EY-5TLCp9Tg
#سخن_علماء_بزرگان
استاد علی اکبر #رائفی_پور

دیدیم #حضرت_زهرا (س) چه طور پای امام زمانش ایستاد!؟

🔸چیزی که #فاطمیه رو بوجود میاره نفهمیدن یه لغته : «امامت»
🔹اگر مردم #امامت رو می‌فهمیدن این حادثه شکل نمی‌گرفت...

⁉️الان هم ظهور شکل نمی گیره می‌دونین چرا؟
⭕️چون هنوز مردم امامت رو نفهمیدن...

#حضرت_زهرا (س) اولین #شهید راه #امامت هستند...

🔸یعنی یه شخصیتی مثل حضرت زهرا (س) به معنای واقعی کلمه #امام_شناس هستند.

💢دیدیدم حضرت زهرا پای امام زمانش چجوری وایستاد...
________
کانال نجات از گناه
https://telegram.me/joinchat/BgS9GT7uXr0EY-5TLCp9Tg
#سخن_علماء_بزرگان
سردار #شهید_خوش_سیرت

🔸هیچ وقت زندگی بدون قرآن را قبول مکن...

کانال نجات از گناه
@nejatazgonah
#سخن_علماء_بزرگان
سردار #شهید_خوش_سیرت

✍️هیچ وقت زندگی بدون قرآن را قبول مکن...

🔸برادرم چون وظیفه یک #دوست آن است که از هر جهت مواظب دوستش باشد لذا من هم با همه بی لیاقتی خود چند نکته را متذکر می گردم و آن اینکه برادر ، ماه #رمضان ، ماه #قرآن است و شادابی دلهای بیدار با طراوت قرآن ، بلکه مهمتر از آن ، حیات ما قرآن است و با او بودن و پس هیچ وقت زندگی بدون قرآن را قبول مکن و در پناه قرآن #زشتی ها را از خودمان دور کنیم و با توسل و تمسک به قرآن خوبی ها را در خود پرورش دهیم و بارور کنیم.

🔹برادرم ؛ خیلی از برادران در موقعیت سنی شما ارتباط خوبی با قرآن و کتابهای خودسازی داشته اند و خوب از خودشان مواظبت می کردند اما همین که چند صباحی از عمرشان گذشت بی حال شدند و حال عبادت و مناجات و مطالعه کتب اسلامی را از دست دادند.

💢لذا مواظبت کن از حالات خودت تا دچار این کسالت روحی نشوی ، که ان شاءالله هیچ وقت نخواهد شد و این تذکرات به خودت قسم ، به خودم هست نه به تو. به هر حال از شما خیلی التماس دعا دارم."

📚این نامه در تاریخ 66/2/21 نوشته شده در حالی که سردار خوش سیرت، کمتر از دو ماه دیگر به شهادت رسید. (تاریخ شهادت 66/4/6)
ـــــــــــــــــــــ

کانال نجات از گناه
https://telegram.me/joinchat/BgS9GT7uXr0EY-5TLCp9Tg
Audio
⭕️ آخرین وصیت مهدوی شهید بی سر ! #شهید_محسن_حججی به پسر خردسالش

🔺حتما گوش کنید فوق العاده زیبا


کانال نجات از گناه
@nejatazgonah
#داستان_های_اخلاقی

⭕️خاطره ای از #شهید #زین_الدین

✍️وقتی به خط پدافندی پاسگاه زید رسیدیم، شب بود. یکی از بچه های اطلاعات عملیات گفت: برویم تو سنگر اطلاعات بخوابیم تا صبح بشود و ببینیم تکلیف چیست.

وسط سنگر یک نفر خوابیده بود و پتو را روی سرش کشیده بود. چه خر و پفی هم می کرد. کنارش دراز کشیدیم، ولی مگر خوابمان می برد. خسته بودیم، کلافه شدیم. من با لگد به پایش زدم، گفتم: برادر، برو آن طرف تر بخواب، ما هم جایمان بشود بخوابیم. بیشتر منظورم این بود که بیدار شود و از صدای خر و پفش راحت شویم. او هم خودش را کشید آن طرف تر و هر سه خوابیدیم.

می دانستم زین الدین هم به خط پدافندی آمده اما نمی دانستم همان کسی است که من به او لگد زده ام. تا این که یکی آمد و صدایش کرد: آقا مهدی، برادر زین الدین!

تمام تنم یخ کرد، پتو را روی سرم کشیدم تا شناخته نشوم. حسابی خجالت کشیدم ولی شهید زین الدین بلند شد و بدون این که به روی خودش بیاورد، رفت.

بعد از نیم ساعت آمد و دوباره سرجایش خوابید، انگار نه انگار. اگر من به جایش بودم، لااقل آن لگد را یک جوری تلافی می کردم.

📚به نقل از: تو که آن بالا نشستی، ص 77

__
کانال نجات از گناه
https://telegram.me/joinchat/BgS9GT7uXr0EY-5TLCp9Tg
#حدیث

🔅 #پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند:

✍️من مَشی اِلی ذی قَرابَةٍ بِنَفسِهِ وَ مالِهِ لِیَصِلَ رَحِمَهُ اَعطاهُ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ اَجرَ مِأَةِ شَهیدٍ؛

🔸هر کس با جان و مال خود در راه #صله_رحم کوشش کند، #خداوند عزّوجلّ پاداش یکصد #شهید به او می دهد.

📚من لایحضره الفقیه، ج 4، ص 16
____
کانال نجات از گناه
https://telegram.me/joinchat/BgS9GT7uXr0EY-5TLCp9Tg
#گاهی_یک_تلنگر_کافیست

❤️بسم رب الشهدا❤️
دعوت شدم به یک سفر از جنس آسمون
ده روزی از خودم تا به خودم سفر کردم...
#اردوی_جهادی شروع شد..
یه دوستی اومد عکس یه #شهید و چسبوند به محل اسکانمون و گفت بچه ها ایشون بعد شهادت شدن داداش من...
ناخودآگاه به چشماش خیره شدم؛
حس عجیبی داشت مثل یک دعوت،مثل یک مهربانی برادرانه ی خاص...
به دوستم گفتم از داداش شهیدت برام بگو...
اون میگفت و من عاشق تر میشدم...
عاشق راهش
عاشق رسمش
عاشق خدای مهربونش...
سفر تموم شد اما ثانیه های من پرشده بود از عطر #شهید_محمود_نریمانی...
نفهمیدم چیشد که افتادم به جون ناخنهای کاشته شدم با رنج شیرینی کندمشون...
درد داشت اما دردی پراز عشق...
لاک هامو جمع کردم جاش چفیه و یادگاری های اردوی جهادی رو گذاشتم...
رفتم خدمت خانوم #حضرت_معصومه ،#چادر خریدم..
چادری شدم...
تاج بندگی گذاشتم...
یه شب خواب دیدم که تو اردوی جهادیم و میگم آخر این راه شهادته...
از خواب بیدار شدم با اون دوستم عهد خواهری بستیم و داداش شهیدش شد داداش شهیدمون...
حالا من یه داداش محمود دارم که قدر همه ی داشته هام دوسش دارم شایدم بیشتر...
ممکنه خیلیا مسخرم کنن یا باورم نداشته باشن اما مهم نیست...
من پی یه لبخند مهربون شهداییه داداش محمودم و رضایت خدای مهربونم که منو انتخاب کرد....
انشالله به مدد #شهید_نریمانی پای عهدم میمونم تا به ته راه برسم...
آخر راه شهادته...
و چادر شهادتی دخترانه می آفریند...

الحمدلله


کانال نجات از گناه
@nejatazgonah
#گاهی_یک_تلنگر_کافیست

بسم الله الرحمن الرحیم

✍️ 22سالمه. پونزده ساله بودم که عقد کردم قبلش کمی مقید بودم به #حجاب و #نماز وغیره.. اما بعدش تحت تاثیر جو خانواده همسرم و خودش کم کم همه چی ترک شد و راه گناهای دیگه برام باز شد

گناها بیشتر، من از خدا دورتر...
منی که قبلا تو عالم بچگی پشت پنجره روبه آسمون، مینشستم مثل یه رفیق باهاش حرف میزدم و گریه میکردم

و همچنین بخاطر تقدیر ناخواسته از خدا دلچرکین شدم.. و روز به روز تو #گناه فرو رفتم
برای رفع یک مشکلی نذر کردم #نماز بخونم.. بعد از کلی زمان که برآورده شد هی امروز و فردا میکردم، هر کاری میکردم نمیتونستم پاشم بخونم..
تا اینکه یادمه 18ساله بودم وبا #بچه ی8ماهه ام که خوابیده بود، تو خونه تنها بودیم ... #محرم بود
🔸 اتفاقی تلویزیون رو روشن کردم و دیدم #مراسم_شیر_خوارگانه ...
اصلا تاب نمیوردم وقتی روضه میخوند، موقع لالایی خوندنش.. ، همش به بچه م نگاه میکردم و دلم می‌سوخت حس میکردم بچه من بوده که اینطور کشتنش... خودمو میذاشتم جای حضرت رباب...میفهمیدم شرمندگی از یه شیر خواره یعنی چی..

💢جگرم آتیش می گرفت مثل کسی که بچه ش مرده هق هق میکردم.. قلبم درد گرفته بود همش تیر میکشید از غصه حضرت #علی_اصغر

⭕️ای خدا مگه من میتونم با این کلمه های خشک حال اون روزم رو وصف کنم!؟؟

دست رو قلبم می‌گذاشتم و فشار میدادم از شدت درد!! نفسم تنگ میشد... حالی که نه من هرگز میتونم توصیفش کنم.. و نه هرگز تا حالا تجربه ش کردم...
روز بعدش بی مقدمه پاشدم وضو گرفتم رفتم سر نماز.. باورم نمی شد! یهویی چی شد؟! من که تا دیروز هر چی سعی میکردم نمیتونستم!؟؟
چند روزی تو فکر بودم.. تا اینکه فهمیدم...این #هدیه بخاطر #گریه بر #مصائب_اباعبدالله بوده، یه #حدیث هم دیدم تقریبا با این مضمون که اگه خدا خیر کسی رو بخواد گریه بر #امام_حسین (ع) و محبتش رو به دلش میندازه.. که دیگه کاملا مطمئن شدم.

از وقتی #نماز خوندم کم کم متوجه گناهم شدم.. دونه دونه.. میذاشتمشون کنار.. هر کدوم که ترک میشد، توجهم به بعدی جلب میشد

انگار #خدا نقاط ضعفم رو میذاشت جلو چشام تا برطرف کنم..تا رسیدم به جایی که با امام زمان (عج )آشنا شدم
همش دوست داشتم رد آقا رو بگیرم

هرچند #گناه فاصله میندازه بین من و یاد آقا
قبول دارم غرق گناهم ولی چاره چیه؟جز آقا کی رو دارم که دستمو بگیره؟

واقعا نماز آدم رو نجات میده اونم قدم ب قدم
2سال پیش هم تو شبهای قدر بدون اینکه
خودم بفهمم خدا منو بخشیده بود! اونم توبه حقیقی..
خودم بعد یکی دو هفته از حالات و روحیاتم متوجه شدم خدا عمیقا منو بخشیده و بر روی گذشته پر از گناهم خط کشیده

الحمدلله یه سری ها رو با چله و تصمیمات قاطع علاوه بر سختی هاش کنار گذاشتم.. الانم تمرکز کردم روی یکیش. همش شکست میخورم! اما به خودم میگم امیدی هست.. خدا هست.. باز زمین خوردی!؟ خب باشه بلند شو..

و اینکه.....
شاید این آرزوم واسه خیلی ها خنده دار باشه.. ولی میگم.. آرزوی #شهادت بر ما عیب نیست! ما مجبوریم اینجور چیزا رو قورت بدیم جرات نمی کنیم مثل آقایون مطرح کنیم

حول وحوش یه سال که دلم میخواد #شهید بشم برای #امام_زمانم
شهادت که فقط مال مرد ها نیست...
فکر اینکه همینجوری و تو پیری بمیرم اذیتم میکنه..
از خدا میخوام شهادتی نصیبم کنه که لبخند رضایت امام زمان همراهش باشه.. مزه اش به اینکه جوونیتو به حضرت هدیه کنی...

با وجود گناهام و خانم بودنم کمی بعیده.. ولی شدنیه انشاءالله
به ذهنم رسیده تا رضایت همسر و والدینم رو جلب کنم...
تا تو چشم خدا و حضرت باشم شاید قبولم کنن..
چند وقت پیش مهریه ام که250تا سکه بود رو به همسرم بخشیدم...کاری که قبلا اصلا نمیتونستم انجامش بدم..
انشاءالله بتونم خودم اخلاقم رو کامل درست کنم..
ببخشید طولانی شد
و در اخر برای آرزومندان شهادت دعا کنیدلطفا.
التماس دعای شهادت...


کانال نجات از گناه
@nejatazgonah
⭕️ تشییع پیکر پاک #شهید_محسن_حججی

🔅با حضور پر شورمان، قدردان خون شهدا باشیم...

کانال نجات از گناه
@nejatazgonah
#گاهی_یک_تلنگر_کافیست

بسم الله النور
#پلان_یک:
دقیقاپارسال سال ۹۵ هفته #دفاع_مقدس بود که اقای #حجت_الاسلام_والمسلمین_محمدمهدی_ماندگاری رو در #مسجد #امام_محمدباقر علیه السلام دیدم.
#پلان_دو:
تا هفته #دفاع_مقدس سال ۹۵ متاسفانه با #شهدا مانوس نبودم،شهدا رو نمیشناختم،ولی نمیدونم چیشد یعنی یهویی شد رفتم و در نت راجب شهدا چندتا تصویر ببینم خواستم ببینم عکس چهره و چشمای کدوم شهید به دلم میشینه که عکس چهره و چشمای #داش_ابرام یعنی #شهید_ابراهیم_هادی که به چشمام زل زده بود به دلم نشست؛بماند که اون لحظه گریم گرفت و توبه کردم؛مهم اینه که با داش ابرام رفیق شدم.
#پلان_سه:
در اون مراسمی که در مسجد امام محمدباقر علیه اسلام به مناسبت دفاع مقدس به سخنرانی حاج اقا ماندگاری برگزار شد با چند تا دختر مومن شهدایی دوست شدم ،دوست قدیمیم رو پیدا کردم و این رو هدیه ای از داش ابرام دونستم.
#پلان_چهار:
در عید نوروز ۹۶ یعنی امسال در کانال تلگرام طلبه بااحساس آخرین مداحی #شهید_حسین_معز_غلامی رو شنیدم اون مداحی که میگه خجالت میکشم که من سرم رو تنمه حسین؛انگار این مداحی رو شهید حسین از ته اعمال قلبش خونده بود و حرف دلش بود بماند که بعدش من رفتم تمام فیلم ها و مداحی های شهید حسین رو گوش کردم و به این نتیجه رسیدم که شهید حسین از شهادتش ونحوه شهادتش وتاریخ شهادتش و شکل شهادتش خبرداشته بماند که آشنایی من و شهید حسین رو مدیون کانال تلگرام طلبه بااحساس این طلبه مومن میدونم بماند که شهید حسین رفیق شهیدش داش ابرام بود و این رو هدیه ای از داش ابرام به خودم میدونم که دستم رو در دست شهدا گذاشت بماند که شهیدحسین چقد تاحالا ب دادم رسیده ،بماند که ...
#پلان_آخر:
از منه جامونده گناهکار به رفیق شهیدم،آقاشهیدحسین،شهیدحسین جان صدام رو میدونم که داری،دلم میخواد شبیهت بشم منم مث خودت شهید بشم پاک بشم پرواز کنم ...یعنی میشه خوش بحالم بشه؟
به قول خودت که گفتی :"وایسا سرعقایدت ...بقیه مهم نیستن ..."
پس شمام کمکم کن...
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد_وعجل_فرجهم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج_بحق_زینب
#اللهم_احفظ_قائدناامام_خامنه_ای
#اللهم_یاری_کن_مدافعین_حرم
#اللهم_نابودکن_داعش_و_وهابیت_وفتنه_گر
#شهیدزندست_باهاش_رفیق_شو
#زنده_نگهداشتن_یادشهداکمترازشهادت_نیست
#شبیه_شهدا_رفتار_کنیم
#بیادرفیق_شهیدم
#داداش_آسمونیم
#مونس_تنهایی_شبهای_من
#شهید_حسین_معزغلامی
#دعام_کنین
#دیگه_یاعلی


کانال نجات از گناه
@nejatazgonah
#گاهی_یک_تلنگر_کافیست

بسم رب شهدا و الصدیقین
یه گناهی رو داشتم حمل میکردم سنگینی اون #گناه زیاد بود به طوری که کمرم خم کرد دلم و پر از غم کرد قرار بود برم حوزه علمیه درس بخونم پیش خودم گفتم "خدایا من که گناه کارم #فاطمه_زهرا سلام الله علیها منو لایق این راه میدونه؟حدود یکماهی بود که با این سوال ازخودم شب و روز نداشتم
تااینکه....
#شهید والامقامی رو تو رسانه دیدم مدافع حرم بود که شنفتم برا #حضرت_زینب (س) سر داد وصیت نامش که شنیدم لحظه لحظه حرفاش پر از عشق #خدا بود هیچ شناختی از آن شهید #مدافع_حرم که شهید محسن #حججی بود نداشتم تو یه نگاه که به چشماش انداختم دلم لرزش پیداکرد بازم زدم زیرگریه داشتم #نماز میخوندم یهویی گفتم شهیدجان برادرجان محسن جان قسمت میدم ضامن من بشو پیش خدا و فاطمه زهرا(س) بگو من و لایق حوزه علمیه بدونن (قبول شدنم برام مهم بود)اون شب خیلی دعاکردم تااینکه خواب دیدم تو مشهدم کنار سقاطلا 😭شهید حججی باچهره نورانی لب خندان پیراهن سفید دستای مبارکشون و به سمت گنبد آقا امام رضا(ع)بردن و رو به من کردن و گفتن مگه میشه تو قبول نشی!!باخنده این حرف و زدن گفتن وقتی قبول شدی بیا مشهد ....
بضرب ازخواب بلند شدم دیدم خواب بود باز چشام پرازاشک شد گفتم خدایا قبول بشم خصلت بدم کنارمیذارم چند هفته گذشت و نتایج رسید قلبم تند تند میزد خیس عرق بودم خدایا جواب نتایج چی میشه !!!!😰
من من بنده حقیر ،فاطمه زهرا(س)لایق این راه انتخاب کردن اره قبول شدم باورم نمیشد ازشدت خوشحالی اشک شوق ریختم الان که دراین راه هستم و پاک مدیون شفاعت شهیدحججی هستم اگه #توبه و شفاعت شهید نبود ممکن نبود من کجا بودم تمام کاری که دراین راه انجام میدم تقدیم میکنم به شهیدوالامقام شهید حججی
آسمان فرصت پرواز بلندی است
ولی...
قصه این است چه اندازه کبوترباشی

کانال نجات از گناه
@nejatazgonah
#گاهی_یک_تلنگر_کافیست

بسم الله الرحمن الرحیم
به نام خدایی که #گناهکاران را صدا میزند و #بخشش همه شان را شامل میشود...

✍️سلام بنده 17سالم هستش... در خانواده ای نبودم که مذهبی باشن و این از همون اول تاثیراتی روم گذاشت،اصلا #حجاب نداشتم،امام زمانم رو نمیشناختم،#توسل رو فراموش کرده بودم،گاهی اوقات حرف هایی میزدم که الان از یادآوریش خجالت میکشم...طوری بود که حتی در مراسمات مذهبی هم هیچ روحیه ای نداشتم وخیلی کم شرکت میکردم...تا اینکه به سفر #راهیان_نور غرب رفتم،خسته شده بودم و واقعا منتظر بودم که تغییر کنم،همون موقع هایی بود که #شهید_حججی رو اسیر کردن،انقدر این شهید تاثیرگذار بود که هنوز شهید نشده بود و منو به فکر برد،فردای همون روز بود که خبر شهادتش رسید...همه جا پرشده بود از #شهید_بی_سر ...دیوانه وار گریه میکردم...اصلا خودم هم نمیفهمیدم چرا ولی در وجودم غوغایی بود که از همون ابتدای تحولم تصمیم گرفتم راهی رو برم که به امام زمانم نزدیک بشم...هر روز سعی خودم رو کردم هر روز گریه میکردم یک مدتی به #خدا نزدیک بودم و یک مدتی به امام زمانم...اما برای خودم جالب شد،منی که واقعا بد حجاب بودم،حتی اسم امام زمانم هم نمیاوردم...به جایی رسیدم که تصمیم گرفتم طلبه بشم...
وحالا من همان دختری هستم که بخاطر دوری از خدایش همیشه ناآرام وخسته بود...ولی الان بانویی طلبه با آرامش زیاد و نگاهی روشن به زندگی خدایی و امام زمانی ام هستم🙂
من هر دو زندگی را تجربه داشتم هم دور از خدا بودن و هم باخدا بودن ولی هیچوقت حاضر نیستم ارامش الانم رو با ان دوران عوض کنم...
الحمدلله علی ما هدانا🌹

کانال نجات از گناه
@nejatazgonah
#گاهی_یک_تلنگر_کافیست

✍️باسلام
ابتدا از شما بابت راه اندازی این کانال تشکر میکنم،خیلی دوست داشتم ماجرای متحول شدنم رو تعریف کنم تا شاید عبرتی باشد برای دیگران.

🔸من دریک خانواده نه خیلی مذهبی بزرگ شدم،تقریبابه هیچ چیز اعتقادنداشتم و متاسفانه درگیر #گناهان بسیار بسیار زیاد که از بیانش شرم دارم،واین قضایاادامه داشت تازمانی که من یک شکست درزندگیم خوردم و این نقطه شروع ارتباط من با #خدا بود،از استاد #رائفی_پور سخنرانی زیاد گوش دادم،واین شروع تحول من بود،سعی کردم #نماز بخونم،نمازمیخوندم ولی خیلی بهش اهمیت نمیدادم،کم کم نمازهامو اول وقت کردم،من آیه ان الصلاه تنهی عن الفحشاء والمنکر رو با وجودم درک کردم،واقعا نمازهای اول وقتم منو از کارهای زشتم دورکرد،واین قضایا همزمان شد با ماه #محرم،یادمه تو اون سال محرم،زندگی نامه #شهید #تندگویان ازتلویزیون پخش شدویه جورایی زندگی من به این شهید گره خورد،دلم شکست،خیلی براش گریه کردم(منی که معروف بودم به سنگدلی واینکه اشکم درنمیاد،اگه مثلا ازتلویزیون روضه پخش میشدویکی گریه میکرد من خندم میگرفت،میگفتم این واسه چی داره گریه میکنه؟!!!)،این شهید منو انداخت تودامن امام حسین ع.کارم شده بود فقط و فقط گریه برا #امام_حسین ع.فقط روضه دانلود میکردمو گریه میکردم،شب باگریه میخوابیدم، صبح باگریه بیدارمیشدم، غذا میخوردم گریه میکردم،در همه حال گریه میکردم.

🔹خیلی حال عجیبی بود،حالم از خودمو گذشتم بهم میخورد.اونقدرتومراسما گریه میکردم که همه ازم التماس دعا میگرفتن. واین قضایاادامه داشت تااینکه من توایام فاطمیه رفتم #مشهد وهمونجابا #امام_رضا ع عهدبستم که #چادر سرکنم ووقتی برگشتم گفتم من دیگه نمیتونم اینطوری ازخونه برم بیرون(منی که هیچ ابایی نداشتم که #نامحرم منو با تیپای ناجور ببینه) و بیرون نرفتم تا چادرتهیه کردم.الان کاربه جایی رسیده که اگر تو خواب ببینم که یه ذره موهام بیرونه انقدرگریه میکنم که با هق هق از خواب میپرم.خیلی هم تواین راه مسخره شدم،بهم میگفتن که چادری شدی شوهرپیداکنی،یامیگفتن دوست پسرت گفته چادری شی؟یامیگفتن که الان دیگه کسی دختر چادری رو نمیگیره،ولی من از راهی که انتخاب کرده بودم برنگشتم،چون یقین داشتم به کاری که میکردم.

🔺یادمه استاد یکبار در سخنرانیهاشون گفتن که کی حاضره تیکه تیکه بشه ولی یک ثانیه ظهور جلو بیوفته؟من اگر تو اون جمع بودم دستموبالا میکردم،شاید یک ثانیه به ظاهر تاثیر چندانی در #ظهور نداشته باشه ولی عمروجون من فدای امام زمانم شده،و من حاضرم نه فقط خودم بلکه فرزند دلبندم هزاران هزاران بار تکه تکه شود در راه یار.
آقا جانم عزیزُ علیَّ ان ارَی الخلقَ ولا تُری و لا اسمعَ لکَ حسیسا و لا نجوی
برای من اینکه مردم را ببینم و تو را نبینم و از تو صدایی و نجوایی نشنوم سخت است...


کانال نجات از گناه
@nejatazgonah
#گاهی_یک_تلنگر_کافیست

✍️اره من یک #طلبه هستم

🔸امروز وقتی دیدم بحث سر خاطرات متحول شدنه به دلم افتاد مروری کنم به زندگی خودم.
یه دل نوشته ....
یادم میاد
ای خدا بهش فکر میکنم دلم میگیره
قبل از این که وارد #حوزه بشم خلاف ...#گناه ... #امام_زمان هست؟نیست.
واقعا میبینه منو ....حواسم نبود......چی بود
روزه میگرفتم بدور از چشم بقیه میخوردم ....چه ساده بودم. چی فکر میکردم چی شد
هیچ حسی نداشتم کسی نموند بود که از گزند کار های من در امان باشه
نفهمیدم چی شد یکی زد پس کلم چی بود.؟! کی بود .!؟

🔹14سالم بود،یهو دیدم یکی گذاشتم تو حوزه منی که پاش میفتاد به اخوند جماعت شاید بی احترامیم میکردم... روم نمیشد به کسی بگم رفتم حوزه.
خودمم باورم نمیش هرکی میفهمید میگفت بابا تو دیگه بیخیال... تو.!؟ حوزه.!؟ اصلا داریم. میشه.؟! شده بودم مضحکه همه، سخت بود برام
هیچ وقت یادم نمیره اوایل رفتم سر کوچه. یکی از بچها گفت. فلان همسایه نیست بریم از دیوار تو حیاط خونش فوتبال.کار همیشمون بود...
برای اولین بار گفتم بچه‌ها گناه داره. شاید راضی نباشه.امدیم شیشش شکست... برگشت هرچی از دهنش در میومد بارم کرد ...تو فلان فلان شده تا دیروز....

🔸الان که فکر میکنم میبینم چقدر اون لحظه شیرین بود و قدرشو ندونستم.... من که برا امام زمان کاری نکردم. اقلا 4تا فحش بخاطرش بخورم...حتی شاید پدرو مادرمم باورشون نمیشد.
پسری که تو روشون می ایستاد. ....جلوی پاشون خمشوو پاشونو ببوسه. پدرم مدیون نون حلالتم. مادرم مدیون روضه رفتناتم...کجا کاری کردید خدا دستمو گرفت.
دیگه دوستی نداشتم جز یکی، یکی که نفهمیدم چی شد محبتش افتاد تو دلم الان چند ساله نمیتونم فکر کنم که روزی بیاد و بفکرش نباشم کسی که پشت در حجره‌ها حسش میکردیم
شب میخوابیدیم صبح پا میشدیم میدیدیم رفیقمون که لبخند از لبش نمیفتاد بغض گلوشو گرفته. داغونه. چیزیم نمیگفت بعدا میفهمیدم نگو اقا چیزهایی دیدوو رو نمیکنه... اقایی که لطفش بی پایانه
محبتش بی کرانه

🔹یادمه تو حرم #حضرت_معصومه سلام الله علیها بودم. یه جوونی امد پیشم گفت شما طلبه ای ؟گفتم اره؛ گفت میشه حوزه رو برا من تعریف کنی؟ ناخواسته یه جمله گفتم ;گفتم حوزه مثل یه نردبونه که بهت میدن. یه آپشنه.
میتونی از این نردبون استفاده کنی و بالا بری اما اگه خدای نکنه مراقبت نکنی طوری از بالا به زمین میخوری که ...گفتم از حوزه همین بس که من رو سیاهو متحول کرد. هرچند قدر نمیدونم رفقای زیادی بودن که تو حوزه عوض شدن.... این شعر چه ها کرد با دل من; این روز ها که میگذرد غرق حسرتم مثل قنوت‌های بدون اجابتم بسته است چشم‌های مرا غفلت گناه تو حاضری منم که گرفتار غیبتم

عزیزان برا این بچه سید ضعیفو ناتوانو حقیرو دست خالی خیلی دعا کنید عاقبت بخیر شم
انشاالله بعد از 120سال نوکری اقا شهید بشید.
برا منم دعا کنید #شهید بشم

کانال نجات از گناه
@nejatazgonah
#گاهی_یک_تلنگر_کافیست

✍️من دختر۱۸ساله هستم که تقریبا ۱سال است بااستاد #رائفی_پور آشنا شدم و تمام سخنرانی ایشون رو آنلاین نگاه می کنم و دانلود میکنم
من زندگی و آخرتم رو مدیون استاد هستم.از همین جا ازشون تشکر میکنم.
من نزدیک به ۱سال است عوض شدم
من وقتی سرمست زندگی بودم و تو #گناه و معصیت غرق شده بودم سخنرانی استاد رو برای ثانیه ای از گوشم عبور کرد:

💠ألَمْ یَعْلَم بِأَنَّ اللَّهَ یَرَى (14علق )
بابا تو نمیدونی دارم میبینمت. دارم میبینمت. به اندازه شیشه رفلکس مارو قبول داشته باش

💠ما لَكُمْ لا تَرْجُونَ لِلَّهِ وَقاراً (13 نوح)
چه شده بر شما دیگه منی که خلقت کردم و تصدیقم نمیکنی!!!!

همین جمله کافی بود تا اشکم دربیاد
من دختری که همیشه عهد میشکستم و #معصیت کبیره انجام میدادم و حجابم اجباری بود و #نمازم فیلم تا کسی بهم گیر نده و دروغم شده بود برام عین آب خوردن به اندازه 180 درجه بیشتر تغییر کردم.

🔹حجابم رو با عشق پذیرفتم. نمازم اول وقت و با حضور قلب.حتی برای جواب دادن به سوالات خودم ودیگران درباره دین کلاس های #شهید_مطهری رو ۶ماهه میروم و من همه ی این ها رو مدیون استادم و بگم براشون خیلی دعا میکنم و ایشالله همیشه درسلامت و سربلندی باشند.
وهمیشه دعا میکنم برای همه که ای کاش کسی در زندگی ما باشه همیشه تا هلمون بده در زمان تنبلی به سمت خدا و ابراز عشق به خدا
التماس دعا.درپناه حق.....

کانال نجات از گناه
@nejatazgonah
منتظر که گناه نمی‌کند!
کانال نجات از گناه @nejatazgonah
#داستان_های_اخلاقی

✍️ داستان #شهید عباس بابایی و استاد زن آمریکایی زبان انگلیسی

🔸در بدو ورود به نیرو هوایی باید یک سری‌ آموزش‌ها می‌دیدیم که از آن جمله آموزش زبان انگلیسی بود. در کلاس زبان من به عنوان هنرجو سمت ارشدی کلاس را داشتم. با ورود عباس بابایی به کلاس به عنوان دانشجو می‌بایست ایشان ارشد کلاس می‌شد‌ اما عباس از این کار ‌امتناع می‌کرد.

🔹در این کلاس من با این شهید بزرگوار آشنا شده و با هم رفیق شدیم. ایشان شخصیت خاصی داشتند واز همه متمایز بودند. در آن دوران بیشتر استادان زن بودند از جمله استاد کلاس زبان که یک زن ‌امریکایی بود. آمریکایی‌ها می‌خواستند از این طریق فرهنگ منحوس غربی را به جوانان این مرز وبوم تحمیل کنند. عباس همیشه می‌گفت: اینها ماموران CIA هستند و در قالب استاد، جاسوسی می‌کنند.

🔸همانطور که گفتم ایشان اخلاق بخصوصی داشتند. انسانی متواضع و با اخلاص بودند که من شیفته او شده و تا پایان دوره با هم بودیم. این استاد زبان برای اینکه فرهنگ مبتذل غرب را رواج دهد، به دانشجویان پیشنهاد شرم‌آوری داد که، اگر کسی‌امتحان پایان ترم را ۲۰ بگیرد من یک شب با او خواهم بود. بعد از اعلام نمرات عباس ازهمه نمره‌اش بیشتر بود. او ‌امتحان را ۱۹ گرفته بود.

🔹من برگه او را که دیدم تعجب کردم زیرا او یک کلمه ساده را غلط نوشته بود و آن استاد هم به عباس گفت: تو عمدأ این کلمه را غلط نوشته‌ای تا با من نباشی. آنجا بود که من به عظمت روحی عباس پی بردم. ایشان با این کار درس #تقوا و #عفت و بزرگواری را به دیگران آموخت.

👤راوی:عظیم دربند سری
📚خبرگزاری دانشجو کد خبر337861

کانال نجات از گناه
@nejatazgonah
#سبک_زندگی

🔺سعی کنیم دائم الوضو باشیم:

🔸خواب با #وضو، عبادت است ؛

رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود : کسی که با #وضو بخوابد بستر او برایش #مسجد می شود، و خوابش (ثواب کسی را دارد که) به نماز مشغول است تا این که شب را به صبح رساند و اگر کسی #بدون وضو خوابید بسترش برای او قبر خواهد بود و مانند مرداری می ماند تا صبح شود....

🔹مرگ با #وضو، شهادت است؛

رسول خدا (صلی الله علیه واله وسلم) فرمود: اگر توانستی شب و روز با وضو باشی این کار را انجام بده، زیرا اگر در حال وضو از دنیا بروی #شهید خواهى بود...

🔅در قیامت نورانی می شوی؛ #پیامبر خدا می فرمایند: فردای #قیامت خدای متعال امّت من را بین بقیّه‌ ی امّت‌ها در حالی محشور می‌کند که به خاطر وضویی که در دنیا گرفتند روسپیدند و پیشانی‌های نورانی‌ دارند...

📚مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل؛ ج۱ ص۳۵۶
بحارالأنوار: ج۸۰، ص۳۱۴، روایت۲، باب۵
بحارالأنوار: ج۸۰، ص۳۱۴، روایت۳، باب۵
وسایل الشیعه: ج۱، ص ۲۹۷
ثواب الاعمال، شیخ صدوق

کانال نجات از گناه
@nejatazgonah