کانال ندای شیعه
2.68K subscribers
4.67K photos
1.3K videos
200 files
3.86K links
🔸پاسخ به شبهات اعتقادی و بیان عقیده شیعه
🔹مدیریت: @xxmortezaxxx
🔹کانال: @Nedayeshiacom
🔹گروه: @nedayeshiaofficial
🔹تبلیغات: @nedayeshia_tab
🔹اینستاگرام: instagram.com/nedayeshiaofficial
🔹سایت : nedayeshia.com
Download Telegram
😔چرا شام قلب امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را بیشتر به درد می آورد؟

yon.ir/YzidShm
در شام جسارت های فراوانی به اهل بیت امام حسین س شد . یکی از این مصائب این است اهل بیت یزید در حجاب بودند و اهل بیت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در جلوی یزید و نامحرمان بودند تا جایی که دختر امام حسین س را خواستند به کنیزی ببرند...
و حضرت زینب سلام الله علیها به دشمنی خدا متهم می شود...
و امیرالمومنین و امام حسین سلام الله علیهما خارجی معرفی می شوند...

☑️روایت از طریق شیعه در کتاب مقتل لهوف سید بن طاووس رحمه الله وارد شده و با اختلاف جزئی در کتب اهل سنت مثل تاریخ طبری و تاریخ مدینه دمشق و البدایه و النهایه و .... وارد شده است:

اسناد و اسكن روايت:

📚تاريخ مدينة دمشق ج 69 ص 177
yon.ir/tmdin
📚تاريخ الطبري ج 5 ص 461
yon.ir/ttabari

☑️ترجمه فارسی:

از فاطمه دختر علی علیه السلام روایت شده است که:
هنگامیکه ما را پیش یزید بن معاویه نشاندند، ابتدا رقتی نشان داد و بنای ملاطفت و مهربانی گذارد ، سپس مرد سرخ چهره ای از اهالی شام برخاست به سوی یزید رفت و گفت: ای امیرمومنان! این (دختر) را به من ببخش! منظورش من بودم که دخترکی زیبا بودم. من وحشت کردم و به سختی ترسیدم و گمان بردم که او این کار را خواهد کرد (به همین دلیل) لباس خواهرم زینب که از من بزرگتر و عاقلتر بود و هرآینه می دانست که اینکار شدنی نیست را گرفتم. خواهرم گفت: به خدا که دروغ گفتی و نفرین شدی، نه تو میتوانی این کار را انجام دهی و نه او. پس یزید خشمگین شد و گفت: نه، به خدا قسم تو دروغ گفتی که اگر بخواهم آن کار را میکنم. (خواهرم به یزید)گفت: نه، به خدا قسم هرگز. خدا این اجازه را به تو نداده، مگر این که از دین ما خارج شده و به دینی غیر از دین ما درآیی. یزید باز به خشم آمد از جای پرید و گفت: مقابل من ایستاده ای و اینچنین میگویی؟براستیکه پدرت و برادرت، از دین بیرون رفتند. (خواهرم)گفت: به دین خدا و دین برادر و پدر و جد من بود که تو و جد و پدر تو، راه یافتید به اسلام هدایت شدید؛ یزید گفت: ای دشمن خدا، دروغ گفتی. خواهرم گفت: تو حاکم هستی که به ستمکاری، دشنام دهی و با سلطنت خود، خوار می کنی ! پس بخدا قسم انگار که یزید شرمگین شد و ساکت شد. سپس مرد شامی برگشت و (دوباره) گفت: ای امیرمومنان! این دخترک را به من ببخش. یزید به او گفت: دور شو، که خدا تو را مرگ ناگهانی بدهد....


☑️روایت در کتاب مقتل لهوف:

📚 اللهوف ص : 109
yon.ir/mlhuf
اسكن:
☑️ترجمه فارسی:
مردى از اهل شام به سوى فاطمه بنت حسين ( ع ) نگريست و گفت : " اى امير المؤمنين ! اين كنيز را به من ببخش ! " فاطمه به عمه اش زينب گفت : " عمه جان ! يتيم شدم و اينك مى خواهند مرا به كنيزى ببرند . " زينب ( س ) فرمود : " نه ، اين فاسق نمى تواند چنين كارى را انجام دهد . " مرد شامى از يزيد پرسيد : " اين كنيز كيست ؟ " يزيد گفت : " فاطمه دختر حسين ( ع ) و آن هم زينب دختر على بن ابى طالب است . " مرد شامى گفت : " اى يزيد ! خدا تو را لعنت كند ! به خدا قسم من گمان مى كردم آنان اسيران رومى هستند . " يزيد گفت : " به خدا قسم تو را هم به آنان ملحق مى كنم . " سپس دستور داد او را كشتند . راوى مىگويد : يزيد خطيبى طلبيد و امر كرد كه بالاى منبر برود و در مورد حسين ( ع ) و پدرش بدگويى كند . خطيب بر سر منبر آمد و در بدگويى به أمير المؤمنين و حسين شهيد ( عليهما السلام ) ومدح معاويه و يزيد ( لعنهما الله ) بسى مبالغه كرد .
على بن الحسين ( ع ) فرياد زد : " واى بر تو اى خطيب ! خشنودى مخلوق را در برابر غضب و خشم آفريدگار به جان خريدى ، پس جاى خود را در آتش آماده ببين....

#شام #یزید #مقتل
🔻کانال ندای شیعه
@nedayeshiacom