🔹منزل به منزل تا کربلا (از مكه تا كربلا)
🔸روز بيست و يكم ذيحجه بود كه قافله امام حسين عليهالسلام به «زرود» رسيد و در آنجا مقدارى توقف كرد. در نزديكى اردوى امام، زهير بن قين بجلي فرود آمده بود، و او از هواداران عثمان بشمار مىرفت و در آن سال مراسم حج را بجاى آورده و به كوفه باز مىگشت.
🔺جماعتى از قبيله بنى فزاره و بجيله نقل كردهاند كه: ما با زهير بن قين از مكه باز مىگشتيم و در راه همراه با حسين عليه السلام و همراهانش طى طريق مىكرديم، چون حسين عليه السلام در محلى فرود مىآمد، ما در جاى ديگرى فرمود مىآمديم! ولى در بعضى از منازل امام عليه السلام در محلى فرود آمد كه ما هم بناچار در همانجا فرود آمديم. در منزل «زرود» بود كه با زهير نشسته و غذا مىخورديم كه ناگهان فرستاده حسين عليهالسلام بر ما وارد شد و سلام كرد و گفت: اى زهير بن قين! مرا ابا عبدالله حسين بسوى تو فرستاده كه او را ملاقات كنى.
ما همه دست از عذا كشيده و سكوت كرديم، همسر زهير - كه ديلم مرو بود - گفت: سبحان الله! فرزند پيامبر تو را فراخوانده و كسى را به دنبالت فرستاده و تو از رفتن خوددارى مىكنى ؟! چه مىشود اگر نزد او رفته و سخن او را بشنوى!
زهير از جاى برخاست و بسوى امام رفت، طولى نكشيد كه مراجعت نمود در حالى كه چهرهاش مىدرخشيد و مسرور بود، فرمان داد تا خيمه را برچيده و بارها و لوازم را برداشته و در جوار اردوى امام عليه السلام خيمه زدنند، و بعد به همسرش گفت: تو را طلاق دادم زيرا دوست ندارم از من جز خوبى به تو برسد، من تصيميم گرفتهام كه در مصاحبت حسين عليهالسلام باشم و جانم را فداى او كنم. سپس همسر خود را با مقدارى آذوقه و مال با چند تن از عموزاده هايش همراه كرد تا او را به مقصد برسانند، همسر زهير برخاست و گريست و با او وداع كرد و گفت: خدا يار و مددكار تو باشد، و براى تو اين سفر را به خير كند و در روز واپسين اين از خود گذشتگى مرا به جد حسين عليه السلام ياد آور باش.
زهير بعد از واداع با همسرش به همراهان خو گفت: هر كسى از شما دوست دارد، با من بيايد، والا اين آخرين ديدار ماست! و بعد، حديثى را براى همراهان خود نقل كرد كه: ما در «بنجر» جنگ مىكرديم و خداوند ما را پيروز كرد و غنائمى را بدست آورديم. سلمان باهلى و به ما گفت: زمانى كه محضر سيد شباب آل محمد عليهالسلام را درك كرديد به جنگ نمودن در كنار او و يارى نمودن او و غنائمى كه در اين مسير نصيب شما خواهد شد، بيشتر شاد باشيد! من هم اكنون شما را به خدا مىسپارم.
ابراهيم بن سعيد كه از همراهان زهير در سفر حج بوده است روايت كرده كه: هنگامى كه زهير نزد امام حسين عليهالسلام رفت، امام به او گفت كه: من در كربلا كشته خواهم شد و سرم راز زحر بن قيس به اميد گرفتن جايزه نزد يزيد خواهد برد ولى يزيد چيزى به او نخواهد داد!
📚المهلوف حياة الامام الحسين
#امام_حسین علیه السلام
#زرود
#مکه
#کربلا
#زهیر
❇️ @valiasr255
#اهلسنت
#وهابیت
🌐کانال ندای شیعه
@nedayeshiacom
🔸روز بيست و يكم ذيحجه بود كه قافله امام حسين عليهالسلام به «زرود» رسيد و در آنجا مقدارى توقف كرد. در نزديكى اردوى امام، زهير بن قين بجلي فرود آمده بود، و او از هواداران عثمان بشمار مىرفت و در آن سال مراسم حج را بجاى آورده و به كوفه باز مىگشت.
🔺جماعتى از قبيله بنى فزاره و بجيله نقل كردهاند كه: ما با زهير بن قين از مكه باز مىگشتيم و در راه همراه با حسين عليه السلام و همراهانش طى طريق مىكرديم، چون حسين عليه السلام در محلى فرود مىآمد، ما در جاى ديگرى فرمود مىآمديم! ولى در بعضى از منازل امام عليه السلام در محلى فرود آمد كه ما هم بناچار در همانجا فرود آمديم. در منزل «زرود» بود كه با زهير نشسته و غذا مىخورديم كه ناگهان فرستاده حسين عليهالسلام بر ما وارد شد و سلام كرد و گفت: اى زهير بن قين! مرا ابا عبدالله حسين بسوى تو فرستاده كه او را ملاقات كنى.
ما همه دست از عذا كشيده و سكوت كرديم، همسر زهير - كه ديلم مرو بود - گفت: سبحان الله! فرزند پيامبر تو را فراخوانده و كسى را به دنبالت فرستاده و تو از رفتن خوددارى مىكنى ؟! چه مىشود اگر نزد او رفته و سخن او را بشنوى!
زهير از جاى برخاست و بسوى امام رفت، طولى نكشيد كه مراجعت نمود در حالى كه چهرهاش مىدرخشيد و مسرور بود، فرمان داد تا خيمه را برچيده و بارها و لوازم را برداشته و در جوار اردوى امام عليه السلام خيمه زدنند، و بعد به همسرش گفت: تو را طلاق دادم زيرا دوست ندارم از من جز خوبى به تو برسد، من تصيميم گرفتهام كه در مصاحبت حسين عليهالسلام باشم و جانم را فداى او كنم. سپس همسر خود را با مقدارى آذوقه و مال با چند تن از عموزاده هايش همراه كرد تا او را به مقصد برسانند، همسر زهير برخاست و گريست و با او وداع كرد و گفت: خدا يار و مددكار تو باشد، و براى تو اين سفر را به خير كند و در روز واپسين اين از خود گذشتگى مرا به جد حسين عليه السلام ياد آور باش.
زهير بعد از واداع با همسرش به همراهان خو گفت: هر كسى از شما دوست دارد، با من بيايد، والا اين آخرين ديدار ماست! و بعد، حديثى را براى همراهان خود نقل كرد كه: ما در «بنجر» جنگ مىكرديم و خداوند ما را پيروز كرد و غنائمى را بدست آورديم. سلمان باهلى و به ما گفت: زمانى كه محضر سيد شباب آل محمد عليهالسلام را درك كرديد به جنگ نمودن در كنار او و يارى نمودن او و غنائمى كه در اين مسير نصيب شما خواهد شد، بيشتر شاد باشيد! من هم اكنون شما را به خدا مىسپارم.
ابراهيم بن سعيد كه از همراهان زهير در سفر حج بوده است روايت كرده كه: هنگامى كه زهير نزد امام حسين عليهالسلام رفت، امام به او گفت كه: من در كربلا كشته خواهم شد و سرم راز زحر بن قيس به اميد گرفتن جايزه نزد يزيد خواهد برد ولى يزيد چيزى به او نخواهد داد!
📚المهلوف حياة الامام الحسين
#امام_حسین علیه السلام
#زرود
#مکه
#کربلا
#زهیر
❇️ @valiasr255
#اهلسنت
#وهابیت
🌐کانال ندای شیعه
@nedayeshiacom