توحید از نظر اسلام و "باب" و "بهاء"
عقیده "بابیان" و "بهائیان" در مورد توحید چیست؟
🟢 در اسلام، خدا وجودى یکتا و بى همتاست، هیچ گونه شبیه و نظیرى ندارد و از تمام عیوب و نواقص پاک و منزّه است. ولی خدا از نظر «باب» و «بهاء» خودشان هستند، تا آنجا که «بهاء» خودش را خالق خدایان می داند و علی محمد باب هم پس از نوشتن قریب دو صفحه مشتقّات «فردیّت» و یکتایى خداوند، براى این که به خدایى خودش لطمه وارد نشود، در آخر می گوید: البته به هر کس بخواهی فردیت را عطا می کنی.
☑️پاسخ: در اسلام، خدا وجودى است یکتا و بى همتا، هیچ گونه شبیه و نظیرى ندارد، و هر چیزى را که انسان به عنوان خدا در ذهن خود تصوّر کند، آن مخلوق است، خدا قابل تصوّر نیست و از تمام عیوب و نواقص پاک و منزّه است. مبارزه اسلام با بت پرستى و خرافه پرستى، در سرلوحه برنامه اش بوده و
✅ نخستین اعلام اسلام این بود که «قولوا لا إله إلّا الله تفلحوا»؛ (بگویید نیست معبودی جز خدای یکتا و بی همتا، تارستگار شوید).
👁🗨 اما از نظر "باب" و "بهاء" و پیروانشان، خدا در درّه تاریکى از افسانه ها فرو رفته، و توأم با موهومات بت پرستى و با بافندگى هاى تهى و بى اساس آمیخته شده است؛ تا آنجا که گاهى خدا در زندان مى افتد. چنان که "حسینعلی بهاء" در کتاب "مبین" می گوید: «اسمع ما یوحی من شطر البلاء علی بقعة المحنة و الابتلاء من صدره القضاء انه لا اله الا انا المسجون الفرید».
(۱) خدا از نظر "باب" و "بهاء" خودشان هستند، و تمام موجودات، مخلوق آن ها مى باشند، تا آنجا که خود، خدا مى سازند و مى آفرینند، چنان که "بهاء" در قصیده "ورقائیه" گوید:
کُلُّ الاُلُوه مِنْ رَشح امرى تَأَلَّهَتْ *** وَ کُلُّ الرُّبوُب مِنْ طَفَح حکمى تَربَّبَتْ
یعنى: همه خدایان از آثار فرمانم خدا شدند و همه پروردگاران از لبریزى حکم من، پروردگار گشتند. (۲)
«میرزا على محمد باب» نیز در «دلائل السّبعه» خود، قریب دو صفحه تمام مشتقّا «فردیّت» و یکتایى خدا را آورده، ولى براى این که به خدایى خود لطمه وارد نشود، در آخر گوید:
«لتؤتین الفردیّة من تشاء»؛ (البته به هر کس بخواهی فردیت را عطا می کنی).
اگر خدا فرد محض و یکتای صرف است، چگونه می شود فردیّت خود را به دیگری بدهد؟! (۳)
〰〰〰〰〰〰〰
پی نوشت :
(۱). مبین، ص ۲۸۶.
(۲). مکاتیب، ج ۱، ص ۲۵۴.
(۳). بابی گری و بهایی گری{مولود مدعیان دروغین نیابت خاص از امام زمام(عج )}، محمدی اشتهاردی، محمد ، گلستان ادب ، قم ، ١٣٨۳ ، ج ۱، ص ۱۷۵.
#بهائیت/#باب/#بهاء/#بهائی/#بهائیت_شناشی
@nedayeshiacom
عقیده "بابیان" و "بهائیان" در مورد توحید چیست؟
🟢 در اسلام، خدا وجودى یکتا و بى همتاست، هیچ گونه شبیه و نظیرى ندارد و از تمام عیوب و نواقص پاک و منزّه است. ولی خدا از نظر «باب» و «بهاء» خودشان هستند، تا آنجا که «بهاء» خودش را خالق خدایان می داند و علی محمد باب هم پس از نوشتن قریب دو صفحه مشتقّات «فردیّت» و یکتایى خداوند، براى این که به خدایى خودش لطمه وارد نشود، در آخر می گوید: البته به هر کس بخواهی فردیت را عطا می کنی.
☑️پاسخ: در اسلام، خدا وجودى است یکتا و بى همتا، هیچ گونه شبیه و نظیرى ندارد، و هر چیزى را که انسان به عنوان خدا در ذهن خود تصوّر کند، آن مخلوق است، خدا قابل تصوّر نیست و از تمام عیوب و نواقص پاک و منزّه است. مبارزه اسلام با بت پرستى و خرافه پرستى، در سرلوحه برنامه اش بوده و
✅ نخستین اعلام اسلام این بود که «قولوا لا إله إلّا الله تفلحوا»؛ (بگویید نیست معبودی جز خدای یکتا و بی همتا، تارستگار شوید).
👁🗨 اما از نظر "باب" و "بهاء" و پیروانشان، خدا در درّه تاریکى از افسانه ها فرو رفته، و توأم با موهومات بت پرستى و با بافندگى هاى تهى و بى اساس آمیخته شده است؛ تا آنجا که گاهى خدا در زندان مى افتد. چنان که "حسینعلی بهاء" در کتاب "مبین" می گوید: «اسمع ما یوحی من شطر البلاء علی بقعة المحنة و الابتلاء من صدره القضاء انه لا اله الا انا المسجون الفرید».
(۱) خدا از نظر "باب" و "بهاء" خودشان هستند، و تمام موجودات، مخلوق آن ها مى باشند، تا آنجا که خود، خدا مى سازند و مى آفرینند، چنان که "بهاء" در قصیده "ورقائیه" گوید:
کُلُّ الاُلُوه مِنْ رَشح امرى تَأَلَّهَتْ *** وَ کُلُّ الرُّبوُب مِنْ طَفَح حکمى تَربَّبَتْ
یعنى: همه خدایان از آثار فرمانم خدا شدند و همه پروردگاران از لبریزى حکم من، پروردگار گشتند. (۲)
«میرزا على محمد باب» نیز در «دلائل السّبعه» خود، قریب دو صفحه تمام مشتقّا «فردیّت» و یکتایى خدا را آورده، ولى براى این که به خدایى خود لطمه وارد نشود، در آخر گوید:
«لتؤتین الفردیّة من تشاء»؛ (البته به هر کس بخواهی فردیت را عطا می کنی).
اگر خدا فرد محض و یکتای صرف است، چگونه می شود فردیّت خود را به دیگری بدهد؟! (۳)
〰〰〰〰〰〰〰
پی نوشت :
(۱). مبین، ص ۲۸۶.
(۲). مکاتیب، ج ۱، ص ۲۵۴.
(۳). بابی گری و بهایی گری{مولود مدعیان دروغین نیابت خاص از امام زمام(عج )}، محمدی اشتهاردی، محمد ، گلستان ادب ، قم ، ١٣٨۳ ، ج ۱، ص ۱۷۵.
#بهائیت/#باب/#بهاء/#بهائی/#بهائیت_شناشی
@nedayeshiacom
زنان غربی چه نقشی در گسترش فرقه ی ضاله ی بهائیت داشتند؟
✴️ از ابتدای ایجاد فرقه ی ضاله ی بهاییت، همواره زنان به عنوان مهره هایی فعال در پیشرفت آن مورد استفاده قرار گرفته اند، که از باب نمونه به تعدادی اشاره می کنیم:
۱- لویزا مور و همسرش گتسینگر. همسر شوقی افندی در مورد لویزا مور می گوید: «راه های ناصاف را برای موفقیت ما (بهائیان) هموار می کرد».
۲- فوئب هرست، یکی از متمولینی که موقوفات زیادی برای بهائی ها در آمریکا از خود به جای گذاشت.
۳- لیدی بلامفیلد، ملقّب به ستاره. او بهائیت را در جامعه ی ملل، که در ژنو تشکیل می شد نفوذ داد و ...
👁🗨👁🗨👁🗨👁🗨
(۱). فروغ ارباب، اختران تابناک، مؤسسه ی ملی مطبوعاتی امری ۱۲۲ بدیع، ص ۲۰۶.
(۲). اختران تابناک، فروغ ارباب، انتشارات مؤسسه ی ملی مطبوعاتی امری، ۱۲۲ بدیع.
(۳). سایه روشن های بهاییت در ایران، دفتر پژوهشهای موسسه کیهان، کیهان، تهران، ۱۳۸۵ ، ج ۱، ص ۱۵۲.
#بهائیت/#بهائی/#بهائیت_شناشی
@nedayeshiacom
✴️ از ابتدای ایجاد فرقه ی ضاله ی بهاییت، همواره زنان به عنوان مهره هایی فعال در پیشرفت آن مورد استفاده قرار گرفته اند، که از باب نمونه به تعدادی اشاره می کنیم:
۱- لویزا مور و همسرش گتسینگر. همسر شوقی افندی در مورد لویزا مور می گوید: «راه های ناصاف را برای موفقیت ما (بهائیان) هموار می کرد».
۲- فوئب هرست، یکی از متمولینی که موقوفات زیادی برای بهائی ها در آمریکا از خود به جای گذاشت.
۳- لیدی بلامفیلد، ملقّب به ستاره. او بهائیت را در جامعه ی ملل، که در ژنو تشکیل می شد نفوذ داد و ...
👁🗨👁🗨👁🗨👁🗨
(۱). فروغ ارباب، اختران تابناک، مؤسسه ی ملی مطبوعاتی امری ۱۲۲ بدیع، ص ۲۰۶.
(۲). اختران تابناک، فروغ ارباب، انتشارات مؤسسه ی ملی مطبوعاتی امری، ۱۲۲ بدیع.
(۳). سایه روشن های بهاییت در ایران، دفتر پژوهشهای موسسه کیهان، کیهان، تهران، ۱۳۸۵ ، ج ۱، ص ۱۵۲.
#بهائیت/#بهائی/#بهائیت_شناشی
@nedayeshiacom
زنان چه جایگاهی در فرقه ی بهائیت دارند؟
✴️ بهائیان، ازدواج با همه ی محارم را، جز با زن پدر جایز می دانند و این از کثیف ترین دستورالعمل های بهائیان برای حفظ و ازدیاد نسل خود است. آنها در صدد هستند همان طور که در غرب، برخی کشورها این عمل زشت اخلاقی را قانونی کرده اند، در تمام دنیا به صورت اصلی قانونی درآورند. حسین فردوست در خاطرات خود، نمونه های بسیاری از رفتارهای ناهنجار مردان بی بند و بار بهائی همچون هویدا و... را ذکر میکند، و علاوه بر آن نمونه های بسیار دیگری در کتاب هایی مانند «خاطرات صبحی» نقل می شده است.
👁🗨👁🗨👁🗨👁🗨
(۱). فتنه ی باب، ص ۱۴.
(۲). تاریخ جامع بهائیت، ص ۱۱۴.
#بهائیت/#بهائیت_شناشی/#بهائی
@nedayeshiacom
✴️ بهائیان، ازدواج با همه ی محارم را، جز با زن پدر جایز می دانند و این از کثیف ترین دستورالعمل های بهائیان برای حفظ و ازدیاد نسل خود است. آنها در صدد هستند همان طور که در غرب، برخی کشورها این عمل زشت اخلاقی را قانونی کرده اند، در تمام دنیا به صورت اصلی قانونی درآورند. حسین فردوست در خاطرات خود، نمونه های بسیاری از رفتارهای ناهنجار مردان بی بند و بار بهائی همچون هویدا و... را ذکر میکند، و علاوه بر آن نمونه های بسیار دیگری در کتاب هایی مانند «خاطرات صبحی» نقل می شده است.
👁🗨👁🗨👁🗨👁🗨
(۱). فتنه ی باب، ص ۱۴.
(۲). تاریخ جامع بهائیت، ص ۱۱۴.
#بهائیت/#بهائیت_شناشی/#بهائی
@nedayeshiacom
تاریخچه فرقه ضالّه بهائیت
🔸#قسمت اول⬇️
از آنجایی که فرقه بهائیت منشعب از فرقه بابیه است و پیروان حسینعلی بهاء معتقدند علی محمّد شیرازی همان امام دوازدهم شیعیان است که ظهور نموده و بعد از شش سال توسط حکومت قاجار اعدام شد و از طرفی هم بهائیان اعتقاد دارند که علی محمّد باب مبشر ظهور حسینعلی نوری می باشد که باب در کتاب هایش مکرّر از او یاد نموده و از او طلب استمداد نموده است
🔸لذا جا دارد اول از زندگی علی محمد شیرازی و کیفیت پدید آمدن فرقه بابیه سخن بگوئیم تا کاملاً زوایای پنهان زندگی مؤسس فرقه بابیت برای عزیزان شناخته شود تا نوبت به فرقه بهائیت و چگونگی شکل گیری آن توسط حسینعلی بهاء برسد لازم به ذکر است که در بیان تاریخچه فرقه ضالّه بهائیت فقط از کتب رهبران بهائی إستفاده می گردد تا حقیقت مطلب بر متحرّیان حقیقت آشکار شود
🔸بنیانگذار فرقه بابیه علی محمّد شیرازی است که در روز أول محرّم ۱۲۳۵ ق (۲۷ مهر ۱۱۹۸ش) در شیراز متولد شد پدرش محمد رضا بزّاز (که شغل پارچه فروشی داشت) و مادرش فاطمه بیگم می باشد همچنانکه عبدالحمید إشراق خاوری در کتاب تلخیص تاریخ نبیل ص ۵۸ مینویسد: «حضرت باب نام مبارکشان علی محمد است در سال ۱۲۳۵ هجری در روز أول محرّم در شیراز متولد شد»
🔸مورّخ بهائی إشراق خاوری در ادامه مطلب ص ۵۹ مینویسد: «حضرت باب هنوز طفل بودند که پدرشان وفات کرد مشارالیه موسوم به سید محمّد رضا و از أولاد رسول الله بود… حضرت باب بعد از فوت پدر در دامن خال بزرگوار خود جناب میرزا سید علی پرورش یافتند»
🔸محمد علی فیضی از دیگر مورّخین این فرقه نیز در کتاب نقطه اولی ص ۷۱ در این باره مینویسد: «تولّد حضرت باب واقع شده است در شب أول ماه محرّم از سال ۱۲۳۵ هجری مطابق با روز ۲۰ ماه اکتبر از سال ۱۸۱۹ میلادی» وی سپس می افزاید: در رساله بین الحرمین که از آثار قلمی آن حضرت در سفر مکه و در جواب سؤالات میرزا محیط کرمانی است در باره تولد خود چنین میفرماید: «قل یا أیها الملاء أن اسمعوا حکم بقیة الله من لدن عبده علی حکیم و انه لعبد قد ولد فی یوم أول المحرّم من سنة خمس و ثلاثین و مأتین بعد ألف (۱۲۳۵) فی کتاب الله مسطور»
🔸ابوالفضل گلپایگانی از مبلّغین فرقه بهائی نیز در مورد علی محمد باب در کتاب رسائل و رقائم خود ص ۹۲ می نویسد: «اما دیانت بابیه مؤسس آن باب بود و اسم اصلی او میرزا علی محمد است او در غرّه (اول) محرّم سنه ۱۲۳۵ هجری مطابق با أکتبر سنه ۱۸۱۹ میلادی از سلاله أشراف علویه در بلده شیراز که عاصمه بلاد فارس است در جنوب ایران ولادت یافت نام پدرش سید محمد رضا بود و او غالباً به تجارت منسوجات در بلاد فارس إشتغال داشت و قبل از فطام فرزندش علی محمد وفات یافت و لهذا کفالت فرزند صغیرش بر عهده خال باب میرزا سید علی شیرازی قرار گرفت»
🔸ابوالقاسم أفنان جد شوقی ربّانی که از طرف همسر علی محمد شیرازی با وی پیوند خویشاوندی دارد در کتاب عهد أعلی ص ۳۰ در مورد تولد مدعی مهدویت چنین نوشته است : «میرزا علی محمّد معروف به باب پسر آقا میر محمد رضا در لیله أول محرّم سال ۱۲۳۵ قمری مطابق با بیستم أڪتبر ۱۸۱۹ میلادی در شیراز چشم به جهان گشود تولّد مبارک در منزل آقا میرزا علی عموی والده شان إتفاق افتاد مادر حضرت باب موسوم به فاطمه بیگم دختر حاج میرزا محمد حسین از سادات حسینی شیراز می باشد»
🔸از باب مثل معروف "أهل البیت أدری بما فی البیت" ابوالقاسم أفنان ڪه از خویشاوندان مدّعی بابیت و قائمیت است با صراخت إعلام می کند مدّعی بابیت و مهدویت نامش علی محمد فرزند محمد رضا و مادرش فاطمه بیگم دختر میرزا محمد حسین أهل شیراز بود ڪه در شب أول محرّم ۱۲۳۵ قمری در شیراز چشم به جهان گشود
🔸این مطلب برخلاف معتقدات تمامی شیعیان است ڪه قائم آل محمد عجّل الله تعالی فرجه نامش همانند جدش پیامبر "محمّد" (ص) است ڪه در شهر سامرّای عراق به سال ۲۵۵ قمری چشم به جهان گشود پدر بزرگوارش امام حسن عسڪری علیه السّلام و مادر مڪرّمه اش حضرت نرجس خاتون (س) می باشد و در أحادیث فراوانی از أئمه معصومین علیهم السّلام آمده ڪه در مڪّه و ڪنار ڪعبه ظهور میفرمایند نه در إیران و شهر شیراز بنابراین با این تفاوت دیدگاهی ڪه بین شیعیان جهان و پیروان أندڪ حسینعلی بهاء وجود دارد
🔸جای هیچ شڪّ و شبهه ای نیست ڪه علی محمد شیرازی غیر از مهدی موعود حضرت حجة بن الحسن العسڪری علیهما السّلام می باشد ڪه با حیله و نیرنگ و تزویر خود را جای موعود شیعیان معرفی نموده و با ایجاد فرقه بابیت موجب إنحراف عده ای از مردم ناآگاه گردید.
#بهائیت/#بهائی/#باب/#بهاء/#بهائیت_شناشی
@nedayeshiacom
🔸#قسمت اول⬇️
از آنجایی که فرقه بهائیت منشعب از فرقه بابیه است و پیروان حسینعلی بهاء معتقدند علی محمّد شیرازی همان امام دوازدهم شیعیان است که ظهور نموده و بعد از شش سال توسط حکومت قاجار اعدام شد و از طرفی هم بهائیان اعتقاد دارند که علی محمّد باب مبشر ظهور حسینعلی نوری می باشد که باب در کتاب هایش مکرّر از او یاد نموده و از او طلب استمداد نموده است
🔸لذا جا دارد اول از زندگی علی محمد شیرازی و کیفیت پدید آمدن فرقه بابیه سخن بگوئیم تا کاملاً زوایای پنهان زندگی مؤسس فرقه بابیت برای عزیزان شناخته شود تا نوبت به فرقه بهائیت و چگونگی شکل گیری آن توسط حسینعلی بهاء برسد لازم به ذکر است که در بیان تاریخچه فرقه ضالّه بهائیت فقط از کتب رهبران بهائی إستفاده می گردد تا حقیقت مطلب بر متحرّیان حقیقت آشکار شود
🔸بنیانگذار فرقه بابیه علی محمّد شیرازی است که در روز أول محرّم ۱۲۳۵ ق (۲۷ مهر ۱۱۹۸ش) در شیراز متولد شد پدرش محمد رضا بزّاز (که شغل پارچه فروشی داشت) و مادرش فاطمه بیگم می باشد همچنانکه عبدالحمید إشراق خاوری در کتاب تلخیص تاریخ نبیل ص ۵۸ مینویسد: «حضرت باب نام مبارکشان علی محمد است در سال ۱۲۳۵ هجری در روز أول محرّم در شیراز متولد شد»
🔸مورّخ بهائی إشراق خاوری در ادامه مطلب ص ۵۹ مینویسد: «حضرت باب هنوز طفل بودند که پدرشان وفات کرد مشارالیه موسوم به سید محمّد رضا و از أولاد رسول الله بود… حضرت باب بعد از فوت پدر در دامن خال بزرگوار خود جناب میرزا سید علی پرورش یافتند»
🔸محمد علی فیضی از دیگر مورّخین این فرقه نیز در کتاب نقطه اولی ص ۷۱ در این باره مینویسد: «تولّد حضرت باب واقع شده است در شب أول ماه محرّم از سال ۱۲۳۵ هجری مطابق با روز ۲۰ ماه اکتبر از سال ۱۸۱۹ میلادی» وی سپس می افزاید: در رساله بین الحرمین که از آثار قلمی آن حضرت در سفر مکه و در جواب سؤالات میرزا محیط کرمانی است در باره تولد خود چنین میفرماید: «قل یا أیها الملاء أن اسمعوا حکم بقیة الله من لدن عبده علی حکیم و انه لعبد قد ولد فی یوم أول المحرّم من سنة خمس و ثلاثین و مأتین بعد ألف (۱۲۳۵) فی کتاب الله مسطور»
🔸ابوالفضل گلپایگانی از مبلّغین فرقه بهائی نیز در مورد علی محمد باب در کتاب رسائل و رقائم خود ص ۹۲ می نویسد: «اما دیانت بابیه مؤسس آن باب بود و اسم اصلی او میرزا علی محمد است او در غرّه (اول) محرّم سنه ۱۲۳۵ هجری مطابق با أکتبر سنه ۱۸۱۹ میلادی از سلاله أشراف علویه در بلده شیراز که عاصمه بلاد فارس است در جنوب ایران ولادت یافت نام پدرش سید محمد رضا بود و او غالباً به تجارت منسوجات در بلاد فارس إشتغال داشت و قبل از فطام فرزندش علی محمد وفات یافت و لهذا کفالت فرزند صغیرش بر عهده خال باب میرزا سید علی شیرازی قرار گرفت»
🔸ابوالقاسم أفنان جد شوقی ربّانی که از طرف همسر علی محمد شیرازی با وی پیوند خویشاوندی دارد در کتاب عهد أعلی ص ۳۰ در مورد تولد مدعی مهدویت چنین نوشته است : «میرزا علی محمّد معروف به باب پسر آقا میر محمد رضا در لیله أول محرّم سال ۱۲۳۵ قمری مطابق با بیستم أڪتبر ۱۸۱۹ میلادی در شیراز چشم به جهان گشود تولّد مبارک در منزل آقا میرزا علی عموی والده شان إتفاق افتاد مادر حضرت باب موسوم به فاطمه بیگم دختر حاج میرزا محمد حسین از سادات حسینی شیراز می باشد»
🔸از باب مثل معروف "أهل البیت أدری بما فی البیت" ابوالقاسم أفنان ڪه از خویشاوندان مدّعی بابیت و قائمیت است با صراخت إعلام می کند مدّعی بابیت و مهدویت نامش علی محمد فرزند محمد رضا و مادرش فاطمه بیگم دختر میرزا محمد حسین أهل شیراز بود ڪه در شب أول محرّم ۱۲۳۵ قمری در شیراز چشم به جهان گشود
🔸این مطلب برخلاف معتقدات تمامی شیعیان است ڪه قائم آل محمد عجّل الله تعالی فرجه نامش همانند جدش پیامبر "محمّد" (ص) است ڪه در شهر سامرّای عراق به سال ۲۵۵ قمری چشم به جهان گشود پدر بزرگوارش امام حسن عسڪری علیه السّلام و مادر مڪرّمه اش حضرت نرجس خاتون (س) می باشد و در أحادیث فراوانی از أئمه معصومین علیهم السّلام آمده ڪه در مڪّه و ڪنار ڪعبه ظهور میفرمایند نه در إیران و شهر شیراز بنابراین با این تفاوت دیدگاهی ڪه بین شیعیان جهان و پیروان أندڪ حسینعلی بهاء وجود دارد
🔸جای هیچ شڪّ و شبهه ای نیست ڪه علی محمد شیرازی غیر از مهدی موعود حضرت حجة بن الحسن العسڪری علیهما السّلام می باشد ڪه با حیله و نیرنگ و تزویر خود را جای موعود شیعیان معرفی نموده و با ایجاد فرقه بابیت موجب إنحراف عده ای از مردم ناآگاه گردید.
#بهائیت/#بهائی/#باب/#بهاء/#بهائیت_شناشی
@nedayeshiacom
تاریخچه فرقه ضالّه بهائیت
🔹#قسمت دوم⬇️
🔶طبق آنچه ڪه مورخین فرقه ضالّه در تاریخ خود نقل ڪردند علی محمد شیرازی در شیراز به دنیا آمد پدرش محمد رضا و مادرش فاطمه بیگم نام دارند میرزا علی محمد در سنین ڪودڪی بسر می برد ڪه پدرش را از دست داد و پس از آن تحت سرپرستی دائی بزرگش سید علی شیرازی قرار گرفت
🔷وقتی در سنینی قرار گرفت ڪه مانند هم سن و سالان خود خواندن و نوشتن را بیاموزد دائی وی او را به مڪتب خانه برد تا ابتدا به آموزش قرآن و یادگیری آن اقدام ڪند هرچند پیروان بهائی تلاش می ڪنند تا أمی بودن و بی سوادی علی محمد شیرازی را همه جا بیان ڪنند
🔶اما در ڪتب تاریخی این فرقه مورخین بهائی تصریح کردند ڪه میرزا علی محمد شیرازی در دوران ڪودڪی به مڪتب خانه قهوه أولیاء ڪه امروزه بیت العباس نامیده می شود برده شد تا نزد فرد شیخی مذهب به نام شیخ محمد عابد ڪه از مریدان و شاگردان شیخ أحمد احسائی و سید ڪاظم رشتی بود با فراگیری قرآن ڪریم و نصاب الصبیان خواندن و نوشتن را بیاموزد
🔶همچنانڪه عبدالحمید إشراق خاوری در ڪتاب تلخیص تاریخ نبیل زرندی صفحه ۵۹ می نویسد : «خال حضرت باب إیشان (علی محمد) را برای درس خواندن نزد شیخ عابد بردند هرچند حضرت باب به درس خواندن میل نداشتند ولی برای آنڪه به میل خال بزرگوار رفتار ڪنند به مڪتب شیخ عابد تشریف بردند»
🔷اما علی محمد چندان تمایلی به یادگیری أدبیات عرب و نصاب الصّبیان از خود نشان نمی داد و اوقات خود را به بازی گوشی سپری می ڪرد از این جهت چندین مرتبه توسط استادش تنبیه شد تا آنجا ڪه حتی در بزرگسالی نیز آن ڪتڪ ها و چوب فلک را از یاد نبرده در کتابش به آن إشاره می کند
🔶علی محمد شیرازی در ڪتاب بیان عربی صفحه ۲۵ در این مورد مینویسد : «قل ان یا محمد معلمی فلا تضربنی قبل أن یقضی علی خمسة سنه و لو بطرف عین فإن قلبی رقیق رقیق و إذا أردت ضرباً فلا تتجاوز عن الخمس ولا تضرب علی اللّحم الا و ان تحل بینهما ستراً فإن تعدیت یحرم علیک زوجک تسعه عشر یوماً»
🔷یعنی بگو ای معلم من (شیخ محمد عابد) قبل از اینڪه من سن پنج سالگی را تمام ڪنم مرا نزن زیرا قلب من خیلی رقیق است و اگر هم بخواهی مرا تنبیه ڪنی پس بیش از پنج ضربه به من نزن اگر بیشتر از پنج ضربه ڪتڪم زدی همسرت به مدت نوزده روز بر تو حرام می شود
#بهائیت/#بهائی/#باب/#بهاء/#بهائیت_شناشی
@nedayeshiacom
🔹#قسمت دوم⬇️
🔶طبق آنچه ڪه مورخین فرقه ضالّه در تاریخ خود نقل ڪردند علی محمد شیرازی در شیراز به دنیا آمد پدرش محمد رضا و مادرش فاطمه بیگم نام دارند میرزا علی محمد در سنین ڪودڪی بسر می برد ڪه پدرش را از دست داد و پس از آن تحت سرپرستی دائی بزرگش سید علی شیرازی قرار گرفت
🔷وقتی در سنینی قرار گرفت ڪه مانند هم سن و سالان خود خواندن و نوشتن را بیاموزد دائی وی او را به مڪتب خانه برد تا ابتدا به آموزش قرآن و یادگیری آن اقدام ڪند هرچند پیروان بهائی تلاش می ڪنند تا أمی بودن و بی سوادی علی محمد شیرازی را همه جا بیان ڪنند
🔶اما در ڪتب تاریخی این فرقه مورخین بهائی تصریح کردند ڪه میرزا علی محمد شیرازی در دوران ڪودڪی به مڪتب خانه قهوه أولیاء ڪه امروزه بیت العباس نامیده می شود برده شد تا نزد فرد شیخی مذهب به نام شیخ محمد عابد ڪه از مریدان و شاگردان شیخ أحمد احسائی و سید ڪاظم رشتی بود با فراگیری قرآن ڪریم و نصاب الصبیان خواندن و نوشتن را بیاموزد
🔶همچنانڪه عبدالحمید إشراق خاوری در ڪتاب تلخیص تاریخ نبیل زرندی صفحه ۵۹ می نویسد : «خال حضرت باب إیشان (علی محمد) را برای درس خواندن نزد شیخ عابد بردند هرچند حضرت باب به درس خواندن میل نداشتند ولی برای آنڪه به میل خال بزرگوار رفتار ڪنند به مڪتب شیخ عابد تشریف بردند»
🔷اما علی محمد چندان تمایلی به یادگیری أدبیات عرب و نصاب الصّبیان از خود نشان نمی داد و اوقات خود را به بازی گوشی سپری می ڪرد از این جهت چندین مرتبه توسط استادش تنبیه شد تا آنجا ڪه حتی در بزرگسالی نیز آن ڪتڪ ها و چوب فلک را از یاد نبرده در کتابش به آن إشاره می کند
🔶علی محمد شیرازی در ڪتاب بیان عربی صفحه ۲۵ در این مورد مینویسد : «قل ان یا محمد معلمی فلا تضربنی قبل أن یقضی علی خمسة سنه و لو بطرف عین فإن قلبی رقیق رقیق و إذا أردت ضرباً فلا تتجاوز عن الخمس ولا تضرب علی اللّحم الا و ان تحل بینهما ستراً فإن تعدیت یحرم علیک زوجک تسعه عشر یوماً»
🔷یعنی بگو ای معلم من (شیخ محمد عابد) قبل از اینڪه من سن پنج سالگی را تمام ڪنم مرا نزن زیرا قلب من خیلی رقیق است و اگر هم بخواهی مرا تنبیه ڪنی پس بیش از پنج ضربه به من نزن اگر بیشتر از پنج ضربه ڪتڪم زدی همسرت به مدت نوزده روز بر تو حرام می شود
#بهائیت/#بهائی/#باب/#بهاء/#بهائیت_شناشی
@nedayeshiacom
تاریخچه فرفه ضالّه بهائیت
🔹#قسمت سوم ⬇️
🔶علی محمد شیرازی جوان جویای نامی که در سال ۱۱۹۸ شمسی شیراز به دنیا آمد در سنین کودکی پدر را از دست داد و در هفت سالگی به مکتب شیخ محمد عابد رفت تا الفبای قرآنی را بیاموزد هشت سال متوالی وی به مکتب خانه رفت و آمد داشت از آنجائی که وی شاگرد تنبلی بود مرتب از دست ملای مکتبی چوب می خورد و فلک میشد وقتی به سن نوجوانی رسید دائی اش او را جهت امرار معاش و کسب تجارت همراه خود به بوشهر برد
🔷در ایام حضور علی محمد در بوشهر وی به جای اینکه دل به کار دهد و مشغول فراگیری حرفه تجارت گردد اوقات خود را بالای پشت بام مغازه سپری می کرد و در گرمای تابستان بوشهر رو به خورشید می ایستاد و با خورشید نجوا می کرد و اورادی میخواند و به راز و نیاز می پرداخت این عمل که بطور مستمر در طول روز انجام می گرفت تعادل روحی او را از بین برد و باعث شد تا مردم آن سامان او را دیوانه و آفتاب پرست بخوانند همچنانکه اشراق خاوری در کتاب تلخیص تاریخ نبیل صفحه ۶۲ در این زمینه می نویسد :
🔹«حضرت باب غالب اوقات در بوشهر به تجارت مشغول بودند و با آنکه هوا در نهايت درجه حرارت بود هنگام روز چند ساعت بالای پشت بام منزل تشريف می بردند و به نماز مشغول بودند آفتاب در نهايت حرارت میتابيد و لکن هيکل مبارک قلباً به محبوب واقعی متوجه و بدون آنکه اهمیتی به شدت گرما بدهند به مناجات و نماز مشغول بودند
🔶دنيا و همه را فراموش فرموده از هنگام فجر تا طلوع آفتاب و از ظهر تا عصر به عبادت می پرداختند پيوسته به طرف طهران توجه داشتند به قرص آفتاب تابان با کمال فرح و سرور تحيت می گفتند و اين معنی رمزی از طلوع شمس حقيقت بود که بر عالميان پرتو افکن گرديد حضرت باب در هنگام طلوع آفتاب به قرص شمس نظر می فرمودند و مانند عاشقی به معشوق خود به او توجه کرده با لسان قلب با نيّر اعظم به راز و نياز می پرداخت
🔶گوئی نيّر اعظم را واسطه میساختند که مراتب شوق و اشتياق حضرتش را به حضرت محبوب مستور برساند نظر به اين معنی بود که هيکل مبارک به شمس متوجه بودند ولی مردم نادان و غافل چنان می پنداشتند که آن حضرت آفتاب پرست هستند و نيّر اعظم را ستايش می کنند»
🔷کلمات و عباراتی که مبلغ مشهور این فرقه در کتاب تلخیص تاریخ نبیل انتخاب کرده عبارات خاص و معناداری می باشد مانند : "هنگام روز" که شب را خارج میکند زیرا در شب آفتاب و گرما و حرارتی نیست و "نهایت درجه حرارت" اشاره به ظهر فصل تابستان و عدم استفاده از هر نوع مانع از طرف علی محمد شیرازی است وگرنه به آن اشاره می کرد
🔷طبق اعتراف مورخ بهائی علی محمد در ساعاتی که هوا به شدت گرم بود بالای پشت بام می رفت و با خورشید صحبت می کرد از آنجائی که این جوان شیرازی بطور مرتب چنین کاری انجام می داد بین اهالی شهر دهان به دهان گشت و این قضیه معروف شد به علت جمعیت اندک شهر بوشهر و حساسیت مکان عمومی مانند بازار و بروز چنین کار از فردی که روزهای متوالی در پشت بام ایستاده و با خورشید حرف می زد وی را انگشت نمای خلائق کرده مردم او را آفتاب پرست و دیوانه می شمردند
🔶نکته دیگری که در عبارت مورخ بهائی آمده و نباید از آن غفلت کرد این است که مردم بوشهر در وقت نماز که رو به قبله می ایستند هرگز نمی توانند به طرف تهران رو کنند چرا که زاویه قبله در جهت مخالف زاویه تهران میباشد طبق گفته اشراق خاوری چطور می شود که علی محمد شیرازی در حین مناجات و نماز که به سمت مکه ایستاده پيوسته به طرف تهران توجه کند؟ آیا وی نماز را به طرف تهران می خواند یا عبادت هایش را به طرف تهران انجام می داد؟
🔷نکته بعدی این است که وی ابتدا می گوید : "حضرت باب غالب اوقات در بوشهر به تجارت مشغول بودند" اما بعد از پنج سطر می گوید : "از هنگام فجر تا طلوع آفتاب و از ظهر تا عصر به عبادت می پرداختند" و این دو کلام با هم سازگاری ندارد زیرا اگر وی غالب اوقات را به تجارت مشغول بود چطور همیشه از ظهر تا عصر به عبادت می پرداخت؟ آیا کار کردن تا وقت ظهر که کمتر از چهار ساعت است غالب اوقات محسوب می شود؟
#بهائیت/#بهائی/#باب/#بهائیت_شناشی
@nedayeshiacom
🔹#قسمت سوم ⬇️
🔶علی محمد شیرازی جوان جویای نامی که در سال ۱۱۹۸ شمسی شیراز به دنیا آمد در سنین کودکی پدر را از دست داد و در هفت سالگی به مکتب شیخ محمد عابد رفت تا الفبای قرآنی را بیاموزد هشت سال متوالی وی به مکتب خانه رفت و آمد داشت از آنجائی که وی شاگرد تنبلی بود مرتب از دست ملای مکتبی چوب می خورد و فلک میشد وقتی به سن نوجوانی رسید دائی اش او را جهت امرار معاش و کسب تجارت همراه خود به بوشهر برد
🔷در ایام حضور علی محمد در بوشهر وی به جای اینکه دل به کار دهد و مشغول فراگیری حرفه تجارت گردد اوقات خود را بالای پشت بام مغازه سپری می کرد و در گرمای تابستان بوشهر رو به خورشید می ایستاد و با خورشید نجوا می کرد و اورادی میخواند و به راز و نیاز می پرداخت این عمل که بطور مستمر در طول روز انجام می گرفت تعادل روحی او را از بین برد و باعث شد تا مردم آن سامان او را دیوانه و آفتاب پرست بخوانند همچنانکه اشراق خاوری در کتاب تلخیص تاریخ نبیل صفحه ۶۲ در این زمینه می نویسد :
🔹«حضرت باب غالب اوقات در بوشهر به تجارت مشغول بودند و با آنکه هوا در نهايت درجه حرارت بود هنگام روز چند ساعت بالای پشت بام منزل تشريف می بردند و به نماز مشغول بودند آفتاب در نهايت حرارت میتابيد و لکن هيکل مبارک قلباً به محبوب واقعی متوجه و بدون آنکه اهمیتی به شدت گرما بدهند به مناجات و نماز مشغول بودند
🔶دنيا و همه را فراموش فرموده از هنگام فجر تا طلوع آفتاب و از ظهر تا عصر به عبادت می پرداختند پيوسته به طرف طهران توجه داشتند به قرص آفتاب تابان با کمال فرح و سرور تحيت می گفتند و اين معنی رمزی از طلوع شمس حقيقت بود که بر عالميان پرتو افکن گرديد حضرت باب در هنگام طلوع آفتاب به قرص شمس نظر می فرمودند و مانند عاشقی به معشوق خود به او توجه کرده با لسان قلب با نيّر اعظم به راز و نياز می پرداخت
🔶گوئی نيّر اعظم را واسطه میساختند که مراتب شوق و اشتياق حضرتش را به حضرت محبوب مستور برساند نظر به اين معنی بود که هيکل مبارک به شمس متوجه بودند ولی مردم نادان و غافل چنان می پنداشتند که آن حضرت آفتاب پرست هستند و نيّر اعظم را ستايش می کنند»
🔷کلمات و عباراتی که مبلغ مشهور این فرقه در کتاب تلخیص تاریخ نبیل انتخاب کرده عبارات خاص و معناداری می باشد مانند : "هنگام روز" که شب را خارج میکند زیرا در شب آفتاب و گرما و حرارتی نیست و "نهایت درجه حرارت" اشاره به ظهر فصل تابستان و عدم استفاده از هر نوع مانع از طرف علی محمد شیرازی است وگرنه به آن اشاره می کرد
🔷طبق اعتراف مورخ بهائی علی محمد در ساعاتی که هوا به شدت گرم بود بالای پشت بام می رفت و با خورشید صحبت می کرد از آنجائی که این جوان شیرازی بطور مرتب چنین کاری انجام می داد بین اهالی شهر دهان به دهان گشت و این قضیه معروف شد به علت جمعیت اندک شهر بوشهر و حساسیت مکان عمومی مانند بازار و بروز چنین کار از فردی که روزهای متوالی در پشت بام ایستاده و با خورشید حرف می زد وی را انگشت نمای خلائق کرده مردم او را آفتاب پرست و دیوانه می شمردند
🔶نکته دیگری که در عبارت مورخ بهائی آمده و نباید از آن غفلت کرد این است که مردم بوشهر در وقت نماز که رو به قبله می ایستند هرگز نمی توانند به طرف تهران رو کنند چرا که زاویه قبله در جهت مخالف زاویه تهران میباشد طبق گفته اشراق خاوری چطور می شود که علی محمد شیرازی در حین مناجات و نماز که به سمت مکه ایستاده پيوسته به طرف تهران توجه کند؟ آیا وی نماز را به طرف تهران می خواند یا عبادت هایش را به طرف تهران انجام می داد؟
🔷نکته بعدی این است که وی ابتدا می گوید : "حضرت باب غالب اوقات در بوشهر به تجارت مشغول بودند" اما بعد از پنج سطر می گوید : "از هنگام فجر تا طلوع آفتاب و از ظهر تا عصر به عبادت می پرداختند" و این دو کلام با هم سازگاری ندارد زیرا اگر وی غالب اوقات را به تجارت مشغول بود چطور همیشه از ظهر تا عصر به عبادت می پرداخت؟ آیا کار کردن تا وقت ظهر که کمتر از چهار ساعت است غالب اوقات محسوب می شود؟
#بهائیت/#بهائی/#باب/#بهائیت_شناشی
@nedayeshiacom
تاریخچه فرقه ضالّه بهائیت
🔹#قسمت چهارم ⬇️
🔶پس از گذشت پنج سال از إقامت علی محمد شیرازی در بوشهر وی در این مدت أغلب اوقات در آن گرمای بوشهر روی پشت بام حجره با خورشید حرف می زد و بدین ترتیب تعادل روحی وی مختل و به جنون أدواری مبتلا گشت وی ڪه نزد مردم شهر آفتاب پرست نامیده میشد تصمیم به سفر عتبات جهت ادامه تحصیل گرفت و از بوشهر خارج شد
🔷علی محمد باب در سوم اردیبهشت ۱۲۲۰ ش به عراق وارد و در ڪربلا رحل إقامت افڪند و یڪ راست به مجلس درس سید ڪاظم رشتی (از شاگردان شیخ أحمد احسائی) حضور پیدا ڪرد و با مسائل عرفانی و تفسیر و تأویل آیات و أحادیث به روش شیخیه آشنا گردید و از استادش بهره ها برد
🔶همچنانڪه اسدالله فاضل مازندرانی از مبلغین این فرقه در ڪتاب رهبران و رهروان جلد ۲ صفحه ۴۰۵ در این زمینه مینویسد : «هر دم میل پرواز به عراق و درڪ ملاقات حاجی سیّد ڪاظم و اصحاب و مخالفت خال در میان بود و بالأخره ناگهان بدان سو شتافت... و در مجلس درس سیّد حاضر و با عده ای از أصحاب و پیروانش مصاحب و معاشر گشت و در آن مدت قلیل به فیض و نورانیتی آسمانی و جلیل فائز آمد»
🔷حسن موقر بالیوزی از پیروان میرزا حسینعلی بهاء و رهبر بهائیان انگلستان در ڪتاب حضرت ربّ أعلی صفحه ۳۷ نیز در مورد تلمذ علی محمد باب از سید ڪاظم رشتی مینویسد : «موقعی ڪه حضرت أعلی در ڪربلا إقامت داشتند با جناب سیّد ڪاظم رشتی ملاقات ڪرده در حوزه تدریس مشارإلیه حضور می یافتند»
🔶یڪی از چیزهائی ڪه سید رشتی بطور مداوم در بحث های خود به آن إشاره و تأڪید داشت نزدیڪ بودن ظهور امام زمان حضرت مهدی موعود عجّل الله تعالی فرجه بود تا آنجا ڪه می گفت : موعود منتظر در میان شما حاضر است چنانڪه عبدالحمید إشراق خاوری در ڪتاب تلخیص تاریخ نبیل زرندی صفحات ۲۰ و ۲۱ مینویسد :
🔷«سیّد ڪاظم رشتی می دانست ڪه ظهور موعود نزدیڪ است… پیوسته به شاگردان خود می گفت موعود منتظر از جابلقا و جابلصا نخواهد آمد بلڪه آن بزرگوار ألان در میان شماست با چشم خود او را می بینید ولی او را نمی شناسید از أولاد رسول (ص) و از بنی هاشم است جوان است و دارای علم لدنّی دانش او از تعالیم شیخ احمد نیست بلڪه دارای علم إلهی است»
🔷اشراق خاوری همچنین به کلام سید ڪاظم رشتی إشاره می ڪند ڪه وی شاگردانش را تشویق به مسافرت می ڪرد تا در أطراف عالم پراڪنده شده به جستجوی موعود إلهی بپردازند چرا ڪه وقت ظهور موعود نزدیڪ بوده و شاگردانش نباید از لقای وجود او محروم بمانند إشراق خاوری در صفحه ۲۲ ڪتاب تلخیص خود می نویسد :
🔶«باری سیّد رشتی در أواخر ایام گاهی به صراحت و گاهی به ڪنایه پیروان خویش را موعظه می فرمود و به آنها میگفت : ای دوستان من... چشم از دنیا و لذات آن بپوشید و به جستجوی موعود إلهی پردازید از خدا بخواهید ڪه شما را هدایت ڪند از پای ننشینید تا به لقای وجود مقدسی ڪه در پس پرده عظمت و جلال مستور است مشرّف شوید»
🔷طبق نقل تاریخ فرقه إقامت علی محمد شیرازی در ڪربلا به طول انجامید در این مدت وی ملازم درس سیّد کاظم رشتی بود و حاضر به ترڪ جلسه درس استادش نبود تا اینڪه دوری وی بر مادرش فاطمه بیگم سخت شد
🔶حسن موقر بالیوزی در ڪتاب حضرت رب أعلی ص ۴۲ این باره می نویسد : «چون إقامت حضرت أعلی در أعتاب مقدسه ماهها به طول انجامید والده آن حضرت ڪه مشتاق مراجعت تنها پسر خود بود از أخوی خود میرزا سید علی خواست به ڪربلا رفته و آن حضرت را به شیراز برگردند
🔷مشارإلیه نمی توانست تقاضای همشیره خود را إجابت ننماید اما وقتی به عراق رسید ملاحظه نمود همشیره زاده اش ڪه زمانی تحت سرپرستی ایشان بود مایل به مراجعت از أعتاب مقدسه نمیباشد… بالأخره حضرت باب تقاضای آنها را إجابت نموده با مراجعت موافقت ڪردند»
🔶ابوالقاسم أفنان از خویشاوندان و بستگان علی محمد شیرازی مدت اقامت علی محمد شیرازی در ڪربلا را هفت سال دانسه در ڪتاب عهد أعلی صفحه ۴۷ می نویسد :
🔷«حاج میرزا سید علی هرچه در ڪربلا ڪوشید ڪه حضرت باب را راضی به معاودت به شیراز ڪند موفق نگردید بالأخره متوسل به حاجی سید ڪاظم رشتی شد و از او خواست تا بحضرت باب توصیه کند ڪه برای تسلی خاطر مادرش به شیراز مراجعت نمایند حاج سیّد ڪاظم از حضرت باب خواست ڪه به شیراز عودت ڪند و تقاضایش مورد قبول حضرت باب قرار گرفت… حضرت باب در ماه ربیع الأول ۱۲۵۸ ق بعد از هفت سال دوری از والده خود به شیراز معاودت نمودند»
🔶ماهها اقامت در ڪربلا و زندگی در جوار حرم امام حسین علیه السلام در جوان شیرازی أثری نبخشید و شیفتگی درونش را خاموش نساخت بلڪه آنچه از آراء و تفکرات شیخیه ڪه از أستادش سید ڪاظم آموخته بود او را در عملی ساختن نیت خود ترغیب نموده به موطن خویش بازگشت.
#بهائیت/#بهائی/#باب/#بهائیت_شناشی
@nedayeshiacom
🔹#قسمت چهارم ⬇️
🔶پس از گذشت پنج سال از إقامت علی محمد شیرازی در بوشهر وی در این مدت أغلب اوقات در آن گرمای بوشهر روی پشت بام حجره با خورشید حرف می زد و بدین ترتیب تعادل روحی وی مختل و به جنون أدواری مبتلا گشت وی ڪه نزد مردم شهر آفتاب پرست نامیده میشد تصمیم به سفر عتبات جهت ادامه تحصیل گرفت و از بوشهر خارج شد
🔷علی محمد باب در سوم اردیبهشت ۱۲۲۰ ش به عراق وارد و در ڪربلا رحل إقامت افڪند و یڪ راست به مجلس درس سید ڪاظم رشتی (از شاگردان شیخ أحمد احسائی) حضور پیدا ڪرد و با مسائل عرفانی و تفسیر و تأویل آیات و أحادیث به روش شیخیه آشنا گردید و از استادش بهره ها برد
🔶همچنانڪه اسدالله فاضل مازندرانی از مبلغین این فرقه در ڪتاب رهبران و رهروان جلد ۲ صفحه ۴۰۵ در این زمینه مینویسد : «هر دم میل پرواز به عراق و درڪ ملاقات حاجی سیّد ڪاظم و اصحاب و مخالفت خال در میان بود و بالأخره ناگهان بدان سو شتافت... و در مجلس درس سیّد حاضر و با عده ای از أصحاب و پیروانش مصاحب و معاشر گشت و در آن مدت قلیل به فیض و نورانیتی آسمانی و جلیل فائز آمد»
🔷حسن موقر بالیوزی از پیروان میرزا حسینعلی بهاء و رهبر بهائیان انگلستان در ڪتاب حضرت ربّ أعلی صفحه ۳۷ نیز در مورد تلمذ علی محمد باب از سید ڪاظم رشتی مینویسد : «موقعی ڪه حضرت أعلی در ڪربلا إقامت داشتند با جناب سیّد ڪاظم رشتی ملاقات ڪرده در حوزه تدریس مشارإلیه حضور می یافتند»
🔶یڪی از چیزهائی ڪه سید رشتی بطور مداوم در بحث های خود به آن إشاره و تأڪید داشت نزدیڪ بودن ظهور امام زمان حضرت مهدی موعود عجّل الله تعالی فرجه بود تا آنجا ڪه می گفت : موعود منتظر در میان شما حاضر است چنانڪه عبدالحمید إشراق خاوری در ڪتاب تلخیص تاریخ نبیل زرندی صفحات ۲۰ و ۲۱ مینویسد :
🔷«سیّد ڪاظم رشتی می دانست ڪه ظهور موعود نزدیڪ است… پیوسته به شاگردان خود می گفت موعود منتظر از جابلقا و جابلصا نخواهد آمد بلڪه آن بزرگوار ألان در میان شماست با چشم خود او را می بینید ولی او را نمی شناسید از أولاد رسول (ص) و از بنی هاشم است جوان است و دارای علم لدنّی دانش او از تعالیم شیخ احمد نیست بلڪه دارای علم إلهی است»
🔷اشراق خاوری همچنین به کلام سید ڪاظم رشتی إشاره می ڪند ڪه وی شاگردانش را تشویق به مسافرت می ڪرد تا در أطراف عالم پراڪنده شده به جستجوی موعود إلهی بپردازند چرا ڪه وقت ظهور موعود نزدیڪ بوده و شاگردانش نباید از لقای وجود او محروم بمانند إشراق خاوری در صفحه ۲۲ ڪتاب تلخیص خود می نویسد :
🔶«باری سیّد رشتی در أواخر ایام گاهی به صراحت و گاهی به ڪنایه پیروان خویش را موعظه می فرمود و به آنها میگفت : ای دوستان من... چشم از دنیا و لذات آن بپوشید و به جستجوی موعود إلهی پردازید از خدا بخواهید ڪه شما را هدایت ڪند از پای ننشینید تا به لقای وجود مقدسی ڪه در پس پرده عظمت و جلال مستور است مشرّف شوید»
🔷طبق نقل تاریخ فرقه إقامت علی محمد شیرازی در ڪربلا به طول انجامید در این مدت وی ملازم درس سیّد کاظم رشتی بود و حاضر به ترڪ جلسه درس استادش نبود تا اینڪه دوری وی بر مادرش فاطمه بیگم سخت شد
🔶حسن موقر بالیوزی در ڪتاب حضرت رب أعلی ص ۴۲ این باره می نویسد : «چون إقامت حضرت أعلی در أعتاب مقدسه ماهها به طول انجامید والده آن حضرت ڪه مشتاق مراجعت تنها پسر خود بود از أخوی خود میرزا سید علی خواست به ڪربلا رفته و آن حضرت را به شیراز برگردند
🔷مشارإلیه نمی توانست تقاضای همشیره خود را إجابت ننماید اما وقتی به عراق رسید ملاحظه نمود همشیره زاده اش ڪه زمانی تحت سرپرستی ایشان بود مایل به مراجعت از أعتاب مقدسه نمیباشد… بالأخره حضرت باب تقاضای آنها را إجابت نموده با مراجعت موافقت ڪردند»
🔶ابوالقاسم أفنان از خویشاوندان و بستگان علی محمد شیرازی مدت اقامت علی محمد شیرازی در ڪربلا را هفت سال دانسه در ڪتاب عهد أعلی صفحه ۴۷ می نویسد :
🔷«حاج میرزا سید علی هرچه در ڪربلا ڪوشید ڪه حضرت باب را راضی به معاودت به شیراز ڪند موفق نگردید بالأخره متوسل به حاجی سید ڪاظم رشتی شد و از او خواست تا بحضرت باب توصیه کند ڪه برای تسلی خاطر مادرش به شیراز مراجعت نمایند حاج سیّد ڪاظم از حضرت باب خواست ڪه به شیراز عودت ڪند و تقاضایش مورد قبول حضرت باب قرار گرفت… حضرت باب در ماه ربیع الأول ۱۲۵۸ ق بعد از هفت سال دوری از والده خود به شیراز معاودت نمودند»
🔶ماهها اقامت در ڪربلا و زندگی در جوار حرم امام حسین علیه السلام در جوان شیرازی أثری نبخشید و شیفتگی درونش را خاموش نساخت بلڪه آنچه از آراء و تفکرات شیخیه ڪه از أستادش سید ڪاظم آموخته بود او را در عملی ساختن نیت خود ترغیب نموده به موطن خویش بازگشت.
#بهائیت/#بهائی/#باب/#بهائیت_شناشی
@nedayeshiacom
تاریخچه فرقه ضالّه بهائیت
🔹#قسمت پنجم ⬇️
🔶علی محمد باب با سفارش أستادش سیّد ڪاظم رشتی به شیراز بازگشت و به شغل بزازی ڪه شغل آباء و اجدادی اش محسوب می شد إشتغال ورزید پس از گذشت دو ماه خاطرات مجلس درس سیّد ڪاظم آرامش را از او سلب ڪرد و او زمزمه سفر را آغاز ڪرد
🔷مادرش فاطمه بیگم وقتی از تصمیم فرزندش مطّلع شد مضطرب گردیده سراسیمه از برادرش میرزا سیّد علی خواست تا خدیجه بیگم دختـــــــــر میرزا علی را ڪه عمویش است برای پسرش تزویج نماید تا بدین طریق علی محمد از فڪر سفر مجدد به عراق منصرف شده پابست زندگی شود و مشغول ڪسب و ڪار گردد
🔶بدین ترتیب مراسم خواستگاری و ازدواج مدّعی بابیت با خدیجه سلطان بیگم در روز جمعه ۱۸ رجب ۱۲۵۸ قمری برابر با سوم شهریور ماه ۱۲۲۱ شمسی در خانه پدری اش واقع در کوی شمشیرگرها و بنا به نقلی در خانه دائی اش میرزا سید علی برگزار شد
🔷علی محمّدشیرازی در این زمان ڪه بیست و سه سال از سنش می گذشت و در خانه پدری خود در شیراز سڪونت داشت روزگار خویش را در همان شهر به شغل آباء و أجدادی اش یعنی بزازی و پارچه فروشی مشغول بود و از این طریق إمرار معاش ڪرده هزینه زندگی اش را تأمین می نمود
🔶یڪ سال پس از إزدواج آن دو صاحب فرزندی شدند ڪه او را احمد نامیدند اما حیات این نوزاد چندان دوام نیافت و از دنیا رفت بعضی از مورخین فرقه ضالّه بهائیت معتقدند این فرزند در سنین شیرخوارگی از دنیا رفت و بعضی دیگر قائل اند ڪه او زنده بدنیا نیامده بود در نهایت این نوزاد را در صحن امامزاده بی بی خدیجه معروف به بی بی دختران شیراز دفن ڪردند
🔷پس از گذشت بیست ماه از حضور علی محمّد باب در شیراز استادش سیّد ڪاظم رشتی در روز یڪشنبه دهم دی ماه ۱۲۲۲ شمسی بدون اینڪه جانشینی برای خود معرفی نماید در سن ۴۶ سالگی بطور ناگهانی از دنیا رفت شاگردانش بدن او را پس از تشییع در أطراف حرم مطهّر امام حسین علیه السّلام دفن ڪردند
🔶بعد از فوت سیّد ڪاظم تعدادی از شاگردان وی مانند ڪریم خان ڪرمانی میرزا حسن گوهر و میرزا محیط ڪـــــــــرمانی برای تصاحب مقام جانشینی سیّد ڪاظم رقابت سختی را آغاز ڪردند اما تعدادی دیگر از شاگردانش سه روز در خانه او به عزاداری و سوگواری پرداختند
🔷بعد از پایان عزاداری ملّاحسين بشرویه ای ڪه از بزرگ ترین شاگرد سیّد ڪاظم محسوب می شد از دیگر شاگردان سيّد پرسيد : أستاد ما در آخر عمر چه وصيّتی داشت و آخرين نصيحتش چه بود؟ گفتند : وی چند مرتبه این حرف را تکرار ڪرد ڪه بعد از فوت وی ترڪ خانه و کاشانه ڪنيم و در بلاد پخش شويم و به جستجوی حضرت موعود بپردازيم چرا ڪه ظهور موعود نزديک است لذا باید خود را آماده ڪنيد
🔶ملّاحسين وقتی اين سخنان را شنيد گفت : با وجود اين همه تأڪيدات استاد پس چرا در ڪربلا ماندهايد و به جستجوی حضرت موعود نپرداختهايد؟ گفتند : ما همه مقصّريم و إقرار و اعتراف به تقصير خود داريم اما شخص تو را صاحب رتبه عظيم می دانیم اينڪ هرچه دستور دهی إطاعت می ڪنيم حتّی اگر خودت را حضرت موعود معرّفی ڪنی ملّاحسين گفت : ما همه بنده آستانيم هرگز من چنين ادّعائی نمی ڪنم ما اول باید به سفارش استادمان عمل کنیم و آنچه ڪه وی گفته قولاً و عملاً بڪار بندیم
🔷سپس ملّاحسين سراغ میرزا حسن گوهر و میرزا محیط ڪرمانی از مشاهیر شاگردان سیّد ڪاظم رفت و تعلیمات سید را در أواخر عمر به آنها یادآور شد و از آنان خواست ڪه با وی در جستجوی حضرت موعود عازم سفر شوند لڪن هریڪ متعذر به عذری گشت و از همراهی إستنکاف نمود
🔶ملّاحسين ڪه ۳۱ ساله بود و ۹ سال محضر سیّد ڪاظم را درڪ ڪرده بود مطمئن بود سیّد کاظم بی جهت چنان سفارشی نڪرده است بنابراین با ناامیدی از آنها از پای ننشست و به همراه برادر و پسر دائی اش به طرف ڪوفه حرکت ڪرد و مدت چهل شبانه روز در مسجد ڪوفه به إعتڪاف نشست و به عبادت و راز و نیاز با حقتعالی پرداخت و آرزوی دیدار حضرت موعود را طلب می ڪرد
🔷پس از سپری شدن چهل شبانه روز إعتکاف ملّاحسین به طرف ایران حرڪت ڪرد و إبتدا به بوشهر رفت (جائی ڪه علی محمد شیرازی مدت پنج سال در آن شهر إقامت داشت) وقتی از پیدا ڪردن دوست و هم بحث خود در آن شهر ناامید شد به طرف شیراز به راه افتاد.
#بهائیت/#بهائی/#باب/#بهائیت_شناشی
@nedayeshiacom
🔹#قسمت پنجم ⬇️
🔶علی محمد باب با سفارش أستادش سیّد ڪاظم رشتی به شیراز بازگشت و به شغل بزازی ڪه شغل آباء و اجدادی اش محسوب می شد إشتغال ورزید پس از گذشت دو ماه خاطرات مجلس درس سیّد ڪاظم آرامش را از او سلب ڪرد و او زمزمه سفر را آغاز ڪرد
🔷مادرش فاطمه بیگم وقتی از تصمیم فرزندش مطّلع شد مضطرب گردیده سراسیمه از برادرش میرزا سیّد علی خواست تا خدیجه بیگم دختـــــــــر میرزا علی را ڪه عمویش است برای پسرش تزویج نماید تا بدین طریق علی محمد از فڪر سفر مجدد به عراق منصرف شده پابست زندگی شود و مشغول ڪسب و ڪار گردد
🔶بدین ترتیب مراسم خواستگاری و ازدواج مدّعی بابیت با خدیجه سلطان بیگم در روز جمعه ۱۸ رجب ۱۲۵۸ قمری برابر با سوم شهریور ماه ۱۲۲۱ شمسی در خانه پدری اش واقع در کوی شمشیرگرها و بنا به نقلی در خانه دائی اش میرزا سید علی برگزار شد
🔷علی محمّدشیرازی در این زمان ڪه بیست و سه سال از سنش می گذشت و در خانه پدری خود در شیراز سڪونت داشت روزگار خویش را در همان شهر به شغل آباء و أجدادی اش یعنی بزازی و پارچه فروشی مشغول بود و از این طریق إمرار معاش ڪرده هزینه زندگی اش را تأمین می نمود
🔶یڪ سال پس از إزدواج آن دو صاحب فرزندی شدند ڪه او را احمد نامیدند اما حیات این نوزاد چندان دوام نیافت و از دنیا رفت بعضی از مورخین فرقه ضالّه بهائیت معتقدند این فرزند در سنین شیرخوارگی از دنیا رفت و بعضی دیگر قائل اند ڪه او زنده بدنیا نیامده بود در نهایت این نوزاد را در صحن امامزاده بی بی خدیجه معروف به بی بی دختران شیراز دفن ڪردند
🔷پس از گذشت بیست ماه از حضور علی محمّد باب در شیراز استادش سیّد ڪاظم رشتی در روز یڪشنبه دهم دی ماه ۱۲۲۲ شمسی بدون اینڪه جانشینی برای خود معرفی نماید در سن ۴۶ سالگی بطور ناگهانی از دنیا رفت شاگردانش بدن او را پس از تشییع در أطراف حرم مطهّر امام حسین علیه السّلام دفن ڪردند
🔶بعد از فوت سیّد ڪاظم تعدادی از شاگردان وی مانند ڪریم خان ڪرمانی میرزا حسن گوهر و میرزا محیط ڪـــــــــرمانی برای تصاحب مقام جانشینی سیّد ڪاظم رقابت سختی را آغاز ڪردند اما تعدادی دیگر از شاگردانش سه روز در خانه او به عزاداری و سوگواری پرداختند
🔷بعد از پایان عزاداری ملّاحسين بشرویه ای ڪه از بزرگ ترین شاگرد سیّد ڪاظم محسوب می شد از دیگر شاگردان سيّد پرسيد : أستاد ما در آخر عمر چه وصيّتی داشت و آخرين نصيحتش چه بود؟ گفتند : وی چند مرتبه این حرف را تکرار ڪرد ڪه بعد از فوت وی ترڪ خانه و کاشانه ڪنيم و در بلاد پخش شويم و به جستجوی حضرت موعود بپردازيم چرا ڪه ظهور موعود نزديک است لذا باید خود را آماده ڪنيد
🔶ملّاحسين وقتی اين سخنان را شنيد گفت : با وجود اين همه تأڪيدات استاد پس چرا در ڪربلا ماندهايد و به جستجوی حضرت موعود نپرداختهايد؟ گفتند : ما همه مقصّريم و إقرار و اعتراف به تقصير خود داريم اما شخص تو را صاحب رتبه عظيم می دانیم اينڪ هرچه دستور دهی إطاعت می ڪنيم حتّی اگر خودت را حضرت موعود معرّفی ڪنی ملّاحسين گفت : ما همه بنده آستانيم هرگز من چنين ادّعائی نمی ڪنم ما اول باید به سفارش استادمان عمل کنیم و آنچه ڪه وی گفته قولاً و عملاً بڪار بندیم
🔷سپس ملّاحسين سراغ میرزا حسن گوهر و میرزا محیط ڪرمانی از مشاهیر شاگردان سیّد ڪاظم رفت و تعلیمات سید را در أواخر عمر به آنها یادآور شد و از آنان خواست ڪه با وی در جستجوی حضرت موعود عازم سفر شوند لڪن هریڪ متعذر به عذری گشت و از همراهی إستنکاف نمود
🔶ملّاحسين ڪه ۳۱ ساله بود و ۹ سال محضر سیّد ڪاظم را درڪ ڪرده بود مطمئن بود سیّد کاظم بی جهت چنان سفارشی نڪرده است بنابراین با ناامیدی از آنها از پای ننشست و به همراه برادر و پسر دائی اش به طرف ڪوفه حرکت ڪرد و مدت چهل شبانه روز در مسجد ڪوفه به إعتڪاف نشست و به عبادت و راز و نیاز با حقتعالی پرداخت و آرزوی دیدار حضرت موعود را طلب می ڪرد
🔷پس از سپری شدن چهل شبانه روز إعتکاف ملّاحسین به طرف ایران حرڪت ڪرد و إبتدا به بوشهر رفت (جائی ڪه علی محمد شیرازی مدت پنج سال در آن شهر إقامت داشت) وقتی از پیدا ڪردن دوست و هم بحث خود در آن شهر ناامید شد به طرف شیراز به راه افتاد.
#بهائیت/#بهائی/#باب/#بهائیت_شناشی
@nedayeshiacom