⁉️پرسش: جزای کسی که باعث ناراحتی دیگری شود نزد بهائیان چیست؟
سیّد باب می گوید: «جزای ناراحت کردن دیگری ۱۹ مثقال طلاست و اگر کسی را زندانی کند، زنش بر او حرام می شود». واحیرتا که دیه محزون کردن یک نفر به اندازه دیه زنا کردن با او باشد. لذا بهاء در کتاب «اقدس» این حکم را عفو می کند. اصولا او کتاب اقدس را از روی اجبار و به خاطر اصلاح کتاب «بیان» نوشت. بیانی که آتش زدن کتب اقوام دیگر جهان را واجب و همسر کسی را به دلیل محزون کردن دیگری حرام می داند. سؤال کردن از مطالب علمی و مسائل برهانی را تحریم کرده و اشیاء با ارزش پیروان خود را مطالبه می کند.
👁🗨👁🗨👁🗨👁🗨
(۱). بیان، باب هیجدهم از واحد هفتم.
(۲). اقدس، صفحه ۴۹، سطر ۱۵.
#بهائیت/#بهائی/#باب/#بهائیت_شناسی
کانال ندای شیعه
@nedayeshiacom
سیّد باب می گوید: «جزای ناراحت کردن دیگری ۱۹ مثقال طلاست و اگر کسی را زندانی کند، زنش بر او حرام می شود». واحیرتا که دیه محزون کردن یک نفر به اندازه دیه زنا کردن با او باشد. لذا بهاء در کتاب «اقدس» این حکم را عفو می کند. اصولا او کتاب اقدس را از روی اجبار و به خاطر اصلاح کتاب «بیان» نوشت. بیانی که آتش زدن کتب اقوام دیگر جهان را واجب و همسر کسی را به دلیل محزون کردن دیگری حرام می داند. سؤال کردن از مطالب علمی و مسائل برهانی را تحریم کرده و اشیاء با ارزش پیروان خود را مطالبه می کند.
👁🗨👁🗨👁🗨👁🗨
(۱). بیان، باب هیجدهم از واحد هفتم.
(۲). اقدس، صفحه ۴۹، سطر ۱۵.
#بهائیت/#بهائی/#باب/#بهائیت_شناسی
کانال ندای شیعه
@nedayeshiacom
دیدگاه «شیخیّه» درباره امام زمان(عج)
پرسش: فرقه «شیخیّه» درباره کیفیّت وجود امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) چه دیدگاهی ارائه می دهند و این عقیده ایشان چه اشکالاتی دارد؟
#پاسخ اجمالی 🔰
«شیخیّه» معتقد است که امام زمان(عج) با بدنى هورقلیایى در عالم مثال در شهر جابلقا و جابرسا زندگى مى کند و هرگاه بخواهد به عالم دنیا تشریف بیاورد، صورتى از صورت هاى اهل این دنیا را مى پوشد تا کسى او را نشناسد. این نظریه منکر وجود امام زمان(عج) در روی زمین است و با ادله عقلی ضرورت وجود امام(ع) نمی سازد و ادعایشان فاقد دلیل است.
#پاسخ ⬇️
یکى از مهمترین اندیشه هاى شیخیه به ریاست شیخ احمد احسائى، اعتقاد به «بدن هورقلیایى» است که این بدن در شهر «جابُلقا» و «جابُرسا» قرار دارد. او به گمان خود با این نظریه، سه مسئله مهم و عمیق فلسفى را تحلیل نموده است؛ یعنى معراج جسمانى رسول خدا(صلى الله علیه و آله) و معاد جسمانى و حیات امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) را در طول بیش از ده قرن.
او معتقد است که امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) با بدنى غیر عنصرى و تنها هورقلیایى در شهر جابلقا و جابرسا زندگى مى کند. شیخ احمد احسائى، امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) را زنده و در عالم «هورقلیا» مى داند.(۱)
وى مى گوید: «هورقلیا ملک آخر[عالمی دیگر] است که داراى دو شهر جابرسا که در مغرب قرار دارد و جابلقا که در مشرق واقع است مى باشد. پس حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه) در دنیا در عالم مثال نیست؛ اما به گونه اى است که به صورت هیکل عنصرى مى باشد با مثالش و با روحش در ارواح است».(۲)
او همچنین مى گوید: «امام زمان(علیه السلام) در هنگام غیبت در عالم هورقلیا است و هر گاه بخواهد به «اقالیم سبعه» تشریف بیاورد، صورتى از صورت هاى اهل این اقالیم را مى پوشد و کسى او را نمى شناسد. جسم و زمان و مکان ایشان لطیف تر از عالم اجسام بوده و از عالم مثال است».(۳)
عقیده و نظر «شیخیه» به سرکردگى شیخ احمد احسائى، درباره کیفیت وجود امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) در عصر غیبت و کیفیت بدن او و مکان او از اشکالات بسیارى برخوردار است. اینک به برخى از آنها اشاره مى کنیم:
۱. تحلیل این بدن هورقلیایى و اعتقاد به حیات امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) با بدن «هورقلیایى» در واقع به معناى انکار امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) در روى زمین است؛ زیرا اگر مراد آن است که حضرت مهدى(عجل الله تعالی فرجه) در عالم مثال و برزخ چه برزخ اول یا برزخ دوم زندگى مى کند یا آن چنان که قبر را آنان از عالم هورقلیا مى دانند، پس آن حضرت حیات با بدن عنصرى ندارد و حیاتش مثل حیات مردگان در عالم برزخ است و این با احادیث متواتر «عدم خالی بودن زمین از حجت» سازگارى ندارد.
۲. این اعتقاد با ادله عقلى که بر ضرورت وجود امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) در این عالم حکم می کند، مناسبت ندارد.
۳. شیخ احمد احسائى، عالم هورقلیا را حد وسط بین دنیا و ملکوت معرفى مى کند؛ در حالى که عالم ملکوت همان عالم مثال است.
۴. این سخن که حضرت مهدى(عجل الله تعالی فرجه) با بدن هورقلیایى زندگى مى کند صرفاً یک ادعاى بدون دلیل است و هیچ دلیل عقلى و نقلى بر آن اقامه نشده است.
۵. در قرن سیزدهم، گزاف گویى و به کار بردن واژه هاى نامأنوس و الفاظ مهمل، بسیار رایج شد و حتى عوام مردم اینها را نشانه علم و دانش مى پنداشتند و بعید نیست که شیخ احمد احسائى و نیز سید کاظم رشتى به جهت خوشایند جاهلان و عوام به این واژه ها و کلمات روى آورده باشند.
نتیجه سخنان شیخ احمد، پیدایش مذاهب ضالّه بابیت و بهائیت بود و سرانجام بى دینى ای که توسط «کسروى» به نام «آیین پاک» بوجود آمد و این میدان عمل و نتایج اسفبار سخنان شیخیه، خود محک و ملاک خوبى بر ضعف و سستى این سخنان است.(۴)
////پی نوشت:
(۱). ارشاد العوام، کرمانی، محمد کریم بن ابراهیم، سعادت، کرمان، ۱۳۸۰ قمری، ج ۲، ص ۱۵۱.
(۲). جوامع الکلم، احسائی، احمد بن زین الدین، مطبعة الغدیر، بصره، ۱۴۳۰ قمری، (رساله دمشقیه، قسمت دوم).
(۳). جوامع الکلم، همان، (رساله رشتیه، قسمت سوم)، ص ۱۰۰.
(۴). گردآوری از: موعود شناسی و پاسخ به شبهات، رضوانی، علی اصغر، مسجد مقدس جمکران، قم، چاپ هفتم، ۱۳۹۰ ش، ص ۳۹۵.
#بهائیت/#بهائیت_شناسی/#بهائی/#شیخیّه/#شیخیه
@nedayeshiacom
پرسش: فرقه «شیخیّه» درباره کیفیّت وجود امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) چه دیدگاهی ارائه می دهند و این عقیده ایشان چه اشکالاتی دارد؟
#پاسخ اجمالی 🔰
«شیخیّه» معتقد است که امام زمان(عج) با بدنى هورقلیایى در عالم مثال در شهر جابلقا و جابرسا زندگى مى کند و هرگاه بخواهد به عالم دنیا تشریف بیاورد، صورتى از صورت هاى اهل این دنیا را مى پوشد تا کسى او را نشناسد. این نظریه منکر وجود امام زمان(عج) در روی زمین است و با ادله عقلی ضرورت وجود امام(ع) نمی سازد و ادعایشان فاقد دلیل است.
#پاسخ ⬇️
یکى از مهمترین اندیشه هاى شیخیه به ریاست شیخ احمد احسائى، اعتقاد به «بدن هورقلیایى» است که این بدن در شهر «جابُلقا» و «جابُرسا» قرار دارد. او به گمان خود با این نظریه، سه مسئله مهم و عمیق فلسفى را تحلیل نموده است؛ یعنى معراج جسمانى رسول خدا(صلى الله علیه و آله) و معاد جسمانى و حیات امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) را در طول بیش از ده قرن.
او معتقد است که امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) با بدنى غیر عنصرى و تنها هورقلیایى در شهر جابلقا و جابرسا زندگى مى کند. شیخ احمد احسائى، امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) را زنده و در عالم «هورقلیا» مى داند.(۱)
وى مى گوید: «هورقلیا ملک آخر[عالمی دیگر] است که داراى دو شهر جابرسا که در مغرب قرار دارد و جابلقا که در مشرق واقع است مى باشد. پس حضرت قائم(عجل الله تعالی فرجه) در دنیا در عالم مثال نیست؛ اما به گونه اى است که به صورت هیکل عنصرى مى باشد با مثالش و با روحش در ارواح است».(۲)
او همچنین مى گوید: «امام زمان(علیه السلام) در هنگام غیبت در عالم هورقلیا است و هر گاه بخواهد به «اقالیم سبعه» تشریف بیاورد، صورتى از صورت هاى اهل این اقالیم را مى پوشد و کسى او را نمى شناسد. جسم و زمان و مکان ایشان لطیف تر از عالم اجسام بوده و از عالم مثال است».(۳)
عقیده و نظر «شیخیه» به سرکردگى شیخ احمد احسائى، درباره کیفیت وجود امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) در عصر غیبت و کیفیت بدن او و مکان او از اشکالات بسیارى برخوردار است. اینک به برخى از آنها اشاره مى کنیم:
۱. تحلیل این بدن هورقلیایى و اعتقاد به حیات امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) با بدن «هورقلیایى» در واقع به معناى انکار امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) در روى زمین است؛ زیرا اگر مراد آن است که حضرت مهدى(عجل الله تعالی فرجه) در عالم مثال و برزخ چه برزخ اول یا برزخ دوم زندگى مى کند یا آن چنان که قبر را آنان از عالم هورقلیا مى دانند، پس آن حضرت حیات با بدن عنصرى ندارد و حیاتش مثل حیات مردگان در عالم برزخ است و این با احادیث متواتر «عدم خالی بودن زمین از حجت» سازگارى ندارد.
۲. این اعتقاد با ادله عقلى که بر ضرورت وجود امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) در این عالم حکم می کند، مناسبت ندارد.
۳. شیخ احمد احسائى، عالم هورقلیا را حد وسط بین دنیا و ملکوت معرفى مى کند؛ در حالى که عالم ملکوت همان عالم مثال است.
۴. این سخن که حضرت مهدى(عجل الله تعالی فرجه) با بدن هورقلیایى زندگى مى کند صرفاً یک ادعاى بدون دلیل است و هیچ دلیل عقلى و نقلى بر آن اقامه نشده است.
۵. در قرن سیزدهم، گزاف گویى و به کار بردن واژه هاى نامأنوس و الفاظ مهمل، بسیار رایج شد و حتى عوام مردم اینها را نشانه علم و دانش مى پنداشتند و بعید نیست که شیخ احمد احسائى و نیز سید کاظم رشتى به جهت خوشایند جاهلان و عوام به این واژه ها و کلمات روى آورده باشند.
نتیجه سخنان شیخ احمد، پیدایش مذاهب ضالّه بابیت و بهائیت بود و سرانجام بى دینى ای که توسط «کسروى» به نام «آیین پاک» بوجود آمد و این میدان عمل و نتایج اسفبار سخنان شیخیه، خود محک و ملاک خوبى بر ضعف و سستى این سخنان است.(۴)
////پی نوشت:
(۱). ارشاد العوام، کرمانی، محمد کریم بن ابراهیم، سعادت، کرمان، ۱۳۸۰ قمری، ج ۲، ص ۱۵۱.
(۲). جوامع الکلم، احسائی، احمد بن زین الدین، مطبعة الغدیر، بصره، ۱۴۳۰ قمری، (رساله دمشقیه، قسمت دوم).
(۳). جوامع الکلم، همان، (رساله رشتیه، قسمت سوم)، ص ۱۰۰.
(۴). گردآوری از: موعود شناسی و پاسخ به شبهات، رضوانی، علی اصغر، مسجد مقدس جمکران، قم، چاپ هفتم، ۱۳۹۰ ش، ص ۳۹۵.
#بهائیت/#بهائیت_شناسی/#بهائی/#شیخیّه/#شیخیه
@nedayeshiacom
منظور از «هورقلیائی»
پرسش: منظور از «هورقلیائی» چیست؟
#پاسخ_اجمالی 🔰
درباره اینکه «هورقلیایی» چیست؟ نظرات مختلفی بیان شده است؛ در پاورقى کتاب «برهان قاطع» آمده است: «هورقلیا» ظاهرا از کلمه عبرى «هبل» به معناى هواى گرم، تنفس و بخار و «قرنئیم» به معناى درخشش و شعاع است و کلمه مرکب به معناى تشعشع بخار است. مراد از عالم «هورقلیایى» همان «عالم مثال» است و چون عالم مثال بر دو قسم است: اول و آخر، گفته اند: این عالم داراى دو شهر است: جابلقا و جابرسا. عالم مثال، یا خیال منفصل، یا عالم برزخ بین عالم عقول و عالم ماده، چیزى است که عارفان و فیلسوفان اشراق به آن معتقدند؛ ولى فلاسفه مشاء آن را نپذیرفته اند.
#پاسخ ⬇️
درباره اینکه «هورقلیایی» چیست؟ نظرات مختلفی بیان شده است. در پاورقى کتاب «برهان قاطع» آمده است: «هورقلیا» ظاهرا از کلمه عبرى «هبل» به معناى هواى گرم، تنفس و بخار و «قرنئیم» به معناى درخشش و شعاع است و کلمه مرکب به معناى تشعشع بخار است.(۱)
شیخ احمد احسائى معتقد است که «هورقلیایى» لغتى سریانى و از زبان صابئین گرفته شده است.(۲) قطب الدین شیرازى مى گوید: «جابلقا و جابرسا نام دو شهر از شهرهاى عالم «عناصر مثل» و «هورقلیا» از جنس «افلاک مثل» است. پس هورقلیا بالاتر است».(۳)
با توجه به آنچه گذشت روشن مى شود که مراد از عالم «هورقلیایى» همان «عالم مثال» است و چون عالم مثال بر دو قسم است: اول و آخر، گفته اند: این عالم داراى دو شهر است: جابلقا و جابرسا. عالم مثال، یا خیال منفصل، یا عالم برزخ بین عالم عقول و عالم ماده، چیزى است که عارفان و فیلسوفان اشراق به آن معتقدند؛ ولى فلاسفه مشاء آن را نپذیرفته اند.
اشراقیان، عالم مثال را دو مرحله مى دانند:
۱. مثال در قوس نزول؛ که بین غیب مطلق و شهادت مطلق قرار دارد. این عالم را برزخ قبل از دنیا مى دانند که به وسیله قاعده امکان اشرف اثبات مى کنند. این مثال را «جابلقا» مى نامند.
۲. مثال در قوس صعود؛ که بین دنیا و آخرت قرار دارد و پس از افول و غروب نفس ناطقه از این بدن ظلمانى وارد عالم برزخ شده و از آنجا به قیامت کبری مى رود. این مثال را «جابرسا» مى نامند.
ولى شیخ احمد احسائى در جواب ملا محمد حسین انارى که از لفظ هورقلیا سؤال کرده بود این چنین مى گوید: «هورقلیا به معناى ملک دیگر است که حد وسط بین عالم دنیا و ملکوت بوده و در اقلیم هشتم قرار دارد و داراى افلاک و کواکبى مخصوص به خود است که به آنها جابرسا و جابلقا مى گویند».(۴)،(۵)
///پی نوشت :
(۱). برهان قاطع، محمد حسین بن الخلف تبریزی، بی جا، إیران، ۱۳۰۵ شمسی، ج ۴، ص ۲۳۹۱.
(۲). جوامع الکلم، احسائی، احمد بن زین الدین، مطبعة الغدیر، بصره، ۱۴۳۰ قمری، (قسمت سوم، رساله نه)، ص ۱.
(۳). شرح حکمة الاشراق، قطب الدین الشیرازى، محقق: عبد الله نورانى و مهدى محقق، انجمن آثار و مفاخر فرهنگى، تهران، ۱۳۸۳ شمسی، چاپ: اول، ص ۵۱۴، (فصل ۶ أقسام ما یتلقى الکاملون من المغیبات).
(۴). جوامع الکلم، احسائی، احمد بن زین الدین، مطبعة الغدیر، بصره، ۱۴۳۰قمری، (رساله نه)، ص ۱.
(۵). گردآوری از: موعود شناسی و پاسخ به شبهات، رضوانی، علی اصغر، مسجد مقدس جمکران، قم، چاپ هفتم، ۱۳۹۰ ش، ص ۳۹۴.
#بهائیت/#بهائیت_شناسی/#بهائی
@nedayeshiacom
پرسش: منظور از «هورقلیائی» چیست؟
#پاسخ_اجمالی 🔰
درباره اینکه «هورقلیایی» چیست؟ نظرات مختلفی بیان شده است؛ در پاورقى کتاب «برهان قاطع» آمده است: «هورقلیا» ظاهرا از کلمه عبرى «هبل» به معناى هواى گرم، تنفس و بخار و «قرنئیم» به معناى درخشش و شعاع است و کلمه مرکب به معناى تشعشع بخار است. مراد از عالم «هورقلیایى» همان «عالم مثال» است و چون عالم مثال بر دو قسم است: اول و آخر، گفته اند: این عالم داراى دو شهر است: جابلقا و جابرسا. عالم مثال، یا خیال منفصل، یا عالم برزخ بین عالم عقول و عالم ماده، چیزى است که عارفان و فیلسوفان اشراق به آن معتقدند؛ ولى فلاسفه مشاء آن را نپذیرفته اند.
#پاسخ ⬇️
درباره اینکه «هورقلیایی» چیست؟ نظرات مختلفی بیان شده است. در پاورقى کتاب «برهان قاطع» آمده است: «هورقلیا» ظاهرا از کلمه عبرى «هبل» به معناى هواى گرم، تنفس و بخار و «قرنئیم» به معناى درخشش و شعاع است و کلمه مرکب به معناى تشعشع بخار است.(۱)
شیخ احمد احسائى معتقد است که «هورقلیایى» لغتى سریانى و از زبان صابئین گرفته شده است.(۲) قطب الدین شیرازى مى گوید: «جابلقا و جابرسا نام دو شهر از شهرهاى عالم «عناصر مثل» و «هورقلیا» از جنس «افلاک مثل» است. پس هورقلیا بالاتر است».(۳)
با توجه به آنچه گذشت روشن مى شود که مراد از عالم «هورقلیایى» همان «عالم مثال» است و چون عالم مثال بر دو قسم است: اول و آخر، گفته اند: این عالم داراى دو شهر است: جابلقا و جابرسا. عالم مثال، یا خیال منفصل، یا عالم برزخ بین عالم عقول و عالم ماده، چیزى است که عارفان و فیلسوفان اشراق به آن معتقدند؛ ولى فلاسفه مشاء آن را نپذیرفته اند.
اشراقیان، عالم مثال را دو مرحله مى دانند:
۱. مثال در قوس نزول؛ که بین غیب مطلق و شهادت مطلق قرار دارد. این عالم را برزخ قبل از دنیا مى دانند که به وسیله قاعده امکان اشرف اثبات مى کنند. این مثال را «جابلقا» مى نامند.
۲. مثال در قوس صعود؛ که بین دنیا و آخرت قرار دارد و پس از افول و غروب نفس ناطقه از این بدن ظلمانى وارد عالم برزخ شده و از آنجا به قیامت کبری مى رود. این مثال را «جابرسا» مى نامند.
ولى شیخ احمد احسائى در جواب ملا محمد حسین انارى که از لفظ هورقلیا سؤال کرده بود این چنین مى گوید: «هورقلیا به معناى ملک دیگر است که حد وسط بین عالم دنیا و ملکوت بوده و در اقلیم هشتم قرار دارد و داراى افلاک و کواکبى مخصوص به خود است که به آنها جابرسا و جابلقا مى گویند».(۴)،(۵)
///پی نوشت :
(۱). برهان قاطع، محمد حسین بن الخلف تبریزی، بی جا، إیران، ۱۳۰۵ شمسی، ج ۴، ص ۲۳۹۱.
(۲). جوامع الکلم، احسائی، احمد بن زین الدین، مطبعة الغدیر، بصره، ۱۴۳۰ قمری، (قسمت سوم، رساله نه)، ص ۱.
(۳). شرح حکمة الاشراق، قطب الدین الشیرازى، محقق: عبد الله نورانى و مهدى محقق، انجمن آثار و مفاخر فرهنگى، تهران، ۱۳۸۳ شمسی، چاپ: اول، ص ۵۱۴، (فصل ۶ أقسام ما یتلقى الکاملون من المغیبات).
(۴). جوامع الکلم، احسائی، احمد بن زین الدین، مطبعة الغدیر، بصره، ۱۴۳۰قمری، (رساله نه)، ص ۱.
(۵). گردآوری از: موعود شناسی و پاسخ به شبهات، رضوانی، علی اصغر، مسجد مقدس جمکران، قم، چاپ هفتم، ۱۳۹۰ ش، ص ۳۹۴.
#بهائیت/#بهائیت_شناسی/#بهائی
@nedayeshiacom
پرسش: چه تفاوتهایی بین شیخیه کریمخانیه و شیخیه آذربایجان وجود دارد؟
#پاسخ_اجمالی 🔰
کرمانی ها، از شیوه ی اخباری گری پیروی می کنند و به تقلید از مراجع اعتقاد ندارند؛ اما شیخیه ی آذربایجان، به اجتهاد و تقلید معتقدند و از مراجع تقلید خودشان پیروی می کنند، حتی در عقاید هم آرای احسایی و رشتی را براساس تلقی خویش از احادیث تفسیر می کنند. شیخیه ی کرمان، اصول دین را چهار اصل توحید و نبوت و امامت و رکن رابع میدانند، اما شیخیه ی آذربایجان، به شدت، منکر اعتقاد به رکن رابع هستند و معاد و عدل را هم از اصول می دانند.
#بهائیت/#بهائیت_شناسی/#شیخیه
@nedayeshiacom
#پاسخ_اجمالی 🔰
کرمانی ها، از شیوه ی اخباری گری پیروی می کنند و به تقلید از مراجع اعتقاد ندارند؛ اما شیخیه ی آذربایجان، به اجتهاد و تقلید معتقدند و از مراجع تقلید خودشان پیروی می کنند، حتی در عقاید هم آرای احسایی و رشتی را براساس تلقی خویش از احادیث تفسیر می کنند. شیخیه ی کرمان، اصول دین را چهار اصل توحید و نبوت و امامت و رکن رابع میدانند، اما شیخیه ی آذربایجان، به شدت، منکر اعتقاد به رکن رابع هستند و معاد و عدل را هم از اصول می دانند.
#بهائیت/#بهائیت_شناسی/#شیخیه
@nedayeshiacom
پرسش: منظور بهائیان از تشکیل ایادی امر الله چه بود؟
#پاسخ_اجمالی 🔰
پس از کشته شدن باب، این اندیشه که باید فرقه جدید ایادی در مناطق مختلف از جمله ایران تشکیل شود، قوت گرفت. زیرا جدایی افراد عادی از مراکز تبلیغی، باعث افول سریع آنان خواهد شد و از سوی دیگر، وجود ایادی از نظر مادی و معنوی، در گسترش فرقه مؤثر خواهد بود. در این هنگام، مهم ترین دغدغه محافل بهائی، انتخاب ۲۶ نفر از مؤمنین بهائی، به نام ایادی امر الله بود، سرانجام ۲۷ نفر از مؤمنین به نام ایادی امرالله انتخاب شدند، که وظیفه آنان، حفاظت و تبلیغ امر حضرت بهاء الله، تحت نظر ولی امر الله بود.
#پاسخ
از همان زمان که پس از کشته شدن "باب"، رهبران و پیروان وی به بغداد و سپس به ادرنه، قبرس و عکا، رانده شدند، این فکر که باید فرقه ی جدید ایادی و عواملی در مناطق مختلف _ مخصوصاً در ایران _ داشته باشد، پیدا شد و قوت گرفت. زیرا تجربه نشان داده بود که جدا ماندن افراد عادی از مراکز تبلیغ، باعث نزول و افول سریع آنان خواهد شد، حال آنکه وجود ایادی و عوامل رابطه چه از نظر مادی و چه از لحاظ معنوی می توانست به نفع گسترش معتقدات فرقه ی جدید و پیوستگی افراد آن باشد.
این موضوع پس از مرگ "عباس افندی"، اختلاف او با برادرش، جانشینی "شوقی افندی" و بویژه تجربه ای که از دوران جدائی "ازلی ها" و "بهائی ها" داشتند، اهمیت بیشتری کسب کرد که اینک به شرح آن می پردازیم:
پس از درگذشت عباس افندی (عبدالبهاء) در سال ۱۳۰۹، ق. (۱۹۲۱، م) مهمترین موضوع مورد بحث محافل بهائی انتخاب ۲۶ نفر از مؤمنین و سران بهائی به نام "ایادی امر الله" بود. شش سال پس از اینکه شوقی ربانی به سمت چهارمین پیشوای بهائیت برگزیده شد، در توقیع نوامبر ۱۹۲۷ خود درباره ی ایادی گفت: « ای احبای الهی تعیین ایادی امر الله و تنفیذ احکام مقدسه شریعت الله و تشریع قوانین متفرقه از منصوص کتاب الله و انعقاد مؤتمر بین المللی پیروان امر حضرت بهاء الله و ارتباط جامعه بهائی به انجمنهای متفرقه علمیه و ادبیه و دینیه و اجتماعیه کل بتشکیل و استقرار بیت العدل اعظم الهی در ارض اقدس در جوار بقاع مرتفعه منوره علیا منوط و معلق زیرا این معهد اعلی سرچشمه اقدامات و اجرائیات کلیه بهائیان است و معین و مرجع این عبد ناتوان ...».
بعد از صدور این فرمان، شوقی در توقیع ۱۹۲۹ انتخاب ایادی را مختص خود دانسته می گوید: « ... ایادی امر الله را باید ولی امر الله تعیین و تسمیه کند... ».
بعد از صدور این جملات درباره ی وظائف ایادی در تلگراف ۶ آوریل ۱۹۵۴ خویش می گوید: « ... مقدر است که دو وظیفه ی مقدس خود یعنی حفاظت و تبلیغ امر حضرت بهاء الله در تحت نظر مراقبت ولی امر الله انجام دهند ... ».
سرانجام در روز ۲۵ نوامبر ۱۹۵۷ (۳ آذر ۱۳۳۵) شوقی ربانی ۲۷ نفر از مبلغین و مؤمنین بهائیت را به نام ایادی امر الله انتخاب کرد که اسامی آن همان روز طی ابلاغیه ای به همه ی محافل بهائیت مخابره شد.(۱)
➖➖➖➖➖➖
پی نوشت
(۱). گرد آوری از کتاب:انشعاب در بهاییت پس از مرگ شوقی ربانی ، رایین، اسماعیل ، موسسه تحقیقی رایین ، تهران ، ١٣۶۶ ، ج ۱، ص ۱۹۵.
#بهائیت/#بهائی/#بهائیت_شناسی
@nedayeshiacom
#پاسخ_اجمالی 🔰
پس از کشته شدن باب، این اندیشه که باید فرقه جدید ایادی در مناطق مختلف از جمله ایران تشکیل شود، قوت گرفت. زیرا جدایی افراد عادی از مراکز تبلیغی، باعث افول سریع آنان خواهد شد و از سوی دیگر، وجود ایادی از نظر مادی و معنوی، در گسترش فرقه مؤثر خواهد بود. در این هنگام، مهم ترین دغدغه محافل بهائی، انتخاب ۲۶ نفر از مؤمنین بهائی، به نام ایادی امر الله بود، سرانجام ۲۷ نفر از مؤمنین به نام ایادی امرالله انتخاب شدند، که وظیفه آنان، حفاظت و تبلیغ امر حضرت بهاء الله، تحت نظر ولی امر الله بود.
#پاسخ
از همان زمان که پس از کشته شدن "باب"، رهبران و پیروان وی به بغداد و سپس به ادرنه، قبرس و عکا، رانده شدند، این فکر که باید فرقه ی جدید ایادی و عواملی در مناطق مختلف _ مخصوصاً در ایران _ داشته باشد، پیدا شد و قوت گرفت. زیرا تجربه نشان داده بود که جدا ماندن افراد عادی از مراکز تبلیغ، باعث نزول و افول سریع آنان خواهد شد، حال آنکه وجود ایادی و عوامل رابطه چه از نظر مادی و چه از لحاظ معنوی می توانست به نفع گسترش معتقدات فرقه ی جدید و پیوستگی افراد آن باشد.
این موضوع پس از مرگ "عباس افندی"، اختلاف او با برادرش، جانشینی "شوقی افندی" و بویژه تجربه ای که از دوران جدائی "ازلی ها" و "بهائی ها" داشتند، اهمیت بیشتری کسب کرد که اینک به شرح آن می پردازیم:
پس از درگذشت عباس افندی (عبدالبهاء) در سال ۱۳۰۹، ق. (۱۹۲۱، م) مهمترین موضوع مورد بحث محافل بهائی انتخاب ۲۶ نفر از مؤمنین و سران بهائی به نام "ایادی امر الله" بود. شش سال پس از اینکه شوقی ربانی به سمت چهارمین پیشوای بهائیت برگزیده شد، در توقیع نوامبر ۱۹۲۷ خود درباره ی ایادی گفت: « ای احبای الهی تعیین ایادی امر الله و تنفیذ احکام مقدسه شریعت الله و تشریع قوانین متفرقه از منصوص کتاب الله و انعقاد مؤتمر بین المللی پیروان امر حضرت بهاء الله و ارتباط جامعه بهائی به انجمنهای متفرقه علمیه و ادبیه و دینیه و اجتماعیه کل بتشکیل و استقرار بیت العدل اعظم الهی در ارض اقدس در جوار بقاع مرتفعه منوره علیا منوط و معلق زیرا این معهد اعلی سرچشمه اقدامات و اجرائیات کلیه بهائیان است و معین و مرجع این عبد ناتوان ...».
بعد از صدور این فرمان، شوقی در توقیع ۱۹۲۹ انتخاب ایادی را مختص خود دانسته می گوید: « ... ایادی امر الله را باید ولی امر الله تعیین و تسمیه کند... ».
بعد از صدور این جملات درباره ی وظائف ایادی در تلگراف ۶ آوریل ۱۹۵۴ خویش می گوید: « ... مقدر است که دو وظیفه ی مقدس خود یعنی حفاظت و تبلیغ امر حضرت بهاء الله در تحت نظر مراقبت ولی امر الله انجام دهند ... ».
سرانجام در روز ۲۵ نوامبر ۱۹۵۷ (۳ آذر ۱۳۳۵) شوقی ربانی ۲۷ نفر از مبلغین و مؤمنین بهائیت را به نام ایادی امر الله انتخاب کرد که اسامی آن همان روز طی ابلاغیه ای به همه ی محافل بهائیت مخابره شد.(۱)
➖➖➖➖➖➖
پی نوشت
(۱). گرد آوری از کتاب:انشعاب در بهاییت پس از مرگ شوقی ربانی ، رایین، اسماعیل ، موسسه تحقیقی رایین ، تهران ، ١٣۶۶ ، ج ۱، ص ۱۹۵.
#بهائیت/#بهائی/#بهائیت_شناسی
@nedayeshiacom
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
👁🗨پیامبری از سرزمین موعود👁🗨
باب فرمان می دهد ⬇️
⬅️ هرکس به آیین ما نیست
⬅️ سرهایشان را قطع کنید
⬅️ اموالشان را تصاب کنید
⬅️ بناهایشان را نابود کنید
⬅️ احدی از مخالفان ما را بر روی زمین زنده نگذارید
مکاتیب جلد ۲ صفحه ۲۶۶
#بهائیت/#بهائی/#باب/#بهائیت_شناسی/#وهابیت/#طالبان
🔻کانال ندای شیعه
⇲ @nedayeshiacom
باب فرمان می دهد ⬇️
⬅️ هرکس به آیین ما نیست
⬅️ سرهایشان را قطع کنید
⬅️ اموالشان را تصاب کنید
⬅️ بناهایشان را نابود کنید
⬅️ احدی از مخالفان ما را بر روی زمین زنده نگذارید
مکاتیب جلد ۲ صفحه ۲۶۶
#بهائیت/#بهائی/#باب/#بهائیت_شناسی/#وهابیت/#طالبان
🔻کانال ندای شیعه
⇲ @nedayeshiacom
پرسش: هدف بهائیان از تشکیل شرکت امناء چه بود؟
#پاسخ_اجمالی🔰
شرکت امناء، یکی از سازمان های نیمه مخفی بهائی است که برای معاملات، قبول موقوفه، هدیه و . . . تشکیل گردیده بود. نظیر این شرکت، نخستین بار در آمریکا و به منظور عقد قراردادها، قبول وصیت نامه ها و . . . تأسیس شد و پس از آن به تدریج محافل بهایی مقیم کشورهای دیگر، برای رسمیت دادن به تشکیلات بهائیت، این شرکت ها را تأسیس کردند. اما چون بهائیت در ایران به رسمیت شناخته نمی شد، هر اقدامی از سوی محافل بهائی، رسمیت نداشت. لکن شرکت امنا، برای نخستین بار در سال ۱۳۳۷ در ایران به ثبت رسید.
#پاسخ
شرکت امناء که در سال ۱۳۳۷ ش. (۱۹۵۸ م)در ایران تشکیل شد، در حقیقت یکی دیگر از سازمانهای نیمه مخفی بهائی است که برای معاملات، قبول موقوفه، هدیه، ضبط ما ترک بهائیان بدون اولاد به وجود آمده است. برای نخستین بار نظیر این شرکت در آمریکا در سال ۱۹۲۹ م. (۱۳۰۸ ش) در واشنگتن تشکیل شد. این شرکت نوبنیاد بدون اینکه تا آن روز سابقه کار داشته باشد توسط (هنری . ل . استیسون) وزیر امور خارجه وقت آمریکا به رسمیت شناخته شد، و اعتبار نامه ی تأسیس آن از جانب وی به محافل مرکزی بهائیان آمریکا و کانادا صادر شد. شرکت مزبور که به نام هیأت امناء به ثبت رسید، به موجب اظهار نامه تقاضا کنندگان به منظور: عقد قراردادها، قبول وصیت نامه ها، پذیرفتن موقوفه، انجام معاملات تجاری و بالاخره انجام هرگونه معاملات مذهبی و غیر مذهبی تشکیل شده بود. "شوقی ربانی" در این باره می نویسد: « ... تسجیل محفل ملی بهائیان امریکا به عنوان هیأت امناء که از لحاظ مقررات مملکت یک نوع شرکت رسمی محسوب است موجب گردید که هیأت محفل بتواند طبق قانون به عقد معاملات و قراردادها مبادرت نموده، املاکی به نام خود به ثبت و آنچه که از طریق وصیت و ... به جامعه بهائی اهدا می شود به نام و عنوان رسمی محفل منتقل نماید... ».(۱)
پس از تشکیل شرکت امناء آمریکا و کانادا، شرکتهای مشابهی تحت همین عنوان در ممالک دیگری از جمله: هند، مصر و سودان، استرالیا و زلاند نو، جزائر بریتانیا به ثبت رسید. پس از این به تدریج همه ی محافل بهائی مقیم کشورهای مختلف جهان برای رسمیت دادن به تشکیلات بهائیت و ایجاد هیأت امناء و شرکت امناء دست به اقدام زدند و موفق شدند شرکتها و تأسیسات بهائی را به ثبت برسانند. چه اینکه توانستند در کمتر از ده سال حدود هشتاد شرکت سهامی متعلق به محفل ملی بهائی در سرتاسر جهان به ثبت برسانند.
در ایران چون هیچگاه بهائیت به رسمیت شناخته نشد و اجازه ی فعالیت علنی به پیروان آن داده نشد، هر گونه اقدامی نیز که از طرف محافل مرکزی بهائیان ایران و یا محافل مختلف انجام می گیرد به رسمیت شناخته نمی شود. نخستین باری که بهائیان موفق شدند، در سال ۱۳۳۷ش. (۱۹۵۸ م) بود. در آن سال شرکت سهامی امناء به منظور انجام هرگونه عملیات عمرانی با سرمایه ظاهری سی ملیون ریال در اداره ثبت شرکتها به ثبت رسید. این شرکت که سه هزار سهم ده هزار ریالی داشت فقط ده سهم آن با نام و بقیه سهام بی نام و متعلق به محفل مرکزی بهائیان ایران بود.(۲)
➖➖➖➖➖➖
پی نوشت:
(۱). قرن بدیع، قسمت چهارم، ص ۴۱.
(۲). گرد آوری از کتاب: انشعاب در بهاییت پس از مرگ شوقی ربانی ، رایین، اسماعیل ، موسسه تحقیقی رایین ، تهران ، ١٣۶۶ ، ج ۱، ص ۲۹۹.
#بهائیت/#بهائیت_شناسی/#بهائی
@nedayeshiacom
#پاسخ_اجمالی🔰
شرکت امناء، یکی از سازمان های نیمه مخفی بهائی است که برای معاملات، قبول موقوفه، هدیه و . . . تشکیل گردیده بود. نظیر این شرکت، نخستین بار در آمریکا و به منظور عقد قراردادها، قبول وصیت نامه ها و . . . تأسیس شد و پس از آن به تدریج محافل بهایی مقیم کشورهای دیگر، برای رسمیت دادن به تشکیلات بهائیت، این شرکت ها را تأسیس کردند. اما چون بهائیت در ایران به رسمیت شناخته نمی شد، هر اقدامی از سوی محافل بهائی، رسمیت نداشت. لکن شرکت امنا، برای نخستین بار در سال ۱۳۳۷ در ایران به ثبت رسید.
#پاسخ
شرکت امناء که در سال ۱۳۳۷ ش. (۱۹۵۸ م)در ایران تشکیل شد، در حقیقت یکی دیگر از سازمانهای نیمه مخفی بهائی است که برای معاملات، قبول موقوفه، هدیه، ضبط ما ترک بهائیان بدون اولاد به وجود آمده است. برای نخستین بار نظیر این شرکت در آمریکا در سال ۱۹۲۹ م. (۱۳۰۸ ش) در واشنگتن تشکیل شد. این شرکت نوبنیاد بدون اینکه تا آن روز سابقه کار داشته باشد توسط (هنری . ل . استیسون) وزیر امور خارجه وقت آمریکا به رسمیت شناخته شد، و اعتبار نامه ی تأسیس آن از جانب وی به محافل مرکزی بهائیان آمریکا و کانادا صادر شد. شرکت مزبور که به نام هیأت امناء به ثبت رسید، به موجب اظهار نامه تقاضا کنندگان به منظور: عقد قراردادها، قبول وصیت نامه ها، پذیرفتن موقوفه، انجام معاملات تجاری و بالاخره انجام هرگونه معاملات مذهبی و غیر مذهبی تشکیل شده بود. "شوقی ربانی" در این باره می نویسد: « ... تسجیل محفل ملی بهائیان امریکا به عنوان هیأت امناء که از لحاظ مقررات مملکت یک نوع شرکت رسمی محسوب است موجب گردید که هیأت محفل بتواند طبق قانون به عقد معاملات و قراردادها مبادرت نموده، املاکی به نام خود به ثبت و آنچه که از طریق وصیت و ... به جامعه بهائی اهدا می شود به نام و عنوان رسمی محفل منتقل نماید... ».(۱)
پس از تشکیل شرکت امناء آمریکا و کانادا، شرکتهای مشابهی تحت همین عنوان در ممالک دیگری از جمله: هند، مصر و سودان، استرالیا و زلاند نو، جزائر بریتانیا به ثبت رسید. پس از این به تدریج همه ی محافل بهائی مقیم کشورهای مختلف جهان برای رسمیت دادن به تشکیلات بهائیت و ایجاد هیأت امناء و شرکت امناء دست به اقدام زدند و موفق شدند شرکتها و تأسیسات بهائی را به ثبت برسانند. چه اینکه توانستند در کمتر از ده سال حدود هشتاد شرکت سهامی متعلق به محفل ملی بهائی در سرتاسر جهان به ثبت برسانند.
در ایران چون هیچگاه بهائیت به رسمیت شناخته نشد و اجازه ی فعالیت علنی به پیروان آن داده نشد، هر گونه اقدامی نیز که از طرف محافل مرکزی بهائیان ایران و یا محافل مختلف انجام می گیرد به رسمیت شناخته نمی شود. نخستین باری که بهائیان موفق شدند، در سال ۱۳۳۷ش. (۱۹۵۸ م) بود. در آن سال شرکت سهامی امناء به منظور انجام هرگونه عملیات عمرانی با سرمایه ظاهری سی ملیون ریال در اداره ثبت شرکتها به ثبت رسید. این شرکت که سه هزار سهم ده هزار ریالی داشت فقط ده سهم آن با نام و بقیه سهام بی نام و متعلق به محفل مرکزی بهائیان ایران بود.(۲)
➖➖➖➖➖➖
پی نوشت:
(۱). قرن بدیع، قسمت چهارم، ص ۴۱.
(۲). گرد آوری از کتاب: انشعاب در بهاییت پس از مرگ شوقی ربانی ، رایین، اسماعیل ، موسسه تحقیقی رایین ، تهران ، ١٣۶۶ ، ج ۱، ص ۲۹۹.
#بهائیت/#بهائیت_شناسی/#بهائی
@nedayeshiacom
🔹بانو نسرین رسولی #مستبصر بهائی
🔹دلیل اصلی واساسی من برای پذیرفتن دین اسلام کامل بودن این دین بود چرا که اسلام کوچکترین نیاز انسان را نیز برای پیروان خود ترسیم کرده است...
*بانو نسرین رسولی درمحیط بهائی رشد یافت اما فسادها و #تناقض هایی که درکار هم کیشان خود دید وی را به شدت از این مسلک بیزارکرد واین امر همراه با مطالعه مستقیم درباره اسلام باعث تشرف او به اسلام و تشیع شد.
👈مصاحبه در سایت رهیافته:
rahyafteha.ir/868/
#بهائیت/#باب/#بهائی/#بهائیت_شناسی
🌐کانال ندای شیعه
⇲ @nedayeshiacom
🔹دلیل اصلی واساسی من برای پذیرفتن دین اسلام کامل بودن این دین بود چرا که اسلام کوچکترین نیاز انسان را نیز برای پیروان خود ترسیم کرده است...
*بانو نسرین رسولی درمحیط بهائی رشد یافت اما فسادها و #تناقض هایی که درکار هم کیشان خود دید وی را به شدت از این مسلک بیزارکرد واین امر همراه با مطالعه مستقیم درباره اسلام باعث تشرف او به اسلام و تشیع شد.
👈مصاحبه در سایت رهیافته:
rahyafteha.ir/868/
#بهائیت/#باب/#بهائی/#بهائیت_شناسی
🌐کانال ندای شیعه
⇲ @nedayeshiacom
آیا آموزه های باب در زمان خویش مترقی بود؟
#قسمت چهارم
استفاده از دارو حرام است !!!!!
✴️ دراین مجموعه نوشتارها درهر قسمت به واکاوی این ادعا می پردازم که آیا واقعا آورده های جناب باب متجددانه بود یا این سخن ادعائی بیش نیست.
یکی از آموزه های اسلام از ۱۴۰۰ سال پیش لزوم رجوع به پزشک است ومختصری رجوع به کلمات معصومین مویداین مطلب خواهدبود.
درکتاب شریف مصباح الشریعه ص ۲۷۹حدیثی است که توجه خوانندگان گرامی را به آن جلب می کنم:
🔹امام صادق(ع) : قال أمیر المؤمنین(ع) : کن کالطبیب الرفیق الشفیق الذى یضع الدواء بحیث ینفع.
ترجمه: امیرالمؤمنین(ع) فرمود: در مقام اصلاح نفس خود یا دیگرى، چون طبیبى باش که مهربان ودقیق وملائم است، ومناسب موارد هر مرضى دارو استعمال کرده ومرض را معالجه مىکند.
موردبعدی: توحید مفضل از امام صادق(ع) ص ۱۱۰ : طبیب گاهى براى بیمار وصف مى کند دوائى را که منتفع گرددبه آن، اگر مریض مخالفت قول طبیب نماید وبه امر ونهى او عمل ننماید و از تدبیر او منتفع نگردد، تقصیر از طبیب نخواهدبود، بلکه کوتاهى از بیمار است که به گفته طبیب عمل نکرده ونفع از تدبیر او نبرده.
چنانچه خوانندگان محترم ملاحظه می نمایند امام صادق(ع) تاکید بر استفاده داروی تجویز شده از سوی پزشک را دارد و این اصل عقلانی دراسلام از ۱۴۰۰ سال پیش مورد دقت قرارگرفته است.
حال با رجوع به فرامین مدعی مظهریت در قرن سیزدهم یعنی جناب باب این اصل نسخ گردید و استفاده از دارو ممنوع شد. لذا از دیدگاه جناب باب دارو بطور مطلق، در ردیف مسکرات و افیون است. خرید وفروش ومصرف آن حرام می باشد!
این هم عبارت ایشان در این زمینه:
«الباب الثامن من الواحد التاسع فی حرمه التریاق والمسکرات و الدواء مطلقاً ملخص این باب آنکه کل شئون دون حب ازدون حق بوده و هست و کل شئون حب از حق بوده و هست»«و نهی شده از مسکرات و آنچه حکم دواء بر او ذکر شده»
واین حکم را در بیان عربی به این صورت آورده:
«انتم الدواء ثم المسکرات و نوعها لا تملکون» «بیان عربی صفحه ۴۲»
بنابراین شهروندان حق ندارند دارو بخرند ومالک آن شوند ومصرف نمایند و اگر براثراین کار تلف شدند از نظر شارع بیان، ملالی نیست!
سوال از مدعیان دگر اندیش بهائی این است:
آیا روی آوردن به آیینی که پس از سیزده قرن سابقه پزشکی وعرضه اندیشمندانی چون: ابن ابی صادق – ابن جزله – ابن ربن طبری – ابن سینا – ابن منصور جمانی – ابن هیثم – ابو منصور موفق هروی – ابوزید بلخی – ابویوسف کندی – – جابر بن حیان – حکیم گیلانی – رشیدالدین فضلالله همدانی – زهراوی – زکریای رازی – زکریای قزوینی – ضیاءالدین نخشبی – علی بن رضوان – فخر رازی – قطبالدین شیرازی – مجوسی اهوازی – موسی بن میمون – اسماعیل گرگانی و صدها پزشک حاذق دیگر ادعای وجود عنصر تمدن و تجدد در آموزه های باب خلاف صداقت و راستی نمی باشد ؟
انسان متحیر میگردد که چگونه در شبکه های جهانی مانند صدای آمریکا اندیشمندان بهائی همچون عباس امانت این مطلب را مطرح می کنند که:
باب دگر اندیش و افکار حاوی عنصر تمدن وتجدد بومی را دارا بود؟
آیا این خلاف صداقت نیست ؟
آیا این فریب مخاطب جهت جذب به حاملان جدید پرچم باب نمی باشد ؟
آیا این حضرات فکر می کنند ۱۳ قرن پس از اسلام که مروج فرهنگ پزشکی بود و پیامبرش طلایه دار این سخن حکیمانه بود که : َ
الْعِلْمُ عِلْمَانِ عِلْمُ الْأَدْیَانِ وَ عِلْمُ الْأَبْدَان
انسانهای فرهیخته حرام کردن استعمال دارو را مظهر تجدد و تمدن بومی تلقی خواهند کرد ؟
قضاوت با خوانند گان محترم
کارشناس؛ استاد حسن ارشاد
#بهائیت/#باب/#بهائی/#بهائیت_شناسی
@nedayeshiacom
#قسمت چهارم
استفاده از دارو حرام است !!!!!
✴️ دراین مجموعه نوشتارها درهر قسمت به واکاوی این ادعا می پردازم که آیا واقعا آورده های جناب باب متجددانه بود یا این سخن ادعائی بیش نیست.
یکی از آموزه های اسلام از ۱۴۰۰ سال پیش لزوم رجوع به پزشک است ومختصری رجوع به کلمات معصومین مویداین مطلب خواهدبود.
درکتاب شریف مصباح الشریعه ص ۲۷۹حدیثی است که توجه خوانندگان گرامی را به آن جلب می کنم:
🔹امام صادق(ع) : قال أمیر المؤمنین(ع) : کن کالطبیب الرفیق الشفیق الذى یضع الدواء بحیث ینفع.
ترجمه: امیرالمؤمنین(ع) فرمود: در مقام اصلاح نفس خود یا دیگرى، چون طبیبى باش که مهربان ودقیق وملائم است، ومناسب موارد هر مرضى دارو استعمال کرده ومرض را معالجه مىکند.
موردبعدی: توحید مفضل از امام صادق(ع) ص ۱۱۰ : طبیب گاهى براى بیمار وصف مى کند دوائى را که منتفع گرددبه آن، اگر مریض مخالفت قول طبیب نماید وبه امر ونهى او عمل ننماید و از تدبیر او منتفع نگردد، تقصیر از طبیب نخواهدبود، بلکه کوتاهى از بیمار است که به گفته طبیب عمل نکرده ونفع از تدبیر او نبرده.
چنانچه خوانندگان محترم ملاحظه می نمایند امام صادق(ع) تاکید بر استفاده داروی تجویز شده از سوی پزشک را دارد و این اصل عقلانی دراسلام از ۱۴۰۰ سال پیش مورد دقت قرارگرفته است.
حال با رجوع به فرامین مدعی مظهریت در قرن سیزدهم یعنی جناب باب این اصل نسخ گردید و استفاده از دارو ممنوع شد. لذا از دیدگاه جناب باب دارو بطور مطلق، در ردیف مسکرات و افیون است. خرید وفروش ومصرف آن حرام می باشد!
این هم عبارت ایشان در این زمینه:
«الباب الثامن من الواحد التاسع فی حرمه التریاق والمسکرات و الدواء مطلقاً ملخص این باب آنکه کل شئون دون حب ازدون حق بوده و هست و کل شئون حب از حق بوده و هست»«و نهی شده از مسکرات و آنچه حکم دواء بر او ذکر شده»
واین حکم را در بیان عربی به این صورت آورده:
«انتم الدواء ثم المسکرات و نوعها لا تملکون» «بیان عربی صفحه ۴۲»
بنابراین شهروندان حق ندارند دارو بخرند ومالک آن شوند ومصرف نمایند و اگر براثراین کار تلف شدند از نظر شارع بیان، ملالی نیست!
سوال از مدعیان دگر اندیش بهائی این است:
آیا روی آوردن به آیینی که پس از سیزده قرن سابقه پزشکی وعرضه اندیشمندانی چون: ابن ابی صادق – ابن جزله – ابن ربن طبری – ابن سینا – ابن منصور جمانی – ابن هیثم – ابو منصور موفق هروی – ابوزید بلخی – ابویوسف کندی – – جابر بن حیان – حکیم گیلانی – رشیدالدین فضلالله همدانی – زهراوی – زکریای رازی – زکریای قزوینی – ضیاءالدین نخشبی – علی بن رضوان – فخر رازی – قطبالدین شیرازی – مجوسی اهوازی – موسی بن میمون – اسماعیل گرگانی و صدها پزشک حاذق دیگر ادعای وجود عنصر تمدن و تجدد در آموزه های باب خلاف صداقت و راستی نمی باشد ؟
انسان متحیر میگردد که چگونه در شبکه های جهانی مانند صدای آمریکا اندیشمندان بهائی همچون عباس امانت این مطلب را مطرح می کنند که:
باب دگر اندیش و افکار حاوی عنصر تمدن وتجدد بومی را دارا بود؟
آیا این خلاف صداقت نیست ؟
آیا این فریب مخاطب جهت جذب به حاملان جدید پرچم باب نمی باشد ؟
آیا این حضرات فکر می کنند ۱۳ قرن پس از اسلام که مروج فرهنگ پزشکی بود و پیامبرش طلایه دار این سخن حکیمانه بود که : َ
الْعِلْمُ عِلْمَانِ عِلْمُ الْأَدْیَانِ وَ عِلْمُ الْأَبْدَان
انسانهای فرهیخته حرام کردن استعمال دارو را مظهر تجدد و تمدن بومی تلقی خواهند کرد ؟
قضاوت با خوانند گان محترم
کارشناس؛ استاد حسن ارشاد
#بهائیت/#باب/#بهائی/#بهائیت_شناسی
@nedayeshiacom