⭕️ دو قدم فاصله، یک دنیا تفاوت
🔻 اینجا در دو قدمی #باغ‌ویلاهایی که استخر و درختانش از #آب_شهری بهره می‌‌برد، مردمی زندگی می‌کنند که تنها ۲ ساعت در هفته آب دارند!
#مصعب_یحیایی
🔹گفت چه می‌کنی؟! گفتم فی الحال فقط می‌نویسم. همین از دستم برمی‌آید. نه وکیلم، نه وزیر و نه رئیس. یک لاقبایی‌ام که فقط به قول مرحوم گل آقا "یک زبان دارم، دو تا دندان لق/ می‌زنم تا می‌توانم حرف حق!". گفت چه بهتر از این!
🔸تکه‌ای بیسکوییت گذاشتم توی دهانم و ادامه دادم: نوشته‌هایم معمولاً شتر گاو پلنگ است البته! چه می‌خواهید از من؟ گزارش مختصری داد که هاج و واج ماندم! مو به تن آدمی سیخ می‌کرد حرف‌هایش.
🔹گفتم: اخوی می‌نویسم ولی این یکی قضیه‌اش فرق دارد با همیشه. این بار قصه‌ام درام است انگار. غم‌انگیز است این داستان! هر چه فکر می‌کنم نمی‌گنجد در مغز نصف و نیمه‌ام.
🔸می‌گفت یک عده هستند بیخ گوشمان در نوار ساحلی همین استان به اصطلاح زرخیز #بوشهر که هفته‌ای دو ساعت بیشتر آب ندارند در تابستان؛ و اسفناک‌تر اینکه جماعتی مرفه چند کیلومتر این‌طرف‌تر استخرهایشان را پر می‌کنند از #آب_شهری؛ و گیلاس پرورش می‌دهند و یا چمن طبیعی دارند برای بازی والیبال! آن هم با انشعاب‌های غیرمجاز! بی‌آنکه پای بازرسی به باغ-شهری شان رسیده باشد و یا اینکه قوه عزیز قضاییه تکانی خورده باشد!
🔹برگشتم و از پنجره نگاهی به مجسمه رئیسعلی انداختم. همانی‌ست که ما بوشهری‌ها با مجسمه‌اش هم به عالم فخر می‌فروشیم!
🔸یاد بیلبوردهایی می‌افتم که وقت سفر مقامات به بوشهر یکپارچه فریاد می‌زنند: بوشهر؛ #پایتخت_انرژی_کشور و سهم من و تو از شهروند پایتخت انرژی بودن بی ماری است و بی‌آبی!
🔹خنده تلخی می‌زنم و می‌گویم خب حضرات اگر زورشان به #ژن_های_خوب و #مرفهین_بی_درد نمی‌رسد ما را بازداشت کنند لااقل. تا دادمان را آنجا بزنیم! و اگر کلاً بی‌خیال قضیه آب شده‌اند که کنار بروند تا کمی باد بیاید اقلکم! این یکی که از دستان مبارکشان برمی‌آید!
🔸نگویید زبانم سرخ است که مجبورم جماعت! حالم شده حال همان دیوانه‌ای که جایی جلوی جماعت ایستاد و داد زد: آهاااااای دیوانه‌ها! و همه خندیدند! دفعه بعد یکی‌یکی جلوی جماعت رفت و با اشاره به تک‌تکشان گفت: با تو بودم ها! این بار اما به جای خنده، چک و لگدی‌اش کردند!
🔹گاهی وقت‌ها آدمی را مجبور می‌کنید که زل بزند به جمال موجهتان و دستی بکشد به بر و دوش مبارک و بگوید: با تو بودم ها اخوی! شاید به تریج قبای تان بر بخورد و خجالت کمی رگ به رگ کند غیرتِ مبارکِ وامانده‌تان را!
🔸 نوش جان تان، آبِ خنک از آب‌سردکن آفترون! و گوارای وجودتان آب تصفیه‌ای که وصل کرده‌اید به منبعی که قطعی ندارد و هر دو سه ماه یک‌بار فیلترش عوض می‌شود! لکن همان‌طور که عرقیات می‌زنید به بدن و لم داده‌اید زیر اسپیلت یادی هم کنید از زنی که ظرف و البسه‌اش را آب شور دریا می‌شوید و با آب کولر آبکشی‌شان می‌کند! و خواهر شهید است از قضا!
🔹نقل خانواده شاهد و غیرشاهد نیست البته، لکن مسئلةٌ حضرات! این است پاسخ خون شهیدی که جان داد تا من و شما بنشنیم روی صندلی ریاست و وزارت؟! چه خواسته‌اند مگر از شما به‌جز قدری آسایش؟! خدایی نجیب‌اند این مردم که صدایشان درنمی‌آید. آن‌قدر که با خودم می‌گویم: گوش شیطان کر! لکن نکند مردم نومید شده‌اند از من و ما که ساکت‌اند این‌همه؟!
🔸روی حرفم با شخص خاصی نیست جماعت؛ با همه‌تان هستم! و اصلاً بگذارید یک سوزن هم به خودمان بزنیم! من و مایی که وقت امربه‌معروف و نهی از منکر رگ گردنمان باد می‌کند که "وا اسلاما از بدحجابی!" چرا یقه فلان مسئول را نمی‌گیریم و نقد نمی‌کنیم بهمانی را که نشسته بر مسند و پشه می‌پراند فقط؟!
🔹نه خیر جماعت! وا اسلاما از تنبلی مسئولین و کج‌فهمی ما؛ که برای بدحجابی تب می‌کنیم لکن برای فقر و نداری همسایه‌مان نمی‌میریم!
#جنگ_فقروغنا
#سرمایه_داری
#سانسور_۲۹تیر
🎬 @Mostazafin_TV
🔻 اینجا در دو قدمی #باغ‌ویلاهایی که استخر و درختانش از #آب_شهری بهره می‌‌برد، مردمی زندگی می‌کنند که تنها ۲ ساعت در هفته آب دارند!
#مصعب_یحیایی
🔹گفت چه می‌کنی؟! گفتم فی الحال فقط می‌نویسم. همین از دستم برمی‌آید. نه وکیلم، نه وزیر و نه رئیس. یک لاقبایی‌ام که فقط به قول مرحوم گل آقا "یک زبان دارم، دو تا دندان لق/ می‌زنم تا می‌توانم حرف حق!". گفت چه بهتر از این!
🔸تکه‌ای بیسکوییت گذاشتم توی دهانم و ادامه دادم: نوشته‌هایم معمولاً شتر گاو پلنگ است البته! چه می‌خواهید از من؟ گزارش مختصری داد که هاج و واج ماندم! مو به تن آدمی سیخ می‌کرد حرف‌هایش.
🔹گفتم: اخوی می‌نویسم ولی این یکی قضیه‌اش فرق دارد با همیشه. این بار قصه‌ام درام است انگار. غم‌انگیز است این داستان! هر چه فکر می‌کنم نمی‌گنجد در مغز نصف و نیمه‌ام.
🔸می‌گفت یک عده هستند بیخ گوشمان در نوار ساحلی همین استان به اصطلاح زرخیز #بوشهر که هفته‌ای دو ساعت بیشتر آب ندارند در تابستان؛ و اسفناک‌تر اینکه جماعتی مرفه چند کیلومتر این‌طرف‌تر استخرهایشان را پر می‌کنند از #آب_شهری؛ و گیلاس پرورش می‌دهند و یا چمن طبیعی دارند برای بازی والیبال! آن هم با انشعاب‌های غیرمجاز! بی‌آنکه پای بازرسی به باغ-شهری شان رسیده باشد و یا اینکه قوه عزیز قضاییه تکانی خورده باشد!
🔹برگشتم و از پنجره نگاهی به مجسمه رئیسعلی انداختم. همانی‌ست که ما بوشهری‌ها با مجسمه‌اش هم به عالم فخر می‌فروشیم!
🔸یاد بیلبوردهایی می‌افتم که وقت سفر مقامات به بوشهر یکپارچه فریاد می‌زنند: بوشهر؛ #پایتخت_انرژی_کشور و سهم من و تو از شهروند پایتخت انرژی بودن بی ماری است و بی‌آبی!
🔹خنده تلخی می‌زنم و می‌گویم خب حضرات اگر زورشان به #ژن_های_خوب و #مرفهین_بی_درد نمی‌رسد ما را بازداشت کنند لااقل. تا دادمان را آنجا بزنیم! و اگر کلاً بی‌خیال قضیه آب شده‌اند که کنار بروند تا کمی باد بیاید اقلکم! این یکی که از دستان مبارکشان برمی‌آید!
🔸نگویید زبانم سرخ است که مجبورم جماعت! حالم شده حال همان دیوانه‌ای که جایی جلوی جماعت ایستاد و داد زد: آهاااااای دیوانه‌ها! و همه خندیدند! دفعه بعد یکی‌یکی جلوی جماعت رفت و با اشاره به تک‌تکشان گفت: با تو بودم ها! این بار اما به جای خنده، چک و لگدی‌اش کردند!
🔹گاهی وقت‌ها آدمی را مجبور می‌کنید که زل بزند به جمال موجهتان و دستی بکشد به بر و دوش مبارک و بگوید: با تو بودم ها اخوی! شاید به تریج قبای تان بر بخورد و خجالت کمی رگ به رگ کند غیرتِ مبارکِ وامانده‌تان را!
🔸 نوش جان تان، آبِ خنک از آب‌سردکن آفترون! و گوارای وجودتان آب تصفیه‌ای که وصل کرده‌اید به منبعی که قطعی ندارد و هر دو سه ماه یک‌بار فیلترش عوض می‌شود! لکن همان‌طور که عرقیات می‌زنید به بدن و لم داده‌اید زیر اسپیلت یادی هم کنید از زنی که ظرف و البسه‌اش را آب شور دریا می‌شوید و با آب کولر آبکشی‌شان می‌کند! و خواهر شهید است از قضا!
🔹نقل خانواده شاهد و غیرشاهد نیست البته، لکن مسئلةٌ حضرات! این است پاسخ خون شهیدی که جان داد تا من و شما بنشنیم روی صندلی ریاست و وزارت؟! چه خواسته‌اند مگر از شما به‌جز قدری آسایش؟! خدایی نجیب‌اند این مردم که صدایشان درنمی‌آید. آن‌قدر که با خودم می‌گویم: گوش شیطان کر! لکن نکند مردم نومید شده‌اند از من و ما که ساکت‌اند این‌همه؟!
🔸روی حرفم با شخص خاصی نیست جماعت؛ با همه‌تان هستم! و اصلاً بگذارید یک سوزن هم به خودمان بزنیم! من و مایی که وقت امربه‌معروف و نهی از منکر رگ گردنمان باد می‌کند که "وا اسلاما از بدحجابی!" چرا یقه فلان مسئول را نمی‌گیریم و نقد نمی‌کنیم بهمانی را که نشسته بر مسند و پشه می‌پراند فقط؟!
🔹نه خیر جماعت! وا اسلاما از تنبلی مسئولین و کج‌فهمی ما؛ که برای بدحجابی تب می‌کنیم لکن برای فقر و نداری همسایه‌مان نمی‌میریم!
#جنگ_فقروغنا
#سرمایه_داری
#سانسور_۲۹تیر
🎬 @Mostazafin_TV
Telegram
MTVLinks