This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
.
ترامپ جمهوری اسلامي را بد تحقیر کرد. خیلی بد!
نه تهدید بود. نه پروپاگاندا. نه بلوف. نه توهین.
با طمانینه بود. در نهایت خونسردی و نزاکت. کوتاه. معطوف به هدف.
واقعیّتی بود تلخ!
😔😔😔
ترامپ جمهوری اسلامي را بد تحقیر کرد. خیلی بد!
نه تهدید بود. نه پروپاگاندا. نه بلوف. نه توهین.
با طمانینه بود. در نهایت خونسردی و نزاکت. کوتاه. معطوف به هدف.
واقعیّتی بود تلخ!
😔😔😔
👍160😢29👎5😁3❤1
مادر با ازدواج پسرش با دختری که پسر پسندیده بود موافق نبود، برای همین به همه اقوام سپرده بود برای وام ازدواج ضامن پسرش نشن.
دلیل چه بود؟
میگفت به زودی پسرم طلاق خواهد گرفت و میخوام وام ازدواجش برای دختری که مد نظر من هست محفوظ نگه داشته بشه.
سمی تر از والدین کنترلگر نداریم.
»کاتسوموتو«
@mmoltames
دلیل چه بود؟
میگفت به زودی پسرم طلاق خواهد گرفت و میخوام وام ازدواجش برای دختری که مد نظر من هست محفوظ نگه داشته بشه.
سمی تر از والدین کنترلگر نداریم.
»کاتسوموتو«
@mmoltames
😐59👍27😢11😁3😱2❤1
11 نشانه پنهان از یک همسر نهچندان خوب
شناخت این نشانههای ظریف، گام مهمی در بازسازی رابطه و احیای احترام متقابل است.
۱. او همیشه حرف همسرش را قطع میکند
یکی از نشانههای ظریف اما آزاردهنده در روابط ناسالم، عادت به قطع کردن حرف طرف مقابل است. وقتی زنی / مردی مدام وسط صحبت همسرش میپرد، پیام پنهانیای را منتقل میکند:
«حرف تو ارزش شنیدهشدن ندارد».
این رفتار میتواند در موقعیتهای مختلفی بروز کند؛ چه زمانی که شریک زندگیاش دربارهٔ روز کاریاش صحبت میکند، چه زمانی که تلفن در دست دارد و نیاز به تمرکز دارد.
این بیتوجهی نهتنها جریان گفتوگو را مختل میکند، بلکه باعث شکلگیری نوعی طرد عاطفی میشود. پژوهشها نشان دادهاند افرادی که مدام با چنین رفتاری مواجهاند، احساس ناامنی و انزوا میکنند
۲. حتی وقتی مقصر است، عذرخواهی نمیکند
پذیرفتن اشتباه و عذرخواهی، نشانهٔ بلوغ عاطفی و احترام متقابل است. اما برخی همسرها، حتی وقتی بیتردید اشتباه کردهاند، از پذیرش مسئولیت طفره میروند.
طبق گفتهٔ رواندرمانگران، عذرخواهی فقط یک رسم اجتماعی نیست، بلکه فرصتی برای همدلی و ترمیم زخمهای کوچک است
۳. هیچگاه حال عاطفی همسرش را نمیپرسد
زنی که تنها بر دغدغهها و هیجانات خودش متمرکز است، ممکن است حتی متوجه ناراحتی همسرش نشود، چه برسد به اینکه از او بپرسد:
«امروز حالت چطور بود؟».
۴. هرگز او آغازگر ارتباط عاطفی یا فیزیکی نیست
وقتی زن هیچگاه پیشقدم ارتباط عاطفی یا جسمی نمیشود، این تصور شکل میگیرد که علاقه یا اشتیاقی از سمت او وجود ندارد.
چه یک تماس سادهٔ دست، چه گفتن یک جملهٔ محبتآمیز، اگر همیشه برعهدهٔ یک نفر باشد، او احساس میکند که تنها نگهدارندهٔ رابطه است.
۵. او هرگز اهل سازش نیست
همسرانی که همیشه میخواهند فقط نظر خودشان عملی شود، رابطه را به میدان قدرت تبدیل میکنند. برای مثال، در برنامهریزی برای سفر، اگر همسرش پیشنهاد سفر به کوهستان را بدهد، ممکن است با لحن قاطع پاسخ دهد:
«من از کوه بدم میاد. یا میریم دریا یا اصلاً نمیریم». چنین واکنشهایی نشانهٔ عدم تمایل به درک متقابل است.
زنانی که اهل سازش نیستند، عملاً به همسرشان میگویند: «خواستههای تو مهم نیست».
۶. قدردان تلاشهای همسرش نیست
وقتی زنی/ مردی کوچکترین نشانی از قدردانی نشان نمیدهد، شریک زندگیاش بهتدریج از پا درمیآید.
تصور کن مردی پس از یک روز کاری، با دلسوزی ظرفها را شسته، لباسها را تا کرده و غذای محبوب همسرش را پخته، ولی در جواب فقط میشنود:
«خب، این کاریه که باید بکنی».
چنین واکنشی نهفقط بیمهر است، بلکه روح را خُرد میکند. رابطهای که در آن مهربانی دیده نشود، بهمرور تبدیل به وظیفه و اجبار میشود
۷. همیشه همهچیز باید به میل خودش باشد
وقتی در یک رابطه، یک نفر همیشه مرکز توجه است، دومی احساس میکند اصلاً وجود ندارد. همسری که دائماً گفتوگو، مشکلات، شادیها و حتی موفقیتها را به سمت خودش میکشد، در واقع شریک زندگیاش را به سایهای بیرنگ تقلیل میدهد.
۸. برای رسیدن به خواستههایش از احساس گناه استفاده میکند
همسرانی که نمیتوانند خواستههایشان را با گفتوگوی سالم مطرح کنند، گاه به سلاح پنهانی و خطرناک احساس گناه متوسل میشوند.
مثلاً وقتی همسرشان خسته است و پیشنهاد میدهد امشب بیرون نروند، این جملهٔ مسموم را میشنود: «یعنی وقتگذروندن با من برات مهم نیست؟». این جملات، بیش از آنکه ناراحتی را بیان کنند، برای تحمیل خواستهها طراحی شدهاند.
چنین رفتارهایی با گذر زمان رابطه را به میدان نبرد روانی تبدیل میکنند.
۹. هیچگاه مسئولیت اشتباهاتش را نمیپذیرد
در ذهن برخی افراد، مقصر هر اشتباهی دیگری است. همسری که هیچگاه مسئولیت رفتارها و تصمیماتش را نمیپذیرد، گفتوگو را به بنبست میکشاند
۱۰. مدام در حال شکوه و شکایت است
شکایتکردن، اگر موقتی باشد، میتواند راهی برای خالیکردن ذهن باشد. اما اگر تبدیل به عادت شود، روح را فرسوده میکند. همسری که همیشه نارضایتی دارد، چه از وضعیت مالی، چه از خانواده، چه از رفتار همسرش، در واقع دیگر توان دیدن نکات مثبت را از دست داده
۱۱. بار زندگی را روی دوش همسرش میاندازد
برخی زنان / مردان بهجای همقدم بودن، از شریک زندگیشان انتظار دارند همهٔ مسئولیتها را بهتنهایی به دوش بکشد.
از خرید و نظافت گرفته تا تربیت فرزندان و مسائل مالی، همه چیز را وظیفهٔ طرف مقابل میدانند و خودشان در نقش نظارهگر باقی میمانند.
این نگاه نابرابر بهمرور خستگی مزمن روانی در طرف مقابل ایجاد میکند. رابطهای که در آن فقط یک نفر تلاش میکند، رابطه نیست؛ نوعی استثمار عاطفی است.
مترجم:علیرضا مجیدی
@mmoltames
شناخت این نشانههای ظریف، گام مهمی در بازسازی رابطه و احیای احترام متقابل است.
۱. او همیشه حرف همسرش را قطع میکند
یکی از نشانههای ظریف اما آزاردهنده در روابط ناسالم، عادت به قطع کردن حرف طرف مقابل است. وقتی زنی / مردی مدام وسط صحبت همسرش میپرد، پیام پنهانیای را منتقل میکند:
«حرف تو ارزش شنیدهشدن ندارد».
این رفتار میتواند در موقعیتهای مختلفی بروز کند؛ چه زمانی که شریک زندگیاش دربارهٔ روز کاریاش صحبت میکند، چه زمانی که تلفن در دست دارد و نیاز به تمرکز دارد.
این بیتوجهی نهتنها جریان گفتوگو را مختل میکند، بلکه باعث شکلگیری نوعی طرد عاطفی میشود. پژوهشها نشان دادهاند افرادی که مدام با چنین رفتاری مواجهاند، احساس ناامنی و انزوا میکنند
۲. حتی وقتی مقصر است، عذرخواهی نمیکند
پذیرفتن اشتباه و عذرخواهی، نشانهٔ بلوغ عاطفی و احترام متقابل است. اما برخی همسرها، حتی وقتی بیتردید اشتباه کردهاند، از پذیرش مسئولیت طفره میروند.
طبق گفتهٔ رواندرمانگران، عذرخواهی فقط یک رسم اجتماعی نیست، بلکه فرصتی برای همدلی و ترمیم زخمهای کوچک است
۳. هیچگاه حال عاطفی همسرش را نمیپرسد
زنی که تنها بر دغدغهها و هیجانات خودش متمرکز است، ممکن است حتی متوجه ناراحتی همسرش نشود، چه برسد به اینکه از او بپرسد:
«امروز حالت چطور بود؟».
۴. هرگز او آغازگر ارتباط عاطفی یا فیزیکی نیست
وقتی زن هیچگاه پیشقدم ارتباط عاطفی یا جسمی نمیشود، این تصور شکل میگیرد که علاقه یا اشتیاقی از سمت او وجود ندارد.
چه یک تماس سادهٔ دست، چه گفتن یک جملهٔ محبتآمیز، اگر همیشه برعهدهٔ یک نفر باشد، او احساس میکند که تنها نگهدارندهٔ رابطه است.
۵. او هرگز اهل سازش نیست
همسرانی که همیشه میخواهند فقط نظر خودشان عملی شود، رابطه را به میدان قدرت تبدیل میکنند. برای مثال، در برنامهریزی برای سفر، اگر همسرش پیشنهاد سفر به کوهستان را بدهد، ممکن است با لحن قاطع پاسخ دهد:
«من از کوه بدم میاد. یا میریم دریا یا اصلاً نمیریم». چنین واکنشهایی نشانهٔ عدم تمایل به درک متقابل است.
زنانی که اهل سازش نیستند، عملاً به همسرشان میگویند: «خواستههای تو مهم نیست».
۶. قدردان تلاشهای همسرش نیست
وقتی زنی/ مردی کوچکترین نشانی از قدردانی نشان نمیدهد، شریک زندگیاش بهتدریج از پا درمیآید.
تصور کن مردی پس از یک روز کاری، با دلسوزی ظرفها را شسته، لباسها را تا کرده و غذای محبوب همسرش را پخته، ولی در جواب فقط میشنود:
«خب، این کاریه که باید بکنی».
چنین واکنشی نهفقط بیمهر است، بلکه روح را خُرد میکند. رابطهای که در آن مهربانی دیده نشود، بهمرور تبدیل به وظیفه و اجبار میشود
۷. همیشه همهچیز باید به میل خودش باشد
وقتی در یک رابطه، یک نفر همیشه مرکز توجه است، دومی احساس میکند اصلاً وجود ندارد. همسری که دائماً گفتوگو، مشکلات، شادیها و حتی موفقیتها را به سمت خودش میکشد، در واقع شریک زندگیاش را به سایهای بیرنگ تقلیل میدهد.
۸. برای رسیدن به خواستههایش از احساس گناه استفاده میکند
همسرانی که نمیتوانند خواستههایشان را با گفتوگوی سالم مطرح کنند، گاه به سلاح پنهانی و خطرناک احساس گناه متوسل میشوند.
مثلاً وقتی همسرشان خسته است و پیشنهاد میدهد امشب بیرون نروند، این جملهٔ مسموم را میشنود: «یعنی وقتگذروندن با من برات مهم نیست؟». این جملات، بیش از آنکه ناراحتی را بیان کنند، برای تحمیل خواستهها طراحی شدهاند.
چنین رفتارهایی با گذر زمان رابطه را به میدان نبرد روانی تبدیل میکنند.
۹. هیچگاه مسئولیت اشتباهاتش را نمیپذیرد
در ذهن برخی افراد، مقصر هر اشتباهی دیگری است. همسری که هیچگاه مسئولیت رفتارها و تصمیماتش را نمیپذیرد، گفتوگو را به بنبست میکشاند
۱۰. مدام در حال شکوه و شکایت است
شکایتکردن، اگر موقتی باشد، میتواند راهی برای خالیکردن ذهن باشد. اما اگر تبدیل به عادت شود، روح را فرسوده میکند. همسری که همیشه نارضایتی دارد، چه از وضعیت مالی، چه از خانواده، چه از رفتار همسرش، در واقع دیگر توان دیدن نکات مثبت را از دست داده
۱۱. بار زندگی را روی دوش همسرش میاندازد
برخی زنان / مردان بهجای همقدم بودن، از شریک زندگیشان انتظار دارند همهٔ مسئولیتها را بهتنهایی به دوش بکشد.
از خرید و نظافت گرفته تا تربیت فرزندان و مسائل مالی، همه چیز را وظیفهٔ طرف مقابل میدانند و خودشان در نقش نظارهگر باقی میمانند.
این نگاه نابرابر بهمرور خستگی مزمن روانی در طرف مقابل ایجاد میکند. رابطهای که در آن فقط یک نفر تلاش میکند، رابطه نیست؛ نوعی استثمار عاطفی است.
مترجم:علیرضا مجیدی
@mmoltames
👏24👍18❤3👎2
یک بار برای همیشه ترتیب و اولویتبندی افراد در زندگیمون رو یاد بگیریم:
۱) همسر
۲) فرزند
۳) پدر و مادر
۴) خواهر و برادر
حالا چرا باید به این شکل باشه؟
پژوهشها میگن وقتی وارد رابطهی عاطفی بلندمدت مثل ازدواج میشی، همسر باید بشه مرکز دلبستگی.
نه اینکه بقیه مهم نیستن؛ به این معنا که رابطه با همسر میشه پایگاه امن جدیدت.
اگه این مرکز هنوز پدر و مادرت باشن، احتمال زیادی هست که رابطهی زناشوییت آسیب ببینه.
مرحلهی بعد زمانی هست که بچهدار میشی!
وقتی بچهدار میشی، خیلیا ناخودآگاه بچه رو میذارن اولویت اول؛ ولی واقعیتش اینه که بچه از رابطهی سالم والدین تغذیهی روانی میکنه.
یعنی تا وقتی رابطهی شما با همسرت محکم و گرم و محترمانهست، بچه رشد سالمتری داره؛ پس باز هم اول همسر، بعد بچه.
یادتون باشه بچه نباید بشه دلیل فاصلهی احساسی بین زن و شوهر.
قرار نیست نقش همسر عوض شه و بشه فقط "پدر" یا "مادر". چون اون وقت رابطهی عاطفیتون خشک میشه و کمکم هویت زنوشوهریتون میره زیر سایهی هویت والدگری.
پس کیفیت رابطه بسیار حائز اهمیته.
میرسیم به اصل ماجرا: پدر و مادر
پدر و مادرها جای خودشون رو دارن. احترامشون واجبه.
ولی حق ندارن بیان وسط رابطهی زناشویی. نه تو باید در رابطتو رو همیشه براشون باز بذاری، نه اونا حق دارن تو رابطتون دخالت کنن.
مرز داشتن با پدر و مادر یعنی بالغ بودن، نه بیاحترامی.
خواهر و برادرها کجای داستان هستن؟
خواهر و برادر بیشتر تو دایرهی عاطفی هستن تا تصمیمگیریهای جدی زندگی. اگه تو با خواهرت یا برادرت صمیمیای، خیلی خوبه، ولی اون صمیمیت نباید بیاد جای صمیمیت همسرتو بگیره.
همونطور که نباید بهشون اجازه بدی تو رابطتون نظر بدن یا مقایست کنن؛ صمیمیت با خواهر و برادر قشنگه، ولی وقتی جاش با رابطهی زناشویی قاطی بشه، دردسر درست میکنه.
تعادل یعنی بفهمی هر رابطهای چه جایگاهی تو زندگیت داره.
تو روانشناسی خانواده بهش میگیم "مرزبندی سالم"؛ یعنی بدونی نقش و مسئولیت همسر با والدین فرق داره. وقتی این مرزها شفاف نباشن، تعارض و تنش بالا میره، چون انتظارات و پاسخها قاطی میشن.
پس نه حذف رابطه با خانواده لازمه، نه فداکاری مطلق برای همسر.
اولویتبندی سالم یعنی درک کنی که از نظر روانشناختی، رابطه با همسر، محوریترین پیوند بزرگسالیه.
یعنی یه هستهی اصلی داری (رابطهی زناشویی) و بقیهی روابط، باید دور اون تنظیم شن؛ نه برعکس.
هر کدوم سر جاش، با احترام، ولی با مرز…
تو زندگی نمیشه همه رو اول گذاشت.
بعضی رابطهها باید ستون باشن، بعضیا سقف، بعضیا هم فقط پنجره.
وقتی نقشها قاطی شن، دلخوری و دلزدگی میریزه وسط صمیمیت.
مرز داشتن نه بیمحبتیه، نه بیادبی. فقط یعنی بلدی کیو کجای دلت بذاری.
وقتی فرد تو اولویتبندی بین خانوادهی اصلی و همسرش دچار تعارض میشه، رابطهی زناشویی دچار فرسایش عاطفی میشه. یعنی اگه بلد نباشی بهموقع "نه" بگی، کمکم احساس رضایت و صمیمیت تو رابطت کمرنگ میشه و پای بیاعتمادی باز میشه.
dr.mohammad.asvadi
@mmoltames
۱) همسر
۲) فرزند
۳) پدر و مادر
۴) خواهر و برادر
حالا چرا باید به این شکل باشه؟
پژوهشها میگن وقتی وارد رابطهی عاطفی بلندمدت مثل ازدواج میشی، همسر باید بشه مرکز دلبستگی.
نه اینکه بقیه مهم نیستن؛ به این معنا که رابطه با همسر میشه پایگاه امن جدیدت.
اگه این مرکز هنوز پدر و مادرت باشن، احتمال زیادی هست که رابطهی زناشوییت آسیب ببینه.
مرحلهی بعد زمانی هست که بچهدار میشی!
وقتی بچهدار میشی، خیلیا ناخودآگاه بچه رو میذارن اولویت اول؛ ولی واقعیتش اینه که بچه از رابطهی سالم والدین تغذیهی روانی میکنه.
یعنی تا وقتی رابطهی شما با همسرت محکم و گرم و محترمانهست، بچه رشد سالمتری داره؛ پس باز هم اول همسر، بعد بچه.
یادتون باشه بچه نباید بشه دلیل فاصلهی احساسی بین زن و شوهر.
قرار نیست نقش همسر عوض شه و بشه فقط "پدر" یا "مادر". چون اون وقت رابطهی عاطفیتون خشک میشه و کمکم هویت زنوشوهریتون میره زیر سایهی هویت والدگری.
پس کیفیت رابطه بسیار حائز اهمیته.
میرسیم به اصل ماجرا: پدر و مادر
پدر و مادرها جای خودشون رو دارن. احترامشون واجبه.
ولی حق ندارن بیان وسط رابطهی زناشویی. نه تو باید در رابطتو رو همیشه براشون باز بذاری، نه اونا حق دارن تو رابطتون دخالت کنن.
مرز داشتن با پدر و مادر یعنی بالغ بودن، نه بیاحترامی.
خواهر و برادرها کجای داستان هستن؟
خواهر و برادر بیشتر تو دایرهی عاطفی هستن تا تصمیمگیریهای جدی زندگی. اگه تو با خواهرت یا برادرت صمیمیای، خیلی خوبه، ولی اون صمیمیت نباید بیاد جای صمیمیت همسرتو بگیره.
همونطور که نباید بهشون اجازه بدی تو رابطتون نظر بدن یا مقایست کنن؛ صمیمیت با خواهر و برادر قشنگه، ولی وقتی جاش با رابطهی زناشویی قاطی بشه، دردسر درست میکنه.
تعادل یعنی بفهمی هر رابطهای چه جایگاهی تو زندگیت داره.
تو روانشناسی خانواده بهش میگیم "مرزبندی سالم"؛ یعنی بدونی نقش و مسئولیت همسر با والدین فرق داره. وقتی این مرزها شفاف نباشن، تعارض و تنش بالا میره، چون انتظارات و پاسخها قاطی میشن.
پس نه حذف رابطه با خانواده لازمه، نه فداکاری مطلق برای همسر.
اولویتبندی سالم یعنی درک کنی که از نظر روانشناختی، رابطه با همسر، محوریترین پیوند بزرگسالیه.
یعنی یه هستهی اصلی داری (رابطهی زناشویی) و بقیهی روابط، باید دور اون تنظیم شن؛ نه برعکس.
هر کدوم سر جاش، با احترام، ولی با مرز…
تو زندگی نمیشه همه رو اول گذاشت.
بعضی رابطهها باید ستون باشن، بعضیا سقف، بعضیا هم فقط پنجره.
وقتی نقشها قاطی شن، دلخوری و دلزدگی میریزه وسط صمیمیت.
مرز داشتن نه بیمحبتیه، نه بیادبی. فقط یعنی بلدی کیو کجای دلت بذاری.
وقتی فرد تو اولویتبندی بین خانوادهی اصلی و همسرش دچار تعارض میشه، رابطهی زناشویی دچار فرسایش عاطفی میشه. یعنی اگه بلد نباشی بهموقع "نه" بگی، کمکم احساس رضایت و صمیمیت تو رابطت کمرنگ میشه و پای بیاعتمادی باز میشه.
dr.mohammad.asvadi
@mmoltames
👍42❤6👎6👏3😁2🤔1
یکی از تجربههای تلخم این مدت این بود که فهمیدم بین دوست، همکار، همخونه و… مرزهای مشخصی هست که نباید باهم قاطی بشن.
همخونه شما، دوست شما نیست.
همکار شما، دوست شما نیست.
همخونه شدن با رفیق، میتونه اون دوستی رو به خطر بندازه.
تلخ از این بابت که من دوست دارم با همه رفیق باشم، ولی خب بنظر میاد بهتره که نباشی.
@mmoltames
همخونه شما، دوست شما نیست.
همکار شما، دوست شما نیست.
همخونه شدن با رفیق، میتونه اون دوستی رو به خطر بندازه.
تلخ از این بابت که من دوست دارم با همه رفیق باشم، ولی خب بنظر میاد بهتره که نباشی.
@mmoltames
👍66😢7👎2😁1
انقدر قیمت کتاب گرون شده که بعد از خوندنِ یک اثر بد ، سخت بشه نویسنده یا مترجم رو بخشید. در حالیکه همین خود من قبلاً چقدر مهربان و بخشنده بودم.
@mmoltames
@mmoltames
👍49😁13😐2
کدام کشور بیشترین جمعیت مسلمان را دارد؟
Anonymous Quiz
11%
ایران
10%
عربستان
22%
پاکستان
57%
اندونزی
👍23😁10😱4
ما در پارهای روابط برای چیزی ماتم میگیریم که آرزویش را در دل میپروراندهایم، اما هیچگاه آن را نداشتهایم و هرگز نخواهیم داشت. این اواخر با زنی کار میکردم که مادرش از بیماری آلزایمر رنج میبرد و نیاز به مراقبت در خانه داشت. این زن همچنان که شاهد وخامت بیماری مادر سلطهگرش بود، عمیقا دریافت که فرصت دوست داشته شدن و مراقبت شدن از سوی مادر را برای همیشه از دست داده است. پس از مرگ مادر، برای درمان افسردگیش مراجعه کرد. کار کردن روی ماتم او شامل کمک برای ماتم گرفتن به یاد مادر و برای از دست رفتن رویای عشق و پذیرشی بود که آرزو داشت از جانب او شامل حالش شود.
ویلیام وردن، از کتاب رنج و التیام، ترجمه محمد قائد
@mmoltames
ویلیام وردن، از کتاب رنج و التیام، ترجمه محمد قائد
@mmoltames
👍17😢9❤6👏2😁2
در دوران قاجار ، در کنار شاه ، همواره فردی بود که او را " نسق چی " یا " نسق چی باشی " می نامیدند
وظیفه ی " نسق چی " عبارت از این بود که امور مربوط به تنبیهات بدنی ، مانند بریدن دست ، پا ، گوش ، پاره کردن شکم ، کور کردن چشم ، سر بریدن ، دار زدن و از این قبیل امور را انجام می داد و این تنبیهات بعضا بر حسب دستور مستقیم شاه انجام می شد که فلان مجرم با چه روشی تنبیه شود و " نسق چی " آن را انجام می داد
و معمولا در روبروی چشم شاه و اطرافیان انجام می شد و گاهی نیز در معابر و جاهای عمومی تا مردم آن را ببینند و جرات ارتکاب آن جرم را نداشته باشند و البته هر شاه ، یک " نسق چی " خاصه برای خود داشت
پی نوشت :
محمد رحیم امیرنظام ( علاالدوله ) "نسق چی باشی " خاصه ی دوره ی ناصرالدین شاه و مظفرالدین شاه و البته و به گواهی تاریخ ( خاطرات حاج سیاح ) ، علاالدوله که شاه بر وفاداری وی مشکوک شده بود به وسیله ی قهوه ی قجری و آن هم توسط پسرش در نیمه شب کشته شد
و اعلان شد که علاالدوله از بیماری سلاطون
( سرطان ) در گذشته است
علاالدوله مردی ادیب و هنرور و شاعرپیشه بود !
سهیل-ملکی
@mmoltames
وظیفه ی " نسق چی " عبارت از این بود که امور مربوط به تنبیهات بدنی ، مانند بریدن دست ، پا ، گوش ، پاره کردن شکم ، کور کردن چشم ، سر بریدن ، دار زدن و از این قبیل امور را انجام می داد و این تنبیهات بعضا بر حسب دستور مستقیم شاه انجام می شد که فلان مجرم با چه روشی تنبیه شود و " نسق چی " آن را انجام می داد
و معمولا در روبروی چشم شاه و اطرافیان انجام می شد و گاهی نیز در معابر و جاهای عمومی تا مردم آن را ببینند و جرات ارتکاب آن جرم را نداشته باشند و البته هر شاه ، یک " نسق چی " خاصه برای خود داشت
پی نوشت :
محمد رحیم امیرنظام ( علاالدوله ) "نسق چی باشی " خاصه ی دوره ی ناصرالدین شاه و مظفرالدین شاه و البته و به گواهی تاریخ ( خاطرات حاج سیاح ) ، علاالدوله که شاه بر وفاداری وی مشکوک شده بود به وسیله ی قهوه ی قجری و آن هم توسط پسرش در نیمه شب کشته شد
و اعلان شد که علاالدوله از بیماری سلاطون
( سرطان ) در گذشته است
علاالدوله مردی ادیب و هنرور و شاعرپیشه بود !
سهیل-ملکی
@mmoltames
🤔14😢13❤5👍4👎3😐3👏1😁1
۱. وقتی کسی ازت تشکر میکنه، فقط نگو «خواهش میکنم».
بگو: «میدونم تو هم همین کارو برام میکردی» تا احساس نزدیکی بیشتری باهات پیدا کنن.
۲. وقتی کسی ناراحته، زبان بدنش رو تقلید کن تا همدلیت رو نشون بدی.
۳. اگه میخوای از کسی تعریف کنی، تعریفت رو دقیق و خاص بگو تا تأثیرگذارتر باشه.
۴. اگه میخوای با اعتمادبهنفستر به نظر بیای، سرت رو بالا بگیر و شونههاتو صاف کن.
ولی اگه سرتو پایین بندازی، حالت ناامن و ضعیف به نظر میرسی.
۵. برای گیر انداختن کسی که دروغ میگه، بگو:
«میشه دوباره تکرار کنی چی گفتی؟»
@mmoltames
بگو: «میدونم تو هم همین کارو برام میکردی» تا احساس نزدیکی بیشتری باهات پیدا کنن.
۲. وقتی کسی ناراحته، زبان بدنش رو تقلید کن تا همدلیت رو نشون بدی.
۳. اگه میخوای از کسی تعریف کنی، تعریفت رو دقیق و خاص بگو تا تأثیرگذارتر باشه.
۴. اگه میخوای با اعتمادبهنفستر به نظر بیای، سرت رو بالا بگیر و شونههاتو صاف کن.
ولی اگه سرتو پایین بندازی، حالت ناامن و ضعیف به نظر میرسی.
۵. برای گیر انداختن کسی که دروغ میگه، بگو:
«میشه دوباره تکرار کنی چی گفتی؟»
@mmoltames
👍59❤3👎2😁1
بله ایشون دانشجوی دکتراست!
بعد ازش میپرسن ۳ تا پایتخت اروپایی بگو که قطعا اگر از کودک دبستانی بپرسید سریع میگه لندن رم پاریس مادرید. ولی ایشون میگه این چیزا رو میدونی که بلد نیستم و میخنده.
فامیل پدری؟
با خنده بعد از کلی تفکر: برادر زن!
دیگه هیچی تو این کشور عجیب نیست!
@mmoltames
بعد ازش میپرسن ۳ تا پایتخت اروپایی بگو که قطعا اگر از کودک دبستانی بپرسید سریع میگه لندن رم پاریس مادرید. ولی ایشون میگه این چیزا رو میدونی که بلد نیستم و میخنده.
فامیل پدری؟
با خنده بعد از کلی تفکر: برادر زن!
دیگه هیچی تو این کشور عجیب نیست!
@mmoltames
😐77👍13😁9😢8👎6❤5
ببینین دوستان ! بس کنید این ژست روشن فکری مسخره رو !!!
من به عنوان یه مهاجر که دهنم سرویس شده تا مهاجرت کردم دارم میگم! هرکی غیرقانونی مهاجرت کرده باید برگرده کشور خودش.
مهاجر افغان با بررسی کامل مدارک قدمش روی چشم.
اما مهاجر طالبان دوست که تهدید امنیته برگرده کشورش
شمام دلتون به حال خودتون بسوزه نمیخواد از اون ور بوم بیفتید پایین!
》میس ویولت《
@mmoltames
من به عنوان یه مهاجر که دهنم سرویس شده تا مهاجرت کردم دارم میگم! هرکی غیرقانونی مهاجرت کرده باید برگرده کشور خودش.
مهاجر افغان با بررسی کامل مدارک قدمش روی چشم.
اما مهاجر طالبان دوست که تهدید امنیته برگرده کشورش
شمام دلتون به حال خودتون بسوزه نمیخواد از اون ور بوم بیفتید پایین!
》میس ویولت《
@mmoltames
👍147❤11👎6👏6
جلسه داشتیم با مربی و کمک مربی های تیم هندبال کودکان. در این جلسات بیشتر تقسیم کار والدین است.
این تیم به کمک پدرها و مادرها، از مشارکت برای آماده کردن سالن تمرین و نظافت و تاسیسات تا بوفه و فروش و بردن بچه ها، در مسابقات مختلف شرکت و برایشان تمرین میکند.
یک جای گزارش کار، مربی خیلی رک برگشت گفت: اینهمه زحمت میکشید، عالیست ولی بدانید که قرار نیست اینها بازیکن هندبال بشوند،حتی ورزشکار حرفه ای بشوند.
انتظار داشته باشید که روز خوب فعالی برای بچه رقم بخورد و خودتان در یک کار داوطلبانه شرکت کرده باشید. بیشتر نه.
صدای آه ناامیدی یکی دو نفر را هم شنیدم.
مربیشان بسیار جدی و مهربان و نکته سنج است. هر چه در یک مربی ورزش کودکان باید باشد.
دو کودک خردسال دارد زیبا که یکیشان مبتلا به سرطان بود. روزهای و کابوسهایی را گذرانده تا رسیده به دوران نقاهت و بهبودی.
همانجور ولی در مسابقات می آمد و تیم کودکان را به خال خود رها نمیکرد. با همسرش، حقیقتا یک تیم قدرتمندند.
ادامه داد که اگر روزی کودکتان حوصله نداشت و سر خلق نبود، به او و تیم و من لطف کنید، بگذارید تلویزیونش را تماشا کند.
ورزش زوری نیست ولی تشویق و کنجکاوی و شوق دیدن دوستان باعث می شود بیایند. نگران دو جلسه غیبت نباشید. و بله که اینها ورزشکار حرفه ای نمی شوند.
فقط با ورزش خو میکنند. یاد میگیرند زمین بخورند و بایستند و ادامه بدهند. یاد میگیرند حذف بشوند و روی دلیلش فکر کنند، صبور باشند منتظر بازی بعد بمانند. عضو یک تیم باشند.
حس تعلق کنند.
که اگر در لحظه آخر نظرشان تغییر کند و حوصله رفتن به مسابقه نداشته باشند، ممکن است کل تیم به حد نصاب نرسد و از بازی محروم شود.
حس اهمیت کنند. همزمان بدانند همه در تیم برابرند و باید فرصت برابر داشته باشند و قرار نیست یک نفر همیشه توپ پدر اختیار داشته باشد.
بجنگند برای هم. علیرغم اینکه از هم خوششان هم نیاید، بروند توی زمین و بخاطر تیم به هم پاس بدهند و اگر نه، مواخذه شوند و ظرفیت شنیدن انتقاد برایشان ایجاد شود.
معنای وقت خودشان و بقیه را بفهمند. اینکه «سر ساعت» یعنی چه و اگر به زمان بقیه اهمیت ندهند، کسی منتظر نمی ماند و از اردو باز می مانند.
و سر آخر اینکه، آخرش هر چه بشود، چند مدتی را خوب ورزش کرده اند و بعد یکی دو سال بالاخره می فهمند هندبال را دوست دارند یا نه و اگر بله چقدر و اگر نه، چه ورزش دیگری؟ بروند و آن را امتحان کنند.
و بزرگ که شدند برای بچه ها و نوه هایشان پز میدهند که مادربزرگشان/ پدربزرگ شان قهرمان اول تیم ملی هندبال بود
خیلی از این مربی و روحیه اش، از آن زاویه ای که دنیا را می بیند، خوشم می آید.
@mmoltames
این تیم به کمک پدرها و مادرها، از مشارکت برای آماده کردن سالن تمرین و نظافت و تاسیسات تا بوفه و فروش و بردن بچه ها، در مسابقات مختلف شرکت و برایشان تمرین میکند.
یک جای گزارش کار، مربی خیلی رک برگشت گفت: اینهمه زحمت میکشید، عالیست ولی بدانید که قرار نیست اینها بازیکن هندبال بشوند،حتی ورزشکار حرفه ای بشوند.
انتظار داشته باشید که روز خوب فعالی برای بچه رقم بخورد و خودتان در یک کار داوطلبانه شرکت کرده باشید. بیشتر نه.
صدای آه ناامیدی یکی دو نفر را هم شنیدم.
مربیشان بسیار جدی و مهربان و نکته سنج است. هر چه در یک مربی ورزش کودکان باید باشد.
دو کودک خردسال دارد زیبا که یکیشان مبتلا به سرطان بود. روزهای و کابوسهایی را گذرانده تا رسیده به دوران نقاهت و بهبودی.
همانجور ولی در مسابقات می آمد و تیم کودکان را به خال خود رها نمیکرد. با همسرش، حقیقتا یک تیم قدرتمندند.
ادامه داد که اگر روزی کودکتان حوصله نداشت و سر خلق نبود، به او و تیم و من لطف کنید، بگذارید تلویزیونش را تماشا کند.
ورزش زوری نیست ولی تشویق و کنجکاوی و شوق دیدن دوستان باعث می شود بیایند. نگران دو جلسه غیبت نباشید. و بله که اینها ورزشکار حرفه ای نمی شوند.
فقط با ورزش خو میکنند. یاد میگیرند زمین بخورند و بایستند و ادامه بدهند. یاد میگیرند حذف بشوند و روی دلیلش فکر کنند، صبور باشند منتظر بازی بعد بمانند. عضو یک تیم باشند.
حس تعلق کنند.
که اگر در لحظه آخر نظرشان تغییر کند و حوصله رفتن به مسابقه نداشته باشند، ممکن است کل تیم به حد نصاب نرسد و از بازی محروم شود.
حس اهمیت کنند. همزمان بدانند همه در تیم برابرند و باید فرصت برابر داشته باشند و قرار نیست یک نفر همیشه توپ پدر اختیار داشته باشد.
بجنگند برای هم. علیرغم اینکه از هم خوششان هم نیاید، بروند توی زمین و بخاطر تیم به هم پاس بدهند و اگر نه، مواخذه شوند و ظرفیت شنیدن انتقاد برایشان ایجاد شود.
معنای وقت خودشان و بقیه را بفهمند. اینکه «سر ساعت» یعنی چه و اگر به زمان بقیه اهمیت ندهند، کسی منتظر نمی ماند و از اردو باز می مانند.
و سر آخر اینکه، آخرش هر چه بشود، چند مدتی را خوب ورزش کرده اند و بعد یکی دو سال بالاخره می فهمند هندبال را دوست دارند یا نه و اگر بله چقدر و اگر نه، چه ورزش دیگری؟ بروند و آن را امتحان کنند.
و بزرگ که شدند برای بچه ها و نوه هایشان پز میدهند که مادربزرگشان/ پدربزرگ شان قهرمان اول تیم ملی هندبال بود
خیلی از این مربی و روحیه اش، از آن زاویه ای که دنیا را می بیند، خوشم می آید.
@mmoltames
👏33❤15👍10😁2
با خبر کشته شدن یک دختر بیگناه مجدد کشور در غم و حیرت فرورفت
در کنار تمام ابعاد بد این جنایت
عصبانی کنندهترین قسمت ماجرا این است که:
خانواده مرحوم #الهه_حسین_نژاد باید به وراث قاتل بابت تفاضل دیه زن و مرد
پول پرداخت کنند تا قاتل قصاص بشه
کاش زودتر این قانون بدوی منسوخ بشه
@mmoltames
در کنار تمام ابعاد بد این جنایت
عصبانی کنندهترین قسمت ماجرا این است که:
خانواده مرحوم #الهه_حسین_نژاد باید به وراث قاتل بابت تفاضل دیه زن و مرد
پول پرداخت کنند تا قاتل قصاص بشه
کاش زودتر این قانون بدوی منسوخ بشه
@mmoltames
👍134😢31❤5👎4👏1😐1
آدمها جوری شدند که انگیزه ای برای بقا ندارند ، زیاد براشون مهم نیست دست به چه کاری می زنند ، یا خودشان می کشند یا دیگران را .
امید به زندگی در حد صفره .
@mmoltames
امید به زندگی در حد صفره .
@mmoltames
😢69👍27👎2😐2😁1
تورم ۲۰۰ درصدی هم اضافه کنیم به بدبختیهای دیگر اقتصاد ایران.
تنها در یکسال
لوبیا چیتی ۲۰۱٪
لیمو ترش ۱۶۶٪
لپه ۱۲۶٪
سیبزمینی ۱۱۸٪
لوبیا قرمز ۱۰۹٪
بادمجان ۱۰۱٪
برنج ایرانی ۶۹٪
گران شدهاند. (منبع آمار: مرکز آمار - دوره اردیبهشت پارسال تا اردیبهشت امسال)
💬ابراهیم علیزاده
@mmoltames
تنها در یکسال
لوبیا چیتی ۲۰۱٪
لیمو ترش ۱۶۶٪
لپه ۱۲۶٪
سیبزمینی ۱۱۸٪
لوبیا قرمز ۱۰۹٪
بادمجان ۱۰۱٪
برنج ایرانی ۶۹٪
گران شدهاند. (منبع آمار: مرکز آمار - دوره اردیبهشت پارسال تا اردیبهشت امسال)
💬ابراهیم علیزاده
@mmoltames
😢71❤13😱11👍8👎3😁2
👍87❤8😐3👎1😁1
تروماهای کودکی چطور تو بزرگسالی خودشون رو نشون میدن!؟
اینطوری که؛
۱. وقتی تو بچگی مدام توسط بزرگترها نادیده گرفته میشی یا رها میشی و به نیازهات نمیرسن!، تو بزرگسالی با ترس از رها شدن دست و پنجه نرم میکنی و با کوچکترین نشونه طردی استرس و اضطراب وجودت رو به آتیش میکشه.
۲. وقتی تو یه محیط بیثبات، پر تنش و غیرقابل پیش بینی بزرگ میشی. سیستم عصبی مرکزیت یاد میگیره که در حالتی از هشیاری دائمی زندگی رو جلو ببره و هر آن منتظر یه اتفاق ناگوار باشه، در نتیجه در مواجهه با محرکها و ابهامات، زودتر اضطراب میگیری، زودتر به هم میریزی و دیرتر آروم میشی
۳. وقتی تو محیطی بزرگ میشی که دائم ازت انتقاد میکنن یا شاهد زیر سوال بردن این و اونی!، یاد میگیری که عیب و نقص داشتن و خطا کردن پذیرفتنی نیست و هرکی کار اشتباهی کرد آدم اشتباهیه، پس فوری و بدون همدلی و مهربونی باید بهش توپید و به تندی واکنش نشون داد.
۴. وقتی تو یه محیط بیش از حد محافظت کننده بزرگ میشی و اجازه امتحان، کسب تجربه و یاد گرفتن رو بهت نمیدن!، به جات انتخاب میکنن و به جات زندگی میکنن و دائم از شکست خوردن و آسیب دیدن میترسوننت!، ترس از شروع کردن و بلد نبودن و شکست خوردن میشه کابوس زندگیت...
۵. وقتی تو محیط ناپایداری بزرگ میشی که اختلافات زیاد پدر و مادر فضای گرم و صمیمی خونه رو سرد و بیروح کرده و یه تعامل مثبت دو طرفه رو به چشمت ندیدی!، با ساختن این باور که زندگی همینه و همه روابط همینن!، احتمال اینکه پای کسی بمونی که میدونی باهاش آیندهای نداری بیشتر میشه...
۶. وقتی تو یه فضایی بزرگ میشی که یا دائم دعوا بوده و یا اجتناب از بگومگو و سرپوش گذاشتن روی اختلاف نظر!، چون مهارت لازم برای گفتوگوی موثر رو یاد نگرفتی، مواقعی که اختلافی پیش میاد!، یا به دنبال احقاق حق با پرخاشگری میگردی و یا با فاصله گرفتن، همه چیز رو میریزی تو خودت...
۷. پس چون ندیدیم و یاد نگرفتیم که چطور اختلافهامون رو حل کنیم!، وقتی بحثی پیش میاد، نمیدونیم بعدش چطور رفتار کنیم!، بنابر این یا وانمود میکنیم که اتفاقی نیفتاده و با بیتوجهی همه چیز رو عادی جلوه میدیم. یا ماجرا رو به دل میگیریم و تا مدتها اون رو بلای جونمون میکنیم...
۸. وقتی تو بچگی به اندازه کافی به ما توجه نشه! و عشق و محبتی که لایقش هستیم رو دریافت نکنیم!، تشنه توجه و تایید میشیم. پس ناخواسته میگردیم هرجا بیشتر به سمت ما توجه روانه بشه به اون سمت قدم برمیداریم، بیتوجه به اینکه این توجه تا چه اندازه میتونه برامون هزینه ساز باشه.
۹. وقتی به طور مکرر قول دادن و بدقولی کردن!، حرف زدن و عمل نکردن!، وعده دادن و ناامیدت کردن، دنیا و آدمهاش به چشمت غیرقابل اعتماد میان و تصور اینکه "همه به دنبال اینن که سرت کلاه بذارن!" اجازه نمیده راحت اعتماد کنی و ترس از آسیب دیدن از شروع هر رابطه متعهدانهای میترسوندت.
و در نهایت ۱۰: وقتی تو بچگی اونقدری کنترلت کردن که حسرت یه زندگی بدون دخالت تو دلت مونده، یا به قدری منفعل رفتار میکنی که همه به خودشون جرات دخالت و کنترل کردن میدن!، یا به قدری به کنترل حساس میشی که با کوچکترین حس کنترل شدن واکنش تندی نشون میدی.
@mmoltames
اینطوری که؛
۱. وقتی تو بچگی مدام توسط بزرگترها نادیده گرفته میشی یا رها میشی و به نیازهات نمیرسن!، تو بزرگسالی با ترس از رها شدن دست و پنجه نرم میکنی و با کوچکترین نشونه طردی استرس و اضطراب وجودت رو به آتیش میکشه.
۲. وقتی تو یه محیط بیثبات، پر تنش و غیرقابل پیش بینی بزرگ میشی. سیستم عصبی مرکزیت یاد میگیره که در حالتی از هشیاری دائمی زندگی رو جلو ببره و هر آن منتظر یه اتفاق ناگوار باشه، در نتیجه در مواجهه با محرکها و ابهامات، زودتر اضطراب میگیری، زودتر به هم میریزی و دیرتر آروم میشی
۳. وقتی تو محیطی بزرگ میشی که دائم ازت انتقاد میکنن یا شاهد زیر سوال بردن این و اونی!، یاد میگیری که عیب و نقص داشتن و خطا کردن پذیرفتنی نیست و هرکی کار اشتباهی کرد آدم اشتباهیه، پس فوری و بدون همدلی و مهربونی باید بهش توپید و به تندی واکنش نشون داد.
۴. وقتی تو یه محیط بیش از حد محافظت کننده بزرگ میشی و اجازه امتحان، کسب تجربه و یاد گرفتن رو بهت نمیدن!، به جات انتخاب میکنن و به جات زندگی میکنن و دائم از شکست خوردن و آسیب دیدن میترسوننت!، ترس از شروع کردن و بلد نبودن و شکست خوردن میشه کابوس زندگیت...
۵. وقتی تو محیط ناپایداری بزرگ میشی که اختلافات زیاد پدر و مادر فضای گرم و صمیمی خونه رو سرد و بیروح کرده و یه تعامل مثبت دو طرفه رو به چشمت ندیدی!، با ساختن این باور که زندگی همینه و همه روابط همینن!، احتمال اینکه پای کسی بمونی که میدونی باهاش آیندهای نداری بیشتر میشه...
۶. وقتی تو یه فضایی بزرگ میشی که یا دائم دعوا بوده و یا اجتناب از بگومگو و سرپوش گذاشتن روی اختلاف نظر!، چون مهارت لازم برای گفتوگوی موثر رو یاد نگرفتی، مواقعی که اختلافی پیش میاد!، یا به دنبال احقاق حق با پرخاشگری میگردی و یا با فاصله گرفتن، همه چیز رو میریزی تو خودت...
۷. پس چون ندیدیم و یاد نگرفتیم که چطور اختلافهامون رو حل کنیم!، وقتی بحثی پیش میاد، نمیدونیم بعدش چطور رفتار کنیم!، بنابر این یا وانمود میکنیم که اتفاقی نیفتاده و با بیتوجهی همه چیز رو عادی جلوه میدیم. یا ماجرا رو به دل میگیریم و تا مدتها اون رو بلای جونمون میکنیم...
۸. وقتی تو بچگی به اندازه کافی به ما توجه نشه! و عشق و محبتی که لایقش هستیم رو دریافت نکنیم!، تشنه توجه و تایید میشیم. پس ناخواسته میگردیم هرجا بیشتر به سمت ما توجه روانه بشه به اون سمت قدم برمیداریم، بیتوجه به اینکه این توجه تا چه اندازه میتونه برامون هزینه ساز باشه.
۹. وقتی به طور مکرر قول دادن و بدقولی کردن!، حرف زدن و عمل نکردن!، وعده دادن و ناامیدت کردن، دنیا و آدمهاش به چشمت غیرقابل اعتماد میان و تصور اینکه "همه به دنبال اینن که سرت کلاه بذارن!" اجازه نمیده راحت اعتماد کنی و ترس از آسیب دیدن از شروع هر رابطه متعهدانهای میترسوندت.
و در نهایت ۱۰: وقتی تو بچگی اونقدری کنترلت کردن که حسرت یه زندگی بدون دخالت تو دلت مونده، یا به قدری منفعل رفتار میکنی که همه به خودشون جرات دخالت و کنترل کردن میدن!، یا به قدری به کنترل حساس میشی که با کوچکترین حس کنترل شدن واکنش تندی نشون میدی.
@mmoltames
👍40❤7👏5👎2