🔹روش متفاوت انگلیسها در حمایت از جاسوسان
مرحوم آیت الله شیخ محمد خالصی زاده از معدود مبارزین حاضر در مقطع پلیس جنوب است که از خود، دست نوشته هایی بر جای گذاشته است. وقتی فیصل بن حسین هاشمی، به اراده و ادارهی انگلیس ها، پادشاه عراق شد، خالصی زاده را به ایران تبعید کرد. شیخ آمد که برای رهاندن عراق از دست انگلیس ها وفیصل، مددی از دولت و مردم ایران بخواهد ولی دید آسمان اینجا نیز همان رنگ است. مردم ایران را هم سخت گرفتار ستم و نیرنگ انگلیس و دست نشاندگانش یافت.او در بخشی از کتابش نوشته است: « پس از جنگ جهانی [اول] نیروهای انگلیس تمام ایران و چند شهر قفقاز را اشغال کردند. قرارداد وثوق الدوله نیز بسته شد که می گفت امور مالی و ارتش ایران در دست انگلیس ها باشد. انگلیس در ایران قشونی به نام پلیس جنوب تأسیس کرد که مرکزش در شیراز بود. ایرانیان مقاومت بی سابقه ای علیه آن قرارداد و آن نیروی نظامی موسوم به پلیس جنوب کردند. همه اقشار اعم از مرد و زن، پیر و جوان، عارف و عامی و نیز مطبوعات به صحنه آمدند. ایران یکپارچه بپا خاست؛ وقتی بلشویکها در روسیه به پیروزی رسیدند، ایران نخستین کشور جهان بود که آن نظام را به رسمیت شناخت. این کار نه از روی علاقه به آن مرام، بل برای رهایی از چنگ انگلیس ها بود که بی مبالاتی در حق ایران را از سر گرفته بودند و تعهدی در برابر این کشور نشان نمی دادند.»او در فراز دیگری از دستنوشته هایش که مربوط به دوره پادشاهی رضاخان است، نامه ای را آورده که خود در شرحش نوشته است: « انگلیس ها وقتی از طبقه اعیان و اشراف و کارکردشان ناامید شدند، دنبال کسی از اقشار پایین تر گشتند که ایرانی هم نباشد. پس از جستجوی بسیار و کاوش فراوان، گمشده خود را در وجود دو نفر یافتند. یکی سید ضیاء الدین یزدی کربلایی، مدیر روزنامه رعد تهران؛ و دیگری رضاخان قفقازی مازندرانی، سرهنگ مسلسل چی قزاق و شاه کنونی ایران (که نشان داد گمان انگلیس ها درباره اش درست بوده است). خلاصه ماجرای انتخاب شدن این دو نفر را یکی از صاحب منصبان فوج رضاخان، هنگام ورودم به تهران برایم نوشته بود.»علی شمس، مترجم خاطرات آیت الله شیخ محمد خالصی زاده به فارسی، درباره این نامه نوشته است: «نام نویسنده نامه معلوم نیست و اصل فارسی نامه نیز به دست نیامد. این نوشتار از روی نگارش عربی آقای خالصی زاده، به فارسی برگردانده شد.»بخشی از نامه مذکور که البته حاوی نکات نغز بسیار است؛ به چگونگی مواجهه انگلیسها با عوامل خود باز می گردد: «درباره زندانی شدن خزعل در تهران، از کنسول انگلیس پرسیدم: «مگر وی دوستدار انگلیس نبوده و مگر آن همه جانفشانی در فرمانبری از انگلیس نکرده است؟» گفت: «بلی چنین بوده اما فرق میان دوستداران ما و دوستداران روسها آن است که دوستداران روس ها به دار آویخته می شوند آنطور که سردار معزز بجنوردی و پنج برادرش و مرتبطان وی در خراسان همگی حلق آویز شدند. اما دوستداران ما با کمال عزت و احترام زندگی می کنند مانند شیخ خزعل و پسرانش در تهران که هیچ کس زهره ندارد به آنان نگاه چپ کند. دوستداران ما و مراجعه کنندگان به سفارتمان در تهران، همه عزت و احترام می بینند ولی دوستداران روسها و مراجعان سفارت روسیه در تهران ذلیل و توسری خورند و سرنوشتشان حبس یا اعدام است». به کسانی اشارت می کرد که جاسوس انگلیس یا معروف به جاسوسی برای انگلیس بوده و نماینده مجلس نیز شده اند و کم هم نیستند. آخونداوف [آخوندزاده] را مثال زد که با روس ها مرتبط بوده به حبس افتاده و تهدید به قتل شده است و بسیاری دیگر از این قبیل می گفت. اینها را فقط محض نمونه آوردم. انگلیس ها نیز گاهی تظاهر به مخالفت با رضاخان و کارهایش می کنند اما در باطن به او پول و سلاح و مشورت می دهند.»
مرحوم آیت الله شیخ محمد خالصی زاده از معدود مبارزین حاضر در مقطع پلیس جنوب است که از خود، دست نوشته هایی بر جای گذاشته است. وقتی فیصل بن حسین هاشمی، به اراده و ادارهی انگلیس ها، پادشاه عراق شد، خالصی زاده را به ایران تبعید کرد. شیخ آمد که برای رهاندن عراق از دست انگلیس ها وفیصل، مددی از دولت و مردم ایران بخواهد ولی دید آسمان اینجا نیز همان رنگ است. مردم ایران را هم سخت گرفتار ستم و نیرنگ انگلیس و دست نشاندگانش یافت.او در بخشی از کتابش نوشته است: « پس از جنگ جهانی [اول] نیروهای انگلیس تمام ایران و چند شهر قفقاز را اشغال کردند. قرارداد وثوق الدوله نیز بسته شد که می گفت امور مالی و ارتش ایران در دست انگلیس ها باشد. انگلیس در ایران قشونی به نام پلیس جنوب تأسیس کرد که مرکزش در شیراز بود. ایرانیان مقاومت بی سابقه ای علیه آن قرارداد و آن نیروی نظامی موسوم به پلیس جنوب کردند. همه اقشار اعم از مرد و زن، پیر و جوان، عارف و عامی و نیز مطبوعات به صحنه آمدند. ایران یکپارچه بپا خاست؛ وقتی بلشویکها در روسیه به پیروزی رسیدند، ایران نخستین کشور جهان بود که آن نظام را به رسمیت شناخت. این کار نه از روی علاقه به آن مرام، بل برای رهایی از چنگ انگلیس ها بود که بی مبالاتی در حق ایران را از سر گرفته بودند و تعهدی در برابر این کشور نشان نمی دادند.»او در فراز دیگری از دستنوشته هایش که مربوط به دوره پادشاهی رضاخان است، نامه ای را آورده که خود در شرحش نوشته است: « انگلیس ها وقتی از طبقه اعیان و اشراف و کارکردشان ناامید شدند، دنبال کسی از اقشار پایین تر گشتند که ایرانی هم نباشد. پس از جستجوی بسیار و کاوش فراوان، گمشده خود را در وجود دو نفر یافتند. یکی سید ضیاء الدین یزدی کربلایی، مدیر روزنامه رعد تهران؛ و دیگری رضاخان قفقازی مازندرانی، سرهنگ مسلسل چی قزاق و شاه کنونی ایران (که نشان داد گمان انگلیس ها درباره اش درست بوده است). خلاصه ماجرای انتخاب شدن این دو نفر را یکی از صاحب منصبان فوج رضاخان، هنگام ورودم به تهران برایم نوشته بود.»علی شمس، مترجم خاطرات آیت الله شیخ محمد خالصی زاده به فارسی، درباره این نامه نوشته است: «نام نویسنده نامه معلوم نیست و اصل فارسی نامه نیز به دست نیامد. این نوشتار از روی نگارش عربی آقای خالصی زاده، به فارسی برگردانده شد.»بخشی از نامه مذکور که البته حاوی نکات نغز بسیار است؛ به چگونگی مواجهه انگلیسها با عوامل خود باز می گردد: «درباره زندانی شدن خزعل در تهران، از کنسول انگلیس پرسیدم: «مگر وی دوستدار انگلیس نبوده و مگر آن همه جانفشانی در فرمانبری از انگلیس نکرده است؟» گفت: «بلی چنین بوده اما فرق میان دوستداران ما و دوستداران روسها آن است که دوستداران روس ها به دار آویخته می شوند آنطور که سردار معزز بجنوردی و پنج برادرش و مرتبطان وی در خراسان همگی حلق آویز شدند. اما دوستداران ما با کمال عزت و احترام زندگی می کنند مانند شیخ خزعل و پسرانش در تهران که هیچ کس زهره ندارد به آنان نگاه چپ کند. دوستداران ما و مراجعه کنندگان به سفارتمان در تهران، همه عزت و احترام می بینند ولی دوستداران روسها و مراجعان سفارت روسیه در تهران ذلیل و توسری خورند و سرنوشتشان حبس یا اعدام است». به کسانی اشارت می کرد که جاسوس انگلیس یا معروف به جاسوسی برای انگلیس بوده و نماینده مجلس نیز شده اند و کم هم نیستند. آخونداوف [آخوندزاده] را مثال زد که با روس ها مرتبط بوده به حبس افتاده و تهدید به قتل شده است و بسیاری دیگر از این قبیل می گفت. اینها را فقط محض نمونه آوردم. انگلیس ها نیز گاهی تظاهر به مخالفت با رضاخان و کارهایش می کنند اما در باطن به او پول و سلاح و مشورت می دهند.»
#17بهمن 1291 نخست وزیر، محمدعلیخان علاءالسلطنه (پدر حسین علاء) در غیاب مجلس امتیاز احداث #راهآهن جلفا به تبریز را به روسها اعطا کرد و به دنبال آن دولت #روسیه مبلغ دویست هزار لیره به دولت ایران مساعده داد. در همین روز امتیاز خط آهن بندر خرمشهر تا خرم آباد هم به #انگلستان واگذار شد.
پ.ن1: راه آهن در ایران قبل از #رضاشاه هم بود. جهت اطلاع وارونه نویسان تاریخ
پ.ن2: حرفهایی بسیار در این دو خبر هست که نشان می دهد چقدر فرق است بین #خوداتکایی با #وابستگی
پ.ن1: راه آهن در ایران قبل از #رضاشاه هم بود. جهت اطلاع وارونه نویسان تاریخ
پ.ن2: حرفهایی بسیار در این دو خبر هست که نشان می دهد چقدر فرق است بین #خوداتکایی با #وابستگی
روزنامه روسی پراودا (29 ژانویه 1979) مأموریت #ژنرال_هایزر را چنین نوشت: «ایالات متحده ژنرال روبرت ای. هایزر را به ایران اعزام داشته ... تا یک کودتای خزنده را به وسیله سران نظامی طرفدار سلطنت، که هنوز از محمدرضا شاه پهلوی دستور می گیرند، هدایت کند.»
خود هایزر می نویسد: «دستور این بود: برای واشنگتن حیاتی است که در ایران یک دولت قوی و باثبات و در عین حال دوست آمریکا برقرار گردد و نظامی ها از آن کاملا حمایت کنند... هدف پرزیدنت کارتر ایجاد یک ائتلاف بین بختیار و ارتش بود... کار اساسی من تحقق مورد «ب» تحت زمامداری بختیار است، یعنی ارتش را وادار کنیم تمام تأسیسات مهم و حساس کشور مانند نفت، گمرکات، نیروگاه ها، آب، سیستم بانکی و رسانه های گروهی را تحت رهبری بختیار به دست گیرد... اگر این کار شکست بخورد یکراست به سوی شق بعدی یعنی کودتای نظامی خواهیم رفت.»
خود هایزر می نویسد: «دستور این بود: برای واشنگتن حیاتی است که در ایران یک دولت قوی و باثبات و در عین حال دوست آمریکا برقرار گردد و نظامی ها از آن کاملا حمایت کنند... هدف پرزیدنت کارتر ایجاد یک ائتلاف بین بختیار و ارتش بود... کار اساسی من تحقق مورد «ب» تحت زمامداری بختیار است، یعنی ارتش را وادار کنیم تمام تأسیسات مهم و حساس کشور مانند نفت، گمرکات، نیروگاه ها، آب، سیستم بانکی و رسانه های گروهی را تحت رهبری بختیار به دست گیرد... اگر این کار شکست بخورد یکراست به سوی شق بعدی یعنی کودتای نظامی خواهیم رفت.»
#23بهمن 1333 خبر حرکت شاه و همسر دومش، ثریا با کشتی Queen Mary به #انگلیس پس از هفتهها اقامت در #آمریکا منتشرشد.
سفر آمریکا-اروپای #شاه که از 14آذر تا 21اسفند طول کشید، همزمان با اجرای قرارداد معروف به کنسرسیوم انجام شدو پس از چهارسال، دسترسی انگلیس را این بار با شراکت آمریکا به #نفت ایران گشود.
برای تحلیل این سفر، بیش از هر چیز پیرامون شرط آمریکا برای اعطای تسهیلات مالی #اصل4ترومن بهشرط عزل #مصدق و آثار این سفر بر شاه در اجرای طرحهایی همچون #انقلاب_سفید و #اصلاحات_ارضی باید مطالعه کرد. چیزی که بیانگر اصالت نفع مالی در مدار فکری آمریکا است.
سفر آمریکا-اروپای #شاه که از 14آذر تا 21اسفند طول کشید، همزمان با اجرای قرارداد معروف به کنسرسیوم انجام شدو پس از چهارسال، دسترسی انگلیس را این بار با شراکت آمریکا به #نفت ایران گشود.
برای تحلیل این سفر، بیش از هر چیز پیرامون شرط آمریکا برای اعطای تسهیلات مالی #اصل4ترومن بهشرط عزل #مصدق و آثار این سفر بر شاه در اجرای طرحهایی همچون #انقلاب_سفید و #اصلاحات_ارضی باید مطالعه کرد. چیزی که بیانگر اصالت نفع مالی در مدار فکری آمریکا است.
🔴ابهام در ارتباط پیچیده ثابتی، سازمان منافقین و سیا
در روزهایی که بلوک غرب به ویژه آمریکا به شدت دلواپس نفوذ مارکسیسم به ایران و توسعه جای پای شوروی در خاورمیانه بود؛ پرویز ثابتی اقدامات متعددی جهت مقابله با تفکرات چپ گرایانه داشت.
به عنوان نمونه وی در کتاب «در دامگه حادثه» شرح داده کتاب اولدوز و کلاغهای صمد بهرنگی را پیش فرح پهلوی برده و تاکید کرده نویسندگانی مثل صمد بهرنگی از راه داستان افکار کمونیستی را ترویج میدهند و باید جلو آنها گرفته شود. همچنین نزد مقامات بالاتر و شاه اصرار داشته با فعالان سیاسی و نویسندگان جدیتر و شدیدتر برخورد شود.
اما یکی از اقدامات موفق وی، اعمال نفوذ با ایجاد تغییرات در یک گروه چریکی مشهور و کنترل سازمان منافقین از طریق تغییر در رهبری بود. آنگونه که در کتاب خاطرات پرویز ثابتی امده، وی که در مقطعی کوتاه در دهه سی با کاظم رجوی آشنایی داشت، در سال ۱۳۴۷ در سوئیس به دیدار وی رفته و او را به استخدام ساواک در میآورد.
در مرحله بعد مسعود رجوی که محکوم به اعدام بوده است از طریق مکاتبات به برادرش کاظم وصل میشود و پس از حصول اطمینان از اثرپذیری وی از برادرش، با گزارش ساواک درباره همکاری وی، تنها عضو گروهش میشود که از اعدام نجات مییابد. به وسیله کاظم رجوی که مرتبط با ثابتی بود، ارتباط سازمان با سیا برقرار میشود، امری که بعدها سفیر شوروی در آلمان نیز اطلاعاتی دربارهاش به ایران داد.
اما موضوع وقتی جالب میشود که پرونده دیگری را از نظر بگذرانیم. هنگامی که شاه برای کاهش از منفوریت در افکار عمومی تنها چاره خود را در اقرار به فساد برخی اطرافیان و اعلام برائت از آنها دید، پرونده برخی سران به دادگاه رفت. سرگرد پرویز انصاری که تحصیلات حقوق جزا داشت، به پیشنهاد ارتشبد ازهاری و موافقت شاه، به عنوان بازپرس قانونی در آبان ماه سال ۱۳۵۷ پرونده این فسادها را دست گرفت و از جمله حکم بازداشت پرویز ثابتی را به اتهام جنایت و خیانت و سرقت بودجه سری عملیاتی، صادر کرد، اما ثابتی برخلاف هویدا و نصیری رئیس سابق ساواک که بازداشت شدند، توانست با استفاده از مدارک جعلی قبل از دستگیری از ایران بگریزد.
فردوست در خاطراتش پس از اشاره به ارتباط منظم ثابتی با C.I.A، به خصوص در زمستان ۱۳۵۷، مینویسد: «حدود ۱۰ روز قبل از پیروزی انقلاب برای خداحافظی به دفتر آمد و گفت که به آمریکا می رود و همتای آمریکایی او در سفارت برایش مسجل ساخته که در «سیا» شغلی به او واگذار خواهد شد. از این جهت راضی بهنظر می رسید.»
احمد علی مسعود انصاری نیز در خاطراتش پس از آنکه شرح میدهد «سازمان سیا بر آن شده بود که رضا پهلوی و دفترش را رسما و به طور کامل در اختیار بگیرد، بودجه خاصی برای آن دفتر تعیین کرد.»، شرح میدهد که همزمان با تصویب این بودجه سر و کله یار دیرین سازمان «سیا»، یعنی معاون معروف ساواک پرویز ثابتی، پیدا شد. او میگوید: «البته وقتی می گویم سر و کله او پیدا شد یعنی سایه او در جمع دیده شد، و الا او آفتابی نمی شد و عیارانه می آمد و می رفت. شنیدم که از این بودجه ماهیانه پنجاه هزاردلار سهم ثابتی شد تا شبکه جاسوسی در ایران شکل دهد و یا شبکه موجود خود را توسعه بخشد.»
پس از مرور این روابط وثیق ثابتی و سیا، به موضوع کیفرخواست او بازگردیم. دکتر حسین آبادیان در مقالهای از بخشی از این پرونده رونمایی کرده است. طبق همان تحقیقات نیمه کاره انصاری پرویز ثابتی در برنامهریزی برای قتل سرهنگ هاوکینز و دیگر مستشاران نظامی امریکا (دونالد اسمیت، رابرت کرونگارد و ویلیام کاترل) و همچنین سرتیپ رضا زندیپور رئیس کمیته مشترک ضد خرابکاری، دخالت داشته است.
او مدعی است قتل زندیپور برای آن انجام گرفت که میخواست روابط پیدا و پنهان مقام امنیتی را تحت کنترل در آورد. زندی پور با زندانیان کمیته طبق الگوی ثابتی رفتار نمیکرد، کسانی را که جرم سنگینی نداشتند، آزاد مینمود، شکنجهگران به هنگام بازدید وی از زندان، آلات و ادوات شکنجه را جمع آوری میکردند و خلاصه عرضه را بر ثابتی تنگ کرده بود.
اما مهمتر نقش وی در قتل مستشاران آمریکایی توسط سازمان منافقین است. لوئیس لی هاوکینز سرهنگ آمریکایی و از معاونان اداره مستشاری ارتش ایران بود که در تاریخ ۱۲ خرداد ۱۳۵۲ توسط عوامل سازمان مجاهدین خلق ایران به قتل رسید. «کیف دستی پر از مدارک و اطلاعات» سرهنگ هاوکینز به دست سازمان افتاد و آن را بر بام ساختمان خبرگزاری فرانسه انداختند!
اینکه ماموریت هاوکینز در ایران چه بود، چرا باید یک آمریکایی کشته میشد، اسناد همراه وی چه بود و ... همیشه در پرونده آن ترور محل ابهام بود.👇
در روزهایی که بلوک غرب به ویژه آمریکا به شدت دلواپس نفوذ مارکسیسم به ایران و توسعه جای پای شوروی در خاورمیانه بود؛ پرویز ثابتی اقدامات متعددی جهت مقابله با تفکرات چپ گرایانه داشت.
به عنوان نمونه وی در کتاب «در دامگه حادثه» شرح داده کتاب اولدوز و کلاغهای صمد بهرنگی را پیش فرح پهلوی برده و تاکید کرده نویسندگانی مثل صمد بهرنگی از راه داستان افکار کمونیستی را ترویج میدهند و باید جلو آنها گرفته شود. همچنین نزد مقامات بالاتر و شاه اصرار داشته با فعالان سیاسی و نویسندگان جدیتر و شدیدتر برخورد شود.
اما یکی از اقدامات موفق وی، اعمال نفوذ با ایجاد تغییرات در یک گروه چریکی مشهور و کنترل سازمان منافقین از طریق تغییر در رهبری بود. آنگونه که در کتاب خاطرات پرویز ثابتی امده، وی که در مقطعی کوتاه در دهه سی با کاظم رجوی آشنایی داشت، در سال ۱۳۴۷ در سوئیس به دیدار وی رفته و او را به استخدام ساواک در میآورد.
در مرحله بعد مسعود رجوی که محکوم به اعدام بوده است از طریق مکاتبات به برادرش کاظم وصل میشود و پس از حصول اطمینان از اثرپذیری وی از برادرش، با گزارش ساواک درباره همکاری وی، تنها عضو گروهش میشود که از اعدام نجات مییابد. به وسیله کاظم رجوی که مرتبط با ثابتی بود، ارتباط سازمان با سیا برقرار میشود، امری که بعدها سفیر شوروی در آلمان نیز اطلاعاتی دربارهاش به ایران داد.
اما موضوع وقتی جالب میشود که پرونده دیگری را از نظر بگذرانیم. هنگامی که شاه برای کاهش از منفوریت در افکار عمومی تنها چاره خود را در اقرار به فساد برخی اطرافیان و اعلام برائت از آنها دید، پرونده برخی سران به دادگاه رفت. سرگرد پرویز انصاری که تحصیلات حقوق جزا داشت، به پیشنهاد ارتشبد ازهاری و موافقت شاه، به عنوان بازپرس قانونی در آبان ماه سال ۱۳۵۷ پرونده این فسادها را دست گرفت و از جمله حکم بازداشت پرویز ثابتی را به اتهام جنایت و خیانت و سرقت بودجه سری عملیاتی، صادر کرد، اما ثابتی برخلاف هویدا و نصیری رئیس سابق ساواک که بازداشت شدند، توانست با استفاده از مدارک جعلی قبل از دستگیری از ایران بگریزد.
فردوست در خاطراتش پس از اشاره به ارتباط منظم ثابتی با C.I.A، به خصوص در زمستان ۱۳۵۷، مینویسد: «حدود ۱۰ روز قبل از پیروزی انقلاب برای خداحافظی به دفتر آمد و گفت که به آمریکا می رود و همتای آمریکایی او در سفارت برایش مسجل ساخته که در «سیا» شغلی به او واگذار خواهد شد. از این جهت راضی بهنظر می رسید.»
احمد علی مسعود انصاری نیز در خاطراتش پس از آنکه شرح میدهد «سازمان سیا بر آن شده بود که رضا پهلوی و دفترش را رسما و به طور کامل در اختیار بگیرد، بودجه خاصی برای آن دفتر تعیین کرد.»، شرح میدهد که همزمان با تصویب این بودجه سر و کله یار دیرین سازمان «سیا»، یعنی معاون معروف ساواک پرویز ثابتی، پیدا شد. او میگوید: «البته وقتی می گویم سر و کله او پیدا شد یعنی سایه او در جمع دیده شد، و الا او آفتابی نمی شد و عیارانه می آمد و می رفت. شنیدم که از این بودجه ماهیانه پنجاه هزاردلار سهم ثابتی شد تا شبکه جاسوسی در ایران شکل دهد و یا شبکه موجود خود را توسعه بخشد.»
پس از مرور این روابط وثیق ثابتی و سیا، به موضوع کیفرخواست او بازگردیم. دکتر حسین آبادیان در مقالهای از بخشی از این پرونده رونمایی کرده است. طبق همان تحقیقات نیمه کاره انصاری پرویز ثابتی در برنامهریزی برای قتل سرهنگ هاوکینز و دیگر مستشاران نظامی امریکا (دونالد اسمیت، رابرت کرونگارد و ویلیام کاترل) و همچنین سرتیپ رضا زندیپور رئیس کمیته مشترک ضد خرابکاری، دخالت داشته است.
او مدعی است قتل زندیپور برای آن انجام گرفت که میخواست روابط پیدا و پنهان مقام امنیتی را تحت کنترل در آورد. زندی پور با زندانیان کمیته طبق الگوی ثابتی رفتار نمیکرد، کسانی را که جرم سنگینی نداشتند، آزاد مینمود، شکنجهگران به هنگام بازدید وی از زندان، آلات و ادوات شکنجه را جمع آوری میکردند و خلاصه عرضه را بر ثابتی تنگ کرده بود.
اما مهمتر نقش وی در قتل مستشاران آمریکایی توسط سازمان منافقین است. لوئیس لی هاوکینز سرهنگ آمریکایی و از معاونان اداره مستشاری ارتش ایران بود که در تاریخ ۱۲ خرداد ۱۳۵۲ توسط عوامل سازمان مجاهدین خلق ایران به قتل رسید. «کیف دستی پر از مدارک و اطلاعات» سرهنگ هاوکینز به دست سازمان افتاد و آن را بر بام ساختمان خبرگزاری فرانسه انداختند!
اینکه ماموریت هاوکینز در ایران چه بود، چرا باید یک آمریکایی کشته میشد، اسناد همراه وی چه بود و ... همیشه در پرونده آن ترور محل ابهام بود.👇
🔴ابهام در ارتباط پیچیده ثابتی، سازمان منافقین و سیا/ ادامه👆
از آن عجیبتر ترور مهندسان آمریکایی کمپانی راکول اینترنشنال در ۶ شهریور ۱۳۵۵ بود که متخصصان عالیرتبه و مبرز دقیقترین وسایل الکترونیکی بودند و جریان نصب و اجرای سیستمهای پیچیده استراق سمع جاسوسی را در «کبکان» واقع در مرز ایران و شوروی در قالب یک طرح سرّی هدایت میکردند؛ طبیعتا حتی در سفارت آمریکا نیز کمتر کسی از پروژه حساس آنها مطلع بود.
این ابهامها پس از آشکار شدن روابط سازمان با آمریکا بیشتر شد و این سوال را پدید میآورد که آیا این ترورها بخشی از مناقشات سیاسی داخلی آمریکا بوده است که به صورت نیابتی در ایران انجام شده است؟
به نظر می رسد به دلیل شتاب حوادث از زمان صدور کیفرخواست تا پیروزی انقلاب اسلامی، اطلاعات بیشتری نیز از نقش پرویز ثابتی منتشر نشده است. امری که حتما در این سالهای همکاری ثابتی با سیا بر آمریکا مکتوم نبوده است اما اگر جزئیات بیشتری از آن آشکار شود؛ مطبوعات آمریکا از آن نخواهند گذشت و لسآنجلس برای وی نا امن خواهد شد.
@mm_eslamy
از آن عجیبتر ترور مهندسان آمریکایی کمپانی راکول اینترنشنال در ۶ شهریور ۱۳۵۵ بود که متخصصان عالیرتبه و مبرز دقیقترین وسایل الکترونیکی بودند و جریان نصب و اجرای سیستمهای پیچیده استراق سمع جاسوسی را در «کبکان» واقع در مرز ایران و شوروی در قالب یک طرح سرّی هدایت میکردند؛ طبیعتا حتی در سفارت آمریکا نیز کمتر کسی از پروژه حساس آنها مطلع بود.
این ابهامها پس از آشکار شدن روابط سازمان با آمریکا بیشتر شد و این سوال را پدید میآورد که آیا این ترورها بخشی از مناقشات سیاسی داخلی آمریکا بوده است که به صورت نیابتی در ایران انجام شده است؟
به نظر می رسد به دلیل شتاب حوادث از زمان صدور کیفرخواست تا پیروزی انقلاب اسلامی، اطلاعات بیشتری نیز از نقش پرویز ثابتی منتشر نشده است. امری که حتما در این سالهای همکاری ثابتی با سیا بر آمریکا مکتوم نبوده است اما اگر جزئیات بیشتری از آن آشکار شود؛ مطبوعات آمریکا از آن نخواهند گذشت و لسآنجلس برای وی نا امن خواهد شد.
@mm_eslamy
Forwarded from موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی
🔷 ماجرای نامه یأس آفرین آن ۹۰ نفر
پس از عبور موفق نظام از شرایط حساس سال 1368؛ مولفههای امید به آینده در زندگی مردم کاملا آشکار بود و فضای نقد و شور انتخاباتی برای انتخابات میاندورهای مجلس بر فضای سیاسی کشور حکمفرما بود.
اعضای نهضت آزادی به همراه دیگر چهرههای همسو با آن در 26 اردیبهشت 1369 نامهای تفصیلی در چهار بند «اقتصادی و اجتماعی و زندگی»، «آزادی و امنیت و از نظر معنوی و مدیریت»، « استقلال و بقا و بازنگری کشور» و «روابط جهانی و سیاست خارجی» منتشر کردند که اوضاع کشور را به چالش و نقد کشیده بود. به عنوان نمونه در حالی که مذاکرات جنگ به صورت جدی در حال پیگیری بود و چند ماه بعد، بهترین نتایج حاصل شد و دولت وقت به سرعت در حال بازسازی کشور بود؛ در این بیانیه گفته شده بود: «هنوز بیش از ۲۵۰۰ کیلومتر مربع از خاک وطن ما در چنگ صدام جنایتکار بوده و معلوم نیست که تا کی حالت خفقانآور «نه جنگ نه صلح»، سرگردانی اسیران دو طرف، نگرانی از یورش نابهنگام مدعیان خارجی و داخلی و گردشهای نابهنجار روزگار، باید ادامه داشته باشد؟ بدون آنکه آبادی و رفاه و بازسازی موعود و بازگشت ایران به حرکت و حیات صورت جدی و امیدبخش به خود گرفته باشد.»
نامه نود امضایی مذکور را مهندس بازرگان، دکتر سحابی، دکتر یزدی، و جمعی از اعضا و همفکران نهضت آزادی و جبهه ملی امضا کرده بودند، چند روز بعد از انتشار نامه 23 نفر از امضا کنندگان بازداشت شدند.
دکتر یزدی و سایر سران اصلی نهضت، همچنین اکثریت دیگر امضاکنندگان بازداشت نشدند؛ اما سه ماه پس از انتشار آن نامه، افرادی مانند عزت الله سحابی، اردلان، عبدالعلی بازرگان، محمد توسلی، صباغیان، منصوریان و بهبهانی بازداشت شدند.
در همان زمان، آقای هاشمی رفسنجانی در مصاحبه با لوموند درباره دستگیر شدگان گفت: «لیبرالهایی که اخیراً دستگیر شدهاند کسانی بودهاند که ماهیت جاسوسی پیدا کردهاند و از آمریکا دستور میگرفتهاند.»
در حالی بود که در اسناد لانه جاسوسی که سالها قبل از آن منتشر شده بود، افراد کد دار نهضت آزادی مشخص شده بودند، اما این نهضت مدعی عدم انتشار سند دال بر ارتباط نهضت آزادی با آمریکا شد.
پس از آن اسنادی منتشر شد که نشان دهنده اتهام «رابطه براندازانه با آمریکا» - آنچه امروز انقلاب مخملین لقب گرفته است- به عنوان اصلیترین دلیل بازداشت اردیبهشت 69 است؛ اما انتشار نامه 90 امضایی یکی از جلوههای این ارتباط بوده است که زمینهساز برخورد با متهمان مربوطه شد. با این حال، عدم برخورد با همه امضا کنندگان و تفاوت محکومیت نشانگر جرم تلقی نشدن اصل نامه است.
جالب آنکه نهضت آزادی پس از انتشار اسناد نیز همچنان خود را نباخت و از موضع طلبکاری سخن گفت. به عنوان نمونه دکتر یزدی در تابستان 94 طی مصاحبهای با یکی از نشریات حزب کارگزاران سازندگی، گفت: «روزی دیدم یک نامهای که به نام من به مجلس شورای اسلامی آمده، باز شده بود...ما فهمیدیم نامههای ما را کنترل میکردهاند. بعد آقای هاشمی در خاطرات خود میگوید نامه مشکوکی برای ابراهیم یزدی از عربستان آمده بود... سؤال من از آقای هاشمی این است که آیا این اقدامات درست بود؟ شما قبل از هر چیز باید اخلاق اجتماعی را رعایت میکردید.»
🔹متن کامل این یادداشت را اینجا بخوانید:
https://psri.ir/?id=ldqna43s
@psri_ir
پس از عبور موفق نظام از شرایط حساس سال 1368؛ مولفههای امید به آینده در زندگی مردم کاملا آشکار بود و فضای نقد و شور انتخاباتی برای انتخابات میاندورهای مجلس بر فضای سیاسی کشور حکمفرما بود.
اعضای نهضت آزادی به همراه دیگر چهرههای همسو با آن در 26 اردیبهشت 1369 نامهای تفصیلی در چهار بند «اقتصادی و اجتماعی و زندگی»، «آزادی و امنیت و از نظر معنوی و مدیریت»، « استقلال و بقا و بازنگری کشور» و «روابط جهانی و سیاست خارجی» منتشر کردند که اوضاع کشور را به چالش و نقد کشیده بود. به عنوان نمونه در حالی که مذاکرات جنگ به صورت جدی در حال پیگیری بود و چند ماه بعد، بهترین نتایج حاصل شد و دولت وقت به سرعت در حال بازسازی کشور بود؛ در این بیانیه گفته شده بود: «هنوز بیش از ۲۵۰۰ کیلومتر مربع از خاک وطن ما در چنگ صدام جنایتکار بوده و معلوم نیست که تا کی حالت خفقانآور «نه جنگ نه صلح»، سرگردانی اسیران دو طرف، نگرانی از یورش نابهنگام مدعیان خارجی و داخلی و گردشهای نابهنجار روزگار، باید ادامه داشته باشد؟ بدون آنکه آبادی و رفاه و بازسازی موعود و بازگشت ایران به حرکت و حیات صورت جدی و امیدبخش به خود گرفته باشد.»
نامه نود امضایی مذکور را مهندس بازرگان، دکتر سحابی، دکتر یزدی، و جمعی از اعضا و همفکران نهضت آزادی و جبهه ملی امضا کرده بودند، چند روز بعد از انتشار نامه 23 نفر از امضا کنندگان بازداشت شدند.
دکتر یزدی و سایر سران اصلی نهضت، همچنین اکثریت دیگر امضاکنندگان بازداشت نشدند؛ اما سه ماه پس از انتشار آن نامه، افرادی مانند عزت الله سحابی، اردلان، عبدالعلی بازرگان، محمد توسلی، صباغیان، منصوریان و بهبهانی بازداشت شدند.
در همان زمان، آقای هاشمی رفسنجانی در مصاحبه با لوموند درباره دستگیر شدگان گفت: «لیبرالهایی که اخیراً دستگیر شدهاند کسانی بودهاند که ماهیت جاسوسی پیدا کردهاند و از آمریکا دستور میگرفتهاند.»
در حالی بود که در اسناد لانه جاسوسی که سالها قبل از آن منتشر شده بود، افراد کد دار نهضت آزادی مشخص شده بودند، اما این نهضت مدعی عدم انتشار سند دال بر ارتباط نهضت آزادی با آمریکا شد.
پس از آن اسنادی منتشر شد که نشان دهنده اتهام «رابطه براندازانه با آمریکا» - آنچه امروز انقلاب مخملین لقب گرفته است- به عنوان اصلیترین دلیل بازداشت اردیبهشت 69 است؛ اما انتشار نامه 90 امضایی یکی از جلوههای این ارتباط بوده است که زمینهساز برخورد با متهمان مربوطه شد. با این حال، عدم برخورد با همه امضا کنندگان و تفاوت محکومیت نشانگر جرم تلقی نشدن اصل نامه است.
جالب آنکه نهضت آزادی پس از انتشار اسناد نیز همچنان خود را نباخت و از موضع طلبکاری سخن گفت. به عنوان نمونه دکتر یزدی در تابستان 94 طی مصاحبهای با یکی از نشریات حزب کارگزاران سازندگی، گفت: «روزی دیدم یک نامهای که به نام من به مجلس شورای اسلامی آمده، باز شده بود...ما فهمیدیم نامههای ما را کنترل میکردهاند. بعد آقای هاشمی در خاطرات خود میگوید نامه مشکوکی برای ابراهیم یزدی از عربستان آمده بود... سؤال من از آقای هاشمی این است که آیا این اقدامات درست بود؟ شما قبل از هر چیز باید اخلاق اجتماعی را رعایت میکردید.»
🔹متن کامل این یادداشت را اینجا بخوانید:
https://psri.ir/?id=ldqna43s
@psri_ir
psri.ir
ماجرای نامه یأس آفرین آن ۹۰ نفر-مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی
12 خردادماه 1368، چشم مردم نگران حال امام خمینی بود. جدی بودن بیماری امام تازه به افکار عمومی رسیده بود و در کنار اضطراب ناشی از عشق عمیق امت به امام، مجموعهای از عوامل گوناگون همچون عزل قائم مقام رهبری که دو ماه قبل از آن رخ داده و پس لرزههایش باقی مانده…
#6اسفند 1354، سفارت ایران در واشنگتن: از چپ #اشرف پهلوی، #اردشیر_زاهدی ، باربارا بوش و جورج #بوش رئیس وقت #سیا
#فساد_مالی اشرف مشهور بود و پس از فرار از ایران، مطبوعات این را فراموش نکردند. از جمله موجب شد 22 آوریل1980 نیویورک تایمز به سراغ او رود و از #زندگی_لوکس در تبعید و منابع مالی او گزارش کار کند؛ هرچند برغم این اخبار دولت آمریکا همچنان او را متحد شمرد.
ویلیام شوکراس در "آخرین سفر شاه" مینویسد: «شاه در طول تبعید خود هیچگاه متصدی تبلیغات و روابط عمومی پرشورتری از اشرف نداشت ... گفته میشد او دهها میلیون دلار در معاملات گوناگون به جیب زده است. هر چند ممکن است بعضی از این شایعات مشکوک باشد ولی یقینا بخشی از ماهیت عجیب و عصبی و متشنج جامعه ایران را در سالهای منتهی به انقلاب بازگو میکند.»
باری، حضور رسمی رئیس وقت سیا (که پروتکل خاص خود را داشت) در ضیافت او معنا دار نیست؟
پینوشت:
جرج هربرت واکر بوش مدتی پس از مسئولیتش در سیا ؛ از دی 30 دی ماه 1359 تا 30 دی ماه 1367 معاون اول و سپس چهار سال رئیس جمهور #آمریکا بود و حمایتی تمام قد از #صدام و #اپوزسیون علیه #انقلاب_اسلامی داشت.
@mm_eslamy
#فساد_مالی اشرف مشهور بود و پس از فرار از ایران، مطبوعات این را فراموش نکردند. از جمله موجب شد 22 آوریل1980 نیویورک تایمز به سراغ او رود و از #زندگی_لوکس در تبعید و منابع مالی او گزارش کار کند؛ هرچند برغم این اخبار دولت آمریکا همچنان او را متحد شمرد.
ویلیام شوکراس در "آخرین سفر شاه" مینویسد: «شاه در طول تبعید خود هیچگاه متصدی تبلیغات و روابط عمومی پرشورتری از اشرف نداشت ... گفته میشد او دهها میلیون دلار در معاملات گوناگون به جیب زده است. هر چند ممکن است بعضی از این شایعات مشکوک باشد ولی یقینا بخشی از ماهیت عجیب و عصبی و متشنج جامعه ایران را در سالهای منتهی به انقلاب بازگو میکند.»
باری، حضور رسمی رئیس وقت سیا (که پروتکل خاص خود را داشت) در ضیافت او معنا دار نیست؟
پینوشت:
جرج هربرت واکر بوش مدتی پس از مسئولیتش در سیا ؛ از دی 30 دی ماه 1359 تا 30 دی ماه 1367 معاون اول و سپس چهار سال رئیس جمهور #آمریکا بود و حمایتی تمام قد از #صدام و #اپوزسیون علیه #انقلاب_اسلامی داشت.
@mm_eslamy
Forwarded from موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی
«ایستگاه خیابان روزولت» در راه نمایشگاه کتاب
🔹مؤسسۀ مطالعات و پژوهشهای سیاسی در آخرین اثر خود «ایستگاه خیابان روزولت: روایتی مستند از تسخیر سفارت آمریکا در تهران» را به چاپ میرساند. این کتاب با تکیه بر سندهای اطلاعاتی و دیپلماتیک، به بررسی بسترها و پیامدهای واقعۀ ۱۳ آبان ۱۳۵۸ میپردازد. روایت کتاب از ساختار اطلاعاتپایۀ سفارت آمریکا در دورۀ پهلوی آغاز میشود و نحوۀ تحول این ساختار پیچیده در دورۀ انقلاب اسلامی را بیان میکند. همین ساختار منجر به فعالیتهای مداخلهجویانۀ سفارت آمریکا در برابر انقلاب ایران در سال ۱۳۵۸ شد. سپس با تکیه بر اسناد دیدهنشده، به بررسی واقعۀ تسخیر و پیامدهای آن تا زمان آزادی گروگانها پرداخته میشود. این کتاب را میتوان نخستین «روایت ایرانی» از واقعۀ تسخیر سفارت آمریکا در تهران دانست.
🔹در توضیح عنوان این اثر، در مقدمۀ کتاب آمده: «نام کتاب، ایستگاه خیابان روزولت، گویای آن است که نمایندگی سیاسی آمریکا در تهران که در امتداد خیابان شهید مفتح (روزولت سابق) قرار داشت، بیش از آن که یک سفارتخانه با مأموریتهای دیپلماتیک باشد، ایستگاه سازمان سیآیای با مأموریتهای اطلاعاتی و عملیاتی بود. دیگر آن که واقعۀ ۱۳ آبان ۱۳۵۸ یک مقطع حیاتی در سپهر سیاست ایران است و بازیگران و ناظران سیاسی لاجرم باید در این ایستگاه توقف کنند و موضع خود در برابر این رویداد را روشن سازند.»
🔹از دیگر برجستگیهای این اثر، رمزگشایی از اسناد رشتهشده و رونمایی از برخی عوامل و همکاران ایرانی سیآیای پس از پیروزی انقلاب اسلامی است؛ افرادی که تا پیش از این هویت نامعلومی داشتند. علاقهمندان میتوانند این کتاب را در نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران تهیه کنند.
@PSRI_IR
🔹مؤسسۀ مطالعات و پژوهشهای سیاسی در آخرین اثر خود «ایستگاه خیابان روزولت: روایتی مستند از تسخیر سفارت آمریکا در تهران» را به چاپ میرساند. این کتاب با تکیه بر سندهای اطلاعاتی و دیپلماتیک، به بررسی بسترها و پیامدهای واقعۀ ۱۳ آبان ۱۳۵۸ میپردازد. روایت کتاب از ساختار اطلاعاتپایۀ سفارت آمریکا در دورۀ پهلوی آغاز میشود و نحوۀ تحول این ساختار پیچیده در دورۀ انقلاب اسلامی را بیان میکند. همین ساختار منجر به فعالیتهای مداخلهجویانۀ سفارت آمریکا در برابر انقلاب ایران در سال ۱۳۵۸ شد. سپس با تکیه بر اسناد دیدهنشده، به بررسی واقعۀ تسخیر و پیامدهای آن تا زمان آزادی گروگانها پرداخته میشود. این کتاب را میتوان نخستین «روایت ایرانی» از واقعۀ تسخیر سفارت آمریکا در تهران دانست.
🔹در توضیح عنوان این اثر، در مقدمۀ کتاب آمده: «نام کتاب، ایستگاه خیابان روزولت، گویای آن است که نمایندگی سیاسی آمریکا در تهران که در امتداد خیابان شهید مفتح (روزولت سابق) قرار داشت، بیش از آن که یک سفارتخانه با مأموریتهای دیپلماتیک باشد، ایستگاه سازمان سیآیای با مأموریتهای اطلاعاتی و عملیاتی بود. دیگر آن که واقعۀ ۱۳ آبان ۱۳۵۸ یک مقطع حیاتی در سپهر سیاست ایران است و بازیگران و ناظران سیاسی لاجرم باید در این ایستگاه توقف کنند و موضع خود در برابر این رویداد را روشن سازند.»
🔹از دیگر برجستگیهای این اثر، رمزگشایی از اسناد رشتهشده و رونمایی از برخی عوامل و همکاران ایرانی سیآیای پس از پیروزی انقلاب اسلامی است؛ افرادی که تا پیش از این هویت نامعلومی داشتند. علاقهمندان میتوانند این کتاب را در نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران تهیه کنند.
@PSRI_IR
Telegram
📸.
Forwarded from پیام شهید | فرج اللهی
چرا باید این کتاب را خواند؟
🔹شاید در نگاه اول به جلد کتاب فکر کنید، این هم قرار است روایتی تکراری از تسخیر لانه جاسوسی بگوید. اما این کتاب در واقع داستان مناسبات اطلاعاتی آمریکا و ایران از ابتدای تاسیس سفارت ایالات متحده در تهران تا سقوط شاه در زمستان 1357، فعالیتهای سیا در ایران پس از انقلاب، تسخیر سفارت آمریکا در آبان 1358 و روند طی شده تا آزادی گروگانها در زمستان 1359 است..
🔹مهمترین ویژگی این کتاب، «روایت جامع» از این روند است. چرا؟ چون تا پیش از این شما اگر میخواستید درباره این مسائل چیزی بدانید، یا باید بین کتابهای خاطرات این و آن سرگردان میشدید، از یادداشتهای اسدالله علم و فردوست گرفته تا معصومه ابتکار و گروگانهای امریکایی مثل استمپل و اینطرفیهایی مثل خانم معصومه ابتکار؛ یا باید بین مقالات و کتب نویسندگانی که جسته گریخته به این مسائل سرک کشیدهاند مثل گازیوروسکی و برخی نویسندگان ایرانی میرفتید و برمیگشتید. آخرش هم وسط آن همه اطلاعات و ادعا، حیران میماندید.
🔹اما چرا این کتاب روایت جامع است؟ چون میشود ادعا کرد تقریبا همهی منابع مرتبط با این موضوع را دیده، ارزیابی و استفاده کرده است. مثلا اسناد آزادشدهی وزارتامورخارجه آمریکا، انگلیس، کانادا، اسناد مراقبتهای اطلاعاتی ساواک از افسران سیا، اسناد منتشرنشده لانه جاسوسی، اسناد پیگیریهای اطلاعاتی پس از کشف جاسوسان سیا در جریان بازیابی اسناد، انبوه خاطرات و تاریخ شفاهی افراد مختلف که در بازه زمانی قبل و بعد انقلاب نقشآفرین بودهاند.
🔹از همان چندماه پس از تسخیر، کنشگران مختلفی مثل قطبزاده و بنیصدر از داخل و لینکهای مرتبط با کارتر از آن سو، در تلاش بودند تا با حل مساله و آزادی گروگانها، خود را ناجی قضیه معرفی کنند. روندهایی که میشود ردش را لابلای برخی خاطرات و مقالات یافت، ولی برای اولین بار در این کتاب بر اساس اسناد و روایتهای دو طرف، کامل و نظاممند روایت شده است.
@payamshaheed
🔹شاید در نگاه اول به جلد کتاب فکر کنید، این هم قرار است روایتی تکراری از تسخیر لانه جاسوسی بگوید. اما این کتاب در واقع داستان مناسبات اطلاعاتی آمریکا و ایران از ابتدای تاسیس سفارت ایالات متحده در تهران تا سقوط شاه در زمستان 1357، فعالیتهای سیا در ایران پس از انقلاب، تسخیر سفارت آمریکا در آبان 1358 و روند طی شده تا آزادی گروگانها در زمستان 1359 است..
🔹مهمترین ویژگی این کتاب، «روایت جامع» از این روند است. چرا؟ چون تا پیش از این شما اگر میخواستید درباره این مسائل چیزی بدانید، یا باید بین کتابهای خاطرات این و آن سرگردان میشدید، از یادداشتهای اسدالله علم و فردوست گرفته تا معصومه ابتکار و گروگانهای امریکایی مثل استمپل و اینطرفیهایی مثل خانم معصومه ابتکار؛ یا باید بین مقالات و کتب نویسندگانی که جسته گریخته به این مسائل سرک کشیدهاند مثل گازیوروسکی و برخی نویسندگان ایرانی میرفتید و برمیگشتید. آخرش هم وسط آن همه اطلاعات و ادعا، حیران میماندید.
🔹اما چرا این کتاب روایت جامع است؟ چون میشود ادعا کرد تقریبا همهی منابع مرتبط با این موضوع را دیده، ارزیابی و استفاده کرده است. مثلا اسناد آزادشدهی وزارتامورخارجه آمریکا، انگلیس، کانادا، اسناد مراقبتهای اطلاعاتی ساواک از افسران سیا، اسناد منتشرنشده لانه جاسوسی، اسناد پیگیریهای اطلاعاتی پس از کشف جاسوسان سیا در جریان بازیابی اسناد، انبوه خاطرات و تاریخ شفاهی افراد مختلف که در بازه زمانی قبل و بعد انقلاب نقشآفرین بودهاند.
🔹از همان چندماه پس از تسخیر، کنشگران مختلفی مثل قطبزاده و بنیصدر از داخل و لینکهای مرتبط با کارتر از آن سو، در تلاش بودند تا با حل مساله و آزادی گروگانها، خود را ناجی قضیه معرفی کنند. روندهایی که میشود ردش را لابلای برخی خاطرات و مقالات یافت، ولی برای اولین بار در این کتاب بر اساس اسناد و روایتهای دو طرف، کامل و نظاممند روایت شده است.
@payamshaheed
Telegram
📸.
🔶انتخابات را اشتباه بازی نکنیم
🔸اصلا همهاش بازی است. این را از بن دندان باور دارم.
نه فقط انتخابات، همهاش.
بازی نه به معنای بد، به معنای آنکه اصالت ذاتی ندارد. اصالت دنیا بر رنج است برای آزمون، نه بر مدار رفاه و لذت
🔸حکومت ما که سایهای از حکومت امیرالمومنین هم نیست، جمع جان همه ما هم که گرامیتر از او نیست. حکومت او نیز روزی به سلاح حماقت متأثر از فریب نیرنگبازترین سیاستمرد (یا دقیقترش سیاستنامرد) با فواره خون از فرق تجسم عدالت در محراب مسجد کوفه به پایان رسید، اما منهاج «فاروق» حقیقی هرگز به نیرنگ و کژی نیالود.
🔸امید که این انقلاب به قیام صاحبمان متصل شود، اما اگر نشود هم خارج از قاعده نیست. قرار بوده بوته آزمایشی باشد برای جدا کردن سره از ناسره. چه بسیار خالصهایی که با باختن جان، عمر جاوید گرفتند و مجوز حضور در مقام «عند ربهم» و چه فراوان ناسرهها که خیال کردند زرنگ بودهاند و بردهاند.
🔸هیجان این لحظات اوج تبلیغات، بازی را برای ما آنقدر جدی نکند که از هدفی که برای آن میجنگیم، غافل شویم. مباد که به شمشیر ما، خواسته دشمن رقم خورد و تیز تیغ ما، بند دل ولیمان را پاره کند.
✅امام خامنهای: رقیبهراسی نکنید؛ کشور ضرر میکند. (۶ خرداد ۱۴۰۰)
#انتخابات
🔸اصلا همهاش بازی است. این را از بن دندان باور دارم.
نه فقط انتخابات، همهاش.
بازی نه به معنای بد، به معنای آنکه اصالت ذاتی ندارد. اصالت دنیا بر رنج است برای آزمون، نه بر مدار رفاه و لذت
🔸حکومت ما که سایهای از حکومت امیرالمومنین هم نیست، جمع جان همه ما هم که گرامیتر از او نیست. حکومت او نیز روزی به سلاح حماقت متأثر از فریب نیرنگبازترین سیاستمرد (یا دقیقترش سیاستنامرد) با فواره خون از فرق تجسم عدالت در محراب مسجد کوفه به پایان رسید، اما منهاج «فاروق» حقیقی هرگز به نیرنگ و کژی نیالود.
🔸امید که این انقلاب به قیام صاحبمان متصل شود، اما اگر نشود هم خارج از قاعده نیست. قرار بوده بوته آزمایشی باشد برای جدا کردن سره از ناسره. چه بسیار خالصهایی که با باختن جان، عمر جاوید گرفتند و مجوز حضور در مقام «عند ربهم» و چه فراوان ناسرهها که خیال کردند زرنگ بودهاند و بردهاند.
🔸هیجان این لحظات اوج تبلیغات، بازی را برای ما آنقدر جدی نکند که از هدفی که برای آن میجنگیم، غافل شویم. مباد که به شمشیر ما، خواسته دشمن رقم خورد و تیز تیغ ما، بند دل ولیمان را پاره کند.
✅امام خامنهای: رقیبهراسی نکنید؛ کشور ضرر میکند. (۶ خرداد ۱۴۰۰)
#انتخابات
22 مرداد سال 1361 یک شوک بزرگ به افکار عمومی وارد شد. در آنچه سازمان منافقین نام آن را «عملیات مهندسی» گذاشته بود شکنجههایی انجام شد که امروز میتوانیم آن را الگویی برای داعش بدانیم.
برای کسب اطلاعات بیشتر درباره این سازمان و پشتیبانان آن این لینک (+) را ببینید.
برای کسب اطلاعات بیشتر درباره این سازمان و پشتیبانان آن این لینک (+) را ببینید.
یکی از دغدغههای اغلب علاقهمندان به انقلاب اسلامی این است که تعداد کسانی که به فراخوان جهاد رهبری لبیک می گویند را افزایش دهند.
«جهاد روایت» در کنار «جهاد تبیین» مورد تأکید ایشان بوده است و این دوره، فرصت مناسبی است برای آنکه هم به لحاظ تکنیکی و هم به لحاظ تسلط جریانشناسی هم افزایی کنیم.
اگر به این حوزه علاقهمندید و برایتان مهم است که به «واجب فوری و قطعی» مورد تأکید رهبری عمل کنید، پیشنهاد می کنم در این دوره ثبت نام کنید:
https://mahhonari.ir/class/ow-to-be-an-accurate-narrator-for-the-slamic-evolution-of-ran
«جهاد روایت» در کنار «جهاد تبیین» مورد تأکید ایشان بوده است و این دوره، فرصت مناسبی است برای آنکه هم به لحاظ تکنیکی و هم به لحاظ تسلط جریانشناسی هم افزایی کنیم.
اگر به این حوزه علاقهمندید و برایتان مهم است که به «واجب فوری و قطعی» مورد تأکید رهبری عمل کنید، پیشنهاد می کنم در این دوره ثبت نام کنید:
https://mahhonari.ir/class/ow-to-be-an-accurate-narrator-for-the-slamic-evolution-of-ran
قرار است فردا تقریظ رهبر معظم انقلاب اسلامی بر کتاب خواندنی «ایستگاه خیابان روزولت» با عنوان فرعی «روایتی مستند از تسخیر سفارت آمریکا در تهران» رونمایی شود.
این اثر مملو از نکات نویافته است و دیدن حوادث در بستر زمان آنها، کتاب را به اعتباری رسانده است که مطمئنم هر خوانندهای و با هر سلیقه، از خواندن کتاب رویگردان نخواهد شد. خاصه آنکه مطالعه آن مرا به یاد روش رهبر معظم انقلاب در روز استیضاح بنیصدر انداخت. پرهیز از بهتان به دشمنان و حتی تبرئه کردن آنها در برخی اتهامات مشهور، در کنار بیان استدلال محکم و متکی بر اسناد برای اثبات حرف مبنایی انقلاب اسلامی.
روایتی از چرایی و چگونگی نگارش این کتاب توسط برادر محقق و پرتلاش، آقای محمد محبوبی نوشتهام که بر روی رسانه KHAMENEI.IR منتشر شده است.
متن این یادداشت را میتوانید از اینجا (+) بخوانید.
@mm_eslamy
این اثر مملو از نکات نویافته است و دیدن حوادث در بستر زمان آنها، کتاب را به اعتباری رسانده است که مطمئنم هر خوانندهای و با هر سلیقه، از خواندن کتاب رویگردان نخواهد شد. خاصه آنکه مطالعه آن مرا به یاد روش رهبر معظم انقلاب در روز استیضاح بنیصدر انداخت. پرهیز از بهتان به دشمنان و حتی تبرئه کردن آنها در برخی اتهامات مشهور، در کنار بیان استدلال محکم و متکی بر اسناد برای اثبات حرف مبنایی انقلاب اسلامی.
روایتی از چرایی و چگونگی نگارش این کتاب توسط برادر محقق و پرتلاش، آقای محمد محبوبی نوشتهام که بر روی رسانه KHAMENEI.IR منتشر شده است.
متن این یادداشت را میتوانید از اینجا (+) بخوانید.
@mm_eslamy
farsi.khamenei.ir
روایتی از چگونگی نگارش کتاب «ایستگاه خیابان روزوِلت»
<div style="text-align: justify;">
<span dir="RTL"><span style="color:#ff0000;"><span style="font-size:11px;"><strong><span dir="RTL"><span style="color:#ff0000;"><span style="font-size:11px;"><strong>|</strong></span></span></span></strong></span></span></span><span…
<span dir="RTL"><span style="color:#ff0000;"><span style="font-size:11px;"><strong><span dir="RTL"><span style="color:#ff0000;"><span style="font-size:11px;"><strong>|</strong></span></span></span></strong></span></span></span><span…