#بالاخره_تمام_شد
🔸
سال سنگین یکهزار و سیصد و #نودوهفت خورشیدی، سال سختی بود و به کندی گذشت. سالی که فشار سنگین #اقتصاد بر زندگی مردم، چیزی کم از #نسق_کشی نداشت.
در منطقه روزهای پر افت و خیزی را شاهد بودیم. از قتل #خاشقچی تا تلاش برای پایتختی #قدس و ترور والی #گنجه و حوادث #عربستان و #ونزوئلا و #نیوزیلند. و حوادث #اهواز و #چابهار. سال سختی بر ما گذشت. و البته گذشت. شیرینی سیاسی ماههای آخر سال سفر #بشار_اسد به تهران بود و بیانیه #گام_دوم انقلاب که حضرت #رهبری_معزز_انقلاب در آن به صراحت از آمادگی برای #ظهور سخن راندند.
برای خود من هم سال سختی بود. دو بار تا پای تصمیمی سخت رفتم و برگشتم که بماند. و دو سه ساعت مانده به تحویل سال، من و ماشینم تشریف بردیم داخل جوی کنار خیابان و ماشین که تایرش به فنا رفته بود و موتورش گیج می زد، نعره ای کشید که :
- آلله !! ... بو قنووونان خیابانین فرقین بولونجان من داغیلارام !
ماشین راندن پایان سال من چیزی شبیه برنامه های #دولت در اداره کشور بود. من اگر ماشینم دادش در آمد، #ملت نجیب ایران هنوز استخوان در گلو خاموشند. این کشور هر گوشه اش به نام شهیدی است و ملت، #حرمت_شهداء را نگه میدارند، اما باید این نابسامانیها جایی #تمام شود. ان شاء الله.
🔸
#مهدی_نعلبندی / دارالولایه تبریز/ ۱ فروردین ۹۸
@mehdinalbandie
🔸
سال سنگین یکهزار و سیصد و #نودوهفت خورشیدی، سال سختی بود و به کندی گذشت. سالی که فشار سنگین #اقتصاد بر زندگی مردم، چیزی کم از #نسق_کشی نداشت.
در منطقه روزهای پر افت و خیزی را شاهد بودیم. از قتل #خاشقچی تا تلاش برای پایتختی #قدس و ترور والی #گنجه و حوادث #عربستان و #ونزوئلا و #نیوزیلند. و حوادث #اهواز و #چابهار. سال سختی بر ما گذشت. و البته گذشت. شیرینی سیاسی ماههای آخر سال سفر #بشار_اسد به تهران بود و بیانیه #گام_دوم انقلاب که حضرت #رهبری_معزز_انقلاب در آن به صراحت از آمادگی برای #ظهور سخن راندند.
برای خود من هم سال سختی بود. دو بار تا پای تصمیمی سخت رفتم و برگشتم که بماند. و دو سه ساعت مانده به تحویل سال، من و ماشینم تشریف بردیم داخل جوی کنار خیابان و ماشین که تایرش به فنا رفته بود و موتورش گیج می زد، نعره ای کشید که :
- آلله !! ... بو قنووونان خیابانین فرقین بولونجان من داغیلارام !
ماشین راندن پایان سال من چیزی شبیه برنامه های #دولت در اداره کشور بود. من اگر ماشینم دادش در آمد، #ملت نجیب ایران هنوز استخوان در گلو خاموشند. این کشور هر گوشه اش به نام شهیدی است و ملت، #حرمت_شهداء را نگه میدارند، اما باید این نابسامانیها جایی #تمام شود. ان شاء الله.
🔸
#مهدی_نعلبندی / دارالولایه تبریز/ ۱ فروردین ۹۸
@mehdinalbandie
#سیل_را_بلد_نیستم
🔸
سال ۹۸ را تلخ شروع کردیم. تلخی سیل آق قلا و حادثه شیراز و بحرانی که اغلب استانهای کشور را فرا گرفته است.
فضای مجازی در این روزها در کنار کارکرد اطلاع رسانی اش به شدت تلخ است و تلافی محور و کنایه آلود. و این بر تلخی ماجرا می افزاید.
یکی دو روز پیش عزیزی از من گله داشت که چرا برای سیل نمی نویسم و چون چهره ای رسانه ای هستم باید بنویسم. چه بنویسم؟ همه چیز برای همه عیان است. همین چند سطر را هم شاید برای او و به احترام اوست که مینویسم. به گمانم به چیزی بیش از نوشتن نیاز است.
سیل و حوادثی از این دست، بستر امتحانند که جوهر انسانها را هویدا می کنند. برخی در آن رفوزه میشوند و برخی میدرخشند. برخی زخم از آن بر میدارند و برخی همسفر مرگ میشوند در آن.
اگر قرار بود بنویسم باید در آق قلا بودم و از آق قلا مینوشتم، یا در شیراز و خرم آباد و اندیمشک و پلدختر و هر جا که سیل آمده تا شهری را ببلعد، میبودم و مینوشتم. وقتی نیستم برای نوشتن هم قلمم نمیچرخد. از دور و در کنار آتشی که از سرمای این روزها میکاهد نشستن و نوشتن چنگی به دل نمیزند و ته دل هیچ کس از آنانی را که سرما و سیل تا مغز استخوانشان رخنه کرده، گرم نمیکند.
ما هر کجای حادثه که ایستاده باشیم بهره ای از حق و تکلیف و تقصیر بر ذمّه داریم، و برای هر کداممان سهم یکی بیش از دو دیگر است. بگذرم.
سال ۹۷ را با بغصهایی مگو بدرود گفتم و ۹۸ را با بغض گلستان و شیراز سلام کردم. سلامی بغص آلود. بغض بر بغض و زخم بر زخم و نشتری نمکسود بر زخمِ دلی که مدتی است زبانش به واگفتن درد نمیچرخد.
روزهای سختی را پشت سر می گذاریم.
آب که مایه رحمت است ما را به زحمت انداخته. و این هم رحمتی است از او که رحمتش بر غضبش سابق است.
برای درگذشتگان این حوادث طلب غفران، برای زخمدیدگان طلب عافیت و صحت و شفاء، برای مجاهدان در میدانِ حادثه طلب اجر، برای مقصرین طلب غیرت، و برای خودم طلب عبرت دارم. اللهم اغفر لنا.
🔸
#مهدی_نعلبندی / دارالولایه تبریز/ ۵ فروردین ۹۸
@mehdinalbandie
🔸
سال ۹۸ را تلخ شروع کردیم. تلخی سیل آق قلا و حادثه شیراز و بحرانی که اغلب استانهای کشور را فرا گرفته است.
فضای مجازی در این روزها در کنار کارکرد اطلاع رسانی اش به شدت تلخ است و تلافی محور و کنایه آلود. و این بر تلخی ماجرا می افزاید.
یکی دو روز پیش عزیزی از من گله داشت که چرا برای سیل نمی نویسم و چون چهره ای رسانه ای هستم باید بنویسم. چه بنویسم؟ همه چیز برای همه عیان است. همین چند سطر را هم شاید برای او و به احترام اوست که مینویسم. به گمانم به چیزی بیش از نوشتن نیاز است.
سیل و حوادثی از این دست، بستر امتحانند که جوهر انسانها را هویدا می کنند. برخی در آن رفوزه میشوند و برخی میدرخشند. برخی زخم از آن بر میدارند و برخی همسفر مرگ میشوند در آن.
اگر قرار بود بنویسم باید در آق قلا بودم و از آق قلا مینوشتم، یا در شیراز و خرم آباد و اندیمشک و پلدختر و هر جا که سیل آمده تا شهری را ببلعد، میبودم و مینوشتم. وقتی نیستم برای نوشتن هم قلمم نمیچرخد. از دور و در کنار آتشی که از سرمای این روزها میکاهد نشستن و نوشتن چنگی به دل نمیزند و ته دل هیچ کس از آنانی را که سرما و سیل تا مغز استخوانشان رخنه کرده، گرم نمیکند.
ما هر کجای حادثه که ایستاده باشیم بهره ای از حق و تکلیف و تقصیر بر ذمّه داریم، و برای هر کداممان سهم یکی بیش از دو دیگر است. بگذرم.
سال ۹۷ را با بغصهایی مگو بدرود گفتم و ۹۸ را با بغض گلستان و شیراز سلام کردم. سلامی بغص آلود. بغض بر بغض و زخم بر زخم و نشتری نمکسود بر زخمِ دلی که مدتی است زبانش به واگفتن درد نمیچرخد.
روزهای سختی را پشت سر می گذاریم.
آب که مایه رحمت است ما را به زحمت انداخته. و این هم رحمتی است از او که رحمتش بر غضبش سابق است.
برای درگذشتگان این حوادث طلب غفران، برای زخمدیدگان طلب عافیت و صحت و شفاء، برای مجاهدان در میدانِ حادثه طلب اجر، برای مقصرین طلب غیرت، و برای خودم طلب عبرت دارم. اللهم اغفر لنا.
🔸
#مهدی_نعلبندی / دارالولایه تبریز/ ۵ فروردین ۹۸
@mehdinalbandie
#جمهوری_اسلامی_را_باید_جدی_گرفت
🔸
#دوازدهم_فروردین، روز جمهوری اسلامی است. روز #مشروعیت_سیاسی نظام با رای ۹۸ درصدی مردم در جامعه بین الملل. چند ماه پیش، #چهلمین_سالگرد این رویداد بزرگ بود.
وجه دینی و اسلامی انقلاب ملت ایران از سال ۴۲ شروع شد. قبلترش از همان #مشروطه تا #ملی_شدن_نفت و سقوط مصدق در ۲۸ مرداد ۳۲، انقلاب را #روشنفکران فرنگ دیده هدایت کرده بودند و #دینمداران در جنب روشنفکران بودند و از ۴۲ با ظهور #امام_خمینی (ره) دینمداران با هویتی مستقل وارد مبارزه شدند؛ اگر چه همه دینمداران نبودند.
اواخر دهه ۴۰ #سوسیالیستهای_مسلمان ظهور کردند و دهه ۵۰، #حسینیه_ارشاد راه افتاد و #مطهری و #شریعتی ظهور کردند. اوایل دهه ۵۰ هسته اولیه #مجاهدین_خلق متلاشی شد و این سازمان، #مارکسیست شد. #حزب_توده دیگر جز پیر پاتالهای سبیل نیچه ای که به واسطه #فرح_دیبا دربارنشین شده بودند، آدمی نداشت. #اتوپیاییستهای_ایرانگرا هم اغلب دربارنشین بودند. سید حسین نصر و داریوش شایگان و حتی احسان نراقی. #باستانگرایی_تقدیسگر با #دیالکتیک_ویرانگر معتقد به دوره ها کم کم می نشستند به فالوده خوری و مذاکره برای تقسیم قدرت. توده هم این وسط موتور محرکه ای بود که امثال کمالی و حسینی با پریموس و انبر ناخن کشی در #کمیته_ضدخرابکاری ریپش را می گرفتند تا مثل ساعت کار کند.
دوره، دوره چپ بود در جهان. و این دوره ده سال دیگر به آخر خط رسید و در نیمه دوم دهه هشتاد میلادی، انقلاب علیه انقلاب در حهان به راه افتاد.
امام، تا آخر با پدیده مبارزه مسلحانه کنار نیامد و به آن مشروعیت نبخشید. #راستگرایان_مسلمان در کنار انقلاب بودند تا پاریس و بعدترش، #دولت_موقت. سال ۵۸ ، #نسل_خمینی باید می آمدند پای کار. راستگراهای دولت موقت گفتند "ما را استعفاء کردیم" و کنار کشیدند. چپ ها کنار نکشیدند و به روی انقلاب اسلحه کشیندند. توده ای ها پروژه نفوذ را پی گرفتند و دنبال فرح دیبایی در نظام نوپا بودند تا ورشویی بسازند از تهران. در آذربایجان و ترکمن صحرا و قم و بلوچستان و کردستان ناآرامی هایی بروز کرد. #دهه_شصت از راه رسید. و #جنگ و #بسیج.
القصه، دوازدهم فروردین روز جمهوری اسلامی است. غرض این که انقلاب و جمهوری اسلامی با روزهای پرفراز و نشیبی که پشت سر گذاشت چهل ساله شد. سعی نکنیم این انقلاب را برگردانیم به ده سالگی. سه نکته را همین جا باید عارض شوم:
#یکم: این انقلاب وقتی ده ساله بود، هنوز در اطراف مرزهایمان حرفمان خریدار نداشت و حالا در منطقه حرف برای گفتن داریم. #تحلیل_صحنه را می گویم در منطقه.
#دوم: شوروی وقتی فرو پاشید، هنوز کاسترو را در کوبا داشت و موشک هایش را، اما زهوار اقتصادش در رفته بود و کمونیست های پولیت برو دیگر مومن به مارکس و لنین نبودند. باید دو چیز را دریابیم. #آرمان_انقلاب و #اقتصاد را. بهترین رهنمود در این راه، #دغدغه_های_رهبری است.
#سوم: نظام، یک کلیّت است. قباله اش به نام هیچ طیف و جناحی نیست. نشود در تحلیل هایمان سه گانه #نظام، #رهبری، و #مردم درست کنیم. این نظام در داخل و خارج، دوستان و دوستدارانی دارد و منتقدان و بدخواهان و دشمنانی. ما جاهایی توفیق داریم و جاهایی عدم توفیق. مثل همه حکومت ها. و مثل تمامی جوامع. و بگذار بگویم حتی مثل لیبرال دموکراسی ها. همه تخم مرغ ها در هیچ حکومتی در یک سبد جمع نشده اند. اما شکی نیست که #ملت_ایران، #شریف است.
و #ختم_کلام:
#گفتمان_بعثت را که آوینی در دهه ۷۰ مطرح کرد ظاهراً باید در دهه ۹۰ مویدات و نشانه هایش را جست. #جمهوری_اسلامی_را_باید_جدی_گرفت. این را رقباء و دشمنان ما دریافته اند. دریابیمش.
🔸
#مهدی_نعلبندی / دارالولایه تبریز / ۱۱ فروردین ۹۸
@mehdinalbandie
https://uupload.ir/files/6ey6_img_20190331_142329_794.jpg
🔸
#دوازدهم_فروردین، روز جمهوری اسلامی است. روز #مشروعیت_سیاسی نظام با رای ۹۸ درصدی مردم در جامعه بین الملل. چند ماه پیش، #چهلمین_سالگرد این رویداد بزرگ بود.
وجه دینی و اسلامی انقلاب ملت ایران از سال ۴۲ شروع شد. قبلترش از همان #مشروطه تا #ملی_شدن_نفت و سقوط مصدق در ۲۸ مرداد ۳۲، انقلاب را #روشنفکران فرنگ دیده هدایت کرده بودند و #دینمداران در جنب روشنفکران بودند و از ۴۲ با ظهور #امام_خمینی (ره) دینمداران با هویتی مستقل وارد مبارزه شدند؛ اگر چه همه دینمداران نبودند.
اواخر دهه ۴۰ #سوسیالیستهای_مسلمان ظهور کردند و دهه ۵۰، #حسینیه_ارشاد راه افتاد و #مطهری و #شریعتی ظهور کردند. اوایل دهه ۵۰ هسته اولیه #مجاهدین_خلق متلاشی شد و این سازمان، #مارکسیست شد. #حزب_توده دیگر جز پیر پاتالهای سبیل نیچه ای که به واسطه #فرح_دیبا دربارنشین شده بودند، آدمی نداشت. #اتوپیاییستهای_ایرانگرا هم اغلب دربارنشین بودند. سید حسین نصر و داریوش شایگان و حتی احسان نراقی. #باستانگرایی_تقدیسگر با #دیالکتیک_ویرانگر معتقد به دوره ها کم کم می نشستند به فالوده خوری و مذاکره برای تقسیم قدرت. توده هم این وسط موتور محرکه ای بود که امثال کمالی و حسینی با پریموس و انبر ناخن کشی در #کمیته_ضدخرابکاری ریپش را می گرفتند تا مثل ساعت کار کند.
دوره، دوره چپ بود در جهان. و این دوره ده سال دیگر به آخر خط رسید و در نیمه دوم دهه هشتاد میلادی، انقلاب علیه انقلاب در حهان به راه افتاد.
امام، تا آخر با پدیده مبارزه مسلحانه کنار نیامد و به آن مشروعیت نبخشید. #راستگرایان_مسلمان در کنار انقلاب بودند تا پاریس و بعدترش، #دولت_موقت. سال ۵۸ ، #نسل_خمینی باید می آمدند پای کار. راستگراهای دولت موقت گفتند "ما را استعفاء کردیم" و کنار کشیدند. چپ ها کنار نکشیدند و به روی انقلاب اسلحه کشیندند. توده ای ها پروژه نفوذ را پی گرفتند و دنبال فرح دیبایی در نظام نوپا بودند تا ورشویی بسازند از تهران. در آذربایجان و ترکمن صحرا و قم و بلوچستان و کردستان ناآرامی هایی بروز کرد. #دهه_شصت از راه رسید. و #جنگ و #بسیج.
القصه، دوازدهم فروردین روز جمهوری اسلامی است. غرض این که انقلاب و جمهوری اسلامی با روزهای پرفراز و نشیبی که پشت سر گذاشت چهل ساله شد. سعی نکنیم این انقلاب را برگردانیم به ده سالگی. سه نکته را همین جا باید عارض شوم:
#یکم: این انقلاب وقتی ده ساله بود، هنوز در اطراف مرزهایمان حرفمان خریدار نداشت و حالا در منطقه حرف برای گفتن داریم. #تحلیل_صحنه را می گویم در منطقه.
#دوم: شوروی وقتی فرو پاشید، هنوز کاسترو را در کوبا داشت و موشک هایش را، اما زهوار اقتصادش در رفته بود و کمونیست های پولیت برو دیگر مومن به مارکس و لنین نبودند. باید دو چیز را دریابیم. #آرمان_انقلاب و #اقتصاد را. بهترین رهنمود در این راه، #دغدغه_های_رهبری است.
#سوم: نظام، یک کلیّت است. قباله اش به نام هیچ طیف و جناحی نیست. نشود در تحلیل هایمان سه گانه #نظام، #رهبری، و #مردم درست کنیم. این نظام در داخل و خارج، دوستان و دوستدارانی دارد و منتقدان و بدخواهان و دشمنانی. ما جاهایی توفیق داریم و جاهایی عدم توفیق. مثل همه حکومت ها. و مثل تمامی جوامع. و بگذار بگویم حتی مثل لیبرال دموکراسی ها. همه تخم مرغ ها در هیچ حکومتی در یک سبد جمع نشده اند. اما شکی نیست که #ملت_ایران، #شریف است.
و #ختم_کلام:
#گفتمان_بعثت را که آوینی در دهه ۷۰ مطرح کرد ظاهراً باید در دهه ۹۰ مویدات و نشانه هایش را جست. #جمهوری_اسلامی_را_باید_جدی_گرفت. این را رقباء و دشمنان ما دریافته اند. دریابیمش.
🔸
#مهدی_نعلبندی / دارالولایه تبریز / ۱۱ فروردین ۹۸
@mehdinalbandie
https://uupload.ir/files/6ey6_img_20190331_142329_794.jpg
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
حال این روهای ماست. صدای #حسام_الدین_سراج و شعر #قیصر_امین_پور .
سر زد به دل دوباره غم کودکانه ای
آهسته می تراود از این غم ترانه ای
باران شبیه کودکی ام پشت شیشه هاست
دارم هوای گریه خدایا بهانه ای.
خدایا بر قهر و بر لطفت به جد عاشقیم. عیدمان عزاست و هموطنانمان عزادار. رحم و تفضلی فرما که ما را پیشتر بسیار آزموده ای. یا علی.
🔸️
#مهدی_نعلبندی / دارالولایه تبریز/ ۱۳ فروردین ۹۸
@mehdinalbandie
سر زد به دل دوباره غم کودکانه ای
آهسته می تراود از این غم ترانه ای
باران شبیه کودکی ام پشت شیشه هاست
دارم هوای گریه خدایا بهانه ای.
خدایا بر قهر و بر لطفت به جد عاشقیم. عیدمان عزاست و هموطنانمان عزادار. رحم و تفضلی فرما که ما را پیشتر بسیار آزموده ای. یا علی.
🔸️
#مهدی_نعلبندی / دارالولایه تبریز/ ۱۳ فروردین ۹۸
@mehdinalbandie
#به_یاد_آوینی
🔸
در نوشتن مدیون سه تنم. که هر سه را شاگرد معنویشان بودهام.
صراحت را از #جلال آموختم.
متانت را از سید مرتضی #آوینی.
و شوریدگی را از استاد #شهریار.
مدیون هر سه برگوارم که برای من همیشه زنده اند.
آدینی، یکی از آن سه بزرگوار است.
مردی که در عکس حجلهایش پیراهن لی به تن دارد. سال ۷۲ و من و بغض جست و جوهایم. یادش بخیر.
او را نمیپرستم مثل برخی از دوستانم، اما او را حقی بزرگ است بر گردنم.
شاید امروز عین او نیندیشم، اما اندیشیدن را از او آموختم.
هنوز هم میگویم: « آوینی تجلیل شد، اما تحلیل نشد ».
آوینی را دوستانش جدی نگرفتند و نخواندند. شاید چون خیلی به آنان نزدیک بود. و روشنفکران جدی نگرفتند، چون از نظر آنان تجزّمی داشت ناخوشایند. اما به زعم من او فتح بابی بود برای اندیشهای نو. او را نباید با هگلیسم و هایدگریزه کردن انقلاب اشتباه گرفت.
آوینی فردیدی بود اما فردید نبود.
دوستانی که گاهگاهی جلساتی برای این مرد گذاشتند، بعد از ۲۶ سال هنوز تجلیل او را مدنظر قرار دادند تا تحلیل اندیشه او را. و گاه حتی همین یادکرد او فراموشمان می شود.
آوینی یک #فیلمبردار نبود، #اندیشه_ورز بود.
۲۰ فروردین سالروز شهادت اوست. به روح بلندش درود میفرستم.
🔸
#مهدی_نعلبندی / دارالولایه تبریز / فروردین ۹۸
@mehdinalbandie
https://uupload.ir/files/8ehg_fb_img_1554565121071.jpg
🔸
در نوشتن مدیون سه تنم. که هر سه را شاگرد معنویشان بودهام.
صراحت را از #جلال آموختم.
متانت را از سید مرتضی #آوینی.
و شوریدگی را از استاد #شهریار.
مدیون هر سه برگوارم که برای من همیشه زنده اند.
آدینی، یکی از آن سه بزرگوار است.
مردی که در عکس حجلهایش پیراهن لی به تن دارد. سال ۷۲ و من و بغض جست و جوهایم. یادش بخیر.
او را نمیپرستم مثل برخی از دوستانم، اما او را حقی بزرگ است بر گردنم.
شاید امروز عین او نیندیشم، اما اندیشیدن را از او آموختم.
هنوز هم میگویم: « آوینی تجلیل شد، اما تحلیل نشد ».
آوینی را دوستانش جدی نگرفتند و نخواندند. شاید چون خیلی به آنان نزدیک بود. و روشنفکران جدی نگرفتند، چون از نظر آنان تجزّمی داشت ناخوشایند. اما به زعم من او فتح بابی بود برای اندیشهای نو. او را نباید با هگلیسم و هایدگریزه کردن انقلاب اشتباه گرفت.
آوینی فردیدی بود اما فردید نبود.
دوستانی که گاهگاهی جلساتی برای این مرد گذاشتند، بعد از ۲۶ سال هنوز تجلیل او را مدنظر قرار دادند تا تحلیل اندیشه او را. و گاه حتی همین یادکرد او فراموشمان می شود.
آوینی یک #فیلمبردار نبود، #اندیشه_ورز بود.
۲۰ فروردین سالروز شهادت اوست. به روح بلندش درود میفرستم.
🔸
#مهدی_نعلبندی / دارالولایه تبریز / فروردین ۹۸
@mehdinalbandie
https://uupload.ir/files/8ehg_fb_img_1554565121071.jpg
👈 #چرا_باید_آوینی_بخوانیم
🔸
سید مرتضی آوینی نماد هنر انقلاب اسلامی است. کسی که سال ۱۳۷۲ بعد از شهادتش و با تجلیل رهبر انقلاب از او با عنوان #سید_شهیدان_اهل_قلم نزد دوستداران انقلاب شناخته شد. و پیش تر تنها در بین هنرمندان طیف حوزه هنری و نیز بخشی از طیف روشنفکر که مخاطب نقدهای تند او بودند، شناخته شده بود. بعدترها هم برخی از منتقدین سینما از نام او آویزان شدند و حتی مدعی شدند معلم آوینی بودند در حوزه سینما، ولی آوینی چندان خوانده نشد. حتی در بین هنرمندانی که متعلق به جبهه انقلاب بودند و هستند.
بسیار مواجه می شویم با این سوال که آوینی اگر زنده بود، اکنون کجا بود؟ چپ بود یا راست؟ چیزی بود شبیه حسینی یا صالحی؟ می گویم هیچ کدام. چون از این جنس نبود.
آوینی یک تنه در صدد تالیف و تدوین #مانیفست_هنر_انقلاب_اسلامی بود. و برای این کار، هم نوشت هم نقد کرد و هم فیلم ساخت. آن هم در تلویزیون و برای #تلویزیون. #روایت_فتح را ساخت و از #عروس بهروز افخمی و #مهاجر حاتمی کیا تمجید کرد و #مادر علی حاتمی را به تازیانه نقدی تند نواخت. برای شعر امام - رضوان الله تعالی علیه - #ختم_ساغر را نوشت و برای نقد روشنفکران یادداشت های بسیاری نوشت که بعد از شهادتش شد #حلزون_های_خانه_به_دوش. از تناسب فرم و محتوا در هنر حرف زد و به جدال با گفتمان #هنر_برای_هنر برخاست. #هیچکاک را ستود و #تارکوفسکی را نپسندید. از انقلاب اسلامی حرف زد که آینده مختوم غرب را به هم خواهد ریخت. آن هم در دهه ۶۰ و ۷۰ شمسی و دهه هشتاد میلادی که هنوز #چپ در دنیا نفس می کشید و #لیبرالیسم شروع کرده بود به بلعیدنش. و بسیار بسیار موارد دیگر.
اما همه #حرف_آوینی چه بود؟
آوینی انقلاب اسلامی را با دو گفتمان معرفی می کرد. یکی #امت و دیگری #بعثت. در نوشته هایش بسیار مواجه می شویم با #فرزندان_قرن_پانزدهم_هجری. در باب مولفه های امّت و بعثت در اندیشه سیاسی آوینی بسیار می توان حرف زد. و به زعم من باید حرف زد در این باب. بله. آوینی اندیشه سیاسی دارد که هنوز مولفه هایش کاویده نشده اند. او در باب #کلیت_غرب بسیار زودتر از #داوری_اردکانی حرف زد. #هایدگری بود و تا حدودی #هگلی اما تاریخ را مثل هگل نمی دید و معتقد بود که #تاریخ_را_باید_از_نو_نگاشت. بر مدار چه؟ بر مدار #تاریخ_انبیاء و نه بر مدار #صناعات_بشر. و از همین باب بود که #هنر_معاصر را دندان لقّی می دید که فرنگ رفته ها صورت بدلش را برایمان سوغات آوردند و با #صنایع_مستظرفه قالبمان کردند. ادبیات را پایه می دانست و می نوشت که ختم هنرها نه به موسیقی که به شعر است. و بگذرم.
او در پی تبیین چیستی انقلاب اسلامی و هنر انقلاب بود و در این باب، #انقلاب_در_انقلاب را می ستود. و این مباحث را هم خوانده بود و هم زیسته بود. او از ساحت روشنفکری به حوزه دین وارد شد و در صدد بود دین را بر مبنای دین و با زبانی قابل فهم دنیای روشنفکری بشناساند. و اینجاست که برخی او را #کفرشناسی_قهار معرفی می کنند. او فردای مختوم غرب را افول می دید و شرق سیاسی را جزئی از کلیّت غرب می دانست.
و اما #هنر_انقلاب_اسلامی.
آوینی هنر را لاجرم متعهد می دانست. و از این رو برخی او را جزم اندیش دانسته اند. و نبود. صادق بود در بیان عقیده و اندیشه. و در هر دوساحت، حرف زد و نوشت و مصادیق موافق و مخالف را ستود و نفی کرد. نگاهش ناظر به امّت بود و میانه ای با تعریف وستفالیایی #دولت_ملت نداشت. و #ملی_گرا_نبود. در حوزه مستند روایت فتح را ساخت که حرفی از ایران در آن نیست و در عین حال همه حرفش ایرانیان هستند.
آوینی، #سلوک بود و سالک بی خبر از راه و رسم منزل ها نیست.
آوینی، #اندیشه است. و #اندیشه را باید #خواند و #اندیشید. و ما دوستداران آوینی هنوز چنین مواجهه ای با او نداشته ایم. اندیشه، می تواند دوره ای داشته باشد مثل ادوار ابن عربی و غلبه ای به سان #غلبه_های_پارادایمیک. و #آوینی_گفتمان_است. و بگذارید بگویم شایسته #نقدی_گفتمانی. و برای نقد هر گفتمان باید آن را شنید. و آوینی هنوز شنیده نشده است، چه نزد دوستدارانش و چه نزد مخالفانش.
آوینی و اندیشه او خوانده نشد چون از سوی گفتمان رسمی فقط تجلیل شد و ثغور اندیشه و گفتمان او معیّن نشد. تجلیل شد و تحلیل نشد. چه از سوی دوستدارانش و چه مخالفانش. و این ظلم به این مولّف اندیشمند و اندیشه ورز است. #آوینی_مولف_بود، هم در #اندیشه، هم در #ساخت و هم در #گفتمان. رحمت الله علیه.
🔸
✍ #مهدی_نعلبندی / دارالولایه تبریز/ ۱۸ فروردین ۱۳۹۸
@mehdinalbandie
https://uupload.ir/files/7k0p_1900046.jpg
🔸
سید مرتضی آوینی نماد هنر انقلاب اسلامی است. کسی که سال ۱۳۷۲ بعد از شهادتش و با تجلیل رهبر انقلاب از او با عنوان #سید_شهیدان_اهل_قلم نزد دوستداران انقلاب شناخته شد. و پیش تر تنها در بین هنرمندان طیف حوزه هنری و نیز بخشی از طیف روشنفکر که مخاطب نقدهای تند او بودند، شناخته شده بود. بعدترها هم برخی از منتقدین سینما از نام او آویزان شدند و حتی مدعی شدند معلم آوینی بودند در حوزه سینما، ولی آوینی چندان خوانده نشد. حتی در بین هنرمندانی که متعلق به جبهه انقلاب بودند و هستند.
بسیار مواجه می شویم با این سوال که آوینی اگر زنده بود، اکنون کجا بود؟ چپ بود یا راست؟ چیزی بود شبیه حسینی یا صالحی؟ می گویم هیچ کدام. چون از این جنس نبود.
آوینی یک تنه در صدد تالیف و تدوین #مانیفست_هنر_انقلاب_اسلامی بود. و برای این کار، هم نوشت هم نقد کرد و هم فیلم ساخت. آن هم در تلویزیون و برای #تلویزیون. #روایت_فتح را ساخت و از #عروس بهروز افخمی و #مهاجر حاتمی کیا تمجید کرد و #مادر علی حاتمی را به تازیانه نقدی تند نواخت. برای شعر امام - رضوان الله تعالی علیه - #ختم_ساغر را نوشت و برای نقد روشنفکران یادداشت های بسیاری نوشت که بعد از شهادتش شد #حلزون_های_خانه_به_دوش. از تناسب فرم و محتوا در هنر حرف زد و به جدال با گفتمان #هنر_برای_هنر برخاست. #هیچکاک را ستود و #تارکوفسکی را نپسندید. از انقلاب اسلامی حرف زد که آینده مختوم غرب را به هم خواهد ریخت. آن هم در دهه ۶۰ و ۷۰ شمسی و دهه هشتاد میلادی که هنوز #چپ در دنیا نفس می کشید و #لیبرالیسم شروع کرده بود به بلعیدنش. و بسیار بسیار موارد دیگر.
اما همه #حرف_آوینی چه بود؟
آوینی انقلاب اسلامی را با دو گفتمان معرفی می کرد. یکی #امت و دیگری #بعثت. در نوشته هایش بسیار مواجه می شویم با #فرزندان_قرن_پانزدهم_هجری. در باب مولفه های امّت و بعثت در اندیشه سیاسی آوینی بسیار می توان حرف زد. و به زعم من باید حرف زد در این باب. بله. آوینی اندیشه سیاسی دارد که هنوز مولفه هایش کاویده نشده اند. او در باب #کلیت_غرب بسیار زودتر از #داوری_اردکانی حرف زد. #هایدگری بود و تا حدودی #هگلی اما تاریخ را مثل هگل نمی دید و معتقد بود که #تاریخ_را_باید_از_نو_نگاشت. بر مدار چه؟ بر مدار #تاریخ_انبیاء و نه بر مدار #صناعات_بشر. و از همین باب بود که #هنر_معاصر را دندان لقّی می دید که فرنگ رفته ها صورت بدلش را برایمان سوغات آوردند و با #صنایع_مستظرفه قالبمان کردند. ادبیات را پایه می دانست و می نوشت که ختم هنرها نه به موسیقی که به شعر است. و بگذرم.
او در پی تبیین چیستی انقلاب اسلامی و هنر انقلاب بود و در این باب، #انقلاب_در_انقلاب را می ستود. و این مباحث را هم خوانده بود و هم زیسته بود. او از ساحت روشنفکری به حوزه دین وارد شد و در صدد بود دین را بر مبنای دین و با زبانی قابل فهم دنیای روشنفکری بشناساند. و اینجاست که برخی او را #کفرشناسی_قهار معرفی می کنند. او فردای مختوم غرب را افول می دید و شرق سیاسی را جزئی از کلیّت غرب می دانست.
و اما #هنر_انقلاب_اسلامی.
آوینی هنر را لاجرم متعهد می دانست. و از این رو برخی او را جزم اندیش دانسته اند. و نبود. صادق بود در بیان عقیده و اندیشه. و در هر دوساحت، حرف زد و نوشت و مصادیق موافق و مخالف را ستود و نفی کرد. نگاهش ناظر به امّت بود و میانه ای با تعریف وستفالیایی #دولت_ملت نداشت. و #ملی_گرا_نبود. در حوزه مستند روایت فتح را ساخت که حرفی از ایران در آن نیست و در عین حال همه حرفش ایرانیان هستند.
آوینی، #سلوک بود و سالک بی خبر از راه و رسم منزل ها نیست.
آوینی، #اندیشه است. و #اندیشه را باید #خواند و #اندیشید. و ما دوستداران آوینی هنوز چنین مواجهه ای با او نداشته ایم. اندیشه، می تواند دوره ای داشته باشد مثل ادوار ابن عربی و غلبه ای به سان #غلبه_های_پارادایمیک. و #آوینی_گفتمان_است. و بگذارید بگویم شایسته #نقدی_گفتمانی. و برای نقد هر گفتمان باید آن را شنید. و آوینی هنوز شنیده نشده است، چه نزد دوستدارانش و چه نزد مخالفانش.
آوینی و اندیشه او خوانده نشد چون از سوی گفتمان رسمی فقط تجلیل شد و ثغور اندیشه و گفتمان او معیّن نشد. تجلیل شد و تحلیل نشد. چه از سوی دوستدارانش و چه مخالفانش. و این ظلم به این مولّف اندیشمند و اندیشه ورز است. #آوینی_مولف_بود، هم در #اندیشه، هم در #ساخت و هم در #گفتمان. رحمت الله علیه.
🔸
✍ #مهدی_نعلبندی / دارالولایه تبریز/ ۱۸ فروردین ۱۳۹۸
@mehdinalbandie
https://uupload.ir/files/7k0p_1900046.jpg
اگر بناست آمریکاییها سپاه را سازمان تروریستی بدانند من هم از امروز یک سپاهی ام.
🔸
#مهدی_نعلبندی / دارالولایه تبریز/ ۱۹ فروردین ۹۸
@mehdinalbandie
🔸
#مهدی_نعلبندی / دارالولایه تبریز/ ۱۹ فروردین ۹۸
@mehdinalbandie
.
چهارشنبه روز #جانباز است. یکی از حسرتهایم کتاب #روبوسی_با_مرگ است که خاطرات جانباز تبریزی سردار حاج #محمدرضا_بازگشا است. کتاب را از سال نود تا نود و سه نوشتم و تحویل دادم و متاسفانه تاکنون به دلایلی چاپ نشده است. امیدوارم روزی روی چاپ ببیند.
🔸️
#مهدی_نعلبندی / دارالولایه تبریز / ۲۰ فروردین ۹۸
@mehdinalbandie
چهارشنبه روز #جانباز است. یکی از حسرتهایم کتاب #روبوسی_با_مرگ است که خاطرات جانباز تبریزی سردار حاج #محمدرضا_بازگشا است. کتاب را از سال نود تا نود و سه نوشتم و تحویل دادم و متاسفانه تاکنون به دلایلی چاپ نشده است. امیدوارم روزی روی چاپ ببیند.
🔸️
#مهدی_نعلبندی / دارالولایه تبریز / ۲۰ فروردین ۹۸
@mehdinalbandie
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
.
مدح طوفانی #لذ_بالحسین توسط مرحوم استاد #محمد_نقشبتدی برای حضرت #امام_حسین علیه السلام.
هدیه اعیاد شعبانیه.
شیخ #محمد_سید_النقشبندی که #امام_البتهلین مصر لقب گرفت در سال ۱۹۲۰ میلادی در دمیره مصر متولد شد و متوفای سال ۱۹۷۶ میلادی است. او صدایی بسیار قدرتمند داشت و از سرامدان زمان خود بود.
در مجلس ختم استاد تقشبندی، مرحوم استاد #محمدتقی_مروت از نخستین قاریان ایرانی به قرائت قرآن پرداخت.
🔸️
#مهدی_نعلبندی / دارالولایه تبریز/ ۲۱ فروردین ۹۸
@mehdinalbandie
مدح طوفانی #لذ_بالحسین توسط مرحوم استاد #محمد_نقشبتدی برای حضرت #امام_حسین علیه السلام.
هدیه اعیاد شعبانیه.
شیخ #محمد_سید_النقشبندی که #امام_البتهلین مصر لقب گرفت در سال ۱۹۲۰ میلادی در دمیره مصر متولد شد و متوفای سال ۱۹۷۶ میلادی است. او صدایی بسیار قدرتمند داشت و از سرامدان زمان خود بود.
در مجلس ختم استاد تقشبندی، مرحوم استاد #محمدتقی_مروت از نخستین قاریان ایرانی به قرائت قرآن پرداخت.
🔸️
#مهدی_نعلبندی / دارالولایه تبریز/ ۲۱ فروردین ۹۸
@mehdinalbandie
روزی خود را خواهم آویخت،
از دار قالی دخترکان مغان.
به تقاص زخم انگشتانی لطیف،
که می بافند
دو ماهی سرخ در حوضی آبی را.
🔸
#مهدی_نعلبندی / دارالولایه تبریز / ۷ فروردین ۹۴
@mehdinalbandie
از دار قالی دخترکان مغان.
به تقاص زخم انگشتانی لطیف،
که می بافند
دو ماهی سرخ در حوضی آبی را.
🔸
#مهدی_نعلبندی / دارالولایه تبریز / ۷ فروردین ۹۴
@mehdinalbandie
امروز مورد لطف دوستان قدیمی ام در #جامعه_قرآنی استان قرار گرفتم و در هماش #رویشهای_قرآنی انقلاب اسلامی به عنوان #قاری_قرآن مورد #تجلیل یا بهتر بگویم #تفقد قرار گزفتم. یک #تندیس زیبا و یک #لوح_تکریم با امضای امام حمعه محترم و محبوب تبریز #آقای_آل_هاشم به یادگار از مراسم نیمه شعبان امسال.
ممنونم از برادر قرآنی ام مدیر محترم موسسه #مهد_قرآن آدربایجان شرقی جناب آقای #حاج_رحیم_وظیفه_شعاع که بانی این اتفاق خوب بودند.
نیمه شعبان است و این بیت سید قاسم ناظمی به یاد صاحب این روز عزیز می چسبد:
عزیز گمشده گمگشته ای و می آید
شمیم عطر تو از آیه های قرآنی.
🔸️
#مهدی_نعلبندی/ دارالولایه تبریز / یکم اردی بهشت ۹۸
@mehdinalbandie
ممنونم از برادر قرآنی ام مدیر محترم موسسه #مهد_قرآن آدربایجان شرقی جناب آقای #حاج_رحیم_وظیفه_شعاع که بانی این اتفاق خوب بودند.
نیمه شعبان است و این بیت سید قاسم ناظمی به یاد صاحب این روز عزیز می چسبد:
عزیز گمشده گمگشته ای و می آید
شمیم عطر تو از آیه های قرآنی.
🔸️
#مهدی_نعلبندی/ دارالولایه تبریز / یکم اردی بهشت ۹۸
@mehdinalbandie
👈 #گردنمان_گرو_لاف_انتظارمان
🔸
نیمه شعبان یکی از سالهای دهه هفتاد بود که پس از مراسم مسجد آیت الله انگجی تبریز، وقتی از مسجد آمدم بیرون با تمام وجودم غرق در این یقین بودم که #مرا_امامی_هست حیّ و حاضر. او مرا می بیند و سلامم را می شنود و شاید من گنگم از شنیدن سلام او. حال غریبی بود که تا مدتها با من بود و اگر چه آن یقین همچنان هست، اماآن حس غریب، دیگر نیست. و شاید هست به قدر لمحه ای و خلسه ای گاه و بیگاه. آن حس زیبای آمیخته با اشک و حضور.
حالا بیست و چند سال از آن پس از غروب دلنشین میگدرد.نیمه شعبان، تمام شد. و منتظریم تا نیمه شعبان بعد. و باز تا نیمه شعبان بعد. و شاید نمی اندیشیم به پایان این غیبت بلند و نفسگیر. ماییم و انتظاری بلند در دوره غیبت. و شاید دلخوشتریم به انتظار تا ظهورِ آن که انتظارش را جشن میگیریم.
#میترسم_از_ظهور.
ظهور، #پایان_همه_حجتهاست و چیزی شبیه قیامت. ترس دارد. قیامت که بشود همه زندگیت را برایت نشان میدهند. تویی و خدایت. ولی ظهور، آیینه ایست که باید توان افشای خود را داشته باشی. آیا خواهی توانست اگر امام خود را دیدی چشم در چشمان اهورایی او بگویی که #عمری_منتظرت_بودم ؟ کجاخواهی ایستاد در صف آرایی #حق مطلق و #باطل مطلق؟ شک ندارم و غرق یقینم که #ظهور_نزدیک_است. و چه سخت است تصور این امرِ مقدسِ شیرین و هولناک. #عدالت_شیرین_است_و_تلخ. و سخت و صعب. درست بمانند ظهور. و او که خواهد آمد نه عادل، که #خود_عدالت است. عدالت، رحیم است و جبار.
🔸
#آقاجان!
ای #عدل_محض !
بیا، گردنمان گِرو لاف انتظاری که میزنیم. ظهور کن در عاشورایی سرخ. زمین باعورایی چرک رخسار زاده است که عازم طورسیناست برای جنگ با خدا. شاخ شیطان، سایه بر ایمانمان انداخته است. بیا که دشتها به خون عاشقانت رنگین است. #عجل_علی_ظهورک.
🔸
✍ #مهدی_نعلبندی / دارالولایه تبریز / یکم اردی بهشت ۹۸
@mehdinalbandie
🔸
نیمه شعبان یکی از سالهای دهه هفتاد بود که پس از مراسم مسجد آیت الله انگجی تبریز، وقتی از مسجد آمدم بیرون با تمام وجودم غرق در این یقین بودم که #مرا_امامی_هست حیّ و حاضر. او مرا می بیند و سلامم را می شنود و شاید من گنگم از شنیدن سلام او. حال غریبی بود که تا مدتها با من بود و اگر چه آن یقین همچنان هست، اماآن حس غریب، دیگر نیست. و شاید هست به قدر لمحه ای و خلسه ای گاه و بیگاه. آن حس زیبای آمیخته با اشک و حضور.
حالا بیست و چند سال از آن پس از غروب دلنشین میگدرد.نیمه شعبان، تمام شد. و منتظریم تا نیمه شعبان بعد. و باز تا نیمه شعبان بعد. و شاید نمی اندیشیم به پایان این غیبت بلند و نفسگیر. ماییم و انتظاری بلند در دوره غیبت. و شاید دلخوشتریم به انتظار تا ظهورِ آن که انتظارش را جشن میگیریم.
#میترسم_از_ظهور.
ظهور، #پایان_همه_حجتهاست و چیزی شبیه قیامت. ترس دارد. قیامت که بشود همه زندگیت را برایت نشان میدهند. تویی و خدایت. ولی ظهور، آیینه ایست که باید توان افشای خود را داشته باشی. آیا خواهی توانست اگر امام خود را دیدی چشم در چشمان اهورایی او بگویی که #عمری_منتظرت_بودم ؟ کجاخواهی ایستاد در صف آرایی #حق مطلق و #باطل مطلق؟ شک ندارم و غرق یقینم که #ظهور_نزدیک_است. و چه سخت است تصور این امرِ مقدسِ شیرین و هولناک. #عدالت_شیرین_است_و_تلخ. و سخت و صعب. درست بمانند ظهور. و او که خواهد آمد نه عادل، که #خود_عدالت است. عدالت، رحیم است و جبار.
🔸
#آقاجان!
ای #عدل_محض !
بیا، گردنمان گِرو لاف انتظاری که میزنیم. ظهور کن در عاشورایی سرخ. زمین باعورایی چرک رخسار زاده است که عازم طورسیناست برای جنگ با خدا. شاخ شیطان، سایه بر ایمانمان انداخته است. بیا که دشتها به خون عاشقانت رنگین است. #عجل_علی_ظهورک.
🔸
✍ #مهدی_نعلبندی / دارالولایه تبریز / یکم اردی بهشت ۹۸
@mehdinalbandie
👈 #رادیو_نوشت
🔸
من رادیو را دوست دارم.
رادیو برایم با تجریدش زیباست. با انتزاعش.
همین است که گرم است و رسانه گرمش نامیده اند.
کشف دارد این رسانه. چیزی که تلویزیون ندارد.
رادیو، کتاب صوتی است و تلویزیون، روزنامه ای تصویری.
رادیو برایم با همه کشفهایش زیباست.
با فاصلهها و ریتم. با تپقها و سرضربهایش.
با خلق تصویر با صدا.
با موسیقی حالت و روایت تجریدی همه چیز.
با حال و بیحالیهای گویندگانش.
با نیمه شبهای ماه رمضان و عطر ربنایش.
با زنگ ساعت و اعلام فرکانسش.
با ترجمه ها و آکسان های فراموش شده نویسنده برای گوینده و مطلبهای ثانیههای آخر.
با دلواپسیها و دلخوشیهایش.
رادیو را دوست دارم حتی اگر از دنیای تصویر آمده باشم.
تلویزیون برایم همیشه ویترین بوده و رادیو خلوتانه. خلوتخانه و خلوتگاه.
رادیو برایم خاک صحنه است و تلویزیون دوربین سینما.
من رادیو را دوست دارم.
🔸
✍ #مهدی_نعلبندی / دارالولایه تبریز / ۴ اردی بهشت ۹۸
@mehdinalbandie
#رادیو
#روز_رادیو
#رادیو_برونمرزی_آذری_تبریز
#عشق
#ابوالفضل_علایی
#دینله_ییجی
#آستیگمات
#سال_نودوسه_نوشتم
🔸
من رادیو را دوست دارم.
رادیو برایم با تجریدش زیباست. با انتزاعش.
همین است که گرم است و رسانه گرمش نامیده اند.
کشف دارد این رسانه. چیزی که تلویزیون ندارد.
رادیو، کتاب صوتی است و تلویزیون، روزنامه ای تصویری.
رادیو برایم با همه کشفهایش زیباست.
با فاصلهها و ریتم. با تپقها و سرضربهایش.
با خلق تصویر با صدا.
با موسیقی حالت و روایت تجریدی همه چیز.
با حال و بیحالیهای گویندگانش.
با نیمه شبهای ماه رمضان و عطر ربنایش.
با زنگ ساعت و اعلام فرکانسش.
با ترجمه ها و آکسان های فراموش شده نویسنده برای گوینده و مطلبهای ثانیههای آخر.
با دلواپسیها و دلخوشیهایش.
رادیو را دوست دارم حتی اگر از دنیای تصویر آمده باشم.
تلویزیون برایم همیشه ویترین بوده و رادیو خلوتانه. خلوتخانه و خلوتگاه.
رادیو برایم خاک صحنه است و تلویزیون دوربین سینما.
من رادیو را دوست دارم.
🔸
✍ #مهدی_نعلبندی / دارالولایه تبریز / ۴ اردی بهشت ۹۸
@mehdinalbandie
#رادیو
#روز_رادیو
#رادیو_برونمرزی_آذری_تبریز
#عشق
#ابوالفضل_علایی
#دینله_ییجی
#آستیگمات
#سال_نودوسه_نوشتم
.
این روزها #نمایشگاه_کتاب_تهران برپاست. تا چند سال پیش هر سال و در هر وقفه نمایشگاه یک تا دو روز را تهران بودم و سری به غرفه ناشرانم می زدم و دیداری و گپی و کاهی یکی دو امضاء و با یک یا دو ساک کتاب برمی گشتم تبریز.
از سال #نودوچهار به این سو یک #خسرانم همین ننوشتن و دوری از دنیای تالیف است و وسوسه می شوم برای وانهادن بار مسوولیت و نوشتن دوباره. آخرین کتابی که از من در آمد رونماییش فروردین نود و چهار بود. دورم از اصل خویش و در پی روزگار وصل.
خوش به حال آنان که می نویسند.
🔸️
@mehdinalbandie
این روزها #نمایشگاه_کتاب_تهران برپاست. تا چند سال پیش هر سال و در هر وقفه نمایشگاه یک تا دو روز را تهران بودم و سری به غرفه ناشرانم می زدم و دیداری و گپی و کاهی یکی دو امضاء و با یک یا دو ساک کتاب برمی گشتم تبریز.
از سال #نودوچهار به این سو یک #خسرانم همین ننوشتن و دوری از دنیای تالیف است و وسوسه می شوم برای وانهادن بار مسوولیت و نوشتن دوباره. آخرین کتابی که از من در آمد رونماییش فروردین نود و چهار بود. دورم از اصل خویش و در پی روزگار وصل.
خوش به حال آنان که می نویسند.
🔸️
@mehdinalbandie
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
.
برنامه #اوباشدانلیق روز پنجم ماه مبارک رمضان در #رادیو_برونمرزی_آذری_تبریز. مناجات را چند سال پیش #حقیر نوشته ام و استاد #ابوالفضل_علایی دیشب اجراء کردند.
تهیه کنندگان برنامه #حسن_صادقی و #محمدرضا_رحیمی هستند و امور مخاطبان با #سجاد_دشتی.
🔸️
#مهدی_نعلبندی / دارالولایه تبریز/ ۲۱ اردی بهشت ۹۸
@mehdinalbandie
برنامه #اوباشدانلیق روز پنجم ماه مبارک رمضان در #رادیو_برونمرزی_آذری_تبریز. مناجات را چند سال پیش #حقیر نوشته ام و استاد #ابوالفضل_علایی دیشب اجراء کردند.
تهیه کنندگان برنامه #حسن_صادقی و #محمدرضا_رحیمی هستند و امور مخاطبان با #سجاد_دشتی.
🔸️
#مهدی_نعلبندی / دارالولایه تبریز/ ۲۱ اردی بهشت ۹۸
@mehdinalbandie
#روزنامه_ما_نگار_نداشت
🔸
#مرتضی_اعلمی، از اولین روزنامه نگارانی بود که در #تبریز شناختم. سال ۶۹ وقتی جوانی در اوج آرمانگرایی بودم و دانشجوی سال دوی شیمی کاربردی در انستیتو شیمی دانشگاه تبریز. قبلترش وقتی هنوز ۱۹ سالم نشده بود "#کارونیرو" یادم بود که #مرحوم_شهناس با آن سبیل های سفید نیمه چخماقی و کت و شلوار شق و رق و دستمال گردن و ادکلن خارجی تند، ستون طنزش را می نوشت و یک نسخه می آورد برای مرحوم ابوی در مغازه. البته آبونه هم بود مرحوم ابوی... و الخ.
مرحوم مرتضی اعلمی را خوش برخورد و جدی یافتم در اولین دیدار. و اهل نقد. گله داشت از نابسامانی ها. آن روزها تبریز، چند روزنامه بیشتر نداشت. با دفترهای نمور و بوی کاغذ و چای کهنه جوش و بحث چپ و راست. سلام آقای خویینی ها تازه راه افتاده بود . و جهان اسلام سید هادی خامنه ای و رسالت انبارلویی هم. بحث ۹۱ نفر و حکم مولوی و ارشادی بازارش داغ بود. درست مثل کله من که قرار بود کاریکاتوریست "#احرار" جناب کوزه گر باشم و من و آقای صاحب امتیاز از نمازهای جماعت مسجد شکلی می شناختیم هم را. و چند شماره بیشتر نماندم در احرار.
۲۹ سال گذشت از آن دیدار. ۲۹ سال با خون جگر گذشت. و در این ۲۹ سال من شدم چیزنویس و ستون نویس و سردبیر و خلاصه روزنامه چی و بعد هم رادیولچی و گهگاهی تلویزیونچی. اما روزنامه هایی که من به پایشان پیر شدم، #نگار_نداشت، از بس که #نان_نداشت. پیر شدیم و هر موی سفید سر و ریشمان ترجمان تیترهاییست که نتوانستیم بزنیم. و تیترهایی که زدیم و نانمان را آجر کرد و کینه ای شد شتری در پشت لبخندها. روزنامه چی بودن تحمل درد میخواهد و قورت دادن بغض های نشکفته. باید بتوانی ذره ای از #محمد_مسعود باشی تا #مرد_امروزت در بیاید و قد بکشد و گلوله بخورد و بمیرد.
اعلمی سه سال پیش رفت. در اردی بهشت ۹۵. بی سر و صدا. خبر رفتنش را خبر کردیم و تمام. روزنامه و روزنامه نگار یعنی همین. و فرق روزنامه با دستمال بساط همه چیزفروشها هم در همین است. روزنامه نگار در زادگاه #ناله_ملت باید بسوزد و دود ندهد. رفتنش هم توی بوق نشود بهتر است. عمر روزنامه نویس و ستون نویس به فنا می رود در شهر اولین روزنامه ایران. آوخ که بورژواهای نوکیسه، همین #اولین_ها را مثل پنبه چپاندند در دهانمان و با کلفتین، دندان عقلمان را کشیدند. روزنامه و نگارنده اش، برای ویترین دموکراسی بدک نیست. حرفها دارم من باب در کل که فعلا بماند. بچه را آورده ام دکتر و بی تاب است. آمپول زده اند.
روح اعلمی شاد که باز هم این قلم عاصی روزه سکوت گرفته را برد به روزهای داغ دهه های شصت و هفتاد. یا علی.
🔸️
#مهدی_نعلبندی / دارالولایه تبریز / ۲۹ اردی بهشت ۹۸
@mehdinalbandie
https://uupload.ir/files/72p6_2079089.jpg
🔸
#مرتضی_اعلمی، از اولین روزنامه نگارانی بود که در #تبریز شناختم. سال ۶۹ وقتی جوانی در اوج آرمانگرایی بودم و دانشجوی سال دوی شیمی کاربردی در انستیتو شیمی دانشگاه تبریز. قبلترش وقتی هنوز ۱۹ سالم نشده بود "#کارونیرو" یادم بود که #مرحوم_شهناس با آن سبیل های سفید نیمه چخماقی و کت و شلوار شق و رق و دستمال گردن و ادکلن خارجی تند، ستون طنزش را می نوشت و یک نسخه می آورد برای مرحوم ابوی در مغازه. البته آبونه هم بود مرحوم ابوی... و الخ.
مرحوم مرتضی اعلمی را خوش برخورد و جدی یافتم در اولین دیدار. و اهل نقد. گله داشت از نابسامانی ها. آن روزها تبریز، چند روزنامه بیشتر نداشت. با دفترهای نمور و بوی کاغذ و چای کهنه جوش و بحث چپ و راست. سلام آقای خویینی ها تازه راه افتاده بود . و جهان اسلام سید هادی خامنه ای و رسالت انبارلویی هم. بحث ۹۱ نفر و حکم مولوی و ارشادی بازارش داغ بود. درست مثل کله من که قرار بود کاریکاتوریست "#احرار" جناب کوزه گر باشم و من و آقای صاحب امتیاز از نمازهای جماعت مسجد شکلی می شناختیم هم را. و چند شماره بیشتر نماندم در احرار.
۲۹ سال گذشت از آن دیدار. ۲۹ سال با خون جگر گذشت. و در این ۲۹ سال من شدم چیزنویس و ستون نویس و سردبیر و خلاصه روزنامه چی و بعد هم رادیولچی و گهگاهی تلویزیونچی. اما روزنامه هایی که من به پایشان پیر شدم، #نگار_نداشت، از بس که #نان_نداشت. پیر شدیم و هر موی سفید سر و ریشمان ترجمان تیترهاییست که نتوانستیم بزنیم. و تیترهایی که زدیم و نانمان را آجر کرد و کینه ای شد شتری در پشت لبخندها. روزنامه چی بودن تحمل درد میخواهد و قورت دادن بغض های نشکفته. باید بتوانی ذره ای از #محمد_مسعود باشی تا #مرد_امروزت در بیاید و قد بکشد و گلوله بخورد و بمیرد.
اعلمی سه سال پیش رفت. در اردی بهشت ۹۵. بی سر و صدا. خبر رفتنش را خبر کردیم و تمام. روزنامه و روزنامه نگار یعنی همین. و فرق روزنامه با دستمال بساط همه چیزفروشها هم در همین است. روزنامه نگار در زادگاه #ناله_ملت باید بسوزد و دود ندهد. رفتنش هم توی بوق نشود بهتر است. عمر روزنامه نویس و ستون نویس به فنا می رود در شهر اولین روزنامه ایران. آوخ که بورژواهای نوکیسه، همین #اولین_ها را مثل پنبه چپاندند در دهانمان و با کلفتین، دندان عقلمان را کشیدند. روزنامه و نگارنده اش، برای ویترین دموکراسی بدک نیست. حرفها دارم من باب در کل که فعلا بماند. بچه را آورده ام دکتر و بی تاب است. آمپول زده اند.
روح اعلمی شاد که باز هم این قلم عاصی روزه سکوت گرفته را برد به روزهای داغ دهه های شصت و هفتاد. یا علی.
🔸️
#مهدی_نعلبندی / دارالولایه تبریز / ۲۹ اردی بهشت ۹۸
@mehdinalbandie
https://uupload.ir/files/72p6_2079089.jpg
.
#شقايق_است_سراسر_ديار_خرمشهر
🔸️
شايد گفتن اين خاطره در اينجا مثل خواندن تخلص شعر قبل از مطلع غزل باشد اما چون صحبت از #استاد_عابد است ميگويم. هنوز مرحلهي آخر عمليات بيتالمقدس شروع نشده بود و من آمده بودم مرخصي تبريز. خدمت استاد رسيدم. استاد در خانه نشسته بود و دستش را به سكوي پنجرهي اتاق تكيه داده بود. هنوز به خاطر همان قضيهي جبهه از من دلگير بود. ديدم كاغذي در دست دارد. چاي آوردند و نوشیديم. براي اينكه سر صحبت را باز كنم گفتم:
- ائله بير بيرزاد يازيبسيز؟! فرمود: - بلي! سيز بيزي آپارماديز، #خرمشهر تيكيلدي گؤزمون قاباغينا!
و ادامه داد:
- اين چند روز خيالم همهاش پر ميكشد به خرمشهر. كاري از دستم بر نميآمد. چند سطري خط خطي كردم و به رزمندگان عرض ارادت.
من نديدم به سرودههايش #شعر بگويد. هميشه تواضع ميكرد. گفتم:
- اوخويون بيزده بهره مند اولاخ!
و شروع كردند:
بسم الله الرحمن الرحيم
شقايق است سراسر ديار خرمشهر
به خون شكفته مگر لالهزار خرمشهر
هنوز خرمشهر آزاد نشده بود:
بسي نماند كه گردد اذان فتح بلند
زبام مسجد خونين نگار خرمشهر
چرا كه فتح نگردد به دست جندالله
كه هست مهدي دين تكسوار خرمشهر
يكي در روز بعدش بود كه من و استاد و آقازادهاش سعيد ميرفتيم مسجد حاج احمد تبريز. بين راه خبر دار شديم كه خرمشهر آزاد شده. ولولهاي بود در خيابانها. چراغ همه ماشينها و موتوريها روشن بود و همه بوق ميزدند. برگشتيم خانهي استاد كه من اجازه خواستم بروم منزل. فرمودند که ميخواهند با من بيايند. آمدند و رفتند خانه يكي از اقوامشان. من هم رفتم خانه. خبر ساعت هشت كه از تلويزيون پخش شد صحنههايي از اذان مسجد جامع خرمشهر را نشان داد. آن يك بيت آمد جلوي چشمانم و گريستم:
بسي نمانده كه گردد اذان فتح بلند
ز بام مسجد خونين نگار خرمشهر
فردايش زنگ زدم خدمت استاد:
- آقا تبريك دئييرم اذاني ائشيتديز؟! فرمود: - بله! لطف خدا بود. من دستم خالي است. فكر خرمشهر چنان غرقم كرده بود كه چند بيتي خط خطي كردم. خدا قبول كند!
🔸️
از کتاب #حنجره_عاشق" / ص 55 تا 57 / خاطرات نوحهخوان رزمنده، حاج #مقصود_پوررادی به قلم حقیر #مهدی_نعلبندی / دارالولایه تبریز
@mehdinalbandie
https://uupload.ir/files/0k1_img_20190523_051207_590.jpg
#شقايق_است_سراسر_ديار_خرمشهر
🔸️
شايد گفتن اين خاطره در اينجا مثل خواندن تخلص شعر قبل از مطلع غزل باشد اما چون صحبت از #استاد_عابد است ميگويم. هنوز مرحلهي آخر عمليات بيتالمقدس شروع نشده بود و من آمده بودم مرخصي تبريز. خدمت استاد رسيدم. استاد در خانه نشسته بود و دستش را به سكوي پنجرهي اتاق تكيه داده بود. هنوز به خاطر همان قضيهي جبهه از من دلگير بود. ديدم كاغذي در دست دارد. چاي آوردند و نوشیديم. براي اينكه سر صحبت را باز كنم گفتم:
- ائله بير بيرزاد يازيبسيز؟! فرمود: - بلي! سيز بيزي آپارماديز، #خرمشهر تيكيلدي گؤزمون قاباغينا!
و ادامه داد:
- اين چند روز خيالم همهاش پر ميكشد به خرمشهر. كاري از دستم بر نميآمد. چند سطري خط خطي كردم و به رزمندگان عرض ارادت.
من نديدم به سرودههايش #شعر بگويد. هميشه تواضع ميكرد. گفتم:
- اوخويون بيزده بهره مند اولاخ!
و شروع كردند:
بسم الله الرحمن الرحيم
شقايق است سراسر ديار خرمشهر
به خون شكفته مگر لالهزار خرمشهر
هنوز خرمشهر آزاد نشده بود:
بسي نماند كه گردد اذان فتح بلند
زبام مسجد خونين نگار خرمشهر
چرا كه فتح نگردد به دست جندالله
كه هست مهدي دين تكسوار خرمشهر
يكي در روز بعدش بود كه من و استاد و آقازادهاش سعيد ميرفتيم مسجد حاج احمد تبريز. بين راه خبر دار شديم كه خرمشهر آزاد شده. ولولهاي بود در خيابانها. چراغ همه ماشينها و موتوريها روشن بود و همه بوق ميزدند. برگشتيم خانهي استاد كه من اجازه خواستم بروم منزل. فرمودند که ميخواهند با من بيايند. آمدند و رفتند خانه يكي از اقوامشان. من هم رفتم خانه. خبر ساعت هشت كه از تلويزيون پخش شد صحنههايي از اذان مسجد جامع خرمشهر را نشان داد. آن يك بيت آمد جلوي چشمانم و گريستم:
بسي نمانده كه گردد اذان فتح بلند
ز بام مسجد خونين نگار خرمشهر
فردايش زنگ زدم خدمت استاد:
- آقا تبريك دئييرم اذاني ائشيتديز؟! فرمود: - بله! لطف خدا بود. من دستم خالي است. فكر خرمشهر چنان غرقم كرده بود كه چند بيتي خط خطي كردم. خدا قبول كند!
🔸️
از کتاب #حنجره_عاشق" / ص 55 تا 57 / خاطرات نوحهخوان رزمنده، حاج #مقصود_پوررادی به قلم حقیر #مهدی_نعلبندی / دارالولایه تبریز
@mehdinalbandie
https://uupload.ir/files/0k1_img_20190523_051207_590.jpg
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
.
#خرمشهر برای من همیشه یادآور دو جمله است.
یکی از شهید #محمد_جهان_آرا که: بچه ها اگر #شهر سقوط کرد پس میگیریم مراقب باشید #ایمانتان_سقوط_نکند.
و دیگری از #علی_شمخانی که در نامه اش نوشت: ما #جان برای دادن داریم اما #امکانات دادن جان را نداریم.
خرمشهر را تفکر و غرور بنی صدر به بعثی ها هدیه داد و #شهداء پس گرفتند. و چه #خونها ریخته شد و #خون_دلها خورده شد تا آزادی خرمشهر. #خوزستان برای من و هم نسلانم فقط یک #استان نیست، یک #دلتنگی_غریب است.
می گویم #بنی_صدرها همیشه هستند فقط قلمروشان متفاوت است.
🔸️
#مهدی_نعلبندی / دارالولایه تبریز/ ۳ خرداد ۹۸
@mehdinalbandie
#خرمشهر برای من همیشه یادآور دو جمله است.
یکی از شهید #محمد_جهان_آرا که: بچه ها اگر #شهر سقوط کرد پس میگیریم مراقب باشید #ایمانتان_سقوط_نکند.
و دیگری از #علی_شمخانی که در نامه اش نوشت: ما #جان برای دادن داریم اما #امکانات دادن جان را نداریم.
خرمشهر را تفکر و غرور بنی صدر به بعثی ها هدیه داد و #شهداء پس گرفتند. و چه #خونها ریخته شد و #خون_دلها خورده شد تا آزادی خرمشهر. #خوزستان برای من و هم نسلانم فقط یک #استان نیست، یک #دلتنگی_غریب است.
می گویم #بنی_صدرها همیشه هستند فقط قلمروشان متفاوت است.
🔸️
#مهدی_نعلبندی / دارالولایه تبریز/ ۳ خرداد ۹۸
@mehdinalbandie