⚠️ همسویی یا تضاد بین دو وادی دین و سیاست
✍ پیشفرض سخن کسانی که دخالت دین را در امر دنیا (و از جمله حکومت) نفی میکنند، این است که بین دنیا و آخرت رابطۀ تضاد یا تمایز برقرار است و نمیتوان هر دو را با هم دنبال کرد. یک وادی را باید به دین سپرد و دیگری را به حکومت. این معنا در برخی تعابیر صراحتاً آمده است: هر چیز ذات و ماهیت مخصوص به خود را دارد و ذات دین، متفاوت با ذات سیاست است. گویی «سیاست دینى» مانند «چوب آهنى» امرى محال و یافت نشدنى است (ر.ک: عبدالکریم سروش، معنا و مبنای سکولاریزم، مجله کیان، شماره ۲۶ ص۱۱).
💠 البته دنیایی که آنها مشاهده میکنند، و سیاستی که آنها دنبال میکنند، شاید همینطور باشد و نسبت به دین و آخرت دو وادی مجزا یا حتی متقابل باشد؛ اما نکتهای که از آن غفلت شده این است که سیاست ما ذاتاً و ماهیتاً متفاوت از سیاستی است که آنها دنبال میکنند و این از توابع تفسیر متفاوتی است که ما از دنیا ارائه میدهیم.
یعْلَمُونَ ظَاهِرًا مِّنَ الْحَیاةِ الدُّنْیا؛ آنها فقط از ظاهر زندگی دنیا آگاهی دارند (روم: ۷).
🌍 دنیا در جهانبینی ما در این لذت و سختیهای سطحی و تکراری خلاصه نمیشود. دنیا برای ما معنا دارد. دنیا گذرگاه است؛ میدان مسابقه است؛ محل آزمون و رشد و بروز استعدادهای نهفته است. ما در این دنیا شریک لذتهای حیوانات نیستیم. اسیر فراز و نشیبهای دنیا هم نیستیم؛ بلکه تمام زمین و آسمان در خدمت ماست تا ما را برای بازگشت به دامان پروردگارمان آماده کند.
🌱 دنیای کسانی که آن را پرورشگاه خود میدانند و در صدد رشد و ارتقای وجودی خویشاند، متفاوت از دنیای کسانی است که آن را مقصد خویش قرار دادهاند و تمام سود و لذت خود را از همین دنیا انتظار دارند. انگارۀ «دنیا برای دنیا» در ادبیات قرآنی، با نفی آخرت فرقی ندارد و برآیند آن بیهوده پنداری همین دنیاست.
«آیا گمان کردید شما را بیهوده آفریدیم، و به سوى ما باز نمىگردید؟» (مؤمنون: ۱۱۵).
💢 سیاستی هم که برای آن اقتدار حاکمان اصالت دارد، ماهیتاً متفاوت از سیاستی است که ابزار هدایت و کمال اجتماعی افراد آن است. انگارۀ «سیاست برای قدرت» در ادبیات قرآنی سیاست فرعونی است و این متفاوت از سیاستی است که «هدایت به نور» هدف آن است.
فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطَاعُوهُ؛ (فرعون) قوم خود را خوار شمرد، در نتیجه از او اطاعت کردند (زخرف: ۵۴).
«خداوند، ولى و سرپرست مؤمنان است؛ آنها را از ظلمتها، به سوى نور بیرون مىبرد؛ و کسانى که کافر شدند، سرپرست آنها طاغوت است؛ آنها را از نور، به سوى ظلمتها بیرون مىبرند» (بقره: ۲۵۷).
📈در نتیجه تفاوت بسیار است؛
دینی که آنها دارند، حتماً با سیاست بیگانه است؛
حکومتی که آنها دارند، با معنویت بی تناسب است؛
و دنیایی که آنها دنبال میکنند، با دین در تضاد است.
#شبهات_سکولاریزم
#دین_و_سیاست
🔆 کانال ادیان، فرق و قومیتهای مؤسسه مصاف (افق)
تلگرام| اینستاگرام | ایتا
✍ پیشفرض سخن کسانی که دخالت دین را در امر دنیا (و از جمله حکومت) نفی میکنند، این است که بین دنیا و آخرت رابطۀ تضاد یا تمایز برقرار است و نمیتوان هر دو را با هم دنبال کرد. یک وادی را باید به دین سپرد و دیگری را به حکومت. این معنا در برخی تعابیر صراحتاً آمده است: هر چیز ذات و ماهیت مخصوص به خود را دارد و ذات دین، متفاوت با ذات سیاست است. گویی «سیاست دینى» مانند «چوب آهنى» امرى محال و یافت نشدنى است (ر.ک: عبدالکریم سروش، معنا و مبنای سکولاریزم، مجله کیان، شماره ۲۶ ص۱۱).
💠 البته دنیایی که آنها مشاهده میکنند، و سیاستی که آنها دنبال میکنند، شاید همینطور باشد و نسبت به دین و آخرت دو وادی مجزا یا حتی متقابل باشد؛ اما نکتهای که از آن غفلت شده این است که سیاست ما ذاتاً و ماهیتاً متفاوت از سیاستی است که آنها دنبال میکنند و این از توابع تفسیر متفاوتی است که ما از دنیا ارائه میدهیم.
یعْلَمُونَ ظَاهِرًا مِّنَ الْحَیاةِ الدُّنْیا؛ آنها فقط از ظاهر زندگی دنیا آگاهی دارند (روم: ۷).
🌍 دنیا در جهانبینی ما در این لذت و سختیهای سطحی و تکراری خلاصه نمیشود. دنیا برای ما معنا دارد. دنیا گذرگاه است؛ میدان مسابقه است؛ محل آزمون و رشد و بروز استعدادهای نهفته است. ما در این دنیا شریک لذتهای حیوانات نیستیم. اسیر فراز و نشیبهای دنیا هم نیستیم؛ بلکه تمام زمین و آسمان در خدمت ماست تا ما را برای بازگشت به دامان پروردگارمان آماده کند.
🌱 دنیای کسانی که آن را پرورشگاه خود میدانند و در صدد رشد و ارتقای وجودی خویشاند، متفاوت از دنیای کسانی است که آن را مقصد خویش قرار دادهاند و تمام سود و لذت خود را از همین دنیا انتظار دارند. انگارۀ «دنیا برای دنیا» در ادبیات قرآنی، با نفی آخرت فرقی ندارد و برآیند آن بیهوده پنداری همین دنیاست.
«آیا گمان کردید شما را بیهوده آفریدیم، و به سوى ما باز نمىگردید؟» (مؤمنون: ۱۱۵).
💢 سیاستی هم که برای آن اقتدار حاکمان اصالت دارد، ماهیتاً متفاوت از سیاستی است که ابزار هدایت و کمال اجتماعی افراد آن است. انگارۀ «سیاست برای قدرت» در ادبیات قرآنی سیاست فرعونی است و این متفاوت از سیاستی است که «هدایت به نور» هدف آن است.
فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطَاعُوهُ؛ (فرعون) قوم خود را خوار شمرد، در نتیجه از او اطاعت کردند (زخرف: ۵۴).
«خداوند، ولى و سرپرست مؤمنان است؛ آنها را از ظلمتها، به سوى نور بیرون مىبرد؛ و کسانى که کافر شدند، سرپرست آنها طاغوت است؛ آنها را از نور، به سوى ظلمتها بیرون مىبرند» (بقره: ۲۵۷).
📈در نتیجه تفاوت بسیار است؛
دینی که آنها دارند، حتماً با سیاست بیگانه است؛
حکومتی که آنها دارند، با معنویت بی تناسب است؛
و دنیایی که آنها دنبال میکنند، با دین در تضاد است.
#شبهات_سکولاریزم
#دین_و_سیاست
🔆 کانال ادیان، فرق و قومیتهای مؤسسه مصاف (افق)
تلگرام| اینستاگرام | ایتا
👍15❤2
🌐دنیایی که سیاست دینی دنبال میکند
⁉️ آیا سیاست دینی از پرداختن به دنیای مردم باز میماند؟ آیا دین به ضرر دنیا است؟ دنیای سکولارها آیا ضرورتاً آبادتر است؟ این مقدار واضح است که اگر دینی (مثل مسیحیت قرون وسطی) بخواهد دنیاگریزی را ترویج کند و برای آبادانی دنیای مردم برنامه عملیاتی نداشته باشد، معنایش نقصان آن دین است و با همین نقطهضعف میتوان دربارۀ آن دین قضاوت کرد (ر.ک: دین و دولت در اندیشه اسلامی، فصل: برداشتهای ناروا از مسیحیت).
💠 در حالی که آموزههای قرآن تصریح دارند که خدا مخالف لذت و خوشبختی دنیا نیست. قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَةَ اللّهِ الَّتِی أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالْطَّیبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ؛ بگو: «چه کسى زینتهاى الهى را که براى بندگان خود آفریده، و روزیهاى پاکیزه را حرام کرده است؟!» (اعراف: ۳۲؛ و ر.ک: قصص: ۷۷).
🌀 پس آنچه در آیات و روایات تحت عنوان دنیاطلبی مذمت شده، ناظر به برخورد غیر منطقی با نعمتهای دنیا است؛ مثل اینکه انسان در برخورداری از نعمتهای دنیا رشد کاریکاتوری داشته باشد و نیازهای مهم خود را فدای امور کم اهمیت و بیاهمیت نماید یا اینکه خود را سرگرم لذتهای آسیبزا نماید که عواقب آن به زودی دامنگیر او شود.
🔹 بالاتر از این، آیات قرآن کریم تأکید دارند که مسیر دنیای آباد و زندگی پاکیزه، از رهگذر همین دین میگذرد. بنا نیست یک چیز فدای دیگری شود، بلکه با برخورد عاقلانه هر دو احراز میشود؛ همچنان که با برخورد جاهلانه هر دو از دست میرود. وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُواْ وَاتَّقَواْ لَفَتَحْنَا عَلَیهِم بَرَکاتٍ مِّنَ السَّمَاء وَالأَرْضِ؛ و اگر اهل قریه (=مجتمع)، ایمان مىآوردند و تقوا پیشه مىکردند، برکات آسمان و زمین را بر آنها مىگشودیم (اعراف: ۶۹؛ و ر.ک: هود: ۵۲ و نوح: ۱۱).
🔸از طرفی در نگاه جامع و همه جانبه دین، سعادت دنیا در این مظاهر و مواهب مادی خلاصه نمیشود؛ و بهرهمندی از لذتهای دنیا سهم کوچکی از خوشبختی این دنیا را تأمین میکند. هدف دین زندگی پاک و آزادانهای است که انسان را از اسارت و حقارت جهل و هوس برهاند و او را در مسیر رشد و شکوفایی استعدادهایش قرار دهد.
مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَکرٍ أَوْ أُنثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیینَّهُ حَیاةً طَیبَةً؛ هر مرد یا زنی که کار شایستهای انجام دهد و مؤمن باشد، برای او زندگانی پاکی مقرر میفرماییم (نحل: ۹۷؛ و ر.ک: انفال: ۲۴ و اعراف: ۱۵۷؛ و توصیفات فراوانی که نهج البلاغه از جاهلیت پیش از اسلام دارد).
💢 اینجاست که با نگاه همهجانبه به وضعیت جوامع سکولار، دنیای آنها برای ما بیرونق میشود و از جذابیت میافتد؛ چرا که نقطه ضعفهای آن به قدری بزرگ است که زیباییهای آن را تحتالشعاع قرار میدهد. از آن طرف، نگاه همهجانبه به آموزههای دین در رابطه با دنیا و سیاست، زیباییهای آن را بیش از پیش آشکار میکند.
#شبهات_سکولاریزم
#دین_و_سیاست
🔆 کانال ادیان، فرق و قومیتهای مؤسسه مصاف (افق)
تلگرام| اینستاگرام | ایتا
⁉️ آیا سیاست دینی از پرداختن به دنیای مردم باز میماند؟ آیا دین به ضرر دنیا است؟ دنیای سکولارها آیا ضرورتاً آبادتر است؟ این مقدار واضح است که اگر دینی (مثل مسیحیت قرون وسطی) بخواهد دنیاگریزی را ترویج کند و برای آبادانی دنیای مردم برنامه عملیاتی نداشته باشد، معنایش نقصان آن دین است و با همین نقطهضعف میتوان دربارۀ آن دین قضاوت کرد (ر.ک: دین و دولت در اندیشه اسلامی، فصل: برداشتهای ناروا از مسیحیت).
💠 در حالی که آموزههای قرآن تصریح دارند که خدا مخالف لذت و خوشبختی دنیا نیست. قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَةَ اللّهِ الَّتِی أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالْطَّیبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ؛ بگو: «چه کسى زینتهاى الهى را که براى بندگان خود آفریده، و روزیهاى پاکیزه را حرام کرده است؟!» (اعراف: ۳۲؛ و ر.ک: قصص: ۷۷).
🌀 پس آنچه در آیات و روایات تحت عنوان دنیاطلبی مذمت شده، ناظر به برخورد غیر منطقی با نعمتهای دنیا است؛ مثل اینکه انسان در برخورداری از نعمتهای دنیا رشد کاریکاتوری داشته باشد و نیازهای مهم خود را فدای امور کم اهمیت و بیاهمیت نماید یا اینکه خود را سرگرم لذتهای آسیبزا نماید که عواقب آن به زودی دامنگیر او شود.
🔹 بالاتر از این، آیات قرآن کریم تأکید دارند که مسیر دنیای آباد و زندگی پاکیزه، از رهگذر همین دین میگذرد. بنا نیست یک چیز فدای دیگری شود، بلکه با برخورد عاقلانه هر دو احراز میشود؛ همچنان که با برخورد جاهلانه هر دو از دست میرود. وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُواْ وَاتَّقَواْ لَفَتَحْنَا عَلَیهِم بَرَکاتٍ مِّنَ السَّمَاء وَالأَرْضِ؛ و اگر اهل قریه (=مجتمع)، ایمان مىآوردند و تقوا پیشه مىکردند، برکات آسمان و زمین را بر آنها مىگشودیم (اعراف: ۶۹؛ و ر.ک: هود: ۵۲ و نوح: ۱۱).
🔸از طرفی در نگاه جامع و همه جانبه دین، سعادت دنیا در این مظاهر و مواهب مادی خلاصه نمیشود؛ و بهرهمندی از لذتهای دنیا سهم کوچکی از خوشبختی این دنیا را تأمین میکند. هدف دین زندگی پاک و آزادانهای است که انسان را از اسارت و حقارت جهل و هوس برهاند و او را در مسیر رشد و شکوفایی استعدادهایش قرار دهد.
مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَکرٍ أَوْ أُنثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیینَّهُ حَیاةً طَیبَةً؛ هر مرد یا زنی که کار شایستهای انجام دهد و مؤمن باشد، برای او زندگانی پاکی مقرر میفرماییم (نحل: ۹۷؛ و ر.ک: انفال: ۲۴ و اعراف: ۱۵۷؛ و توصیفات فراوانی که نهج البلاغه از جاهلیت پیش از اسلام دارد).
💢 اینجاست که با نگاه همهجانبه به وضعیت جوامع سکولار، دنیای آنها برای ما بیرونق میشود و از جذابیت میافتد؛ چرا که نقطه ضعفهای آن به قدری بزرگ است که زیباییهای آن را تحتالشعاع قرار میدهد. از آن طرف، نگاه همهجانبه به آموزههای دین در رابطه با دنیا و سیاست، زیباییهای آن را بیش از پیش آشکار میکند.
#شبهات_سکولاریزم
#دین_و_سیاست
🔆 کانال ادیان، فرق و قومیتهای مؤسسه مصاف (افق)
تلگرام| اینستاگرام | ایتا
👍12
✳️ سیاستِ کثیف؛ یا سیاستمداران کثیف؟
⁉️ آیا سیاست ذاتاً کثیف است، تا سیاست دینی بشود معنایش آلوده شدن دین و دینداران؟ آیا در سیاست حتماً باید دیگران را فریب داد تا سرمان کلاه نرود؟ کسانی که سیاست را ذاتاً کثیف میدانند همان کسانی هستند که انسان را ذاتاً شرور میبینند.
👈 توضیح مطلب اینکه در نگاه به سیاست سه دیدگاه عمده وجود دارد که برآمده از نوع نگاه سیاستمداران به انسان است. نگاه اول برای امثال هابز و ماکیاولی است که انسان را ذاتاً شرور میدانند و سیاست را مهاری بر این انسان شرور به حساب میآورند. عنصر محوریِ سیاست در نگاه اینها میشود قدرت و این قدرت ارزش ذاتی پیدا میکند، و محدودیتی نیز سر راه کسب و حفظ این قدرت متصور نیست، حتی محدودیتهای اخلاقی.
❇️ نگاه دیگر برای امثال جان لاک است که انسان را ـ ذاتاً و به دور از جامعه ـ مانند حیوانی رام و خوش سرشت به حساب میآورد، که در جامعه و با همگرایی دیگر افراد و دیگر جوامع، بهتر به نیازهایش دست پیدا میکند. در نگاه اینها سیاست باید محدود باشد و جز به حد ضرورت آزادیهای افراد را محدود نکند (حکومت مشروط با دخالت حداقلی).
🔸 در حالی که در نگاه دینی ما، انسان موجودی دو وجهی، انتخابگر، و به شدت تأثیرپذیر از شرایط است، که در جامعه و در ارتباط با دیگران ممکن است سرشت الهی خود را فراموش کند و ممکن است استعدادهای فرازمینی او شکوفا شود. سیاست در این نگاه رسالت هدایتگری و تربیتکنندگی دارد تا با بسترسازی و ریلگذاری صحیح ـ با حفظ حق انتخاب ـ راه سعادت افراد را هموار کند. (ر.ک: درسنامه ولایت فقیه، مصطفی اسکندری، ص۳۱-۴۰). فارابی نیاز امتها به حکومت را از این جهت میداند که در پرتو اقتدارِ آن، مجموعه سنّتهای شایسته و مَلَکات اخلاقی در میان مردم رواج مییابد و مستقر میگردد (احصاء العلوم، ص۱۰۷).
💠 پس در برخورد با سیاستهای کثیفی که مانند سیاست ما نیستند و هیچ محدودیتی در مسیر اهداف شوم خویش قائل نیستند، چطور باید برخورد کرد؟ آیا سیاست اخلاقی ما در برابر آنها محکوم به شکست است؟ این سؤال در غیر عالم سیاست هم وجود دارد. آیا برای اینکه مظلوم نباشیم، مجبوریم که ظالم باشیم؟ شاید هیچ ارتباطی بین این دو نتوان برقرار کرد! بلکه آنچه حافظ حقوق ما در برابر ظالمان است، هشیاری، آیندهنگری و تیزهوشی ماست. با زکاوت و فراست نمیگذاریم سرمان کلاه بگذارند؛ بدون این که سرشان کلاه بگذاریم. البته دین هم ابزارهای کارآمدی برای مقابله با سیاستهای تهی از اخلاق و افراطی ظالمان دارد. در جای خود در این باره توضیح خواهیم داد.
#شبهات_سکولاریزم
#دین_و_سیاست
🔆 کانال ادیان، فرق و قومیتهای مؤسسه مصاف (افق)
تلگرام| اینستاگرام | ایتا
⁉️ آیا سیاست ذاتاً کثیف است، تا سیاست دینی بشود معنایش آلوده شدن دین و دینداران؟ آیا در سیاست حتماً باید دیگران را فریب داد تا سرمان کلاه نرود؟ کسانی که سیاست را ذاتاً کثیف میدانند همان کسانی هستند که انسان را ذاتاً شرور میبینند.
👈 توضیح مطلب اینکه در نگاه به سیاست سه دیدگاه عمده وجود دارد که برآمده از نوع نگاه سیاستمداران به انسان است. نگاه اول برای امثال هابز و ماکیاولی است که انسان را ذاتاً شرور میدانند و سیاست را مهاری بر این انسان شرور به حساب میآورند. عنصر محوریِ سیاست در نگاه اینها میشود قدرت و این قدرت ارزش ذاتی پیدا میکند، و محدودیتی نیز سر راه کسب و حفظ این قدرت متصور نیست، حتی محدودیتهای اخلاقی.
❇️ نگاه دیگر برای امثال جان لاک است که انسان را ـ ذاتاً و به دور از جامعه ـ مانند حیوانی رام و خوش سرشت به حساب میآورد، که در جامعه و با همگرایی دیگر افراد و دیگر جوامع، بهتر به نیازهایش دست پیدا میکند. در نگاه اینها سیاست باید محدود باشد و جز به حد ضرورت آزادیهای افراد را محدود نکند (حکومت مشروط با دخالت حداقلی).
🔸 در حالی که در نگاه دینی ما، انسان موجودی دو وجهی، انتخابگر، و به شدت تأثیرپذیر از شرایط است، که در جامعه و در ارتباط با دیگران ممکن است سرشت الهی خود را فراموش کند و ممکن است استعدادهای فرازمینی او شکوفا شود. سیاست در این نگاه رسالت هدایتگری و تربیتکنندگی دارد تا با بسترسازی و ریلگذاری صحیح ـ با حفظ حق انتخاب ـ راه سعادت افراد را هموار کند. (ر.ک: درسنامه ولایت فقیه، مصطفی اسکندری، ص۳۱-۴۰). فارابی نیاز امتها به حکومت را از این جهت میداند که در پرتو اقتدارِ آن، مجموعه سنّتهای شایسته و مَلَکات اخلاقی در میان مردم رواج مییابد و مستقر میگردد (احصاء العلوم، ص۱۰۷).
💠 پس در برخورد با سیاستهای کثیفی که مانند سیاست ما نیستند و هیچ محدودیتی در مسیر اهداف شوم خویش قائل نیستند، چطور باید برخورد کرد؟ آیا سیاست اخلاقی ما در برابر آنها محکوم به شکست است؟ این سؤال در غیر عالم سیاست هم وجود دارد. آیا برای اینکه مظلوم نباشیم، مجبوریم که ظالم باشیم؟ شاید هیچ ارتباطی بین این دو نتوان برقرار کرد! بلکه آنچه حافظ حقوق ما در برابر ظالمان است، هشیاری، آیندهنگری و تیزهوشی ماست. با زکاوت و فراست نمیگذاریم سرمان کلاه بگذارند؛ بدون این که سرشان کلاه بگذاریم. البته دین هم ابزارهای کارآمدی برای مقابله با سیاستهای تهی از اخلاق و افراطی ظالمان دارد. در جای خود در این باره توضیح خواهیم داد.
#شبهات_سکولاریزم
#دین_و_سیاست
🔆 کانال ادیان، فرق و قومیتهای مؤسسه مصاف (افق)
تلگرام| اینستاگرام | ایتا
👍10❤3
⚠️دین ابزار سوء استفادۀ حاکمان تمامیت خواه
✍ مقدم بر مسیحیت، این یهودیان بودند که با تحریف کتاب مقدس، برای حاکمان خود قداست قائل میشدند و هر حاکمی را از تبار خودشان که به مسند قدرت میرسید، این را به تقدیر خدا گره میزدند. این نگاه جبر انگارانه برای خلفای صدر اسلام هم جذابیت داشت و آنان نیز با تکیه بر برخی آیات متشابه و دوپهلوی قرآن کریم، به حاکمیت خویش مشروعیت و قداست میبخشیدند و ادعا میکردند: ملک و عزت دست خداست و اوست که ما را به مسند قدرت رسانده است.
💢 مشروعیت دینی آیا معنایش این است؟ این همان تئوکراسی یا بنیادگرایی دینی مذموم در علوم سیاسی است که البته با تعمیم نابهجا آن را به تمام حکومتهای دینی سرایت دادهاند. این سوء برداشت از دین نتیجه عدم تفکیک بین دو مقام تکوین و تشریع است. بالطبع ممکن است خدا برای تنبیه گروه یا جامعهای، حتی اشرار را بر آنها مسلط بگرداند و این تسلط به دنبال ارادۀ تکوینی خداوند ناگزیر است، اما این معنایش این نیست که خداوند حاکمیت اشرار را تأیید یا توصیه کرده است.
👈 در حقیقت حاکمیت اشرار تابعی از فساد و کوتاهی امتهاست و مجوز ظلم حاکمان یا سکوت مردم در برابر آنها نمیشود. إِنَّ اللّهَ لاَ یغَیرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یغَیرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ؛ خداوند (وضعیت) هیچ قومی را تغییر نمىدهد مگر آنکه آنان خودشان (شرایط خویش) را تغییر بدهند! پس آیا مشروعیت الهی معنایش لزوم اطاعت بیچونوچرای مردم نیست؟ باید توجه داشت که مشروعیت الهی برای هیچ حاکمی به نحو مطلق و بی قید و شرط نیست! خدا به حاکمان مشروعیتی نمیدهد که بخواهند از حدود خدا هم پا را فراتر بگذارند!
💠 مشروعیت حاکمان فقط تا زمانی است که از مسیر حق الهی منحرف نشوند. نظارت بر حاکمان نیز در یک سطح به خود مردم و در سطحی مؤثرتر به عالمان دینی محول شده است. حتی خواهیم گفت که حاکم معصوم هم ـ مثل حضرت علی (ع) ـ از پاسخگویی به مردم شانه خالی نمیکرد و تمام تلاش خود را برای اقناع مردم و توجیه صحت عملکرد خویش به کار میبست.
🔶 بر این اساس حکومت دینی حکومتی است که فقط خدا در آن در رأس است و بقیه ـ از حاکمان گرفته تا مردم عادی ـ در چارچوب الزاماتی که او ترسیم کرده قبول مسئولیت میکنند و رسم بندگی را به جا میآورند.
«براى هيچ بشرى سزاوار نيست که خداوند، کتاب آسمانى و حکم و نبوّت به او دهد سپس او به مردم بگويد: غير از خدا، مرا بندگی کنيد!» (آل عمران: ۷۹؛ و ر.ک: انبیاء: ۷۳)
▫️همین آموزههای دینی مانند یک منشور معتبر در پیش روی مردم و حاکمان است و مردم میتوانند با استناد به همین آموزهها از حاکمان مطالبهگری داشته باشند. نتیجه اینکه همبستگی دین و سیاست به معنای وابستگی دین به سیاست نیست بلکه به معنی وابستگی سیاست به دین است (دین و دولت در اندیشه اسلامی، محمد سروش، فصل: متفکران اسلامى و همبستگى دین و دولت).
#شبهات_سکولاریزم
#دین_و_سیاست
🔆 کانال ادیان، فرق و قومیتهای مؤسسه مصاف (افق)
تلگرام| اینستاگرام | ایتا
✍ مقدم بر مسیحیت، این یهودیان بودند که با تحریف کتاب مقدس، برای حاکمان خود قداست قائل میشدند و هر حاکمی را از تبار خودشان که به مسند قدرت میرسید، این را به تقدیر خدا گره میزدند. این نگاه جبر انگارانه برای خلفای صدر اسلام هم جذابیت داشت و آنان نیز با تکیه بر برخی آیات متشابه و دوپهلوی قرآن کریم، به حاکمیت خویش مشروعیت و قداست میبخشیدند و ادعا میکردند: ملک و عزت دست خداست و اوست که ما را به مسند قدرت رسانده است.
💢 مشروعیت دینی آیا معنایش این است؟ این همان تئوکراسی یا بنیادگرایی دینی مذموم در علوم سیاسی است که البته با تعمیم نابهجا آن را به تمام حکومتهای دینی سرایت دادهاند. این سوء برداشت از دین نتیجه عدم تفکیک بین دو مقام تکوین و تشریع است. بالطبع ممکن است خدا برای تنبیه گروه یا جامعهای، حتی اشرار را بر آنها مسلط بگرداند و این تسلط به دنبال ارادۀ تکوینی خداوند ناگزیر است، اما این معنایش این نیست که خداوند حاکمیت اشرار را تأیید یا توصیه کرده است.
👈 در حقیقت حاکمیت اشرار تابعی از فساد و کوتاهی امتهاست و مجوز ظلم حاکمان یا سکوت مردم در برابر آنها نمیشود. إِنَّ اللّهَ لاَ یغَیرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یغَیرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ؛ خداوند (وضعیت) هیچ قومی را تغییر نمىدهد مگر آنکه آنان خودشان (شرایط خویش) را تغییر بدهند! پس آیا مشروعیت الهی معنایش لزوم اطاعت بیچونوچرای مردم نیست؟ باید توجه داشت که مشروعیت الهی برای هیچ حاکمی به نحو مطلق و بی قید و شرط نیست! خدا به حاکمان مشروعیتی نمیدهد که بخواهند از حدود خدا هم پا را فراتر بگذارند!
💠 مشروعیت حاکمان فقط تا زمانی است که از مسیر حق الهی منحرف نشوند. نظارت بر حاکمان نیز در یک سطح به خود مردم و در سطحی مؤثرتر به عالمان دینی محول شده است. حتی خواهیم گفت که حاکم معصوم هم ـ مثل حضرت علی (ع) ـ از پاسخگویی به مردم شانه خالی نمیکرد و تمام تلاش خود را برای اقناع مردم و توجیه صحت عملکرد خویش به کار میبست.
🔶 بر این اساس حکومت دینی حکومتی است که فقط خدا در آن در رأس است و بقیه ـ از حاکمان گرفته تا مردم عادی ـ در چارچوب الزاماتی که او ترسیم کرده قبول مسئولیت میکنند و رسم بندگی را به جا میآورند.
«براى هيچ بشرى سزاوار نيست که خداوند، کتاب آسمانى و حکم و نبوّت به او دهد سپس او به مردم بگويد: غير از خدا، مرا بندگی کنيد!» (آل عمران: ۷۹؛ و ر.ک: انبیاء: ۷۳)
▫️همین آموزههای دینی مانند یک منشور معتبر در پیش روی مردم و حاکمان است و مردم میتوانند با استناد به همین آموزهها از حاکمان مطالبهگری داشته باشند. نتیجه اینکه همبستگی دین و سیاست به معنای وابستگی دین به سیاست نیست بلکه به معنی وابستگی سیاست به دین است (دین و دولت در اندیشه اسلامی، محمد سروش، فصل: متفکران اسلامى و همبستگى دین و دولت).
#شبهات_سکولاریزم
#دین_و_سیاست
🔆 کانال ادیان، فرق و قومیتهای مؤسسه مصاف (افق)
تلگرام| اینستاگرام | ایتا
👍15❤1
❇️ معنای ولایت مطلقه چیست؟
⁉️ آیا معنای ولایت مطلقه (برای فقیه مثلاً) اطاعت بی چون و چرا از حاکم نیست؟ آیا بازخورد این معنا در جامعه، لااقل پوشش و حصاری به نفع حاکم اسلامی نیست که او را غیر قابل نقد بنمایاند؟
✅ در پاسخ باید گفت: ولایت مطلقه یک اصطلاح درونفقهی است و از ادبیات رایج علوم سیاسی کاملاً فاصله دارد. ولایت مطلقه برای فقیه ولایتی است که اختیاراتی در حد تشکیل حکومت به فقیه بدهد و این در مقابل نظر کسانی است که شئون فقیه را در اختیارات محدودتر ـ همچون امور حسبه و رسیدگی به افراد محجور و بیسرپرست ـ خلاصه کردهاند.
اطلاق در ولایت مطلقه حتی برای معصوم (علیه السلام) همهجانبه نیست و برخی قیود واضح و بدیهی در آن مفروض انگاشته شده است. فقیه فراتر از احکام الهی ولایتی ندارد، همچنان که فراتر از مصلحت مردم ولایتی ندارد. هرچه که باشد باید در چارچوب این دو قید باشد.
🔸 حتی دستور الهی به حاکمان ـ برای اینکه غیرقابل نقد به نظر نیایند ـ این است که فضا را برای انتقاد باز بگذارند و تا حدی که به امنیت و آرامش جامعه خلل وارد نمیکند، جرأت و جسارت مطالبهگری به مردم بدهند.
مجال بحث جای دیگر است و اینجا به ذکر یک نمونۀ عینی بسنده میکنیم.
✍ زنی به نام سوده نزد معاویه به شکایت آمد و با لهجهای صریح از ظلم بسر بن ارطاة ـ عامل معاویه ـ گفت و با تندی سخنی بر زبان آورد که معاویه از آن برداشت تهدید کرد. معاویه تهدید او را بر نتافت و تهدید او را با تهدید پاسخ داد.
سوده هم در برابر معاویه یادی از علی (علیه السلام) کرد و در ضمن شعری گفت: «عدالت با علی (علیه السلام) دفن شد!» معاویه پرسید: از علی چه دیدهای که اینگونه او را به رخ من میکشی؟ گفت: «روزی به قصد شکایت از کارگزار مالیاتی علی (علیه السلام) به نزد آن حضرت آمدم. حضرت نماز میخواند و چون متوجه من شد از نماز منصرف شد. سپس با رأفت و ملاطفت کارم را پرسید. قصهام را برای او بازگو کردم و آن حضرت گریست. سپس دست به مناجات خدا برداشت و گفت: خدایا تو شاهدی که من احدی را به ظلم و ستم دستور ندادم. سپس همانجا سند خلع آن کارگزار را نوشت و به دست من داد».
👈 اینجا معاویه رو به سوده کرد و گفت: (لقَد لَمظَکم ابنُ أبی طالب الجُرأةَ عَلَى السُلطان) به خدا قسم فرزند ابی طالب جرأت به خرج دادن در برابر سلطان را به کام شما شیرین گردانیده است.
این است که انعطافپذیرترین حکومتها را باید حکومت دینی اصیل دانست.
#شبهات_سکولاریزم
#دین_و_سیاست
🔆 کانال ادیان، فرق و قومیتهای مؤسسه مصاف (افق)
تلگرام| اینستاگرام | ایتا
⁉️ آیا معنای ولایت مطلقه (برای فقیه مثلاً) اطاعت بی چون و چرا از حاکم نیست؟ آیا بازخورد این معنا در جامعه، لااقل پوشش و حصاری به نفع حاکم اسلامی نیست که او را غیر قابل نقد بنمایاند؟
✅ در پاسخ باید گفت: ولایت مطلقه یک اصطلاح درونفقهی است و از ادبیات رایج علوم سیاسی کاملاً فاصله دارد. ولایت مطلقه برای فقیه ولایتی است که اختیاراتی در حد تشکیل حکومت به فقیه بدهد و این در مقابل نظر کسانی است که شئون فقیه را در اختیارات محدودتر ـ همچون امور حسبه و رسیدگی به افراد محجور و بیسرپرست ـ خلاصه کردهاند.
اطلاق در ولایت مطلقه حتی برای معصوم (علیه السلام) همهجانبه نیست و برخی قیود واضح و بدیهی در آن مفروض انگاشته شده است. فقیه فراتر از احکام الهی ولایتی ندارد، همچنان که فراتر از مصلحت مردم ولایتی ندارد. هرچه که باشد باید در چارچوب این دو قید باشد.
🔸 حتی دستور الهی به حاکمان ـ برای اینکه غیرقابل نقد به نظر نیایند ـ این است که فضا را برای انتقاد باز بگذارند و تا حدی که به امنیت و آرامش جامعه خلل وارد نمیکند، جرأت و جسارت مطالبهگری به مردم بدهند.
مجال بحث جای دیگر است و اینجا به ذکر یک نمونۀ عینی بسنده میکنیم.
✍ زنی به نام سوده نزد معاویه به شکایت آمد و با لهجهای صریح از ظلم بسر بن ارطاة ـ عامل معاویه ـ گفت و با تندی سخنی بر زبان آورد که معاویه از آن برداشت تهدید کرد. معاویه تهدید او را بر نتافت و تهدید او را با تهدید پاسخ داد.
سوده هم در برابر معاویه یادی از علی (علیه السلام) کرد و در ضمن شعری گفت: «عدالت با علی (علیه السلام) دفن شد!» معاویه پرسید: از علی چه دیدهای که اینگونه او را به رخ من میکشی؟ گفت: «روزی به قصد شکایت از کارگزار مالیاتی علی (علیه السلام) به نزد آن حضرت آمدم. حضرت نماز میخواند و چون متوجه من شد از نماز منصرف شد. سپس با رأفت و ملاطفت کارم را پرسید. قصهام را برای او بازگو کردم و آن حضرت گریست. سپس دست به مناجات خدا برداشت و گفت: خدایا تو شاهدی که من احدی را به ظلم و ستم دستور ندادم. سپس همانجا سند خلع آن کارگزار را نوشت و به دست من داد».
👈 اینجا معاویه رو به سوده کرد و گفت: (لقَد لَمظَکم ابنُ أبی طالب الجُرأةَ عَلَى السُلطان) به خدا قسم فرزند ابی طالب جرأت به خرج دادن در برابر سلطان را به کام شما شیرین گردانیده است.
این است که انعطافپذیرترین حکومتها را باید حکومت دینی اصیل دانست.
#شبهات_سکولاریزم
#دین_و_سیاست
🔆 کانال ادیان، فرق و قومیتهای مؤسسه مصاف (افق)
تلگرام| اینستاگرام | ایتا
👍26❤1
✳️ ثبات دین و متغیر بودن شرایط سیاسی
🔰 میگویند: دین امری ثابت است و سیاست امری دائماً در حال تغییر! چگونه می توان این سیاست را با آن دین مدیریت کرد؟
در نقض این اشکال باید دید آیا این اشکال را به نظام حقوقی خودشان هم وارد میدانند؟ مثلاً «آزادی» یا «برابری» که خط مشی اساسی حکومت خودشان را تعیین می کند، آیا روزی میرسد که بگویند: این شعارها کهنه شده و به درد جامعه امروزی نمیخورد! آیا قوانین عادی خودشان هر روز در حال تغییر است؟ در حالی که ما می دانیم قوانینی که بر پایۀ نظام حقوقی دقیقی تنظیم شده باشند، شانس ماندگاری بیشتری دارند.
🔸 اشکال ثابت و متغیر را در دو سطح می توان مطرح کرد. یکی مسائل نو پدیدی است که در شرایط جدید و بر اثر پیشرفت یا دگرگونی جوامع ایجاد شده است و از دین انتظار میرود دربارۀ آنها پاسخ درخور داشته باشد؛ و دیگری تغییر شرایطی است که باعث تغییر نتایج می شود و انتظار از دین این است که انعطاف لازم را برای تطبیق با شرایط جدید داشته باشد. اینجاست که اشکال می کنند گزارههای دین ثابت است و از پسِ سیاست متغیر بر نمیآید.
اشکال نخست همان اشکال کامل بودن دین و پاسخگویی آن به مسائل جدید است که به تبیین آن باز خواهیم گشت. فعلاً راجع به اشکال دوم در چند مرحله پاسخ هایی ارائه می کنیم.
👈 اولاً دو مقدمه ای که در بیان اشکال مفروض انگاشته شد، محل تردید است و در کلیت آنها اشکال وجود دارد.
«نه اسلام که میگوییم ثابت است، به مفهوم مطلق ثابت است، که هیچ گونه تغییری در قوانینش وجود نداشته باشد؛ و نه شرایط و مقتضیات زمان به این شکل است که غالباً تصور میشود که لازمۀ زمان این است که همه چیز تغییر کند؛ یعنی در اسلام عناصری ثابت و عناصری متغیر وجود دارد، همچنان که در زمان هم عناصری ثابت وجود دارد که باید ثابت بماند، و عناصری که باید تغییر کند». (شهید مطهری، اسلام و نیازهای زمان ـ مجموعه آثار، ج۲۱، ص۲۸۲).
در ادامه در این باره توضیحاتی ارائه خواهیم کرد.
#شبهات_سکولاریزم
#دین_و_سیاست
🔆 کانال ادیان، فرق و قومیتهای مؤسسه مصاف (افق)
تلگرام| اینستاگرام | ایتا
🔰 میگویند: دین امری ثابت است و سیاست امری دائماً در حال تغییر! چگونه می توان این سیاست را با آن دین مدیریت کرد؟
در نقض این اشکال باید دید آیا این اشکال را به نظام حقوقی خودشان هم وارد میدانند؟ مثلاً «آزادی» یا «برابری» که خط مشی اساسی حکومت خودشان را تعیین می کند، آیا روزی میرسد که بگویند: این شعارها کهنه شده و به درد جامعه امروزی نمیخورد! آیا قوانین عادی خودشان هر روز در حال تغییر است؟ در حالی که ما می دانیم قوانینی که بر پایۀ نظام حقوقی دقیقی تنظیم شده باشند، شانس ماندگاری بیشتری دارند.
🔸 اشکال ثابت و متغیر را در دو سطح می توان مطرح کرد. یکی مسائل نو پدیدی است که در شرایط جدید و بر اثر پیشرفت یا دگرگونی جوامع ایجاد شده است و از دین انتظار میرود دربارۀ آنها پاسخ درخور داشته باشد؛ و دیگری تغییر شرایطی است که باعث تغییر نتایج می شود و انتظار از دین این است که انعطاف لازم را برای تطبیق با شرایط جدید داشته باشد. اینجاست که اشکال می کنند گزارههای دین ثابت است و از پسِ سیاست متغیر بر نمیآید.
اشکال نخست همان اشکال کامل بودن دین و پاسخگویی آن به مسائل جدید است که به تبیین آن باز خواهیم گشت. فعلاً راجع به اشکال دوم در چند مرحله پاسخ هایی ارائه می کنیم.
👈 اولاً دو مقدمه ای که در بیان اشکال مفروض انگاشته شد، محل تردید است و در کلیت آنها اشکال وجود دارد.
«نه اسلام که میگوییم ثابت است، به مفهوم مطلق ثابت است، که هیچ گونه تغییری در قوانینش وجود نداشته باشد؛ و نه شرایط و مقتضیات زمان به این شکل است که غالباً تصور میشود که لازمۀ زمان این است که همه چیز تغییر کند؛ یعنی در اسلام عناصری ثابت و عناصری متغیر وجود دارد، همچنان که در زمان هم عناصری ثابت وجود دارد که باید ثابت بماند، و عناصری که باید تغییر کند». (شهید مطهری، اسلام و نیازهای زمان ـ مجموعه آثار، ج۲۱، ص۲۸۲).
در ادامه در این باره توضیحاتی ارائه خواهیم کرد.
#شبهات_سکولاریزم
#دین_و_سیاست
🔆 کانال ادیان، فرق و قومیتهای مؤسسه مصاف (افق)
تلگرام| اینستاگرام | ایتا
👍9❤2
❇️ ثبات دین و متغیر بودن شرایط سیاسی(۲)
🔸در پاسخ به اشکال ثابت بودن دین و متغیر بودن شرایط سیاسی، اشاره کردیم که هر دو مقدمۀ اشکال تعمیمهای نابهجایی هستند که به سادگی از کنار آنها عبور شده است. نه تجویزهای دین همه خشک و ثابت است، و نه شرایط سیاسی همیشه در حال تغییر و دگرگونی است تا تحت هیچ ضابطۀ مشخصی در نیاید.
🔰 توضیح مطلب اینکه ثابت یا متغیر بودن قوانین تابعی از نیازهای بشری است و این عنصر نیاز است که تعیین میکند کدام قانون ثابت باشد و کدام متغیر؛ چون هر قانونی پاسخ به یکی از نیازهای بشر است. از طرفی، نیازهای بشر به دو دسته تقسیم میشود:
1️⃣ نیازهای ثابت (فطری)
2️⃣ نیازهای متغیر (وابسته به فرهنگها)
بر این اساس، برخی قوانین که ناظر به نیازهای فطری هستند باید ثابت باشند و طبعاً برخی قوانین هم متغیر.
قوانین متغیر بیشتر راجع به پوستۀ نیازهای انسان و روشهای برآورده کردن آنها هستند؛ در حالی که هستۀ نیازهای انسان (مثل نیاز کلی به تغذیه، بهداشت، آرامش، آسایش و لذت) در تمام زمانها و فرهنگها مشترک هستند.(رک: اسلام و نیازهای زمان، شهید مطهری)
▫️ حال باید دید که احکام شریعت ناظر به هستۀ نیازهای بشر هستند تا همواره ثابت باشند، یا ناظر به پوستۀ نیازها، تا در بستر شرایط دستخوش تغییر شوند.
فقهای ما در فرآیند اجتهادشان، به تفکیک این دو دسته احکام عنایت دارند و بسیاری از احکامِ ناظر به فرهنگها را حمل بر مثالیت میکنند.
📌 مثلاً اگر در روایت آمده باشد:
«صاحب مَرکب ضامن خسارتهایی که مرکب از پشت سر وارد کرده نیست»
این حکم با کشف ملاک آن، میتواند شامل وسایل نقلیه در عصر ما نیز باشد.
در عین حال، با مراجعهٔ تفصیلی به مجموعهٔ احکام، میتوان دریافت که عمدۀ آنها ناظر به هستۀ نیازها و ابعاد فطری بشر هستند و طبیعی است که در بستر زمان دچار تغییر نگردند.
البته دور از انتظار نیست که برخی از احکام شریعت نیز بر همان پوسته و فرهنگها نظارت داشته باشد و دربارۀ آنها پیشنهاد خاص ارائه کرده باشد. این در مواردی است که سبک زندگی خاصی در گزارههای دین تعریف شده باشد.
از کنار این احکام نمیتوان به راحتی عبور کرد، چون این احکام با تخطئۀ دیگر فرهنگها، راه صحیح تأمین نیازهای فطری را بیان نمودهاند.
💢مثل اینکه: دین اسلام برای ارضای حس لذتطلبی انسان طرح و ایده دارد و ایدههای هواپرستانه و ظاهربینانه را تخطئه میکند.
#دین_و_سیاست
#شبهات_سکولاریزم
🔆 کانال ادیان، فرق و قومیتهای مؤسسه مصاف (افق)
تلگرام| اینستاگرام | ایتا
🔸در پاسخ به اشکال ثابت بودن دین و متغیر بودن شرایط سیاسی، اشاره کردیم که هر دو مقدمۀ اشکال تعمیمهای نابهجایی هستند که به سادگی از کنار آنها عبور شده است. نه تجویزهای دین همه خشک و ثابت است، و نه شرایط سیاسی همیشه در حال تغییر و دگرگونی است تا تحت هیچ ضابطۀ مشخصی در نیاید.
🔰 توضیح مطلب اینکه ثابت یا متغیر بودن قوانین تابعی از نیازهای بشری است و این عنصر نیاز است که تعیین میکند کدام قانون ثابت باشد و کدام متغیر؛ چون هر قانونی پاسخ به یکی از نیازهای بشر است. از طرفی، نیازهای بشر به دو دسته تقسیم میشود:
1️⃣ نیازهای ثابت (فطری)
2️⃣ نیازهای متغیر (وابسته به فرهنگها)
بر این اساس، برخی قوانین که ناظر به نیازهای فطری هستند باید ثابت باشند و طبعاً برخی قوانین هم متغیر.
قوانین متغیر بیشتر راجع به پوستۀ نیازهای انسان و روشهای برآورده کردن آنها هستند؛ در حالی که هستۀ نیازهای انسان (مثل نیاز کلی به تغذیه، بهداشت، آرامش، آسایش و لذت) در تمام زمانها و فرهنگها مشترک هستند.(رک: اسلام و نیازهای زمان، شهید مطهری)
▫️ حال باید دید که احکام شریعت ناظر به هستۀ نیازهای بشر هستند تا همواره ثابت باشند، یا ناظر به پوستۀ نیازها، تا در بستر شرایط دستخوش تغییر شوند.
فقهای ما در فرآیند اجتهادشان، به تفکیک این دو دسته احکام عنایت دارند و بسیاری از احکامِ ناظر به فرهنگها را حمل بر مثالیت میکنند.
📌 مثلاً اگر در روایت آمده باشد:
«صاحب مَرکب ضامن خسارتهایی که مرکب از پشت سر وارد کرده نیست»
این حکم با کشف ملاک آن، میتواند شامل وسایل نقلیه در عصر ما نیز باشد.
در عین حال، با مراجعهٔ تفصیلی به مجموعهٔ احکام، میتوان دریافت که عمدۀ آنها ناظر به هستۀ نیازها و ابعاد فطری بشر هستند و طبیعی است که در بستر زمان دچار تغییر نگردند.
البته دور از انتظار نیست که برخی از احکام شریعت نیز بر همان پوسته و فرهنگها نظارت داشته باشد و دربارۀ آنها پیشنهاد خاص ارائه کرده باشد. این در مواردی است که سبک زندگی خاصی در گزارههای دین تعریف شده باشد.
از کنار این احکام نمیتوان به راحتی عبور کرد، چون این احکام با تخطئۀ دیگر فرهنگها، راه صحیح تأمین نیازهای فطری را بیان نمودهاند.
💢مثل اینکه: دین اسلام برای ارضای حس لذتطلبی انسان طرح و ایده دارد و ایدههای هواپرستانه و ظاهربینانه را تخطئه میکند.
#دین_و_سیاست
#شبهات_سکولاریزم
🔆 کانال ادیان، فرق و قومیتهای مؤسسه مصاف (افق)
تلگرام| اینستاگرام | ایتا
👍13
✨ قرآن کریم اجازۀ سوء استفاده از نام دین را حتی به علمای دین نداده است و در مذمت عالمان اهل کتاب که دین را اسباب نفوذ و کسب قدرت خویش قرار داده بودند، آیاتی نازل کرده است. خدا در این آیات هم احبار و راهبان قدرتطلب را مذمت کرده و هم مردمی را که چشمبسته از آنها تبعیت مینمودند.
🔸 تبعیت از علما احترام به مقام علم و دانش ایشان است و هیچگاه به معنای تبعیت کورکورانه از اشخاص نیست، که این تبعیت کورکورانه خود نوعی انسانپرستی است . چنین حکومتی در ادبیات قرآن هرگز حکومت دینی تلقی نمیشود.
#شبهات_سکولاریزم
#دین_و_سیاست
🔆 کانال ادیان، فرق و قومیتهای مؤسسه مصاف (افق)
تلگرام| اینستاگرام | ایتا
🔸 تبعیت از علما احترام به مقام علم و دانش ایشان است و هیچگاه به معنای تبعیت کورکورانه از اشخاص نیست، که این تبعیت کورکورانه خود نوعی انسانپرستی است . چنین حکومتی در ادبیات قرآن هرگز حکومت دینی تلقی نمیشود.
#شبهات_سکولاریزم
#دین_و_سیاست
🔆 کانال ادیان، فرق و قومیتهای مؤسسه مصاف (افق)
تلگرام| اینستاگرام | ایتا
👍12❤2
ثبات دین و متغیر بودن شرایط سیاسی (۳)
✍ در اشکال به حکمرانی دینی، ادعا شده بود که تدوین قوانین را که ماهیتی متغیر دارند، نمیتوان به دین ـ با ماهیت ثابت ـ سپرد. در این باره توضیحاتی باقی مانده است که اینجا به آن میپردازیم. گوشهای از حل معما به نسبت فقه و قانون باز میگردد. آیا قوانین ما ضرورتاً همان متن احکام شریعت هستند تا اشکال ثابت بودن دین و متغیر بودن شرایط سیاسی مطرح گردد؟!
❇️ در قوانین جزائی و مدنی که تعیین کنندۀ حقوق متقابل افراد و مجازات تخطی از آنها است، همینطور است. در این موارد که حضور فقه صریح و شفاف است، مواد قانونی بر اساس متن همان گزارههای شرعی تدوین میشوند و پس از تصویب قانونی، اعتبار عرفی و عقلائی پیدا میکنند؛ اما در بسیاری از قوانین دیگر ـ مثلاً آنهایی که ناظر به سیاستها و شیوههای اجرائی حکومت هستند ـ فقه و قانون در دو لایۀ متفاوت قرار میگیرند و اینطور نیست که بین آنها تماثل برقرار باشد.
📜 در این دسته از موضوعات، میتوان شریعت را پشت صحنۀ قوانین، و قوانین را آئیننامۀ اجرائی شریعت دانست. به بیانی قوانین بر پایۀ دو عنصر «مصلحت» و «شریعت» نیاز به تدوین دارند. اینجاست که قوانین در سایۀ همان گزارههای ثابت شریعت میتوانند در بستر شرایط کاملاً متغیر باشند.
👈 بر این اساس ممکن است اصول کلی حکمرانی ثابت باشد، و تاکتیکهای اجرایی آن در بستر زمان تغییر کند. اینجا دین دربارۀ آن آئین اجرایی اصلاً نظر نداده است و آنچه از متن دین بر میآید همان اصول کلی خواهد بود. اما تدوین قوانین ـ که تدابیر اجرایی آن احکام شرعی تلقی میشوند ـ به ولی فقیه موکول است که طبعاً آن را به نهاد قانونگذاری تفویض میکند.
🔸 گاهی از این تدابیر اجرایی شریعت تعبیر به حکم ولایی یا حکم حکومتی نیز میشود (ر.ک: تنبیه الأمة، محقق نائینی، ص۱۳۳؛ انوار الفقاهة (کتاب البیع)، آیت الله مکارم، ص۵۵۰). با توجه به اینکه نسبت فقه و قانون از مباحث چالشی و جدید علوم سیاسی است، توضیح بیشتر مدعا را به جای خود موکول میکنیم.
#شبهات_سکولاریزم
#دین_و_سیاست
🔆 کانال ادیان، فرق و قومیتهای مؤسسه مصاف (افق)
تلگرام| اینستاگرام | ایتا
✍ در اشکال به حکمرانی دینی، ادعا شده بود که تدوین قوانین را که ماهیتی متغیر دارند، نمیتوان به دین ـ با ماهیت ثابت ـ سپرد. در این باره توضیحاتی باقی مانده است که اینجا به آن میپردازیم. گوشهای از حل معما به نسبت فقه و قانون باز میگردد. آیا قوانین ما ضرورتاً همان متن احکام شریعت هستند تا اشکال ثابت بودن دین و متغیر بودن شرایط سیاسی مطرح گردد؟!
❇️ در قوانین جزائی و مدنی که تعیین کنندۀ حقوق متقابل افراد و مجازات تخطی از آنها است، همینطور است. در این موارد که حضور فقه صریح و شفاف است، مواد قانونی بر اساس متن همان گزارههای شرعی تدوین میشوند و پس از تصویب قانونی، اعتبار عرفی و عقلائی پیدا میکنند؛ اما در بسیاری از قوانین دیگر ـ مثلاً آنهایی که ناظر به سیاستها و شیوههای اجرائی حکومت هستند ـ فقه و قانون در دو لایۀ متفاوت قرار میگیرند و اینطور نیست که بین آنها تماثل برقرار باشد.
📜 در این دسته از موضوعات، میتوان شریعت را پشت صحنۀ قوانین، و قوانین را آئیننامۀ اجرائی شریعت دانست. به بیانی قوانین بر پایۀ دو عنصر «مصلحت» و «شریعت» نیاز به تدوین دارند. اینجاست که قوانین در سایۀ همان گزارههای ثابت شریعت میتوانند در بستر شرایط کاملاً متغیر باشند.
👈 بر این اساس ممکن است اصول کلی حکمرانی ثابت باشد، و تاکتیکهای اجرایی آن در بستر زمان تغییر کند. اینجا دین دربارۀ آن آئین اجرایی اصلاً نظر نداده است و آنچه از متن دین بر میآید همان اصول کلی خواهد بود. اما تدوین قوانین ـ که تدابیر اجرایی آن احکام شرعی تلقی میشوند ـ به ولی فقیه موکول است که طبعاً آن را به نهاد قانونگذاری تفویض میکند.
🔸 گاهی از این تدابیر اجرایی شریعت تعبیر به حکم ولایی یا حکم حکومتی نیز میشود (ر.ک: تنبیه الأمة، محقق نائینی، ص۱۳۳؛ انوار الفقاهة (کتاب البیع)، آیت الله مکارم، ص۵۵۰). با توجه به اینکه نسبت فقه و قانون از مباحث چالشی و جدید علوم سیاسی است، توضیح بیشتر مدعا را به جای خود موکول میکنیم.
#شبهات_سکولاریزم
#دین_و_سیاست
🔆 کانال ادیان، فرق و قومیتهای مؤسسه مصاف (افق)
تلگرام| اینستاگرام | ایتا
👍9
❇️ ثبات دین و متغیر بودن شرایط سیاسی (۴)
✍ در توضیح نسبت فقه و قانون، به یک اصلاح فقهی تحت عنوان «حکم ولایی» اشاره کردیم. به جز این، به دو اصطلاح دیگر نیز اشاره میکنیم که ظرفیت انعطافپذیری گزارههای فقهی را در بستر شرایط بالا میبرند: یکی احکام مشروط و دیگری احکام ثانویه.
🔹 احکام مشروط: در این نوع احکام، چارچوبها و ضوابط کلی به نحوی ترسیم میشوند که ناظر به فرضهای گوناگون باشند و در شرایط مختلف، خروجی مناسب از آنها به دست آید. این ملاحظات زمانی و مکانی را میتوان در متن همان قانون، با حفظ وصف کلیت در عناوین آن و تنها با قید چند شرط، پیشبینی کرد تا در تغییر و تحول شرایط نیاز به تبصره زدن به قانون نباشد.
🔸 نهایتاً تطبیق اینکه در شرایط کنونی کدام فرض قانون اجرایی شود، به عهدۀ قانونگذار و در شرایطی که تشخیص آسان باشد، به عهدۀ خود مردم خواهد بود. به طور مثال، دریافت زکات از اسب یا برنج میتواند وابسته به شرایط خارجی باشد. به این صورت که اگر این موارد تبدیل به کالای سرمایهای شوند، مشمول حکم زکات خواهند بود، و در حالتی که از سبد مصرفی عموم مردم خارج شوند، از شمول حکم زکات نیز خارج خواهند شد. 📜 (ر.ک: دراسات ـ شیخ منتظری ـ ، ج۳، ص۱۲ و ۲۶-۲۹).
🔹 احکام ثانویه: این احکام به این معناست که احکام شریعت در بستر اوضاع و شرایط خاص امکان تغییر و تبدل دارند. یعنی هرچند حکم مسائل گوناگون در شرایط عادی بیان شده است، اما در شرایط غیرطبیعی (مثل تزاحم، ضرر، حرج، اضطرار، سهو و نسیان) انعطاف لازم برای رفع ید از حکم اولیه لحاظ شده است.
🌀 استفاده از این احکام ثانویه میتواند راهکاری موقت برای برونرفت از بنبستهای سیاسی و اجتماعی باشد. به طور مثال، قرآن کریم قتال در ماههای حرام یا در حریم مسجد الحرام را، مانند سنتهای دیرینۀ عرب جاهلی، ممنوع اعلام کرده است. اما در شرایطی که دشمن از این حکم سوءاستفاده کند، از باب مقابلهبهمثل، قتال در این زمانها و مکانها را تجویز نموده است. (بقره: ۱۹۱ و ۱۹۴). این مقابلهبهمثل یک حکم ثانوی محسوب میشود.
✨ پویایی شریعت اسلام جوانب دیگری هم دارد که در ادامه به آن اشاره میکنیم...
#شبهات_سکولاریزم
#دین_و_سیاست
🔆 کانال ادیان، فرق و قومیتهای مؤسسه مصاف (افق)
تلگرام| اینستاگرام | ایتا
✍ در توضیح نسبت فقه و قانون، به یک اصلاح فقهی تحت عنوان «حکم ولایی» اشاره کردیم. به جز این، به دو اصطلاح دیگر نیز اشاره میکنیم که ظرفیت انعطافپذیری گزارههای فقهی را در بستر شرایط بالا میبرند: یکی احکام مشروط و دیگری احکام ثانویه.
🔹 احکام مشروط: در این نوع احکام، چارچوبها و ضوابط کلی به نحوی ترسیم میشوند که ناظر به فرضهای گوناگون باشند و در شرایط مختلف، خروجی مناسب از آنها به دست آید. این ملاحظات زمانی و مکانی را میتوان در متن همان قانون، با حفظ وصف کلیت در عناوین آن و تنها با قید چند شرط، پیشبینی کرد تا در تغییر و تحول شرایط نیاز به تبصره زدن به قانون نباشد.
🔸 نهایتاً تطبیق اینکه در شرایط کنونی کدام فرض قانون اجرایی شود، به عهدۀ قانونگذار و در شرایطی که تشخیص آسان باشد، به عهدۀ خود مردم خواهد بود. به طور مثال، دریافت زکات از اسب یا برنج میتواند وابسته به شرایط خارجی باشد. به این صورت که اگر این موارد تبدیل به کالای سرمایهای شوند، مشمول حکم زکات خواهند بود، و در حالتی که از سبد مصرفی عموم مردم خارج شوند، از شمول حکم زکات نیز خارج خواهند شد. 📜 (ر.ک: دراسات ـ شیخ منتظری ـ ، ج۳، ص۱۲ و ۲۶-۲۹).
🔹 احکام ثانویه: این احکام به این معناست که احکام شریعت در بستر اوضاع و شرایط خاص امکان تغییر و تبدل دارند. یعنی هرچند حکم مسائل گوناگون در شرایط عادی بیان شده است، اما در شرایط غیرطبیعی (مثل تزاحم، ضرر، حرج، اضطرار، سهو و نسیان) انعطاف لازم برای رفع ید از حکم اولیه لحاظ شده است.
🌀 استفاده از این احکام ثانویه میتواند راهکاری موقت برای برونرفت از بنبستهای سیاسی و اجتماعی باشد. به طور مثال، قرآن کریم قتال در ماههای حرام یا در حریم مسجد الحرام را، مانند سنتهای دیرینۀ عرب جاهلی، ممنوع اعلام کرده است. اما در شرایطی که دشمن از این حکم سوءاستفاده کند، از باب مقابلهبهمثل، قتال در این زمانها و مکانها را تجویز نموده است. (بقره: ۱۹۱ و ۱۹۴). این مقابلهبهمثل یک حکم ثانوی محسوب میشود.
✨ پویایی شریعت اسلام جوانب دیگری هم دارد که در ادامه به آن اشاره میکنیم...
#شبهات_سکولاریزم
#دین_و_سیاست
🔆 کانال ادیان، فرق و قومیتهای مؤسسه مصاف (افق)
تلگرام| اینستاگرام | ایتا
👍8