This media is not supported in your browser
    VIEW IN TELEGRAM
  💢وقتی صحبت از یادگیری میکنیم دقیقا چه اتفاقی در مغز می افتد؟
یادگیری یک موضوع جدید برابر است با تغییر بخشی از مغز
@management_technique
یادگیری یک موضوع جدید برابر است با تغییر بخشی از مغز
@management_technique
❤3
  Forwarded from مهارت های مدیریت
💢پدیده «ماهی مرده» (Dead Fish Issue)
پدیده «ماهی مرده» به وضعیتهایی اطلاق میشود که یک مشکل یا موضوع ناخوشایند مدتها در سازمان وجود دارد؛ همه از آن باخبرند و حتی تأثیر منفی آن را حس میکنند، اما هیچکس حاضر نیست به آن اشاره کند، دربارهاش صحبت کند یا راهحلی برایش بیابد. در نتیجه، حضور این «ماهی مرده» در اتاق باعث ایجاد فضای کاری سمی یا پراسترس شده، شایعات و حاشیهها را افزایش میدهد، انگیزه و اعتماد کارکنان کاهش مییابد و عملکرد تیم یا سازمان را مختل میکند.
عوامل این سکوت معمولاً ترس از واکنش مدیر یا همکاران، نبود فرهنگ گفتوگوی باز یا حتی عادت به وضعیت موجود است. هرچه افراد نسبت به این مشکل بیتفاوتتر باشند و از کنار آن عبور کنند، مشکل بزرگتر و آثار منفیاش محسوستر خواهد شد.
نمونههای عینی از پدیده ماهی مرده در سازمان:
⦁ عضوی از تیم که عملکرد ضعیفی دارد و همه میدانند کار او پروژهها را کند میکند، اما به دلیل سابقه یا محبوبیت، هیچکس به آن اشاره نمیکند و پروژهها ناقص باقی میمانند.
⦁ فرآیندی قدیمی و ناکارآمد که همه نسبت به آن معترضاند (مانند روشهای اداری یا شیوه ثبت دادهها)، اما بهدلیل مقاومت مدیر، تغییری در آن ایجاد نمیشود.
⦁ رفتار نامناسب یک همکار یا مدیر (مانند تحقیر یا بیتوجهی به نظر سایرین) که به دلیل جایگاه بالایش، کسی جرات اعتراض ندارد و همین مسئله مانع ایجاد محیطی دوستانه و حرفهای میشود.
⦁ پروژهای شکستخورده که همه میدانند نتیجه مطلوب نداشته، اما مدیریتی ترجیح میدهد از بیان موضوع پرهیز کند تا مشکل وارد حاشیه نشود.
این پدیده تا زمانی که کسی جسارت مطرحکردن یا حل مشکل را پیدا نکند، همچنان ادامه خواهد داشت و آثار منفی آن تشدید میشود.
راهکارهای عملی برای مقابله با پدیده ماهی مرده:
⦁ تقویت فرهنگ بازخورد: مدیران باید با برگزاری جلسات آزاد و صمیمانه به کارکنان اطمینان دهند که بیان مشکلات بدون نگرانی از پیامد احتمالی، کاملاً پذیرفتنی است.
⦁ افزایش جسارت صحبت: استفاده از جلسات انفرادی یا ابزارهایی مانند صندوق انتقادات و پیشنهادهای ناشناس برای طرح مسائل حساس مؤثر است.
⦁ تشویق صداقت و شفافیت: تقدیر و حمایت از افرادی که مشکلات را مطرح میکنند و جستجوی راهحل جمعی برای مسائل موجود.
⦁ آموزش مهارت گفتوگو و بازخورد سازنده: برگزاری کارگاههای ارتقاء مهارتهای ارتباطی برای تمامی اعضای تیم.
⦁ الگوبودن مدیران: زمانی که مدیران خود نیز درباره چالشها صادقانه صحبت میکنند، سایرین نیز آسانتر قادر به بیان مشکلات خواهند بود.
✍Hrhub
@management_skill
پدیده «ماهی مرده» به وضعیتهایی اطلاق میشود که یک مشکل یا موضوع ناخوشایند مدتها در سازمان وجود دارد؛ همه از آن باخبرند و حتی تأثیر منفی آن را حس میکنند، اما هیچکس حاضر نیست به آن اشاره کند، دربارهاش صحبت کند یا راهحلی برایش بیابد. در نتیجه، حضور این «ماهی مرده» در اتاق باعث ایجاد فضای کاری سمی یا پراسترس شده، شایعات و حاشیهها را افزایش میدهد، انگیزه و اعتماد کارکنان کاهش مییابد و عملکرد تیم یا سازمان را مختل میکند.
عوامل این سکوت معمولاً ترس از واکنش مدیر یا همکاران، نبود فرهنگ گفتوگوی باز یا حتی عادت به وضعیت موجود است. هرچه افراد نسبت به این مشکل بیتفاوتتر باشند و از کنار آن عبور کنند، مشکل بزرگتر و آثار منفیاش محسوستر خواهد شد.
نمونههای عینی از پدیده ماهی مرده در سازمان:
⦁ عضوی از تیم که عملکرد ضعیفی دارد و همه میدانند کار او پروژهها را کند میکند، اما به دلیل سابقه یا محبوبیت، هیچکس به آن اشاره نمیکند و پروژهها ناقص باقی میمانند.
⦁ فرآیندی قدیمی و ناکارآمد که همه نسبت به آن معترضاند (مانند روشهای اداری یا شیوه ثبت دادهها)، اما بهدلیل مقاومت مدیر، تغییری در آن ایجاد نمیشود.
⦁ رفتار نامناسب یک همکار یا مدیر (مانند تحقیر یا بیتوجهی به نظر سایرین) که به دلیل جایگاه بالایش، کسی جرات اعتراض ندارد و همین مسئله مانع ایجاد محیطی دوستانه و حرفهای میشود.
⦁ پروژهای شکستخورده که همه میدانند نتیجه مطلوب نداشته، اما مدیریتی ترجیح میدهد از بیان موضوع پرهیز کند تا مشکل وارد حاشیه نشود.
این پدیده تا زمانی که کسی جسارت مطرحکردن یا حل مشکل را پیدا نکند، همچنان ادامه خواهد داشت و آثار منفی آن تشدید میشود.
راهکارهای عملی برای مقابله با پدیده ماهی مرده:
⦁ تقویت فرهنگ بازخورد: مدیران باید با برگزاری جلسات آزاد و صمیمانه به کارکنان اطمینان دهند که بیان مشکلات بدون نگرانی از پیامد احتمالی، کاملاً پذیرفتنی است.
⦁ افزایش جسارت صحبت: استفاده از جلسات انفرادی یا ابزارهایی مانند صندوق انتقادات و پیشنهادهای ناشناس برای طرح مسائل حساس مؤثر است.
⦁ تشویق صداقت و شفافیت: تقدیر و حمایت از افرادی که مشکلات را مطرح میکنند و جستجوی راهحل جمعی برای مسائل موجود.
⦁ آموزش مهارت گفتوگو و بازخورد سازنده: برگزاری کارگاههای ارتقاء مهارتهای ارتباطی برای تمامی اعضای تیم.
⦁ الگوبودن مدیران: زمانی که مدیران خود نیز درباره چالشها صادقانه صحبت میکنند، سایرین نیز آسانتر قادر به بیان مشکلات خواهند بود.
✍Hrhub
@management_skill
👍2
  Forwarded from هشتگ تبلیغ تخصصی
اگه توی این حوزه فعالی یا بهش علاقه داری، وقتشه مسیرت رو با هوش مصنوعی گره بزنی. قراره توی این وبینار یاد بگیری چه زمانی و چطوری از هوش مصنوعی بهترین استفاده رو کنی.
@cafetadris | کافهتدریس
Please open Telegram to view this post
    VIEW IN TELEGRAM
  Forwarded from مدرسه مدیریت تصمیم
Media is too big
    VIEW IN TELEGRAM
  مدیرعاملی یکی از تنهاترین شغلهای دنیاست.
https://www.aparat.com/v/vsd7954
@TasmimSchool
Please open Telegram to view this post
    VIEW IN TELEGRAM
  Forwarded from تفکر استراتژیک
💢ذهنیت استراتژیک
وقتی به موفقیت علاقهمند باشید، آخرین فردی که باید در این مسیر تسلیم شود، خودتان هستید. ریزهکاریهای مسیر مهم است ولی مهمتر ماندن در مسیر و ادامه دادن است. شاید نیاز پیدا کنید تغییر مسیر بدهید، ولی این به تشخیص شما برمیگردد و اینکه چقدر دوست دارید ادامه بدهید.
میزان برخورداری از یک «ذهنیت استراتژیک» میتواند به طور منحصربهفردی در دستیابی به اهداف بزرگ تاثیرگذار باشد.
ذهنیت استراتژیک فقط یک استعداد ذاتی نیست بلکه یک مهارت اکتسابی است و با تمرین و اصلاح فرآیندهای فعلی، روالها و عادتها برای غلبه بر شکستها و بهبود بیشتر موفقیتها به دست میآید. به زبان ساده، مرتبا از خودتان پرسشهای درستی بپرسید تا بتوانید راهی بهتر پیدا کنید.
تصور کنید شما یک فروشنده هستید. حتی اگر یک کارآفرین هم باشید، باز هم یک فروشنده محسوب میشوید. شما در فروش خوب هستید و همه از شما رضایت دارند. اما خودتان از این نتایج راضی نیستید و موفقیت بیشتری میخواهید. گاهی اوقات پای یک قرارداد فروش بزرگ مینشینید و همه مراحل کار به خوبی پیش میرود و فقط یک امضا باقی مانده است تا یک معامله بزرگ را به پایان رسانده باشید؛ همان فروشی که برای شما یک موفقیت محسوب میشود.
اما یکباره و در لحظه آخر، مشتری منصرف میشود و قرارداد روی هوا میرود. اگر مانند اکثر مردم باشید، یک تاسف کوتاه خورده و دیگر پیگیر نمیشوید و دنبال فروش و هدف بعدی میروید. پیش خودتان میگوید شاید مشتری فقط به دنبال کسب اطلاعات بود و هرگز قصد خرید نداشت. به علاوه، هیچکسی تضمین نمیدهد، هر قراردادی امضا شود و طبیعی است برخی قراردادها نهایی نشوند.
اما اگر یک ذهنیت استراتژیک داشته باشید، دوست ندارید این قرارداد همینطوری بینتیجه رها شود. ارزیابی میکنید چه چیزهایی خوب پیش رفته و چه چیزهایی خوب نبوده است. سعی میکنید روندها و عادتهای خود را اصلاح کنید و در قرارداد بعدی بهتر ظاهر شوید. خوب میدانید در شانس بعدی باید چگونه برخورد کنید. مهارتهای خود را بهبود میدهید و تمایل دارید مهارتهای جدیدتری یاد بگیرید یا مهارتهای پیشین خود را یک سطح افزایش دهید. این یک ذهنیت استراتژیک است!
✍آکادمی مدیریت استراتژیک
@strategym_academy
وقتی به موفقیت علاقهمند باشید، آخرین فردی که باید در این مسیر تسلیم شود، خودتان هستید. ریزهکاریهای مسیر مهم است ولی مهمتر ماندن در مسیر و ادامه دادن است. شاید نیاز پیدا کنید تغییر مسیر بدهید، ولی این به تشخیص شما برمیگردد و اینکه چقدر دوست دارید ادامه بدهید.
میزان برخورداری از یک «ذهنیت استراتژیک» میتواند به طور منحصربهفردی در دستیابی به اهداف بزرگ تاثیرگذار باشد.
ذهنیت استراتژیک فقط یک استعداد ذاتی نیست بلکه یک مهارت اکتسابی است و با تمرین و اصلاح فرآیندهای فعلی، روالها و عادتها برای غلبه بر شکستها و بهبود بیشتر موفقیتها به دست میآید. به زبان ساده، مرتبا از خودتان پرسشهای درستی بپرسید تا بتوانید راهی بهتر پیدا کنید.
تصور کنید شما یک فروشنده هستید. حتی اگر یک کارآفرین هم باشید، باز هم یک فروشنده محسوب میشوید. شما در فروش خوب هستید و همه از شما رضایت دارند. اما خودتان از این نتایج راضی نیستید و موفقیت بیشتری میخواهید. گاهی اوقات پای یک قرارداد فروش بزرگ مینشینید و همه مراحل کار به خوبی پیش میرود و فقط یک امضا باقی مانده است تا یک معامله بزرگ را به پایان رسانده باشید؛ همان فروشی که برای شما یک موفقیت محسوب میشود.
اما یکباره و در لحظه آخر، مشتری منصرف میشود و قرارداد روی هوا میرود. اگر مانند اکثر مردم باشید، یک تاسف کوتاه خورده و دیگر پیگیر نمیشوید و دنبال فروش و هدف بعدی میروید. پیش خودتان میگوید شاید مشتری فقط به دنبال کسب اطلاعات بود و هرگز قصد خرید نداشت. به علاوه، هیچکسی تضمین نمیدهد، هر قراردادی امضا شود و طبیعی است برخی قراردادها نهایی نشوند.
اما اگر یک ذهنیت استراتژیک داشته باشید، دوست ندارید این قرارداد همینطوری بینتیجه رها شود. ارزیابی میکنید چه چیزهایی خوب پیش رفته و چه چیزهایی خوب نبوده است. سعی میکنید روندها و عادتهای خود را اصلاح کنید و در قرارداد بعدی بهتر ظاهر شوید. خوب میدانید در شانس بعدی باید چگونه برخورد کنید. مهارتهای خود را بهبود میدهید و تمایل دارید مهارتهای جدیدتری یاد بگیرید یا مهارتهای پیشین خود را یک سطح افزایش دهید. این یک ذهنیت استراتژیک است!
✍آکادمی مدیریت استراتژیک
@strategym_academy
❤4
  Forwarded from FaraDars_Course
  
⏰ ساعات پایانی — ۷۰۰ آموزش منتخب در فرادرس، فقط ۸۹ هزار تومن
 
😉 برای یادگیری هیچ وقت دیر نیست 👇
 
▫️ آموزش جامع ICDL - مهارت هفتگانه
 
▫️ داشبوردهای مدیریتی اکسل و گزارش گیری حرفهای
 
▫️ حسابداری حقوق و مدیریت منابع انسانی شرکت در اکسل
 
▫ آموزش تقویت عزت نفس، اعتماد به نفس و خودباوری
 
▫️ آموزش ۱۱۰۰ واژه ضروری زبان انگلیسی
 
📚 لیست تمامی ۷۰۰ آموزش - [کلیک کنید]
 
🎁 سایر آموزشها با ۵۵ درصد تخفیف در دسترس شماست!
🔄 FaraDars - فرادرس
  😉 برای یادگیری هیچ وقت دیر نیست 👇
▫️ آموزش جامع ICDL - مهارت هفتگانه
▫️ داشبوردهای مدیریتی اکسل و گزارش گیری حرفهای
▫️ حسابداری حقوق و مدیریت منابع انسانی شرکت در اکسل
▫ آموزش تقویت عزت نفس، اعتماد به نفس و خودباوری
▫️ آموزش ۱۱۰۰ واژه ضروری زبان انگلیسی
📚 لیست تمامی ۷۰۰ آموزش - [کلیک کنید]
🎁 سایر آموزشها با ۵۵ درصد تخفیف در دسترس شماست!
🔄 FaraDars - فرادرس
Forwarded from مهارت های زندگی
💢چرا کتابخوانها بهترین آدمهایی هستند که میتوان عاشقشان شد؟
چندی پیش، مقالهای در مجله تایم منتشر شد که نویسندهاش ادعا میکرد، آنچه «مطالعه عمیق» نامیده میشود بهزودی از بین خواهد رفت؛ چرا که میزان مطالعه عمیق میان آدمها کمتر شده و این روزها دیگر آدمها سرسری کتاب میخوانند و با وجود مطالب خلاصه شده اینترنتی تعداد خوانندههای کتابها روز به روز تقلیل پیدا میکند.
نکته اینجاست که مطالعات ثابت کرده، کتابخوانها در قیاس با افراد عادی آدمهای خوبتر و باهوشتری هستند و شاید تنها آدمهایی روی این کره خاکی باشند که ارزش عاشق شدن را داشته باشند.
بر اساس مطالعاتی که روانشناسان در سالهای ۲۰۰۶ و ۲۰۰۹ انجام دادهاند، کسانی که رمان میخوانند میان انسانها بیشترین قدرت همدلی با دیگران را دارند و قابلیتی دارند با عنوان «تئوری ذهن» که در کنار آنچه خود به آن اعتقاد دارند، میتوانند عقاید، نظر و علائق دیگری دیگری را مدنظر قرار دهند و درباره آن قضاوت کنند.
آنها میتوانند بدون این که عقاید دیگران را رد کنند یا از عقیده خودشان دست بردارند، از شنیدن عقاید دیگران لذت ببرند.
تعجبی هم ندارد که کتابخوانها آدمهای بهتری باشند. کتاب خواندن تجربه کردن زندگی دیگران با چشم غیرواقعی است. یاد گرفتن این نکته که چه طور بدون این که خودت در ماجرایی دخیل باشی، بتوانی دنیا را در چارچوب دیگری ببینی.
کتابخوانها به روح هزاران آدم و خرد جمعی همه این آدمها دسترسی دارند. آنها چیزهایی دیدهاند که غیر کتابخوانها امکان ندارد از آن سر دربیاورند و مرگ انسانهایی را تجربه کردهاند که شما هرگز آنها را نمیشناسید.
آنها یاد گرفتهاند که زن بودن چیست و مرد بودن یعنی چه. فهمیدهاند که تماشای رنج دیگران یعنی چه. کتابخوانها بسیار از سنشان عاقلترند.
تحقیق دیگری در سال ۲۰۱۰ ثابت کرده که هر چهقدر بیشتر برای کودکان کتاب بخوانیم، «تئوری ذهن» در آنها قویتر میشود و در نهایت باعث میشود این بچهها واقعا عاقلتر شوند، با محیطشان بیشتر انطباق پیدا کنند و قدرت درکشان بالاتر برود.
تجربههای قهرمانهای داستانها تبدیل به تجربههای خود خوانندهها میشود. هر درد و رنجی که شخصیت داستان میکشد، تبدیل به باری میشود که خواننده باید تحمل کند. خوانندههای کتابها هزاران بار زندگی میکنند و از هر کدام از این تجربهها چیزی یاد میگیرند.
اگر دنبال کسی هستید که شما را تکمیل کند و فضای خالی قلبتان را پر کند، میتوانید این کتابخوانها را در کافیشاپها، پارکها و متروها و... پیدا کنید. چند دقیقه که صحبت کنید، آنها را به جا خواهید آورد.
کتابخوانها با شما حرف نمیزنند، با شما رابطه برقرار میکنند
آنها در نامهها یا مسجهایشان انگار برایتان شعر مینویسند. صرفا به سوالاتتان جواب نمیدهند یا بیانیه صادر نمیکنند، بلکه با عمیقترین فکرها و تئوریها پاسخ شما را میدهند. شما را با دانش بالای کلمات و ایدههایشان مسحور خواهند کرد.
تحقیقات دیگری در دانشگاه برکلی نشان داده، کتاب خواندن برای کودکان باعث میشود آنها کلماتی را یاد بگیرند که هرگز در مدرسه به آنها یاد نمیدهند.
به خودتان لطف کنید و با کسی قرار بگذارید که میداند چهطور از زبانش استفاده کند.
آنها فقط شما را نمیفهمند، درکتان میکنند.
بهترین کاری که خواندن داستانها با آدمها میکنند این است که کامل نبودن شخصیتها باعث میشود ذهن شما سعی کند از ذهن دیگران سر در بیاورد. این جور آدمها توانایی همدلی پیدا میکنند. ممکن است همیشه با شما موافق نباشند، اما سعی میکنند ماجراها را از زاویه دید شما ببینند.
آنها نه تنها باهوشند که عاقل هم هستند.
باهوش بودن همیشه هم خوشایند نیست، اما عاقل بودن آدمها را تحریک میکند. همیشه مقاومت در برابر آدمهایی که میشود چیزی ازشان یاد گرفت کمی سخت است. عاشق یک آدم کتابخوان شدن نهتنها کیفیت گفتوگو را بالا میبرد، بلکه باعث میشود سطح گفتوگو بالا برود.
بر اساس تحقیقات، کتابخوانها به دلیل دایره وسیع واژگانشان و مهارتهای حافظه، آدمهای باهوشتری هستند. ذهن آنها در قیاس با آدمی معمولی که کتاب نمیخواند توانایی درک بالاتری دارد و راحتتر و به شکل موثرتری میتوانند با دیگران ارتباط برقرار کنند.
قرار و مدار گذاشتن با آدم اهل کتاب به قرار گذاشتن با هزاران نفر میماند. انگار که تجربهای را که او با خواندن زندگی همه این آدمها به دست آورده در اختیار شما قرار دهد، انگار با یک کاشف قرار گذاشته باشید.
@life_skills2022
چندی پیش، مقالهای در مجله تایم منتشر شد که نویسندهاش ادعا میکرد، آنچه «مطالعه عمیق» نامیده میشود بهزودی از بین خواهد رفت؛ چرا که میزان مطالعه عمیق میان آدمها کمتر شده و این روزها دیگر آدمها سرسری کتاب میخوانند و با وجود مطالب خلاصه شده اینترنتی تعداد خوانندههای کتابها روز به روز تقلیل پیدا میکند.
نکته اینجاست که مطالعات ثابت کرده، کتابخوانها در قیاس با افراد عادی آدمهای خوبتر و باهوشتری هستند و شاید تنها آدمهایی روی این کره خاکی باشند که ارزش عاشق شدن را داشته باشند.
بر اساس مطالعاتی که روانشناسان در سالهای ۲۰۰۶ و ۲۰۰۹ انجام دادهاند، کسانی که رمان میخوانند میان انسانها بیشترین قدرت همدلی با دیگران را دارند و قابلیتی دارند با عنوان «تئوری ذهن» که در کنار آنچه خود به آن اعتقاد دارند، میتوانند عقاید، نظر و علائق دیگری دیگری را مدنظر قرار دهند و درباره آن قضاوت کنند.
آنها میتوانند بدون این که عقاید دیگران را رد کنند یا از عقیده خودشان دست بردارند، از شنیدن عقاید دیگران لذت ببرند.
تعجبی هم ندارد که کتابخوانها آدمهای بهتری باشند. کتاب خواندن تجربه کردن زندگی دیگران با چشم غیرواقعی است. یاد گرفتن این نکته که چه طور بدون این که خودت در ماجرایی دخیل باشی، بتوانی دنیا را در چارچوب دیگری ببینی.
کتابخوانها به روح هزاران آدم و خرد جمعی همه این آدمها دسترسی دارند. آنها چیزهایی دیدهاند که غیر کتابخوانها امکان ندارد از آن سر دربیاورند و مرگ انسانهایی را تجربه کردهاند که شما هرگز آنها را نمیشناسید.
آنها یاد گرفتهاند که زن بودن چیست و مرد بودن یعنی چه. فهمیدهاند که تماشای رنج دیگران یعنی چه. کتابخوانها بسیار از سنشان عاقلترند.
تحقیق دیگری در سال ۲۰۱۰ ثابت کرده که هر چهقدر بیشتر برای کودکان کتاب بخوانیم، «تئوری ذهن» در آنها قویتر میشود و در نهایت باعث میشود این بچهها واقعا عاقلتر شوند، با محیطشان بیشتر انطباق پیدا کنند و قدرت درکشان بالاتر برود.
تجربههای قهرمانهای داستانها تبدیل به تجربههای خود خوانندهها میشود. هر درد و رنجی که شخصیت داستان میکشد، تبدیل به باری میشود که خواننده باید تحمل کند. خوانندههای کتابها هزاران بار زندگی میکنند و از هر کدام از این تجربهها چیزی یاد میگیرند.
اگر دنبال کسی هستید که شما را تکمیل کند و فضای خالی قلبتان را پر کند، میتوانید این کتابخوانها را در کافیشاپها، پارکها و متروها و... پیدا کنید. چند دقیقه که صحبت کنید، آنها را به جا خواهید آورد.
کتابخوانها با شما حرف نمیزنند، با شما رابطه برقرار میکنند
آنها در نامهها یا مسجهایشان انگار برایتان شعر مینویسند. صرفا به سوالاتتان جواب نمیدهند یا بیانیه صادر نمیکنند، بلکه با عمیقترین فکرها و تئوریها پاسخ شما را میدهند. شما را با دانش بالای کلمات و ایدههایشان مسحور خواهند کرد.
تحقیقات دیگری در دانشگاه برکلی نشان داده، کتاب خواندن برای کودکان باعث میشود آنها کلماتی را یاد بگیرند که هرگز در مدرسه به آنها یاد نمیدهند.
به خودتان لطف کنید و با کسی قرار بگذارید که میداند چهطور از زبانش استفاده کند.
آنها فقط شما را نمیفهمند، درکتان میکنند.
بهترین کاری که خواندن داستانها با آدمها میکنند این است که کامل نبودن شخصیتها باعث میشود ذهن شما سعی کند از ذهن دیگران سر در بیاورد. این جور آدمها توانایی همدلی پیدا میکنند. ممکن است همیشه با شما موافق نباشند، اما سعی میکنند ماجراها را از زاویه دید شما ببینند.
آنها نه تنها باهوشند که عاقل هم هستند.
باهوش بودن همیشه هم خوشایند نیست، اما عاقل بودن آدمها را تحریک میکند. همیشه مقاومت در برابر آدمهایی که میشود چیزی ازشان یاد گرفت کمی سخت است. عاشق یک آدم کتابخوان شدن نهتنها کیفیت گفتوگو را بالا میبرد، بلکه باعث میشود سطح گفتوگو بالا برود.
بر اساس تحقیقات، کتابخوانها به دلیل دایره وسیع واژگانشان و مهارتهای حافظه، آدمهای باهوشتری هستند. ذهن آنها در قیاس با آدمی معمولی که کتاب نمیخواند توانایی درک بالاتری دارد و راحتتر و به شکل موثرتری میتوانند با دیگران ارتباط برقرار کنند.
قرار و مدار گذاشتن با آدم اهل کتاب به قرار گذاشتن با هزاران نفر میماند. انگار که تجربهای را که او با خواندن زندگی همه این آدمها به دست آورده در اختیار شما قرار دهد، انگار با یک کاشف قرار گذاشته باشید.
@life_skills2022
❤3👍1
  💢 ۵ سوالی که همین حالا باید از متن مصاحبه حذف کنیم!
🟣بزرگترین نقطه ضعف شما چیست؟
🟣پنج سال آینده، خودتان را کجا میبینید؟
🟣بزرگترین شکستتان تا حالا چه بوده؟
🟣از بین این همه متقاضی بااستعداد، چرا باید شما را انتخاب کنیم؟
🟣اگر از آخرین رئیستان سوال کنیم، چه چیزی دربارهتان میگوید؟
🔺وجه اشتراک همه این سوالات چیست؟ همه آنها از کارجو میخواهند برای کارفرما خوشرقصی کند و به شما ثابت کند لایق است که شانسی برای استخدام به او داده شود.
اینکه از کارجو بخواهی خودش را ثابت کند، اصلا حرفهای نیست و در دنیای حرفهای جایی ندارد. چه او را بخواهید، چه نخواهید، این پنج سوال باعث تقویت این دیدگاه ناسالم میشود: کارفرما بزرگ و قدرتمند است و کارجو، هیچی نیست.
🔺ربطی به ما ندارد که بزرگترین نقطه ضعف کارجو چیست. این فقط یک باور فرهنگی است که همه آدمها نقطه ضعف دارند.
اصلا نقطه ضعف چیست؟ چیزی است که میتوانید در خودتان بهبود دهید و بهتر آن را انجام دهید. قطعا میلیونها کار است که نمیتوانید خوب انجام دهید. مهم این است که بدانید چه کارهایی را خوب بلدید. بهعنوان یک مسوول مصاحبه، در شأن شما نیست که از یک غریبه سوالی بپرسید که کاملا شخصی است و وارد حریم او میشود. پاسخ این سوال هم کمکی به تصمیمگیری شما درباره استخدام او نمیکند.
🔺خیلی خندهدار است که بخواهید از کارجو درباره برنامه پنجسالهاش سوال کنید. مگر شما به او پیشنهاد استخدام پنجساله دادهاید؟ این سوال هم ریشه در یک سوگیری فرهنگی دارد که نهادینه شده: «آدمهایی که برای زندگیشان، برنامههای قطعی دارند، بالغتر و مسوولیتپذیرتر از کسانی هستند که برنامه ندارند.»
🔺این روزها و با توجه به نوسانات همه چیز، اصلا مسوولانه نیست که برای زندگی حرفهایتان، برنامه پنجساله بچینید. اگر یک کارجو چنین برنامهای داشته باشد، احتمالا منظورش سفر به دور دنیاست یا چیزی که کلا ربطی به کسبوکار ندارد. چرا یک مسوول مصاحبه فکر میکند باید از زندگی و برنامههای شخصی کارجو خبر داشته باشد؟
🔺بعضی از مصاحبهگرها از سوال «چرا باید شما را استخدام کنیم؟» دفاع میکنند و میگویند هدف مصاحبه همین است. اما آنها از یک حقیقت مهم غافلند. این وظیفه کارجو نیست که به شما بگوید چرا شخص مناسبی برای استخدام در شرکت شماست. اگر با کارجوها مصاحبه میکنید، پس شما از زیر و بم شغل خبر دارید (باید داشته باشید)، نه کارجو.
🔺وظیفه شما است که بهعنوان مصاحبهکننده از کارجو سوالات واقعی و کاربردی درباره کاری که قرار است در آن جایگاه انجام دهد بپرسید تا تناسب کارجو با آن شغل را ارزیابی کنید. سوال «چرا باید شما را استخدام کنیم؟» نه تنها زننده، بلکه نشاندهنده تنبلی مسوول مصاحبه است.
🔺این سوال که «رئیس سابق تو دربارهات چه خواهد گفت؟» بیفایده است و در عین حال، این پیام را انتقال میدهد که در ذهن شما، همه رئیسها در جایگاه بالاتری نسبت به بقیه هستند. این سوال، وحشتناک است چون فرض را بر این میگذارد که هر کارجویی باید بداند رئیسش درباره او چه فکر میکند و چه میگوید؛ درحالیکه این اصلا مهم نیست.
☑️ به جای آن پنج سوال که از برگه مصاحبه حذف میکنید، این سوالات را جایگزین کنید:
▪️چه اطلاعاتی درباره این شغل یا شرکت میتوانم به تو بدهم؟ پاسخ کارجو به این سوال، اطلاعات خوبی درباره اشراف کارجو، درک او از این کار، دانش کلیاش درباره دنیای کسبوکار، اولویتهایش و آمادگیاش برای مصاحبه به تو میدهد.
▪️این شغل چطور در راستای اهداف حرفهای توست؟ پاسخ کارجو به تو خواهد گفت که آیا او صرفا بهدنبال شغل است و در انتخابش زیاد وسواس به خرج نمیدهد؟ البته اگر دیدگاهش این باشد، به درد بعضی از کارها میخورد؛ اما برای بعضی دیگر، اصلا مناسب نیست. این سوال همچنین کمک میکند ببینی کارجو نسبت به مسیر حرفهای خود چقدر اشراف دارد.
▪️وقتی خودت را درحال انجام این کار تصور میکنی، بزرگترین چالشی که فکر میکنی در آغاز کار برایت پیش خواهد آمد، چیست؟ پاسخ به این سوال به تو خواهد گفت که کارجو چقدر درباره الزامات این جایگاه شغلی فکر کرده است و این الزامات و سابقهاش تا چه حد با هم همپوشانی دارند.
▪️براساس شناختی که نسبت به این شغلداری به ما بگو کدام یک از تجربیاتت (در کار و سایر جاها) در این جایگاه به دردت خواهد خورد؟ تو باید بهدنبال شواهدی باشی که نشان دهد او میتواند از پس این شغل برآید و بهترین راه برای فهمیدنش، پرسش این سوال است. اگر این جایگاه را قبول کنی، چطور از پس چالشهای شغل جدید و پروژههایی که دربارهاش صحبت کردیم، برخواهی آمد؟
✍ آکادمی مدیریت
@management_technique
🟣بزرگترین نقطه ضعف شما چیست؟
🟣پنج سال آینده، خودتان را کجا میبینید؟
🟣بزرگترین شکستتان تا حالا چه بوده؟
🟣از بین این همه متقاضی بااستعداد، چرا باید شما را انتخاب کنیم؟
🟣اگر از آخرین رئیستان سوال کنیم، چه چیزی دربارهتان میگوید؟
🔺وجه اشتراک همه این سوالات چیست؟ همه آنها از کارجو میخواهند برای کارفرما خوشرقصی کند و به شما ثابت کند لایق است که شانسی برای استخدام به او داده شود.
اینکه از کارجو بخواهی خودش را ثابت کند، اصلا حرفهای نیست و در دنیای حرفهای جایی ندارد. چه او را بخواهید، چه نخواهید، این پنج سوال باعث تقویت این دیدگاه ناسالم میشود: کارفرما بزرگ و قدرتمند است و کارجو، هیچی نیست.
🔺ربطی به ما ندارد که بزرگترین نقطه ضعف کارجو چیست. این فقط یک باور فرهنگی است که همه آدمها نقطه ضعف دارند.
اصلا نقطه ضعف چیست؟ چیزی است که میتوانید در خودتان بهبود دهید و بهتر آن را انجام دهید. قطعا میلیونها کار است که نمیتوانید خوب انجام دهید. مهم این است که بدانید چه کارهایی را خوب بلدید. بهعنوان یک مسوول مصاحبه، در شأن شما نیست که از یک غریبه سوالی بپرسید که کاملا شخصی است و وارد حریم او میشود. پاسخ این سوال هم کمکی به تصمیمگیری شما درباره استخدام او نمیکند.
🔺خیلی خندهدار است که بخواهید از کارجو درباره برنامه پنجسالهاش سوال کنید. مگر شما به او پیشنهاد استخدام پنجساله دادهاید؟ این سوال هم ریشه در یک سوگیری فرهنگی دارد که نهادینه شده: «آدمهایی که برای زندگیشان، برنامههای قطعی دارند، بالغتر و مسوولیتپذیرتر از کسانی هستند که برنامه ندارند.»
🔺این روزها و با توجه به نوسانات همه چیز، اصلا مسوولانه نیست که برای زندگی حرفهایتان، برنامه پنجساله بچینید. اگر یک کارجو چنین برنامهای داشته باشد، احتمالا منظورش سفر به دور دنیاست یا چیزی که کلا ربطی به کسبوکار ندارد. چرا یک مسوول مصاحبه فکر میکند باید از زندگی و برنامههای شخصی کارجو خبر داشته باشد؟
🔺بعضی از مصاحبهگرها از سوال «چرا باید شما را استخدام کنیم؟» دفاع میکنند و میگویند هدف مصاحبه همین است. اما آنها از یک حقیقت مهم غافلند. این وظیفه کارجو نیست که به شما بگوید چرا شخص مناسبی برای استخدام در شرکت شماست. اگر با کارجوها مصاحبه میکنید، پس شما از زیر و بم شغل خبر دارید (باید داشته باشید)، نه کارجو.
🔺وظیفه شما است که بهعنوان مصاحبهکننده از کارجو سوالات واقعی و کاربردی درباره کاری که قرار است در آن جایگاه انجام دهد بپرسید تا تناسب کارجو با آن شغل را ارزیابی کنید. سوال «چرا باید شما را استخدام کنیم؟» نه تنها زننده، بلکه نشاندهنده تنبلی مسوول مصاحبه است.
🔺این سوال که «رئیس سابق تو دربارهات چه خواهد گفت؟» بیفایده است و در عین حال، این پیام را انتقال میدهد که در ذهن شما، همه رئیسها در جایگاه بالاتری نسبت به بقیه هستند. این سوال، وحشتناک است چون فرض را بر این میگذارد که هر کارجویی باید بداند رئیسش درباره او چه فکر میکند و چه میگوید؛ درحالیکه این اصلا مهم نیست.
☑️ به جای آن پنج سوال که از برگه مصاحبه حذف میکنید، این سوالات را جایگزین کنید:
▪️چه اطلاعاتی درباره این شغل یا شرکت میتوانم به تو بدهم؟ پاسخ کارجو به این سوال، اطلاعات خوبی درباره اشراف کارجو، درک او از این کار، دانش کلیاش درباره دنیای کسبوکار، اولویتهایش و آمادگیاش برای مصاحبه به تو میدهد.
▪️این شغل چطور در راستای اهداف حرفهای توست؟ پاسخ کارجو به تو خواهد گفت که آیا او صرفا بهدنبال شغل است و در انتخابش زیاد وسواس به خرج نمیدهد؟ البته اگر دیدگاهش این باشد، به درد بعضی از کارها میخورد؛ اما برای بعضی دیگر، اصلا مناسب نیست. این سوال همچنین کمک میکند ببینی کارجو نسبت به مسیر حرفهای خود چقدر اشراف دارد.
▪️وقتی خودت را درحال انجام این کار تصور میکنی، بزرگترین چالشی که فکر میکنی در آغاز کار برایت پیش خواهد آمد، چیست؟ پاسخ به این سوال به تو خواهد گفت که کارجو چقدر درباره الزامات این جایگاه شغلی فکر کرده است و این الزامات و سابقهاش تا چه حد با هم همپوشانی دارند.
▪️براساس شناختی که نسبت به این شغلداری به ما بگو کدام یک از تجربیاتت (در کار و سایر جاها) در این جایگاه به دردت خواهد خورد؟ تو باید بهدنبال شواهدی باشی که نشان دهد او میتواند از پس این شغل برآید و بهترین راه برای فهمیدنش، پرسش این سوال است. اگر این جایگاه را قبول کنی، چطور از پس چالشهای شغل جدید و پروژههایی که دربارهاش صحبت کردیم، برخواهی آمد؟
✍ آکادمی مدیریت
@management_technique
👍3❤1👎1
  Forwarded from سینا علمداری| سیستمسازی منابع انسانی
  
🧰دوره آفلاین سیستمسازی منابع انسانی
🔸سرفصلها:
🔵تدوین و پیادهسازی استراتژی
🔹تحلیل شکاف و عارضهیابی
🔵طراحی ساختار سازمانی
🔹تدوین شناسنامه فرایند
🔵تحلیل شغل و تدوین شناسنامه شغلی
🔹جذب و استخدام
🔵مدیریت عملکرد و پاداش
🔹ارزشیابی و گریدینگ شغل و شاغل
🔵طراحی سیستم حقوق و مزایا
🔹آموزش و توسعه و جانشینپروری
🔵حسابرسی منابع انسانی
🔹پرامپت نویسی منابع انسانی
🔶همراه با ارائه ابزار و پشتیبانی اجرا
🎁تخفیف ویژه تا آخر هفته
🟧برای تهیه به آیدی زیر پیام بدید:
@m_zamani01
🔸سرفصلها:
🔵تدوین و پیادهسازی استراتژی
🔹تحلیل شکاف و عارضهیابی
🔵طراحی ساختار سازمانی
🔹تدوین شناسنامه فرایند
🔵تحلیل شغل و تدوین شناسنامه شغلی
🔹جذب و استخدام
🔵مدیریت عملکرد و پاداش
🔹ارزشیابی و گریدینگ شغل و شاغل
🔵طراحی سیستم حقوق و مزایا
🔹آموزش و توسعه و جانشینپروری
🔵حسابرسی منابع انسانی
🔹پرامپت نویسی منابع انسانی
🔶همراه با ارائه ابزار و پشتیبانی اجرا
🎁تخفیف ویژه تا آخر هفته
🟧برای تهیه به آیدی زیر پیام بدید:
@m_zamani01
❤2
  Forwarded from برنامه ریزی و مدیریت زمان
  
💢قانون مورفی میگوید: «هرچه بیشتر از وقوع یک اتفاق بترسی، احتمال وقوعش بیشتر میشود». این قانون در اصل از مهندسی نظامی سرچشمه گرفت، ولی امروز در روانشناسی، مدیریت پروژه و حتی زندگی روزمره بهکار میرود. 
فرض کنید در حال آماده شدن برای یک جلسه مهم هستید و نگرانید که اینترنت قطع شود؛ درست همان لحظه، اینترنت قطع میشود. این اتفاق، تجسم دقیق قانون مورفی است.
ترس، تمرکز ما را روی اتفاقات منفی بالا میبرد و ذهن ناخودآگاه در پی نشانههایی از آن فاجعه میگردد. قانون مورفی هشدار میدهد که اضطراب و کنترلگری بیش از حد، خودشان مشکلساز میشوند. با درک این قانون میتوانیم به جای نگرانی بیش از حد، سناریوهای جایگزین آماده کنیم. وقتی شرایط را بپذیرید و آماده باشید، اثر قانون مورفی کاهش مییابد. قانون مورفی تلنگریست برای پذیرش عدم قطعیت.
@planing_tm
فرض کنید در حال آماده شدن برای یک جلسه مهم هستید و نگرانید که اینترنت قطع شود؛ درست همان لحظه، اینترنت قطع میشود. این اتفاق، تجسم دقیق قانون مورفی است.
ترس، تمرکز ما را روی اتفاقات منفی بالا میبرد و ذهن ناخودآگاه در پی نشانههایی از آن فاجعه میگردد. قانون مورفی هشدار میدهد که اضطراب و کنترلگری بیش از حد، خودشان مشکلساز میشوند. با درک این قانون میتوانیم به جای نگرانی بیش از حد، سناریوهای جایگزین آماده کنیم. وقتی شرایط را بپذیرید و آماده باشید، اثر قانون مورفی کاهش مییابد. قانون مورفی تلنگریست برای پذیرش عدم قطعیت.
@planing_tm
👍3
  Castmim.S2Eپادکست کستمیم1
    
  ⚪️مدیریت در مقیاس جهانی
⬇️در قسمت اول از فصل دوم #کستمیم از ویکیپدیا و قدرت اعتماد گفتیم، با نسل Z و هوش مصنوعی به آینده سرک کشیدیم، از اهمیت پایداری و مأموریت حرف زدیم و از داستان مؤسسۀ براک الهام گرفتیم.
00:00:13 مقدمه
00:01:10 غول نامرئی روی صفحه نمایش شما (ویکیپدیا)
00:05:08 نسل Z؛ رهبران آینده با سلاح AI
00:07:20 پایداری؛ نقشه راهی برای ماندگاری سازمان
00:11:18 یک وظیفه حیاتی! (مأموریت سازمان)
00:13:20 تامین مالی تیشرتی و فراتر از آن!
00:15:20 پنجاه سال بحران، یک مأموریت (داستان براک)
🔗کستمیم را از اینجا دنبال کنید.
#پادکست
@TasmimSchool
⬇️در قسمت اول از فصل دوم #کستمیم از ویکیپدیا و قدرت اعتماد گفتیم، با نسل Z و هوش مصنوعی به آینده سرک کشیدیم، از اهمیت پایداری و مأموریت حرف زدیم و از داستان مؤسسۀ براک الهام گرفتیم.
00:00:13 مقدمه
00:01:10 غول نامرئی روی صفحه نمایش شما (ویکیپدیا)
00:05:08 نسل Z؛ رهبران آینده با سلاح AI
00:07:20 پایداری؛ نقشه راهی برای ماندگاری سازمان
00:11:18 یک وظیفه حیاتی! (مأموریت سازمان)
00:13:20 تامین مالی تیشرتی و فراتر از آن!
00:15:20 پنجاه سال بحران، یک مأموریت (داستان براک)
🔗کستمیم را از اینجا دنبال کنید.
#پادکست
@TasmimSchool
❤1
  💢یه دانشمند به اسم "دونالد هب" (Donald Hebb) نزدیک ۸۰ سال پیش یه قانون خیلی معروف رو کشف کرد که میگه: "Neurons that fire together, wire together." یعنی چی؟ یعنی "نورونهایی که با هم فعال میشن، با هم سیمکشی میشن و به هم وصل میشن."
هر بار که یه مسیر رو تکرار میکنی، این سیمکشی قویتر و اون مسیر تبدیل به یه اتوبان فوقسریع میشه. این همون عادته!
✍مجله مشاور مدیریت
@management_technique
  هر بار که یه مسیر رو تکرار میکنی، این سیمکشی قویتر و اون مسیر تبدیل به یه اتوبان فوقسریع میشه. این همون عادته!
✍مجله مشاور مدیریت
@management_technique
💢استراتژی طعمه
👈استراتژی طعمه (Bait strategy) استراتژی است که در آن یک محصول یا خدمت پرطرفدار را با قیمتی بسیار مناسب، یا حتی با زیان به مشتریان عرضه میکنیم، به این امید که بتوانیم در کنار آن محصول یا خدمت، سایر محصولاتمان را هم به آنها بفروشیم
👈برای مثال، یک شرکت نرمافزاری را در نظر بگیرید که نرمافزار حسابداریاش را با قیمتی بسیار پایینتر از رقبا عرضه میکند تا بعد از وابسته کردن مشتریان به آن، سایر نرمافزارهایش را هم به آنها بفروشد
👈هنگام بکارگیری استراتژی طعمه، باید مراقب تاکتیک طعمه و شلاق (Bait and Switch) باشیم. در این تاکتیک، شرکت محصول یا خدمتی که میخواهد آن را با قیمتی بسیار مناسب عرضه کند، به شدت تبلیغ میکند تا توجه مشتریان را جلب کند، ولی بعد از تماس مشتری به او اعلام میکند که محصول یا خدمت مورد نظر تمام شده و او میتواند محصولات یا خدمات دیگر را بخرد
👈تاکتیک طعمه و شلاق شاید در کوتاهمدت جواب بدهد ولی در بلندمدت باعث سلب اعتماد مشتریان به شرکت میشود
✍مارکتینگ آز
@tarfandbazaryabi
👈استراتژی طعمه (Bait strategy) استراتژی است که در آن یک محصول یا خدمت پرطرفدار را با قیمتی بسیار مناسب، یا حتی با زیان به مشتریان عرضه میکنیم، به این امید که بتوانیم در کنار آن محصول یا خدمت، سایر محصولاتمان را هم به آنها بفروشیم
👈برای مثال، یک شرکت نرمافزاری را در نظر بگیرید که نرمافزار حسابداریاش را با قیمتی بسیار پایینتر از رقبا عرضه میکند تا بعد از وابسته کردن مشتریان به آن، سایر نرمافزارهایش را هم به آنها بفروشد
👈هنگام بکارگیری استراتژی طعمه، باید مراقب تاکتیک طعمه و شلاق (Bait and Switch) باشیم. در این تاکتیک، شرکت محصول یا خدمتی که میخواهد آن را با قیمتی بسیار مناسب عرضه کند، به شدت تبلیغ میکند تا توجه مشتریان را جلب کند، ولی بعد از تماس مشتری به او اعلام میکند که محصول یا خدمت مورد نظر تمام شده و او میتواند محصولات یا خدمات دیگر را بخرد
👈تاکتیک طعمه و شلاق شاید در کوتاهمدت جواب بدهد ولی در بلندمدت باعث سلب اعتماد مشتریان به شرکت میشود
✍مارکتینگ آز
@tarfandbazaryabi
👍1
  💢 در قرن بیست و یکم مهم ترین منبع سازمانها، منابع مالی، فیزیکی، فناوری، زمین و سایر دارایی ها نیستند بلکه این منابع انسانی یک سازمان هستند که موجب ایجاد تفاوت های منحصر به فرد در سازمان ها و خلق مزیت رقابتی می شوند 
برای یادگیری و بهبود مهارت های انسانی به کانال ذیل مراجعه کنید 👇👇👇
@organizationalbehavior
@organizationalbehavior
@organizationalbehavior
  برای یادگیری و بهبود مهارت های انسانی به کانال ذیل مراجعه کنید 👇👇👇
@organizationalbehavior
@organizationalbehavior
@organizationalbehavior
💢 اصطلاح Job Hugging چیست؟
به وضعیتی در بازار کار گفته میشود که در آن کارکنان، به ویژه پس از دوره ای از استعفاهای گسترده (مثل پدیده «Great Resignation»)، به دلیل نگرانی ها و ترس از ناپایداری اقتصادی، کاهش فرصتهای شغلی و تهدیدهای اتوماسیون و هوش مصنوعی، تمایل دارند در شغل فعلی خود باقی بمانند و از تغییر یا ترک آن پرهیز کنند. یعنی به عبارتی «چسبیدن به شغل فعلی» برای حفظ امنیت شغلی و جلوگیری از بیکاری.
این روند ناشی از کاهش اطمینان نیروی کار نسبت به بازار بیرونی است که باعث میشود کارکنان حتی اگر راضی نباشند یا فرصت بهتر باشد، به دلیل ترس از نداشتن جایگزین مناسب، تغییر شغل ندهند. «Job Hugging» باعث میشود نرخ ترک شغل کم شود ولی همزمان ممکن است به رکود در پیشرفت شغلی، کاهش انگیزه و گیر افتادن کارکنان در همان نقش ختم شود.
همچنین مشاوران، از جمله شرکت Korn Ferry، اعلام کرده اند این پدیده موقتیست و ممکن است پس از بهبود شرایط اقتصادی و باز شدن فرصتهای شغلی، موج جدیدی از استعفاها رخ بدهد.
✍منبع: thehrdigest
Hrhub
@management_technique
  به وضعیتی در بازار کار گفته میشود که در آن کارکنان، به ویژه پس از دوره ای از استعفاهای گسترده (مثل پدیده «Great Resignation»)، به دلیل نگرانی ها و ترس از ناپایداری اقتصادی، کاهش فرصتهای شغلی و تهدیدهای اتوماسیون و هوش مصنوعی، تمایل دارند در شغل فعلی خود باقی بمانند و از تغییر یا ترک آن پرهیز کنند. یعنی به عبارتی «چسبیدن به شغل فعلی» برای حفظ امنیت شغلی و جلوگیری از بیکاری.
این روند ناشی از کاهش اطمینان نیروی کار نسبت به بازار بیرونی است که باعث میشود کارکنان حتی اگر راضی نباشند یا فرصت بهتر باشد، به دلیل ترس از نداشتن جایگزین مناسب، تغییر شغل ندهند. «Job Hugging» باعث میشود نرخ ترک شغل کم شود ولی همزمان ممکن است به رکود در پیشرفت شغلی، کاهش انگیزه و گیر افتادن کارکنان در همان نقش ختم شود.
همچنین مشاوران، از جمله شرکت Korn Ferry، اعلام کرده اند این پدیده موقتیست و ممکن است پس از بهبود شرایط اقتصادی و باز شدن فرصتهای شغلی، موج جدیدی از استعفاها رخ بدهد.
✍منبع: thehrdigest
Hrhub
@management_technique
یک اتحادیه فعال برای انجام یک تحقیق بازار پرسشنامه زیر را جهت بهبود وضعیت کارگران طراحی کرده است.
درصورت تمایل برای کمک به این اتحادیه جهت انجام این پرسشنامه تنها با صرف 10 دقیقه زمان و تکمیل دقیق این پرسشنامه این مرکز را در زمینه توسعه خدمات و رفاه کارگران در کشور یاری نمایید. پیشاپیش از توجه و زمانی که صرف میکنید متشکریم.
لینک پرسشنامه تحقیق بازار👇👇👇
https://survey.porsline.ir/s/YNaxTTyb
  درصورت تمایل برای کمک به این اتحادیه جهت انجام این پرسشنامه تنها با صرف 10 دقیقه زمان و تکمیل دقیق این پرسشنامه این مرکز را در زمینه توسعه خدمات و رفاه کارگران در کشور یاری نمایید. پیشاپیش از توجه و زمانی که صرف میکنید متشکریم.
لینک پرسشنامه تحقیق بازار👇👇👇
https://survey.porsline.ir/s/YNaxTTyb
Forwarded from تفکر استراتژیک
💢۳ ابزار ضروری و مفید برای تحلیل محیط خارجی
برای هر استراتژی موفق، شناخت محیط خارجی حیاتی است.
این سه ابزار حرفهای، دیدی دقیق به محیط رقابتی میدهند:
1. تحلیل PESTEL
بررسی عوامل سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، تکنولوژیک، زیستمحیطی و قانونی.
این ابزار برای درک روندهای کلان محیط بسیار مناسب است.
2. نیروهای پنجگانه پورتر (Porter’s Five Forces)
تحلیل ساختار رقابتی صنعت: رقبا، تأمینکنندگان، مشتریان، تازهواردها، جایگزینها.
این ابزار برای سنجش جذابیت بازار مناسب است.
3. تحلیل ذینفعان
شناسایی افراد و گروههایی که قدرت یا نفوذ بر تصمیمات استراتژیک دارند.
این ابزار کلید موفقیت در پیادهسازی استراتژی است.
✍آکادمی مدیریت استراتژیک
@strategym_academy
برای هر استراتژی موفق، شناخت محیط خارجی حیاتی است.
این سه ابزار حرفهای، دیدی دقیق به محیط رقابتی میدهند:
1. تحلیل PESTEL
بررسی عوامل سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، تکنولوژیک، زیستمحیطی و قانونی.
این ابزار برای درک روندهای کلان محیط بسیار مناسب است.
2. نیروهای پنجگانه پورتر (Porter’s Five Forces)
تحلیل ساختار رقابتی صنعت: رقبا، تأمینکنندگان، مشتریان، تازهواردها، جایگزینها.
این ابزار برای سنجش جذابیت بازار مناسب است.
3. تحلیل ذینفعان
شناسایی افراد و گروههایی که قدرت یا نفوذ بر تصمیمات استراتژیک دارند.
این ابزار کلید موفقیت در پیادهسازی استراتژی است.
✍آکادمی مدیریت استراتژیک
@strategym_academy
❤1
  Forwarded from FaraDars_Course
  
🔥 یک آموزش رایگان از فرادرس — هدیه ویژه شروع دانشگاه
 
🔔 اولین آموزش دانشگاهی رو کاملاً رایگان دریافت کن!!
 
🎁 کد تخفیف: FARAUNV
📆 اعتبار کد تخفیف تا پایان مهر ۱۴۰۴
 
❇️ شرایط استفاده از این طرح(+) 👇👇
 
🔸 این کد فقط برای یک آموزش و برای هر کاربر، فقط یکبار قابل استفاده است.
🔸 آموزشی که با این کد دریافت میکنید، فقط تا پایان بهمن در حساب کاربری شما فعال است.
 
✅ مشاهده لیست آموزشها و انتخاب یک آموزش به انتخاب شما:👇👇
 
🔗 انتخاب آموزش — [کلیک کنید]
 
🌱 این پست رو با دوستانِ دانشجوت به اشتراک بذار تا از این فرصت ویژه استفاده کنن.
🔄 FaraDars - فرادرس
🔔 اولین آموزش دانشگاهی رو کاملاً رایگان دریافت کن!!
🎁 کد تخفیف: FARAUNV
📆 اعتبار کد تخفیف تا پایان مهر ۱۴۰۴
❇️ شرایط استفاده از این طرح(+) 👇👇
🔸 این کد فقط برای یک آموزش و برای هر کاربر، فقط یکبار قابل استفاده است.
🔸 آموزشی که با این کد دریافت میکنید، فقط تا پایان بهمن در حساب کاربری شما فعال است.
✅ مشاهده لیست آموزشها و انتخاب یک آموزش به انتخاب شما:👇👇
🔗 انتخاب آموزش — [کلیک کنید]
🌱 این پست رو با دوستانِ دانشجوت به اشتراک بذار تا از این فرصت ویژه استفاده کنن.
🔄 FaraDars - فرادرس
❤1
  💢 نتایج یک تحقیق مک کینزی
شفافیت در پرداخت و پاداش منجر به افزایش حس بی اعتمادی به کارفرما و افزایش حس بی عدالتی در بین کارکنان می شود!
شاید از این مطلب تعجب کرده باشید، چون این روزها از شفافیت پاداش ها و پرداخت ها بیشتر صحبت می شود.
مک کینزی با مطالعه روی یک شرکت مهندسی که به تازگی پرداخت و پاداش را شفاف کرده بود، متوجه شد که این شفافیت منجر به کاهش بی اعتمادی و ایجاد حس نا برابری شده است.
تنها در صورتی می توان به این پیامد دچار نشد که مبنای محاسبه پرداخت ها و پاداش ها بسیار قوی باشد که به تجربه حتی اگر مبنای قوی ای برای پرداخت ها وجود داشته باشد، افرادی که دریافتی پایین تری در یک سطح داشتند منطق پرداخت را نخواهند پذیرفت و شرکت دچار یک تنش ناخواسته می شود.
بنابراین منطق پرداخت ها را قوی و شفاف کنید، ولی میزان دستمزد و پاداش های پرداخت شده به افراد را خیر.
✍ کانال مدیریت منابع انسانی
@management_technique
  شفافیت در پرداخت و پاداش منجر به افزایش حس بی اعتمادی به کارفرما و افزایش حس بی عدالتی در بین کارکنان می شود!
شاید از این مطلب تعجب کرده باشید، چون این روزها از شفافیت پاداش ها و پرداخت ها بیشتر صحبت می شود.
مک کینزی با مطالعه روی یک شرکت مهندسی که به تازگی پرداخت و پاداش را شفاف کرده بود، متوجه شد که این شفافیت منجر به کاهش بی اعتمادی و ایجاد حس نا برابری شده است.
تنها در صورتی می توان به این پیامد دچار نشد که مبنای محاسبه پرداخت ها و پاداش ها بسیار قوی باشد که به تجربه حتی اگر مبنای قوی ای برای پرداخت ها وجود داشته باشد، افرادی که دریافتی پایین تری در یک سطح داشتند منطق پرداخت را نخواهند پذیرفت و شرکت دچار یک تنش ناخواسته می شود.
بنابراین منطق پرداخت ها را قوی و شفاف کنید، ولی میزان دستمزد و پاداش های پرداخت شده به افراد را خیر.
✍ کانال مدیریت منابع انسانی
@management_technique
💢۵ عینک آیندهنگری
لوسیوس سنکا، فیلسوف یونانی، دو هزار سال پیش گفته بود: "زمانی خواهد آمد که شگفتزده خواهیم شد که چگونه چیزهایی به این وضوح را نمیدانستیم"
هدف مدیریت آینده، کمک به افراد و سازمانها برای پیشبینی بخش وسیعتری از آینده است. بخصوص در زمینه کسبوکار، تمایل داریم نسبت به رقبای خود بخش بیشتری از آینده را ببینیم.
برای رسیدن به این هدف، بایستی پاسخهای اصولی و سیستماتیک برای ۵ سوال کلیدی آینده پیدا شود؛ سوالهایی که به ۵ عینک آیندهنگری مرتبط خواهند شد:
۱- عینک آبی (تحلیل فرضیات)
شرایط بازار، کار و زندگی ما در ۵ تا ۱۰ سال آینده چگونه تغییر خواهد کرد؟
۲- عینک قرمز (تحلیل شگفتی)
چگونه باید خود را برای رویدادها و رخدادهای شگفتیساز ممکن در آینده آماده سازیم؟
۳- عینک سبز (ایجاد فرصت)
این تغییرات باعث چه فرصتها و تهدیدهایی در بازار، محصول، استراتژیها، فرآیندها و ساختارهای ما خواهد شد؟
۴- عینک زرد (ایجاد دیدگاه)
تمایل داریم در ۵ تا ۱۰ سال آینده از منظر دیدگاه استراتژیک، شرکت ما چگونه به نظر برسد؟
۵- عینک بنفش (توسعه استراتژی)
برای تحقق بخشیدن به دیدگاه استراتژیکمان چگونه باید استراتژی خود را تدوین نماییم؟
@management_technique
  لوسیوس سنکا، فیلسوف یونانی، دو هزار سال پیش گفته بود: "زمانی خواهد آمد که شگفتزده خواهیم شد که چگونه چیزهایی به این وضوح را نمیدانستیم"
هدف مدیریت آینده، کمک به افراد و سازمانها برای پیشبینی بخش وسیعتری از آینده است. بخصوص در زمینه کسبوکار، تمایل داریم نسبت به رقبای خود بخش بیشتری از آینده را ببینیم.
برای رسیدن به این هدف، بایستی پاسخهای اصولی و سیستماتیک برای ۵ سوال کلیدی آینده پیدا شود؛ سوالهایی که به ۵ عینک آیندهنگری مرتبط خواهند شد:
۱- عینک آبی (تحلیل فرضیات)
شرایط بازار، کار و زندگی ما در ۵ تا ۱۰ سال آینده چگونه تغییر خواهد کرد؟
۲- عینک قرمز (تحلیل شگفتی)
چگونه باید خود را برای رویدادها و رخدادهای شگفتیساز ممکن در آینده آماده سازیم؟
۳- عینک سبز (ایجاد فرصت)
این تغییرات باعث چه فرصتها و تهدیدهایی در بازار، محصول، استراتژیها، فرآیندها و ساختارهای ما خواهد شد؟
۴- عینک زرد (ایجاد دیدگاه)
تمایل داریم در ۵ تا ۱۰ سال آینده از منظر دیدگاه استراتژیک، شرکت ما چگونه به نظر برسد؟
۵- عینک بنفش (توسعه استراتژی)
برای تحقق بخشیدن به دیدگاه استراتژیکمان چگونه باید استراتژی خود را تدوین نماییم؟
@management_technique
Forwarded from مدرسه حکمرانی تهران
  
🔵 شروع سومین دوره DPA یکساله حکمرانی اقتصادی
✅مدت دوره: یکسال(۳۲۰ ساعت)
✅نحوه برگزاری: حضوری و آنلاین
✅شروع دوره: مهر ۱۴۰۴
✅دریافت گواهینامه دوزبانه از دانشگاه تهران
مشاوره و ثبت نام :
☎️ 02188973649
📲 09001040244
🔗پیش ثبت نام.
جهت دریافت اطلاعات بیشتر به وبسایت مدرسه حکمرانی تهران مراجعه فرمایید.
Telegram | whatsapp | Instagram | website | admin
  ✅مدت دوره: یکسال(۳۲۰ ساعت)
✅نحوه برگزاری: حضوری و آنلاین
✅شروع دوره: مهر ۱۴۰۴
✅دریافت گواهینامه دوزبانه از دانشگاه تهران
مشاوره و ثبت نام :
☎️ 02188973649
📲 09001040244
🔗پیش ثبت نام.
جهت دریافت اطلاعات بیشتر به وبسایت مدرسه حکمرانی تهران مراجعه فرمایید.
Telegram | whatsapp | Instagram | website | admin