🇮🇷Lor لرگرام 🇮🇷
686 subscribers
25.3K photos
18K videos
593 files
1.53K links
👈 لُرگرام

(گرام👈شایسته،ارجمند، گرامی)

(بنام سراب باستانی وگردشگری نای کش)
کانالی برای هرسلیقه ای
بامطالب ناب و آموزنده
فرهنگی،
اجتماعی،
گردشگری،
تاریخی،
خبرهای فوری،
موسقی غنی قوم لُر
وسایراقوام ایرانی

باتبادل
اعضای با کانال👇

@mohamadarian56
Download Telegram
📢 #استخدام_نزاجا در سال 97
👇👇👇👇👇

📋نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران جهت تکمیل کادر افسر پیمانی و کارمندی خود به صورت پیمانی 5 ساله و 6 ساله از بین جوانان مومن و متعهد با شرایط و امتیازات زیر استخدام می نماید

🔻شرایط
🔹مقطع تحصیلی: #دیپلم، #کاردانی، #کارشناسی، #کارشناسی_ارشد، #دکتری
🔹شرایط سنی: حداکثر سن برای داوطلبان مقطع کاردانی 26 سال، کارشناسی 28 سال، کارشناسی ارشد 29 سال
🔹جنسیت: مرد / زن

زمان ثبت نام: از 7 مهر تا 17 آبان 97
زمان گزینش: از 1 تا 11 دی ماه 97
زمان اعلام نتایج نهایی: 26 دی 97

📌جهت مطالعه شرایط ثبت نام بر روی لینک زیر کلیک نمایید:
🔗 iranestekhdam.ir/?p=13188

📚دانلود نمونه سوالات آزمون استخدامی
🔗 shop.iranestekhdam.ir/?p=1381

@nayekash
نای کش
🔷 به یاد دکتر هوشنگ اعظمی لرستانی
👇👇👇

به قلم زنده یاد
علی اشرف درویشیان کرمانشاهی ،
نوشته شده به تاریخ ۱۳۸۰

🔻 حالا دیگر مادربزرگ ها در کنار افسانه های گوناگونی که برای نوه های خود می گویند،
افسانه تازه ای را بازگو می کنند:
یکی بود یکی نبود
در #خرم آباد ،
#دکتری بود که مردم خیلی اورا دوست می داشتند.
مطب او خانه امید بیماران و دردمندانی بود که از روستاهای دوردست برای معالجه می آمدند.👏👏👏
خانه #دکتر_اعظمی
که در کنار مطب بود و به صورت مهمانخانه ایی برای بیماران درآمده بود ،
چنانکه این مردم گاه یک ماه در آنجا اقامت می کردند
و پذیرایی می شدند.
دکتر اعظمی برای آنها لباس و دیگر مایحتاج را همراه دارو تهیه می کرد
وحتی کرایه برگشت را نیز تقدیم می کرد.👌
یکی از روزها زن انگور چینی
را که مار اورا نیش زنده بود نزد دکتر اعظمی آوردند .
زن در حال مرگ بود.
دکتر بدون معطلی و بدون ترس از مسمومیت خودش ،شروع کرد به مکیدن محل مار گزیدگی وجان آن زن کارگر را نجات داد.👌
در آن روزگار شاه ظالمی
بر ایران حکومت می کرد،
و مردم در فقر و بیچارگی دست و پا می زدند.
مزدوران و جاسوسان شاه،
نمی توانستند
ببینند که یک پزشک جوان #لر
آن همه مورد علاقه مردم است .
مرتب گزارش اورا می دادند
و باعث اذیت و آزار او و خانواده اش می شدند .
ماموران شاه مدتی او را به زندان انداختند . پس از رهایی از زندان ،
دکتر اعظمی
تصمیم به مبارزه علیه رژیم گرفت
و با تهیه اسلحه و آذوقه با یاران اندکش به کوه زد و شروع به مبارزه با ظلم کرد.

یکی از شب هایی که دکتر اعظمی
در یکی از روستا ها مخفی بود،
کودک بیماری را نزد او آوردند کودک احتباج به دارو داشت و دکتر با وجود خطر دستگیری و جانی شبانه به شهر رفت و دارو تهیه کرد ...

#دکتر_هوشنگ_اعظمی_لرستانی
در ردیف انسان های مبارزی چون #امیلیانوزاپاتا،
#ارنستو_چه_گوارا ،
#نلسون_ماندلا و... قرار می گیرد.

او انسانی سازش ناپدیر ،پایدار ،شجاع واز جان گذشته بود.
عاشق #ایران و ایرانی بود و همه انسان ها عشق می ورزید .
پاک و بی آلایش بود.
مبارزی پرشور و بی تاب بود.
از آگاهی و معرفت فوق العاده ایی برخوردار بود .
به سبب حرفه پزشکی اش ،از نزدیک با نابسامانی ها ودرد های جامعه خود آشنا بود وبه این خاطر عاقبت به این نتیجه رسید که برای از بین بردن درد های عظیم جامعه که ریشه در فقر داشتند،
تنها پزشک بودن کافی نیست،
پس وارد پیکاری بی امان ،نابرابر ،خونبار وجانفرسابا رژیم شاهنشاهی شد.

در روزگار او پزشکانی بودند
که تمام فکر و ذکرشان جمع آوری مال ومنال بود
و برای سر کیسه کردن مردم به هر ترفندی دست می زدند.
با در نظر گرفتن شرایط ناگوار آن روز های سیاه باید در برابر انسانیت ،مناعت طبع و شجاعت دکتر اعظمی سر تعظیم فرود بیاوریم .
اوائل سال ۱۳۵۰ دکتر هوشنگ اعظمی
را در زندان قزل قلعه دیدم .
با حرارت ،شاداب و پر تحرک .
زخمی روی مچ پایم بود که خوب نمی شد.
دکتر دوکپسول آنتی بیوتیک
را باز کرد و پودر آن را با وازلین قاطی کرد و روی زخم گذاشت.
با مرتضی خان اعظمی
پدر دکتر چند سالی در زندان قصر بودم ،
شخصیت و بزرگ منشی و شجاعت او بی مثال بود.
#مرتضی_خان
پیرمردی با ابهت ،کشیده قامت و راست چون سرو با چهره ای با صلابت و دوست داشتنی بود
و از نظر چهره و برخوردبا دیگران اصلا به خان های لر شباهتی نداشت
بیشتر شبیه جنتلمن های اروپایی بود
تا سرکرده عشایر لرستان ،
خیلی کم صحبت می کرد
و در هر شرایطی بسیار آرام بود.
گاهی کنارش می نشستم و او از زندگی پر فراز و نشیبش برایم تعریف می کرد.
آن روزها زن و مرد پیر و جوان خانواده اعظمی لرستانی
در زندان و زیر سنگین ترین شکنجه ها بودند هر کدامشان اسطوره ای از صبر ،شجاعت و مقاومت بود .
مرتضی خان محکوم به حبس ابد بود و محکم و پابرجا در برابر شدیدترین فشار ها مقاومت می کرد.
در آن سال ها هر کس که کوچکترین ارتباطی با دکتر هوشنگ اعظمی
داشت دستگیر و شکنجه می شد.
ساواک دیوانه شده بود ،با وجود امکانات و تجهیزات پیشرفته آن زمان کوچکترین ردی از دکتر اعظمی پیدا نمی کرد.
دکتر دربین مردم بود ولی کسی اورا نمی دید . شاید آن مرد تنفگ به دوشی که سوار بر اسب سفید هر ازگاهی در کوه های سربه فلک کشیده زاگرس لرستان ظاهر می شد،
دکتر بود
شاید آن روستایی شندره پندره ایی که از روستا به شهر می رفت ،دکتر هوشنگ اعظمی لرستانی بود.
ساواک و ارتش تمام کوه ها و دره های سراسر لرستان رامحاصره کرده بود.
اما اثری از او پیدا نکردند.
حضور او را حس می کردند ولی اورا نمی دیدند.
دکتر اعظمی کاری کرد که حتی جنازه اش هم راهم به دست نیاوردند،
اما یاد و خاطره شیرینش دردل همه انسان های ستمدیده،آزادیخواه و مردم لرستان به ویژه ایل بیرانون
باقی مانده و باقی خواهد ماند..
#شهید_پزشک_مردمی_هوشنگ_اعظمی_لرستانی

🇮🇷 @lorgeram_asli👈
نای کش