🇮🇷Lor لرگرام 🇮🇷
692 subscribers
25.3K photos
18K videos
593 files
1.53K links
👈 لُرگرام

(گرام👈شایسته،ارجمند، گرامی)

(بنام سراب باستانی وگردشگری نای کش)
کانالی برای هرسلیقه ای
بامطالب ناب و آموزنده
فرهنگی،
اجتماعی،
گردشگری،
تاریخی،
خبرهای فوری،
موسقی غنی قوم لُر
وسایراقوام ایرانی

باتبادل
اعضای با کانال👇

@mohamadarian56
Download Telegram
سلام
یک روز #کشکان_رود_چگنی
خشمگین وعصبانی،
وروزدیگر گریان که حتی از چشمانش اشک گریه ای نیست.

معمولا وقتی فردی عصبانی میشود.
یا وحشتی سخت فرد را فرا می گیرد.
فوری اطرافیان وی با لیوانی اب به فرد عصبانی می دهند
تا از شدت ناراحتی قدری اعصابش کنترل شود.
امروز کشکان مصیبت زده از سوی بی تدبیری
چنان غمگین و در عصبیت روزگار را به شددت در غم واندوه به سر می گذراند
که هیچ کسی نیست
آبی به او دهد
تا شاید از شدت درد به مرگ کمی فاصله بگیرد
ومی داند
که اخرین نفس های خود را در چاله ها و مرداب های باقی مانده به نفس زنان افتاده،
این کشکان در مانده
رادیدم
که هرگز سرش را بلند نکرد
تا صورتم را ببیند
چون دیگر از انسان ها بی زار شده است.
هر چه کردم
تا مرحمی بر زخمهایش وگلوی خشکش باشم. بی اثر بود
او گفت من که دیگر عمری ندارم
نگران یارانم هستم که همه ویلان شده اند
بلبلان و کبوتران و همه پرندگان مرا رها کردند
البته در اخرین نشستی که با انها داشتم.
گفتم
اینجا را رها کنیدکه عمرم به پایان رسیده
و تنها وصیت کردم که تا می توانید
از انها دور و فرار کنید
چون روزگارهمه مارا انسانها به تباهی کشیدند
وبه انها دل نبندید!!!!!

با تمام دقت حرف هایش را گوش می کردم
وهمچنان به صورتم نگاه نکرد
با دستانی لرزان فاصله ای نه چندان دور را به من نشان داد
من هم به ان سمت حرکت کردم شاید در حد صدمتری رفتم
بامنظره ای رو به رو شدم که وحشتناک بود صدها ماهی وقورباغه و لاک پشت دیدم که همه در فضای کمتر از دویست متر بر هم می غلطیدند.
از انچه درد کشکان بود دردی دیگر تمام وجودم را در بر گرفت.
از شدت درد توان حرکت نداشتم
ولی فکرم همچنان درگیر کشکان بود
به سختی برخواستم وخود را به کشکان رساندم.
گویا کشکان منتظر خبری از دوستانش بود.
اوهمچنان از ما انسانها متنفر بود.
برای روحیه دادن به اوگفتم همه سلامت هستند
این خبر جانی دوباره به او بخشید
این بارسرش را بلند کرد
واز چشمان خشکش چند قطره اشک دیدم
ومن هم با او هم اشک شدم.
گفت شما انسانهاگریه نکنید
گریه ام به حال خودم هست و دوستانم
چرا که هرچه داشتم به طول بیش از پنجاه میلیون سال از شما دریغ نکردم
سر زمینتان را آباد مزارعتان را سر سبز دشت هایتان را باطراوت کردم.
ولی شما نتوانستید
مرا یکسال که نه شش ماه مرا نگه داری کنید.

از این همه سرزنش کشکان
سخت دلم گرفت
فقط به اوگفتم یادت رفته شما چگونه خیلی از خانه های ما را ویران ومزارع را شما نابودکردی.
سری تکان داد ونفسی عمیق کشید.
گفت من خروشان امدم
من امدم تا چندین سال شما را از خطرات بی بارانی نجات دهم
امدم برای شما بمانم چون می دانستم پس از دوسال خشکسالی عجیبی می اید
ولی شما انسانها هم به خودتان خیانت وهم بر من جفا کردید
می دانید درهر ثانیه بیش از شش هزار لیتر را برایتان به ارمغان اوردم
ولی شما انسانها نخواستید
دولتمردانتان بسیار کم اهمیت بودند
امدم تا پشت #سد_گاو_شمار_کشکان
بمانم
وقتی امدم هیچ خبری نبود
وان روز دانستم که مردم #شهرستان_چگنی
به مصیبتی بزرگ دچار خواهند شد.
در این هنگامه گویا که از سکوت درد ارامشی یافته بود
گفت به ﷼نمایندگانتان آقایان #ویسکرمی که خود بچه اب است وشنا و اقای #محمودون بگوید.
آنچه گذشت گذشت نگذارند
این سرمایه عظیم
که منابع اب هست از دست مردم چگنی و پلدختر و نهایتا خوزستان به هدر رود
من اگر احساس کنم
دنبال #سد_گاو_شمار هستند
قول می دهم نمیرم
ودوستانم را تشویق به ماندن می کنم
البته گله ای سخت هم داشت
وگفت چرا صدها سال است
که مسیر باستانی مرا هم تغییر دادید.
ویک نام #بی_معنا هم رویش گذاشتید
به نام معشوره😔
با نگاهی تمسخر آمیز گفت
شما که دم از ادبیات پارسی می زنید
این نام را از کجا اوردید به نام #معشوره!!!!!

بر حسب این صحبت رفتم
درواژه نامه های فرهنگ لغت ومعنی هر چه گشتم این واژه بی مفهوم بود.👌👌👌
گفتم #کشکان
چقدر دقیق و با فرهنگ وادبیات هم هست
او می دانم ولی ما ندانستیم!!!!!
این گفتگو طولانی چند ساعت طول کشید
دیدم رنگ اسمان تیره شد
رعد وبرق جهید.
با اولین قطره باران متوجه حکمتی شدم
و اسمان شروع به باریدن گرفت ودوباره کشکان جان گرفت.

و صدای موزیک دلنواز کشکان به گوشم رسید
او را بوسیدم
و او به نشانه احترم اموج خروشانش تمام بدنم را خیس کرد
بدرود.

برادرتان
عیسی بهرامی چگنی
دهم تیر 1400

🇮🇷@lorgeram_a👈
نای کش

احداث #سد_گاوشمار_کشکان_چگنی
حق مسلم مردم چگنی می باشد.

#سد_تنگ_گاو_شمار
#سد_کشکان