خلوص، تکثر یا وحدت؟!
#رضا_امینی
تفکر اول (تکثرگرایی) از رشد فردیّتها و احترام به تنوعها سخن میگوید، تفکر دوم (وحدتگرایی) به تحقق آرمانهای جمعی و حفظ و توسعۀ اقتدار فرهنگی میاندیشد و نهایتاً تفکر سوم (خالصسازی) با نوعی تعالیطلبی آرمانی، در صدد پیرایش و پالایش اندیشهها و عملکردهاست حتی اگر چیزی از مقبولیت جمعی به دست نیاورد یا اساساً جاپایی در حاکمیت و فرصتی برای «سیاستگذاری» فرهنگی بهمعنای خاصش نیابد.
.
🔺️مدافعان «تکثرگرایی» جز آنان که بهشکل تناقضآمیزی به جزمیّت و برتری اندیشۀ مدرن متعهدند و نیز آنان که شعار تکثرگرایی را بهمثابۀ حربهای موقت برای قدرت بخشیدن به خود در برابر رقبای سنتی به کار میبرند، خواسته یا ناخواسته معتقدند هر آن چه هست خوب است و هیچ فرهنگی بر فرهنگهای دیگر برتری ندارد. بنابراین بهجای غربال کردن اندیشهها و رفتارها، باید زمینۀ گفتگو و همزیستی را با هدف حیات حداکثری خردهفرهنگها فراهم آورد. حسن بزرگ این دیدگاه، به رسمیت شناختن واقعیتهای طبیعی زندگی است و عیب بزرگ آن، نادیده گرفتن کمالطلبی و حقیقتطلبی ذاتی انسان و در نتیجه زیر سؤال بردن فلسفۀ تعلیم و تربیت. مدافعان «وحدتگرایی» نیز به اصولی بنیادی برای هویت جمعی قائلند و حرف از ضرورت تجمیع همۀ فرصتها برای پیگیری هرچه نیرومندتر اهداف مشترک میزنند. اصولگرایی و هدفمندی این دیدگاه مهمترین ممیزۀ مثبت آن است و در مقابل، مهمترین ممیزۀ منفی آن غفلت از تنوعها و ظرفیتهای متکثر مردمی از سویی و بیتوجهی به آسیب سیاستگذاری کلیشهای و تقلیل آرمانهای فرهنگی به اهداف حاکمیتی و سازمانی از سوی دیگر است. مدافعان «خلوص» اما بهاستناد آرمانها و ارزشهای متعالی فرهنگی، تکثرگرایی را عقبگرد بهسوی امیال دستپایین بشری متهم میکنند و وحدتگرایی را به گرفتاری در چارچوب ملاحظات سیاسیکارانه و قدرتمدارانه.
🔺️دعوای تکثر و وحدت و خلوص در عرصۀ سیاست هم برای مردم ما بسیار آشناست. داعیهداران هر رویکرد، رمز پیشرفت و تحول سیاسی را در رویکرد خود میبینند. «تکثرگرایان» از احترام به مردم همان گونه که هستند سخن میگویند و گاه متعهد شدن به الزامات جمعی یا مقید شدن به معیارهای خالصسازانه را بر نمیتابند و دیگران را به ایجاد استبداد متهم میکنند. «وحدتگرایان» بهاستناد ضرورتها و حساسیتها مردم را به یکدست شدن در برابر انحرافات تکثرگرایان و تنگنظری خلوصطلبان دعوت میکنند و اطمینان میدهند که در مرزبندیها و یارکشیهای اقتدارگرایانه، خود ملاحظۀ حقایق و مصالح را بهاندازۀ متعادل کردهاند. خلوصگرایان اما حرف از فوریتها و حقایق میزنند و با هشداردادن نسبت به خطر عوامفریبی، قدرتزدگی و روزمرگی، بر اهمیت خلوص حرکت سیاسی ولو بهقیمت تنها شدن، افشاگری و تلخکامی تأکید دارند. الگوی نظری و عملی امام و رهبری اما، همزمان آرمانیترین و واقعیترین مدل مدیریت سیاسی را پیشنهاد میدهد: خالصسازی فرهنگی (و نه عجولانه و صرفاً سیاسی) بهاتکای وحدتی که از دل کثرتها برخاسته است. در این منطق، همان قدر که بر معیارها و اصول خدشهناپذیر انقلابی تأکید میشود و نسبت به رفاهزدگی و غفلت و روزمرگی و غلبۀ صورت نظام بر سیرت نظام احساس خطر میشود، بر مدارای با مردم و جذب حداکثری نیز تأکید میشود. همان قدر که وحدت دینی و انسجام ملی محترم است، میدان دادن به ابتکارات و آراء و حرمت قائل شدن برای مذاهب و اقوام کشور مهم است. اگر در منطق رضاخانی، عشایر تهدید حکومت مرکزیاند، در منطق جمهوریت دینی عشایر ذخایر انقلابند و اساساً امنیت ملی متکی به بسیج مردمی از اقشار و اصناف مختلف با فرهنگها و حتی دیدگاههای گوناگون است. در همین منطق است که چرخش قدرت در دست دولتها از نظر رهبر انقلاب همانقدر برکت دارد که حضور مستمر و مطالبهگر مردم در عرصۀ نظارت بر مسئولان و هر دوی اینها نه فقط برای توازن قدرت، که باید برای تحقق آرمانهای بلند دینی و انقلابی مدیریت شوند.
🔺️دین از سوی خدا و برای خداییساختن انسان آمده است. این دغدغۀ خالصسازی در منطق اسلام ناب، نمیتواند متعارض با زندگی و طبیعت انسانی باشد، چرا که فطرت الاهی انسان، روح زندگی او و معنای همۀ مفاهیم و رفتارهای او را پشتیبانی میکند. البته فطرت، خودبخود شکوفا نیست و انسان در مسیر زندگی هم هدایت شده و هم بهواسطۀ اختیار، فرصت آزمون و خطا برای شکوفایی فطرت را یافته است. خودشکوفایی حقیقی و همهجانبه، علاوه بر آن که متضمّن حفظ و ارتقا و تعمیق «فردیّت» انسانهاست، بهسبب صبغۀ واحد الاهی فطرتها، متضمّن وحدت و «جمعیّت» آنان نیز هست. برخلاف تصویر مسیحیوار از دین....
متن کامل👇👇
https://telegra.ph/%D8%AE%D9%84%D9%88%D8%B5-%D8%AA%DA%A9%D8%AB%D8%B1-%DB%8C%D8%A7-%D9%88%D8%AD%D8%AF%D8%AA-04-01
#رضا_امینی
تفکر اول (تکثرگرایی) از رشد فردیّتها و احترام به تنوعها سخن میگوید، تفکر دوم (وحدتگرایی) به تحقق آرمانهای جمعی و حفظ و توسعۀ اقتدار فرهنگی میاندیشد و نهایتاً تفکر سوم (خالصسازی) با نوعی تعالیطلبی آرمانی، در صدد پیرایش و پالایش اندیشهها و عملکردهاست حتی اگر چیزی از مقبولیت جمعی به دست نیاورد یا اساساً جاپایی در حاکمیت و فرصتی برای «سیاستگذاری» فرهنگی بهمعنای خاصش نیابد.
.
🔺️مدافعان «تکثرگرایی» جز آنان که بهشکل تناقضآمیزی به جزمیّت و برتری اندیشۀ مدرن متعهدند و نیز آنان که شعار تکثرگرایی را بهمثابۀ حربهای موقت برای قدرت بخشیدن به خود در برابر رقبای سنتی به کار میبرند، خواسته یا ناخواسته معتقدند هر آن چه هست خوب است و هیچ فرهنگی بر فرهنگهای دیگر برتری ندارد. بنابراین بهجای غربال کردن اندیشهها و رفتارها، باید زمینۀ گفتگو و همزیستی را با هدف حیات حداکثری خردهفرهنگها فراهم آورد. حسن بزرگ این دیدگاه، به رسمیت شناختن واقعیتهای طبیعی زندگی است و عیب بزرگ آن، نادیده گرفتن کمالطلبی و حقیقتطلبی ذاتی انسان و در نتیجه زیر سؤال بردن فلسفۀ تعلیم و تربیت. مدافعان «وحدتگرایی» نیز به اصولی بنیادی برای هویت جمعی قائلند و حرف از ضرورت تجمیع همۀ فرصتها برای پیگیری هرچه نیرومندتر اهداف مشترک میزنند. اصولگرایی و هدفمندی این دیدگاه مهمترین ممیزۀ مثبت آن است و در مقابل، مهمترین ممیزۀ منفی آن غفلت از تنوعها و ظرفیتهای متکثر مردمی از سویی و بیتوجهی به آسیب سیاستگذاری کلیشهای و تقلیل آرمانهای فرهنگی به اهداف حاکمیتی و سازمانی از سوی دیگر است. مدافعان «خلوص» اما بهاستناد آرمانها و ارزشهای متعالی فرهنگی، تکثرگرایی را عقبگرد بهسوی امیال دستپایین بشری متهم میکنند و وحدتگرایی را به گرفتاری در چارچوب ملاحظات سیاسیکارانه و قدرتمدارانه.
🔺️دعوای تکثر و وحدت و خلوص در عرصۀ سیاست هم برای مردم ما بسیار آشناست. داعیهداران هر رویکرد، رمز پیشرفت و تحول سیاسی را در رویکرد خود میبینند. «تکثرگرایان» از احترام به مردم همان گونه که هستند سخن میگویند و گاه متعهد شدن به الزامات جمعی یا مقید شدن به معیارهای خالصسازانه را بر نمیتابند و دیگران را به ایجاد استبداد متهم میکنند. «وحدتگرایان» بهاستناد ضرورتها و حساسیتها مردم را به یکدست شدن در برابر انحرافات تکثرگرایان و تنگنظری خلوصطلبان دعوت میکنند و اطمینان میدهند که در مرزبندیها و یارکشیهای اقتدارگرایانه، خود ملاحظۀ حقایق و مصالح را بهاندازۀ متعادل کردهاند. خلوصگرایان اما حرف از فوریتها و حقایق میزنند و با هشداردادن نسبت به خطر عوامفریبی، قدرتزدگی و روزمرگی، بر اهمیت خلوص حرکت سیاسی ولو بهقیمت تنها شدن، افشاگری و تلخکامی تأکید دارند. الگوی نظری و عملی امام و رهبری اما، همزمان آرمانیترین و واقعیترین مدل مدیریت سیاسی را پیشنهاد میدهد: خالصسازی فرهنگی (و نه عجولانه و صرفاً سیاسی) بهاتکای وحدتی که از دل کثرتها برخاسته است. در این منطق، همان قدر که بر معیارها و اصول خدشهناپذیر انقلابی تأکید میشود و نسبت به رفاهزدگی و غفلت و روزمرگی و غلبۀ صورت نظام بر سیرت نظام احساس خطر میشود، بر مدارای با مردم و جذب حداکثری نیز تأکید میشود. همان قدر که وحدت دینی و انسجام ملی محترم است، میدان دادن به ابتکارات و آراء و حرمت قائل شدن برای مذاهب و اقوام کشور مهم است. اگر در منطق رضاخانی، عشایر تهدید حکومت مرکزیاند، در منطق جمهوریت دینی عشایر ذخایر انقلابند و اساساً امنیت ملی متکی به بسیج مردمی از اقشار و اصناف مختلف با فرهنگها و حتی دیدگاههای گوناگون است. در همین منطق است که چرخش قدرت در دست دولتها از نظر رهبر انقلاب همانقدر برکت دارد که حضور مستمر و مطالبهگر مردم در عرصۀ نظارت بر مسئولان و هر دوی اینها نه فقط برای توازن قدرت، که باید برای تحقق آرمانهای بلند دینی و انقلابی مدیریت شوند.
🔺️دین از سوی خدا و برای خداییساختن انسان آمده است. این دغدغۀ خالصسازی در منطق اسلام ناب، نمیتواند متعارض با زندگی و طبیعت انسانی باشد، چرا که فطرت الاهی انسان، روح زندگی او و معنای همۀ مفاهیم و رفتارهای او را پشتیبانی میکند. البته فطرت، خودبخود شکوفا نیست و انسان در مسیر زندگی هم هدایت شده و هم بهواسطۀ اختیار، فرصت آزمون و خطا برای شکوفایی فطرت را یافته است. خودشکوفایی حقیقی و همهجانبه، علاوه بر آن که متضمّن حفظ و ارتقا و تعمیق «فردیّت» انسانهاست، بهسبب صبغۀ واحد الاهی فطرتها، متضمّن وحدت و «جمعیّت» آنان نیز هست. برخلاف تصویر مسیحیوار از دین....
متن کامل👇👇
https://telegra.ph/%D8%AE%D9%84%D9%88%D8%B5-%D8%AA%DA%A9%D8%AB%D8%B1-%DB%8C%D8%A7-%D9%88%D8%AD%D8%AF%D8%AA-04-01
Telegraph
خلوص، تکثر یا وحدت؟!
مقدمهای بر برنامهریزی فرهنگی فطرتگرا MohammadSadegh shahbazi رضا امینی 1. رمز رشد و تحول فرهنگی و کلید طلایی سیاستگذاری فرهنگی چیست؟ هرچند جز پژوهشگران سیاستگذاری فرهنگی، دیگران مستقیم و متمرکز به واکاوی این پرسش نپرداختهاند، اما پاسخهای غیررسمی، غیردانشگاهی…