#حقیقت اینقدر ارزش دارد که همواره باید حصاری از #دروغ گرد آن باشد
وینستون #چرچیل
#نخست_وزیر #انگلیس و معمار #جنگ_جهانی دوم و #جنگ_سرد
وینستون #چرچیل
#نخست_وزیر #انگلیس و معمار #جنگ_جهانی دوم و #جنگ_سرد
Forwarded from مجله کتاب فردا
📌 بیانیه سیاسی غرب گرایانه در لوای تحقیق علمی!
📎 نقدی بر کتاب #حقیقت_عاشورا
📝 نویسنده: #محمدصادق_شهبازی
متن روشنفکری
کتاب از ابتدا و در مقدمه گارد روشنفکری خود را مشخص کرده است. بگذریم از آن که کتاب، نخبگانی است و ماهیت عمومی ندارد، برهمین مبنا خیلی متنها ترجمه ندارند. بهسبک سروش تلاش کرده خیلی ادیبانه و شاعرانه بنویسد؛ دوگانهها و اصطلاحات ادبی غیرمعمول و ثقیل بیاورد و مدام عبارات فرنگی بنویسد. البته در کتاب در برخی موارد مثل ضدروایتهای عاشورا، وحدت، نگاه اجتماعی به عاشورا و... حرفهای خوبی هم یافت میشود.
استاندارد دوگانه
کتاب خیلی جاها منطق واحدی ندارد و استاندارد دوگانه دارد. مثلاً به آنان که قیام را وظیفه فردی امام میدانند تاخته اما خود نویسده در مقدمه آن را نفی کرده است. جاهایی چنان سند و دلالت را برای رد کردن یک تفسیر عمده میکند و جاهایی بدون سند و با وجود قرینههای معارض، چیزی را میپذیرد؛ مثلاً «کُلُّ یَومٍ عاشورا وَ کُلُّ اَرضٍ کَربَلا» را نفی میکند : «در جوامع روایی نیامده است و وانگهی اگر چنین باشد، آن عاشورا و آن کربلا را قدر نباشد ]…[ واگر سنگها همه لعل باشد، قیمت سنگ و لعل یکسان باشد.» (ص 18) یا روایتی که امام هدف قیام را امربهمعروف و نهیازمنکر مطرح کردهاند، نفی کرده است: «فاقد سند ]…[ مرسل ]…[ الفتوح کهنترین منبع این حدیث، غیرمعتبر و ابناعثم (نویسنده الفتوح) مردی افسانهپرداز است.» (ص 95) «وصیتنامه بسیار مهمشان آن اقتضا میکند که در منابعی متعدد نقل شده باشد. ]…[ در حدیث مزبور تعبیر خلفای راشدین که اصطلاح کلامی دورههای بعد از آن حدیث است، آمده است.» (ص96) البته تعبیر خلفای راشدین صدورش از امام قریبمحال است، اما همین دقت را در جاهای دیگر که قرار است چیزی با شرایط شبیه به این تأیید شود، نمیبینیم؛ مثلاً خودش متعدد به الفتوح ارجاع داده است. چون در متون دیگر نیامده میگوید مورخان و محدثان به آن اعتماد نکردهاند. (ص 97) جالب است که اصرار در نفی امربهمعروف و نهیازمنکر بودن عاشورا به طرق مختلف دارد؛ مثلاً در مورد حدیث امام حسین خطاب به ابن عباس که «اُریدُ اَن آمُرَ بِالمَعروفِ» میگوید: «هنگام خارج شدن امام از مدینه ابنعباس آنجا نبوده بلکه در مکه بوده است. مناقب (منبع روایت مذکور) اگر نگوییم کتابی ضعیف است بسیاری از روایات ضعیف در آن یافت میشود.» (ص 97) در جای دیگر مینویسد: «باتوجه به اینکه روایان آن غالی و متهم هستند حدیثی ضعیف برشمرده میشود . آن را بهعنوان سخنی از گذشتان نقل میکنم و در آن عیبی نمیبینم.»
یکجا صحبت از تجاهر به فسق یزید را میزند، جایی دیگر به آن استناد میکند: «یزید متجاهر به فسق و رسوا بود و با شهادت امام حسین رسواتر شد و اگر هم خانواده آن حضرت اسیر نمیشدند، باز هم یزید رسوا میشد.» (ص 176)
جاهایی مته به خشخاش گذاشته جاهایی بینهایت بیمنطق و شعاری حرف زده است»: «ابنزیاد که خود در دوره معاویه با ولایتعهدی یزید مخالف بود، میخواست انتقام نسب پست و آلودهاش را از فرزند فاطمه بگیرد.» (ص 179) «نفس وجود فرزند فاطمه، تحقیر فرزند مرجانه و سمیه بود.» (ص 179). «مستی جوانی که از مستی شراب سهمگینتر است سُکرُ الشَّبابِ اَشَدُّ مِن سُکرِ الشَّراب، به این مستی جوانی مستی قدرت هم که ازمستی شراب بدتر است (سُکرُ السُّلطانِ اَشَدُّ مِن سُکرِ الشَّرابِ) افروده شده بود. حاصل این معجون رفتارهای چنونآمیز بود.» (ص 182) از کجا اینها را آورده است؟
«فاضل دربندی بهعلت روانپریشی و ابتلا به توهم گفته است عاشورا 72 ساعت بود. ]…[ گرمای هوا هفتاد درجه بیشتر بود.» (ص 308) «شریف کاشانی مانند فاضل دربندی دچار روانپریشی و توهم بود. ]…[ شریف کاشانی میگوید گرمای هوا هفتاد برابر شده بود.» (ص 310) اغراقهای فاضل دربندی و شریف کاشانی غلط است شهید مطهری هم اشاره کرده است. ولی نگارنده این قضاوتها از کجا آورده است؟ خب بگوید تحریف است، چرا بررسی روانشناختی میکند؟
روایت ابومخنف از عاشورا ر را یکجا زده یکجا تأیید کرده است: «در رویت ابومخنف نهضت الهی عاشورا کاملاً جنبه بشری دارد و چیزی در آن نیست که عقل به آن گردن ننهد.» (ص 294) «مقتل ابومخنف مجعول و نورالعین منسوب به اسفراینی است که هر دو بیاعتبارند.» (ص 315)
برای مطالعه ادامه این مطلب به لینک زیر مراجعه کنید:
bookroom.ir/mag/content/221
@bookroommag
@bookroom
📎 نقدی بر کتاب #حقیقت_عاشورا
📝 نویسنده: #محمدصادق_شهبازی
متن روشنفکری
کتاب از ابتدا و در مقدمه گارد روشنفکری خود را مشخص کرده است. بگذریم از آن که کتاب، نخبگانی است و ماهیت عمومی ندارد، برهمین مبنا خیلی متنها ترجمه ندارند. بهسبک سروش تلاش کرده خیلی ادیبانه و شاعرانه بنویسد؛ دوگانهها و اصطلاحات ادبی غیرمعمول و ثقیل بیاورد و مدام عبارات فرنگی بنویسد. البته در کتاب در برخی موارد مثل ضدروایتهای عاشورا، وحدت، نگاه اجتماعی به عاشورا و... حرفهای خوبی هم یافت میشود.
استاندارد دوگانه
کتاب خیلی جاها منطق واحدی ندارد و استاندارد دوگانه دارد. مثلاً به آنان که قیام را وظیفه فردی امام میدانند تاخته اما خود نویسده در مقدمه آن را نفی کرده است. جاهایی چنان سند و دلالت را برای رد کردن یک تفسیر عمده میکند و جاهایی بدون سند و با وجود قرینههای معارض، چیزی را میپذیرد؛ مثلاً «کُلُّ یَومٍ عاشورا وَ کُلُّ اَرضٍ کَربَلا» را نفی میکند : «در جوامع روایی نیامده است و وانگهی اگر چنین باشد، آن عاشورا و آن کربلا را قدر نباشد ]…[ واگر سنگها همه لعل باشد، قیمت سنگ و لعل یکسان باشد.» (ص 18) یا روایتی که امام هدف قیام را امربهمعروف و نهیازمنکر مطرح کردهاند، نفی کرده است: «فاقد سند ]…[ مرسل ]…[ الفتوح کهنترین منبع این حدیث، غیرمعتبر و ابناعثم (نویسنده الفتوح) مردی افسانهپرداز است.» (ص 95) «وصیتنامه بسیار مهمشان آن اقتضا میکند که در منابعی متعدد نقل شده باشد. ]…[ در حدیث مزبور تعبیر خلفای راشدین که اصطلاح کلامی دورههای بعد از آن حدیث است، آمده است.» (ص96) البته تعبیر خلفای راشدین صدورش از امام قریبمحال است، اما همین دقت را در جاهای دیگر که قرار است چیزی با شرایط شبیه به این تأیید شود، نمیبینیم؛ مثلاً خودش متعدد به الفتوح ارجاع داده است. چون در متون دیگر نیامده میگوید مورخان و محدثان به آن اعتماد نکردهاند. (ص 97) جالب است که اصرار در نفی امربهمعروف و نهیازمنکر بودن عاشورا به طرق مختلف دارد؛ مثلاً در مورد حدیث امام حسین خطاب به ابن عباس که «اُریدُ اَن آمُرَ بِالمَعروفِ» میگوید: «هنگام خارج شدن امام از مدینه ابنعباس آنجا نبوده بلکه در مکه بوده است. مناقب (منبع روایت مذکور) اگر نگوییم کتابی ضعیف است بسیاری از روایات ضعیف در آن یافت میشود.» (ص 97) در جای دیگر مینویسد: «باتوجه به اینکه روایان آن غالی و متهم هستند حدیثی ضعیف برشمرده میشود . آن را بهعنوان سخنی از گذشتان نقل میکنم و در آن عیبی نمیبینم.»
یکجا صحبت از تجاهر به فسق یزید را میزند، جایی دیگر به آن استناد میکند: «یزید متجاهر به فسق و رسوا بود و با شهادت امام حسین رسواتر شد و اگر هم خانواده آن حضرت اسیر نمیشدند، باز هم یزید رسوا میشد.» (ص 176)
جاهایی مته به خشخاش گذاشته جاهایی بینهایت بیمنطق و شعاری حرف زده است»: «ابنزیاد که خود در دوره معاویه با ولایتعهدی یزید مخالف بود، میخواست انتقام نسب پست و آلودهاش را از فرزند فاطمه بگیرد.» (ص 179) «نفس وجود فرزند فاطمه، تحقیر فرزند مرجانه و سمیه بود.» (ص 179). «مستی جوانی که از مستی شراب سهمگینتر است سُکرُ الشَّبابِ اَشَدُّ مِن سُکرِ الشَّراب، به این مستی جوانی مستی قدرت هم که ازمستی شراب بدتر است (سُکرُ السُّلطانِ اَشَدُّ مِن سُکرِ الشَّرابِ) افروده شده بود. حاصل این معجون رفتارهای چنونآمیز بود.» (ص 182) از کجا اینها را آورده است؟
«فاضل دربندی بهعلت روانپریشی و ابتلا به توهم گفته است عاشورا 72 ساعت بود. ]…[ گرمای هوا هفتاد درجه بیشتر بود.» (ص 308) «شریف کاشانی مانند فاضل دربندی دچار روانپریشی و توهم بود. ]…[ شریف کاشانی میگوید گرمای هوا هفتاد برابر شده بود.» (ص 310) اغراقهای فاضل دربندی و شریف کاشانی غلط است شهید مطهری هم اشاره کرده است. ولی نگارنده این قضاوتها از کجا آورده است؟ خب بگوید تحریف است، چرا بررسی روانشناختی میکند؟
روایت ابومخنف از عاشورا ر را یکجا زده یکجا تأیید کرده است: «در رویت ابومخنف نهضت الهی عاشورا کاملاً جنبه بشری دارد و چیزی در آن نیست که عقل به آن گردن ننهد.» (ص 294) «مقتل ابومخنف مجعول و نورالعین منسوب به اسفراینی است که هر دو بیاعتبارند.» (ص 315)
برای مطالعه ادامه این مطلب به لینک زیر مراجعه کنید:
bookroom.ir/mag/content/221
@bookroommag
@bookroom
bookroom.ir
بیانیه سیاسی غرب گرایانه در لوای تحقیق علمی! | نقدی بر کتاب «حقیقت عاشورا» - مجله کتاب فردا
کتاب در ظاهر کاری تحقیقی است و میتوان بعضی استنادات تاریخی و روایی خوب و دستهاول را در آن یافت، یا بازخوانی بعضی تحریفات در عزاداری و روایت عاشورا را. اما در باطن اعلامیهای سیاسی و غربگرایانه و تکرار همان حرفهای روشنفکری پیش از انقلاب و دهه هفتاد است.