پزشک اثری درباره پزشک انگلیسی رابکول است که شاگردی بوعلیسینا را میکند، موجب رشد علمی او و بازشدن بابهای جدید پزشکی است. پزشکی بدون پایبندی اخلاقی و با تواناییهای فوقبشری. تصویر از بوعلی سینا هم تنها پزشک است بدون حساسیتهای دینی و ایرانی. تحجر جامعه و روحانیت ایران نمایش داده میشود تا رشد علمی سدههای میانه و بوعلی سینا را بشورد و ببرد.
تنها روایتی که ما از بوعلی سینا در سال شصتوچهار ساختیم اما نابغهای بود در یک دوره تاریخی خاص. روایت ما روایت جهانی نبود، رشد تاریخی ایران و اسلام ان دوره را روایت نکردیم با تحجر اروپای قرون وسطی مقایسه نکردیم،و قهرمان در دسترس نساختیم.
وقتی خودمان، خودمان و قهرمانهایمان را درست روایت نکنیم، دیگران برای ما روایت خواهند کرد. انگونه که خود میخواهند.
تنها روایتی که ما از بوعلی سینا در سال شصتوچهار ساختیم اما نابغهای بود در یک دوره تاریخی خاص. روایت ما روایت جهانی نبود، رشد تاریخی ایران و اسلام ان دوره را روایت نکردیم با تحجر اروپای قرون وسطی مقایسه نکردیم،و قهرمان در دسترس نساختیم.
وقتی خودمان، خودمان و قهرمانهایمان را درست روایت نکنیم، دیگران برای ما روایت خواهند کرد. انگونه که خود میخواهند.
سخنان بی پرده شهید فلسطینی درباره ایران- نزار بنات
ویدئو کامل را در آپارات ببینید👇
https://www.aparat.com/v/LyB61
ویدئو کامل را در آپارات ببینید👇
https://www.aparat.com/v/LyB61
آپارات - سرویس اشتراک ویدیو
سخنان بی پرده شهید فلسطینی درباره ایران- نزار بنات
3 تیر 1400 نیروهای امنیتی حکومت خودگران وارد خانه نزار بنات فعال سیاسی و منتقد فلسطینی در شهر الخلیل شدند و با ضرب و شتم وی را دستگیر کردند. نزار بنات در اثنای انتقال به بازداشتگاه حکومت خودگران به شهادت رسید. خبر شهادت وی موجی از نفرت را در میان مردم فلسطین…
هورالعظیم در بحران است ولی بحران اب فقط مال هور نیست و روستاهای زیادی درخوزستان هرسال از اواخر بهار تا اوایل پاییز با این بحران مواجهند. هربار هم با به اب انداختن بخشی از داکتهای هور (خشک نگه داشتن باقی) تصاویر رسانهای و موضعگیری مسئولین سروته قصه هم میآید اما زخم باز میماند.
ریشه مشکل در مدیریت غلط آب و رعایت نکردن حقابه و باز نکردن آب پشت سدها به وسیله وزارت نیرو و پروژههای اببر در استانهای دیگر و انتقال اب و.... از یک طرف و خشک کردن هور به وسیله وزارت نفت برای استخراج نفت از طرف دیگر بدون رعایت پروتکلهای زیستمحیطی است. وسط دو دولت هم مزید برعلت!نه فقط ماهی و انسان که با شور شدن آب حتی نخلها در خطر مرگند.
بعضی روستاها احتیاج به ابرسانی فوری ولو با تانکر دارند، غیراز دولت، نهادهای عمومی غیردولتی و گروههای جهادی باید ورود کنند. برای رعایت حقابه و بازکردن سدها وزارت نیرو مسئول است. وزارت نفت هم باید ملاحظات زیستمحیطی هوررا رعایت کند. استانداری برای مدیریت میدانی و دولت فعلی برای اقدام مسئول است، دولت آتی برای موضعگیری. مجلس و قوه قضاییه برای نظارت و برخورد با متخلفینی که حقوق عامه را اینچنین نقض کردهاند. رسانهها و گروههای دانشحویی و مجازی و طلبگی و... برای اگاهسازی درست.
#خوزستان
#محيط_زيست
https://t.iss.one/resjom/21
ریشه مشکل در مدیریت غلط آب و رعایت نکردن حقابه و باز نکردن آب پشت سدها به وسیله وزارت نیرو و پروژههای اببر در استانهای دیگر و انتقال اب و.... از یک طرف و خشک کردن هور به وسیله وزارت نفت برای استخراج نفت از طرف دیگر بدون رعایت پروتکلهای زیستمحیطی است. وسط دو دولت هم مزید برعلت!نه فقط ماهی و انسان که با شور شدن آب حتی نخلها در خطر مرگند.
بعضی روستاها احتیاج به ابرسانی فوری ولو با تانکر دارند، غیراز دولت، نهادهای عمومی غیردولتی و گروههای جهادی باید ورود کنند. برای رعایت حقابه و بازکردن سدها وزارت نیرو مسئول است. وزارت نفت هم باید ملاحظات زیستمحیطی هوررا رعایت کند. استانداری برای مدیریت میدانی و دولت فعلی برای اقدام مسئول است، دولت آتی برای موضعگیری. مجلس و قوه قضاییه برای نظارت و برخورد با متخلفینی که حقوق عامه را اینچنین نقض کردهاند. رسانهها و گروههای دانشحویی و مجازی و طلبگی و... برای اگاهسازی درست.
#خوزستان
#محيط_زيست
https://t.iss.one/resjom/21
Telegram
رسانه جمهوری
سفارت اسرائیل در امارات گسوده شد. صهیونیستها اعلام کردهاند با پنج کشور عربی جدید هم رابطه برقرار خواهند کرد. امارات به صدها صهیونیست، تابعیت داده. گرد مرگ بر دیپلماسی ما پاشیده شده که باید همه ظرفیتهای غیررسمی و رسمی را در جهان اسلام بسیج میکرد و جوانان مسلمان را به حرکت میآورد و برای هزینه اقتصادی ایجاد کردن برای امارات چارهاندیشی میکرد. این دیگر فقط ارمانهای اسلامی و انقلابی ما نیست، حتی منافع ملی و امنیت ملی کشور با حضور مهمترین دشمن منطقهای ما درخطر قرار گرفته.
عزیزی این را برایم فرستاده بود به اعتراض که چرا در فلان مناظره شرکت کردی. گفتم ازاین جلسهها که رینگ بوکس با هیجان برای تماشاچیها به سبک جنگ گلادیاتورها است متنفرم. این جلسه را هم نمیدانستم و پشت در جلسه برگزاری فهمیدم که مناظره با این بنده خدا است و رفتن را به فرار تعبیر میکردند.
چندماه پیش هم به اصرار رفیق عزیزی در یک موسسه فرهنگی مجبور به جلسه مشابهی شدم، جلسه را هم جوری چیدند که من حرف زدم و بعد از من بنده خدا هرچه میخواست گفت جوری که حتی داور جلسه که روحانی عزیزی بود اعتراض کرد بیانکه اجازه پاسخ بدهند.
این تیپ جلسه هیچ کمکی به روشن شدن حق نمیکندفقط کلیک و لایک و ممبر برای برگزارکنندگان دارد و میدانداری قالتاقها و شعبانبیمخها و بددهنها و بحاثها بیاخلاقها و مظلومیت بیشتر حق. از نه گفتن به جلسههایی از این دست ابا نمیکنم، گفتگوی درست شرایط دارد.
چندماه پیش هم به اصرار رفیق عزیزی در یک موسسه فرهنگی مجبور به جلسه مشابهی شدم، جلسه را هم جوری چیدند که من حرف زدم و بعد از من بنده خدا هرچه میخواست گفت جوری که حتی داور جلسه که روحانی عزیزی بود اعتراض کرد بیانکه اجازه پاسخ بدهند.
این تیپ جلسه هیچ کمکی به روشن شدن حق نمیکندفقط کلیک و لایک و ممبر برای برگزارکنندگان دارد و میدانداری قالتاقها و شعبانبیمخها و بددهنها و بحاثها بیاخلاقها و مظلومیت بیشتر حق. از نه گفتن به جلسههایی از این دست ابا نمیکنم، گفتگوی درست شرایط دارد.
پانزده سال از صدور ابلاغیه بند ج اصل چهلوچهار و اجازه واگذاری گذشت یک سال و دو ماه پیش از ان ابلاغیه بندهای الف و ب و د و ه امده بود که قبل از شروع واگذاری، شفافیت، اهلیت، نظارت، رقابت و عدالت در خصوصیسازی رعایت شود.
اما وقتی نه سازمان خصوصیسازی کارش را درست انجام داد. نه هیئت وزیران وظیفه نظارت بر روند، نه مجلس و قوه قصاییه و مجمع تشخیص و نهادهای امنیتی به وظیفه نظاررتیشان و انچه باید برای پیشگیری از بحران و جرم انجام میشد، مبادرت نکردند. کارخانه به گل نشسته ماند و نیروی کار بیکارشده و رانت و فساد و اعتراض و برخورد امنیتی و تولید معطل شده.
انجام درست وظیفه باید از همه اینها مطالبه شود. فراتر از یک مورد و دو مورد، تا اصل فرایند واگذاری و قانون و نظارت کلان تغییر نکند همین آش است و همین کاسه. اصلاح خصوصیسازی سوپرمن و مصاحبه و هارتوپورت پشت میکروفون و صرفا برخورد با یکی دو مورد نمیخواهد، اصلاح سازوکار میخواهد.
اما وقتی نه سازمان خصوصیسازی کارش را درست انجام داد. نه هیئت وزیران وظیفه نظارت بر روند، نه مجلس و قوه قصاییه و مجمع تشخیص و نهادهای امنیتی به وظیفه نظاررتیشان و انچه باید برای پیشگیری از بحران و جرم انجام میشد، مبادرت نکردند. کارخانه به گل نشسته ماند و نیروی کار بیکارشده و رانت و فساد و اعتراض و برخورد امنیتی و تولید معطل شده.
انجام درست وظیفه باید از همه اینها مطالبه شود. فراتر از یک مورد و دو مورد، تا اصل فرایند واگذاری و قانون و نظارت کلان تغییر نکند همین آش است و همین کاسه. اصلاح خصوصیسازی سوپرمن و مصاحبه و هارتوپورت پشت میکروفون و صرفا برخورد با یکی دو مورد نمیخواهد، اصلاح سازوکار میخواهد.
نه میبخشیم نه فراموش میکنیم، جنایت کشتار هموطنان به دست امریکاییها. نه عذرخواهی کردند نه غرامت دادند که جشن گرفتند و به فرمانده ناو وینسنس مدال شجاعت دادند. این است #حقوق_بشر_آمریکایی
خیلیها یادشان رفته این نخبه جوان مصری چگونه دوازده سال پیش بخاطر حجاب در دادگاه ألمانها به وسیله متهم با ضربات چاقو مقابل چشم شوهر و کودکش قصابي شد و به شهادت رسید و پلیس فقط نگاه کرد. انوقت اروپاییها برای بقیه دنیا لغز #حقوق_بشر بخوانند.
#مروة_الشربيني
#شهيدة_الحجاب
#مروة_الشربيني
#شهيدة_الحجاب
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
اسلام ناب از دیدگاه امام رضا
به مناسبت شهادت حصرت به روایتی دیگر
دومین جلسه درسگفتار جنگ فقروغنا، دهه کرامت تابستان هزاروسیصدونودوشش
امام رضا در پاسخ به مامون محضالاسلام را که ما به ان اسلام ناب میگوییم، اینچنین بازخوانی میکنند. .
در آنجا ضمن برشمردن اصول، فروع و احکام موارد مهم به اینجا که میرسد سر همان مواردی که امروز هم دعواست میایستد و به روشنگری میپردازد.
به مناسبت شهادت حصرت به روایتی دیگر
دومین جلسه درسگفتار جنگ فقروغنا، دهه کرامت تابستان هزاروسیصدونودوشش
امام رضا در پاسخ به مامون محضالاسلام را که ما به ان اسلام ناب میگوییم، اینچنین بازخوانی میکنند. .
در آنجا ضمن برشمردن اصول، فروع و احکام موارد مهم به اینجا که میرسد سر همان مواردی که امروز هم دعواست میایستد و به روشنگری میپردازد.
شصتویکمین روز اعتصاب غذای غضنفر ابوعطوان اسیر فلسطینی برای اعتراض به دستگیری غیرقانونیش بوسیله اشغالگران، که حالا به اعتصاب غذای خشک و حتی نخوردن اب تبدیل شده. حالا نامه به فلسطینیها، نهادهای حقوقبشری و همه مردم ازاد دنیا نامه نوشته که زندگیم را دارند تحلیل میبرند، اقدام کنید.
دستگیری ادارای، شیوه اشغالگران انگلیسی بود که بعد از تشکیل رژیم اشغالگر قدس بهوسیله آنها ادامه داشت. فرد بدون هیچ مدرک و پاسخگویی و تفهیم اتهام برای ماهها و بعضا سالها بازداشت میشود.
دستگیری ادارای، شیوه اشغالگران انگلیسی بود که بعد از تشکیل رژیم اشغالگر قدس بهوسیله آنها ادامه داشت. فرد بدون هیچ مدرک و پاسخگویی و تفهیم اتهام برای ماهها و بعضا سالها بازداشت میشود.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مقتدی میخواهد مستقل باشد بهویژه از ما، بدنه اجتماعی خودش را داشته باشد، ما هم در موردش میتوانستیم هوشمندانهتر عمل کنیم. اما این ادا و اطوارهای مرگ یا شهادت و فردمحوری را نمیفهمم.
شاید برد موقت انتخاباتی بینجامد ولی نه بهنفع عراق است نه شیعه و فقط به رادیکال شدن حامیان مینجامد
شاید برد موقت انتخاباتی بینجامد ولی نه بهنفع عراق است نه شیعه و فقط به رادیکال شدن حامیان مینجامد
مهمتر از سرنوشت حاجاحمد، الگوی عملی او و ادمهای تربیتشدهاش است. آدمهای جدی که کار سخت و واقعی میکنند و با ادمهای دوروبر حتی خودی مثل نهاد انقلابی که منسوب به انند یا مسئول بالادست مثل رییسجمهور و فرمانده کل قوای وقت که منصوب امام بود هم شوخی ندارند. به نیرو سخت میگیرد نیرو جدی باربیاید و بتواند کار سخت انجام دهد. آدمی که میگفت تا پرچمت را در انتهای افق نکوبیدهای حق استراحت نداری. افقهای دور و کارهای سخت را برمیگزیند. پشت قیافه سخت و جدی اما قلبی رئوف و مهربان است که با مردم با مدارا برخورد میکند و پشت خشم، جدیت و سختگیری در کار و بانیرو، رحمت و عطوفت نهفته. قالتاقها در مدیریت کشور او را چون دکمه نداشت و در چارچوب نبود و آنگونه که میخواستند عمل نمیکرد، دندان کرمخورده میدانستند که باید دورانداخته شود. اما او گمشده امروز ماست. در زمانه کارهای نمایشی و نسل جدیدی که درکوران کارها و ادمهای جدی تربیت نمیشود
ای با نفس امام خو کرده
زان رایحه کسب آبرو کرده
سرمست ز باده کلام او
توفیق شهادت آرزو کرده
یک قوم تو را شهید میخوانند
یک قوم تو را اسیر میدانند
اما چه کنم؟ که ناجوانمردان
تصویر تو را ز خویش میرانند
ای با نفس امام خو کرده
زان رایحه کسب آبرو کرده
سرمست ز باده کلام او
توفیق شهادت آرزو کرده
یک قوم تو را شهید میخوانند
یک قوم تو را اسیر میدانند
اما چه کنم؟ که ناجوانمردان
تصویر تو را ز خویش میرانند
#روایت_انتخابات
امیدرضا_صفایی
تلخ و شیرین های انتخابات ۱۴۰۰ (۵): با دوستانم؛ سین و حاء و حاء
یکی از بچه ها ابتدا می گفت دولت لام. قطعی است و هر که دوست ندارد جمع کند برود. بعد که پیش بینی اش بواسطه شورای نگهبان محقق نشد، خیلی روی خودش نیاورد. در آینده به این نگاه که معتقد است با وجود بچه های بالا، دیگر جای کنشگری وجود ندارد بیشتر می پردازم.
یکی دیگر از بچه ها ورود بهتری داشت… چند مسئله را مشخص کرده بود (مسئله افزایش قیمت بنزین، برجام و …) و مواجهه نامزدها با این چالش ها را مقایسه کرده بود. اوایل خرداد که با هم گفتگویی داشتیم می گفت نامزدهای موجود توان ایستادگی برای یک سری تغییرات را ندارند و الف. می توانست. با یکی دیگر از بچه ها هم که متمایل به الف. بود مکاتبه ای داشتم. جریان الف.، بروز شخص محور و حادّی دارد. این نوع بروز، با چهارچوب تحولی مدنظر در گام دوم که قرار است بر محور جوانان باشد و رویکرد فرهنگی ـ تربیتی دارد متناسب نیست. دوران تحولات سوپرمنی به سر آمده و فرد موفق هم باید بتواند آگاهی و اراده عمومی را بسیج کند. آگاهی و اراده عمومی هم با امثال لیست رو کردن بسیج نمی شود؛ با درگیر کردن مردم در ابعاد مختلف حکمرانی محقق می شود (مثلا نباید شعار شفافیت آرای نمایندگان را داد اما هنوز که هنوز است…).
یک نظر دیگری که بین بچه ها با آن مواجه شدم و قابل تأمل بود این بود که در گذشته وقتی اقبال به توافق با آمریکا وجود داشت، چرا گذاشتیم پرچم توافق دست دیگری بیفتد!؟ ما هم شعار توافق می دادیم… نمی خواهم وارد تاریخ مذاکرات و حواشی آن و نتایج آن بشوم. از این جهت برایم قابل تأمل بود که در چنین چالش هایی ما چگونه باید عمل کنیم؟ شاید بتوان گفت که در چنین شرایطی، دوگانه حق گویی یا حفظ قدرت پیش می آید… گویا مسئله، صداقت است؛ اگر چیزی را واقعا به ضرر مصلحت عمومی می دانیم باید صادقانه با مردم مطرح کنیم و تبیین نماییم ولو خوششان نیاید. در این زمینه، مکتب ما سرنخ های متعدد و جالبی دارد. مثلا امیرالمومنین علیه السلام در شورای خلافت، برای کسب قدرت حاضر نشد دروغ بگوید. این که بگوییم «اسلام باشد اما ما هم باید باشیم»، چالش سنگینی است؛ خداوند گرگ بیابان را هم در این مخمصه نیندازد!
[تلخ و شیرین های انتخابات ۱۴۰۰ (۶): داغ شفافیت آراء نمایندگان مجلس
از قبل از انتخابات ۹۸، دغدغه شفافیت آراء نمایندگان مجلس را داشتم. در انتخابات ۹۸، این مسئله به یک مطالبه جدی تبدیل شد. در ایام انتخابات امسال هم گهگاهی به این مسئله برخورد می کردیم. در انتخابات مجلس که شعار شفافیت نامزدها (نمایندگان فعلی) سقف آسمان را ترک داده بود… می گفتند آقا شفافیت آراء که حداقل کار است؛ نماینده همه چیزش باید شفاف باشد، امضاهایش، توصیه نامه هایش و … . می گفتند آقا ما در مجلس قبل، حداقل بودیم؛ این دفعه رأی بدهید تا اکثریت شویم و کار شفافیت را تمام کنیم. بعد که اکثریت شدند، شفافیت آرای نمایندگان با سه رأی کمتر تصویب نشد. بگوییم اکثریت، بی عرضه هست یا اینکه … .
در ایام انتخابات امسال، در یکی از جلسات مشورتی، دکتر میم. (یک استاد اقتصاد) گفت که اساسا این شفافیت یک مسئله وارداتی است. قصد دارم یک گفتگویی در این موضوع با ایشان داشته باشم. اما بالفرض که وارداتی باشد و اصلا هیچ آموزه اسلامی در این خصوص نباشد (که هست) آیا باعث می شود که صورت مسئله پاک شود!؟ مگر حضرت آقا در ابتدای یکی از جلسات درس خارج شان نگفتند که این دستور اسلام است که در غیر از مباحث امنیتی باید با مردم شفاف بود نه اینکه آموزه ای غربی باشد!؟
در جایی دیگر شنیدم حاج آقای عین. گفتند که با آموزه های اسلامی نمی خواند… خوشحال شدم که فردی در این خصوص تحقیق اسلامی کرده … از ایشان تفصیل نظرشان را جویا شدم. گفتند که با آموزه توصیه به ستّار بودن (پرده پوشی) هم خوانی ندارند. بله، ما اسرار شخصی مؤمن را نباید افشا کنیم اما در طراز حکمرانی، چرا مسائل غیر امنیتی باید در پشت پرده باشد!؟ نماینده ای که عرضه ندارد از رأی خود در افکار عمومی دفاع کند، بهتر نیست برای ستّاریت در پشت پرده خانه اش بنشیند تا اینکه هزینه پرده پوشی را مردم بخواهند بدهند!؟
در جلسه پرسش و پاسخی که در مدرسه برگزار شد، از نحوه مواجهه یکی از فضلا با این مسئله جا خوردم… طرح شفافیت آرای نمایندگان را ربط داد به شفافیت مطرح شده در fatf!!! و می خواستند نتیجه بگیرند که هر دو بد است!!! باز دکتر قاف. که نماینده هم هست پاسخ خوبی داد و گفت واقعا به شفافیت در حکمرانی نیاز داریم و آسیب ها و فساد تاریکی و عدم شفافیت از چالش های شفافیت بیشتر است.
امیدرضا_صفایی
تلخ و شیرین های انتخابات ۱۴۰۰ (۵): با دوستانم؛ سین و حاء و حاء
یکی از بچه ها ابتدا می گفت دولت لام. قطعی است و هر که دوست ندارد جمع کند برود. بعد که پیش بینی اش بواسطه شورای نگهبان محقق نشد، خیلی روی خودش نیاورد. در آینده به این نگاه که معتقد است با وجود بچه های بالا، دیگر جای کنشگری وجود ندارد بیشتر می پردازم.
یکی دیگر از بچه ها ورود بهتری داشت… چند مسئله را مشخص کرده بود (مسئله افزایش قیمت بنزین، برجام و …) و مواجهه نامزدها با این چالش ها را مقایسه کرده بود. اوایل خرداد که با هم گفتگویی داشتیم می گفت نامزدهای موجود توان ایستادگی برای یک سری تغییرات را ندارند و الف. می توانست. با یکی دیگر از بچه ها هم که متمایل به الف. بود مکاتبه ای داشتم. جریان الف.، بروز شخص محور و حادّی دارد. این نوع بروز، با چهارچوب تحولی مدنظر در گام دوم که قرار است بر محور جوانان باشد و رویکرد فرهنگی ـ تربیتی دارد متناسب نیست. دوران تحولات سوپرمنی به سر آمده و فرد موفق هم باید بتواند آگاهی و اراده عمومی را بسیج کند. آگاهی و اراده عمومی هم با امثال لیست رو کردن بسیج نمی شود؛ با درگیر کردن مردم در ابعاد مختلف حکمرانی محقق می شود (مثلا نباید شعار شفافیت آرای نمایندگان را داد اما هنوز که هنوز است…).
یک نظر دیگری که بین بچه ها با آن مواجه شدم و قابل تأمل بود این بود که در گذشته وقتی اقبال به توافق با آمریکا وجود داشت، چرا گذاشتیم پرچم توافق دست دیگری بیفتد!؟ ما هم شعار توافق می دادیم… نمی خواهم وارد تاریخ مذاکرات و حواشی آن و نتایج آن بشوم. از این جهت برایم قابل تأمل بود که در چنین چالش هایی ما چگونه باید عمل کنیم؟ شاید بتوان گفت که در چنین شرایطی، دوگانه حق گویی یا حفظ قدرت پیش می آید… گویا مسئله، صداقت است؛ اگر چیزی را واقعا به ضرر مصلحت عمومی می دانیم باید صادقانه با مردم مطرح کنیم و تبیین نماییم ولو خوششان نیاید. در این زمینه، مکتب ما سرنخ های متعدد و جالبی دارد. مثلا امیرالمومنین علیه السلام در شورای خلافت، برای کسب قدرت حاضر نشد دروغ بگوید. این که بگوییم «اسلام باشد اما ما هم باید باشیم»، چالش سنگینی است؛ خداوند گرگ بیابان را هم در این مخمصه نیندازد!
[تلخ و شیرین های انتخابات ۱۴۰۰ (۶): داغ شفافیت آراء نمایندگان مجلس
از قبل از انتخابات ۹۸، دغدغه شفافیت آراء نمایندگان مجلس را داشتم. در انتخابات ۹۸، این مسئله به یک مطالبه جدی تبدیل شد. در ایام انتخابات امسال هم گهگاهی به این مسئله برخورد می کردیم. در انتخابات مجلس که شعار شفافیت نامزدها (نمایندگان فعلی) سقف آسمان را ترک داده بود… می گفتند آقا شفافیت آراء که حداقل کار است؛ نماینده همه چیزش باید شفاف باشد، امضاهایش، توصیه نامه هایش و … . می گفتند آقا ما در مجلس قبل، حداقل بودیم؛ این دفعه رأی بدهید تا اکثریت شویم و کار شفافیت را تمام کنیم. بعد که اکثریت شدند، شفافیت آرای نمایندگان با سه رأی کمتر تصویب نشد. بگوییم اکثریت، بی عرضه هست یا اینکه … .
در ایام انتخابات امسال، در یکی از جلسات مشورتی، دکتر میم. (یک استاد اقتصاد) گفت که اساسا این شفافیت یک مسئله وارداتی است. قصد دارم یک گفتگویی در این موضوع با ایشان داشته باشم. اما بالفرض که وارداتی باشد و اصلا هیچ آموزه اسلامی در این خصوص نباشد (که هست) آیا باعث می شود که صورت مسئله پاک شود!؟ مگر حضرت آقا در ابتدای یکی از جلسات درس خارج شان نگفتند که این دستور اسلام است که در غیر از مباحث امنیتی باید با مردم شفاف بود نه اینکه آموزه ای غربی باشد!؟
در جایی دیگر شنیدم حاج آقای عین. گفتند که با آموزه های اسلامی نمی خواند… خوشحال شدم که فردی در این خصوص تحقیق اسلامی کرده … از ایشان تفصیل نظرشان را جویا شدم. گفتند که با آموزه توصیه به ستّار بودن (پرده پوشی) هم خوانی ندارند. بله، ما اسرار شخصی مؤمن را نباید افشا کنیم اما در طراز حکمرانی، چرا مسائل غیر امنیتی باید در پشت پرده باشد!؟ نماینده ای که عرضه ندارد از رأی خود در افکار عمومی دفاع کند، بهتر نیست برای ستّاریت در پشت پرده خانه اش بنشیند تا اینکه هزینه پرده پوشی را مردم بخواهند بدهند!؟
در جلسه پرسش و پاسخی که در مدرسه برگزار شد، از نحوه مواجهه یکی از فضلا با این مسئله جا خوردم… طرح شفافیت آرای نمایندگان را ربط داد به شفافیت مطرح شده در fatf!!! و می خواستند نتیجه بگیرند که هر دو بد است!!! باز دکتر قاف. که نماینده هم هست پاسخ خوبی داد و گفت واقعا به شفافیت در حکمرانی نیاز داریم و آسیب ها و فساد تاریکی و عدم شفافیت از چالش های شفافیت بیشتر است.
در جلسه پرسش و پاسخ دیگری، مسئله شفافیت آرای نمایندگان مطرح شد و در پاسخ، یکی از فضلا که نماینده هم هستند گفتند که این چیست که مدام گفته می شود شفافیت، شفافیت… نمی شود که مباحث امنیتی کشور را شفاف کرد! همان جا بود که من می خواستم سکته قلبی کنم اما حیف که مجری بودم و باید خودم را کنترل می کردم… جلّ الخالق!!! همین ها که در موقع انتخابات مجلس، شعار شفافیت شان گوش ما را کر کرده بود، الآن چه شان شده!؟ ما می گوییم شفافیت آرای نمایندگان مجلس، عده ای می گویند مباحث امنیتی را نمی شود شفاف کرد!!! ببخشید، مگر همه تصمیمات نمایندگان، امنیتی است!؟ از طرفی خود ما هم معتقدیم که شفافیت حد و مزر دارد و همه چیز را نمی شود شفاف کرد و این مطالب در خود طرح مجلس هم آمده و هزار جور قید و بند هم خورده (و جای سوال است که تهش چیزی برای شفافیت ماند یا نه!؟). گفتند که نماینده تحت فشار رسانه ها قرار می گیرد… اشکالی ندارد؛ به مرور نماینده ها مجبور به پاسخگویی و تعامل با رسانه ها می شوند و این خیلی بهتر است از حالتی که فقط به خدا و ملائکه پاسخگو هستند. گفتند که این مسئله در مجلس در مسیر اصلاح است تا دوباره به رأی گیری برسد… نمی دانم با آن همه قید و بندی که طرح فعلی آمده، دیگر از کجای شفافیت آرای نمایندگان می خواهند بزنند!؟ خدا رحم کند.
یکی از دوستان چند وقت پیش گفت که در هیچ آزمایشگاه تجربی، فایده شفافیت احراز نشده… ببخشید این همه عقلای کشورهای بشری که از این راهبرد در مبارزه با فساد دارند استفاده می کنند، به عنوان تجارب موفق، قابل دفاع نیست!؟ نمی گوییم که با این راهبرد، همه مشکلات حل می شود اما گام های آغازینی برای ارتقای نظارت مردمی است. البته ما عموم مردم را چه به دخالت در حکمرانی!؟ ما همین که لقمه نانی باشد و اندک نمکی، شکرگزار خواهیم بود! حداقل، منفذی باشد که چهارتا جوجه اندیشکده و پنج تا تشکل فکسّنی بتوانند نظارتی بر حضرات مستطاب نماینده (دامت توفیقاتهم) داشته باشند!
مشکل آن است که برخی ترجیح می دهند که یک تنه و سوپرمن وار با مفسدین روبرو شوند و تا اینکه عموم مردم با تیشه نظارت عمومی به ریشه اصل فساد بزنند؛ به هر حال رویارویی یک تنه شیرینی هایی دارد و پیچ تنظیمش دست خودمان است… .
پ.ن: از دیگر ابعاد شفافیت حکمرانی، اعلام عمومی حقوق مدیران هست که در نتیجه ماجرای حقوق های نجومی، در برنامه ششم توسعه قرار گرفت و دولت هم مکلف به اجرای آن بوده اما در بحث های انتخاباتی برجسته نشد.
پ.ن: دکتر جلیلی قرار بود در روز اول دولتش، فرمان شفافیت این ها را صادر کند: ۱ـ صورت های مالی حسابرسی شده ی همه ی شرکت های دولتی ۲ـ سوابق اعضای هیئت مدیره و مدیران شرکت های دولتی ۳ـ کلیه مناقصات و مزایدات دولتی. همچنین می گفتند که وام های بالای یک میلیارد تومان و وثایق آنها باید شفاف باشند تا همه ببینند به چه کسانی داده شده. امیدوارم این طرح هایشان در اختیار حاج آقای رییسی قرار بگیرد.
تلخ و شیرین های انتخابات ۱۴۰۰ (۷): یک روایت
در کنار جلسات پرسش و پاسخ و انتشار جزوات که نخبگانی بودند نیاز بود فعالیتی را رقم بزنیم تا ارتباط بیشتری با عموم مردم بگیریم. باید محورهای «اقتصاد مردمی»، «خنثی کردن تحریم ها» و «مبارزه با فساد و تبعیض» را از زبان خود مردم روایت می کردیم. ابتدا این ایده مطرح شد که با تولیدکنندگان شهر قم از اصناف مختلف ارتباط بگیریم و خودشان بگویند که مشکلاتشان چیست، چقدرش داخلی است و چقدرش خارجی است. مثل این ایده را کمابیش در برخی مستندها و گزارش های اخبار دیده بودیم. اما تصویربرداری و تدوین با کیفیت این پروژه، از توان گروه ما خارج بود.
در ادامه همفکری ها به ایده دیگری رسیدیم: کاروان راویت این هشت سال. ایده این بود که چند لوکیشن اقتصادی انتخاب کنیم و در هر کدام از آنها، هم فعالین اقتصادی مربوطه و هم کارشناس مربوطه روایت کنند که نتایج سیاست های اقتصادی هشت سال اخیر چه بوده. این ایده برای گروه ما عملیاتی تر بود.
لوکیشن های اقتصادی را باید از کجا پیدا می کردیم؟ از دوستان قمی فعال در زمینه اقتصاد مقاومتی کمک گرفتیم؛ آقایان: الف. (کارمند یکی از ادارات دولتی)، زاء. (طلبه)، صاد. (استاد اقتصاد)، عین. (فعال رسانه ای). توانستیم یک کارگاه تولید لوازم خانگی فلزی، یک دامداری و یک کارخانه تولید نخ را شناسایی کنیم. پیشنهاد شد که به مسئله حاشیه نشینی و مسئله بورس هم بپردازیم؛ قرار شد مقابل تالار بورس قم و در یکی از مناطق حاشیه قم هم روایت گری داشته باشیم.
کاروان در صبح و بعد ظهر روز آخر ماه مبارک برگزار شد. سه ماشین شخصی بودیم. کارشناس کشاورزی در دامداری مطرح کرد که دام شهر قم اساسا اشتباه پایه گذاری شد چرا که آب و هوای قم مناسب دامپروری نیست. در حال حاضر هم که تأمین علوفه اسیر دلال بازی است.
یکی از دوستان چند وقت پیش گفت که در هیچ آزمایشگاه تجربی، فایده شفافیت احراز نشده… ببخشید این همه عقلای کشورهای بشری که از این راهبرد در مبارزه با فساد دارند استفاده می کنند، به عنوان تجارب موفق، قابل دفاع نیست!؟ نمی گوییم که با این راهبرد، همه مشکلات حل می شود اما گام های آغازینی برای ارتقای نظارت مردمی است. البته ما عموم مردم را چه به دخالت در حکمرانی!؟ ما همین که لقمه نانی باشد و اندک نمکی، شکرگزار خواهیم بود! حداقل، منفذی باشد که چهارتا جوجه اندیشکده و پنج تا تشکل فکسّنی بتوانند نظارتی بر حضرات مستطاب نماینده (دامت توفیقاتهم) داشته باشند!
مشکل آن است که برخی ترجیح می دهند که یک تنه و سوپرمن وار با مفسدین روبرو شوند و تا اینکه عموم مردم با تیشه نظارت عمومی به ریشه اصل فساد بزنند؛ به هر حال رویارویی یک تنه شیرینی هایی دارد و پیچ تنظیمش دست خودمان است… .
پ.ن: از دیگر ابعاد شفافیت حکمرانی، اعلام عمومی حقوق مدیران هست که در نتیجه ماجرای حقوق های نجومی، در برنامه ششم توسعه قرار گرفت و دولت هم مکلف به اجرای آن بوده اما در بحث های انتخاباتی برجسته نشد.
پ.ن: دکتر جلیلی قرار بود در روز اول دولتش، فرمان شفافیت این ها را صادر کند: ۱ـ صورت های مالی حسابرسی شده ی همه ی شرکت های دولتی ۲ـ سوابق اعضای هیئت مدیره و مدیران شرکت های دولتی ۳ـ کلیه مناقصات و مزایدات دولتی. همچنین می گفتند که وام های بالای یک میلیارد تومان و وثایق آنها باید شفاف باشند تا همه ببینند به چه کسانی داده شده. امیدوارم این طرح هایشان در اختیار حاج آقای رییسی قرار بگیرد.
تلخ و شیرین های انتخابات ۱۴۰۰ (۷): یک روایت
در کنار جلسات پرسش و پاسخ و انتشار جزوات که نخبگانی بودند نیاز بود فعالیتی را رقم بزنیم تا ارتباط بیشتری با عموم مردم بگیریم. باید محورهای «اقتصاد مردمی»، «خنثی کردن تحریم ها» و «مبارزه با فساد و تبعیض» را از زبان خود مردم روایت می کردیم. ابتدا این ایده مطرح شد که با تولیدکنندگان شهر قم از اصناف مختلف ارتباط بگیریم و خودشان بگویند که مشکلاتشان چیست، چقدرش داخلی است و چقدرش خارجی است. مثل این ایده را کمابیش در برخی مستندها و گزارش های اخبار دیده بودیم. اما تصویربرداری و تدوین با کیفیت این پروژه، از توان گروه ما خارج بود.
در ادامه همفکری ها به ایده دیگری رسیدیم: کاروان راویت این هشت سال. ایده این بود که چند لوکیشن اقتصادی انتخاب کنیم و در هر کدام از آنها، هم فعالین اقتصادی مربوطه و هم کارشناس مربوطه روایت کنند که نتایج سیاست های اقتصادی هشت سال اخیر چه بوده. این ایده برای گروه ما عملیاتی تر بود.
لوکیشن های اقتصادی را باید از کجا پیدا می کردیم؟ از دوستان قمی فعال در زمینه اقتصاد مقاومتی کمک گرفتیم؛ آقایان: الف. (کارمند یکی از ادارات دولتی)، زاء. (طلبه)، صاد. (استاد اقتصاد)، عین. (فعال رسانه ای). توانستیم یک کارگاه تولید لوازم خانگی فلزی، یک دامداری و یک کارخانه تولید نخ را شناسایی کنیم. پیشنهاد شد که به مسئله حاشیه نشینی و مسئله بورس هم بپردازیم؛ قرار شد مقابل تالار بورس قم و در یکی از مناطق حاشیه قم هم روایت گری داشته باشیم.
کاروان در صبح و بعد ظهر روز آخر ماه مبارک برگزار شد. سه ماشین شخصی بودیم. کارشناس کشاورزی در دامداری مطرح کرد که دام شهر قم اساسا اشتباه پایه گذاری شد چرا که آب و هوای قم مناسب دامپروری نیست. در حال حاضر هم که تأمین علوفه اسیر دلال بازی است.
در اسماعیل آباد قم (حاشیه شهر) با فعال جهادی در آن منطقه صحبت کردیم. آن بنده خدا می گفت که اینجا معلق شده است؛ نه جزو شهر حساب می شود و امکانات شهری به آن داده می شود و نه نسبت به آسیب های اجتماعی بوجود آمده تدبیری می شود.
در مقابل تالار بورس، آقای میم. (کارشناس اقتصادی) مطرح کرد که دلیل واگذاری ها این بود که جیب دولت و مالکان قبلی پر شود. الآن هم شناسایی آنهایی که پول های هنگفتی را از بورس خارج کردند کار سختی نیست.
در کارگاه لوازم خانگی فلزی، آقای میم. (مسئول کارگاه) گفت که نوسانات قیمت ارز پدر تولیدکننده را درآورده. بنده خدا گفت که ما به ثابت ماندن شرایط فعلی راضی هستیم و فقط همین انتظار را از مسئولین داریم. می گفت که ما ظرفیت تولید بیشتر از این را هم داریم اما با شرایط موجود نمی توانیم.
در نهایت هم به کارخانه تولید نخ رفتیم. کارخانه تعطیل شده بود و شصت کارگر آن فعلا در مرخصی با حقوق بودند اما مدیر کارخانه (آقای عین.) گفت که نمی تواند این شرایط را خیلی ادامه دهد. مشکل این کارخانه ناشی از تأمین مواد اولیه (گرانول) بود که در داخل تولید می شود اما بواسطه سیاست های غلط زنجیره تولید تا مصرف مواد پتروشیمی (من جمله سود بیشتر صادرات نسبت به فروش به صنایع پایین دست داخلی)، این کارخانه به مشکل خورده بود.
آیا کسی که در بالادست، در وزارتخانه ای یا در سازمانی، تصمیمی می گیرد می داند تصمیمش چه آثاری را در معیشت و زندگی مردم پایین دست من جمله همین کارگران کارخانه نخ ریسی دارد؟ با خودم فکر می کردم که در این سال ها که کشور درگیر یک جنگ تمام عیار اقتصادی بود، ما در کجای این جنگ بودیم و چه کمکی به رزمندگان اقتصادی کردیم؟ چه روایتی از این جنگ داریم؟ این چند فعال و کارشناس اقتصادی اذعان داشتند که ریشه اکثر مشکلات اقتصادی، داخلی است… . بگذریم از اینکه فشارهای ترامپ به جهت محدود شدن واردات، برخی تولیدی ها را راه انداخته بود… . یک صحبت تولیدکننده ها این بود که این برنامه ها و سرزدن ها فقط شب انتخاباتی نباشد.
گزارش متنی و تصویری و تیزر کاروان روایت این هشت سال را در می توانید در همین مطلب در وبلاگم (امیدرضا صفایی) ببینید.
تلخ و شیرین های انتخابات ۱۴۰۰ (۸): عدالتخواه یا عدالتخوار!؟
یک روز در میان گفتگوهای انتخاباتی، دوستم (عین.) واژه «عدالتخواه ها» را به کار برد و یک نسبتی هم به آنها داد. امروزه افراد مختلفی خود را با این عنوان معرفی می کنند یا با این عنوان معرفی می شوند. برخی از این ها را می شناسم و اینکه دوستم چطور همه این تنوع را با یک واژه جمع کرده بود برایم جالب بود.
خداوند حضرت آقا را حفظ کند که موکدا و به طور متناوب بر اهمیت عدالتخواهی تاکید می کنند من جمله در همین بیانیه گام دوم که می گویند عدالت در صدر اهداف بعثت انبیای الهی است. با وجود این تصریح ها، ما جرئت داریم بگوییم که عدالت به عنوان یک آرمان اساسی باید مقابل چشم ما باشد؛ عدالت همراه با معنویت و عقلانیت. مسئله دیگر، چگونگی عدالتخواهی در عصر حاضر است. در همین زمینه هم کتابچه کوچک و جالبی از صحبت های آقا تنظیم شده: «کتاب عدالت».
درمورد عدالت هم می شود بحث نظری کرد و هم اقدام و هیچ کدام را نمی توان نفی کرد؛ هم لازم است افق گشایی کرد و هم باید مزه عدالت چشیده شود. اما شاید بتوان اقدام را سنگ محکی برای مدعیان دانست؛ هر کدام از مدعیان متنوع عدالتخواهی:
ـ برای رفع کدام نمود تبعیض تلاش کرده اند!؟
ـ علاوه بر حاشیه نشینی و محرومیت ها آیا با ریشه های این ها که سیاستگذاران باشند مواجه شده اند!؟
ـ برای ارتقای جایگاه عدالت، چه اولویت هایی را در چهارچوب قانون اساسی تصویر می کنند!؟
ـ به هنگام عدالتخواهی، رقبا و رفقا در نظرشان یکسانند یا اینکه عدالتخواهی شان موسمی است!؟
[ادامه دارد…]
در مقابل تالار بورس، آقای میم. (کارشناس اقتصادی) مطرح کرد که دلیل واگذاری ها این بود که جیب دولت و مالکان قبلی پر شود. الآن هم شناسایی آنهایی که پول های هنگفتی را از بورس خارج کردند کار سختی نیست.
در کارگاه لوازم خانگی فلزی، آقای میم. (مسئول کارگاه) گفت که نوسانات قیمت ارز پدر تولیدکننده را درآورده. بنده خدا گفت که ما به ثابت ماندن شرایط فعلی راضی هستیم و فقط همین انتظار را از مسئولین داریم. می گفت که ما ظرفیت تولید بیشتر از این را هم داریم اما با شرایط موجود نمی توانیم.
در نهایت هم به کارخانه تولید نخ رفتیم. کارخانه تعطیل شده بود و شصت کارگر آن فعلا در مرخصی با حقوق بودند اما مدیر کارخانه (آقای عین.) گفت که نمی تواند این شرایط را خیلی ادامه دهد. مشکل این کارخانه ناشی از تأمین مواد اولیه (گرانول) بود که در داخل تولید می شود اما بواسطه سیاست های غلط زنجیره تولید تا مصرف مواد پتروشیمی (من جمله سود بیشتر صادرات نسبت به فروش به صنایع پایین دست داخلی)، این کارخانه به مشکل خورده بود.
آیا کسی که در بالادست، در وزارتخانه ای یا در سازمانی، تصمیمی می گیرد می داند تصمیمش چه آثاری را در معیشت و زندگی مردم پایین دست من جمله همین کارگران کارخانه نخ ریسی دارد؟ با خودم فکر می کردم که در این سال ها که کشور درگیر یک جنگ تمام عیار اقتصادی بود، ما در کجای این جنگ بودیم و چه کمکی به رزمندگان اقتصادی کردیم؟ چه روایتی از این جنگ داریم؟ این چند فعال و کارشناس اقتصادی اذعان داشتند که ریشه اکثر مشکلات اقتصادی، داخلی است… . بگذریم از اینکه فشارهای ترامپ به جهت محدود شدن واردات، برخی تولیدی ها را راه انداخته بود… . یک صحبت تولیدکننده ها این بود که این برنامه ها و سرزدن ها فقط شب انتخاباتی نباشد.
گزارش متنی و تصویری و تیزر کاروان روایت این هشت سال را در می توانید در همین مطلب در وبلاگم (امیدرضا صفایی) ببینید.
تلخ و شیرین های انتخابات ۱۴۰۰ (۸): عدالتخواه یا عدالتخوار!؟
یک روز در میان گفتگوهای انتخاباتی، دوستم (عین.) واژه «عدالتخواه ها» را به کار برد و یک نسبتی هم به آنها داد. امروزه افراد مختلفی خود را با این عنوان معرفی می کنند یا با این عنوان معرفی می شوند. برخی از این ها را می شناسم و اینکه دوستم چطور همه این تنوع را با یک واژه جمع کرده بود برایم جالب بود.
خداوند حضرت آقا را حفظ کند که موکدا و به طور متناوب بر اهمیت عدالتخواهی تاکید می کنند من جمله در همین بیانیه گام دوم که می گویند عدالت در صدر اهداف بعثت انبیای الهی است. با وجود این تصریح ها، ما جرئت داریم بگوییم که عدالت به عنوان یک آرمان اساسی باید مقابل چشم ما باشد؛ عدالت همراه با معنویت و عقلانیت. مسئله دیگر، چگونگی عدالتخواهی در عصر حاضر است. در همین زمینه هم کتابچه کوچک و جالبی از صحبت های آقا تنظیم شده: «کتاب عدالت».
درمورد عدالت هم می شود بحث نظری کرد و هم اقدام و هیچ کدام را نمی توان نفی کرد؛ هم لازم است افق گشایی کرد و هم باید مزه عدالت چشیده شود. اما شاید بتوان اقدام را سنگ محکی برای مدعیان دانست؛ هر کدام از مدعیان متنوع عدالتخواهی:
ـ برای رفع کدام نمود تبعیض تلاش کرده اند!؟
ـ علاوه بر حاشیه نشینی و محرومیت ها آیا با ریشه های این ها که سیاستگذاران باشند مواجه شده اند!؟
ـ برای ارتقای جایگاه عدالت، چه اولویت هایی را در چهارچوب قانون اساسی تصویر می کنند!؟
ـ به هنگام عدالتخواهی، رقبا و رفقا در نظرشان یکسانند یا اینکه عدالتخواهی شان موسمی است!؟
[ادامه دارد…]
#روایت_انتخابات
تعداد زیادی از پوسترهای جلیلی از انتخابات قبلی باقی مونده بود. همه اشون هم با پول کمکهای مردمی تهیه شده بود اما بخاطر بدقولی یه سری از دوستان در اون زمان، روی دست من موند و عذاب وجدان داشتم بابت این مساله!
توی این سالها چندبار خونواده میخواستن بریزنشون دور ولی نذاشتم.
پوستر خوشگلی بود و بالاش هم این جمله از امام بود که "این درس را نباید فراموش کنیم که باید در مقابل ابرقدرتها، مقاومت کرد."
بگذریم...
توی تمام ایام تبلیغات با بهانه های مختلف از اینکه پوسترها رو پخش کنم، طفره میرفتم!(میدونم کار حداقلی و خیلی کم ارزشیه، ولی خب بازم کاره دیگه! در قرعه ی "مثنی و فُردی"، سهم من "فُردی" شده بود و طبیعتاً یه نفره قرار نیست تخم طلا بذارم که! همین پوستر، برای یه بچه مسلمون کوچولو توی یه شهر کوچولو و نسبتاً محروم، خوب بود!)
داشتم میگفتم!
هی به بهانه های مختلف از اینکه برم دنبال تبلیغ، طفره میرفتم.
بهونه هایی مثل "امتحانهای پایان ترمم مهمتره"، "خود جلیلی هم راضی نیست من درسمو ول کنم برم براش تبلیغ کنم"(حالا درس هم نمیخوندم ها!) و یا اینکه "سعید جلیلی احتمالا انصراف میده و اگه انصراف هم نده که رای اول رو نمیاره، فوقش دوم میشه!" و تا دلتون بخواد از این بهونه ها!
از طرفی هم هی گهگاهی اون ته مونده های عدالتخواهی از درونم فریاد میزد که پاشو برو یه خاکی توی سرت بریز وسط این میدون!
ولی مگه میشد!
هیچی دیگه! گذشت تا رسیدیم به مستند آخرِ جلیلی!(الان یادم نیست چی بود دقیقا!)
آهان یادم اومد، اون قالیه! اووووووووووف، چقدر کیف کردم من!
چقدر فاصله داشت این فهم با فهمِ بقیه نامزدها!
حالا این هیچی، حتی یه ذره نمایش و حقه بازی توی این فیلم نبود! حتی یه ذره نقش بازی کردن و ساختگی بودن و مصنوعی بودن داخل این مستند نبود!
خنده هاش، منطق هاش، چهره هاش، اندیشه هاش! اصلا با روانم بازی کرد!
یعنی هرچی روح اسلام خواه و عدالتخواه و امام خواه، زیر لجن زارِ نفسانیت و تنبلیم مدفون شده بود رو گرفت و کشید بیرون!(اینها رو دارم میگم که اگر خودش احیانا خوند اینا رو، بدونه که بابا، ما به امثال تو نیاز داریم! ما هم با بودن تو و امثال تو میتونیم اهل نجات بشیم. مهمی! پس بیشتر باش برامون! بیشتر بذار ازت بیاموزیم. بیشتر ما رو یاد حقیقت بنداز. بیشتر بیدارمون کن!)
حتی توی مستندش بحث هایی رو میگفت که گاها در زمینه کارافرینی و توی گفتگوهای دوران دانشجوییمون دغدغه خودمون بود! مثل صنعت اسباب بازی سازی و غفلتی که ازش داریم!
خلاصه اینکه، هشت و نیم مستند تموم شد! منم نشستم اون ته مونده های اینکه "جلیلی انصراف میده، و رای نمیاره" رو گذاشتم وسط و دیدم خب اصلا مهم نیست! انصراف میده که میده! رای نمیاره که نمیاره!
مگه اون بچه بسیجی که میرفت و میدان مین رو باز میکرد، نمیدونست با اینکارش داره -در ظاهر- خودش رو هدر میده؟!
چرا، خوب هم میدونست! اما میرفت! میرفت، چون بعضی هدر دادن ها، برکت داره! بعضی هدر دادنها، عینِ پیروزیه!
مثل تبلیغ کردنِ این تفکر که حتی اگر الان میوه نده، بعدا میده!
حتی اگر اون روز روی مین پا گذاشتن و تکه تکه شدن، اما امروز برکت اون هدر دادنِ ظاهری، مایه ی حیاتِ تمامِ حق و حقیقت شده!
بعضی از هدر دادنها، مثل ریختن آب روی زمین خشک و خالیه... ظاهراً خشک و خالیه ولی زیر این زمین خشک، بذرها منتظرن! منتظر یکی که همون اب رو هدر بده روی این زمینِ مستعد!
بخشی از این حرفها، حدیث نفسهایی بود که با خودم داشتم تا با علم به اینکه اصلح ممکنه انصراف بده یا رای نیاره، برم و این پوسترها رو بچسبونم! (بازم میدونم کار بیخودیه پوستر چسبوندم! ولی خب همین حرکت کردن، همین فکر کردن، همشون رشده! همشون آدم رو تربیت میکنه!)
از خونه زدم بیرون، قدم زنان از مسکن مهر که نزدیکمون بود شروع کردم و چندجا پوسترها رو چسبوندم. اما چون میخواستم جاهای شلوغ شهر بچسبونم، حواسم بود که زیادی نچسبونم که به همه جا برسه!
قدم میزدم و روی ایستگاهها و جاهایی که شهر هم زشت نشه و منع قانونی نداشته باشه، پوستر میزدم.
شروع حرکتم از شرقی ترین نقطه ی شهرمون بود.
بعد از چند ساعت پیاده روی رسیدم به مرکز شهر و مسیرهای شلوغِ بازار رو شروع کردم به پوستر زدن.
در این حین با یکی از مغازه دارها سر صحبت باز شد و منم بیشتر از اینکه برنامه های جلیلی رو بتونم مطرح کنم، از نامزد دیگر دفاع کردم!
چون مسائلی مثل بی سوادی و ... رو مطرح کردن و مشخص بود ذهن مردم درگیر این تهمت شده و اثر تخریبی خودش رو گذاشته!
خلاصه فرصت نشد برنامه های جلیلی رو توضیح بدم و فقط عناوین چندتا رو بهشون گفتم و در بقیه بحث به شبهاتی که در مورد نامزد دیگر بیان میکردن پرداختم و بعدشم خداحافظی کردیم!
تعداد زیادی از پوسترهای جلیلی از انتخابات قبلی باقی مونده بود. همه اشون هم با پول کمکهای مردمی تهیه شده بود اما بخاطر بدقولی یه سری از دوستان در اون زمان، روی دست من موند و عذاب وجدان داشتم بابت این مساله!
توی این سالها چندبار خونواده میخواستن بریزنشون دور ولی نذاشتم.
پوستر خوشگلی بود و بالاش هم این جمله از امام بود که "این درس را نباید فراموش کنیم که باید در مقابل ابرقدرتها، مقاومت کرد."
بگذریم...
توی تمام ایام تبلیغات با بهانه های مختلف از اینکه پوسترها رو پخش کنم، طفره میرفتم!(میدونم کار حداقلی و خیلی کم ارزشیه، ولی خب بازم کاره دیگه! در قرعه ی "مثنی و فُردی"، سهم من "فُردی" شده بود و طبیعتاً یه نفره قرار نیست تخم طلا بذارم که! همین پوستر، برای یه بچه مسلمون کوچولو توی یه شهر کوچولو و نسبتاً محروم، خوب بود!)
داشتم میگفتم!
هی به بهانه های مختلف از اینکه برم دنبال تبلیغ، طفره میرفتم.
بهونه هایی مثل "امتحانهای پایان ترمم مهمتره"، "خود جلیلی هم راضی نیست من درسمو ول کنم برم براش تبلیغ کنم"(حالا درس هم نمیخوندم ها!) و یا اینکه "سعید جلیلی احتمالا انصراف میده و اگه انصراف هم نده که رای اول رو نمیاره، فوقش دوم میشه!" و تا دلتون بخواد از این بهونه ها!
از طرفی هم هی گهگاهی اون ته مونده های عدالتخواهی از درونم فریاد میزد که پاشو برو یه خاکی توی سرت بریز وسط این میدون!
ولی مگه میشد!
هیچی دیگه! گذشت تا رسیدیم به مستند آخرِ جلیلی!(الان یادم نیست چی بود دقیقا!)
آهان یادم اومد، اون قالیه! اووووووووووف، چقدر کیف کردم من!
چقدر فاصله داشت این فهم با فهمِ بقیه نامزدها!
حالا این هیچی، حتی یه ذره نمایش و حقه بازی توی این فیلم نبود! حتی یه ذره نقش بازی کردن و ساختگی بودن و مصنوعی بودن داخل این مستند نبود!
خنده هاش، منطق هاش، چهره هاش، اندیشه هاش! اصلا با روانم بازی کرد!
یعنی هرچی روح اسلام خواه و عدالتخواه و امام خواه، زیر لجن زارِ نفسانیت و تنبلیم مدفون شده بود رو گرفت و کشید بیرون!(اینها رو دارم میگم که اگر خودش احیانا خوند اینا رو، بدونه که بابا، ما به امثال تو نیاز داریم! ما هم با بودن تو و امثال تو میتونیم اهل نجات بشیم. مهمی! پس بیشتر باش برامون! بیشتر بذار ازت بیاموزیم. بیشتر ما رو یاد حقیقت بنداز. بیشتر بیدارمون کن!)
حتی توی مستندش بحث هایی رو میگفت که گاها در زمینه کارافرینی و توی گفتگوهای دوران دانشجوییمون دغدغه خودمون بود! مثل صنعت اسباب بازی سازی و غفلتی که ازش داریم!
خلاصه اینکه، هشت و نیم مستند تموم شد! منم نشستم اون ته مونده های اینکه "جلیلی انصراف میده، و رای نمیاره" رو گذاشتم وسط و دیدم خب اصلا مهم نیست! انصراف میده که میده! رای نمیاره که نمیاره!
مگه اون بچه بسیجی که میرفت و میدان مین رو باز میکرد، نمیدونست با اینکارش داره -در ظاهر- خودش رو هدر میده؟!
چرا، خوب هم میدونست! اما میرفت! میرفت، چون بعضی هدر دادن ها، برکت داره! بعضی هدر دادنها، عینِ پیروزیه!
مثل تبلیغ کردنِ این تفکر که حتی اگر الان میوه نده، بعدا میده!
حتی اگر اون روز روی مین پا گذاشتن و تکه تکه شدن، اما امروز برکت اون هدر دادنِ ظاهری، مایه ی حیاتِ تمامِ حق و حقیقت شده!
بعضی از هدر دادنها، مثل ریختن آب روی زمین خشک و خالیه... ظاهراً خشک و خالیه ولی زیر این زمین خشک، بذرها منتظرن! منتظر یکی که همون اب رو هدر بده روی این زمینِ مستعد!
بخشی از این حرفها، حدیث نفسهایی بود که با خودم داشتم تا با علم به اینکه اصلح ممکنه انصراف بده یا رای نیاره، برم و این پوسترها رو بچسبونم! (بازم میدونم کار بیخودیه پوستر چسبوندم! ولی خب همین حرکت کردن، همین فکر کردن، همشون رشده! همشون آدم رو تربیت میکنه!)
از خونه زدم بیرون، قدم زنان از مسکن مهر که نزدیکمون بود شروع کردم و چندجا پوسترها رو چسبوندم. اما چون میخواستم جاهای شلوغ شهر بچسبونم، حواسم بود که زیادی نچسبونم که به همه جا برسه!
قدم میزدم و روی ایستگاهها و جاهایی که شهر هم زشت نشه و منع قانونی نداشته باشه، پوستر میزدم.
شروع حرکتم از شرقی ترین نقطه ی شهرمون بود.
بعد از چند ساعت پیاده روی رسیدم به مرکز شهر و مسیرهای شلوغِ بازار رو شروع کردم به پوستر زدن.
در این حین با یکی از مغازه دارها سر صحبت باز شد و منم بیشتر از اینکه برنامه های جلیلی رو بتونم مطرح کنم، از نامزد دیگر دفاع کردم!
چون مسائلی مثل بی سوادی و ... رو مطرح کردن و مشخص بود ذهن مردم درگیر این تهمت شده و اثر تخریبی خودش رو گذاشته!
خلاصه فرصت نشد برنامه های جلیلی رو توضیح بدم و فقط عناوین چندتا رو بهشون گفتم و در بقیه بحث به شبهاتی که در مورد نامزد دیگر بیان میکردن پرداختم و بعدشم خداحافظی کردیم!