جمهوری / محمد صادق شهبازی
5.11K subscribers
4.09K photos
1.45K videos
163 files
2.21K links
بازخوانی مسائل انقلاب مردم
https://telegram.me/joinchat/A2I_lj-DqVKedeyPiF6ofQ
ارتباط با ادمین
@jomhouriadmin
Download Telegram
📝عجله‌ای که تبدیل به حسرت شد
#علی_مشایخی

🔺️دیگر عجله و اضطرابی برای تدوین کتاب دومش ندارم. دیگر تمام شد. امروز پیش از ظهر به خاک سپردیمش. یعنی دیروز ظهر که خبر رحلتش را شنیدم، اضطراب نافرجامم تبدیل شد به حسرتی بی‌انجام. باید کتاب دوم آقای عظیمی، «رسم جهاد 2» می‌شد؛ ولی شاید بشود «رسم جهاد 3»، یا 4،... یا نمی‌دانم چند.

🔺️هر وقتی که می‌خواست درباره کتاب اولش حرفی به من بزند، می‌گفت «کتابی که شما نوشتید...»، یا می‌گفت «کتاب شما...»؛ یا برای دیگران می‌گفت «کتاب آقای مشایخی». بعضی مواقع هم اسم کتاب را می‌گفت؛ «رسم جهاد». یادم نیست گفته باشد «کتاب من»، یا «کتاب حرف‌های من».

🔺️چندماه پیش که بیماری حاج‌آقا دوباره شروع شد، عبدالله با کمی طعنه -که حق داشت- پرسید «بابا این کتاب را خواهد دید؟» و من فقط لب گزیدم و گفتم «نگو». از خدا می‌خواستم به حاجی عمر بدهد و به من مهلتی بدهد تا بتوانم کتاب دومش را به دستش برسانم؛ اگرچه به آن نیازی نداشت. اگرچه به آن نیازی نداشت، پیگیری می‌کرد که کار کتاب به کجا رسیده است. پیگیری می‌کرد، درست به همان دلیلی که این حرف‌ها را به ما گفته؛ می‌خواست آن چه در ذهن داشت را به نسل بعدی انقلاب منتقل کند.

🔺️این حرف حاج‌خانم عظیمی جگرم را آتش می‌زند که پارسال در مصاحبه‌ای به ما گفت «من همیشه از خدا می‌خواهم آن‌قدر به حاج‌آقا عمر بدهد تا بتواند همه چیزهایی را که در ذهنش دارد به جوان‌ها منتقل کند»؛ و این یعنی با وجود آن محبت عمیق بینشان، همسرش را هم برای انقلاب می‌خواهد. آتشم از این است که نمی‌دانم آنچه را او به ما منتقل کرد، گرفتیم یا نه. وقتی که برای عیادتش رفته بودیم، از بین دوستان رد شدم، آمدم کنار تختش نشستم و گفتم «حاج‌آقا ما شرمنده‌تان هستیم». گفت «نه؛ همه ما شرمنده شهداییم».
https://t.iss.one/jomhouri/1803