Forwarded from مدرسه شرفالدین
🔶 اندر احوالات مالداری
🔸 در نظر بگیرید از یک خیابان به یک مال پناه میبرید. از فضایی گرم، پر سروصدا، آلوده و... به محیطی آرام و پاک وارد میشوید. محیطی پر از نورها و رنگهای روشن و دلچسب. برخلاف بازارهای سنتی با رنگ تیرهی آجر و خشت و مصالح قدیمی و نورهای متفرق مغازههای معمولی. متخصصین مجرب طراحی داخلی به بهترین شکل نور و رنگِ بنا را تنظیم کردهاند.
🔸 در مال صدای موسیقی آرامی شنیده میشود. در مال از فریادهای «بدو حراجه»، «بیا اینور بازار» و... خبری نیست. اینجا کسی نمیخواهد به زور به شما کالایی بفروشد و آرامش «گشتوگذارِ» شما را برهم بزند. فروشندگانِ مهربان و خوشچهره با لبهای خندان آمادهی خدمتند. انتظامات نیرومند، امنیت گشتوگذار شما را فراهم میکند.
🔸 اگر گرسنه شدید در طبقهی بالا «فودکورت» با انواع و اقسام غذاها منتظر شماست. کودکتان حوصلهاش سر رفته؟ طبقهی بالاتر شهربازی. میخواهید درکنار لباس و غذا و جواهرات کمی فرهنگ «مصرف» کنید؟ طبقهی آخر «بوکلند» در خدمت شماست. مالها در ظاهر مراکز خرید نیستند، آنها باغ و بوستانهای امروز هستند. مانند همانجاهایی که سعدی و حافظ در آنها به تماشا میپرداختند. باغی که درختان و چمن و میوههایش #سواروسکی و درسا و The one هستند.
🔸 اما این ظاهر قضیه است. زیر این پوستهی آرام هستهی متفاوتی وجود دارد. این هسته درحالت عادی نمایان نمیشود. تنها کافی است کمی کنجکاوی به خرج بدهید و محیط را دقیق بررسی کنید تا این هستهی متفاوت خودش را آرام آرام به شما نشان بدهد.
🔸 مثلا کافی است کاری کنید که احساس کنند مناسب این محیط عالی نیستید. مثلا شهرستانی هستید و ظاهرتان به اندازه کافی «لاکچری» نیست. آنوقت نیروی امنیتی آرامشبخش راه خروج را به شما نشان خواهد داد.
🔸 یا به عنوان یک سری دانشآموز علوم انسانی با پرسنل و فروشندگان گپ بزنید و از آنها سوالاتی بپرسید و از این سوال و پاسخ مثلا بفهمید هرچه خریدار بیشتر پرسه بزند بیشتر خرید میکند. یا بفهمید اینجا در ماه محرم با فروشندگانی که لباس سیاه میپوشند برخورد میشود. یا اینکه فروشندگان از اینکه Lc Waikiki لاکچریت فروشگاه را پایین آورده است و آدمهای بیشتری میتوانند از اینجا خرید کنند ناراضی هستند.
🔸 وقتی مامورین امنیتی متوجه میشوند، شما را از مال بیرون میکنند. اگر از آنها سوال کنید چرا؟ میگویند طبق آییننامهی داخلی(که نشانی از آن هیچجا یافت نمیشود و معلوم نیست وجود دارد یا نه) صحبت کردن با فروشندگان و پرسنل فروشگاه ممنوع است مگر اینکه برای خرید کردن باشد. این هستهی خشن و به شدت طبقاتی خود را دربرابر کوچکترین حرکت برای فهم «چگونگی مال» ظاهر میکند. زیرا این فهم اصالت ظاهر زیبای مال را زیر سوال میبرد و کارکردش را کشف میکند. کارکردی که چیزی جز مصرف بیشتر و در نتیجه سود بیشتر صاحبان ثروت نیست.
🔹 شاید بشود مالها را مَجازی از نظامی دانست که مالها پس از استقرار این نظام تشکیل شدهاند این نظام آنها را «ممکن» کرده است. نظامی که در ظاهر زیبایش پیشرفت صنعتی و تسلط انسان بر طبیعت دیده میشود و هستهی زشتش بحران محیط زیست و استعمار را به وجود آورده است. نظامی که در شعارهایش حرف از آزادی زد و در عمل به تجارت بردهداری پرداخت.
پ.ن. دیروز در اردوی #جامعهگردی مدرسهی شرفالدین، مامورین امنیتی پالادیوم به بچهها گفتند که سوال پرسیدن از پرسنل و فروشندگان و قیمت پرسیدنی که به قصد خرید نباشد ممنوع است و یادداشتهایشان را از آنها گرفتند و از آنها خواستند فروشگاه را ترک کنند.
#تحلیل_دانش_آموزی
#سامان_سیفی دانشآموز دبیرستان شرفالدین
🔴 @sharafodin_ir
l1l.ir/1-z0
🔸 در نظر بگیرید از یک خیابان به یک مال پناه میبرید. از فضایی گرم، پر سروصدا، آلوده و... به محیطی آرام و پاک وارد میشوید. محیطی پر از نورها و رنگهای روشن و دلچسب. برخلاف بازارهای سنتی با رنگ تیرهی آجر و خشت و مصالح قدیمی و نورهای متفرق مغازههای معمولی. متخصصین مجرب طراحی داخلی به بهترین شکل نور و رنگِ بنا را تنظیم کردهاند.
🔸 در مال صدای موسیقی آرامی شنیده میشود. در مال از فریادهای «بدو حراجه»، «بیا اینور بازار» و... خبری نیست. اینجا کسی نمیخواهد به زور به شما کالایی بفروشد و آرامش «گشتوگذارِ» شما را برهم بزند. فروشندگانِ مهربان و خوشچهره با لبهای خندان آمادهی خدمتند. انتظامات نیرومند، امنیت گشتوگذار شما را فراهم میکند.
🔸 اگر گرسنه شدید در طبقهی بالا «فودکورت» با انواع و اقسام غذاها منتظر شماست. کودکتان حوصلهاش سر رفته؟ طبقهی بالاتر شهربازی. میخواهید درکنار لباس و غذا و جواهرات کمی فرهنگ «مصرف» کنید؟ طبقهی آخر «بوکلند» در خدمت شماست. مالها در ظاهر مراکز خرید نیستند، آنها باغ و بوستانهای امروز هستند. مانند همانجاهایی که سعدی و حافظ در آنها به تماشا میپرداختند. باغی که درختان و چمن و میوههایش #سواروسکی و درسا و The one هستند.
🔸 اما این ظاهر قضیه است. زیر این پوستهی آرام هستهی متفاوتی وجود دارد. این هسته درحالت عادی نمایان نمیشود. تنها کافی است کمی کنجکاوی به خرج بدهید و محیط را دقیق بررسی کنید تا این هستهی متفاوت خودش را آرام آرام به شما نشان بدهد.
🔸 مثلا کافی است کاری کنید که احساس کنند مناسب این محیط عالی نیستید. مثلا شهرستانی هستید و ظاهرتان به اندازه کافی «لاکچری» نیست. آنوقت نیروی امنیتی آرامشبخش راه خروج را به شما نشان خواهد داد.
🔸 یا به عنوان یک سری دانشآموز علوم انسانی با پرسنل و فروشندگان گپ بزنید و از آنها سوالاتی بپرسید و از این سوال و پاسخ مثلا بفهمید هرچه خریدار بیشتر پرسه بزند بیشتر خرید میکند. یا بفهمید اینجا در ماه محرم با فروشندگانی که لباس سیاه میپوشند برخورد میشود. یا اینکه فروشندگان از اینکه Lc Waikiki لاکچریت فروشگاه را پایین آورده است و آدمهای بیشتری میتوانند از اینجا خرید کنند ناراضی هستند.
🔸 وقتی مامورین امنیتی متوجه میشوند، شما را از مال بیرون میکنند. اگر از آنها سوال کنید چرا؟ میگویند طبق آییننامهی داخلی(که نشانی از آن هیچجا یافت نمیشود و معلوم نیست وجود دارد یا نه) صحبت کردن با فروشندگان و پرسنل فروشگاه ممنوع است مگر اینکه برای خرید کردن باشد. این هستهی خشن و به شدت طبقاتی خود را دربرابر کوچکترین حرکت برای فهم «چگونگی مال» ظاهر میکند. زیرا این فهم اصالت ظاهر زیبای مال را زیر سوال میبرد و کارکردش را کشف میکند. کارکردی که چیزی جز مصرف بیشتر و در نتیجه سود بیشتر صاحبان ثروت نیست.
🔹 شاید بشود مالها را مَجازی از نظامی دانست که مالها پس از استقرار این نظام تشکیل شدهاند این نظام آنها را «ممکن» کرده است. نظامی که در ظاهر زیبایش پیشرفت صنعتی و تسلط انسان بر طبیعت دیده میشود و هستهی زشتش بحران محیط زیست و استعمار را به وجود آورده است. نظامی که در شعارهایش حرف از آزادی زد و در عمل به تجارت بردهداری پرداخت.
پ.ن. دیروز در اردوی #جامعهگردی مدرسهی شرفالدین، مامورین امنیتی پالادیوم به بچهها گفتند که سوال پرسیدن از پرسنل و فروشندگان و قیمت پرسیدنی که به قصد خرید نباشد ممنوع است و یادداشتهایشان را از آنها گرفتند و از آنها خواستند فروشگاه را ترک کنند.
#تحلیل_دانش_آموزی
#سامان_سیفی دانشآموز دبیرستان شرفالدین
🔴 @sharafodin_ir
l1l.ir/1-z0