Forwarded from خاطره و خاطره نگاری 📖
📝 خاطره عسگراولادی از بنز خودش و تفکرات شهید بهشتی
🔹یک بار مرحوم بهشتی را برای سخنرانی به اتاق بازرگانی ایران دعوت کردیم. قبل از سخنرانی از ایشان پرسیدم حاج آقا جسارتاً در سخنرانی چه میخواهید بگویید؟ گفتند اول میخواهم بگویم که هیچ کدام از شماها که عضو اتاق هستید حق ندارید ماهانه بیش از ۱۵ هزار تومان سود برداشت کنید. این مبلغ بستان است.
🔹گفتند کار کنید و زیاد هم کار کنید اما از درآمدهایتان ۱۵ هزار تومان برای خودتان بردارید، بقیه را به حساب ۱۰۰ امام واریز کنید. من تعجب کردم و گفتم حاج آقا اصلاً امکانپذیر نیست. آن وقت چرا باید کار کنیم؟ میشویم حقوقبگیر دولت و اصلاً جامعه چه نیازی به تاجر و بازرگان دارد؟ گفتم حاج آقا خرج مهمانان خارجی و ماشین من از ۱۵ هزار تومان بیشتر است
🔹گفتند: مگر مجبوری بنز سوار شوی؟ پیکان بخر، راننده هم نداشته باش. خودت رانندگی کن. زندگیات را با ۱۵ هزار تومان تنظیم کن و بقیه را به حساب ۱۰۰ امام بریز. گفتم، من تاجرم. خارج میروم، مهمان خارجی دارم. مهمان من اگر ببیند ماشین من پیکان است، اعتبارم را زیر سوال میبرد و از من جنس نمیخرد. گفتم حاج آقا مخلص شما هستیم و دست و پای شما را میبوسیم. این حرف را در اتاق بازرگانی نزنید که همه اعتراض میکنند.
🔹ایشان گوش نکرد و در طبقه دهم اتاق ایران این حرفها را زد. اتفاقاً خیلیها از جمله فرشفروشان اعتراض کردند. شخصیت بزرگواری مثل مرحوم بهشتی چنین دیدگاهی داشتند و ما خیلی تلاش کردیم که این دیدگاهها را تعدیل کنیم.
goo.gl/rJKkFq 👈 متن کامل خاطره
#شهید_بهشتی
#خاطرات_مشاهیر
🔻🔻🔻
@khaterenegari
🔹یک بار مرحوم بهشتی را برای سخنرانی به اتاق بازرگانی ایران دعوت کردیم. قبل از سخنرانی از ایشان پرسیدم حاج آقا جسارتاً در سخنرانی چه میخواهید بگویید؟ گفتند اول میخواهم بگویم که هیچ کدام از شماها که عضو اتاق هستید حق ندارید ماهانه بیش از ۱۵ هزار تومان سود برداشت کنید. این مبلغ بستان است.
🔹گفتند کار کنید و زیاد هم کار کنید اما از درآمدهایتان ۱۵ هزار تومان برای خودتان بردارید، بقیه را به حساب ۱۰۰ امام واریز کنید. من تعجب کردم و گفتم حاج آقا اصلاً امکانپذیر نیست. آن وقت چرا باید کار کنیم؟ میشویم حقوقبگیر دولت و اصلاً جامعه چه نیازی به تاجر و بازرگان دارد؟ گفتم حاج آقا خرج مهمانان خارجی و ماشین من از ۱۵ هزار تومان بیشتر است
🔹گفتند: مگر مجبوری بنز سوار شوی؟ پیکان بخر، راننده هم نداشته باش. خودت رانندگی کن. زندگیات را با ۱۵ هزار تومان تنظیم کن و بقیه را به حساب ۱۰۰ امام بریز. گفتم، من تاجرم. خارج میروم، مهمان خارجی دارم. مهمان من اگر ببیند ماشین من پیکان است، اعتبارم را زیر سوال میبرد و از من جنس نمیخرد. گفتم حاج آقا مخلص شما هستیم و دست و پای شما را میبوسیم. این حرف را در اتاق بازرگانی نزنید که همه اعتراض میکنند.
🔹ایشان گوش نکرد و در طبقه دهم اتاق ایران این حرفها را زد. اتفاقاً خیلیها از جمله فرشفروشان اعتراض کردند. شخصیت بزرگواری مثل مرحوم بهشتی چنین دیدگاهی داشتند و ما خیلی تلاش کردیم که این دیدگاهها را تعدیل کنیم.
goo.gl/rJKkFq 👈 متن کامل خاطره
#شهید_بهشتی
#خاطرات_مشاهیر
🔻🔻🔻
@khaterenegari