جمهوری / محمد صادق شهبازی
5.11K subscribers
4.09K photos
1.45K videos
163 files
2.21K links
بازخوانی مسائل انقلاب مردم
https://telegram.me/joinchat/A2I_lj-DqVKedeyPiF6ofQ
ارتباط با ادمین
@jomhouriadmin
Download Telegram
#روایت_انتخابات
#ا_ب

اینها برای روزهای اول هست که خودم رو یافتم
نمی‌دونم.
با خودم همیشه میگم از من بدتر هم هست.(اوضاع سختی کشیدن).
رفتم بیرون برای یه وقت دکتر گفتم یه تواصی هم انجام بدم. دیدم من به بهانه تواصی چقدر می‌توانستم قبل این امر به معروف و نهی از منکر کنم و انجام ندادم.
چقدر می‌توانستم همدردی کنم حتی با یک بد حجاب و نکردم.
چقدر می‌توانستم از جایگاه علمی خودم برای تبیین موضوعات استفاده کنم و نکردم.
الان راستش بیشتر از دست خودم خسته ام.
چون فهمیدم میتونستم و نکردم.
بعد این بین دغدغه‌های این انسانها منو به دنیایی می‌بره که روم نمیشه بگم شما رای میدین؟
رفتم وقت سونو بگیرم دکتر نبود، دیدم یه آقایی اومده برای آمینو سنتز، خانوم رو نیاورده بود دنبال نوبت گرفتن بود. هر دو بدون نوبت اومدیم بیرون چون دکتر یک هفته نبود.
میدونید آنقدر دغدغه داشتم راه رو برای صحبت کردن باز کنم برای انتخابات و...
که به آقا گفتم چرا میخواید این کارو انجام بدید.
یهو دیدم در عرض سه دقیقه عوارض غربالگری بي‌دلیل رو تبیین کردم. و ایشون رو هدایت کردم که پیش دکتر دیگه هم بره. جالبه در همین زمان کوتاه طوری اعتماد شون جلب شد برگه های آزمایش رو بهم نشون دادن و گفتن بنظر امیدی نیست و من گفتم نه اگر پنجاه درصد بیماری هست پنجاه هم سلامتی احتمال داره، فکر کنید که یک فرزند سالم از دست بدید چی میشه.
خیلی از خودم ناراحتم. که چرا اون روزهای هر روز سونو رفتن راهی برای صحبت با اون همه خانوم هم دغدغه اطرافم نیافتم.
یعنی شد دوتا، اول از حرفا خسته شدم، بعد دیدم اینا که نتیجه مدتها بی عمل بودن خودمه از دست خودم خسته شدم😔😢
ناراحتم خیلی ناراحتم.

یه خانم دیدم با دختر سه چهار ساله دنبال جراحی میگشت که من تو محل کار دغدغه های روزانم رو با ایشون بیان میکردم و پدرم بودن در محل کار.
هدایت شون کردم به سمت مطب. اصلا تو ذهنم نرفت بگم شالتون یکم عقبه، همدردی کردم سر اینکه افتادن از پله، به رخ نکشیدم که من میفهمم دردتون رو. پای پیاده آروم رفتم تا نزدیک مقصد رسوندمشون و مطمئن شدم آدرس رو پیداکردن و رازی که مریض ها به دکتر نمیگن رو این خانوم در عرض همین سه چهار دقیقه به من گفت. و شدم مونس این خانوم در همین مسیر کوتاه.
چون پناهش دادم بهم ایمان آورد و گفت راستش رفتم پیش شکسته‌بند و پای در رفتم شکست. این حرفو اگر دکتر بفهمه عصبانی میشه اما من اینو به عنوان همدردی شنیدم.
تمام مسیر در ذهنم بود راهی برای تواصی پیدا کنم.
برای همین عالی بودم. اما قبلا این نبودم.
برای همین ناراحتم. خیلی ناراحتم😔.

من در مسیر #تواصی فهمیدم، میتونستم بهترین باشم برای امر به معروف و نهی از منکر، اما نبودم چون هدفم این بوده که بگم این باش و آن نباش روش همدردی و انس و درک رو پیش نگرفته بودم.
اما حالا که یک هدف سیاسی پشتش بود عالی بودم اما نه جرات امر به معروف و نهی از منکر داشتم، نه تواصی.
چون نه اون دلهای پر درد جای شنیدن حرف های من بود و نه من روم میشد بگم ببخشید قبلا شما مردم شهرم رو اینجوری ندیده بودم و حالا از اینکه نمیخواید برای بدید ناراحتم.
من ناراحتم که #میدان رو قبلا به دست نگرفتم.
چون میگفتم بلد نیستم و نمیتونم حالا میبینم فقط لازم بود هدفم برای خودم منفعت بالاتری میداشت.
این #اعتراف من نیست. اعتراف یک جامعه است.
هم شهری من هم روستایی هم وطن ببخشید این همه مدت بهت نگاه همراهی نداشتم حالا می‌خوام بیای رای بدی کمک می‌خوام ازت...
چقدر حالا سخته ازت خواهش کنم.
من رو ببخش ، دلیل نیامدن تو خود من هستم.😔
🌱🌱🌱🌱
اینا برای بعدشه
#تواصی
دیشب دیگه به خودم گفتم پاشو بابا، همش میگی میتونم و نمیتونم.
پاشو تا دیر نشده، قضا میشه تکلیفت ها.
رفتم از ایستگاه اتوبوس شروع کنم، والا تا سر صحبت رو باز میکردم اول همه شال شون رو میکشیدن جلو🌱😂😂😂
ولی خوب... اوایل فقط به همون همدردی ها پرداختم.
اما همین که جلو تر رفتم فکر کن بعد از تقریباً شش هفت تا سر صحبت بازکردن در مسیر دندانپزشکی و عکس دندان و نوبت دکتر و... رسیدم به اینکه به به امروز عجب روزی برای تواصی بود چون به بهونه تبریک عید و شادی، سر صحبت راحت باز میشد.
اما من از ۱۱:۰۰که از خونه اومدم بیرون تا اذان کاری نکردم. یعنی فقط همش سر صحبت باز میشد اما نمیشد برم سر موضوع خودم.😁😂🌱.
(قبل این خودم رو توانا تر میدیدم ها)😔😢
در مسیر برگشت به خونه بودم که مغازه ای که قبلاً کالای پزشکی خریده بودم رو هدف قرار دادم ، گفتم هر طور شده میرم. رد شدم دیدم دونفر دختر جوان دیگه هم اونجا هستن.😁 رد شدم😂.
اما گفتم پس قول تواصی چی میشه؟!
برگشتم وارد مغازه شدم، خانوم فروشنده فکر کرد چیزی می‌خوام. گفتم نه، راستش فقط می‌خواستم روز دختر رو بهتون تبریک بگم...😱🦋😄😃🙈.
خوب نشد، اما خوب...🌱😂.
هرسه تاشون گفتن روز شما هم مبارک😂❤️😍.
یهو یکی شون گفت، عه خانوم ب. عید شما هم مبارک باشه😍❤️😂🌱... یعنی پامو نمیتونم از خونه راحت بیرون بزارم.😂😂، آنقدر مشهور دیگه😜.
خواهر دوست دوران راهنمایی تا دانشگاهم بود. خودشم تاحدودی میشناختم.(فکر کنم خوشش اومد که اسم کوچیکش رو هنوز تو ذهنم داشتم.)
یکم احوال پرسی و چاق سلامتی کردم گفتم، خوب انتخابات چیکار میکنید؟رای میدین؟
گفتن رای که باید داد....(با من من..) گفتم خوبه آفرین❤️🌱😂😍😁.
خوب خیلی خوشحال شدم، شما هم هرکیو دیدین مثل من روز دخترو بهش تبریک بگید، انرژی شادی بین همه تقسیم بشه بهشون برسه.
گفتن حتما😍❤️. و محیط رو ترک کردم با یه خداحافظی در انرژی.
راستش با شناخت‌قبلی میدونستم شاید حتی جزو رای دهندگان نباشن. اما همینکه تو اوج انرژی و شادی این جمله رو ازشون گرفتم که گفتن *رای که باید داد* حس میکنم همون قدر بهشون شور انتخاباتی منتقل کردم.
امیدوارم خداوند کم مارو به کرم خودش برکت بده.☺️🌱🦋❤️😍بگید الهی آمین.
#ادامه_دارد...

#تواصی_به_سبک_شور_انتخاباتی
از صبح که رفتم عکس دندان ام رو نشون خانم دکتر بدم، تو فکر تواصی در محیط دندان پزشکی بودم. اما به مرحله کار کردن روی دندان نمیرسم قبل انتخابات.
محیط خیلی خوبی بود که بشینم و صحبت کنم. اما "باید" میرفتم خونه.
تو راه برگشت تو تاکسی، خیلی جو خاصی بود صدای رادیو بسیار بلند و آهنگ صبحگاهی برای سرنشین ها پخش می‌کرد. خانمی که موقع سوار شدن من میخواست پیاده بشه، کلی از اخلاق خوب آقای راننده تشکر کرد که بعد پنج متر دقیقا همونجا که میخواد پیاده اش کرده.
بعد راه افتادن ماشین تو فکر بودم که با خانوم کنار دستم سرصحبت رو باز کنم که صدای آهنگ رادیو مانع میشد.
همین موقع یک نفر آقا به مسافر ها اضافه شد و باز ذهن من رفت سراغ سنجش موقعیت.
مسیر کوتاه بود و وقت کم و من تو فکر یک بحث که با چالش فرسایشی نشه بودم.
تصمیم رو گرفتم و تا لحظه آخر سکوت کردم.
خواستم پیاده بشم گفتم حاج آقا دو تومن کافیه؟
گفتن بله دخترم.
گفتم کاش رئیس‌جمهور آینده هم مثل شما خوش اخلاق باشه.😅
اینو گفتم و پیاده شدم و درو بستم.
هنوز حاج آقا داشت می‌گفت ای دخترممممم...
که من پیاده شدم و درو بستم.😂😁
یعنی حاج آقا موند و بحث انتخابات و دوتا مسافر که یکی شون آقا بود و حسابی برای هم میتونستن حرف بزنن😂😁😐😁😂.
ازین سبکم خیلی جاها استفاده میکنم. ولی این جا یه مزه دیگه داشت😁😍.