Forwarded from واره؛ زندگی ایرانی، حیات اسلامی
حرف هایی برای شنبه #بعد_از_انتخابات (1)
✅ در دوره تبلیغات #ریاست_جمهوری چندباری به شهرهای کوچک و روستاهای اطراف تهران رفتم؛ به نظر خودم بیشتر جاها صحبت ها و تبلیغات موثر بود. آنچه میخوانید تجربیاتی نزدیک و واقعی است برای #جامعه_شناسان دور از میدان؛ حرف هایی برای اینکه بفهمیم کلیشههایی که راجع به پایین شهر و بالاشهر ساختهایم چقدر غیرواقعی است و بفهمیم چقدر مکانیسم رای دادن مردم پیچیده است...
✳
خانمی حدود 50 ساله طرفدار #روحانی بود؛ گفت «من تحت پوشش #کمیته_امداد هستم. از اینا هیچ راست نشنیدم. تو مناظرهها گفتن مستمری رو سه برابر می کنن، باز این ماه واریز کردند، دیدم همون 53 تومنه». گفتم «حاج خانم! شما که تحت پوشش هستی باید بیشتر طرفدار رئیسی باشی. آقای روحانی حتی شب انتخاباتی به وعدهاش عمل نکرد». گفت «به رئیسی که اصلا. 22 ساله شوهرم فوت کرده، رفتم کمیته امداد به هرکس میگم مشکل دارم، میگه خانوم #صیغه من میشی؟! طرف با سه تا بچه به من پیشنهاد صیغه میده تا یک میلیون وام من رو جور کنه. دیگه به هیچ کس اعتماد ندارم.»
@vaareh
✳
مردی با همسر و بچه نوجوانش در پارک نشسته بودند. به هیچ صراطی مستقیم نمیشد که رای بدهد. گفتم «آخه نمیشه که ما دست روی دست بگذاریم. هرچه باشه ایشان از بقیه بهتر است». گفت «برای من آسمون همیشه سیاهه. به نظرت اگه من کار داشتم اینجا بودم؟ من خودم بیکارم که اینجا نشستم» و با شرمندگی نگاهی به زن و بچهاش کرد. انگار که مستمسکی پیدا کرده باشم، گفتم «اتفاقا ایشان به دنبال ایجاد #اشتغال است. گفته سالی یک میلیون شغل ایجاد میکند». گفت «دلت خوشه. میدونی چند نفر بیکار داریم؟» گفتم «نمیدونم یه 5-6 میلیونی هستند». گفت «تا به من برسد، زنده ام؟» توی دلم گفتم تازه اگر بتواند همین یک میلیون را ایجاد کند...
✳
سه جوان #دهه_هفتادی در پارک تو تاریکی نشسته بودند؛ یکی شان گفت «تو این چند ساله روحانی چقدر سرعت اینترنت رو زیاد کرده، خداوکیلی اگه رئیسی هم بود، این قدر سرعت زیاد میشد؟» داشتم توجیه می کردم که دولت از این افزایش سرعت برای #اشتغالزایی استفاده نکرده و به علاوه رتبه جهانی #دولت_الکترونیک ایران از 100 به 106 تنزل پیدا کرده و... که گفت «داداش! من خودم #بسیجی هستم و به رئیسی رای می دم. اینا رو گفتم ببینم جواب تو چیه! اما یه چیز صادقانه بگم، جوون آزادی میخواد. من بابام بهم بگه فلان جا نرو شاکی میشم. حالا تو بگو ضرر داره. اینترنت خیلی مهمه» تو تاریکی دقت کردم دیدم تیپ سه تاشون به بسیجی ها میخورد. پیش خودم گفتم چرا از همان اول دقت نکرده بودم. اما بعید می دانم که این سوالات را فقط برای امتحان من می پرسید...
✳
در یک ایستگاه اتوبوس دو پیرمرد نشسته بودند و داشتند شدید بحث می کردند. گفتم «پدرجان، ببخشید وسط بحث تون به آقا رئیسی رای میدی؟!» با تعجب نگاهم کرد و گفت من اصلا رای نمیدم. و دوباره آمپرش رفت بالا. گفت «من تو #صنایع_دفاع بودم. دوبار برای جبهه اسم نوشتم یه بار آقای #اردبیلی و یه بار آقای #رفسنجانی اومد گفت این کار شما همون جهاد است. نرید که اگه شما نباشید، رزمنده ها تیر و فشنگ ندارن شلیک کنن. شبانه روز سلاح می ساختیم. حالا بعد 30 سال کار که بازنشست شدیم، 1400 بهم میدن. این همه برای این انقلاب زحمت کشیدم. دو تا دختر #دانشگاه_آزادی توی خونه دارم. میرم تو #حلبی_سازی کارگری میکنم شرمنده زن و بچه نباشم. آخه انصافه من تو این سن و سال روزی ده ساعت کار کنم؟» ساکت شدیم. گفتم «حاجی حق داری». «آخه کی قراره وضع این مملکت درست بشه؟ هر کس میاد میگه قبلیها فلان بودن من میخوام بسازم. به خدا اگه این #آقای_خامنهای نبود من تا حالا دق کرده بودم!» یک نفسی کشیدیم. رفیقم گفت «حاجی با این حرف ها که زدی من اصلا روم نمیشه بگم بهت چه کن. ولی هرچه باشه این سید تو خط رهبره». یه کم آروم شد و گفت «نمیدونم بده. حالا ببینم چه میشود. شاید این سید یه کاری بکنه». نمیدانم با آن مقدمه چه شد یه دفعه این قدر نرم شد. اشک توی چشمانم حلقه زد. شاید همین که به درد و دلش گوش کرده بودیم...
@vaareh
✳
#شهرک_اندیشه، یک پسربچه آمد از من پوستر رئیسی گرفت. پدرش دورتر ایستاده بود با قیافه بدنسازی. گفت «آقا من رو روشن کن. اینکه میگن این آقا بیاد بسیجی ها جلوی مردم رو میگیرن راسته؟». منظورش را میدانستم اما گفتم «یعنی چی جلوی مردم رو میگیرن؟» گفت «مثلا به این #آستین_کوتاه من گیر میدن. به #موی_خانوم من گیر میدن که چرا بیرونه». گفتم «اصلا فرض کن دوست داشته باشن جلوی اینا رو بگیرن. به نظرت می تونن؟ یه نگاه به خیابان بکن از اول تا آخرش چند تا خانم مو بیرون می بینی؟ آخه جلوی کی رو بگیرن؟» یه نگاهی کرد و گفت «نه راست میگی. نمیتونن». گفتم «نه میگم همه چیز ول میشه و نه میگم اوضاع بدتر میشه. همین که هست. دولت هست، مردم هم زندگی شون رو میکنن».
✅ در دوره تبلیغات #ریاست_جمهوری چندباری به شهرهای کوچک و روستاهای اطراف تهران رفتم؛ به نظر خودم بیشتر جاها صحبت ها و تبلیغات موثر بود. آنچه میخوانید تجربیاتی نزدیک و واقعی است برای #جامعه_شناسان دور از میدان؛ حرف هایی برای اینکه بفهمیم کلیشههایی که راجع به پایین شهر و بالاشهر ساختهایم چقدر غیرواقعی است و بفهمیم چقدر مکانیسم رای دادن مردم پیچیده است...
✳
خانمی حدود 50 ساله طرفدار #روحانی بود؛ گفت «من تحت پوشش #کمیته_امداد هستم. از اینا هیچ راست نشنیدم. تو مناظرهها گفتن مستمری رو سه برابر می کنن، باز این ماه واریز کردند، دیدم همون 53 تومنه». گفتم «حاج خانم! شما که تحت پوشش هستی باید بیشتر طرفدار رئیسی باشی. آقای روحانی حتی شب انتخاباتی به وعدهاش عمل نکرد». گفت «به رئیسی که اصلا. 22 ساله شوهرم فوت کرده، رفتم کمیته امداد به هرکس میگم مشکل دارم، میگه خانوم #صیغه من میشی؟! طرف با سه تا بچه به من پیشنهاد صیغه میده تا یک میلیون وام من رو جور کنه. دیگه به هیچ کس اعتماد ندارم.»
@vaareh
✳
مردی با همسر و بچه نوجوانش در پارک نشسته بودند. به هیچ صراطی مستقیم نمیشد که رای بدهد. گفتم «آخه نمیشه که ما دست روی دست بگذاریم. هرچه باشه ایشان از بقیه بهتر است». گفت «برای من آسمون همیشه سیاهه. به نظرت اگه من کار داشتم اینجا بودم؟ من خودم بیکارم که اینجا نشستم» و با شرمندگی نگاهی به زن و بچهاش کرد. انگار که مستمسکی پیدا کرده باشم، گفتم «اتفاقا ایشان به دنبال ایجاد #اشتغال است. گفته سالی یک میلیون شغل ایجاد میکند». گفت «دلت خوشه. میدونی چند نفر بیکار داریم؟» گفتم «نمیدونم یه 5-6 میلیونی هستند». گفت «تا به من برسد، زنده ام؟» توی دلم گفتم تازه اگر بتواند همین یک میلیون را ایجاد کند...
✳
سه جوان #دهه_هفتادی در پارک تو تاریکی نشسته بودند؛ یکی شان گفت «تو این چند ساله روحانی چقدر سرعت اینترنت رو زیاد کرده، خداوکیلی اگه رئیسی هم بود، این قدر سرعت زیاد میشد؟» داشتم توجیه می کردم که دولت از این افزایش سرعت برای #اشتغالزایی استفاده نکرده و به علاوه رتبه جهانی #دولت_الکترونیک ایران از 100 به 106 تنزل پیدا کرده و... که گفت «داداش! من خودم #بسیجی هستم و به رئیسی رای می دم. اینا رو گفتم ببینم جواب تو چیه! اما یه چیز صادقانه بگم، جوون آزادی میخواد. من بابام بهم بگه فلان جا نرو شاکی میشم. حالا تو بگو ضرر داره. اینترنت خیلی مهمه» تو تاریکی دقت کردم دیدم تیپ سه تاشون به بسیجی ها میخورد. پیش خودم گفتم چرا از همان اول دقت نکرده بودم. اما بعید می دانم که این سوالات را فقط برای امتحان من می پرسید...
✳
در یک ایستگاه اتوبوس دو پیرمرد نشسته بودند و داشتند شدید بحث می کردند. گفتم «پدرجان، ببخشید وسط بحث تون به آقا رئیسی رای میدی؟!» با تعجب نگاهم کرد و گفت من اصلا رای نمیدم. و دوباره آمپرش رفت بالا. گفت «من تو #صنایع_دفاع بودم. دوبار برای جبهه اسم نوشتم یه بار آقای #اردبیلی و یه بار آقای #رفسنجانی اومد گفت این کار شما همون جهاد است. نرید که اگه شما نباشید، رزمنده ها تیر و فشنگ ندارن شلیک کنن. شبانه روز سلاح می ساختیم. حالا بعد 30 سال کار که بازنشست شدیم، 1400 بهم میدن. این همه برای این انقلاب زحمت کشیدم. دو تا دختر #دانشگاه_آزادی توی خونه دارم. میرم تو #حلبی_سازی کارگری میکنم شرمنده زن و بچه نباشم. آخه انصافه من تو این سن و سال روزی ده ساعت کار کنم؟» ساکت شدیم. گفتم «حاجی حق داری». «آخه کی قراره وضع این مملکت درست بشه؟ هر کس میاد میگه قبلیها فلان بودن من میخوام بسازم. به خدا اگه این #آقای_خامنهای نبود من تا حالا دق کرده بودم!» یک نفسی کشیدیم. رفیقم گفت «حاجی با این حرف ها که زدی من اصلا روم نمیشه بگم بهت چه کن. ولی هرچه باشه این سید تو خط رهبره». یه کم آروم شد و گفت «نمیدونم بده. حالا ببینم چه میشود. شاید این سید یه کاری بکنه». نمیدانم با آن مقدمه چه شد یه دفعه این قدر نرم شد. اشک توی چشمانم حلقه زد. شاید همین که به درد و دلش گوش کرده بودیم...
@vaareh
✳
#شهرک_اندیشه، یک پسربچه آمد از من پوستر رئیسی گرفت. پدرش دورتر ایستاده بود با قیافه بدنسازی. گفت «آقا من رو روشن کن. اینکه میگن این آقا بیاد بسیجی ها جلوی مردم رو میگیرن راسته؟». منظورش را میدانستم اما گفتم «یعنی چی جلوی مردم رو میگیرن؟» گفت «مثلا به این #آستین_کوتاه من گیر میدن. به #موی_خانوم من گیر میدن که چرا بیرونه». گفتم «اصلا فرض کن دوست داشته باشن جلوی اینا رو بگیرن. به نظرت می تونن؟ یه نگاه به خیابان بکن از اول تا آخرش چند تا خانم مو بیرون می بینی؟ آخه جلوی کی رو بگیرن؟» یه نگاهی کرد و گفت «نه راست میگی. نمیتونن». گفتم «نه میگم همه چیز ول میشه و نه میگم اوضاع بدتر میشه. همین که هست. دولت هست، مردم هم زندگی شون رو میکنن».
Forwarded from مطالبه
🔺 #آتش_به_اختیار نقطهی مقابل #بروکراسی ست، نه #عقلانیت
✍ میلاد گودرزی
تعبیرِ «آتش به اختیار»، در ادامه گزارهی «در این #جنگ_نرم ، شما جوانهای دانشجو، #افسران جوان این جبههاید» نقطهی عطف مهمی در دیالوگ چندساله و دوطرفهی «رهبر انقلاب – جوان انقلابی» در موضوع «جنگ نرم» بود.
پیشبینی میکردم که جریانساز باشد. اما نه ابتدائاً از سوی آنهایی که متأسفانه آنرا درست نفهمیدند و خواسته و ناخواسته اشتباه برداشت کردند. البته به کسانی که آتشبهاختیار را به همهچیز، از داعش گرفته تا اسیدپاشی، ربط دادند، حق! میدهم. اولاً بخاطر اینکه بنظرم نه تنها متن و صوت کامل این جلسهی چندساعته را نخوانده و نشنیدهاند، که حتی زحمتِ خواندن جمله و پاراگرافی که عبارت آتشبهاختیار در آن بکار رفته را نیز به خود ندادهاند. ثانیاً اساساً این عبارت و این موضوع، تقریباً یک مسئلهی درونگفتمانی، با ادبیات، زمینه و پیشفرضهای ویژهی خود است که فهم صحیح آن از خارج از این فضا شاید سخت باشد و ثالثاً دلایل دیگری که به خود دریافتکنندهی پیام و فضایی که در آن سیر میکند ارتباط دارد که بگذریم.
.
✅ مخاطب: «هستههای فکری و فرهنگی»، هدف: «توفق گفتمان انقلابی در دانشگاه و جامعه» و راهبرد «آتشبهاختیار بودن» است. مثال برای جاافتادن بحث هم از #سینما و #موسیقی است. در فرمان هم میگوید «خودتان تصمیم بگیرید، فکر کنید، حرکت کنید».
⛔️ از کجای تعابیر «هستهی فکری»، «گفتمان»، «فکر کنید» و... اسیدپاشی و داعش و بطور کلی ضدیت با عقلانیت در آمد را نمیدانم اما این را خوب میدانم و لمس کردهام که راهبرد «آتشبهاختیار بودن» چقدر مترقی و پیشبَرنده است.
.
💡 آتش به اختیار بودن نه در مقابل عقلانیت، که در مقابل بروکراسیست. اگرچه عقلانیت و بروکراسی پیشتر در علم مدیریت با هم پیوندهایی داشتند اما سالهاست که دیگر حتی تئوریها هم از بروکراسی عبور کردهاند و برای عقلانیت شأن متفاوتی قائلاند. آتش به اختیار، اتفاقاً عقلانیتیست که شجاعانه تصمیم میگیرد که نیروی یک «جریان کارگشای جهادی» را پشت سدّ «بیانگیزگی، انعطافناپذیری، کندی، کسلکنندگی، یکنواختی، کاغذبازی و تشریفات زاید اداری و دستورالعملها و بخشنامههای بروکراسی» هدر ندهد و حرکت یک #جوان_انقلابی را متوقف بر یک #پیرمرد دیوانسالار نکند.
.
🔹 جوانِ آتشبهاختیار، وقتی کپرنشینی هموطن روستاییاش را میبیند، معطلِ «وزارت مسکن و شهرسازی و راه و ترابری» و الی آخر، که نامش را هم باید به زحمت حمل کرد، نمیماند و بساط اردوی جهادی را فراهم کرده و لباس کار پوشیده و عازم روستا میشود. جوانِ آتشبهاختیار، وبلاگ و کانال تلگرامی و صفحهی اینستاگرام شخصیاش را محل اثرگذاری در فضای مجازی میداند، نه شورایعالی فضای مجازی را. از جلسهی حلقهی صالحین نوجوانان مسجد محلهاش انتظار تحول فرهنگی دارد نه از جلسهی شورایعالی انقلاب فرهنگی. #رفاقت و #گفتگو و #کرسی_آزاداندیشی در دانشگاه با همکلاسی غیرهمفکر با خود را راه رشد و ارشاد خود و رفیق غیرهمفکرش میداند، نه جشنوارهها و نمایشگاههای مصنوعی و مقوایی #وزارت_ارشاد را.
.
🔸 و رهبرانقلاب همهی اینها را میداند، ساختارها را، نسلها و اهالیِ «نهضت و نظام» را میشناسد و در سطحی بالاتر از همه تحلیل میکند و معتقد است این نسل جوان انقلابی خوب «میفهمد»، بارها قبل و بارها در همین جلسه بر این موضوع تأکید کرده و میکند. حال؛ چرا این نسل نباید در موقعیت فهم، تحلیل و تصمیمگیری قرار بگیرد؟
محلِ اصلی مسئله، نقطهی «تحلیل و تصمیمگیری» است. و الّا جوان انقلابی که تا کنون هم اهل اقدام و عمل بودهاست. مسئله این است که بر اساس تحلیل چه کسی باید عمل کرد؟
.
فرمان آتشبهاختیار یعنی الان در نقطهای از تاریخ هستیم که نسل #دهه_شصتی و #دهه_هفتادی تربیت شده در ذیل گفتمانانقلاباسلامی و پرچم جمهوریاسلامی به نقطهای رسیده که خود قدرت تحلیل عمیق و چه بسا دقیقتر از نسلهای قبل از خود را دارد لذا دیگر نیازی به آقا بالاسرهای کم تحلیل و «تعطیل» ندارد و خود تحلیل کرده، تصمیم گرفته و اقدام میکند. ...
... پس به اختصار میتوان گفت آتشبهاختیار، نه یک تشویق به بینظمیِ غیرعقلانی، که یک راهبرد عملیاتی برای مواجهه با شرایطیست که اختیارِ تحلیل و تصمیمگیری در میدان فکری و فرهنگی، باید از یک نسل به نسل بعدی، که لایقتر است، منتقل شود. و شاید این یک گام اولیه است برای گامهای بلند بعدی...
https://www.instagram.com/p/BVIThb1AJ3r/
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
📡 رصد دقیق،کامل و سریع همه تحلیل های روز در خیابان انقلاب 👇 goo.gl/96hp4W
https://telegram.me/joinchat/AfthPTwgMHGpwWiF7qdfKA
✍ میلاد گودرزی
تعبیرِ «آتش به اختیار»، در ادامه گزارهی «در این #جنگ_نرم ، شما جوانهای دانشجو، #افسران جوان این جبههاید» نقطهی عطف مهمی در دیالوگ چندساله و دوطرفهی «رهبر انقلاب – جوان انقلابی» در موضوع «جنگ نرم» بود.
پیشبینی میکردم که جریانساز باشد. اما نه ابتدائاً از سوی آنهایی که متأسفانه آنرا درست نفهمیدند و خواسته و ناخواسته اشتباه برداشت کردند. البته به کسانی که آتشبهاختیار را به همهچیز، از داعش گرفته تا اسیدپاشی، ربط دادند، حق! میدهم. اولاً بخاطر اینکه بنظرم نه تنها متن و صوت کامل این جلسهی چندساعته را نخوانده و نشنیدهاند، که حتی زحمتِ خواندن جمله و پاراگرافی که عبارت آتشبهاختیار در آن بکار رفته را نیز به خود ندادهاند. ثانیاً اساساً این عبارت و این موضوع، تقریباً یک مسئلهی درونگفتمانی، با ادبیات، زمینه و پیشفرضهای ویژهی خود است که فهم صحیح آن از خارج از این فضا شاید سخت باشد و ثالثاً دلایل دیگری که به خود دریافتکنندهی پیام و فضایی که در آن سیر میکند ارتباط دارد که بگذریم.
.
✅ مخاطب: «هستههای فکری و فرهنگی»، هدف: «توفق گفتمان انقلابی در دانشگاه و جامعه» و راهبرد «آتشبهاختیار بودن» است. مثال برای جاافتادن بحث هم از #سینما و #موسیقی است. در فرمان هم میگوید «خودتان تصمیم بگیرید، فکر کنید، حرکت کنید».
⛔️ از کجای تعابیر «هستهی فکری»، «گفتمان»، «فکر کنید» و... اسیدپاشی و داعش و بطور کلی ضدیت با عقلانیت در آمد را نمیدانم اما این را خوب میدانم و لمس کردهام که راهبرد «آتشبهاختیار بودن» چقدر مترقی و پیشبَرنده است.
.
💡 آتش به اختیار بودن نه در مقابل عقلانیت، که در مقابل بروکراسیست. اگرچه عقلانیت و بروکراسی پیشتر در علم مدیریت با هم پیوندهایی داشتند اما سالهاست که دیگر حتی تئوریها هم از بروکراسی عبور کردهاند و برای عقلانیت شأن متفاوتی قائلاند. آتش به اختیار، اتفاقاً عقلانیتیست که شجاعانه تصمیم میگیرد که نیروی یک «جریان کارگشای جهادی» را پشت سدّ «بیانگیزگی، انعطافناپذیری، کندی، کسلکنندگی، یکنواختی، کاغذبازی و تشریفات زاید اداری و دستورالعملها و بخشنامههای بروکراسی» هدر ندهد و حرکت یک #جوان_انقلابی را متوقف بر یک #پیرمرد دیوانسالار نکند.
.
🔹 جوانِ آتشبهاختیار، وقتی کپرنشینی هموطن روستاییاش را میبیند، معطلِ «وزارت مسکن و شهرسازی و راه و ترابری» و الی آخر، که نامش را هم باید به زحمت حمل کرد، نمیماند و بساط اردوی جهادی را فراهم کرده و لباس کار پوشیده و عازم روستا میشود. جوانِ آتشبهاختیار، وبلاگ و کانال تلگرامی و صفحهی اینستاگرام شخصیاش را محل اثرگذاری در فضای مجازی میداند، نه شورایعالی فضای مجازی را. از جلسهی حلقهی صالحین نوجوانان مسجد محلهاش انتظار تحول فرهنگی دارد نه از جلسهی شورایعالی انقلاب فرهنگی. #رفاقت و #گفتگو و #کرسی_آزاداندیشی در دانشگاه با همکلاسی غیرهمفکر با خود را راه رشد و ارشاد خود و رفیق غیرهمفکرش میداند، نه جشنوارهها و نمایشگاههای مصنوعی و مقوایی #وزارت_ارشاد را.
.
🔸 و رهبرانقلاب همهی اینها را میداند، ساختارها را، نسلها و اهالیِ «نهضت و نظام» را میشناسد و در سطحی بالاتر از همه تحلیل میکند و معتقد است این نسل جوان انقلابی خوب «میفهمد»، بارها قبل و بارها در همین جلسه بر این موضوع تأکید کرده و میکند. حال؛ چرا این نسل نباید در موقعیت فهم، تحلیل و تصمیمگیری قرار بگیرد؟
محلِ اصلی مسئله، نقطهی «تحلیل و تصمیمگیری» است. و الّا جوان انقلابی که تا کنون هم اهل اقدام و عمل بودهاست. مسئله این است که بر اساس تحلیل چه کسی باید عمل کرد؟
.
فرمان آتشبهاختیار یعنی الان در نقطهای از تاریخ هستیم که نسل #دهه_شصتی و #دهه_هفتادی تربیت شده در ذیل گفتمانانقلاباسلامی و پرچم جمهوریاسلامی به نقطهای رسیده که خود قدرت تحلیل عمیق و چه بسا دقیقتر از نسلهای قبل از خود را دارد لذا دیگر نیازی به آقا بالاسرهای کم تحلیل و «تعطیل» ندارد و خود تحلیل کرده، تصمیم گرفته و اقدام میکند. ...
... پس به اختصار میتوان گفت آتشبهاختیار، نه یک تشویق به بینظمیِ غیرعقلانی، که یک راهبرد عملیاتی برای مواجهه با شرایطیست که اختیارِ تحلیل و تصمیمگیری در میدان فکری و فرهنگی، باید از یک نسل به نسل بعدی، که لایقتر است، منتقل شود. و شاید این یک گام اولیه است برای گامهای بلند بعدی...
https://www.instagram.com/p/BVIThb1AJ3r/
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
📡 رصد دقیق،کامل و سریع همه تحلیل های روز در خیابان انقلاب 👇 goo.gl/96hp4W
https://telegram.me/joinchat/AfthPTwgMHGpwWiF7qdfKA
Instagram
Milad Goodarzi
. #آتش_به_اختیار نقطهی مقابل #بروکراسی ست، نه #عقلانیت تعبیرِ «آتش به اختیار»، در ادامه گزارهی «در این #جنگ_نرم ، شما جوانهای دانشجو، #افسران جوان این جبههاید» نقطهی عطف مهمی در دیالوگ چندساله و دوطرفهی «رهبر انقلاب – جوان انقلابی» در موضوع «جنگ نرم»…