👁🗨 نگاه تحلیلگران: "خاتمیان و طباطباییان!"
👈 جلال جلالی زاده، فعال اصلاح طلب کرد، در یادداشتی تلگرامی نوشت:
✍ شاید ورود به عرصه مصاف اندیشه ورزان برای کسی که از بضاعت مزجاة علمی برخوردار نیست، به عنوان داور، طرفدار و یا میانجی شایسته نباشد. اما در مقام رویارویی دو اندیشه حق و باطل، درست و نادرست، علمی وشبه علمی و جانبداری از حق و حقانیت، ایمان و باور و فهم صحیح و قضاوت منصفانه ضروری تر به نظر می رسد.
✍ پس قبل از ورود به صحنه داوری درباره چالش آقایان دکتر سیدجواد طباطبایی و سیدمحند خاتمی، این دو شخصیت علمی و اهل فکر، لازم است بگویم که:
✍ سیدجواد طباطبایی اهل اندیشه ورزی است و می اندیشد؛ اما اندیشه ورزی تک محورانه مبتنی بر توهم "همه دانی" و نتیجه این توهم گاهی پا را از گلیم انصاف و دانش خارج کردن و به وادی توهین و اهانت و تضییع حقوق دیگران وارد شدن است.
☺️ از سوی دیگر، "تنها بر قله رفیع دانستگی" ایستادن کفایت نمی کند؛ زیرا در طول تاریخ آنچه که مضر به حال بشریت و منافع انسان ها بوده، عالمان بی عمل و یا اندیشمندان گوشه نشین در کنج معابد و دائرة المعارف ها در مراکز حکومتی و بی خیال از وضعیت حاشیه نشینان و مرزنشینان است که صدایشان حتی به گوش کسی نمی رسد.
✍ این انزوا و کبر و غرور علمی که دانسته یا نادانسته افراد را به عمله استبداد تبدیل می کند؛ به نوعی منجر به ایجاد توهم توطئه نسبت به هر پدیده ای می شود که محصول نظام های ایدئولوژیک و توتالیتر بویژه نظام های جهان وطنی است که شاید طباطبایی هم زمانی به نوعی دلبسته آنان بوده باشد.
✍ از سوی دیگر، فروخوردن عقده های ناشی از شکست افکار و ایدئولوژی در مقام عمل و حبس و حصر اندیشه در کتاب ها و کتابخانه ها و عدم پذیرش آن از سوی قشر آگاه جامعه و عدم استقبال عامه مردم منجر به خشونت ورزی کلامی جدلی شده که قطعا موجب می شود که هوادارانش به جای گفتگو، سیلی زدن و به جای اصلاح، نهایتا راه وروش مجاهدین خلقی - البته به سبک لیبرال منشی! ایشان- شود.
✍ چون تنها طباطبایی است که مارکس، هگل، هابز، ماکیاولی و فارابی و دلسوزی ورزی برای آینده ایران را می فهمد و خاتمی و خاتمی منشان و اساسا بقیه ایرانیان تنها و تنها شهروندانی هستند که بایستی در گوشه حلقه تدریس طباطباییان! بنشینند و سر در آستین حجب برده و دم فروبندند.
✍ مشکل عدم توسعه فکری و یا عقب ماندگی کشورهای جهان سوم و اسلامی تنها در مخالفت عوام و متحجران و مستبدان نیست؛ بلکه ناشی از حسادت و کم ظرفیتی مدعیان فکر و نظر است که با هجمه های غیراخلاقی و تحریک احساسات از آفتابی شدن نظریات و دیدگاه ها جلوگیری می کنند.
✍ همچنانکه طباطبایی سال هاست از انحطاط اندیشه و آرمان ایرانشهری اش سخن می گوید و انبانی نهفته است...
@javadrooh
👈 جلال جلالی زاده، فعال اصلاح طلب کرد، در یادداشتی تلگرامی نوشت:
✍ شاید ورود به عرصه مصاف اندیشه ورزان برای کسی که از بضاعت مزجاة علمی برخوردار نیست، به عنوان داور، طرفدار و یا میانجی شایسته نباشد. اما در مقام رویارویی دو اندیشه حق و باطل، درست و نادرست، علمی وشبه علمی و جانبداری از حق و حقانیت، ایمان و باور و فهم صحیح و قضاوت منصفانه ضروری تر به نظر می رسد.
✍ پس قبل از ورود به صحنه داوری درباره چالش آقایان دکتر سیدجواد طباطبایی و سیدمحند خاتمی، این دو شخصیت علمی و اهل فکر، لازم است بگویم که:
✍ سیدجواد طباطبایی اهل اندیشه ورزی است و می اندیشد؛ اما اندیشه ورزی تک محورانه مبتنی بر توهم "همه دانی" و نتیجه این توهم گاهی پا را از گلیم انصاف و دانش خارج کردن و به وادی توهین و اهانت و تضییع حقوق دیگران وارد شدن است.
☺️ از سوی دیگر، "تنها بر قله رفیع دانستگی" ایستادن کفایت نمی کند؛ زیرا در طول تاریخ آنچه که مضر به حال بشریت و منافع انسان ها بوده، عالمان بی عمل و یا اندیشمندان گوشه نشین در کنج معابد و دائرة المعارف ها در مراکز حکومتی و بی خیال از وضعیت حاشیه نشینان و مرزنشینان است که صدایشان حتی به گوش کسی نمی رسد.
✍ این انزوا و کبر و غرور علمی که دانسته یا نادانسته افراد را به عمله استبداد تبدیل می کند؛ به نوعی منجر به ایجاد توهم توطئه نسبت به هر پدیده ای می شود که محصول نظام های ایدئولوژیک و توتالیتر بویژه نظام های جهان وطنی است که شاید طباطبایی هم زمانی به نوعی دلبسته آنان بوده باشد.
✍ از سوی دیگر، فروخوردن عقده های ناشی از شکست افکار و ایدئولوژی در مقام عمل و حبس و حصر اندیشه در کتاب ها و کتابخانه ها و عدم پذیرش آن از سوی قشر آگاه جامعه و عدم استقبال عامه مردم منجر به خشونت ورزی کلامی جدلی شده که قطعا موجب می شود که هوادارانش به جای گفتگو، سیلی زدن و به جای اصلاح، نهایتا راه وروش مجاهدین خلقی - البته به سبک لیبرال منشی! ایشان- شود.
✍ چون تنها طباطبایی است که مارکس، هگل، هابز، ماکیاولی و فارابی و دلسوزی ورزی برای آینده ایران را می فهمد و خاتمی و خاتمی منشان و اساسا بقیه ایرانیان تنها و تنها شهروندانی هستند که بایستی در گوشه حلقه تدریس طباطباییان! بنشینند و سر در آستین حجب برده و دم فروبندند.
✍ مشکل عدم توسعه فکری و یا عقب ماندگی کشورهای جهان سوم و اسلامی تنها در مخالفت عوام و متحجران و مستبدان نیست؛ بلکه ناشی از حسادت و کم ظرفیتی مدعیان فکر و نظر است که با هجمه های غیراخلاقی و تحریک احساسات از آفتابی شدن نظریات و دیدگاه ها جلوگیری می کنند.
✍ همچنانکه طباطبایی سال هاست از انحطاط اندیشه و آرمان ایرانشهری اش سخن می گوید و انبانی نهفته است...
@javadrooh
Telegram
attach📎
🗒 اعلانات: نمایش مستند "توران خانم"، فیلمی از رخشان بنی اعتماد در کرج، دهم خردادماه
@javadrooh
@javadrooh
📸 نمای دیروز: لحظه رای سیدمحمد خاتمی در دوم خردادماه ۱۳۷۶ |منبع: کانال "دیروزنامه"
@javadrooh
@javadrooh
Forwarded from محمدرضا جلائیپور🍀Jalaeipour
⭕️ زهی انصاف!
۱- یک ریال از بودجهی کتابخانهی ملی صرف برنامهی شب قدر به میزبانی موسسهی چارسوق نخواهد شد.
۲- جوشنکبیر به شکل همخوانی سنتی و بدون ساز و آواز برگزار میشود. خواندن اشعار نیایشی فارسی با نوای حزین نی هم که سابقهای صدها ساله دارد. پارهای از اشعار سخیف و ملودیهای دزدیدهشده از آهنگهای پاپ در مداحیهای صداوسیمایی شباهت بیشتری به ساسیمانکن دارد تا زیباترین مناجاتهای فارسی و آوای حزین نی.
۳- آیت الله سیدمحمدعلی ایازی، قرآنپژوه برجسته، روحانی نیست؟
۴- کجای این برنامه سیاسی و حزبی است؟ همهی سخنرانیها با مضامین معنوی و مطلقا غیرسیاسی است و سخنرانان هم مسلمانان قرآنپژوه و دینپژوهاند.
چنین بیپروایی در اتهامزنی بیاساس، روا و مقتضای رمضان است؟
@jalaeipour
۱- یک ریال از بودجهی کتابخانهی ملی صرف برنامهی شب قدر به میزبانی موسسهی چارسوق نخواهد شد.
۲- جوشنکبیر به شکل همخوانی سنتی و بدون ساز و آواز برگزار میشود. خواندن اشعار نیایشی فارسی با نوای حزین نی هم که سابقهای صدها ساله دارد. پارهای از اشعار سخیف و ملودیهای دزدیدهشده از آهنگهای پاپ در مداحیهای صداوسیمایی شباهت بیشتری به ساسیمانکن دارد تا زیباترین مناجاتهای فارسی و آوای حزین نی.
۳- آیت الله سیدمحمدعلی ایازی، قرآنپژوه برجسته، روحانی نیست؟
۴- کجای این برنامه سیاسی و حزبی است؟ همهی سخنرانیها با مضامین معنوی و مطلقا غیرسیاسی است و سخنرانان هم مسلمانان قرآنپژوه و دینپژوهاند.
چنین بیپروایی در اتهامزنی بیاساس، روا و مقتضای رمضان است؟
@jalaeipour
👁🗨 نگاه تحلیلگران: "جمعبندی نقادانه بر پایان جنبش اصلاحات"
👈 پویان فخرایی، فعال سیاسی، در یادداشتی برای "راهبرد" نوشت:
✍ اصلاحات به شکلی که در دوم خرداد ۷۶ شروع شده بود، با شکست دولت روحانی تمام شده. برآمدن و شکست روحانی محصول مستقیم پسا-۸۸ بود و ۸۸ محصول غیرمستقیم اشتباهات اصلاحطلبان در پسا-۷۶.
✍ در پسا-۸۸ شرایط به شکلی بود که سیستم، ناتوان از حل مشکلات اجرایی و دچار خطر امنیتی تحریمها، متوجه نیازش به نیروهای میانهرو شد پس به آنها و اصلاحطلبان اجازه داد، با نیروهای درجه چندم خود به میدان بیایند، اما این نیروها قدرت ایجاد تمامی تغییرات لازم را نداشتند و بازی را مشتتتر از قبل کردند.
✍ برآمدن این نیروهای ضعیف و بعضا فاسد در فضایی اتفاق افتاد که همه نیروهای اصلی اصلاحطلبان و میانهروها در ۸۸ حذف، حصر، منزوی، زندان و محدود شده بودند و عقل جمعی پذیرفت با استفاده از این فرصت و با بازی گرفتن نیروهای ضعیفتر، توان تنفس خود را بازیابی کنند.
✍ اما حذف نیروهای اصلی این جریانات که در پسا-۸۸ رخ داد، محصول غیرمستقیم اشتباهات اصلاحطلبان در پسا-۷۶ بود.
✍ در روزگاری که اصلاحطلبان میتوانستند با سیاستورزی و ایجاد اجماع با رقبای آن روز، که هنوز تبدیل به دولت موازی و قوی امروز نشده بودند، اصلاحات را به پیش ببرند؛ با تندروی به شکستهای نمادین سیاسی و دستآوردهای چشمگیر اقتصادی کفایت کردند.
✍ اما اگر میشد تاریخ را به شکل دیگری نوشت و دولتی عاقل، بعنوان ادامه دولت اصلاحات بر سر کار میآمد که حتی صرفا روند اقتصادی آن دوره را ادامه میداد، با توجه به شرایط جهانی(بحران اقتصادی و قیمت نفت)، شانس بالایی برای توسعه اقتصادی به همراه خود داشت.
✍ این وضعیت تنها در صورتی اتفاق می افتاد که اصلاحطلبان و نیروهای میانهرو بر روی یک کاندیدای درست اجماع میکردند و طبقه متوسط با صندوق رأی قهر نمیکرد.
✍ اما آنچه نباید میشد در ۸۴ اتفاق افتاد و زمینهساز ۸۸ شد؛ تا ما امروز، با سلسلهای از تصمیمات و عملکرد اشتباه در اینجا ایستاده باشیم.
✍ البته این نقد به دنبال تکبعدی نگاه کردن به عوامل اتفاقات این ۲۲سال و نسبت دادن عاملیت تام و تمام آن به اصلاحطلبان نیست؛ اما بر این باور استوار است که نیروی مقابل اصلاحطلبان در چهارچوب منافع خود نقش بازی کرده و اگر اینگونه نبود، نیازی به اصلاحطلبان هم نبود.
✍ نقش سیستم به جای خود؛ اما گاهی تاریخ فقط یکبار اجازه انتخاب درست را میدهد. ما آن شانس را در ۸۴ از دست دادیم.
@javadrooh
👈 پویان فخرایی، فعال سیاسی، در یادداشتی برای "راهبرد" نوشت:
✍ اصلاحات به شکلی که در دوم خرداد ۷۶ شروع شده بود، با شکست دولت روحانی تمام شده. برآمدن و شکست روحانی محصول مستقیم پسا-۸۸ بود و ۸۸ محصول غیرمستقیم اشتباهات اصلاحطلبان در پسا-۷۶.
✍ در پسا-۸۸ شرایط به شکلی بود که سیستم، ناتوان از حل مشکلات اجرایی و دچار خطر امنیتی تحریمها، متوجه نیازش به نیروهای میانهرو شد پس به آنها و اصلاحطلبان اجازه داد، با نیروهای درجه چندم خود به میدان بیایند، اما این نیروها قدرت ایجاد تمامی تغییرات لازم را نداشتند و بازی را مشتتتر از قبل کردند.
✍ برآمدن این نیروهای ضعیف و بعضا فاسد در فضایی اتفاق افتاد که همه نیروهای اصلی اصلاحطلبان و میانهروها در ۸۸ حذف، حصر، منزوی، زندان و محدود شده بودند و عقل جمعی پذیرفت با استفاده از این فرصت و با بازی گرفتن نیروهای ضعیفتر، توان تنفس خود را بازیابی کنند.
✍ اما حذف نیروهای اصلی این جریانات که در پسا-۸۸ رخ داد، محصول غیرمستقیم اشتباهات اصلاحطلبان در پسا-۷۶ بود.
✍ در روزگاری که اصلاحطلبان میتوانستند با سیاستورزی و ایجاد اجماع با رقبای آن روز، که هنوز تبدیل به دولت موازی و قوی امروز نشده بودند، اصلاحات را به پیش ببرند؛ با تندروی به شکستهای نمادین سیاسی و دستآوردهای چشمگیر اقتصادی کفایت کردند.
✍ اما اگر میشد تاریخ را به شکل دیگری نوشت و دولتی عاقل، بعنوان ادامه دولت اصلاحات بر سر کار میآمد که حتی صرفا روند اقتصادی آن دوره را ادامه میداد، با توجه به شرایط جهانی(بحران اقتصادی و قیمت نفت)، شانس بالایی برای توسعه اقتصادی به همراه خود داشت.
✍ این وضعیت تنها در صورتی اتفاق می افتاد که اصلاحطلبان و نیروهای میانهرو بر روی یک کاندیدای درست اجماع میکردند و طبقه متوسط با صندوق رأی قهر نمیکرد.
✍ اما آنچه نباید میشد در ۸۴ اتفاق افتاد و زمینهساز ۸۸ شد؛ تا ما امروز، با سلسلهای از تصمیمات و عملکرد اشتباه در اینجا ایستاده باشیم.
✍ البته این نقد به دنبال تکبعدی نگاه کردن به عوامل اتفاقات این ۲۲سال و نسبت دادن عاملیت تام و تمام آن به اصلاحطلبان نیست؛ اما بر این باور استوار است که نیروی مقابل اصلاحطلبان در چهارچوب منافع خود نقش بازی کرده و اگر اینگونه نبود، نیازی به اصلاحطلبان هم نبود.
✍ نقش سیستم به جای خود؛ اما گاهی تاریخ فقط یکبار اجازه انتخاب درست را میدهد. ما آن شانس را در ۸۴ از دست دادیم.
@javadrooh
Telegram
attach📎
📨 نگاه خوانندگان: "۲۲سال پس از ۳/۲"
👈 احسان راتبی، از همراهان "راهبرد"، در یادداشت ارسالی خود نوشت:
✍ امروز دوم خرداد است. آنچه آرزوی ما بود در این ۲۲ سال محقق نشد. اما چه باک. ما آدم ها کمتر از پروانه های مونارک نیستیم.
✍ مونارک ها وقتی شروع به کوچ می کنند، تا به مقصد برسند شش ماه طول می کشد و عمر هر مونارک دو ماه بیشتر نیست. یعنی دست کم نسل سوم مونارک ها هستند که به مقصد می رسند.
✍ نیاکان ما آنها که از دوره ناصری و بلکه حتی پیشتر متوجه عوض شدن روزگار و موقعیت نامناسب میهن ما شدند و پی به اهمیت یک کلمه که قانون باشد بردند و جایگاه آموزش آحاد سرزمین را دریافته، پی در پی مدارس نوین را گشودند و مجلس شورا برپا کردند و عدالتخانه خواستند؛ هیچکدام منتهی الیه آمال خود را ندیدند، بلکه عمده آنها قربانی آرمان هایشان نیز شدند.
✍ ما آدم ها و اینجا ما ایرانیان محکومم به امید هستیم. امید. این واژه ای است که ما را تا پردیس برین خداوند خواهد برد.
✍ دوم خرداد بی شک از روزهای باشکوه خداست. روزی که نسل ما که نقش موثری در انقلاب اسلامی و جنگ هشت ساله نداشت، برای نخستین بار با کمترین هزینه توانست خواسته خود را نشان دهد و حکم کند که در همیشه بر یک پاشنه نمی چرخد.
✍ همین تجربه بود که باز در سال های ۹۲ و ۹۶ و چند انتخابات دیگر شوراهای شهر و روستا و مجلس شورای اسلامی تکرار شد و نقشه بلعیدن یک باره ایران را برای تمامیت خواهان بر آب کرد.
✍ ما همچنان بر عهد با او که به رغم مدعیانی که منع عشق کنند، جمال چهره اش حجت موجه ماست؛ هستیم و تکرار می کنیم:
🔅آزادی در اندیشه
منطق در گفت وگو
قانون در عمل
🔅الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا
@javadrooh
👈 احسان راتبی، از همراهان "راهبرد"، در یادداشت ارسالی خود نوشت:
✍ امروز دوم خرداد است. آنچه آرزوی ما بود در این ۲۲ سال محقق نشد. اما چه باک. ما آدم ها کمتر از پروانه های مونارک نیستیم.
✍ مونارک ها وقتی شروع به کوچ می کنند، تا به مقصد برسند شش ماه طول می کشد و عمر هر مونارک دو ماه بیشتر نیست. یعنی دست کم نسل سوم مونارک ها هستند که به مقصد می رسند.
✍ نیاکان ما آنها که از دوره ناصری و بلکه حتی پیشتر متوجه عوض شدن روزگار و موقعیت نامناسب میهن ما شدند و پی به اهمیت یک کلمه که قانون باشد بردند و جایگاه آموزش آحاد سرزمین را دریافته، پی در پی مدارس نوین را گشودند و مجلس شورا برپا کردند و عدالتخانه خواستند؛ هیچکدام منتهی الیه آمال خود را ندیدند، بلکه عمده آنها قربانی آرمان هایشان نیز شدند.
✍ ما آدم ها و اینجا ما ایرانیان محکومم به امید هستیم. امید. این واژه ای است که ما را تا پردیس برین خداوند خواهد برد.
✍ دوم خرداد بی شک از روزهای باشکوه خداست. روزی که نسل ما که نقش موثری در انقلاب اسلامی و جنگ هشت ساله نداشت، برای نخستین بار با کمترین هزینه توانست خواسته خود را نشان دهد و حکم کند که در همیشه بر یک پاشنه نمی چرخد.
✍ همین تجربه بود که باز در سال های ۹۲ و ۹۶ و چند انتخابات دیگر شوراهای شهر و روستا و مجلس شورای اسلامی تکرار شد و نقشه بلعیدن یک باره ایران را برای تمامیت خواهان بر آب کرد.
✍ ما همچنان بر عهد با او که به رغم مدعیانی که منع عشق کنند، جمال چهره اش حجت موجه ماست؛ هستیم و تکرار می کنیم:
🔅آزادی در اندیشه
منطق در گفت وگو
قانون در عمل
🔅الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا
@javadrooh
Telegram
attach📎
❤️ دلنوشته: "تنها تقلب دوم خرداد!"
👈 محمدعلی شهابی، روزنامه نگار، در یادداشتی برای "راهبرد" نوشت:
✍ ۲۲سال قبل این عکس رو روی ژیان رئیس مدرسه چسباندم و فرار کردم. دقیقا سه روز قبل از دوم خرداد؛ تا ظهر در جستجوی عامل بود و ما هرکدام دیگری را متهم می کردیم و می خندیدیم.
✍ یکی از اعضای صندوق فکر می کرد به ناطق رای می دهم و به همین علت، یک دسته برگ رای به من داد و گفت برو اون گوشه کامل بنویس ناطق، من هم جلوی خودش اولی را نوشتم ناطق، بقیه را نوشتم خاتمی و انداختم صندوق؛ فکر می کنم این تنها تقلب آن انتخابات به نفع خاتمی بود.
✍ چه روزهایی و چه امیدهایی داشتیم و چقدر خوشحال از تغییر؛ اصلا در شهر کوچک ما حتی شادی بعد از پیروزی هم حرام بود و امام جمعه با اسلحه وسط خیابون ایستاده و هر مغازه ای که آهنگ گذاشته بود را تعطیل می کرد.
✍ رویاها خیلی زود توسط سهم خواهان اصلاح طلب به باد رفت، آنها به جای نهادسازی اجتماعی و با آن کار احمقانه (۵ نامزد) همه چیز را به احمدی نژاد واگذار کردند و بعدها هم با نقاب اصلاح طلبی و برای بازگشت به قدرت امیدهایمان را در پای اعتدالیون فاسد قربانی کردند.
✍ تیرخلاص "تکرار میکنم" هم تابوتی برای اصلاحات شد و به این ترتیب، همه رویاها رنگ باخت و بر باد رفت.
🔅با این حال، دوم خرداد یادش بخیر.
@javadrooh
👈 محمدعلی شهابی، روزنامه نگار، در یادداشتی برای "راهبرد" نوشت:
✍ ۲۲سال قبل این عکس رو روی ژیان رئیس مدرسه چسباندم و فرار کردم. دقیقا سه روز قبل از دوم خرداد؛ تا ظهر در جستجوی عامل بود و ما هرکدام دیگری را متهم می کردیم و می خندیدیم.
✍ یکی از اعضای صندوق فکر می کرد به ناطق رای می دهم و به همین علت، یک دسته برگ رای به من داد و گفت برو اون گوشه کامل بنویس ناطق، من هم جلوی خودش اولی را نوشتم ناطق، بقیه را نوشتم خاتمی و انداختم صندوق؛ فکر می کنم این تنها تقلب آن انتخابات به نفع خاتمی بود.
✍ چه روزهایی و چه امیدهایی داشتیم و چقدر خوشحال از تغییر؛ اصلا در شهر کوچک ما حتی شادی بعد از پیروزی هم حرام بود و امام جمعه با اسلحه وسط خیابون ایستاده و هر مغازه ای که آهنگ گذاشته بود را تعطیل می کرد.
✍ رویاها خیلی زود توسط سهم خواهان اصلاح طلب به باد رفت، آنها به جای نهادسازی اجتماعی و با آن کار احمقانه (۵ نامزد) همه چیز را به احمدی نژاد واگذار کردند و بعدها هم با نقاب اصلاح طلبی و برای بازگشت به قدرت امیدهایمان را در پای اعتدالیون فاسد قربانی کردند.
✍ تیرخلاص "تکرار میکنم" هم تابوتی برای اصلاحات شد و به این ترتیب، همه رویاها رنگ باخت و بر باد رفت.
🔅با این حال، دوم خرداد یادش بخیر.
@javadrooh
Telegram
attach📎
Forwarded from مشق نو
📝📝📝 «کیمیای معکوس فدرالیسم»
🔻🔻🔻یادداشتی از #محمدمهدی_مجاهدی منتشر شده در وبسایت #مشق_نو
از متن:
🖊 سخنان اخیر سیدمحمد خاتمی دربارهی فدرالیسم در ایران بسیاری را متوجه مسألهای کرد که بسیاری از سیاستورزان و روشنفکران ما به غفلت یا تغافل از کنار آن میگذرند. مسألهای که اگر نیندیشیده بماند، میتواند ایدهی ایران بهمثابهی سایهساری فراگیر برای همگرایی کثرتهای هویتی درهمتنیده ایرانیان را بحرانی کند.
🖊 تجربهی تاریخی نشان داده است فدرالیسم نسبت به چنین برنامهریزیها و اقدامهایی خنثی است. مثلاً، هیچیک از کشورهای اسکاندیناوی که شاخصهای عدالت اجتماعی و دموکراسی و توسعهیافتگیشان بیرقیب است، دولت فدرال ندارند. در حالی که سودان و پاکستان و ونزوئلا و امارات و نیجریه که هر یک مثل اعلای یکی یا چندتا از ناهنجاریهای سیاسی است، دولتهایی فدرال دارند.
🖊 مرکزگرایی فقط در آخرین مراحل تحقق خود در مناسبات صوری جریان قدرت رسمی ظاهر میشود، و نمیتوان با تغییر فدرالیستی شکل دولت، ریشهی مناسبات واقعی قدرت مرکزگرا را تغییر داد. مرکزگرایی بر اثر چنین تغییراتی صرفاً در قالب تعبیراتی نو بازتولید خواهد شد.
🖊 در غیاب الگوهایی نظری و عملی برای ارتقای شاخصهای عدالت، الگوی فدرال لاجرم هنری جز تکثیر اقتدارگرایی و فساد و تبعیض و عقبماندگی به تعداد حکومتهای محلی نخواهد داشت.
https://tinyurl.com/yyuxtv77
🔸 نشانی تلگرام «مشق نو»:
t.iss.one/mashghenowofficial
🔸 نشانی وبسایت «مشق نو»:
https://mashghenow.com
🔻🔻🔻یادداشتی از #محمدمهدی_مجاهدی منتشر شده در وبسایت #مشق_نو
از متن:
🖊 سخنان اخیر سیدمحمد خاتمی دربارهی فدرالیسم در ایران بسیاری را متوجه مسألهای کرد که بسیاری از سیاستورزان و روشنفکران ما به غفلت یا تغافل از کنار آن میگذرند. مسألهای که اگر نیندیشیده بماند، میتواند ایدهی ایران بهمثابهی سایهساری فراگیر برای همگرایی کثرتهای هویتی درهمتنیده ایرانیان را بحرانی کند.
🖊 تجربهی تاریخی نشان داده است فدرالیسم نسبت به چنین برنامهریزیها و اقدامهایی خنثی است. مثلاً، هیچیک از کشورهای اسکاندیناوی که شاخصهای عدالت اجتماعی و دموکراسی و توسعهیافتگیشان بیرقیب است، دولت فدرال ندارند. در حالی که سودان و پاکستان و ونزوئلا و امارات و نیجریه که هر یک مثل اعلای یکی یا چندتا از ناهنجاریهای سیاسی است، دولتهایی فدرال دارند.
🖊 مرکزگرایی فقط در آخرین مراحل تحقق خود در مناسبات صوری جریان قدرت رسمی ظاهر میشود، و نمیتوان با تغییر فدرالیستی شکل دولت، ریشهی مناسبات واقعی قدرت مرکزگرا را تغییر داد. مرکزگرایی بر اثر چنین تغییراتی صرفاً در قالب تعبیراتی نو بازتولید خواهد شد.
🖊 در غیاب الگوهایی نظری و عملی برای ارتقای شاخصهای عدالت، الگوی فدرال لاجرم هنری جز تکثیر اقتدارگرایی و فساد و تبعیض و عقبماندگی به تعداد حکومتهای محلی نخواهد داشت.
https://tinyurl.com/yyuxtv77
🔸 نشانی تلگرام «مشق نو»:
t.iss.one/mashghenowofficial
🔸 نشانی وبسایت «مشق نو»:
https://mashghenow.com
Telegraph
کیمیای معکوس فدرالیسم
سخنان اخیر سیدمحمد خاتمی دربارهی فدرالیسم در ایران بسیاری را متوجه مسألهای کرد که بسیاری از سیاستورزان و روشنفکران ما به غفلت یا تغافل از کنار آن میگذرند. مسألهای که اگر نیندیشیده بماند، میتواند ایدهی ایران بهمثابهی سایهساری فراگیر برای همگرایی…
👥 مباحثه: "خاطرات آقای هاشمی را جدی بگیرید!"
👈 عباس عبدی، فعال سیاسی و تحلیلگر ارشد اصلاح طلب، در یادداشتی تلگرامی نوشت:
✍ پس از انتشار گفتگوی من بنده با نشریه "اندیشهپویا" درباره خاطرات سال۷۵ آقای هاشمی در موضوع انتخابات ریاست جمهوری و رای دادن ایشان به آقای ناطق نوری بخشی از خانواده محترم ایشان مستقیم یا باواسطه عصبانی شدند و اینجا و آنجا در پی حمله به بنده برآمدند و مشغول انگیزهخوانی شدند.
✍ البته این رفتار شایسته هیچ انسانی نیست. بنده هم اهمیت خاصی به ان نمیدهم. این نحوه رفتار نشان داد که دوستان اگر آب گیرشان بیاید از کیهان هم بهتر شناگری میکنند.
✍ در آن گفتگو گفتم که کدام بخش از خاطرات ایشان را بپذیرید و کدام بخش دیگرش را جدی نگیرید و دلائل این بیاعتباری را هم ذکر کرده بودم و اتفاقا بدون اطلاع از سایر گفتگوهای منتشرشده در آن شماره نشریه و بر حسب مطالعه گزارشی که از خاطرات ایشان برایم فرستاده بودند، این تحلیل را گفتم؛ ولی بعد از خواندن سایر گفتگوها، میتوان گفت که هر شخص با حداقلی از انصاف و درک سیاسی هم متوجه میشود که برداشت بنده درست بوده و این خاطرات گزینش شده با پیشفرض ذهنی نوشته شده است. کافی است که آنها را مقایسه کنید با خاطرات علم تا بدانید تفاوت از کجا تا به کجاست؟
✍ بعلاوه این خاطرات علیه من نیست که از آن ناراحت شده باشم و بخواهم آنها را بیاعتبار کنم. اگر ما خاطرات مثلا زمان قاجار یا پهلوی را بخوانیم و اعتبار آنها را در محک نقد بگذاریم؛ به معنای آن است که علیه ماست؟ این خاطرات کوششی ناموفق برای روتوش کردن و تبرئه کردن است.
✍ بهتر بود افرادی که عصبانی شدند و عنان اختیار را از دست دادند، استدلال مرا در بیاعتبار دانستن این خاطرات رد میکردند البته بهتر بود این کار را میکردند؛ ولی کدام کارشان در خدمت به آقای هاشمی بود که این یکی باشد؟
✍ بیشترین ضربه را آقای هاشمی مثل هر سیاستمدار صاحب قدرتی از منتقدانش نخورد؛ چراکه با نقدهایشان آن مرحوم را دچار تحول کردند، همچنان که در دهه اخر عمرشان شاهد بودیم.
✍ بیشترین ضربه را از کسانی خورد که زندگی خود را از نزدیکی با ایشان سروسامان میدادند و اگر آن مرحوم نبود، باید خود را اویزان دیگری میکردند تا دیده شوند و زندگی کنند.
✍ اتفاقا همانطور که در مقدمه متن این گفتگو در کانالم نوشتهام، برای فهم فرهنگ قومی و قبیلهای سیاست و نیز حاکمیت رابطه بازی و ارادت سالاری به جای لیاقت سالاری، این خاطرات ارزش تاریخی و جامعهشناختی دارد.
✍ جالب این که اگر یکی از اقدامات و روابطی که در خاطرات ایشان بعنوان امری طبیعی نوشته شده، امروز از سوی مسئولی سر بزند؛ افکار عمومی به حسابش میرسند.
✍ ولی چون این مدافعان چشم و گوش بسته خودشان در گذشته از این حاتمبخشیها متنعم بودند، از آن رفتارها دفاع میکنند و سادهاندیشانه گمان میکنند خاطرات علیه دیگران است.
✍ بخش درست این خاطرات آن چیزی است که نشانگر طفیلی بودن و علیه این افراد و گروهها است. حالا میتوان فهمید که نطفه این رابطهبازیها در کجا منعقد شد.
✍ اگر میدانستم این نقد بسیار ساده بنده اینقدر موجب تکدر خاطر چنین افرادی میشود، شاید چون گذشته باز هم سکوت میکردم؛ ولی چه باید کرد که اگر قرار شود که حقیقت را قربانی ترس از جوساریهای چنین افرادی کرد بهتر است که عطای روزنامهنگاری را به لقای آن بخشید.
✍ این گفتگوها را به اصرار دوستان اندیشهپویا انجام دادم و الا نقد چنین مطالبی برای زمانی است که فراغت کافی وجود داشته باشد.
✍ اگر قصد نقد جدی بود، بسیاری از خاطرات ایشان را میشد با نقدهای جذابی همراه کرد تا این اطرافیان و وابستگان قدری در برخوردهای خود احتیاط پیشه کنند. دستکاریها و حذفیات آن کوچکترین ایراد این خاطرات است و نه مهمترین آنها.
@javadrooh
👈 عباس عبدی، فعال سیاسی و تحلیلگر ارشد اصلاح طلب، در یادداشتی تلگرامی نوشت:
✍ پس از انتشار گفتگوی من بنده با نشریه "اندیشهپویا" درباره خاطرات سال۷۵ آقای هاشمی در موضوع انتخابات ریاست جمهوری و رای دادن ایشان به آقای ناطق نوری بخشی از خانواده محترم ایشان مستقیم یا باواسطه عصبانی شدند و اینجا و آنجا در پی حمله به بنده برآمدند و مشغول انگیزهخوانی شدند.
✍ البته این رفتار شایسته هیچ انسانی نیست. بنده هم اهمیت خاصی به ان نمیدهم. این نحوه رفتار نشان داد که دوستان اگر آب گیرشان بیاید از کیهان هم بهتر شناگری میکنند.
✍ در آن گفتگو گفتم که کدام بخش از خاطرات ایشان را بپذیرید و کدام بخش دیگرش را جدی نگیرید و دلائل این بیاعتباری را هم ذکر کرده بودم و اتفاقا بدون اطلاع از سایر گفتگوهای منتشرشده در آن شماره نشریه و بر حسب مطالعه گزارشی که از خاطرات ایشان برایم فرستاده بودند، این تحلیل را گفتم؛ ولی بعد از خواندن سایر گفتگوها، میتوان گفت که هر شخص با حداقلی از انصاف و درک سیاسی هم متوجه میشود که برداشت بنده درست بوده و این خاطرات گزینش شده با پیشفرض ذهنی نوشته شده است. کافی است که آنها را مقایسه کنید با خاطرات علم تا بدانید تفاوت از کجا تا به کجاست؟
✍ بعلاوه این خاطرات علیه من نیست که از آن ناراحت شده باشم و بخواهم آنها را بیاعتبار کنم. اگر ما خاطرات مثلا زمان قاجار یا پهلوی را بخوانیم و اعتبار آنها را در محک نقد بگذاریم؛ به معنای آن است که علیه ماست؟ این خاطرات کوششی ناموفق برای روتوش کردن و تبرئه کردن است.
✍ بهتر بود افرادی که عصبانی شدند و عنان اختیار را از دست دادند، استدلال مرا در بیاعتبار دانستن این خاطرات رد میکردند البته بهتر بود این کار را میکردند؛ ولی کدام کارشان در خدمت به آقای هاشمی بود که این یکی باشد؟
✍ بیشترین ضربه را آقای هاشمی مثل هر سیاستمدار صاحب قدرتی از منتقدانش نخورد؛ چراکه با نقدهایشان آن مرحوم را دچار تحول کردند، همچنان که در دهه اخر عمرشان شاهد بودیم.
✍ بیشترین ضربه را از کسانی خورد که زندگی خود را از نزدیکی با ایشان سروسامان میدادند و اگر آن مرحوم نبود، باید خود را اویزان دیگری میکردند تا دیده شوند و زندگی کنند.
✍ اتفاقا همانطور که در مقدمه متن این گفتگو در کانالم نوشتهام، برای فهم فرهنگ قومی و قبیلهای سیاست و نیز حاکمیت رابطه بازی و ارادت سالاری به جای لیاقت سالاری، این خاطرات ارزش تاریخی و جامعهشناختی دارد.
✍ جالب این که اگر یکی از اقدامات و روابطی که در خاطرات ایشان بعنوان امری طبیعی نوشته شده، امروز از سوی مسئولی سر بزند؛ افکار عمومی به حسابش میرسند.
✍ ولی چون این مدافعان چشم و گوش بسته خودشان در گذشته از این حاتمبخشیها متنعم بودند، از آن رفتارها دفاع میکنند و سادهاندیشانه گمان میکنند خاطرات علیه دیگران است.
✍ بخش درست این خاطرات آن چیزی است که نشانگر طفیلی بودن و علیه این افراد و گروهها است. حالا میتوان فهمید که نطفه این رابطهبازیها در کجا منعقد شد.
✍ اگر میدانستم این نقد بسیار ساده بنده اینقدر موجب تکدر خاطر چنین افرادی میشود، شاید چون گذشته باز هم سکوت میکردم؛ ولی چه باید کرد که اگر قرار شود که حقیقت را قربانی ترس از جوساریهای چنین افرادی کرد بهتر است که عطای روزنامهنگاری را به لقای آن بخشید.
✍ این گفتگوها را به اصرار دوستان اندیشهپویا انجام دادم و الا نقد چنین مطالبی برای زمانی است که فراغت کافی وجود داشته باشد.
✍ اگر قصد نقد جدی بود، بسیاری از خاطرات ایشان را میشد با نقدهای جذابی همراه کرد تا این اطرافیان و وابستگان قدری در برخوردهای خود احتیاط پیشه کنند. دستکاریها و حذفیات آن کوچکترین ایراد این خاطرات است و نه مهمترین آنها.
@javadrooh
Telegram
attach📎
Forwarded from به کانال نظرخواهی بپیوندید
📊
در شرایطی که ترامپ به صورت یکجانبه و بر خلاف تعهدات آمریکا در برجام، ایران را تحریم کرده است؛
در شرایطی که ترامپ به صورت یکجانبه و بر خلاف تعهدات آمریکا در برجام، ایران را تحریم کرده است؛
Anonymous Poll
31%
۱- موافق مذاکرهی بیقید و شرط با ترامپ هستم.
18%
۲- مخالف هرگونه مذاکرهای با ترامپ هستم.
51%
۳- موافق مذاکرهی مشروط با ترامپ هستم.
Forwarded from روزنامه خبرورزشی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
📨 نگاه خوانندگان: "برزگر، باران خواهد و گازُر آفتاب"
👈 مالک رضایی، از همراهان "راهبرد"، در یادداشت ارسالی خود نوشت:
✍ از ابتدای سال ۱۳۹۷ و در ادامه سیاست های اقتصادی سیاستگزاران پولی و مالی کشور در افزایش حجم لجام گسیخته نقدینگی، ارزش پول ملی کشور چنان مسیر بی ثباتی و سقوط آزاد پیموده که عملکرد اقتصادی آحاد متوسط جامعه را در یک حالت سردرگمی، عملا بر سر دوراهی قرار داده و به دو بخش مجزا تقسیم کرده است.
✍ بخشی از آنها در تلاشند نقدینگی خود را به هرنحو ممکن بر کالایی اعم از زمین، ملک، سکه، ماشین و... تبدیل کنند و با تورم موجود، ارزش داشته های خود را به نحوی محفوظ دارند و بخشی دیگر نیز به امید ثبات و کنترل تورم، بر سر پس انداز خود نشسته و دست دعا بر آسمان گشوده اند که داشته ها و زندگی اقتصادیشان به یغما نرود.
✍ اما عملا هر کدام از آنها به زبان بی زبانی فقر و نداری همدیگر را آرزو می کنند. برزگر، باران می خواهد و گازُر آفتاب؛ هرکسی نفس خود می بیند در آب!
✍ اطلاق واژه دلالی و سودجویی بر هرکدام از آنها غیرمنصفانه است. آنها فقط در تلاشند و گلیم خود به در می برند ز موج؛ این حکومت است که باید بگیرد غریق را.
✍ اما آنان گریه مردم چه سنجند پیش استغنای خود؟! چنان موضوع را بی اهمیت دانسته اند که برای آنها در این طوفان نماید هفت دریا شبنمی!
✍ در یک انفعال آشکار، لبشان، شَکَر به مستان می دهد و می، به میخواران؛ اما عملا از غایت حرمان، نه با آنَند نه با اینَند...
✍ درست مثل آن پیرمردی که هریک از دو دختر دلبند خود را در دهی دوردست به خانه بخت فرستاده بود و آرزوی زندگی خوش و پررونق برای هر دوی آنها را داشت؛ اما تحقق آرزویش محال بود.
✍ بس دعاها می کرد که بالاخره برای یکی از آنها زیان بود و هلاک؛ اما شاید از کرم، می ناشنید یزدان پاک!
✍ باری؛ ایامی از عروسی و آغاز زندگی جدید دخترانش گذشته بود که به حکم عاطفه پدری، توشه سفر برداشت و عازم دیدار فرزندانش شد.
ابتدا به دهی که دختر بزرگش در آن زندگی می کرد، رسید. فرزندش بعد از مدتی فراق و غربت، وقتی پدر را دید گل از گلش باز شد و عطر و بوی مادر را نیز از پدر گرفت. پدر نیز از وضع و حال زندگی فرزندش پرسید.
✍ گفت: بحمدالله امسال زمینی خریده و کاشته ایم که اگر بارانی بیاید، کشت و زرع پرمحصولی خواهیم داشت.
✍ پیرمرد، تمام عواطف پدری خود را به کار گرفت و در شب اقامت خود در منزل فرزند، هرچه رکعات نماز سفرش کوتاه و شکسته بود، بر رکوع و سجود نماز باران افزود و فردا با خداحافظی از دختر بزرگ عازم دیدار دختر کوچکتر شد.
✍ دخترک، توی حیاط نشسته بود که چشمش به دیدار پدر روشن شد. پدر، او را نیز با محبتی پدرانه در آغوش کشید و بعد از استراحتی کوتاه و برگرفتن خستگی سفر، از وضعیت و گذران زندگی او نیز پرسید.
✍ گفت: شکرخدا خوبیم، شوهرم به گازُری مشغول است و چندهزارتایی خشت زده ایم که اگر خدا لطفی کند و بارانی نبارد، خشت ها خشک شوند و با فروش آنها، من و ساقی به هم سازیم و بنیاد فقر براندازیم. اما اگر بارانی بیاید، همه خشت ها محو و نابود خواهند شد. دیواری از آنها بالا نخواهد رفت و ما دور خواهیم ماند از مقصود خویش. رنج باطل، سعی ضایع، پای ریش...
✍ پیرمرد در یک بلاتکلیفی محض، این بار آفتاب تابان و هوای بدون باران از خدا طلب می کرد؛ اما خود نیز می دانست که سرگردان است. مگر اینکه فراتر از دعاها و خواسته های او دست غیب آید و بر هر دو دخترش، کاری بکند.
✍ او وقتی از آن سفر طولانی برمی گشت در مقابل پرس و جوی زن کنجکاوش از حال و روز دختران غریب، فقط یک پاسخ داشت: "فاتحه زندگی یکی از دخترانت را بخوان. خواهی نخواهی یکی از آن دو، مسیر فقر و نداری را می پیماید".
@javadrooh
👈 مالک رضایی، از همراهان "راهبرد"، در یادداشت ارسالی خود نوشت:
✍ از ابتدای سال ۱۳۹۷ و در ادامه سیاست های اقتصادی سیاستگزاران پولی و مالی کشور در افزایش حجم لجام گسیخته نقدینگی، ارزش پول ملی کشور چنان مسیر بی ثباتی و سقوط آزاد پیموده که عملکرد اقتصادی آحاد متوسط جامعه را در یک حالت سردرگمی، عملا بر سر دوراهی قرار داده و به دو بخش مجزا تقسیم کرده است.
✍ بخشی از آنها در تلاشند نقدینگی خود را به هرنحو ممکن بر کالایی اعم از زمین، ملک، سکه، ماشین و... تبدیل کنند و با تورم موجود، ارزش داشته های خود را به نحوی محفوظ دارند و بخشی دیگر نیز به امید ثبات و کنترل تورم، بر سر پس انداز خود نشسته و دست دعا بر آسمان گشوده اند که داشته ها و زندگی اقتصادیشان به یغما نرود.
✍ اما عملا هر کدام از آنها به زبان بی زبانی فقر و نداری همدیگر را آرزو می کنند. برزگر، باران می خواهد و گازُر آفتاب؛ هرکسی نفس خود می بیند در آب!
✍ اطلاق واژه دلالی و سودجویی بر هرکدام از آنها غیرمنصفانه است. آنها فقط در تلاشند و گلیم خود به در می برند ز موج؛ این حکومت است که باید بگیرد غریق را.
✍ اما آنان گریه مردم چه سنجند پیش استغنای خود؟! چنان موضوع را بی اهمیت دانسته اند که برای آنها در این طوفان نماید هفت دریا شبنمی!
✍ در یک انفعال آشکار، لبشان، شَکَر به مستان می دهد و می، به میخواران؛ اما عملا از غایت حرمان، نه با آنَند نه با اینَند...
✍ درست مثل آن پیرمردی که هریک از دو دختر دلبند خود را در دهی دوردست به خانه بخت فرستاده بود و آرزوی زندگی خوش و پررونق برای هر دوی آنها را داشت؛ اما تحقق آرزویش محال بود.
✍ بس دعاها می کرد که بالاخره برای یکی از آنها زیان بود و هلاک؛ اما شاید از کرم، می ناشنید یزدان پاک!
✍ باری؛ ایامی از عروسی و آغاز زندگی جدید دخترانش گذشته بود که به حکم عاطفه پدری، توشه سفر برداشت و عازم دیدار فرزندانش شد.
ابتدا به دهی که دختر بزرگش در آن زندگی می کرد، رسید. فرزندش بعد از مدتی فراق و غربت، وقتی پدر را دید گل از گلش باز شد و عطر و بوی مادر را نیز از پدر گرفت. پدر نیز از وضع و حال زندگی فرزندش پرسید.
✍ گفت: بحمدالله امسال زمینی خریده و کاشته ایم که اگر بارانی بیاید، کشت و زرع پرمحصولی خواهیم داشت.
✍ پیرمرد، تمام عواطف پدری خود را به کار گرفت و در شب اقامت خود در منزل فرزند، هرچه رکعات نماز سفرش کوتاه و شکسته بود، بر رکوع و سجود نماز باران افزود و فردا با خداحافظی از دختر بزرگ عازم دیدار دختر کوچکتر شد.
✍ دخترک، توی حیاط نشسته بود که چشمش به دیدار پدر روشن شد. پدر، او را نیز با محبتی پدرانه در آغوش کشید و بعد از استراحتی کوتاه و برگرفتن خستگی سفر، از وضعیت و گذران زندگی او نیز پرسید.
✍ گفت: شکرخدا خوبیم، شوهرم به گازُری مشغول است و چندهزارتایی خشت زده ایم که اگر خدا لطفی کند و بارانی نبارد، خشت ها خشک شوند و با فروش آنها، من و ساقی به هم سازیم و بنیاد فقر براندازیم. اما اگر بارانی بیاید، همه خشت ها محو و نابود خواهند شد. دیواری از آنها بالا نخواهد رفت و ما دور خواهیم ماند از مقصود خویش. رنج باطل، سعی ضایع، پای ریش...
✍ پیرمرد در یک بلاتکلیفی محض، این بار آفتاب تابان و هوای بدون باران از خدا طلب می کرد؛ اما خود نیز می دانست که سرگردان است. مگر اینکه فراتر از دعاها و خواسته های او دست غیب آید و بر هر دو دخترش، کاری بکند.
✍ او وقتی از آن سفر طولانی برمی گشت در مقابل پرس و جوی زن کنجکاوش از حال و روز دختران غریب، فقط یک پاسخ داشت: "فاتحه زندگی یکی از دخترانت را بخوان. خواهی نخواهی یکی از آن دو، مسیر فقر و نداری را می پیماید".
@javadrooh
Telegram
attach📎
👤 چهره روز: نخست وزیر بریتانیا کناره گیری کرد. ترزا می اعلام کرد که تا دو هفته دیگر از رهبری حزب حاکم محافظه کار و نخست وزیری کناره گیری خواهد کرد. می درعین حال، موضع خود را در قبال برگزیت درست دانست و از آن دفاع کرد.
@javadrooh
@javadrooh
💥 خبر: علی ربیعی، دستیار ارتباطات اجتماعی رییس جمهور و سخنگوی دولت شد. وی پیش از این، وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی دولت روحانی بود که یکسال قبل با استیضاح مجلس، کنار گذاشته شد.
@javadrooh
@javadrooh
📱روایت های مجازی: واکنش توییتری دکتر صادق زیباکلام به اظهارات ضدآمریکایی حسن روحانی
@javadrooh
@javadrooh
👁🗨 نگاه تحلیلگران: "حامیان روسیه از هفت دولت آزادند!"
👈 دکتر احمد زیدآبادی، نویسنده و تحلیلگر سیاسی، در یادداشتی تلگرامی نوشت:
✍ برخی از چهرهها و رسانههای جریان "اصولگرا" تا همین چند ماه پیش، با چنان حدت و شدتی بر "روابط استراتژیک" روسیه و ایران و "هم پیمانی و اتحاد" آنها تأکید میکردند که بعضا کاخ کرملین را هم بخشی از "محور مقاومت" به حساب میآورند!
✍ اکنون که مسکو پای خود را از مناقشۀ روزافزون بین ایران و آمریکا برچیده و نوعی بیعملی در این زمینه در پیش گرفته است، آیا آن چهرهها و رسانهها نباید توضیح دهند که تحلیلهایشان بر چه مبنایی صورت گرفته است؟
✍ تحلیل اشتباه در آن سطح، به واقع نوعی پاشیدن خاکستر به چشم مردم و مسئولان است و به طور قطع نیاز به پاسخگویی دارد.
✍ آیا مرجعی برای طلبِ پاسخ از این رسانهها و افراد وجود دارد؟ آیا خودِ آن رسانهها و افراد وظیفهای در این باره برای خود قائلاند؟ نه، قائل نیستند! چرا که پاسخگویی برای دیگران است؛ نه آنها! آنها از هفت دولت آزادند!
@javadrooh
👈 دکتر احمد زیدآبادی، نویسنده و تحلیلگر سیاسی، در یادداشتی تلگرامی نوشت:
✍ برخی از چهرهها و رسانههای جریان "اصولگرا" تا همین چند ماه پیش، با چنان حدت و شدتی بر "روابط استراتژیک" روسیه و ایران و "هم پیمانی و اتحاد" آنها تأکید میکردند که بعضا کاخ کرملین را هم بخشی از "محور مقاومت" به حساب میآورند!
✍ اکنون که مسکو پای خود را از مناقشۀ روزافزون بین ایران و آمریکا برچیده و نوعی بیعملی در این زمینه در پیش گرفته است، آیا آن چهرهها و رسانهها نباید توضیح دهند که تحلیلهایشان بر چه مبنایی صورت گرفته است؟
✍ تحلیل اشتباه در آن سطح، به واقع نوعی پاشیدن خاکستر به چشم مردم و مسئولان است و به طور قطع نیاز به پاسخگویی دارد.
✍ آیا مرجعی برای طلبِ پاسخ از این رسانهها و افراد وجود دارد؟ آیا خودِ آن رسانهها و افراد وظیفهای در این باره برای خود قائلاند؟ نه، قائل نیستند! چرا که پاسخگویی برای دیگران است؛ نه آنها! آنها از هفت دولت آزادند!
@javadrooh
Telegram
attach📎
راهبرد
📱روایت های مجازی: واکنش توییتری دکتر صادق زیباکلام به اظهارات ضدآمریکایی حسن روحانی @javadrooh
📨 پیام خوانندگان: اصغر عطارپور، از همراهان "راهبرد"، در پاسخ به بازنشر توییت دکتر صادق زیباکلام نوشت: "وزیر خارجۀ آمریکا طی نامۀ چند ماه پیش، خواسته ها و انتظارات آمریکا از دولت ایران را در ۱۲بند شمرده است؛ آیا فراموشتان شده که از رئیس جمهور می خواهید دقیقا خواسته های آمریکا را توضیح دهد؟".
@javadrooh
@javadrooh
♻️ بازتاب: پاسخ دکتر صادق زیباکلام به پیام یکی از خوانندگان "راهبرد": "تا آنجا که من یادم می آید؛ ما قبل از اینکه آن ۱۲بند هم اعلام شود و اساسا ترامپ وارد کاخ سفید شود، همچنان می گفتیم ما تسلیم آمریکا نخواهیم شد. پس مناقشه خیلی بر سر ۱۲شرط پمپئو نیست".
@javadrooh
@javadrooh
❤️ دلنوشته: "همه شرمسار باشیم..."
👈 مجید یونسیان، روزنامه نگار پیشکسوت و تحلیلگر سیاسی، در یادداشتی برای "راهبرد" نوشت:
✍ خرمشهر، مردمانش، مدافعانش، با ذره ذره وجود، جان دادند، خون دادند، اه کشیدند، ناله کردند تا به مردمان این آب و خاک، ادای دین کرده باشند؛ تا برای همیشه در تاریخ سرافراز بمانند.
✍ اما امروز پس از ۳۷سال تک تک ما ایرانیان باید شرمسار باشیم که نتوانستیم پاسخگوی عظمت وصداقت این مردمان باشیم.
✍ هر سال سوم خرداد خرمشهر را خونین شهر می نامیم، در بوق و کرنا می کنیم، از عظمت دفاع قهرمانانه مردم و مدافعان آن می گوییم، یادمان می آید که انگار جهان آرایی هم بوده است، انگار خرمشهری هم هست و فردا تمام می شود ومنتظر می مانیم تا سال بعد و سوم خرداد دیگری و تکرار حرفهایی کپی شده.
✍ آیا واقعا مسئولین ما از این همه تکرار خسته نشده اند؟ حالشان بهم نمی خورد؟ خرمشهر ۳۷سال است که هنوز زخم جنگ بر دیوارهایش مانده است. هنوز شهری نیست که زیبنده مردمانش باشد. هنوز شهری نیست که نماد مقاومت باشد. هنوز شهری نیست که خدا آن را آزاد کرد.
✍ دنبال مقصر نباید گشت. چون تک تک ما ایرانی ها مقصریم. خرمشهر هنوز زخمی است. هنوز بر پیکرش زخم بی کسی و فراموشی است. چون مردمانش صبور و باگذشت اند. چون ما مطالبه گر نیستیم؛ مثل همه چیزهای دیگر.
✍ ما نمی توانیم پرسش کنیم؛ که اگر می توانستیم، امروز روزگار خرمشهر و دزفول و خوزستان این نبود که هست.
@javadrooh
👈 مجید یونسیان، روزنامه نگار پیشکسوت و تحلیلگر سیاسی، در یادداشتی برای "راهبرد" نوشت:
✍ خرمشهر، مردمانش، مدافعانش، با ذره ذره وجود، جان دادند، خون دادند، اه کشیدند، ناله کردند تا به مردمان این آب و خاک، ادای دین کرده باشند؛ تا برای همیشه در تاریخ سرافراز بمانند.
✍ اما امروز پس از ۳۷سال تک تک ما ایرانیان باید شرمسار باشیم که نتوانستیم پاسخگوی عظمت وصداقت این مردمان باشیم.
✍ هر سال سوم خرداد خرمشهر را خونین شهر می نامیم، در بوق و کرنا می کنیم، از عظمت دفاع قهرمانانه مردم و مدافعان آن می گوییم، یادمان می آید که انگار جهان آرایی هم بوده است، انگار خرمشهری هم هست و فردا تمام می شود ومنتظر می مانیم تا سال بعد و سوم خرداد دیگری و تکرار حرفهایی کپی شده.
✍ آیا واقعا مسئولین ما از این همه تکرار خسته نشده اند؟ حالشان بهم نمی خورد؟ خرمشهر ۳۷سال است که هنوز زخم جنگ بر دیوارهایش مانده است. هنوز شهری نیست که زیبنده مردمانش باشد. هنوز شهری نیست که نماد مقاومت باشد. هنوز شهری نیست که خدا آن را آزاد کرد.
✍ دنبال مقصر نباید گشت. چون تک تک ما ایرانی ها مقصریم. خرمشهر هنوز زخمی است. هنوز بر پیکرش زخم بی کسی و فراموشی است. چون مردمانش صبور و باگذشت اند. چون ما مطالبه گر نیستیم؛ مثل همه چیزهای دیگر.
✍ ما نمی توانیم پرسش کنیم؛ که اگر می توانستیم، امروز روزگار خرمشهر و دزفول و خوزستان این نبود که هست.
@javadrooh
Telegram
attach📎