وایپ
🎬 «زیبا صدایم کن» مصداق مهر عمیق پدری به فرزندش! 🔅رسول صدرعاملی امسال به جشنواره فجر آمده تا سیمرغی را بزند زیر بغل و برود! این اولین توقعی است که بعد از تماشای «زیبا صدایم کن» و قبل از برخواستن از روی صندلیات داری!
🔅«زیبا صدایم کن» برگردانِ بهروز شده و شسته رفتهای از کتابی با همین نام است از فرهاد حسنزاده که توسط کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان منتشر شد و به زبانهای انگلیسی و ترکی هم ترجمه شده است و جوایز بینالمللی دارد. داستانی بر پایهی مهر، محبت و عشق والد و فرزندی که مخاطب نسل زد را میتوان پای آن نشاند و نگران دیدن و شنیدن صحنههای اروتیک، شوخیهای جنسی، رگبار عمدی ناامیدی، عادیسازی سیگار و مواد و مشروب، سیاهنمایی و آشفتگی نبود.
🔅هرچند شاید تهمایهی تفکرات نویسندهی کتاب است یا سلیقهی معمول صدرعاملی که در بیربطترین جای ممکن یا در اضافهترین سکانس فیلمش هم میتواند تصویری از تابلوی داروخانهای به نام دکتر شیروخورشیدی را برای خرید داروی درمان مشکلات اعصاب بچپاند! یا ونِ گشت ارشاد و پلیس را در بکش و واکش وحشیانه با دخترهای کمحجاب بزند تنگِ فیلم، یا به قانون عدم مجوز موتورسواری زنان بین دیالوگهای پدر دختری بپردازد تا جماعت همیشه غرغرو نسبت به حکومت را با خود همراه کند و سبیلشان را چرب بابت لگدی که به تصویر کشیدهاست!
🔅زیبا دختر هفده سالهای که برای گرفتن برگهی حکم رشدش از دادگاه روبروی قاضی نشسته و سوالات اقتصادی او را درباره قیمت گوشت و سکه و جزئیات آن پاسخ میدهد! او در این مناظره یک نسل زدی پیروز است که عقلش کال نیست و قاضی قبولش دارد و مقهور استدلالهایش میشود؛ سکانس بعدی خسروی مضطربی است که روبروی روانپزشک آسایشگاه روانی نشسته، سوال و جواب میشود و برای دیدن دخترش زیبا در روز تولدش بال بال میزند؛ او در آن مناظره مغلوب است و برگه صلاحیتش برای آزادی یا همان مرخصی یک روزه گرفتن از آسایشگاه امضا نمیشود!
🔅همین اول کاری مخاطب دستش میآید که حریف این نسل زد نمیتواند باشد و جلوتر وقتی پدر به دخترش میگوید آرزو داشتم خودم تو را بزرگ میکردم، میدرسه میبردم و بهت املا میگفتم؛ دختر جواب میدهد امروز املا نداریم! آب پاکی را روی دست مخاطب میریزد که این نسل ان نسل فرمانبردار محض قبلی نیست.
🔅به هر طریق خسرو (امین حیایی) برای گذراندن یک صبح تا شب با زیبا (ژولیت رضاعی) دم اذان مغرب از آسایشگاه فرار میکند، او میخواهد پدری کند و مزهی پدری کردن را در این روز خاص بچشد و بعد از این با پدری مواجه هستیم که ظاهراً بهدلیل اختلالات روانی بعد از شوک یک شکست مالی ۹ سالی در آسایشگاه روانی بوده اما از خیلی از شخصیتهای فیلم عاقلانهتر رفتار میکند!
🔅و امین حیایی انگار که درستترین انتخاب صدرعاملی باشد برای نقش یک پدر، آنقَدَر خوب برای زیبا پدری میکند که ناخودآگاه مرور میکنی بین حیایی و رضاعی ممکن نیست قرابت فامیلی باشد؟! عشق پدری در ذوق نگاه او، در کج شدن لبش، در تیک لرزیدن زانوهایش و همهمهای که در گوشش میپیچد و به همش میریزد هم دیده میشود. این پدر آنقَدَر خوب در قامت یک بیمار آسایشگاهی خوش میدرخشد که ناخودآگاه با او قولنج انگشتانت را میشکنی و میپذیری که تا آخر فیلم خودت را کنار او بنشانی و باورش کنی!
او آمده آرزوهای زیبا را حداقل در این روز تولدش برآورده کند و امروز را طوری رقم بزند که در خاطرات زیبا ماندگار شود.
🔅زیبا هم یک پدیده است، دخترک سادهی آرامی که شیطنت او برخلاف جسارتش نهفته است؛ صدرعاملی در نشست گفت نمیخواستم یک ترانهی دیگر بسازم و البته امیدواریم که اینیکی خوشعاقبت باشد.
🔅داستان خسرو و زیبا یک صبح تا شب طول میکشد در خیابان ولیعصر، فیلمبرداریها عموماً بیرونیست و این همه سختی را بهجان خریدن از صدرعاملی برمیآید وقتی میبینی به بهترین شکل و تمیزترین حالت ممکن و با کمک گرفتن از یک موسیقی قوی به سرانجامش میرساند و نه مخاطب را خسته و کلافه از این حجم حرکت میکند و نه صحنههای تکراری به خوردش میدهد. حتی ضعفها و اشکالاتی که در سکانسهای نهایی از نشستن زیبا و پدرش روی جیب تاورکرین وجود داشت هم با دیالوگها و فضای احساسی قوی که بین پدر و دختر وجود داشت را میتوان نادیده گرفت.
🔸خسرو وقتی ادای دیوانهها را در میآورد تا حق زیبا را از کارفرمایش بگیرد، یک پدر و پشت و پناه است که مستقل شدن دختربچهی هفده سالهاش را باور کرده و فقط از او حمایت میکند.
🔸وقتی دخترش دنبال خانهای برای مستقل زندگی کردن است، یک پدر روشنفکرِ حواسجمع است که حواسش به بَرِ ملک و آفتابگیری و دلبازیاش است.
🔸این پدر وقتی در خیابان، ماشین گشت ارشاد را میبیند که با آن وحشیگری در حال جمع کردن و سوار کردن دخترهای بدحجاب هستند و فرز پشت فرمان ونِ گشت مینشیند و دخترها را فراری میدهد هم، آن وجهِ پدرانهاش مخاطب را همراه میکند؛ بخصوص وقتی صدرعاملی ترمز کردن ماشین و پیاده شدن دخترها از ون گشت ارشاد را با پرواز یک دسته کبوتر از کف خیابان ولیعصر! به آسمان به خورد مخاطب میدهد و مغزت چارهای جز پذیرفتن خسرو بهعنوان یک
🔅هرچند شاید تهمایهی تفکرات نویسندهی کتاب است یا سلیقهی معمول صدرعاملی که در بیربطترین جای ممکن یا در اضافهترین سکانس فیلمش هم میتواند تصویری از تابلوی داروخانهای به نام دکتر شیروخورشیدی را برای خرید داروی درمان مشکلات اعصاب بچپاند! یا ونِ گشت ارشاد و پلیس را در بکش و واکش وحشیانه با دخترهای کمحجاب بزند تنگِ فیلم، یا به قانون عدم مجوز موتورسواری زنان بین دیالوگهای پدر دختری بپردازد تا جماعت همیشه غرغرو نسبت به حکومت را با خود همراه کند و سبیلشان را چرب بابت لگدی که به تصویر کشیدهاست!
🔅زیبا دختر هفده سالهای که برای گرفتن برگهی حکم رشدش از دادگاه روبروی قاضی نشسته و سوالات اقتصادی او را درباره قیمت گوشت و سکه و جزئیات آن پاسخ میدهد! او در این مناظره یک نسل زدی پیروز است که عقلش کال نیست و قاضی قبولش دارد و مقهور استدلالهایش میشود؛ سکانس بعدی خسروی مضطربی است که روبروی روانپزشک آسایشگاه روانی نشسته، سوال و جواب میشود و برای دیدن دخترش زیبا در روز تولدش بال بال میزند؛ او در آن مناظره مغلوب است و برگه صلاحیتش برای آزادی یا همان مرخصی یک روزه گرفتن از آسایشگاه امضا نمیشود!
🔅همین اول کاری مخاطب دستش میآید که حریف این نسل زد نمیتواند باشد و جلوتر وقتی پدر به دخترش میگوید آرزو داشتم خودم تو را بزرگ میکردم، میدرسه میبردم و بهت املا میگفتم؛ دختر جواب میدهد امروز املا نداریم! آب پاکی را روی دست مخاطب میریزد که این نسل ان نسل فرمانبردار محض قبلی نیست.
🔅به هر طریق خسرو (امین حیایی) برای گذراندن یک صبح تا شب با زیبا (ژولیت رضاعی) دم اذان مغرب از آسایشگاه فرار میکند، او میخواهد پدری کند و مزهی پدری کردن را در این روز خاص بچشد و بعد از این با پدری مواجه هستیم که ظاهراً بهدلیل اختلالات روانی بعد از شوک یک شکست مالی ۹ سالی در آسایشگاه روانی بوده اما از خیلی از شخصیتهای فیلم عاقلانهتر رفتار میکند!
🔅و امین حیایی انگار که درستترین انتخاب صدرعاملی باشد برای نقش یک پدر، آنقَدَر خوب برای زیبا پدری میکند که ناخودآگاه مرور میکنی بین حیایی و رضاعی ممکن نیست قرابت فامیلی باشد؟! عشق پدری در ذوق نگاه او، در کج شدن لبش، در تیک لرزیدن زانوهایش و همهمهای که در گوشش میپیچد و به همش میریزد هم دیده میشود. این پدر آنقَدَر خوب در قامت یک بیمار آسایشگاهی خوش میدرخشد که ناخودآگاه با او قولنج انگشتانت را میشکنی و میپذیری که تا آخر فیلم خودت را کنار او بنشانی و باورش کنی!
او آمده آرزوهای زیبا را حداقل در این روز تولدش برآورده کند و امروز را طوری رقم بزند که در خاطرات زیبا ماندگار شود.
🔅زیبا هم یک پدیده است، دخترک سادهی آرامی که شیطنت او برخلاف جسارتش نهفته است؛ صدرعاملی در نشست گفت نمیخواستم یک ترانهی دیگر بسازم و البته امیدواریم که اینیکی خوشعاقبت باشد.
🔅داستان خسرو و زیبا یک صبح تا شب طول میکشد در خیابان ولیعصر، فیلمبرداریها عموماً بیرونیست و این همه سختی را بهجان خریدن از صدرعاملی برمیآید وقتی میبینی به بهترین شکل و تمیزترین حالت ممکن و با کمک گرفتن از یک موسیقی قوی به سرانجامش میرساند و نه مخاطب را خسته و کلافه از این حجم حرکت میکند و نه صحنههای تکراری به خوردش میدهد. حتی ضعفها و اشکالاتی که در سکانسهای نهایی از نشستن زیبا و پدرش روی جیب تاورکرین وجود داشت هم با دیالوگها و فضای احساسی قوی که بین پدر و دختر وجود داشت را میتوان نادیده گرفت.
🔸خسرو وقتی ادای دیوانهها را در میآورد تا حق زیبا را از کارفرمایش بگیرد، یک پدر و پشت و پناه است که مستقل شدن دختربچهی هفده سالهاش را باور کرده و فقط از او حمایت میکند.
🔸وقتی دخترش دنبال خانهای برای مستقل زندگی کردن است، یک پدر روشنفکرِ حواسجمع است که حواسش به بَرِ ملک و آفتابگیری و دلبازیاش است.
🔸این پدر وقتی در خیابان، ماشین گشت ارشاد را میبیند که با آن وحشیگری در حال جمع کردن و سوار کردن دخترهای بدحجاب هستند و فرز پشت فرمان ونِ گشت مینشیند و دخترها را فراری میدهد هم، آن وجهِ پدرانهاش مخاطب را همراه میکند؛ بخصوص وقتی صدرعاملی ترمز کردن ماشین و پیاده شدن دخترها از ون گشت ارشاد را با پرواز یک دسته کبوتر از کف خیابان ولیعصر! به آسمان به خورد مخاطب میدهد و مغزت چارهای جز پذیرفتن خسرو بهعنوان یک
وایپ
🎬 «زیبا صدایم کن» مصداق مهر عمیق پدری به فرزندش! 🔅رسول صدرعاملی امسال به جشنواره فجر آمده تا سیمرغی را بزند زیر بغل و برود! این اولین توقعی است که بعد از تماشای «زیبا صدایم کن» و قبل از برخواستن از روی صندلیات داری!
قهرمان ندارد!
🔸خسرو وقتی موتور پیک غذا رو میدزدد هم یک پدر مهربان است که تلاش میکند به هرروش حتی غلطی دخترش را به آرزویش برساند!
🔸اصلاً این آقا خسرو همانجا که گلدانی که برای تولد زیبا کاشته بود و بعنوان هدیه تولد براش فرستاده بود را زد شکست و از لای خاک گلدان سرویس جواهر عروسی مادرش را که برای آیندهی زیبا کنار گذاشته بود درآورد تا بشود پول پیش خانهی دابازی برای زیبا، کار را جمع کرد و مخاطب همهجوره او را قبول کرد. حتی وقتی آخر فیلم حقیقتی که سالها از زیبا پنهان کرده بود را بازگو کرد مخاطب نمیتوانست از این پدر که یک روزه قهرمان شده بود دلخور شود! او بههرحال مادر زیبا را به زیبا برگرداند.
🔅«زیبا صدایم کن» همانطور که صدرعاملی در نشست رسانهای پس از اکران هم گفت: همه نیت من این بود از ابتدا که تجسم و تصور مهربانی را روی پرده ببینید
توانست لبخند رضایت را بر لبهای تماشاچی بنشاند و او را راضی و امیدوار از صندلی سالن سینما بلند کند، شروع خوبی داشت، خوب پیش رفت و با پایانبندی شسته رفتهای جمع و جور شد تا در تاریخ سینمای ایران برخلاف این روند جدید بیحرمت کردن پدرها، پدر را قهرمان زندگی بچهها کند، آبرودارش کند و نسل زد را همراه او.
صدرعاملی خوب به یکی از مهمترین چالشهای امروز که ارتباط گرفتن با این نسل است را با لایههایی از امید پرداخت.
این درخشانترین تاثیر ساخت و تماشای آخرین اثر رسول صدرعاملی است که قطعاً جای تقدیر دارد.
🔅فیلمی درام و اجتماعی که بجای نمایش بیچارگی، فقر، فلاکت و فحشا حرفش را میزند و مقصودش را میرساند، مردی که ضامن رفیق بچگیهایش شده و خانه زندگیاش را بانک مصادره کرده، برادرش سهمالارث میلیاردیاش را بالا کشیده و زنش او و بچهاش را رها کرده و از این همه لطمهای که از عزیزانش دیده دیوانه شده، هنوز هم برای آن رفاقت بچگی حرمت قائل است، برای برادرش کادو میخرد و در نهایت همسر سابقش را به نفع دل دخترش میبخشد و آبرودارش میکند و مادری که در گذشته خطایی کرده را هم پشیمان و محترم تمام میکند و البته فیلمساز وقتی چالشهای پیش روی یک دختر نوجوان را که پدر و مادرش بالای سرش نیستند نشان میداد در زیرلایههایش طلاق را تقبیح کرد.
مهربانی در لحظه لحظهی این پدرِ زیبا موج میزند.
🔅نجابت و حیا از دیگر نکات چشمگیر «زیبا صدایم کن» است و در چند سکانس مصادیق جذابی داشت که سرمشق خوبی برای دیگر فیلمسازان میتواند باشد تا یاد بگیرند میتوان برای جذب مخاطب و نشاندن لبخند بر لبش لازم نیست از شوخیهای جنسی استفاده کنند که حتی با طنازی میشود از ایجاد این موقعیتها جلوگیری کرد و مخاطب را راضی نگه داشت.
🔅باید دید کارگردانی که باعث شد امین حیایی اولین سیمرغ بلورینش را از شبِ صدرعاملی با خود به خانه ببرد؛ در این جشنواره کدام سیمرغ را روی شانهی هنرمندانش مینشاند.
📝 نرجس احمدی
📡 روبش/وایپ را در پیامرسانها دنبال کنید
@irwipe
🔸خسرو وقتی موتور پیک غذا رو میدزدد هم یک پدر مهربان است که تلاش میکند به هرروش حتی غلطی دخترش را به آرزویش برساند!
🔸اصلاً این آقا خسرو همانجا که گلدانی که برای تولد زیبا کاشته بود و بعنوان هدیه تولد براش فرستاده بود را زد شکست و از لای خاک گلدان سرویس جواهر عروسی مادرش را که برای آیندهی زیبا کنار گذاشته بود درآورد تا بشود پول پیش خانهی دابازی برای زیبا، کار را جمع کرد و مخاطب همهجوره او را قبول کرد. حتی وقتی آخر فیلم حقیقتی که سالها از زیبا پنهان کرده بود را بازگو کرد مخاطب نمیتوانست از این پدر که یک روزه قهرمان شده بود دلخور شود! او بههرحال مادر زیبا را به زیبا برگرداند.
🔅«زیبا صدایم کن» همانطور که صدرعاملی در نشست رسانهای پس از اکران هم گفت: همه نیت من این بود از ابتدا که تجسم و تصور مهربانی را روی پرده ببینید
توانست لبخند رضایت را بر لبهای تماشاچی بنشاند و او را راضی و امیدوار از صندلی سالن سینما بلند کند، شروع خوبی داشت، خوب پیش رفت و با پایانبندی شسته رفتهای جمع و جور شد تا در تاریخ سینمای ایران برخلاف این روند جدید بیحرمت کردن پدرها، پدر را قهرمان زندگی بچهها کند، آبرودارش کند و نسل زد را همراه او.
صدرعاملی خوب به یکی از مهمترین چالشهای امروز که ارتباط گرفتن با این نسل است را با لایههایی از امید پرداخت.
این درخشانترین تاثیر ساخت و تماشای آخرین اثر رسول صدرعاملی است که قطعاً جای تقدیر دارد.
🔅فیلمی درام و اجتماعی که بجای نمایش بیچارگی، فقر، فلاکت و فحشا حرفش را میزند و مقصودش را میرساند، مردی که ضامن رفیق بچگیهایش شده و خانه زندگیاش را بانک مصادره کرده، برادرش سهمالارث میلیاردیاش را بالا کشیده و زنش او و بچهاش را رها کرده و از این همه لطمهای که از عزیزانش دیده دیوانه شده، هنوز هم برای آن رفاقت بچگی حرمت قائل است، برای برادرش کادو میخرد و در نهایت همسر سابقش را به نفع دل دخترش میبخشد و آبرودارش میکند و مادری که در گذشته خطایی کرده را هم پشیمان و محترم تمام میکند و البته فیلمساز وقتی چالشهای پیش روی یک دختر نوجوان را که پدر و مادرش بالای سرش نیستند نشان میداد در زیرلایههایش طلاق را تقبیح کرد.
مهربانی در لحظه لحظهی این پدرِ زیبا موج میزند.
🔅نجابت و حیا از دیگر نکات چشمگیر «زیبا صدایم کن» است و در چند سکانس مصادیق جذابی داشت که سرمشق خوبی برای دیگر فیلمسازان میتواند باشد تا یاد بگیرند میتوان برای جذب مخاطب و نشاندن لبخند بر لبش لازم نیست از شوخیهای جنسی استفاده کنند که حتی با طنازی میشود از ایجاد این موقعیتها جلوگیری کرد و مخاطب را راضی نگه داشت.
🔅باید دید کارگردانی که باعث شد امین حیایی اولین سیمرغ بلورینش را از شبِ صدرعاملی با خود به خانه ببرد؛ در این جشنواره کدام سیمرغ را روی شانهی هنرمندانش مینشاند.
📝 نرجس احمدی
📡 روبش/وایپ را در پیامرسانها دنبال کنید
@irwipe
🎞 فریبندگی اینفلوئنسری در مجموعهی «فریبا»
📺 مجموعهی تلویزیونی «فریبا» را شاید بتوان یکی از مجموعههایی دانست که صداوسیما با توجه به موقعیت زمانی مبادرت به ساخت آن کرده است.
پُرکِشش بودنِ موضوع، بازی خوب بازیگران به همراهِ گرههای داستانیِ درست به جذابیت داستان کمک کرده تا مخاطب را تا آخرین قسمت دنبالکنندهی آن کند، هرچند برخی از پرداختها ضعیف اما قابل اغماض بود.
📺 مجموعهی تلویزیونی «فریبا» را شاید بتوان یکی از مجموعههایی دانست که صداوسیما با توجه به موقعیت زمانی مبادرت به ساخت آن کرده است.
پُرکِشش بودنِ موضوع، بازی خوب بازیگران به همراهِ گرههای داستانیِ درست به جذابیت داستان کمک کرده تا مخاطب را تا آخرین قسمت دنبالکنندهی آن کند، هرچند برخی از پرداختها ضعیف اما قابل اغماض بود.
وایپ
🎞 فریبندگی اینفلوئنسری در مجموعهی «فریبا» 📺 مجموعهی تلویزیونی «فریبا» را شاید بتوان یکی از مجموعههایی دانست که صداوسیما با توجه به موقعیت زمانی مبادرت به ساخت آن کرده است. پُرکِشش بودنِ موضوع، بازی خوب بازیگران به همراهِ گرههای داستانیِ درست به جذابیت…
📱پرداخت به موضوع اینفلوئنسرها با توجه به اقبال عمومی جوانان به سمت این نوع کارها با وجود دسرسی آسان در فضای تیکتاک، یوتیوپ، اینستاگرام بسیار مهم و ضروری است.
📱نمایش ساختار شرکتها و تسلط بر زندگی اینفلوئنسرها را شاید بتوان جذابترین بخش این مجموعه دانست که آزادی فردِ مشهور با قراردادهای منعقد شده با شرکت محدود میشود و این آزادیِ نمایشی، دروغ بزرگ رسانهای است.
📱بخش دیگر، پرداخت به زندگی فیک «دروغین» این افراد است که برای دستیابی به سودِ بالاتر حتی حاضرند، ازدواج صوری هم بکنند.
📱نکتهی قابل تأمل این مجموعه، نمایش معیار ارزشگزاری افراد بود که بر مبنای سودآوری آنها رتبهبندی میشدند، دقیقا در نظام سرمایهداری، افراد به اندازهی سودآوریشان در این نظام جای دارند!
📱نمایش تأثیر زندگیهای نمایشی اینفلوئنسرها بر تمایلات مردم در جهت تشابه با زندگی این افراد و فشارهای روانی حاصل از آن، دقیق پرداخته شده بود.
📱پرداخت مناسب مجموعه نسبت به موضوع «قاچاق انسان به ویژه دختران» از نکات مثبت این مجموعه بود و در روند داستان به امنیت ترکیه، مسئله خرید مسکن ایرانیان در آنجا و سایتهای قمار که عموما مبدأ استقرارشان ترکیهست به خوبی ورود کرده است و میتوان آن را پاسخ خوبی به سیاست اخیر رسانههای ترکی در عصبانی کردن ایرانیها دانست.
📱موضوع بازی و آفت قمار که در بازیها، نسل جوان را آلوده میکند، به خوبی پرداخت شده بود و نکتهبینی سازندگان به حدی دقیق بود که اشاره شد بازی منچ هم از درمعرض قمار بودن مستثنی نیست.
📱استفاده ابزاری و جنسیتی از دخترانی که در صنعت مد و تبلیغات در شرکتهای مربوطه مشغول میشوند، از نکات حائزاهمیتی است که خوب است مجموعهای مستقل در مورد آن ساخته شود و چرایی این عطش در جوانان را به تصویر بکشاند و چگونگیاش را در قالب این شرکتها به چالش بکشاند.
📺 مجموعهی تلویزیونی فریبا از آن دست مجموعههایی است که توسط رسانهی ملی درست هزینه شده است.
📝 زهرا خندان
📡 روبش/وایپ را در پیامرسانها دنبال کنید
@irwipe
📱نمایش ساختار شرکتها و تسلط بر زندگی اینفلوئنسرها را شاید بتوان جذابترین بخش این مجموعه دانست که آزادی فردِ مشهور با قراردادهای منعقد شده با شرکت محدود میشود و این آزادیِ نمایشی، دروغ بزرگ رسانهای است.
📱بخش دیگر، پرداخت به زندگی فیک «دروغین» این افراد است که برای دستیابی به سودِ بالاتر حتی حاضرند، ازدواج صوری هم بکنند.
📱نکتهی قابل تأمل این مجموعه، نمایش معیار ارزشگزاری افراد بود که بر مبنای سودآوری آنها رتبهبندی میشدند، دقیقا در نظام سرمایهداری، افراد به اندازهی سودآوریشان در این نظام جای دارند!
📱نمایش تأثیر زندگیهای نمایشی اینفلوئنسرها بر تمایلات مردم در جهت تشابه با زندگی این افراد و فشارهای روانی حاصل از آن، دقیق پرداخته شده بود.
📱پرداخت مناسب مجموعه نسبت به موضوع «قاچاق انسان به ویژه دختران» از نکات مثبت این مجموعه بود و در روند داستان به امنیت ترکیه، مسئله خرید مسکن ایرانیان در آنجا و سایتهای قمار که عموما مبدأ استقرارشان ترکیهست به خوبی ورود کرده است و میتوان آن را پاسخ خوبی به سیاست اخیر رسانههای ترکی در عصبانی کردن ایرانیها دانست.
📱موضوع بازی و آفت قمار که در بازیها، نسل جوان را آلوده میکند، به خوبی پرداخت شده بود و نکتهبینی سازندگان به حدی دقیق بود که اشاره شد بازی منچ هم از درمعرض قمار بودن مستثنی نیست.
📱استفاده ابزاری و جنسیتی از دخترانی که در صنعت مد و تبلیغات در شرکتهای مربوطه مشغول میشوند، از نکات حائزاهمیتی است که خوب است مجموعهای مستقل در مورد آن ساخته شود و چرایی این عطش در جوانان را به تصویر بکشاند و چگونگیاش را در قالب این شرکتها به چالش بکشاند.
📺 مجموعهی تلویزیونی فریبا از آن دست مجموعههایی است که توسط رسانهی ملی درست هزینه شده است.
📝 زهرا خندان
📡 روبش/وایپ را در پیامرسانها دنبال کنید
@irwipe
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎭 ولنگاری بیاندازه و کنایاتِ توهینآمیز به حکومت، چاشنی نمایش طنز قجری!
🔸این روزها که خبر اجرای دوهفتهای تئاتر «سفرنامه آبجی مطفر» راشنیدم به یاد اعتراض پر سروصدای قطبالدین صادقی، کارگردان این نمایش روی صحنه و مقابل تماشاچیان افتادم او از عدم دریافت بودجه کافی برای اجرای این اثر انتقاد کرد و گفت برای آمادهسازی نمایش مجبور به گرفتن وام شده است. به کاهش تعداد اجراهای نمایشش به دلیل اختصاص دادن تالار اصلی تئاتر شهر به گروه دیگری گلایه کرده و به مسئولان تا میتوانست تاخت.
🔸این روزها که خبر اجرای دوهفتهای تئاتر «سفرنامه آبجی مطفر» راشنیدم به یاد اعتراض پر سروصدای قطبالدین صادقی، کارگردان این نمایش روی صحنه و مقابل تماشاچیان افتادم او از عدم دریافت بودجه کافی برای اجرای این اثر انتقاد کرد و گفت برای آمادهسازی نمایش مجبور به گرفتن وام شده است. به کاهش تعداد اجراهای نمایشش به دلیل اختصاص دادن تالار اصلی تئاتر شهر به گروه دیگری گلایه کرده و به مسئولان تا میتوانست تاخت.
وایپ
🎭 ولنگاری بیاندازه و کنایاتِ توهینآمیز به حکومت، چاشنی نمایش طنز قجری! 🔸این روزها که خبر اجرای دوهفتهای تئاتر «سفرنامه آبجی مطفر» راشنیدم به یاد اعتراض پر سروصدای قطبالدین صادقی، کارگردان این نمایش روی صحنه و مقابل تماشاچیان افتادم او از عدم دریافت بودجه…
🔸«سفرنامه آبجی مظفر» قرار است یک تئاتر کمدی تاریخی باشد و البته موزیکال؛ به قول قطبالدین صادقی در آن جنجال آخر اجرای شب اول روی صحنه سالن تئاترشهر؛ چهره ندارد و البته موضوعش خارجکی نیست!
🔸ماجرای طنزی از سفر مظفرالدینشاه قاجار است به پاریس برای افتتاح نمایشگاه ۱۹۰۰، سبک و سیاقش برگرفته از همان روحوضیهای سنتی و قدیمی ایرانیست با همان مدل موسیقی و ضربآهنگ تند و تُنبکی. و البته محوریت داستان قدمشاه است، زنِمطرب دربار که در این سفر همراه مظفرالدینشاه است و افسری فرانسوی دلباختهی او میشود و باقی ماجرا...
🔸در طول اجرا، بنگاه شادمانی قدمشاه بارها و بارها برپا میشود و موسیقی زنده و خوانندهی خانم و آقا، رقاص و رقاصه!
حرکات موزون و اروتیک برآمده از داستانی اروتیک است که مخاطب را مخاطب عام فرض نکرده و قطعاً برای گروه سنی پایین این حجم از الفاظ و حالات رکیکِ جنسی نهتنها مناسب نبوده، بلکه سم است.
🔸و حجابِ چادر که انگار قرار است حرمتی دیگر برای آن باقی نماند! بر سر هر مدل زنی و در هر حالِ نامناسبی دیده میشود، مثلاً زنِ هفتقلم آرایش کردهای که رقص کنان درحال عزاداریست!
🔸در اینچنین اجراهایی شاید با مجوز رقص کروگرافی شده زنان و مردان در کنار هم عرفی را سالهاست ایجاد کردند که کمتر حساسیتزاست و انگار پیش چشم مسئول و مخاطب عادیسازی شده اما «سفرنامه آبجی مظفر» رسماً رقاصهی زن دارد، بدون تعارف و لکنت!
و از همه بدتر این مدل رقصیدنها در سراسر نمایش با تذکر رعایت حجاب همراه است!
مظفرالدین شاه هرجا میرود به زنان همراه تذکر میدهد حجاب اسلامیتان را رعایت کنید بعد بروین فلان جا!
🔸شاید قطبالدین اینجور خواسته زهر کلامش را در مضمون نمایش بگیرد و مخاطب را دچار بیحسی موضعی کند که چندان بهش برنخورد وقتی در طول و عرض نمایش مدام تحقیر ایرانی را میبیند و ایرانی را با برجسته کردن نقاط ضعف فرهنگیاش تمسخر میکند.
فرهنگی که خیلی خیلی پیش از فرانسه متعلق به ایران و ایرانی بود؛ دست گذاشتن روی بخش و برشی از تاریخ و آنرا دستمایهی تحقیر ایرانی کردن، جز خودزنی یک مازوخیست برایم مفهوم محترمانهتری ندارد؛ اگرچه اصل و تمام ماجرا منحصراً این نیست!
تا جایی که شاه مملکت را آنقدر بیمایه تصویر کنی و او را چشمچران، هوسران و شاهدباز معرفی کنی و در عینحال آنقدر سفاک که رقاصه دربارش را نعل بزند!
🔸و این خودزنی فرهنگی آنقدر برای قطبالدین صادقی انگار اهمیت دارد که به ضرب تکرار مکررات و کشدار کردن داستان، پیه خستگی مخاطب را به جان خریده و با ضرب و زور ضربآهنگ و رقص قصد دارد نگذارد تئاتر و مخاطب از نفس بیوفتند.
آیا اساساً واجب است این هجم از تمسخر، خودتحقیری، توهین و جسارت به ایران را زرورق پیچیده لابلای رقص و آواز به خورد مخاطب داد؟!
🔸نمایش با پایانی تراژیک و بشدت شعارزده در سیاسیترین حالات و کمالات به اتمام میرسد، با شکنجه و ریختن خونِ زنی که شاد است و آواز میخواند و میرقصد و صدای جیرینگ جیرینگ خلخالش روح زندگی را در ایران و فرانسه به جریان انداخته بود.
🔸«سفرنامه آبجی مظفر» انگار مرثیهای شده باشد برای زنان ایران، وقتی که گروه موسیقی بارها و بارها فریاد میزنند؛
آبجی مظفر، چرا دل وِیلونه، چرا جون ارزونه! چرا جون ارزونه! چرا جون ارزونه!
🔸ارجاعات سیاسی و تلاش صادقی برای تقارن و قرابت معنایی دیروز و امروز در این نمایش قابل تأمل است؛ از تکیه کلامهایی چون: نهار خوردید؟! تا تلفظ موزهی لوور و...، نمایش بُنگاه شادمانی در صحنهی اجرایی که مجلس تعزیهی زنانه هم در آن نمایش داده میشود آنهم با آن حالات و احوال، یک مفهوم ساده و سطحی ندارد!
🔸شادی و زن و آواز هیچوقت در این سرزمین مظلوم نبود، اما گویی عدهای بنا دارند آنچه در ذهن مشوش و آلوده به غرضورزیهای فراوانشان میگذرد را به مخاطب دیکته کنند!
🔸«سفرنامه آبجی مظفر» شاید در نگاه اول نقد دوره قاجار باشد اما زیرلایههای آن تمام کنایههایش متوجه گفتمان امروز و حاکمیت فعلیست؛ قاجار ضعفهای بسیاری داشت، قبول؛ ایران را تکه تکه حراج کرد و البته نقاط درخشانی هم در تاریخش بود؛ اما سوال همیشگیام این است که فضای هنری با این اشتهای سیری ناپذیری که در نقد دوره قاجار دارد و از هیچ توهین و تحقیری نسبت به آن فروگذار نیست، چطور برای دوره پهلوی و جنایتهایش، برای چپاولها و مملکت را چوب حراج زدنهایش همواره صُمٌ بکم است!
🔸اساساً انگار هیچوقت هیچ هنرمندی هیچ نقدی به پهلوی برای آنهمه تحقیری که از طرف امریکا و اروپا و شوروی میشد ندارد؛ مثلا آن دورهمی سه نفرهی روزولت و چرچیل به میزبانی استالین در سفارت شوروی بدون حضور محمدرضاشاه ایران، درونمایهی چند تئاتر طنزِ جذاب تاریخی میتواند باشد؟!
📝 نرجس احمدی
📡 روبش/وایپ را در پیامرسانها دنبال کنید
@irwipe
🔸ماجرای طنزی از سفر مظفرالدینشاه قاجار است به پاریس برای افتتاح نمایشگاه ۱۹۰۰، سبک و سیاقش برگرفته از همان روحوضیهای سنتی و قدیمی ایرانیست با همان مدل موسیقی و ضربآهنگ تند و تُنبکی. و البته محوریت داستان قدمشاه است، زنِمطرب دربار که در این سفر همراه مظفرالدینشاه است و افسری فرانسوی دلباختهی او میشود و باقی ماجرا...
🔸در طول اجرا، بنگاه شادمانی قدمشاه بارها و بارها برپا میشود و موسیقی زنده و خوانندهی خانم و آقا، رقاص و رقاصه!
حرکات موزون و اروتیک برآمده از داستانی اروتیک است که مخاطب را مخاطب عام فرض نکرده و قطعاً برای گروه سنی پایین این حجم از الفاظ و حالات رکیکِ جنسی نهتنها مناسب نبوده، بلکه سم است.
🔸و حجابِ چادر که انگار قرار است حرمتی دیگر برای آن باقی نماند! بر سر هر مدل زنی و در هر حالِ نامناسبی دیده میشود، مثلاً زنِ هفتقلم آرایش کردهای که رقص کنان درحال عزاداریست!
🔸در اینچنین اجراهایی شاید با مجوز رقص کروگرافی شده زنان و مردان در کنار هم عرفی را سالهاست ایجاد کردند که کمتر حساسیتزاست و انگار پیش چشم مسئول و مخاطب عادیسازی شده اما «سفرنامه آبجی مظفر» رسماً رقاصهی زن دارد، بدون تعارف و لکنت!
و از همه بدتر این مدل رقصیدنها در سراسر نمایش با تذکر رعایت حجاب همراه است!
مظفرالدین شاه هرجا میرود به زنان همراه تذکر میدهد حجاب اسلامیتان را رعایت کنید بعد بروین فلان جا!
🔸شاید قطبالدین اینجور خواسته زهر کلامش را در مضمون نمایش بگیرد و مخاطب را دچار بیحسی موضعی کند که چندان بهش برنخورد وقتی در طول و عرض نمایش مدام تحقیر ایرانی را میبیند و ایرانی را با برجسته کردن نقاط ضعف فرهنگیاش تمسخر میکند.
فرهنگی که خیلی خیلی پیش از فرانسه متعلق به ایران و ایرانی بود؛ دست گذاشتن روی بخش و برشی از تاریخ و آنرا دستمایهی تحقیر ایرانی کردن، جز خودزنی یک مازوخیست برایم مفهوم محترمانهتری ندارد؛ اگرچه اصل و تمام ماجرا منحصراً این نیست!
تا جایی که شاه مملکت را آنقدر بیمایه تصویر کنی و او را چشمچران، هوسران و شاهدباز معرفی کنی و در عینحال آنقدر سفاک که رقاصه دربارش را نعل بزند!
🔸و این خودزنی فرهنگی آنقدر برای قطبالدین صادقی انگار اهمیت دارد که به ضرب تکرار مکررات و کشدار کردن داستان، پیه خستگی مخاطب را به جان خریده و با ضرب و زور ضربآهنگ و رقص قصد دارد نگذارد تئاتر و مخاطب از نفس بیوفتند.
آیا اساساً واجب است این هجم از تمسخر، خودتحقیری، توهین و جسارت به ایران را زرورق پیچیده لابلای رقص و آواز به خورد مخاطب داد؟!
🔸نمایش با پایانی تراژیک و بشدت شعارزده در سیاسیترین حالات و کمالات به اتمام میرسد، با شکنجه و ریختن خونِ زنی که شاد است و آواز میخواند و میرقصد و صدای جیرینگ جیرینگ خلخالش روح زندگی را در ایران و فرانسه به جریان انداخته بود.
🔸«سفرنامه آبجی مظفر» انگار مرثیهای شده باشد برای زنان ایران، وقتی که گروه موسیقی بارها و بارها فریاد میزنند؛
آبجی مظفر، چرا دل وِیلونه، چرا جون ارزونه! چرا جون ارزونه! چرا جون ارزونه!
🔸ارجاعات سیاسی و تلاش صادقی برای تقارن و قرابت معنایی دیروز و امروز در این نمایش قابل تأمل است؛ از تکیه کلامهایی چون: نهار خوردید؟! تا تلفظ موزهی لوور و...، نمایش بُنگاه شادمانی در صحنهی اجرایی که مجلس تعزیهی زنانه هم در آن نمایش داده میشود آنهم با آن حالات و احوال، یک مفهوم ساده و سطحی ندارد!
🔸شادی و زن و آواز هیچوقت در این سرزمین مظلوم نبود، اما گویی عدهای بنا دارند آنچه در ذهن مشوش و آلوده به غرضورزیهای فراوانشان میگذرد را به مخاطب دیکته کنند!
🔸«سفرنامه آبجی مظفر» شاید در نگاه اول نقد دوره قاجار باشد اما زیرلایههای آن تمام کنایههایش متوجه گفتمان امروز و حاکمیت فعلیست؛ قاجار ضعفهای بسیاری داشت، قبول؛ ایران را تکه تکه حراج کرد و البته نقاط درخشانی هم در تاریخش بود؛ اما سوال همیشگیام این است که فضای هنری با این اشتهای سیری ناپذیری که در نقد دوره قاجار دارد و از هیچ توهین و تحقیری نسبت به آن فروگذار نیست، چطور برای دوره پهلوی و جنایتهایش، برای چپاولها و مملکت را چوب حراج زدنهایش همواره صُمٌ بکم است!
🔸اساساً انگار هیچوقت هیچ هنرمندی هیچ نقدی به پهلوی برای آنهمه تحقیری که از طرف امریکا و اروپا و شوروی میشد ندارد؛ مثلا آن دورهمی سه نفرهی روزولت و چرچیل به میزبانی استالین در سفارت شوروی بدون حضور محمدرضاشاه ایران، درونمایهی چند تئاتر طنزِ جذاب تاریخی میتواند باشد؟!
📝 نرجس احمدی
📡 روبش/وایپ را در پیامرسانها دنبال کنید
@irwipe
وایپ
🗓 به مناسبت هشت مارس، روزِ جهانی زن ⚡️دوران نوجوانیام، با فیلمهای دههی هفتاد گره خورد. ⚡️دخترِ نوجوانِ آرمانخواه، با دیدنِ فیلمهای «قرمز»، «آبی»، «شوکران» و... با روی دیگر زنانگی آشنا شد، زنی که از نظر ظاهری کاریزمای خاصی داشت و در فیلمها به مقابله…
🌪فیلمِ «من ترانه پانزده سال دارم» چنان روحیهی گستاخ نوجوانیام را تحریک کرد که دلم میخواست به جنگ مردانِ روزگارم بروم.
🌪فیلمِ «دختری با کفشهای کتانی» غمی از سادگی و لطافت دخترانه را در وجودم نشاند که دوست داشتم این وجه از وجودم را محو کنم و زنی مقتدر مانند «هدیه تهرانی» باشم.
🌪فیلمِ «عروس آتش» آتشی بر دلم زد که سنتهای حاکم بر جامعه را مردسالارانه بپندارم و دلم بخواهد علیه تمام سنتها به پاخیزم. همانگونه که در مجموعهی تلویزیونی «پدرسالار» چنان بغضی از آن محیط در دل احساس میکردم که دلم میخواست، تمام مردان را با روش خانم امیرسلیمانی نقرهداغ کنم!
⚡️این طرز فکر را در اکثر فیلمهای آن سالها که دنبال میکردم، حاکم میدیدم، بعدها که درسش را خواندم متوجه شدم رگههای نگرشی فمنیستهای لیبرال و حتی رادیکال در آن فیلمها پررنگ بوده و نوجوانیم را چگونه متأثر کرده بود با اینکه وقتی به مردانِ اطرافم نگاه میکردم نه آن زمختی را میدیدم و نه آن شدت عمل را‼️
بلکه قدرتِ لطافت زنانه بر محیط اطرافم، چنان پررنگ بود که در تعارضی قرار میگرفتم که واقعیت، این جامعهی اطراف من است یا آن سیاهی فیلمها⁉️
وقتی قدرت انتخاب خود و خواهرانم را در زندگی واقعی میدیدم و حتی وسعت مانور بیشتر دختران اطرافم نسبت به پسران را در تحصیل، آموزش مهارتها و... مشاهده میکردم، این غلیان هیجاناتم برای مقابله با سنتهای اجتماعیای که فیلمها به نمایش درمیآوردند را نمیدانستم چگونه آرام کنم‼️
⚡️فیلمهایی نیز بود که نقشِ فعال زنان را نادیده میگرفت و او را در حد همسری که کت همسر را میتکاند و بر دوشش میگذارد یا در سر بزنگاه شیری را حرام میکرد، کوچک به تصویر میکشید!
منِ نوجوانِ آرمانخواه برایم «کتایون ریاحی» در فیلم «این زن حرف نمیزند» بسیار جذابتر از «حمیده خیرآیادی» حاشیهنشین فیلم «پدرسالار» میبود.
شاید نادیدهانگاری نقش فعالِ زنان را در مجموعهی «زیر پای مادر» میتوان یافت که اوج عظمت یک زن را با زن خوب برای خلیل کبابی برابر میکرد!
عظمت زنانِ شهدا هم غالبا در فیلمها و مجموعهها با درآمیختن نقش فعال زنانه و تربیت و سازندگی در محیط خانه همراه نشد! درحالیکه این زنان از ظرفیت وسیعی برخوردارند.
🌪 از سوی دیگران فیلمهای همچون «آتش بس ۱و۲»، «خروس جنگی» و... دعواهای دوجنس را چنان کاریکاتوری نشان میداد که گویی زندگی خانوادگی، میدان جنگِ طنزی است که در آن باید هر که برای منافع خودش بجنگد و در یک پایانبندی باهم بودن اولویت مییافت!
این نوع نگاه حقیر به مبحث عظیم «زوجیت» خیانت رسانهای است که عمدهی آن ناشی از ندانستن است! هستی بر مبنای «زوجیت» بنا نهاده شده و خانواده زندگی بر مبنای زوجیت است که منطبق با نظام هستی است و باید ارزش و قرب این نظام به تصویر کشیده شود.
🌪فیلمِ «دختری با کفشهای کتانی» غمی از سادگی و لطافت دخترانه را در وجودم نشاند که دوست داشتم این وجه از وجودم را محو کنم و زنی مقتدر مانند «هدیه تهرانی» باشم.
🌪فیلمِ «عروس آتش» آتشی بر دلم زد که سنتهای حاکم بر جامعه را مردسالارانه بپندارم و دلم بخواهد علیه تمام سنتها به پاخیزم. همانگونه که در مجموعهی تلویزیونی «پدرسالار» چنان بغضی از آن محیط در دل احساس میکردم که دلم میخواست، تمام مردان را با روش خانم امیرسلیمانی نقرهداغ کنم!
⚡️این طرز فکر را در اکثر فیلمهای آن سالها که دنبال میکردم، حاکم میدیدم، بعدها که درسش را خواندم متوجه شدم رگههای نگرشی فمنیستهای لیبرال و حتی رادیکال در آن فیلمها پررنگ بوده و نوجوانیم را چگونه متأثر کرده بود با اینکه وقتی به مردانِ اطرافم نگاه میکردم نه آن زمختی را میدیدم و نه آن شدت عمل را‼️
بلکه قدرتِ لطافت زنانه بر محیط اطرافم، چنان پررنگ بود که در تعارضی قرار میگرفتم که واقعیت، این جامعهی اطراف من است یا آن سیاهی فیلمها⁉️
وقتی قدرت انتخاب خود و خواهرانم را در زندگی واقعی میدیدم و حتی وسعت مانور بیشتر دختران اطرافم نسبت به پسران را در تحصیل، آموزش مهارتها و... مشاهده میکردم، این غلیان هیجاناتم برای مقابله با سنتهای اجتماعیای که فیلمها به نمایش درمیآوردند را نمیدانستم چگونه آرام کنم‼️
⚡️فیلمهایی نیز بود که نقشِ فعال زنان را نادیده میگرفت و او را در حد همسری که کت همسر را میتکاند و بر دوشش میگذارد یا در سر بزنگاه شیری را حرام میکرد، کوچک به تصویر میکشید!
منِ نوجوانِ آرمانخواه برایم «کتایون ریاحی» در فیلم «این زن حرف نمیزند» بسیار جذابتر از «حمیده خیرآیادی» حاشیهنشین فیلم «پدرسالار» میبود.
شاید نادیدهانگاری نقش فعالِ زنان را در مجموعهی «زیر پای مادر» میتوان یافت که اوج عظمت یک زن را با زن خوب برای خلیل کبابی برابر میکرد!
عظمت زنانِ شهدا هم غالبا در فیلمها و مجموعهها با درآمیختن نقش فعال زنانه و تربیت و سازندگی در محیط خانه همراه نشد! درحالیکه این زنان از ظرفیت وسیعی برخوردارند.
🌪 از سوی دیگران فیلمهای همچون «آتش بس ۱و۲»، «خروس جنگی» و... دعواهای دوجنس را چنان کاریکاتوری نشان میداد که گویی زندگی خانوادگی، میدان جنگِ طنزی است که در آن باید هر که برای منافع خودش بجنگد و در یک پایانبندی باهم بودن اولویت مییافت!
این نوع نگاه حقیر به مبحث عظیم «زوجیت» خیانت رسانهای است که عمدهی آن ناشی از ندانستن است! هستی بر مبنای «زوجیت» بنا نهاده شده و خانواده زندگی بر مبنای زوجیت است که منطبق با نظام هستی است و باید ارزش و قرب این نظام به تصویر کشیده شود.
وایپ
🌪فیلمِ «من ترانه پانزده سال دارم» چنان روحیهی گستاخ نوجوانیام را تحریک کرد که دلم میخواست به جنگ مردانِ روزگارم بروم. 🌪فیلمِ «دختری با کفشهای کتانی» غمی از سادگی و لطافت دخترانه را در وجودم نشاند که دوست داشتم این وجه از وجودم را محو کنم و زنی مقتدر…
اما بعد
✨ از آن هویتِ مختلط از خانواده و واقعیت اجتماعی با یاوههای مرکب از حقیقت و کذب فیلمها وارد اجتماعی بزرگتر از قبل شدم زنانی را مشاهده و مطالعه کردم که نگاهِ محدود فیلمهای آن دهه را بیش از پیش برایم نمایان نمود.
زنانِ کتب حوزهی مقاومت، آن روحِ تشنهام را سیراب نمود!
📖در کتاب «همقسم» زنی را مییابی که مصداق بارز زنانی است که امام خمینی (ره) نقش آنها را مهمتر از مردان معرفی نموده است.
📖کتاب «تاوان عاشقی» و عملکرد «ام غسان» در یک سالواندی حوادث بعد از «طوفانالاقصی» عشق، زوجیت، مادری و... رو باهم داشت.
📖«فروغ منهی» قهرمانِ کتاب «درگاه این خانه بوسیدنی است» همان زنی است که عاطفه و محبتش را حول محور انقلاب و توحید به جریان گذاشت و شهادت سه پسرش او را طلبکار نظام شیعی نکرد!
📺 مجموعهی تلویزیونی «آخرین دیدار» نمایانگر مادر شهید معماریانی است که به شدت قابلیت الگوسازی برای زنانِ تشنه و بیداردلِ جهان دارد.
💫 بانوی فلسطینی که پنجاه نفر از اعضای خانوادهاش را از دست میدهد اما برای پیروزی مقاومت درود میفرستد.
💫 دختربچهی فلسطینی که در سرزمین مادریاش برای مستکبرین جهان رجز میخواند.
💫 همسر شهدایی چون شهید عزیز سید حسن نصرالله که چنان خانه را مدیریت میکند که یک مرد با آن لطافت و محبت، خیالش از خانه تخت میشود و به مبارزه با استکبار جهانی میرود.
💫زنانِ سرزمینم که در پویش «ایران همدل» با جریان عاطفههایشان از طلای محبوبِ زنان برای هدف توحیدی میگذرند!
براستی کجایند فیلمسازان ایران و جهان که این زنانِ واقعی را به تصویر بکشند!
✨در پایان باید اشاره شود که نقش فعالِ تاریخی زنان، که باید رسانهای شود، شغلشان نیست! چه بسا زنی دکتر یا معلم یا وزیر باشد اما نقش فعال تاریخی نداشته باشد! اما زنی در خانه چنان خوب به نقشش بپردازد که تاریخ و جهان، وامدار او باشد، مانند مادران شهدا همچون مادرِ شهید قاسم سلیمانی، مادرِ شهید سید حسن نصرالله، مادر شهید...
✨نقش اساسی زنان این است که از قدرتِ وسیعشان در بُعد عاطفه استفاده کنند تا زنان و مردان جامعه با جریان عاطفهی آنان به تغییر موازنهی جهانیِ قدرت به نفعِ توحید، روی آورند.
یعنی اگر زنِ خوبی برای خلیل کبابی هستی، باید او را برای ایجاد تغییر قدرت توحید کمک کرده باشی، چیزی که مغفول است در برخی از فیلمها چیزی که ملموس است در زندگی زنان شهدای مقاومت لبنان و...
✨کاش هنر به خدمتِ تصویرسازی از این زنان قهرمان بربیاید، که اگر این شود، هویتِ جهانی زنان متاثر از آن خواهد شد مانند اقدامات مردمانِ آزادهی جهان بعد از مشاهدهی ارادههای پولادین مردم غزه.
✨کاش تمامِ زنان میدانستند که میتوانند ظهوری از بروزات حضرت زهرا سلاماللهعلیها در جهان و تاریخ باشند تا به انتخاب تاریخ روز جهانی زن، معترض شوند که برای زنان باید روز ولادتِ زنی ملاک باشد که تمام هستی به ایشان بدهکار است.
✨کاش تمامِ قالبهای هنری از مستند، برنامههای ترکیبی، فیلم سینمایی، پویانمایی و... به خدمت تصویرسازی از زندگی حضرت خدیجه سلاماللهعلیها درمیآمد، زنی که در اوجِ زنانگی است و نقش مؤثر جهان و تاریخ را ایفا نمود، زنی که تمام نمادهای یک زن برتر از بشر را دارد.
✨ کاش همتِ برنامهسازی برای تغییر در حوزهی زنان به سمت ساختِ الگوهای جهان اسلام معطوف میشد، مجموعهی «اختالرضا علیهاالسلام» و پویانمایی «شاهزادهی روم» از این دست است که در مقابل حضور مقتدرانه و چندبعدی بانوانی چون حکیمه خاتون علیهاالسلام، امفروه، حضرت امالبنین علیهاالسلام و... بسیار اندک میباشد.
هرچند از تلاش «ابوالقاسم طالبی» نمیتوان گذشت که همواره در آغاز فیلمهایش آن را تقدیم حضرت زهرا سلاماللهعلیها میکند و نشان میدهد که یک مرد برای موفقیت هم نیاز به یک بانوی متصل به الله دارد.
📝 زهرا خندان
📡 روبش/وایپ را در پیامرسانها دنبال کنید
@irwipe
✨ از آن هویتِ مختلط از خانواده و واقعیت اجتماعی با یاوههای مرکب از حقیقت و کذب فیلمها وارد اجتماعی بزرگتر از قبل شدم زنانی را مشاهده و مطالعه کردم که نگاهِ محدود فیلمهای آن دهه را بیش از پیش برایم نمایان نمود.
زنانِ کتب حوزهی مقاومت، آن روحِ تشنهام را سیراب نمود!
📖در کتاب «همقسم» زنی را مییابی که مصداق بارز زنانی است که امام خمینی (ره) نقش آنها را مهمتر از مردان معرفی نموده است.
📖کتاب «تاوان عاشقی» و عملکرد «ام غسان» در یک سالواندی حوادث بعد از «طوفانالاقصی» عشق، زوجیت، مادری و... رو باهم داشت.
📖«فروغ منهی» قهرمانِ کتاب «درگاه این خانه بوسیدنی است» همان زنی است که عاطفه و محبتش را حول محور انقلاب و توحید به جریان گذاشت و شهادت سه پسرش او را طلبکار نظام شیعی نکرد!
📺 مجموعهی تلویزیونی «آخرین دیدار» نمایانگر مادر شهید معماریانی است که به شدت قابلیت الگوسازی برای زنانِ تشنه و بیداردلِ جهان دارد.
💫 بانوی فلسطینی که پنجاه نفر از اعضای خانوادهاش را از دست میدهد اما برای پیروزی مقاومت درود میفرستد.
💫 دختربچهی فلسطینی که در سرزمین مادریاش برای مستکبرین جهان رجز میخواند.
💫 همسر شهدایی چون شهید عزیز سید حسن نصرالله که چنان خانه را مدیریت میکند که یک مرد با آن لطافت و محبت، خیالش از خانه تخت میشود و به مبارزه با استکبار جهانی میرود.
💫زنانِ سرزمینم که در پویش «ایران همدل» با جریان عاطفههایشان از طلای محبوبِ زنان برای هدف توحیدی میگذرند!
براستی کجایند فیلمسازان ایران و جهان که این زنانِ واقعی را به تصویر بکشند!
✨در پایان باید اشاره شود که نقش فعالِ تاریخی زنان، که باید رسانهای شود، شغلشان نیست! چه بسا زنی دکتر یا معلم یا وزیر باشد اما نقش فعال تاریخی نداشته باشد! اما زنی در خانه چنان خوب به نقشش بپردازد که تاریخ و جهان، وامدار او باشد، مانند مادران شهدا همچون مادرِ شهید قاسم سلیمانی، مادرِ شهید سید حسن نصرالله، مادر شهید...
✨نقش اساسی زنان این است که از قدرتِ وسیعشان در بُعد عاطفه استفاده کنند تا زنان و مردان جامعه با جریان عاطفهی آنان به تغییر موازنهی جهانیِ قدرت به نفعِ توحید، روی آورند.
یعنی اگر زنِ خوبی برای خلیل کبابی هستی، باید او را برای ایجاد تغییر قدرت توحید کمک کرده باشی، چیزی که مغفول است در برخی از فیلمها چیزی که ملموس است در زندگی زنان شهدای مقاومت لبنان و...
✨کاش هنر به خدمتِ تصویرسازی از این زنان قهرمان بربیاید، که اگر این شود، هویتِ جهانی زنان متاثر از آن خواهد شد مانند اقدامات مردمانِ آزادهی جهان بعد از مشاهدهی ارادههای پولادین مردم غزه.
✨کاش تمامِ زنان میدانستند که میتوانند ظهوری از بروزات حضرت زهرا سلاماللهعلیها در جهان و تاریخ باشند تا به انتخاب تاریخ روز جهانی زن، معترض شوند که برای زنان باید روز ولادتِ زنی ملاک باشد که تمام هستی به ایشان بدهکار است.
✨کاش تمامِ قالبهای هنری از مستند، برنامههای ترکیبی، فیلم سینمایی، پویانمایی و... به خدمت تصویرسازی از زندگی حضرت خدیجه سلاماللهعلیها درمیآمد، زنی که در اوجِ زنانگی است و نقش مؤثر جهان و تاریخ را ایفا نمود، زنی که تمام نمادهای یک زن برتر از بشر را دارد.
✨ کاش همتِ برنامهسازی برای تغییر در حوزهی زنان به سمت ساختِ الگوهای جهان اسلام معطوف میشد، مجموعهی «اختالرضا علیهاالسلام» و پویانمایی «شاهزادهی روم» از این دست است که در مقابل حضور مقتدرانه و چندبعدی بانوانی چون حکیمه خاتون علیهاالسلام، امفروه، حضرت امالبنین علیهاالسلام و... بسیار اندک میباشد.
هرچند از تلاش «ابوالقاسم طالبی» نمیتوان گذشت که همواره در آغاز فیلمهایش آن را تقدیم حضرت زهرا سلاماللهعلیها میکند و نشان میدهد که یک مرد برای موفقیت هم نیاز به یک بانوی متصل به الله دارد.
📝 زهرا خندان
📡 روبش/وایپ را در پیامرسانها دنبال کنید
@irwipe
وایپ
Video
🛑کاش سهیل بیرقی شرم کند و عزت و قدرت ایران را نفروشد!
🔺سهیل بیرقی کارگردان فیلم زیرزمینی «بیداد» که اخیرا از سوی محاکم قضایی به پرداخت جزای نقدی محکوم شده در جشنواره کارلوویواری حضور خواهد یافت!
🔺بیرقی که فیلمهای «عرق سرد» و «عامه پسند» را در کارنامه دارد، فیلم جدیدش را احتمالا به توهم تحقق انقلاب جنبش زن زندگی، بدون رعایت خطوط قرمز و رعایت حجاب بازیگران زن ساخته است.
امیر جدیدی، لیلی رشیدی، سروین ضابطیان، علی ملاقلیپور و...در این فیلم بازی کردهاند.
🔺لیلی رشیدی که از فعالان جنبش زن زندگی بود در این فیلم بدون پوشش بازی کرده است . او به همراه سایر بازیگران به گفته بیرقی در جشنواره شرکت نخواهند کرد و بیرقی به تنهایی در کارلوویواری حضور میابد.
🔺از موضوع و نمایه فیلم که مربوط به موضوع خوانندگی زنان در ایران است پیداست که محتوا و مضمون آن چیست و چه پیامی دارد و چه تصویری از ایران و ایرانی به نمایش خواهد گذاشت!
🔺اما صحبت از زمان کنونی است که پس از شکست خفت بار رژیم جعلی اکنون عزت و جایگاه ایران و ایرانی در جهان به مراتب ارتقا یافته و دیگر نباید کسی بتواند به سادگی به اعتبار این جایگاه خدشه وارد کند.
توهمات بیرقی و امثال او اکنون در دید بسیاری از جهانیان رنگ باخته و طبیعتاً اگر او کوچکترین درکی از این موضوع داشته باشد میداند که حتی منفعت شخصیاش هم در عدم پخش فیلمش و زبان در کام کشیدن است.
🔺قوه قضائیه نیز که حکم زندان را به جریمه نقدی تقلیل داده باید به فکر بازدارندگی باشد نه مسامحه با چنین افرادی که تجربه ثابت کرده نمکدان میشکنند!
📝 محمدجعفر هاشمی
📡 روبش/وایپ
@irwipe
🔺سهیل بیرقی کارگردان فیلم زیرزمینی «بیداد» که اخیرا از سوی محاکم قضایی به پرداخت جزای نقدی محکوم شده در جشنواره کارلوویواری حضور خواهد یافت!
🔺بیرقی که فیلمهای «عرق سرد» و «عامه پسند» را در کارنامه دارد، فیلم جدیدش را احتمالا به توهم تحقق انقلاب جنبش زن زندگی، بدون رعایت خطوط قرمز و رعایت حجاب بازیگران زن ساخته است.
امیر جدیدی، لیلی رشیدی، سروین ضابطیان، علی ملاقلیپور و...در این فیلم بازی کردهاند.
🔺لیلی رشیدی که از فعالان جنبش زن زندگی بود در این فیلم بدون پوشش بازی کرده است . او به همراه سایر بازیگران به گفته بیرقی در جشنواره شرکت نخواهند کرد و بیرقی به تنهایی در کارلوویواری حضور میابد.
🔺از موضوع و نمایه فیلم که مربوط به موضوع خوانندگی زنان در ایران است پیداست که محتوا و مضمون آن چیست و چه پیامی دارد و چه تصویری از ایران و ایرانی به نمایش خواهد گذاشت!
🔺اما صحبت از زمان کنونی است که پس از شکست خفت بار رژیم جعلی اکنون عزت و جایگاه ایران و ایرانی در جهان به مراتب ارتقا یافته و دیگر نباید کسی بتواند به سادگی به اعتبار این جایگاه خدشه وارد کند.
توهمات بیرقی و امثال او اکنون در دید بسیاری از جهانیان رنگ باخته و طبیعتاً اگر او کوچکترین درکی از این موضوع داشته باشد میداند که حتی منفعت شخصیاش هم در عدم پخش فیلمش و زبان در کام کشیدن است.
🔺قوه قضائیه نیز که حکم زندان را به جریمه نقدی تقلیل داده باید به فکر بازدارندگی باشد نه مسامحه با چنین افرادی که تجربه ثابت کرده نمکدان میشکنند!
📝 محمدجعفر هاشمی
📡 روبش/وایپ
@irwipe
✴️ لزوم گذر از روایتهای رسانهای فعلی به «روایتِ أفواجا»
🔸«روایت فتح» در زمانهی شهید آوینی به شکست هیمنهی جنگ کلاسیک با ایمانِ سربازان خمینی، انجام گرفت. روایتی خالص با نگرشی توحیدی که فتوحات را چه در ابعاد نگرشی، چه عملکردی و چه احساسی به نمایش میگذاشت.
🔶 اکنون و پس از دفاع مقدس و قهرمانانه ۱۲ روزه ملت ایران وقت آن رسیده است که روایتهای رسانهای از اثرات فتح برای ایران و جهان سخن گویند. باید بخشی از تولیدات هنری اعم از فیلمهای سینمایی، مجموعههای تلویزیونی، مستندها، رئالیتیشوها و... به نتایج فتح بپردازد کاری که قسمتی از آن را میتوان در آثار مرحوم «نادر طالبزاده» یافت.
🔶 «روایتِ أفواجا» یعنی گرایش فوج فوج از مردم و مستضعفین عالم به سمتِ دستانی که دستِ خدا را یاری میدهند! گرایش آدمهای مختاری که در عرصه پروپاگاندای تولیدات رسانهای و هنریِ پرهیاهوی دنیای استکبار با مشاهدهی «آیات روشن الهی» به سمت باورهای توحیدی حرکت کردند و میکنند و خواهند کرد.
تصویرِ گرایش جهانی به سمت آرمانهای انقلاب اسلامی مخصوصا بعد از جنگ تحمیلی رژیم صهیونیستی که سرعت یافته است از «رسالتهای روایت أفواجا» است.
🔶 از جمله گرایشهای ناشی از تحول عقلی، دخترِ جوان ایرانی معترض به انقلاب است که خود را در زیر عبای روحانی در امنیت بیشتری میبیند! پسرِ بلاگر ایرانی است که به تبیین «حمایت از حاکمیت، حمایت از خودمان است» میپردازد! آن آزمایش اجتماعی است که از مردان میخواهد لباس بسیج بپوشند و ایست و بازرسی کنند و این مردان با هر گرایش ظاهری حاضر نمیشوند امنیت مردم را با پول معاوضه کنند! مداح معروف بحرینی است که به توصیهی پدرش چون زبان قرآن، عربی و زبان انقلاب، فارسی است، فارسی را آموخته است! زن تحلیلگر آمریکایی است که در جواب مورگان به او یادآور میشود که سیاستهای آمریکا در منطقه، مرگ بر آمریکا را زایش میکند! آن غریوهای شادی مردم منطقه است که شجاعتِ انقلابی و قدرت حاضر از باور خودکفایی را میبینند و ایراندوست میشوند!
🔶 «روایت أفواجا» از این کلیپها و احساسات و تفکرات چنددقیقهای باید فیلمها بسازد! باید روایتِ تدریج این گرایشات را بیان کند، مثلا «باور به خودکفایی» در امامین انقلاب و تلاش ملت در این جهت باعث شد این غرور ملی و هویت ملی ناشی از دقت بالای موشکها انجام شود! این نیاز امروز است.
🔶 این نوع روایت باعث میشود یک «فرهنگِ ملی مدافع» در جامعه شکل بگیرد و قوت یابد! فرهنگی که به واسطهی تسلط غربگراها و اذهان روشنفکران بیمار در عرصهی هنر، ضعیف شده بود! اما به واسطهی حملهی رژیم کودککش دوباره جان گرفته است و حیف است که از این فرصت بهرهبرداری نشود.
🔸براستی کدام یک از پادشاهان در دویستسالهی تاریخ معاصر باعث رونق گرفتن زبان فارسی شدهاند؟
درحالیکه در این چندسال اخیر به لطف انقلاب مردمی به رهبری عالم ربانی امام خمینی و خلف صالحش، امام خامنهای، گسترش شناخت ایران و زبان فارسی در بین مستضعفین عالم افزایش یافته است.
🔶از نمونههای دیگر میتوان به قطعه موسیقی «بوم بوم تلاویو» لوکاس گیج، که در وصف قدرتنمایی موشکهای ایرانی در فضاهای اجتماعی جهان بسیار پربازدید شد، اشاره نمود.
🔶براستی این روزها، میتوان مدعی شد که چند هزار برابر ادواردو آنیلی چه در ایران و چه در خارج ساخته شده است و حیف است که از این اتفاقات شگرف رد شد و به آنها نپرداخت! و همچنان روی آثار و افکار عموما پوسیده و منقضی قبل از جنگ تحمیلی تمرکز کرد!
🔶 نسل امروز در جهان، تشنهی «روایت أفواجا» است، «روایت أفواجا» نیاز به کار بینالمللی و تلاش و جدیت دارد! باشد که در این نوع روایتها شهید آوینیهای جدید یافت شوند.
📝 زهرا خندان
📡 روبش/وایپ را در پیامرسانها دنبال کنید
@irwipe
🔸«روایت فتح» در زمانهی شهید آوینی به شکست هیمنهی جنگ کلاسیک با ایمانِ سربازان خمینی، انجام گرفت. روایتی خالص با نگرشی توحیدی که فتوحات را چه در ابعاد نگرشی، چه عملکردی و چه احساسی به نمایش میگذاشت.
🔶 اکنون و پس از دفاع مقدس و قهرمانانه ۱۲ روزه ملت ایران وقت آن رسیده است که روایتهای رسانهای از اثرات فتح برای ایران و جهان سخن گویند. باید بخشی از تولیدات هنری اعم از فیلمهای سینمایی، مجموعههای تلویزیونی، مستندها، رئالیتیشوها و... به نتایج فتح بپردازد کاری که قسمتی از آن را میتوان در آثار مرحوم «نادر طالبزاده» یافت.
🔶 «روایتِ أفواجا» یعنی گرایش فوج فوج از مردم و مستضعفین عالم به سمتِ دستانی که دستِ خدا را یاری میدهند! گرایش آدمهای مختاری که در عرصه پروپاگاندای تولیدات رسانهای و هنریِ پرهیاهوی دنیای استکبار با مشاهدهی «آیات روشن الهی» به سمت باورهای توحیدی حرکت کردند و میکنند و خواهند کرد.
تصویرِ گرایش جهانی به سمت آرمانهای انقلاب اسلامی مخصوصا بعد از جنگ تحمیلی رژیم صهیونیستی که سرعت یافته است از «رسالتهای روایت أفواجا» است.
🔶 از جمله گرایشهای ناشی از تحول عقلی، دخترِ جوان ایرانی معترض به انقلاب است که خود را در زیر عبای روحانی در امنیت بیشتری میبیند! پسرِ بلاگر ایرانی است که به تبیین «حمایت از حاکمیت، حمایت از خودمان است» میپردازد! آن آزمایش اجتماعی است که از مردان میخواهد لباس بسیج بپوشند و ایست و بازرسی کنند و این مردان با هر گرایش ظاهری حاضر نمیشوند امنیت مردم را با پول معاوضه کنند! مداح معروف بحرینی است که به توصیهی پدرش چون زبان قرآن، عربی و زبان انقلاب، فارسی است، فارسی را آموخته است! زن تحلیلگر آمریکایی است که در جواب مورگان به او یادآور میشود که سیاستهای آمریکا در منطقه، مرگ بر آمریکا را زایش میکند! آن غریوهای شادی مردم منطقه است که شجاعتِ انقلابی و قدرت حاضر از باور خودکفایی را میبینند و ایراندوست میشوند!
🔶 «روایت أفواجا» از این کلیپها و احساسات و تفکرات چنددقیقهای باید فیلمها بسازد! باید روایتِ تدریج این گرایشات را بیان کند، مثلا «باور به خودکفایی» در امامین انقلاب و تلاش ملت در این جهت باعث شد این غرور ملی و هویت ملی ناشی از دقت بالای موشکها انجام شود! این نیاز امروز است.
🔶 این نوع روایت باعث میشود یک «فرهنگِ ملی مدافع» در جامعه شکل بگیرد و قوت یابد! فرهنگی که به واسطهی تسلط غربگراها و اذهان روشنفکران بیمار در عرصهی هنر، ضعیف شده بود! اما به واسطهی حملهی رژیم کودککش دوباره جان گرفته است و حیف است که از این فرصت بهرهبرداری نشود.
🔸براستی کدام یک از پادشاهان در دویستسالهی تاریخ معاصر باعث رونق گرفتن زبان فارسی شدهاند؟
درحالیکه در این چندسال اخیر به لطف انقلاب مردمی به رهبری عالم ربانی امام خمینی و خلف صالحش، امام خامنهای، گسترش شناخت ایران و زبان فارسی در بین مستضعفین عالم افزایش یافته است.
🔶از نمونههای دیگر میتوان به قطعه موسیقی «بوم بوم تلاویو» لوکاس گیج، که در وصف قدرتنمایی موشکهای ایرانی در فضاهای اجتماعی جهان بسیار پربازدید شد، اشاره نمود.
🔶براستی این روزها، میتوان مدعی شد که چند هزار برابر ادواردو آنیلی چه در ایران و چه در خارج ساخته شده است و حیف است که از این اتفاقات شگرف رد شد و به آنها نپرداخت! و همچنان روی آثار و افکار عموما پوسیده و منقضی قبل از جنگ تحمیلی تمرکز کرد!
🔶 نسل امروز در جهان، تشنهی «روایت أفواجا» است، «روایت أفواجا» نیاز به کار بینالمللی و تلاش و جدیت دارد! باشد که در این نوع روایتها شهید آوینیهای جدید یافت شوند.
📝 زهرا خندان
📡 روبش/وایپ را در پیامرسانها دنبال کنید
@irwipe
وایپ
⁉️عشق ابدی ارزش تحلیل دارد؟ 🚫 ضدِزن بودن برنامهی عشق ابدی(لهو گذری) 🆘 فمنیستها چرا ساکتند؟!
📱عشق ابدی، یک واقعیتنما (رئالیتیشو) و نمونهی تقلیدی از برنامهی جزیرهی عشق ساخت کشور ترکیه با همان تیم سازنده و البته با مشاورین و شرکتکنندگان ایرانی است که از پلتفرم یوتیوب پخش میشود.
🔻در این برنامه گروهی از دختران و پسران برای یافتن عشق خود در جزیره کنار هم جمع شدهاند و طی چالشها و برخوردهای مداوم بناست دختران و پسران طی آشنایی بفهمند با کدام فرد میتوانند زوج باشند.
🔻این نوع برنامهها، جزو صنعت سرگرمی است که در سراسر جهان رواج دارد و البته مخاطبین زیادی را نیز پیدا میکند! گروهی منتقد این نوع برنامهها هستند که آن را مبتذل یا سطح پایین خطاب میکنند اما جالب است که تعداد زیادی از همین مخالفین دنبالکننده نیز هستند!
🔻پیامها(کامنتها) در ذیل هر قسمت نشان میدهد که تقریبا گروهی این برنامه را تقبیح میکنند و در عین حال اذعان دارند که نمیدانند چرا دنبال هم میکنند.
یکی از ادلهی این پیگیریها مخصوصا در قشر نوجوان و جوان، موضوع آن یعنی عشق است که روابط اروتیک و جنسی در آن سبب ارضای نیاز لذتجویی میشود و از سوی دیگر، روابط بیپردهی کلامی و رفتاری که گروهی بوده و در آن پنهانکاری، افشاگری، حسادتها، فتنهها، احساسات درونی، منطقهای عرفی و... وجود دارد سبب پیگیری آن میشود.
🔻عشق ابدی نیز مخاطبین زیادی پیدا کرده است و در آن، مفهوم عشق به شدت از معنا خالی شده و روابط آزاد، نمایش حرکات جنسی، کلمات رکیک و... در آن موج میزند.
🔻آنچه سبب میشود این مجموعهی مبتذل ارزش تحلیل بیابد تنها ابتذال آن نیست بلکه تعداد مخاطبین بالای آن از یکسو و از سوی دیگر قدرت تبدیل انحرافات فکری و عملی این مجموعه به مسلمات فکری و عرفی جامعه است.
این مجموعه در کنار «پارتنر بادکنکی» و «دیت» که آنها هم از پلتفرم یوتیوب پخش میشود و همچنین محتواهای تولیدی طنز و جدی حول همین موضوع در اینستاگرام و... سبب میشود که بیش از پیش این ادبیات مبتذل به یک ادبیات رایج تبدیل شود و حتی یک یقین اشتباه به یک باور عمومی تبدیل شود.
🔻این نوع تولیدات، جزو صنعت سرگرمی در نظام سرمایهداری میباشد و در جهت تولید سرمایهی بیشتر برای سازندگان و بهره گرفتنهای جانبیِ مادی برای بازیگران آن است.
🔻نظامِ سرمایهداری، هدفش تولید سرمایهی بیشتر است و برای «خلقِ پول»، آنکس که توانایی بیشتر در «خلق پول» داشته باشد، ارزشمند است و مهمتر آنکه هر کاری که سرمایه را بیشتر کند، ارزش افزوده دارد حتی اگر از نظر عقلی، عرفی ناهنجار باشد.
لذا در هنرِ اصطلاحی امروز در جهان، سیطرهی نظام سرمایهداری به وضوح به چشم میخورد. از قبحزدایی جنسی تا سکوت هنری وسیع در برابر ظلم علنی صهیونیسم; از تحقیر جوامع و ملیتهای مستضعف تا تطهیر سلطهگران.
🙅♀یکی از نکات مهم در صنعت هنریِ نظام سرمایهداری، عدم رعایت «کرامت زن» است. این مهم را مقام معظم رهبری اینگونه بیان میکنند:
«برنامهریزی برای تجارت، برای صنعت... که مردِ هوسباز و هوسناک بتواند خودش را با چشم، با غیر چشم اشباع کند! خب، اینها واقعاً کرامت زن را شکستند؛ اینها حرمت زن را شکستند. بدترین قضیّه هم همین است که اشاره کردم: کار را به جایی برسانند که خود زن ــ زن جوان یا دختر جوان ــ صلاح خودش را در این ببیند که جوری ظاهر بشود که از جنبهی جنسیّتی بتواند نظر مرد را به خودش جلب کند! حالا کدام مرد را؟ مردی که در کوچه خیابان دارد راه میرود. رساندنِ زن به این نتیجه، بزرگترین ضربهای بود که اینها به زن وارد کردند»
🤷♀اگر واقعا فمنیست هستید باید اعتراض خود را به این تحقیر رسانهای برسانید!
کدام حقارت بالاتر از این که دختران و زنان ما که بناست مادری باشند که نسل تاریخی را امتداد دهند به جایی برسند که برای یافتن و نگهداشتن مردان خود را بیارایند و ببافند و سانسور کنند!
🔜ادامه دارد...
📝 زهرا خندان
📡 روبش/وایپ را در پیامرسانها دنبال کنید
@irwipe
🔻در این برنامه گروهی از دختران و پسران برای یافتن عشق خود در جزیره کنار هم جمع شدهاند و طی چالشها و برخوردهای مداوم بناست دختران و پسران طی آشنایی بفهمند با کدام فرد میتوانند زوج باشند.
🔻این نوع برنامهها، جزو صنعت سرگرمی است که در سراسر جهان رواج دارد و البته مخاطبین زیادی را نیز پیدا میکند! گروهی منتقد این نوع برنامهها هستند که آن را مبتذل یا سطح پایین خطاب میکنند اما جالب است که تعداد زیادی از همین مخالفین دنبالکننده نیز هستند!
🔻پیامها(کامنتها) در ذیل هر قسمت نشان میدهد که تقریبا گروهی این برنامه را تقبیح میکنند و در عین حال اذعان دارند که نمیدانند چرا دنبال هم میکنند.
یکی از ادلهی این پیگیریها مخصوصا در قشر نوجوان و جوان، موضوع آن یعنی عشق است که روابط اروتیک و جنسی در آن سبب ارضای نیاز لذتجویی میشود و از سوی دیگر، روابط بیپردهی کلامی و رفتاری که گروهی بوده و در آن پنهانکاری، افشاگری، حسادتها، فتنهها، احساسات درونی، منطقهای عرفی و... وجود دارد سبب پیگیری آن میشود.
🔻عشق ابدی نیز مخاطبین زیادی پیدا کرده است و در آن، مفهوم عشق به شدت از معنا خالی شده و روابط آزاد، نمایش حرکات جنسی، کلمات رکیک و... در آن موج میزند.
🔻آنچه سبب میشود این مجموعهی مبتذل ارزش تحلیل بیابد تنها ابتذال آن نیست بلکه تعداد مخاطبین بالای آن از یکسو و از سوی دیگر قدرت تبدیل انحرافات فکری و عملی این مجموعه به مسلمات فکری و عرفی جامعه است.
این مجموعه در کنار «پارتنر بادکنکی» و «دیت» که آنها هم از پلتفرم یوتیوب پخش میشود و همچنین محتواهای تولیدی طنز و جدی حول همین موضوع در اینستاگرام و... سبب میشود که بیش از پیش این ادبیات مبتذل به یک ادبیات رایج تبدیل شود و حتی یک یقین اشتباه به یک باور عمومی تبدیل شود.
🔻این نوع تولیدات، جزو صنعت سرگرمی در نظام سرمایهداری میباشد و در جهت تولید سرمایهی بیشتر برای سازندگان و بهره گرفتنهای جانبیِ مادی برای بازیگران آن است.
🔻نظامِ سرمایهداری، هدفش تولید سرمایهی بیشتر است و برای «خلقِ پول»، آنکس که توانایی بیشتر در «خلق پول» داشته باشد، ارزشمند است و مهمتر آنکه هر کاری که سرمایه را بیشتر کند، ارزش افزوده دارد حتی اگر از نظر عقلی، عرفی ناهنجار باشد.
لذا در هنرِ اصطلاحی امروز در جهان، سیطرهی نظام سرمایهداری به وضوح به چشم میخورد. از قبحزدایی جنسی تا سکوت هنری وسیع در برابر ظلم علنی صهیونیسم; از تحقیر جوامع و ملیتهای مستضعف تا تطهیر سلطهگران.
🙅♀یکی از نکات مهم در صنعت هنریِ نظام سرمایهداری، عدم رعایت «کرامت زن» است. این مهم را مقام معظم رهبری اینگونه بیان میکنند:
«برنامهریزی برای تجارت، برای صنعت... که مردِ هوسباز و هوسناک بتواند خودش را با چشم، با غیر چشم اشباع کند! خب، اینها واقعاً کرامت زن را شکستند؛ اینها حرمت زن را شکستند. بدترین قضیّه هم همین است که اشاره کردم: کار را به جایی برسانند که خود زن ــ زن جوان یا دختر جوان ــ صلاح خودش را در این ببیند که جوری ظاهر بشود که از جنبهی جنسیّتی بتواند نظر مرد را به خودش جلب کند! حالا کدام مرد را؟ مردی که در کوچه خیابان دارد راه میرود. رساندنِ زن به این نتیجه، بزرگترین ضربهای بود که اینها به زن وارد کردند»
🤷♀اگر واقعا فمنیست هستید باید اعتراض خود را به این تحقیر رسانهای برسانید!
کدام حقارت بالاتر از این که دختران و زنان ما که بناست مادری باشند که نسل تاریخی را امتداد دهند به جایی برسند که برای یافتن و نگهداشتن مردان خود را بیارایند و ببافند و سانسور کنند!
🔜ادامه دارد...
📝 زهرا خندان
📡 روبش/وایپ را در پیامرسانها دنبال کنید
@irwipe
📽 فیلمی که میتواند برندهی نخل طلا باشد اگر حکام ظالم اجازه دهند!
▪️کاش فریادِ اصحاب هنر بلند شود! کاش نویسندگان، بنویسند! کاش فیلمسازان، بسازند! کاش بازیگران، بازی کنند.
▪️کاش روستایی، این تلخیِ تلخ را به نمایش بگذارد! کاش ایزدیار، هنرمندانه این رنج را اجرا کند! کاش...
♦️فیلمی که باید ساخته شود
کات
🔻ایزدیار، پزشکی وفادار است که با وجود سختیهای مملکت فقیرش، توانسته متخصص اطفال شود!
تحریم، کمر کشورش را شکسته چون مسئولینی دارد که نتوانستهاند مذاکره کنند! اکنون این پزشک وفادار مجبور است با وجود کمبود دارو به علت ظلم مسئولین، اطفالی را درمان کند که زیر بار فقر و نداری، جان میدهند!
🔻از قضا این بانو، معتقد به فرزندآوری است چون همسرش هم پزشک است و میداند هرچه انسان به جهان اضافه کند، کار را پیش انداخته است و ده فرزند حاصل این زندگی عاشقانه است البته در سایهی حاکمیت ظالمین.
🔻مسئولین حکومتی، با غرض انسانزدایی و نخبهآزاری، زمانی که مادر در بیمارستان است، خانهیشان را به آتش میکشد!
کات
🔻ایزدیار گوشیاش را برداشته و عکس خندان فرزندانش را که شوهرش به تازگی برایش ارسال کرده نگاه میکند! با همهمهی کادر درمان به خود میآید و میبیند این حاکمیت معیوب و فاسد باز مردم را به توبره کشیده پس گوشی را کنار میاندازد و با شتاب برای نجات برمیخیزد!
🔻ناگهان پارچهای را روی جنازهای میبیند که آشناست! با دلهره نزدیک میشود و وقتی پارچه را کنار میزند با جنازهی سوختهی پسرش روبهرو میشود! جنازههای اطراف را بررسی میکند و هشت فرزند دیگرش را به سختی میشناسد!
اکنون او مانده با همسر و تنها فرزندش که هر دو با مرگ دستهوپنجه نرم میکند!
با نُه جنازهی سوخته که روزگاری فرزندش بودند!
🔻پایانبندی به روش امثال روستایی:
دکتر با خود میاندیشد کاش مانند همکارانش، به تک فرزندی قناعت میکرد که با این حاکمیت ظلم نمیتوان نسلی باقی گذاشت!
کاش از ذیل این حاکمیت پناهنده میشد به کشورهای امن تا شاید در رفاهی میماند و آغوشش برای فرزندانش گشوده میبود!
اما نه! این دکتر به این میاندیشد که باید قیام کند، قیامی علیه این حاکمیت ظلم! با خود میگوید: پس آزادگان جهان کجایند؟ پس مدعیان دین ما انسانیت است، چرا گامی برنمیدارند؟
او با خود میگوید: تا دیروز، انگیزهی من کمک به هموطنم بود و دستور الله! از امروز علاوه بر آنها داغ فرزندانم هم اضافه شده که همچون آبی، درخت آزادسازی کشورم را آبیاری خواهد کرد.
✔️این فیلم برندهی نخل طلا خواهد شد!
نقش اصلیاش زن است
تراژدی است
در غرب آسیا رخ داده
حاکمیت ظالم دارد
و...
✖️اما نه! این داستان بر اساس واقعیت است و در غزه رخ داده و ظلم حاکمیت صهیونیستها را نشان داده!
پس هیچ!
📝 زهرا خندان
📡 روبش/وایپ را در پیامرسانها دنبال کنید
@irwipe
▪️کاش فریادِ اصحاب هنر بلند شود! کاش نویسندگان، بنویسند! کاش فیلمسازان، بسازند! کاش بازیگران، بازی کنند.
▪️کاش روستایی، این تلخیِ تلخ را به نمایش بگذارد! کاش ایزدیار، هنرمندانه این رنج را اجرا کند! کاش...
♦️فیلمی که باید ساخته شود
کات
🔻ایزدیار، پزشکی وفادار است که با وجود سختیهای مملکت فقیرش، توانسته متخصص اطفال شود!
تحریم، کمر کشورش را شکسته چون مسئولینی دارد که نتوانستهاند مذاکره کنند! اکنون این پزشک وفادار مجبور است با وجود کمبود دارو به علت ظلم مسئولین، اطفالی را درمان کند که زیر بار فقر و نداری، جان میدهند!
🔻از قضا این بانو، معتقد به فرزندآوری است چون همسرش هم پزشک است و میداند هرچه انسان به جهان اضافه کند، کار را پیش انداخته است و ده فرزند حاصل این زندگی عاشقانه است البته در سایهی حاکمیت ظالمین.
🔻مسئولین حکومتی، با غرض انسانزدایی و نخبهآزاری، زمانی که مادر در بیمارستان است، خانهیشان را به آتش میکشد!
کات
🔻ایزدیار گوشیاش را برداشته و عکس خندان فرزندانش را که شوهرش به تازگی برایش ارسال کرده نگاه میکند! با همهمهی کادر درمان به خود میآید و میبیند این حاکمیت معیوب و فاسد باز مردم را به توبره کشیده پس گوشی را کنار میاندازد و با شتاب برای نجات برمیخیزد!
🔻ناگهان پارچهای را روی جنازهای میبیند که آشناست! با دلهره نزدیک میشود و وقتی پارچه را کنار میزند با جنازهی سوختهی پسرش روبهرو میشود! جنازههای اطراف را بررسی میکند و هشت فرزند دیگرش را به سختی میشناسد!
اکنون او مانده با همسر و تنها فرزندش که هر دو با مرگ دستهوپنجه نرم میکند!
با نُه جنازهی سوخته که روزگاری فرزندش بودند!
🔻پایانبندی به روش امثال روستایی:
دکتر با خود میاندیشد کاش مانند همکارانش، به تک فرزندی قناعت میکرد که با این حاکمیت ظلم نمیتوان نسلی باقی گذاشت!
کاش از ذیل این حاکمیت پناهنده میشد به کشورهای امن تا شاید در رفاهی میماند و آغوشش برای فرزندانش گشوده میبود!
اما نه! این دکتر به این میاندیشد که باید قیام کند، قیامی علیه این حاکمیت ظلم! با خود میگوید: پس آزادگان جهان کجایند؟ پس مدعیان دین ما انسانیت است، چرا گامی برنمیدارند؟
او با خود میگوید: تا دیروز، انگیزهی من کمک به هموطنم بود و دستور الله! از امروز علاوه بر آنها داغ فرزندانم هم اضافه شده که همچون آبی، درخت آزادسازی کشورم را آبیاری خواهد کرد.
✔️این فیلم برندهی نخل طلا خواهد شد!
نقش اصلیاش زن است
تراژدی است
در غرب آسیا رخ داده
حاکمیت ظالم دارد
و...
✖️اما نه! این داستان بر اساس واقعیت است و در غزه رخ داده و ظلم حاکمیت صهیونیستها را نشان داده!
پس هیچ!
📝 زهرا خندان
📡 روبش/وایپ را در پیامرسانها دنبال کنید
@irwipe
وایپ
🔴 قهرمانیِ ببعی در حوزهی فنی و بصری لزوم تلاش بیشتر «ببعی قهرمان» در نمایش فرآیند قهرمانی و محتواهای غنی ایرانی_اسلامی 📽 🐑 پویانمایی سینمایی «ببعی قهرمان» به کارگردانی مشترک «حسین صفارزادگان و میثم حسینی» و نویسندگی «مقداد اخوان» در سال ۱۴۰۳ به اکران رسید.
🔷محوریت این پویانمایی، دختری است که آرزوی پرواز دارد اما جامعهی پیرامونش، تحقق این آرزو را محال میداند! "خرابکار" لقبی است که با توجه به کارهای متهوّرانه و دور از عرف جامعه به او و دوستانش داده شده است!
🔹"قهرمان داستان" در این جامعه عاشق کتاب «جغد فضانورد» است و آن را مطالعه میکند اما مردمِ روستایش از کتابها به عنوان نردبان، وسیلهی پاک کردن شیشه، دورپیچ همبرگر و... استفاده میکنند و در این روستا جز این قهرمان، کسی قدر کتاب را نمیداند.
🔹این "دختر" در سیر داستان به همراه "دوستانش" با همراهی "آقای دکهای" که تنها کسی است که در آن جامعه به آنها امید میدهد، با وجود بوقلمون بدجنس و کارشکن، آرزویش را تحقق میبخشد.
🔸 از وجوهات مثبت این پویانمایی، جذابیت بصری و فنی آن است که به راحتی توانایی جذب "مخاطب جهانی" را دارد!
🔸محتوای آن هرچند تکراری اما جذاب و موردنیاز است! محتوایی که در آن، «آرزو داشتن» ضرورت معرفی میشود و «تلاش و اراده برای تحقق آن آرزو» حتی بر خلاف نگاه ناامیدانهی اجتماعِ پیرامون و دشمن خارجی، مهم شمرده میشود.
🔸نقشههای دشمن خارجی یعنی "خانم بوقلمون" از طرحریزی برای ناامیدسازی، ایجاد طمع در قهرمان داستان، ورود مستقیم برای از بین بردن وسایل پروازیِ رقبا بسیار خوب به نمایش درآمده است.
🔸جامعهی ناامیدکننده و اثرات آن هم در این پویانمایی تقبیح شده، هرچند که با بزرگنمایی همراه بود!
🔺"تحقیر اجتماع پیرامونیِ ببعی" با غلظتی بیش از حد تصویر شده، این اجتماع، کتابخوان نیست، ذلیل است، دلسرد از رسیدن به آرزوهاست و آنهایی که به دنبال آرزوها رهسپارند را خرابکار مینامد! از این جامعه تنها «آقای دکهای» به عنوان بزرگسال، همراه ببعی و آرزوهایش میشود.
پرداختِ این نوع اجتماع، برای پرتلاش نشان دادن قهرمان داستان، زیبندهی فرهنگ غنی ایرانی_اسلامی نیست! از طرفی دشمن خارجی یعنی بوقلمون، عنصر ناامیدی و جدالهای درونی به اندازهی کافی قدرت قهرمانسازی دارند و نیاز نبود جامعهی پیرامونی در این حد تحقیر شود.
🔺«خلاءهای پردازشی» در داستان گاهی در ذوق میزد. به عنوان مثال علت دشمنی بوقلمون به خوبی تبیین نشده بود! نمایش اخراج از مدرسه و عقده حاصل از آن، این حجم از دشمنی را توجیهپذیر نمینمود! یا دور انداختن بازوبند کاپیتانی اهدایی بوقلمون توسط ببعی، بدون پرداخت مناسب بود و جدال درونیِ او هم خوب از آب در نیامد!
🔺از سوی دیگر "نمادها" در این پویانمایی از نمادها و حتی فضاهای شهری و پوششی ایران، بسیار فاصله دارد. به عنوان مثال در فضای شهری، نمادی از شهرهای ایران کار نشده و حتی در پوشش پلیس راهنمایی رانندگی که "خانم گاوه" بود از پوشش لباس پلیس آمریکایی استفاده شده بود، زیرا در ایران لباس پلیس راهنمایی رانندگی، آستین کوتاه نیست!
در جشن اهالی روستا، از "کدو حلوایی" استفاده شده بود، که ذهن مخاطب را به سمت «جشن هالوین» سوق میدهد.
🔺موسیقیهای "پاپ و رپ" که کار شده بود مشابه پویانماییهای غیرایرانی و تقریبا با ادبیات مشابه به کار برده شده بود و از موسیقی اصیل ایرانی حتی ذرهای استفاده نشده بود!
متاسفانه تنها با دیدن دو صحنه که در آن دودهای خروجی از وسیلهی پروازی به رنگ سبز و سفید و سرخ درآمده بود و یک سکوی پرش که به این رنگها مزین شده بود، میشد احتمال داد، این پویانمایی "تولید ایران" است.
🔹 در تولید پویانماییهایی در این سطح که احتمالا نظر "مخاطبین غیرایرانی" را به خود جلب خواهد کرد، باید به این مهم توجه شود که رسالت معرفیِ «ایران و فرهنگ ایرانی» را نیز به درستی ایفا کنند، حداقل در این مجموعه میشد روستا تداعیکنندهی روستاهای شمال ایران باشد، از موسیقی سنتی و یا تلفیق سنتی و مدرن استفاده شود، فضای شهری را با یکی از نمادهای برج میلاد یا سیوسه پل یا... به فضای شهریِ ایران نزدیک نمود و در پوششها از سبک پوششی ایرانی استفاده کرد.
این اقدامات در «فرم و قالب» به راحتی امکانپذیر بود همچنان که در پویانمایی «پسر دلفینی» در این حد، پایبندی به معرفی ایران در سطح جهانی قابل مشاهده بود.
🔹"قهرمان داستان" در این جامعه عاشق کتاب «جغد فضانورد» است و آن را مطالعه میکند اما مردمِ روستایش از کتابها به عنوان نردبان، وسیلهی پاک کردن شیشه، دورپیچ همبرگر و... استفاده میکنند و در این روستا جز این قهرمان، کسی قدر کتاب را نمیداند.
🔹این "دختر" در سیر داستان به همراه "دوستانش" با همراهی "آقای دکهای" که تنها کسی است که در آن جامعه به آنها امید میدهد، با وجود بوقلمون بدجنس و کارشکن، آرزویش را تحقق میبخشد.
🔸 از وجوهات مثبت این پویانمایی، جذابیت بصری و فنی آن است که به راحتی توانایی جذب "مخاطب جهانی" را دارد!
🔸محتوای آن هرچند تکراری اما جذاب و موردنیاز است! محتوایی که در آن، «آرزو داشتن» ضرورت معرفی میشود و «تلاش و اراده برای تحقق آن آرزو» حتی بر خلاف نگاه ناامیدانهی اجتماعِ پیرامون و دشمن خارجی، مهم شمرده میشود.
🔸نقشههای دشمن خارجی یعنی "خانم بوقلمون" از طرحریزی برای ناامیدسازی، ایجاد طمع در قهرمان داستان، ورود مستقیم برای از بین بردن وسایل پروازیِ رقبا بسیار خوب به نمایش درآمده است.
🔸جامعهی ناامیدکننده و اثرات آن هم در این پویانمایی تقبیح شده، هرچند که با بزرگنمایی همراه بود!
🔺"تحقیر اجتماع پیرامونیِ ببعی" با غلظتی بیش از حد تصویر شده، این اجتماع، کتابخوان نیست، ذلیل است، دلسرد از رسیدن به آرزوهاست و آنهایی که به دنبال آرزوها رهسپارند را خرابکار مینامد! از این جامعه تنها «آقای دکهای» به عنوان بزرگسال، همراه ببعی و آرزوهایش میشود.
پرداختِ این نوع اجتماع، برای پرتلاش نشان دادن قهرمان داستان، زیبندهی فرهنگ غنی ایرانی_اسلامی نیست! از طرفی دشمن خارجی یعنی بوقلمون، عنصر ناامیدی و جدالهای درونی به اندازهی کافی قدرت قهرمانسازی دارند و نیاز نبود جامعهی پیرامونی در این حد تحقیر شود.
🔺«خلاءهای پردازشی» در داستان گاهی در ذوق میزد. به عنوان مثال علت دشمنی بوقلمون به خوبی تبیین نشده بود! نمایش اخراج از مدرسه و عقده حاصل از آن، این حجم از دشمنی را توجیهپذیر نمینمود! یا دور انداختن بازوبند کاپیتانی اهدایی بوقلمون توسط ببعی، بدون پرداخت مناسب بود و جدال درونیِ او هم خوب از آب در نیامد!
🔺از سوی دیگر "نمادها" در این پویانمایی از نمادها و حتی فضاهای شهری و پوششی ایران، بسیار فاصله دارد. به عنوان مثال در فضای شهری، نمادی از شهرهای ایران کار نشده و حتی در پوشش پلیس راهنمایی رانندگی که "خانم گاوه" بود از پوشش لباس پلیس آمریکایی استفاده شده بود، زیرا در ایران لباس پلیس راهنمایی رانندگی، آستین کوتاه نیست!
در جشن اهالی روستا، از "کدو حلوایی" استفاده شده بود، که ذهن مخاطب را به سمت «جشن هالوین» سوق میدهد.
🔺موسیقیهای "پاپ و رپ" که کار شده بود مشابه پویانماییهای غیرایرانی و تقریبا با ادبیات مشابه به کار برده شده بود و از موسیقی اصیل ایرانی حتی ذرهای استفاده نشده بود!
متاسفانه تنها با دیدن دو صحنه که در آن دودهای خروجی از وسیلهی پروازی به رنگ سبز و سفید و سرخ درآمده بود و یک سکوی پرش که به این رنگها مزین شده بود، میشد احتمال داد، این پویانمایی "تولید ایران" است.
🔹 در تولید پویانماییهایی در این سطح که احتمالا نظر "مخاطبین غیرایرانی" را به خود جلب خواهد کرد، باید به این مهم توجه شود که رسالت معرفیِ «ایران و فرهنگ ایرانی» را نیز به درستی ایفا کنند، حداقل در این مجموعه میشد روستا تداعیکنندهی روستاهای شمال ایران باشد، از موسیقی سنتی و یا تلفیق سنتی و مدرن استفاده شود، فضای شهری را با یکی از نمادهای برج میلاد یا سیوسه پل یا... به فضای شهریِ ایران نزدیک نمود و در پوششها از سبک پوششی ایرانی استفاده کرد.
این اقدامات در «فرم و قالب» به راحتی امکانپذیر بود همچنان که در پویانمایی «پسر دلفینی» در این حد، پایبندی به معرفی ایران در سطح جهانی قابل مشاهده بود.
وایپ
🔴 قهرمانیِ ببعی در حوزهی فنی و بصری لزوم تلاش بیشتر «ببعی قهرمان» در نمایش فرآیند قهرمانی و محتواهای غنی ایرانی_اسلامی 📽 🐑 پویانمایی سینمایی «ببعی قهرمان» به کارگردانی مشترک «حسین صفارزادگان و میثم حسینی» و نویسندگی «مقداد اخوان» در سال ۱۴۰۳ به اکران رسید.
🔹کلیدواژههای اساسی این پویانمایی را در این دو جمله میتوان یافت که:
«اونی که کمک میکنه به خودت، فقط خود تویی» و «از چیزی که هستی لذت ببر و برای چیزی که میخوای بیشتر تلاش کن».
🔺«تنها خودت به خودت کمک میکنی» درست میتواند باشد اما کامل نیست! همین ببعی برای قهرمان شدن از دوستانش، آقای دکهای، مدرسهی پرواز جغد و... کمک گرفت، پس آنچه که باعث تحقق آرزوی یک فرد میشود، ارادهی فرد هست اما کمک اطرافیان نیز ضامن رسیدن است. به این مهم «رولف دوبلی» در کتاب «هنر شفاف اندیشیدن» به عنوان "خطای انتساب ذاتی" اشاره میکند که در این خطا، تمایل به غلو کردن در مورد تاثیرگذاری افراد و دست کم گرفتن عوامل خارجی و موقعیت وجود دارد، موردی که در این کلمات موج میزد هرچند که در روند داستان، کمک و همراهی دیگران به نمایش درآمد.
🔹 اما موضوع مغفول این محتوا که نشان میدهد هرچند از لحاظ بصری و فنی و محتواهای انگیزشی و مهارتی الحمدلله در یک سطح قابل قبولی قرار دارد و نزدیک قله است اما به قله نرسیده است! برای رسیدن به قله باید نیازهای اساسی این جهان را در محتواها پیاده ساخت که نیاز داشت در فرآیند داستان به احتیاج ببعی به خالق خود نیز پرداخت میشد! خالقی که آقای دکهای را همراهش ساخت، خالقی که قدرت اراده را به او داد! این نوع پرداخت، خلای جهان کنونی است، آب برای تشنگان امروزی است که تفاوت با پویانماییهای سطح اول جهان در آن خواهد بود.
🔹در جملات «استاد صفایی» است که «با امید به آینده و با تکیه بر استعدادها، تو را نیرومند و مسلط پیش میراند اما نمیتواند تو را "همراه رنج" راحت نماید» این نیاز مردم امروز است! در پویانماییهای متنوع جهانی، امید را با تکیه بر استعدادها پیش میراند و فرد را موفق جلوه میدهد اما موفقیت اصلی جایی است که فرد بفهمد، رنج در دنیا، لازمهی حرکت و رشد آدمی است و باید با رنج به راحتی برسد! و چه بسا اغلب مردم در رسیدن به اهداف مادی چون پرواز کردن و... شکست بخورند اما اگر در این رنج به وسعت روحی برسند، برنده هستند! در این مورد نیز در کتاب «هنر شفاف اندیشیدن» به خطای بقا اشاره شده که
به عنوان کسی که هنوز وارد ماجرا نشده، تسلیم یک توهم هستی و نمیدانی شانس موفقیت چهقدر پایین است. خطای بقا یعنی دائما احتمال موفقیت خود را زیاد از حد تخمین بزنید.
🔺متاسفانه پویانماییهای امروزی با استنادهای بلاگری و فضای مجازی این خطا را در جامعه شدت میبخشد که همه گمان میکنند قطعا به اهداف مادی خود میرسند که این توهم با واقعیت زندگی همخوانی ندارد پس یک پویانمایی مسئول، محتوایی را ارائه میدهد که فرد را با این خطاها درگیر نسازد. حتی بالاتر، در فلسفهی عمیق اسلامی امکان پرداخت به محتوای راحتی در رنج و از سوی دیگر هدف رشد که برای همگان امکان وصول دارد، میتواند حرف نو و مورد نیازی به مخاطبین ارائه دهد.
📝 زهرا خندان
📡 روبش/وایپ را در پیامرسانها دنبال کنید
@irwipe
«اونی که کمک میکنه به خودت، فقط خود تویی» و «از چیزی که هستی لذت ببر و برای چیزی که میخوای بیشتر تلاش کن».
🔺«تنها خودت به خودت کمک میکنی» درست میتواند باشد اما کامل نیست! همین ببعی برای قهرمان شدن از دوستانش، آقای دکهای، مدرسهی پرواز جغد و... کمک گرفت، پس آنچه که باعث تحقق آرزوی یک فرد میشود، ارادهی فرد هست اما کمک اطرافیان نیز ضامن رسیدن است. به این مهم «رولف دوبلی» در کتاب «هنر شفاف اندیشیدن» به عنوان "خطای انتساب ذاتی" اشاره میکند که در این خطا، تمایل به غلو کردن در مورد تاثیرگذاری افراد و دست کم گرفتن عوامل خارجی و موقعیت وجود دارد، موردی که در این کلمات موج میزد هرچند که در روند داستان، کمک و همراهی دیگران به نمایش درآمد.
🔹 اما موضوع مغفول این محتوا که نشان میدهد هرچند از لحاظ بصری و فنی و محتواهای انگیزشی و مهارتی الحمدلله در یک سطح قابل قبولی قرار دارد و نزدیک قله است اما به قله نرسیده است! برای رسیدن به قله باید نیازهای اساسی این جهان را در محتواها پیاده ساخت که نیاز داشت در فرآیند داستان به احتیاج ببعی به خالق خود نیز پرداخت میشد! خالقی که آقای دکهای را همراهش ساخت، خالقی که قدرت اراده را به او داد! این نوع پرداخت، خلای جهان کنونی است، آب برای تشنگان امروزی است که تفاوت با پویانماییهای سطح اول جهان در آن خواهد بود.
🔹در جملات «استاد صفایی» است که «با امید به آینده و با تکیه بر استعدادها، تو را نیرومند و مسلط پیش میراند اما نمیتواند تو را "همراه رنج" راحت نماید» این نیاز مردم امروز است! در پویانماییهای متنوع جهانی، امید را با تکیه بر استعدادها پیش میراند و فرد را موفق جلوه میدهد اما موفقیت اصلی جایی است که فرد بفهمد، رنج در دنیا، لازمهی حرکت و رشد آدمی است و باید با رنج به راحتی برسد! و چه بسا اغلب مردم در رسیدن به اهداف مادی چون پرواز کردن و... شکست بخورند اما اگر در این رنج به وسعت روحی برسند، برنده هستند! در این مورد نیز در کتاب «هنر شفاف اندیشیدن» به خطای بقا اشاره شده که
به عنوان کسی که هنوز وارد ماجرا نشده، تسلیم یک توهم هستی و نمیدانی شانس موفقیت چهقدر پایین است. خطای بقا یعنی دائما احتمال موفقیت خود را زیاد از حد تخمین بزنید.
🔺متاسفانه پویانماییهای امروزی با استنادهای بلاگری و فضای مجازی این خطا را در جامعه شدت میبخشد که همه گمان میکنند قطعا به اهداف مادی خود میرسند که این توهم با واقعیت زندگی همخوانی ندارد پس یک پویانمایی مسئول، محتوایی را ارائه میدهد که فرد را با این خطاها درگیر نسازد. حتی بالاتر، در فلسفهی عمیق اسلامی امکان پرداخت به محتوای راحتی در رنج و از سوی دیگر هدف رشد که برای همگان امکان وصول دارد، میتواند حرف نو و مورد نیازی به مخاطبین ارائه دهد.
📝 زهرا خندان
📡 روبش/وایپ را در پیامرسانها دنبال کنید
@irwipe
🕹ما خبرنگاران از حکم محاربهی صادرشده توسط علما، حمایت میکنیم
📍ترامپِ حراف! مردم در کنار علمای بزرگشان حریف تو هستند...
📝 ما خبرنگاران شاغل در رسانههای جمهوری اسلامی ایران؛ به عنوان بخشی از مردم، همگام با حکم محاربهی صادرشده توسط علما و مراجع تقلید، با همراهی این کانون قدرت در جهانِ اسلام، حمایت خود را از حکم مقتدرانه و بههنگام ایشان اعلام میداریم!
برای حفظ جانِ مصلح جهان، مقام عظمای ولایت با تمام توان از بذل آبرو، مال و جانمان دریغ نخواهیم کرد.
معصومه عمرانی؛ پایگاه خبری روبش
زهرا خندان؛ پایگاه خبری روبش
نرجس احمدی؛ پایگاه خبری روبش
حمیرا رحمتی؛ پایگاه خبری روبش
نعیمه شیخالاسلامی؛ پایگاه خبری روبش
طاهره شاطری؛ پایگاه خبری روبش
حمید عارفی؛ پایگاه خبری روبش
عالیه بهرامزاد؛ پایگاه خبری روبش
سید عماد جلیلی؛ پایگاه خبری روبش
حسین رضایی؛ پایگاه خبری روبش
🔔آمادهی دریافت بیانیه سایر اصناف و انتشار آن در خبرگزاری هستیم
📡 روبش/وایپ
@irwipe
📍ترامپِ حراف! مردم در کنار علمای بزرگشان حریف تو هستند...
📝 ما خبرنگاران شاغل در رسانههای جمهوری اسلامی ایران؛ به عنوان بخشی از مردم، همگام با حکم محاربهی صادرشده توسط علما و مراجع تقلید، با همراهی این کانون قدرت در جهانِ اسلام، حمایت خود را از حکم مقتدرانه و بههنگام ایشان اعلام میداریم!
برای حفظ جانِ مصلح جهان، مقام عظمای ولایت با تمام توان از بذل آبرو، مال و جانمان دریغ نخواهیم کرد.
معصومه عمرانی؛ پایگاه خبری روبش
زهرا خندان؛ پایگاه خبری روبش
نرجس احمدی؛ پایگاه خبری روبش
حمیرا رحمتی؛ پایگاه خبری روبش
نعیمه شیخالاسلامی؛ پایگاه خبری روبش
طاهره شاطری؛ پایگاه خبری روبش
حمید عارفی؛ پایگاه خبری روبش
عالیه بهرامزاد؛ پایگاه خبری روبش
سید عماد جلیلی؛ پایگاه خبری روبش
حسین رضایی؛ پایگاه خبری روبش
🔔آمادهی دریافت بیانیه سایر اصناف و انتشار آن در خبرگزاری هستیم
📡 روبش/وایپ
@irwipe
وایپ
⁉️عشق ابدی ارزش تحلیل دارد؟ 🚫 ضدِزن بودن برنامهی عشق ابدی(لهو گذری) 🆘 فمنیستها چرا ساکتند؟!
🚫 «عشق ابدی» یا «توجیه خیانت»!
✍بخش دوم
💢 در یکی از قسمتها، یکی از شرکتکنندهها از این عبارت استفاده کرد:
«ارتباط فرسایشی رو ول کن، برو بعدی رو تست کن»
💢 این عبارت با قالب استدلالی و همراهی در بُعد احساسات، میتواند به مسلمات فکری نسل فعلی و به تبع آن سبک زیستی آنان تبدیل شود البته متاسفانه در پارهای از روابط شده است!
💢 قالب این برنامه که در آن شرکتکنندگان باید همدیگر را بسنجند و در این سنجیدنها به این برسند که مناسب هم هستند یا خیر و همچنین این امکان را دارند که از هم جدا شده و به دیگری بپیوندند و حتی بالاتر در قرارهای آشنایی خودشان«دیت» مدام این را تاکید میکنند که:
«من، تو رو آزاد میذارم تا بتونی با بقیه معاشرت کنی!»
«این رو بدون که اگر فرد جدیدی اومد که مورد پسند«تایپ» تو بود میتونی بری و اگر مورد پسند من بود، من میتونم باهاش برم!»
کاملا فضا را در یک محیط تنشی و عدم توازن عاطفی و عقلایی برای انتخاب زوج «کاپل» قرار میدهد! و افراد مدام در ارتباطات فرسایشی هستند و رنج بسیاری را متحمل میشوند که بارها گفتهاند! از این فضا قاعدتا درآمدن این نظریه طبیعی است که: «ارتباط فرسایشی رو ول کن، برو بعدی رو تست کن».
اما متاسفانه مخاطب جوان امروز، این گزاره را یک اصل کلی حاکم بر کل روابط میپندارد درحالیکه ناشی از فضای تنشی و مخالف بودن این روابط با قوانین هستی است.
💢 مخاطب جوان امروز که درگیر این روابط در اجتماع است، با این گزاره احساس نزدیکی میکند! زیرا یک راحتطلبی و توجیه خیانت در آن نهفته است! حلقهی مفقودهی استدلالی برای روابط پررنج و نادرست امروز! زیرا در روابط باز و گستردهی امروز، تنوعطلبی و عدم احساس مسئولیت در رابطه موج میزند که با واژهی پاسداری از رابطه و عدم خیانت و احساس وجدان، این روابط کمی قابل کنترل میشود که اگر این استدلال به عنوان مسلم فکری پذیرفته شود، دیگر کنترلی در این روابط وجود نخواهد داشت و آرامش در روابط بینفردی کاهش یافته و آثار خشونتها و افسردگیهای حاصل از آن در جامعه نمود خواهد یافت.
💢 اگر در همین یوتیوب یا اینستا چرخی زده شود، بخشی از محتواهای تولیدی، حول تقبیح خیانت و احساس آزردگی خیانتشدگان است که غالبا هم ترند میشوند! بنابراین این گزاره میتواند، روی رنج طبیعی حاصل از این روابط نادرست را بپوشاند و به جای «خیانت» از واژهی «رابطهی فرسایشی و تست نفر بعدی» استفاده کند و در یک فضای مثلا ذهن باز، این اجازه را برای دوطرف رابطه از همان ابتدا قائل شوند! به طوریکه دوطرف میدانند، این رابطه تا جایی دوام دارد، که بهتر و متناسبتر از من برای فرد مقابل و بالعکس آن نباشد! امری نسبی که در حجم روابط امروزی همواره امکان متناسبتر وجود خواهد داشت.
💢 بنابراین مخاطبین به جای اصلاح روابط و در ریل درست قرار دادن آن با خیانتهای پیدرپی و تستهای مداوم بدنبال عشقی میگردند که هیچگاه با این نوع روابط یافت نخواهد شد.
💢 بنظر میرسد اگر رسانهی ملی بتواند در قالبهای متعدد مانند برنامههای گفتوگو محور، مستند و حتی مجموعههای تلویزیونی مشابه «جانان» اما با موضوع بررسی این گزاره به این نگرش و سبک زیستی در روابط امروزی در بخشی از مردم کشور بپردازد، دست برتر رسانهای در بیان حق خواهد شد. متاسفانه رابطه، موضوعی پردامنه است و پرداخت به تمام ابعاد آن در این دست برنامهها، مخاطب را برای نتیجه رسیدن گنگ میکند اما اگر هربار یک گزاره بررسی گردد قطعا موثرتر خواهد بود!
🔜ادامه دارد...
📝 زهرا خندان
📡 روبش/وایپ را در پیامرسانها دنبال کنید
@irwipe
✍بخش دوم
💢 در یکی از قسمتها، یکی از شرکتکنندهها از این عبارت استفاده کرد:
«ارتباط فرسایشی رو ول کن، برو بعدی رو تست کن»
💢 این عبارت با قالب استدلالی و همراهی در بُعد احساسات، میتواند به مسلمات فکری نسل فعلی و به تبع آن سبک زیستی آنان تبدیل شود البته متاسفانه در پارهای از روابط شده است!
💢 قالب این برنامه که در آن شرکتکنندگان باید همدیگر را بسنجند و در این سنجیدنها به این برسند که مناسب هم هستند یا خیر و همچنین این امکان را دارند که از هم جدا شده و به دیگری بپیوندند و حتی بالاتر در قرارهای آشنایی خودشان«دیت» مدام این را تاکید میکنند که:
«من، تو رو آزاد میذارم تا بتونی با بقیه معاشرت کنی!»
«این رو بدون که اگر فرد جدیدی اومد که مورد پسند«تایپ» تو بود میتونی بری و اگر مورد پسند من بود، من میتونم باهاش برم!»
کاملا فضا را در یک محیط تنشی و عدم توازن عاطفی و عقلایی برای انتخاب زوج «کاپل» قرار میدهد! و افراد مدام در ارتباطات فرسایشی هستند و رنج بسیاری را متحمل میشوند که بارها گفتهاند! از این فضا قاعدتا درآمدن این نظریه طبیعی است که: «ارتباط فرسایشی رو ول کن، برو بعدی رو تست کن».
اما متاسفانه مخاطب جوان امروز، این گزاره را یک اصل کلی حاکم بر کل روابط میپندارد درحالیکه ناشی از فضای تنشی و مخالف بودن این روابط با قوانین هستی است.
💢 مخاطب جوان امروز که درگیر این روابط در اجتماع است، با این گزاره احساس نزدیکی میکند! زیرا یک راحتطلبی و توجیه خیانت در آن نهفته است! حلقهی مفقودهی استدلالی برای روابط پررنج و نادرست امروز! زیرا در روابط باز و گستردهی امروز، تنوعطلبی و عدم احساس مسئولیت در رابطه موج میزند که با واژهی پاسداری از رابطه و عدم خیانت و احساس وجدان، این روابط کمی قابل کنترل میشود که اگر این استدلال به عنوان مسلم فکری پذیرفته شود، دیگر کنترلی در این روابط وجود نخواهد داشت و آرامش در روابط بینفردی کاهش یافته و آثار خشونتها و افسردگیهای حاصل از آن در جامعه نمود خواهد یافت.
💢 اگر در همین یوتیوب یا اینستا چرخی زده شود، بخشی از محتواهای تولیدی، حول تقبیح خیانت و احساس آزردگی خیانتشدگان است که غالبا هم ترند میشوند! بنابراین این گزاره میتواند، روی رنج طبیعی حاصل از این روابط نادرست را بپوشاند و به جای «خیانت» از واژهی «رابطهی فرسایشی و تست نفر بعدی» استفاده کند و در یک فضای مثلا ذهن باز، این اجازه را برای دوطرف رابطه از همان ابتدا قائل شوند! به طوریکه دوطرف میدانند، این رابطه تا جایی دوام دارد، که بهتر و متناسبتر از من برای فرد مقابل و بالعکس آن نباشد! امری نسبی که در حجم روابط امروزی همواره امکان متناسبتر وجود خواهد داشت.
💢 بنابراین مخاطبین به جای اصلاح روابط و در ریل درست قرار دادن آن با خیانتهای پیدرپی و تستهای مداوم بدنبال عشقی میگردند که هیچگاه با این نوع روابط یافت نخواهد شد.
💢 بنظر میرسد اگر رسانهی ملی بتواند در قالبهای متعدد مانند برنامههای گفتوگو محور، مستند و حتی مجموعههای تلویزیونی مشابه «جانان» اما با موضوع بررسی این گزاره به این نگرش و سبک زیستی در روابط امروزی در بخشی از مردم کشور بپردازد، دست برتر رسانهای در بیان حق خواهد شد. متاسفانه رابطه، موضوعی پردامنه است و پرداخت به تمام ابعاد آن در این دست برنامهها، مخاطب را برای نتیجه رسیدن گنگ میکند اما اگر هربار یک گزاره بررسی گردد قطعا موثرتر خواهد بود!
🔜ادامه دارد...
📝 زهرا خندان
📡 روبش/وایپ را در پیامرسانها دنبال کنید
@irwipe