تحلیل مسائل اجتماعی ایران
310 subscribers
38 photos
7 videos
62 links
یادداشت های علی میرزامحمدی
دانش آموخته دکترای جامعه‌شناسی
Download Telegram
🔺چالش‌های کاربرد هوش مصنوعی در تحلیل‌های اجتماعی

✍️دکتر علی میرزامحمدی(جامعه شناس)


🔺پیش‌ترها کاربرد هوش مصنوعی در تحلیل‌های اجتماعی و تصور اینکه روزی به جای نوشته‌های تحلیلی امثال من، فردی بدون زحمت با سامانه هوش مصنوعی در عرض چند ثانیه تحلیلی چند صفحه‌ای آماده انتشار کند برای من کابوس محسوب می‌شد.

🔺من با کاربرد نرم افزار و سامانه‌های تحلیلی در پژوهش‌های علوم انسانی و اجتماعی مشکلی ندارم و از قضا دو کتاب هم درباره کاربرد نرم‌افزارهای تحلیلی چاپ کرده‌ام اما واقعیت آن است که هوش مصنوعی، چالش‌برانگیزتر از نرم‌افزارهای تحلیلی کمی چون SPSS، لیزرل، آموس و حتی نرم‌افزارهای تحلیل کیفی چون  ATLAS.ti است. این چالش از آنجا منشاء می‌گیرد که هوش مصنوعی بتواند جای تحلیل‌گران اجتماعی و سیاسی را بگیرد.

🔺بالاخره چند روز پیش، یک سامانه هوش مصنوعی نصب کردم تا با این رقیب و کابوس جایگزینی آن، دست و پنجه نرم کنم.  خواستم با شگرد جوک‌ دهه هفتادی با دو پرسش این رقیب را ناک اوت کنم. همان جوکی که در آن کامپیوتری ساخته شده بود و سازنده آن مدعی بود جواب تمامی سوالات را بلد است؛ اما همشهری تبریزی ما با دو سوال ترکی : نخبر و داهی نخبر( چه خبر و دیگه چه خبر) کامپیوتر را گیج کرد، طوریکه سیم‌هایش سوخت!
اما هوش مصنوعی زیرک‌تر از این حرف‌ها بود. در همان پرسش اول، حوزه پرسش را از من سوال کرد و به فهماند با آن کامپیوتر جوک‌های دهه هفتادی بسیار تفاوت دارد!

🔺گذشته از این شوخی‌ها، برخی عناوین نوشته‌های سابقم را به هوش مصنوعی دادم و از سامانه خواستم که یادداشتی به من بدهد. این نوشته‌ها را با یادداشت‌های خودم مقایسه کردم. این مقایسه‌ها چند نکته را به من یادآور شد:

🔹اول آنکه هر چند هوش مصنوعی توانسته بود به برخی نکات و مواردی که من در تحلیل‌ها به آنها پرداخته بودم اشاره کند اما از بسیاری از موارد نیز غفلت کرده بود. هوش مصنوعی در تحلیل داده‌های کمی و آماری بسیار دقیق‌تر عمل می‌کند اما در تحلیل‌های مبتنی بر معنا چون فرهنگ، احساسات، عواطف، باورها، ارزش‌ها، عقاید و نظایر آن تحلیل‌های واقعی ارجحیت دارند. 

🔹دوم اینکه تحلیل‌گران اجتماعی و سیاسی در برخی  موارد برای تبیین مسایل اجتماعی، سیاسی و معنایی از عبارت‌ها و مفاهیم خودساخته بهره می‌گیرند که برای اولین بار در همان نوشته به کار گرفته می‌شود، اما  هوش مصنوعی از این کار عاجز است. 

🔹سوم آنکه به تجربه دریافتم در برخی پاسخ‌های هوش مصنوعی اشتباهات فاحشی وجود دارد. همچنین هوش مصنوعی جواب همه سوالات را ندارد و این را هم خودش اذعان می‌کند. هر چند با به روز شدن اطلاعات و تجمیع آنها، هر روز سطح و گستره احتمال پاسخگویی به پرسش‌ها در آن افزایش می یابد.

🔹چهارم آنکه هر چند ادعا می‌شود با تنظیمات به عمل آمده در برخی سامانه‌های هوش مصنوعی جواب‌های متنوعی به یک پرسش واحد توسط افراد مختلف در یک زمان واحد داده می‌شود، اما دست‌کم، تجربه من آن بود که در تحلیل‌های اجتماعی و سیاسی مبتنی بر پیش‌بینی معمولا" پاسخ های یکسانی داده می شود.

🔺 برای مثال در پرسش نتیجه مذاکرات ایران و امریکا، جواب‌های هوش مصنوعی با نوعی محافظه‌کاری، قطعی نیست؛ در صورتیکه در برخی تحلیل‌های واقعی  نظیر تحلیل صادق زیبا کلام روی توافق مذاکرات استدلال آورده می‌شود و در سوی مخالف نیز برخی تحلیل‌گران بر پیش بینی عدم توافق تاکید دارند! بر این اساس، ماهیت پاسخ‌های هوش مصنوعی در تحلیل‌های اجتماعی، نه فردی بلکه شبیه خرد جمعی و تجمیعی است.

🔹نکته پنجم  آنکه سامانه هوش مصنوعی با عدم ادعای مالکیت معنوی فردی، مسئولیتی در قبال این تحلیل‌ها ندارد، در صورتیکه در تحلیل‌های فردی، تحلیل‌گر با مسئولیت‌پذیری می‌تواند احساس شرم و مواخذه یا تحسین و تشویق را درباره میزان دقت و صحت آنها تجربه کند.

🔹نکته ششم اینکه اتکا به تحلیل‌های هوش مصنوعی و عدم تحلیل‌های خلاقانه فردی  به تدریج به تضعیف تحلیل‌ها و مشابه‌شدن اجباری آنها منتهی خواهد شد؛ چراکه تحلیل‌های هوش مصنوعی رابطه دیالکتیکی با منابع داده‌های انسانی و واقعی دارد. به این معنا که هم تحلیل‌های واقعی، به غنای تحلیل‌های هوش مصنوعی کمک می‌کند و هم این تحلیل‌ها در غنای تحلیل‌های واقعی می‌تواند موثر واقع شود.

🔹نکته پایانی به شیوه کاربرد هوش مصنوعی در تحلیل‌های اجتماعی مربوط می‌شود. به نظر نویسنده اگر تحلیل‌گران و روزنامه‌نگاران قصد بهره‌گیری از هوش مصنوعی را دارند، اینکار را به بعد از نوشتن تحلیل خودشان موکول کنند. به این معنا که با مقایسه نوشته خود با نوشته هوش مصنوعی، به ویرایش و تکمیل و غنای تحلیل خود بپردازند. استفاده اولیه از هوش مصنوعی، می‌تواند با سوگیری، ایده‌های خلاقانه را در تحلیل‌ها کور کند.

👈کانال تحلیل مسایل اجتماعی ایران
@iransocialproblems
3
🔺وحدت ملی؛ انسجام رسانه‌ای

✍️علی میرزامحمدی(جامعه شناس)


🔺جنگ پیش دستانه رژیم اسرائیل و حمله ناجوانمردانه به بخش های مختلف کشور ، رویدادی تلخ و تکان دهنده نه فقط برای مردم و دولت ایران بلکه فراتر از آن جهانیان است. این تجربه تلخ، پرده از برخی واقعیت‌های مهم برداشت که در بسیاری از تحلیل های سیاسی و نظامی به آنها اشاره شده است.

🔺یکی از بخش های مهم این تحلیل‌ها توجه به این نکته کلیدی است که عبور از این بحران دشوار و سرنوشت‌ساز بدون وحدت ملی امکانپذیر نیست و یکی از بسترهای مهم در این میان توجه به  انسجام رسانه‌ای است.

🔺پیام‌های همدلانه بسیاری از سیاستمداران ، و تحلیل گران منتقد حاکمیت چه در داخل و چه در خارج از کشور  نشان داد که تفاوت بین «انتقاد دلسوزانه و وطن پرستانه» با «خیانت هایی که به رغم همراهی و همدلی با دشمنان، با ادبیات آزادی‌خواهی توجیه می شوند»، از زمین تا آسمان است.

🔺ننگ خیانت به وطن و همراهی با رژیم خونخواری چون رژیم اسرائیل به امید دستیابی به قدرت سیاسی با هیچ توجیهی پاک نخواهد شد و اینچنین افرادی در آینده سیاسی این کشور هیچ جایگاهی نخواهند داشت.

🔺بسیاری از چهره‌های منتقد که حتی «تجربه زندان» و «بی‌مهری جناحی» داشته‌اند در این شرایط بحرانی در کنار مام میهن و مردم قرار گرفته‌اند و اختلافات فکری، جناحی و سیاسی را برای عبور از بحرانی که دامن همه را گرفته است  در گیومه گذاشته‌اند. این فرصتی مغتنم است که با دلجویی از سرمایه و نفوذ اجتماعی آنها برای همدلی و وحدت بیشتر بهره بگیریم.

🔺اما نکته مهم دیگر در این میان آن است که شرایط جنگی فعلی کشور، نیازمند اتخاذ یک رویکرد رسانه‌ای واحد و کنترل شده است. فعالیت رسانه ای در شرایط عادی را نمی توان با شرایط جنگی یکسان تلقی نمود؛ چراکه رسانه ها نقش کلیدی در آرامش مردمی و حفظ اسرار کشور و به عکس آن درز اطلاعات و ایجاد اضطراب و نگرانی عمومی دارند. در نتیجه ضرورت تشکیل یک نهاد هماهنگ کننده برای مدیریت رسانه‌ها در شرایط جنگی کشور  بیش از پیش احساس می شود.

🔺متاسفانه در عرصه رسانه، شاهد نوعی ناهماهنگی و گسیختگی در کشور هستیم. مدیریت افکار عمومی در شرایط جنگی نیازمند قواعد خاصی است و با تعدد صداهای ناهماهنگ، افکار عمومی نباید در نوعی اضطراب و سردرگمی و ناامیدی گرفتار شوند. بر این اساس پخش اخبار باید کاملا" کنترل شده و مبتنی بر در نظر گرفتن تاثیرات روانی آن بر جامعه باشد.

🔺خبرها و اطلاعات کنترل نشده می‌تواند به داده‌های ارزشمندی برای دشمن تبدیل شود ،چراکه دشمن با تجزیه و تحلیل می‌تواند در گام های بعدی از آنها بهره بگیرد. بر این اساس:

🔹-لازم است  قوانین و پروتکل‌های مشخصی برای انتشار خبر و نگارش تحلیل در شرایط کنونی تدوین شود که همه خود را ملزم به رعایت آن بدانند.

🔹-تاسیس یک نهاد هماهنگ کننده در عرصه رسانه  در شرایط جنگی کشور ضروری است. در روزهای اخیر، شایعات و اخبار مختلف فیک و دروغ در فضای مجازی منتشر شده است. برخی از آنها جهت افزایش بازدید بوده است اما بخش مهم آنها نقشه طراحی شده دشمن برای فریب افکار عمومی، ایجاد ترس و اضطراب عمومی است.

لازم است  این نهاد  در خنثی سازی این نوع شایعات رسانه‌ای نقش‌آفرینی کند و ضمن درج «آرم اخبار فیک و دروغ»، ماهیت دروغین آنها را به همگان اعلام نماید.

🔹-تشکیل جلسه با فعالان رسانه‌ای در سطوح مختلف و تشریح شرایط کنونی کشور و نقش رسانه‌ها در روحیه بخشی به مردم و افکار عمومی ضرورت دارد. این جلسات در سطوح شهرستانی می‌تواند به همت فرمانداران، بخشداران و روسای ادارات فرهنگ و اسلامی و اعضای محترم شوراهای اسلامی شهر و روستا و با دعوت از فعالان رسانه‌ها به ویژه آدمین‌های کانال‌های مهم فضای مجازی شهرها و روستاها تشکیل شود .

🔺جنگ دشمن جنگی ترکیبی است و فریب  افکار عمومی و تضعیف همدلی و همراهی مردمی، بخش مهمی از این جنگ است. همراهی فعالان دلسوز رسانه با نیروهای نظامی یکی از عوامل مهم برای پیروزی بر دشمن است.

👈کانال تحلیل مسایل اجتماعی ایران
@iransocialproblems
👍2👎1
🔺تاملی بر بسترهای اجتماعی خیانت به وطن

✍️ علی میرزامحمدی(جامعه شناس)
- تیتر اول روزنامه اعتماد

🔺خیانت در فرهنگ ایرانیان همانند دیگر ملت‌ها، عملی بسیار ننگین، شرم‌آور و سزاوار مجازات تلقی می‌شود. در چند روز اول جنگ پیش‌دستانه اسرائیل علیه ایران، مساله «نفوذ و خیانت» به کلیدواژه پر بسامد تبدیل شد.

علت این موضوع را باید در حجم حملاتی جستجو نمود که به واسطه همکاری خیانت‌آمیز  برخی شهروندان ایرانی و اتباع خارجی انجام یافته است. اتباعی که در مناطق مختلف ایران در قالب‌های مختلف قانونی (شغلی و تحصیلی) یا غیر قانونی در سایه حمایت‌های عرفی در حال زندگی هستند.

🔺خیانت به وطن را از نظر جلوه‌های آنها می‌توان به دو بعد حمایت نظری و عملیاتی دسته بندی کرد. خیانت در بعد حمایت نظری به پشت‌کردن فرد به وطن و حمایت رسانه‌ای از دشمن مربوط می‌شود. برخی افراد با خیانت نظری تصور می‌کنند در صورت تغییر حاکمیت می‌توانند در آینده سیاسی کشور سهمی داشته باشند. این افراد خود را نه خائن بلکه مبارز و فعال سیاسی می‌دانند، اما ابزار آن را در دل بستن به دشمن جستجو می‌کنند.

🔺این نوشتار در تلاش برای نظریه‌پردازی درباره «درک ایرانیان از خیانت و برساخت فردی و اجتماعی آن» به عوامل زیر پرداخته است:

🔹عوامل فردی و روانشناختی : انسان‌های سالم با سازوکارهای روانی چون «شرمساری و عذاب وجدان» و منطق جلوگیری از مجازات، تمایلی به ارتکاب خیانت ندارند. اما شکست در نتیجه حوادث چرخه زندگی خانوادگی و شغلی چون طلاق، ورشکستگی مالی، بدهی‌های کلان، اخراج از کار و ... می‌تواند بستری برای دام‌های خیانت باشد.

در این حالت خیانت مفری برای جبران این شکست‌هاست؛ با اینهمه بیشتر افراد پس از خیانت نمی‌توانند خود را از شرمساری و عذاب وجدان خلاص کنند و در نتیجه به دنبال فرصتی می‌گردند خطای خود را جبران کنند. در چنین مواردی احتمال معرفی خود به مقامات قضایی و اعتراف بالاست. فشار و دوگانگی ‌روانی در این افراد حتی می‌تواند آنها را به مرز فروپاشی روانی و خودکشی بکشاند.

با اینهمه، همه خیانت ها در نتیجه فشار حوادث منفی زندگی نیست و گاهی  وسوسه‌های مالی و دست یافتن به امکانات رفاهی و آینده مرفه نیز می‌تواند زمینه‌ساز خیانت باشد.

🔹عوامل اجتماعی : عوامل فردی و روانشناختی خیانت در بستر عوامل جامعه شناختی تشدید یا تضعیف می‌شود. با تضعیف هویت ملی،  ذهنیت برخی افراد به خیانت آماده می‌شود. این مساله در برخی افراد دو تابعیتی و گروه‌های قومیتی با حس نابرابری‌ اجتماعی بالا می‌تواند احتمال گرفتار شدن در سازمان‌های جاسوسی کشورهای رقیب و یا جاذبه پیوستن به گروه‌های جدایی طلب را افزایش دهد.

🔺با وجود دلایل روانی فردی و جامعه‌شناختی، فرد به این راحتی نمی‌تواند مرتکب خیانت شود مگر آنکه با سازوکارهای  «خنثی سازی روانی» خود را از شرم و عذاب وجدان خیانت برهاند. این سازوکار به فرد کمک می کند خود را به انجام خیانت محقق دانسته و بار گناه آن را کاهش دهد و حتی نام‌های مقبولی برای آن چون مبارزه سیاسی و انتقام از حاکمیت بتراشد.

با اینهمه تجربه چندین سال و به ویژه چند روز اخیر نشان داد بسیاری از چهره‌های منتقد که حتی «تجربه زندان» و «بی‌مهری جناحی» داشته‌اند نه تنها در این بستر، مرتکب خیانت عملیاتی نشدند بلکه در حوزه نظری نیز با دشمن همدلی نشان ندادند و در کنار میهن و مردم قرار گرفتند.

🔺سیاست اسرائیل در پرورش نفوذی و ترغیب افراد به خیانت، سرمایه‌گذاری در گسل‌های سیاسی و اجتماعی در سطح داخلی ایران و گسل‌های منطقه‌ای است. در این زمینه بهتر است سیاست اسرائیل را در منطقه قفقاز، و مساله اعلام استقلال اقلیم کردستان و اعتراضات داخلی چند سال اخیر ایران مرور کنیم که چگونه با بازی روی این گسل‌های سیاسی و اجتماعی به یارگیری برای خود و نفوذ اطلاعاتی و عملیاتی و جذب جاسوس اقدام می‌کند.

🔺مساله ایران برای اسرائیل فراتر از نظام جمهوری اسلامی، مساله رقیب هژمونی است که با وجود هر رژیمی در آن این مساله تغییر چندان نخواهد نیافت. ایران آرمانی برای رقبای هژمونی منطقه به ویژه اسرائیل، ایران تکه تکه شده است. بر این اساس، سیاست نفوذ رقبای هژمونی ایران اقتضا می‌کند که بر روی خیانت شهروندان ایرانی برنامه‌ریزی کنند تا به وقت مناسب از آن بهره‌برداری نمایند. درباره کنترل این مساله حیاتی چند نکته قابل ذکر است:

🔆-  مقابله با خیانت علاوه بر هوشیاری‌های امنیتی، کسب دانش و تکنولوژی روز به ویژه جاسوسی و ضد جاسوسی، نیازمند در نظر گرفتن ابعاد روانشناختی و جامعه‌شناختی است. هم باید در عرصه فردی، به کنترل زمینه‌های گرفتاری افراد در دام خیانت به وطن همت گذاشت و هم در عرصه اجتماعی با کاهش تبعیض‌های اجتماعی در میان اقوام مختلف ایرانی، هویت ملی را تقویت نمود.

ادامه ومتن کامل در لینک زیر👇👇👇
https://telegra.ph/alimirzamohammadi-06-18
👍1👎1
🔺سیاست رسانه‌ای برون مرزی در جنگ با اسرائیل

✍️دکتر علی میرزامحمدی / جامعه شناسی


🔺در جنگ ترکیبی ناجوانمردانه و تحمیلی اسرائیل علیه ایران، فریب افکار عمومی جهانیان بخش مهمی است. اسرائیل به کمک رسانه‌های داخلی و بین المللی مورد حمایت خود تلاش دارد با انحراف واقعیت‌های موجود، چهره‌ای موجه، مقبول و محق و حتی در مواردی مظلوم از خود به نمایش بگذارد و دولت‌ها و مردم آنها را در مقابل ایران و ایرانیان قرار دهد. در این شرایط اتخاذ یک سیاست هوشمندانه رسانه‌ای برون مرزی بسیار اهمیت دارد.

🔺در این باب چند نکته مهم قابل ذکر است:

🔹نکته کلیدی اول آنکه سیاست رسانه‌ای برون مرزی ما در جنگ با اسرائیل بهتر است با تمایز بین دولت اسرائیل و اهالی سرزمین‌های اشغالی، حساب آنها را از همدیگر جدا کند. جالب آنکه دولتمردان اسرائیل نیز با تظاهر به تمایز بین دولت و مردم ایران، در مخاطب قرار دادن مردم ایران نیز همیشه به این مساله اشاره می‌کنند. در گفتمان حاکمیت ایرانی، با غفلت از این مساله، تمایز بین مردم یهود ساکن در اسرائیل و دولت و ایدئولوژی صهیونیستی چندان پررنگ نمی‌شود.

🔺این مساله از منظر جامعه‌شناسی رسانه اهمیت کلیدی دارد. سیاست رسانه‌ای بدون مشخص نمودن مرزبندی‌های سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، دینی و ایدئولوژیکی یا القای دشمنی تمام عیار، به مردم ساکن سرزمین‌های اشغالی و کل دنیا، اینگونه القا می‌کند که ما در پی آن هستیم که کل مردمان آن سرزمین را از بین ببریم یا مجبور به ترک آن کنیم!؟ و از این مساله، رژیم صهیونیستی به نفع بقای خویش بهره می‌گیرد.

این موضوع تبیین نمی‌شود که این ایده با ماهیتی غیرانسانی با سیاست انسان‌گرایانه حاکمیت ایران در تضاد قرار دارد. این مساله حتی در سخنان و فعالیت‌های دیپلماتیک و بین المللی سیاستمداران کشورمان نیز به درستی تبیین نشده است.

🔹نکته دوم آنکه رویکرد رسانه‌ای برون مرزی ما درباره مردم سرزمین‌های اشغالی، با موانع سخت‌افزاری و نرم‌افزاری مواجه است.

👈در بعد نرم افزاری، لازمه ایجاد رابطه رسانه‌ای با مردم ساکن در سرزمین‌های اشغالی، آشنایی با لایه‌های سیاسی و اجتماعی آن، پرورش افراد مسلط به زبان عبری، شناخت جغرافیایی مناطق مختلف، شناخت تعاملات بین مردم غیر یهودی با مردم یهودی، شناخت احزاب و نهادهای مدنی فعال در اسرائیل و … می‌باشد.

👈در بعد سخت‌افزاری، لازم است نهادهای رسانه‌ای مختلفی به زبان‌های عبری، عربی و انگلیسی برای ساکنان سرزمین‌های اشغالی راه‌اندازی شود. همچنین توسعه نهادهای پژوهشی دانشگاهی و فرادانشگاهی که بر مطالعات سرزمین‌های اشغالی متمرکز شوند از اولویت‌ها خواهد بود.

🔺در حال حاضر تنها رسانه عبری زبان صدا و سیما، شبکه رادیویی «صدای داوید‌» است که فقط در طول روز، ۳۰ دقیقه برنامه (آنهم فقط برای یهودیان خاورمیانه) پخش می‌کند. همچنین دانشگاه‌های محدودی در تهران بر مطالعات مناطق اشغالی متمرکز هستند.

🔺بر طرف شدن موانع ارتباط رسانه‌ای با ساکنان سرزمین‌های اشغالی، مزایای زیادی برای سیاست‌های منطقه‌ای و جهانی ما به همراه خواهد داشت. اینکار می‌تواند تردید در مشروعیت موجودیت اسرائیل و شکاف در لایه‌های مختلف سیاسی و اجتماعی آن را تشدید کند.

🔺نسلی از یهودیان در اسرائیل متولد و رشد یافته‌اند که تاوان کوچاندن اجداد خود و فتنه از پیش طراحی شده در تشکیل دولت اسرائیل را می‌پردازند. این افراد حتی اگر خودشان هم بخواهند نمی‌توانند به کشورهای ابا و اجدادی خود در اروپا یا دیگر نقاط جهان برگردند. در نتیجه بیدار کردن وجدان خفته آنها رسالتی است که می‌تواند در سیاستگذاری‌های رسانه‌ای ما مد نظر قرار گیرد. اینکار حتی اگر نتواند فشار داخلی برای توقف شرارت‌های اسرائیل را فراهم کند حداقل تردید در مشروعیت سیاست‌های جنگ افروزانه، نژادپرستانه و ضدانسانی اسرائیل را افزایش خواهد داد.

🔹نکته سوم آنکه مخاطب قرار دادن یهودیان ساکن اسرائیل و دیگر نقاط جهان توسط رسانه‌های برون مرزی ما می‌تواند این واقعیت را باورپذیر کند که قوم یهود از مظلومین اعصار گذشته در اروپا، به ظالمان کنونی خاورمیانه استحاله پیدا کرده‌اند، طوریکه خواسته و ناخواسته، حقوق انسانی فلسطینیان را ضایع می‌کنند و ظلمی بزرگ بر انسان هایی روا می‌دارند که در تاریخچه ظلم بر قوم یهود نه تنها نقشی نداشته‌اند بلکه با مهمان نوازی، التیام بخش زخم‌های کهنه آنها بوده‌اند.

🔹نکته چهارم اینکه سیاست رسانه‌ای برون مرزی ما باید تبیین‌گر طرح پیشنهادی مبتنی بر شکل‌گیری همه‌پرسی در سرزمین‌های اشغالی باشد که سال‌ها قبل توسط رهبر انقلاب در اجلاس عدم تعهد مطرح شده است. بر اساس این طرح، باید از تمام مردم فلسطین اعم از مسلمان، مسیحی، یهودی و فلسطینی‌هایی که آواره شده و در کشورهای دیگر پناهنده شده‌اند، همه‌پرسی شود و نظام آینده حاکم بر سرزمین‌های اشغالی با مراجعه به آرای عمومی شکل بگیرد.
👍1👎1
🔺سه تحلیل درباره جنگ اسرائیل علیه ایران

🔹وحدت ملی؛ انسجام رسانه‌ای
روزنامه آرمان امروز- 26 خرداد 1404

🔹تاملی بر بسترهای اجتماعی خیانت به وطن
روزنامه اعتماد(تیتر اول)- 28 خرداد 1404

🔹سیاست رسانه‌ای برون مرزی در جنگ با اسرائیل
روزنامه اعتماد(تیتر اول)- 1 تیر 1404

👈کانال تحلیل مسایل اجتماعی ایران
@iransocialproblems
👍1
🔻ترمیم پساجنگ ایران

✍️ علی میرزامحمدی(جامعه شناس)
- تیتر اول روزنامه اعتماد

🔻ایران پس از پایان موقت درگیری‌های مستقیم با اسرائیل، در یک وضعیت ناپایدار یعنی «آتش‌بس شکننده» قرار دارد. هر چند به ظاهر درگیری نظامی مستقیم متوقف شده، اما هیچ سازوکار رسمی نیز برای صلح پایدار وجود ندارد.

با اینهمه این پرسش را می‌توان مطرح نمود در صورت گذار به یک وضعیت تثبیت شده  یعنی به فرض پایان جنگ، «ترمیم پساجنگ ایران«  در کدام بخش ها و لایه های اصلی، ضرورت و اولویت دارد.

🔻در پاسخ به شش محور کلان برای ترمیم ایران در دوران پساجنگ  اشاره می‌شود:

🔹امنیت ملی و انسداد منافذ نفوذ:  تجربیات جنگ 12 روزه نشان داد که دشمن بخش قابل توجهی از عملیات خود را بر پایه نفوذ اطلاعاتی و خیانت برخی شهروندان و اتباع خارجی انجام می‌دهد. بر این اساس مقابله با نفوذ اطلاعاتی و خیانت به وطن، بازتعریف استراتژی دفاعی و امنیت شناختی ضرورت دارد. نفوذ و خیانت در بستر گسل‌های اجتماعی و شکاف‌های هویتی تشدید می‌شود که بر اساس آن لازم است با تقویت هویت ملی و مراقبت از گسل‌های اجتماعی و سیاسی جامعه ایران منافذ نفوذ را سد کنیم.

🔹بازسازی حکمرانی و سرمایه اجتماعی: جنگ 12 روزه همچنین نشان داد به رغم گلایه‌ها و نامهربانی‌هایی جناحی و سلیقه‌ای، اقشار مختلف مردم با زمان شناسی و موقعیت‌سنجی، تا پای جان در راه حراست از وطن می‌مانند. این مردم نجیب با هر سلیقه، فکر و اندیشه، نیازمند درک و فهم بهتر از ناحیه حاکمیت هستند که لازمه آن تن دادن به اصلاحات سیاسی و نهادی در راستای بازسازی اعتماد عمومی و تقویت سرمایه اجتماعی بر پایه مشارکت مردم و پاسخ‌گویی حاکمیت است.

🔹بازتعریف توان دفاع ملی بر پایه تکنولوژی های روز : هرچند نویسنده متخصص نظامی نیست اما تجربه جنگ 12 روزه نشان داد که گفتمان دفاعی کشور نیازمند بازنگری اساسی است. جنگ‌های گذشته که بیشتر مبتنی بر توان بدنی و فیزیکی سربازان و نظامیان بود، امروز  جنگ‌های ترکیبی مبتنی بر تکنولوژی‌های نظامی چون انواع هواگردها، ریز پرنده، ...، موشک های نقطه زن و .... و جنگ نرم رسانه‌ای و شناختی هستند. جذب نیروی انسانی مورد نیاز نهادهای نظامی باید بر اساس این نیازها و تغییرات آنها باشد.

همچنین سنت خدمت سربازی بر اساس آموزش‌های  آمادگاه های سنتی نه تنها جوابگوی نیازهای امنیتی کشور  نیست بلکه خود به مانعی برای آن محسوب می‌شود. بر این اساس نظام سربازی هم در جذب سرباز، هم شیوه های آموزشی و هم به کارگیری بر اساس نیازهای روز جامعه باید متحول شود.

🔹بازآرایی سیاست‌ همسایگی و سیاست همگرایی منطقه ای: یکی از سرمایه های مهم جغرافیایی ایران، داشتن 15 همسایه خاکی و آبی است که امکان تعاملات سیاسی، اقتصادی و فرهنگی و امنیتی را افزایش می‌دهد.

با اینهمه در صورت پیش نگرفتن سیاست درست همسایگی، این تنوع و تعدد همسایه ها می تواند به عاملی برای نفوذ دشمنان و تضعیف امنیت ملی تبدیل شود. متاسفانه عدم کنترل ورود اتباع بیگانه از کشورهای همسایه به ویژه افغانستان و اقلیم کردستان عراق(در قالب پناهنده، مسافر، تاجر و دانشجو) به تضعیف امنیت کشور منتهی شده است که در دوره  ترمیم پساجنگ باید در آن تجدید نظر جدی شود.

🔺از طرف دیگر کشور ما نیازمند تجدید نظر در ورود به «تعاملات بین منطقه ای و بین المللی» است که در مواقع لازم بشود روی کمک‌های آنها حساب باز کرد نه اینکه تنها تماشاگر تجاوزات دشمنان ما باشند.

🔹تحول در سیاست‌های رسانه‌ای و فرهنگی: متاسفانه ما سیاست رسانه‌ای مشخصی به ویژه برای روزهای جنگ نداریم و پروتکل‌های رسانه ای برای تمایز تهیه و نشر خبر، و مخاطب قرار دادن افراد در روزهای عادی و جنگی تهیه نشده است. عجیب است که ما حتی یک شبکه ماهواره ای ویژه ساکنان سرزمین های اشغالی( به زبان‌های عبری، عربی و انگلیسی) در اختیار نداریم!

🔺اگر این شبکه به علت ملاحظات فنی و امنیتی و حتی افراد مسلط به زبان عبری محقق نمی‌شود، باید راههای جایگزینی را جستجو نمود و به ویژه با  بهره‌گیری از شبکه‌های فضای مجازی،  و تکنولوژی هوش مصنوعی( در ترجمه به زبان عبری) و جذب سخنوران زبان عبری از بین منتقدین یهودی ضد صهیونیستی بر این مشکلات غلبه نمود.  سیاست رسانه‌ای ما باید از تفاوت‌های فکری و عقیدتی بین یهودیان اسرائیل، روزنه‌ای برای بیداری وجدان‌های خفته آنها پیدا کند.

🔹ترمیم اقتصادی و روانی جامعه: در نتیجه تحریم‌ها وضعیت معیشتی مردم دچار آسیب شده بود و با وقوع جنگ این مشکلات افزونتر شده است. با اینهمه مردم با درک وضعیت خاص کشور، با نجابت آن را تحمل کرده اند. لازم است با نوسازی زیرساخت‌های اقتصادی و افزایش تاب‌آوری معیشتی، ضمن ترمیم اقتصادی، زمینه‌های حفظ آرامش و ترمیم روانی جامعه را نیز فراهم نمود.

👈کانال تحلیل مسایل اجتماعی ایران
@iransocialproblems
👏3👍1
ایران از پای نمی افتد
می تپد
و چون ققنوس
از خاکستر خود بر می خیزد.

استاد شفیعی کدکنی
1
🔺تاملی بر مساله اتباع خارجی پس از جنگ 12 روزه

علی میرزامحمدی(جامعه شناس)

تیتر اول روزنامه اعتماد ۹ تیر ۱۴۰۴

🔺تجربه جنگ 12 روزه رژیم اسرائیل علیه ایران به خوبی نشان داد که عدم کنترل ورود اتباع بیگانه از مرزهای کشور و نبود سازوکاری برای کنترل فعالیت‌های آنها در داخل کشور و سکونت آنها در مناطق مختلف شهرها و روستاها چه بلاهایی می‌تواند بر امنیت کشور ما وارد سازد.

🔺این تبعات و آسیب‌ها فقط به شرایط جنگی محدود نمی‌شود و حتی به شرط دفع همه خطرات از ناحیه دشمنان مساله اتباع می‌تواند هویت ملی کشور را با چالش‌های جدی مواجه کند.

اما پرسش این است که ریشه این غفلت، مسامحه و خوش خیالی در مساله اتباع خارجی در چیست؟

🔺در پاسخ باید به دو رویکرد حاکم بر سیاستگذاری‌های گذشته و تداوم آنها به رغم هشدارهای لازم اشاره نمود:

🔹«رویکرد پذیرش گرا: این رویکرد نه تنها حضور اتباع و مهاجرین خارجی را تهدید تلقی نمی‌کند بلکه آن را به عنوان فرصتی برای حل برخی مسایل اجتماعی ایران می‌داند. این رویکرد در میان برخی نخبه‌های سیاسی و مذهبی کشور، حامیان جدی دارد. رویکرد پذیرشگر را می‌توان در دو نحله فکری متفاوت، جای داد:

⬇️نحله اول، «نحله امت گرایی» است که تعریف قانونی متداول از هویت ملی و مرزهای جغرافیایی را نمی‌پذیرد و تابعیت را از منظر «ایدئولوژی امت واحده اسلامی و شیعی» می‌نگرد.  از  جمله، علم‌الهدی، امام جمعه مشهد، در حمایت از حضور این اتباع معتقد است بسیاری از مفاخر و بزرگان تاریخی ایران، متعلق به کشور افغانستان است!
همچنین امیر حسین ثابتی، از نمایندگان مجلس نیز چند سال پیش در حمایت از حضور پناهجویان افغان در ایران نوشته بود:
«مرگ بر آن مرز و معیاری که مرا به خاطر به دنیا آمدن در سرزمینی که در آن عراقچی و ظریف و روحانی و بنی صدر و... به دنیا آمده‌اند، آشنا با آنها میداند اما شیرمردان فاطمیون را چون چند کیلومتر آن طرف‌تر به دنیا آمده‌اند غریبه با من حساب میکند. # مرگ_بر_ناسیونالیسم # امت_واحده».

⬇️نحله دوم فکری، « کارکردگرایی جمعیتی» است که به تقلید از سیاست‌های جمعیتی برخی کشورهای اروپایی و حوزه خلیج فارس مطرح شده است. از جمله «سعید لیلاز» نظریه‌پرداز متعلق به «حزب کارگزاران سازندگی»، بهترین راه حل بحران جمعیتی ایران را  پذیرش مهاجر از افغانستان می‌داند.

🔆اما واقعیت های جنگ 12 روزه خط بطلانی بر این دو نحله فکری در حمایت و پذیرش اتباع خارجی بود.

🔹عطش نمایش بین‌المللی شدن: در میان سیاستگذاران ما عطشی عجیب به نمایش بین المللی شدن وجود دارد. به واسطه این عطش، اتباع خارجی جاسوس در پوشش محقق، پژوهشگر، دانشجو، و حتی طلبه دینی می‌توانند وارد کشور شوند که کمتر کسی به آنها مشکوک شود.

🔺ماجرای کاترین شکدم از شاخص ترین این نوع نفوذها بود. بر این اساس، درباره همایش‌های بین المللی چند روزه، پذیرش دانشجو و طلبه دینی از کشورهای دیگر و مسلمان شدن خارجی‌ها در ایران و فراهم نمودن شرایط زندگی آنها در کشور باید تدابیر امنیتی زیرکانه‌ای به کار بست که زمینه جاسوسی برای بیگانگان فراهم نشود.

🔺این نوع جاسوس‌ها  به راحتی می‌توانند نقش بازی کنند و خود را علاقه‌مند به تشیع جا بزنند و به صورت رایگان در برخی نهادها مشغول یادگیری زبان فارسی شوند. به راحتی و با احترام و تکریم می‌توانند با هر فرد صاحب منصبی دیدار و گفتگو کنند و بعدها خاطرات و تحلیل‌های خود را از پشت پرده برخی نهادهای کشور به صورت مستند ارائه نمایند؟!

🔺در شرایط کنونی، به واسطه خیانت های صورت گرفته در جنگ 12 روزه، افکار عمومی خواستار اخراج اتباع بیگانه غیر قانونی از ایران است اما باید با کنترل خشم عمومی جلوی نگرش نژادپرستانه و خصمانه را گرفت. این موضوع علاوه بر تضاد با نگاه انسانی و دینی، تبعات بسیار بدی برای جامعه چند قومیتی ایران به همراه دارد و ممکن است دوقطبی های خطرناکی را در داخل کشور و کشورهای همسایه ایجاد کند و آتش تنش‌های قومیتی را شعله‌ور کند که کنترل آنها بسیار دشوار خواهد بود.

🔺«سیاست همسایگی ایران» نیازمند بازنگری بر اساس مساله اتباع و مهاجرین است. در این سیاست، علاوه بر بهره‌گیری از علم و تکنولوژی روز برای کنترل مرزها، توازن اقوام مختلف کشورهای همسایه در بستر  وضعیت سیاسی و اجتماعی آنها باید مورد توجه قرار بگیرد. چراکه در نتیجه بر هم خوردن این توازن، موج مهاجرت اقوام و گروه های اجتماعی که در کشور بومی خویش از امنیت برخوردار نیستند، به کشور ایران افزایش خواهد یافت.

🔺کمک به «تثبیت نظام های سیاسی کشورهای همسایه»، منافعی دو طرفه برای ایران و این کشورها به همراه دارد و بازگشت مهاجرین به کشور خود در بستر این ثبات، قابل تحقق است.

👈کانال تحلیل مسایل اجتماعی ایران
@iransocialproblems
5
🔺جنگ 12 روزه؛ عیش‌های کور شده جهانیان

✍️دکتر علی میرزامحمدی (جامعه شناس)

تیتر اول روزنامه اعتماد ۱۱ تیر ۱۴۰۴

🔺هر چند اسرائیل تلاش می‌کند تصویری موجه و حامی دموکراسی و آزادی‌خواهی از خویش در برابر جهانیان به نمایش بگذارد ولی واقعیت آن است که ماهیت خطرناک این رژیم بر جهانیان آشکار شده است.

🔺بخشی از این خطرات در جنایت جنگی اسراییل در غزه اما بخش مهم آن در جنگ تحمیلی 12 روزه این رژیم بر علیه ایران آشکار شد؛ چراکه هماوردی و رویارویی ایران، به اجبار از قابلیت‌های خطرناک نظامی و غیرانسانی اسرائیل پرده برداشت و نشان داد این رژیم در عبور از خط قرمزهای انسانی و حقوق بین الملل به پشتوانه آمریکا هیچ محدودیتی را به رسمیت نمی‌شناسد.

🔍این خطرات در دو سطح  توسط کشورهای مختلف می‌تواند رصد شود:

🔹سطح کشورهای خاورمیانه : این جنگ تلنگری برای کشورهایی بود که با خوش خیالی در آستانه عادی‌سازی روابط با اسراییل در بستر پیمان موسوم به ابراهیم بودند؛ تلنگری که آنها را از خواب خوش بیدار کرد و عیش شان را کور!؟

🔺ورود کشورهای عربی به پیان صلح ابراهیم و عادی سازی روابط با این رژیم سپردن کلیدهای امنیتی به اسرائیل و آمریکا است که هر وقت دلشان خواست و منافع شان ایجاب نمود آن را باز کنند و تحولات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی آن کشورها را در جهت منافع خود رقم بزنند. 

🔺خطر تجزیه کشورهای عربی خاورمیانه با سیاست های قومیتی اسرائیل که اساس آن تشدید گسل‌های اجتماعی و سیاسی داخلی و منطقه‌ای این کشورهاست می‌تواند افزایش یابد. همچنین اسرائیل  با عملیات‌ غافلگیرانه و جاسوسی پیشرفته می‌تواند با ترور رهبران و فرماندهان نظامی، ساختار سیاسی و حاکمیتی کشورها را به مرز فروپاشی بکشاند. کاری که با تهدید رویت‌پذیری رهبران و ترور غافلگیرانه آنها مصداق تروریسم دولتی است.

🔺یکی از سیاست‌های رسانه‌های برون‌مرزی در کشورهای عربی می‌تواند حساس کردن آنها برای این نوع خطرات در تعامل با رژیم اسرائیل باشد. این سیاست رسانه‌ای می‌تواند سناریوی از نیل تا فرات که روزگاری با نظریه توهم توطئه، اغراق‌آمیز، غیر واقعی و مبتنی بر یهودی‌ستیزی تلقی می‌شد دوباره مطرح نماید.

🔹در سطح کشورهای اروپایی و دیگر کشورها : اروپا تصور می‌کرد با تاسیس کشور اسرائیل به زعم خود می‌تواند دو قطبی مزمن و چند قرنه یهودی/ مسیحی را با دو قطبی جدید یهودی/ مسلمان جایگزین کند و با ادعای حمایت از قوم یهود، آنها را در جنگی درگیر کند که خود نیز به نامشروع بودن آن معترف بودند. اما واقعیت های جنگ 12 روزه نشان داد که این استحاله دو قطبی یهودی/ مسیحی به دو قطبی جدید یهودی/ مسلمان می‌تواند شکل دیگری پیدا کند و آن دو قطبی اسرائیل/ غیر اسرائیل است. در این معنا اسرائیل می‌تواند تهدیدی برای کشورهای اروپایی تلقی شود. تهدیدی که هر چند کشورهای اروپایی جرات بیان آشکار آن را ندارند، ولی در خفا به آن پی برده‌اند.

🔺 این ترس در بیان آشکار تهدید اسرائیل ریشه در متهم شدن به طرفداری از هولوکاست  وگرایش‌های نازیسمی دارد. اما دیر یا زود، اروپا با ادبیات سیاسی نو، این هراس را در قالب نظریه نو، مطرح خواهد نمود.

🔺 این هراس در رفتار سیاسی و امنیتی دو قدرت اروپایی، یعنی فرانسه و آلمان، به رغم ظاهر حمایت‌گرایانه آنها از اسرائیل قابل ردیابی است. هرچند این کشورها در سال‌های گذشته همواره کوشیده‌اند در قبال مسائل خاورمیانه موضعی مستقل از ایالات متحده داشته باشند، اما حمایت آشکار و هماهنگ‌شده آنها از اسرائیل در جریان جنگ اخیر، حاوی پیام‌هایی فراتر از همراهی دیپلماتیک است.

🔺به‌نظر می‌رسد جنگ ۱۲ روزه، بیش از آن‌که صرفاً یک درگیری نظامی منطقه‌ای باشد، برای بسیاری از کشورها به مثابه «آزمایشگاه آینده جنگ‌های هوشمند» عمل کرده است. اسرائیل در این جنگ، مدل جدیدی از نبرد فناوری‌محور را به نمایش گذاشت که برای کشورهای اروپایی، یک پیام روشن داشت: اگر تا دیروز رقابت اطلاعاتی و نظامی در چارچوب سنتی تعریف می‌شد، امروز برتری در حوزه‌هایی چون هوش مصنوعی نظامی، جنگ سایبری، نفوذ الکترونیکی و سیستم‌های بدون سرنشین تعیین‌کننده است.

🔺 بر این اساس، به‌نظر می‌رسد فرانسه و آلمان، در کنار حمایت سیاسی و راهبردی از اسرائیل، به دنبال نوعی نزدیکی فناورانه با این رژیم نیز هستند. این نزدیکی نه لزوماً به‌دلیل حمایت ایدئولوژیک، بلکه  برای جبران فاصله‌ای است که جنگ اخیر در حوزه فناوری‌های اطلاعاتی و امنیتی میان اروپا و اسرائیل نمایان ساخت.

🔍از سوی دیگر، جهان پس از جنگ ۱۲ روزه، بدون تردید به سمت راهبرد امنیتی فناورانه، الگوریتم محور و هوشمند و یا آنچه نویسنده آنرا «راهبرد دفاعی میکرو» می نامد حرکت خواهد کرد؛ چراکه این راهبرد به دلایل زیر بر «راهبرد دفاعی ماکرو» برتری دارد:

ادامه در زیر👇👇👇
👍2
ادامه از 👆👆👆
🔅رصدپذیری محدود: بر خلاف تجهیزات نظامی ماکرو ، طراحی، ساخت و کاربرد تجهیزات دفاعی فناورانه و هوشمند (میکرو) در فضایی کوچکتر قابل انجام است و این امکان مخفی ماندن را افزایش می‌دهد.

🔅بازیابی و تولید مداوم و سریع: بر خلاف تجهیزات نظامی ماکرو، در صورت آسیب و انهدام، امکان بازیابی و تولید دوباره تجهیزات نظامی میکرو در سریعترین زمان وجود دارد.

🔅عدم حساسیت جهانی برای کنترل و بازدارندگی حقوقی: بر خلاف تجهیزات نظامی ماکرو، هنوز حساسیت جهانی درباره منع کاربرد تجهیزات دفاعی فناورانه و هوشمند و تاسیس نهادهای کنترلی و بازدارنده حقوق بین الملل درباره آنها شکل نگرفته است.

🔅کاربرد دوگانه نظامی و غیر نظامی و اقتصادی بودن آن: این نوع فناوری هم می‌تواند در اهداف نظامی و غیر نظامی به کار گرفته شود و این کاربرد آنها را اقتصادی می‌کند.

🔆خطرات کم زیست محیطی: در مقایسه با دیگر راهبردهای دفاعی این نوع می‌تواند خطرات کمتری برای محیط زیست به همراه داشته باشد.

🔅افزایش دقت، سرعت و هدفمندی: این نوع راهبرد نظامی با افزایش دقت  و سرعت در هدف گذاری و نقطه زنی همراه است و آسیب به افراد یا مراکز غیر هدف را کاهش می‌دهد.

🔅نگرانی‌های مستمر و تمام نشدنی: در مقایسه با راهبردهای دفاعی ماکرو، به علت تعداد زیاد و حجم کوچک و امکان کاربرد آنها در گستره وسیع جغرافیایی، کاربرد آنها می‌تواند نگرانی های مستمر و تمام نشدنی ایجاد کند.

🔺این واقعیت‌ها، کشورهای مختلف جهان را ناگزیر خواهد ساخت تا صرف‌نظر از نوع حکومت یا گفتمان سیاسی حاکم، در دکترین دفاعی و معماری امنیتی خود بازنگری بنیادین انجام دهد. جهان پس از جنگ 12 روزه، جهانی در تقلای نظامی‌گری پسامدرن است. جهانی که به تدریج پی خواهد برد پروژه ایران هراسی مبتنی بر «حاد واقعیت» و اغراق رسانه‌ای است اما هراس از اسرائیل واقعیتی عینی و ملموس است.

👈کانال تحلیل مسایل اجتماعی ایران
@iransocialproblems
👍2
🔺 تحلیل های جنگ ۱۲ روزه  اسرائیل علیه ایران

🔹وحدت ملی؛ انسجام رسانه‌ای
روزنامه آرمان امروز- 26 خرداد 1404

🔹تاملی بر بسترهای اجتماعی خیانت به وطن
روزنامه اعتماد(تیتر اول)- 28 خرداد 1404

🔹سیاست رسانه‌ای برون مرزی در جنگ با اسرائیل
روزنامه اعتماد(تیتر اول)- 1 تیر 1404

🔹ترمیم پساجنگ ایران
روزنامه اعتماد (تیتر اول)-  ۴ تیر ۱۴۰۴

🔹تاملی بر مساله اتباع خارجی پس از جنگ ۱۲ روزه
روزنامه اعتماد( تیتر اول)_۹ تیر ۱۴۰۴

🔹جنگ ۱۲ روزه؛ عیش های کور شده جهانیان
روزنامه اعتماد(تیتر اول) _ ۱۱ تیر ۱۴۰۴

👈کانال تحلیل مسایل اجتماعی ایران
@iransocialproblems
👍2
🔺جنگ 12 روزه و جاسوس‌بازی مجازی

✍️علی میرزامحمدی(جامعه شناس)


🔺هر چند جنگ 12 روزه و پیامدهای آن، تلنگر و زنگ هشداری بود که حاکمیت و مردم را به کنترل راههای نفوذ و جاسوسی مصمم نموده است؛ اما در این میان، مسیری انحرافی، با تخدیر افکار عمومی، مرز میان واقعیت و توهم را مخدوش می‌کند. این پدیده را می‌توان «جاسوس بازی» نامید که از سطح گفتگوهای روزمره به دنیای رسانه به ویژه فضای مجازی و بالعکس سرایت می‌کند.

🔺روایت‌های «جاسوس‌بازی» که در فضای مجازی ایرانیان، از ادعاهای بی‌سند درباره جاسوس بودن مقامات، تا بدل‌پنداری، شایعات صوتی و تصویری و... را در بر می‌گیرد، به جهت بررسی وضعیت روانی جامعه و تحلیل افکار عمومی ایرانیان پس از جنگ 12 روزه دارای اهمیت است.

🔺از منظر روانشناسی اجتماعی، پدیده «جاسوس بازی مجازی» ، صرفاً یک رفتار فردی یا شایعه‌سازی ساده نیست، بلکه پاسخی روانی–اجتماعی به نیازهای ذهنی، ناامنی‌های جمعی، خلأهای شناختی و بحران اعتماد در جامعه است. بخشی از افکار عمومی، برای درک تبعات جنگ 12 روزه با ویژگی غافلگیری و فریب دشمن، به ویژه در لحظات اولیه و روز نخست، تمایل دارد آن را با توطئه جاسوسی توجیه کند.

🔺این تمایل زمانی تشدید می‌شود که مردم از دلایل تصمیمات، پشت‌پرده قدرت، روندهای سیاسی یا امنیتی بی‌خبرند، و با خلأ شناختی در جنگ و پساجنگ مواجه می‌شوند. این خلأ، از طریق روایت‌های غیررسمی، شایعه و سناریوهای جاسوسی که در فضای مجازی ساخته و پرداخته می‌شود پر می‌شود، چراکه این فضا با ویژگی‌های سرعت، بی‌هزینه بودن تولید محتوا و ایجاد تله حساسیت و جذابیت در مخاطب با ساختن یا بازنشر روایت‌های مهیج جاسوسی، از مخاطبان پاداش‌هایی چون لایک، ری‌توییت، فالوور و توجه می‌گیرد. پاداش‌هایی که امکان کالایی‌شدن آنها نیز وجود دارد.

🔺جریان ممتد ترور دانشمندان هسته‌ای، و برخی مقامات داخلی و حتی مهمانان خارجی در چند ماه اخیر، مردم را به «تردید مزمن» دچار ساخته است که در نتیجه، آنها به برخی نخبه‌های سیاسی، چهره‌های رسانه‌ای یا اتفاق جدید، نگاه همراه با شک و «احتمال نفوذ» پیدا کرده‌اند. در نتیجه شایعه‌های اتهام جاسوس در فضای مجازی باورپذیر شده‌اند. این باورپذیری با بازنشر محتواها وکامنت‌های مشابه افزایش می‌یابد.

🔺بخشی از پدیده «جاسوس‌بازی مجازی» جنبه تخلیه روانی دارد که افراد ترس‌های جمعی خود را مهار می‌کنند. همچنین این پدیده نشانه بی‌اعتمادی به تحلیل رسمی و گرایش به تحلیل عامیانه است که در آن روایت‌های عامیانه برای مردم ملموس‌تر است.

🔺«جاسوس‌بازی مجازی» می‌تواند انسجام اجتماعی، ثبات روانی، حکمرانی و امنیت ملی را تهدید کند. این پدیده رسانه‌ای افکار عمومی را به‌جای پرداختن ریشه ای به مساله نفوذ، به هیجانات و گمانه‌زنی‌های کاذب مشغول می‌کند که نتیجه آن فروپاشی سرمایه اجتماعی، بی‌اعتمادی به هر گونه خبر رسمی یا غیررسمی و رشد سوءظن در روابط اجتماعی است.

🔺جاسوس‌خواندن افراد بدون محکمه عادلانه یا با اهداف سیاسی می‌تواند به ابزار تسویه‌حساب بدل شود. این کار باعث نابودی اعتماد به دستگاه قضایی و امنیتی و بی‌اعتنایی به اصل حاکمیت قانون می‌شود. از طرف دیگر، جامعه‌ ایران با این وضعیت روانی می‌تواند در آستانه وسواس جمعی باشد که آسیب روانی بلندمدت این وضعیت، ناامنی ذهنی و اضطراب عمومی در نسل‌های مختلف خواهد بود.

🔺مهم تر آنکه در جنجال گمانه‌زنی‌های بی‌پایه، پرونده‌های واقعی نفوذ و خیانت گم یا بی‌اثر می‌شوند که نتیجه آن کاهش اثربخشی دستگاه‌های امنیتی واقعی، مشروعیت‌زدایی و کاهش حساسیت نسبت به هشدارهای واقعی در آینده است. از منظری دیگر این پدیده با سلب اعتماد از رسانه‌های داخلی، افکار عمومی را به رسانه‌های خارجی یا غیررسمی سوق می‌دهد که در نتیجه آن افکار عمومی آسیب‌پذیرتر می‌شود.

🔺برای کنترل مسئولانه این پدیده در شبکه‌های اجتماعی، در کنار برخورد شفاف و حقوقی با شایعه‌سازان حرفه‌ای، یا تولیدکنندگان اطلاعات ساختگی باید توجه نمود که در نبود اطلاع‌رسانی شفاف، شایعات رشد قارچ‌گونه دارند. بر این اساس، رسانه‌های حرفه‌ای و معتدل باید با روایت‌سازی مستند، افکار عمومی را از افراط در گمانه‌زنی دور کنند.

🔺در این میان، نهادهای امنیتی، قضایی و رسانه‌های رسمی، با بهره‌گیری از فعالان رسانه و دانشگاهی، با روشنگری در قالبهایی چون یادداشت، پادکست‌ و مصاحبه‌هایی که بین جاسوسی واقعی و توهم جاسوسی تمایز می‌گذارند، می‌توانند فضای گفت‌وگوی عاقلانه ایجاد ‌کنند و در موارد حساس، بدون تهدید و برچسب‌زنی، اطلاعات دقیق، ساده و مستند ارائه دهند.

🔍همچنین آموزش «سواد رسانه‌ای و امنیتی» می‌تواند با کمک به تمایز اخبار و اطلاعات معتبر و غیر واقعی، افراد را از تله جاسوس بازی مجازی دور کند.

👈کانال تحلیل مسایل اجتماعی ایران
@iransocialproblems
👍2
👈فغانی، ترامپ و بازی رسانه‌ای

✍️دکتر علی میرزامحمدی( جامعه شناس)


🔺داوری علی‌رضا فغانی در بازی ۲۲ تیر چلسی انگلیس و پاری‌سن‌ژرمن فرانسه در فینال جام ۲۰۲۵ باشگاه‌های فوتبال جهان در ورزشگاه مت‌لایف نیوجرسی، و حضور ترامپ در مراسم اهدای مدال، حرف و حدیث‌های جدیدی را پیش کشیده است.

در این میان پرسش‌های مختلفی مطرح می‌شود؛ از آن جمله آیا این انتخاب اتفاقی است یا سناریویی زیرکانه  از طرف آمریکاست؛ این مساله را چگونه می‌توان در پساجنگ ۱۲ روزه و روابط بین ایران و آمریکا تبیین کرد.

پرسش دیگر به چگونگی واکنش‌های فغانی در رابطه با ترامپ مربوط می‌شود؛ اینکه آیا فغانی می‌توانست واکنش‌هایی غیر از آنچه رخ داد با ترامپ داشت.

🔺به احتمال قوی این رویداد سناریوی سیاسی طراحی‌شده از سوی کاخ سفید و با  هماهنگی وزارت خارجه، دستگاه امنیتی و تیم رسانه‌ای ترامپ انجام یافته است. هر چند فغانی، نماینده رسمی نظام جمهوری اسلامی نیست، اما ایرانی است و انتخاب یک داور ایرانی، برای این تعامل، کاملاً هوشمندانه است.

🔺این حرکت را شاید بتوان بازسازی تصویر «اقتدار نرم» آمریکا در فضای افکار عمومی جهانیان دانست. در شرایط پساجنگ، ترامپ نیاز به بازسازی چهره‌ای «صلح‌ساز، پرنفوذ، و منطقی» دارد؛ نمایش اهدای مدال به یک ایرانی می‌تواند نماد صلح‌طلبی او در رسانه‌ها باشد، بدون اینکه از مواضع سختگیرانه‌اش عقب‌نشینی کند.

🔺این حرکت را نمی‌توان به معنای تغییر سیاست آمریکا دانست، بلکه  این حرکت بیشتر در سطح رسانه‌ای و دیپلماسی عمومی قابل طرح است، نه تغییر مواضع هسته‌ای، تحریمی یا امنیتی آمریکا.

🔺با اینهمه این حرکت می تواند حاوی پیام‌هایی باشد. از جمله تمایز بین حاکمیت و مردم ایران؛ به این معنا که آمریکا می‌تواند با ملت ایران در تعامل باشد، حتی اگر با دولتش دشمن باشد.

از طرف دیگر، آمریکا چالش تقابل/تعامل  با ایران را علاوه بر جنگ، در  بازی رسانه‌ای  نیز تداوم می‌بخشد؛ به این معنا که  با «لبخند به چهره‌های غیررسمی ایرانی»  پیامی مبهم و سیال از صلح و تعامل را در دل خاک آمریکا به نمایش می‌گذارد.

🔺واقعیت آن است که در بازتاب رسانه‌ای این مسابقه، وزنه رسانه‌ای فغانی به عنوان یک ایرانی کمتر از دو تیم دیگر نبود؛ به ویژه برای تماشاگران میلیونی در سراسر دنیا که از تنش‌های اخیر بین ایران و امریکا اطلاع دارند.

🔺او در شرایط پیچیده‌ای میان وظیفه حرفه‌ای‌اش به‌عنوان داور بین‌المللی و هویت ملی‌اش به‌عنوان یک ایرانی و  توقعات افکار عمومی (داخل و خارج) گیر افتاده بود.

🔺با این وجود، به نظر می‌رسد او در بحران تصمیم‌گیری لحظه‌ای، حرفه‌ای عمل کرد و تحت تاثیر فوران احساسات، حرکتی اضافه انجام نداد. بررسی زبان بدن او در لحظات اهدای مدال و همراهی فیزیکی با ترامپ، نشان دهنده بی‌طرفی و عدم اشتیاق و دستپاچگی اوست.

🔺باید منصف بود. انصراف یا ترک مراسم و عدم واکنش مناسب، هزینه‌ سنگین حرفه‌ای برای خود او و حتی کشورمان به همراه داشت. این حرکت‌ها، سیاسی و تقابل علنی با میزبان تعبیر می‌شد و  احتمال اخراج از ساختار داوری فیفا را به همراه داشت. حتی دست ندادن نیز می‌توانست به سوژه منفی رسانه‌ها تبدیل شود.

🔺با اینهمه انتظار می‌رود برخوردهای متفاوتی با این جریان در داخل کشور شکل بگیرد. کشور ما در پساجنگ، دوران خاصی را طی می‌کند و از فریبکاری، بدعهدی و خباثت ترامپ بسیار لطمه دیده است. در این وضعیت برخی جریان‌های سیاسی، ممکن است  فغانی را متهم به سازش، عدم حفظ غرور ملی و خوش‌خدمتی به غرب ‌کنند. در این میان نگرانی‌هایی هم از احتمال «محرومیت رسانه‌ای یا ممنوع‌الفعالیت شدن» او وجود دارد.

🔺اما در این میان برخی با درک شرایط، از او به عنوان نماد «دیپلماسی ورزشی» دفاع خواهند کرد که به عنوان «نماینده ایران در صحنه بین‌المللی» زیرکانه در تله سیاست‌زدگی گرفتار نشده است.

🔺 اما افکار عمومی، حالتی مردد و دوگانه خواهد داشت. برخی از قاب دو نفره شکل گرفته از ترامپ و فغانی، نفرت خواهند داشت اما فغانی را شخصاً مقصر نخواهند دانست؛ برخی هم داوری او  را «افتخارآمیز» تلقی کرده و معتقد به درخشش ایرانیان در همه عرصه‌ها خواهند بود.

🔺فغانی در جایگاه بسیار حساسی قرار دارد؛ اگر سکوت کند یا رفتار خود را «حرفه‌ای، بدون گرایش سیاسی» معرفی کند، می‌تواند وضعیت را مدیریت کند.

🔺به نظر می رسد او در اظهار نظرهای رسانه‌ای خود باید دقت کند و این رخداد را  در چارچوب «فوتبال فراتر از سیاست» تعریف کند.

🔺او  در این مورد، بهتر است با یک مشاور رسانه‌ای مشورت کند تا بازتاب اظهاراتش در سطح داخلی و خارجی به زیان او و کشور نباشد. هم در فضای بین‌المللی اعتبارش را حفظ کند، هم از موج‌های داخلی عبور کند. هرچند سکوت در این شرایط بهترین گزینه است.

👈کانال تحلیل مسایل اجتماعی ایران
@iransocialproblems
👏3👍2
🔺جنگ 12 روزه؛ خطاهای تحلیلی و تصمیمی

✍️ علی میرزامحمدی( جامعه شناس)


🔺چندی پیش دو لیست مجزا از تحلیلگرانی را تهیه کردم که در مذاکرات ایران و آمریکا تا پیش از جنگ 12 روزه معتقد به شکل‌گیری توافق یا عدم توافق بودند. هدف از تهیه این لیست، مچ‌گیری، قطب‌بندی و حتی سرزنش‌کردن تحلیلگران نبود؛ چراکه احتمال خطا در دیدگاه هر تحلیلگری وجود دارد و تحلیل‌های خام در تضارب‌آرا و تجربه‌های عینی، به تدریج تصحیح و تکمیل می‌شوند.

اما می‌توان همانند زیدآبادی درباره میزان بالای ضریب خطای تحلیلی به ویژه در چهره‌های ذینفوذ کشور و عوامل آن پرسش‌هایی مطرح کرد.
با تامل در این مسایل، نکات زیر قابل ذکر است:

🔹- شالوده استدلالی غالب تحلیل‌های نادرست، برداشت سطحی از روحیه تاجرمابانه ترامپ بود. اما فراموش شد که ترامپ «تاجری سیاسی» است، که برای رسیدن به قدرت یا محبوبیت، گاه از تنش، تهدید و حتی درگیری نظامی نیز استفاده ابزاری می‌کند. ترامپ نشان داده بود که در برابر ایران، حتی حاضر به ترور مستقیم است؛ اما این سوابق در تحلیل‌ها کم‌اهمیت شمرده شد.

🔺همچنین تحلیلگران با تعمیم الگوهای قبلی چون توافق اوباما با ایران گمان می‌کردند ترامپ هم دنبال توافقی مشابه ولی محکم‌تر خواهد بود. این خطای تعمیمی باعث شد که بسیاری، تفاوت ساختاری بین اوباما و ترامپ را نادیده بگیرند. این دیدگاه نادرست با تزریق در افکار عمومی به ویژه شبکه های اجتماعی این تصور را شکل داد که ترامپ تاجر، بعید است وارد جنگ و نزاع با کشوری چون ایران بشود.

🔹- وقتی تحلیلگر به داده‌ها و روند پشت پرده، دسترسی ندارد، فقط بر اساس گمانه‌زنی‌های خود و جو حاکم و حتی انتظارات و احساسات عمومی تحلیل می‌کند. بخش زیادی از تحلیل‌ها بر اساس گمانه‌زنی رسانه‌ای یا تصور شخصی انجام شد، نه بر اساس داده‌ها یا ارتباط با منابع مطلع. در حالی که سیاست خارجی، به‌ویژه درباره ایران و آمریکا، بدون دسترسی به اطلاعات پشت‌پرده و خط ارتباطات دیپلماتیک، به‌سختی قابل پیش‌بینی دقیق است.

🔹- درستی برخی تحلیل‌ها در این لیست نیز به احتمال به جهت بصیرت و توان تحلیل تحلیلگران نبود، هرچند اسثناهایی هم در این میان هست، با اینهمه درستی این تحلیل‌ها بیشتر به جهت نزدیکی به هسته سخت قدرت بوده است.

🔹- در تحلیل‌های ارائه شده بهتر است بین تحلیلگران «میدانی و متصل به قدرت» و تحلیلگران «دانشگاهی- رسانه‌ای» تمایز قایل شد. انتظار می‌رود دقت تحلیل دسته اول به علت نزدیکی به نهادهای حاکمیتی، حضور احتمالی در جلسات مشورتی یا محرمانه و ارتباط از مسیرهای جانبی با تصمیم‌سازان،بالاتر باشد.

🔺اما تحلیلگران «دانشگاهی–رسانه‌ای» بیشتر به گفتمان عمومی، نظریات دانشگاهی یا شواهد رسانه‌ای تکیه دارند. در نتیجه تحلیل‌هایشان اغلب مبتنی بر عقلانیت یا «تجربه جهانی» است، نه «داده خاص از سیاست»، و چون کمتر با بازیگران پشت صحنه یا تصمیم‌گیران در تماس هستند تحلیل شان به احتمال دقت کمتری دارد.

🔍با اینهمه طنز تلخ تحلیلگری آن است که خطاهای پیش‌بینی تحلیل‌گران «میدانی و متصل به قدرت» در کشور ما کم نیست. اینچنین تحلیلگرانی حتی اگر پیش‌بینی درستی هم از برخی روندهای سیاسی داشته باشند احتمال خطای تصمیم‌سازی آنها برای کنترل یا مقابله با تبعات آن روندها کم نیست.

🔍تحولات چند سال اخیر، به ویژه روند جنگ 12 روزه برخی از این خطاهای تحلیلی و تصمیمی را به خوبی نشان داد. نمونه بارز آن سخنان قبل از جنگ 12 روزه یکی از فرماندهان اسبق نظامی بود که حمله اسرائیل به ایران را بعید و حتی کم اهمیت تلقی می‌کرد! اظهارات یکی از وزرای اسبق خارجه ایران نیز نشان دهنده این خطای تحلیلی بود.

🔹- نکته دیگر عدم تمایز بین «امید» با «تحلیل» است. در این معنا برخی تحلیلگران امیدهای خود را به جای تحلیل رویدادها به افکار عمومی دادند. به ویژه تحلیلگران اصلاح‌طلب به‌شدت امیدوار به بهبود روابط ایران و آمریکا بودند.

🔺این انتظار سیاسی باعث شد تحلیل‌ها دچار سوگیری خوش‌بینانه شود و تحلیلگران نتوانند نشانه‌های منفی را به درستی تفسیر کنند. «غلبه امید بر تحلیل» باعث شده بود بسیاری از تحلیل‌گران داخلی، تأثیر فشار لابی اسرائیل و تندروهای آمریکایی بر تصمیم ترامپ را کم‌برآورد کنند.

🔺غلبه امید بر تحلیل باعث شکل‌گیری فضای هم‌صدایی و نوعی اطمینان کاذب جمعی شد که در نتیجه آن همه بر احتمال توافق تأکید می‌کردند و در این میان تحلیل‌های واقع بینانه با برچسب سیاه نمایی یا مرعوب‌شدن از دشمن، منزوی شدند.

👇👇👇لینک یادداشت کامل
https://telegra.ph/ALIMirzamohammadi-07-19
👍5
برای دریای ارومیه که در حال جان دادن است.

✍️به روايت: علي ميرزامحمدي

در دهه 60 ، دريا براي ما يادآور شمال يا جنوب ايران نبود. نه خزر را به يادمان مي آورد و نه خليج فارس و درياي عمان را. درياي ما همين نزديكي ها بود. شورترين درياچه جهان. درياچه اروميه.

💦درياچه قبل از اينكه حياتش به نفس نفس بيفتد  بروبيايي براي خودش داشت. مغرورتر از اين حرفها بود! شكوه اش را با طلوع آفتاب به نمايش مي گذاشت و با غروبش، دلتنگي عاشقان را از  قلبهايشان مي زدود.

درياچه بي نهايت سخاوتمند بود. ميهمانانش را براي شناي دلپذير دعوت مي كرد و قايق هاي مختلف را براي تفريحي فراموش نشدني پذيرا مي شد.

🚌قبل از آنكه بزرگراه وسط درياچه، حيات آنرا را به شماره اندازد مردم با ميني بوس هاي كرايه اي رانندگان به صورت دسته جمعي با چند خانواده فاميل راهي درياچه مي شدند. مسير راه هم گاهي از خوي و سلماس به ساحل شهر اروميه بود و گاهي نيز مسير شبستر و بندر شرفخانه.

🌝🌊درياچه از دور، آبي چشم نواز  خود  را به نمايش مي گذاشت و انعكاس نور خورشيد را در خود چندين برابر براق تر و دلنشين تر مي كرد. او شوري خود را با اين دلبري ها جبران مي كرد تا اگر در موقع شنا قطراتي از آب شور، چشمها يا گلويتان را آزرد آن را به فراموشي بسپاريد. بماند كه برخي براي جبران آين نوع آزردگي ها با خود خيار تازه به همراه مي بردند و به چشم ها مي ماليدند.

☔️🏊🏼‍♂️🏊🏼‍♂️برخي شناگران در لجن طبي درياچه غلت مي زدند و برخي نيز در ساحل در كنار چتر دريايي حمام آفتاب مي گرفتند. قايق هاي دو نفره يا چهار نفره پارويي نيز طرفداران خاص خود را داشت.

💦قبل از نهار بايد در حمام هاي آب شيرين، سرپايي و نصف و نيمه شوري را از بدن لخت خود مي زدوديد؛ چراكه اين شوري با آفتاب سوزان ساحل، نمك سوزتان مي كرد و بدنتان تاول مي زد.

🍉🍉پس از حمام خانواده ها در كنار چادرهاي كرايه اي يا خودساخته نهار را نوش جان مي كردند و پس از آن با ميوه و خربزه و هندوانه گل مي گفتند و گل مي شنيدند.

🌊اين خاطرات شيرين را آخرين بار در اوايل دهه 80 تجربه كرديم و از آن پس ديگر خاطرات دريايي ما عقيم ماند! چراكه در اين سالهاي اخير شورترين درياچه جهان، روزهاي بسيار بدي را سپري مي كند و  تماشاگرانش به جاي عطر باران ساحل، باران نمك را تنفس مي كنند. فلامينگوها در ساحلش كم به پرواز در مي آيند و آرتيمیاها در افزايش غلظت شوري جان مي دهند.

💦درياچه براي خانواده فاميل ما يادآور خاطرات پيرمردي به نام حسين عمواوغلو است. مردي كه براي التيام غرور له شده خود در عشقي نافرجام به بندر شرفخانه مهاجرت كرده بود. مردي خوش كلام و خوش اخلاق كه براي كودكان فاميل يادآور خاطرات شيرين جمع هاي فاميلي و عيد نوروز بود.

🌲حسین عمواوغلو تا اواخر دهه 70 به زادگاهش می آمد اما بعد از آن دیگر به اندازه ای پیر شده بود که نتوانست به زادگاهش بیاید و در همان بندر شرفخانه جان به جان آفرین تسلیم کرد و در همان جا در کنار ساحل دریاچه ارومیه شورترین دریاچه جهان آرام گرفت.

🌅دریاچه ای که همانند عروس دامنی از آب پوشیده است اما هر روز دامن آب خود را کوتاهتر و  کوتاهتر می بیند؟! و از آرامگاه حسين عمواوغلو دورتر و دورتر مي شود.

🔹زندگی حسین عمواوغلی در کنار این دریاچه شاید اشاره ای به این دارد که اگر می توانست به اندازه آبهای این دریاچه بگرید اینکار را می کرد. او در کنار ساحل این دریاچه می گریست و با اشکهای شورش با شوری دریاچه رقابتی نابرابر می کرد.

🐠دریاچه ای که ماهی در سینه اش شنا نمی کند اما در کنار ساحلش عاشقی از زادگاهمان آرام گرفته است.

🌧او اگر زنده بود شاید آنقدر می گریست تا  با اشکهایش جلوی خشک شدن دریاچه را بگیرد.

💦بیایید مثل حسین عمواوغلی عاشقانه بگرییم تا با اشکهایمان زندگی را دوباره به شورترین دریاچه جهان برگردانیم.

يقين دارم دوباره خاطرات دريايي خود را در ساحل شورترين درياچه جهان درياچه اروميه از سر خواهيم گرفت. با شادي هايمان با آوازهايمان.

👈کانال تحلیل مسایل اجتماعی ایران
@iransocialproblems
😢4
🔺نکاتی درباره یک رسانه خاص

✍️علی میرزامحمدی (جامعه‌شناس)


🔺در ماه اخیر، واکنش‌هایی از سوی برخی چهره‌های فرهنگی و رسانه‌ای به عملکرد یکی از روزنامه‌های شناخته‌شده کشور مشاهده شده است. پرویز پرستویی در نوشته‌ای کوتاه به طعنه از مدیر مسئول این روزنامه خواسته است که در تصمیمات مسئولین کشور دخالت نکند و در پایان آرزو می‌کند که دیگر این روزنامه منتشر نشود!

⁉️احمد زیدآبادی نیز معتقد است بعید می‌دانم در هیچ کشوری پدیده‌ای مثل این روزنامه وجود داشته باشد به طوری که ناظران و تحلیل‌گران از جایگاه و کارویژۀ واقعی و رسمی آن سر در نیاورند!

🔺به‌نظر می‌رسد این سردرگمی درباره نقش و کارکرد این روزنامه در بخشی از افکار عمومی ایرانیان هم وجود دارد؛ از جمله پرسش‌هایی که در مواردی مطرح می‌شود این است که آیا این رسانه، مشاور حقوقی ندارد؟ یا گردانندگان آن از تبعات حقوقی برخی عبارات، تیترها یا تهدیدها آگاه نیستند؟ در کنار این پرسش‌ها، گاهی انتقادهایی نیز نسبت به سطح تحلیل‌های سیاسی و اجتماعی آن مطرح می‌شود.

🔺با این حال، نویسنده معتقد است مشکل در درک الگوریتم‌های رفتاری این رسانه از آنجا ناشی می‌شود که آن را به سطح یک روزنامه تقلیل دهیم. به احتمال زیاد، این رسانه کارکردهایی فراتر از فعالیت رسانه‌ای صرف دارد. اگر چنین باشد، به احتمال، ارزیابی عملکرد آن با معیارهایی چون بی‌طرفی، صحت اخبار یا محبوبیت عمومی تصویر گمراه‌کننده‌ای ارائه خواهد داد.

🔺در بسیاری از نظام‌های سیاسی، فرآیندهای القای سیاست‌ها، آماده‌سازی روانی افکار عمومی و حتی سنجش بازخوردها از طریق نهادهای پژوهشی و رسانه‌ای انجام می‌شود. اما نظام‌های سیاسی در سهم این نهادها (پژوهشی یا رسانه ای) و شیوه‌های انجام آن با همدیگر متفاوت هستند.

🔺در نظام‌های غربی، برای این مهم، از شیوه های نرم‌تر و علمی‌تری استفاده می‌شود و دیالکتیک پژوهش، رسانه و دیپلماسی در آنها پررنگ‌تر است. در نظام‌های سیاسی شرقی، نقش روزنامه‌هایی مانند پراودا در شوروی، رودونگ سینمون در کره شمالی و گرانما در کوبا پر رنگ‌تر از نهادهای پژوهشی بوده است.

🔺وضعیت کشور ایران با گرایش‌های سیاسی متنوع در روزنامه‌های مختلف و ارتباط ضعیف پژوهش، رسانه و دیپلماسی، مشابهت چندانی با این دو نظام سیاسی ندارد.

🔺بهره‌گیری نظام‌های سیاسی از رسانه‌ها در فرآیندهای القای سیاست‌ها، آماده‌سازی روانی افکار عمومی و سنجش بازخوردها، نقشی «فرارسانه‌ای» به آنها می‌بخشد و آنها را در تحلیل سیاست داخلی و خارجی، به‌بازوی تبلیغاتی رسمی یا غیررسمی تبدیل می‌کند.

🔺بر این اساس، بخشی از مطالب یا تیترهای تند و غافلگیرکننده این نوع رسانه‌ها ممکن است نه بازتاب تصمیم نهایی نظام، بلکه بخشی از فرآیند «آزمون واکنش» جامعه یا حتی بخشی از یک عملیات روانی معکوس باشد؛ به این معنا که با سنجش واکنش افکار عمومی یا نخبگان نسبت به یک رویکرد، نظام بتواند بدون هزینه مستقیم، مواضع خود را تعدیل یا تثبیت کند.

🔺از سوی دیگر، ممکن است این نوع رسانه‌ها در مواردی به‌عنوان «مرزبان رسانه‌ای» یا نوعی «ترمز مطبوعاتی» ایفای نقش کنند؛ یعنی با واکنش به رسانه‌های منتقد، حدود مجاز انتقاد در فضای رسمی را به‌صورت ضمنی ترسیم نمایند. در کنار این، نباید از نقشی که چنین رسانه‌هایی در تأمین خوراک خبری برای پایگاه‌های اجتماعی وفادار ایفا می‌کنند، غافل شد؛ نقشی که می‌تواند احساس انسجام و همسویی را در بخشی از جامعه تقویت کند.

🔍با این حال، اگر مأموریت‌های این نوع رسانه‌ها به‌درستی با نیازهای نسل جدید و شرایط متحول امروز همسو نشود، خطر کاهش اثربخشی و افت سرمایه نمادین آنها وجود خواهد داشت.

🔺در این راستا بهتر است بخشی از کارکردهای این نوع رسانه ها به دیگر نهادها واگذار شود. از جمله طراحی پیمایش‌های منظم برای «رصد تغییرات ارزش‌ها و نگرش‌های مردم ایران» درباره مسائل کلیدی، می‌تواند جایگزین روش‌های غیرمستقیم و پرهزینه این نوع رسانه‌ها چون «داده‌گیری اجتماعی» به سبک آزمون- خطا باشد.

🔺همچنین در تحلیل افکار عمومی می‌توان از ابزارهای هوش مصنوعی بهره جست. در این راستا، با داده‌کاوی نظرات مردم، می‌توان مدل‌هایی ساخت که بازخورد اقشار مختلف مردم را درباره یک موضوع خاص پیش بینی کنند.

🔺همچنین، تقویت دیپلماسی عمومی و استفاده از کانال‌های رسمی برای ارسال پیام به مخاطبان خارجی، می‌تواند جایگزین راهبردهای پرریسک انتقال پیام از طریق رسانه‌های داخلی شود.

🔺در نهایت، باید توجه داشت که نظام‌های رسانه‌ای کارآمد، به جای اعمال مرزهای سلبی برای انتقاد، مسیرهایی ایجابی برای مشارکت نخبگان و شهروندان در تصمیم‌سازی فراهم می‌کنند. در چنین ساختاری، «وفاداری نخبگان »نه از مسیر «کنترل سلبی و ایجاد انفعال»، بلکه با احساس مشارکت، گفت‌وگو، و اعتماد دو طرفه شکل می‌گیرد.

👈کانال تحلیل مسایل اجتماعی ایران
@iransocialproblems
👍1
🔺تحلیل های اخیر در روزنامه اعتماد

علی میرزامحمدی


🔹تاملی بر بسترهای اجتماعی خیانت به وطن
روزنامه اعتماد(تیتر اول)- 28 خرداد 1404

🔹سیاست رسانه‌ای برون مرزی در جنگ با اسرائیل
روزنامه اعتماد(تیتر اول)- 1 تیر 1404

🔹ترمیم پساجنگ ایران
روزنامه اعتماد (تیتر اول)-  ۴ تیر ۱۴۰۴

🔹تاملی بر مساله اتباع خارجی پس از جنگ ۱۲ روزه
روزنامه اعتماد( تیتر اول)_۹ تیر ۱۴۰۴

🔹جنگ ۱۲ روزه؛ عیش های کور شده جهانیان
روزنامه اعتماد(تیتر اول) _ ۱۱ تیر ۱۴۰۴

🔹جنگ 12 روزه و جاسوس‌بازی مجازی
روزنامه اعتماد(تیتر اول) _ ۲۳ تیر ۱۴۰۴


🔹فغانی، ترامپ و بازی رسانه ای
روزنامه اعتماد(تیتر اول) _ ۲۴ تیر ۱۴۰۴

🔹جنگ ۱۲ روزه؛ خطاهای تحلیلی و تصمیمی
روزنامه اعتماد(تیتر اول) _۲۹ تیر ۱۴۰۴

🔹نکاتی درباره یک رسانه خاص
روزنامه اعتماد(تیتر اول) _ ۱ مرداد ۱۴۰۴

👇👇برای مطالعه این یادداشت ها به سایت روزنامه اعتماد یا کانال تلگرامی زیر مراجعه نمایید.

👈کانال تحلیل مسایل اجتماعی ایران
@iransocialproblems
🔺🔺مقایسه دو پیام رهبری در شهادت حاج قاسم سلیمانی و چهلم شهدای جنگ ۱۲ روزه از نظر واژگان پر تکرار

🔆🔆پیام شهادت سردار سلیمانی ۱۳ دی ۱۳۹۸:

راه: ۵ بار
مقاومت: ۵ بار
ملت: ۲ بار
ایران: ۲ بار
سردار: ۲ بار
شهادت: ۲ بار
خدا: ۲ بار
جهاد: ۲ بار
خون / پاکش: هرکدام ۲ بار
انتقام: ۲ بار
ادامه: ۲ بار
مجاهدان: ۲ بار
شهید: ۲ بار
سلیمانی: ۲ بار
زنده: ۲ بار

🔆🔆 پیام رهبری در  چهلم شهدای جنگ ۱۲ روزه ۳ مرداد ۱۴۰۴

ایران (۹ بار)
ملت (۶ بار)
شهیدان (۶ بار)
وظیفه (۶ بار)
حفظ (۳ بار)
کشور (۳ بار)
اسلامی (۳ بار)
نظامی (۳ بار)
شهادت (۲ بار)
دانشمندان (۲ بار)

نمودار ابرواژه هر پیام هم تصویری از واژگان کلیدی پرتکرار را نشان می دهد.

👈کانال تحلیل مسایل اجتماعی ایران
@iransocialproblems
🔺تاملی بر یک پیش‌بینی پساجنگ

✍️دکتر علی میرزامحمدی(جامعه شناس)


🔺پیش‌بینی وقوع اعتراض‌های اجتماعی به فرض وقوع آنها ممکن است این شائبه را ایجاد کند که سخن تحلیلگر نوعی پیش‌گویی خود محقق شونده (Self-fulfilling Prophecy) است؛ به‌گونه‌ای که طرح آن در جامعه، خود می‌تواند به نوعی القاکننده یا تشویق‌کننده این اعتراض‌ها تلقی شود. از سوی دیگر، در صورت عدم وقوع چنین رویدادهایی، تحلیلگر ممکن است به خطای تحلیلی متهم شود.

🔺در میان این دو شائبه، ارزیابی پیش‌بینی دکتر مهدی مطهرنیا (استاد دانشگاه و تحلیلگر سیاسی) درباره امکان بروز اعتراض‌های اجتماعی در ماه‌های آینده نیازمند دقت بیشتری است. مطهرنیا درباره تقابل جهان غرب، به‌ویژه آمریکا با ایران، «نظریه سه‌گام» (تحریم، جنگ اراده و جنگ ساختاری) را مطرح کرده است. تحلیل‌های او رادیکال، پیش‌نگر و هشداردهنده‌اند، اما لحن بیانشان گاهی به مرز پیش‌گویی نزدیک می‌شود.

پرسش کلیدی این است که حاکمیت تا چه اندازه باید چنین پیش‌بینی‌هایی را جدی بگیرد؟


🔺پاسخ این است که احتمال شکل‌گیری اعتراض‌های اجتماعی پس از یک بحران مهم، به میزان فشار اقتصادی، نحوه مدیریت حکومتی، پیامدهای جنگ و فضای سیاسی بستگی دارد. برخی کشورها پس از جنگ به‌سرعت به ثبات می‌رسند و ناآرامی چندانی رخ نمی‌دهد، در حالی که برخی دیگر دچار اعتراض‌های گسترده می‌شوند. با توجه به شرایط کشور ما، به نظر می‌رسد بهتر است چنین پیش‌بینی‌هایی جدی تلقی شده و برای مواجهه با آن تمهیدات لازم اندیشیده شود.

چند پرسش اساسی نیز در این زمینه مطرح است: ماهیت احتمالی اعتراض‌های پساجنگ چه می‌تواند باشد و چه اقداماتی برای پیشگیری از وقوع آن‌ها لازم است؟

🔺نویسنده معتقد است که اعتراض‌های جدید در ایران و شاید در دیگر کشورها، از نوع «اعتراض‌های سیال» هستند؛ اعتراض‌هایی بدون رهبری متمرکز و با سازمان‌دهی غیرشفاف. برخلاف اعتراض‌های سنتی که با گفت‌وگو یا سرکوب لیدرها قابل کنترل بودند، این اعتراض‌ها چنین ویژگی ندارند و در مقام تشبیه «ویژگی کوه یخی» دارند؛ بخشی از آن‌ها آشکار و بخش مهمی پنهان است

👈(برای توضیح بیشتر، به یادداشت نویسنده با عنوان «نکاتی درباره اعتراض‌های سیال» در روزنامه اعتماد، ۱۰ آبان ۱۴۰۱ مراجعه شود).


🔺با این حال، ماهیت اعتراض‌های پساجنگ، با اعتراض‌های سال ۱۴۰۱ می‌تواند از نظر انگیزه، زمینه، دلایل، گروه‌های معترض و شکل سازماندهی متفاوت باشد. این اعتراض‌ها احتمالاً چندبعدی (اقتصادی-اجتماعی-سیاسی) بوده و از نظر شکل سیال‌تر و پیش‌بینی‌ناپذیرتر خواهند بود و طبقات اجتماعی جدیدی را می‌توانند درگیر کنند. این ویژگی‌ها مدیریت آن‌ها را برای حاکمیت دشوارتر می‌سازد.

🔺در طول جنگ 12 روزه و پساجنگ، فضای اجتماعی کشور در راستای فهم دو طرفه بین مردم و حاکمیت آماده شده است. اگر حاکمیت از این فضا برای انجام اصلاحات و برآورده کردن مطالبات مردم بهره بگیرد، بسیاری از بسترهای اعتراضی در نطفه خفه خواهد شد.

🔺 با اینهمه برای کاهش مخاطرات، مدیریت رسانه‌ها برای کاهش التهاب، پاسخ‌گویی شفاف به مطالبات فوری مردم (به‌ویژه در حوزه معیشت) و تقویت نظم انتظامی هوشمندانه و بدون خشونت اهمیت دارد.

🔺عامل مهم دیگر ترمیم اعتماد اجتماعی است. جامعه در دوره جنگ و پس از آن، تجربه‌ای از همبستگی ملی داشته که می‌تواند بستری برای گفت‌وگو با نخبگان، شنیدن مطالبات گروه‌های اجتماعی و اصلاح برخی رویه‌ها باشد. در این فضا، استفاده از چهره‌های مورد اعتماد عمومی و بازنگری در عملکرد برخی مسئولان می‌تواند گامی در جهت آرام‌سازی فضای جامعه باشد. همچنین بهره‌گیری از رویکرد آشتی ملی و گشودن کانال‌های ارتباطی با منتقدان می‌تواند به کاهش تنش کمک کند.

🔺از طرف دیگر، اصلاحات ساختاری در حوزه حکمرانی، مقابله با فساد و شفافیت تصمیم‌گیری‌ها می تواند مانعی مهم برای شکل گیری اعتراض ها باشد. در نهایت، تقویت دیپلماسی فعال و توافق‌های اقتصادی و سیاسی می‌تواند فشارهای خارجی را کاهش داده و بسترهای بحران‌زا را محدود کند.

👈کانال تحلیل مسایل اجتماعی ایران
@iransocialproblems